عصبیت
حجة الاسلام و المسلمین دکتر احمد شفیعی نیا
دوستداشتن کسی یا چیزی یا عقیدهای را بدون درنظرگرفتن هرگونه انصاف و عقلانیتی تعصب مذموم گویند؛ بهطوریکه شخص متعصب جز خود و داشتههایش دیگران را چیزی به حساب نیاورد.
امام سجاد (علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: «العَصَبِيَّةُ الّتي يَأثَمُ عَلَيهَا صَاحِبُهَا أن يَرَى الرَّجُلُ شِرارَ قَومِهِ خَيراً مِن خِيَارِ قَومٍ آخَرِينَ، و لَيسَ مِنَ العَصَبِيَّةِ أن يُحِبَّ الرَّجُلُ قَومَهُ، وَ لكِن مِنَ العَصَبِيَّةِ أن يُعِينَ قَومَهُ عَلَى الظُّلمِ»[1] تعصبورزیدنی که بهخاطر آن، شخص متعصب مرتکب معصیت میشود اینگونه است که انسان افراد شرور از فامیل خود را از خوبان دیگران بهتر بداند؛ در غیر این صورت صرف دوستداشتن فامیل، تعصب نیست. بلکه تعصب این است که فامیل خود را در راهی که به ظلم منجر میشود یاری کند».
آثار تعصبگرایی
قرآن کریم این نوع تعصب را از ویژگیهای شیطان و مشرکان برشمرده است که موجب خود پسندی و تکبّر است و زمینۀ اصلی تفرقه را فراهم میآورد.
1. عامل تکبّرزا
خداوند دربارۀ ابلیس چنین میفرماید: ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾:[2] [خداوند به ابلیس]فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) علت مخالفت شیطان را اینگونه بیان میفرماید: «إعْتَرَضَتْه الْحَمِيَّةُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِه؛ و تَعَصَّبَ عَلَيْه لأَصْلِهِ؛ فَعَدُوُّ الله إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ و سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ، الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ، و نَازَعَ الله رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ»[3] ابلیس را خودپسندی فرا گرفت؛ ازاینرو با خلقت خود بر آدم فخر فروخت و بهخاطر اصل خود بر او تعصب ورزید. پس او دشمن خدا و امام تعصبورزان شد و از پیشگامان مستکبرین گردید. او همان کسی است که پایۀ تعصب را نهاد و در مقابل خداوند لباس تکبر برتن نمود. آن حضرت در بیانی دیگر عصبیت ممدوح را اینگونه تبیین فرمودند: «إن كُنتُم لاَ مُحَالَةَ مُتَعَصِبِينَ فَتَعَصَبُوا لِنُصرَةِ الحَقِّ وَ إغَاثَةِ المَلهُوفِ»[4] اگر ناچارید که متعصب باشید، پس برای یاریکردن حق و نجات گرفتار تعصب داشته باشید».
2. عامل تفرقه
خداوند در اجتنابدادن مؤمنان از تعصب اینگونه میفرماید: ﴿وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِينَ * مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ کانُوا شِيَعاً کُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[5] و از مشرکان نباشید؛ از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند و[عجب اینکه]هر گروهى به آنچه نزد آنهاست[دلبسته و]خوشحالاند. البته همین تعابیر را در آیاتی دیگر راجع به کفار دارد.[6] ازاینرو در روایات اسلامی، از عصبیّت نهی شده است:
روایات شیعه
1. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ، فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الإيمَانِ مِنْ عُنُقِهِ»[7] هرکس تعصب ورزد یا به نفعش تعصب ورزیده شود، همانا از دایرۀ ایمان خارج شده است».
2. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَن تَعَصَّبَ، عَصَبَهُ الله بِعِصَابَةٍ مِن نَارٍ»[8] هرکس تعصّب بورزد، خداوند پیشانیبند آتشینی بر دور سرش میبندد».
روایات اهل سنت
1. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لَيسَ مِنَّا مَن دَعَا اِلَي عَصَبِيَّةٍ، وَ لَيسَ مِنَّا مَن قَاتَلَ عَلَي عَصَبِيَّةٍ، وَ لَيسَ مِنَّا مَن مَاتَ عَلَي عَصَبِيَّةٍ»[9] از ما نیست کسی که به تعصبورزی دعوت کند و از ما نیست کسی که بهخاطر تعصب بجنگد و از ما نیست کسی که با عقیدهای متعصبانه از دنیا برود».
2. ابنعباس نقل می کند: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «هَلاکُ اُمَّتِي فِي ثَلاَثٍ: فِی العَصَبِيَّةِ، وَ القَدَرِيَّةِ، وَ الرِّوايَةِ مِن غَيرِ تَثَبُّتٍ»[10] سه چیز امت مرا هلاک میسازد: تعصبورزی، اعتقاد به قدر و نقل روایت بدون دقت در آن».[11]
از ابتدای حرکت بیدارگر انقلاب اسلامی در ایران، ایجاد تفرقه و تحریک تعصب فرقه ای میان مسلمانان همواره یکی از نقشه های دشمنان و استعمارگران در راه رسیدن به اهداف خود در جوامع اسلامی است. از این رو کوبیدن بر طبل قومیت گرایی و مذهب گرایی اصلی ترین عامل تفرقه و دست آویز دشمنان برای شکستن هیمنه و انسجام مسلمانان بوده است. و از آنجا که نقش مذهب و قومیت گرایی در زمینه سازی برای تفرقه و تجزیه طلبی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است؛ همیشه مورد توجه دشمنان اسلام و انسجام مسلمانان بوده است، تا با برانگیختن تعصبات قومی ـ مذهبی زمینه اغتشاش و تفرقه را کلید بزنند.
[1]. کلینی، الکافی، ج۲، ص308، ح7.
.[2] اعراف: 12.
[3]. ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، خ 192 و 28۶.
[4]. آمدی، غرر الحکم، ص3738.
[5]. روم: 31 -32.
.[6] فتح: 2۶.
.[7] کلینی، الکافی، ج۲، ص307، ح1 و2.
.[8] همان، ص308، ح۴.
.[9] سجستانی، سنن ابیداود، ج۲، ص۵03، ح۵121.
[10]. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۶۶، ح۴3902.
[11]. مقصود از قدريّه، گروهي هستند كه تقديريبودن خير و شر را از سوي خدا نفي كردهاند و خير و شر را مطابق مشيت خداوند نميدانند. اينان به دليل مبالغه در نفي تقدير از خداوند، قدريّه ناميده شدهاند.
ارسال نظر