جنگ و صلح عادلانه
حسین رویوارن
رحمت ابراهیمی
چکیده
انسان به عنوان مخلوق خدواند از دو جنبه معنویت و طبیعت تشکیل یافته است. برای بررسی ضروریات حیات انسان به منظور کمال جنگ و صلح عادلانه در بعد طبیعت انسان معنی و مفهوم مییابد. سوال اصلی این است: جنگ و صلح و عادلانه در نهج البلاغه چگونه است؟ فرضیه پیشنهادی این است که در نهج البلاغه جنگ و صلح برای هموار سازی مسیر رشد و تربیت، آزادی و امنیت انسان به منظور کمال است. روش پژوهش بر اساس پیاز فرآیند پژوهش است. نتیجه پژوهش این است که هدف از جنگ و صلح در نهج البلاغه به منظور برقراری عدالت بین دو بعد مادی و معنوی انسان برای رسیدن به کمال است.
واژگان کلیدی: جنگ و صلح، نهج البلاغه، کمال، تربیت و آزادی و امنیت.
مقدمه
انسان به عنوان اشرف مخلوقات خداوند دارای دو بعد مادی و معنوی است. در بعد مادی دارای ویژگیهای مشترک با حیوانات، نباتات و جمادات است و جنگ در این بعد از ابعاد وجودی انسان معنی مییابد. بعد دیگر انسان معنویت است که در آن بخش همواره صلح برقرار است. معنویت انسان رو به عالم بالا دارد و مادیت انسان روی در طبیعت دارد. در طبیعت تکثر در حد اعلا است و هرچه به سمت معنویت و عالم بالا که بعد دیگر انسان است و انسان مسافر الی الله است وحدت در حد اعلا قرار دارد و آن سمت زندگی همواره با صلح است. انسان برای آنکه بتواند به کمال برسد نیاز دارد تا بین دو بعد خود عدالت را برقرار نماید. هرگاه انسان مدیریت بعد معنوی خود را با ابزار تقوا بر بعد طبیعت خود حاکم نماید عدالت را در حق خود اجرا نموده و وجود انسان در صلح قرار دارد. هرگاه موانعی در سر راه مدیریت بعد عالی انسان قرار گیرد با استفاده از مکانیسم جهاد موانع مسیر بعد عالی از بین می رود. گاهی موانع درونی است که با مکانیسم جهاد با نفس و تزکیه مانع زدایی صورت می گیرد و گاهی مانع بیرونی است که با جهاد بیرونی یا جنگ بیرونی مانع زدایی از سر راه مدیریت بعد عالی انسان صورت می گیرد. موضوع این پژوهش جنگ و صلح عادلانه بیرونی با دشمن بیرونی است. دو گونه دشمن در نهج البلاغه به عنوان مفسر عملی قرآن برای جنگ و صلح عادلانه امام علی علیه السلام قابل طرح و بررسی است. اول جنگ و صلح عادلانه برای دشمنی نرم و دوم جنگ و صلح عادلانه برای دشمنی سخت است. در نهج البلاغه برای هر یک از موارد فوق شاخصها و معیارهای عادلانهای وجود دارد.
جهاد با دشمن بیرونی
در اسلام موضوع جنگ و جهاد بیرونی توسط مسلمانان مورد توجه قرار گرفته و در رابطه با آن قانون وضع شده است. در قرآن کریم آیات متعددی راجع به جهاد است و در نهج البلاغه خطبه 27 امام علی(ع) می فرماید: همانا جهاد دری از درهای بهشت است؛ خداوند، آن در را به روی دوستان خاص خود گشوده است».
برای وصول به رحمت و رضوان خداوند و بهشت برین الهی، اسباب مختلفی وجود دارد که در احادیث، به عنوان «درهای بهشت» معرفی شده که یکی از مهمترین آنها، جهاد است. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «بهشت، دری دارد به نام «باب المجاهدین» که آنان، به سوی آن حرکت میکنند و در را در برابر خود باز میبینند در حالی که شمشیرها را به کمر بستهاند. این، در حالی است که سایر مردم، در موقف حساب ایستادهاند و در انتظار حسابند، (اما مجاهدان، بدون حساب، به سوی بهشت میروند و در آستانه بهشت) فرشتگان، به آنان تبریک میگویند»(کلینی، ج5،1379: 5). تنها اولیای خاص الهی میتوانند این طریق را با نیت خالص و تا آخرین مرحله، بپیمایند و دیگران گاه با نیاتی آلوده و انتظار غنیمت و یا کسب نام و شهرت و یا امثال آن، در این میدان گام مینهند و تا آخرین مرحله پیش نمیروند. آنها هستند که در برابر تمام مشکلات جهاد اکبر و اصغر، صبر و شکیبایی به خرج میدهند و در برابر تمام شدائد این راه، میایستند و شیاطین جن و انس را با پایمردی خود، به زانو در میآورند. اما «خاصه اولیائه: دوستان خاص خداوند» در کلام امیرالمومنین علی(ع) چه ویژگیهایی دارند؟
در خطبه 182 حضرت(ع) بیان میدارد: «کجایند برادران من که راه حق را سپردند و با حق رخت به خانه آخرت بردند؟ کجاست عمار؟ کجاست پسر تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانندان ایشان از برادرانشان که با یکدیگر به مرگ پیمان بستند و سرهای آنان را به فاجران هدیه کردند». بی شک این گونه صدا زدن این افراد نشان از این دارد این بزرگواران که حضرت(ع) از ایشان به عنوان برادر یاد میکند جزء یاران خاص حضرت هستند. حضرت این سخن را بعد از جنگ صفین ایراد کرده است. از «عمار» یاد میکند؛ او که شهید سرفراز جنگ صفین است؛ همو که پیامبر در موردش فرمود: «عمار بر حق است و حق با عمار» از «مالک بن تیهان» یاد میکند؛ او که از پیشگامان اسلام و از نقیبان بیعت عقبه بود، با اینکه ثروت فراوان داشت همه را فدای علی(ع) کرد و در جنگ صفین به شهادت رسید. از «خزیمه بن ثابت» (ذوالشهادتین) یاد میکند؛ شهید وفادار جنگ صفین. ابن ابی لیلی گوید: در صفین بودم مردی را دیدم با ریش سفید و عمامه بر سر و نقاب بر چهره، فقط انتهای ریش او دیده میشد، سخت میجنگید، گفتم: ای شیخ با مسلمانان میجنگی؟ نقاب از چهره برداشت و گفت: بلی من خزیمهام از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: «با همه کسانی که با علی میجنگند، بجنگ! (حسینی ، 1398 : 12)». در نهجالبلاغه آمده است که امام علی(ع) پس از یاد این شهیدان، دست بر محاسن خود گذاشت و مدتی طولانی گریه کرد و سپس فرمود: «دریغا! از برادرانم که قرآن خواندند و در حفظ آن کوشیدند. واجب را بر پا کردند، پس از آنکه در آن اندیشیدند سنت را زنده کردند و بدعت را میراندند. به جهاد خوانده شدند و پذیرفتند. به پیشوای خود اعتماد کردند و در پی او رفتند». از این تعبیر حضرت علی(ع)؛ «اهم ویژگیهای اولیاء خاص الهی دانسته میشود؛ اوصافی همچون «پایبندی به احکام اسلام و قرآن»، «اهتمام نسبت به اقامه حدود و واجبات الهی از جمله جهاد در راه خدا»، «زنده کردن و زنده نگاه داشتن سنتهای الهی»، «مبارزه و مقابله با بدعتها»، «ولایت پذیری و اطاعت بیچون و چرا از ولی و پیشوای خود»، «بی تفاوت نبودن در برابر فتنه ها» و... اینان که اولیای خاص خدایند بر خلاف مردمی هستند که مولا در مورد آنها میفرماید: کاش شما را نمیشناختم هرگاه شما را به جهاد فراخواندم سردی یا گرمی هوا را بهانه کردید خدا شما را بکشد که دل مرا خون کردید(مرعشی، 1409، 173). عواملی در دشمنی و حب و بغض انسان وجود دارد که در ذیل به آن اشاره میشود.
عوامل چهارگانه حُب و بُغض در انسان
1-اختلاف طبایع انسان ها
یکی از علل و عوامل اختلافهای انسانی اختلاف و طبایع وسلایق آدمی است. حجم زیادی از اختلاف افکار و اندیشههای بشری، به هر دلیل خواه وراثتی، محیطی و غیر آن، اجتنابناپذیر است و چه بسا بتوان گفت این طرحی است که خدا درانداخته است، اختلاف از سنت الهی است. خداوند در قرآن در آیه 14 سوره نوح می فرماید:«و قدخلقکم اطوارا؛ شما را بهگونههای مختلف آفرید». و همچنین در آیه 13 حجرات می فرماید: «...وَجَعَلنَكُم شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُو إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ ٱللَّهِ أَتقَاكُم إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير». و شما را قبیله ای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (پس در میان شما برتری نژادی نیست بلکه) مسلّما گرامی ترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است. این آیات نشانه از اختلاف در طبایع و سلیقه ها انسان و بعنوان یم واقعیت در انسان است. و اگر درست مدیریت نگردد ممکن است باعث دشمنی شود.
در خطبه 234 نهج البلاغه می فرماید: « سرشت مردمان آنها را از یکدیگر جداشان ساخته است، و میانشان تفرقه انداخته، که ترکیبشان از پاره ای زمین است که شور یا شیرین است، و خاکی، درشت یا نرم است( دشتی، 1390: 335) ».
2- ایدئولوژی
این كلمه فرانسوی است كه مركب از "idee به معنای تصور و اندیشه logie به معنای شناخت" است. ایدئولوژی روشی از اندیشه است كه می خواهد هم جهان را توضیح دهد و هم دگرگون سازد. و اولین بار این واژه را دستوت دوتراسی (1836-1754) دانشمند فرانسوی به كار برد. و هدف او از این كلمه (اندیشه شناسی) یا (دانش ایده ها) بود. و گاهی هم به معنای سنجیده و ناسنجیده استعمال میشود. ایدئولوژی زاده جهان بینی است، میتوان گفت سادهترین معنای ایدئولوژی همان چیزی است که از ترکیب دو واژهی idea (ایده و فکر) و logos (سیستم و مجموعه) به ذهن میرسد: سیستمی از ایدهها و افکار. ایدئولوژی مجموعهای آگاهانه یا ناآگاهانه از افکار، باورها و نگرشهاست که برداشتها و سوء برداشتهای ما را از جهان سیاسی و اجتماعی شکل میدهد. ایدئولوژی بر روی قضاوتها، رفتارها، تصمیمها و توصیهها تأثیر میگذارد. اختلاف طبایع انسانی، بنا به ضرورت اختلاف تفکر و ایده را بدنبال دارد. اگر ایدهها و افکار جهت درست در زندگی پیدا نکند میتواند باعث ایجاد اختلاف و دشمنی شود. هرگاه این اختلاف فکر و ایدهها وارد عرصه سیاست و قدرت گردد، اندک اندک زمینه بد بینی و در نتیجه دشمنی را بدنبال خواهد داشت.
ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی یک تئوری کلی دربارة جهان هستی همراه با یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که راه انسان را در زندگی مشخص میکند و هدف آن سعادت و تکامل اوست به عبارت دیگر مجموعهای از بایدها و نبایدها در زندگی و رفتار انسان است که مایه سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت میشود. بنابراین دارا بودن ایدئولوژی درست در شناخت دوست و دشمن بسیار مهم و موثر است. و به دوستیها و دشمنیها جهت میبخشد. با این مقدمه آنچه به ایدئولوژی جهت دهی در فکر و اندیشه میدهد جهان بینی است بر همین اساس امام علی (ع) در خطبه 1 نهجالبلاغه اشاره به جهان بینی توحیدی دارد و همانند سوره اخلاص در قرآن صفات خدا را بیان میکند. امام علی(ع) در ابتدای این خطبه از خدایی یاد میکند که هیچ سپاس گویی قادر به سپاس گفتن خدا نیست و هیچ شمارندهای نمیتواند نعمتهای او را احصاء و شمارش در آورد و هیچ کس از اَدای حقّش برنمی آید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ...» خدایی که همت بلندهمتان و زیرکی دانایان به فهم او نمیرسد و صفتش را نهایتی نیست: « الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ...» و خلایق را به قدرتش آفریده و بادها را به رحمتش جاری کرده و به وسیله کوهها کره زمین را از تزلزل و اضطراب رهانیده است تا موجودات ساکن آن بر روی آن به آرامش زندگی نمایند: « فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ...» این گونه جهان بینی توحیدی باعث بوجود آمدن ایدئولوژی توحید میشود(دشتی، 1390: 20).
3-منفعت طلبی
منفعت طلبی برای تامین منافع فرد، گروه، قوم و قبیله و یا کشور میتواند باعث بروز دشمنی گردد. به هر میزان قدرت در انسان خواه در حوزه فردی و یا در کشور و حوزه سیاسی بیشتر باشد میتواند باعث بروز دشمنی شود و اگر این حوزه نیز مدیریت نگردد باعث دشمنی بی منطق و غیر الهی در سطح سیاسی می-شود. و اگر از اصول اخلاقی خارج گردد باعث بوجود آمدن خسارتهای جبران ناپذیری در جامعه میشود.
4- خُلق و خُوی انسان
در آیه 30 سوره روم می فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»،خداوند بزرگ، رسول خود را مخاطب قرار داده و به او دستور الزامى مینماید که روى خود را، یعنى همت خود را بر دین پاکیزه حق، قرار ده و در امر آن استقامت و پایدارى نما؛ زیرا که دین اسلام فطرت خدایى است که خداوند، مردم را بر آن فطرت و سرشت آفریده و تغییر و تبدیلى در خلقت پروردگار نیست؛ یعنى همهی انسان ها در خداجویی و پذیرش دین و یکتایی خالق هستی بدون در نظر گرفته شدن زمان، مکان و عوامل تأثیرگذار دیگر، در نهاد و سرشت خود به طور یکسان آفریده شده اند. اما این انسان به دلیل برخوردار بودن از بعد دانی دارای برخی خصوصیات مانند حسد، کینه، خودخواهی، برتری طلبی وجاودانگی است. اگر این خلق و خوی ناپسند انسانی درست مدیریت نگردد از عواملی هستند که زمینه دشمنی را در انسان فراهم می کند.
اگر این صفات در یک سیاستمدار بروز و ظهور پیدا نماید و برای حذف رقیب سیاسی خود بخواهد استفاده نماید از عوامل مهم و تاثیر گذار در دشمنی خواهد بود. و گاهی با استفاده از ابزار قدرت به اینگونه رذایل اخلاقی جنبه قانونی میبخشند. امروزه سازمان ملل و برخی دیگر از سازمانهای بین المللی به ابزاری برای بروز و ظهور این عقده و کینهها و حسدها تبدیل شده است.عدالت و بی عدالتی در این بخش خودش را بروز میدهد.
عدالت محوری در هدف از دشمنی
در قرآن کریم آیه 193 سوره بقره هدف از دشمنی و جنگ را اینگونه بیان میفرماید: «حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» هدف از جنگ در اسلام، برچيدن شرك و فتنه و استقرار»حق» دين و قانون خداست. در دیدگاه نهجالبلاغه هدف دشمنی برای از بین بردن موانع آزادی از سر راه هدایت اجتماع و دفع باطل است. زیرا این موانع باعث سلب آزادی و بوجود آمدن سد در سر راه هدایت انسانها میگردد و تا زمانی که این موانع وجود داشته باشد باعث انحراف انسان در جامعه از مسیر هدایت و کمال میشود. دشمنی از دیدگاه نهجالبلاغه جدال حق و باطل است. بر این اساس امام علی(ع) هدف از دشمنی را ظلم وستم نمیداند و هدف را حق ، ریشه کنی فساد و ظغیان و مبارزه با انحراف، برپایی امنیت و آرامش بیان نموده است.
عدالت محوری با نابودی حاکمیت شرک و کفر و احقاق حق
در خطبه 170 هدف از دشمنی را احقاق حق بیان مینماید و میفرماید: در آستانه جنگ جمل و هنگامی که حضرت به نزدیکی بصره رسید، فردی به نمایندگی از طرف اهالی بصره بنام «کلیب جَرمی» به جهت آگاهی از حقیقت و دانستن هدف مبارزه امام(ع) با اصحاب جمل نزد امام (ع) آمد. امام (ع) با آن شخص صحبت میکند و توضیح میدهد و با توضیح کافی امام (ع) قانع میشود، در این هنگام پیشنهاد بیعت(صلح) میدهد و او در پاسخ میگوید، من نماینده جمع هستم و نمیتوانم قبل از مراجعه به آنان به هیچ کاری اقدام نمایم، امام (ع) خودداری او از بیعت بعد از درک حقیقت را نادرست دانسته و به او فرمود هرکس تنها در برابر حق مسئول است و گروه و قوم در برابر حق اصالت ندارد.
و برای نزدیک شدن مطلب به ذهن فرستاده اهل بصره فرمود: به من بگو اگر کسانی تو را در بیابان به جستجوی آب بفرستند و تو آنها را از وجود آب و سبزه خبر دهی، ولی آنها با تو مخالفت کرده و به طرف زمینهای خالی از آب و سبزه بروند تو با انها چه خواهی کرد؟ مرد بصری گفت: آنها را رها کرده و خود به جانب آب و سبزه خواهم رفت. پس امام به او رو کرد و فرمود: در این صورت دستت را برای بیعت به من بده و بیعت کن. در اینجا وقتی این فرد بصری هدف دشمنی امام (ع) را که همانا هدایت و کمال بود مشاهده کرد تسلیم امام (ع) شد و گفت: با چنین برهان روشن جز بیعت چاره ای ندیدم و بی درنگ بیعت کردم و صلح را بر جنگ امام علی(ع) ترجیح دادم(دشتی 1390: 231).
عدالت محوری ظلم و ستم نیست
همچنین درخطبه 171 هدف از دشمنی را عدم ظلم و ستم بیان نموده است. برای آنها که هدفشان مبارزه در راه حق و دفع باطل است، همیشه این خطر وجود دارد که پس از غلبه بر دشمن و حصول پیروزی و چشیدن طعم قدرت به تجاوز و ستم آلوده شده و با توجیهات مختلف نسبت به رقیب و مخالف ظلم نمایند و به اینصورت از هدف اصلی که همانا هدایت بوده بیرون رفته و ظلم نمایند، امام (ع) در خطبه 171 نهجالبلاغه قبل از جنگ با اهل شام خود و همران خود را متوجه خدا نموده تا در پیروزی یا شکست خدا را از یاد نبرند و به ظلم و ستم آلوده نشوند (دشتی، 1390: 231).
عدالت محوری در مبارزه با انحراف خوارج و دفع فتنه
مبارزه با انحراف نظیر خوارج نهروان که حضرت در خطبه 40 و 57 نهجالبلاغه خوارج با استناد به آیه کریمه 57 سوره انعام « إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ» که اصل پذیرش حکمیّت را کفر و خود و حضرت علی(ع) را کافر پنداشتند و خواستار توبه امام(ع) شدند امام علی(ع) از آنجا که مایل نبود به روی کسانی شمشیر بکشد که تا دیروز در کنارش علیه سپاهیان معاویه مشغول نبرد بودند(دشتی، 1390: 65).
در اثر خطابهها امام علی (ع) شمار بسیاری از خوارج، به سپاه امام پیوستند و از هلاکت نجات یافتند، اما پس از آنکه باقیمانده این گروه منحرف، بر عقاید خویش اصرار ورزیدن و سلاح برگرفته، به کشتار مسلمانان بی گناه پرداختند، امام(ع)، دیگر درنگ و مدارا را روا ندانست و با بصیرت کامل دریافت که باید به این فتنه پایان دهد و امت اسلامی را از دست این منحرفان لجوج رهایی بخشد؛ چنانکه نابودی فتنه خوارج در خطبه 92 نهجالبلاغه را از امتیازهای برجسته دوران حکومت خویش معرفی میفرماید: اما بعد، ای مردم من چشم فتنه و فساد خوارج را کور کردم و غیر از من کسی بر دفع آن فتنه و فساد جرات نداشت؛ پس از آنکه تاریکی آن، موج زده و سختی آن، رو به افزایش نهاد بود. بنابراین بر پایی جنگ با منحرفان محارب که در صدد اشاعه انحراف و در نتیجه از هم گسیختگی عقیدتی جامعه اسلامی اند، مشروع است(دشتی، 1390: 123).
رعایت عدالت در گستره دشمنی
خداوند انسان را آزاد گذارده تا راه زندگی خود را در مسیر صعود و کمال یا در راه سقوط و هبوط برگزیند؛ اما دامنه این آزادی تا آنجا گسترده نیست که بتواند غرض و هدف اصلی خداوند و حکمت او را در آفرینش پایمال کند.
در اصل، دادن آزادی تکوینی به انسان برای این بوده که بتواند راه کمال انسانی خویش را به پیماید؛ و در این مسیر اگر آزادی انسان سبب آن شود که همه آدمیان به جای راه کمال، به سوی پستی و سقوط گرایش یابند و به کفر و شرک روی آورند، هدف آفرینش نقض خواهد شد. از این رو حکمت الهی اقتضای چنان آزادی بی حد و حصری را ندارد که در نهایت به تسلط کامل مفسدان و تبهکاران بر جامعه بشری بیانجامد، به گونهای که اوضاع و احوال را یکسره زیر سیطره خویش درآورند، راههای حق و عدل را به کلی مسدود سازند و آیین راستین الهی را نابود کنند، تا آنجا که دیگر هیچ کس نتواند در مسیر حق و عدل حرکت کند و راه را از چاه تشخیص دهد.
امام علی(ع) در نامه 62 نهجالبلاغه به شناخت دشمن تاکید مینماید(دشتی، 1390: 427). با شناخت دشمن میتوان به حد دشمنی دشمن پیبرد. لذا براساس آن می توان با دشمن مقابله کرد و حد و حدود را در دشمنی کرد. در ادامه این مطلب برای حد و حدود دشمنی امام علی(ع) در خطبه 167 نهجالبلاغه رعایت حلال و حرام الهی در حدود و گستره مخالفت و دشمنی را از مهمترین واجبات بیان مینماید. میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَيْرَ مَجْهُولٍ وَ أَحَلَّ حَلَالًا غَيْرَ مَدْخُولٍ» در اینجا رعایت حرمت و حدود براساس حلال و حرام الهی بیان مینماید. در بخش چهارچوبه اخلاق مخالفت و دشمنی بصورت مشروح تر بیان شده است(دشتی، 227:1390).
رعایت عدالت در مدت زمان دشمنی
همانگونه که در قرآن کریم آیه 193 سوره بقره هدف از دشمنی و جنگ را اینگونه بیان میفرماید: «حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» دفع فتنه از زمین است. لذا تا زمانی که فتنه وجود دارد، و با کفار جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و دین خدا حاکم باشد و بس، و اگر (از فتنه) دست کشیدند (با آنها عدالت کنید که) تجاوز برای شما مومنان نیست و تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست.
امام (ع) در خبطه 9 نهجالبلاغه در برابر این پیشنهاد که از «تعقیب طلحه و زبیر صرف نظر کند، سخن فوق را فرمود و به حق پیشنهاد فوق بسیار سادهلوحانه بود، چرا که نقشه این بود که آنها بصره و سپس کوفه را در اختیار خود بگیرند و معاویه با آنها بیعت کند و در شام از مردم نیز برای آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخشهای عمده جهان اسلام دراختیار جاه طلبان پیمانشکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست علی(ع) بماند(دشتی، 1390: 35)».
دشمنی تا زمانی که دشمن از دشمنی دست برندارد و عملی خلاف مصالح مسلمین انجام دهد ادامه دارد و پس از آن دشمنی متوقف میشود و مراقبت از دشمن و زیر نظر داشتن تحرکات دشمن همواره وجود دارد.
عدالت محوری در توقف دشمنی
در طول تاریخ، جنگها به صورت گوناگون پایان پذیرفتهاند: گاه با شکست کامل نظامی یک طرف و یا تسلیم خاتمه یافته و گاه به دلیل وجود توازن قوا، بر اساس یک توافق مقدماتی، آتش بس صورت گرفته و سپس با عقد قرار دادی در نهایت منجر به صلح شده است، تاریخ اسلام نیز چنین بوده است و آنگاه که جنگ به شکست طرف مقابل منجر میشد یا دشمن خود را در مقابل خواستههای مسلمین تسلیم میکرد سرانجام جنگ به پذیرش اسلام و یا انعقاد قرارداد منتهی میشد.
جنگ یکی از احکام و دستورات الهی است. بر اساس آیه 193 سوره انفال «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» دشمنی تا زمانی که فتنه وجود دارد پابرجاست.
در این آیه «حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ» پاكسازى، قبل از بازسازى است. ابتدا فتنه برداشته شود تا بعد دين الهى مستقر گردد. اوّل كفر به طاغوت، بعد ايمان به خدا.
یکی دیگر از راههای پایان دشمنی. «فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ » راه برگشت و توبه بر هيچ كس و در هيچ شرايطى بسته نيست. حتّى دشمن سرسخت نيز اگر تغيير مسير دهد، خداوند او را مورد عفو قرار مىدهد.
در آيه192 سوره بقره «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» ضمن بخشش خداوند نسبت به گناه كفّار مطرح شده است؛ در اين آيه به مردم سفارش مىكند كه در صورت دست برداشتن دشمن از دشمنی و جنگ، شما هم از دشمنی و جنگ صرف نظر كنيد.
عدالت محوری در نتایج و تاثیرات دشمنی
مهمترین دستاورد و نتایج بعد از دشمنی بایستی این باشد که دشمن بداند دشمنی با دین خدا بدون عواقب نیست و بایستی عواقب دشمنی خود را بپردازد و آن از بین بردن مانعی است که دشمن بر سر راه رشد و کمال انسان قرار میدهد و پس از غلبه بر دشمن نیز مهمترین دستاورد بایستی در جهت حفظ وحدت و همدلی در میان انسانها باشد.
در نامه 15 نهجالبلاغه امام علی(ع) به این موضوع اشاره مینماید؛
مهمترین موفقیت و نتایج دشمنی پس از غلبه بر دشمن از بین بردن موانع رشد، وحدت و همدلی میان مسلمان است و وحدت و همدلی برای حول محور حقّ ممکن خواهد بود، بنابراین اگر جوامع ایمانی از تفرقه و تشتت: آراء رنج میبرند، باید به خدا و دین او برگردند، همه گردنها به جانب او کشیده شده و تمامی چشمها به او متوجه گشته وپاها به طرف او حرکت کرده وبدن ها در هوای و فرسوده میشود.
نامه 15 در باره نتایج دشمنی اینگونه آمده است. نتایج پس از دشمنی و غلبه بر او بایستی باعث، عدم تفرقه و اختلاف، عدم مبتلا به تنگی در معیشت باشد و همواره باید از خداخواست با از بین بردن دشمنیها و کینهها، گشایش را نصیب مسلمانان نماید، و راه علاج کینهها و حصول گشایش آن است که انسانها را متوجه کاستیها شده و در دفع آنها دامنه همّت به کمر بزنند(دشتی، 139: 353). در نامه 29 نهجالبلاغه امام علی(ع) نتایج پیروزی بر دشمن را عفو عمومی بر دشمنان میخواند(دشتی، 1390: 369).
اصول و شاخص های عدالت محوری در جنگ نرم وسخت از دیدگاه نهجالبلاغه کدامند؟
عدالت محوری رفتار سیاسی در نهجالبلاغه
در فرآیند دشمنی، چه اقداماتی باید انجام گیرد؟
در فرآیند دشمنی همواره بایستی کرامت انسانی دشمن چه در دشمنی نرم یا دشمنی سیاسی و چه در دشمنی سخت یا جنگ بایستی حفظ شود. و در فرآیند دشمنی بایستی اصول اخلاق دشمنی را رعایت کرد. امام علی(ع) ادامه دهنده راه و مسیر پیامبر اسلام (ص) است. نهجالبلاغه را میتوان مفسر قرآن نامید. در اینجا دشمنی در حوزه «دشمنی نرم» یا سیاست از دیدگاه نهجالبلاغه مطرح میشود. زندگی بشر بخشهای تلخ و شیرین زیادی دارد و از جمله بخشهای ناخوش و ناگوار زندگی انسانها، «دشمنی» بین آنها است. دشمنی در زندگی بشر، اگرچه اصالت ندارد اما واقعیت دارد، و از آنجا که دین برای زندگی است و به امور واقع میپدازد، طبعاً موضوع دشمنی نیز میتواند مورد توجه دین قرار گیرد. از جمله قواعدی که شاید بتواند این سبُعیت را تا اندازهای کنترل و خشم موجود در آن را کاهش دهد، «عدالت» و اصول عدالت است. ادیان غیرالهی و الهی به طور کلی، و دین اسلام به ویژه، بانی و مروج عدالت هستند.
روش پژوهش
توصیفی و کیفی با ابزار فیش برداری کتابخانهای؛ جهتگیری پژوهش بنیادی و کاربردی، فلسفه پژوهش جهان بینی شیعی، رویکرد پژوهش قیاسی، استراتژی پژوهش کیفی، اهداف پژوهش توصیفی، افقزمانی تکمقطعی، شیوههای گردآوری دادهها بررسی اسناد، مدارک و مطالعات کتابخانهای است. براین اساس شاخص های عدالت وزی در دشمن نرم و سخت بیان میشود.
شاخصهای عدالت محوری در دشمنی سیاسی
1- تامین آزادی مخالفان و دشمنان و گفتگو با آنان
از ویژگیهاى مهم شخصیت امام علی(ع) دورى جستن از حبّ و بغضهاى بى اساس است. از این رو، حضرت به رغم آنکه دشمنان حکومت اسلامى و ناصالحان را به تشکیلات حاکمیت راه نمىداد، اما در عین حال، حقوق آنها را در برخوردارى از حیات انسانى و بهرهمندى از امنیت و آسایش به رسمیت مىشناخت.
- کشاورزان مشرک منطقهاى از رفتار سختگیرانه والى آن به امام على(ع) شکایت مىکنند. امام در نامه 13 نهجالبلاغه به حاکم تذکر مىدهد که هرچند اینان مشرکند، اما به خاطر پیمانى که با حکومت اسلامى دارند، درخور دور شدن و ستم کردن نیستند، پس با ایشان مهربانىِ آمیخته با سختى را، شعار خود قرار ده، با آنها بین سخت دلى و مهربانى رفتار کن، برایشان بین نزدیک و زیاد، نزدیک گردانیدن و دور و بسیار دور ساختن، جمع کن (یعنى با آنان به اعتدال رفتار کن) بنابراین، از دیدگاه امام على(ع) مشرکانِ هم پیمان با حکومت اسلامى، سزاوار برخوردارى از ملاطفت و مهربانى حاکمان هستند؛ به گونه اى که محبت همراه با سخت دلى باشد.(صبحی، 1414: 376).
2-تامین امنیت مخالفان و دشمنان
امام علی(ع) در نامه 19 نهجالبلاغه خود به فرمانداران شهرهای مختلف، رعایت عدل و انصاف را در باره اهل کتاب متذکّر میشود و آنها را سزاوار قساوت و بد رفتاری نمی داند(دشتی، 1390: 355).
امام علی (ع) در بستر شهادت از امام حسن (ع) خواست تا قتل او را زمینه تصفیه حسابهایِ خونین قرار ندهند و در نامه 47 نهجالبلاغه میفرماید: «پسران عبدالمطلب، نبینم در خونِ مسلمانان فرو رفتهاید و دست ها را بدان آلوده کنید و بگویید: «امیرمؤمنان را کشتهاند»! بدانید جز کشنده من نباید کسی به خونِ من کشته شود(دشتی، 1380: 125)».
3-ادای حقوق سیاسی و اجتماعی مخالفان و دشمنان
پس از کشته شدن عمر بن خطاب، شورای شش نفره برای تعیین خلیفه به امام پیشنهاد پذیرش خلافت را دادند مشروط بر آن که به سنت شیخین (ابوبکر و عمر) رفتار کند، اما ایشان نپذیرفت و حاضر نشد دروغی مصلحت آمیز بگوید و قدرت را به شکلی غیراخلاقی به دست آورد. در این مورد نوشتهاند که عبدالرحمان بن عوف سه بار به امام پیشنهاد خلافت را داد مشروط بر آن که ایشان طبق کتاب خدا، سنت پیامبر و سیره شیخین عمل کند، اما ایشان بی هیچ مجامله ای پاسخ دادند که طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش در حد توان خود عمل خواهد نمود(محمودی، ج1، 1990: 143).
3-1. ادای حقوق خوارج از طریق مناظره با آنان
ابتدا امام در نامه 77 نهجالبلاغه: نماینده خود عبدالله بن عباس را به محلّ تجمّع خوارج می فرستد و به او گوشزد می فرماید: «با قرآن، با خوارج به جَدل نپرداز و...لیکن با سنّت پیامبر با آنان به بحث و گفت و گو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند(دشتی، 1390: 441).
3-2. چشم پوشی از خطای سیاسی مخالفان و دشمنان
امام در نامه 29 نهجالبلاغه: بعد از جنگ جمل، مردم به بصره فرار کردند و امام همه را بخشید و «عفو عمومی» اعلام نمود(دشتی، 1390: 369).
به مردم اجازه داد تا کشته های خود را دفن کنند و سپس بر کشتگان کوفه و بصره (بر جنازه یاران و دشمنانشان) نماز خواند و دستور داد قطعات جدا شده بدن ها را جمع و در قبری بزرگ دفن نمایند. آنگاه اشیاء باقی مانده صحنه نبرد را به مسجد آورده و دستور داد، به جز اسلحه، هرکس هر چیزی از اشیاء را می شناسد که از آنِ اوست، بردارد(ابن الاثیر، ج3، 1385ق: 255).
در حکمت 424 نهجالبلاغه میفرماید:«بردباری پردهای است پوشان، و خِرد شمشیری است بُران؛ پس نُقصانهای خُلقات را با بردباری ات بپوشان، و با خرد خویش هوای نفست را بمیران(دشتی، 1390: 523)».
3-3. توهین وتحقیر نکردن مخالفان و دشمنان
در خطبه 167 نهجالبلاغه امام علی(ع) یکی شرطهای توحیدی زندگی نمودند و مسلمان واقعی بودن را رعایت حرمت و حدود زبان خود در برابر مخالفان و دشمنان بیان مینماید. در اینجا حضرت میفرماید: مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او جز در حق در امان باشند و اصولا جز در آنچه خداوند فرموده و واجب کرده است هیچ کس حق ندارد مسلمان دیگری را تحت هیچ عنوان به فرمان هیچ کس آزار رسانده و به نوعی او را ناراحن نماید (دشتی، 1390: 229).
3-3-1. توهین به امام در مجامع عمومی، هنگام سخنرانی و یا هنگام نماز
روزی یکی از خوارج قبل از جنگ نهروان وارد مسجد شد و در مقابل امام ایستاد و گفت: از تو اطاعت نمیکنم و در نماز به تو اقتدا نمیکنم و تو را دشمن میدارم. امام به حرفهای او گوش داد و فرمود: «با این روش، بر خلاف دین عمل میکنی و به خود ضرر میزنی.» آن مرد با تندی از مسجد خارج شد. یاران امام گفتند: او میرود و فتنه به پا میکند. تا دست به حرکتی نزده، او را دستگیر کنیم. امام فرمود: «تا عمل خلافی از وی صادر نگردد، نمی توانیم آزادی او را محدود سازیم(دشتی، 1380: 156)».
3-3-2. بر هم زدن سخنرانیهای امام علی(ع)
در خطبه 19 نهجالبلاغه: یکی از سردسته خوارج، اشعث بن قیس است که نقش ستون پنجم سپاه معاویه را نیز داشت. او با ایجاد اخلال و برهم زدن سخنرانی امام، موقعیت آن حضرت را تضعیف می نمود. حتی امام او را لعنت نمود و فرمود: «لعنتِ خدا و لعنت لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبّرِ متکبّرزاده منافق پسر کافر(دشتی، 1390: 43)».
4- ممنوعیت بکار بردن خشنونت یا ترور علیه دشمنان
در خطبه 240 نهجالبلاغه میفرماید: در جریان شورش برضد عثمان و محاصره خانه اش، انتظار می رفت که امام از این فرصتِ نهایت استفاده را ببرد و خلافت را به چنگ آورد، اما ایشان از وضعِ پیش آمده استقبال نکرد و کوشید وساطت کند و مردم را به آرامش، و عثمان را به اتخاذ سیاست صحیح دعوت کند و در این راه چندان پیش رفت و از عثمان دفاع کرد که خودْ به ابن عباس فرمود: «به خدا، کوشیدم آزار مردم را از او باز دارم؛ چنان که ترسیدم در این کار گناهکارم(دشتی،1390: 339)».
در حکمت 420 نهجالبلاغه میفرمای: امام علی (ع) در برابر حرکاتِ ایذایی و جوسازیِ خوارج در کوفه به هیچ گونه خشونتی دست نزد و در مقابل هتاکیها و فحاشیهای آنان نیز کریمانه میگذشت(دشتی، 1390: 523).
5-عدم استفاده از پیمان شکنی برای پیشبرد امور سیاسی
امام علی(ع) در سخنانی خود در خطبه 27 نهجالبلاغه میفرماید: «تا آن جا که قریش میگوید: «پسر ابوطالب دلیر است، اما علم جنگ نمیداند(دشتی، 1390: 51)». و یا آنکه در خطبه 41 نهج البلاغه تعهد به عهد و پیمان را نشانه وفا و صدق میداند و همچنین در ادامه می فرماید تعهد سپر و محافظ محکمی است که جامعه را متّحد و منسجم می کند و باعث حفظ و بقای جامعه میشود(دشتی، 1390: 65).
آن حضرت در خطبه 200 نهجالبلاغه میفرماید: در برابر این تصور که معاویه از ایشان زیرک تر است، فرمود: «به خدا سوگند، معاویه زیرک تر از من نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است. اگر پیمان شکنی ناخوش آیند نمینمود زیرک تر از من نبود، اما هر پیمان شکنی به گناه برانگیزاند و هر چه به گناه برانگیزاند، دل را تاریک گرداند(دشتی، 1390: 301)».
5-1. عدم شکستن پیمان با معاویه در جنگ صفین
خوارج بعد از این که امام را مجبور به قبول صلح با معاویه در جنگ صفین نمودند این اتفاق زمانی روی داد که معاویه با ترفند عمر وعاص قرآن ها را بر سر نیزه ها قرار داد و باعث فریب سپاه اسلام شد(مفید، 1367: 98).امام علی (ع) در نامه 53 نهجالبلاغه به مالک اشتر مىفرمايد: هرگز صلحى را که از جانب دشمن پيشنهاد مىشود و رضاى خدا در آن است رد مکن؛ چرا که در صلح براى سپاهت آرامش (و سبب تجديد قوا) و براى خودت مايه راحتى از همّ و غم ها و براى کشورت موجب امنيّت است(دشتی، 1390، 417).
5-2. پرهیز از خیانت در امانت
در خطبه 23 نهجالبلاغه میفرماید: «مرد مسلمانِ از خیانت پاک، یکی از دو پاداش را از خدا چشم می¬دارد: یا خدایش نزد خود بخواند، که آن چه نزد خداست برای او بهتر است، یا او را روزی رساند، که آن گاه دارای زن و فرزند، و مال و دین، و شرف و گوهر است(دشتی، 1390: 47)».
6- لزوم پرهیز از کذب و وعده کذب
در نامه 53 نهجالبلاغه می فرماید: « ای مالک وعده دهی و خلاف آن عمل کنی(وعده کذب) زیرا خلف وعده سبب برانگیختن خشم خدا و مردم میشود. خداوند سخت خشم گین میشود که چیزی بگوئید و بدان عمل نکنید(دشتی، 1390: 411)». رفتار امام قبل و بعد از حکومت یکسان بوده است.
6-1. پرهیز از وعده کذب در شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم
در خطبه 3 نهجالبلاغه که خطبه شقشقیه معروف است امام علی(ع) در مورد شورای شش نفره خلیفه دوم این موضوع را بیان می فرمایند. به در جریان شورای شش نفر خلیفه دوم امام علی(ع) از وعده کذب پرهیز نموده است.با تشکيل شورا، زبير به علي رأي داد. طلحه نيز رأي خود را به عثمان داد و سعد هم به عبدالرحمن. سه کانديدا ماند و هر کدام با دو رأي. عبدالرحمن رو به علي (ع) کرد و گفت: اگر تعهد کني که مطابق قرآن و سنت و سيره شيخين عمل کني من به تو رأي ميدهم. به اين طريق ميخواهد القا کند که من علي را قبول دارم. امام علی(ع) فرمودند: «من به قرآن و سنت پيامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد.» اما عثمان اين شرط را قبول کرد. عبدالرحمن دوباره رو به علي کرد و به ايشان گفت: اگر تو بپذيري من با تو بيعت خواهم کرد! اين کار سه بار تکرار شد و هر بار حضرت همان جواب رادادند. پس از آن عبدالرحمن دست عثمان را در دست گرفت و با او بيعت نمو(دشتی، 1390: 29).
7- مهربانی با مردم و تجسس نکردن در زندگی خصوصی آنان
امام علی (ع) در نامه 53 نهجالبلاغه در خصوص این بخش: عمدتا درباره عيب پوشى والى نسبت به رعيت سخن مىگويد و تأکيد مى ورزد که وظيفه او تنها مبارزه با عيوب ظاهر است و بايد از تجسس و پرداختن عيوب باطن و از کسانى که او را تشويق به اين کار مىکنند بپرهيزد. مى فرمايد: بايد دورترين رعايا به تو و مبغوض ترين آنها در نزد تو کسانى باشند.
8- پرهیز از کبر و غرور
در خطبه 207 نهجالبلاغه میفرماید: «از سخیفترین ویژگیهای والیان در نزد مردم صالح آن است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهاتاند و بنای کار خود را بر کبر و غرور قرار میدهند(دشتی، 1390: 305)». در نامه 19 نهجالبلاغه به عدم تحقیر توسط کارگزاران خود تاکید مینماید؛ تحقیر بوسیله هواداران خود تاکید مینماید(دشتی، 1390: 351). در حکمت 167نهجالبلاغه آفت تکبر را باعث کم شدن کارهای نیک می داند:كسى كه خودبين و خودپسند است در خود نقصى نمى بيند تا آن را برطرف كند و خود را فاقد كمالى نمى داند تا براى كسب آن تلاش كند(دشتی، 1390: 475).
9- لزوم پرهیز از ظلم وستم به مردم
در خطبه 176 نهجالبلاغه در فرازی حضرت «ظلم» را بر اساس مجازات آنها به سه دسته تقسیم كرده است:« 1. ظلمی که هرگز بخشوده نخواهد شد، كه شرك به خدا است. 2. ظلمی که بخشوده میشود و بازخواست ندارد، مانند ستمی که بندگان با ارتکاب گناهان صغیره به خویشتن کردهاند. 3. ظلمی که بدون کیفر نخواهد بود، مانند ظلم بندگان به یکدیگر است که مجازات آن شدید است و تا صاحب حقّ از آن نگذرد، خداوند نمی بخشد(دشتی، 1390: 241)». از مصداقهای ستم به مردم در حوزه سیاست واگذاری مناسب حکومتی و تخصصی به افراد نالایق و بی کفایت است. در سیره امام علی (ع) دیده میشود که گاه افرادی از لحاظ معنوی و دینی در مربته بالایی قرار داشته اند و فردی مانند کمیل که دعای مشهور کمیل را حضرت به ایشان به عنوان از یاران و اصحاب سر حضرت بودهاند تعلیم میدهد. اما از واگذاری مسئولیت و منصب حکومتی به ایشان خود داری نمودند. از دیدگاه امام علی القاعده مبتنی بر داوری بوده است که وجود دینداری و تهعد الهی، لازم هست اما کفایت نمیکند. هم تعهد و هم تخصص لازم است. امام در نامه 53 نهجالبلاغه به مالک اشتر وی را به شدت از ظلم و ستم باز میدارد و حتی برخی از مصداق های «ظلم را نه تنها کیفر اخروی بلکه باعث زوال قدرت سیاسی حاکم میداند(دشتی، 1390: 413)».
10- اکتفا به حداقل در استفاده از مواهب دنیوی در دوران زمامداری
امام علی(ع) در نامه 45 نهجالبلاغه استفاده از مواهب دنیایی بر خلاف روش معمول زمامداران، در دوران حکومت خود به حداقلها در غذا و پوشاک اکتفا میکردند. در نامه 53 نهجالبلاغه خطاب به مالک اشتر می-فرماید: « دورترین مردم در قلمرو حکومت تو همان اندازه حق دارند که نزدیک ترین آنها حق دارند(دشتی، 1390: 417)».
10-آنچه برای خود از دشمن، در دشمنی انتظاری داری
در نامه 53 نهجالبلاغه میفرماید: «از مردم خطاها سر خواهد زد و لغزش هایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده ، همانگونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد.هر گاه کسی را بخشودی، از کرده خود پشیمان مشو و هر گاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش(دشتی، 1390: 415)».
شاخص های عدالت محوری در جنگ های سه گانه امام علی (ع)
1- مقدم شمردن صلح بر جنگ(با مسلمانان نه کفار)
حضرت درخطبه 31 نهجالبلاغه به منظور جلوگیری از جنگ دست به یک تاکتیک زد و آن وارد شدن از در قوم وخویشی با زبیر در جنگ جمل است، در حاکمیت امام علی(ع) و شیعه او چون بنا بر هدایت و اضافه کردن بر جناح حق طلب و حفظ وحدت است نه جنگ، سعی بر کاستن مخالفان و دشمنان و جذب آنها با حفظ اصول دارد، اما از آنجا که ممکن است در بعضی مانند طلحه اصولا زمینه وجود نداشته باشته و در پارهای همچون زبیر چنین زمینهای موجود باشد، که یکی از آن موارد در خطبه 31 نهجالبلاغه میباشد که در آن به عبدالله بن عباس پسر عموی خود ماموریت میدهد تا از طلحه صرف نظر کند اما به سراغ زبیر برود و در مقام جذب او که طبیعتی نرم دارد و از عاطفه خویشاوندی استفاده کرده و به بگوید، علی(ع) پسر داییات چنین میگوید: و برای جذب او و هدایت و او و جلوگیری از جنگ همانند شیوه رسول خدا(ص) با عطوفت مخالف و دشمن را جذب کند و در عاطفه و احساس متوقف نشود و بعد از آن بلافاصله وارد حیطه عقل و استدلال شود و به او بگوید: چگونه است که حق مرا در حجاز شناخته و در عراق آن را منکر میشوید(دشتی، 55:1390)؟!
2- پرهیز از شروع جنگ
هدایت و تقدم صلح بر جنگ دلیل عدم شروع جنگ توسط مسلمانان است. این موضوع در نهجالبلاغه اشاره شده است که در ذیل به آن پرداخته شد. نامه 14 پرهیز از شروع جنگ؛ در نامه 14 نهجالبلاغه امام علی (ع) میفرماید: «با دشمن نجنگيد تا او جنگ را آغاز كند؛ زيرا شما بحمدالله حجت داريد و اين كه شما آنان را بگذاريد تا آغازگر جنگ باشند، حجت ديگرى است در دست شما در برابر آنان»(دشتی، 1390: 353).
3- مصونیت پیام رسانان و قاصدان دشمن
مصونیت پیام رسان معاویه در نزد امام علی(ع)؛ هنگامی که پیام رسان معاویه را دیده بود و وی چیزی در پشت خود مخفی کرده بود و از نامه رسان پرسید؟ چه چیزی را در پشت خود مخفی نمودهای؟ نامه رسان گفت میترسم که مرا بکشی! سپس امام عل(ع) فرمود: چگونه تورا میتوانم تورا بکشم که تو نامه رسان هستی(بلازی، ج2، 211:1417).
4- فتوت و جوانمردی
خطبه 175 و فتوت و جوانمردی؛ امام علی (ع) فتوّت و جوانمردی را بهترین جلوه دین و زیباترین زینت انسان میدانند. آنچه که امام علی (ع) را برای جوانمردان و اهل فتوّت در جایگاه قطب فتوّت نشانده، ویژگیهای اخلاقی آن حضرت است که در اعمال و کلام آن بزرگوار پدیدار است. امام علی(ع) در خطبه 175 نهج البلاغه می فرماید: «این مردم سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کردهام و از معصیتی شما را بازنمیدارم جز آن که پیش از آن ترک گفتهام(دشتی، 1390: 235)».
5-عفو و گذشت در مواجهه با دشمنان و مخالفان
عفو و گذشت در مواجهه با دشمنان و مخالفان از مولفههای مهم و عجیب در سیره اخلاقی امام علی(ع) و عفو گذشت به خصوص هنگام غلبه بر دشمن بود. رفتار بزرگواران و توام با فتوت او با مخالفان و دشمنان مانند مروان و عبدالله ابن زبیر و سعید بن العاص که در جنگ جمل بر آنان تفوق یافت و علیرغم اسارت، امام آنها را آزاد کرد و تلافی ننمود، از آن جمله است. اهل بصره علیه وی و اولادش دست به شمشیر بردند و ناسزا گفتن امام پس از غلبه بر آنان، همگی را امان بخشید و مانع تصاحب اموالشان شد.
نامه 23 نهجالبلاغه و عفو گذشت ابن ملجم؛ وصیت امام علی (ع) در نامه 23 نهجالبلاغه لحظه شهادت به فرزندش امام(ع) می فرماید: « اگر زنده ماندم، خود اختیار خون خویش دارم و اگر بمیرم، مرگ، وعدهگاه من است، اگر عفو کنم، برای من نزدیک شدن به خدا و برای شما نیکی و حسنه است، پس عف. کنید، آیا دوست دارید خدا شما را بیامرزد؟!(ابن بابویه، 201:1385)»
6- خوش رفتاری با ناتوانان
در نامه 53 نهجالبلاغه امام علی (ع) خطاب مالک میفرماید: محبت به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانی، که رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینی توانَد، یا انسانهایی مانند تو، که خطاهایی از آنان سر می زند، علل گناهی بر آنان عارض می شود، و گناهانی از آنان به عمد یا اشتباه بروز می کند، پس همان گونه که علاقه داری خداوند بخشش و چشم پوشی را به تو عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشی قرار بده، چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانی و آن که بر تو ولایت دارد بالاتر از تو می باشد، و خداوند برتر از آن کسی که تو را والی مصر نمود(دشتی، 1390: 403).
7- پرهیز از پیمان شکنی
بررسی سیره امام علی(ع) نشان دهنده اهتمام ایشان جهت به حداقل رساندن خشونت و رعایت همه جانبه عدالت در صحنه جنگ است. به طور کلی مواجهه با دشمن از راههایی که خلاف مروت و جوانمردی باشد جایز نیست. ایشان جنگ را به ساعات پایانی روز موکول میکردند تا با نزدیک بودن تاریکی شب سربازان کمتری از دشمن کشته شوند(ابن بابویه، ج2، 603:1385).
خطبه 200 نهج البلاغه و پرهیز از پیمان شکنی
گروهی به امام علی(ع) درمقام اعتراض میگویند که ظاهرا معاویه از شما باهوشتر و باکیاستتر در سیاست و حکمرانی و پیشبرد اهداف سیاسی است و امام علی(ع) در پاسخ این گروه میفرماید:
امام علی در خطبه 200 نهجالبلاغه ضمن اشاره به رفتار معاویه به ناپسند بودن قدر اشاره کرده و آن را گناهی بزرگ برشمرده که مرتکب آن کافه است.
«به خدا سوگند معاویه از من زیرکتر نیست، او پیمان شکنی و گنهکار و مکر وحیله میکند. اگر پیمان شکنی ناپسند و نامطلوب نبود و خلاف قانون الهی نبود، من زیرکترین انسانهای روی زمین بودم. ولی پیمان شکنان گنهکارند و کناه کاران اهل فجور و نافرمانی . و برای هر فریبکار و پیمان شکن در روز قیامت پرچم و نشانهای است که به آن شناخته می شود(شریف رضی،1414: 318)».
8-ممنوعیت جنگ با غیرجنگجویان و عدم تعرض به ایشان(یعنی عدم تعرض به مجروحان، اموال و اجساد ایشان)
نامه 14 نهجالبلاغه ممنوعیت جنگ با غیرجنگ جویان؛ یکی دیگر از مهمترین اصول اخلاقی دشمنی که در نامه 14 نهجالبلاغه آمده این است که: «افراد بیگناه و به ویژه زنان و کودکان و سالخوردگان مصون باشند. از دستورات اکید امام علی (ع) در جنگها این بود که تحت هیچ شرایطی به زنان تعرض نکنید حتی اگر به شما و فرماندهان و بزرگان شما دشنام دهند(دشتی، 1390: 353)».
9-دفاع از هم رزمان
در خطبه 123 نهجالبلاغه در جنگ صفین میفرماید: هر مرد جنگاورى از شما كه در عرصه نبرد خود را دلير يابد و در يكى از برادرانش ترس و سستى بيند، بايد كه به نيروى دلاورى خويش -كه خداوندش عطا كرده- دشمن را از او براند، همان گونه، كه از خود مىراند. و گرنه، ممكن بود كه خواست خدا بر اين قرار مىگرفت كه او را هم همانند اين يك بد دل گرداند، امام علی(ع) به لشکریانش توصیه میکند که در صحنه جهاد یکی از همرزمان خود را مشاهده کردند که در برابر دشمن دچار ضعف و ناتوانی شده، او را نجات دهند. این روایت نوع نگرش فرد مسلمان به همراه خود را که یکی از مبانی اخلاق در جهاد است تبیین میکند دفاع از همه مردم در صحنه سخت کارزار که خطر از دست دادن جان نیز وجود دارد بر پایه نگرش دین به اخوت و برادری بین همرزمان ارزش پیدا میکند(دشتی، 1390 : 165).
10-دعا و خیرخواهی برای دشمن
این دیدگاه در سیره امام علی(ع) نیز دیده میشود ایشان از حجر بن عدی و عمرو بن الحمق که زبان به لعن دشمن باز کرده بودند، میخواهند که برای حفظ جان دشمن، نجات آنها را از گمراهی و ایجاد صلح بین آنها دعا کنند: « اگر به جای لعن کردن اهل شان و بیزاری جستن از آنها اینگونه دعا کنید که خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنانکه جاهلند، حق را بشناسند، و آنانکه با حق میستیزند پشیمان شده بهحق بازگردند، برای من خوشایندتر و برای شما بهتر است(المجلسی، ج33، 399:1403)».
11- پرهیز از دشنام دادن به دشمن
علي (ع) در خطبه 206 لوازم اخلاق را اين گونه بیان میکند و از پيروان خود ميخواست که اين امر را پاس بدارند و از زشت گويي بپرهيزند، حتّي با دشمنِ متجاوز در حال جنگ، چنان که در هنگام جنگ صفّين، وقتي امام (ع) ديد که برخي از يارانش، از جمله حُجربن عَدي و عمروبن حَمِق به معاويه و شاميان دشنام مي دهند و زشت گويي مي کنند، حضرت آنان را خواست و از چنين ادبياتي بيزاري جست و بدانان آموخت که در گويش هايشان پايبند اخلاق باشند(مفید،165:1367).
12-نکوهیده بودن فرار از مقابل دشمن
امام علی(ع) در خطبه 27نهجالبلاغه جهاد را دری از درهای بهشت میدانند که عاقبت ترک جهاد را ذلت و مصیبت دانستهاند:جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. هر كس آن را از باب بىاعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پردههاى بىعقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد. (شریف رضی،69:1414).
13- ممنوعیت کشتار جمعی
سپاه اسلام در جنگ به دنبال کسب پیروزى است، ولى نه آن پیروزى که به قیمت کشتار بىمنطق عدهاى زیادى از انسانها، هر چند انسانهاى مشرک و کافر تمام شود، لذا در صورت ناگزیر بودن جنگ، تلاش پیکارجویان مسلمان بر این است که تلفات انسانى از طرفین کمتر باشد، بر همین اساس است که در برنامههاى نظامى اسلام کاربرد ابزارها و سلاحهایى که کشتار جمعى را موجب مىشوند مردود شناخته شده و از ریختن زهر و مسموم کردن آب دشمن منع شده و به منزله رفتار غیر انسانى تلقى گردیده است. از این آموزههاى نظامى سیاسى اسلام مىتوان نظر اسلام را درباره ممنوعیت کاربرد سلاحهاى شیمیایى و میکروبى و هستهاى در عصر جدید را استنباط کرد.
این عمل اخلاقی امام علی (ع) در خطبه 206 نهجالبلاغه فرموده است: از آنجا که اصل جنگ به ناچار و از روی اکراه واقع شده و تمام تلاشها برای رخ ندادن آن به نتیجه نرسیده، در خلال جنگ هم کماکان آن اکراه و ناچاری وجود دارد. تلاش برای رخ ندادن جنگ به دلیل خسارتهای جانی ناشی از آن بود، حال که به ضرورت و به ناچار اتفاق میافتد، خسارتهای جانی و کشتن انسانها مشروعیت پیدا نمیکند و کراهت اولیه به اشتیاق تبدیل نمیشود، بلکه همچنان باید در طول جنگ تلاش کرد انسانها در حد ضرورت کشته شوند و تا کشتههای دشمن به حداقل برسد. این امر ممنوعیت استفاده از سلاح های کشتار جمعی را نشان میدهد و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را که تعداد بیشتری از انسانها را به کام مرگ میفرستد، ضد اخلاقی و غیر مجاز می داند. امام علی (ع) در جنگ صفین به لشکریان خود سفارش کرد که دعا کنند خداوند آنها و دشمن را از کشته شدن برهاند و جانشان را حفظ کند و میان آنها صلح و سازش برقرار سازد(شهیدی،240:1395).
14-پرهیز از آسیب زدن به درختان و حیوانات
در روایات از قطع کردن درختان و نابود کردن مزارع نهی شده است. در روایتی امام صادق (ع) قطع کردن درختان را باعث نزول عذاب الهی دانستهاند(کلینی، ج5، 264:1379 ). قطع درختان و آسیب زدن به مزارع و حیوانات حتی در زمان جنگ نیز مجاز دانسته نشده است.خطبه 80 نهجالبلاغه و توجه به استفاده صحیح از محیط زیست؛ -لزوم استفاده صحیح از علوم مربوط به محیط زیست: وقتی امام قصد جنگ با خوارج را داشت یکی از یاران گفت با استفاده از علم ستارگان میگویم که اگر اینک حرکت کنی به هدفت نرسی. امام این سخن وی را نپذیرفت و پس از نکوهش وی در خطبه 80 نهجالبلاغه فرمود: «ای مردم! از اخترشناسی روی بتابید، جز آن چه بدان راه دریا و بیابان را یابید(دشتی، 1390: 91)».
15- حفظ عمران و آبادیها
در نامه 14 امام علی (ع): چون به محل سکونت و اردوی دشمن رسیدید هیچ پردهای را پاره نکنید و بدون اجازه وارد هیچ خانهای نشوید، چیزی از اموال خانهها را نگیرید(مفید،1371: 280).
16- منع تعقیب کردن فراریان و منع کشتن مجروحان
نامه 14 نهجالبلاغه و عدم کشتن اسیران می فرماید: اگر به اذن خداوند دشمن شكست خورده و فرارى شد، پشت كرده را نكشيد. (مفید،1371: 280). خطبه 73 نهجالبلاغه؛ در خطبه 73 نهجالبلاغه امام علی(ع) در واقعه جمل میفرماید: نباید اجساد مورد تعرض و بیاحترامی قرار گیرد زیرا به سبب کرامت انسانی حتی جسد بیجان انسان نیز از نظر اسلام دارای حرمت و احترام است و تشییع و دفن آن تابع مناسک و احکام خاص خود است. به همین دلیل به هیچ وجه جایز نیست اجساد دشمن مورد بیاحترامی قرار گیرد یا مثلح شود(مفید،1371: 73).
17- انصاف و رفتار نیک با اسیر دشمن
امام علی(ع) خوش رفتاری با اسیر را از حقوق اسیر شمرده و انجام آن را واجب میدانند(الحر العاملی، ج15، 92:1409). در هفده شوال در جنگ خندق روزی علی(ع) با عمروبن عبدود پهلوان معروف عرب مبارزهای جوانمردانه کرد و او را شکست داد و پرچم اسلام را سر بلند کرد. پس از شکست دادن عمرو بن عبدود به طرف او رفت تا سرش را از بدنش جدا کند که عمرو آب دهان خود را به صورت ایشان انداخت؛ حضرت از جای خود برخاست و مقداری در میدان جنگ قدم زد سپس به سمت او رفت، عمرو علت این کار را جویا شد حضرت گفت: آن لحظه که آب دهانت را به صورت من انداختی غضب و خشم من را گرفت، نمیخواستم تو را در این حالت بکشم؛ مقداری قدم زدم تا آرام شوم. در نامه 47 و توصیه برای ابن ملجم می فرماید؛ او که اکنون در اختیار شماست، با او مدارا کنید و اگر من از دنیا رفتم، تنها یک ضربت به او بزنید. و دستور داد از شیر و غذای خودش به او هم بدهند. ایشان خطاب به فرزندانش فرمودند: ای نوادگان «عبد المطلب» نکند شما بعد از شهادت من، دست خود را از آستین بیرون آورده و در خون مسلمانان فرو برید و بگوئید امیر مؤمنان کشته شد(و این بهانه ای برای خون ریزی شود). آگاه باشید بخاطر من تنها قاتلم را باید بکشید. بنگرید! هر گاه من از این ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها یک ضربت بزنید، تا ضربتی در برابر ضربتی باشد، این مرد را مثله نکنید(گوش و بینی و اعضاء او را نبرید)که من از رسول (ص) شنیدم می فرمود: «از مثله کردن بپرهیزید گر چه نسبت به سگ گزنده باشد»(شهیدی،350:1395).
نتیجه گیری
بر اساس آنچه از آموزهای نهجالبلاغه مشاهده شد امام علی(ع) سیاست نرم و سیاست سخت را وسیلهای برای هدایت و تربیت مردم برای رسیدن به کمال قرار داده است. در دیدگاه امام در نهجالبلاغه عدالت سوار بر سیاست نرم و سخت است. سیاست ابزاری برای کمال انسانهاست و لذا این ابزار تنها به قیمت حفظ اصول عدالت ورزی ارزشمند است. در شورای شش نفره وقتی بناست برای رهبری جامعه حاکم تعیین گردد امام(ع) حاضر نیست اصول اسلامی را فدای کار دیگری قرار بدهد و زمانی که از وی خواسته میشود به روش خلفای پیشین در اداره عمل نماید امام (ع) حاضر نمیشود به بهانه مصلحت دروغ بگوید یعنی در ابتدا بگوید من با پیشنهاد شما موافق هستم اما وقتی به قدرت رسید تعهد خود را زیر پا بگذارد. امام علی (ع) جنگ را نیز وسیلهای برای هدایت میداند.
امام (ع) رهبری جامعه را به مثابه طبیبی برای درمان روح و جان آدمی میداند. همانند یک طبیب که برای برای درمان و سلامت بیمار دست به جراحی میزند و نباید انصاف را در جراحی بیمار خود نادیده بگیرد و به حداقلهای ممکن در جراحی اکتفا نماید یعنی فقط آن بخشی را که ممکن است باعث تشدید بیماری و مرگ مریض شود، از بدن بیمار خارج میکند و به بخشهای سالم بیمار برای منافع مادی خود دست نمیزند.
امام علی (ع) در مقام رهبری جامعه، همانند طبیب بود و تا آنجا که ممکن است برای سلامت و هدایت جامعه با مخالفان و دشمنان مدارا کرد. بر این اساس چه در سیاست نرم و چه در سیاست سخت، حداکثر مدارا با این گروه دارد. در برخورد با معاویه و یا در برخورد با اصحاب جمل و یا در برخورد با اصحاب نهروان امام (ع) حداکثر تلاش خود را برای درمان این بیماران مینماید که باعث خسارت به بخشهای دیگر جامعه نشود.
مدارا و رفتار انصاف امام (ع) نه سر ضعف و ناتوانی است بلکه از سر بندگی و کمال طلبی است. هنگامی که به مرحلهای رسید و مشاهده کرد بایستی جراحی صورت گیرد و غده سرطانی برداشته شود باحفظ اصول اسلامی دست به اقدام عملی میزند و از هیچ چیز جز رضایت مندی خدا هراسی به دل ندارد و با توکل بر خدا عمل میکند.
اگر فرار از مقابل دشمن در نزد امام (ع) نکوهیده است خودش بدان باور عملی دارد و زرهای که در تمام جنگها بتن دارد فقط یکسوی است و در پشت زرهای به تن ندارد. رفتار امام (ع) در مواجهه با دشمن و مخالف هیچگاه از دایره انصاف خارج نبوده است و در تمام مدت زندگی چه زمانی در راس حکومت قرار دارد و چه زمانی دیگر از دایره انصاف و عدالت بدور نیست.
از آنجایی که از دیدگاه امام (ع) هدف، رضایت خداوند است نه هیچ چیزی دیگر، در زندگی آن حضرت ما شاهد یک خط سیر مستقیم در مسیر الی الله هستیم. رفتار امام (ع) در تمام مدت زندگی نشان دهنده مدیریت بعد عالی آن حضرت بر بعد دانی زندگانی حضرت است و اساسا اهل بیت و ائمه به ویژه با برخورداری از عصمت در زندگی، میزان و ترازو و عین عدالت هستند و اگر بگوئیم عدالت از آنها عدالت میشود، سخن گزافی نباشد. امام علی(ع) تجسم عینی عدالت است و این عینیت در جای جای زندگانی آن حضرت مشاهد میشود. همانگونه که در شاخصهای عدالت در سیاست و یا انصاف و عدالت در جنگ از حضرت بیان شد یک خط سیر اصلی وجود دارد و آن بندگی خداست چه روزی که حکومت در دست دارند و چه روزی که حکومت از آنها غصب شده است.
ملاک برتری انسانها در نزد امام (ع) تقوی یا همان خود کنترلی و خود مراقبتی در مسیر الی است. ملاک برای حضرت در دادن مسئولیت نه خویشاوندی و قبلهای است، بلکه «شایستگی به همراه تعهد» است. بر این اساس ما شاهد هستیم که شدت عدالت امام (ع) باعث مخالفت و دشمنی است. مانند طلحه و زیبر که روزی از یاران حضرت در زمان پیامبر (ص) بودند و در کنار حضرت در راه خدا جنگیدند اما پس از بیعت مردم با امام (ع)، وقتی مشاهده کردند سهمی از حکومت و سیاست ورزیهای معمول در نزد امام (ع) ندارند دست شورش زده و در مقابل امام (ع) دست به شمشیر برده و جنگیدند. جنگهای که امام (ع) در دوران حکومت خود انجام داد با کسانی نبود که امام را نمیشناختند بلکه تمام اینها کسانی بودند که امام (ع) را کاملا میشناختند و حق امام (ع) را میشناختند اما دنیا طلبی و یا مدیریت بعد دانی این افراد بر بعد عالی آنها منشاء فساد و تباهی شد و جنگ را بر امام (ع) تحمیل کردند.
امام (ع) برای رضایتمندی خداوند گاهی فرزندان خود و گاهی عزیزانی دیگری را از سوی خود و به نمایندگی از طرف خود برای هدایت جامعه به شهرهای دیگر اعزام مینمودند گاهی این اعزامها سیاسی و گاهی نظامی بود. اینگونه نبود که در مواقع خطر فرزندان خود از معرکه خطر دور سازد ویا در شرایط سختی امت خود و فرزندانش در مناطق خوش آب و هوا زندگی کنند.
در دیدگاه امام (ع) اگر قرار هست خطری باشد اولویت اول با حفظ دین، بعد حفظ جان و سپس حفظ مال است. حفظ ارزشهای دین در درجه اول اولویت در نزد حضرت بود و جانش را هم فدای آن ارزشها کرد. ارزشهای اخلاق در راس ارزشهای دینی است. در نگاه امام انسان مسافری از سوی خداست یعنی «انا لله» و بسوی خدا باز میگردد «والیه راجعون»، در الیه راجعون آنچه اهمیت دارد حفظ ارزشهای اسلامی است زیرا رضایتمندی خدا در آن است و در راس آن عدالت ورزی و ظلم نکردند دیده میشود. انسان بر اساس اختیار و عقلی که خدا به او عطا کرد در سایه هدایت و رهبری عدالت محور راهنمایان الهی که ائمه در راس این راهنمایان قرار دارند، میتواند استعدادها و مکارم اخلاقی را در خود شکوفا کند و به رشد و کمال برسد و باعث خوشنودی خداوند گردد. لذا ما شاهد این هستیم که امام (ع) برای حفظ دین و برای رضایتمندی خداوند جان خود را در این مسیر فدا میسازد. عدالت امام باعث مخالفتها و دشمنیها و سرانجام شهادت آن حضرت شد. امام علی علیهالسلام شهید در راه عدالت شد.
منابع
ابن بابویه، محمد بن علی (1385). ثواب الاعمال وعقاب الاعمال،قم، ترجمه ابراهيم محدث، ناشر اخلاق
ابن بابویه، محمد بن علی (1385). علل الشرایع، ج2، قم، بقلم هدايت الله مسترحمي ، ناشر بوذرجمهری مصطفوی
حسينى سرخسى، على بن ناصر (1398).اعلام نهجالبلاغه، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
دشتی، محمد(1380). امام علی علیه السلام و اخلاق اسلامی، قم، انتشارات امیرالمومنین(ع)
دشتی، محمد(1380). امام علی علیه السلام و مسائل سیاسی، قم، امیرالمومنین(ع)
دشتی، محمد(1388). امام علی علیه السلام و امور نظامی، قم، انتشارات امیرالمومنین(ع)
دشتی، محمد(1390). نهجالبلاغه حضرت علی(ع)، ترجمه محمد دشتی ، ناشر اشکذر، چاپ یازدهم
دشتي، محمد(1369). «المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، نشر امام علي عليهالسلام
شریف رضی، محمدبن حسین(1414). نهجالبلاغه، قم، هجرت
شهیدی، جعفر(1395). علی از زبان علی، تهران، ناشر علمی فرهنگی
شهیدی، جعفر(1395). نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران،ناشر علمی فرهنگی
صبحی، صالح(1414)، شرح نهجالبلاغه، قم، موسسه دار الهجره
کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق(1379)، اصول کافی، ج2، ج3 و ج5 ، شرح فارسي محمدباقر كمره ای، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی
مفید، محمدبن محمد(1367). نبرد صفین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر نی
مفید، محمدبن محمد(1371). نبرد جمل، ترجمه میر شریفی، قم، ناشرالاعلام الاسلامی
مفید، محمدبن محمد(1394). نبرد جمل، ترجمه محمود مهدوی دامغانی ، تهران، نشر نی
منابع عربی
ابن الاثیر، عزالدین(1385ق). الکامل فی التاریخ، ج3،بیروت، دار صادر
بلاذری،احمدبن یحیی(1417). انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر
الحر العاملی، شیخ محمد بن الحسن(1430)، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج11، ج 15،بیروت، داراحیاء التراث العربی
الحرعاملی،محمدبن حسن(1409). تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه،ج 15، قم، موسسه آل البیت علیه السلام
المجلسی، محمدباقر(1403). مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول،ج19، ج32، ج33، ج40،ج47، تهران، دارالکتب الاسلامیة
محمودی، محمدباقر(1990). نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه،ج1، بیروت، دارالتعارف
مرعشی، نورالله(1409). إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قم، چاپخانه مرعشی نجفی، چاپ اول
ارسال نظر