وب سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى

اهم اخبار تقریب مذاهب اسلامی

مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
نشست "نقد نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه" برگزار شد
۱۴۰۴/۰۲/۲۰ ۱۱:۵۶ 179

نشست "نقد نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه" برگزار شد

نود­و­سومین نشست علمی پژوهشگاه مطالعات تقریبی با عنوان “نقد نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه” با کارشناسی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین علی مقدس در تاریخ  ۱۴۰۳/۱۲/۱۴ با حضور جمعی از پژوهشگران در پژوهشگاه مطالعات تقریبی برگزار گردید.
 



بسم‌ الله الرحمن الرحیم

کرسی آزاداندیشی شمارۀ نود و سوم با عنوان:

«نقد نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه»

 در این مقال به سه سؤال پاسخ داده می‌شود:

 سؤال اول: چرا نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه مطرح شده است؟

سؤال دوم: هدف قائلان به نظریۀ بقای جولانی از طراحی این تئوری و نظریۀ بقا چیست؟

سؤال سوم: بررسی و نقد نظریۀ بقای جولانی چگونه است؟

 نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه

امروز برخی تحلیلگران غربی و یا اندیشکده‌هایی که به طور مستقیم با سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی استکبار و نظام سلطه در ارتباط هستند و در واقع میزهای پژوهشی امپریالیسم را تشکیل می‌دهند این نظریه را مطرح کردند که دولت آقای بشار اسد آخرین دولت ملی‌گرای عرب در سوریه و دولت آقای احمد الشرع یا جولانی نخستین دولت اسلام‌گرای عرب در سوریه خواهد بود که با این قید که قرار است برای همیشۀ تاریخ یا برای مدت مدید در حاکمیت سوریه برقرار باشد.

چرایی طرح این نظریه

علت اول ایجاد یک گفتمان‌ بر این مبناست که بعد از حکومت بشار اسد  قرار است جولانی برای مدت طولانی سرکار بماند.

علت دوم این است که امپریالیسم معمولاً برای نهادینه‌کردن یک گفتمان به رسانه‌ها و پژوهشکده‌ها و اهل‌قلمش خط می‌دهد که در منطقۀ غرب آسیا از امروز به مردم و مخاطب القا کنید تا در ذهن ناخودآگاه مردم منطقه تثبیت بشود که جولانی برای همیشه قرار است در سوریه بماند.

طراحی دو اسلام

 طراحی این نظریه به تحولات صد سالۀ اخیر منطقه برمی‌گردد. امپریالیسم در صدسال اخیر دو اسلام طراحی و به منطقۀ ما عرضه کرد؛ یک اسلام برای اهل‌سنت و یک اسلام برای تشیع.

 در ترکیه برای اهل‌سنت الگوی کمالیسم را طراحی کرد. به این معنا که یک حکومت و یک الگویی طراحی بشود که این الگو بر پایۀ سکولاریسم و بر پایۀ ناسیونالیسم تا حدی پیش برود که در ترکیه مسلمان ذیل حکومت عثمانی اجازه داده نشود که اذان به زبان عربی پخش شود.

 بنابراین، در منطقه، «کمالیسم» را برای اهل‌سنت ترکیه مطرح می‌کند تا بتواند این نگاه را پایه‌ریزی کند.

 الگوی دومی که در منطقه برای شیعه ارائه می‌دهد؛ الگوی «پهلویسم» است که در واقع الگوی پهلوی رو معرفی می‌کند. اسلامی که اساس و پایۀ آن سکولاریسم با نگاه‌های ملی‌گرایی و نگاه ناسیونالیسم است؛ اما در کنارش می‌بینیم رضاشاه پهلوی یک شخصیتی است که به زیارتگاه‌ها می‌رود، قرآن چاپ می‌کند و نام هفت پسرش را ترکیبی از رضا می‌گذارد. مثلاً محمدرضا، علیرضا، حمیدرضا. اما وقتی که محتوای آن را نگاه می‌کنیم می‌بینیم محتوا خالی از آن معارف ناب شیعه است.

پس از طرح این دو الگو، در مقابلش «انقلاب اسلامی» مطرح و شکل می‌گیرد.

 وقتی انقلاب اسلامی در ایران مطرح می‌شود به‌نوعی پایه‌های دو اسلام کمالیسم در بین اهل‌سنت و الگوی پهلویسم مورد تخطئه قرار می‌گیرد و به‌نوعی اینها را تضعیف می‌کند. تا جایی که می‌بینیم فضایی دیگر برای رشد پیدا نمی‌کند و انقلاب اسلامی به‌عنوان یک رقیب بسیار جدی مطرح می‌شود.

ارزیابی غرب از جهان اسلام

 غرب و امپریالیسم که می‌بیند نسبت به این جریان ضربه‌ای محکم و جدی خورده است، جهان اسلام را اعم از جامعۀ شیعه و اهل‌سنت را وضعیت‌شناسی و ارزیابی می‌کند، و به این نتیجه می‌رسد که:

در بدنۀ تشیع، سه نوع نگاه وجود دارد:

  1. گروهی که با غرب همراه است؛
  2. گروهی که ملی‌گرا هستند؛
  3. گروهی که اندیشه جهانی مبتنی بر مهدویت دارند.

غرب می‌گوید ما با شیعه‌ای که خطری ندارد کاری نداریم. دسته اول و دوم تابع ما و بی‌خطر هستند؛ زیرا اساساً ملی‌گرایی و ناسیونالیسم سوغات غرب برای عرضه به جوامع است.

 اما دستۀ سوم مفهوم انتظار را باور دارند و منتظر منجی بشریت هستند. حکومتی که قرار است نظام سلطه و نظام امپریالیسم را مورد تهدید قرار دهد. پس این نوع نگاه برای غرب تهدید است و باید با آن مقابله کرد.

و در بدنه اهل‌سنت چهار نگاه وجود دارد:

  1. گروهی که با غرب همراه هستند؛
  2. گروهی که ملی‌گرا هستند؛
  3. گروهی که اندیشه جهانی مبتنی بر خلافت اسلامی دارند؛
  4. گروهی که فقه سنی و اندیشه سیاسی شیعی دارند.

غرب در ارزیابی این گروه‌ها دریافته است که گروه اول و دوم برای او بی‌خطر است. گروه سوم نیز به دلیل اولویت‌های بی‌خطر برای غرب، به‌راحتی قابل‌نفوذ هستند و در کل بی‌خطر تلقی می‌شوند.

اما دستۀ چهارم که به لحاظ فقهی، سنی شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی هستند؛ اما به لحاظ سیاسی تفکر شیعی دارند برای غرب تهدید به شمار می‌آید؛ زیرا مانند گروه سوم شیعه فکر می‌کنند. یعنی با مسئله آمریکا و حضور آمریکا در منطقه و با نظام سلطه مشکل دارند. حامی فلسطین هستند و با اسرائیل مشکل دارند؛ بنابراین غرب به این نتیجه می‌رسد که باید مانع پیوند این دو گروه شود.

هدف قائلان نظریه

تشکیل «جبهه مقاومت» در منطقه موجب بهت غرب و نظام سلطه شد و ضربه خیلی جدی از جمهوری اسلامی ایران خورد. جبهه‌ای که نه قید عقیدتی و نه قید اسلامی دارد. «جبهه مقاومت»؛ یعنی برای پیوستن به این جبهه نیاز به هیچ پیشینۀ اسلامی نیست. کلمۀ مقاومت یعنی مسلمان، در ایران، در افغانستان، در لبنان، در پاکستان، در فلسطین در آمریکای جنوبی، در ونزوئلا و حتی مسیحی و یهودی صهیونیست ستیز هم می‌تواند به این جبهه بپیوندد.

ازاین‌رو استکبار جهانی برای ایجاد مانع در مسیر رشد و توسعۀ جبهۀ مقاومت و پیشروی این جبهه به غرب آسیا و آمریکا و اروپا، دو کار انجام داد:

  1. حذف سوریه از پازل مقاومت؛
  2. عرضۀ اسلام‌های محلی با قرائت‌های خاص به جامعه.

نقد نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه

نظریۀ بقای جولانی در حاکمیت سوریه را در سه محور می‌شود مورد نقد و ارزیابی قرار داد.

 محور اول: تحلیل روند حاکمیتی در سوریه

امروزه یکی از روش‌های پیش‌بینی در عرصه‌های مختلف مانند اقتصاد و سیاست، تحلیل روند است. تحلیل روند به معنای بررسی تغییرات و تحولات گذشته یک مسئله و جمع‌آوری و ارزیابی داده‌هاست.

تحلیل روند حاکمیت سوریه

از سال ۱۹۴۳، که سوریه استقلال خود را از فرانسه به دست آورد، تا امروز، بیست و یک رئیس‌جمهور در رأس حکومت قرار گرفته‌اند. اولین حاکم، شکری قوت لی، در سال ۱۹۴۳ به قدرت رسید و آخرین آنها، احمد الشرع، است که با کودتا به مقام ریاست جمهوری دست یافت. از میان این بیست و یک رئیس‌جمهور، ده نفر از آنها از طریق کودتا به قدرت رسیده‌اند. نکته مهم در این مدت، کوتاهی دوره حکمرانی افرادی است که با کودتا به قدرت آمده‌اند. به‌عنوان مثال:

  • شکری قوت لی: با انتخابات به قدرت رسید و پنج سال و نیم حکومت کرد.
  • حسنی زعیم: با کودتا به قدرت رسید و تنها ۱۳۷ روز در رأس کار بود (۱۹۴۹).
  • سامی حنائی: فقط یک روز در مقام ریاست بود.
  • هاشم العطاسی: با انتخاب پارلمان به قدرت رسید و دو سال در رأس کار بود.

در نظام حاکمیتی سوریه، تقریباً نیمی از رؤسای جمهور از طریق کودتا به قدرت رسیده‌اند و تنها سه یا چهار نفر از آنها توسط پارلمان انتخاب شده‌اند که در نهایت، مردم آنها را رد کرده‌اند. در این مدت، تنها دو یا سه انتخابات برگزار شده و تصاحب قدرت بیشتر به‌وسیله درگیری‌های مسلحانه صورت‌گرفته است. این موضوع به نوع جامعه‌شناسی فضای سوریه برمی‌گردد.

در سال‌های اخیر، آقای حافظ‌اسد که با کودتا به قدرت رسید، ۲۹ سال و ۹۰ روز در رأس حکومت بود. این موضوع نیاز به بررسی دارد تا تفاوت طولانی‌مدت حکومت او و عوامل مؤثر بر آن مشخص شود. آقای بشار اسد که با انتخابات به قدرت رسید، ۲۴ سال و ۱۴۴ روز حکومت کرد. پس از او، آقای جولانی با کودتا به حاکمیت سوریه دست یافت.

بنابراین، بررسی روند حکمرانی در سوریه تأیید نمی‌کند که حکومت جولانی بتواند دوام بیاورد.

محور دوم: چالش‌های داخلی و ظهور مخالفان و تهدیدات علیه حکومت جولانی

دلیل دومی که این نظریه را مورد انتقاد و ارزیابی قرار می‌دهد، این است که جولانی از بدنه تحریرالشام به رأس حکومت رسید و توانست قدرت را در جامعه‌ای با جمعیت تقریباً ۸۰ میلیون‌نفری سوریه به دست گیرد. از این تعداد، چهار میلیون نفر معارض هستند که از سال ۲۰۱۰ تا دسامبر ۲۰۱۴ با حکومت درگیر بودند. این چهار میلیون نفر شامل کسانی می‌شود که در حلب باقی ماندند و همچنین کسانی که به شمال سوریه، به‌ویژه منطقه ادلب، مهاجرت کردند و زندگی خود را آنجا برقرار کردند.

وقتی این معارضین با جولانی بیعت کردند، پنج یا شش شرط تعیین کردند. تحریرالشام یک جریان متشکل از حدود ۲۰ تا ۲۳ گروه مسلح است. هر یک از این گروه‌ها عقاید و دیدگاه‌های خاص خود را داشتند، اما بر سر دو موضوع اصلی، یعنی براندازی اسد و خروج ایران از سوریه، توافق کردند و بیعت کردند. برای این بیعت، مبایعه‌نامه‌ای نوشتند و شروطی تعیین کردند، از جمله:

  1. هدف از جهاد و انقلاب، براندازی و سرنگونی اسد است.
  2. حاکمیت باید بر اساس شریعت باشد.
  3. باید با دموکراسی و سکولاریسم قطع رابطه کنید.
  4. حکومت باید مبتنی بر شورای حل و عقد باشد.
  5. حقوق مهاجرین نباید به چانه‌زنی‌های سیاسی محدود شود.

پس از بیعت، این گروه‌ها به سمت ادلب حرکت کردند. در سال ۲۰۱۷، قبل از اینکه جولانی دمشق را به عهده بگیرد، سوریه دارای سه دولت بود: دولت مرکزی تحت رهبری بشار اسد، دولت ادلب به رهبری جولانی، و دولت عبد الرحمن مصطفی در منطقه اعزاز.

با ورود چهار میلیون مهاجر و خانواده‌هایشان به ادلب، آن‌ها متوجه شدند که وعده‌های جولانی محقق نشده و فساد و بی‌قانونی در منطقه افزایش‌یافته است. مردم در شرایط سخت و بدون امکانات زندگی می‌کردند، درحالی‌که جولانی و نزدیکانش در کاخ‌ها زندگی می‌کردند. این وضعیت باعث شد که مردم از بیعت خود با جولانی پشیمان شوند و به این نتیجه برسند که باید خودشان برای اصلاح وضعیت اقدام کنند.

از میان چهار میلیون نفر، حدود ۲.۵ میلیون نفر از حمایت جولانی جدا شدند و به مخالفان او تبدیل شدند. بنابراین، در ادلب و میان مخالفان جولانی، چندین جریان جدید شکل گرفت. برخی از این گروه‌ها شامل:

  1. احرار تحریرالشام: گروهی متشکل از دانشگاهیان و روحانیون که به فساد و بی‌قانونی در تحریرالشام اعتراض کردند.
  2. حوراء الشام: گروهی از زنان که با شعارهای اعتراضی علیه جولانی به خیابان‌ها می‌آیند.
  3. رابطه و اهل العلم: انجمنی از علمای شرعی که فتاوای تحریرالشام را تنظیم می‌کردند و اکنون جدا شده‌اند.
  4. جنبش انقلابی: جنبش مردمی در ادلب که خواستار تغییرات است.
  5. مراودة الکرامه: گروه دیگری که به مخالفت با جولانی پرداخته است.
  6. جنبش اتحاد التنسیق
  7. جنبش المهاجرین

این جریان‌ها از دل تحریرالشام سر برآورده و به طور علنی اعلام کردند که اشتباه کرده‌اند و باید جولانی را سرنگون کنند. همچنین، پس از فتوای شرعی که به آن‌ها اعلام شد که باید سلاح‌های خود را تحویل دهند، این گروه‌ها اعلام کردند که در آینده نزدیک به نبرد مسلحانه علیه جولانی خواهند پرداخت.

این تحولات نشان می‌دهد که در بین اهل‌سنت سوریه، مخالفان زیادی وجود دارند و جمعیت مخالفین به ۷۰ تا ۸۰ درصد رسیده است. رسانه‌ها ممکن است واقعیت‌ها را تحریف کنند، اما باید به واقعیت‌های میدانی توجه کرد. در حال حاضر، بسیاری از افراد در رسانه‌ها از اشتباهات خود در حمایت از جولانی ابراز پشیمانی می‌کنند و عذاب وجدان دارند.

این نکته دوم نیز نشان می‌دهد که از لحاظ جامعه‌شناسی دینی، این نظریه به چالش کشیده می‌شود.

محور سوم: پیش‌گویی امام خامنه‌ای دال بر عدم بقای حکومت جولانی

اگر از محور سوم به این موضوع نگاه کنیم، به نظر می‌رسد آنچه که بر نگرانی‌های غرب تأثیرگذار است، بحث پیشگویی‌های رهبر معظم انقلاب، امام خامنه‌ای، در این زمینه است. باید توجه داشت که بین پیش‌بینی و پیشگویی تفاوت وجود دارد. رسانه‌های داخلی و بین‌المللی این پیشگویی‌ها را به شیوه‌های مختلف تحلیل می‌کنند.

رهبر معظم فرمودند که «بدون شک‌وتردید در آینده نزدیک جوانان سوری سوریه را آزاد خواهند کرد». این پیشگویی‌ها در داخل و خارج از کشور نگاه‌های متفاوتی را به خود جلب کرده است. برخی تحلیل‌گران سیاسی بر این باورند که رهبر انقلاب با بررسی تاریخ و وضعیت کنونی سوریه، پیش‌بینی کرده و به این نتیجه رسیده است. این نظر در میان طیف‌های مختلف سیاسی وجود دارد و معتقدند بسیاری از پیش‌بینی‌های رهبر انقلاب تا کنون محقق شده است.

گروهی دیگر بر این باورند که رهبر انقلاب به‌عنوان ولی خدا، تنها زمانی موضوعی را مطرح می‌کند که آن را مسلم و یقینی بداند. افرادی مانند مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی و علامه حسن‌زاده آملی به مبانی معرفتی شهودی اعتقاد دارند و می‌گویند پیشگویی‌های رهبر انقلاب از باب شهود است، نه از طریق استدلال‌های سیاسی. به عبارتی، رهبر انقلاب آینده سوریه را به‌وضوح می‌بیند و به همین دلیل می‌گوید که جوانان سوری آن کشور را آزاد خواهند کرد. این نظریه شهودی حقیقتی است که نمی‌توان انکار کرد.

نگرانی اصلی ما این است که پژوهشگران و اهل رسانه نباید از این شناخت غافل شوند و تصور کنند که چون آینده سوریه روشن است، نیازی به اقدام ندارند. در همین حال، در قم و تهران جلساتی برگزار می‌شود که در آن‌ها ایران را متهم می‌کنند که چرا به سوریه کمک کرده است. اگر ما مباحث را تحلیل نکنیم و روشنگری نکنیم، نتیجه این جلسات می‌شود که ایران را متهم به‌اشتباه در ورود به عرصه سیاسی سوریه می‌کنند.

باید توجه داشته باشیم که اگر غرب نظریه بقای جولانی را مطرح می‌کند، این به نفع کسانی است که مهره‌های غربی در منطقه هستند؛ بنابراین، باید بادقت بیشتری به فضای سوریه نگاه کنیم و از اقدامات غافل نشویم.

ارسال نظر