محمّد عبده در سال ۱۲۶۶ق در یکی از دهکدههای مصر به نام «محله نصر» در شهر «شبراخیت» از توابع استان «بحیره» واقع در شمال مصر، از پدری ترکمن و مادری عربتبار متولد شد.
نامش محمّد بود و پدرش را عبده خطاب میکردند، شغل او در ابتدا کشاورزی بود، قرآن را پس از ۱۰ سالگی یاد گرفت و حافظ قرآن شد.
در سن ۱۳ سالگی بهاجبار پدر برای تعلیم معارف اسلامی وارد مرکز «جامع احمدی» شد. او آموزههای آنجا را به جهت سختی معلومات و خشکی و جمودی روش درسی، دوست نداشت، چیزی هم از آنجا یاد نگرفت، به همین خاطر آنجا را رها کرد و به روستای خود برگشت و به کشاورزی پرداخت. امّا پس از مدتی به سفارش شیخ درویش خضر (دایی پدرش) که نظرات او را میپسندید، دوباره به جامع احمدی بازگشت و بعد به الأزهر رفت.
علاوه بر شیخ درویش او از محضر شیخ حسنالطویل و سید جمالالدین اسدآبادی بهره برد. همچنین به توصیه سید جمال به مطالعه علوم عقلی پرداخت و وارد شغل معلمی شد و شاگردان زیادی را تربیت نمود که از جمله آنها میتوان به محمد رشید رضا، سعد زغلول، طه حسین، عبدالغادر مغربی، مصطفی عبدالرزاق و شیخ محمود شلتوت اشاره کرد.
عبده علاوه بر کار معلمی کار سیاسی هم میکرد و بهخاطر همین کار وارد حزب وطنی مصر شد. وی همچنین بنا به پیشنهاد ریاض پاشا (وزیر خدیو پاشا) به سردبیری روزنامه «وقایع مصریه» منصوب شد. عبده همچنین در انتشار روزنامه «عروةالوثقی» با سید جمال نیز همکاری میکرد.
محمد عبده پس از چند سال و با تغییر و تحولی که در بدنه سیاسی - اجتماعی جامعه ایجاد شد، با عضویت انتصابی در اواخر عمر در مجلس شورا که هیئتی مشورتی بود، زندگی خویش را سراسر به اصلاح فکر دینی، سازمانهای دینی و فعالیتهای خیریه وقف کرد.
در سال ۱۸۹۹م خدیو مصر، عبده را به مقام مفتی منصوب کرد و تا پایان عمر بر این مسند باقی ماند.
در ماه ربیعالثانی ۱۳۲۳ق شیخ محمد عبده در معده و کبد خود احساس درد میکرد. وقتی به پزشکان مراجعه نمود، تأکید کردند که از فعالیتهای خود بکاهد، بیشتر استراحت کند و برای معالجه به اروپا سفر کند. اما عبده باآنهمه مسئولیتی که داشت نمیتوانست بیکار بنشیند و یا به اروپا سفر کند.
بنابراین مریضی او شدت گرفت؛ پزشکان نظر دادند که در حال حاضر نمیتواند به اروپا سفر کند زیرا قدرت جسمی کافی برای تحمل سختیهای سفر با کشتی را ندارد و باید در مصر معالجه شود.
عبده به اسکندریه رفت و از پزشکان آنجا نیز پرسوجو کرد. آنها نیز نظر پزشکان قاهره را تأیید نمودند؛ ازاینرو شیخ محمد عبده به بخش رمل اسکندریه که منزل برادرش در آنجا بود رفت و در منزل برادر خود مستقر شد.
پس از پخش خبر شدتگرفتن بیماری شیخ محمد عبده، عده زیادی از بزرگان به عیادتش رفتند و برخی نیز پزشکان متخصصی را برای معالجه وی فرستادند. اما مریضی شیخ شدت گرفت و در ساعت پنج بعدازظهر روز هشتم جمادیالاولی سال ۱۳۲۳ق در سن ۵۶ سالگی فوت نمود (ر.ک: امین، ۱۳۷۶ش، ص۲۹۳ - ۲۹۴).
مهمترین مراحل زندگی شیخ محمّد عبده را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
تعلیمات اولیه
آشنایی و شاگردی سید جمالالدین اسدآبادی
پیگیری نهضت پس از تبعید سید جمال و دعوت از مردم مصر
سفر به مغربزمین و آشنایی با تمدن جدید غرب
بازگشت به مصر و گذار از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی به اشتغالات آموزشی و قضایی
مهمترین آثاری که از عبده بهجایمانده است عبارتاند از:
۱. تفسیر المنار: رشید رضا از محرم سال ۱۳۱۷ق تا نیمه محرم سال ۱۳۲۳ق، نکات تفسیری استادش عبده را یادداشت میکرد و تا آیه ۱۲۶ سوره نساء پیش رفت و براثر فوت استاد ناتمام ماند.
شیخ محمد عبده در این تفسیر، اهمیت زیادی برای اخلاق قائل است و هدف او از این تفسیر تأکید بر جنبههای هدایتی و ارشادی و اخلاقی قرآن است.
روش تفسیری عبده، این بود که فقط قرآن را پیش رو داشت و گاهی با مراجعه به بعضی منابع لغوی، صرف و نحو و بدون استفاده از تفسیر دیگری، قرآن را تشریح نمود. از آنجا که مقصود اصلی عبده، تفسیر روح و معانی کلی آیات قرآن، بدون پرداختن زیاد به واژگان است، از همان ابتدای تفسیرش، مسائل لغوی، صرف و نحوی را که تعداد زیادی از تفاسیر قرآنی آکنده از آنهاست ، بیفایده شمرده و به آنها توجه نداشت.
عبده برخلاف بعضی، به گردآوری آنچه دیگران گفتهاند، روی نمیآورد و معتقد بود: خداوند در روز قیامت از ما نمیپرسد که خلایق و مردم چه گفتهاند و یا چه دریافت کردهاند؛ بلکه میپرسد که ما خود از کتاب او چه دریافت کردهایم و آیا از دستورهای او پیروی کردهایم یا خیر؟
عبده همواره با تفسیر ظاهریه و مشبهه که نصوص قرآن و حدیث را به معنای ظاهری آن حمل میکردند و توجهی به عقل نداشتند، سخت مخالف بود (خرمشاهی، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۶).
۲. رسالةالتوحید: این کتاب بیشتر شامل افکار کلامی، پیرامون شناخت خداوند و معرفت و افکار اجتماعی او است، او در این کتاب که آن را در بیروت نگاشته است، با ارائه گزارشی از مراحل گوناگون تحول فکر اسلامی، ریشههای جمود فکری مسلمانان و راههای علاج نظری آنها را بیان میکند.
۳. شرح نهجالبلاغه: احتمالاً تحت تأثیر سید جمال نگاشته شده است، از جهت فصاحت و جنبه ادبی نیز از ارزش بالایی برخوردار است. او معتقد بود: «سخن امام علی بن ابیطالب پس از قرآن و احادیث رسول خدا (ص) شریفترین، بلیغترین و جامعترین سخنان است.» (ر.ک: مطهری، ۱۳۷۸ش، ص۱۸).
همچنین میگوید: «من به هنگام مطالعه این کتاب، گاه خود را در جهانی مییافتم که ارواح بلند معانی، با زیور عبارتهای پرفروغ آن را آباد ساخته است و عقل نورانی از عالم الوهیت جداگشته است و به روح انسانی اتصال یافته، او را از لابهلای پردههای طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملکوت اعلی بالا برده است و تا شهود گاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است.» (عبده، ۱۳۷۵ش، ص۱۰).
در این کتاب در برخی موارد به توضیح رویدادهای تاریخی پرداخته و در همین موارد است که انصاف و بیطرفی او نسبت به مسائل شیعه و اهلسنت و دغدغه و اندیشه وحدت اسلامی آشکار میشود.
۴. حاشیه بر شرح دوانی بر «العقائد العضدیه» دروس من القرآن: شیخ در سال ۱۲۹۵ق موفق شد تا حاشیهای بر شرح جلالالدین دوانی درباره «العقائد العضدیه» بنویسد که با الهام از درسهای سید جمالالدین، بر آن حاشیه زند. این کتاب که اولین اثر عبده در زمینه علم کلام است در مصر و با مقدمه دکتر سلیماندنیا تحت عنوان «الشیخ محمد عبده بین الفلاسفه و الکلامیین» به چاپ رسید.
۵. الواردات: عبده این رساله را در سالهای اول آشناییاش با سید جمالالدین در سال ۱۲۹۰ق به نگارش در آورد. وی در آن زمان ۲۵ سال سن داشت. شیخ این رساله را به ۱۲ بخش تقسیم کرده و هر قسمت آن را وارد نامید که نکات عمیق زیادی را در بردارد. این کتاب در قالب یک کتاب عرفانی نوشته شده است و به اثبات واجبالوجود پرداخته و صفات و کمالات حق را بازگو میکند.
۶. کلمات الامام و مقتبس السیاسة: که هر دو شامل مجموعهای از سخنان امام علی (ع) است که نشانگر علاقه وافر او به کتاب شریف نهجالبلاغه است که در زمینههای مختلف خصوصاً سیاست جمعآوری شده که به شرح عهدنامههای امام علی (ع) به مالکاشتر میپردازد (حسین طباطبایی، ۱۳۶۲ش، ص۷۴).
۷. رساله الرد علی الدهریین: این کتاب که پیرامون ردّ ادعاهای طبیعون و مادیون بحث میکند.
۸. الاسلام الرد علی منتغدی
۹. اصلاح المحاکم الشرعیه
۱۰. الاسلام و النصرانیه بین العلم و المدنیه
علاوه بر آثار ذکر شده، کتابهای دیگر و مقالات متعددی که در مجله العروةالوثقی و دیگر مجلات به چاپ رسیده، از ایشان برجایمانده است.
۳) اندیشههای اصلاحی شیخ عبده
اصلاح از دیدگاه اندیشمندان اسلامی، مفهوم قرآنی است که در برابر فساد معنا مییابد و در راستای فساد هرآنچه که دچار فساد شده باشد، کاربرد دارد (موثقی، ۱۳۷۷ش، ص۷۴). از دیدگاه عبده، هر گونه تحول سیاسی بدون، زیربنای فرهنگی و تربیتی به شکست میانجامد.
اندیشههای اصلاحی شیخ عبده را میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف) عبده شاگرد مکتب سید جمال بود اما شیوهها و نوع برخوردش با او همگون نبود. او بعد از تبعید سید جمال در روزنامه مصری، خط اصلاحطلبانهای را پیش گرفت و گرایشهای انقلابی را به رعایت تمامی جوانب فرا میخواند. تمامی همت و تلاش عبده به اصلاح فکری و تربیتی معطوف میشد و از اصطکاک سیاسی با دولت انگلیس بر حذر بود.
ب) عبده از مبازرات شدید سیاسی پرهیز میکرد و بیشتر به جریان اصلاحی توجه میکرد.
ج) عبده اصلاح تربیتی و فرهنگی را مقدم بر همه چیز میدانست.
د) عبده در شکل مبارزه به کادرسازی و تربیت نیرو معتقد بود.
ه) همنشینان او اکثراً از حوزویان و دانشگاهیان بودند؛ محفل درس او را این افراد گرم میکردند، حتی مستمعان سخنرانیهای او در مساجد را اغلب این طبقه شکل میدادند.
و) او اصلاح اجتماعی را در پرتو اصلاح فردی میداند، گرچه به زندگی اجتماعی و احکام آن نیز بیتوجه نیست (ر.ک: حسینی طباطبایی، ۱۳۶۲ش، ص۳۹).
در ادامه به بررسی اندیشههای اصلاحی شیخ عبده از دیدگاه اجتماعی، دینی و سیاسی میپردازیم:
۱. تمایلات عبده به اصلاح اجتماعی
محمد عبده در زمان حکومت خدیو عباس به او نزدیک شد تا اهداف خود را عملی کند، او با قانع کردن خدیو در سه زمینه اصلاحات را شروع کرد؛ اولین قدم دانشگاه الأزهر بود که با تغییر امکانات رفاهی و تغییر برنامههای درسی فصل نوینی را در جهت پیشرفت علمی آنجا آغاز کرد.
قدم بعدی اصلاح در اوقاف بود و مرحله آخر اصلاح در دادگاههای شرعی بود.
شیخ محمد عبده بعد از آنکه مفتی مصر شد با فتواهای خود باعث شد که دیدگاه و نظریات بسیاری از مردم را راجع به اسلام و مسائل جهان اسلام تغییر دهد تا اینکه آنها از بسیاری از عقاید نادرست دیرین خود دست بکشند.
۲. توجه به اصلاحات دینی
شیخ محمد عبده چاره مقابله با هر دو جریان تحجر و غربزدگی را احیای فکر دینی و بازگشت به سرچشمههای اصلی شریعت اسلامی از راه مبارزه با تقلید میدانست.
وی بهمانند سید جمال با این فکر مخالفت کرد که باب اجتهاد از زمان امام احمد بن حنبل بسته شده و ازاینجهت با علمای الأزهر مخالف بود؛ البته معتقد بود که تنها راسخان در علم میتوانند به اجتهاد بپردازند.
در مواجهه شریعت اسلامی با مسائل دنیای جدید و تطبیق آنها با هم به نظر عبده باید دو اصل را به کاربست:
۱. اصل مصلحت یا استصلاح
۲. اصل دوم تلفیق است که مقصود عبده از آن آمیختن و سازگار کردن مذاهب مختلف است در حل مسائل اجتماعی.
وی نهتنها در برابر مذاهب اسلامی غیر از مذهب خود اعم از مذاهب اهل تسنن یا مذهب شیعه بلکه نسبت به ادیان یهود و مسیحیت هم با تساهل رفتار میکرد (ر.ک: حقیقت، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۷)
شیخ محمد عبده درباره وهابیت عقیده داشت که آنها در بعضی مسائل اسلامی غلو میکنند؛ بهطوریکه سایر مسلمین نمیتوانند عقاید آنها را بپذیرند (عمّاره، ج۱، ص۸۵۷).
عبده عقیده دارد: «وهابیها از اصولی دست برداشتند که دین بر پایه آنها استوار است. اینها نه دوستدار دیناند و نه دوستدار تمدن» (همان، ج۳، ص۵۶۱).
وی در جای دیگر پیرامون وهابیت میگوید: «چرا باید با زور سلاح، مسلمانان را به فرمانبرداری وادار کرد؟ اگر لااقل فقط در مقام حرف بود و (به این تهدیدها) عمل نمیکردند، مشکلی نبود، آنها به حرفهای ناحق خود عمل میکنند» (همان، ص۳۳۲).
۳. اندیشههای سیاسی
عبده دو آرزو داشت. یکی آرزوی وحدت و اتحاد ملت مسلمان و دوم آرزوی یگانگی ملت مصر که شاخهای از امت اسلامی بود. گرچه این دو آرزو چندان با هم قرابت نداشتند اما او سعی کرد که هرگز از جدایی بین سیاست و دیانت صحبت نکند و اعتقادی هم به آن نداشت.
او حکومتی را میپسندید که در آن کارها بر اساس مشورت مردم پیش رود و معتقد بود که حاکم اسلامی باید به پیروی از شریعت اسلامی و مشورت با اهل حلّ و عقد به دادگری حکومت کند (همان).
۴. عبده و وحدت دنیای اسلام
شیخ محمد عبده مانند سید جمال به وحدت دنیای اسلام میاندیشید و با تعصبات فرقهای رابطهای نداشت، همسازگری او با پیروان مذاهب دیگر بهویژه دوستان شیعی و ایرانی سید جمالالدین بهترین نشانه وسعت مشرب و اعتقاد او به همگرایی و اتحاد مذهبی است.
همچنین شرح نهجالبلاغه او گامی مؤثر در جهت وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی بود. در جایجای این کتاب میتوان ارادت و علاقه قلبی وافر شیخ عبده را به حضرت علی (ع) یافت.
نظریات عبده درباره مسئله تلفیق فقه مذاهب اسلامی بیشتر در کتاب «الاسلام والنصرانیه» او درج شده است. عبده با طرح اصل تلفیق و فقه مقارن از مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آنها با اجتهاد آزاد خود گرایشهای تقریبی خود را بروز داد.
شیخ درباره جمعیت دارالتقریب نیز که بعدها تشکیل شد نیز گامهای مؤثری برداشت و تا چند سال شاگردان او در مقام مفتی و رئیس الازهر و علمای طراز اول مصر بودند. شیخ محمد عبده شدیداً با اختلافات و نزاعهای فرقهای غیرمنطقی و زیانبار مخالفت میکرد.
استاد شهید مطهری درباره شیخ محمد عبده میگوید: «عبده با سید جمال در دو جهت اختلافنظر دارد؛ یکی اینکه سید انقلابی فکر میکرد و عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود. دیگر اینکه سید مبارزه با استبداد و استعمار را در رأس برنامههای خود قرار داده بود و معتقد بود باید اول ریشههای این امالفساد را کَند و دور انداخت. ولی عبده، لااقل در اواخر عمر و بعد از جداشدن از سید در پاریس و بازگشت به مصر، معتقد بود که آموزشوپرورش و تربیت دینی جامعه بر تعلیم و هر حرکت سیاسی تقدم دارد.» (مطهری، ۱۳۷۴ش، ص۳۸).
اهمیّت تعلیموتربیت از نظر عبده تا آن حد است که تربیت را اساس همه چیز میدانست و معتقد بود: همه چیز بر اساس آن پایهریزی میشود و هر چه به وجود میآید، با علم به وجود میآید.
به همین جهت بود که عبده در دوره اقامت در پاریس به سید جمال پیشنهاد داد که سیاست را رها کند و با هم به محلی بروند که تحت مراقبت دولتها نباشند و با تربیت شاگردان، آنان را برای برنامه اصلاحی خود آماده سازند، ولی سید جمال نپذیرفت. (جلیلی، ص۱۰۸).
بههرحال اختلافات شیخ با سید، وفاداری او به گرایش اصلاحطلبی موجب شد که حرکت احیای دینی به دوشاخه تقسیم گردد.
گروهی به شیوه سید جمال وفادار ماندند و انقلاب عظیم را خواستار بودند و گروهی دیگر از شیوه و مسلک عبده پیروی میکردند و خواهان اصلاح درونی و حرکت گامبهگام بودند (مطهری، ۱۳۷۴ش، ص۳۸).
پس از سید جمال، دومین شخصیتی که نامش بهعنوان مصلح در جهان تسنن، بالخصوص در جامعه عرب، برده میشود شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سید جمالالدین اسدآبادی است. عبده روح خود و زندگی معنوی خود را مدیون سید جمال میدانست.
شیخ محمد عبده در رویارویی با غرب نیز عقیده داشت که باید به اسلام راستین بازگشت که اگر چنین شود، تمامی مشکلات جامعه اسلامی حل خواهد شد.
او دارای تعصب فرقهای نبود و عقیده داشت مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آن ادیان الهی باید با یکدیگر وحدت داشته و با هم همکاری نزدیکی داشته باشند. به همین خاطر هنگامیکه در بیروت به سر میبرد، کانونی را در آن شهر به نام «جمعیةالتقریب بین الادیان و المذاهب» ایجاد کرد که عده زیادی از علما و ادبا در آن شرکت میکردند و مسیحیان نیز به این مجالس میآمدند. وی در این کانون در مورد وحدت ادیان الهی سخن میگفت.
فعالیت دیگر محمد عبده در راه تقریب مذاهب و ادیان، چاپ مقالاتی در مجله عروةالوثقی بود. این مجله با همکاری سید جمالالدین و شیخ محمد عبده چاپ و منتشر میشد. مقالاتی با عناوین مسیحیت و اسلام و پیروان آن دو؛ وحدت اسلامی و دعوت مردم ایران برای اتحاد با افغانها را چاپ نمود (امین، ۱۳۷۶ش، ص۶۲).
به دلیل داشتن دغدغه اصلاحگری و وحدت امت اسلامی است که شیخ محمّد عبده با وجود تعلق به جامعه مصر، از حیث اندیشههای سیاسی و دینی، وجههای فراملّیتی و مذهبی یافته است.
امید است که بتوانیم با بهرهگیری از آرای پیشگامان بیداری اسلامی، همچون «شیخ محمّد عبده» قدمی بهسوی وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی برداریم.