وب سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى

اهم اخبار تقریب مذاهب اسلامی

مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
ويژگي‌هاي تمدن نوين اسلامي در نظام بين‌الملل امروز؛فرصت‌ها و چالش‌ها
۱۳۹۷/۰۹/۲۷ ۱۱:۴۲ 1737

ويژگي‌هاي تمدن نوين اسلامي در نظام بين‌الملل امروز؛فرصت‌ها و چالش‌ها

 

 

ويژگي‌هاي تمدن نوين اسلامي در نظام بين‌الملل امروز؛فرصت‌ها و چالش‌ها

 

سينا کريمي[1]

 

چکيده                                                                                                                                         

تمدن نوين اسلامي بر آن است که با بهره‌گيري از آموزه‌هاي ديني و همچنين بهره‌مندي از دستاوردهاي تمدن بشري، به ايجاد تمدني نوين بپردازد که بتواند تمامي جنبه‌هاي تمدن مدني را در برداشته باشد. در اين مقاله تلاش مي‌شود از ويژگي‌هاي تمدن نوين اسلامي مشتمل بر: دين‌باوري امت مدار، خردباوري، تمدن انديشي، خودباوري، غرب پژوهي و عوامل ديگر بحث شود. ازآنجايي‌که براي حرکت تمدن اسلامي چالش‌هايي نظير عدم پيروي از رهبري واحد، فرهنگ مهاجم غربي و اختلاف‌افکني در ميان مسلمانان، موانعي چون مشکلات اقتصادي جوامع مسلمان و عدم توجه به عقلانيت ديني تفرقه دروني امت، تهاجم تمدن غرب وجود دارد. لذا جهت کاهش اين آسيب‌ها مي‌بايستي به فرصت‌ها و تدابيري که براي رفع اين موانع وجود دارد پرداخت؛ توجه به نقش رهبران ديني، فکري، فرهنگي و گروه‌هاي مرجع و نخبگان در هدايت مردم راهکار درستي براي مقابله با اين مشکلات مي‌باشد. بر اين اساس تمدن نوين اسلامي و خصوصيات آن اگر به‌صورت جدي مرکز توجه و فعاليت قرار گيرند و از غفلت نسبت به آن خودداري شود، ضمن ايجاد تحولي عميق در جامعه انساني، مجموعه از اندوخته‌هاي مادي و معنوي جهت نيل انسان به کمال مطلوب به بشريت عرضه خواهد کرد. در همين راستا پژوهش حاضر ضمن واکاوي خصوصيات تمدن نوين اسلامي به بررسي چالش‌ها و فرصت‌هاي پيش رو اين تمدن مي‌پردازد.

واژگان کليدي: تمدن نوين اسلامي، فرصت‌ها و چالش‌ها، مسلمانان، خصوصيات تمدن نوين اسلامي

 

مقدمه

با خروج انسان‌ها از زندگي بدوي و ابتدايي و ورود به زندگي شهرنشيني و راه و رسم انسانيت و ترقي، تمدن به وجود آمد. تمدن، حاصل تعالي فرهنگي و پذيرش نظم اجتماعي است. (ولايتي،۱۳:1386) تمدن داراي دو جنبه مادي و روحي است. مادي همان نيروي حسي و تمام آن چيزهايي است که از حس پيروي مي‌کند و يا آن را مدد مي‌رساند، اما جنبه روحي يا نيروي معنوي آن عبارت از هدف‌هاي شريف انساني و اخلاقي و سعي دررسيدن به آن‌ها است. کوشش براي بهبود روابط انسان‌ها و بالا بردن شعور اجتماعي و افزايش آگاهي افراد ازنظر سياسي و عادت دادن انسان‌ها به اينکه درراه فضيلت و مصلحت انسان‌ها گام بردارند و درباره نيکي و زيبايي بينديشند و آرمان‌هايي براي رستگاري آدميان داشته باشند و دل‌هايشان به مهر همنوع بتپد و همچنين وضع آيين‌ها و قانون‌هايي براي تعليم و تربيت صحيح مردم و پديدآوران بنيادهايي براي تغذيه روح انسان‌ها و درراه نيکي به انسان‌ها، همه و همه جنبه روحي تمدن و از نيروي معنوي آن است. (کسمايي،۲۲:1354) تمدن نوين اسلامي آميخته‌اي از دنيا و آخرت و عالم ماده و معناست. تاريخ اسلام درزمينه تمدن، سابقه پرافتخاري دارد. ازآنجايي‌که تمدن شناس گامي مؤثر در جهت تمدن سازي و خروج از سلطه تمدن‌هاي ديگر است و در راستاي تشخيص کارآمدي نظام‌هاي انديشه‌اي، مؤثر واقع مي‌شود. (اردکاني،۱۱۰:1380) بنابراين چنين به نظر مي‌رسد که ارائه خصوصيات و ويژگي‌هاي تمدن اسلامي به‌طور اعم و تمدن نوين اسلامي به‌طور اخص، بتواند گامي مؤثر در راستاي تمدن سازي و خروج از سيطره ديگر تمدن‌ها باشد. (تقي نيا، صوفي، رستمي،20:1393-3) تمدن اسلامي و شاخص‌هايش اگر به‌صورت جدي مرکز توجه و فعاليت قرار گيرند، مجموعه‌اي از اندوخته‌هاي مادي و معنوي جهت نيل انسان به کمال مطلوب به بشريت عرضه خواهد نمود؛ همان‌طور که در بعضي از اعصار انديشمندان و آگاهان ديگر جوامع به‌وضوح به تأثيرپذيري تمدن و فرهنگ جوامع شان از تمدن اسلامي اقرار داشته و اعتراف مي‌کنند. ويل دورانت ازجمله نويسندگاني است که به اين برتري تمدن اسلامي و تأثيرش بر تمدن غربي تأکيد مي‌نمايد؛ بر اين اساس آگاهي از ويژگي‌هاي تمدن اسلامي و پياده کردن آن در جامعه، فرصت بسيار مغتنمي است که در سايه آن، افراد بشر به رشد و پويايي آينده رقم زنند. درنتيجه بايد به‌صورت جدي‌تر و عميق‌تر به نهادينه کردن و در مراحل بعد عملي کردن اين شاخص‌ها که مي‌توان گفت تاکنون مورد غفلت واقع‌شده است، پرداخت تا تمدن اسلامي به معناي واقعي در حيات انساني رخ دهد. (تقي نيا، صوفي، رستمي،20:1393-3) در همين راستا، شاخصه اصلي تمدن اسلامي، توسعه و تکامل همه‌جانبه انساني است، نه رشد يک‌بعدي و تک ساختي. ازاين‌رو نه جامعه راهبان ديرنشين و صوفيان خانقاه نشين، اما فقير و مفلوک مطلوب است، نه جامعه مرفه مترفين غرق در دنيا و غافل از خدا. جامعه مطلوب قرآني جامعه‌اي است که در آن عقلانيت، ديانت، عدالت و پيشرفت در عالي‌ترين حد ممکن باشد. تمدن قرآني به داشتن برج‌ها و آسمان‌خراش‌ها نيست. تمدن قرآني که برمدار بندگي است، رسالتش تحقق عدل و احسان و نقوي و پيشگيري از ستم و فساد و طغيان و مبارزه با آن است. تبعا در هر تمدني نابساماني‌هايي نيز وجود دارد و تمدن اسلامي مبري از اين مشکلات نخواهد بود.

متفکران بشري از ديرباز، اهتمام ويژه‌اي به بحث جامعه داشته و به فراخور رويکرد و مجال فکري خويش عناصري را برجسته ديده‌اند. عناصر لازم و ارکان هويت‌بخش يک جامعه پيشرفته و متمدن در فرهنگ مادي و سکولار و غير الهي، برحسب مبناي متافيزيکي آن، پيشرفت در علم و فناوري، سلطه بر طبيعت، اقتدار اجتماعي سياسي و اقتصادي و مانند آن به‌منظور تأمين رفاه و آسايش همگان است؛ اما پيشرفت مقبول و تمدن مطلوب جامعه بر مبناي نگرش توحيدي در صورتي محقق است که افزون بر عناصر فوق، ارزش‌هاي اساسي ديگري در آن جامعه جريان داشته، زمينه سعادت آحاد آن فراهم آيد. از سوي ديگر تمدن نوين اسلامي با مفاهيمي مانند؛ بيداري اسلامي، بيداري انسان، انقلاب آزادي، بهار عربي و موج دموکراسي خواهي، رابطه نزديکي دارد؛ يکي از نظريه‌هايي که به‌نوعي مي‌توان مفاهيم فوق را با آن تحليل نموده و مورد کاوش و بررسي قرارداد، نظريه خيزش تمدني است؛ بر اساس نظريه خيزش تمدني بيداري اسلامي نهضتي است احياگر و هويت‌بخش که به‌صورت مستمر از يک و نيم‌قرن پيش در جهان اسلام به راه افتاده است و مراحل متعددي را طي کرده است. منشأ اين بيداري اراده خداوند، تعاليم دين اسلام و مجاهدت علما و مصلحان اسلامي است و عمق آن تا بعد تمدني اسلام پيش رفته است. اين حرکت مستمر، از فرياد و مبارزه در مقابل استبداد و استعمار گرفته تا دوران تجربه و عملکرد و تا خيزش تمدني اخير، دوراني از بيداري، استقلال‌خواهي و هويت‌جويي را شکل داده است. انقلاب اسلامي در ميانه اين دوران و با بيش از سي سال تجربه و عملکرد موفق خود، توانست اين حرکت را از سطح مبارزه و قيام و انقلاب، به سطح نظام سازي و حرکت در مسير تکامل با افق تمدن اسلامي ارتقا دهد. بر اين اساس، جنبش‌هاي اخير نوپاي جهان اسلام، با نظر به انقلاب اسلامي در يک منازعه تمدني به وقوع مي‌پيوندد؛ منازعه‌اي که ميان تمدن غربي و بزرگ‌ترين نامزد تمدن آينده يعني اسلام به نمايندگي انقلاب اسلامي در جريان است. (مظاهري،143:1393-125)

تمدن نوين اسلامي که جوانه‌هاي شکوفايي آن با انقلاب اسلامي ايران پديدار گرديد، در مهروموم‌هاي اخير با بروز جنبش‌ها و قيام‌هاي مردمي در ميان ملت‌هاي مسلمان جهان که بانام بيداري اسلامي شناخته‌شده است روندي رو به رشد به خود گرفته است. با الگوبرداري از انقلاب اسلامي ايران و مشاهده پيشرفت‌هاي شگرفي که با اتخاذ نگرشي نوين در فرآيند تمدني جهان صورت گرفته است، جرقه‌هاي بازيابي شوکت و عظمت گذشته تمدن اسلامي زده‌شده است. روندي رو به رشد به خود گرفته است. با الگوبرداري از انقلاب اسلامي ايران و مشاهده پيشرفت‌هاي شگرفي که با اتخاذ نگرشي نوين در فرآيند تمدني جهان صورت گرفته است، جرقه‌هاي بازيابي شوکت و عظمت گذشته تمدن اسلامي زده‌شده است. با توجه به عدم اقناع فکري و فرهنگي بشر از طريق پيروي و بهره‌گيري از تمدن‌هاي موجود و رويکرد و اقبال گسترده و روزافزون جوامع بشري به اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامي که موجبات نگراني دولت‌هاي غربي را نيز فراهم نموده است، لزوم هوشياري و توجه دقيق در مسئله ايجاد، پرورش و گسترش تمدن نوين اسلامي بيش‌ازپيش نمايان است. تمدن نوين اسلامي سعي بر آن داشته است که با بهره‌گيري از ابزارها، مواهب و دستاوردهاي مفيد تمدن مادي غرب، به ايجاد تمدني نوين بپردازد که بتواند تمامي جنبه‌هاي تمدني را در برداشته باشد. فرهنگ‌هاي جاري جوامع، توسعه امکانات ارتباطي و آسيب‌هاي آن، گروه‌هاي فکري اجتماعي مختلف و نيز رويارويي تمدن‌هاي مستقر جهاني با فرآيند تمدن سازي نوين اسلامي باعث بروز آسيب‌ها، چالش‌ها و موانعي بر سر راه اين تمدن گرديده است.

نظريه سازه‌انگاري

اما نظريه ديگري که در آن به موضوع فرهنگ تمدن‌ها توجه ويژه‌اي مبذول شده است، نظريه سازه‌انگاري است که پژوهش حاضر در چارچوب آن تحليل و تبيين خواهد شد. تا پيش از تحولات اساسي بين‌المللي در اواخر سده گذشته، توجه به قدرت، منافع، ساختار و نهاد براي کشورها رواج بسياري داشت؛ اما ناکامي نظريه‌ها در پيش‌بيني و تحليل آن تحولات، توجه به عوامل " فرهنگي و اجتماعي" را در دستور کار نظريه‌پردازان قرارداد. (کرمي،1383: 160)

نظريه سازه‌انگاري رويکردي است که ابتدا در جامعه‌شناسي مطرح شد و از اواخر دهه 1980 و اوايل دهه 1990 به يکي از مهم‌ترين تئوري‌هاي روابط بين‌الملل تبديل شد. در اين نظريه که در مناظره روابط بين‌الملل که به‌زعم برخي منجر به احياي رشته بحران‌زده روابط بين‌الملل در دهه 1980 شده توجهي ويژه به عوامل معنايي ازجمله هويت و فرهنگ شده است. (مشير زاده و مسعودي،1388: 253) ازاين‌روي، اهميت نظريه سازه‌انگاري از جهت ديد و نگرش تازه‌اي است که به تحولات دارد. سازه‌انگاري به تحولات و پويايي داخلي و بين‌المللي توجه مي­کند و قائل به ايجاد تحول در عرصه بين‌الملل است. بر اين اساس سازه‌انگاري با تأکيد بر نقش و اهميت ابعاد غيرمادي حيات اجتماعي، نقش زبان، قواعد، هنجارها، رژيم­ها، عرفيات و فرهنگ را در تکوين روابط بين‌الملل موردتوجه قرار مي­دهد. (شفيعي و رضايي،1391: 63)

تحليل سازه انگارانه از سياست خارجي در پي نفي الگوي سنتي نيست بلکه با اخذ ابزارهاي تحليل آن، به احياي روشمند نقش ايده‌ها و الگوهاي ذهني و هنجارها در تحليل خواهد پرداخت. به‌گونه‌اي که در اينجا الگوهاي ذهني تعيين‌کننده مي­شوند. اين مسئله از طريق قرار گرفتن مسئله هويت نظام سياسي در مرکز تحليل سياست خارجي تحقق مي­يابد. با محور قرار گرفتن هويت است که ايده مرکزي سازه‌انگاري مبني برقرار دادن ذهنيت به‌عنوان قوام‌بخش عالم تحقق مي­يابد و نظريه‌ها سازه انگارانه ممکن مي­شود. (متقي و کاظمي،1386: 220 و 219)

سازه انگاران در پي پاسخ به اين سؤال مي­باشند که چرا کنشگران حتي در وضعيت‌هايي که قواعد اجتماعي چه‌بسا ممکن است با منافع مادي خودشان مغايرت داشته باشند، بازهم به اين قواعد وفادارند؟ (کورت و لگرو،1390:283) سازه انگاران با طرح مسئله ايده‌ها و به دنبال آن هنجارها و هويت به اين نتيجه مي­رسند که رفتار دولت تابع آنچه فکر مي­کند و مناسب تشخيص مي­دهد، است و نه آنچه قدرت انجام آن رادارند. (عبدالله خاني،1383: 189) همچنين اين نظريه، بر آن است تفسيري از سياست هويت به دست دهد و راهي براي شناخت اين مسئله ارائه کند که چگونه فرهنگ، تاريخ، هنجار، رويه­ها و ارزش­هاي مشترک و ساير همبستگيهاي بينا ذهني يک‌به‌يک در تفسير سياست جهان نقش دارند. (هوپف،1385: 475)

هنجارها يا در وهله اول هويت­ها را تعريف مي­کنند (تشکيل مي­دهند) يا رفتارهاي هويت‌هاي قبلاً ايجادشده را تجويز يا ممنوع مي­کنند (تنظيم مي­کنند). (عبدالله خاني،1386: 71) نگاه سازه انگاران به هنجارها و قواعد مهم است و درزمينه تأکيد بر هنجارها با نظرات ليبرال­ها اشتراک دارند اما تفاوت برجسته آن‌ها با ليبرال­ها اين است که ليبرال­ها بر جنبه تنظيمي هنجارها تأکيددارند ولي سازه انگاران افزون بر جنبه تنظيمي، به جنبه تکويني آن‌ها نيز توجه مي­کنند و بر اين باورند که هنجارها در پي فرايندهايي مانند تعاملات پديد مي­آيند. (شفيعي و زمانيان، 1390: 127) علاوه بر آن ليبرال­ها به هويت و انگاره‌ها به‌عنوان متغير حداقل وابسته و حداکثر واسطه‌اي مي­نگرند که در خدمت بيشينه‌سازي ارزش­هاي مادي است. (پوراحمدي و موسوي نيا، 1385: 41) حال‌آنکه در نگرش سازه‌انگاري اجتماعي بر نقش ساختارهاي معرفتي و معنوي تأکيد شده و آن‌ها را تا سطح يک متغير مستقل براي تبيين رفتار خارجي دولت­ها بالا مي­برد. (کرمي،1383: 160)

از منظر سازه انگاران، محيط اجتماعي، زيست‌شناسي و فيزيکي که انسان‌ها در آن زندگي مي­کنند خالي از معناست تا اينکه انسان‌ها معنايي بر آن‌ها بار کنند. ازنظر ونت انگاره‌هاي غيرمادي شرايط مادي را هدايت کرده و شرايط مادي زندگي اجتماعي را شکل و تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند. (کلود زيج 1390: 330) متفکران اين نظريه برساخت اجتماعي واقعيت، شکل‌گيري و معنا يافتن همه کنش‌هاي انساني در فضايي اجتماعي تأکيددارند. مهم‌ترين خصيصه متمايز سازه نگاري در قلمرو هستي شناختي است. سازه‌انگاري سياست بين‌الملل را بر اساس يک هستي شناختي رابطه‌اي مي‌بيند و به عوامل فکري مانند فرهنگ، هنجارها و انگاره‌ها بها مي‌دهد. (مشير زاده،324:1384) بنابراين، براي سازه انگاران تمام پديده­هاي اجتماعي ازجمله گرايش­هاي سياست خارجي، به‌صورت اجتماعي برساخته مي­شوند و اين شامل تصميم‌هاي دو کشور در مورد طرف مقابل و وضعيت روابط دو کشور نيز مي­شود. بررسي نظرسنجي­ها نشان مي­دهد وضعيت موجود در روابط دو کشور، بي‌ارتباط با نگرش­هاي جاري ميان مردمان دو کشور نيست. به‌عبارت‌ديگر، تصميم­ها و جهت­گيري­هاي موجود در هر کشور با انديشه­ها و برداشت­هاي جاري در آن جوامع مرتبط است و ناهم‌خواني ميان سياست‌هاي دو کشور به‌نوعي باارزش‌هاي برساخته شده در درون آن جامعه نيز ارتباط پيدا مي­کند. (سليمي، 1388: 94)

ازنظر ونت، دولت­ها موجوديت‌هايي هستند که مي­توانيم به آن‌ها هويت و منافعي را منتسب کنيم. (ونت،1384: 325) محيط بين‌المللي که دولت‌ها در آن عمل مي­­کنند بيش از آنکه مادي باشند، فرهنگي و نهادي است و درروند تعامل دولت‌ها ساخته‌شده و بازسازي مي­گردند. همچنين، اين محيط فرهنگي و نهادي، بيشتر از آنکه بر رفتار دولت‌ها اثر بگذارد، بر تعريفي که آن‌ها از خوددارند، اثر مي­کند. (کرمي،1383: 170 و 169)

بنابراين سازه‌انگاري درست برخلاف نظريه­هاي خردگرا مدعي است که فرهنگ نقش مهمي در روابط بين‌الملل دارد. به همين دليل نيز سازه انگاران يکي از دلايل ناکامي رئاليست­ها و ليبرال­ها را در تجزيه‌وتحليل درست مسائل بين‌المللي، در عدم توجه به بخش فرهنگي مي­دانند. بر اين اساس گفته مي­شود تأکيد بيش‌ازحد خردگرايي بر ابعاد عيني روابط بين‌الملل و ناديده گرفتن ابعاد ذهني که فرهنگ در قلب آن قرار دارد، باعث بروز مشکلات فراواني در عرصه روابط بين‌الملل در سطح نظري و عملي شده است. از طرف ديگر، سازه انگاران به‌نقد ديدگاه‌هاي پست‌مدرن مي­پردازند و تلاش آن‌ها براي کاهش همه‌چيز به مباحث فرهنگي و گفتماني را اقدام نادرست ديگري مي‌دانند. (رضايي و ترابي، 1389: 66)

بدين ترتيب، توجه سازه انگاران از يک‌سو به ايده‌ها، معاني، قواعد، هنجارها و رويه‌ها و تأکيد آن‌ها بر نقش عوامل فکري است که آن‌ها را در برابر مادي‌گرايي حاکم بر جريان اصلي در روابط بين‌الملل قرار مي‌دهد و درعين‌حال به دليل پذيرش اهميت واقعيت مادي آن‌ها را از پساساختارگرايان متمايز مي‌سازد. (مشير زاده،1383 :118) لذا در يک ديدگاه بينابين، موجوديت‌هاي اجتماعي اگر بعد مادي هم داشته باشند يک جنبه گفتماني نيز دارند؛ يعني جدا از دلايل و فهم کنشگران نيستند اما درعين‌حال، به اين معنا نيست که قابل‌تقليل به فهم اين کارگزاران مي‌باشند و همان‌گونه عمل مي‌کنند که آن‌ها مي‌پندارند. (مشير زاده،1383 :116) ونت نيز در کتاب خود، نظريه سازه‌انگاري را نوعي "ايدئاليسم ساختاري" مي‌داند. بعد ايدئاليستي آن به اين معناست که معتقد است ساختارهاي اجتماعي، محصول انگاره‌هاي مشترک انساني است و بعد ساختاري آن به اين معناست که معتقد است نهادها و قواعد مستقر (ساختارها) داراي سرشتي عيني و محدودکننده براي بازيگران هستند. (ونت، 1384: 80-9) سازه انگاران اميدوارند با واردکردن ساختارها، بازيگران، هويت‌ها، منافع و انديشه‌ها در عرصه بازي بتوانند تغييرات مهم ايجادشده در الگوهاي رفتاري را تشريح نمايند، حتي زماني که توزيع قدرت همچنان دست‌نخورده و بدون تغيير مانده باشد.

سازه انگاران بر اين باور که پديده‌ها ساخته مي‌شوند، بنابراين، در اينجا، فرهنگ بسيار مهم‌تر از طبيعت است. درحالي‌که براي واقع‌گرايان فرهنگ و هويت در بهترين حالت محصول توزيع توانمندي‌هاست و هيچ قدرت تبييني مستقلي ندارد و کنشگران فرهنگ و هويت را به‌مانند هر منبع ديگري صرفاً براي پيشبرد منافع شخصي خودشان در جايگاه استراتژيک قرار مي‌دهند، (معيني و راسخي،1389: 189) براي سازه انگاران سازه‌هاي تمدني، عوامل فرهنگي و هويت‌هاي دولتي بااينکه چگونه به منافع دولت‌ها شکل مي‌دهند مهم‌اند. اين عوامل نوعي جهان‌بيني ايجاد کرده و بر الگوهاي تعامل بين‌المللي اثر مي­گذارند. به‌عنوان نمونه هر چه احساس بيگانگي دولت­ها نسبت به هم بيشتر باشد، بيشتر به سمت رويه‌هاي امنيت جمعي اشتياق نشان مي­دهند و درنتيجه همکاري ميان آن‌ها تقويت مي­شود و بالعکس، هر چه از هم احساس دوري بيشتري داشته باشند، روابطشان مبتني بر خودمحوري بيشتري خواهد بود. (مشير زاده،1384: 333 و 332) فرهنگ به‌عنوان بخش مهمي از تعاملات ميان کنشگران از يک‌سو مي­تواند با ايجاد هويت­­ها و نقش­هاي غير خصمانه و دوستانه منجر به صلح و گسترش همکاري­هاي بين کنشگران در عرصه بين‌الملل شود.

تعريف تمدن نوين اسلامي

تمدن ازجمله مفاهيمي است گه به دليل غامض بودن، تعاريف متعددي از آن ارائه‌شده است؛ برخي تمدن را با علم و فنّاوري يکي انگاشته‌اند، برخي آن را محدود به قدرت سياسي کرده‌اند. برخي مانند تيلور، تمدن را به عناصر و مؤلفه‌هاي تمدني مثل هنر، اخلاق، آداب‌ورسوم تعريف کرده‌اند و برخي مانند آلفرد وبر به ويژگي‌هاي تمدني توجه داشتند و کساني مانند هومبولت در تعريفشان از تمدن به قلمرو آن اشاره‌کرده‌اند؛ بنابراين، در تعريف تمدن اختلاف رويکرد وجود دارد. (جهان‌بين،46:1393-29) تمدن از واژه لاتين (civitas) معادل کلمه (poleis) يونان قديم است. يونانيان باستان با استفاده از کلمه تمدن نشان دادند که شهر را مجموعه‌اي از نهادها و روابط اجتماعي مي‌دانند که سازنده شکلي برتر از زندگي است. با توجه به اين نکته، تمدن معاني مختلفي داد ولي اصلي‌ترين معناي آن شهرنشين شدن و اقامت در شهر است و بر همين اساس، اين کلمه معادل شهر آييني و به معناي حسن معاشرت است. (جان احمدي،24:1386).

تمدن‌ها بر اساس نوع تکوين، اشکال مختلفي دارند و هريک داراي ويژگي‌هايي هستند که مي‌توان به‌وسيله آن تمدن‌ها را از يکديگر بازشناخت و تقسيم‌بندي نمود. تمدن اسلامي از نوع تمدن‌هاي يکجانشين مبتني بر حيان ديني و ايدئولوژي درون ديني است. ازاين‌رو تمدن اسلامي، تمدني ديني است که پايه و اساس آن بر محور دين اسلام پايه‌ريزي شده است؛ همان‌طوري که مدينه النبي بر اساس همين ارکان و مؤلفه‌ها شکل گرفت (تقي نيا، صوفي، رستمي،20:1393-3). تمدن اسلام به‌عنوان نمونه کاملي از تمدن ديني شاخصه‌هايي دارد که آن را از ديگر تمدن‌ها متمايز مي‌کند. اين شاخصه‌ها منبعث از قرآن و سنت بوده و ازاين‌جهت مي‌تواند پاسخگوي پرسش‌هاي فراروي بشر باشد و الگو و نمونه‌اي براي سايرين محسوب شود. عمده‌ترين شاخص‌هاي تمدن اسلامي عبارت‌اند از: خدامحوري و الهي بودن، عدالت‌گستري، اخلاق‌مداري، مدارا، تعقل و انديشه ورزي. (تقي نيا، صوفي، رستمي،20:1393-3).

در جمع‌بندي تعريف تمدن مي‌توان آن را حاصل امتداد فرهنگ و پذيرش نظم اجتماعي دانست که در آن از مرحله باديه‌نشيني خارج و در شاهراه نهادينه شدن امور اجتماعي و مدنيت گام گذاشته مي‌شود. بر اين اساس، تمدن حاصل عينيت يافتگي و امتداد مباني شناختي هنجاري است که در آن به سؤالات بنيادين هستي شناختي، انسان‌شناختي و معرفت‌شناختي پاسخ داده مي‌شود و بر آن اساس، ارزش‌ها و نيز هنجارها که نسبت به ارزش‌ها انضمامي‌تر است، تعيين مي‌گردد. در گام بعدي مبتني بر مباني هنجارهاي شناختي، نظام‌هاي نظري عملي توليد مي‌گردد و بر آن اساس، نهادها شکل مي‌گيرند و نهادها متکفل بازتوليد نظام‌هاي نظري عملي‌اند. تفاوت‌هاي تمدن از همين‌جا نشأت مي‌گيرند و به عبارتي مدل‌هاي نظري عملي گوناگون، تمدن‌هاي مختلف را شکل مي‌دهند. به عبارت ملموس‌تر، تمدن‌ها اشکال انضمامي شده مدل‌هاي نظري‌اند که انتزاعي هستند. (جهان‌بين،46:1393-29)

يافته‌هاي پژوهش:

فرصت‌ها:

پيش‌نيازهاي شکوفايي تمدن نوين اسلامي

براي نقش‌آفريني تمدن نوين اسلامي در نظام تصميم‌گيري جهاني شايسته است مواردي از قبيل هنجار سازي، تعميم ارزش‌هاي مشترک عيني و آرماني مطلوب در فرهنگ جهاني، تکيه‌بر قدرت معنوي و تقويت معنويت‌گرايي و معناگرايي، پيوند دين و سياست، احياي هويت تمدني و نقش‌آفريني انديشه اسلامي در عرصه گفتمان سازي و نظريه‌پردازي، نفي انگيزه‌هاي قومي و نژادي و پرهيز از دامن زدن به اختلافات مذهبي و فرقه‌هاي و تبيين جهان‌شمولي اسلام در همه ساحات زندگي بشر موردعنايت قرار گيرد ليکن در اين مبحث تلاش مي‌شود که پيش‌نيازهاي اجرايي بالندگي تمدن نوين اسلامي شامل: توسعه عدالت محور، آموزش، همگرايي اعتدال محور و اهتمام به فضاي مجازي مورد تأکيد قرار گيرد:

الف: توسعه عدالت محور:

عدالت به معناي قرار دادن هر چيزي در جاي خود ارزشي مطلق اما طريقي است. اصول عدالت قواعدي عيني، مطلق، عام و فراگير هستند و دريچه حقيقتي ماورايي را عرضه مي‌دارند که معيار درستي و نادرستي طرز رفتار آدميان است؛ بنابراين عدالت داراي ارزش ذاتي است و حقيقت نفس الامري به شمار مي‌آيد اما طريقت دارد چون از اين طريق است که فضيلت‌هاي انساني شکوفا مي‌شود و جامعه مسير خير و صلاح را مي‌پيمايد. درواقع، عدالت برمدار اصول و مفاهيم فطري استوار است زيرا که مفهوم مشترک انساني است و ناشي از امور ثابتي است که در سرشت انسان به وديعت نهاده شده است. ازاين‌رو، تمدن نوين اسلامي اساس توسعه را بر عدالت اجتماعي و نفي تبعيض نژادي يا قومي و ريشه‌کني فقر براي برساختن آينده‌اي امت محور قرار داده است.

در صورت توسعه عدالت محور است که تمدن نوين اسلامي قادر است آينده‌اي را رقم زند که مفاهيم خطي پيشرفت را با مفاهيم دوري توسعه در بستر زمان همبسته و هم پيوند سازد و رشد اقتصادي را با توزيع اقتصادي، تعالي معنوي و توسعه سياسي همگون و سازگار گرداند. توجه به حقوق و آزادي‌هاي اساسي شهروندان و تقويت جامعه مدني براي پاسخ ديالکتيکي آن به نقش‌آفريني اسلام سياسي و رعايت کرامت انساني و ارتقاي معنويت آگاهي و درنهايت رعايت اعتدال و توازن در جامعه يعني دوري از افراط‌وتفريط ازجمله پيامدهاي توسعه عدالت محور است که موجب برقراري نوعي موازنه صحيح در مناسبات اجتماعي بر اساس شايسته‌سالاري و فضيلت مداري مي‌شود. (Enayat,1982:29)

ب: آموزش:

نقش آموزش در بالندگي تمدن نوين اسلامي انکارناپذير بوده است زيرا عمق پيام واقعي اسلام با علم‌آموزي عجين بوده است. آموزش مناسب مي‌تواند زمينه جامعه‌پذيري مطلوب را بر اساس اخلاقيات و انديشه خلاق، سازنده و انتقادي، پيوند اخلاق و مذهب در نظام آموزشي و تقديم تربيت بر تعليم به‌گونه‌اي فراهم سازد که امت اسلامي بتواند آگاهانه جايگاه خود را بازبيايد. آموزش را مي‌تواند يکي از راهکارهاي انتقال هنجارها و ارزش‌هاي منحصربه‌فرد فرهنگي و شناساندن فرهنگ و تمدن اسلامي به جامعه بين‌المللي دانست، به‌گونه‌اي که بر برداشت‌ها، ادراکات، افکار، انگاره‌ها، ايده آل‌ها، ارزش‌ها، ايستارها و باورهاي ديگر تمدن‌ها تأثير مثبت گذارد. با توجه به پيشينه و پيشگامي تمدن اسلامي در يادگيري و تحقيق و درنورديدن مرزهاي دانش، نقش آموزش را مي‌تواند در رشد درخشان و سريع تمدن اسلامي برجسته دانست. به‌ويژه آنکه از مسجد تا بيمارستان و از رصدخانه تا مدرسه همواره مکاني براي يادگيري مسلمانان بوده است. در اين رهگذر، پيوند نظام آموزشي مدرن و سنتي در کشورهاي اسلامي مي‌تواند تمام ظرفيت آموزشي جهان اسلام را به منصه ظهور برساند. توجه به دانشگاه تمدن ساز به‌عنوان نهاد فرهنگي علاوه برنهادي آموزشي و پژوهشي، مي‌تواند زمينه تربيت نسل جديدي از شهروندان مسلمان و مسئوليت‌پذير را فراهم آورد که ضمن دين آگاهي خواستار احياي عقل بر اساس حکمت يا حقيقت و با الهام از وحي الهي هستند.

در اين رهگذر، شايسته است تمدن غربي مساهمت و مشارکت پيشين تمدن اسلامي را در عرصه‌هاي علمي و آموزشي به رسميت بشناسد. همان‌گونه که مقتضي است تمدن نوين اسلامي با اتکا به آموزه‌هاي ديني و علمي و دانش فني و تخصصي، قابليت خود را در برقراري پيوند ميان گذشته، حال و آينده به منصه ظهور رساند. بدين معنا که از گذشته تاريخي براي رقم زدن آينده‌اي روشن استفاده کند. تمدن نوين اسلامي با توجه به‌نظام آموزشي هم پيوند بين مراکز علمي مدرن و سنتي و روش‌هاي تدريس ابتکاري موجود در هرکدام و با عنايت به ماهيت جهان‌شمول خود مي‌تواند بقيه جهان را تحت تأثير قرار دهد. همان‌گونه که با ديگر تمدن‌ها به تعامل علمي و آموزشي بپردازد. در اين صورت است که نخبگان مسلمان مي‌توانند به تصويرسازي مناسب از تمدن نوين اسلامي همت گمارند و با اتکا به ديپلماسي علمي و دانشگاهي موجبات ارتقاي قدرت نرم جهان اسلام را فراهم آورند.

ج: همگرايي اعتدال محور:

رويکرد اعتدالي تمدن نوين اسلامي را مي‌توان به معناي رعايت توازن و پرهيز از افراط‌وتفريط در ساختارها دانست. ازآنجاکه قرآن کريم ويژگي امت اسلامي را امت وسط مي‌داند (سوره بقره، آيه 143) و از راه راست به‌عنوان راه ميانه يادکرده است (سوره قصص، آيه 22) و پيامبر اکرم (ص) نيز سيره خود را بر ميانه‌روي و اعتدال در امور قرار داده‌اند، مشي اعتدالي از رهگذر تلاش براي يافتن يک راه‌حل اصولي و منطقي و اقدام سنجيده باتدبير و تفکر و بهره‌گيري از قدرت منطق و استدلال به‌عنوان منبع عظيم قدرت نرم مي‌تواند موجب ايجاد روابط جديدي بر پايه فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگي و توليد ايده‌ها و گفتمان‌هاي جديد فرهنگي براي تنظيم قواعد و هنجارهاي بين‌المللي شود. تأکيد بر هم‌افزايي و هم تکميلي فرهنگ‌ها و اهتمام به مشترکات فرهنگي در عين احترام به تنوع فرهنگي مي‌تواند فرهنگ اعتدال و صلح را در سطح بين‌المللي نهادينه سازد و زمينه تقويت فرهنگ تقريب بين مذاهب اسلامي را همزمان با تقارب با ديگر اديان الهي فراهم آورد. در اين رهگذر، ترويج شيوه تعامل با ديگران بر اساس نفي افراطي‌گري و مقابله با جريان‌هاي ارهاب و ارعاب و تکفير و مبارزه با گرايش‌هاي فکري افراطي، تندرو و تروريستي مي‌تواند چهرهاي متعادل را از تمدن نوين اسلامي عرضه دارد و نقش مؤثري را در ذهنيت سازي ايجابي نزد افکار عمومي بين‌المللي ايفا نمايد.

اعتدال محوري با تکيه‌بر منافع مشترک و متقابل و نهادينه‌سازي همکاري‌هاي درون تمدني و تقويت گفتگوي مسلمانان با يکديگر موجب تقويت همگرايي جهان اسلام بر اساس بازيابي اصول موردتوافق مي‌شود و زمينه انسجام و يکپارچگي تمدني را فراهم مي‌آورد. همگرايي اعتدال محور در تمدن نوين اسلامي موجب گسترش همبستگي ميان مذاهب اسلامي با يکديگر و از بين بردن خصومت و تعصبات فرقه‌هاي ميان پيروان مذاهب اسلامي مي‌شود.

د: اهتمام به فضاي مجازي:

در دنياي کنوني با توجه به درهم تنيدگي نظام اطلاعاتي و ارتباطاتي در عصر جهاني‌شدن، انسان‌ها در اثر فناوري ارتباطات اين امکان را به دست آورده‌اند که بدون واسطه با يکديگر سخن‌گويند، ارتباط برقرار کنند، از افکار و ديدگاه‌هاي هم مطلع شوند و بر يکديگر تأثيرگذارند. همين قدرت جادويي رسانه‌هاي نوين است که آن‌ها را به سلاح مؤثر فرهنگي بدل کرده است. تمدن نوين اسلامي قابليت آن را دارد که با بهره‌گيري از فضاي مجازي و شبکه‌هاي اجتماعي به تبيين ارزش‌ها و هنجارهاي اسلامي در جامعه بين‌المللي مبادرت کند. ارتباط معنادار تمدن نوين اسلامي با مخاطبانش و نفوذ معنوي و فکري در آنان به‌گونه‌اي که اقناع عقول و جذب مخاطبان را در پي داشته باشد، موجبات شکل‌گيري شهروندان شبکه‌اي (Netizens) را در دنياي جهاني شده فراهم مي‌آورد. در اين رهگذر، مخاطب پژوهي در فضاي مجازي به‌عنوان فرآيندي ارتباطي با عنايت به منابع و نيازهاي مختلف درون تمدني و توجه به افکار عمومي بين‌المللي از اهميت خاصي برخورداراست. (حقيقت،433:1376)

ارائه اسلام به‌عنوان مدلي آلترناتيو که بر رحمانيت، تکثر پذيري، اجتماع‌محوري و قدرت نرم استوار است، مي‌تواند دو فضاي واقعي و مجازي را به يکديگر پيوند دهد و بذرهاي جامعه کيهاني را در پهنه گيتي بگستراند. اين مهم نيازمند اهتمام به کثرت ارتباطات و مبادلات و افزايش تحرک و مشارکت در فضاي مجازي با تکيه‌بر اشاعه باورهاي وحياني و ارزش‌هاي اخلاقي و با بهره‌گيري از روش‌ها و مهارت‌هاي ارتباطي خلاق و سازنده با مخاطبان است. تمدن اسلامي مي‌تواند با عمليات نرم‌افزاري به‌ويژه بهره‌گيري از فضاي مجازي و شبکه‌هاي ماهواره‌اي و ابزارهاي نوين رسانه‌اي به افکار عمومي بين‌المللي جهت دهد و با ترويج اسلام معتدل و عقلاني و تمدن ساز به سازمان‌دهي ادراک نخبگان سياسي و گروه‌هاي اجتماعي بين‌المللي بپردازد. در عين آنکه با انگاره سازي تهاجمي عليه استکبار جهاني به سوق دادن فضاي اطلاعاتي در جهت اقناع افکار عمومي جهاني بپردازد. چنين رويکردي موجب تغيير ذهنيت‌ها و انديشه‌ها و تصويرسازي مثبت، انتقال مؤثر پيام، مديريت زمان در فرآيند مخاطب پژوهي و فتح فضاهاي آينده با توجه به ارتباطات مدرن و فناوري‌هاي نوين ارتباطي مي‌شود. نقش بي‌بديل فناوري‌هاي نوين در شبکه‌سازي اجتماعي و فرهنگي و انتقال پيام تمدن نوين اسلامي و نماياندن دستاوردهاي علمي، انديشگي، اجتماعي و سياسي آن به نخبگان جهان در فراسوي مرزهاي بين‌المللي فرصتي است که بهره‌گيري از آن موجب تقويت ظرفيت تمدن نوين اسلامي در دنياي مجازي مي‌شود.

يافته‌هاي پژوهش

فرصت‌هاي شکوفايي تمدن نوين اسلامي

تمدن اسلامي پس از قرون متمادي درخشش در عرصه جهاني، روندي نزولي را طي نمود، درحالي‌که جهان غرب پس از انقلاب صنعتي و پيشرفت‌هاي فنّاورانه و ايجاد و بهره‌برداري از ابزارهاي مختلف، قدم‌هاي بزرگي درراه آسايش و رفاه زندگي مادي انسان‌ها برداشت. ضعف‌هاي داخلي حکومت‌هاي اسلامي و خودکم‌بيني مفرط ملت‌هاي مسلمان در رويارويي با پيشرفت‌هاي غرب، باعث گرديد عده‌اي از غرب‌زدگان راه پيشرفت را در پيروي از اين تمدن جديد بدانند. با اين وصف، علي‌رغم تمام پيشرفت‌هاي صورت گرفته در ايجاد آسايش مادي، امروزه بشر نتوانسته به آرامش واقعي که همانا آرامش روحي و رواني است دست يابد. علي‌رغم تمام پيشرفت‌هاي صورت گرفته در ايجاد آسايش مادي، امروزه بشر نتوانسته به آرامش واقعي که همانا آرامش روحي و رواني است دست يابد.

 

1. تمدن سازي نوين اسلامي به‌مثابه پيشرفت همه‌جانبه

در جهت ايجاد و شکوفايي تمدن نوين اسلامي، ضروري است که به‌طور همزمان هر دو جنبه ابزاري و حقيقي تمدن موردتوجه قرار گيرد. جنبه ابزاري آن گروه از ارزش‌هايي است که در نظر اغلب افراد شاخصه‌هاي پيشرفت محسوب مي‌گردد، مواردي نظير علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بين‌المللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ. جنبه حقيقي تمدن، شاکله‌هاي اصلي زندگي يا همان سبک زندگي است که از مواردي همچون مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفريحات، مسئله‌ى خط و زبان، مسئله‌ى کسب‌وکار و رفتارهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي انسان‌ها تشکيل مي‌شود. در تمدن سازي نوين اسلامي، علاوه بر تلاش در عرصه پيشرفت در جنبه ابزاري، اهتمام اصلي در جنبه حقيقي تمدن که همانا سبک زندگي انسان است بايد صورت گيرد.

2. عوامل و زمينه‌هاي شکوفايي تمدن نوين اسلامي

تمدن نوين اسلامي بر پايه ارائه سبک زندگي اسلامي شکل مي‌گيرد. برجسته‌ترين عواملي که ازنظر نگارنده اين سطور عمل به آن‌ها بسترساز شکوفايي تمدن نوين اسلامي مي‌گردد عبارت‌اند از:

2-1. خودباوري و باور به موفقيت: آنچه باعث مي‌گردد هر فعاليتي به سرانجام مطلوب خود برسد داشتن خودباوري و باور به موفقيت است. اين باور در ذات خود نيرويي به انسان مي‌دهد که تلاش او را چندين برابر مي‌نمايد. براي انجام هر کار، بايد اول باور پيدا کنيم که اين کار، مي‏تواند انجام شود. اعتقاد داشتن به اين‌که کاري مي‏تواند انجام پذيرد، ذهن را براي يافتن راه انجام آن به حرکت وا‌مي‌دارد. وقتي به کاري باور داشته باشيد، فکرتان راه‏هاي انجام آن را پيدا مي‏کند. اين آزمايش، تنها يک نتيجه دارد و آن اين‌که وقتي بپذيريد که چيزي ناممکن است، فکرتان در پي دلايلي مي‏گردد که اين مطلب را اثبات کند؛ ولي وقتي باور حقيقي داشته باشيد که کاري شدني است، فکرتان راه‏هاي انجام آن را مي‏يابد. باور داشتن به امکان تحقق مسائل، در حقيقت، جاده را براي راه‏حل‏هاي خلاق، هموار مي‏سازد؛ درحالي‌که باور داشتن به عدم تحقق آن‌ها، تفکري ويرانگر است. باور به اينکه مي‌توان تمدن نويني در جهان اسلام ايجاد نمود مسير حرکت را روشن و هموار خواهد نمود.

2-2. عمل به تعاليم قرآن: در فرهنگ اسلامي، قرآن کريم به‌عنوان تبيين‌کننده همه نيازهاي آدمي در رأس منابع ديني قرار دارد. سرگذشت تمدن‌هاي پيشين و مطالعه تاريخ آنان به‌خوبي ضرورت عمل به تعاليم قرآن را بر ما آشکار خواهد نمود. بشر براي رسيدن به کمال نيازمند برنامه‌اي جامع و کامل است که بتواند با اعتماد و تکيه‌بر آن در مسير نيل به کمال حرکت کند. خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَنَزَّلْنَا عَلَيکَ الْکِتَابَ تِبْيانًا لِکُلِّ شَيءٍ وَهُدًي وَرَحْمَةً و بُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ» «و ما اين کتاب را بر تو نازل کرديم که بيانگر همه‌چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است». (نحل:89) بر اين اساس، براي ساختن تمدن نوين اسلامي مي‌بايست سبک زندگي اسلامي را با بهره‌گيري و عمل به مفاهيم قرآني طرح‌ريزي نمود. توجه به مفاهيم قرآني در عرصه‌هاي مختلف زندگي و به کار بردن آن‌ها مي‌تواند راهگشاي بشر در برون‌رفت از بيراهه‌هايي باشد که تمدن مادي غرب پيش روي انسان‌ها قرار داده است. اين کتاب آسماني به اصول اخلاقي فردي و اجتماعي انسان نيز اشارت دارد؛ از اين حيث ضرورت دارد که انسان با قرآن مأنوس باشد. دوري از معنويات باعث گرديده است که علي‌رغم همه پيشرفت‌هاي علمي و صنعتي، عدم دستيابي به آرامش، جامعه غرب را در پي معنويات بکشاند. اين نکته از روند رو به گسترش روي آوردن به اسلام در اين جوامع به‌خوبي آشکار است.

2-3. اهتمام در به‌کارگيري عقلانيت اسلامي: از منظر اسلام عقلانيت ناظر به قوه عاقله درون انسان است که به‌کارگيري آن، يعني تعقل، انسان را به‌سوي خدا سوق مي‌دهد و بندگي او را به ارمغان مي‌آورد؛ بنابراين عقلانيت اسلامي بدين معني است که انسان با بهره‌مندي از قوه عاقله در جهت گرايش‌هاي عالي انساني و الهي تعقل مي‌کند و حيات فردي و اجتماعي خود را به‌سوي خدا و بندگي او سوق مي‌دهد. «درواقع تمدن اسلامي بدون عمومي شدن عقلانيت اسلامي به وجود نمي‌آيد، لذا امروز وظيفه دانشمندان و روشنفکران مسلمان است که از يک‌سو در عقلانيت اسلامي به کاوش بپردازند و با اتکا به معارف فقهي و اصولي و همچنين با استفاده از دستاوردهاي علماي اسلام در فلسفه، عرفان و حديث و ... و معارفي که امروز بشر بدان‌ها نائل شده، ماهيت عقلاني اسلام را کشف و اجزا و ارکان آن را دريابند و از سوي ديگر اين معرفت را در حد مباني و اصول که در عمل قابل کاربرد باشد براي عموم تشريح کنند.» (لاريجاني، 23:1370). ازاين‌رو در دوران معاصر با توجه به سيطره تمدن غربي بر دنيا مي‌بايست پيش‌قراولان عقلانيت اسلامي به دنبال شناخت و ارائه ساختارهاي نوين تمدن اسلامي و تلاش در جهت مقبوليت عمومي آن باشند. (همان، لاريجاني، ص 17)

2-4. اجراي صحيح تعاليم مکتب اسلام در گستره عقل معاش (سبک زندگي اسلامي): در تمدن سازي جديد اسلامي، هدف اصلي اجراي صحيح تعاليم مکتب اسلام است. به کار بستن بي کم‌وکاست تعاليم اسلام باعث آن خواهد شد که از رويگرداني از اسلام به بهانه‌هاي مختلف جلوگيري گردد. اسلام هراسي که امروزه به‌شدت از سوي بنگاه‌هاي تبليغاتي غرب ترويج مي‌گردد ناشي از برخي کج‌فهمي‌ها و کج روي‌ها در عمل به تعاليم اسلام است. در گستره زندگي فردي و اجتماعي انسان، از اصطلاح عقل معاش نام‌برده شده است. عقل معاش را مي‌توان در مفهوم جامع خود مترادف سبک زندگي دانست، زيرا ناظر به مهم‌ترين محورهاي سبک زندگي است، عقل معاش به تعبيري همان عقل زندگي، عقل اقتصادي و عقل اجتماعي است که به فردي که در جامعه زندگي مي‌کند و به‌نوعي درگير مسائل اقتصادي و اجتماعي است توانايي فعاليت مؤثر را مي‌دهد. عقل معاش با شاخص‌هايي مانند الگوي مصرف، کار و توليد، شيوه گذران اوقات فراغت، آداب معاشرت، الگوهاي زندگي خانوادگي، بهداشت، سلامت و بسياري از مسائلي که در متن زندگي ما مطرح است ارتباط دارد. در اين عرصه با توجه به تأکيدات پيامبر گرامي اسلام (صلي‌الله عليه و آله وسلم) مي‌توان موارد زير را مورداشاره قرارداد:

2.4.1. انضباط کاري: انسان در حوزه کاري خودش بايد از انضباط و وجدان کاري برخوردار باشد و هر کاري را با استحکام و درستي انجام دهد. از آثار و نتايج نظم و انضباط، محکم‌کاري است. کسى که منظم و منضبط است، کارهايش را به‌گونه‌اي انجام مي‌دهد که استوار و پايدار باشد. چنين کسى، از سستى و سهل‌انگاري در کار بيزار است. رسول اکرم (صلي‌الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: «ان الله تعالى يحب اذا عمل احدکم عملا ان يتقنه» (کنزالعمال، هندي، ج 3، ص 907) «به‌درستي که خداوند دوست دارد وقتى يکى از شما کارى را انجام مي‌دهد، آن را محکم و استوار کند.»

2.4.2. تناسب نوع کار بااستعداد آدمي: استعداد فرد با نوع کاري که دارد بايد تناسب داشته باشد. از پيامبر اکرم (صلي‌الله عليه و آله و سلم) نقل‌شده است: «اعملوا فکُلٌّ مُيسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَه» (بحار الأنوار، مجلسي، ج‏4، ص 282) همه شما کارکنيد، اما متوجه باشيد که هر کس براي کاري آفريده‌شده است که آن کار را بهتر و با سهولت انجام مي‌دهد.

2.4.3. پرهيز از بطالت و بيکاري: پيامبر به‌شدت از تنبلي و بي‌کاري متنفر بودند و مي‌فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَل» (من لا يحضره الفقيه، ابن بابويه، ج‏1، ص 335) «خدايا از غم و اندوه و ناتواني و تنبلي به تو پناه مي‌برم.» باور ما اين است که تنبل در رسيدن به آرزوها ناکام مي‌شود، کاهلي به‌نوعي مردن پيش از وقت است، آفاتي مانند دلسردي، ملولي و تباهي و نيازمندي را به دنبال دارد. انديشه يک انسان بيکار کارگاه شيطان مي‌شود. در نزد خدا انساني که اساس زندگي را بر بيکاري مي‌گذراند، جايگاهي ندارد. پيامبر (صلي‌الله عليه و آله وسلم) مي‌فرمايد: «خدا جوان بيکار کاهل را دوست ندارد». (جامع السعادات، نراقي، ج 1، ص 152.) در جامع الاخبار آمده است: روزي پيامبر (صلي‌الله عليه و آله وسلم) يکي از ياران خود را ديد و سؤالاتي کرد و جواب داد و پيامبر (صلي‌الله عليه و آله وسلم) گفتند: شغلت چيست؟ گفت بيکارم حضرت فرمودند: «سقط عن عيني» از چشمم افتادي. (جامع الاخبار، شعيري، ص 390) لذا انسان در کار و توليد بايد نقش مؤثري را ايفا کند و نقش‌آفريني مؤثر يک فرد مي‌تواند عقل معاشش را سامان دهد.

2- 5. پرهيز از تقليد: لازمه ساختن تمدن نوين اسلامي پرهيز از تقليد از تمدن‌هاي غربي است. در دوره‌اي فردي مثل تقي زاده که در بين چهره‌هاي روشنفکر غرب‌گرا، از شهرت خاصي برخوردار است، نه‌تنها شعار «از ناخن پا تا موي سر بايد غربي شد» را سرداد، بلکه به تعبير خود اولين بمب تقليد از غرب را در ايران منفجر کرد. (تقي زاده، علوي،23:1385) درنهايت به اين آموزه‌ها نيز عمل نمود و تلاش فراواني در همسان‌سازي اعمال و رفتار مردمان با شيوه‌هاي تمدني غرب صورت داد اما نتيجه‌اي جز تعارضات اجتماعي را در برنداشت. تقليد کورکورانه و تناسب نداشتن فرهنگ و تمدن غربي بافرهنگ اسلامي جاري در ايران موجب ازهم‌گسيختگي اجتماعي شد. تهاجم فرهنگي يکي از مظاهر تلاش براي تحميل سبک و سلوک زندگي غربي به ساير ملت‌هاست. (تقي زاده، علوي،24:1385)

2-5. اتکا به نيروي جوان: جامعه‌اي که در پي ساختن تمدن نوين اسلامي است ضرورت دارد در جهت رسيدن به اين هدف متکي‌به‌خود باشد و خودباوري را در جامعه رواج دهد. نيروي جوان، سرمايه‌اي بس گران‌بها براي هر جامعه‌اي است. تمدن سازي نوين داراي مشکلات و دشواري‌هايي است که صبر و استقامت و پشتکاري مي‌طلبد که جز با توسل به نيروهاي تازه‌نفس و جوان امکان‌پذير نخواهد بود. رسول اکرم (صلي‌الله عليه و آله وسلم) در حديثي مي‌فرمايد: «اَوسِعوا لِلشَّبابِ فِى المَجلِسِ وَ اَفهِموهُمُ الحَديثَ فَاِنَّهُمُ الخُلوفُ وَ اَهلُ الحَديثِ» براى جوانان در مجالس جاى بازکنيد و امور نو و جديد را به آنان تفهيم کنيد، چراکه اين گروه جايگزين شما و درگير مسائل جديد خواهند شد. (ديلمي، شيرويه:19۹۸، 98)

يکي ديگر از شاخصه‌هاي نيروي جوان تيزفهمي اوست. حضرت على‏ (ع) خطاب به يکى از کارگزارانش مى‏فرمايد: هرگاه کارى برايت پيش آمد و نياز به مشورت پيدا کردى، در آغاز آن را با جوانان، در ميان گذار؛ زيرا آن‌ها تيزفهم‌تر و بافراست ترند سپس آن را در معرض نظر سالخوردگان و پيران قرار ده تا در معرض ارزيابى قرار دهند، چه آنکه تجربه ايشان بيشتر است. (ابن ابى الحديد، 1387 حکمت 866).

2-7. استفاده از مسجد به‌عنوان پايگاه مقبول اجتماعي: اگرچه مساجد معمولاً به‌عنوان مکان‌هاي مقدس و کانون‌هاي عبادت و انجام اعمال و مراسم مذهبي در نظر گرفته مي‌شوند، اما از کارکردهاي مهم آموزشي و فرهنگي آن در طول تاريخ نمي‌توان چشم‌پوشي نمود. کارکردهايي که امروزه نيز مي‌بايست موردتوجه قرار گيرد. تا قبل از تشکيل مدارس به‌طور رسمي، مساجد نقش تعيين‌کننده‌اي در پيشرفت علمي و آموزشي بلاد اسلامي به عهده داشته‌اند چراکه محتواي علمي که در دوران ابتدايي ظهور اسلام نشر داده مي‌شد در ارتباط با مسائل مذهبي و ديني و معارف مرتبط با قرآن بوده است. بر طبق منابع و متون تاريخي، نخستين مراکز تعليم و تربيت در اسلام، مسجد و محور اين آموزش‌وپرورش قرآن کريم بوده است. به در ابتدا حوزه‌ها و حلقه‌هاي درس در مساجد تشکيل مي‌شد، احياناً مجالس مناظره نيز در همان مساجد بود که پاره‌اي از آن‌ها کتابخانه‌هاي عظيم نيز داشتند. (همايي، 3:1368)

براي ايجاد، گسترش و همگاني نمودن تمدن نوين اسلامي در جوامع اسلامي لازم است به اين پايگاه مهم ديني اجتماعي توجه کافي مبذول گردد. حسنين هيکل دراين‌باره مي‌نويسد: در کشورهاي اسلامي نهادي به چشم مي‌خورد که قدرت، قادر به دسترسي بدان نمي‌باشد و آن نهاد مسجد است. با اين نهاد نمي‌توان مذاکرات پنهاني داشت و يا به آن رشوه داد، زيرا انجام چنين عملي به‌مثابه توهين به عميق‌ترين و گرامي‌ترين اعتقادات مردم است. مسجد براي اجتماع مردم مکاني فراهم آورد که حتي از دسترس مؤثرترين پليس مخفي به دور است. مردم به قيمت جانشان از مسجد دفاع مي‌کنند. (هيکل،236:1368) بنابراين امروزه مساجد هرچند که به‌عنوان نهادهاي سنتي در جامعه قلمداد مي‌شوند، اما با ارائه کارکردهاي مثبت و متناسب با نياز روز جامعه مي‌توانند هم‌سطح با رسانه‌هاي مدرن و چه‌بسا پيشروتر ظاهر شوند چراکه به‌واسطه ارتباطات مستقيم ميان ارتباط گران و مخاطبان، روابط چهره به چهره و دريافت بازخوردهاي فوري و تأثيرات عاطفي و احساسي مي‌توانند به‌عنوان نقطه اتکا و مرکز ثقل سازمان جامعه به ايفاي نقش بپردازند و بنيان‌هاي اساسي يک تمدن نوين اسلامي را پايه‌ريزي کنند.

بنابراين با تمرکز بر جنبه‌هاي ابزاري و حقيقي تمدن نوين اسلامي آن به اين نتيجه دست مي‌يابيم که آنچه به‌عنوان بخش اصلي و حقيقي تمدن که زيربنا و محرک اساسي جنبه ابزاري تمدن نيز مي‌باشد همانا اهتمام به سبک زندگي است. آنچه تمدن غرب باوجود تمام پيشرفت‌هاي خود، نتوانست به آن دست يابد عدم اعطاي آرامش معنوي و روحي به انسان به‌واسطه عدم توجه به جنبه‌هاي حقيقي تمدن و رعايت اصول و مباني الهي در سبک زندگي انسان و دوري از اخلاق و معنويات است. ازاين‌رو در جهت شکوفايي و گسترش تمدن نوين اسلامي مي‌بايست عوامل و زمينه‌هاي زير در ارائه سبک زندگي اسلامي و ايجاد تمدن نوين موردتوجه قرار گيرد: نياز به ايمان، عمل به تعاليم قرآن، اهتمام در به‌کارگيري عقلانيت اسلامي، اجراي صحيح تعاليم مکتب اسلام، پرهيز از تقليد، خودباوري و اتکا به نيروي جوان و استفاده از مسجد به‌عنوان پايگاه مقبول اجتماعي.

آسيب‌شناسي، چالش‌ها و موانع تمدن نوين اسلامي

تمدن نوين اسلامي بر آن است که با بهره‌گيري از دستاوردهاي مفيد تمدن مادي غرب، به ايجاد تمدني نوين بپردازد که بتواند تمامي جنبه‌هاي تمدني را دربرداشته باشد. براي حرکت تمدن نوين اسلامي در مسير صحيح، آسيب‌هايي نظير عدم پيروي از رهبري واحد، چالش‌هايي مانند فرهنگ مهاجم غربي و اختلاف‌افکني در ميان مسلمانان و موانعي چون مشکلات اقتصادي جوامع مسلمان و عدم توجه به عقلانيت ديني وجود دارد. توجه به نقش رهبران ديني، فکري، فرهنگي و گروه‌هاي مرجع و نخبگان در هدايت مردم راهکار اصلي فرهنگ‌سازي در جامعه و مقابله عملي با مشکلات و موانع است. تمدن نوين اسلامي که جوانه‌هاي شکوفايي آن با انقلاب اسلامي ايران پديدار گرديد، در سال‌هاي اخير با بروز جنبش‌ها و قيام‌هاي مردمي در ميان ملت‌هاي مسلمان جهان که بانام بيداري اسلامي شناخته‌شده است روندي رو به رشد به خود گرفته است. با الگوبرداري از انقلاب اسلامي ايران و مشاهده پيشرفت‌هاي شگرفي که با اتخاذ نگرشي نوين در فرايند تمدني جهان صورت گرفته است، جرقه‌هاي بازيابي شوکت و عظمت گذشته تمدن اسلامي زده‌شده است. با توجه به عدم اقناع فکري و فرهنگي بشر از طريق پيروي و بهره‌گيري از تمدن‌هاي موجود و رويکرد و اقبال گسترده و روزافزون جوامع بشري به اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامي که موجبات نگراني دولت‌هاي غربي را نيز فراهم نموده است، لزوم هوشياري و توجه دقيق در مسئله ايجاد، پرورش و گسترش تمدن نوين اسلامي بيش‌ازپيش نمايان است.

 

1. تعريف آسيب، چالش و مانع:

اگر بخواهيم به‌اختصار تعريفي از اين سه واژه و تفاوت آن‌ها بيان کنيم مي‌توان چنين گفت که آسيب اجتماعي هر نوع رفتاري است که باارزش‌هاي شناخته‌شده جامعه در تعارض باشد و باعث اختلال در کارکرد فرد، خانواده يا جامعه بشود. درواقع آسيب مسئله‌اي دروني است که از درون تمدن ريشه گرفته و مرتبط با شيوه رفتار مردمان است. از سوي ديگر چالش به مشکلات بزرگ و بغرنجي گفته مي‌شود که در مسير يک جريان يا حرکت ايجاد مي‌شود و مقابله با آن‌ها و حل مشکل با دشواري‌هاي زيادي روبروست. چالش مي‌تواند از سوي هر دو نوع عوامل دور ني و بيروني ايجاد گردد، هرچند اغلب چالش‌ها از بيرون تحميل مي‌شوند. سومين واژه، مانع، همچنان که از خود کلمه برمي‌آيد به معناي بازدارنده و جلوگيري کننده است و چيزي است که باعث توقف حرکت و سد شدن يک جريان مي‌شود. ازاين‌رو و با توجه به تفاوت‌هاي اين سه دسته به بيان مهم‌ترين عوامل هرکدام مي‌پردازيم.

آسيب اجتماعي هر نوع رفتاري است که باارزش‌هاي شناخته‌شده جامعه در تعارض باشد و باعث اختلال در کارکرد فرد، خانواده يا جامعه بشود. چالش به مشکلات بزرگ و بغرنجي گفته مي‌شود که در مسير يک جريان يا حرکت ايجاد مي‌شود. مانع چيزي است که باعث توقف حرکت و سد شدن يک جريان مي‌شود.

2. آسيب‌هاي تمدن نوين اسلامي:

با عنايت به وضعيت فعلي ملت‌هاي مسلمان و جوامع اسلامي که در حال طرح‌ريزي و شکل بخشيدن به اين تمدن نوين هستند مي‌توان آسيب‌هاي زير را برشمرد:

2-1. عدم پيروي از رهبري واحد: هرگونه حرکت اجتماعي و فرهنگي در حال شکل‌گيري، براي جلوگيري از تشتت و چندگانگي در مسير حرکت، نيازمند آن است که از مبدأ واحدي هدايت و راهبري گردد.

در اينجا نبايد اين موضوع با تک‌محوري اشتباه گرفته شود. تمرکز و يگانه بودن اتاق فرمان چنين حرکت‌هايي لازمه به نتيجه رسيدن آن است. بدين معنا که ضروري است تفکرات و پيشنهاد‌ها مختلف و متنوعي که ممکن است از طريق متفکران و انديشمندان و گروه‌هاي نخبه جامعه ارائه گردد در مرکز واحدي تجميع و موردنقد و بررسي قرارگرفته و نتيجه نهايي براي اجرا تعيين گردد تا بتواند موردقبول اکثريت جامعه قرار گيرد. در تفکر اسلامي و به‌طور خاص شيعي- محوريت اين تصميم‌گيري ولايت‌فقيه است. (رضايي،62:1386). يکي ديگر از موانع احياي تمدن اسلامي، وجود برخي روايات و استنباط‌ها و برداشت‌هاي نادرست از رواياتي است که در منابع اسلامي آمده است؛ ازجمله، رواياتي که پرچم‌داران قيام‌ها را، طاغوت معرفي کرده و يا قيام‌هاي قبل از ظهور حجت را شکست‌خورده تلقي مي‌کند، درحالي‌که تمسک به چنين اخباري از جهاتي ممنوع است؛ چراکه برخي از آن‌ها جعلي و برخي هم به موضوع و حادثه شخصي مربوط است. بعضي از روي تقي صادرشده و قسمتي هم از برداشت‌هاي غلط ناشي بوده است. علاوه بر اين، تمسک به چنين رواياتي با ادله قطعي عقلي و نقلي سازگاري ندارد؛ چراکه آيات و روايات زيادي مثلاً درباره امربه‌معروف و نهي از منکر، مبارزه و جهاد با دشمن و عدم پذيرش ظلم واردشده است که با مفاد آن روايات در تعارض است.

بر مبناي اين مقدمات، يکي از آسيب‌هايي که به‌شدت تمدن نوين اسلامي را تهديد مي‌کند عدم پيروي از رهبري واحد و نداشتن اتاق فکر و تصميم‌گيري است. در تاريخ موارد متعددي از تمدن‌ها و حرکت‌هاي تمدني فکري و فرهنگي به چشم مي‌خورد که در اثر تشتت آرا و عدم تصميم‌گيري واحد، نتوانسته‌اند دوام چنداني داشته باشند. گروه‌هاي مرجع در جوامع از اهميت فراواني در عرصه فرهنگ‌سازي و ايجاد مدنيت نوين برخوردار مي‌باشند. هرچه اين گروه‌ها بهتر و بيشتر در مسير صحيح و اسلامي حرکت کنند تمدن سازي نوين اسلامي با دقت و سرعت بالاتري صورت خواهد گرفت. به‌يقين يکي از راه‌ها و راهبردهاي اساسي مبارزه با تهديدهاي فرهنگي و مقابله با هجمه تمدني و فرهنگي دنياي غرب، تأکيد بر روي هويت و اصالت‌ها و ارزش‌هاي ديني جوامع اسلامي و بالطبع تجديد اعتلاي تمدن اسلامي است، علي‌الخصوص بر اي نسل‌هاي جوان و نيز نخبگان و تحصيل‌کردگان جامعه که به‌عنوان گروه‌هاي مرجع شناخته‌شده‌اند. انحراف و غرب‌زدگي در ميان اين طبقه از جامعه منجر به ايجاد انحراف و دور شدن از اهداف و آرمان‌هاي تمدن نوين اسلامي خواهد شد. (نقوي،135:1363). آنچه مسلم است اين است که وظيفه گروه‌هاي مرجع در اين حوزه بسيار خطير است و بر آنان است که با توجه کامل بر اين مسئله زمينه‌ساز ايجاد و گسترش تمدن نوين اسلامي گردند.

2-2. کم‌تحمل بودن دررسيدن به نتيجه مطلوب: حرکت‌هاي فرهنگي و تمدني، به‌واسطه ماهيتي که دارند فرايندي زمان‌بر داشته و نيازمند صبر، استقامت، پشتکار و توانمندي‌هاي بالقوه و بالفعل فراواني هستند. ازجمله آسيب‌هاي جدي که اين حرکت را به‌شدت با مخاطره روبرو مي‌کند کم‌تحمل بودن دررسيدن به هدف آرماني و نتيجه مطلوب است.

2-3. انحراف از مسير و ماهيت سياسي و غيرديني برخي از جنبش‌ها: رويه حرکت‌هاي بيدارگرانه و ضد استعماري و با ماهيت مبارزه با غرب، به‌سرعت در حال افزايش و گسترش است. با توجه به سرعتي که اين‌گونه فعاليت‌ها دارند تشخيص و دقت نظر در بطن حرکت‌ها و توجه به ماهيت آن‌ها بسيار ضروري است. سياست زدگي و افسون قدرت باعث سو استفاده ازاين‌گونه جريان‌هاي مردمي و خيزش‌ها به‌سوي تشکيل تمدني نوين مي‌گردد. (همان، ص 163) در بعضي از موارد پس از موفقيت اوليه حرکت، ماهيت واقعي آن به‌تدريج تغييريافته و مبتني بر منافع مادي و سياسي که مي‌تواند ملي‌گرايانه محض و غيرديني باشد، نمود پيدا مي‌کند و ماهيت دروني اسلامي آن مورد غفلت واقع مي‌شود.

2-4. جدايي دين از سياست: يکي ديگر از عوامل انحراف و سقوط مسلمين از قدرت، تلقي جدا بودن دين از سياست و نيز ترويج آن است. لازم به ذکر است که ريشه چنين تفکري به پايان قرون‌وسطي در اروپا برمي‌گردد و پيدايش اين تفکر در اروپا به‌منظور تقليل و يا از بين حاکم بر آن بود. بديهي است واردکردن چنين تفکري در فرهنگ اسلامي «اسکولاستيک» بردن قدرت کليسا و نيز فلسفه سزاوار نبوده و امري نابخردانه است. قياس اسلام با مسيحيت موجود از جهاتي مع‌الفارق است. رويکرد کليساي سنتي در تبيين جهان و شکوفايي علم، متحجرانه بود درحالي‌که چنين رويکردي مطرود اسلام است و با شکوفايي علم، مخالف نبوده است بلکه در تعالي آن مشوق عالمان بوده است. تفکيک کار حکومت از کار خدا و دين و به عبارتي جدا انگاري نهاد دين از حوزه اخلاق و غفلت از حوزه نهاد سياست به‌صراحت در گفتار کشيشان مطرح بوده است. درحالي‌که اسلام چنين رويکردي را نپذيرفته و براي تمام شئون فردي و اجتماعي دنيوي و اخروي انسان برنامه ارائه کرده است. (ورعي،6:1387)

3- چالش‌هاي تمدن نوين اسلامي

درراه ايجاد و توسعه تمدن نوين اسلامي مشکلاتي وجود دارد که غلبه بر آن‌ها مشکل است. نمونه‌هايي ازاين‌گونه مشکلات که مي‌توان آن‌ها را چالش قلمداد کرد عبارت‌اند از:

3-1. فرهنگ مهاجم غربي: تهاجم فرهنگي ازجمله مهم‌ترين چالش‌ها درروند استقرار تمدن نوين اسلامي در جامعه است. فرهنگ و تمدن غربي که با تکيه‌بر ابزارها و امکاناتي که در قرون اخير بدان دست‌يافته است در تلاش است که بتواند سيطره فرهنگي خود را بر تمام جوامع بشري افکند. بدين روي تمدن غربي در تلاش است فرهنگ مادي صرف که همه‌چيز را در ماديات و منافع دنيوي مي‌بيند در تمام جوامع تبديل به فرهنگ غالب نموده و راه را بر هر نوع بديلي ببندد. چالش جدي تمدن نوين اسلامي در تقابل با اين تهاجم فرهنگي و بيرون راندن آن از لايه‌هاي مختلف اجتماع است. با توجه به تلاش‌هاي فراواني که غرب در حداقل صدساله اخير در راستاي گسترش فرهنگ خود در سطح جهاني نموده است توانسته است از طرق مختلف موفقيت‌هاي فراواني را کسب کند. رواج فرهنگ مصرف‌گرايي و تجمل در جوامع ازجمله نتايجي است که در اثر اين تلاش‌ها ايجادشده است. (مدني بجستاني، 84:1374)

3-2. اختلاف‌افکني در ميان مسلمانان: چالش بسيار جدي که امروزه اکثر کشورهاي اسلامي با آن دست‌وپنجه نرم مي‌کنند اختلافات قومي و مذهبي است. اين مسئله قرن‌هاست که به طرق مختلف ايجاد گرديده و بر آن دامن زده‌شده است. درصورتي‌که وحدت در ميان مسلمانان جاري گردد تحقق تمدن نوين اسلامي با سرعت بسيار بيشتري امکان‌پذير خواهد بود. دشمنان به‌خوبي بر اين نکته واقف گرديده و در تلاش هستند تا بتوانند اين روند را با روش‌هاي گوناگون متوقف سازند. نمونه‌هاي اين تلاش‌ها، ايجاد و حمايت از گروه‌هاي تروريست و ارهابي در ميان مسلمانان و تقويت و پشتيباني از آنان مانند طالبان و القاعده است. امام خميني (ره) به‌عنوان يک روشنفکر مذهبي و يک مسلمان واقعي تمامي جوانب را در نظر گرفته و براي امت اسلامي تلاش مي‌کرد. انديشه وحدت از ديدگاه امام خميني وسيله و ابزار اصلي نفي سبيل و سلطه غيرمسلمان بر امت اسلامي بوده و وحدت رمز پيروزي و بقاي امت اسلامي است. (موسوي خميني، 1368: 6). ازجمله چيزهايي که بر اي قيام مسلمانان و مستضعفان جهان عليه چپاولگران جهاني و مستکبران جهان خوار لازم به تذکر است آن است که نوعاً قدرت‌هاي ستمگر از راه ارعاب و تهديد يا به‌وسيله بوق‌هاي تبليغاتي خودشان و يا به‌وسيله عمال مزدور بومي خائنشان مقاصد خود را اجرا مي‌کنند؛ درصورتي‌که اگر ملت‌ها با هوشياري و وحدت در مقابلشان بايستند موفق به اجراي آن نخواهند شد. (موسوي خميني،91:1368)

3-3. طغيان مادي نگري در تفکر جامعه: مادي نگري از آثار مخربي است که تمدن غرب بر جوامعي که بر آن‌ها تسلط پيدا مي‌کند جاري مي‌نمايد. تفکرات صرفاً مادي و بر پايه منافع شخصي که چهره ويژه‌اي در مکاتب سياسي و اجتماعي غرب دارد با گسترش در ميان مسلمانان چالش بزرگي را در ميان اقوام و جوامع مسلمان ايجاد نموده است. نگاه مادي غالب در تفکر تمدن غرب با امکانات نظامي که در اختيار مستکبران قرار داده است در تعارض جدي با دستورات و تعاليم اسلام قرار دارد. اين تفکر و رويکرد باعث شده است که تلاش مردمان نه بر رفع مشکلات و حوائج اقتصادي، بلکه بر ثروت‌اندوزي و تجمل‌گرايي و تکيه و توجه به منافع شخص و مادي متمرکز گردد و مهم‌ترين مشکلي که ايجاد خواهد نمود جلوگيري از جاري شدن فرهنگ اصيل اسلامي و به‌تبع آن ايجاد مانع در تشکيل تمدن نوين اسلامي خواهد شد. (مدد پور، 38:1377)

دستاورد ديگر غرب مدرن، نيهيليسم بود که در فارسي معادل پوچ‌انگاري يا يأس فلسفي ترجمه‌شده است. طرفداران نيهيليسم، ساحت غيبي و حضور خدا را نيست مي‌انگارند يا اگر به آن اعتقاددارند براي اين ساحت غيبي، جز مقام خالقيت، شأن حضور قائل نيستند؛ حضور، هدايت و تأثيرگذاري آن را بر زندگي رد مي‌کنند. (بهمن پور، 8:1386).

4- موانع تمدن نوين اسلامي:

بر سر راه تمدن نوين اسلامي، در کنار آسيب‌ها و چالش‌هايي که وجود دارد موانعي نيز باعث کندي حرکت و جلوگيري از انجام برنامه‌ها و تمدن سازي مي‌گردد. نمونه‌هايي از اين موانع را مي‌توان اين‌گونه نام برد:

4- 1. مشکلات اقتصادي جوامع مسلمان: وضعيت اقتصادي و معيشتي جامعه همواره دغدغه اصلي متوليان و آحاد مردم بوده است. درواقع درصورتي‌که اين مؤلفه با مشکل روبرو شود تأثير فراواني بر ساير جنبه‌هاي مادي و معنوي جامعه خواهد گذاشت. احاديث فراواني درباره فقر در کتب حديثي موجود است و توجه به باب‌هاي مربوط به امر تجارت و مسائل مالي در احکام فقهي نشانگر اهتمام خاص اسلام بر اين مسئله بوده است. فرهنگ‌سازي و ايجاد تمدن نوين جز بر پايه ساخت‌هاي اقتصادي که توان اجراي آن‌ها را داشته باشد امکان‌پذير نخواهد بود. منظور از اين بحث رفاه کامل مادي جامعه نيست، بلکه ايجاد ثبات اقتصادي و جلوگيري از برهم ريختگي در اين حوزه کمک زيادي بر پيشبرد اهداف فرهنگي خواهد نمود. (رضايي، 93:1386). البته يکي از ضروريات حل مسائل اقتصادي نيز ارائه راهکارهاي فرهنگي و بالا بردن وضعيت فکري جامعه و دادن قوه درک و فهم دقيق مسائل بر مردمان است تا مسئولان امر را دررسيدن به اهداف مطلوب خويش ياري نمايند.

4-2. عدم توجه به عقلانيت ديني: يکي از موانع اصلي پيشرفت در جامعه اسلامي دگم‌انديشي ديني و مذهبي و عدم توجه به عقلانيت ديني است. اشاعره و اخباريان نمود اوليه واصلي اين نوع تفکر بوده‌اند. پويايي دستورات و احکام ديني که به‌اصطلاح فقه پويا ناميده شده است يکي از جنبه‌هاي مهم اسلام است که در ميان برخي از جوامع مورد غفلت واقع‌شده و يا در برخي موارد ديگر با افراط مواجه گرديده و آسيب‌هاي جدي وارد نموده است.

از منظر اسلام عقلانيت ناظر به قوه عاقله درون انسان است که به‌کارگيري آن، يعني تعقل، انسان را به‌سوي خدا سوق مي‌دهد و بندگي او را به ارمغان مي‌آورد؛ بنابراين عقلانيت اسلامي بدين معني است که انسان با بهره‌مندي از قوه عاقله در جهت گرايش‌هاي عالي انساني و الهي تعقل مي‌کند و حيات فردي و اجتماعي خود را به‌سوي خدا و بندگي او سوق مي‌دهد درواقع تمدن اسلامي بدون عمومي شدن عقلانيت اسلامي به وجود نمي‌آيد، لذا امروز وظيفه دانشمندان و روشنفکران مسلمان است که از يک‌سو در عقلانيت اسلامي به کاوش بپردازند و با اتکا به معارف فقهي و اصولي و همچنين با استفاده از دستاوردهاي علماي اسلام در فلسفه، عرفان و حديث و معارفي که امروز بشر بدان‌ها نائل شده، ماهيت عقلاني اسلام را کشف و اجزا و ارکان آن را دريابند و از سوي ديگر اين معرفت را در حد مباني و اصول که در عمل قابل کاربرد باشد براي عموم تشريح کنند. (لاريجاني،23:1370)

عمده مشکلات و فاصله‌هايي که ميان احکام و دستورات ديني و رفتار و فرهنگ مردم در جوامع مختلف بروز نموده است ريشه در نبود عقلانيت ديني داشته و عدم تفکر و تعقل رهبران ديني در احکام و بازنگري همراه با تفسير و توضيح درست آن است. از سوي ديگر عقلانيت صرف بدون داشتن سابقه و رنگ ديني و عدم مراجعه به ضروريات دين، باعث کج روي‌هاي زيادي شده است. هر دو لبه اين بحث که همانا تکيه‌بر عقل بدون توجه به تعاليم ديني و برخلاف آن دگم‌انديشي و عدم اعتنا به تفکر و استنتاج عقلي در فرايند احکام فقهي مانع حرکت درست تمدن نوين اسلامي خواهند شد. (براتلو،211:1388)

4-3. انحراف و کج‌فهمي در گروه‌هاي مرجع: گروه‌هاي مرجع در جوامع از اهميت فراواني در عرصه فرهنگ‌سازي و ايجاد مدنيت نوين برخوردار مي‌باشند. هرچه اين گروه‌ها بهتر و بيشتر در مسير صحيح و اسلامي حرکت کنند تمدن سازي نوين اسلامي با دقت و سرعت بالاتري صورت خواهد گرفت. به‌يقين يکي‏ از راه‌ها و راهبردهاي ‏اساسي ‏مبارزه ‏با تهديدهاي ‏فرهنگي ‏و مقابله ‏با هجمه ‏تمدني و فرهنگي دنياي غرب، تأکيد بر روي هويت و اصالت‌ها و ارزش‌هاي ديني جوامع اسلامي و بالطبع تجديد اعتلاي تمدن اسلامي است، علي‌الخصوص براي نسل‌هاي جوان و نيز نخبگان و تحصيل‌کردگان جامعه که به‌عنوان گروه‌هاي مرجع شناخته‌شده‌اند. انحراف و غرب‌زدگي در ميان اين طبقه از جامعه منجر به ايجاد انحراف و دور شدن از اهداف و آرمان‌هاي تمدن نوين اسلامي خواهد شد. (نقوي،135:1377)

يافته‌هاي پژوهش:

تمدن نوين اسلامي که در سال‌هاي اخير روند ايجاد و تکوين آن در حال صورت گرفتن است با توجه به وضعيت اقتصادي، فکري و فرهنگي جوامع اسلامي و تلاش‌ها و مقابله‌هاي صورت گرفته از سوي غرب با آسيب‌ها، چالش‌ها و موانعي روبرو گرديده که ازجمله آن‌ها مي‌توان به عدم پيروي از رهبري واحد، تعجيل دررسيدن به نتيجه مطلوب، انحراف از مسير و ماهيت سياسي و غيرديني برخي از جنبش‌ها، فرهنگ مهاجم غربي، اختلاف‌افکني در ميان مسلمانان، طغيان مادي نگري در تفکر جامعه، مشکلات اقتصادي جوامع مسلمان، عدم توجه به عقلانيت ديني و انحراف و کج‌فهمي در گروه‌هاي مرجع اشاره نمود.

راهکارهاي مقابله با اين چالش‌ها و موانع را مي‌توان چنين بيان کرد:

کم‌تحمل بودن دررسيدن به نتيجه مطلوب: گروه‌هاي مرجع در اين زمينه وظيفه‌دارند با آگاه ساختن بدنه جامعه و توده مردم از اين موضوع، انتظارات و توقعات آنان را نسبت به اين جريان واقعي ساخته و با تشريح وضعيت موجود و اهداف و آرمان‌هاي مطلوب جامعه تمدن نوين اسلامي از سرخوردگي و نااميدي مردم جلوگيري کنند. بديهي است در اين راه مي‌بايست در برابر شبهه افکتي‌ها و تلاش‌هايي که مخالفان و گروه‌هاي رقيب، از آمادگي کافي ذهني و فکري برخوردار باشند. (رضايي،37:1386)

فرهنگ مهاجم غربي: متفکران و انديشمندان حوزه تمدن نوين اسلامي مي‌بايست با ارائه راهکارها و روشنگري در ميان مردم و همچنين تلاش در معرفي اهداف و نتايج پنهان فرهنگ‌هاي مهاجم غربي و آثار و نتايج مخرب آن تلاش نمايند تا اين چالش جدي تبديل به فرصت‌هاي مغتنمي براي هدايتگري بيشتر در جامعه گردد. بهره‌گيري مناسب و به‌روز از همان ابزارهايي که درروند تهاجم فرهنگي مورداستفاده غرب قرار مي‌گيرد ازجمله ماهواره و اينترنت در جهت مقابله با آن از راهکارهاي مناسبي است که مي‌تواند مورداستفاده قرار گيرد.

اختلاف‌افکني در ميان مسلمانان: راهکار اصلي در فرهنگ‌سازي و روشنگري در ميان جوامع مسلمان است. اين وظيفه مي‌بايست توسط دولتمردان از يک‌سو و از سوي ديگر توسط اهل فکر و فرهنگ و متفکران و انديشمندان و رهبران ديني انجام پذيرد. (موثقى، 38:1371).

طغيان مادي نگري در تفکر جامعه: بازخواني و يادآوري تعاليم و دستورات دين مبين اسلام در اين حوزه و بيان شيوا و در زباني قابل‌پذيرش و امروزي از سوي رهبران فکري و فرهنگي جامعه و تلاش براي گسترش روحيه تعاون و همياري در ميان مسلمانان و اجراي درست احکام و قواعد اقتصادي اسلام نظير احکام تجارت، خمس و زکات و گسترش روحيه تعاون و همياري در ميان مسلمانان و اجراي درست احکام و قواعد اقتصادي اسلام نظير احکام تجارت، خمس و زکات راهکار مبارزه با طغيان مادي‌گري است.

انحراف و کج‌فهمي در گروه‌هاي مرجع: براي مقابله با اين مانع مي‌بايست اقدام به اعتلا و بالا بردن وضعيت آموزش‌وپرورش و حوزه تحصيلات تکميلي و اهميت قائل شدن به اين حوزه نمود. با آموزش صحيح مباني فکري و فرهنگي و تأمين و تهيه کتب و منابع آموزشي به‌ويژه در حوزه علوم انساني از انحراف در گروه‌هاي مرجع و از غرب‌زدگي آنان جلوگيري نمود و به‌تبع آن هدايت صحيح مخاطبان گروه‌هاي مرجع که عموم مردم جامعه هستند دست‌يافت.

نتيجه‌گيري

تمدن نوين اسلامي که در سال‌هاي اخير روند ايجاد و تکوين آن در حال صورت گرفتن است با توجه به وضعيت اقتصادي، فکري و فرهنگي جوامع اسلامي و تلاش‌ها و مقابله‌هاي صورت گرفته از سوي غرب با آسيب‌ها، چالش‌ها و موانعي روبرو گرديده که ازجمله آن‌ها مي‌تواند به عدم پيروي از رهبري واحد، انحراف از مسير و ماهيت سياسي و غيرديني برخي از جنبش‌ها، تقليد گرايي از فرهنگ غرب، اختلافات و عدم انسجام و وحدت در بين مسلمانان، طغيان مادي نگري و پوچ‌گرايي در تفکر جامعه، مشکلات اقتصادي جوامع مسلمان و عدم توجه به عقلانيت اسلامي اشاره نمود. راهکارهاي مقابله با اين چالش‌ها و موانع را مي‌تواند چنين بيان کرد:

انحراف از مسير و ماهيت سياسي و غيرديني برخي از جنبش‌ها: دقت در تطابق فعاليت‌ها و اهداف با مباني اسلامي و نيز شناساندن رهبران و مجريان حرکت‌ها پيش از رسيدن به مراحل نهايي.

تقليد گرايي از فرهنگ غرب: متفکران و انديشمندان حوزه تمدن نوين اسلامي مي‌بايست با ارائه راهکارها و روشنگري در ميان مردم و همچنين تلاش در معرفي اهداف و نتايج پنهان فرهنگ‌هاي مهاجم غربي و آثار و نتايج مخرب آن تلاش نمايند تا اين چالش جدي تبديل به فرصت‌هاي مغتنمي براي هدايتگري بيشتر در جامعه گردد. بهره‌گيري مناسب و به‌روز از همان ابزارهايي که درروند تهاجم فرهنگي مورداستفاده غرب قرار مي‌گيرد ازجمله ماهواره و اينترنت در جهت مقابله با آن از راهکارهاي مناسبي است که مي‌تواند مورداستفاده قرار گيرد. آنچه تمدن غرب باوجود تمام پيشرفت‌هاي خود، نتوانست به آن دست يابد عدم اعطاي آرامش معنوي و روحي به انسان به‌واسطه عدم توجه به جنبه‌هاي حقيقي تمدن و رعايت اصول و مباني الهي در سبک زندگي انسان و دوري از اخلاق و معنويات است. ازاين‌رو در جهت شکوفايي و گسترش تمدن نوين اسلامي مي‌بايست از تقليد گرايي پرهيز شود.

در روايات بسياري از ائمه معصوم نيز به اين دو مهم يعني وحدت و تفرقه اشاره‌شده است. فقط کافي است با ديدي متفکرانه به آن‌ها نگريست و نکات آن را استخراج کرد. طغيان مادي نگري و پوچ‌گرايي در تفکر جامعه: بازخواني و يادآوري تعاليم و دستورات دين مبين اسلام در اي ن حوزه و بيان شيوا و در زباني قابل‌پذيرش و امروزي از سوي رهبران فکري و فرهنگي جامعه و تلاش براي گسترش روحي ه تعاون و همياري در ميان مسلمانان و اجراي درست احکام و قواعد اقتصادي اسلام نظير احکام تجارت، خمس و زکات. جامعه‌اي که در پي ساختن تمدن نوين اسلامي است ضرورت دارد در جهت رسيدن به اين هدف متکي‌به‌خود باشد و خودباوري را در جامعه رواج دهد. سرمايه ديني، سرمايه‌اي بس گران‌بها براي هر جامعه‌اي است. تمدن سازي نوين داراي مشکلات و دشواري‌هايي است

که صبر و استقامت و پشتکاري مي‌طلبد که جز با توسل به سرمايه‌هاي امکان‌پذير نخواهد بود. آنچه باعث مي‌گردد هر فعاليتي به سرانجام مطلوب خود برسد داشتن خودباوري و باور به موفقيت است. اين باور در ذات خود نيرويي به انسان مي‌دهد که تلاش او را چندين برابر مي‌نمايد. براي انجام هر کار، بايد اول باور پيدا کنيم که اين کار، مي‌تواند انجام شود. اعتقاد داشتن به اين‌که کاري مي‌تواند انجام پذيرد، ذهن را براي يافتن راه انجام آن به حرکت وامي‌دارد. وقتي به کاري باور داشته باشيد، فکرتان راه‌هاي انجام آن را پيدا مي‌کند. اين آزمايش، تنها يک نتيجه دارد و آن اين‌که وقتي بپذيريد که چيزي ناممکن است، فکرتان در پي دلايلي مي‌گردد که اين مطلب را اثبات کند؛ ولي وقتي باور حقيقي داشته باشيد که کاري شدني است، فکرتان راه‌هاي انجام آن را م مي‌يابد. باور داشتن به امکان تحقق مسائل، در حقيقت، جاده را براي راه‌حل‌هاي خلاق، هموار مي‌سازد؛ درحالي‌که باور داشتن به عدم تحقق آن‌ها، تفکري ويرانگر است. باور به اينکه مي‌تواند تمدن نويني در جهان اسلام ايجاد نمود مسير حرکت را روشن و هموار خواهد نمود.

مشکلات اقتصادي جوامع مسلمان: در تمدن سازي جديد اسلامي، هدف اصلي اجراي صحيح تعاليم مکتب اسلام است. به کار بستن بي کم‌وکاست تعاليم اسلام باعث آن خواهد شد که از رويگرداني از اسلام به بهانه‌هاي مختلف جلوگيري گردد. اسلام هراسي که امروزه به‌شدت از سوي بنگاه‌هاي تبليغاتي غرب ترويج مي‌گردد ناشي از برخي کج‌فهمي‌ها و کج روي‌ها در عمل به تعاليم اسلام است. در گستره زندگي فردي و اجتماعي انسان، از اصطلاح عقل معاش نام‌برده شده است. عقل معاش را مي‌تواند در مفهوم جامع خود مترادف سبک زندگي دانست، زيرا ناظر به مهم‌ترين محورهاي سبک زندگي است، عقل معاش به تعبيري همان عقل زندگي، عقل اقتصادي و عقل اجتماعي است که به فردي که در جامعه زندگي مي‌کند و به‌نوعي درگير مسائل اقتصادي و اجتماعي است توانايي فعاليت مؤثر را مي‌دهد. عقل معاش با شاخص‌هايي مانند الگوي مصرف، کار و توليد، شيوه گذران اوقات فراغت، آداب معاشرت، الگوهاي زندگي خانوادگي، بهداشت، سلامت و بس ياري از مسائلي که در متن زندگي ما مطرح است ارتباط دارد.

عدم توجه به عقلانيت اسلامي: در فرهنگ اسلامي، قرآن کريم به‌عنوان تبيين‌کننده همه نيازهاي آدمي در رأس منابع ديني قرار دارد. سرگذشت تمدن‌هاي پيشين و مطالعه تاريخ آنان به‌خوبي ضرورت عمل به تعاليم قرآن را بر ما آشکار خواهد نمود. بشر براي رسيدن به کمال نيازمند برنامه‌اي جامع و کامل است که بتواند با اعتماد و تکيه‌بر آن در مسير نيل به کمال حرکت کند. ارائه الگوهاي برجسته تفکر صحيح عقلاني بر پايه اصول و مباني ديني پرداخت و نخبگان و انديشمندان اسلامي را به‌سوي اين مسير روانه نمود.

شکل‌گيري يک تمدن اسلامي نوين، مستلزم دو امر اساسي است: اولي ايجاد وحدت در جهان اسلام؛ جهان اسلام نيازمند توسعه وحدت و همدلي است و اين وحدت نبايد فقط يک امر سياسي و بين دولت‌ها باشد، بلکه با توجه به شرايط نامطلوب حاکم بر اغلب دولت‌هاي کشورهاي مسلمانان، بايد با کمک پايگاه‌هاي سنتي و نهادهاي غير حکومتي، وحدت و همدلي در ميان ملت‌هاي اسلامي گسترش يابد و از ترويج هر نوع فکر و رفتار تنش‌زا و اختلاف آفرين جلوگيري شود. دومي معرفي تمدن نوين اسلامي به غرب؛ کشورهاي اروپايي و غربي با استفاده از ابزارهاي قدرتي که در اختياردارند، فرهنگ و تمدن اصيل شرقي را ناديده گرفته و سعي در ايجاد تصوري از فرهنگ و تمدن غرب به‌عنوان فرهنگ اصيل انساني دارند؛ حال‌آنکه تاريخ و تمدن آن‌ها در مقابل تمدن اسلام و به‌طورکلي تمدن شرقي، حرفه‌اي زيادي براي گفتن ندارد؛ اما شناساندن تمدن و تاريخ درخشان اسلام و همچنين دستاوردهاي آن، مستلزم ايجاد يک تمدن اسلامي قدرتمند است. بيداري اسلامي در منطقه، حادثه مهمي است که در صورت مديريت صحيح، مي‌تواند در تغيير نگاه مسلمانان به دنيا و ايجاد منافع مشترک بين آن‌ها مؤثر واقع گردد. لذا چالش‌هاي اشاره‌شده فوق همچنان باقي است و جمهوري اسلامي ايران به‌عنوان ام القراي کشورهاي اسلامي، بايد در جهت رفع آن‌ها و هموار نمودن اين مسير، تلاش نمايد. عظمت و اقتدار مسلمان‌ها و تمدن اسلامي بايد از همان نقطه‌اي آغاز شود که در آن نقطه متوقف شد و درهم شکست. اين نقطه، پيشرفت علم و حکمت در پرتو آزادي تفکر انديشه بود. اگر نهضت اسلامي يا جريان‌هاي اسلام‌گرايي درصدد بازگشت به اقتدار و عظمت پيشين هستند راه اين اقتدار از تحول در فکر و انديشه مي‌گيرد، نه از جمود و تحجر و نه از تکفير و انتحار. اثبات برتري و حقانيت هر انديشه و ايدئولوژي با خون و خشونت درواقع نمايشي از ناکامي و شکست است. برتري و حقانيت را بايد با ايجاد تمدن برتر و نظام بهتر در جهان بشريت نشان داد.

با توجه به اينکه اولين قدم براي تمدن سازي، شناخت عميق و دقيق تمدن است و براي نيل به اين مهم، مطالعه مهم‌ترين خصوصيات و ويژگي‌هاي تمدن اسلامي داراي اهميت ويژه‌اي است؛ لذا پژوهش حاضر باهدف واکاوي خصوصيات و ويژگي‌هاي تمدن نوين اسلامي انجام شد. در باب تعريف تمدن به‌طور اعم و تمدن نوين اسلامي به‌طور اخص، بين آثار محققان اين حوزه، همگرايي مشاهده نگرديد و درواقع، هر يک بيشتر متمرکز بر جنب‌هاي از تمدن نوين اسلامي بوده و بحث خود را حول آن محور قراردادند. ولي به‌طورکلي مي‌تواند اظهار داشت که محور اصلي تمدن اسلامي، خدامحوري، عدالت‌گستري، اخلاق‌مداري، عقلانيت و مواردي ازاين‌دست است. در رابطه با عوامل تمدن ساز به‌طور اعم، به نظام‌هاي آموزشي، سنت علمي، روش‌هاي پژوهش و نحوه به‌کارگيري علم در ميدان عمل اشاره گرديد که در جوامع اسلامي نيز اين عوامل در زمره مهم‌ترين عوامل تمدن ساز به شمار مي‌روند. در باب مؤلفه‌ها و ويژگي‌هاي تمدن اسلامي نيز برخي محققان به‌طورکلي به وجود دو جنبه نرم‌افزاري و سخت‌افزاري تمدن پرداخته و برخي ديگر، مؤلفه‌ها و شاخص‌هاي ديگري ازجمله قرآن و سنت را به‌مثابه مهم‌ترين شاخص‌هاي زيربنايي تمدن اسلامي معرفي نمودند. در هر تمدني مشکلات و نابساماني‌هايي نيز وجود دارد و تمدن اسلامي نيز مبري از اين مشکلات نخواهد بود؛ به همين دليل در ادامه بحث مربوطه، مسائل و مشکلات تمدن اسلامي و فرصت‌هاي پيش رو اين تمدن مورد تجزيه‌وتحليل قرار مي‌گيرد. بدون ترديد يکي از اولين گام‌ها براي کاوش در تمدن اسلامي، شناخت جنبه‌هاي مختلف اين تمدن است؛ هرچند شمول و گستردگي دين مبين اسلام و تمدن نوين اسلامي که بر پايه آموزه‌هاي آن شکل‌گرفته، بسيار گسترده و ژرف بوده و نيازمند تحليل همه‌جانبه عوامل دخيل و ذي‌ربط فراواني است که به‌هيچ‌عنوان در قالب اين نوشتار نمي‌گنجد، بااين‌حال، تلاش گرديد تا اشاره‌اي مختصر به برخي از اين ابعاد و مؤلفه‌ها نموده و به‌نوعي، اين نوشتار مختصر، سرآغازي براي انجام پژوهش‌هاي عميق و ژرف نگرانه انديشمندان و صاحب‌نظران علاقه‌مند به مباحث تمدن شناسي باشد.

 

منابع

بهمن پور، محمد سعيد. (1386). فراز و نشيب عقلانيت. انتشارات نوادر

تقي نيا، الهام؛ صوفي، نصيرعلي؛ رستمي، فرشته. (1313). شاخصه‌هاي تمدن اسلامي از منظر آيات و روايات. فصلنامه پژوهش‌هاي اجتماعي اسلامي 20(3):22-3

جهان‌بين فرزاد، معيني پور مسعود. (1393). فرآيند تحقق تمدن اسلامي از منظر حضرت آيت‌الله خامنه‌اي. فصلنامه علمي پژوهشي مطالعات انقلاب اسلامي؛11(39):46-29.

جان احمدي فاطمه. (1386) تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي. قم: انتشارات معارف-24

حسنين هيکل، (1363)، ايران: روايتي که ناگفته ماند، ترجمه حميد احمدي، تهران، انتشارات الهام

داوري اردکاني، رضا. (1380). تمدن و تفکر غربي. تهران: انتشارات ساقي -110

ديلمي، شيرويه، (1986)، الفردوس الاخبار بمأثورالخطاب،، به کوشش سعيد بسيوني زغلول، بيروت

رضايي، عليرضا و قاسم ترابي، (1389)، تبيين جايگاه فرهنگ در نظريه­هاي سياست و روابط بين‌الملل (فرهنگ به‌عنوان عرصه­اي براي تعامل يا تقابل)»، فصلنامه تخصصي علوم سياسي، شماره سيزدهم،

شفيعي، نوذر و فاطمه رضايي (1391)، "نقد و ارزيابي نظريه سازه­انگاري"، مجله علمي تخصصي پژوهش­هاي سياسي، سال اول، شماره چهارم، تابستان

رضايي، عبدالعلي. (1386). مهندسي تمدن اسلامي. قم. انتشارات فجر ولايت.

عبدالله خاني، علي، (1383)، نظريه­هاي امنيت (مقدمه­اي بر طرح­ريزي دکترين امنيت ملي)، تهران: موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين‌المللي ابرار معاصر

علوي، سيد علي، (1385)، زندگي و زمانه سيد حسن تقي زاده،، چاپ اول، تهران، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي

کرمي، جهانگير، (1383)"سياست خارجي از منظر تکوين گرايي اجتماعي"، فصلنامه راهبرد، شماره 31،

کورت، پل و جفري لگرو، (1390)،هنجارها، هويت و حدود آن‌ها: يک تکرار نظري»، در فرهنگ امنيت ملي، نوشته پيتر. جي کاتزنشتاين، ترجمه محمدهادي سمتي، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردي،

کسمايي، علي‌اکبر (1354). قرن ديوانه، بحران تمدن و فرهنگ و ناداني‌هاي دوران دانش. تهران: مؤسسه انتشارات بعثت، چ. دوم.

کلود زيج، ادوارد، (1390)، امنيت روابط بين‌الملل، ترجمه نادر پور آخوندي، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردي، چاپ دوم

کنزالعمال في سنن الاقوال و الافعال، (۱۳۶۵)، المتقي الهندي، بيروت، مؤسسه الرساله،

لاريجاني، محمدجواد، (1370)، تمدن نوين بر اساس عقلانيت اسلامي، نشريه مجلس و پژوهش، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

مشير زاده، حميرا و حيدر علي مسعودي، (1388)، "هويت­ها و حوزه­هاي مفهومي روابط بين‌الملل"، فصلنامه سياست، مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي، دوره 39، شماره 4

مظاهري ابوذر. (1313). بيداري اسلامي؛ خيزش تمدني اسلام، تبيين نظريه مقام معظم رهبري در باب بيداري اسلامي. معرفت سياسي؛6(1)143- 125

محمدباقر مجلسي، بحارالانوار؛؛ تعليق: جواد العلوي، محمد الاخوندي؛ تهران: دارالکتب الاسلاميه، بي تا.

محمد بن محمد، جامع الأخبار، شعيري،، نجف اشرف، المطبعة الحيدرية، بي تا

مشير زاده، حميرا، (1383)، "سازه‌انگاري به‌عنوان فرا نظريه"، مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي، شماره 65،

مشير زاده، حميرا، (1384)، تحول در نظريه­هاي روابط بين‌الملل، تهران: سمت،

متقي، ابراهيم و کاظمي، حجت، (1386)،سازه‌انگاري، هويت، زبان و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران»، فصلنامه سياست مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي، دوره 37، شماره 4

معيني علمداري، جهانگير و عبدالله راسخي، 1389"، روش‌شناسي سازه‌انگاري در حوزه روابط بين‌الملل"، فصلنامه تحقيقات سياسي و بين‌المللي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا، شماره چهارم، پاييز

مدني بجستاني، محمد. (1374). مقابله با تهاجم فرهنگي. قم. دفتر تبليغات اسلامي.

موسوي خميني، روح‌الله. (1368). صحيفه انقلاب، وصيت‌نامه سياسي الهي رهبر کبير انقلاب اسلامي و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران... سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

مدد پور، محمد. (1377). زندگي در برزخ تمدن غربي و تمدن اسلامي. تهران. کتاب نقد.

موثقي، سيد احمد. (1371). استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام. قم. دفتر تبليغات اسلامى.

نراقي، جامع السعادات، مهدي بن ابي‌ذر، تصحيح محمد کلانتر، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بي تا

نقوي، علي‌محمد. (1363). جامعه‌شناسي غرب‌گرايي. تهران. انتشارات اميرکبير.

ورعي، جواد. (1387). امام خميني و احياي تفکر ديني. موسسه چاپ و نشر عروج.

ونت، الکساندر، (1384)، نظريه اجتماعي سياست بين‌الملل، ترجمه حميرا مشير زاده، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي

ولايتي، علي‌اکبر (1386) پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران: مرکز چاپ و نشر وزارت امور خارجه، ج.اول و دوم

هوپف، تد، (1386)«نويد مکتب برسازي براي نظريه روابط بين‌الملل»، اندرو لينکليتر، نوواقع‌گرايي، نظريه انتقادي و مکتب برسازي، ترجمه عليرضا طيب، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي

همايي، جلال‌الدين، (1362)، تاريخ علوم اسلامي، چاپ اول، تهران، نشر هما،

ابن‌بابويه، من‌ لايحضره‌ الفقيه‌،، به‏ کوشش‏ علي‌اکبر غفاري، قم، 1404 ق

 

 

 

 

 

1.       کارشناس ارشد روابط بين‌الملل دانشگاه علامه طباطبايي تهران

ارسال نظر