تهاجم فرهنگى
آيت الله شيخ محمد على تسخيرى
بسم الله الرحمن الرحيم
سخن در مورد اقليتهاى مسلمان بسيار دردآور است و غم برانگيز است چرا كه با قشر وسيعى از مسلمانانى كه در دريايى از اكثريت غير مسلمان، مربوط مى شود، و اين پديده آنان را در معرض انواع زياد و پيچيده اى از مشكلات، و تهديدهايى قرار مى دهد كه وجود، هويت، و واقعيت آنها را، تهديد مى كند.
منظور از اقليتهاى مسلمان، مسلمانانى است كه در كشورهاى غير عضو در سازمان كنفرانس اسلامى زندگى مى كنند، و تعداد آنان حدود 450 ميليون مسلمان است كه در شش قاره جهان پراكنده اند يعنى نزديك به يك سوم تعداد مسلمانان است.
موضوع اين مطالعه ما، يك جزء مهم و اساس از اين اقليتها مى باشد كه عبارتند از اقليتهاى مسلمان در غرب كه تعداد افراد آنان بيش از 25 ميليون نفر است كه 16 ميليون از آنان در اروپا (بجز آلبانى و بوسنى كه مسلمانان در اكثريت را تشكيل مى دهند)، و 8 ميليون مسلمان در آمريكاى شمالى و جنوبى، و حدود نيم ميليون مسلمان در استراليا كه در ميان آنان ساكنان بومى، و تعدادى مهاجر مشاهده مى شود كه در مجموع2% از تعداد مسلمانان جهان، و 6/5% از تعداد افراد اقليتهاى مسلمان را تشكيل مى دهند، و با وجود اين كه اين درصدها از لحاظ كميت كم است اما از لحاظ كيفيت داراى ويژگيهاى بخصوصى است كه در رأس آنها موقعيت غرب و تأثير آن در تمامى سطوح بين المللى است و اين اقليتها را بطور روزانه در معرض گونه اى هولناكى از تهاجم فرهنگى، وسيعى براى سلب هويت، قرار مى دهد.
حفظ هويت اين اقليتها، و حمايت آنها از تهاجم، جزئى است از مسؤوليت عمومى جامعه اسلامى كه فرد، جامعه، و همچنين نهادها و جنبشهاى اسلامى، و دولتهاى مسلمان، و سازمانهاى اسلامى بين المللى و در رأس آنها سازمان كنفراس اسلامى، بايد مسؤوليت آن را به عهده گيرند از اين لحاظ كه تهاجم فرهنگى در بيشتر اوقات يك كار پيچيده، و پنهانى به شمار مى رود، و بزرگترين تهديدى است كه اقليتهاى مسلمان با آن مواجهه اند، زيرا كه هدف سلب هويت و ذوب كردن آن در كل محيط را دنبال مى كند.
ما در اينجا، به خاطر ملاحظات واقع بينانه، اصطلاح «سوء قصد فرهنگى» به جاى «تهاجم فرهنگى» برگزيده ايم از اين رواست كه تهاجم معمولاً از سوى يك جامعه به جامعه اى ديگر انجام مى گيرد يعنى كه حمله و پيشروى خارجى تشكيل مى دهد، در صورتى كه «سوء قصد» معمولاً از سوى عناصرى ديگر همان جامعه صورت مى گيرد، و از آنگه اقليتهاى مسلمان در چهارچوب جوامع غربى زندگى مى كنند، و تا سطحهاى مشخصى با آنها همزيستى مى كنند، از اين رو يك پديده بخصوصى در درون اين جوامع تشكيل مى دهند، و در نتيجه جزئى از آنها به حساب مى آيند. بهمين خاطر اين اقليتها در معرض يك عامل داخلى كه هدف سوء قصد فرهنگى به آنان را دنبال مى كند، قرار دارد و نه عامل خارجى كه هدف آن تهاجم فرهنگى به آنان است، بر خلاف جامعه اى مسلمانى كه در كشورهاى اسلامى به سر مى برند كه از خارج در معرض تهاجم فرهنگى قرار دارند گرچه اين تهاجم از سوى بعضى از عناصر محلى، پشتيبانى مى شود.
* تجربه سازمان كنفرانس اسلامى در دوره تازه آن:
سازمان كنفرانس اسلامى، اساسى ترين تشكيلات رسمى بين المللى كه همه كشورهاى اسلامى را در برمى گيرد، اين سازمان ـ در حدود اهداف و امكاناتش ـ رسيدگى به مسائل مسلمانان در خارج از كشورهاى عضـو آن را به عهده گرفته است، اما اين سازمان شاهد يك تجربه ويژه در اين زمينه پس از اين كه جمهورى اسلامى ايران رياست اين سازمان را پس از تشكيل كنفرانس سران در طهران در سال 1418هـ/ 1997م به عهده گرفته، بوده است، زيرا كه اين كنفرانس يك جهش بزرگى در تاريخ سازمان به شمار مى رود كه بسيارى از ناظران را بر آن داشت كه آن را به عنوان «جلسه سران قرن» و «جلسه تاريخى سران» توصيف نمايند، اين جلسه، به كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى اسلامى، مسؤوليت رسيدگى به امور اقليتهاى مسلمان را بر عهده گذاشت، و من هنوز افتخار انجام مسؤوليت رياست اين كميته را دارم كميته اى كه حساسيت جالب توجهى در برابر مسائل اقليتهاى مسلمان پس از كنفرانس تهران، نشان داده است.
كنفرانس سران تهران، قطعنامه اى به شماره 47/8س (ق. الف)، در مورد دفاع از حقوق گروهها و اقليتهاى مسلمان در كشورهاى غير عضو در سازمان كنفرانس اسلامى صادر كرده بود، و در اين قطعنامه به طور صريح از سازمانها و تشكيلات اسلامى عضو در كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى وابسته به سازمان كنفرانس اسلامى، در خواست شده است كه يك هرچه زودتر يك جلسه جهت بررسى و تعيين راهكارهاى لازم براى حفظ حقوق گروهها و اقليتهاى مسلمان در مناطق مختلفى از جهان، برگزار نمايد، براى اجراى اين توصيه، دبير كل سازمان اقدام به تشكيل يك كميته ويژه براى رسيدگى به اين موضوع، نمود كه به نام «كميته كارشناسان عهده دار تعيين راهكارهاى لازم براى حفظ حقوق گروهها، و اقليتها در كشورها غير عضو» شناخته شده است.
كنفرانس وزراى خارجه كشورهاى اسلامى كه در قطر در تاريخ 1418هـ/1998م منعقد شده بود، نيز تصميمات اتخاذ شده در كنفرانس سران تهران پيرامون اقليتهاى مسلمان را تأكيد كرد، و در اين چهارچوب قطعنامه اى به شماره 46/25 ـ س صادر كرد، و در آن اشاره كرد كه جوامع و اقلتيهاى مسلمانى كه در كشورهاى غير عضو در سازمان كنفرانس اسلامى به سر مى برند، از لحاظ تعداد، بيش از يك سوم امت مسلمان تشكيل مى دهند، و بر ضرورت اجراى برنامه هاى عملى براى رسيدگى به امور آنان تأكيد كرد، و خرسندى خود را نسبت به فعاليتهاى سازمان پس از جلسه سران تهران، به خصوص پس از مطلع شدن آن از گزارش دبير كل در مورد جوامع و اقليتهاى مسلمان كه به يك سند رسمى صورت به شماره ICFM/25 - 98/MM/D.1 درآمد، ابراز داشت.
حدود دو ماه پس از كنفرانس دوحه، كميته كارشناسان دبير كل كه به صورت كنفرانس در تهران، برگزار كرد و مسؤوليت رياست جلسات آن را به عهده داشت، و از جمله مهمترين تصميمات آن برگزارى كنفرانس در پايتخت اسپانيا با ميزبانى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى و با همكارى سازمان كنفرانس اسلامى بود، منعقد گرديد. و بدين ترتيب اين كنفرانس در اواسط سال 1419هـ/1998م برگزار شد، و از اهميت ويژه اى برخوردار بود با توجه به موفقيت آن در رسيدن به اهداف تعيين شده به صورت مطلوب اين كنفرانس در توصيه هاى خود بر جنبه فرهنگى تأكيد داشت، و از نهادها، و مؤسسه هاى عضو در كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى اسلامى در خواست كرد فعاليت خود را در اين زمينه متمركز كند، و از مجموع 16 توصيه صادر شده از سوى اين كنفرانس، 11 توصيه به جنبه حفظ هويت فرهنگى اقليتهاى مسلمان بطور مستقيم اختصاص داده شده است، علاوه بر 3 توصيه غير مستقيم يعنى 14 توصيه از مجموع 16.
كنفرانس وزراى خارجه كشورهاى اسلامى كه در بوركينافاسو در سال 1420هـ/1991م منعقد شده بود، مجدّداً در خواست خود را از سازمان كنفراس اسلامى مبنى بر انعقاد هرچه زودتر جلسه اى جهت بررسى يك برنامه كارى بر حفظ حقوق جوامع واقليتهاى مسلمان، مطرح نمود، و در اين جهت قطعنامه اى به شماره 51/26 ـ س صادر نمود كه به موجب آن دبيركل سازمان كنفرانس اسلامى از كميته كارشناسان ياد شده دعوت كرد تا يك جلسه ديگر تشكيل دهد كه محل آن در شهر ساوباولو در برزيل تعيين شده بود. و رئيس كميته هماهنك سازى فعاليتهاى اسلامى، و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى در جمهورى اسلامى ايران، نقش فعالى در فراهم آوردن مقدمات اين كنفرانس داشت.
وبدين ترتيب كنفرانس ساوباولو در ماه محرم گذشته (1421هـ/2000م) با همكارى ميان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، و مركز تبليغ اسلامى در آمريكاى لاتين، وبا نظارت كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى اسلامى و سرپرستى سازمان كنفرانس اسلامى منعقد گرديد. با نگاه مجدّد به توصيه بيست و يكمين كنفرانس، در خواهيم يافت كه 11 توصيه آن ارتباط مستقيمى با هويت فرهنگى اقليتهاى مسلمان، و رويارويى با كوششهاى سوء قصد فرهنگى دارد، و 5 توصيه آن داراى ارتباطى مستقيم مى باشد، يعنى مجموعاً 16 توصيه به موضوع هويت اختصاص دارد.
از طريق اين نگاه گذرا به موقعيت سازمان كنفرانس اسلامى، و تجربه كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى اسلامى، در حمايت مسلمانان خارج از جهان اسلام از كوششهاى سوء قصد فرهنگى، در مورد چگونگى فعاليت گسترده اين سازمان در اين سازمان پس از كنفرانس سران تهران، آگاهى يافته ايم، و با صرف نظر از مقياس موفقيت سازمان در اجراى توصيه هاى كميته ها و كنفرانسهاى آن، بررسيهايى كه اين كميته ها و كنفرانسها به عمل مى آورد و توصيه هاى آن پيرامون اقليتهاى مسلمان، يك منبع بسيار سودمند و ضرورى براى هر كوششى جهت رسيدگى به امور اقليتهاى سازمان به شمار مى رود، و اين نكته اى بود كه مرا به ايراد سخن در مورد تجربه سازمان در اين زمينه وادار ساخته است. و از اينجا فرصت را مغتنم مى شمارم تا از همه برادران به اطلاع پيرامون اين مطالعات و توصيه ها دعوت كنم، لازم به ذكر است كه سازمان فرهنگ اقدام به چاپ آنها به صورت كتاب و پرونده براى آسان كردن استفاده از آن، نموده است.
* تعيين چهارچوب مشكل:
چهارچوب مشكل در مورد بررسى ما، در تهديدهايى كه جوامع و اقليتهاى مسلمان در غرب در سطوح فرهنگى، اجتماعى، و تبليغاتى، و پرورشى، و آموزشى يا به طور كلى تهديد سلب هويت، و سوء قصد فرهنگى، با آن مواجه اند.
در حقيقت، جوهر اين مشكل از دو بعد تشكيل شده است: بُعد درونى، و بعد خارجى كه مكمل يكديگرند، يا به عبارتى ديگر: وجود زمينه مساعدى كه اقليت مسلمان آن را براى دريافت تأثيرات خارجى، و پويانمودن آن، فراهم مى سازد. شايد مهمترين جلوه هاى اين زمينه مساعد شيفتگى نسبت به غرب و الگوهاى زندگى در آن است جلوه اى كه بعضى مسلمانان در غرب در آن به سر مى برند، يك حالت بسيار خطرناك است و در ميان مهاجران بيشتر از خود ساكنان بومى به چشم مى خورد و به خصوص آنهايى كه تازه به اسلام گرويده اند، چرا كه اين حالت شيفتگى در برابر غرب نزد اين دسته ضعيفتر به نظر مى آيد. و ما مى توانيم اين حالت را حالت قابليت سوء قصد فرهنگى يا قابليت ريشه كن سازى هويت بناميم يعنى پذيرش هرگونه پاكسازى فرهنگى بلكه فراهم آوردن زمينه آن است، و اين مفهوم شبيه مفهومى است كه شادروان مالك بن نبى به آن نام مفهوم قابليت پذيرش استعمار اطلاق كرده بود.
اين تهديدها را ـ كه دروى تكامل دو عامل داخلى و خارجى به وجود مى آيد ـ مى توان در سه زمينه اصلى تقسيم كرد:
* تهديد در زمينه آموزش و پرورش:
فرهنگ هر مسلمانى بر منابع فرهنگ اسلامى استوار است و در رأس آن قرآن مجيد و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله). و زبان عربى كليد اين منابع به حساب مى آيد، اين مشكل منجر به يك نادانى و جهل واقعى نسبت به درك اسلام خواهد بود، چرا كه عدم شناخت زبان عربى، و اختلاف ميان زبان اقليت، و زبان قرآن منجر به شكاف بزرگى در هويت فرهنگى اين اقليتها مى شود، بلكه ممكن است در نتيجه آن يك الگوى خاصى در تفكّر هنگام جستجو از منابع فرهنگى و تفكّر اسلامى، پديد آيد، و اين امرى است كه مى تواند خطر بزرگى كه عقيده اين گروهها از مسلمانان را تهديد مى كند، ايجاد كند. و حتى اقليتهاى داراى نژاد عربى يا شرقى و زبان عربى را درك مى كنند، رابطه خود را با زبان عربى با گذشت زمان از دست مى دهد بخصوص نسل دوم و سوم، و اين امر به ذوب شدن در الگوى تفكّرى كه زبان خارجى جديد ايجاد مى كند، مى انجامد، و اين حالت پنهان و پيچيده از حالتهاى از دست دادن تدريجى هويت به حساب مى آيد.
دولتهاى كشورهاى غربى در اين جهت طبق روشهاى از پيش تعيين شده و دقيقى فعاليت مى كند، بله بعضى از دولتهاى اروپاى شرقى ـ مثل بلغارستان ـ همچنان براى از بين بردن اسامى عربى و جلوگيرى از بكارگيرى آن كوشش مى كنند، زيرا كه آنها معتقدند كه داشتن اسامى مانند احمد يا على چند شخص داراى اين اسامى معتقد به دين نباشد، بمعنانى ادامه ارتباط او با سمبل اسلام كه اين اسم نماينده آن است، يعنى حفظ حداقل وابستگى فرهنگى به اسلام، به همين خاطر اين دولتها اقدام به تغيير اين اسامى، و مجازات خلافكاران مى نمايد. و در بهترين حالتها مسلمانان را ملزم به نگهداشتن يك پسوند سلاوى براى اسماى عربى آنان مى كنند مانند: احمدوف، و عليف. اين پديده، مكمّل جنگهاى پاكسازى نژادى كه در منطقه بالكان رخ داده و مى دهد، و هدف اصلى آن ادامه كوششهاى سوء قصد فرهنگى است.
همچنين، سيستم آموزشى ملى دولتهاى غربى (و بخصوص برنامه هاى آموزش ابتدائى، راهنمايى، و دبيرستان) سعى دارد گرايشهاى قومى، ملى، و تاريخى را عمق ببخشد، و انسان مسلمان را به واقعيتها، و پديده هايى كه هيچگونه ارتباطى با هويت او ندارد، پيوند دهد، و اين پديده ايست بسيار خطرناك بطوريكه عامل خارجى اساس سوء قصد فرهنگى را تشكيل مى دهد. اين خطر بيشتر در برنامه هاى درس جغرافى، تاريخ، ترتيب ملى، جامعه شناسى، اديان، و فلسفه متجلى مى شود.
در زمينه تربيت كه با آموزش نيز همراه است، اقليتهاى مسلمان از طريق همزيستى آنان با جوامعى غير مسلمان كه با آنان در آداب و رسوم، احساسات، و رفتار، وفرهنگ تفاوت دارد، در حقيقت در دامنى غير از دامن جامعه اسلامى به سر مى برند، زيرا كه جامعه به منزله رحمى است كه شخصيت انسان در آن پرورش مى يابد. اين امر با دو خطر همراه است.
1 ـ منجر شدن به خنثى سازى تأثير تربيت اسلامى، و ناكام ساختن آن.
2 ـ قرار گرفتن فرزندان در معرض فشار و كشمكشهاى دو الگوى تربيتى كه يكى از آنها خواسته دين آنها، و ديگرى آنچه كه واقعيت اجتماعى كه در آن به سر مى برد، بر او تحميل مى كند.
اين مشكل تربيتى، با درس خواندن اين فرزندان در مدارس غير اسلامى و تحت نظارت معلّمان غير مسلمان، علاوه بر آميخته شدن روزانه با همكلاسيهاى غير مسلمان كه تأثير آنان بر روى اين دانش آموزان مسلمان و ساختار شخصيتهايشان ممكن است بيش از تأثيرات عوامل ديگر باشد.
2 ـ تهديد اجتماعى و قانونى:
اين تهديد، هرچه كه با واقعيت خانواده مسلمان ارتباط دارد، و نيز روابط متقابل فرزندانش، و روابط اجتماعى درون اقليتها، و روابط آن با محيط، و حجم آزادى كه به آن اجازه برخوردارى از يك واقعيت اجتماعى مستقل همراه با حقوق مدنى، مذهبى، و سياسى كه هويت اجتماعى، فرهنگى، و دينى اش را از كل محيط متمايز مى سازد، فرا مى گيرد.
شايد يكى از بزرگترين اين تهديدها كمبود تعداد مساجد است زيرا كه دربسيارى از مناطق مسلمان مساجدى وجود ندارد تا به منزله مراكزى مذهبى، و اجتماعى، و محورهايى براى حركت اقليتها باشد. اين جنبه مذهبى مشكلات ديگرى نيز به همراه دارد كه به مشكل بودن بجاآوردن ساير عبادتها مانند نماز جمعه و روزه مربوط مى شود.
آداب و رسوم اجتماعى حاكم در كشورهاى غربى منجر به رفتارهاى غير شرعى در ميان اقليتهاى مسلمان مى شود كه با تقليد آن آداب و رسوم و خود باختگى در برابر آن همراه است و دررأس آنها مسأله اختلاط، و روابط اجتماعى بى بند و بار ميان مردها و زنان در تمامى موقعيتهاى مكانى و زمانى اعم از مجالس خصوصى و عمومى، محيط كار، مراكز آموزشى از مرحله ابتدائى تا تحصيلات عاليه، و در سفرهاى دسته جمعى، و اماكن تفريح مانند ساحل دريا و غيره، كه مستلزم رفع محدوديتها در رابطه ميان زن و مرد است. خطر بزرگ در اين نهفته است كه اين اقليتها ـ حتى آنانى كه به حدود دين مقيدند ـ ممكن است سعى كند كه اين واقعيت را توجيه نمايد تا جايى كه تشخيص حلال از حرام براى آنان امرى سخت خواهد بود چون خودشان را بطور كامل به آن عادت داده اند، و به صورت جزيى از زندگيشان درآمده است.
از جمله اين پديده ما نيز مى توان مسأله آرايش، و بى حجابى، و لباسهاى ناهنجار در ميان زنان مسلمان، و همچنين رواداشتن بسيارى از كارهاى ديگر خلاف شرع مانند نوشيدنيها، غذاها، و انواع گوشت حرام را ذكر كرد. به طور كلى اين واقعيت معلول بى تفاوتى نسبت به احكام شرع خواه از روى عمد يا نادانى مى باشد، و همچنين در نتيجه عدم ابراز حساسيت نسبت به رفتارهاى محيط عمومى (غير اسلامى) كه اقليتها در آن زندگى مى كنند، مى باشد. علاوه بر اين، حالتى ديگر نيز وجود دارد كه منجر به اين وضع مى شود در آن به آسانى زندگى كنند، و توجه ديگران را نسبت به خود جلب نكنند و از تبعيض اجتماعى در صورتى كه هويت خودشان را به طور آشكار اعلام كنند، بپرهيزند.
از جمله پديده هاى منفى ديگر اقليتهاى مسلمان، نبودن صميميت و انسجام در داخل محيط خانواده است، و اين نتيجه اثر پذيرى از كل محيط صورت گرفته است، كه مى تواند به انحراف فرزندان از لحاظ مذهبى و رفتارى، و نافرمانى آنان از آداب و رسوم اسلامى در خانواده و جامعه منجر گردد، علت اين پديده ضعيف بودن كنترل و نظارت بر خانواده و كلاً منزل از طرف مادر و پدر يا به علت ناتوانى والدين از بازداشتن فرزندان بر اثر ضعف و ناكامى، و يا به دليل بى تفاوتى آنان نسبت به اين پديده است. فرزندان نيز ممكن است روابط خودشان با فرزندان غير مسلمان را به عنوان پناهگاهى براى گريز از فشارهاى منزل اتخاذ كنند. عامل ديگرى كه گاهى سهل انگارى پدر و مادرهاى مسلمان نسبت به فرزندانشان را مى افزايد، فقر مالى كه پدرها را مجبور مى سازد تا تمامى اوقات خود را براى كار جهت تأمين زندگى خانواده هايشان اختصاص دهند.
پديده ديگرى نيز و جود دارد كه شايد مخصوص مسلمانان مهاجر باشد و آن نبودن زبان و درك مشترك بين نسل اول، دوم، و سوم آنان است، بدين ترتيب كه نسل سوم كه در غرب متولد شده، و پرورش يافته است و چيزى غير از زبان و الگوهاى تفكر آن را نمى شناسد، احساس غربت شديدى از نسل اول دارد تا جايى كه ممكن است نتواند آن را بهيچوجه درك كند و اين امر معلول اختلاف در نياز ما، احساسات، گرايشها، و بينش در زندگى است. اين پديده فقط مربوط به خانواده نيست بلكه به تمامى نهادهاى اجتماعى و مذهبى اقليتها نيز ارتباط دارد.
و همچنين، در رابطه با جنبه هاى حقوقى مانند مسائل ازدواج (عرى)، ميراث، و مسائل ديگر مربوط به قوانين مدنى و احوال شخصى، بسيارى از كشورهاى غربى بر رعاياى خود (من جمله مسلمانان) قوانين مدنى وضعى كه بسيارى از آن با شرع اسلام منافات دارد را تحميل مى كند، كه اين امر منجر به بروز مشكلات حقوقى زيادى براى مسلمانان مى شود، و شكى نيست كه تابعيت به يك كشور غربى مستلزم تبعيت از قوانين اين كشور با تمامى انواع و مضامين آن مى باشد، و اين امر اين اشكال را به وجود خواهد آورد كه مسلمانان با دو نوع وابستگى مواجه شوند; وابستگى تابعيت به كشور غربى، و وابستگى گرويدن اعتقادى به اسلام. در اين زمينه نيز اشكال مشاركت در فعاليت سياسى، دولتى، و حزبى از سوى مسلمانان به وجود مى آيد.
3 ـ تهديد فرهنگى و تبليغاتى:
از لحاظ تئورى وفكرى، وجود اقليتهاى مسلمان در يك محيط فكرى مخالف كه ويژگى آن حاكميت ايديولوژى جدايى دين از سياست، و انواع انديشه هاى ساخته بشر و غير معتقد به وجود خدااست، به نحوى ساختار فكرى اين اقليتها، و بينش آنان به دين و وظيفه آن را تحت تأثير قرار خواهد داد. اين جنبه تئورى و فكرى همراه با جنبه رفتارى و عملى به تكامل مى رسد با توجه به اين كه ويژگى جنبه اخير نيز حاكميت ايديولوژى مادى، سودجويى، و شهوت رانى كه شكلهاى مختلفى از رفتارهاى غير اخلاقى، و غير انسانى، درپى داشته است و به مفاهيمى مانند صلاح و فساد، خوشبختى و بدبختى، محبت و تنفر، راستى و انحراف، عدالت و ستم، حق و باطل، و استبداد و آزادى مضامين ديگرى بخشيده است كه با مفاهيم اسلامى همگام با فطرت بشر، منافات دارد. اين تكامل فرهنگ بخصوصى در غرب ايجاد كرده است كه رنگ و بوى مخصوص خود را به زندگى در آنجا داده است، بى گمان اين تأثيرى كه فرهنگ غرب روى اقليتهاى مسلمان مى گذارد، هميشه جنبه تهاجم يا حمله داراى جهتى مشخص را به خود نمى گيرد، بلكه چه بسا اين جريان جنبه اثر پذيرى ناخودآگاه را به خود مى گيرد كه منشأ آن وجود يك خلل عميق در درون انسان مسلمان است كه به نوبه خود معلول فروريختن مقاومت درونى فرد، خانواده، و جامعه مسلمان است، و اين همان پديده ايست كه ما آن را «قابليت براى سوء قصد فرهنگى» ناميده ايم.
اقليتهاى مسلمان ـ مانند قشرهاى اجتماعى ديگر ـ بدون اختيار خودشان تحت فشار تبليغات غربى زندگى مى كنند تبليغاتى كه وظيفه اشاعه آن فرهنگ و تقويت آن، و نيروبخشيدن به حضور اجتماعى آن را بطوريكه بتواند مضامين آگاهى اجتماعى و جريانات آن بازيچه خود قرار دهد، و افكار عمومى را در جهتى كه منافع ارباب زر و زور را تأمين نمايد سوق دهد.
از اين همه خطرناكتر، ظهور بعضى گرايشهاى فرهنگى و اسلامى در محيط اقليتهاى مسلمان مهاجر است كه با نوعى تبليغات غرب همگام مى شود و از آن تقليد مى كند، اين گرايشها، گرايشهايى است التقاطى و خطرآن از خطر كوششهاى تبليغات غرب براى مورد سوء قصد قرار دادن هويت فرهنگى مسلمانان كمتر نيست.
بيشتر اين گرايشها از ايالات متحده آمريكا نشأت مى گيرد، علاوه بر پديد آمدن حركتهاى اجتماعى ناپايدار به ويژه در محافل مسلمانان سياه پوست در آمريكا.
* را حلها...
شكى نيست كه راه حلهايى كه براى علاج هر مشكلى مطرح مى شود مستلزم يك بررسى آگاه و دقيق و جوهر اين مشكل، و زمينه هاى آن است تا اين علاجها با واقعيتهاى اين مشكل منسجم باشد. شايد خط مشى هايى كه مطالعات آينده نگر در پيش بينى براى آينده، و برنامه ريزى براى آن، و رسيدن به هدفهاى مورد نظر وسايل و ابزارهاى سودمندى براى كشف راه حلهاى لازم اين مشاكل پيچيده تشكيل دهند. در رابطه با مشكلات اقليتهاى مسلمان در غرب، پيش بينى آينده اين مشكلات و فشارهايى كه بر واقعيت وارد خواهد كرد، نوع هدفهايى كه بايد به آنها رسيد را تعيين خواهد كرد، همچنين جايگزينهايى را كه واقعيتهاى كنونى تحميل مى كند، مشخص مى كند تا اين علاجها از حالت توصيه هاى كلى و منطق بايدها و نبايدها خارج شود كه اين منطق معمولاً خارج از محدوده زمان و مكان، و ارقام قرار مى گيرد. و اين نيز به نوبه خود فرصتهاى ديگرى براى بحث و مطالعه مى طلبد.
سخن در مورد علاجهايى كه مى توان از طريق آن با تهديدهاى ياد شده مواجه شد، بايد مقدمات اساسى بيش از آن فراهم آورد كه مهمترين آنها ضرورت آگاهى اقليتهاى مسلمان نسبت به حقيقت تهديدهايى كه با آن مواجه اند، و درك اين تهديدها، و شناخت مضامين و كنيتهاى آن بدون هيچ مبالغه اى حذف، و يا سهل انگارى، مى باشد. و در اين صورت، اين اقليتها ـ بعنوان مدخل دوم ـ براى انجام سه كار اساسى و مكمّل يكديگر با هدف حفظ هويت خويش، و حمايت آن از سوء قصد فرهنگى، آماده خواهد بود.
1 ـ بنا و استحكام داخل و استحكام بخشيدن به جبهه داخلى.
2 ـ رويارويى با تأثيرات محيط، و سوء قصدها.
3 ـ تأثيرگزارى بر محيط (غير اسلامى).
كار سوم كه به آن اشاره شد مستلزم اين است كه مسلمانان به كانونهاى تأثيرگزارى در محيط اطراف يعنى به عناصر تبليغاتى مبدل شوند، اين كار از طريق رفتار خوب، اخلاق نيكو، كلمه طيبه، دعوت نيكو، اشاعه تعاليم و مفاهيم اسلامى، و برقرارى روابط مثبت با غير مسلمانان امكان پذير است تا تصويرهاى درخشانى از اسلام و مسلمانانى كه در غرب زندگى مى كنند، از جمله متخصّصان به حساب مى آيند، اين افراد مى توانند در همان حالى كه براى حفظ هويت خويش، و هويت برادران ايمانيشان كوشش مى كنند، بر جامعه نخبگان فكرى، علمى، وفرهنگى غربى كه در محيط آنان فعاليتهاى تخصصيشان را انجام مى دهند، تأثير بگذارند، بله اين امكان را نيز دارند كه بعد اسلامى را به اوضاع فرهنگى و تمدنى غرب بيفزايند، زيرا كه گوشه گيرى و انزوا يك اشتباه است، و اگر فرض كنيم كه انزوا ممكن است بعضى از نكات مثبت را محقق سازد، اما آثار منفى آن در آينده نزديك و دور به مراتب بيشتر است.
مدخل (مقدمه) ديگر عبارت است از وحدت اين اقليتها در هر كشور، چه مدخل يكپارچه سازى صفوف و كلمه اساس هر برنامه ريزى يا موفقيت مورد نظر مى باشد. شايد كنفرانسهاى عمومى و دوره اى، انجمنها، پارلمانها، و مجالس شوراى جلوه هاى ضرورى اين وحدت باشند، و مى توانند تمامى مسلمانان را در هر كشورى كه باشند، دربرگيرند تا سخن در مورد دردها، اميدها، تهديدها، و حقوق از دهانى خارج شود كه نماينده همه مسلمانان است.
هدف مورد نظر اين است كه اين نهادهاى محلى به نهادى وسيعتر مبدل شود كه تمامى اقليتهاى مسلمان در اروپا، و همچنين در آمريكاى شمالى، جنوبى، و استراليا را در خود جاى دهد. در اين صورت وحدت، هماهنگى، و تقريب شامل تمامى اختلافات بين مسلمانان اعم از مذهب، زبان، تابعيت، مليت، سطح اقتصادى، جهت گيرى اجتماعى، گرايش سياسى، و غيره مى باشد.
سازمان كنفرانس اسلامى و اعضاى آن مى توانند نقش بزرگى را در زمينه پشتيبانى از اقليتهاى مسلمان در غرب و حقوق آنها، و تنظيم امورشان، ايفا نمايند. اين سازمان از طريق ديدارها و مطالعات زياد، تعدادى از هدفها، برنامه ها، و توصيه ها را در نظر گرفته است كه اميدواريم مجموعاً به واقعيت عملى مبدل شوند.
قطعنامه شماره 47/8 س صادر از كنفرانس اسلامى تهران، كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى را تشويق كرد تا اهتمام خاصى به گروهها و اقليتهاى مسلمانى كه به خاطر اعتقادات مذهبيشان زير فشار و سختگيرى قرار دارند، مبذول دارند، و نسبت به نيازايشان آشنا شوند و به كشورهاى عضو ديگر منعكس نمايند تا بدين وسيله امكانات مادى، انسانى، و عينى لازم فراهم گردد، و براى گسترده كردن فعاليتهاى اسلامى فرهنگى و آموزشى گوناگون جهت ارائه رسيدگى بيشتر براى بهبودسازى اوضاع عمومى گروهها و اقليتهاى مسلمان، كوششهاى لازم انجام پذيرد. همچنين اين قطعنامه از دبير كل سازمان كنفرانس اسلامى درخواست كرد تا تماسهايى با دولت كشورهايى كه گروهها و اقليتهاى مسلمان در آن به سر مى برند براى آگاهى از مشكلات و نيازهاى آنان، و نقطه نظرات اين حكومتها در مورد چگونگى وضع يك برنامه همكارى با سازمان كنفرانس اسلامى جهت فراهم آوردن اقدامات مطلوب براى بهبودسازى اوضاع اين گروهها و اقليتهاى مسلمان و حفظ هويت دينى و فرهنگيشان، با اولويت دادن به برقرارى ارتباط با دولتهاى غير عضو كه اقليتهاى مسلمان در آن با مشكلات پيچيده اى مواجه اند، برقرار كنند. سپس اين سازمان درخواست خود را از مديريت اقليتهاى مسلمان در دبيرخانه كل سازمان مبنى بر پيگيرى اوضاع اقليتهاى مسلمان بخصوص در رابطه با تجاوزات به حقوق بشر، و ارائه يك گزارش سالانه در مورد آن به كنفرانس وزراى خارجه كشورهاى اسلامى، مجدداً مطرح نمود.
كنفرانس مادريد نيز در توصيه هاى خود، سازمان كنفرانس اسلامى، و دولتهاى عضو در آن را دعوت كرد تا از كشورهاى دوست در خواست كند توافقنامه هاى بين المللى در مورد اقليتهاى مسلمان، و رعايت حقوق دينى و فرهنگى آنها را به اجرا دربياورند. در اين باره شكى نيست كه موقعيت اقتصادى، و شايد موقعيت سياسى و استراتژيكى كه ساير كشورهاى مسلمان از آن برخوردارند و همچنين روابط كيفى دولتهاى آنها با دولتهاى كشورهاى غربى، به آن اين امكان را خواهد داد كه از اين عوامل براى دخالت مثبت، متعادل، و از پيش تعيين شده به نفع اقليتهاى مسلمان در اين كشورها بخصوص در رابطه با حقوق دينى و فرهنگى، استفاده كند.
همچنين، سازمان كنفرانس اسلامى از دولتها، و مؤسسه هاى اسلامى درخواست كرد تا تسهيلات لازم براى بازديد فرزندان اقليتهاى مسلمان از كشورهاى اسلامى را فراهم آورد تا بدين وسيله وابستگى آنان به كشورهاى اسلامى، و پيام جهانى تمدن آن عميقتر شود، و يك برنامه اى براى به آغوش گرفتن دانشجويان ممتاز فرزندان اقليتهاى مسلمان طراحى شود، و دعوت از (ايسيسكو) براى همكارى با بانك اسلامى توسعه، و صندوق همبستگى اسلامى جهت تأمين بررسى هاى تحصيلى براى آنان چه در داخل يا خارج از كشور مورد نظر، همچنين دعوت از مجمع فقه اسلامى، و ديگر مؤسسه هاى علمى براى برگزارى جلسه هاى بررسى مشكلات فقهى و فكرى كه اقليتهاى مسلمان به علت اوضاع مخصوص آنها با آن مواجه اند، وسعتى براى ايجاد راه حلهاى مناسب، سپس درخواست از دبيرخانه كل سازمان كنفرانس اسلامى براى جمع آورى نتايج اين جلسات، و تأكيد بر ايجاد يك مركز اطلاع رسانى در رابطه با اين موضوع.
كنفرانس ساوپائولو در برزيل و نيز اين توصيه ها و تصميمات را مورد تأكيد قرار داد بخصوص در رابطه با بررسى موضوع پيوستن انجمنهاى اقليتهاى مسلمان به عضويت كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى اسلامى مشترك و ابسته با سازمان كنفرانس اسلامى.
همچنين بر ضرورت ادامه ديدارهاى اسلامى در سطح بين المللى در كشورهاى غير عضو در سازمان كنفرانس اسلامى براى ادامه بررسى در مورد دفاع از حقوق اقليتهاى مسلمان، و پيگيرى اجراى توصيه هاى اتخاذ شده در اين ديدارها، تأكيد كرد. كنفرانس ساوپائولو مجدداً دعوت خود را از وزراى فرهنگ كشورهاى اسلامى و مؤسسه هاى تبليغاتى در آن براى پيگيرى تبليغات بدخواهانه يا تصوير غير واقعى از اسلام در رسانه هاى تبليغاتى مانند: سينما، تلويزيون، و اينترنيت، و اهميت دادن به تعقيب و پاسخ دادن به آن براى ارائه تصوير واقعى در اذهان مخاطبان، و گسترش دادن شعاع پخش كانالهاى اسلامى، و هماهنگى بين آنها براى خدمت به مسلمانان در هر جائى، مطرح نمود.
من شخصاً، در كنفرانس ساوپائولو از سازمان كنفرانس اسلامى درخواست كرده بودم تا برنامه ها و راهكارهاى لازم براى بكارگيرى توانائيهاى مسلمانان در محيط اقليتها با هدف آموزش دادن فرزندان اين اقليتها، تدارك ببيند، و به وجود حدود دو هزار ايرانى داراى مدرك دكترى در تختصصهاى علمى گوناگون كه مى توانند در رسيدن به هدف سهيم باشند، اشاره نمودم. همچنين از اين سازمان درخواست نمودم تا به نقش اداره اقليتها در دبيرخانه كل سازمان بعد عملى ببخشد تا بتواند وظايف مهم خود را در حمايت اقليتهاى مسلمان از سوء قصد فرهنگى، و حفظ هويت دينى، انجام دهد زيرا كه فعّال ساختن اداره متصدى امور اقليتها، اهتمام سازمان به مسائل اين اقليتها را خواهد افزود. شايد يكى از گامهاى اساسى كه سازمان كنفرانس اسلامى ناگزير است از اين كه براى اقدام به آن دخالت نمايد، مسئله تأسيس يك اتحاديه جهانى براى اقليتهاى مسلمان است كه تمامى انجمنها در سطح قاره ها و كشورها در برگيرد با هدف بررسى همه جانبه امور اقليتها، و مطلع شدن بر اوضاع آنها، و شناخت مشكلات آنها، و مبادله تجربيات، و تقويت روابط ميان آنها و جهان اسلام، و دعوت براى تأمين حقوقشان در سطح جهانى، و در محافل بين المللى، و برنامه ريزى براى پشتيبانى و حمايت آنان از خودباختگى در ميان اكثريت غير مسلمان.
در اينجا تعدادى از تصوّرها در چهارچوب راه حلهاى عملى، و بر اساس نوع و موضوع تهديدها، مطرح مى كنم:
1 ـ جنبه تربيتى و آموزشى:
آموزش كلام خداى متعال در رأس زمينه هاى آموزشى كه استحكام درونى و اهميت دادن به آن را ايجاب مى كند روشهاى آموزش قرآن مجيد در زمينه قرائت، درك، و تفسير آن هميشه باز و نا محدود است از روش سنتى از (جلسه هاى مسجد) گرفته تا مراكز اسلامى، منازل، و يا آموزشگاهها. اين ضرورت يك ضرورت ديگر نيز به دنبال دارد كه عبارت است از آموزش زبان عربى تا مقدمه اى براى فهم قرآن مجيد، و متون اسلامى، و ميراث علمى اسلام باشد و همچنين براى اين كه زبان عربى زبان رسمى كنفرانسها و جلسه هايى كه انجمنها و جمعيتهاى متصدى امور اقليتهاى مسلمان باشد.
در عين حال، از فرزندان اقليتهاى مسلمان نيز دعوت مى شود كه زبانهاى ديگر مسلمان را بخصوص زبانهايى كه بيش از زبانهاى ديگر رواج و شيوع دارند و ميراث فرهنگى اسلام با آن نوشته شده است و در رأس آنها زبان فارسى كه زبان دوم مسلمانان پس از زبان عربى است، بياموزند. شايد بهترين روش براى آموزش قرآن، معارف اسلامى، زبان عربى، و ساير زبانهاى مسلمانان، اعزام فرزندان اقليتها به كشورهاى اسلامى است تا دوره هايى فشرده و داراى زمانى مشخّص (مثلاً يك دو سال) ببينند، و همچنين اعزام دبيران و اساتيد متخصص به غرب تا اين گونه دوره ها را بر پاكنند و يا بكارگيرى بعضى از اساتيدى كه در غرب به سر مى برند جهت اين مهم بدون اين كه اين دوره ها داراى محدوديتهاى جنسى يا سنى باشند.
در اين زمينه، رسانه هاى تبليغاتى كشورهاى اسلامى مسؤوليت اساسى به عهده دارند، و به طور مثال كانالهاى تلويزيونى ماهواره اى، و راديوها مى توانند قسمتى از مدت پخششان را براى آموزش اقليتهاى مسلمان اختصاص دهند.
از جمله تصوّرهاى ديگر در زمينه آموزش و تربيت، اقدام مؤسسه هاى آموزشى و تربيتى در كشورهاى اسلامى به تهيه، و چاپ برنامه هاى آموزش دينى، و ارسال آن به مراكز، انجمنها، و مدارس اقليتهاى مسلمان است در عين حالى كه كشورمان اسلامى اقدام به پشتيبانى از اقليتهاى مسلمان در پروژه هاى آموزش بزرگ مانند تأسيس مجتمعهاى آموزش از مرحله آمادگى مرحله ابتدائى، راهنمائى، متوسطه، آموزشگاههاى حرفه اى گرفته تا مرحله دانشگاه. علاوه بر توسعه مراكز تربيتى و آموزشى سنتى، برآورده ساختن تمامى نيازهايشان از وسايل آموزشى مانند كتاب، وسايل سمعى بصرى و غيره با زبان عربى و زبان ساير اقليتها، و پشتيبانى از انجمنها، و جمعيتهاى اسلامى به ويژه انجمنهاى دانشجويى به بطوريكه بتواند فعاليتهاى تربيتى و آموزش خود را مانند تأسيس كتابخانه هاى عمومى، برپائى همايشها و كنفرانسهاى دانشجويى دوره اى، و ساخت خوابگاهها، و كمك به دانشجويان مسلمان نيازمند.
از جمله برنامه اى استراتژيكى كه هم اكنون در حال فعاليت است برنامه واگذارى بورسهاى تحصيلى به فرزندان اقليتهاى مسلمان در غرب براى تحصيل در دانشگاههاى كشورهاى اسلامى است، اما اين برنامه با وضع كنونيش نتوانست هدف از آن را برآورده سازد، چه هنوز كمبود بسيار بزرگى در تعداد اساتيد، دبيران، و مبلّغين از فرزندان خود اقليتها، بتوانند پس فارغ التحصيلى به طور تدريجى جايگزين دبيران و مبلّغان اعزامى از سوى كشورهاى اسلامى شوند. تجربه بعضى از دانشگاههاى اسلامى در اين زمينه مى تواند مفيد باشد به عنوان مثال مى توانيم به دانشگاه اسلامى در مالزى كه تعدادى از دانشجويان مسلمان از 91 كشور، و همچنين حوزه علميه قم كه تعدادى از طلبه از 60 كشور دربر دارد. و همچنين دانشگاه بين المللى امام خمينى(ره)، و دانشگاه تقريب در ايران، و دانشگاه بين المللى آفريقا در سودان، و دانشگاه اهل بيت در اردن، و دانشگاه الازهر در مصر، و دانشگاه محمد بن سعود در عربستان سعودى اشاره كنيم، همچنين لازم است به تجربه بعضى از دانشگاههاى اسلامى در لندن، واشنگتن، قرطبه و غيره كه شايان تقدير و پشتيبانى اند، اشاره كنيم.
2 ـ جنبه اجتماعى و حقوقى:
براساس تأكيد قطعنامه شماره 47/8 س صادره از كنفرانس سران تهران در مورد سعى براى برخوردار شدن اقليتهاى مسلمان از برخورد مساوى از لحاظ حقوق و وظايف، حقوق اجتماعى به منزله چهارچوبى كه ساير حقوق ديگر دينى، مدنى، سياسى و غيره را دربر مى گيرد. احقاق اين حقوق از طريق كوششهايى كه اين اقليتها همراه با دستگاههاى ذيربط در كشورهاى غربى انجام مى دهند، امكان پذير است. اقرار اين حقوق، اجرا، و تضمين آن در درجه اول وظيفه آن دستگاهها است، به عبارتى ديگر اين بخش از جنبه اجتماعى و حقوقى اساساً با محيط عمومى كه اين اقليتها در آن به سر مى برند مربوط مى شود، و ارتباطى با محيط مخصوص اقليتها ندارد.
محيط مخصوص، وظايف كيفى و كمى بزرگى در زمينه اجتماعى به، و ما نمى توانيم به اين سطح برسيم مگر با بكارگيرى راهكارهاى فعال به طوريكه فرد، و خانواده مسلمان اين احساس را داشته باشد كه وابستگى كامل به جامعه، و نياز به آن، و مسؤوليت در برابر آن و افراد ديگر جامعه به عنوان برادران ايمانى خود، و اعضاى مكمّل پيكر جامعه، دارد.
شايد تأكيد بر حضور در مساجد براى بجاآوردن عبادتها، و زنده كردن مراسم دينى، و همچنين مراكز و جمعيتهاى اسلامى، و برپأيى جشنها و مراسم چه در اعياد و يا مناسبتهاى عمومى مختلف يا مناسبتهاى اجتماعى ويژه، يكى از امور بديهى فعاليت اجتماعى واقعى بشمار روند. در اينجا ضرورت دارد اقليتهاى مسلمان صندوقهاى قرض الحسنه اى براى كمك، و جمعيتهاى براى نيكوكارى، در رسيدگى به يتيمان، سالمندان، و خانواده هاى فقير، علاوه بر تعدادى از مراكز اقتصادى جهت كار، سرمايه گذارى پشتيبانى از طرحهاى كارى، راه اندازى طرحهايى كه غذاها، و نوشيدنيهاى حلال را فراهم آورند، و همچنين مراكز ديگر و مربوط به جوانان كه فعاليتهاى تبليغاتى، هنرى، و اجتماعى گوناگون را مانند برپايى اردوهاى فرهنگى و دانش آموزى دوره اى، و تشكيل گروههاى هنرى و غيره انجام مى دهند.
در اين زمينه ها، مى توان از حقوق شرعى مانند زكات، خمس، و كمك نيكوكاران اقليتهاى مسلمان يا مسلمانان ساير كشورها، و همچنين از پشتيبانى مؤسسه هاى ذيربط در كشورهاى اسلامى، و مراجع دينى، و دستگاههاى وابسته به سازمان كنفرانس اسلامى، و كميته هماهنگ سازى فعاليتهاى اسلامى استفاده نمود.
در اين زمينه مى توان پروژه هايى مربوط به خانواده برپا نمود زيرا كه خانواده كانون جامعه مسلمان در غرب، و پشتوانه واقعى كه مى تواند هويت اسلامى را از سلب، سوء قصد، و تخريب به شمار مى رود. اين طرحها مى توان به صورت جمعيتها، يا مراكز عهده دار آسان نمودن امور ازدواج مانند برقرارى توافق ميان علاقمندان با ازدواج اعم از مرد و زن، و برقرارى رابطه ازدواج بين آنها بر حسب اصول شرعى بجاى ازدواج از غير مسلمانان و يا تشكيل خانواده بر اساس اصول غير شرعى، باشد. همچنين اين مراكز مى توانند امر رسيدگى به ابعاد تربيتى و آموزشى در ميان زنان، و حل مشكلات خانوادگى به خصوص در زمينه روابط ميان همسران، و تربيت كودكان، و آموزش آنها در محيط خانه، و برپائى نمايشگاهها و فروشگاههاى خيريّه، و تشويق به فعاليتهاى اجتماعى عمومى مانند ديد و بازديدها، و جلسات فرهنگى و اجتماعى، بلكه حتى ترتيب ميهمانيهاى دوره اى، و طرّاحى مدهاى مربوط به لباسهاى شرعى مخصوصاً رابطه با زنان مسلمان، عهده دار باشند زيرا كه اين فعاليتهاى اجتماعى گسترده بزرگترين تأثير را در ميان فرزندان اقليتها خواهد گذاشت، و روابط متقابل آنها را تقويت خواهد كرد، و سلامتى يك جزء اساسى در جامعه اقليت مسلمان يعنى زن را تأمين مى كند، چرا كه اين رسيدگى او را به مدرسه اى براى تربيت نسل نو، و پشتيبانى معنوى و اخلاقى مردان (برادران، شوهران، و پسران)، و برپايى خانواده صالح، و جامعه متدين، مبدّل خواهد كرد.
3 ـ جنبه فرهنگى و تبليغاتى:
اقليتهاى مسلمان در غرب بيش از اقليتهاى مسلمان در كشورهاى ديگر از تسلّط فرهنگ حاكم، و تبليغات گسترده دشمنان، رنج مى برند. از اين رو مسؤوليت آنان در رويارويى با اين تهديد كار بسيار سختى است. اما برنامه ريزى علمى، تعيين راهكارهاى حساب شده، تصميم، و اراده در مقابله مى تواند قسمت عمده آن سختى را پشت سر بگذارد. در اينجا مناسب است به چهارچوب كلى كه قطعنامه 47/8 س صادره از كنفرانس تهران آن را مشخص نمود، اشاره كرد; زيرا كه كشورهاى اسلامى را براى هماهنگ سازى كوششها جهت تهيّه چهارچوبهايى كه مى تواند مسؤوليتهاى تبليغ اسلامى در ميان اقليتهاى مسلمان انجام دهد، تشويق نمود بشرطى كه اين چهارچوبها تعدادى از زنان كارآمد را در برگيرد، ويك سرى كتابهاى آموزشى كامل در مورد دين اسلام، مناسك، و اصول آن تدوين شود به شرطى كه اين كتابها با زبان آسانى و به صورت مطبوعات، و پيامهاى سمعى و بصرى مدرن باشند با اهميت دادن به ترجمه دقيق آن به زبانهاى مناطقى كه اين اقليتها در آن اقامت مى كنند.
بر اين اساس، ضرورت گسترده كردن، و تأكيد بر ارسال محصولات فرهنگى و تبليغاتى اسلامى به اين اقليتها به صورت كتابهاى آموزشى يا عمومى، و مجله ها، و نوارهاى سمعى و بصرى و از اين قبيل، نمايان مى شود، بخصوص آن دسته رسانه هايى كه مخصوصاً براى خطاب به اقليتهاى مسلمان در غرب آماده شده است علاوه بر تأسيس ايستگاههاى راديويى، و تلويزيونى، و آژانسهاى خبرگزارى، و مؤسسه هاى هنرى و سينمايى بخصوص اقليتها، و همچنين اهميت دادن به امر آماده سازى توانائيهاى تبليغاتى و هنرى فرزندان اقليتها براى پركردن خلأهاى احتمالى در اين زمينه به شرطى كه اين فعاليتها ـ با توجه به اهميت زياد پيام و تأثير آن ـ زير نظر اساتيد و علما به عنوان مرجع در زمينه شرعى.
در رابطه با پركردن خلأها در زمينه شرعى، و جود علما، و مبلّغان كارآمد، يا نمايندگان مراجع دين كه در شهرهاى كشورهاى غربى كه در آن مسلمانان حضور دارند، و با هدف رسيدگى به امور دينى و اجتماعى و اقليتها ضرورى است.
در اينجا مجدّداً به يك نكته بسيار مهم در زمينه شرعى در رابطه با چندگانگى مذهبى، قومى، زبانى، و اجتماعى اقليتها، تأكيد مى كنم، زيرا كه اين چندگانگى بايد به نقطه قوت و وحدت مبدل شود به جاى اين كه نقطه اختلاف و جدايى باشد. بر اين اساس تمامى توصيه ها، برنامه ها، و طرحهايى كه جنبه هاى ياد شده تربيتى، آموزشى، اجتماعى، حقوقى، فرهنگى، وتبليغاتى بايد مسئله چندگانگى را مورد توجه قرار گيرد، و از برانگيختن مشكلات، و حساسيتها بى فايده خوددارى كند، بلكه اين چندگانگى را ـ همانگونه كه اشاره شده است ـ به نقطه قوت مبدل سازد.
همچنين فرصت برگزارى كنفرانس وحدت اسلامى را در اينجا مغتنم مى شمارم تا از اهتمام دوره كنونى آن به موضوع اقليتهاى مسلمان قدردانى كنم، و تا بعضى از پيشنهادات خاص را كه مجمع تقريب يا خود كنفرانس، يا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، و مجامع مؤسسه هاى مشابه ديگر مى تواند به اجرا دربياورد، ارائه دهم. در اين زمينه پيشنهاد مى كنم كه يكى از اين مؤسسه ها به انعقاد يك كنفرانس مخصوص اقليتهاى مسلمان در غرب، اقدام كند، با توجه به اين كه انعقاد آن در يك كشور غربى ارجحيت دارد، و در آن نمايندگانى براى اين اقليتها از مذاهب، مليتها، و تابعيتهاى مختلف، و از ساكنان بومى، و مهاجرين، براى بررسى اوضاع آنان، حضور يابند. همچنين، پيشنهاد مى كنم دبيرخانه هاى دائمى يا دفاتر مخصوص براى اقليتهاى مسلمان در مجمع تقريب، مجمع اهل بيت عليهم السلام، سازمان فرهنگ و مؤسسه هاى نظير آن، تشكيل شود، و همچنين مجله اى متخصّص در امور اقليتهاى مسلمان در غرب كه در آغاز با زبان عربى، و انگليس منتشر مى شود، صادر شود.
در پايان، از دوره بعدى كنفرانس وحدت اسلامى خواهانم موضوع خود را براى اقليتهاى مسلمان اختصاص دهد.
والحمد لله رب العالمين
ارسال نظر