تعريف منافع کشورهاي مسلمان در بلوک هاو شبکه هاي غير خودي
محمد حسن مظفري
مقدمه:
با اندک تامل و مروري در تاريخ ملل، ميتوان ملتهايي را مشاهده کرد که ناآرام و توفنده از دل تاريکترين روزگاران ستم، چپاول و نابرابري، ناگهان سر برآوردهاند و به رغم داشتن نشانهاي شلاقهاي استبداد و استعمار بر شانههايشان، توانستهاند، بساط سنگين سلطه ظالمين را در ميان امواجشان در هم شکسته، وضع موجود را تغيير داده و انبوهي از دگرگوني و تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي را با خود به ارمغان بياوردهاند.
اما اين توفانها، سيلابهاي خروشان و امواج دريايي چگونه شکل گرفتهاند؟ چه عوامل و نيروهايي توان پيوند زدن دلها و انديشههاي متفرق و پراکنده به همديگر را دارند؟ اقيانوسهاي آرام و بي تحرک چرا به خروش در ميآيند؟ آيا سيلابها و امواج خروشان ملتها هميشه اميد بخش بوده و با خود گلستان و گلشن آوردهاند؟
در مقاطعي از تاريخ رهبراني ظهور کرده و با عواملي چون نژاد، خون، رنگ، قوميت، منافع وگاه با انديشههاي نژاد پرستانه، ملي گرايانه، مکاتب، اديان و مذاهب، تعريفي از "خودي" و "ديگري" ارايه دادهند. آنها با اين ابزار موفق شدهاند تا خواستهها، انديشهها تودههاي مردم، ملتها منطقه و حتي مناطقي از جهان را سامانده و بسيج کنند. دلهاي آنان را به همديگر پيوند داده و همه نيروها را تمام قد در برابر نظام موجود به ايستادگي فرا بخوانند. قيام مردم و ملتها به رهبري انبياء، مصلحان اجتماعي، رهبران قومي و ملي در طول تاريخ نمونههايي از اين توفانها هستند. در دو قرن نوزدهم و بيستم قيام ملتهاي افريقايي و آسيايي با نام مليگرايي و ناسيوناليزم عليه استعمارگران غربي و امروز بيداري اسلامي و قيام ملتهاي مسلمان تحولات بزرگي را به وجود آوردهاند..
جنبش هايي که بينش مادي دارند، ممکن است در يک مقطع موفقيتهايي کسب کنند و نجات بخش باشند؛ اما به دليل اين که ريشه در ناپاکي دارند، به زودي خودشان معضلي شده، مردم را از چاله در آورده و به چاه انداخته و موجب سرخوردگي آنان شدهاند. در دهههاي اخير، سيوسياليزم و مليگرايي به صورت مکتبهايي انقلابي ظهور کرده، سالهاي طولاني در ميان ملل مسلمان و نامسلمان اميدهاي کاذبي را ايجاد کردند و تحولات بزرگي را نيز شکل دادند، اما اين توفانها و تحولات با همه گستردگيشان، سرابي بيش نبودند. رهبران فريب خورده اين جنبشها در سرزمينهاي اسلامي براي چندين دهه صداي رهبران، بيدارگران و هزاران مسلمان را خفه کردند. آنها منافع سياسي، امنيتي، دفاعي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي مسلمين را در يکي از دو شبکه شرق سوسياليست و يا غرب سرمايداري تعريف کرده و همه منابع، توان و امکانات کشورها و ملتهاي مسلمان را در اختيار اين دو بلوک جهانخوار قرار دادند.
در زمستان سرد و تاريک نوميدي، انديشه و فريادهاي رساي امام خميني(رحمه الله عليه) که ريشه در تاريخ و منابع مقدس اسلام داشتند، خفتگان را بيدار کرد. امواج خروشان اقيانوس انقلاب اسلامي ايران کشتي نظام شاهنشاهي و ايادي استکبار جهاني را در اين کشور درهم شکست. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تاسيس نظام اسلامي، منافع مردم مسلمان را مستقل از شبکهها و بلوک هاي شرق و غرب تعريف کرد و اکنون بيش از سه دهه مقاومت، ملتهاي مسلمان را به وحدت و همدلي فرا ميخواند. اين نظام امروز به صورت الگويي عملي و موفق پرچمدار بيداري اسلامي در جهان شده است.
در دنياي امروز، موج بيداري اسلامي فراگير شده است. مسلمانان سرخورده از نظامهاي وابسته و به دروغ ملي، در کشورهاي مختلف به پا خاستهاند و اکثراً آنان "خودي" و "ديگري" را در پرتو تعليمات اسلامي و شبکه نوين منافع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مسلمين تعريف ميکنند؛ اما در اين ميان استکبار جهاني و دست نشاندگانشان در کشورهاي مسلمان زيرکانه و به شدت در تلاش هستند، تا اجازه ندهند چنين تعريفي از خودي در برابر بلوک سرمايداري امريکايي و اتحاديه اروپا شکل بگيرد.
شکي نيست، مسلمانان در اين مقطع حساس از تاريخ، بيش از هر زمان ديگر نيازمند مراجعه به منابع ناب يعني قران، حديث و تجارب تاريخي اسلام هستند. آموزهاي اسلامي همچون مشعلي فروزان روشنگر راه مسلمين براي عبور از گردنههاي تاريک و سخت هستند. با توجه به مطالب، مقاله حاضر با مراجعه به قران و سنت تلاش خواهد کرد، موضوع پر اهميت تعريف "خودي" و "ديگري" و لزوم طراحي شبکه نوين و مستقل منافع براي ملل اسلامي را بررسي کند.
واژگان کليدي: خودي، غير خودي، ما، ديگران، منافع سياسي، اقتصادي، امنيتي، دفاعي، منافع مشترک، ناسيوناليزم
فصل اول. کليات
گفتار اول. مفاهيم:
أ. "ما" : ما جمع "من" است. "من" بر هويت فردي و "ما" بر هويت جمعي دلالت دارند. هويت شکل دهنده من و ما است. تعاريف مختلفي ميتوان براي هويت ارايه کرد، اما براي روشن شدن بحث به چند نوع از هويت اشاره ميشود:
- هويت طبيعي: هويت طبيعي در برابر اكتسابي قرار دارد. هويت طبيعي، هويتي منحصر به فرد است که خداوند آن را به هر شخص ارزاني داشته است. چهره ظاهري، ژنها و "دي ان اِ[1]" ها ويژگيهاي طبيعي اشخاص هستند. هويت طبيعي منحصر به عالم انساني نيست، حتي جانوران، گياهان و همه موجودات نيز هر يک ويژگيهاي خاص خودشان را دارند.
- هويت اكتسابي: در سطح فردي باورها، ارزشها، دانش و بينش هر شخص، هويت اكتسابي او را شكل ميدهند. باورها و ارزشها مانند نرمافزارهاي اجرايي رايانهاي که تمامي دستگاهها و وسايل را در اختيار خودشان ميگيرند؛ هستي و همه امکانات مادي و معنوي شخص را به كنترل در آورده و حاكم بر او ميشوند. در سطحي کلانتر باورها و ارزشهاي قومي، ملي و جهاني (انساني يا فطري) هويتهاي کلانتري را براي جامعه بشري شكل ميدهند. نقش مهم و برجسته باورها و ارزشها در شکل دادن هويت فردي و جمعي "من" و "ما" از نظر فرهنگي و سياسي از اهميت و حساسيت خاصي برخوردار است.
- هويت شخصيتهاي حقيقي و حقوقي: اين هويتها براي اشخاص همان هويت قرارداري، شناسنامهاي و گذرنامهاي است و براي موسسات و شخصيتهاي حقوقي، هويت اساسنامهاي، ثبتي و قانوني است. اين نوع از هويت نيز در جاي خودش داراي اهميت است، اما جاي بحث آن در اين مقاله نيست.
در طول تاريخ بشري در سطح فردي و جمعي، اشخاص و ملتها براي خودشان هويت گلشني و يا هويت جهنمي ساختهاند، به قول مولانا:
اي برادر تو همين انديشهاي ما بقي، تو استخوان و ريشهاي
گر بود انديشهات گُل، گلشني ور بود خاري، تو هيمه گلخني
هويتهاي طبيعي همانند قلعههايي هستند که هويتهاي گلشني، گلستاني و يا هويتهاي جهنمي و شيطاني را در خود جا دادهاند.
ب. ديگري و ديگران: هر هويت ويژگيهايي دارد که آن را از ساير هويتها متفاوت ساخته است. بنا بر اين ديگران يعني آنان که هويت من و يا ما را ندارند.
گفتار دوم. اهميت و ضرورت موضوع
متاسفانه بيشتر دولتهاي کشورهاي اسلامي به جاي اين که منافع ملتشان را مبتني بر کتاب و سنت و ضرورتهاي شرايط حاکم بر جهان امروز، در چارچوب شبکهاي از دولتهاي اسلامي و يک بلوک مستقلِ "خودي"، دنبال کنند؛ منافع امنيتي، سياسي، اقتصادي و حتي دفاعي خودشان را به نحو ذلتباري در شبکه و بلوکهاي غير خودي(کفار) پيگيري ميکنند. اين کشورها با پيوستن به قراردادهاي سياسي، اقتصادي، امنيتي و نظامي در واقع هويتها و "ما" بودنشان را به گونهاي وارونه تعريف کردهاند. در چنين وضعيتي جاي "ما" و "ديگران" عملاً تغيير کرده و اين شرايط اسفبار باعث شده که خواست يا ناخواسته عليه منافع مسلمانان دست به اقدامات خائنانهاي بزنند. آنها با وارد شدن به کلوپها و سازمانهاي اقتصادي، شبکههاي امنيتي منطقهاي و بينالمللي، اتحاديهها و پيمانهاي نظامي بخشهايي از سرزمين و قلمرو اسلامي را به عنوان پايگاهها نظامي، موشکي و جاسوسي به ديگران دادهاند. گاهي در قالب همکاريها و تبادل اطلاعات، تجربيات و هيئتها اسرار کشورها، ملتها و حتي اشخاص مسلمان را در اختيار ديگران قرار داده و آنها را بر سرنوشت مسلمانان مسلط ميکنند .
علاوه بر اينها، پيوستن کشورهاي اسلامي به سازمانها و اتحاديههاي غير خودي باعث شده، سازمانها و تشکيلات مشابه در ميان کشورهاي اسلامي اساساً شکل نگيرند و يا اگر تشکيلاتي مانند کنفرانس اسلامي و بسياري از سازمان ها و اتحاديه هاي ديگر تاسيس شده، آن طور که بايد و شايد، قوي، فعال و معنادار نباشند. بنا بر اين ضروري است اين بحث پر اهميت مبتني بر قرآن و سنت بيشتر مورد توجه مسلمين قرار بگيرد.
فصل دوم. تعريف قرآن از "ما" و "ديگران"
آيات فراواني در قرآن به طور جدي مستقيم و غير مستقيم به موضوع ما و ديگران (خودي و ديگري) پرداختهاند؛ ولي در چند آيه به صورت روشنتري با واژه "ما و ديگران" سخن به ميان آورده است.
گفتار اول. "ما" يعني همراهان و پيروان رسول الله(ص)
تقريبا تمامي آيات قرآن، آموزهها و تلاشهاي پيامبر اکرم(ص) براي اين بوده تا شخصيت افراد و جامعه بر مدار و محور "توحيد" شکل بگيرد[2]. قرآن جامعه متشکل از محمد رسول الله(ص) و مومنانِ همگام و هماهنگ با ايشان را "جامعه خودي" و "ما" خوانده است. در اين جمله از آيه آمده است: "محمد رسول الله(ص) و آنها كه با او هستند[3]". منظور قرآن از همراهي با پيامير، همگامي و معيت فيزيکي با ايشان نيست، مقصود از اين جمله، همراهي و "معيت" فكري، عقيدتي، اخلاقي و عملي با پيامبر (صلى الله عليه و آله) است. قرآن در آيهاي ديگر با عبارتي روشنتر اين "معيت و همراهي" را بيان کرده است: "آنان که از ايشان به خوبي پيروي ميکنند[4]". به درستي و خوبي پيروي کردن از رسول، مايه سربلندي است و گر نه، همراهي فيزيکي با پيامبر(ص) به تنهايي براي کسي افتخار به شمار نميآيد (مکارم، تفسير نمونه). منافقان زمان پيامبر(ص) با ايشان و مومنان زندگي کردهاند؛ اما به دليل اين که همفکر، همدل و پيرو آن حضرت نبودند، از منفورترين گروهها به شمار آمدهاند و قرآن در سوره منافقين شديدترين حملات را متوجه آنها کرده است.
بنا بر اين جوامع و اشخاصي که به راستي همراه فکري، عقيدتي و پيروان اخلاقي و عملي رسول الله(ص) باشند، "خودي" و "ما" هستند، هر چند، از نظر زماني قرنها پس از رسول الله(ص) متولد شده باشند. در حديثي از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل شده كه ايشان فرمودند[5]: دوست داشتم برادرانمان را مىديديم!. همراهانش به ايشان گـفتند: اى رسول خدا! آيا ما برادران تو نيستيم؟! حضرت فرمود: شما اصحاب من هستيد، اما برادران ما هنوز به دنيا نيامدهاند (النيسابوري، 218 صحيح مسلم)!
گفتار دوم. "ديگران" يعني دشمنان خدا و مومنان
قرآن کريم در آيات مختلف به صورت ضمير مانند "دونکم"، "لهم[6]" و به صورت اسم ظاهر مثل کلمات "کفار، مشرکين و منافقين" موضوع پر اهميت "ما" و "ديگران" را به روشني براي مسلمانان مطرح کرده است. قرآن مومنين را "ما" و سه گروه "کفار"، "مشرکين" و "منافقين" يعني دشمناني (عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ) که در برابر خدا و مومنان صفبندي کردهاند، را "ديگران" خوانده است. البته بايد توجه داشت که نگاه "خودي" و "ديگري" که قرآن مطرح ميکند، با نگاه منفور خودي و ديگران در نزد نژادپرستانه، مليگرايانه و منفعت محورانه مکاتب مادي که بر اساس چنين انديشههايي جنگ افروزيها کردهاند، متفاوت است(در بخش پاياني مقاله به اين تفاوتها اشاره شده است).
فصل سوم. دستورات قرآن در باره خوديها و ديگران
قرآن در باره چگونگي رفتار با "خوديها" و "ديگران" به مسلمانان دستوراتي داده است. مومنان و جامعه خودي بايد اين احکام و دستورات را رعايت کنند. اين دستورات فهرست طولاني دارد. اما در اين مقاله به اختصار به چند مورد ار آنها به اين شرح بسنده شده است:
گفتار اول. محبت متقابل نسبت به همديگر از ويژگيهاي جامعه اسلامي
"رحماء" و مهربان بودن مومنان نسبت به هم[7]، صرفاً به معناي حرمت داشتن جان، مال و آبروي برادران ايماني و آسيب نرساندن به همديگر نيست (الزمخشري، الكشاف) مفاهيمي چون داشتن تعاون[8]، محبت، رسيدگي به مشکلات، ايثارگري در شرايط فوقالعاده سخت[9] و تواضع نسبت به همديگر[10] (ابن كثير القرشي الدمشقي، تفسير القرآن العظيم) که در آيات ديگر قرآن ذکر شده در عبارت "رحماء بينهم" نهفته است. اين امور همان توجهاتي است كه انصار و مهاجرين در عصر رسول الله(ص) نسبت به هم داشتند[11]. ويژگي "رحماء بينهم" از مهمترين شاخصهاي جامعه اسلامي است. اين خصوصيت از افراد و گروههاي متفرق و دشمناني که دلهايشان مملو از کينه و نفرت نسبت به يکديگر بوده[12]، "ما" و جامعهاي برادر ساخته است.
گفتار دوم. تسليم محض بودن جامعه اسلامي در برابر خداوند
احساسات و عواطف فرد و جامعه مسلمان يله و رها نيست و آنها بر اساس خواستههايشان اقدام نميکنند. جامعه اسلامي در چارچوب دستورات خدواند و جلب رضايت الهي کنش و واکنشهايش را ساماندهي ميکند. قهر و خشم مسلمين در برابر دشمنان و مهرشان نسبت به همديگر سبب نميشود كه از جاده حق و عدالت خارج شود. جامعه مسلمان اجتماعي است که ركوع و سجودش همواره به چشم ميآيد. منظور از رکوع و سجود در اين آيه قرآن، فقط دو حرکت شکلي و مراسمي نيست، اين دو واژه[13] به علت اين که نشان دهنده نهايت تسليم بودن جامعه در برابر خداوند است، به طور سمبليک در اين جمله مقدس انتخاب شدهاند (مکارم، تفسير نمونه) و اگر نه، از سر تظاهر به آساني ميتوان رکوع و سجود انجام داد و به راحتي ميشود اثر سجود را در پيشاني ايجاد کرد (الزمخشري، الكشاف). جوامع اسلامي در واقع اجتماعاتي هستند که خودخواهى و غرور، تظاهر و ريا کاري در آنها راه ندارد و همواره با نيتي پاك در جستجوي فضل و رضاى الهي هستند[14].
گفتار سوم. استقلال جامعه اسلامي و مومنان
قرآن در ترسيم ويژگيهاي جامعه مومنان از زبان انجيل مقدس آن را همچون مزرعهاي شکوفا، مملو از جوانههاي در حال رشد، مقاوم، محكم و مستقل از ديگران که روي پاى خود ايستاده است، توصيف کرده است. بعضي از مفسرين "زرع" را به وجود مقدس پيامبر اکرم(ص) تشبيه کردهاند که گسترش و رويش مومنان از شعاع آن وجود مقدس آغاز شده است (المحاربي، المحرر الوجيز). رشد مادي و معنوي چنين جامعهاي به اندازهاي است که همگان را به شـگـفتي وا ميدارد و باعث خشم کفار ميگردد[15]. يك جامعه پيشرو، پيشتاز و سربلند و قوى جامعه اى است كه روى ساق و پاى خود بايستد (الطبري، جامع البيان في تأويل القرآن) و براى بقاي خودش وابسته به ديگري نباشد[16].
آيه "وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[17]" نيز بر لزوم حفظ حاکميت و استقلال مومنان و حرمت سلطه و حاکميت کفار بر مسلمين تاکيد کرده است (الشنقيطي، أضواء البيان). بر اساس قواعد زبان و ادبيات عرب، "سبيلا" در آيه اخير، " كلمه نكرهاي است که در سياق نفى قرار گرفته و معناى عموم مىدهد (طنطاوي، التفسير الوسيط)". يعني مطابق اين آيه كافران در هيچ حوزهاي نظامي، سياسى، فرهنگى و اقتصادى حق برتري و مسلط شدن بر مسلمين را ندارند (الطباطبائي، تفسير الميزان).
در همين راستا، آيات ديگري پذيرفتن ولايت کفار[18] و وابستگي به ستمگران را ممنوع[19] کرده است. مخاطب اين آيات عموم جامعه است (الطباطبائي، تفسير الميزان). جامعه مستقل و آزاد، جامعهاى است كه پيوند و ارتباطش با ديگران، پيوندى بر پايه برابري و بر اساس مصالح و منافع متقابل باشد. ارتباط و پيوندي که يک طرفه و اساسش وابستگي فكرى، فرهنگى، نظامى، اقتصادى و سياسى طرف ضعيف بر قوى باشد، روابطش با ديگران جز اسارت، استثمار و خشم خداوند دستآوردي ديگري نخواهد داشت. بنا بر اين، داشتن روابط تجارى و علمى بر اساس حفظ منافع مسلمين و استقلال و ثبات جوامع اسلامى مانعي ندارد و چنين ارتباطات سازندهاي در زمان پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اعصار بعد از ايشان نيز وجود داشته و دارد. آنچه ممنوع و ناپسند است، وابستگي و "ركون" به ظالمين است.
گفتار چهارم. اتحاد مومنان و جوامع خودي
يکي از دستورات قرآن به خوديها وحدت با برادران مومن و پرهيز از تفرقه و پراکنده شدن است. مخاطب اين فرمان نيز عموم مردم هستند. قرآن فرموده است: "و همگى به ريسمان خدا ( قرآن و اسلام) چنگ بزنيد و پراكنده نشويد". در همين رابطه "جان ديون پورت" دانشمند معروف انگليسى مى نويسد: "محمد يك نفر عرب ساده، قبائل پراكنده كوچك و برهنه و گرسنه كشور خودش را مبدل به يك جامعه فشرده و با انضباط نمود و در ميان ملل روى زمين آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى كرد و در كمتر از سى سال، اين طرز و روش امپراطور قسطنطنيه را مغلوب كرد و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النهرين و مصر را تسخير كرد و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا كرانه درياى خزر و تا رود سيحون بسط داد. نهرو دانشمند و سياستمدار فقيد هندى در اين باره مى نويسد: "سرگذشت عرب و داستان اين كه چگونه به سرعت در آسيا و اروپا و افريقا توسعه يافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى را به وجود آوردند، يكى از شگفتيهاى تاريخ بشرى مىباشد، نيرو و فكر تازهاى كه عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد به نفس و قدرت سرشار ساخت (اسلام ) بود. در ادامه همين آيه مورد بحث در باره وحدت، قرآن مى گويد: "شما در گذشته در لبه گودالى از آتش(جنگ، نزاع و خونريزيها) بوديد كه هر لحظه ممكن بود در آن سقوط كنيد و همه چيز شما خاكستر گردد، اما خداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه به نقطه امن و امانى كه همان نقطه برادرى و محبت بود رهنمون ساخت (مکارم، تفسير نمونه).
حضرت امام خميني(ره) با تکيه بر چنين آموزههايي ميفرمودند: "تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است". وحدت كلمه مهمترين سلاح حضرت امام(ره) در برابر دشمنان بود. وحدت مردم ايران در پرتو رهبري حکيمانه امام خميني آنان را بر استبداد داخلي و استکبار امريکايي و کشورهاي غربي پيروز کرد. امريکا، همپيمانان غربي آنها با توطئهها و تفرقه افكنيهاي شيطاني تلاش ميکنند به اختلافات قومي، نژادي، زباني، مذهبي و فرقهاي دامن بزنند و با راه انداختتن موجي از کشت و کشتار، ترور، جنگ، تخريب مساجد و اماكن مقدسه در ميان مسلمين امت مسلمان يعني "ما" و سرزمينهاي اسلامي را تجزيه كنند. متاسفانه برخي از کشورهاي اسلامي نيز با آنها همراه و متحد شدهاند!
گفتار پنجم. راز داري و رعايت مرز خودي و ديگري در امور محرمانه
آيه ديگري در سوره آل عمران بحث "ما و ديگران" را به صراحت مطرح کرده است: "اى كسانى كه ايمان آوردهايد "غير خودي" را به عنوان محرم اسرار انتخاب نكنيد، آنها حتي يک لحظه فرصت را براي آسيب رساندن به شما از دست نخواهند داد. دوست دارند، شما در زحمت و رنج باشيد. دشمنى نسبت به شما در زبانشان پيدا است؛ ولي آنچه در دل پنهان دارند، بسي خطرناکتر است. شما آنها را دوست داريد، اما آنها شما را دوست ندارند. شما به همه كتابهاى آسمانى ايمان داريد (اما آنها به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند) و هنگامى كه شما را ملاقات مىكنند (به دروغ ) مىگويند، ايمان آوردهايم[20].
بر پايه نظريه خودي و ديگري، قرآن از مومنان خواسته تا ساده انديشي و سهل انگاري را کنار گذاشته و غير خوديها را در امور طبقه بندي شده و در اسرار خودشان به کارگيري نگيرند. "بطانة" در لغت به معنى آستر و لباس زيرين است. مردم معمولا براي اين که پارچه خشن به پوستشان آسيب نرساند از آستر نرم و يا زيرپوش استفاده ميکنند، تا بين پوست و پارچه ضخيم فاصله باشد. اين آيه به کنايه غير خوديها را به پارچههاي خشني تشبيه کرده که در صورت تعامل و تماس داشتن با پوست، يعني لايه هاي دروني و آسيب پذير جامعه اسلامي و دسترسي داشتن آنها به اخبار و اطلاعات محرمانه، به مسلمانان آسيب ميرسانند. اين اعلام خطر به صورت كلى و عمومى است و بايد در هر زمان و در هر حال مسلمانان به اين هشدار توجه كنند (مکارم، تفسير نمونه) .
در صدر اسلام برخي از مسلمانان با کفار روابط خويشاوندي و دوستانهاي داشتند و در نشست و برخاستهايشان با ابراز دوستي نسبت به آنها، سعي در کسب اسرار و اطلاعات مسلمانان را داشتند. قرآن به اين دسته از مسلمانان هشدار داده که بيشتر مراقبت باشند؛ زيرا بعضي از اهل كتاب منافقاني هستند که وقتى شما را مىبينند مىگويند ايمان آورديم و چون به خلوت مىروند، سرانگشت خود را از شدت خشمى كه بر شما دارند مىگزند. قرآن در باره بقيه منافقاني که در درون جامعه اسلامي زندگي ميکنند، نيز هشدار داده که فريب سخنان زيباي آنان را نخورند. اين دسته به رغم دعاهاي زيبا و فريبنده شان مانند دو گروه ديگر(کفار و مشرکين) خودي به شمار نميآيند. زيرا اين دسته نيز تلاش دارند، منافع خودشان را در شبکههاي منافع ديگران تعريف کنند[21].
در راستاي آموزههاي قرآني، پيامبر اکرم(ص) مکرر خطر نفوذ دشمنان براي سر در آوردن از اسرار مسلمانان را به مومنين گوشزد ميفرمودند. ايشان به اندازهاي نسبت به اين موضوع حساس بودند که حتي مسلمانان را از راهنمايي و مشورت خواستن[22] از دشمنان نيز باز ميداشتند، زيرا راهنمايي و مشورت خواستن از آنان ميتواند منجر به افشاي اسرار مسلمين بشود. مسلمانان در صدر اسلام تحت تاثير چنين آموزشهايي قرار داشتند. براي مثال در زمان حکومت خليفه دوم، شخصي يک جوان باسواد و خوش حافظه از اهالي "بحيره" را به ايشان معرفي ميکند که از تخصص وي بهرهبرداري شود. خليفه با استناد به اين آيه از قرآن گفتند: اگر او را به عنوان کاتب (گزارشگر، نويسنده يا ثبت کننده وقايع) بپذيرم؛ در واقع او را همچون آستر (بطانه) به لايههاي دروني نظام مسلمين راه دادهام[23]! و به اين صورت درخواست وي را نپذيرفتند (جلال الدين السيوطي، الدر المنثور في التأويل بالمأثور). بعضي از کارها مانند کارشناسي، مترجمي و امور دفتري ممکن است به ظاهر اهميتي نداشته باشند، اما از آنجا که در مسير گردش اطلاعات و اسرار قرار دارند، پستهاي حساسي به شمار ميآيند.
گفتارششم. دشمنان را به عنوان دوست انتخاب نکردن
قرآن در آيه ديگري تاکيد ميکند که دشمنان را به عنوان دوست انتخاب نکنيد.: " اى كسانى كه ايمان آوردهايد دشمن من و دشمن خودتان را، به عنوان دوست انتخاب نکنيد، شما نسبت به آنها اظهار محبت مىكنيد، در حالى كه به آنچه از حق براى شما آمده كافر شدهاند، و رسول خدا و شما را به خاطر ايمان به خداوندى كه پروردگار همه شما است از شهر و ديارتان بيرون مىرانند، اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كرده ايد پـيوند دوستى با آنها برقرار نسازيد، شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من آنچه را پنهان يا آشكار مىكنيد از همه بهتر مىدانم، و هر كس از شما چنين كارى كند از راه راست گمراه شده، اگـر آنها بر شما مسلط شوند، دشمنتان خواهند بود، و دست و زبان خود را به بدى بر شما مىگشايند و دوست دارند، شما به كفر باز گرديد[24]. آيه 13 همين سوره نيز در ممنوعيت دوستي با دشمنان دستور مشابهي داده است[25].
يک نمونه از برقرار چنين ارتباطات دوستانهاي با دشمنان که در زمان خودش به نوعي جاسوسي نيز تلقي شد، در زمان پيامبر(ص) اتفاق افتاد. يکي از مسلمانان به نام "حاطب بن ابى بلتعه" به وسيله خانمي به نام "ساره" از مدينه نامهاى براي بعضي از شخصيتهاي مشرکان مكه نوشت و به آنها هشدار داد كه به زودي رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) براى فتح مكه به سوي شما حركت ميكند. پيامبر اکرم(ص) از طريق وحي از موضوع مطلع شدند و حضرت علي(ع) و چند تن از صحابه را در تعقيب اين زن پيام رسان فرستادند. مامورين اين زن را در يکي از منازل بين راه يافتند. وي ابتدا موضوع را انکار کرد، ولي با پافشاري مامورين، سر انجام مجبور به اعتراف شد و نامهاي را که در گيسوانش پنهان کرده بود، تحويل داد. به هر حال موضوع فاش شد. حاطب نزد پيامبر (ص) به اشتباه خود اعتراف کرد و عذر آورد كه اقوامش در مكه در چنگ كفار هستند و او با اين اطلاعرساني خواسته به مردم مكه خدمتى كند تا شايد بستگانش مورد آزار و اذيت آنها واقع نشوند (مکارم، تفسير نمونه). به رغم موضع تند بعضي از صحابه در برابر اقدام "حاطب"، پيامبر اکرم(ص) به علت اين که او در جنگ بدر در کنار نيروهاي مسلمان با دشمنان جنگيده بود، اين خطا را بر وي بخشيد (جلال الدين السيوطي، الدر المنثور في التأويل بالمأثور).
گفتار هفتم. در برابر دشمنان موضع تند و شديد داشتن
از ويژگيهاي جامعه مسلمان داشتن موضع شديد و محكم در برابر دشمنان است[26]. در صورتي که مسلمانان با دشمنان در شرايط و وضعيت جنگي به سر ميبرند؛ دستور بر شدت عمل هر چه تمامتر است: "اي پيامبر با کفار و منافقين جهاد کن و بر آنان سخت بگير[27]"؛ اما در زمان صلح، مومنان بايد هر نوع نيرو و قدرتى مادى و معنوى که براي مقابله و پيروزى بر دشمنان لازم است، را فراهم کنند. اين توان و نيرو، فقط سلاح و ابزار جنگي نيست.
فصل چهارم. مسئوليت جامعه خودي در برابر ديگران
مطالب و مباحث بالا در باره خودي و ديگري و دستوراتي که قرآن در اين باره داده است، ممکن است، باعث اين سوء تفاهم بشود که اسلام نسبت به ديگران به شدت موضع خصمانهاي دارد و آموزههاي قرآني اجازه زندگي مسالمت آميز با ديگران را نداده است؛ اما اين برداشت درستي از اسلام و احکام آن نيست. البته اين نکته را نبايد انکار کرد که اقليتي نيز نظريات ديگري دارند. به طور کلي، از آيات و دستورات قرآني در باره تعامل با ديگران، سه گونه برداشت وجود دارد. بعضي اصل در روابط با ديگران را جنگ و مقاتله، بعضي ديگر اصل را زندگي مسالمت آميز و برخي ديگر تفصيل قايل شدهاند:
أ. اصل عدم سازش و لزوم جنگ با ديگران: اين عده ميگويند، ترديدي نيست که اسلام مدعي حاکميت جهاني است و مفهوم چنين ادعايي اسلام آوردن اختياري و يا اجباري همه افراد و جوامع بشري است. بسياري از نويسندگان غربي و برخي از مسلمانان مانند مرحوم مودودي در کتاب "الجهاد في سبيل الله" چنين برداشتي دارند. بعضي از گروههاي جهادي افراطي مانند سلفيهاي وهابي بر اساس همين نظريه دست به جنايات تکان دهندهاي زده و به هيچ وجه براي مال و جان ديگران حتي فِرق اسلامي احترامي قائل نيستند.
ب. اصل صلح و همزيستي با ديگران: برخي از روشنفکران غربگرا و فرقههاي نو ظهور و ساخته دست استعمارگران در جهان اسلام از اين نظريه پشتيباني ميکنند.
ت. اصل صلح و همزيستي با ديگران در عين اعتقاد به وجوب دفاع(نظرتفصيلي): بسياري از نويسندگان قرن نوزدهم پس از مرحوم طبرسي در تفسير مجمع البيان ذيل آيه و ان جنحوا للسلم، و کتب فقهي مثل کتاب ارزشمند جواهر الکلام و کتاب القرآن و القتال(مرحوم شلتوت) از اين نظريه دفاع کردهاند.
هر تفسيري از آيات تا هنگامي که در چارچوب طرح و نظام جامع انديشه قرآني نباشد، تفسيري تک بُعدي و جزئينگر خواهد بود. آيات قرآن در باره موضوع خودي و ديگري و حقوق متقابل مومنان و کفار و مشرکان بايد در يک طرح کلان بررسي و مطالعه شود. در اين صورت تمامي آيات از "خلق لکم"، "سخر لکم" ، "جعل لکم" در باره خلق نعمتها براي انسان، تا منع فساد در زمين، ممنوعيت هلاکت حرث و نسل، رعايت عدالت و احسان، زندگي مسالمت آميز، تا وجوب مبارزه با دشمناني که جنگ مذهبي راه انداخته، مسلمانان را ميکشند و آواره ميکنند را بايد در يک طرحواره و نظام کلي معنا و تفسير کرد. چنين طرح جامع، کلان و نظامندي نيز بايد از مجموع آيات و روايات استنباط شود؛ به گونهاي که هيچ کدام از آيات در باره زندگي مسالمت آميز و قتال و برخورد با ديگران و دشمنان بدون دليل و صرفا با احتمال نسخ شدن، کنار گذاشته نشوند.
به هر حال مقاله جاي بحث و بررسي عميق در باره همه اين موضوعات نيست. آنچه مسلّم است اين که در باره موضوع "خودي و غير خودي" تفاوت ماهوي ميان نظريات مليگراها و ماترياليستها و اسلام وجود دارد. نژاد پرستان و مليگراها بر پايه فرضيههاي موهوم، خودشان را نژاد برتر و شايسته ميدانند. نژاد پرستان آلماني و ايتاليايي تا آنجا پيش رفتند که فرضيه "قاعده انتخاب طبيعي و اصلح[28]" داروين را به حوزه سياسي و اجتماعي کشاندند و به عنوان نژاد ناب و برتر به خودشان حق استعمار، استثمار و جنگ افروزي عليه ديگران را دادند. قرآن با چنين نگاههاي تند و ظالمانه به موضوع خودي و ديگري به شدت مخالف است. اين کتاب آسماني حقوق بسياري را براي ديگران در نظر گرفته که براي تکميل بحث به گوشهاي از آنها اشاره ميشود:
گفتار اول. زندگي مسالمت آميز، رفتار عادلانه و خيرخواهانه با ديگران
در صدر اسلام کفار روابطشان با جامعه کوچک مومنان را به شدت متشنج کرده بودند و عليه مومنان دست به هر اقدام ناجوانمردانهاي ميزدند. منزوي ساختن، محروم کردن پيامبر اکرم(ص) و مسلمين از ابتداييترين حقوق انساني، شکنجه دادن، کشتن، فشار آوردن به آنها به منظور آوراه کردن و کوچ دادن دستجمعي نمونههايي از اقدامات خصمانه آنها بود. البته در ميان کفار و مشرکين نيز بعضي بودند که روابطشان با مومنان تا اين حد خصمانه نبود. بنا بر همين تفاوت در برخوردها، خداوند اجازه داد تا مومنان با اين دسته از کفار و مشرکان رابطهاي مبتني بر عدالت، انصاف و خيرخواهي داشته باشند. صِرف تفاوت هويت مومنان با هويت ديگران و يا وجود كينهها، تصفيه حسابهاى شخصى و دشمنيهاى قومى نبايد بهانهاي براي اعمال بي عدالتي عليه آنان باشد. مسلمانان همواره موظف هستند تا با همگان رفتاري عادلانه داشته باشند؛ زيرا عدالت به تقوي و پروا داشتن نزديکتر است[29].
اسماء دختر ابوبکر نقل کرده که در نخستين سالهاي دعوت پيامبر(ص)، مادر مشرکش(راغبه) هديه براي او آورد. او در باره پذيرفتن يا رد کردن مادرش از پيامبر سئوال کرد. پيامبر به او دستور داد تا روابطش با مادر مشرکش را حفظ کند[30]. بنا بر همين روايت، اسماء گفته است که آيه سوره ممتحنه در پاسخ به سئوال او نازل شده است. اگر جه بعضي از مفسران شان نزول آيه را به گونه ديگري نقل کردهاند، اما با اطمينان ميتوان گفت اين آيات در سوره ممتحنه براي تنظيم روابط مومنان و مشرکان نازل شدهاند (طنطاوي، التفسير الوسيط). از اين آيه ميتوان استنباط کرد که برقراري رابطه با ديگران تا زماني که به حالت خصمانه و جنگي در نيامده ميتواند بر پايه احترام متقابل، عادلانه و منصفانه باشد.
البته اگر رابطه از شکل مسالمت آميز خارج شد به اين معنا نيست که هر رفتاري عليه ديگران مجاز است. رابطه خصمانه نيز چارچوب و اصول خاصي دارد. بر پايه آموزههاي قرآني در ميدان جنگ، هنگام نبرد با دشمنان و حتي در زماني که دشمن با مسلمانان بسيار ظالمانه و نفرت انگيزي برخورد کرده، آنان حق انتقام جويي و رفتار متقابل پست، پليد و ناعادلانه[31] در حق دشمنان را ندارند[32]. به اين ترتيب افراد غير مسلمان و عير خودي به دو گـروه عمده تقسيم شدهاند:
- گروهى كه در مقابل مسلمين به جنگ برخاسته و شمشير كشيدند، و آنها را از خانه و كاشانهشان به اجبار بيرون راندهاند، و عداوت و دشمنى با اسلام و مسلمين را در گفتار و عمل آشكارا نشان دادهاند. تكليف مسلمانان اين است كه هرگونه مراوده با اين گروه را قطع و از هرگونه پيوند محبت و دوستى خوددارى كنند. مشركان مكه مخصوصا سران قريش تا زمان فتح مکه مصداق روشن اين آيه بودند.
- دسته ديگر در عين كفر و شرك با مسلمانان رابطه خصمانهاي نداشته، با آنها پـيكار نمىكنند، مسلمانان را از خانه، شهر و ديارشان بيرون نميکنند. بعضي از اين دسته در زمان پيامبر اکرم(ص) پيمان ترك مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. نيكى كردن و ابراز محبت و دوستي با اينها مانعي نداشته و اگر معاهده اى با آنها بسته شده مسلمانان بايد به آن وفا كنند و در اجراى عدالت بكوشند. مصداق اين گروه طائفه (خزاعه ) بودند كه با مسلمين پيمان ترك مخاصمه داشتند. بنا بر اين، جايي براى گفتار جمعى از مفسران باقى نمينماند كه اين دستور را با آيه پنج سوره توبه منسوخ بدانند (أبو زيد عبدالرحمن، الجواهر الحسان في تفسير القرآن)؛ که فرموده است: "هنگامى كه ماههاى حرام پايان گيرد، بت پرستان را هر كجا ديديد به قتل برسانيد[33]" چرا كه اين آيه سوره توبه فقط از مشركانى سخن مىگويد كه پيمان شكنى كرده و به مخالفت علنى با اسلام و مسلمين برخاسته بودند.
گفتار دوم. حق برخورداري از صلح و ممنوعيت تعرض
در آيه قرآن آمده است: اگر آنها تصميم پيكار با شما را ندارند و پيشنهاد صلح ميدهند، خداوند به شما اجازه تعرض به آنها را نمىدهد و شما موظف هستيد، صلح را بپذيريد و عليه آنها دست به تعرض نزنيد[34]. شأن نزول اين آيه که در تفاسير مختلف بيان شده به خوبي بر اين مطلب گواهي ميدهد. بعضي از مفسرين به استناد آيه ديگر معتقدند، به طور کلي در هر شرايطي هنگامي که کسي به شما سلام کرد[35] (اقدام خوب و خيرخواهانهاي را انجام داد)، شما بايد به او پاسخ بهتري بدهيد (أبو الفداء إسماعيل، تفسير القرآن العظيم). البته بعضي از مفسرين نيز بر اين باورند که منظور از "القوا اليکم السلام" اسلام آوردن دشمن است (أبوالحسن علي بن محمد الشهير بالماوردي، النكت والعيون).
واقعيتهاي تاريخي نيز نشانگر توجه دولت اسلامي به حقوق اقليتهاي مذهبي در حکومت اسلامي است. حضرت علي(ع) در دوره فرمانرواييشان طي فرماني به مالک اشتر فرمودند: با مردم مهربان و صميمي باش و همچون گرگي درنده که خوردن آنان را يک فرصت ميداند، نباش؛ زيرا آنها يا برادران ديني و يا مانند تو انسان هستند[36]. از مجموع اين مباحث تفاوت نگاه عادلانه، منصفانه و انساني اسلام با نگاه ساير مکاتب به موضوع "خودي و ديگري" مشخص ميگردد.
فصل پنجم. نتيجه گيري و پيشنهاد ها
گفتار اول. نتيجه گيري:
از مجموع مباحث بالا استفاده ميشود که جوامع اسلامي در انديشه و عمل توجه لازم را به بحث تعريف خودي، ديگري و دشمنان ندارند؛ از آموزههاي قرآن و پيامبر اکرم فاصله گـرفتهاند و برخلاف دستورات خداوند به جاي مهرباني، پشتيباني، اتحاد داشتن، به تفرقه، كينه توزى و خونريزى روي آوردهاند. با دشمنان مهربان و صميمي هستند. عليه برادران و کشورهاي اسلامي با کفار و دشمنان متحد شدهاند.
متاسفانه بسياري از دولتها، گروهها و جوامع کوچک و بزرگ اسلامي سياستها، برنامهها، روابط و منافع خود و کشورشان را بر خلاف آموزههاي قرآني در بلوکها و شبکههاي ديگر و حتي دشمنان و مستکبران تعريف، تنظيم و اجرا ميکنند. امروز بيش از هر زمان ديگر در کشورهاي مسلمان افريقايي، عربي و آسيايي صفبنديها شفاف شده، عوامل و عناصر وابسته به استکبار در کشورها اسلامي مشخص هستند و همراه با دشمنان عليه مسلمانان برنامهريزي ميکنند؛ حتي در برابر ملتهاي خودشان ايستادهاند و زماني که با شورشهاي مردمي روبرو ميشوند به اربانشان پناه ميبرند. در چنين شرايطي استقلال و ايستادن جوامع اسلامي روي پاي خودشان معنا و مفهومي ندارد.
دولت هاي به ظاهر مسلمان و وابسته به اجانب، به دليل اين که منافع گوناگون کشورشان را در بلوکها و سازمانهاي منطقهاي ديگر تعريف کردهاند، اجازه شکل گيري سازمانهاي مشابه در ميان کشورهاي مسلمان را نميدهند يا اگر سازماني مانند کنفرانس اسلامي شکل بگيرد، تشکيلاتي کم تاثير و تصميماتش اعلامي و غير الزام آور است، چرا که منافع اعضاء در بلوک ديگري تعريف شده است. گاهي سازمانهاي منطقهاي به ظاهر خودي وجود دارند؛ ولي در عمل جزئي از شبکه و بلوک ديگران است و به هيچ وجه خودي نيست.
گفتار دوم. پيشنهاد ها:
- جوامع و کشورهاي اسلامي بر اساس آموزههاي قرآني در تمامي امور فرهنگي، سياسي، اقتصادي، امنيتي و نظامي بايد مستقل باشند، به ديگران و دشمنان وابستگي نداشته باشند.
- کشورهاي اسلامي بر اساس آموزهاي قرآني در باره لزوم محبت و پشتيباني متقابل مومنان نسبت به يکديگر، داشتن اتحاد همگاني و يکپارچه(جميعاً)، فراهم کردن آمادگيهاي لازم در برابر دشمنان بايد در عرصههاي مختلف پيمانها، اتحاديهها و سازمانهاي مختلفي را تشکيل دهند.
- دولتها و ملتهاي مسلمان نبايد دشمنان خدا و خودشان را به عنوان دوست انتخاب کرده و آنها را در امورشان به ويژه در اسرارشان دخالت بدهند.
- مسلمانان هر چه بيشتر بايد با اين آموزشها آشنا شوند و کنش و واکنشهايشان در برابر ديگران و دشمنان را بر اين اساس ساماندهي کنند.
- فراگير و عمومي شدن آموزههاي قرآني سبب ميشود مردم مقامات کشورشان را وادار سازند تا از عضويت در اتحاديهها و سازمانهايي که باعث سلطه ديگران بر مسلمانان ميشود، خودداري کنند و به دشمنان اجازه ندهند از خاک و حاکميت کشورشان بر ضد مسلمانان استفاده نمايند.
- تعريف منافع کشورهاي مسلمانان در بلوکها و شبکههاي ديگران تعهداتي را متوجه کشورهاي اسلامي ميکند و گاهي آنان مجبور خواهند شد تا در برابر برادران مومن خود قرار بگيرند. کشورهاي اسلامي بايد از چنين شبکههايي که اساساً بر پايه حفظ منافع ديگران طراحي شده است، خارج شوند.
فهرست منابع:
ابن كثير القرشي الدمشقي، أبو الفداء إسماعيل بن عمر. تفسير القرآن العظيم. المکتبه الشامله، 700 -774 هـ.
أبو الفداء إسماعيل، القرشي الدمشقي بن عمر بن كثير. تفسير القرآن العظيم. Translated by المکتبه الشامله. 700 -774 هـ.
أبو زيد عبدالرحمن، بن مخلوف الثعالبي بن محمد. الجواهر الحسان في تفسير القرآن. المکتبه الشامله.
أبوالحسن علي بن محمد الشهير بالماوردي، بن محمد بن حبيب البصري. النكت والعيون. 364 -450هـ.
الزمخشري، أبوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد. الكشاف. 467 - 538هـ.
الشنقيطي، محمد الأمين. أضواء البيان. المکتبه الشامله، 1325 - 1393هـ.
الطباطبائي، محمدحسين. تفسير الميزان.
الطبري، محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي. جامع البيان في تأويل القرآن. مؤسسة الرسالة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف. 224 - 310 هـ.
المحاربي، أبو محمد عبدالحق بن غالب بن عبدالرحمن ابن تمام بن عطية. المحرر الوجيز. المکتبه الشامله، 481-541هـ.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري. صحيح مسلم. Vol. 1. دار إحياء التراث العربي - بيروت، 204 - 261هـ.
جلال الدين السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر. الدر المنثور في التأويل بالمأثور. المکتبه الشامله.
طنطاوي، محمد سيد. التفسير الوسيط. المکتبه الشامله.
طنطاوي، محمد سيد. التفسير الوسيط. المکتبه الشامله.
مکارم، ناصر. تفسير نمونه. مدرسه اميرالمومنين(ع).
[1] - DNA.
[2] - اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (البقره: 257)
[3] - "مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ"
[4] - "الذين اتبعوهم باحسان"
[5] - أن رسول الله صلى الله عليه و سلم أتى المقبرة، فقال: السلام عليكم دار قوم مؤمنين و إنا إن شاء الله بكم لاحقون، وددت أنا قد رأينا إخواننا. قالوا أولسنا إخوانك يا رسول الله؟! قال أنتم أصحابي و إخواننا الذين لم يأتوا بعد.
[6] - وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ
[7] - رُحَمَاءُ بَيْنَهُم (الفتح: 29)
[8] - وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ(المائده: 2)
[9] - وَيُؤْثِرُونَ على أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ
[10] - فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ } [المائدة : 54]
[11] - الامام الصادق(ع): المسلم اخو المسلم، لايظلمه و لايخذله و لايخوفه و يحق على المسلم الاجتهاد فى التواصل و التعاون على التعاطف و المواساة لاهل الحاجة و تعاطف بعضهم على بعض، حتى تكونوا كما امركم الله عز و جل : رحماء بينكم، متراحمين، مغتمين لما غاب عنكم من امرهم، على ما مضى عليه معشر الانصار على عهد رسول الله(صلى الله عليه و آله). قال النبي صلى الله عليه وسلم: "مثل المؤمنين في توادهم وتراحمهم كمثل الجسد الواحد، إذا اشتكى(ابن کثير، تفسير القرآن)
[12] - وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آَيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران: 103)
[13] - تراهم ركعا سجدا
[14] - يبتغون فضلا من الله و رضوانا
[15] - مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا (الفتح: 29)
[16] - سوره فتح آيه 29
[17] - النساء: 141
[18] - و من يتولهم منكم فإنه منهم
[19] - و لا تركنوا إ لى الذين ظلموا فتمسكم النار و ما لكم من دون الله من أ ولياء ثم لا تنصرون
[20] - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآَيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (118) هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آَمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (119) إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (آل عمران: 120)
[21] - وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (12) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آَمِنُوا كَمَا آَمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آَمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (13) وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آَمَنُوا قَالُوا آَمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (البقره: 14)
[22] - عن النبي(ص): لا تستضيئوا بنار المشركين. ... و لا تستشيروا المشركين في شيء من أموركم.
[23] - فلو اتخذته كاتباً قال : قد اتخذت إذن بطانة من دون المؤمنين.
[24] - ياأيها الذين آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَآءَ [ الممتحنة : 1 ]
[25] - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآَخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ (الممتحنه: 13)
[26] - و الذين معه اشداء على الكفار
[27] - ََايُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (التحريم: 9). يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً(التوبه: 123)
[28] - Natural Selection.
[29] - لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (الممتحنه: 8)
[30] - نعم صلى أمك.
[31] - وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (البقره: 190)
[32] - يأ يها الذين ءامنوا كونوا قومين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنان قوم على أ لا تعدلوا اعدلوا هو أ قرب للتقوى و اتقوا الله إ ن الله خبير بما تعملون
[33] - فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم
[34] - فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا (نساء: 90)
[35] - فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا
[36] - وأشعر قلبك الرحمة للرعية والمحبة لهم واللطف بهم ولا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم، فإنهم صنفان إما أخ لك في الدين وإما نظير لك في الخلق(نهج البلاغه، فرمان امام علي(ع) به مالک اشتر).
ارسال نظر