شناخت جنبشهاى اسلام گرا در آسياى مركزى و قفقاز
دلاور محمد پور
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه:
هنوز سرزمينهاى مسلمانان آسياى مركزى و قفقاز زخمهاى قرار گرفتن در خط مقدم برخورد دو نيروى قدرتمند تاريخ را كهنه نكرده است. زمانى رهبران روسيه مدعى بودند كه تمدن غرب و اروپا مديون روسيه است چرا كه همچون سپرى در مقابل تهاجم همه جانبه تمدن اسلامى ايستاده ومانع پيشروى مسلمين به اروپا شده ودر اين ميان خود تلفات بسيارى داده وغرب را وادار كرده است. اما اين روى سكه نيز ديدنى است كه مردم سرزمينهاى سربه فلك كشيده قفقاز ودشتهاى پهناور آسياى مركزى مانع لشكركشيهاى روسها حامل پرچم وتمدن غربى به قلمرو مسلمانان در شرق گرديده اند. آرى تاريخ قفقاز وخراسان بزرگ برخورد نمايندگان تمدن غرب وتمدن شرقى است.
در حال حاضر بخشى از مسلمانان قفقاز و آسياى مركزى همچنان در زير چكمه هاى سلطه طلبان روسيه كشته مى شوند; از سرزمينهايشان رانده ودر زير بمباران قرار مى گيرند. باهمه اين احوال هويت آنها استوار باقى مانده وجنگ وستيز براى محو هويت آنها ادامه دارد; چرا كه ستيز بى امان چچنها وداغستانيها در قفقاز ومبارزه مستمر ازبكها وتاجيكها در آسياى مركزى منطقة را فراگرفته وروسيه را با معضل بزرگ مواجه كرده است. وجود جريانى چنان ريشه دار در مجاورت ج.ا.ايران در منطقة راهبردى ياد شده براى ما بسيار مهم بوده ريشه يابى تحولات وخيزشها را ضرورى مى نمايد.
در نوشتار حاضر سعى بر اين است جوانب گوناگون از لحاظ تاريخى، جغرافياى، تعلقات ريشه اى، سير دگرگونى وتنوع جريانات مقاومت مورد بررسى قرارگيرد و تاحد امكان جوانب امور روشن وبه شفافيت امر جهت اتخاذ موضوع واظهار نظر نزديك شود.
به علت ويژگيهاى خاص موضوع از قبيل تازه وسريع الوقوع بودن وقايع، وموانع سياسى وبه نظر ديگر برخورد با امنيت ملى و.... اطلاع وآگاهيهاى يقين آور بسيار كم بوده ويا نيست، لذا در برخى از بخشهاى بحث، فقط به حلقه هاى مركزى موضوع نزديك شده ايم اما جواب صريح بدست نيامده است. جهت روشن شدن صور مختلف موضوع به فرصت بيشتر احتياج است.
در تهيه مطلب حاضر، دوستان وهمكاران بسيارى مساعدت كرده اند. حتى در ترسيم سطوح مناطق مورد بحث، مكتوباتى ارايه دادند ودر تهيه فيش، بريده جرايد و مقالات ذيربط مدد رساندند كه از آنها تقدير وتشكر مى شود. بويژه آقايان پورمانى وحاج قنبر كه در جمع آورى مآخذ نقش اساسى داشتند. همچنين از آقاى رمضانى كارشناس حوزه آفريقا، آقايان جعفرى و اكبرى رايزنهاى سابق ج. ا. ايران در تاجيكستان وازبكستان براى ارايه نظرات واطلاعات سپاسگزار هستم.
حوزه جغرافيايى موضوع:
كشورهايى كه پس از سپرى كردن دهه هاى متمادى با شوروى، (همان وارث روسيه تزارى) اكنون جدا شده اند، و بعنوان سرزمين مسلمان نشين شناخته مى شوند مورد بحث قرار خواهد گرفت. اين منطقه شامل دو قسمت است. آسياى مركزى كه كشورهاى ازبكستان، تاجيكستان، قرقيزستان، تركمنستان وقزاقستان را در بردارد. قفقاز كه كشور آذربايجان وجمهوريهاى خودمختار ومنطقه هاى خودمختار وابسته به روسيه در آن واقع شده اند. اگر چه ارمنستان وگرجستان نيز در قفقاز واقعند ليكن چون كشور مسلمان نشين نيستند در تقسيم بندى يادشده نمى گنجند.
تمام واحدهاى سياسى واقع شده در حوزه جغرافيايى مشخص شده كم ودر بيش درگير جريان خيزش هويت اسلامى هستند. اما جمهورى خودمختار داغستان وابسته به جمهورى فدراتيو روسيه وجمهورى چچن كه بطور يك جانبه اعلام استقلال كرده وبعد از جنگ با روسيه از اين كشور جدا شده، همچنين در آسياى مركزى جمهوريهاى تاجيكستان ازبكستان بويژه منطقه دره فرغانه كه بين جمهوريهاى تاجيكستان، ازبكستان وقرقيزستان واقع شده است، بيشترين تحركات را داشته اند وعمده درگيريهاى منجر به بحران را بخود اختصاص مى دهند.
جريان تاريخى موضوع:
مناطق مسلمانان نشين دركشمكش دراز مدتى به مرور زير سلطه روسيه تزارى در آمدند. قزاقستان در قرن هيجدهم، خيوه، سمرقند، بخارا، تاشكند طى سالهاى 1865 تا 1876 توسط روسيه تصرف شدند. در اواخر قرن نوزدهم تاجيكستان، در سال 1881 تركمنستان و1876 قرقيزستان به اشغال روسها درآمد. در منطقه قفقاز، بخش جنوبى وقسمتى از بخش شمالى طى قراردادهاى گلستان وتركمانچاى در سالهاى 1812 و1828م و بخش شمالى (داغستان وچچن) در سال 1859 زير سلطه تزارهاى روس قرارگرفت.
پس از استيلاى روسها، مبارزات مسلمانان از شكل بازدارنده به مرحله رهايى بخش تغيير هدف داد وهيچگاه صحنه آن سرزمين خالى از رويارويى، اعتراض ومبارزه اسلام گرايان با روسها ـ چه تزارى وچه بلشويكى ـ خالى نبود. اگرچه گاهى ظاهراً آرامش برقرار مى شد ليكن جنبشهاى زير زمينى فعال بودند ويا با چهره و وجهى ديگر اقدام مى كردند.
اشاره به برخى از ريشه هاى جنبشهاى دينى مسلمانان منطقه، پيش نياز درك اوضاع فعلى ميباشد. ريشه هاى اصلى اين مقاومتها به رهبران طريقتهاى صوفيه برمى گردد. طريقت نقشبنديه، قادريه، كبرويه در ابتدا وطريقتهاى ديگر منطقه اى مثل يسوى، ويس حاجى، چيم ميرزا در ادامه بارزترين حركت هاى ضد بيگانه ودر عين حال اسلامگرايانه را رهبرى كردند.
امام منصور شيخ طريقت نقشبنديه در قفقاز شمالى در سال 1785 و زمان سلطنت كاترين دوم بر عليه روسها قيام كرد كه تا 1791 ادامه يافت ([1]).
در دهه دوم از قرن نوزدهم، بخشهاى جنوبى منطقه قفقاز شمالى با اعلام جهاد توسط شيخ محمد افندى از طريقت نقشبنديه براى روسها ناامن وميدان مبارزه شد. بعد از وى از سال 1844 تا 1859 رهبرى ديگر از همان طريقت صوفيه به نام امام شاميل، قفقاز شمالى به ويژه داغستان وچچنستان را از دست روسيه خارج كرد ومدت 35 سال در مقابل روسها به مبارزه پرداخت. اين مرحله بنام «نهضت مريدى» در تاريخ ثبت شده است ([2]).
جنگجويان مسلمان قفقاز و رهبر آنان «امام شاميل» تحسين تاريخنگاران معاصر را برانگيخته بود. الكساندر دوما در سفر به قلمرو فرمانروايى امام شاميل، در گزارشى كه به پاريس فرستاد نوشت: «شاميل اعجوبه اى است كه عليه كليه فرمانروايان روسيه جنگيد».
لارماكس، شاميل را دمكرات بزرگ ناميده است. پوشكين، لومانتف وتولستوى، بزرگان ادبيات كلاسيك روسيه كه در جنگهاى قفقاز شركت داشتند، اين جنگها را محكوم وبا مدافعان كوه نشين ابراز همدردى مى كردند ([3]).
پوشكين شاعر نامى روس چنين مى سرايد:
فرزندان سربلند قفقاز
شما مى جنگيديد، به طرز فجيعى نابود مى شديد.
نه خون، نه جوشن، نه كوهها، نه اسبهاى تندرو
ونه عشق خروشان شما به آزادى، شما را نجات دادند ([4]).
لرمانتوف ديگر اديب روس چنين مى نويسد:
قفقاز، اى سرزمين دور افتاده
سرزمين آزاديهاى ساده
توهم انباشته از بدبختى هستى
وقامت از جنگ خونين شده است...
وى در شعر ديگرى چنين مى گويد:
آزادى ـ خداى آنهاست; جنگ ـ قانون آنهاست...
آنجا شكست دادن دشمن جنايت نيست
آنجا دوستى صادقانه است، اما انتقام صادقانه تر است;
آنجا پاداش نيكى به نيكى وخون به خون است;
ونفرت هم مثل عشق بى حدود وحصر است ([5]).
داغستان وچچن مجدداً در جريان انقلاب اكتبر 1917 دست بكار قيام شدند وباز هم در 1921 سركوب شدند. در همين ايام ملت كوه نشين قفقاز شمالى جمهورى خودمختار كوهستانى تشكيل دادند ليكن آنها توسط حكومت شوروى متلاشى شدند ([6]).
اقوام قفقاز شمالى بويژه چچنها و اينگوشها در سالهاى جنگ دوم جهانى بار ديگر دست به شورش زدند. براى همين پس از سركوب، عده زيادى از آنان به مناطق دور دست وآسياى مركزى تبعيد شدند. بين چهارصد هزار تا چهار صد وپنجاه هزار تن «چچن»، صد هزار تا صد و پنجاه هزار تن «اينگوش» هشتاد وپنج هزار تن اهالى «قراچاى» وچهل وپنج هزار تن اهالى «بالكار» شامل اين تبعيد شدند كه 20 تا 30 در صد اين عده در جريان كوچ بر اثر شدايد، سرما وگرما، گرسنگى وتشنگى جان باختند ([7]).
قيام «باسماچيان» در آسياى مركزى ومنطقه فرغانه به مرور از سال 1917 توسعه يافت جايگاه مهمى براى جذب تمام نيروهاى با شهامت وشهادت طلب شد.
باسمچيان كه نخستين بار در دهه شصت قرن نوزدهم در نواحى متصرفى روسيه در آسياى ميانه، تركستان، بخارا وخوارزم به وجود آمده بود، فعاليت خود را از سر گرفت وبا عنوان «سپاه اسلام» به مقاومت ادامه داد. در اين برهه دو سازمان «شوراى اسلام» و«شوراى علما» فعاليتهاى سياسى قيام را اداره مى كردند. باسماچيان (سپاه اسلام) در برابر ارتش سرخ مقاومتهاى رشادتمندانه اى نشان دادند وتنها قسمتهايى از اين ارتش تا پايان سال 1926 همچنان به جنگ ادامه داد ([8]).
قيام باسماچيان نيروهاى باقى مانده از قيام «دوكچى ايشان» را كه در سال 1898 به پا خواسته بودند، همراه خود كرده بود ([9]).
وجه ديگر مبارزات مسلمانان جنبه سياسى داشت. بعنوان مثال در سالهاى 1905 ـ 1904 كليه مناطق مسلمان نشين روسيه تزارى اقدام به تشكيل كنگره اسلامى كردند. اولين كنگره مسلمانها تشكيلات سياسى تحت عنوان «اتفاق المسلمين» را بنيان نهاد كه هدف آن ايجاد وحدت ميان كليه مسلمانهاى روسيه بود. كنگره، مسلمانان روسيه را ملت واحدى قلمداد مى كرد كه به لحاظ جغرافيايى به چند دولت تقسيم شده وبه سه زبان رسمى تكلم مى نمايند.
1 ـ دولت تاتار ـ باشقير در منطقه ولگاى وسطى به زبان تاتار ولگايى
2 ـ تركستان متحد وقزاقستان كه ازبكستان، قرقيزستان، تركمنستان وتاجيكستان را نيز در بر مى گيرد وبه زبان تركى جغتايى تكلم مى كنند.
3 ـ قفقاز مسلمان كه شامل آذربايجان، داغستان ومركز شمالى قفقاز كه به زبانى تركى آذرى اشتراك دارند([10]).
همزمان با انقلاب اكتبر 1917 مجدداً چنين كنگره اى بوجود آمد. در ماه مى 1917 اولين كنگره تشكيل شد. تشكيل شوراى مسلمانان، طرح تشكيل واحدهاى نظامى ملى مسلمانها، استقرار نظام آموزشى واحد براى مسلمانها از جمله تصميماتى بود كه اتخاذ شد. در ژوئيه 1917 مجدداً تأسيس واحدهاى نظامى مسلمانان تاكيد ويك شوراى نظامى نيز تشكيل شد. علاوه بر آن كنگره يك دولت موقت مسلمين بوجود آورد و اداره ملى موظف شد موجبات تشكيل مجلس ملى مسلمين را فراهم آورد. زمانى كه بلشويكها قدرت را در 20 نوامبر 1917 بدست آورند، اين اقدام نيز به نتيجه رسيده بود ليكن طولى نكشيد كه به سرعت موجبات انحلال آن را فراهم كردند.
ديگر بعد فعاليتهاى مقاومتى مسلمين، تحركات فكرى و فرهنگى بود; يكى از بارزترين اين اقدامات «نهضت جديدى» است. اگر چه سرمنشاء نهضت در منطقه تاتارهاى ولگا قرار داشت ليكن تأثير بسزايى بر متفكران مسلمان قفقاز گذاشت.
فعاليتهاى جديديها موجب شد مسلمانان جان بيشترى بگيرند بطورى كه در سال 1905 بر اثر اين فعاليتها مسلمانان روسيه 000/25 مسجد، 000/50 روحانى و هزاران موسسه آموزشى داشتند ([11]).
الگوهاى فكرى اسلام گرايان
درميان مسلمانان شوروى سابق ويژگيهايى از قبيل تعلق به يك حكومت ـ روسيه تزارى وسپس شوروى ـ موجب بود آمدن وحدث تاريخى، قرابتهاى فرهنگى وعلايق متقابل، منافع مشترك، نهادها وسازمانها ورهبران مشترك فرهنگى سياسى شده است. همچنين تعلق آنها به يك دين واكثراً به مذهب حنفى بر زنجيره علايق فوق استحكام بخشيده موجب ريشه دارتر و هدفدارتر شدن ارتباط اين سرزمينها شده است.
براى همين آبشخور فكرى واحد برايشان بوجود آمد. با نظر به سوابق تاريخى ملاحظه مى شود كه ابتدا صوفيگرى از منطقه آسياى مركزى اوج مى گيرد و به قفقاز رسيده آنجا را نيز تحت تأثير مى گذارد. وليكن انتقال انديشه صوفيگرى پس از مدتهاى مديدى اين بار به هنگام كوچاندن چچنها واينگوشها به قزاقستان وشمال آسياى مركزى، در پايان جنگ دوم جهانى به اين بهانه كه با لشكر آلمان نازى بر عليه حكومت شوروى همكارى كرده اند، توسط چچنها به قزاقستان وشمال آسياى مركزى راه پيدا مى كند. وجود ديگر مراكز توليد انديشه مشترك دينى، همچون شهر «غازان» مركز تاتارستان و«اوفا» مركز باشقيرستان در اواخر قرن نوزدهم، آنگاه حوزه هاى دينى سمرقند، بخارا و تاشكند; بر ايجاد وحدت رويه فكرى و دينى اثر گذاشته اند. در ادامه تاييد همان پرامترها مى بينيم حزب نهضت اسلامى قبل از فروپاشى شوروى سابق در جمهورى روسيه بوجود مى آمد وشاخه هاى آن در جمهوريهاى مسلمان نشين تشكيل مى گردد. فعالترين شاخه آن كه در تاجيكستان است، به قدرت سياسى دست پيدا مى كند و در برخى جمهوريها به شكل نيروى سياسى قدرتمند واپوزيسيون فعاليت مى كند.
ديگر منشاء مشترك فكرى، نهضت باسماچيها در آسياى مركزى ونهضت جديدى بويژه در منطقه تاتارستان وباشقيرستان مى باشد كه هر كدام ضمن تأثير بر عموم منطقه، بر بخشى از حوزه ها اثر بيشترى گذاشته اند.
علاوه بر منابع ايجاد الگوهاى فكرى ذكر شده كه بعضاً هم اكنون نيز اثر گذارند بايد از منابع جديدترى همچون وهابيت، انقلاب اسلامى، پاكستان، اسلام گرايى عربى غير وهابى نيز نام برد. در زير به مهمترين منابع الگوهاى فكرى اشاره مى شود.
1 ـ طريقتهاى صوفيه:
به هيچ وجه نمى توان سرزمينهاى مسلمان نشين منظور نظر را از تأثيرات تاريخى صوفيگرى خالى تصور كرد. گستردگى در حوزه جغرافياى، نفوذ در لايه هاى وسيع مردم واستمرار تأثير گذارى بر پايدارى نقش رهبران صوفيه صحّه گذاشته است. ظهور و رشد طريقتهاى نقشبنديه، قادريه، يسويه، كبرويه و حتى انواع بومى آن با رهبران بنيانگذارى همچون طريقت «بطل حاجى» در اينگوش، طريقت «چيم ميرزا» در چچنستان پس از جنگ دوم جهانى و طريقت «ويس حاجى» بطور سازمان يافته ايى شكل وتوسعه يافته اند.
در تمام مراحل تاريخى مبارزات مردم مسلمان طريقتهاى صوفيه داراى نقش عمده و رهبرى بوده اند. مبارزات مردم داغستان توسط امام شاميل در سالهاى 1834 تا 1859. مبارزات مردم داغستان، چچن واينگوش به رهبرى صوفيان چيم ميرزا، فعاليت طريقت انشعابى از يسويه در قزاقستان به نام «ساچلوياچشتيه» (گيسودراز) در سالهاى آخر دهه 1920، قيام امام منصور در قفقاز شمالى در سال 1783 وادامه آن تا 1943 توسط امامان طريقت نقشبنديه، شاهدان چنان ادعايى است كه ذكر شد.
بطور كل نظام مريديسم در جمهوريهاى مسلمان نشين به ويژه قفقاز شمالى بسيار ريشه دار است كه از نظام آموزشى طريقتهاى صوفيانه سرمنشاء داشت.
به نوشته كتاب «مسلمانان شوروى گذشته، حال و آينده» بر اساس آخرين بررسيها جامعه شناسهاى شوروى بيش از نيمى از مسلمانهاى معتقد جمهورى چچن ـ اينگوش عضو يكى از سلسله هاى صوفيه مى باشند، لذا مى توان گفت در حال حاضر تعداد اعضاى سلسله هاى صوفيه ميان 000/150 تا 000/200 نفر است. در حالى كه در 1926 منابع شوروى تعداد آنها را در ميان چچنها 000/60 ودر ميان اينگوشها 000/10 نفر تخمين زده اند. طريقتهاى صوفيه به يكى دو فرقه كوچك ـ نقشبنديه و قادريه ـ محدود نمى شوند بلكه بنا به بررسيهاى اخير قبل از فروپاشى توسط شوروى سابق هر يك سازمانهايى توده ايى مى باشند كه صدها هزار سر سپرده دارند كه اين سرسپردگان نسبت به سالهاى پيش از انقلاب اكتبر افزايش زيادى داشته اند ([12]).
در باره نفوذ صوفيگرى كتاب «مسئله اقليتهاى ملى در شوروى» در صفحه 153 مى نويسد:
صوفيگرى كه ايدئولوژى آن به شكل مريديسم در قفقاز و باسماچيسم در تركستان با عنوان «طريقت» نضج گرفت واز آن پس پايگاه اجتماعى صوفيگرى گسترده تر شد، نه تنها روستاييان و كارگران صنعتى بلكه روشنفكران نيز در آن شركت جستند.
روزنامه اكونوميست تحت عنوان مقاله اى به نام «هرج ومرج در قفقاز» مى نويسد: «شمال قفقاز از معدود مناطق در اتحاد شوروى بود كه اعتقادات اسلامى هنوز در آن، تقريباً قدرتمند محسوب مى شد. سنت صوفيگرى به خوبى قادر بود كه در شرايط نيمه مخفى به حيات خود ادامه دهد.
.... آتازلگين ـ از كارشناسان روس در زمينه مسايل اسلامى ـ مى گويد كه ك.گ. ب چيزهاى زيادى درباره جمعيت اخوت صوفيان مى دانست، اما به اين نتيجه رسيده بود كه امحاء اين طرز تفكر به دليل ريشه عميقى كه در بطن جامعه داشت، ميسر نيست.» ([13])
بنابر اطلاعات واصله همچنان مرشدان صوفيه در آسياى مركزى وحتى تا حدودى در شبه قاره هند نفوذ و قدرت فراوان دارند. درحال حاضر «ابراهيم گل» مرشد صوفيان نقشبنديه است.
تصوف در تركمنستان نيز كه به عقب ماندگى وبه وجهى ـ تعصب كور وكرآيينى ـ مشهور بوده اند جايگاه مهم وتاريخى دارد. مشايخى بزرگ همچون خواجه يوسف همدانى، ابو سعيد ابو الخير، گوزلى آتا صاحب منزلت، داراى مريدان و پيروان فراوانى بوده اند. همچنين از «قربان ميراث» مى توان نام برد كه از مشايخ نقشنبديه بوده و در قيام بر ضد روسيه در سال 1881 نقش اساسى داشت ([14]).
بطور كل جنگ مشهور تركمنها در مقابل روسيه تزارى كه به جنگ مقاومت «گوگ تپه» شهرت دارد توسط رهبران دينى بويژه مشايخ صوفيه رهبرى شد.
به نوشته كتاب ماهيت تحولات در آسياى مركزى وقفقاز پيش از انقلاب اكتبر 1917 حكومت روسيه كوشيد تا در مقابل تصوف پنهان يا اسلام سرسخت (بر خلاف اسلام قابل رويت) ايستادگى كند و از ساخت مساجد حمايت كرد([15]).
پس از فروپاشى شوروى تحركات مسلمانان بيشتر شد. تاجيكستان، ازبكستان، چچن وداغستان شاهد بيشترين جنبشهاى دينى شدند. در تاجيكستان رهبران نهضت از پيروان مشى صوفيانه بودند. نگارنده كه خود در آغاز خيزش مسلمانان تاجيكستان دراين كشور حاضر بوده وبا رده هاى مختلف رهبريت حزب نهضت اسلامى تماس فكرى و مشاوره اى بر قرار كرده بود. شاهد جايگاه مرشدگونه رهبران روحانى نهضت در نزد مردم بود، بطورى كه وى را بى چون وچرا همچون سبك صوفيانه مريد ومرشدى تبعيت مى كردند. در منطقه فرغانه كه مابين سه جمهورى ازبكستان، تاجيكستان وقرقيزستان واقع شده ليكن فرهنگ، مليت وزبان ازبكى در آن حاكميت دارد وفعاليت اسلامگرايان به شدت توسعه يافته ومنطقه ناامن براى حكومت ازبكستان شده است رگه هاى انديشه صوفيانه حكم فرما مى باشد. در منطقه قفقاز شمالى نيز همانگونه پيشتر اشاره رفت نفوذ طريقتهاى منظور نظر بى چون وچرا بوده والبته باگرايشات ديگر اسلامى در آميخته است كه مورد بحث قرار خواهد گرفت.
2 ـ نهضت جديدى:
مسلمانان مناطق تاتارستان وباشقيرستان (ولگاى وسطى) بيشترين اثر را از حركت جديدى گرفتند. روشنفكران مسلمان مناطق ياد شده در اواخر قرن نوزدهم براى خالص كردن اسلام از خرافات وكج انديشيها اقدام به ايجاد حركتهاى دينى در قالبهاى روز كردند. بعنوان مثال اقدام به تشكيل مدارس به سبك امروزى يا آموزش علوم ديگر به همراه علوم دينى كردند; به ترجمه قرآن وچاپ آن مبادرت كردند وحركتهايى كه با نوع اسلام متحجر وابسته به امرا وخانات گوناگون مناطق اسلامى مغايرت داشت، روى آوردند.
شخصيتهايى همچون ابو نصر كرسوى (1814 ـ 1783)، شهاب الدين مرجانى (1889 ـ 1818) از بزرگترين رهبران حركت بودند. مرجانى بزرگترين وموفقترين عالم تاتار به نوعى تقليد محتاطانه از غرب معتقد بود مشروط بدانكه حوزه نفوذش محدود بوده و تماميت معتقدات اسلامى محفوظ باشد. مرجانى تأثير عميقى بر اسلام روسيه گذاشت.
گروهى از متفكران تاتار وقرمى وقفقاز در پى گيرى راه او مسئله عقب افتادگى علمى و فنى و سياسى اسلام را مورد توجه قرار دادند وسعى كردند در اصلاح دينى راه حلى بر آن مسائل بيابند. در اين راستا متفكرانى ديگر رشد كردند كه توانستند اسلام روسيه را از تاب وتوان جديدى برخوردار سازند. ([16])
هنوز هم برخى كلاسهاى قرآن وعربى كه نهضت جديديها تشكيل مى داد در مسكو داير است ([17]).
3 ـ روحانيت وابسته به حاكميت:
كاترين دوم در سال 1788 يك مركز استفتاء مذهبى بنام (مجمع روحانى محمد «ص») ايجاد كرد. پس از آن در مناطق كريمه در سال 1831 وماوراء قفقاز در سال 1872 سه مجمع روحانى راه اندازى شد. از آن تاريخ به بعد در قالب همين مجامع و سپس در ادارات دينى در سراسر روسيه و سپس شوروى سابق روحانيون وابسته به حكومت به تبليغ وترويج اسلام در چهارچوب سياستهاى حكومت مركزى پرداختند.
علاوه بر سازمانهاى فوق، آسياى مركزى در دوره تزاريسم خود داراى نهاد دينى بود كه مفتى ها تصميم گيرندگان آن بودند و امراى خانات مهم، همچون بخارا، خوقند وغيره نظرات مفتيان را در اجراى احكام نافذ مى دانستند. بايد توجه داشت كه در اين برهه امراى آسياى مركزى خود را به حكمرانان دولت عثمانى وابسته مى دانستند كه مدعى خلافت بر مسلمين جهان بودند.
بدين ترتيب هر دو نوع روحانيت حكومتى در واقع محافظه كار در حفظ منافع حاكمان بوده اند چه حاكمان و امراى خانات آسياى مركزى و چه حاكمان تزاريسم و شوروى سابق.
با توجه به ماهيت مبلغين اسلام حكومتى توقعى از آن براى ايجاد موج وجنبش اسلام گرايى نمى رود.
4 ـ انديشه اسلامى اعراب:
نفوذ مسلمانان عرب در منطقه، جوانب گوناگونى دارد. همه عوامل در نفوذ برخى فرق اعراب مسلمان به آسياى مركزى وقفقاز مؤثر افتاده است كه به برخى از موارد اشاره مى شود.
قرار گرفتن مكه ومدينه ـ سرزمين وحى و ظهور اسلام ـ در كشور عربستان سعودى جذابيت كشور مذكور را به تقديس نزديك مى كند. برابر با اسلام دانستن فرهنگ سرزمينهاى عربى از عواقب مقدس محسوب شدن آن است. در طول تاريخ درگيرى مذهبى با شيعه كه از حكومت صفويه به اين سو تشديد شد، موجب گرديد به ويژه در جمهوريهاى آسياى مركزى وابستگى به دنياى اهل تسنن بيشتر مورد توجه قرارگيرد وخود را به خليفه مسلمين ـ كه البته مركز آن در استانبول بود ولى بر تمام سرزمينهاى مقدس مكه ومدينه مسلط بود ـ ملحق بدانند.
علاوه بر موارد ياد شده مهاجرت مبارزان مسلمانى كه در مقابل تزاريسم وشوروى سابق ايستادگى كرده بودند به كشورهاى عربى بويژه عربستان سعودى موجب بوجود آمدن اقليتى از اين اقوام در سرزمينهاى عرب گرديد كه بعدها پايگاهى براى تأثيرگذارى بر سرزمين پدرى شد.
وجود مراكز آموزشى اسلامى مهم همچون الازهر مصر و مراكز ديگر در كشورهاى عربى موجبات جلب داوطلبين، طلاب وعلماى دينى براى كسب تحصيلات دينى در سطوح عالى مى شد. حتى در دوره شوروى چون برخى از كشورهاى عربى همچون سوريه مصر، ليبى در بلوك شرق قرار داشتند لذا بصورت رسمى داوطلبين تحصيل دينى به مراكز علوم اسلامى اين كشورها اعزام مى شدند.
همچنين حضور اعراب در منطقه وتاسيس مراكز آموزشى ـ خدماتى در اين جمهوريها كانونهاى نفوذ واثرگذارى مؤثر ديگرى شده اند. مراكز آموزشى بويژه در داغستان بسيار فعال هستند كه بيشتر به وهابيون وابسته مى باشد.
پس از اينكه حضور اعراب در منطقه مسلم دانسته شد بايد بين گرايشات متعدد فكرى اعراب مسلمان كه پاى به سرزمين شوروى سابق نهاده اند تفكيكى قايل گرديد. در اين رابطه وهابيت وگرايشات ديگر مسلمانان دنياى اعراب مطرح مى شود.
1 ـ 4 ـ وهابيت:
روزنامه «لوموند ديپلماتيك» در مهر ماه 1377 (اكتبر 99) نوشت: «... هزاران مبلغ خارجى ديگر، بويژه از پاكستان وهمچنين سازمانهاى وابسته به عربستان سعودى چون سازمان اسلامى «طيبه» وبنياد «الابراهيم» در داغستان حضور دارند...» ([18]).
گزارشها واخبار متعددى درباره حضور وهابيان در منطقه وجود دارد كه شاهد حضور فرقه مذكور است. در سال 1374 عربستان سعودى شروع به احداث كرسى مطالعات اسلامى در دانشگاه مسكو كرد. رئيس دانشگاه از تلاش شاهزاده نايف بن عبد العزيز براى اين امر قدردانى كرد و گفت: كرسى مطالعات اسلامى يك تريبون آكادميك براى مطالعات اسلامى ـ عربى به شمار مى رود و قرار است كارشناسانى كه در مطالعات اسلامى وتمدن عربى تخصص دارند براى انجام اين مطالعات تعيين شوند.([19])
در تابستان 1373 چند دوره علمى ـ تخصصى براى 450 تن از ائمه جماعات، مبلغين ومسلمانان علاقمند و فعال در روسيه وفرانسه توسط عربستان سعودى برگزار مى شود. ([20]) در سال 1371 عربستان سعودى با تسلط به مركز فرهنگ اسلامى روسيه با صرف مبلغ حدود 20 ميليون دلار اقدام به احداث ساختمان جديد اين مركز شامل مسجد، مدرسه و اقامتگاه نمود و در آوريل سال 1992 سفير اين كشور بعنوان رئيس مركز انتخاب شده است. اقدام به ايجاد مدرسه علوم دينى در مسكو با همكارى دانشگاه اسلامى امام محمد بن سعود رياض وتشكيل كلاسهاى كامپيوتر در مسكو با ظرفيت 600 تن از گروههاى مختلف اسلامى، ديگر فعاليت وهابيون است. در روسيه چهار گروه سعودى از قبيل «رابطة العالم الاسلامى»، «الطيبه» و«الابراهيمى» فعاليت دارند. ([21])
در گزارش ديگرى نمايندگى سياسى ج. ا. ايران در مسكو اظهار مى دارد; رئيس دانشگاه اسلامى داغستان كه وابسته به اداره دينى اين جمهورى خودمختار است به نمايندگى سياسى مراجعه و اظهار داشت كه عربستان سعودى در داغستان وهابيت را توسط اشخاصى كه تحت عنوان استاد و مدرس ارسال مى كند تبليغ مى كند; حتى افرادى را شناسايى وجهت تحصيل به سعودى اعزام مى كند. مدرسه اى با 250 دانشجو بوجود آورده اند كه علاوه بر تعليمات مذهبى از نظر مادى نيز دانشجويان را تأمين مى كنند. با توجه به وضعيت مالى ضعيف داغستان وعدم اطلاع مردم از وهابيت متأسفانه اقدامات بعمل آمده با موفقيت روبرو مى شود. وى تقاضاى كمك مالى و آموزشى به دانشگاه اسلامى داغستان نمود. در حال حاضر 450 دانشجو در اين دانشگاه تحصيل مى كنند. ([22])
شيخ محمدى نماينده سابق صدا و سيماى ج. ا. ايران در مسكو تاكيد مى كند. براساس گزارشها وآمار رسمى دولتى، همينطور اظهارات وافشاء مجامع ومقامات مذهبى توسط عوامل سعودى و پاكستانى وهابيت در داغستان به شدت فعاليت مى كند.
فعاليتهاى وهابيون و ارتباط آنها با گروهايى همچون طالبان در افغانستان و بنيادگرايان ديگر موجب شد مركز رابطة العالم الاسلاميه عربستان سعودى در مسكو تعطيل و به يكى از جمهوريها منتقل شود. طبق اظهارات شيخ محمدى، وهابيون آنقدر در روسيه وشهر مسكو نفوذ پيدا كرده بودند كه در مسجد «تاريخى» اين شهر غير وهابيون درتنگناى حضور و اداى فرايض دينى قرارگرفته بودند.
نشانه هاى وهابيون حتى در جمهورى شيعه نشين آذربايجان نيز وجود دارد. به گزارش روزنامه «سحر» چاپ باكو يك انجمن وهابى وابسته به عربستان سعودى با كمك مصر در بخش «آغداش» اين جمهورى يك مدرسه داير كرده است. معلمين از تركيه و مصر آمده اند. همچنين در همان بخش مسجد بزرگى احداث ميشود كه يكى از مؤسسين اظهار ميدارد هزينه احداث را در طول ده سال كار در كشورهاى عربى تهيه كرده است. در مراسم افتتاح مسجد يك تبعه اردن كه خود را از اعضاى جمعيت بين المللى اسلامى معرفى مى كرد، حضور داشت. وى تأكيد كرد كه جمعيت مذكور از سوى عربستان سعودى تأمين مالى مى شود.([23])
وهابيون در منطقه شمالى جمهورى آذربايجان، محلى كه ساكنان لزگى وسنى مذهب دارد و با جمهورى داغستان همجوار مى باشد فعال هستند. روزنامه آزادى چاپ باكو در هفتم مهر ماه 1378 (29 سپتامبر) گزارش داد در مناطق شمالى دوتن وهابى با كتابهايى كه اين فرقه را تبليغ وترويج مى كند، بازداشت وبه ده روز زندان محكوم شدند.
طبق اظهارات جعفرى رايزن فرهنگى سابق ج. ا. ايران در تاجيكستان وهابيگرى در تاجيكستان نفوذ كرده است چرا كه بخشها و افرادى از حزب نهضت اسلامى با عربستان سعودى رابطه دارند. بنظر ايشان طالبان وهابى نيز در تاجيكستان مؤثر واقع شده اند و در واقع حزب نهضت اسلامى تاجيكستان در حال تقسيم شدن به دو قسمت است; نيروهاى نظامى و غير فكرى و غير استراتژيستها از طالبان تأثير بيشترى مى گيرند.
اكبرى رايزن فرهنگى سابق ج. ا. ايران در ازبكستان ضمن متأثر دانستن رهبران دينى واسلام گرايان ازبكستان ـ همچون جمعه نمنگانى ـ از طالبان، نفوذ مالى و بكارگرفته شدن كمك پولى وهابيون در بين اسلام گرايان را زمينه بوجود آمدن نفوذ فكرى اين فرقه در بين مسلمانان فعال بر مى شمرد.
«نجم الدين كاملف» معاون فرهنگستان ساختار دولتى و اجتماعى ازبكستان طى مقاله اى در روزنامه «خلق سوزى» در 14/1/77 (سوم آوريل 1998) پس از حمله به وهابيون مى نويسد: وهابيت مى خواهد از فرهنگ هزار و پانصد ساله اسلام چشم بپوشد و ميراث دهها دانشمند مشهور مانند امام بخارى، غزالى، ابوحنيفه، سمرقندى، ابو نصرفارابى، برهان الدين مرغلانى، الفرغانى، نوايى، جامى، الغ بيگ، نقشبندى و ديگران را ناديده بگيرد و توصيه مى كند كتاب آنها را بسوزانيم. آثار نوايى را به دليل محتواى صوفيانه، بدعت و خرافات مى خواند و بطور كل آثارى كه محصول عقل و تفكر انسان است، رد مى كند... مثلاً ترغيب مى كند كه قبور گذشتگان خود را زيارت نكنيم..
در ترويج وهابيت، ازبك تبارهاى عربستانى نيز كه داراى ثروت قابل ملاحظه اى هستند، بطور فعال مشاركت دارند.
ادموند هرزيك در كتاب «ايران و حوزه جنوبى شوروى سابق» در خصوص نفوذ وهابيون مى نويسد: در تاجيكستان... بيشتر، دانشگاهيان ايران فعال بوده اند نه روحانيون يا نيروهاى اسلامى. شايد به اين خاطر كه مخالفين تاجيكستان سنى هستند و بيشتر در صدد جلب حمايت افغانستان، پاكستان و عربستان سعودى بوده اند... ايران همچنين در احداث مساجد در سراسر آسياى مركزى سهيم بوده و... اما مى توان گفت در مقايسه با كشورهايى همچون عربستان سعودى فعاليت ايران ناچيز بوده است.
رژيم سعودى تلاش نموده است با دلارهاى نفتى حضور خود را در اين منطقه گسترش دهد. براى مثال در يك اقدام بى سابقه يك كمك يك ميليارد دلارى به اين منطقه گسيل داشته ودر يك فقره ديگر هفت ميليون دلار به تاشكند اعطا كرده است و نيز دو كامپيوتر عظـيم عربى زبان به تاجيكستان بخشيده و در باكو نيز هزينه احداث يك مركز اسلامى به مقدار 300 هزار دلار را تقبل نموده است.([24])
خبر ديگر حاكى است در سال 1371 از داغستان شش هزار زائر حج به عربستان سعودى اعزام مى شود كه اين تعداد نصف تمام زائران كشورهاى مستقل مشترك المنافع را تشكيل مى دهد... فهد پادشاه عربستان سعودى مخارج تمام 12 هزار زائر اين كشورها را بعهده گرفت.([25])
وهابيت در تركمنستان نيز نفوذ ملموس دارد. البته بعلت سطح پايين رشد فكرى، دامنه نفوذ دينى در جامعه اين جمهورى وسيع نيست و هيچگونه حركت نهضتى و اعتراض از سوى هيچكدام از گرايشات اسلامى از جمله وهابى در اين كشور مشاهده نمى شود ليكن بسيارى از علماى اين جمهورى تعلقات فكرى به وهابيت پيداكرده اند كه در نوع خود جاى بحث جداگانه اى دارد.
2 ـ 4 اعراب غير وهابى:
در دوره شوروى سابق فارغ التحصيلان مدرسه دينى تاشكند وبخارا جهت تكميل علم به كشورهاى عربى همچون سوريه، ليبى و مصر اعزام مى شدند. بنابراين بصورت سنتى آبخشور فكرى براى اين قبيل طلاب و عالمهاى دينى فراهم مى شد. دانشگاه الازهر مصر قبله گاه بسيارى از روحانيون اين كشورها است.
هم اكنون نيز تعدادى همچون دوره شوروى در بخش ويژه طلاب و دانشجويان جمهوريهاى مستقل مشترك المنافع در اين دانشگاه در حال تحصيل هستند. به گفته رمضانى كارشناس فرهنگى كشورهاى عربى، در كشور ليبى 120 دانشجوى كشورهاى شوروى سابق در «كلية الدعوة الاسلامية» در حال تحصيل علوم دينى هستند. طبق توافق مفتى اعظم سوريه در سفر به روسيه كه حدود شش ماه پيش تحقق يافت; مقرر شد حدود 550 طلبه از جمهوريهاى منظور نظر به جامعه ابوالنور (انستيتو ابوالنور) جذب و تحت نظر «دكتر كفتارو» مفتى اعظم سوريه تحصيل كنند. اين مركز بايد آموزش ضد شيعه و ضد وهابيت بدهد. همينطور حدود هشتاد دانشجوى دينى نزد «عبد الطيف فرفور» رئيس آكادمى اسلامى دمشق سوريه كسب علم مى كنند.([26])
«دكتر رمضان البوطى» يكى ديگر از شخصيتهاى علمى در سوريه كه بعنوان رهبر اخوان المسلمين اين كشور شناخته مى شود در دروس عمومى خود كه در مسجد «دن كز» و «جامع الاديان» برگزار مى كند با استقبال فراوان تا حدود 600 تن طلاب حوزه شوروى سابق مواجه است. آنها متن سخنرانى را همچون آيات قرآن حفظ مى كنند، گويا «البوطى» از طرف كشور مغرب حمايت مالى مى شود و نوعى تصوف و مشربهاى عرفانى را ترويج مى كند. ايشان استاد دانشكده الهيات وهمچنين يك چهره تلويزيونى است. بنابر اظهارات رمضانى بيشتر دانشجويان و طلاب علوم دينى كشورهاى مسلمان نشين شوروى سابق پس از استقلال به سورى راه يافته اند وعلاوه بر تعداد ذكر شده در بالا، دوازده تن نيز در دانشكده الهيات «كلية الشريعة» تحصيل مى كنند.
مسلمانان جمهوريهاى يادشده همچنين براى حضور اتباع اعرب در مراكز آموزشى شوروى سابق با آنها و انديشه هايشان آشنا مى شدند. به علت اينكه بسيارى از كشورهاى عربى همچون سوريه، مصر و ليبى متحد شوروى محسوب مى شدند لذا تبادل دانشجو و استاد برقرار مى كردند. ناخواسته از اين راه افكار دينى و اسلامى نيز رواج مى يافت; بعنوان مثال حضور فردى به نام «اسامه» بعنوان دانشجو از حزب «تحرير» اردن در ازبكستان قبل از فروپاشى شوروى، موجب نشر انديشه حزب التحرير.([27]) در اين جمهورى و بويژه دره فرغانه مى شود كه اكنون يكى از كانونهاى اسلامگرايى مى باشد. اسامه با علما و شخصيتهاى فعال مسلمان دره فرغانه ارتباطاتى بر قرار كرده بود و كتابهاى متعلق به انديشه حزب التحرير همچون «الخلافة الاسلامية» و.... را كه هنوز هم ميان اسلام گرايان دست به دست مى شود; در ميان مسلمانان منتشر كرده بود.
«مسكونيوز» مى نويسد: ... ديگر خواندن عبارات يا مطالبى از طريق اينترنت در مورد بنيادگرايان بين المللى كافيست. اين جنبش، جنبشى است كه به آن حزب آزاديبخش اسلامى (حزب التحرير) مى گويند، همين حزب در سال 1952 در فلسطين آغاز به كار كرد كه اكنون در اغلب اوقات به خاطر رهبرى يا طراحى كردن عمليات تروريستى در كشورهاى خاورميانه و ازبكستان متهم مى شود.([28])
5 ـ انقلاب اسلامى ايران:
نفوذ معنوى انقلاب اسلامى در اين جمهوريها قابل چشم پوشى و كتمان كردنى نيست. رابطه رهبران حزب نهضت اسلامى تاجيكستان با ج.ا. ايران بر كسى پوشيده نيست و درخواست رئيس دانشگاه اسلامى داغستان از ج.ا. ايران براى همكارى در مقابل وهابيون پيشتر مورد اشاره قرارگرفت. روابط نزديك حزب اسلامى ج.آذربايجان با ج.ا. ايران كاملاً مثال زدنى. است همچنين خاطره درخواست كمك «جوهر دودايف» از ج.ا.ايران كه به علت عدم موافقت، موجب گله چچنها شد فراموش نمى شود. آنها توقع حمايت و پشتيبانى از نظام اسلامى را براى خود بعنوان حق مسلم اسلامى محفوظ داشته بودند. همينطور در خواست تأسيس شعبه ايى از بنياد فرهنگى هنرى توسط جمهورى چچن توسط نماينده حكومت چچنستان در ايران در سال 76 به ياد ماندنى است. وقتى نماينده اعزامى چچنستان، جواب منفى از تهران دريافت كرد، گفته بود: «مابه هر ترتيبى اين شعبه را داير خواهيم كرد. اگر شما اجازه ندهيد در عربستان به اينكار مبادرت مى كنيم.».
آنها از لحاظ فكرى و فرهنگى در خواست همكارى كرده بودند. در نامه در خواستى اظهار شده بود: على رغم همه مخالفتها، دولت اسلامى ايران را بر اساس قرآن پايه گذارى كرده ايد و اين خود سرمشق و راهگشاى همه كسانى است كه مى خواهند از طريق اسلام برادرى و برابرى همگانى را استقرار وتداوم بخشند و مى كوشند هر مسلمان ديگر را برادر خود بدانند.([29])
«مراد زرگى شيف» نماينده و معاون كميته امور مذهبى پارلمان روسيه در مقاله اى در روزنامه «نزاويسيا ياگازتا» چنين نوشت: «ما بايد از دستاوردها و ارزشهاى انقلاب اسلامى ملت ايران به رهبرى امام خمينى وتجربه مثبت آنها بهره بردارى كنيم.» وى در ادامه با طرح اين مسئله كه حالا اين سوال وجود دارد كه روسيه و كشورهاى مسلمان نشين جامعه كشورهاى مستقل مشترك المنافع بايد از ايران و يا تركيه پيروى كنند، نوشت: تركيه و ج.ا.ايران هر يك داراى ويژگيهايى هستند... پاسخ به سوال بالا اين است كه بايد نكات مثبت نظامهاى حاكم بر تركيه و ج.ا. ايران را گرفت و آنها را در يكديگر ادغام كرد.([30])
نفوذ انقلاب اسلامى در ميان مسئولين رسمى ادارات دينى مناطق مسلمان نشين روسيه نيز ملموس است و ناچار نمى توانند انكار كنند. رئيس اداره روحانيون جمهورى مسلمان نشين باشقيرستان در كنگره مسلمانان روسيه طى مصاحبه با خبرنگار ج. ا.ايران اظهار مى دارد: ايران الگوى اسلام واقعى است. انقلاب اسلامى در ايران به رهبرى امام خمينى (ره) صفحات جديدى در زندگى مردم كشور گشود كه در آنها عمق اسلام به مسلمانان عرضه شده است.([31])
اگر چه سنى مذهب بودن اكثريت ملل آسياى مركزى وقفقاز موجب فاصله بين آنها و ج.ا.ايران مى شود اما به علل گوناگون و از جمله متأثر بودن ريشه اى از صوفيسم و طريقتهاى سلسله هاى صوفيانه كه به لحاظ مخالفت با وهابيت با شيعه همخوانى دارد. اين امور زمينه ايى فراهم مى كند كه غير وهابيها، طريقتها و اسلام گرايان انقلابى به ج. ا. ايران علاقه نشان دهند به همين دليل و با توجه به اينكه نهضت اسلامى ازبكستان به رهبران نهضت اسلامى تاجيكستان دلبستگى و تعلق خاطر دارند لذا انديشه اسلام ناب محمدى (ص) ج.ا. ايران در آن قلمرو نيز شنوندگان و خريدارانى پيدا مى كند. چنانچه تأثير انقلاب اسلامى ايران حتى در ظـاهر پوشش زنان مسلمان اين كشور مشاهده مى شود. به گزارش رايزنى فرهنگى ج.ا.ايران در 15/12/1376 در ازبكستان شبكه اول تلويزيون اين كشور طى برنامه اى ضمن در خواست مصاحبه با همسر سفير ج.ا. ايران از رواج حجاب به سبك ايران بين زنان ازبكستان سخن مى گويد و در ادامه مى افزايد كه مردم از علماء و ما مى پرسند: «ما كه ايرانى نيستيم، پس چرا بايد حجاب ايرانى داشته باشيم.».
6 ـ پاكستان:
پاكستان به طريق عواملى كه شايد بتوان عوامل واسطه نامگذارى كرد در جريانات اسلام گرايى منطقه اثر مى گذارد. اين عوامل واسطه طالبان و گروههاى غير دولتى وهابى مسلك پاكستانى مى باشند كه دستشان براى فعاليت در منطقه بازگذاشته شده است. گاهى پاكستانى تبارها باگرايشات وهابى در زير لواى وابستگان به عربستان سعودى فعاليت مى كنند.
7 ـ طالبان افغانستان:
طالبان اعلام كرده اند تا سمرقند وبخارا جزو قلمرو آنها مى باشد. آنها در ميان بدنه نظامى حزب نهضت اسلامى تاجيكستان رخنه كرده اند. چون طالبان ضد روسها مى باشند لذا در بين اسلام گرايان جمهوريهاى شوروى سابق نه اينكه مطرود نيستند بلكه محبوب نيز مى باشند. از سوى ديگر اعزام نيروهاى افغانى براى جنگ با غير مسلمانان در جريان جنگ داخلى گرجستان، كمك به آذربايجان در جنگ قره باغ و حمايت از مبارزات مردم تاجيكستان زمينه نفوذ انديشه گروههاى افغانى به ويژه طالبان وهابى را فراهم كرده است.
8 ـ تركيه:
اين كشور سعى دارد با الگو قرار دادن نظام لائيك خود، منطقه را تحت تأثير و نفوذ قرار دهد. لذا اگر چه به فعاليتهاى آموزشى وسيع دست زده است و مراكز متعدد تحصيلى در سطوح متوسطه تا عالى به سبك تركيه در سراسر اين جمهوريها راه اندازى كرده اما هدف آن به حركت درآوردن جنبش دينى نمى باشد و بلكه سعى دارد به ترتيب ذكر شده مانع چنين تحركاتى بشود. با بيان فوق خيزشهاى اسلام گرايى حاضر ارتباطى به تركيه پيدا نمى كند.
«نقش آفرينان وعوامل جنبشها و در گيريهاى كنونى مسلمانان»
التهابهاى ايجاد شده در قلمرو سرزمينهاى مسلمان نشين را مى توان به اين ترتيب تقسيم بندى كرد كه برخى عوامل به مسائل اعتقادى ارتباطى ندارد و نوع دوم از اعتقادات دينى سرچشمه مى گيرد.
1 ـ عوامل غير مرتبط با مسايل اعتقادى:
1 ـ 1 ـ استقلال طلبى و مخالفت تاريخى با روسيه:
يكى از عوامل خيزشهاى تاريخى مسلمانان و ملى گرايان اشغال سرزمينشان به دست روسها است. استقلال خواهى از دير باز در هر فرصتى خود را نشان داده است. البته ويژگى استقلال طلبى در تمام انواع گرايشهاى جنبشهاى كنونى وجود دارد. مذهبيون، مليون وقوم گرايان همگى خواهان استقلال بوده و هستند. ليكن در همين بخش نيز بايد اذعان داشت كه هيچ گرايشى از محور اسلامى نمى تواند به دور افتد و به هر ترتيبى آميخته اى با تمايلات اسلامى خواهد داشت كه در جاى خود مورد اشاره قرار خواهد گرفت ليكن در اينجا مصاحبه «جوهر دودايف» با روزنامه «تايم» بخاطر مى رسد كه در جواب به سوال: آيا تهاجم روسيه باعث شده است مردم به اسلام روى آورند؟ پاسخ مى گويد: البته بسيار زياد، آنها ـ روسها ـ سبب شدند ما بيشتر به اسلام روى آوريم. اگرچه ما در واقع آمادگى پذيرش ارزشهاى اسلامى را نداشتيم، اكنون ما به نوعى از اسلام روى آورده ايم كه براى غرب خطرناك است.([32])
روزنامه اكونوميست در مهرماه سال جارى نوشت: «.... اما اين طرز تفكر (صوفيگرى) در ميان طوايف كوه نشين مغرور در چچن و داغستان يك رنگ و بويى به شدت ضد روسى يافته است. شيوخ صوفى طى زمان، همواره در موعظه هاى خود به اين نكته اشاره نموده اند كه يك مسلمان واقعى نمى تواند حكومت يك متجاوز خارجى را بر خود تحمل كند».([33])
خبر روزنامه اكسپرس چاپ باكو در 1377 نيز قابل توجه است. اين روزنامه نوشت: «براساس اطلاعات ديگر در اوراقى كه سازمان زيرزمينى وهابيون داغستان و قفقاز موسوم به جبهه آزاديبخش منتشر كرده اند روسيه بعنوان دشمن ملل قفقاز ناميده شده است».([34])
2 ـ 1 ـ اختلافات قومى، قبيله اى، رقابتهاى گروهى و شخصى رهبران:
به ويژه ماوراء قفقاز با تعداد اقوام مواجه است. هر كدام از اقوام با آداب، رسوم و زبان قومى خويش خواهان مزاياى بيشتر در تقسيم قدرت، منافع، امكانات و رهبرى هستند. البته اينگونه اختلافات عمدتاً به درگيرى داخلى منجر شده است ليكن گاهى نيز از مرزها فراتر مى رود. بخشى از دلايل جنگ چچنها و روسها مى تواند به همين وجه مربوط باشد. چرا كه جناحهاى داخلى براى كسب رهبرى سعى مى كند مقام اول مبارزه با دشمن خارجى را بدست آورد. اقدام «باسايف» در حمله به داغستان و سرپيچى از سياستهاى اصلان مسخدوف از چنين مواردى است. درگيرى روسلان خازيولاتف رئيس سابق پارلمان روسيه كه چچن تبار بود با جوهر دودايف، اختلاف اصلان مسخداف رئيس جمهورى فعلى چچن با سليم خان يانداربايف رئيس جمهورى سابق و مورد اخير آن اختلاف باسايف با مسخداف نمونه هايى از تناقضات و درگيريهاى درونى از نوع قومى، گروهى و شخصى است.
3 ـ 1 ـ فقر و بحران اقتصادى:
ماوراء قفقاز داراى ثروت خوبى است. داغستان وچچنستان داراى صنايع و معادن نفت هستند. عبور خطوط انتقال انرژى از اين سرزمينها بر موقعيت سودآور آنها مى افزايد با همه اينها هم اكنون جزو فقيرترين مناطق روسيه مى باشند.
80 در صد مردم داغستان در زير خط فقر زندگى مى كنند. 20 در صد جمعيت فعال از جمله 56 در صد از جوانان بى كار هستند و علاوه بر آن اكثر مشاغل فصلى است. امروزه به دلايل گوناگون كشاورزى داغستان نيز با بى توجهى مواجه شده كه در نتيجه موجب نابودى تقريبى آن شده است. اقتصاد رسمى با كمتر از 30 در صد ظرفيت خود فعاليت مى كند و 87 درصد بودجه اين جمهورى از مسكو تأمين مى شود.([35])
اوضاع جمهورى چچنستان نيز بهتر از داغستان نيست. بويژه پس از جنگ اول روسيه و چچن (75 ـ 73) امكانات جمهورى تا حد زيادى از بين رفت و وضعيت جنگى موجب گرديد كه تأسيساتى صنعتى و توليدى از بين برود و يا اينكه از زنجيره توليد و توزيع سراسرى شوروى سابق كه مكمل همديگر بود متلاشى شود. اكنون هشتاد درصد جمعيت چچن زير فقر زندگى مى كنند.
4 ـ 1 ـ آمريكا:
قفقاز حياط خلوت روسيه است. امريكا در اين منطقه در پى منافعى مى گردد. درياى خزر پس از خليج فارس و منطقه سيبرى، بزرگترين مخازن انرژى را در خود جاى داده. روسيه دخالت كشورهاى بيگانه در خزر و قفقاز را تحمل نمى كند. امريكا براى متزلزل كردن منطقه اقوام، گروهها، كشورها و جمهوريهاى حوزه يادشده را تحريك مى كند. يكى از زمينه هاى امكان دخالت امريكا در قفقاز كمك به فعالتر شدن حركتهاى ضد روسيه مى باشد. اسلام گرايان جزو جنبشهايى هستند كه ويژگى ضد روسيه بطور ريشه دار در لايه هاى مردمى جامعه شان رسوخ كرده است. دخالت پنهانى امريكا با كمكهايى از طريق گروههاى وهابى عربستان، پاكستان و حتى طالبان فراهم مى شود. اگر دخالت امريكا طبق تحليل بالا صحّت داشته باشد، بر وابستگى اصل جنبشهاى اسلامى به امريكا دلالت ندارد چرا كه حركت اسلامى اين مناطق ريشه دار و تاريخى است و امريكا فقط در روند جنبشها اثرگذار مى باشد.
روزنامه پراودا در چگونگى دخالت آمريكا در ناآراميهاى منطقه ضمن اشاره به اينكه بر خلاف سالهاى 1991 تا 96 كه فعاليتهاى مسلحانه ضد روسيه در مناطق منظور نظر عمدتاً تحت شعار ملى گرايى لائيك صورت مى گرفت، اما اكنون نقش وهابيون اسلامى افزايش يافته است آنگاه به حمايت انگليس از وهابيون در قرن 19 اشاره مى كند كه موجبات حاكميت وهابيت به عربستان سعودى را فراهم كرد، ليكن با تضعيف شدن انگليس، اين بار آمريكا تبديل به پشتيبان عربستان سعودى شد. پراودا نمونه حمايت آمريكا از عربستان سعودى و وهابيت را جنبش افغانى طالبان ذكر كرده و مى افزايد: «توسط سازمان سيا همراه با پاكستان و عربستان سعودى از طالبان حمايت مى شود.» در ادامه اين روزنامه مى افزايد: «رشد وهابيت و توسعه جنگهاى ضد روسى در شمال قفقاز را نبايد جدا از برنامه هاى واشنگتن براى كنترل منابع سرشار انرژى درياى خزر كه منطقه منافع حياتى آمريكا اعلام شده است در نظر گرفت. طبق اطلاعات بدست آمده در نظريه جديد آمريكا امكان وقوع جنگ منطقه اى در حوزه درياى خزر در صورتيكه روسيه به اقدامات تهديد آميز در حق جمهوريهاى شوروى سابق متوسل شود پيش بينى شده است.».
اين نشريه مى افزايد به بهانه ايجاد صلح در منطقه مابين ارمنستان و آذربايجان و حفظ خط لوله نفت و گاز ناتو نيروهاى خود را به منطقه وارد خواهد كرد.([36])
2 ـ سرچشمه گرفته از اعتقادات دينى:
1 ـ 2 ـ وهابيت:
همانگونه كه ذكر شد وهابيگرى در شكل گيرى انديشه بخشى از گروههاى مسلمان مؤثر افتاد واين عده در ايجاد جنبشهاى فكرى مسلمانان نقش فعال ايفا كردند. قالبهاى فكرى وهابيت از طريق طالبان در اثر ارتباط مرزى در تاجيكستان و ترددهاى طرفين، همچنين به طرق ديگرى مانند رفت وآمد به عربستان سعودى، شركت در مراسم حج، توزيع كتب وهابيت، آموزش ديدن توسط وهابيون و... رسوخ كرد. نشانه هاى متعددى از ارتباط وهابيون با درگيريها به چشم مى خورد كه قابل ترديد نمى باشند. حتى دبير كل رابطة العالم الاسلاميه عربستان سعودى كه وظيفه ترويج بين المللى وهابيت را بعهده دارد اظهار كرده است براى جلوگيرى از اصولگرايى اسلامى بايد وهابيت را ترويج كرد.
هنگامى كه اولين نشانه هاى درگيرى در مرزهاى چچن و داغستان در سال 1377 بروز كرد. اصلان مسخدوف رئيس جمهورى چچن در يك برنامه تلويزيونى حاضر شد و اعلام كرد وعاظ اين گروه ـ عاملين درگيرى در مرز با داغستان ـ از كشورهاى عربى مى آيند و از مردم مى خواهند كه دست به جنگ بزنند و آدم ربايى ها را نيز توجيه مى كنند. مسخدوف از مردم خواست در مقابل جنبش «وهابى» مقاومت كنند.([37])
يكى از اقدامات تبليغى وهابيون چاپ كتابى به نام «مبارزه ما» مى باشد كه انعكاس وسيعى پيداكرد. كتاب در تيراژ 5 هزار نسخه با هدف آموزش رزمندگان وهابى قفقاز و در اكراين به چاپ رسيد. محمد تقيف نويسنده كتاب كه يك وهابى تندرو مى باشد نوشته است. «روسها بايد از شهرهاى رستوف، تزارتيسن، هشترخان، تاگانروگ، درياهاى آزف، خزر و سياه دست بكشد ما از داغستان تا مسكو و كرملين را محو خواهيم كرد... كارى خواهيم كرد كه از ترس ما خون در رگهاى دشمن منجمد شود.».([38])
در پى گسترش و غير قابل كنترل شدن درگيريها اينديپندنت از قول «صالح هرانت» كه او را سخنگوى دولت چچن در خارج معرفى مى كند نوشت: وهابيون از پايگاهشان در دانشگاه مدينه واقع در عربستان سعودى در حال اعمال نفوذ و تأثيرگذارى روى اهالى منطقه قفقاز هستند... آقاى امير الخطاب در رويدادهايى كه پى آمد جنگ در افغانستان بود شركت كرده است. وى يكى از وابستگان اسامه بن لادن، تروريست ميليونر محسوب مى شود و با عناصر دنياى اسلامگرايان راديكال داراى ارتباطات مستحكم است. او به همراه مبالغ هنگفتى پول; تعداد كثيرى رزمنده عمدتاً از اهالى افغانستان، الجزاير، تاجيكستان و كشورهاى عربى، تجهيزات و لوازم آموزشى و مسلك و ايدئولوژى خشك و انعطاف ناپذير وهابيت وارد چچنستان شده. رواج و نفوذ وهابيت در چچنستان و داغستان طبق الگويى آشنا صورت مى گيرد. در مساجد، در بين گروههاى دانشجويى و در مراكز اسلامى در اقصى نقاط جهان، فارغ التحصيلانى يافت مى شوند كه در دانشگاه مدينه يكى از كانونهاى تبليغ و رواج مذهب وهابيت، تحصيلات و آموزش رايگان ديده اند. روزنامه اينديپندنت در ادامه مى نويسد: وهابيها براى نخستين بار يك يا دو سال پيش به درون دهكده ها نقل مكان كردند و حيطه قضايى روسها و اقتدار مرجعيت محلى فتوا دهندگان اسلامى را مردود شناخته و از رعايت اصول و احكام آنها سرپيچى كردند حتى مفتى داغستان بر عليه آنها فتوا صادر كرد.([39])
به نوشته روزنامه اكونوميست «اين تفكر در بين خانواده ها دو دستگى و حتى خشونت به بار آورده است. اما وهابيت با احداث مساجد و اختصاص بورسهاى تحصيلى بويژه در ميان جوانان، پيروانى براى خود دست و پاكرده اند... وهابيها در ابتدا از در صلح وآشتى وارد شدند و بر تعداد كمى از روستاهاى داغستان مسلط شدند و جوامع جديدى تشكيل دادند كه تعبير خشك آنها از اسلام در اين جوامع دنبال مى شد... در سال 1997 مقامهاى داغستان وهابيگرى را غير قانونى اعلام و تعدادى از رهبران جنبش را بازداشت نمودند. بعضى از اين رهبران با او يا بدون پيروان خود به جمهورى همسايه يعنى چچن گريختند.([40])
همانطور كه ذكر شد بنابر اظهار نماينده سابق صداوسيماى ج.ا.ايران در مسكو طبق آمار رسمى دولت روسيه و سازمان جاسوسى اين كشور و همچنين اظهارات و افشاگريهاى مجامع و مقامات مذهبى روسيه در جمهورى خودمختار داغستان و جمهورى چچنستان فعاليت وهابيها توسط عوامل پاكستانى و عربستانى ترويج و تبليغ مى شود.
رايزن فرهنگى سابق ج.ا.ايران در ازبكستان هم معتقد است پول وهابيها در فعال كردن اسلام گرايان ازبكستان بكار مى افتد; اگرچه ممكن است در حال حاضر فكر وهابيون نقش اول و عامل جهت دهنده فكرى نداشته باشند; اما به هر حال عامل حركت دهنده شده و به مرور در جهت دهى آنها نيز مؤثر خواهد افتاد. بنابر اظهار ايشان به علت نفوذ وهابيت، طرفداران ج.ا.ايران در ازبكستان چشمگير نمى باشند.
وى همچنين تحت تأثير قرار داشتن جمعه نمنگانى يكى از رهبر جريانات اسلام گرايى دره فرغانه ازبكستان از وهابيون را تاييد مى كند. در اوت 1999 درگيريهايى در نمنگان بوقوع مى پيوندد. در اين حادثه تعدادى از روستاهاى منطقه باتكن قرقيزستان تصرف و عده اى از جمله چهار زمين شناس ژاپنى و يك ژنرال وزارت كشور قرقيزستان به گروگان گرفته شدند. مهاجمانى توسط حكومت قرقيزستان و ازبكستان سركوب مى شوند. اين مبارزان عليه اسلام كريم اف اعلام جهاد كرده اند.([41])
يكى ديگر از رودررويى هاى اسلام گرايان با حكومت ازبكستان باز هم در نمنگان رخ داد كه منجر به كشته شدن رئيس پليس آن شهر و چند مأمور نظامى شد و در پى آن موج جديدى از خيزش اسلامى و اعتراض و فشارها و... آغاز شد و عابدى قارى كه رهبر اين جريانات بود تحت كنترل قرارگرفته. در مسجد محل امامت وى جوانان نمازگذار به ظواهر وهابى تظاهر دارند بويژه در موضوع جهر به آمين در نماز، محاسن بلندگذاشتن، اكتفا كردن به دو ركعت نماز جمعه، عدم اقامه نوافل و اعراض از برخى مستحبات و نوافل در مذهب حنفى،... در حاليكه اين گروه از انتساب خود به وهابيون خوددارى مى كند.([42])
لازم است توضيح داده شود كه فعاليتهاى طالبان، مبلغين پاكستانى و حتى برخى كشورهاى عربى همچون امارات متحد در قالب و چارچوب اهداف وهابيون قرار مى گيرد.
2 ـ 2 ـ رهبران دينى سنتى:
علماى دينى غير دولتى كه رهبران صوفى مسلك هستند در جاى جاى جمهوريها نفوذ دارند. دهها و بلكه صدها سال مبارزه و مقاومت در مقابل روسهاى متجاوز را رهبرى كرده اند و ريشه در اعماق دل مردم دوانده اند. طبق آمار بدست آمده بيش از نيمى از مسلمانان معتقد چچن و اينگوش عضو يكى از سلسله هاى صوفيه مى باشد لهذا مى توان گفت در حال حاضر تعداد اعضاى سلسله هاى صوفيه ميان000/150 تا 000/200 نفر است.([43])
اينها نيروهاى نظامى مردمى چچنها را در جنگ با روسيه تشكيل مى دهند و پشتيبان رهبران مبارز ملى مى باشند. روسلان خازبولاتف رئيس پارلمان پيشين روسيه كه خود چچنى الاصل بوده و از مخالفين رهبران چچنهاى استقلال طلب بويژه مخالف جوهر دودايف رئيس جمهورى سابق چچن مى باشد در گفتگويى با خبرنگار خبرگزارى ج.ا.ا تصريح مى دارد كه: چچن يك جمهورى مسلمان نشين است و نفوذ روحانيون در آن از برد وسيعى برخوردار است و در همسايگى كشورهاى اسلامى قرار دارد.([44])
مجلة «ونگ» چاپ مسكو در 1998 مى نويسد: «انقلاب چچن راگاهى انقلاب رقصان نيز مى نامند. هر حادثه مهم در گروزنى از مراسمى علنى گرفته تا عمليات نظامى، معمولاً با رقص مذهبى درويشهاى طرفدار فرقه نقشبنديه همراه بود.».([45])
در تاجيكستان كه بارزترين مركز جنبش اسلامى در آسياى مركزى مى باشد صوفيها نقش بارز داشته اند. «بوشكوف» و«ميكوسكى» نويسندگان كتابى تحت عنوان «تاريخچه جنگ داخلى در تاجيكستان» به اين امر اشاره دارند كه اعضاى قشر اشرافى آسياى مركزى به نام «ايشان» يعنى روساى برادرهاى صوفى اساس محافل رهبر اپوزيسيون تاجيكى را تشكيل مى دهند. از نظر وهابيون پايبندى به تصوف با احكام اسلام مغايرت دارد، مالاً اپوزيسيون تاجيكى را نمى توان وهابى خواند.([46])
الكساندر بينگسن در كتاب «مسمانان شوروى گذشته، حال و آينده» ضمن اينكه مى نويسد بر اساس بررسيهاى اخير (1979) اهالى شمال قفقاز به ويژه چچنها از ديگر مسلمانهاى شوروى سابق مذهبى ترند وتبعيد و آوارگى توسط روسها بر رشد روحيه مذهبى آنها مؤثر افتاده و موجب بوجود آمدن اسلام محافظه كاريى شده است كه سلسله هاى صوفيه نقش شگرفى در اين امر داشتند; مى افزايد كليه نهضتهاى مقاومت عمده در برابر تهاجم و سيطره روسها توسط صوفيان برانگيخته و هدايت شده اند.([47])
در مناطق بحرانى قفقاز و آسياى مركزى رهبران سياسى و نظامى تحت تأثير انديشه ريشه دار علماى ياد شده مبارزات خود را هدفمند كرده و پيش مى برند. حتى اگر رهبران سياسى گرايشات قومى و ملى داشته باشند از دايره نفوذ نسبى علماى دينى سنتى خود خارج نمى باشند.
خاطرنشان مى شود كه اكثر علماى مبارز اين جمهوريها بويژه در آسياى مركزى گرايشى به اسلامى همسو با انقلاب اسلامى دارند; از تاجيكستان و رهبران حزب نهضت اسلامى مى توان مثال بارز آورد، اگر چه در تاجيكستان عامل زبانى نيز در احساس تعلق و نزديكى به ج.ا.ايران مؤثر است. ليكن جايگاه انقلاب اسلامى ايران در اين منطقه با سابقه مبارزه ايى عليه رژيم سابق پادشاهى، مقاومت در برابر آمريكا و ابرقدرت شرق و غرب، حمايت از فلسطين و شعارهاى آرمانى مسلمانان جهان، منزلتى به انقلاب اسلامى داده است كه همچون انقلابيون مسلمان جهان; اين منطقه نيز خود را همسو با انقلاب اسلامى ايران قرار مى دهد; بويژه اينكه تعلقات تاريخى و فرهنگى نيز براين نزديكى استحكام بيشترى مى بخشد. موارد گوناگونى از تمايل مسلمانان و ملى گرايان قفقاز و آسياى مركزى پيشتر بيان شد. در اينجا فقط از خيزش مسلحانه وادى فرغانه يادى مى كنيم كه رهبر آن «جمعه نمنگانى» است. وى از شاگردان سيدعبد الله نورى رهبر حزب نهضت اسلامى تاجيكستان است و از ايشان اطاعت مى كند. آقاى نورى نيز با انقلاب اسلامى نزديك بوده و حتى وى را متهم مى كنند كه شيعه شده است. حلقه تأثيرگذارى سلسله وار موجب شد در حل مسئله بحران گروگانگيرى گروه جمعه نمنگانى در دره فرغانه، از ج.ا.ايران كمك خواسته شود.
گفتنى است حلقه هاى طريقتهاى صوفيه كه رهبران سنتى و روحانيون مردمى را تشكيل مى دهد تحت تأثير عوامل گوناگون سياسى، محلى، قومى و جغرافياى فكرى، شاهد تحولات و دگرگونيهاى درونى شده اند كه برخى به اصولگرايى اسلامى نزديكتر و برخى به محافظه كارى و سنتى وابسته تر شده اند. بعنوان مثال پس از اينكه حزب نهضت اسلامى تاجيكستان بصورت تمام عيار درگير مسايل سياسى، مبارزات حتى برون مرزى و ارتباطات بين المللى شد، زمينه هاى اصولگرايى اسلامى را كسب كرد. از حزب نهضت اسلامى شاخه روسيه نيز مى توان به عنوان نمونه ديگرى نام برد. اما گروههايى از اسلام گرايان همچون گروه جمعه نمنگانى و ديگر تشكلّهاى اسلامى دره فرغانه چون در چالشهاى سياسى و حكومتى وارد نشده اند و با انديشه نظام يافته و همه جانبه اسلامى آشنا نيستند، چهره اى خشن و بنيادگرايى متعصبانه پيدا مى كند.
تجزيه اجزاء ارگانيسم فكرى جنبشهاى اسلام گرا
همانگونه كه اشاره شد نحله هاى گوناگونى در بوجود آمدن انديشه جنبشهاى اسلام گرايان مؤثر افتاده است. از وهابيون، اصولگرايان متمايل به انقلاب اسلامى ايران، روحانيون سنتى متعلق به طريقتهاى صوفى و ملى گرايان نام برده شد. اما سخن در اين است كه هيچكدام از سبكهاى مذكور بطور مطلق بر گروههاى مسلمان مسلط نيستند به بيان ديگر اگر درون فكرى گروهها و يا رهبران جنبشها را بشكافيم خواهيم ديد كه به معناى واقعى و همه جانبه وهابيت و يا انقلاب اسلامى ويا صرفاً ملى گرايى و اصولگرايى و غيره نظام انديشه شان را تشكيل نمى دهد. در مجموع هيچكس نمى تواند ادعا كند كه فقط يكى از انواع عقايد گفته شده حرف آخر را مى زند; بلكه چه بسا يك رهبر دينى از لحاظ اعتقادى گرايشات اصولگرايانه داشته باشد و اما از لحاظ سياسى تمايلات و رفتار ملى گرايانه اتخاذ كند. همچنين مواردى را مى توان شاهد آورد كه از منظر فكرى و اعتقادى وهابى است اما از لحاظ سياسى در جناح انقلاب اسلامى ايران قرار مى گيرد. همانگونه كه پيشتر اشاره رفت رهبر وقايع دره فرغانه «جمعه نمنگانى» از كسانى است كه مى توان گفت از لحاظ اعتقادى تا حدودى تحت تأثير وهابيت و از لحاظ سياسى در قلمرو تأثير انقلاب اسلامى ايران است.
در اين سو، در قفقاز شاميل باسايف با اهداف ملى ـ اسلامى به علت نفرت از روسها دست به قيام زده و از چچن به داغستان حمله كرده سعى دارد همفكران آن سوى چچنستان را تحريك كند. اما در كنارش امير الخطاب از يك كشور عربى با اعتقاداتى وهابى وى را همراهى مى كند و در جنگ با روسها يكى از رهبران چريكها محسوب مى شود، به همين دليل است كه اصلان مسخدوف رئيس جمهورى چچن وسخنگوى حكومت وى، شاميل باسايف و ديگرانى را كه از چچن به داغستان حمله كردند، وهابى مى نامد حال آنكه مسخدوف يك فرد ملى گراى مسلمان است. چنين پيچيدگى روابط گروههاى فكرى مسلمان خود نشان از نهادينه نشدن روش اعتقادى واحد در گروهها مى باشد.
موارد ديگر را باز از دره فرغانه مى توان مثال آورد. عابدقارى يكى از رهبران شورش مسلمان در دره فرغانه شناخته مى شود. شورشى كه موجب شد رئيس پليس شهر نمنگان و چند مأمور نظامى كشته شود. به گزارش ميدانى رايزن فرهنگى ج.ا.ايران در ازبكستان در مسجد عابد قارى جوانان در عين اينكه تظاهر به ظواهر وهابى داشتند بويژه در موضوع جهريه آمين در نماز، محاسن بلند گذاشتن، اكتفاكردن به دو ركعت نماز جمعه وعدم اقامه نوافل، اعراض از برخى مستحبات و نوافل در مذهب حنفى... اما در عين حال از انتساب خود به وهابيون خوددارى مى كردند.([48])
يا طاهرجان يولداشف امام مسجد «صحابلى» در بخش كهنه تاشكند شهر تاشكند كه منتسب به وهابيها بوده در عين حال علاقمند است به ايران سفر كند.([49]) بنابر اظهار رايزن فرهنگى سابق در ازبكستان چون شناخت صحيح از وهابيت وجود ندارد همچنين به علت نفوذ انديشه هاى ديگر اعراب مسلمان در منطقه اكنون به مخالفان حكومت ازبكستان گروههاى تحريرى نيز نام مى گذارند. همانگونه كه قبلاً بيان شد. حزب التحرير در اين منطقه پرآشوب سابقه تبليغاتى داشته است. با توجه به اينكه در بين گروههاى مبارز مسلمان در منطقه فرغانه، دختران و زنان مسلمان هم حضور دارند بعيد بنظر مى آيد كه آنها وهابى بوده ويا كاملاً تعليمات وهابيت را پذيرفته باشند.
وجه ديگر تأثيرپذيرى مسلمانان مبارز اين مناطق از نحله هاى گوناگون اسلامى را مى توان مرحله اى نام نهاد. بعنوان نمونه مى توان از زمينه سازى مبلغين حزب التحرير در دره فرغانه مثال آورد. هنگامى كه با تعليمات اين گروه آمادگى پذيرش وسيع اسلام بوجود مى آيد; آنگاه وهابيون پيدا مى شوند وبا حمايتهاى مالى پشتيبانيهاى لازم را بعمل آورده وزمينه نفوذ انديشه وهابى را فراهم مى كنند. چنين وضعى را مى توان در قفقاز ترسيم كرد. پس از اينكه رهبران مسلمان اصولگرا و سنتى ساليان متمادى ديندارى را حفظ و اسلام را ترويج كردند; هنگام تبديل شدن به جنبش فراگير احتياج به كمك هاى گوناگون مالى پيدا مى شود به خودى خود و به ناچار در اين برهه دست به سوى هر كمك كننده اى دراز مى شود حال اگر ج.ا.ايران دست رد به سينه آنها بزند ناچار به منبع ديگرى از جمله وهابيون روى خواهد آورد. با اين حال نمى توان مدعى شد كه چون از منبعى كه وهابى است كمك دريافت شده است پس خود آنها نيز جامه فكرى وهابيت به تن كرده اند.
روزنامه نزاويسيهاياگازتا چاپ مسكو در 1998 نوشت: «... بعد از روى كار آمدن جوهردودايف، اداره روحانيت منحل شد و روحانيون محلى غير دولتى كه از صوفيان قادريه بودند روى كار آمدند و بعد از آغاز جنگ چچن با روسيه روابط دودايف با اين گروه محكمتر شد چون اسلام متحد كننده چچنها در مبارزه با روسها مى شد. بعد از مدتى رقبايى اين روحانيون محلى را تهديد كرد. احمد قادروف مفتى چچن ـ باشقيرستان به خبرنگار نزاويسيهاياگازتا گفت: در زمان جنگ در چچن دسته هاى وهابيون داوطلب از كشورهاى عربى پيش ما مى آمدند. اين دسته ها به خوبى مسلح بودند و به همين دليل چچنها با رغبت به آنها مى پيوستند. بسيارى از آنها با مكتب ما آشنا شده وسپس ادعا كردند كه ما اسلام را تحريف كرده ايم. وى گفت: ما مدت زيادى مى خواستيم واقعيت را ناديده بگيريم و ادعا مى كرديم مسئله وهابيت در جمهورى وجود ندارد و سعى مى كرديم با مسالمت با وهابيون به توافق برسيم اما متأسفانه اين ديالگ برقرار نشد.».([50]) البته بكار بردن اتهام وهابيت يك شگردى است كه جواز سركوب اسلام گرايان مبارز را فراهم مى كند چراكه بسيارى از انديشه هاى وهابيت با انديشه هاى طريقتهاى صوفيانه كه در جاى جاى آسياى مركزى و قفقاز نفوذ دارد مغايرت دارد و لذا وهابيت پذيرفته شده نيست و مطرود و منفور است. حتى در زمانى كه هنوز درهاى شوروى باز نشده بود و انديشه وهابى بعنوان تهديد كننده رژيم و حكومت در اين سرزمينها مطرح نبود باز هم مسلمانان مبارز وهابى معرفى مى شدند. اين امر نشان مى دهد مغايرت وهابيت و اسلام رايج در بين علما و مردم اين سرزمين به دليل گفته شده مورد توجه حاكمان بوده و براى بهره بردارى سوء بكارگرفته مى شد. حكومت تاجيكستان هم براى سركوب مخالفان آنها را وهابى مى ناميد... تورجان زاده ـ يكى از رهبران اپوزيسيون تاجيك ـ مى گويد اصطلاح وهابيون مخصوصاً توسط ك.گ.ب راه اندازى شده بود تا در ميان مردم متدين تفرقه ايجاد شود... احمد قاضى اختايف، يكى از بزرگترين فقهاى اسلامى روسيه مدتى قبل از وفاتش گفته بود: اين يك برچسب است كه افراد جاهل به گروههاى مسلمانان مى زنند كه با هم ديگر تفاوت قابل توجهى دارند. در حقيقت هر كسى از روحانيت رسمى انتقاد مى كند او را وهابى مى نامند.».([51])
البته بايد گفت افكار عمومى و حتى بسيارى از دست اندركاران جريانات سياسى در سطح شوروى از وهابيت، اصولگرايى، بنيادگرايى و تفاوتهاى اين مفاهيم شناخت صحيحى ندارند و هر كسى بر اساس برداشت خود نامگذاريهايى بعمل مى آورد و اگر مقبول نظر تشخيص داده نشود وهابى ناميده مى شود. «روتارايگور» طى مقاله اى در روزنامه نزاويسياياگازتا، چاپ مسكو در 1998 مى نويسد: «وهابيون چه كسانى هستند. در ازبكستان هر كس از پرداختن به جزئيات علوم الهى خوددارى كند ولى بطور متعصبانه به احكام اسلامى پايبند باشد وهابى حساب شده اند... در داغستان همه طرفداران جدايى قهرى داغستان از روسيه را كه در واقع حتى با اصولگرايان ارتباط نداشتند وهابى اعلام شده اند. به عنوان مثال مقامات داغستان كتاب «مبارزه من يا ارتش امام» را به ملابهاء الدين يكى از رهبران اصولگرايان داغستان نسبت داده اند حال آنكه نويسنده واقعى آن كسى به نام محمد تقيف است. اين شخص با گروههاى اصولگرا ارتباطى ندارد.» .([52])
باز در مقاله ديگر چنين اشتباهى تكرار شده است، آنهم در روزنامه پرتيراژ و مهم نزاويسياياگازتا چاپ مسكو در 25 سپتامبر 1999 (3 مهر 1378). اين امر نشان مى دهد كه بعد از گذشت مدت مديدى از ناآراميها و در گيريها منطقه قفقاز و آسياى مركزى هنوز قشر روزنامه نگار كه خود اطلاع رسانان و آگاهان جوامع جهانى محسوب مى شوند، نتوانسته اند مفهوم وهابيت و اسلام گرايى از نوع انقلاب اسلامى ايران را تشخيص دهند و در مقاله چنين عنوان مى كند: «از سالهاى دور فرستادگان ويژه اسلامى عربستان سعودى و ايران بطور جمعى راه رخنه در جمهوريهاى آسياى مركزى را در پيش گرفته اند... همانگونه كه در شماره هاى گذشته روزنامه اشاره گرديد در جنوب اين جمهورى ـ قرقيزستان ـ مبلغين وهابى محلى از ايران، عربستان، پاكستان و ساير كشورهاى مسلمان فعاليت گسترده اى را آغاز كرده اند».([53])
از سوى ديگر بايد به اين مسئله توجه داشت كه وارد شدن انديشه هاى گوناگون اسلامى در اين سرزمين تقريباً به پس از فروپاشى شوروى بازمى گردد پس زمان بسيار كوتاهى را سپرى كرده ايم; بنابراين هنوز هيچكدام از سرمنشاءهاى انديشه در ترويج عقيده و كادرسازى كامل نشده اند و انديشمندان نخبه كه عموم مردم آنها را بپذيرند تربيت نكرده اند لذا تفكيكى كامل از اين عقايد بوجود نيامده و جناحهاى روشنى از آنها شكل نگرفته است. مى توان با قاطعيت اعلام كرد كه اگر چنين مواضع شكل بگيرد و وهابيت صراحتاً تبليغ گسترده اى انجام دهد، زمينه هاى جنگ فرقه اى را فراهم كرده است و درگيريهاى عمده داخلى آغاز خواهد شد.
دراين بخش لازم است گفته شود كه چون مردم از تعاليم اسلام دهها سال دور مانده اند براى همين برداشتهاى ناقصى از دين دارند و گاهى مسايل قومى، سنتى و خرافى را به اسلام نسبت مى دهند در نتيجه هر گروه فكرى مسلمانى پاپيش گذارد و اقدام به تبليغ كند، به هر وجهى كه باشد، پذيرفته شده و به آن عمل مى گردد. باتوجه به اينكه فرهنگ مريدى به سبك طريقتهاى صوفيه همچنان مؤثر و باقى است; بنابراين تلاش در به اجزاء در آوردن تعليم كسب شده تبديل به اقدامات بعضاً خشن و غير اصولى مى شود. طاهر ملك روزنامه نگار مسلمان ازبك در ارديبهشت ماه سال 1377 در مقالات با رايزن فرهنگى ج.ا.ايران در تاشكند مى گويد: عملكرد جوانان مسلمان بهانه اى شد كه آنها خطرناك و وهابى معرفى شوند. آنها عقايد اسلامى را كامل فرا نگرفته اند و اخلاق اسلامى را خوب نمى دانند، با درشتى و اخلاق ناپسند احكام اسلامى را بيان مى نمايد. چنان رفتارى موجب دخالت دولت شد.
منابع و مآخذ
1 ـ آوتورخانف. آ; مسئله اقليتهاى ملى در شوروى; فتح اله ديده بان; تهران; انتشارات وآموزش انقلاب اسلامى; چاپ اول; 1371
2 ـ بنيگسن. الكساندر; مسلمانان شوروى گذشته حال وآينده; كاوه بيات; تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامى; چاپ اول; 1370
3 ـ تراب زاده. منيژه و ديگران; ماهيت تحولات در آسياى مركزى و قفقاز; تهران; موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه; چاپ اول; 1373
4 ـ اسلام و مسلمين روسيه; ش2; مسكو; سفارت ج.ا.ايران; 28/8/77 (بولتن محرمانه)
5 ـ رويدادهاى ايران و جهان; ش 1768; تهران; اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى; پنجم مهر 1378 (بولتن)
6 ـ رويدادهاى ايران و جهان، ش 1771، تهران، اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 26/7/78، (بولتن)
7 ـ رويدادهاى ايران و جهان، ش 1772، تهران، اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 3/7/78 (بولتن)
8 ـ گزارشهاى واصله از رايزنى فرهنگى ج.ا.ايران در ازبكستان و تاجيكستان.
9 ـ گزارشهاى واصله از سفارت ج.ا.ايران در مسكو
10 ـ روزنامه هاى ابرار، اطلاعات، جهان اسلام، رسالت، سلام، كيهان
11 ـ مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى
12 ـ بانك اطلاعات كامپيوترى اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى
([1]).بيگين، الكساندر; مسلمانان شوروى; كاوه بيات; تهران; انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى; سال 1370; ص.ص 116 ـ 111.
([2]).همان منبع.
([3]).آورتورخانف، آ; مسئله اقليتهاى ملى شوروى; فتح اله ديده بان، تهران; انتشارات وآموزش انقلاب اسلامى; چاپ اول، 1371.
([4]).همان مأخذ ص132.
([5]).همان مأخذ ص132.
([6]).بينگسن الكساندر; مسلمانان شوروى گذشته، حال وآينده; كاوه بيات; تهران; دفتر نشر فرهنگ اسلامى; چاپ اول 1370.
([7]).همان منبع.
([8]).مسئله اقليتهاى در شوروى ص150.
([9]).نعيمى پور. م; اسلام در سرزمين هاى شمالى; روزنامه سلام; ش 522، 16/12/71; ص12.
([10]).مسلمانان شوروى، گذشته، حال وآينده; ص68.
([11]).همان; ص122.
([12]).مسلمانان شوروى گذشته، حال وآينده
([13]).رويدادهاى ايران وجهان، شماره 1771، تهران، اداره كل مطبوعات ورسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، 26/7/78 (بولتن)
([14]).تراب زاده; منيژه وديگران; ماهيت تحولات در آسياى مركزى وقفقاز; تهران; موسسه چاپ وانتشارات وزارت امور خارجه; چاپ اول; 1373; ص174.
([15]).همان، ص175.
([16]).مسلمانان شوروى گذشته، حال و آينده، ص122.
([17]).جهان اسلام، ش316، 15/4/71; تهران.
([18]).رويدادهاى ايران وجهان، شماره 1772، تهران، اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى. 3/7/77 (بولتن)
([19]).ابرار، ش 2018، مورخ 1/8/74، تهران
([20]).گزارش واصله از وزارت خارجه ج.ا. ايران.
([21]).بولتن محرمانه اسلام ومسلمين روسيه، ش2; 28/8/78; سفارت ج. ا. ايران در مسكو.
([22]).اسلام ومسلمين روسيه، ش2. مسكو; سفارت ج. ا. ايران، 28/8/77 (بولتن)
([23]).روزنامه جمهورى اسلامى، ش4273، مورخ 5/12/72; به نقل از روزنامه سحر چاپ باكو.
([24]).جمهورى اسلامى; ش3692; 8 اسفند 1370.
([25]).گزارش سفارت ج. ا. ايران در مسكو به نقل از شبكه تلويزيونى روسيه در 8/3/71.
([26]).آكادمى اسلامى دمشق مدتى است از سوى حكومت سوريه تعطيل شده است.
([27]).حزب التحرير منشاء اردنى دارد وبطور كاملاً مخفى فعاليت مى كند. اين حزب معتقد به ايجاد حكومت جهانى و اسلامى است.
([28]).ابرار، مشاره 3206 مورخ 9/9/78.
([29]).گزارش واصله از وزارت امور خارجه ج.ا. ايران.
([30]).اطلاعات; ش1989; 5/2/72.
([31]).رسالت; ش2551; 9 آبان 73.
([32]).كيهان. ش15611، 21/1/75.
([33]).رويدادهاى ايران و جهان، شماره 1771، تهران، اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 26/1/78. (بولتن)
([34]).مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى (اسناد موجود در بانك اطلاعات كامپيوترى).
([35]).اطلاعات، 24/7/78.
([36]).روزنامه پراودا، سوريكوف. آنتوان، (اسناد موجود در مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى).
([37]).كيهان; 25 تير 1377.
([38]).مجله اكسپرس، باكو 1377 (اسناد مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي).
([39]).رويدادهاى ايران وجهان; ش 1768; تهران اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى; پنجم مهر 1378. (بولتن)
([40]).رويدادهاى ايران و جهان، ش 1771، تهران، اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 26/7/78. (بولتن)
([41]).رويدادهاى ايران و جهان. ش 1768، همان.
([42]).گزارش ميدانى رايزنى فرهنگى ج.ا.ايران. در تاشكند; 1368.
([43]).مسلمانان شوروى گذشته، حال و آينده.
([44]).كيهان; ش 15220; 6 آذر 1373.
([45]).اسناد موجود در مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى.
([46]).روزنامه نزاويسيهاياگازتا، مسكو، 1998، ايگور. روتار، (اسناد موجود در مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى).
([47]).مسلمانان شوروى گذشته، حال و آينده.
([48]).گزارشى ميدانى رايزن فرهنگى ج.ا.ايران از محل مسجد عابدقارى در ازبكستان.
([49]).گزارش ملاقات رايزن فرهنگى ج.ا.ايران در ازبكستان با نامبرده.
([50]).بانك اطلاعات كامپيوترى مركز اطلاع رسانى و خدمات رايانه اى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى.
([51]).همان.
([52]).همان.
([53]).رويدادهاى ايران وجهان، تهران، اداره كل مطبوعات و رسانه هاى خارجى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 12/7/1378. (بولتن)
ارسال نظر