اسلام نقلی و اسلام عقلی: جستاری در دستگاه فقهی داعش
سلمان صادقیزاده[1]
چکیده
در نخستین نگاه، داعش پدیدهای ژئوپلتیک به نظر میرسد که حاصل مناسبات پیچیده میان نیروهای اجتماعی از یک سو و نیروهای سیاسی و بینالمللی از دیگر سوست. این تحلیل با واقعیات مشاهدهپذیر تطبیق دارد؛ اما در این نوشتار بر آنیم که نشان دهیم داعش در ورای مناسبات سیاسی، پدیدهای عمیقاً اعتقادی و نصگرا و در مقابلۀ جدی با اسلام عقلگراست. اینجاست که تقابل داعش با مدرنیته مفهوم بهتری پیدا میکند. آشکارا درخواهیم یافت که از نگاه داعش، خوانشهای عقلگرایانه از اسلام عامل اصلی کمرنگشدن جایگاه نقل در خوانش دینی شده است. داعش با رویکردی سلفی تلاش میکند مطلقاً توجیهات خود را از درون منقولات دینی استنتاج کرده و امر معقول را به تلاشی صِرف برای درک امر منقول منقاد کند. با این حال، نمیتوان داعش را پدیدۀ جدیدی دانست؛بلکه تلاشی جدید در مسیر احیای امری قدیم است و دستکم از هفت قرن پشتوانۀ مستقیم فکری و فقهی برخوردار است.
در این نوشتار به واکاوی مستندات فقهی دولت اسلامی داعش خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که معارفی نظیر جهاد، امامت، تکفیر، هجرت، ارتداد، دارالاسلام و دارالکفر و اعمالی مانند زندهسوزاندن و زجردادن، قتل ایزدیان و بهبردگیگرفتن زنان و کودکان، پیش از آنکه مقتضای سیاست باشد، نتیجۀ مستقیم استنباطات فقهی و ارجاع به امر منقول است.
واژگان کلیدی: داعش، اسلام نقلی، اسلام عقلی، دستگاه فقهی، سلفیگری.
مقدمه
در این مقاله بهصورت مختصر به مفاهیم بنیادینی خواهیم پرداخت که توجیهات فقهی را برای رفتار پیروان داعش فراهم میآورد و آنان را مجاب میکند رفتارهای خود را در طول رفتارهای خدا تفسیر کنند و دربرابر دشمنان خود سرسخت و بیپروا ظاهر شوند. البته این مفاهیم دارای پیشینهای فقهی هستند که فقه معاصر داعش از آنها سیراب میشود. همانطورکه پیشتر بیان شد، آموزههای داعش در مجموع تلاشی برای ارجاع اندیشه و عمل اسلامی به امر منقول است؛ تلاشی که بهخودیخود با نوعی تسلیف و گذشتهنگری پیوند میخورد؛ ازاینرو داعش فقط در بستر سلفیگری قابلتوضیح است؛ با این تفاوت که وجه عملگرایانۀ آن در قیاس با سایر نحلههای سلفی پررنگتر است. عبارت سلفی از مادّۀ «سلف» بهمعنای گذشته گرفته شده است و به اهمیت و جایگاه سلف صالح، یعنی پیامبر و بعضاً اسلاف صالح، یعنی «السابقون» اشاره دارد. آنگونهکه زمرلی بیان میکند، عبارت «پیروی از سلف» یا «ائمۀ سلف» را میتوان در عبارت اصحاب حدیث در قرون دوم و سوم یافت (زمرلی، 1995م، ص37 و 38).
سلفیگری با نام مالکبنانس، احمدبنحنبل و سفیان ثوری پیوند خورده است. اینان با پرهیز از تأویل، به آنچه در کتاب و سنت آمده است ایمان داشتند و بر آن بودند به مسائلی نپردازند که سلف متعرّض آنها نشدهاند (شهرستانی، بیتا، ص103 و 107).
بهواقع سلفیون افرادی از حنابله بودند که در قرن چهارم ظاهر شدند و مدعی بودند عـقایدشان به «احمدبنحنبل» برمیگردد. وی این عقاید و آرا را از «سـلف صالح» برگرفته است. اینان ازسویی با چالشهایی ازجانب علمای حنبلی روبهرو بودند که چنین عنوانی را قبول نداشتند و ازسـویی با تضادهای اشاعره که خود را سلفی بهمعنای حقیقی میدانستند، درگیر میشدند. بعدها ابنتیمیه حرانی (م 661-726ق) با قرائتی جدید، به فقه سلفی احمدبنحنبل جانی دوباره بخشید و سپس این فقه با تلاشهای محمدبنعبدالوهاب به سیاست کلان کشورهای اسلامی راه یافت. آنگونهکه جعفر سبحانی بیان میکند، نقطۀ عطف ارتباطات سیاسی محمدبنعبدالوهاب را میتوان در همراهشدن محمدبنسعود ــ بزرگ آلسعود ــ با وی دانست (سبحانی، 1364ش، ص25 و 27).
باوجود این، سلفیگری آلسعود بهسرعت وجوه بنیادین خود، ازقبیل جهاد و تلاش برای تعیین مرزهای دارالاسلام و دارالحرب را از دست داد و درونمایههای بنیادگرایانۀ آن در سایۀ مصالح سیاسی ترقیق یافت.
در چنین وضعیتی، سلفیون که پس از فروپاشی خلافت اسلامی، جهان اسلام را طفلی یتیم و بیسرپناه یافتند، بر آن شدند پرچم سلفیگرایی را به دست گیرند و در این راه، عمدتاً ابنتیمیه را بهمثابۀ نقطۀ عزیمت فکری و روشی خود برگزیدند.
ابنتـیمیه عقل را نیز مؤید طریقت سلفی دانست و نوشت: «در عقل صریح و نقل صحیح چـیزی کـه مخالف طریقۀ سلفیه باشد، وجود ندارد» (ابنتیمیه، بیتا، ص46)؛ اما در اقامۀ دلیل، نقطۀ عزیمت خود را نقل صحیح قرار داد؛ امری که بعدها در توصیۀ پیروان این مکتب، مانند سیداحـمد بریلوی، بر پیروی از «سنت محض» و «طریقت سلف» وجه آشکارتری یافت (فرمانیان، 1388ش، ص79 و 81).
توجیهات نقلی دانش داعش
در اینجا به مهمترین اجزای دستگاه فقهی داعش اشاره خواهیم کرد که مبانی فکری و بهعبارتی نظام دانش داعش را تشکیل میدهد؛ نظامی که برپایۀ توجیهات نقلی مشخصی بنا شده است. پس از بیان این توجیهات، به بیان توجیهات نقلی کنش دانش با ذکر چند نمونه خواهیم پرداخت.
1. جهاد
مفهوم جهاد یکی از مفاهیم کلیدی در آیات قرآن است و در دین اسلام یکی از واجبات الهی به شمار میرود: «کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کرْهٌ لَّکمْ وَ عَسَى أَن تَکرَهُواْ شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَّکمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّکمْ وَ اللّهُ یعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (بقره(2): 216). باوجود این، صورتبندی مفهومی جهاد، بهویژه در میان اعضای حکومت اسلامی داعش، دارای ویژگیهای خاص مفهومی است که البته یکشبه به وجود نیامدهاند.
همچون سایر مفاهیم بنیادین در دستگاه فقهی داعش، مفهوم جهاد با قرائتی که داعش دارد، دستکم دارای پیشینهای هفتصدساله است و نخستین مبادی آن را میتوان در نظریهپردازیهای «شیخالاسلام ابنتیمیه» مشاهده کرد. وی اولین متألّۀ مسلمان بود که بهصورت منظم و منسجم به مـسئلۀ جهاد پرداخت و در تمامی آثار وی (حدود 48 کتاب و رساله) مفهوم جهاد با یک تفسیر و دریافت منصوص بهصورت مفهومی کلیدی تداوم دارد. وی حتی تا آنجا پیش رفت که مثلهکردن کفار را نیز جایز میشمرد (نک: بنقاسم، 1418ق).
در دوران جدید نیز برخی از متفکران اسلامی، ازجمله مودودی و قطب، به مقولۀ جهاد پرداختند. ابوالاعلی المودودی متفکری هندی بود که به جای نظریۀ حاکمیت دولت «ژان بدن»، از حاکمیت خدا دفاع میکرد. بنا بر رویکرد وی، فقط خداست که حق قانونگذاری دارد نه مردم؛ لذا منبع اصیل برای قانون را باید از میان آیات و احادیث استخراج کرد. وی معتقد بود هرگونه قانونی که منبع جدا از دین داشته یا برگرفته از اقتدار دولت باشد، مردود است (Bagader, 2005, p.114). سید قطب تأثیر عمیقی از اندیشههای مودودی پذیرفت. وی با پذیرش ایدۀ حاکمیت خدا به جای حاکمیت دولت، تمامی عمر خود را مصروف مبارزه با دولتهای حاکم در مصر کرد و درنهایت نیز به دست جمال عبدالناصر اعدام شد. وی برای جوانان اسلامگرا به اسطوره مبدل شد؛ زیرا وی تندیس تمامعیار دشمنی با جامعۀ مدرن و نظام سیاسی مربوط به آن بود (همان).
سید قطب بهصورت مـبسوط واژۀ جهاد را بررسی و آن را وارد ادبیات گـروههای نـظامی اسلامگرا کرد. از نظر وی، اسلام جنبشی آزادیبخش است که برای نجات انسانها و آزادی بشریت آمـده اسـت (سید قطب، 1368ش، ص218). وی میگوید: «اسلام یا هست یا نیست. اگر هـست کـه اسـلام مبارزه و جهاد پیگیر و دامـنهدار و سپس شهادت در راه خدا و در راه حـق و عـدالت و مساوات است و اگر نیست، نشانهاش آن است که همه به ورد و ذکر مشغولاند و به تسبیح و سـجاده چـسبیدهاند و صبح و شام منتظرند که خودبـهخـود از آسمان خـیر و بـرکت و آزادی و عـدالت ببارد» (همو، 1372ش، ص37). وی دربارۀ حکومت معتقد است بهدلیل پیچیدهبودن ابعاد مختلف انسان، بشر قادر نیست قانونی صحیح برای زندگی خود وضع کند؛ لذا نباید خود قانونگذاری کند و مجبور به تبعیت از احکام الهی است (همو، 1349ش، ص89). اندیشههای او تأثیر مستقیمی بر مجاهدان مسلمان پس از وی، ازجمله شکری مصطفی داشت (کوپل، 1366ش، ص105).
اشاره به این سه متفکر ازاینرو بود که افکار دولت اسلامی داعش در زمینۀ جهاد با افکار این متفکران تقارنهایی دارد. نباید این نکته را فراموش کرد که اگر در برخی گزارهها جهاد برای مودودی و قطب ماهیتی ابزاری دارد و برای تحقق آرمانهای الهی ضرورت مییابد، در قاموس فقه داعش، جهاد حتی از این نیز فراتر میرود و خود به یک آرمان بدل میشود؛ تاجاییکه از نظر داعش، اسلام دین جنگ و جهاد است نه صلح و دوستی. دولت اسلامی در مقالهای با عنوان «اسلام دین شمشیر نه صلح» در نشریۀ سازمانی پیشین خود (دابق) بیان میکند که برخی از مسلمانان تحت تأثیر اندیشهها و جریانات فکری عنوان میکنند که اسلام دین صلح است؛ حال آنکه اگر به سنت و قرآن مراجعه کنند، خواهند دید اسلام نه دین صلح که دین جنگ و جهاد فی سبیلالله است و هر مسلمانی که از آن روی گرداند، مرتد شده است (Dabiq, Issue7, p. 20-25).
این نگرش به جهاد در ماهنامۀ جدید داعش، یعنی «رومیه»، چهرهای رادیکالتر به خود میگیرد. اگر پیشتر و در نشریۀ دابق جهاد ناظر بر وجه بنانهادن دارالاسلام بود، در اینجا جهاد فقط ناظر بر تخریب دارالکفر است.
در سایۀ این نگرش، جهاد بیش از پیش در دستگاه فقهی داعش مرکزیت یافته و شباهت تاکتیکی بیشتری با همکفو خود «القاعده» مییابد. این ماهنامه متعاقب سقوط شهر دابق و توقف چاپ نشریۀ آن، به منبع اصلی تبلیغات دولت اسلامی بدل شد. از یک سو، انتخاب واژۀ «رومـیه» کـه از نـام شهر رم گرفته شده است، به محتوای مجله ربط دارد که خواستار کشتن افرادی از کشورهای غربی است که آنان را کافر توصیف میکند؛ همچنان که در این مـجله راهکـارها و شـیوههای متعددی برای اجرای عملیات تروریستی بهوسیلۀ چـاقو (عملیات لندن) و زیرگرفتن عابران پیاده توسط کامیون (عملیات برلین و نیس و استکهلم) که به کامیونیزم مشهور است، بهصورت صـریح و بـا جـزئیات، به مخاطبان آموزش داده شده است. ازسوی دیگر، انتخاب عنوان رومیه ازآنروسـت کـه تاریخ جنگهای صلیبی برای مخاطب یادآوری شود (پورسعید، 1396ش، ص160).
در شمارۀ سوم رومیه در اوج مباحث بر فضیلتهای جهاد تأکید شـده و پنـج گزارۀ مشخص بهعنوان فضایل جهاد آمده است: «هیچ عملی با جـهاد بـرابری نمیکند»، «جهاد شعبهای از ایمان است»، «مـجاهد بـهترین مـردم است»، «جهاد قلۀ اسلام است» و «جهاد مایۀ محافظت مجاهد دربرابر آتش»Rumiyah, Issue 3, p.13) ، به نقل از: پورسعید، 1396ش).
در شمارههای دوم و سوم رومیه این نگرش به اوج خود میرسد و در عین حال، مشاهده میکنیم که منطق زیربنایی استدلالات نیز همچنان صرفاً نقلی و ارجاعی است. در دومین شماره، شاهد نقل خبری از سیرۀ صحابه هستیم که اشعار میدارد: «چاقو سلاحی است که صحابه در بهکاربردن آن بـسیار ماهر بودند.«
عبدالرزاق صنعانی در مصنف خود روایت میکند که محمدبـنمـسلم در تـرور طاغوت یهودی ــ کعببناشراف ــ که رسولالله دستور قتل وی را داده بود، از نوعی خنجر استفاده کرد. ممکن است کـسی بـپرسد چرا چاقو وسیلهای مناسب برای حمله است. چاقو تنها و بهترین وسیله بـرای حـمله بـه کفار نیست، اما سلاحی است که در هرجا و بهآسانی قابلتهیه است. در شـمارۀ سوم رومیه، ذیل عنوان تـاکتیکهای شوالیههای ترور، به آموزش حمله با استفاده از وسایل نقلیه پرداخته شده است.
در این آموزش، بر برتری وسیلۀ نقلیه بر چاقو تأکید شده است: «برخلاف چاقو که حملکـردن آن گمانبرانگیز است، رانندگیکردن در تمامی جهان یک امر عادی و کاملاً غیرمشکوک محسوب میشود.» همچنین تأکید شده است وسیلۀ نقلیۀ ایدهآل برای کشتار مردم عادی کامیون پر از بار است و اهداف مناسب برای این حـمله نیز جشنها و مراسم شلوغ در فضای باز، خیابانهای دارای پیادهرو (خیابانهای اصلی و بزرگ)، بازارهای فضای باز، فستیوالها، پیادهروها و محل تظاهرات سیاسی است. در شمارۀ چهارم رومیه نیز به آموزش مـفصّل حـمله با چاقو پرداخته شده و محلهای مناسب حمله، چاقوهای ایدهآل و چاقوهای ممنوعه ذکر شده است Rumiyah, Issue 4, p.8-9) به نقل از: پورسعید، 1396ش).
گواهی سیاق بحث نقطۀ عزیمت جهاد با چاقو نقل حدیثی از صحابه است و سایر مباحث عملگرایانۀ عقلی دربارۀ چندوچون استفاده از این سلاح فقط وجه ابزاری و تبعی دارد. این الگو، الگویی است که در تمامی مباحث داعش دیده میشود؛ به این معنا که نقل از سلف صالح و صحابه بهعنوان نقطۀ اتکای فکری و عملی در نظر گرفته شده و با اتکا به آن، هدفگذاری و سیاستگذاری میشود.
2. امامت
دولت اسلامی در شمارۀ نخست نشریۀ دابق که نشریۀ سازمانی خلافت اسلامی محسوب میشود، مقالهای را با عنوان «مفهوم امامت از آنِ ملت ابراهیم است» منتشر کرد که خود مشتمل بر پنج بخش بود. در بخش نخست، حدیثی از پیامبر نقل میشود که میفرماید: «همانا ایمان انسان در درون وی کهنه میشود؛ همانگونهکه جامه بر تن وی کهنه میشود؛ بنابراین از خدا بخواهید تا ایمان را در قلب شما احیا کند.» این حدیث را الحکیم نقل میکند و سند روایی آن را معتبر میداند (Dabiq, issue 1, p.20). در ادامۀ این بخش، ملت ابراهیم که ادعا میشود به دست داعش احیا شده است، به همان ایمان انسان به خدا که به احیا نیاز دارد، تشبیه گردیده و بیان شده است که داعش تجدید ایمان در قلب مسلمانان و جامهای نو بر تن آنان است. در ادامه، به تفسیر آیۀ 94 سورۀ نحل اشاره شده است که علما گفتهاند منظور زن نادانی است که جامهای را میبافد و از نو پاره میکند؛ درحالیکه ملت ابراهیم از این ابطالات برکنار است.
در بخش دوم از این مقاله با عنوان «امامت سیاسی» چنین بیان میشود: «عبداللهبنعمرE از پیامبرJ نقل کرد که هر انسانی یک چوپان است و هر چوپانی دربرابر دستۀ خود مسئول و امام نیز چوپان است و دربرابر دستۀ خود مسئول است» (Dabiq, issue 1, p. 22-23)[2] و در ادامه بر اهمیت امامت سیاسی تأکید میشود. در بخش سوم این مقاله آمده است: «همانا مفهوم ملت ابراهیم از قلب بسیاری از مسلمانان زدوده و به یک مفهوم تزئینی بدل شده است. برای ازمیانبردن این وضعیت باید مسلمانان به یک امام واحد اقتدا کنند تا دوباره قانون خدا را در زمین ساری و جاری نمایند. همانا دلیل تضعیف مفهوم امامت در عصر حاضر، ریشه در تقویت مفهوم گمراهکنندۀ سکولاریسم و ایدۀ جدایی دین از سیاست دارد» (Dabiq, issue 1, p.24).
در ادامه و در بخش چهارم این مقاله به دستورات خدا به حضرت ابراهیم دربارۀ رسالت وی درقبال مردم اشاره شده است (Dabiq, issue 1, p.26) و در بخش پنجم و آخر این مقاله با عنوان «دولت اسلامی همان امامت اصیل است»، بیان شده است: «دولت اسلامی باتوجهبه اقامۀ فریضۀ امامت در مناطق تحت امر خود، بهترین مصداق برای مفهوم "ملت ابراهیم" به شمار میرود. داعش تاآنجاکه در توانش بوده است ــ به بهترین شکل ممکن ــ احکام خدا را جاری کرده است.»
در ادامه به آیۀ 130 بقره اشاره شده است که میفرماید: «وَ مَن یرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَینَاهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ: و چهکس از آیین پاک ابراهیم روی گرداند، بهجز مردم بیخرد؟! زیرا ما ابراهیم را در دنیا (به شرف رسالت) برگزیدیم و البته در آخرت هم از شایستگان است.» در ادامه با استناد به آیۀ پیشگفته استدلال میکند: «همانطورکه از متن آیه مشخص است، امامت از آنِ ملت ابراهیمA است و اینکه هرکس از این امامت رویگردانی کند، از بخشی از این ملت بزرگ رویگردانی کرده است و بر هر دانشمند و فقیهی که از ملت ابراهیم تبعیت میکند، واجب است تا علیه امامت دولت اسلامی سخنی نگوید و درپی تضعیف یا نابودی آن نباشد و بر آنهاست که بدانند دولت اسلامی ــ که خداوند به آن وعدۀ فتح و اتحاد و استقرار مذهب بر روی زمین را داده است ــ امامت بیچونوچرا را بر عهده دارد؛ بنابراین هرکس از اقتدار آن در قلمرو آن سرپیچی کند، مرتد شناخته میشود و میتوان پس از اتمام حجت، با وی جنگید» (Dabiq, issue 1, p.27).
3. هجرت
آموزۀ هجرت تاریخی به قدمت دین اسلام دارد. باوجود این در دوران معاصر، برخی متفکران اسلامی تلاش کردند این مفهوم را بهنوعی احیا کنند و به قلب کنش جامعۀ اسلامی بازگردانند؛ برای نمونه، آموزههای سید قطب و مودودی که جهاد را ناظر بر دو مرحله دانسته و مرحلۀ نخست آن را هجرت میدانند و از آن به مرحلۀ «استضعاف» یاد میکنند و مرحلۀ پس از آن را «التمکین» مینامند، نمونهای از همین امر است (کدیور، 1373ش، ص146). داعش نیز نمونهای نوین برای احیای فریضۀ هجرت است؛ تاجاییکه إشعار میدارد: «بدون جهاد، زندگی و بدون هجرت، جهاد معنایی ندارد» (Dabiq, issue 3, p.31). آنگونهکه برای نگارنده از نگاشتههای نشریۀ داعش مستنبط است، داعش تبلیغات خود را بر دو قسم هجرت متمرکز کرده است: هجرت آفاقی و هجرت انفسی؛ هجرت آفاقی از دارالکفر به دارالایمان و هجرت انفسی از تدلیس و ریا به صدق و صفا.
هجرت آفاقی
همانگونهکه پیش از این نیز گفته شد، هجرت نخستین حلقه از اجرای رسالت است؛ چراکه مفهوم هجرت در ادبیات سازمان خلافت اسلامی بهطور مستقیم انعکاس یافته است. داعش در نشریۀ سازمانی خود ــ دابق ــ پنج مرحلۀ اصلی را برای برپایی اسلام معرفی میکند:
هجرت ← جماعت ← سرنگونی طاغوت ← تمکین ← خلافت (Dabiq, issue 1, 38-39).
در این باره و در بخش هفتم از مقالۀ هجرت با عنوان «نصایحی برای آنان که درصدد هجرت هستند» آمده است که پیش از هجرت، این حدیث از پیامبرJ را فراموش نکنید که فرمودند: «اگر به خدا توکل کنید که هم او شایستۀ توکل است، آنگاه خداوند شما را همچون پرندگان مهاجر محافظت خواهد کرد؛ پرندگانی که صبحگاه گرسنه هجرت میکنند و شامگاه سیر بازمیگردند» (Dabiq, issue 3, p.33).
هجرت انفسی
داعش در شمارۀ سوم از نشریۀ دابق، مقالهای با عنوان «هجرت از تدلیس و ریا به صدق و صفا» منتشر کرد که همچون اغلب مقالات این نشریه بدون ذکر نام نگارنده است. در بخش دوم این مقاله آمده است: «...ابوهریرهE از رسول خداJ نقل کرد که هرکس بدون شرکت در جهاد و یا بدون نیت برای شرکت در جهاد بمیرد، بر صفت تدلیس و ریا مرده است» (Dabiq, issue 3, p.26). در این باره الحسن البصری میگوید که هیچکس از تدلیس و ریا نمیترسد، مگر مؤمن و هیچکس خود را از آن در امان نمیبیند، مگر کافر. در این مقاله آمده است که افراد باید در درون خود دانههای شوق را برای هجرت بکارند و باید مسلمانان از غرب به عراق، افغانستان، یمن، سومالی، چچن، الجزایر و وزیرستان هجرت کنند؛ حتی اگر حضور آنها در سرزمینهای یادشده مفید نباشد؛ زیرا تنها راه سعادت برای آنان این است (Dabiq, issue 3, p.27).
4. ارتداد
این واژه مفهومی کلیدی در اندیشه و عمل داعش محسوب میشود. براساس استدلالات فقهی آنان، تمامی افرادی که با هر شیوهای به دشمنان داعش کمک میکنند، خواه این افراد حاکمان دولتهای عربی و اسلامی باشند یا حتی شهروندان سادهای که به این دولتهای ظالم به هر طریق یاری میرسانند، خواه با همکاری اداری یا سازمانی یا با استخدامشدن به دست این دولتها، از دین خارج شده و مرتد هستند. سازمان دولت اسلامی کتابی را دراینباره با عنوان «دلایل آشکار در کفر یاریکنندگان حملۀ صلیبیون برعلیه خلافت اسلامی»(نک: الدولة الاسلامیه، 1436ق، ص21) در محرم 1436 مطابق با آبان 1393 و نوامبر 2014 به دست دولت خلافت اسلامی نشر کرد که در فصل دوم، به دلایل فقهی و شرعی کافربودن آمریکاییها و همپیمانانشان در جنگ علیه دولت اسلامی پرداخته شده است. در ابتدای این فصل، نویسنده میگوید: «پس بدانید هرکس به آنان در این جنگ یاری رساند، جدای از آنکه این کمک با بدن باشد یا با سلاح یا با قلب یا قلم یا مال یا رأی یا هرچیز دیگری، کافر و مرتد شده است ــ و پناه بر خدا از شرّ آنان ــ و دلایل ارتداد آنها بسیار زیاد است. این دلایل را میتوان در قرآن و سنت، اجماع، اقوال صحابه و قیاس و در میان اقوال اهل علم و فتاوای ایشان مشاهده نمود» (الدولة الإسلامیه، 1436ق، ص22).
مشاهده میشود نویسنده از عبارت «جدای از آنکه این کمک با بدن باشد یا با سلاح یا با قلب یا قلم یا مال یا رأی یا هرچیز دیگری، کافر و مرتد شده است» استفاده میکند. این گشادهدستی در اطلاق صفت مرتد و کافر برپایۀ دلایل نقلی است، اما وجه بارز دستگاه فقهی داعش محسوب میشود.
توجیهات نقلی کنش داعش
در ادامه به بررسی توجیهات نقلی کنش داعش خواهیم پرداخت. در اینجا با ذکر چند نمونه از اقدامات داعش تلاش میکنیم نسبت این اقدامات را با مبانی عقیدتی یا آنچه بدان نام توجیهات نقلی نهادهایم، تبیین کنیم.
1. توجیه فقهی کشتار یزیدیان یا ایزدیان
ابوهریرهE در تفسیر آیۀ 110 سورۀ آلعمران میفرماید: «شما بهترین مردم در میان مردمانید. شما درحالیکه زنجیر به گردن مردمان میاندازید، آنان را کشانکشان به اسلام وارد میکنید.»[3]
یزیدیان یا ایزدیها یا به تعبیری دیگر «ایزدیان» اقلیت مذهبی کردی هستند که در شمال عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه و قفقاز زندگی میکنند. ایزدیان به زبان کردی با گویش کرمانجی صحبت میکنند. آیینشان یزیدیه، شاخهای از بهدینانیه است که آمیزهای از عقاید اسرارآمیز و ادیان پیش از اسلام و عقاید اسلامی است. نیروهای داعش در سال 2014 میلادی پس از تصرف مناطقی از استان نینوا در شمال و حمله به منطقۀ سنجار، صدها مرد و زن ایزدی را به اسارت گرفتند و به قتل رساندند.
داعش در شمارۀ چهارم نشریۀ دابق به بیان توجیهات دینی این عمل پرداخته و دراینباره گفته است: «زمانی که دولت اسلامی منطقۀ سنجار را در ایالت نینوا فتح کرد، با گروهی به نام یزیدیان روبهرو شد که اقلیتی کافر هستند که مدتهاست در شام و عراق زندگی میکنند. وجود آنها برای مدتهای مدیدی تا به امروز امری است که مسلمانان دربارۀ آن باید روز قیامت پاسخگو باشند؛ چراکه خداوند آیۀ السیف را حدود 1400 سال پیش نازل کرده و در آیۀ پنج سورۀ توبه فرموده است: «پس از پایان ماههای حرام، مشرکان را هرجا که دیدید، بکشید... ، مگر آنکه توبه کرده، نماز گزارند و زکات دهند... .»
در مقاله در ادامه آمده است: «اعتقاد کنونی یزیدیان ــ که البته در طول تاریخ تغییراتی داشته است ــ مبنی است بر پرستش ابلیس که آنها وی را فرشتۀ اخراجشده از بهشت، اما بخشیدهشده میدانند؛ چراکه وی بهدلیل پرستش انحصاری ذات اقدس الهی، دربرابر انسان سجده نکرد و آنان این عمل سرکشانۀ شیطان در عدم اطاعت از خداوند را عملی افتخارآمیز تلقی میکنند؛ بنابراین آنان ابلیس را که طاغوت اکبر است، نماد روشنایی و زهد تلقی میکنند و چه کفری میتواند از این بالاتر باشد؟» (Dabiq, Issue 4, p.14).
از نظر داعش، اعتقادات این گروه آنقدر منحرف است که حتی مسیحیان تا سالها آنان را شیطانپرست و ساتانیست میدانستند و چقدر معنادار و طعنهآمیز است که اوباما دلیل اصلی مداخلۀ خود را در عراق و شام حمایت از این گروه فاسد و همکاری با پیشمرگهها عنوان میکند که خود گروهی مارکسیست هستند و به پ.ک.ک. وابستگی دارند.
2. توجیه فقهی بهبردگیگرفتن زنان
«بهبردگیگرفتن زنان مرتد که به گروههای مرتدی مانند رافضی، نصیریه و اسماعیلیه تعلق دارند، مسئلهای است که علما بر سر آن اختلافنظر دارند. غالب فقها معتقدند زنان اینان نباید به بردگی گرفته شوند و تنها باید توبه کنند یا کشته شوند و این برگرفته از این حدیث است که "هرکس دینش را تغییر داد، بکشید"» (نعمان مغربی، بیتا، ج2، ص481)؛ اما برخی از علما، ازجمله شیخالاسلام ابنتیمیه و علمای حنفی معتقدند که میتوان آنها را به بردگی گرفت؛ چراکه صحابهD در جریان جنگهای ارتداد این کار را کردند. این نظر هم با شواهد صدر اسلام تأیید میشود؛ و الله اعلم.[4]
دولت اسلامی در بیان مواضع رسمی خود و پیش از آنکه بزرگترین نمونۀ بهبردگیگرفتن مشرکان پس از ترک شریعت اسلامی را به نمایش بگذارد، عنوان کرد ما پیش از آنکه به منطقۀ سنجار حمله کنیم و هزاران زن و کودک را به بردگی بگیریم، ابتدا طلاب دینی خود را مسئول کردیم تا دربارۀ ایزدیان و دین آنها مطالعه کنند و ببینند آیا باید با آنها همچون مشرکان رفتار کرد یا آنان گروهی مسلمان هستند که بعدها مرتد شدهاند؛ چراکه در مناسک آنها بسیاری از اعمال و اعتقادات اسلامی نیز به چشم میخورد؛ به همین دلیل، برخی علما آنها را گروهی اصالتاً مشرک برنشمرده و معتقدند آنها مسلمانانی هستند که مرتد شدهاند. با تحقیقات بیشتری که طلاب دینی انجام دادند، مشخص شد آنها گروهی هستند که هستههای اولیۀ انتضاج آنان به دوران جاهلیت قبل از اسلام بازمیگردد؛ لذا نمیتوان آنها را مسلمان مرتدشده دانست؛ بنابراین آنان اصالتاً فرقهای مشرکاند.
درنهایت باتوجهبه این تحقیقات، دولت اسلامی با آنان براساس نظرات فقهای شهیر رفتار کرد؛ چراکه بنا بر نظر فقها، برخلاف یهودیان و ترسایان نمیتوان از آنها جزیه گرفت؛ اما زنان آنان را میتوان به بردگی اختیار کرد؛ درحالیکه اگر آنان ابتدا مسلمان بودند و بعد مرتد شدند، بنا بر نظر اغلب فقها، بهبردگیگرفتن زنان آنان جایز نبود؛ بلکه فقط میشد آنان را به توبه از اعتقادشان وادار کرد و اگر نپذیرفتند، آنان را به حکم شمشیر وانهاد (Dabiq, Issue 4, p.15).
دولت اسلامی دربارۀ سرنوشت این زنان بیان میکند که پس از انتقال یکپنجم این بردهها بهعنوان خمس به دولت اسلامی، مابقی بهعنوان غنایم طبق شریعت اسلامی در میان مجاهدانی که در جنگ سنجار شرکت کرده بودند، تقسیم شدند و این بزرگترین مصداق احیای سنت اسلامی بردهداری پس از ترک شریعت مقدس در میان مسلمانان به حساب میآید؛ هرچند این سنت چندی پیش در مقیاسی کوچکتر در فیلیپین و نیجریه به دست مجاهدان احیا شد (Dabiq, Issue 4, p.14)
پس از این، بردهها به دست سربازان دولت اسلامی فروخته شدند؛ همانگونه که پیش از این صحابهD[5] این کار را انجام میدادند. البته دراینباره اصول آشکار اسلامی بهخوبی رعایت گردید؛ برای نمونه، هیچ فرزندی را از مادر خود جدا نکردیم و اکنون بسیاری از آنان با طیب خاطر اسلام را انتخاب کردهاند و در اجرای فرامین اسلامی از هم سبقت میگیرند. در ادامه، حدیثی از رسولالله به استناد بخاری به نقل از ابوهریره بیان میشود که فرمودند: «خداوند از اسلامآوردن مشرکان درحالیکه در بند هستند، شگفتزده میشود» (Dabiq, Issue 4, 15).
3. توجیه فقهی زندهسوزاندن معاذ الکساسبه[6]
«...اشکالی نیست بر آنان که نظیر مثلهکردن را انجام دهند؛ پس هنگامی که در مثلهکردنی که شایع و جاری است، دعوت آنان به ایمان باشد یا دورکردن آنان از دشمنی باشد، پس آن اقامۀ حدود و جهاد مشروع است.»[7]
داعش با استناد به آیۀ 126 سورۀ نحل «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ: و اگر عقوبت کردید، همانگونهکه مورد عقوبت قرار گرفتهاید [متجاوز را]، به عقوبت رسانید»، سوزاندن زندۀ خلبان اردنی را توجیه کرد؛ همچنین در بیانیۀ گروه تروریستی داعش به بهانۀ اینکه «معاذ الکساسبه» در فعالیتهای نظامی غرب علیه این تشکیلات مشارکت داشته و در حملات خود علیه داعش از بمبهای خوشهای و مواد رادیواکتیو و بمبهای سنگین استفاده کرده که موجب سوختن انسانهای بیگناه در آتش شده است، سوزاندن معاذ الکساسبه توجیه شده است؛ بنا بر این موضوع و براساس آیۀ مذکور، همانطورکه وی گروهی از مسلمانان را سوزانده است، این حق آنان است که وی را به همان شکل قصاص کنند.
دراینباره داعش برای توجیه کار خود، علاوه بر آیۀ 126 سورۀ نحل، به فتوایی از ابنتیمیه استناد کرده است که این فتوا در تیتراژ ویدئوی انتشاری از زندهسوزاندن معاذ الکساسبه نمایش داده و خوانده شده است. متن کامل این فتوا ــ که البته در فیلم مدّنظر از جملۀ «فاما ان کان فی التمثیل السائغ...» به بعد قرائت میشود ــ در کتاب المستدرک على مجموع فتاوى شیخ الإسلام آمده است:
«فالمثلة حق لهم، فلهم فعلها للاستیفاء و أخذ الثأر، و لهم ترکها، الصبر أفضل، و هذا حیث لا یکون فی التمثیل بهم زیادة فی الجهاد و لا نکال لهم عن نظیرها، فأما إن کان فی التمثیل الشائغ لهم دعاء إلى الإیمان أو زجر لهم عن العدوان فإنه هنا من إقامة الحدود و الجهاد المشروع، و لم تکن القصة فی أحد کذلک:
مثلهکردن حق مسلمانان است و میتوانند آن را انجام دهند، برای انتقام و گرفتن حقشان و البته میتوانند این کار را ترک کنند که صبرکردن بهتر است. این هنگامی است که در مثلهکردن زیادتی بر جهاد نباشد و اشکالی نیست بر آنان که نظیر مثلهکردن را انجام دهند؛ پس هنگامی که در مثلهکردنی که شایع و جاری است، دعوت آنان به ایمان باشد یا دورکردن آنان از دشمنی باشد، پس آن اقامۀ حدود و جهاد مشروع است؛ ولی در قضیۀ احد چنین نمیباشد» (بنقاسم، 1418ق).
همانگونهکه ملاحظه میشود، در سطر آخر، از این عمل بهمثابۀ «اقامۀ حدود و جهاد مشروع» یاد شده است. درواقع زندهسوزاندن خلبان اردنی را میتوان ذیل مفهوم جهاد مدّنظر داعش درک کرد.
4. توجیه فقهی تخریب موزهها
داعش پس از تسلط بر بخشهایی از ایالت نینوا، به نابودی موزههای تاریخی اقدام کرد که در آن مجسمهها و تماثیلی متعلق به بیش از هزار سال پیش وجود داشت. دولت اسلامی در شمارۀ هشت نشریۀ داعش در مطلبی با عنوان «پاککردن میراث ملتی نابودشده» از نگهداری میراث آشوریان انتقاد کرده و عنوان میکند که برخی معاندان با تبلیغات گسترده میخواهند به مردم بقبولانند که این بخشی از تمدن آنهاست و آنان باید به این تمدن افتخار کنند.
در این مطلب به آیهای اشاره شده است که میفرماید: «برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، وجود داشت؛ در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: "ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید، بیزاریم. ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید." ــ جز آن سخن ابراهیم که به پدرش (عمویش آزر) گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب میکنم و در عین حال، دربرابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم) ــ. پروردگارا، ما بر تو توکل کردیم و بهسوی تو بازگشتیم و همۀ فرجامها بهسوی توست» (ممتحنه(60): 4).[8]
همچنین در ادامه به آیات 35 و 36 سورۀ ابراهیم و آیۀ 92 سورۀ یونس نیز اشاره میشود و براساس آن عنوان میگردد که فقط برای عبرتآموزی بود که خداوند جسم فرعون را نگاه داشت؛ سپس به حدیثی از پیامبر اشاره میشود که میفرمایند: «از اماکن مربوط به ملل که دچار غضب الهی شدهاند، دوری کنید و تولّی این امکنه را بر عهده مگیرید و بر آنها وارد نشوید، مگر درحالیکه بر حال ایشان تأسف میخورید. مبادا دچار آن چیزی شوید که آنها شده بودند!» درواقع، آنان این موزهها را بهمثابۀ مظاهر شرک نابود کردند ( Dabiq, Issue 8, p.22-24).
نتیجه
بنابر آنچه بیان شد، هم در نظام داعش و هم در نظام کنش داعش، تشبّث مصرّانه به رویکرد نقلی برای استنباط احکام بدون تطبیق عقلی و درنظرگرفتن اقتضائات متجددانه مشهود است. درواقع، دستگاه فقهی داعش در برحذرداشتن خرد نقّاد (چه در وجه سنتی و چه در وجه مدرن آن) از ورود به چرخۀ استنباط، تبحّر مثالزدنی دارد؛ هرچند درنهایت، عقل بهمثابۀ ابزار حلالمسئلهای در خدمت نقل به کار میرود. درواقع، در جریان فهم اصول و مبانی، شاهد جایگزینی عقل منقاد با عقل نقّاد هستیم. این رویکرد بهطور سنتی در نگرشهای اسلامی مختلف وجود داشته است و نوع مواجهۀ نقلی داعش در نوع خود امری بدیع نیست؛ اما تلاشی جدید برای احیای این مواجهۀ قدیمی است.
یکی از نکات بارز این دستگاه فقهی آن است که درنهایت، نتیجۀ امر منقول را فوراً به امر واقع احاله میدهد؛ به این معنا که درپی تطبیق فوری و بلاواسطۀ امروز و دیروز است. همین امر این دستگاه فقهی را ناچار به پرشهای بلند و عملگرایانه کرده است؛ پرشهایی که درپی پرکردن تاریخ طولانی میان امروز مسلمین و دیروز آنهاست. برای امکانبخشی به چنین گذار سریع از گذشتۀ دور به زمان حال، دستگاه فقهی داعش بیش از هرچیز بر دوگانههای مختلف، ازقبیل دوگانۀ دارالاسلام و دارالکفر یا دوگانۀ دنیا و اخری استوار است؛ دوگانهای که بهخوبی میتواند احکام دوران سلف را به پهنۀ زندگی معاصر بکشاند؛ بهعلاوه، این دوگانهها همگی در پیوند با هم معنا میشوند؛ به این معنا که دنیا و دارالکفر در کنار یکدیگر و دربرابر اخری و دارالاسلاماند؛ همچنانکه در شرح عذابشدن ساکنان دارالکفر در همین دنیا، ابنرجب حنبلی میگوید: «در اسرائیلیات آمده است که خداوند متعال خطاب به دنیا میفرماید: "ای دنیا، هر آن کس به من خدمت کرد، بدو خدمت کن و هر آن کس به تو خدمت کرد، هلاکش گردان"» (Al-Hanbali, 1435, p.13).
به سخن کوتاه، در این مقاله تلاش شد برخی از جنبههای فکری و اعتقادی دولت اسلامی واکاوی شود و دراینباره توجیهات نقلی اعضای این گروه هم در مقام عمل و هم در مقام نظر تبیین شود؛ امری که نشان میدهد انسان داعشی کالای کارخانههای جدید نیست که به دست قدرتهای جهانی یا منطقهای ساخته شود؛ همچنین موجودیتی صرفاً سیاسی نیست که زاییدۀ معادلات ژئوپولتیک باشد؛ بلکه پدیدهای است که قدمتی به قدمت تاریخ اسلام دارد و در برهههای زمانی مختلف در طول تاریخ و با پوشش تاریخمند خود جلوهگر شده است. درواقع، در تحلیلهایی که در تبیین ماهیت داعش به رویکردهای ژئوپلتیک بسنده میکنند، درکی خبرنگارانه و تقلیلگرایانه دارند؛ هرچند نوشتار حاضر نیز فقط درآمدی کوتاه بر رویکرد معرفتشناسانه به پدیدۀ داعش است و برای شناسایی نظام دانش گروههایی از این قبیل، به مطالعاتی بهمراتب دقیقتر و فراگیرتر نیازمندیم.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنتـیمیه، احمدبنعـبدالحلیم (بیتا)، الفتوی الحمویة الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- الدولةالإسلامیه (1436ق)، الأدله الجلیه: فی کفر من ناصر الحملة الصلیبیة على الخلافة الإسلامیة، ریاض، مکتبة الهمّه.
- المنصوری، لوی(1393ش)، ریشههای تفکر داعش: تاریخچه، نگاههای فقهی و استدلالات، ترجمۀ حسین آشوری، بی جا، بی نا.
- بنقاسم، محمدبنعبدالرحمن (1418ق)، المستدرک على مجموع فتاوى شیخ الإسلام عبدالحلیم بن تیمیة الحرانی، ریاض، بی نا.
- دیلمی، حسن بن محمد(بیتا)، ارشاد القلوب، ترجمه سیدعبدالحسین رضایی، تهران: اسلامیه.
- زمرلی، احمد (1995م)، عقائد أئمة السلف، بیروت، دار الکتاب العربی.
- سـبحانی، جـعفر (1364ش)، آیین وهـابیت، قم، دار القـرآن الکـریم.
- سید قطب (1349ش)، ادعانامهای برعلیه تمدن غرب و دورنمایی از رسالت اسلام، ترجمۀ علی خامنهای و هادی خامنهای، مشهد، طوس.
- _____ (1368ش)، اسلام و صلح جهانی، ترجمۀ هادی خسروشاهی و زینالعابدین قربانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- _____ (1372ش)، ما چـه میگوییم؟، ترجمۀ هادی خسرو شاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- شبخیز، محمدرضا (1392ش)، اصول فقه دانشگاهی، قم، لقاء.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم (بیتا)، الملل و النحل، بیروت، دار الفکر.
- فرمانیان، مهدی (1388ش)، «تاریخ و فرهنگ اسلامی: گرایشهای فکری سلفیه در جهان امروز»، مجلۀ مشکوة، شمارۀ 104، ص77 -104.
- کپل، ژیل (1366ش)، پیامبر و فرعون، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، کیهان.
- کدیور، جمیله (1373ش)، مصر از زاویهای دیگر، تهران، اطلاعات.
- مغربی، نعمان (1385ش)، دعائم الإسلام، قم، مؤسسۀ آلالبیتD.
- Al-Hanbali, Ibn Rajab )1435(, My Provision Was Placed for Me in the Shade of My Spear, Dabiq, Issue 4, Dhul Hijjah, pp. 10-13.
- Al-Kinani, Abu Amr(1435 Ramadan), it’s either the Islamic State or the Flood, Dabiq, Issue 2, Pp. 5-11.
- Bagader, A. A. (2005), Contemporary Islamic Movements in the Arab World, Quoted in Islam, Globalization and Post Modernity, Edited by Akbar S.Ahmed and Hastings Donnan, Tailor and Francis e-library.
- ISIS (1435 Ramadan), From Hijrah to Khilafah. Dabiq, Issue 1, Pp. 34-41.
- ISIS (1435 Shawwal), Hijrah from Hypocrisy to Sincerity. Dabiq, Issue 3, Pp. 25-35.
- ISIS (1435 Ramadan), the Concept of IMAMAH (leadership) is from MILLAH (path) of Ibrahim. Dabiq, Issue 1, Pp. 20-30.
- ISIS (1435 Dhul Hijjah), the Revival of Slavery Before the Hour, Dabiq, Issue 4, pp. 14-18.
- ISIS (1436 Rabi’ Al-Akhar), Islam is the Religion of Sword not Pacifism, Dabiq, Issue 7, pp. 20-25.
- ISIS (1436 Jumada Al-Akharah), Erasing the Legacy of a Ruined Nation, Dabiq, Issue 8, pp. 22-24.
[1] . استادیار پژوهشکدۀ مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
تاریخ دریافت: 21/3/97؛ تاریخ تأیید: 25/4/97.
([2]) . احتمالاً به این حدیث اشاره دارد: «الا كلكم راعٍ و كلكم مسئول عن رعيته، فالأمير على الناس راع، و هو مسئول عن رعيته، و الرجل راع على اهل بيته و هو مسئول عنهم، فالمرأة راعية على اهل بيت بعلها و ولده، و هى مسئولة عنهم، الا فكلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» (دیلمی، ارشاد القلوب، ج1ص184).
[3]. See: ISIS, the Revival of Slavery Before the Hour, Dabiq, Issue 4, 1435(2014CE) Dhul Hijjah, pp. 15.
[4]. See: ISIS, the Revival of Slavery Before the Hour, Dabiq, Issue 4, 1435(2014 CE) Dhul Hijjah, pp. 15.
[5]. The Companions(Radiallahu Anhum).
[6]. خلبان جوان اردنی که در سلسلۀ حملات هوایی نیروهای ائتلاف هواپیمای وی سقوط کرد و به اسارت نیروهای داعش درآمد.
[7]. نقل از ابنتیمیه. ارجاع سخن در ادامۀ متن آمده است.
[8]. قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ َأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنا عَلَيْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَيْکَ أَنَبْنا وَ إِلَيْکَ الْمَصيرُ.
ارسال نظر