عوامل رواني تکفير
مرتضي آقامحمدي
دانشجوي دکتري شيعه شناسي-دانشگاه اديان و مذاهب
چکيده
تمايل به خشونت، حس قيام به زدودن منکرات از جامعه، انحصارگرايي، اقتدار گرايي،جذابيت تکفير به لحاظ مبرريت آن ، واکسينه کردن خوديها، حذف رقيبان، توجيه عقب ماندگيها و ارضاي روحيه جهادگري، پاي فشاري برعقايد خود، تعصبات قومي وعربي، نوع تلقي اهل سنت از پيامبر (ص) و صحابه، ماجراجويي و جبران مافات، اينها همه عوامل رواني هستند که برخي از مسلمانان افراطي را به تکفير ديگران وامي دارند. اين نوشته بر آن است تا هر کدام از اين عوامل را مورد بررسي و تبيين قرار دهد.
کليد واژه ها:
عوامل رواني، تکفير، انحصار گرايي، اقتدار گرايي، قبيله گرايي
مقدمه:
تکفير يکي از مشکلاتي است که از قرن اول دامنگير مسلمانان و جهان اسلام شد و سبب بروز جنگهاي بسيار و کشتارها و غارتهاي فاجعه باري در ميان مسلمانان و تفرقه و تشدد صفوف آنان گرديد. به جرات مي توان گفت که در آموزه هاي فقه کلامي و رواني ونيز تجربيات تاريخي شيعه، تمايل به چنين اقدامي ديده نمي شود . مسئله تکفير و علل پيدايش آن را مي توان از ابعاد مختلف سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و نيز ديگر جهات مورد مطالعه قرار داد. يک دسته از اين عوامل ، انگيزه هاي رواني و بسترهاي اجتماعي افرادي است که دست به تکفير ديگران مي زنند.
برخي عوامل رواني سبب مي شوند تا کساني گروه و جماعتي از مسلمانان را تکفير نمايند و نيز برخي عوامل رواني در جامعه مخاطب، موجب پذيرش چنين اقدامي مي گردد. در اين نوشته تلاش بر اين است که اين عوامل رواني و ذهني دخيل در مسئله تکفير، به طور استقرائي مورد مطالعه قرار گيرند.
تعريف تکفير:
به زبانی ساده می توان تکفیر را چنین تعریف کرد:
«نسبت دادن کفر به مسلمان یا اهل قبله»[1]
عوامل رواني تکفير در بين اهل سنت:
1- تمايل به خشونت:
برخي افراد به دلايل مختلف از جمله شرايط سختي که در آن تربيت شدهاند و مشکلاتي که با آن مواجه بودهاند و رنجهايي که متحمل شده اند داراي شخصيتي خشن وجرم گرا هستند. به عنوان نمونه مي توان از ابومصعب زرقاوي ياد کرد. او در اوايل مسير زندگي پدر را از دست مي دهد و به بزه و مواد مخدر روي مي آورد تا اينکه در نوجواني زنداني مي شود و در زندان با جهادي هاي سلفي آشنا شده و مسير زندگي او تغيير مي کند[2]. او در بين جهاديون به شکلي افراطي ديگران را تکفير کرده و مي کشت تا جايي که اعتراض ديگر همفکران[3] خود را بر مي انگيزد.
2-حس قيام به زدودن منکرات از جامعه:
وقتي نمادهاي غربي و ضد ديني در جامعه شيوع پيدا کرد عده اي احساس خطر مي کنند و تصورشان اين است که دين خدا در حال تعطيل شدن و نابودي است و مي بايست براي نجات دين و جامعه کاري انجام داد.
در چنين شرايطي در فضاي اهل سنت نوعا به مباحث آخرالزمان پرداخته مي شود و اين مسائل را نشان از آخرالزمان مي دانند و اين بدان معناست که بايد کاري کرد و درمقابل اين اتفاقات ايستاد. از ابتداي تشکيل عربستان سعودي جديد افرادي که با عبدالعزيز بودند محصولات و دستاوردهاي غربي و تکنولوژي مدرن را برنمي تابيدند و تفکر عبدالوهابي آنها همه اين امور را مصداق بدعت مي دانست تا جايي که عبدالعزيز مجبور به درگيري با آنها مي شود. در نهايت او مخالفان را وادار به سکوت مي کند و آنها هم به اين استناد که ما تکليف خود را انجام داده ايم و حال بايد از حاکم اطاعت کرد سکوت مي کنند اما بعد از گذشت تقريبا 30 سال مجددا اين احساسات انباشته شده در زمان ملک فيصل خود نمايي مي کند و اين مخالفتها شروع مي شود تا اينکه به داستان جهيمان العتيبي و القحطاني و انتفاضه مسجد الحرام مي انجامد.
شکل ديگر ازاين رفتار را مي توان در کلمات سيد قطب در کتاب تاريخ ساز خود، «معالم في الطريق» مشاهده نمود که او هم فساد وفحشاي موجود را بر نمي تابد و در نتيجه همين امر سبب تکفير کساني مي شود که تن به چنين جامعه و زندگي داده باشند. گرچه شايد در ابتدا خود سيد قطب دامنه اين تکفير را وسيع نداند اما افراد بعدي که در خط فکري اوحرکت مي کردند افراطي تر برخورد کرده و آنچنان دامنه تکفير را باز کردند که جز خودشان مسلماني باقي نگذاشتند. شکري مصطفي نمونه چنين اقدام و تفکري ميباشد.
3- انحصارگرايي (حق ديدن خود):
برداشتهاي کوته بينانه از متون ديني و آيات قرآني و نيز استناد به سيره صحابه به قشري گرايي خوارجي دامن مي زند. اين افراد تصور مي کنند فهم آنها از متن ديني در غايت درستي و حقانيت است و ديگران بر خلاف شرعيت عمل مي کنند پس به راحتي ديگران را مصداق *و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون*[4] مي دانند و کفر ديگران را اثبات مي کنند.
تکفيرديگران و تخريب آنان موجب شکوفايي حس تقرب به خدا درشخص مي شود. وقتي ديگراني که ادعاي اهل اسلام بودن دارند از اسلام بيرون رانده شدند درنتيجه تنها گزينه باقي مانده در تحت چتر اسلام خود من هستم.
اين روحيه را مي توان به وضوح در کتاب «الجهاد الفريضة الغائبه» نوشته محمد عبدالسلام فرج، احساس نمود.
4- اقتدار گرايي:
شيعيان عدالت محورهستند و قسط و عدالت را هدف اصلي بعثت انبياء مي دانند.[5] الگوهاي ديني در ديدگاه شيعه مصاديق بارز عدالت هستند. امام علي (ع) با عدالتش معرفي مي شود و امام مهدي (عج) براي برپايي عدالت قيام خواهد کرد. حتي توقع شيعه از حاکم غير معصوم هم اجراي حد اکثري عدالت است. در طول تاريخ هم عمده قيامهاي شيعيان عليه حاکمان، در راستاي عدالت خواهي بوده است.
اما در تلقي اهل سنت، که برگرفته از تاريخ اسلام است محوريت با مسئله اقتدار است. حاکم مطلوب و خوب کسي است که اقتدار بيشتري دارد و در بين خلفا و حکام صدراسلام هم آنهايي که قدرت و اقتدار بيشتري دارند از محبوبيت بالاتري برخوردارند. اين يکي از تفاوتهاي عمده در ميان شيعه و اهل سنت است.
با چنين ذهنيتي، تکفير ديگران و صدور حکم در مورد آنها نوعي حس قدرت و اقتدار به شخص مي دهد و موجب پيدايش نوعي احساس غرور و بزرگي در او مي کند. خارج دانستن ديگران از دين و قيام براي از بين بردن آنها ، شخص را در عداد بزرگان تاريخي خود قرار مي دهد. شايد اين يکي از مهمترين پس زمينه هاي ذهني جهاديون تکفيري در دوران معاصر ما باشد از حرکتهاي شکل گرفته درمصر تا جهاد در افغانستان و ديگر کشورها و بعد در عراق و سوريه. اين افراد با اين اقدامات تکفيري و جهادي خود را در صف صحابه و مجاهداني که سرزمينهاي ديگر را فتح کردندوموجب شکوه اسلام- در تلقي اينان- شدند قلمداد مي کنند.
بعد از داستان مشکوک يازده سپتامبر در آمريکا و طرح مسئله خاورميانه بزرگ توسط نئو محافظه کاران آمريکايي و حمله به عراق و افغانستان ، در شرايطي که بهت و ترس حکام عرب و جوامعشان را فراگرفته و با پيروزيهاي حزب الله لبنان در مقابل اسرائيل و قدرت نمايي شيعه و ايران، و تار و مار شدن مجاهدان القاعده و سر خوردگي جهان اهل سنت، ظهور ابومصعب زرقاوي در عراق و کشتار مردم بخصوص شيعيان توسط او و تعبيرات خاص او از شيعه به عنوان مجوس و کافر و عدو قريب، عملا او را براي طيف خاصي از جهان اهل سنت به يک قهرمان تبديل مي کند.
عمده افرادي که به اين گروهها ملحق مي شوند افرادي از طبقه پايين اجتماع هستند که راهي براي خودنمايي و جلب توجه ديگران به غير گرويدن به اين جريانهاي تکفيري ندارند.به عبارت ديگر اين تنها دريچه اي است که مي تواند به آنها شخصيت بدهد و حمايتهاي برخي دول عربي از آنان را جلب کند.
5- تکفير ،امري جذاب در فضاي فقرزده عربي نجد:
طرح ايده تکفيرِ باقي مسلمانان توسط محمد بن عبدالوهاب موجب استقبال ابن سعود واطرافيان او ميشود. از انگيزه هاي رواني اين افراد مي توان به مبرريت اين ديدگاه و فقر شديد حاکم برعرب نجد و نيز روحيه بسيار خشن وستيزه جوي آنها ياد کرد.
در شرايطي که اينان در فقر شديد مالي و فرهنگي به سر مي برند و مشکلات زندگي صحرا ،خود عامل خشن شدن رفتار و ذهن اين افراد است و درک بالايي هم از دين وجود ندارد ايده تکفير و مباح دانستن خون واموال ديگرمسلمانان و غير مسلمانان و عبيد واماء بودنِ مردان و زنانشان با آغوش باز پذيرفته و حمايت مي شود. اين تلقي که اگر کشته شوند در صف شهدا هستند و اگر پيروز شوند لذتهاي وسوسه کننده اي درانتظارشان خواهد بود از تلذذ بي حد وحصر از زنان گرفته تا غارت اموال و دارايي طرف مقابل، در نظر آنان مصداق عيني احدي الحسنيين محسوب مي شد.
6- تکفير ديگران براي واکسينه کردن خوديها:
با پيروزي انقلاب اسلامي درايران ، موجي از اسلام خواهي در جهان اسلام برانگيخته شد. اقشار و احزاب مختلف از اهل سنت که تحت فشار استعمار و حاکمان ظالم و خود فروخته بودند رسيدن به الگويي اسلامي و ديني از حکومت را مانند رويايي شيرين ولي دست نيافتني مي ديدند. با پيروزي انقلاب در ايران بارقه اميدي در همه اين قلبها بر افروخته شد و خيل گسترده اي از جوانان و مذهبيهاي کشورهاي اسلامي علاقمند به ايران و انقلاب اسلامي شدند.
از همان زمان عمده تبليغات کشورهايي مانند سعودي در داخل عربستان و نيز در جهان اسلام متمرکز بر ضديت و دشمني با تشيع و ايران به عنوان مرکز ژئوپوليتيک شيعه شد و کتابهاي زيادي دراين راستا نوشته شده و در تيراژ گسترده اي توزيع شد. تلاش اينان براي جلوگيري از جذب شدن جوانان به تفکرات انقلابي و شيعي بود و از طرفي هر کسي را که قصد انقلاب و قيام عليه حاکمان داشت را متهم به شيعه بودن و شيعه گري مي کردند و اينگونه از خود دفع خطر مي نمودند.
درچنين شرايطي تکفير شيعه موجب ثبات و پايداري اين قدرتها مي شد. بعلاوه با اين شگرد، نيروهاي مخالف و متخاصم داخلي را که از بدنه متعصب مذهبي بوده و هميشه هم وجود داشتند را مي توانستند در خارج مرزهاي خود به بهانه مبارزه با کفر، به تبليغ و يا قيام مسلحانه عليه کافران و منافقان مشغول نمايند.
بعد از پيروزي حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه که موجب بهت و شگفتي جهان عرب شد و دلهاي بسياري از جوانان اهل سنت را شيفته حزب الله و شخص سيد حسن نصرالله کرد، باز هم چنان واکنشهايي از سوي سران و علماي تندرو سلفي شدت گرفت.
گاه برخي حکام عرب براي بسط روابط خود با دولتهاي غربي و براي خوش خدمتي بيشتر، در صدد همراه شدن با استعمارگران ومقابله با کشورهايي همچون ايران بر آمدند و تکفير هم بخشي از اين سناريو بود. گرچه صرف تکفير اهميتي براي غربيها نداشت اما از آنجايي که اين امر موجب منزوي شدن ايران و فکر شيعي در ميان ديگر مسلمانان مي شد مورد استقبال اين ابرقدرتها بود.
7- تکفير براي حذف رقيبان:
در چالشهاي فکري و سياسي و درتقابل منافع ، يکي ازشيوه هاي موثر براي کساني که برمذهبيها حکومت مي کنند استفاده از ابزار دين است. وقتي جامعه گرايشات مذهبي شديد دارد مي توان براي حذف دشمن و رقيب از ابزار دين استفاده کرد. نمونه بارز اين واقعيت را مي توان در درگيري «داعش» با «جبهه النصره لاهل الشام» دانست. زماني که محمد الجولاني که خود از نيروهاي ابوبکر بغدادي بوده عازم سوريه شده و بعد به «دولت اسلامي عراق» خيانت کرده – در تلقي ابوبکر بغدادي- و اعلام استقلال از آنها مي کند ، ابوبکر بغدادي براي حذف رقيب او را متهم به بيعت شکني و کفر مي کند و خون او را هدر مي داند و همين مجوز حمله و کشتن کساني مي شود که تا ديروز در کنار يکديگر عليه حکومت سوريه مي جنگيدند.
8- تکفير براي توجيه عقب ماندگيها و ارضاي جهادگري:
عقب ماندگيها، ناکاميها و مشکلات اجتماعي مسلمانان سبب شد تا برخي از کساني که از وضعيت موجود رنج مي بردند گروهي ديگراز مسلمانان و خوديها را – علاوه بر دشمنان خارجي- متهم نمايند تا هم بار گناه را به دوش آنان بياندازند وهم باورهاي خاص آن گروه و مکتب را تخريب کرده باشند. نمونه بارز اين رويکرد در سخنان ابن تيميه و متهم کردن شيعيان به از بين بردن خلافت بني عباس و همکاري با کفار مغول است. همين مطلب موجب مي شود او شيعيان را هم در عداد همان کفار مغول بداند[6].
در دوران معاصر سرخوردگيهاي تاريخي و حقارتهاي گوناگون سبب شد تا نوعي جهاد طلبي و قيام در ميان مسلمانان زنده شود. مصر بستر اين انگيزشهاست. ديدگاه سيد قطب در مورد جامعه جاهلي و کفر و سپس کتاب «الجهاد الفريضه الغائبه» که توسط محمد عبدالسلام فرج نوشته مي شود، عامل اصلي عقب ماندگيها و بدبختيهاي جهان اسلام را از خود مسلمانان مي داند و از آنان به «عدوقريب» يا «دشمن نزديک» تعبير ميکند و جهاد با اينها را مقدم بر جهاد با «دشمنان دور» مي داند.
اين ديدگاه سبب مي شد تا با قيام عليه خوديها ، حس جهاد طلبي را در خود ارضاء کنند و خود را مجاهدان راه خدا بدانند و ديگران را متهم به کفرو بي ديني نمايند و علاوه بر اين، با دشمنان بزرگ هم روبرو نباشند. زيرا اگرقرار بود قدرتهاي غربي را دشمن رديف اول بدانند، از طرفي جهاد برايشان مشکل مي شد و دشمن قدرتمند به راحتي آنها را حذف مي کرد در حالي که جهاد با مسلمانان جهاد راحت تر بود و از طرف ديگر با تکفير مسلمانان و جهاد با آنها، در بسياري مواقع از طرف غربيها مورد حمايت قرار مي گرفتند و از کمکهاي مختلف آنها بهره مند ميشدند.
10- پاي فشاري برعقايد خود:
يکي از ويژگيهاي دروني اسلام مقاومت و بقاي آن در در شرايط سخت و بحرانهاست . در دوران معاصر، «درميان اديان مختلف تنها اسلام بود که بر اصول خود و اصالتهايش پاي فشرد و در درون تمدن نوين هضم نشد و به معارضه اي رودر روي پرداخت تا لا اقل در قلمرو خود، حاکميت خوود را حفظ کند. ساختمان دروني اين دين به گونه اي است که معتقدانش رابه کوششي پيگير تحقق خود و طرد غير خود فرا مي خواند. يک مسلمان تا زماني که مسلمان است موظف است به اصول و مباني خود پايبند باشد. اين لازمه فلاح ورستگاري اخروي و عزت و سربلندي دنيوي اوست»[7].
همين مسئله از حيث رواني مي تواند در شرايطي که مسلمانان از ناحيه گروهي از خوديها احساس خطر مي کنند طرف مقابل را که تهديد تلقي ميشود متهم به خروج از دين نمايند تا باور خودشان به عنوان باور اصيل و اسلامي حفظ گردد.
11- تعصبات قومي وعربي:
تعصب شديد عربها نسبت به قبيله خود در درون عربها و تعصب بر عربيت خود در مقابل غير عرب، از دير باز سبب وقوع اتفاقات ناخوشايند بسياري در جهان اسلام شده است. يکي از تلاشهاي جدي پيامبر (ص) تلاش براي زدودن اين عقبه فکري از ذهن اعراب بود اما رسوخ اين مسئله در اعماق ذهن عرب قوي تر از آن بود که به آساني حذف و برداشته شود.
همين مسئله سبب مي شود که اعراب خود را مسلمان اصيل و درجه اول تلقي کنند و ديگر مسلمانان را دردرجهاي پايين تر قرار دهند. اگرچه پيدايش مذهب تشيع ازخود جهان عرب و جامعه اسلامي آغاز مي شود اما بي شک ايران و به تعبيري جامعه عجم، فضايي مناسب براي گسترش معارف عاليه و حقه اهل بيت پيامبر (ص) بود تا جايي که گاه اهل سنت، مکتب تشيع را زاييده دست ايرانيان در صدد تخريب اسلام اصيل معرفي نمودند و شيعه را با عناويني همچون «مجوس» خطاب کردند غافل از اينکه ايران در ابتدا با اسلام سني آشنا شد و بيشتر نقاط ايران مکتب اهل تسنن را پذيرفت تا جايي که پنج کتاب از شش کتاب حديثي اهل سنت توسط ايرانيان نوشته مي شود[8]. اما رفته رفته در اثر آشنا شدن با مکتب اهل بيت (ع) ، آن را اصيل يافته و پذيرفت و مشکلات فراواني را نيز در اين راستا متحمل گرديد. حتي امروز هم جريانهاي تکفيري از ايران و تشيع با عنوان مجوس تعبير مي کنند[9].
12- نوع تلقي اهل سنت از پيامبر (ص) و صحابه:
شيعيان پيامبر خود را پيامبر دوستي و رحمت و عشق مي دانند و در تعاليم خود او را انساني دوستدار و عاشق انسانها معرفي مي کنند. کسي که وقتي دشمنانش او را مورد ضرب و شتم قرار مي دهند دست به درگاه الهي بلند کرده با لحني پراز محبت مي گويد خدايا اينان قوم من هستند و از روي جهالت چنين کردند پس تو بر آنان سخت مگير و عذابشان مکن![10] حتي در جايي که مجبور به جنگ است با اکراه چنين مي کند و تمام تلاش او براي جلوگيري از کشتن انسانهاست. مصداق بارز اين رويه در نوع اقدام ايشان در فتح مکه است.
اما در کتب روايي اهل سنت رواياتي وجود دارد که مي توانند چهره اي متفاوت از پيامبر (ص) و ديگر صحابه عرضه نمايند. اينکه پيامبر خودش را مامور به ذبح بداند و براي ذبح مخالفان خود مبعوث شده باشد[11]. وقتي اين آموزه ها در ذهن افراد مرتکز مي شود تمايل و گرايش به خشونت و تکفير ديگران در ميانشان شدت مي گيرد.
در نگاه شيعه ، محبت و عشق ورزيدن به خاندان نبوت و اولياي دين و سرايت دادن اين دوستي به بندگان مومن خدا، تاثير بسزايي در تلطيف روحيه آنان دارد،چيزي که قرآن از آن به عنوان اجر رسالت ياد مي کند. اما در تعاليم اهل سنت توجه چنداني به اين نکته وجود ندارد و همين مسئله ذهن افراد را براي تکفير و راندن ديگر مسلمانان و رفتار خشونت آميز با آنان مستعد مي کند.
13- ماجراجويي:
يکي از علل جذب تازه مسلمانان غربي به گروههاي تکفيري وجود روحيه ماجراجويي در جوامع غربي است. در فرهنگ غرب تمايل زيادي به ماجراجويي و انجام کارهاي پر خطرهست. عمليات اکتشاف غارهاي طولاني و مخوف ،سقوط از ارتفاع ، بالا کشيدن از يک آسمان خراش ، دست و پنجه نرم کردن با حيوانات خطرناک، شنا در ميان کوسه ها و ده ها و صدها نمونه ديگر از کارهاي پر خطري که انجام آنها در آن فرهنگ جذابيت خاص خود را دارد. يکي از زمينه هاي رواني وذهني تازه مسلمانان غربي براي پيوستن به گروههاي تکفيري و شرکت در عملياتهاي جهادي همين روحيه ماجراجويي در آنهاست.
البته نبايد از نکته ديگري در مورد اين طيف غافل شد و آن عبارتست از تلاش آنها براي انجام جهاد و نوعي از خود گذشتگي براي جبران گذشته خود.
جمع بندي:
فقر اقتصادي و فرهنگي، عدم درک درست از دين، تفسير تاريخي دين و اقتدار گرايي، عقب ماندگي گسترده، انحصار گرايي، تعصبات قومي از مهمترين عوامل رواني و ذهني تکفير مي باشند. درک درست و واقع بينانه از پديده تکفير و ذهنيات تکفيريها، عدم تحريک احساسات مذهبي اين افراد، سعه صدر دربرخورد با ديگر مسلمانان، وحدت و تعاملات برادرانه در بين ساير مذاهب اسلامي و برخورد هوشمندانه علماي دين و نيز ديگر عواملي که ذکر نشد همگي مي توانند کمک شاياني به کنترل و محدود کردن پديده تکفير نمايند.
منابع:
1- قرآن کريم
2- «زمينه هاي تفکر سياسي در قلمرو تشيع و تسنن» ، محمد مسجد جامعي ، چاپ اول ، انتشارات الهدي، سال 1369
3- ابراهيم نژاد، محمد، «داعش؛ دولت اسلامي عراق و شام» ، انتشارات دارالاعلام لمدرسه اهل البيت عليهم السلام
4- ابن تيميه ، الفتواي الکبري، کتابخانه ديجيتال الشامله
5- عبدالسلام فرج، محمد، الفريضه الغائبه ، نسخه ديجيتال
6- طبرسي، فضل بن حسن ، اعلام الوري باعلام الهدي، ناشر اسلاميه،1390 ق
7- http://www.fahimco.com/ShowArticle.aspx?ID=3938
http://Arabic.cnn.com/middleeast/2014/06/29/urgent-isisi-declares-caliohate
[1] -http://www.fahimco.com/ShowArticle.aspx?ID=3938
[2]- ابراهيم نژاد، محمد، داعش، ص14 به نقل از ، Buruce Riedel, The search for AlQaeda p 89-90
[3] - همان ص 25 به نقل از : the Islamists and the Zarqawi factor , csis 22/6/2006
[4] - المائده (5) :44
[5] - الحديد(57):25: *لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...*
[6] - الفتاوى الكبرى ص 286 و ص 288: « ولم يكن معهم (التتار) في دولتهم مولى لهم إلا من كان من شر الخلق إما زنديق منافق لا يعتقد دين الإسلام في الباطن ــ أي أن يظهر الإسلام ــ وأما من هؤلاء من هو شر أهل البدع كالرافضة والجهمية والاتجارية ونحوه ــ وهم أصحاب البدع ــ وإما من أفجر الناس وافسقهم وهم في بلادهم مع تمكنهم لا يحجون البيت العتيق وإن كان فيهم من يصلي ويصوم فليس الغالب عليهم إقامة الصلاة وإيتاء الزكاة ...و من دخل في طاعتهم الجاهلية وسنتهم الكفرية كان صديقهم ، ومن خالفهم كان عدوهم ، ولو كان من أنبياء الله ورسله وأوليائه» .
[7] - مسجد جامعي ، محمد ، «زمينه هاي تفکر سياسي در قلمرو تشيع و تسنن» ،ص 18
[8] - چهار کتاب شيعه و مولفين آنها عبارتنداز:
الف)اصول الکافي:محمد بن يعقوب کليني
ب)من لايحضره الفقيه : علي بن حسين بن بابويه قمي (صدوق)
پ) تهذيب الاحکام: محمد بن حسن طوسي(شيخ طوسي)
ت) الاستبصار: محمد بن حسن طوسي(شيخ طوسي)
هر سه عالم شهير نامبرده از ايران هستند. و اما صحاح سته اهل سنت عبارتند از:
الف)صحيح بخاري: محمد بن اسماعيل بخاري
ب) صحيح مسلم: مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري
پ)سنن ابن ماجه: محمد بن يزيد بن ماجه قزويني
ت)سنن ابي داود: سليمان بن اشعث بن اسحاق سجستاني
ث)سنن ترمذي:محمد بن عيسي بن سوره
ج) سنن نسائي: احمد بن شعيب نسائي
هر پنج عالم اول از ايران بزرگ آن زمان هستند.
[9] - زرقاوي به کثرت اين تعبيررا به کار مي برد و نيز در بيانيه اعلان خلافت ابوبکر بغدادي از ايران و شيعيان به عنوان مجوس ياد شده است.http://Arabic.cnn.com/middleeast/2014/06/29/urgent-isisi-declares-caliohate :
[10] -اعلام الوري باعلام الهدي ص 82
[11] - استمعوا يا معشر قريش ، أما والذي نفس محمد بيده لقد جئتكم بالذبح -الفريضه الغائبه، محمد عبدالسلام فرج ص3
ارسال نظر