آیتالله شهید مرتضی مطهری نمونهای ازایندست فرزانگان برجسته است که دیدگاه نظری و رویکرد عملی وی در راستای انسجام اسلامی و یکپارچگی مسلمانان بوده، و همواره از اختلاف و تفرقه پرهیز میکرده است. گرچه تبیین کامل شخصیت علمی و عظمت روحی شهید مطهری بیش از یک مقاله را میطلبد لیکن این نوشتار کوتاه گام کوچکی در معرفی این اندیشمند وحدتگرا و تفرقهستیز است که در آستانه سیامین سالگرد شهادتش به خوانندگان محترم تقدیم میگردد.
۱.تولد و دوران کودکی
در سیزدهم بهمنماه سال ۱۲۹۸ هـ . ش در خانوادهای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود که وی را «مرتضی» نام نهادند. بعدها، «مرتضی» نهتنها موجبات رضایت و خشنودی والدینش را فراهم ساخت بلکه رضایت امت اسلامی و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی را جلب کرده، با چشیدن شهد شهادت در رضوان الهی جای گرفت.
مرتضی در سنین کودکی در قریه فریمان (اکنون شهرستان شده است و در ۷۵ کیلومتری مشهد قرار دارد) به مکتبخانه رفت و به فراگیری قرآن کریم و تعلیمات ابتدایی پرداخت. علاقه وافر برای رفتن به مکتبخانه موجب شد که - در سن حدود ۵ سالگی - در یک شب مهتابی، نزدیک صبح، به خیال اینکه صبح شده است، دفتر و کتاب خود را برداشت و بهسوی مکتبخانه روان شد و چون مکتبخانه بسته بود، پشت درب آن نشست و به خواب فرورفت. صبح زود، پدر و مادرش جای خالی وی را در رختخواب دیدند، پی او گشتند و سرانجام او را در پشت درب مکتبخانه در حال خواب یافتند.
۲.دوران نوجوانی
حدود دوازده بهار از عمر مرتضی سپری شده بود که شور و عشق او به فراگیری علوم دینی بیشتر مشاهده شد. در دوران خفقان حکومت استبدادی رژیم پهلوی تصمیم بر تحصیل در حوزههای علمیه کار دشواری بود. روزگاری که اوضاع سخت و ناگواری که بر علما و روحانیان میگذشت به رأیالعین مشاهده میشد. استعداد ویژه مرتضی برای فراگیری علم و دانش، اطرافیان را بر آن داشت که رشته تحصیلی وی را هر یک طبق مذاق خودشان تعیین کنند. از سویی هم پدر بزرگوارش شیخ محمدحسین مطهری -که خود از اهل علم و تقوا بود - هدایت تحصیلی فرزند را به دست گرفت و علیرغم خواست برخی از خویشان و اقوام، زمینه تحصیل وی در رشته علوم دینی را فراهم کرده است.
آقای دکتر علی مطهری درباره پدر بزرگوارش میگوید:
«استاد شهید میفرمودند همه اقوام و دوستان با روحانی شدن من مخالف بودند و میگفتند تو با این استعداد باید «اداری» بشوی، چون در آن زمان کار در ادارات بالاترین شغلها بود. تنها پدر و داییام موافق بودند؛ و نقش دایی خود را - که او را «دایی شیخ علی» مینامیدند - در متقاعدکردن دیگران و حمایت از ایشان مؤثر میدانستند». (سیری در زندگانی استاد مطهری، ص ۳۳ - ۳۴).
پس از این تصمیم، در سن سیزده سالگی - یعنی در سال ۱۳۱۱ ش - به حوزه علمیه مشهد مقدس عزیمت نموده تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز میکند. در این دوران یکی از فرازهای حساس زندگی استاد مطهری که نقش بسیار تعیینکننده در حیات علمی و معنوی او و نیز نقش مؤثر در حیات ایدئولوژی اسلامی داشته است نمایان میگردد. گویا وی، مقدمات ادبیات عرب، علوم فقهی، اصولی و منطقی را تنها ازآنجهت میآموخت که اینها بتوانند او را آماده بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند.
لذا از همان دوران، فیلسوفان و عارفان و متکلمان تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشهها میدانست در نظرش بزرگ مینمودند و لذا مرحوم آقامیرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی حوزه مشهد، در میان آنهمه علما و مدرسان حوزه، تنها کسی است که شیخ مرتضی را شیفته خودکرده و دل از دست او ربوده بود. این احساسات را از زبان خودش میشنویم که گفته است:
تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسشها - البته متناسب با سطح فکری آن دوره - یکی پس از دیگری بر اندیشهام هجوم میآورد. در سالهای اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشهها غرق بودم که شدیداً میل به «تنهایی» در من پدیدآمده بود. وجود همحجره را تحمل نمیکردم و حجره فوقانی عالی را به نیم حجرهای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشههای خودم به سر برم. در آنوقت نمیخواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم، و در واقع، اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد، بیهوده و اتلاف وقت میشمردم. مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را ازآنجهت میآموختم که تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم.
به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی میخواندم، فیلسوفان و عارفان و متکلمان - هرچند با اندیشههایشان آشنا نبودم - از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عمیقتر و فخیمتر مینمودند، تنها به این دلیل که آنها را قهرمان صحنه این اندیشهها میدانستم. دقیقاً به یاد دارم که در آن سنین که میان ۱۳ تا ۱۵ سالگی بودم، در میان آنهمه علما و فضلا و مدرسین حوزه علمیه مشهد، فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه مینمود و دوست میداشتم به چهرهاش بنگرم و آرزو میکردم که روزی بهپای درسش بنشینم، مرحوم «آقامیرزا مهدی شهیدی رضوی» مدرس فلسفه الهی در آن حوزه بود. آن آرزو محقق نشد، زیرا آن مرحوم، در همان سالها (۱۳۵۵ قمری) درگذشت. (علل گرایش به مادیگری، ص۹).
۳ - دوران نوجوانی و ایام تحصیل در حوزه علمیه قم
شیخ مرتضی پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیه مشهد، در سال ۱۳۱۵ ش عازم حوزه علمیه قم گردید. بهترین ایام عمر تحصیلیاش را با اقامت پانزدهساله در حوزه علمیه قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ آن روز سپری کرد. در این ایام وی یکی از شاگردان برجسته آیتاللهالعظمی بروجردی به شمار میرفت. وی در مقالهای تحت عنوان «مزایا و خدمات مرحوم آیتالله بروجردی» میگوید:
«این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم که مصادف بود با سالهای اول ورود معظمله به آن شهر، از درسهای ایشان بهرهمند میشدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم، معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود». (تکامل اجتماعی انسان، ص ۱۹۶).
وی، دوازده سال از محضر علمی و اخلاقی حضرت امام خمینی بهره برد. رابطه ایشان با امام از حد رابطه شاگرد و استاد فراتر بوده و امام خمینی به حجره استاد مطهری رفتوآمد داشتهاند. وی، دوران تحصیل در محضر امام خمینی را چنین ترسیم کرده است:
پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصیتی دیگر یافتم. همواره مرحوم آقامیرزا مهدی را بهعلاوه برخی مزایای دیگر در این شخصیت میدیدم؛ فکر میکردم که روح تشنهام از سرچشمه زلال این شخصیت سیراب خواهد شد. اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدمات» فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در «معقولات» را نداشتم، اما درس اخلاقی وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته میشد و در حقیقت درس معارف و سیروسلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست میکرد. بدون هیچ اغراق و مبالغهای این درس مرا آنچنان به وجد میآورد که تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن مییافتم.
بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس - و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فراگرفتم - انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم. راستی که او امام خمینی «روح قدسی الهی»[۲] بود. (علل گرایش به مادیگری، ص۱۰).
شخصیت دیگری که تأثیر علمی و روحی بسزایی برای شیخ مرتضی داشت، حضرت علامه طباطبایی بود. گرچه مدت تحصیل رسمی استاد نزد علامه حدود سه سال بوده است ولی رابطه ایشان با مرحوم علامه تا زمان شهادتش برقرار بوده است و از محضر این استاد بزرگ کسب فیض میکرده است. تعبیر «حضرت استادنا الاکرم علامه طباطبایی روحی فداه» (عدل الهی، ص ۲۹۶) نشانه میان احترام و علاقه وی به مرحوم علامه است. وی در مورد این استاد چنین آورده است:
در سال ۱۳۲۹ در محضر درس حضرت استاد، علامه کبیر آقای طباطبایی روحی فداه که چند سالی بود به قم آمده بودند و چندان شناخته نبودند، شرکت کردن و فلسفه بوعلی را از معظمله آموختم و در یک حوزه درس خصوصی که ایشان برای بررسی فلسفه مادی تشکیل داده بودند نیز حضور یافتم. کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ... در آن مجمع پربرکت پایهگذاری شد. (علل گرایش به مادیگری، ص۱۱).
... «علامه طباطبایی سلم الله تعالی، این مرد بسیار بسیار بزرگ و ارزنده ... مردی است صدسال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیهوتحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند ... من سالیان دراز از فیض محضر و پربرکت این مرد بزرگ بهرهمند بودهام و الان هم هستم. کتاب «تفسیر المیزان» ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است ... من میتوانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. بسیار بسیار مرد عظیم و جلیلالقدری است ...» (حق و باطل، ص ۸۶).
از اساتید بزرگ و تأثیرگذار در تکوین شخصیت روحی و علمی شیخ مرتضی میتوان از: عالم ربانی مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی قدّس سرّه، آیتالله سید محمد محقق یزدی معروف به داماد و آیتالله سید محمد حجت تبریزی و نیز آیات عظام: سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمدتقی خوانساری، میرزا مهدی آشتیانی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید صدرالدین صدر نام برد.
پرورش و تربیت شاگردان
از موفقیتهای بزرگ استاد شهید مطهری، پرورش جمع زیادی از طلاب و دانشجویان بود که بعدها بهعنوان اساتید حوزه و دانشگاه و دستاندرکاران مسائل فرهنگی و سیاسی جامعه اسلامی ظاهر شدند. البته تعداد آنان فراتر از آن است که بتوانیم در اینجا فهرست کنیم، لیکن از میان فضلای حوزه میتوان از حضرات حججاسلام: ممدوحی، محمود عبداللهی، شهید شاهچراغی، شهید غلامحسین حقانی، علامه شهید سید عارف حسین حسینی، سید هادی رفیعیپور علوی، حاج سید احمد خمینی و ... نام برد.
۴ - از اندوختههای علمی - عملی تا عرصه فعالیت و انسان پروری
با سپری شدن زمان جوانی و پا نهادن به سنین میانسالی، شیخ مرتضی از عرصه غالب تحصیل به درآمد، و به فعالیت علمی و کرسی تدریس و تبلیغ پرداخت. سال ۱۳۳۱، سال مهاجرت به تهران و آغاز فصل جدیدی از زندگی وی به شمار میرود. ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار - سابق که امروزه نام شهید مطهری را دارد - و مدرسه مروی پرداخت. در کنار تدریس، تألیف و تدوین انواع گوناگون علوم اسلامی، از دیگر دغدغههای وی بود. اینک او که از فضلای مشهور عصرش بهحساب میآمد با گام نهادن به عرصه تدریس در مدارس علمیه و دانشکده الهیات دانشگاه تهران، از شهرت بیشتری برخوردار شد. وی پس از امتحان مدرّسی دانشکده الهیات که استاد ممتحن گفته بود اگر نمرهای بالاتر از ۲۰ بود به این ورقه میدادم، به وی لقب «استاد» دادند و به حق استادی برجسته شده بود.
در سال ۱۳۳۲، مقدمه و پاورقی بر جلد اول «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به انجام رسانید.
از سال ۱۳۳۴ فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا - علیرغم مشکلاتی که از ناحیه رژیم شاه و برخی استادان وابسته برای ایشان به وجود میآمد - به مدت بیست و دو سال ادامه داد.
در سال ۱۳۳۹ کتاب «داستان راستان» از چاپ خارج شد و در سال ۱۳۴۴ از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران برنده جایزه یونسکو گردید.
در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ به همت استاد مطهری و مرحوم حجتالاسلام دکتر محمدابراهیم آیتی، محفلی ماهانه در تهران در منزلی در سهراه ژاله (مجاهدین) با شرکت چند صد نفر از طبقات مختلف تشکیل میشد که این محفل به نام «انجمن ماهانه دینی» معروف شد و دو سال و نیم ادامه یافت و در آن سی سخنرانی بهوسیله عالمان مبرز اسلامی ایراد شد و بعداً سخنرانیهای استاد مطهری بهصورت سه جلد کتاب به نام «گفتار ماه» در اختیار عموم قرار گرفت.
بهموجب ارتباط نزدیک استاد شهید مطهری با اقشار و طبقات مختلف جامعه، در جریان قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، ایشان در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی نقش اساسی داشتهاند و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهیّجی علیه شخص شاه ایراد میکنند که در همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی انتقال مییابند و به همراه عدهای از روحانیون مبارزه تهران و شهرستانها زندانی میشوند و پس از ۴۳ روز به دنبال فشاری که از ناحیه علما و مردم بر رژیم شاه وارد میشود به همراه سایر روحانیون آزاد میگردند.
بعد از قضایای ۱۵ خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفه اسلامی که هسته آن همین هیئتهای مذهبی بودند و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولیفقیه تشکیل شده بود، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کرد. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند که تحت هدایت آنها در فکر و عمل باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیئتها مرتبط بودند، بهعنوان یکی از آن نمایندگان از سوی حضرت امام معرفی شدند. تأکید استاد بر این بود که این هیئتها از نظر فکری و آشنایی با معارف اسلامی ساخته شوند و به همین جهت درسهایی را برای آنها دایر نمودند که از آن جمله است بحث درباره سرنوشت و قضاوقدر که بعداً بهصورت کتاب «انسان و سرنوشت» منتشر شد. این بحث در واقع حلقهای از حلقات «بحثهایی از علل انحطاط مسلمین» بوده است که استاد آن را لازمه اصلاحات در جامعه اسلامی دانستهاند.
در سال ۱۳۴۵ مقالاتی در مجله منحط «زن روز» بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر میشد که عواطف مردم متدین را جریحهدار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود. استاد شهید مقالاتی در پاسخ به آن مقالات نگاشتند و در همان مجله در مقابل آن مقالات به چاپ رسید. بعدها آن مقالات بهصورت کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» درآمد.
در سال ۱۳۴۶ مؤسسه حسینیه ارشاد توسط استاد مطهری و با همکاری مرحوم محمد همایون و مرحوم حجتالاسلام شاهچراغی و ناصر میناچی بنیاد گذاشته شد. این مؤسسه پایگاه خوبی بود برای کار فرهنگی موردنظر استاد و آشناکردن مردم بهخصوص نسل جوان با اسلام راستین، و این پایگاه به پایگاههای دیگر استاد اضافه شد. گرچه بعدها، مشکلاتی در ارتباط با همکاری استاد با حسینیه ارشاد پیش آمد و منجر به استعفای وی شد که گزارش آن مناسب این مقال نیست.
استاد مطهری را باید از پیشتازان مبارزه با صهیونیسم در ایران دانست. نطقهای آتشین ایشان علیه صهیونیسم و در دعوت مسلمانان به یاری رساندن به ملت مظلوم فلسطین هنوز در گوشها طنینانداز است. استاد چنان کینه صهیونیستها را به دل داشتند که در هر موقع مناسب فریاد حقطلبانه خویش در این باب را سر میدادند. نطق تاریخی استاد علیه صهیونیسم در عاشورای سال ۱۳۹۰ قمری برابر با اسفند ۱۳۴۸ شمسی در حسینیه ارشاد که منجر به دستگیری ایشان شد فراموشنشدنی است.
استاد مطهری در دهه پنجاه به ادامه تألیف و تدریس پرداخت، کتابهای مسئله حجاب، علل گرایش به مادیگری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی و ... از جمله نوشتههای وی در عصر خفقان و تاریک پیش از انقلاب است.
کتاب نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر نیز محصول دوره اوجگیری نهضت اسلامی است و در ایام فاجعه هفدهم شهریور ۱۳۵۷ انتشار یافت که این امر خطرات زیادی برای استاد داشت ولی خوشبختانه ازآنجاکه قدرت رژیم شاه رو به تحلیل گذاشته بود خطر جدیای متوجه ایشان نشد.
پس از رحلت – شهادتگونه - آیتالله حاج سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور فعال و بهعنوان بازوی توانای حضرت امام خمینی در داخل کشور، در پیشبرد این نهضت الهی تلاش میکرد. در برگزاری مراسم چهلم، در مسجد ارک تهران، نقش اصلی را به عهده داشت.
در جریان مبارزات سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، استاد مطهری به طور فعال در رأس بسیاری از امور در تهران قرار داشت. اطلاعات و اخبار دقیق انقلاب از طریق ایشان به حضرت امام میرسید. هنگامیکه هواپیمای حامل امام خمینی از پاریس در فرودگاه تهران به زمین نشست، حضرت امام قبل از پیاده شدن از هواپیما استاد مطهری را خواستند و پس از آنکه کاملاً از اوضاعواحوال کشور آگاه شدند و در جریان برنامهها قرار گرفتند، از هواپیما پیاده شدند؛ و این نشانه اعتماد فراوانی است که امام به استاد داشتند.
متن خوشامدی که در فرودگاه مهرآباد تهران در حضور امام خمینی خوانده شد به قلم استاد مطهری بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد همچنان در عرصه انقلاب بهعنوان عضو شورای انقلاب و در عرصه فعالیتهای علمی و فرهنگی به سخنرانی و ... میپرداخت.
وی دشمنان بیرونی و داخلی را بهخوبی شناسایی کرده بود و افکار منحط و پلید را مورد نقد و بررسی قرار میداد. وی در برابر جبهه سلطنتطلب، کمونیستهای طرفدار بلوک شرق، منافقان کوردل و منحرفان تفکرات دینی ... به افشاگری علمی و فرهنگی میپرداخت.
مخالفان که نتوانستند وجود وی را تحمل کنند، دست به نقشه شومی زدند و در روز سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ ساعت ده و بیست دقیقه شب، گروه نادان و جنایتکار «فرقان» استاد مطهری را به شهادت رساندند، رهبر انقلاب و جامعه علمی حوزه و دانشگاه و مردم مسلمان در ماتمی عظیم فرو رفتند.
پس از شهادت استاد مطهری، حضرت امام خمینی پیام مهمی صادر فرمودند. متن پیام امام که بسیار عجیب بود، در بخشی از آن چنین آمده است:
... «مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملأ اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود. ترورها نمیتوانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر میشوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشههای گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمینشیند. اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان رشد نمود. برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادت توأم با شهامت بوده است ...
حضرت امام دو روز (پنجشنبه و جمعه ۱۳ و ۱۴ اردیبهشت) در مدرسه فیضیه به سوگ نشستند.
۵ - ترسیم شهید مطهری از موضوع وحدت اسلامی در قرآن و سنت
ابعاد مختلف وحدت، در سخنان و آثار مکتوب استاد شهید مطهری طرح گردیده است. نگاه جامعه به مجموعه آموزههای اسلام، واکاوی سیره نبی مکرم و پیشوایان معصوم دین، حکایت از اهتمام بسیار زیاد به موضوع یکپارچگی و انسجام امت اسلامی دارد که وی در بخشهای مختلف گفتار و نوشتارش به آن پرداخته است و ما نمونههایی از آن را در زیر ارائه میدهیم.
۱ - قرآن و وحدت؛
الف) در سوره آل عمران، آیه ۱۰۳ میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» یعنی همه با هم ریسمان الهی را محکم بگیرید و پراکنده نشوید. این آیه با کمال صراحت به موضوع «با هم» بودن و با هم دستورهای الهی را اجرا کردن و پراکنده اجرا نکردن توجه کرده است. اندک توجهی به مفهوم آیه میرساند که عنایت این کتاب آسمانی به این است که مسلمانان متفرق و پراکنده نباشند.
ب) سوره آل عمران، آیه ۱۰۵ که دنباله این آیه است (با یک آیه فاصله) میفرماید: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» یعنی شما مانند دیگران (پیروان سایر) مباشید که پس از آنکه آیات روشن الهی برایشان آمد فرقه فرقه شدند و اختلاف پیدا کردند، برای چنین کسانی عذاب عظیم است. مفهوم این آیه نیز واضح است. این آیه مخصوصاً به تفرقات مذهبی یعنی فرقه فرقه شدنها و مذاهب به وجود آمدنها اشاره میکند، زیرا این نوع اختلافات از هر نوع دیگر خطرناکتر است. جالبتوجه این است که آیه ۱۰۴ که در میان این دو آیه قرار گرفته است، این است: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّه يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی باید جماعتی از شما (یا باید شما جماعتی باشید که) دعوت به خیر و صلاح و نیکی بکنند، امربهمعروف و نهیازمنکر نمایند، همانا آنها هستند که رستگارانند.
ببینید، آیهای که در میان این دو آیه قرار گرفته است آیه دعوت به خیر و امربهمعروف و نهیازمنکر است. این برای آن است که قرآن کریم میخواهد بفهماند که همواره باید از طریق دعوت به خیر و صلاح و امربهمعروف و نهیازمنکر این وحدت محفوظ بماند؛ اگر این استوانه اسلامی یعنی اصل دعوت و ارشاد و امربهمعروف و نهیازمنکر بخوابد، وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان نیز از میان میرود.
ما مسلمانان دعوت و ارشاد و امربهمعروف و نهیازمنکر داریم ولی چون هدفهای اسلامی را نمیشناسیم، مخصوصاً از هدفهای بزرگ و اساسی و اصولی اسلام بیخبریم، از اسلام فقط با یک سلسله دستورهای ظاهری که مربوط به قشر اسلام است نه لب و مغز آن آشنایی داریم، هروقت به فکر دعوت و ارشاد میافتیم از حدود مسائل ساده اخلاقی و عبادی تجاوز نمیکنیم و حالآنکه یکی از هدفهای بزرگ اسلام بلکه بزرگترین هدف اسلام در امور عملی وحدت و اتفاق مسلمانان است. اولین وظیفه داعیان و ارشادکنندگان و آمران به معروف و ناهیان از منکر این است که در طریق وحدت مسلمانان بکوشند، در طریق همان چیزی بکوشند که مورد نزول این آیه کریمه است.
ج) «أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ» (سوره شوری، آیه ۱۳) یعنی دین را بپا دارید و در آن پراکنده نشوید، آنچه تو به آن دعوت میکنی بر مشرکین گران و دشوار است.
این آیه کریمه میخواهد بفهماند چون مخالفان اسلام با هدفهای اسلامی مخالفاند، آرزومند تفرق و پراکندگی آنها میباشند و از وحدت مسلمانان میترسند، آنها هستند که آتشهای تفرقه و اختلاف را دامن میزنند و موانع برای وحدت مسلمین ایجاد میکنند.
د) «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ» (سوره انفال، آیه ۴۶) یعنی با یکدیگر نزاع نکنید که سست خواهید شد و بوی شما از میان خواهد رفت. این آیه اتحاد مسلمانان را موجب قوت و قدرت و شوکت و بوی و خاصیت داشتن آنها معرفی میکنند، میفرماید اگر در میان شما اختلاف افتد قوت و شوکت و بوی و خاصیت شما از میان میرود.
نزاعها بر دو قسم است: بعضی نزاعها مربوط به تضاد منافع آنی افراد است، اما بعضی نزاعها ریشه عقیدهای دارند. اینهاست که فوقالعاده خطرناک است، اینهاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و بحثها و جدلها و کتابها و نوشتهها به وجود میآورد و قرنها ادامه پیدا میکند و هر چه زمان میگذرد بر موجبات آن افزوده میشود و شکاف عمیقتر میگردد.
هـ) «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران، آیه ۲۰۰) (این آیه آخرین آیه از سوره آل عمران است) یعنی ای اهل ایمان! صابر و خویشتندار باشید، یکدیگر را در خویشتنداری یاری نمایید و با یکدیگر پیوند داشته باشید، تقوای الهی داشته باشید، باشد که رستگار شوید. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص ۲۰۶ - ۲۰۹).
۲ - رسول اکرم و عقد اخوت
پیغمبر اکرم هنگامیکه مهاجرین از مکه به مدینه آمدند ... میان آنها و انصار عقد اخوت یعنی پیمان برادری برقرار کرد: هر یک از مهاجرین را با یکی از انصار؛ یا خودشان همدیگر را انتخاب میکردند و پیغمبر اکرم آنها را برادر یکدیگر قرار میداد. مسئله برادرخواندگی یا عقد اخوت الان هم مطرح است. لابد در کتابهای دعا مثل مفاتیح خواندهاید که در روز هجدهم ماه ذیالحجه که روز غدیر است، سنت است که مسلمانان با یکدیگر صیغه برادری بخوانند و پس از آن حقوقی بر یکدیگر علاوه پیدا میکنند، مثلاً به یکدیگر حق پیدا میکنند که یکدیگر را در مواقع دعا فراموش نکنند، حق پیدا میکنند که در قیامت از یکدیگر شفاعت کنند، حق پیدا میکنند که در خوبیها هر یک دیگری را مقدم بدارد بر دیگران، و ازاینقبیل.
گفتیم پیغمبر اکرم در صدر اسلام میان مهاجرین و انصار عقد اخوت بست و حتی در ابتدا میان آنها ارث برقرار کرد یعنی گفت اینها از یکدیگر ارث میبرند. البته این یک حکم استثنایی بود برای مدت معین. اگر یک مهاجر میمرد، چیزی اگر داشت به برادر انصاری او میرسید، و برعکس. در آن مدتی که مسلمین در مضیقه بودند پیغمبر این حکم را برقرار کرد، بعد حکم را برداشت و فرمود ارثبر همان اساس قرابت و خویشاوندی است که هنوز هم این حکم باقی است و در همان جاست که مسئله برادری پیغمبر با امیرالمؤمنین مطرح است. این را اهل تسنن هم قبول دارند.
پیغمبر اکرم میان هر یک از مهاجرین و انصار عقد اخوت بست و طبق قاعده باید میان علی که از مهاجرین است و یکی از انصار عقد اخوت برقرار کند ولی با هیچیک از انصار عقد اخوت برقرار نکرد. نوشتهاند که علی آمد نزد پیغمبر و فرمود: یا رسولالله! پس برادر من کو؟ شما هرکسی را با یکی برادر کردید، برادر من کو؟ فرمود: «أنا اخوک» من برادر تو هستم. (آشنایی با قرآن (۳)، ص ۱۹۲ - ۱۹۳).
۳ - سیره علی در زمینه وحدت
سیره متروک و فراموش شده شخص مولای متقیان علی (قولاً و عملاً) که از تاریخ زندگی آن حضرت پیداست، بهترین درس آموزنده در زمینه وحدت است.
علی از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبههای فراوانی در نهجالبلاغه شاهد این مدعاست. درعینحال، این تظلمها موجب نشد که از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود. در جمعه و جماعت شرکت میکرد، سهم خویش را از غنائم جنگی آن زمان دریافت میکرد، از ارشاد خلفا دریغ نمینمود، طرف شور قرار میگرفت و ناصحانه نظر میداد.
در جنگ مسلمین با ایرانیان که خلیفه وقت مایل است خودش شخصاً شرکت نماید علی پاسخ میدهد: خیر، شرکت نکن، زیرا تا تو در مدینه هستی دشمن فکر میکند فرضاً سپاه میدان جنگ را از بین ببرد از مرکز مدد میرسد ولی اگر شخصاً به میدان نبرد بروی خواهند گفت: «هذا اصل العرب» ریشه و بن عرب این است. نیروهای خود را متمرکز میکنند تا تو را از بین ببرند و اگر تو را از بین ببرند با روحیه قویتر به نبرد با مسلمانان خواهند پرداخت. (نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۴).
علی در عمل نیز همین روش را دارد. از طرفی شخصاً هیچ پستی را از هیچیک از خلفا نمیپذیرد، نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه اماره الحاق و نه یک چیز دیگر ازاینقبیل را، زیرا قبول یکی از این پستها به معنی صرفنظرکردن او از حق مسلم خویش است و بهعبارتدیگر کاری بیش از همکاری و همگامی و حفظ وحدت اسلامی است. اما درعینحال که خود پستی نمیپذیرفت مانع نزدیکان و خویشاوندان و یارانش در قبول آن پستها نمیگشت، زیرا قبول آنها صرفاً همکاری و همگامی است و بههیچوجه امضای خلافت تلقی نمیشد. [۳]
سیره علی در این زمینه خیلی دقیق است و نشانه فانی بودن آن حضرت در راه هدفهای اسلامی است. درحالیکه دیگران میبریدند او وصل میکردند، آنها پاره میکردند و او میدوخت.
ابوسفیان فرصت را مغتنم شمرد، خواست از نارضایی او استفاده کند و انتقام خویش را بهصورت خیرخواهی و احترام به وصیت پیغمبر بهوسیله وصی پیغمبر از پیغمبر بگیرد، اما قلب علی آگاهتر از این بود که گول ابوسفیانها را بخورد، دست رد بر سینهاش زد و او را از خود راند.
در هر زمانی ابوسفیانها و حیی بن اخطبها در کارند. در عصر ما انگشت حیی بن اخطبها در بسیاری از جریانات نمایان است. بر مسلمین و بالاخص شیعیان و موالیان علی است که سیرت و سنت آن حضرت را در این زمینه نصبالعین خویش قرار دهند و فریب ابوسفیانها و حیی بن اخطبها را نخورند. (امامت و رهبری، ص ۱۸ - ۲۰).
۴ - وحدت در احادیث
الف) حدیثی را شیعه و سنی از رسول اکرم روایت کردهاند به این مضمون: ثلاث لا یغلّ علیهنّ قلب امرئ مسلم: اخلاص العمل لله و النصیحه لائمه المسلمین و اللزوم لجماعتهم یعنی سه چیز است که هرگز دل مرد مسلمان در مورد آنها نمیلغزد و خیانت نمیکند: عملی را خالصاً لوجه الله بهجا آوردن، خیرخواهی برای پیشوایان مسلمانان، همراهی و ملازمت جماعت مسلمین.
از قضا این جملهها جزء کلماتی است که رسول اکرم در حجةالوداع برای مردم القاء کرد. رسول اکرم در حجةالوداع در مواقف چندی برای مردم سخن گفته است: در مسجدالحرام، در عرفات، در مسجد خیف (منا)، در غدیر خم. جملههای بالا را در مسجد خیف که در منا واقع است، ادا فرموده است.
ب) در کافی (ج۲، ص ۶۳۶) مینویسد: معاویه بن وهب گفت از امام صادق پرسیدم: ما (یعنی شیعیان) چگونه باید با دیگران (اهل تسنن) معاشرت کنیم، تکلیف ما با آنها چیست؟ امام فرمود: ببینید ائمه شما چگونه رفتار میکنند، مانند امامان خود رفتار کنید. به خدا قسم امامان شما بیماران آنها را عیادت میکنند، جنازههای آنها را تشییع میکنند، برای آنها شهادت میدهند. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص۲۰۶ـ۲۰۹).
۶ - پیشگامان وحدت اسلامی در نگاه شهید مطهری
در دو قرن اخیر بهصورت ویژه برخی از متفکران مسلمان با هدف بالابردن سطح آگاهی اجتماعی - سیاسی جامعه اسلامی و برملاکردن توطئههای دشمنان اسلام، موضوع وحدت امت اسلامی را بهپیش کشیدند و آسیبهای تفرقه و تشتت را نشان دادند. استاد شهید مطهری در نوشتههای مختلفش از پیشگامان وحدت اسلامی ستایش کرده بعضی از افکار و عملکرد آنان را ستوده است. در زیر به نمونههایی از اظهارات وی اشاره میشود:
ـ ظاهراً ندای اتحاد اسلام را در برابر غرب اولینبار سید جمالالدین بلند کرده. منظور از اتحاد اسلام، اتحاد مذهبی - که امری غیرعملی است - نبود. منظور اتحاد جبههای و سیاسی بود، یعنی تشکیل صف واحد در مقابل دشمن غارتگر. (اتحاد اسلامی در آثار شهید مطهری، ص۳۷).
ـ عبده که مانند سید جمال در پی وحدت دنیای اسلام بود و با تعصبهای فرقهای میانه خوبی نداشت، وقتیکه به قول خودش نهجالبلاغه را کشف کرد، در صدد شرح و نشر آن برآمد و در تحشیه و پاورقی بر همه آن کتاب (حتی بر خطبههایی که علیه خلفا بود) درنگ نکرد، همچنان که از ستایش بلیغ و بیمانند سخنان علی خودداری ننمود. (نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص ۴۰ و ۴۱).
ـ اقبال مدعی است که از تاریخ مردن تفکر اسلامی پانصد سال میگذرد؛ پانصد سال است که طرز تفکر مسلمین درباره اسلام بهصورت مردهای درآمده و صورت زندگی خودش را ازدستداده است.
حدود پانصد سال پیش وقتیکه اندلس را که یکی از شریفترین اعضای پیکر اسلامی بود از مسلمانان گرفتند ... اساساً مسلمین دیگر هیچ متوجه نشدند و گویا اصلاً خبردار نشدند که عضو شریفی را، یکی از مهدهای بزرگ تمدن اسلامی و جهانی را از آنها گرفتند. در آنوقت گرفتار جنگ شیعه و سنی بودند، اصلاً فکر نمیکردند که چنین موضوعی هم در دنیا مطرح است و چنین فاجعهای هم برای دنیای اسلام رخداده است. (احیای تفکر اسلامی، ص ۲۴ و ۲۵).
ـ یکی از مزایای مرحوم آیتالله بروجردی توجه و علاقه فراوانی بود که به مسئله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، میدانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامنزدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میکنند بلکه آن را دامن میزنند، و هم توجه داشت که بُعد و دوری شیعه از سایر فرق سبب شده که آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند به این جهات بسیار علاقهمند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آنطور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند معرفی شود.
از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظمله که هنوز ایشان در بروجرد بودند «دارالتقریب بین المذاهب اسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شد. معظمله در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد. برای اولینبار بعد از چندین صدسال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شیخ محمد شلتوت مفتی مصر و رئیس جامع الازهر روابط دوستانهای برقرار شد و نامهها مبادله گردید.
قطعاً طرز تفکر معظمله و حسن تفاهمی که بین ایشان و شیخ شلتوت بود مؤثر بود در اینکه آن فتوای تاریخی معروف را در مورد به رسمیت شناختن مذهب شیعه بدهد. معظمله را نباید گفت نسبت به این مسئله علاقهمند بود بلکه باید گفت عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغدلش برای این موضوع پر میزد.
عجیب این است که مرحوم آیتالله بروجردی قبل از حادثه قلبی دوم که منجر به فوت ایشان شد و بعد از حمله قلبی اول وقتیکه به هوش آمدند قبل از توجه به حال خود، موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح میکنند و میگویند که من آرزوها در این زمینه داشتم. (شش مقاله، ص ۲۴ و ۲۵).
ـ علامه امینی به این نکته که ... نقش الغدیر در وحدت اسلامی چیست؟ آیا مثبت است یا منفی، خود کاملاً توجه داشتهاند و برای اینکه از طرف معترضان - اعم از آنان که در جبهه مخالف خودنمایی میکنند و آنهایی که در جبهه موافق خود را جا زدهاند -مورد سوءاستفاده واقع نشود، نظر خود را مکرر توضیح داده و روشن کردهاند.
علامه امینی طرفدار وحدت اسلامیاند و با نظری وسیع و روشنبینانه بدان مینگرند. (شش مقاله، ص۲۱۶و۲۱۷).
... نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی از این نظر است که اولاً منطق مستدل شیعه را روشن میکند و ثابت میکند که گرایش ... مسلمانان به تشیع - برخلاف تبلیغات زهرآگین عدهای - مولود جریانهای سیاسی یا نژادی و غیره نبوده است، بلکه یک منطق قوی متکی به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است. ثانیاً ثابت میکند که پارهای اتهامات به شیعه - که سبب فاصلهگرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است - از قبیل اینکه شیعه غیرمسلمان را بر مسلمان غیر شیعه ترجیح میدهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیرمسلمانان شادمان میگردد، و از قبیل اینکه شیعه بهجای حج به زیارت ائمه میرود، یا در نماز چنین میکند و در ازدواج موقت چنان، بهکلی بیاساس و دروغ است. ثالثاً شخص شخیص امیرالمؤمنین علی را که مظلومترین و مجهولالقدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و میتواند مقتدای عموم مسلمین واقع شود، و همچنین ذریّه اطهارش را به جهان اسلام معرفی میکند. (شش مقاله، ص ۲۲۰).
۷ - توصیهها و راهکارهای شهید مطهری برای اتحاد و انسجام اسلامی
در آثار و نوشتههای شهید مطهری، توصیهها و راهکارهای چندی برای وحدت امت اسلامی ارائه شده است که به برخی از آنها با توضیح مختصر پرداخته میشود:
۱. شناخت متقابل مذاهب اسلامی؛ ما در صدد این نیستیم که طرحی برای ازبینبردن فرقهها و مذاهب و بازگشت همه به اصل اسلام بریزیم؛ زیرا این، کاری است که اولاً از ما ساخته نیست و ثانیاً وحدت اسلامی متوقف بر این نیست که فرق و مذاهب از میان برود. جهات اختلاف فرق و مذاهب آنقدر زیاد نیست که مانع اخوت اسلامی بشود و جهات اشتراک آنها آنقدر زیاد و نیرومند است که میتواند آنها را به هم بپیوندد.
و نیز ما نمیخواهیم ادعا کنیم که تمام اختلافات مسلمین از نوع سوءتفاهم است. خیر، چنین ادعایی هم نداریم. همه اختلافات سوءتفاهم نیست،اگر بناست حل بشود به طریق دیگر غیر از رفع سوء تفاهمات باید حل شود. آنچه ما در صدد آن هستیم این است که شکافهایی که ناشی از خوب درک نکردن یکدیگر است، از میان برود. هدف ما این است که فرق و مذاهب اسلامی یکدیگر را آنطور که هستند بشناسند و تصور کنند، تصورات دروغ و وهمی را از خود نسبت به برادران خود دور کنند. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص ۲۰۵).
۲ - وحدت و حسن تفاهم؛ اقدامات حسن تفاهم را در دو قسمت باید انجام داد: اول در این ناحیه که اقداماتی بشود که سوءتفاهماتی که دیگران درباره ما ایرانیان و شیعه پیدا کردهاند از بین بروند. این از این طریق نمیشود که مثلاً ما بهاینترتیب عمل کنیم که ایهاالناس! تنها تابع پیغمبر، ما هستیم زیرا پیغمبر خلیفه معین کرده است و ما تابع واقعی پیغمبر و خلیفه منصوب او هستیم. اینگونه کارها چون مستلزم تحقیر و تخطئه طرف است، هراندازه مستدل باشد تجربه نشان داده که اثر نمیبخشد.
طریق دیگر این است که محاسن شیعه معرفی شود؛ فقه شیعه، تفاسیر شیعه، کتب اخلاقی شیعه، کتب دعای شیعه، مدارس و مجامع شیعه، شخصیتهای شیعه معرفی شود، همانطوری که عملاً دیدیم کتاب «مختصر النافع» محقق حلی چقدر اثر خوب بخشید.
قسمت دوم این است که خود ما از نزدیک آنها را مطالعه کنیم. آیا آنها واقعاً ناصبی هستند؟ آیا آنها از روی دروغ و دشمنی و برای ابطال حج مدعی رؤیت هلال میشوند؟ چرا اینجور فکر کنیم؟! (یادداشتهای استاد مطهری (۷)، ص ۴۱۴ و ۴۱۵).
۳ - محورهای وحدت اسلامی؛ فقط سه چیز است که میتواند مسلمین را به هم مربوط کند و ملاک وحدت آنهاست: قرآن، رسول اکرم و سیرت و تاریخ آن حضرت، کعبه و حج. از اینجا میتوان به عمق گفته معروف گلادستون پی برد که معروف است گفته است: «مادام القرآن یُتْلی و محمّد یذکر و الکعبه یحج فالنصرانیّه علی خطرٍ عظیمٍ».
تا قرآن خوانده میشود و نام محمد بر سرزبانهاست و حج کعبه گزارده میشود، نصرانیت در خطر بزرگ قرار دارد. (حج، ص ۶۶ و ۶۷).
۴ - وسعت نظر و تسامح، مایه اتحاد؛ وسعت نظر و سعه مشرب، چه در آنچه مربوط به غیرمسلمان است که یکی از علل تشکیل تمدن اسلامی تسامح با اهل مذاهب دیگر است و چه از نظر خود مسلمانان و اختلاف عقاید و سلایق که امروز برعکس نوعی تنگنظری عجیب حکمفرماست که همه، همه را تخطئه و تکفیر و تفسیق میکنند، رحمت خود را محدود میکنند، هی قیدوشرط بر اسلام میافزایند. اسلام میگوید: «و لا تقولوا لمن ألقی الیکم السلامَ لست مؤمناً»؛ قرآن درباره اختلاف میگوید: «و لذلک خلقهم»، پیغمبر فرمود: «اختلاف امتی رحمه».
تفکرهای محدود که منجر به تخطئهها و تکفیر و تفسیقها میشود بزرگترین اثرش، تفرق و تشتت نیروهاست. (یادداشتهای استاد مطهری (۱)، ص۱۵۵).
۵ - یادآوری عوامل وحدت و زدودن سوءتفاهمات؛ یکی از ابتلائات مسلمین این است که گذشته از اینکه از لحاظ پارهای معتقدات تفرق و تشتت پیدا کردهاند و مذهبها و فرقهها در میان آنها پیدا شده است دچار سوءتفاهمات زیادی نسبت به یکدیگر میباشند؛ یعنی گذشته از پارهای اختلافات عقیدهای دچار توهمات بیجای بسیاری درباره یکدیگر میباشند. درگذشته و حاضر آتشافروزانی بوده و هستند که کوشششان بر این بوده و هست که بر بدبینیهای مسلمین نسبت به یکدیگر بیفزایند. تهدیدی که از ناحیه سوءتفاهمات بیجا و خوب درک نکردن یکدیگر متوجه مسلمین است بیش از آن است که از ناحیه خود اختلافات مذهبی متوجه آنهاست. مسلمانان از نظر اختلافات مذهبی طوری نیستند که نتوانند وحدت داشته باشند، نتوانند با یکدیگر برادر و مصداق «انما المؤمنون اخوه» (حجرات/۱۰) بوده باشند، زیرا خدایی که همه پرستش میکنند یکی است، همه میگویند: لا اله الا الله، همه به رسالت محمد ایمان دارند و نبوت را به او پایانیافته میدانند و دین او را خاتم ادیان میشناسند، همه قرآن را کتاب مقدس آسمانی خود میدانند و آن را تلاوت میکنند و قانون اساسی همه مسلمین میشناسند، همه بهسوی یک قبله نماز میخوانند و یک بانگ به نام اذان برمیآورند، همه در یک ماه معین از سال که ماه رمضان است روزه میگیرند، همه روز فطر و اضحی را عید خود میشمارند، همه مراسم حج را مانند همه انجام میدهند و با هم در حرم خدا جمع میشوند، و حتی همه خاندان نبوت را دوست میدارند و به آنها احترام میگذارند. اینها کافی است که دلهای آنها را به یکدیگر پیوند دهد و احساسات برادری و اخوت اسلامی را در آنها برانگیزد. ولی ...
ولی امان از سوء تفاهمات، امان از توهمات و تصورات غلطی که فرق مختلف درباره یکدیگر دارند و امان از عواملی که کاری جز تیره کردن روابط مسلمانان ندارند. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص۲۰۴و۲۰۵).
۸ - اندیشههای اتحاد در کلمات استاد
علاوه بر نکاتی که پیشازاین آوردهایم، در جایجای کتابها و یادداشتهای شهید مطهری، از اتحاد و انسجام امت اسلامی سخن به میان آمد. نمونههای کوتاهی از اندیشههای اتحاد در آثار استاد، پایانبخش این نوشتار خواهد بود.
ـ وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفتریات آنها نیست، بلکه متشکل شدن مسلمین در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان است. (شش مقاله، ص ۲۱۲).
ـ وحدت و اخوت اسلامی سخت مورد عنایت و اهتمام شارع مقدس اسلام است و از اهم مقاصد اسلام محسوب میشود؛ چنانکه قرآن و سنت و تاریخ اسلام بر آن گواه است. (شش مقاله، ص ۲۱۱).
ـ وحدت در جهانبینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستشها و نیایشها و در آداب و سنن اجتماعی خوب، میتواند از مسلمانان ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند. (شش مقاله، ص ۲۱۳).
ـ حفظ وحدت یکی از هدفهای اسلامی است و باید در حدود امکان برای تحقق این هدف بکوشیم تا مصداق «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّه يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» باشیم. (حج، ص ۱۷).
ـ یکی از هدفهای بزرگ اسلام، بلکه بزرگترین هدف اسلام در امور عملی، وحدت و اتفاق مسلمانان است. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص۲۰۷).
ـ کسی که کوچکترین آشنایی با تعلیمات اسلامی داشته باشد، در این جهت تردید نمیکند که اسلام بهعناوینمختلف دستور داده که مسلمانان دور هم جمع شوند، یکدیگر را از نزدیک ببینند و از احوال یکدیگر مطلع شوند تا دلهایشان به یکدیگر نزدیک شود، دیوارها از میان برده شود و شکافها پر شود. (حج، ص۱۷و۱۸).
ـ مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامی عصر ما، اتحاد و همبستگی ملل و فرق اسلامی را، خصوصاً در اوضاعواحوال کنونی که دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پیوسته با وسایل مختلف در پی توسعه خلافات کهن و اختراع خلافات نوین است، از ضروریترین نیازهای اسلامی میدانند. (شش مقاله، ص ۲۱۲).
ـ در دین اسلام، ملیّت و قومیت به معنایی که امروز میان مردم مصطلح است هیچ اعتباری ندارد، بلکه این دین به همه ملتها و اقوام مختلف جهان با یکچشم نگاه میکند. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۲).
ـ تهدیدی که از ناحیه سوء تفاهمات بیجا و خوب درک نکردن یکدیگر متوجه مسلمین است بیش از آن است که از ناحیه خود اختلافات مذهبی متوجه آنهاست. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص ۲۰۴).
ـ جهات اختلاف فرق و مذاهب آنقدر زیاد نیست که مانع اخوت اسلامی بشود و جهات اشتراک آنها آنقدر زیاد و نیرومند است که میتواند آنها را به هم بپیوندد. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص ۲۰۵).
ـ خراب کردن دیوارهای سوءتفاهم، مهمترین وظیفهای است که در راه تقویت دین بهواسطه محکم کردن اتحاد مسلمانان باید انجام داد. (حج، ص ۸۱).
ـ فرق و مذاهب اسلامی باید یکدیگر را آنطور که هستند بشناسند و تصورات دروغ و وهمی را از خود نسبت به برادران خود دور کنند. (یادداشتهای استاد مطهری (۲)، ص ۲۰۵).
ـ بر مسلمانان و مخصوصاً داعیان خیر و ارشادکنندگان خلق و آمران به معروف و ناهیان از منکر است که در طریق تحقق یافتن اتحاد مسلمین کوشش کنند و لااقل آتش اختلافات را دامن نزنند. (حج، ص۲۶).
ـ مخالفین اتحاد مسلمین برای اینکه از وحدت اسلامی مفهومی غیرمنطقی و غیرعلمی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند تا در قدم اول با شکست مواجه شود. (شش مقاله، ص ۲۱۲).
ـ مسئله وحدت ملل اسلامی بر اساس ایدئولوژی و اینکه قومیتها و نژادها مرزهای مصنوعی است برای تسهیل شناسایی، یکی از مظاهر وسعت نظر تفکر اسلامی است، و برعکس رجوع به تعصبات ملی و نژادی و ناسیونالیستی گرایش به محدودیت و در پوست خود مانند خارپشت فرورفتن است.
ظاهریون و حنابله در اهلسنت و اخباریین شیعه ممثّل تنگنظری از این نظرند. (یادداشتهای شهید مطهری (۱)، ص ۱۵۶).
ـ در حال حاضر استعمار دو کار اساسی کرده است برای اینکه احساس اخوت زنده نشود؛ یکی تجزیه و قطعهقطعه کردن فرهنگ و تمدن اسلامی از راه تقویت ناسیونالیسم و نژادپرستی و قومیتها، آنچنانکه میبینیم سخن از فرهنگ عرب و ایران و ترک و هند و غیره است و حالآنکه آنچه در طول هزار و سیصد سال وجود داشته یک فرهنگ بیشتر نیست و آن فرهنگ اسلامی است.
دیگر استخوان لای زخمهایی است که اغلب در مرز کشورهای اسلامی گذاشتهاند از قبیل شطالعرب و جزیره تبت و پشتونستان و غیره، سومی هم وجود دارد و آن استخدام عامل برای تألیف و نشر کتب در ایجاد اختلاف مثل الخطوط العریضه و کتاب سید روضاتی. (یادداشتهای استاد مطهری (۷)، ص۴۱۴).
منابع و مآخذ:
۱. قرآن مجید.
۲. نهجالبلاغه.
۳. جاوید موسوی، سید حمید، اتحاد اسلامی در آثار شهید مطهری، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶.
۴. سیری در زندگانی استاد مطهری، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم، بهمن ۱۳۸۷.
۵. مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، انتشارات صدرا، قم.
۶. تکامل اجتماعی انسان، انتشارات صدرا، قم.
۷. عدل الهی، انتشارات صدرا، قم.
۸. حق و باطل، انتشارات صدرا، قم.
۹. حج.
۱۰. یادداشتهای استاد مطهری (۱)، (۲) و (۷)، انتشارات صدرا، قم.
۱۱. خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، قم.
۱۲. آشنایی با قرآن (۳)، انتشارات صدرا، قم.
۱۳. امامت و رهبری، انتشارات صدرا، قم.
۱۴ مطهری، مرتضی، نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، قم.
۱۵. احیای تفکر اسلامی، انتشارات صدرا، .
۱۶ . شش مقاله، انتشارات صدرا، قم.
[۱]ـ عضو هیئتعلمی جامعه المصطفی العالمیه.
[۲]ـ ازآنجاکه در زمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوره رژیم استبدادی پهلوی، بردن نام امام خمینی، جرم بود، و نویسنده محترم نمیتوانست آن را در کتابش ذکر کند، لذا از نام استادش به «روح قدس الهی» تعبیر کرده است.
[۳] - رجوع شود به شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ذیل نامه ۶۲، سخن امام: فأمسکت ید حتی رأیت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام.