وب سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى

اهم اخبار تقریب مذاهب اسلامی

مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
اشاعه منطق گفتگوی بين مسلمانان با معيارهای قرآنی
۱۳۹۷/۰۹/۲۴ ۱۰:۴۲ 525

اشاعه منطق گفتگوی بين مسلمانان با معيارهای قرآنی

 

 

اشاعه منطق گفتگوی بين مسلمانان با معيارهای قرآنی

 

 

 محسن موحدی
کارشناسی ارشد علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی
مدرس مراکز تربیت معلم استان اصفهان

 

چکیده:
برقراری ارتباط مؤثر با دیگران، به ویژه از راه گفتگو، نیازمند آموزش و بهکار بستن مهارت ها، اخلاق و آدابی است که گروه های مختلف ـ از خانواده تا جامعهـ را در بر میگیرد. فقدان این مهم در روابط افراد، خواه بر اثر نادانی یا ناتوانی، موجب سردی و بیاثر بودن یا قطع روابط و گاه بروز تنش ها و درگیری ها میشود.
در این میان، آموزه های دینی، به فراوانی، عناصر، عوامل و آسیب های ارتباط مؤثر، به ویژه آداب گفتگو را ارائه نمودهاند. این نوشتار، پس از طرح نکاتی مقدماتی، مهم ترین عوامل برقراری ارتباط گفتاری مؤثر، معیارهای سخن شایسته و موانع و آسیب شناسی ارتباط را ارائه نموده و در پایان، بخشی از آداب ویژة گفتگو با گروه های خاص و نیز راهکارهای تحقق آنها را بر اساس آموزه های دینی بر نمایانده است.

واژگان کلیدی:
- قرآن
- گفتگو
- مسلمانان
مقدمه:
سخن از گفتگو و منطق و قواعد آن برخلاف بعضی از مباحث دیگر یک گفتار انتزاعی یا گفتاری علمی و محدود به قلمرو مسائل دانشمندان نیست بلکه به زندگانی روزمره انسان‏ ها در جامعه مرتبط است. رعایت منطق آداب و ضوابط گفتگو نه ‏تنها رهگشای مسائل علمی و نخبگان سیاسی است که در روابط خانوادگی و مراودات روزانه افراد عادی جامعه نیز ملموس، کارآمد و سودمند است. گفتگو, بخش مهمی از ارتباطات را به خود ویژه میسازد. ولی افراد معدودی مهارت های ایجاد رابطة مؤثر را دارا هستند. چه, مهارت ها و شیوههای برقراری ارتباط, یادگرفتنی و آموختنیاند و فقدان آنها, سردی و بیاثر بودن یا قطع روابط و گاه بروز تنش های فراوان در میان گروه های مخلتف ـ از محیط خانواده تا سطح جامعهـ را در پی دارد. بر این اساس, تحقیق و پژوهش و نیز آموزش شیوه ها و راهکارهای گفتگو بر اساس آموزههای دینی, ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
آن‏چه مسلم است فرضیات سترگ و مردافکنی وجود دارد که دین و بنیاد های دینی را با گفتگو ناسازگار می‏داند.برای مثال این فرضیه وجود دارد که ادیان سخن از برتری خود و حقیقت مطلق داشتن خویش می‏رانند و مرزبندی کافر و مؤمن ودوزخی و رضوانی دارند و بر تعبد استوارند پس نمی‏توانند منادی گفتگو یا موافق آن باشند زیرا با آن ویژگی ‏ها فقط یکسویه مبتنی بر گفتن هستند نه شنودن و«گفت» بدون «گو»است و کلامی که از آسمان و از سوی عالم و حکیم مطلق برای بندگان مخلوق می‏آید. به ‏همین دلیل ادیان همواره مانع گفتگو و در نتیجه تفاهم و پیشرفت بودند و عصبیت را که با دین سیراب می‏شود همیشه فربه ساخته‏اند و هرجا تعصب آمد گفتگو رخت بربست.

مفهوم گفتگو:
این واژه هر چند در ظاهر، ساده مى‏نماید، ولى واژه‏اى است که به تازگى با بار معنایى جدیدى مطرح شده و قداست و گیرایى خاصى در اذهان پدید آورده است. این بار معنایى ، پیام‏آور ارتباط صمیمى، دوستانه و مخلصانه افراد، ادیان و تمدنهاى مختلف با یکدیگر است . گفتگو ترکیب عطفى به معناى صحبت، بحث، سخن،محاوره و مکالمه است.این واژه که اغلب در نوشتارهاى امروزى، متصل به یکدیگر نوشته مى‏شود غلط مشهور است؛ چه این که کتب لغت معتبر ، آن را به صورت ترکیب عطفى گفت و گو ثبت نموده‏اند. این واژه در ادبیات سابق، بیشتر به صورت گفت و شنود نوشته یا بیان مى‏شد. به نظر مى‏رسد واژه گفت و شنود گویاتر و روشن تر از واژه گفتگو باشد؛ زیرا نشان دهنده این معناست که طرفینِ گفتمان، مکالمه دو جانبه داشته، هم سخن مى‏گویند و هم به سخن فرد مقابل گوش مى‏دهند.
گفتگو را مى‏توان معادله واژه conversation گرفت که منظور از آن گفت و شنود، مکالمه، محاوره و مذاکره است. در این حالت، ممکن است فرد با فرد یا جامعه با جامعه با عقاید و مذاهب گوناگون به مکالمه و مذاکره بپردازند. به نظر مى‏رسد مکالمه ادیان و مذاهب با یکدیگر وافى به مقصود نیست؛ چه این که مکالمه، در موارد فورى و ضرورى، آن هم در سطحى نازل صورت مى‏گیرد. از این رو، منظور ما از گفتگو، مکالمه نمى‏باشد.
ممکن است گفتگو را به معناى ارتباط  (communication)گرفت. در این حالت منظور از گفتگوى ادیان و مذاهب، ارتباط این دین ها با یکدیگر است. از آنجایى که در طول تاریخ، ادیان و مذاهب به گونه‏اى با یکدیگر ارتباط طبیعى داشته‏اند، نمى‏توان از گفتگو، ارتباط را اراده کرد؛ چون به هیچ وجه وافى به مقصود نبوده و معناى واقعى گفتگو را نمى‏رساند.
اگر گفتگو را معادل سخنرانى و گفتگوى علمى (discourse) بگیریم، در این حالت، بالاتر از سطح مکالمه یا ارتباط خواهد بود و منظور از آن، گفتگوى فرهیختگان و دانشمندان ادیان، ملت ها و تمدن ها با یکدیگر است و از آن به گفتمان نیز تعبیر شده است .
علاوه بر آن، مى‏توان گفت و گو را معادل دیالوگ (dialogue) دانست که همانند واژه discourse  بار معنایى قوى‏ترى از مکالمه و ارتباط دارد. (بولتون ، 1381، صص 56-53)
با توجه به آنچه گذشت مى‏توان این نتیجه را گرفت که منظور از گفتگو ، بحث علمى و مبادله اطلاعات و اندیشه ‏ها از طریق گفت و شنود است؛ یعنى عالمان و صاحب نظران مسلمان و متفکران سایر ادیان و مذاهب، با استفاده از همه علوم عقلى و نقلى و همین طور آداب و رسوم بر گرفته از دین و یا سایر رسوم اجتماعى، طى نشست هاى علمى در باره محتوا و ویژگی هاى دین، عقاید و فرهنگ خود، به منظور دستیابى به حقیقت هاى فطرى و مشترک به گفتگو نشسته و همدیگر را در مسیر رسیدن به اهداف مشترک یارى نمایند. در قرآن کریم گفتگو و مذاکره برای رسیدن به تفاهم، جایگاه خاص و ویژه ای دارد. بیشترین سوره ها و آیات قرآن کریم درباره نحوه مجادله و گفتگوهای پیامبران الهی با مخالفان، گفتگوهای پیروان ادیان با یکدیگر و پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله با پیروان سایر ادیان می باشد.

معیارهای قرآنی گفتگو:
در جریان گفتگو, عناصر اخلاقی ـ رفتاری چندی وجود دارد که موجب تسهیل, استواری و بیشینه کردن تأثیر فرایند گفتگو میگردد. مهم ترین عناصر یادشده ـ از نگاه آموزه های دینیـ عبارتند از:

- ادب و احترام متقابل:
رعایت ادب در حفظ احترام مخاطب, آغازین شرط برقراری گفتگوی مؤثر, مطلوب و با ثبات است. حرمت شکنی در گام نخست, حالتی روانی را برای مخاطب موجب میشود که مانع پذیرش سخنان گوینده و حتی شعله ور شدن آتش خشم و تنفر در وی میگردد. از اینرو, حفظ حرمت و ادب, حتی در جایی که طرف مقابل, پایبندی به آن ندارد, ضرورت مییابد, و این گونه است که ابراهیم علیه السلام هنگامی که در گفتگوی منطقی آمیخته با احترام خود با عمویش آزر, با برخورد توهینآمیز او روبرو گردید, و فریاد تهدید او را شنید(مریم/ 42 و 46), باز هم جانب حرمت را پاس داشت و فرمود: « سلام علیک سأستغفر لک ربّی, إنّه کان بی حفیّاً » (مریم/ 47) بنابراین, بدون رعایت ادب و احترام متقابل, گفتگو نه تنها تأثیر مثبتی ندارد بلکه غالباً, بر مشکلات و تنش ها میافزاید و این جاست که دم فرو بستن, به از بیادبانه سخن گفتن است.
- مثبت نگری:
در جریان گفتگو , معانی مختلفی توسط شنونده خلق یا دگرگون میشوند, چرا که نمادهایی همچون کلمات, به خودی خود, بار معنایی لازم را نمیرسانند, بلکه نیازمند تفسیر هستند و در فرایند تفسیر آن, عواملی همچون بافت و شرایط سخن و گرایشات و فضای ذهنی گوینده, نقش دارند. از اینرو, دو طرف گفتگو , همواره یکدیگر را تفسیر میکنند (وود، 1379: 73ـ74) و میتوانند نگرش های مثبت یا منفی و گاه حتی بر خلاف نظر طرف مقابل, در خود ایجاد کنند. بدین جهت, در آموزههای دینی, ضمن تأکید بر مثبت نگری, از افراد خواسته شده, هنگام برقراری گفتگو با برادران دینی خود ، همواره بهترین تفسیر را از سخنان آنان, داشته باشند.
قرآن کریم, با انتقاد از منفی نگری در آیات 11 و 12 سوره ی نور و همچنین آیات 30 و 33 سوره ی بقره و نهی از آن در آیه ی 12 سوره ی حجرات, سیره ی پیامبران الهی را در آیات 78 و 84 سوره ی هود و همچنین آیات 90 و100 سوره ی یوسف ، به تصویر میکشد که با مثبت نگری, نقاط قوت اقوام خود را یادآور میشدند و از این شیوه برای نفوذ در آنان و برقرار ساختن گفتگوی مؤثر, سود میجستند.

- اعتماد آفرینی:
از عوامل مهم برقراری گفتگوی مؤثر و نفوذ در مخاطب, کسب اعتماد او به گفتار و انگیزه ی گوینده است. آن سان که میان افزایش عناصر اعتماد آفرین با بیشینه سازی پذیرش مخاطب, رابطه ی مستقیمی وجود دارد. قرآن کریم, با اشارهای لطیف در داستان ابراهیم علیه السلام این واقعیت را مطرح ساخته است؛ آن گاه که جمعی از فرشتگان برای نابودی قوم لوط, به صورت ناشناس نزد ابراهیم علیه السلام آمدند و از دست بردن به غذا خود داری ورزیدند ، ابراهیم علیه السلام احساس بیگانگی و دلهره کرد و از گفتگو با آنان, خودداری نمود. ولی پس از شناسایی و دریافت بشارت از آنان, باب گفتگو را دربارة مأموریت آنان و شفاعت از قوم لوط آغاز نمود: « فلمّا ذهب عن إبراهیم الروع و جاءته البشری یجادلنا فی قوم لوط» ( هود /74)
مهم ترین عناصر اعتمادآفرین در گفتگو، عبارتند از:
الف- راستگویی: به طوری که برای شنونده, از روی قرائن یا شناخت قبلی, کاملاً محسوس و ملموس باشد. چه, هیچ گونه اعتمادی به دروغگو نیست. از اینرو, رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از رسالت, به صدق و راستی, شهره بود.
ب- خیرخواهی: انگاره ی خیرخواه و دلسوز بودن گوینده در ذهن مخاطب, موجب تحکیم اعتماد وی و در نتیجه تأثیر فزون تر گفتار بر دل و جان او میگردد. از اینرو، پیامبران هنگام دعوت و گفتگو, بر خیرخواهی و دلسوزی خود تأکید میورزیدند ( اعراف/ 62 ، 68 ، 79 و 93؛ مریم/ 45 و 47؛ شعراء/ 135؛ مؤمن/ 30 و 33). نفی شائبههای خودخواهی و سودجویی از سوی آنان نیز (ر.ک: هود/ 29؛ فرقان/ 57؛ شعراء / 109 ، 127 ، 145 ، 164 و 180؛ شوری/ 23), در همین راستا صورت میگرفت.
جـ پرهیز از خود محوری: غرور خود برتربینی در گفتگو (بقره/ 206) و بیتوجهی به دیدگاه های طرف مقابل (هود/ 28), موجب سلب اعتماد وی میشود.

- هم نوایی (هم زبانی) :
تردیدی نیست که در فرایند گفتگو , غالباً اختلاف نظرهایی برخاسته از تفاوت دیدگاه ها, باورها و سلیقه ها وجود دارد. از سوی دیگر, برخورد با باورهای اشخاص, به واقع برخورد با حقیقت آنهاست, و انگیزه و نظر ما هر چند خیرخواهانه و به حق باشد, آن گاه که برای بیان اشتباه دیگران به کار میرود, روند ارتباط را به مخاطره میافکند. محتملترین واکنش مخاطب در این گونه شرایط, گرفتن حالت تدافعی است. از اینرو, بهترین شیوه در این حال, استفاده از روش همگام شدن است. (وود، 1379: 47ـ 48) که قرآن کریم, به هدف برقراری ارتباط مؤثر و نفوذ در مخاطب, ارائه نموده است: « قل... و إنّا أو إیّاکم لعلی هدی أو فی ضلال مبین.» (سبأ/ 24 ).
 
- رازداری:
رازداری و پاسداشت اسرار, نشانة ظرفیت بالای شخصیت و خرد آدمی است . این مهم در گفتگو , در دو عرصة حفظ اسرار خود و دیگران نمود مییابد:
در مورد نخست, خودافشایی گاه مطلوب است و دیگرگاه ممنوع؛ خودافشایی در حد متعارف و معقول, به ویژه در آغاز گفتگو جهت گشودن باب گفتگوست، نیز برای تسهیل ابراز خود رهایی از احساسات منفی و ناخوشایند, نزد افراد قابل اعتماد, که خود درمانبخش و سودمند است. ولی افراط و تفریط در آن, برقراری روابط را دچار مشکل میکند (هارجی، 1377: 249 و 254) بدینسان, افشا های عمیق حتی در روابط نزدیک هم میتواند خطرناک باشد.
خودافشایی ممنوع نیز, مواردی دارد که از آن جمله است: فاش ساختن اسراری که زمینه ی بیآبرویی یا سوء استفاده ی فرصتطلبان را فراهم میکند. برملا کردن گناهان نهانی خود نزد دیگران و فاش کردن اسرار خود و جامعه نزد دشمنان (آل عمران/ 118؛ توبه/ 16). مخاطب نیز نباید در افشاخواهی و آگاهی از اسرار گوینده, پای فشارد (حجرات/ 12).
 
- اولویت شناسی:
تشخیص یا دگرگون سازی موضوع بحث و گونة بیان آن به فراخور زمینه ها و شرایط از دیگر عناصر ایجاد و تداوم ارتباط گفتاری مؤثر است. گوینده باید موضوعاتی را انتخاب و به گونهای مطرح نماید که مفید و متناسب با فضای گفتگو باشد و این گونه است که محتوا, سیاق و حتی سجع و آوای سور مکی و مدنی قرآن, غالباً با یکدیگر تفاوت دارد؛ چرا که محیط و فرهنگ حاکم بر آن دو و موقعیت مسلمانان و مخاطبان مستقیم آیات, این گونه اقتضا میکرد, از سوی دیگر, بر گوینده است که موضوعات مطرح شده از سوی دیگران را ـکه بیفایده, نامناسب, گناهآلود یا اختلاف برانگیز میباشد ـ به سمت مطالب مفید و سازنده, هدایت کند, شیوهای که قرآن کریم, در مواردی, آن را پیش گرفته است. برخی از مسلمانان یا مخالفان, گاه مسائلی را مطرح میکردند که هیچ گونه سودی برای آنان نداشت, در این گونه موارد, قرآن کریم, با تغییر دادن موضوع بحث و اشاره به بعد دیگر مسئله, پاسخی متناسب و مفید ارائه میفرمود و یا به سادگی از کنار آن میگذشت تا باب گفت و شنود در آن موضوع, بسته شود (فضلالله، 1380: 192 و 197). برای نمونه گروهی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده و از هلال ماه و چگونگی پیدایش و دگرگونی های آن, سؤال کردند, اما از آنجا که علل پیدایش و محاسبات دقیق آن, نه در افکارشان میگنجید و نه فایدهای برای آنان در بر داشت, قرآن در پاسخ آنها, به بیان فواید دگرگونی هلال پرداخت. نمونة دیگر, گفتگوهای فراوانی بود که در مورد شمار اصحاب کهف وجود داشت. قرآن کریم, پس از طرح داستان, با اشاره به اختلاف یادشده و بدون تصریح به عدد واقعی آنها, پیامبر را از هرگونه جدال و گفتگو در این باره ـ جز با منطق برتر و مستدلـ نهی میکند (کهف/ 22). آموزه و پیام آیه, نکوهش گفتگو بر سر این آیه، مطالب کماهمیت یا بیفایدهای است که میتواند آدمی را از اندیشیدن به مطالب اساسی و از جمله اهداف و آموزه های هدایتی داستان قرآن, باز دارد.

- توجه به سطح فهم و نیاز مخاطب (در سطح دیگران ظاهرشدن)
توجه به سطح درک و فهم مخاطب, و نیز نیازها, علایق و گرایش های وی, در واقع یکی از معیارهای گزینش موضوع گفتگو و چند و چون آن است. گوینده باید با در نظر گرفتن سن, پایگاه اجتماعی و سطح خرد و دانش مخاطب, آنسان سخن گوید که قابل فهم و درک باشد و هم با ایجاد همسطحی و همسانی بین خود و مخاطب و در سطح او ظاهر شدن, موجب تأثیرگذاری در وی و کسب حمایت و همکاری او گردد. از اینرو، پیامآوران الهی, در وهلة نخست, به «زبان» فرهنگ و عرف مقبول جامعة خویش سخن میگفتند (ابراهیم/4) افزون بر آن, سطح درک و خرد مخاطبان را در نظر داشته و در ارتباطات گفتاری, در سطح آنان ظاهر میشدند.

- هنر خوب گوش دادن:
بر اساس پارهای بررسی ها, به طور متوسط 45 درصد از وقت گفتگو , صرف شنیدن میشود (هارجی، 1377: 215), ولی معدودی از افراد, شنوندگان خوبی هستند. چه, میان «شنیدن» و «گوش دادن» تفاوت است: «شنیدن» برای توصیف آن بخش از فرایندهای حسی به کار میرود که از طریق آن, تحریک های شنیداری توسط ساختار گوش دریافت شده و به مغز منتقل میشود, ولی «گوش دادن» فرایندی پیچیده و فعال است و شامل این عناصر: توجه (به سخنان گوینده بدون درگیر شدن با افکار, احساسات و داوری های خود), شنیدن, انتخاب و سازماندهی اطلاعات, تفسیر (در نظر گرفتن دیدگاه گوینده), پاسخدهی (با علائم بدنی همچون نگاه و تأیید و...) و به خاطر سپردن اطلاعات (وود، 1379: 348 و 362)
نیک روشن است که گوش دادن, نیازمند تلاش و تمرین است و عواملی همچون: حضور روانشناختی مخاطب و توجه او به گوینده, فهم و مقصود گوینده, تمرکز حواس و نبود اشتغال ذهنی, حالت مناسب فیزیکی و تماس چشمی, در آن نقش دارند.
با توجه به اهمیت گوش دادن و نقش آن در اثر ارتباطات است که قرآن کریم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را, به خاطر خوب گوش دادن توأم با احترام و خوشبینی ، میستاید: « و منهم الذین یؤذون النبیّ و یقولون هو أُذن, قل أُذن خیر لکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمة للذین آمنوا منکم » (توبه/61)
هر چند پیام اصلی این آیه, بیان لطف و محبت رسول خدا صلی اله علیه و آله در گوش فرا دادن به سخنان مردم و تأیید ظاهری آنهاست, اما این نکته نیز به خوبی برمیآید که توجه کامل به سخنان گوینده, از آداب گوش دادن است ، هرچند تصدیق عملی و ترتیب اثر دادن, مخصوص گفتار مؤمنان است که قابل اعتماد باشد.

-  بهرهگیری از زبان بدن:
بر اساس پارهای بررسی ها, بیش از نیمی از مکالمات رودرروی ما, غیر کلامی هستند و« زبان تن» پیش از آن که سخن بگوییم, احساسات و نگرش های ما را مخابره میکند (گابور، 1381: 13). حالت چهره, تماس چشمی، طرز صدا و ژست بدنی, هر کدام پیامی را تداعی میکنند و در این میان, حالات چهره, از سایر شاخص ها مؤثرتر است. (ریچاردسون، 1381: 32؛ هارجی، 1377: 63)
قرآن کریم در مواردی چند, به این نکته اشاره فرموده, از جمله, در مورد تهیدستان خویشتندار میفرماید: « تعرفهم بسیماهم » (بقره/ 273) و دربارة منافقان: « و لتعرفنّهم فی لحن القول » (محمد/ 30؛ رحمن/ 41؛ مطففین/ 24؛ عبس/ 1 و 2)
اهمیت توجه به «زبان تن» تا بدانجاست که هرگاه بین حالات چهره و گفتار شخص, ناسازی وجود داشته باشد, حالات چهره و رفتار غیر کلامی او, به مراتب مهم تر و معتبرتر از سخنانش میباشد, به ویژه این که کنترل گفتار, بسی آسان تر از کنترل چهره است. (هارجی، 1377: 64) مهم ترین جنبههای زبان تن برای تسهیل و تأثیر گفتگو عبارتند از:
ـ چهرة باز و تبسم که نشان میدهد برای طرف مقابل, رفتار مثبت و پذیرش قائل شدهاید. از اینرو رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوسته با تبسم سخن میگفت.
- تماس چشمی مستقیم و مناسب, نه پیوسته و جبری ، چرا که چشم ها در واقع آینه ی روح هستند و نمایانگر خشم و مخالفت (احزاب/ 19؛ محمد/20) یا عشق و محبت.  از اینرو, رسول خدا صلی الله علیه و آله , هنگام گفتگو, نگاه گرم و صمیمانه ی خود را, از هیچ یک از مخاطبان, دریغ نمیفرمود و همواره نگاه های خویش را, میان یارانش تقسیم میکرد؛ و به طور برابر, گاه بدین سو نظر میفرمود و گاه بدان سو. آنسان که تمام اهل مجلس را از توجه خود بهره مند میساخت.
ـ استفاده از احساسات خویش در بیان افکار خود.

- شایستگی سخن:
شایستگی چند و چون سخن و در نظر داشتن معیارهای سخن شایسته, از مهم ترین عوامل برقراری ارتباط مؤثر است. قرآن کریم, با عناوینی همچون «معروف» و «حسن», این مهم را به گونه کلی, مطرح فرموده است (نساء/ 5 و 8 ؛ بقره/ 235 و 263؛ احزاب/ 32؛ محمد/ 21). سخن شایسته, خود معیارها و مؤلفههایی دارد که به مهم ترین آنها اشاره میشود :
الف) شیوایی و رسایی: این هنر است که قرآن به نیکی از آن بهره برده و با قرار گرفتن در اوج قلة فصاحت و بلاغت, آن چنان در دل ها نفوذ کرده که حتی دشمنان سرسخت خود را, وادار به اعتراف نموده است, آنسان که تأثیر فوقالعادهاش را «سحر» مینامیدند (مدثر/ 24). برخی از عوامل شیوایی و رسایی گفتار, عبارت است از: رعایت ایجاز (نه چنان دراز و ناسخته که به اطناب انجامد, و نه چنان کوتاه و پیچیده که از پیامرسانی باز ماند) ، بهرهگیری مناسب از آرایه های ادبی, تشبیه و کنایه، روانی و همواری برونی و درونی الفاظ, برخورداری از ساختاری منسجم و نیکو و توجه به جنبههای عاطفی.
ب) سلامت و عفت کلام: پرهیز از تعبیرات زننده و کلمات رکیک, مبتذل و ناموزون, از شرایط مهم «سخن شایسته» است. نمونه ی زیبای آن را قرآن کریم, در گزارش داستان یوسف علیه السلام به تصویر کشیده است, داستانی که در ترسیم صحنه های حساس عشق سوزان و آتشین زنی زیبا و هوسآلود با جوانی پاکدل و پاکدامن, «دقت در بیان» را با «متانت و عفت» به هم آمیخته, و در شرح « خلوتگاه عشق» بدون آن که از ذکر وقایع چشم بپوشد, تمام اصول اخلاقی و عفت را نیز به کار بسته است : « و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلّقت الأبواب و قالت هیت لک قال معاذ الله, إنّه ربّی أحسن مثوای إنّه لایفلح الظالمون » (یوسف/ 23)
 واژه ی «راود» (طلب چیزی با اصرار آمیخته با نرمش) و تعبیراتی همچون « التی هو فی بیتها » , « غلّقت الأبواب » و به ویژه « قالت هیت لک » (بیا که من در اختیار توام), آن صحنة حساس را با عباراتی سنگین و پرمعنا و بدون هیچ گونه جنبه ی تحریکآمیز و بدآموز, ترسیم کرده )مکارم شیرازی، 1363: 9/378 و 381) و سپس بلافاصله شیوه ی مقابله و سخنان هوشمندانه ی یوسف و نیز عاقبت شوم هوسرانی را, مطرح فرموده است. در همین راستا, قرآن کریم هنگام یادکرد یا توصیف اشیا و مطالب شرمانگیز و خلاف ادب, همواره از تعبیرات کنایی استفاده کرده است. (نساء/ 43؛ اعراف/ 189؛ بقره/ 222؛ انبیا/ 91)
ج) نرمی و ملایمت در عین قاطعیت و شفافیت: سخنی که با نرمی و عطوفت همراه باشد, همچون آهنگی گوشنواز، دلنشین و تأثیرگذار است, چرا که عواطف و احساسات مخاطب را به هدف تأثیرگذاری در وی, به کمک میگیرد. از اینرو خدای متعال, به موسی علیه السلام و هارون علیه السلام توصیه نمود که با فرعون به نرمی سخن گویند شاید که حق را بپذیرد: « فقولا له قولاً لیّناً لعلّه یتذکّر أو یخشی » (طه/ 44) نیز بدین جهت, قرآن کریم, راز موفقیت شگفتانگیز رسول گرامی خدا را در جذب افراد, قلب مهربان او میداند که در سیره و سخن حضرت, نمود یافته بود.
 ( آل عمران/ 159)
با این همه, ملایمت در سخن, آن گاه ارزشمند است که با قاطعیت و شفافیت همراه گردد, چرا که نرمی گفتار, ابزاری است برای القای نیکوتر حق و آنگاه که موجب زیر پا نهادن بخشی از حق گردد, دیگر ارزش نخواهد داشت, بلکه جلوهای از نفاق و تظاهر, و گونهای از مداهنه و چاپلوسی خواهد بود.
د) استواری و سنجیدگی: از ویژگی های سخن شایسته, استواری و سنجیدگی آن است. قرآن کریم در این باره میفرماید: « یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً, یصلح لکم أعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم » «سدید» از ریشة «سد» و به معنای« محکم، استوار و خللناپذیر» است و « قول سدید» سخنی است که چونان سدی محکم, جلوی امواج فساد و باطل را بگیرد و موافق حق و واقع و به دور از گناه باشد. سنجیدگی و استواری سخن, در واقع برایند وجود عناصری چند در گفتار است که از آن جمله است: اندیشیدن پیش از تکلم, آگاهانه سخن گفتن (بقره/ 113؛ انعام/ 143 ؛ اعراف/ 33 و 187؛ حج/ 3 و 8 ؛ طه/ 51 و 52), و نیز رعایت عدالت, انصاف و حقگرایی به ویژه در مقام داوری (نساء/ 135؛ انعام/ 115 و 152) ( فضل الله ،1380: 154-121).
 
موانع برقراری گفتگوی موثر:
گفتگوی مؤثر, نیازمند آراستن سخن به عناصر پیشگفته و پیراستن آن از موانعی چند است که مورد بررسی قرار میگیرد:
- ارتباط یکسویه در فضای گفتگو:
از آداب گفتگو آن است که هر یک از طرفین, به دیگری اجازه ی سخن گفتن و اظهار نظر بدهد و با پرگویی وی را به سکوت وادار نکند. این کار, برخاسته از میل و شهوت یا غرور و نخوت است و ارتباط سازنده و مؤثر را دچار مشکل و حتی ناممکن میسازد. از اینرو، در آموزههای دینی تأکید میشود که آدمی در فضای گفتگو, بر گوش دادن بیش از سخن گفتن, علاقه نشان دهد.
 
- شروع از نقاط منفی (انتقاد گزنده):
گفتگو را نباید با سرزنش و انتقاد آغاز کرد, چرا که این کار میتواند شخصیت مخاطب را جریحه دار سازد و پذیرش انتقاد و ادامه ی ارتباط را نیز با مشکل مواجه کند. بنابراین حتی در صورتی که موضوع اصلی سخن, انتقاد از مخاطب باشد, نخست لازم است به نقطه یا نقاط مثبتی اشاره شود و انتقاد با ستایش, همراه گردد (توبه/ 43) افزون بر انتقاد سازنده شرایط دیگری نیز دارد که از آن جمله است:
ـ انتقاد, نباید گزنده و توأم با سرزنش زیاد باشد, چرا که در این صورت, تنها شعلههای لجاجت مخاطب را برمیافروزد.
ـ تکرار بیش از حد انتقاد نیز از تأثیر آن میکاهد و بذر کینه و دشمنی را در دل مخاطب میافشاند.
ـ انتقاد از مخاطب در حضور دیگران, معمولاً موجب تخریب شخصیت وی شده و نتیجه ی معکوس دارد.

- ستایش افراطی مخاطب:
همان گونه که انتقاد گزنده, مانع برقراری ارتباط مؤثر است ستایش افراطی مخاطب نیز گاهی مشکلساز است. چرا که مخاطب احساس میکند ستایش فراتر از حد او, نوعی مجامله و چاپلوسی یا ابزاری برای فریب و اغفال و در نتیجه وادار کردن وی به پذیرش یک کار یا مطلب است. از اینرو, بسیاری از افراد, در برابر ستایش خود, حالت تدافعی میگیرند. (بولتون، 1381: 45 ) بدین جهت و نیز به دلیل آثار نامطلوب که این کار بر روحیه و اخلاق مخاطب بر جای مینهد, در آموزه های دینی, نهی و نکوهش شده است.

- گفتگوی آمرانه و منفعلانه:
از نظر چگونگی برقراری گفتگو, افراد را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: نخست انسان های «پرخاشگر» و متکبر, که در سخنان خود, پیوسته از دستور, تهدید, ارعاب و تحقیر استفاده میکنند, نیازها و تمایلات خود را همیشه حق و مهم تر از نیازها و خواسته های دیگران میدانند. روشن است که این کار, شیوه ی گردنکشان و مستکبران (اعراف/ 123 و 124؛ طه/ 71؛ زخرف/ 51 و 54) و مانع برقراری ارتباطی صمیمی و مؤثر است.
گروه دوم: افراد «منفعل» که شخصیت خویش را دست کم گرفته و خواستهها و نیازهای خود را از خواست و نیاز دیگران, بیاهمیتتر میپندارند. آنان معمولاً با صدایی ملایم سخن میگویند و با تبسم های زیاد و انفعالی, خودداری از تماس چشمی و عذرخواهی فراوان از سخنان خود, بیشتر شنوندة حرف های دیگران هستند و در سخن خود نیز, متکی به رأی آنان. این حالت, افزون بر آن که تأثیرگذاری ارتباط را به حداقل میرساند, عزت نفس و شخصیت گوینده را در نظر دیگران, خدشهدار میسازد و آدمی را از رسیدن به خواسته های بحق خویش باز میدارد.
گروه سوم: افراد «قاطع» هستند که ضمن احترام به حقوق و شخصیت دیگران, خواسته های خود را نیز با قاطعیت همراه با آرامش و ادب مطرح میسازند (وود، 1379: 162) بر این اساس, ارتباط مؤثر, نیازمند آن است که گفتگوها, نه آمرانه و نه منفعلانه,  بلکه با قاطعیت و ابراز وجود توأم با احترام باشد (قصص/ 25 و 28؛ مریم/ 42 و 48).

- خودنمایی در بیان:
خودنمایی و فضلفروشی در سخن, ارتباط مؤثر را غیر ممکن میسازد, زیرا مخاطب, این احساس را پدید میآورد که گوینده, خود را از نظر سطح دانش و خرد یا پایگاه اجتماعی,  در مقامی برتر و مخاطب را فردی کمخرد و فرودست میداند (وود ، 1379: 43) خودستایی در واقع برخاسته از غرور خود برتربینی است که ریشه در نبود شناخت صحیح از خویشتن دارد, از اینرو, قرآن کریم میفرماید: « فلاتزکّوا أنفسکم هو أعلم بمن اتّقی » (نجم/ 32)

- مجادله:
بگو مگو و جر و بحث های بیحاصل, از مهم ترین موانع ارتباط گفتگوی مؤثر است که آموزه های دینی, با عنوان های «جدال» و «مراء» (مکارم شیرازی، 1363: 16/299ـ300؛ برومند، 1380: 94 و 113) نکوهش و بازداشته شده است. این کار, که غالباً ناشی از خود بزرگ بینی و برتریجویی به هدف محکوم کردن و شرمنده ساختن مخاطب است, وی را نیز به جدال و لجبازی میکشاند. از اینرو, آدمی حتی در صورتی که اطمینان دارد حق با اوست باید از پافشاری بیش از حد بر آن که به جدال میانجامد.
- پرسشگری منفی:
کارکردهای اصلی «پرسش» به عنوان یک مهارت اجتماعی, فراوان و گوناگون است .(هارجی، 1377: 113ـ114), از آن جمله کسب اطلاعات (به عنوان مهم ترین کارکرد), سنجش میزان دانش پاسخ دهنده (بقره/ 31), تشخیص مشکلات طرف مقابل (قصص/ 23) ، تعیین نگرش ها, احساسات و عقاید وی (عنکبوت/ 61 و 62 ؛ لقمان/ 25؛ زخرف/ 87) ، ابراز علاقه به مخاطب (طه/ 17), تشویق تفکر انتقادی و ارزیابی (اعراف/ 195؛ شعراء/ 72 و 73؛ قمر/ 22 و 32), تشویق به مشارکت بیشتر در بحث (آل عمران/ 159؛ نمل/ 32), و انتقاد و بازخواست (توبه/ 43؛ حجر/ 92؛ نحل/ 93؛ صف/ 2). در کنار این عناصر, گاه پرسش هایی نادرست, غیر مفید و یا به انگیزههای ناسالم مطرح میشود که فرایند ارتباط را نیز, دچار مشکل میسازد ، از اینرو، در آموزه های دینی, نکوهش شده است. برخی از این گونه پرسش ها عبارتند از:
- پرسش از مسائلی که هیچ گونه سود قابل توجهی ندارد و تنها موجب اتلاف وقت و انرژی افراد است (کهف/ 22)
- واکاوی آنچه دانستن آن, زیانبار است. (مانند اصرار بیمار برای آگاهی از بیماری درمانناپذیر خود, سؤال از آلودگی افراد, اطلاعات سری و....)
- تجسس در امور شخصی دیگران (حجرات/ 12)
- پرسش تمسخرآمیز (هود/ 87 ؛ زخرف/ 52)
- پرسش به هدف خودنمایی, فضلفروشی و یا تخریب شخصیت مخاطب.
- بهانهتراشی و ماجراجویی در قالب سؤالات بی جا (ر.ک: بقره/ 67 و 108).
 
فواید گفتگوی مسلمانان بر اساس معیارهای قرآنی :
1- مقابله با دسیسه های دشمنان امت اسلامی:
اسلام دینی است که برتری را به تقوی می داند و نه ملاک های دیگر همچنان که همه مسلمانان را با یکدیگر برادر می خواند و هیچ گروه و مذهب و طایفه ای را استثنا نمی کند. مسلما گفتگوی میان مسلمانان بر اساس معیارهای قرآنی ذکر شده ، یکی از بهترین راه های مقابله با دسیسه های دشمنان در ایجاد تفرقه بین آنها می باشد. مقام معظم رهبری یکی از عوامل گرایش به فرقه گرائی و در نتیجه عدم تحقق انسجام اسلامی را دسیسه های دشمنان امت اسلامی در راه قومیت ، مذهب و طایفه گری می دانند و می فرمایند:
«  البته دشمن هم بيكار نمى‏ماند و از ابزارهاى قديمى تفرقه‏انگيز استفاده مى‏كند؛ از قوميت ها، مذهب و طايفه‏گرى استفاده مى‏كند و موضوعاتى را كه اسلام تأكيد كرده كه عمده نشوند، آنها را عمده مى‏كند. اسلام تأكيد كرده است كه قوميت ها، ملاك تشخص و هويت نيستند؛ «انّ اكرمكم عنداللَّه اتقاكم». اسلام تأكيد كرده است كه برادران مسلمان بايد با هم برادرانه رفتار كنند؛ نگفته است برادرانى كه سنى‏اند يا شيعه‏اند يا فلان مذهب ديگر را دارند، بلكه گفته است كه مسلمانان «انّما المؤمنون اخوة» هستند. هر كسى به اين كتاب و به اين قرآن و به اين دين و به اين قبله اعتقاد دارد، مؤمن است؛ اين ها با هم برادرند؛ اسلام اين را به ما گفته است. اما ما خنجرها را پشت سر مخفى مى‏كنيم براى زدن به سينه‏ى برادران. در همه‏ى بخش ها هم مقصرينى هستند. با اين ها بايد مقابله كرد. » (خامنه ای ، 1381، ص58)
مقام معظم رهبری مهم ترین دلیل ایجاد کشور اسرائیل وغصب ظالمانه فلسطین را همین مسئله قومیت و نژاد می دانند ومی فرمایند:
« امروز وحدت مسلمانان با ايجاد تفرقه‏هاى مذهبى، فرقه‏اى، نژادى، ناسيوناليسم هاى گوناگون، قوميت هاى مختلف و شعارهاى انحرافى، مخدوش شده است. مسلمانان برفراز همه شعارهاى خود - چه شعار قوميّت، چه شعار مذاهب اختصاصى خودشان، چه شعارهاى مربوط به سياست هاى خودشان - بايد شعار وحدت و يكپارچگى امّت اسلامى را قرار دهند. امروز براى آنها يكى از كارآمدترين شعارها اين است. مى‏دانيم كه استعمار و استكبار و دست قدرت هاى بيگانه هميشه سعى كرده است با انواع و اقسام حيَل، اين وحدت را درهم بشكند؛ كه يكى از خبيث‏ترين حيله‏ها، حيله غصب سرزمين فلسطين و كاشتن شجره خبيثه صهيونيسم در سرزمين اسلامى فلسطين بوده است. » (خامنه ای ، 1381، ص61)
شاید قدیمی ترین ومهم ترین حربه تفرقه افکنان در طول تاریخ اسلام، ایجاد جنگ بین مذاهب اسلامی ونفرت آنها از یکدیگر باشد. این کار تا آنجا اهمیت یافته است که بودجه های کلان برای انتشار مطالب تفرقه انگیز برعلیه هر دو دسته اختصاص می دهند واز هیچ کوششی دراین راه فروگذار نمی کنند. مقام معظم رهبری نسبت به این قسمت مهم از دسیسه های دشمنان امت اسلامی، نیز هشدارهای جدی و محکمی بیان فرموده اند:
« اميرالمؤمنين را مايه‏ى اختلاف بين شيعه و سنى و فرقه‏ هاى اسلامى قرار ندهيد. اميرالمؤمنين نقطه‏ى وحدت است، نه نقطه‏ى افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر كشور به اين حرف اطمينان كنند. اطلاعات ماها از حوادث خيلى زياد است. من بعيان مى‏بينم دست هاى بسيار فعالى دركارند براى ايجاد اختلافات مذهبى؛ جنگ شيعه و سنى؛ نفرت مذاهب اسلامى از يكديگر. كتاب نوشته مى‏شود عليه شيعه، كتاب نوشته مى‏شود عليه سنى. وقتى دنبال مى‏كنيم، مى‏بينيم پول هر دوى اين كتاب ها از يك‏جا آمده است. هر مذهبى عقايد و استدلال خود را دارد. در پشت ميز استدلال و مباحثه، هركس توانست غالب بشود، غالب بشود؛ اما فضاى جامعه را نبايد فضاى جنگ و منافرت قرار داد. » (خامنهای ، 1381، ص64)
ایجاد فرقه گرایی دربین مسلمین و بویژه جنگ شیعه و سنی تا آنجا برای دشمنان اهمیت دارد که ممکن است حتی در مراسم های عبادی بزرگ کسانی را برای این کار اجیر نمایند و مسائل تفرقه انگیز را بزرگ جلوه نمایند. مقام معظم رهبری این ترفند دشمنان را چنین توصیف می فرمایند:
« امروز يكى از اهداف اساسى استكبار و امريكا در دنياى اسلام عبارت است از ايجاد اختلاف؛ بهترين وسيله هم ايجاد اختلاف بين شيعه و سنى است. در حج، فرصت خوبى براى آنهاست تا شيعه را از سنى، و سنى را از شيعه عصبانى كنند؛ آن را وادار كنند به مقدساتِ اين اهانت كند، اين را وادار كنند به مقدسات و محبوباتِ او اهانت كند. بايد هوشيار بود؛ مخصوص حج هم نيست؛ در همه‏ى دوران سال و در همه‏ى ميدان ها بايد هوشيار بود. جنگ شيعه و سنى، محبوب واقعى امريكاست. » (خامنه ای ، 1381، ص68)
در زمینه ضربه زدن به وحدت وانسجام اسلامی در مراسم عبادی حج و تقویت گرایش به فرقه گرایی بین مسلمین در اثر دسیسه های دشمنان امت اسلامی ، مقام معظم رهبری مسئله را به صورت مبسوط تر چنین بیان می فرمایند:
« اين حج، مظهر اين قرآن است. ايمان خالصانه مؤمنين طول تاريخ اسلام، از اين قرآن ناشى شده‏است؛ اين را بايد قدر دانست. مثل همه ذخاير ديگر ما، اين ذخيره هم مورد تهاجم است. اينهايى كه مى‏بينيد در مراسم حج دنبال اختلاف‏افكنى، فتنه‏انگيزى و ترويج افكار موهوم و متحجّر خود هستند، همان سرانگشت هاى دانسته يا نادانسته‏اى هستند كه اين ذخيره را نابود مى‏كنند. » (خامنه ای ، 1381، ص69)
دسیسه های مغرضانه دشمنان در ایجاد فرقه گرایی در امت اسلامی چنان حساب شده است که گاهی اوقات از افراد ناآگاه برای این امر استفاده می کنند. مقام معظم رهبری این ترفند را چنین بیان می کنند:
« گاهى دشمن براى ايجاد اختلاف - هم در بين شيعه، هم در بين سنّى - از آدم هايى كه غرض و مرضى ندارند، استفاده مى‏كند. در جامعه  شيعه حركتى انجام مى‏گيرد كه براى برادر مسلمانِ غير شيعه تحريك كننده و حسّاسيت برانگيز است. عين همين عمل، در بين جامعه سنّى انجام مى‏گيرد، نسبت به كارى كه براى شيعه حسّاسيت برانگيز و نفرت برانگيز است. چه كسى اين كارها را مى‏كند؟! امروز دشمن واحدى در مقابل ماست؛ علاوه بر اين‏كه  كتابِ واحد، سنّتِ واحد، پيغمبر واحد، قبله واحد، كعبه واحد، حجِ‏ّ واحد، عباداتِ واحد، اصولِ اعتقادى واحد در جامعه اسلامى است. البته اختلافاتى هم وجود دارد. اختلافات علمى ممكن است بين هر دو نفر عالِم باشد. علاوه بر اينها، دشمن واحد در مقابل دنياى اسلام است. مسأله اتّحاد بين مسلمين يك امر جدّى است. هر روزى كه اين قضيه دير شود، دنياى اسلام يك روز خسارت كرده و اين روزها، روزهايى است كه بعضى آن چنان حسّاس است كه در يك عمر اثر مى‏گذارد. نبايد بگذاريد دير شود. » (خامنه ای ، 1381، ص72)
استکبار جهانی در درون کشورهای مسلمان ، افرادی دارد که حاضرند برای رسیدن به اهداف خود هرکاری انجام دهند ویکی از مهم ترین این کارها تفرقه انداختن بین مسلمین در اثر گرایش به فرقه گرایی، می باشد. مقام معظم رهبری این دسیسه ها را چنین بررسی می فرمایند:
« متأسّفانه در دنياى اسلام كسانى هستند كه براى تقرّب به امريكا و مراكز قدرت هاى استكبارى حاضرند تن به هر عمل خلافى بدهند و بين شيعه و سنّى اختلاف بيندازند. من امروز دست هايى را كه در برخى از كشورهاى همسايه ما عمداً و حساب‏شده در پى ايجاد اختلاف بين شيعه و سنّى هستند و قوميت ها و مذاهب را از هم جدا مى‏كنند و جريان هاى سياسى را به جان هم مى‏اندازند، تا بتوانند از آب گل‏آلود ماهى بگيرند و منافع نامشروع خود را در كشورهاى اسلامى تأمين كنند، مى‏بينم. بايد هوشيار باشيم. ملت ها، دولت ها، همه مسلمانان، جريان هاى سياسى، روشنفكران و برجستگان بايد هوشيار باشند و نگذارند دشمن به بهانه‏هاى مختلف در ايجاد اختلاف موفّق شود. » (خامنه ای ، 1378، ص 119)
یکی از مهم ترین دسیسه های دشمنان امت اسلامی در ایجاد فرقه گرایی و در نتیجه ایجاد خدشه به انسجام اسلامی ، ایجاد دعواها و مجادلات رسانه ای و مطبوعاتی در کشورهای مسلمان بر علیه فرق و مذاهب دیگر می باشد. مقام معظم رهبری این عامل مهم را به شکل زیر بیان می فرمایند:
« اگر امروز مطبوعاتيككشور شروعبهحملهبهيكمذهباز مذاهباسلاميكنند، و مطبوعاتكشور ديگر نيز متقابلا بهمذهبآنها حملهنمايند ـ يعنيهميندعواهايسياسيرا در قلمرو فكر مذهبيو دينيوارد كردن، و با پشتوانهيفكر و تعصبديني، گروه ها را بهجانهمانداختنـ اينبزرگترينمانعاستبراياينكهمسلمين، بهفكر سيادتاسلامجامهيعملبپوشانند و بتوانند آنرا تحققببخشند. » (خامنه ای ، 1381، ص74)
توطئه قدیمی و خطرناک ایجاد اختلاف میان مذاهب اسلامی و سابقه و تبحر طولانی انگلیس در این خصوص از دیدگاه مقام معظم رهبری قابل ملاحظه است:
« اتحاد مسلمانان و امت واحد اسلامی، برای مستکبران طمع ورز، بسیار نگران کننده است بنابراین امروز علاوه بر انگلیس، دستگاه های اطلاعاتی امریکا و صهیونیست ها نیز همه تلاش خود را برای جلوگیری از وحدت مسلمانان به کار گرفته اند.» (خامنه ای ،1378، ص 121)
مقام معظم رهبری با درایت منحصر به فرد خود ، نقش مفسدان جوامع اسلامی و افرادی که در دام آنها می افتند را گوشزد می فرمایند:
« امروز دنیای اسلام مجروح است و مفسدانی که با همه مسلمانان و با اصل امت اسلامی دشمن هستند با تشدید اختلافات قومی و فرقه ای نظیر شیعه و سنی و عرب و عجم ، درصددند بخش های مختلف جهان اسلام را مقابل یکدیگر قرار دهند و متأسفانه برخی در این دام خطرناک می افتند.» (خامنه ای ، 1381، ص78).

2- کاهش تعصب قومي و تقليد کورکورانه:
تعصبات شخصي، مذهبي و گروهي از جمله عوامل مهم گرایش به فرقه گرایی است. انسان متعصب به صرف وابستگي مذهبي، ملي و گروهي و بدون دليل و برهان و به صورت افراط گونه به حمايت يا نكوهش حزب، فكر و يا مذهب ديگري مي پردازد و جز جناح و عقيده خويش همه آراء و ديدگاه ها را باطل مي شمارد. شخص متعصب بيشتر به كسي مي ماند كه به تنهايي در خانه اي از جنس آيينه زندگي مي كند و به هر سمت كه رو كند، جز خويشتن كسي را نمي بيند. قرآن در وصف مشركان مي فرمايد: « و چون به آنان گفته شود از آن چه خدا نازل كرده است پيروي كنيد مي گويند: بلكه از چيزي كه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مي كنيم. آيا هر چند پدرانشان چيزي را درك نمي كردند و به راه صواب نمي رفتند ]باز هم در خور پيروي هستند.»
اساساً آموزه هاي اسلام با تعصب سر سازگاري ندارد و هركس كه تعصب بورزد تا ديگران به خاطر او تعصب بورزند، رشته هاي ايمان را از گردن خود باز كرده است . با اين حال چگونه مي توان پذيرفت كسي كه ادعاي اسلام و ايمان مي كند و با تعصب كوركورانه نسبت به مليت و مذهب و عقيده خويش، بذر اختلاف را بين جوامع اسلامي مي كارد؟ مقام معظم رهبری با درایت خاص خود این مساله را مطرح نموده و راه حل آن را نیز در این فراز از بیانات خود مطرح کرده اند:
« چه فايده‏يى دارد كه در داخل جامعه‏ى اسلامى، مسلمانان از مذاهب مختلف، روبه‏روى هم بايستند و به همديگر ضربه بزنند؛ از آن طرف هم دشمن بيايد، هر دوى اينها را محاصره كند، سرشان را به هم بكوبد و خودش بنشيند، تماشا و استفاده بكند؟ اين، خوب است؟ اگر ما مى‏گوييم كه شيعه و سنى در كنار هم قرار بگيرند، يعنى شيعه، شيعه بماند؛ سنى هم سنى بماند. ما چه موقع به عالم تسنن گفته‏ايم كه منظورمان از وحدت اين است كه شما شيعه بشويد؟! ما چنين چيزى نگفته‏ايم. هر كس خواست شيعه بشود، از طريق علمى و از راه مباحثات عالمانه شيعه بشود. آنها هم آزادند كه بروند كار خودشان را بكنند. ما نمى‏گوييم شما مذهبت را عوض كن؛ ما مى‏گوييم شيعه و سنى بايد هميشه سر عقل باشند؛ هم چنان كه بحمداللَّه در دوران انقلاب اسلامى، در كشور ما مشاهده شد. نگذارند دشمن از اختلافات اين ها سوءاستفاده كند. » (خامنه ای ، 1387، ج2، ص140).

3- مبارزه با جهل ، خرافات و بدعت ها:
 تحجرگرايي مانع از تفکرگرايي و خردورزي است و آثار زيان‎باري را در پي دارد که هريک از اين آثار به‎ نحوي، زمينه و بستر گرایش به فرقه گرایی را فراهم مي‎سازند . تحجر نقطه‎ مقابل تفقه ديني است، چون منشاء آن جمودي است که عقل را منکوب و انديشه را منجمد می‎کند، آدمي را از انديشيدن و تفکر ديني باز می‎دارد و شناخت ديني را سطحي مي سازد. منشاء ترويج فرقه گرایی در این قسمت ، خرافه‎گرايي است ، چرا که شناخت سطحي از دين، اخباری‎گري را پديد مي آورد و به آساني فرقه گرایی، تحقق مي يابد و عوامي که شناخت‎شان از دين سطحي است، جذب آن مي شوند. هم چنین در ظواهر دين ماندن و از عمق نگري در حقايق ديني بازماندن، منشاء برداشت هاي متفاوت و گاه متضاد از دين است و هرکدام از اين ها مي تواند منشاء فرقه گرایی باشد.
از دیدگاه مقام معظم رهبری ضرر افراد جاهل در بسیاری از اوقات از ضرر افراد مغرض بیشتر است و ایشان در یک نتیجه گیری هوشمندانه در زمینه فرقه گرایی و خدشه دار کردن اتحاد وانسجام اسلامی ، مغرض وجاهل را در نتیجه ی عمل یکسان می دانند:  
« وقتى مى‏گوييم بين برادران شيعه و سنى و مذاهب مختلف اسلامى، براى هدف هاى اسلامى اتحاد باشد، پس به طريق اولى، قشرهاى مختلف مردم فداكار و مبارز ايران، اهل هر شهر و استانى، متكلمان با هر زبان و لهجه‏يى هستند، موظفند وحدت را حفظ كنند . مبادا دست هاى تفرقه‏افكن و مغرض و يا نادان كه گاهى ضرر آدم هاى نادان از آدم هاى مغرض كمتر نيست ، با حرف و شعار و نطقى، ايجاد اختلاف كنند. مغرض و جاهل، در نتيجه‏ى عمل يكسانند. همه مخصوصاً كسانى كه زبان و حنجره‏شان براى گفتن و حرف زدن باز است ، مراقب باشند با هيچ حركت و اشاره‏يى، موجب اختلاف بين مردم نشوند. همه بايد وحدت را بر محور اصول انقلاب و جريان صحيح نظام اسلامى و ولايت فقيه حفظ كنند. » (خامنه ای ،1380، ص 80)
4-  رفع برداشت هاي سوء از انديشه هاي ساير مذاهب:
یکی دیگر از عوامل مهم گرایش به فرقه گرایی در بین مسلمانان از دیدگاه مقام معظم رهبری ، کج فهمی و بی اطلاعی مسلمانان از عقاید یکدیگر است:
« چيزهايي مانع از اتحاد مي شود. عمده آنها بعضاً كج فهمي ها و بي اطلاعي هاست؛ از حال هم خبر نداريم؛ درباره هم توهمات مي كنيم؛ درباره عقايد هم، درباره تفكرات يكديگر دچار اشتباه مي شويم؛ شيعه درباره سني، سني درباره شيعه؛ فلان ملت مسلمان درباره آن ملت ديگر، درباره همسايه اش؛ سوء تفاهم ها، كه دشمنان هم بشدت بر اين سوءتفاهم ها دامن مي زنند. افرادي هم متأسفانه بر اثر همين سوء فهم، سوء تحليل، نديدن نقشه كلي دشمن، بازيچه اين بازي دشمن قرار مي گيرند... »(خامنه ای ، 1387، ج1، ص121)
مقام معظم رهبری تنها راه حل رفع این سوء تفاهم ها را که مسلما راه حل گرایش به فرقه گرائی نیز محسوب می شود ، تنظیم منشور وحدت اسلامی می دانند:
« علاج اصلي، داروي اصلي براي امروز دنياي اسلام، داروي «اتحاد» است؛ بايد با هم متحد بشوند. علما و روشنفكران اسلام بنشينند و منشور وحدت اسلامي را تنظيم كنند؛ منشوري تهيه كنند تا فلان آدم كج فهم متعصب وابسته به اين، يا فلان، يا آن فرقه اسلامي، نتواند آزادانه جماعت كثيري از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام كند؛ تكفير كند. تهيه منشور جزو كارهايي است كه تاريخ، امروز از روشنفكران اسلامي و علماي اسلامي مطالبه مي كند . مي بينيد تلاش آنها را براي نابود كردن هويت اسلامي و ايجاد اختلاف بين امت اسلامي ! بنشينيد علاج كنيد؛ اصول را بر فروع ترجيح بدهيد. مشتركات بزرگي وجود دارد؛ گرد اين محور - محور مشتركات - همه مجتمع شوند. مواظب توطئه دشمن باشند؛ مواظب بازي دشمن باشند. خواص، بين خودشان بحث هاي مذهبي را بكنند، اما به مردم نكشانند؛ دل ها را نسبت به يكديگر چركين نكنند؛ دشمني ها را زياد نكنند؛ چه بين فرقه هاي اسلامي، چه بين ملت هاي اسلامي، چه بين گروه هاي اسلامي در يك ملت.» (خامنه ای ، 1387، ج1، ص130)

5- جلوگیری از رو در روئی مذاهب با یکدیگر:
یکی دیگر از عوامل فرقه گرائی که اساسا به اقدامات دشمنان امت اسلامی مربوط می شود و متاسفانه مسلمانان نیز در دام این توطئه ها افتادند ، قرار دادن فرق و مذاهب اسلامی دربرابر یکدیگر است که از نظر مقام معظم رهبری عواقب وخیمی برای جهان اسلام دارد:
« ما از تكه تكه شدن سودى نمي بريم. ما از دشمنى با يكديگر سودى نمي بريم. ما از تشديد اختلافات قومى، فرقه‏اى، شيعه و سنى، عرب و عجم سودى نمي بريم. امت اسلامى يك مجموعه‏ى عظيم است با امكانات بسيار، با سرمايه‏هاى بسيار؛ اما دنياى غرب ما را تكه‏پاره كرده است، ما را در مقابل هم قرار داده است. قوميت هاى ما را سلاحى براى برخورد با برادران مسلمان قرار داده است و ما هم نادانسته و جاهلانه، اين توطئه و اين ترفند را پذيرفتيم و در اين دام قرار گرفتيم. بايد به خود بيائيم.» (خامنه ای ، 1387، ج3، ص33).

6- کاهش تاثیر دولت های وابسته به شرق و غرب :
مقام معظم رهبری با برشمردن ضرورت تلاش مسلمین برای عزت واستقلال و پیشرفت علمی ومعنوی خود، وجود دولت های متکی به بیگانگان را مضر دانسته و اتکای آنها به امت اسلامی را به نفع خود دولت ها نیز ارزیابی می فرمایند:
« آنچه براي استكبار مهم است، اسلام است. مي خواهند اسلام را بزنند؛ اين را همه بايد بفهميم. براي آنها شيعه و سني فرق نمي كند. هر ملتي، هر جمعيتي، هر شخصيتي كه تمسكش به اسلام بيشتر باشد، آنها از او احساس خطر مي كنند... امروز دنياي اسلامي بايد براي عزت خود تلاش كند؛ براي استقلال خود تلاش كند؛ براي پيشرفت علمي و قدرت معنوي خود، يعني تمسك به دين و توكل به خدا و يقين به كمك خدا تلاش كند. «و عداتك لعبادك منجزه». اين وعده الهي است؛ وعده منجز الهي است كه «و لينصرن ا... من ينصره». با اعتماد به اين وعده، وارد ميدان تحرك و عمل بشوند. اين عمل، فقط تفنگ دست گرفتن نيست؛ اين عمل، عمل فكري است، عمل عقلاني است، عمل علمي است، عمل اجتماعي است، عمل سياسي است؛ همه براي خدا و همه در راه اتحاد دنياي اسلام. از اين، هم ملت ها منتفع مي شوند، هم دولت هاي اسلامي. دولت هاي اسلامي اگر متصل به درياي بي كران امت اسلامي باشند، قوي تر خواهند شد، تا متكي باشند به سفير آمريكا و فلان سياستمدار آمريكايي. اين، براي آنها قدرت نمي آورد. اما اگر دولت هاي اسلامي به دنياي اسلام، به امت اسلامي و به اين درياي عظيم و خروشان متصل شوند؛ به هم نزديك شوند، چرا استكبار بتواند يك دولت اسلامي را هدف قرار بدهد و او را از ديگران جدا كند؛ به حساب او برسد، بعد برود سراغ يك دولت ديگر؟ همه بايد به اين مسأله توجه كنند. دولت هاي اسلامي، متحد و منسجم باشند و بدانند كه مي توانند.» (خامنه ای، 1387، ج6، ص155)
ایشان در فرازی دیگر از بیانات خود با هشدار به مسلمانان نسبت به وضعیت عقب ماندگی اقتصادی و علمی و سیاسی ، یکی از عوامل دور شدن از اسلام را وجود دولت های دست نشانده می دانند:
« اى مسلمانان عالم! در هر جاى دنيا كه هستيد، اگر با هم دشمنى نكنيد، عليه هم مبارزه و جنگ نكنيد و دشمنان و دوستانتان را بشناسيد، وضع زندگى شما با آنچه كه امروز است، تفاوت خواهد كرد. امروز، دچار تشتت و ضعف و عقب‏ماندگى هستيد. كشورهاى اسلامى غالباً يا عموماً ، فقير و وابسته و اسيرند. دشمنان اسلام مى‏خواهند اسلام را از ميان كشورهاى اسلامى بِزور بيرون برانند. قلب آحاد مردم مسلمان، با اسلام و خداست ، آنها به اسلام علاقه‏مندند. قدرت هاى بزرگ جهانى سعى مى‏كنند به‏وسيله‏ى دولت هاى دست‏نشانده، مردم را از اسلام دور نمايند. اگر شما با هم باشيد و با هم دعوا نكنيد و نيروى خود را كه عنصر عظيمى است و براى بهتر كردن دين و دنياتان، مى‏شود از آن استفاده كنيد، عليه يكديگر مصرف نكنيد، اهداف پليد دشمن محقق نخواهد شد.» (خامنه ای ، 1387، ج4، ص77).

7- آگاهی از سياست هاي استکبار و پرهیز از اختلافات جزيي:
مقام معظم رهبری سیاست های استکبار جهانی در قبال امت اسلامی را تا حد زیادی ناشی از موقعیت جغرافیایی و سیاسی کشورهای مسلمان می دانند و مقابله و تعرض وترسیدن از همدیگر را که ریشه در فرقه گرائی دارد، نتیجه این سیاست ها برای امت اسلامی قلمداد می کنند:
« امت اسلامى تنها به اين جرم كه چون در يك نقطه‏ى ثروتمند دنيا قرار گرفته است، چون گردش چرخ تمدن كنونى دنيا متوقف برامكاناتى است كه در اين نقطه از دنيا بوفور موجود است، مورد طمع و دست‏اندازى قدرت ها قرار گرفته كه در اين راه هرگونه جنايتى را براى خودشان مجاز مى‏شمارند؛ اين وضع امت اسلامى است! آيا امت اسلامى در مقابل اين دست‏اندازى قدرتمندانه نمى‏تواند از خود دفاع كند؟ جواب اين است كه چرا، ما مى‏توانيم دفاع كنيم؛ ما ابزارهاى زيادى را براى دفاع از حق و موجوديت خود در اختيار داريم. ما جمعيت بزرگى هستيم؛ ما ثروت عظيمى داريم؛ ما انسان هاى برجسته و سرمايه‏ى معنوى‏يى داريم كه به مردم ما قدرت ايستادگى در مقابل زورگويان را مى‏دهد؛ ما فرهنگ و تمدن باسابقه‏يى داريم كه در دنيا كم‏نظير است؛ ما خيلى امكانات داريم، بنابراين بالقوه مى‏توانيم دفاع كنيم. اما چرا دفاع نمى‏كنيم؟! چرا عملاً در ميدان، كارى از ما برنمى‏آيد؟ چون با هم متحد و يكى نيستيم؛ چون به بهانه‏هاى گوناگون ما را از هم جدا كرده‏اند. لشگر منظمِ عظيم و مجهزى به نام امت اسلامى را به گروه‏هايى كه همّ و غمّشان مقابله و مبارزه‏ى با هم و ترسيدن از هم و تعرض به هم و پنجه‏زدن به صورت يكديگر است، تقسيم كرده‏اند. در اين شرايط، معلوم است كه اين لشگر كارآيى نخواهد داشت. امروز وقت آن رسيده است كه دنياى اسلام بازنگرى كند؛ بر روى مسأله‏ى وحدت به جِد فكر كند.» (خامنه ای ، 1387، ج2، صص 177-173).

8- مقابله با بزرگ نمايي اختلافات در ميان گروه هاي اسلامي:
مقام معظم رهبری با تاکید بر موارد اتفاق بین مذاهب اسلامی و یادآوری تاسیس موسسه تقریب مذاهب اسلامی ، بزرگ نمائی اختلافات را عاقلانه نمی دانند و اتحاد و عدم تفرقه بین مسلمین را مایه عزت وسربلندی آنها می دانند:
« يك ميليارد انسان در دنيا هستند كه درباره‏ى خدا و پيامبر و نماز و حج و كعبه و قرآن و بسيارى از احكام دينى، با هم يك عقيده دارند؛ يك چند مورد اختلاف هم دارند. اينها بيايند همان چند اختلاف را بگيرند، با هم بجنگند، تا آن كسى كه با اصل خدا و پيامبر و دين و همه چيز مخالف است، كار خودش را انجام بدهد. آيا اين عاقلانه است؟! ... ما گفتيم يك عده از علما و متفكران دور هم بنشينند و در سطح علمى و فرهنگى، براى تقريب و نزديك كردن، مؤسّسةالتّقريب بين‏المذاهب‏الاسلاميّة را به وجود آورند. چهار مذهب فقهى در اهل سنت هست، مذهب اماميه هست، مذهب زيديه هست، مذاهب ديگر اسلامى هستند. اينها بنشينند ببينند، در مسايل علمى و دينى، چه‏قدر مى‏توانند با يكديگر همكارى و كار كنند. ...اگر مسلمين دست در دست هم بگذارند و با هم صميمى باشند، ولو عقايدشان مخالف با يكديگر باشد، اما آلت دست دشمن نشوند، دنياى اسلام سربلند خواهد شد. آن وقت، مگر امريكا و غيرامريكا جرأت مى‏كنند كه به دنياى اسلام بيايند و يك‏جا را پايگاه قرار بدهند و منافع كشورهاى اسلامى و ملت هاى مسلمان را تهديد كنند؟»(خامنه ای ، 1387، ج5، ص66).

9- جلوگیری از افراط گرایی:
از دیدگاه مقام معظم رهبری ، افراط گرایی و اهانت به عقاید ومقدسات مذاهب دیگر به فرقه گرایی می انجامد و به هیچ وجه قابل دفاع نیست. ایشان به جای این مواضع غیر اصولی وغیر عقلانی ، کمک به ایجاد محبت را پیشنهاد می کنند و وضعیت امروز مسلمانان را برای تفرقه و تشتت مناسب نمی دانند:
« ما به همه مى‏گوييم كه احترام يكديگر را حفظ بكنند و به عقايد و مقدسات هم اهانت نكنند. اگر كسى به بهانه‏ى عقيده‏يى بخواهد به مقدسات ديگران اهانت بكند، از نظر ما به هيچ وجه قابل دفاع نيست. محبت، طرفينى است. بايستى همه كمك كنند تا محبت به وجود آيد و دشمن نتواند سوء استفاده بكند؛ دشمنى كه نه با شيعه رابطه‏ى خوبى دارد و نه با سنى، بلكه با اصل اسلام مخالف است و نسبت به آن كينه مى‏ورزد. همان اسلامى كه سنى يا شيعه دارد، مبغوض امريكا و مرتجعان است. اختلافات داخلى را براى آن زمانى بگذاريم كه از طرف هيچ دشمنی تهديد نشويم. امروز، وقتِ اين حرف ها نيست.» (خامنه ای ، 1387، ج3، ص120).

10- عدم نفی مذاهب اسلامی توسط یکدیگر:
مقام معظم رهبری با تعریف صریح وحدت اسلامی ، نفی مذاهب توسط یکدیگر را عاملی برای فرقه گرایی و اثبات مذاهب را عامل وحدت و انسجام می دانند:
« اين قضيه اتّحاد مسلمين را همه فِرَق اسلامى چه شيعه و چه سنّى، چه مذاهب مختلف اهل سنّت و چه مذاهب شيعه بايد جدّى بگيرند. مقصود اين نيست كه مذاهب، در يك مذهب حل شوند. بعضى كسان براى اين كه اتّحاد مسلمين را تحصيل نمايند، مذاهب را نفى مى‏كنند. نفى مذاهب، مشكلى را حل نمى‏كند؛ اثبات مذاهب، مشكلات را حل مى‏كند. همين مذاهبى كه هستند، هر كدام در منطقه كار خودشان، امور معمولى خودشان را انجام دهند؛ اما روابطشان را با يكديگر حسنه كنند.» (خامنه ای ، 1387، ج4، ص155).

11- کاهش خشونت هاي فرقه اي در سرزمين هاي اسلامي:
مقام معظم رهبری به درستی افزایش فعالیت های فرقه گرائی را که به تعبیر ایشان برادرکشی بین مسلمانان یکی از آنهاست ، مد نظر قرار داده معتقدند این فعالیت ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گسترده تر شده است: 
« اگرچه استعمار از ديرباز، ايجاد تفرقه را جزو هدف هاي خود قرار داده بود؛ اما بعد از پيروزي انقلاب و بعد از آن كه اين كانون وحدت اسلامي به وجود آمد، تلاش آمريكا و دستياران آن، براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان شديدتر شد و برادركشي را بين مسلمانان به وجود آوردند. امروز در سرتاسر آفاق اسلامي، قلم هاي مزدوري كه با دلارهاي نفتي و پول كيسه مرتجعان هم پيمان آمريكا تغذيه مي شود، هدف و وظيفه شان اين است كه بين مسلمين اختلاف بيندازند. مي دانستند كه چون انقلاب اسلامي جاذبه دارد و كانون اين انقلاب، مسلمين را در همه نقاط عالم به خود جلب خواهد كرد، اين خطر براي آمريكا و استكبار وجود دارد كه سرمايه گذاري هاي آنها براي ايجاد تفرقه بين مسلمين هدر برود، لذا تلاششان را زيادتر كردند. امروز در دنيا، براي ساختن مسجد ضرار، پول خرج مي شود. براي ساختن دستگاه ها و ايجاد پايگاه هايي به مقصود و منظور ضربه زدن به وحدت اسلامي و ايجاد درگيري و اختلاف بين فرق اسلامي، پول خرج مي شود. اشخاصي مثل شيطان هستند كه همان گونه كه او به پروردگار عالم عرض كرد: «لاغوينهم اجمعين» اين ها هم وجود خود را براي ايجاد اختلاف، وقف كرده اند. متأسفانه در همه و يا اغلب كشورهاي اسلامي، كساني با تكيه به سياست هاي آمريكا، همين كار را مي كنند.» (خامنه ای ، 1378، صص 70-67).

12-  مقابله با هواپرستي و عدم اخلاص:
در بسياري موارد اختلافات افراد و گروه ها و مذاهب اسلامی، ظاهري علمي و فكري دارد اما در واقع امر جز هوي پرستي، خودپسندي و خودخواهي منشأ ديگري ندارد. اگر پذيرش و واگذاري مسئوليت ها، حمايت ها و راندن ها، پست ها و مقام ها همه در خدمت رضايت الهي باشد، نه خوشايندي خويشاوندان، هم مسلكي ها و هم حزبي ها و فقط در راستاي حل مشكلات جامعه اسلامي و امت واحده اسلام باشد، اتحاد حاصل مي شود. از همين روست كه شيطان اختلاف افكن و تفرقه جو بر مخلصان راه تسلطي ندارد؛ چرا كه خود اعتراف كرد كه «لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» و به همين سبب است كه پيامبر اعظم (ص) اخلاص عمل براي خداوند، در كنار خيرخواهي براي پيشوايان اسلام و ملازمت با جماعت مسلمين و جدا نشدن از آن را سه عنصري دانستند كه قلب هيچ مسلماني نبايد بر آنها خيانت كند. تقدم اخلاص عمل براي خدا بر دو عنصر ديگر در حديث پيامبر اكرم(ص) نشانگر نقش محوري اخلاص در اتحاد و رفع اختلاف است.
مقام معظم رهبری نیز یکی از شرایط ایجاد اتحاد و انسجام اسلامی را همکاری مردم مومن و مخلص و شخصیت های علمی از سرتاسر جهان اسلام معرفی می کنند که در نتیجه به آفت فرقه گرایی نیز پایان خواهد داد:
« اتحاد مسلمين به دو معناى ديگر است كه هر دوى آن بايد تأمين بشود: اول اين كه فِرَق گوناگون اسلامى (فِرَق سنى و فِرَق شيعه) كه هر كدام فِرَق مختلف كلامى و فقهى دارند ، حقيقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، همدلى و همدستى و همكارى و همفكرى كنند. دوم اين كه فِرَق گوناگون مسلمين سعى كنند خودشان را به يكديگر نزديك كنند و تفاهم ايجاد نمايند و مذاهب فقهى را باهم مقايسه و منطبق كنند. بسيارى از فتاواى فقها و علما هست كه اگر مورد بحث فقهىِ عالمانه قرار بگيرد، ممكن است با مختصر تغييرى، فتاواى دو مذهب به هم نزديك شود. لذا ما جداً علاقه‏مند هستيم كه «دارالتّقريب بين‏المذاهب الاسلاميّه» را ايجاد كنيم. ما مايليم اين كار انجام بگيرد. احساس مى‏كنيم كه اين كار بايد انجام بگيريد و مردم مخلص و مؤمن و شخصيت هاى عالمى از همه‏ى دنياى اسلام همكارى كنند. ما آماده هستيم و مايليم كه ميزبان اين مجموعه باشيم و زحمات و خدمت هاى اين كار را برعهده بگيريم. علماى اسلامى بايد كوشش كنند. فقها و متكلمين و فلاسفه‏ى اسلامى بنشينند آراء را با يكديگر تطبيق كنند و آنها را در مجموعه هايى جمع نمايند تا نظرات فِرَق مختلف اسلامى در مجموعه‏ى واحد و با نگاه مساعد به يكديگر، در اختيار همه‏ى مسلمين قرار بگيرد. اين، از جمله كارهاى بسيار لازم و ضرورى است و اميدواريم كه همتِ صاحب همتان، اين كار را به انجام برساند. » (خامنه ای ، 1387، ج2، صص 169-166).


13- مقابله با تكبر و خودپسندي:
تكبر آفتي اخلاقي است كه در گرایش به فرقه گرایی تأثير بسزايي دارد. خوي استكباري تنها متعلق به بيگانگان نيست بلكه بسياري از مسلمان نماها نيز داراي چنين روحيه اي هستند كه در صورت رسيدن به قدرت، ضررهايي بيش از مستكبران خارجي بر مسلمين وارد مي كنند. قرآن كريم روايت گر افراد و اقوامي است كه با روحيه استكباري خويش، خود و قوم خويش را گمراه كرده و زمينه اختلاف و چنددستگي را در مخاطبان دعوت پيامبران رقم زدند. افراد جامعه اي كه چنين خويي دارند، بهره اي از وحدت و انسجام نخواهند برد و جامعه به انحطاط كشيده مي شود .
مقام معظم رهبری حتی شکوه وحدت امت اسلامی را غیر از عظمت در راه ارزش های اسلامی وتوحید جایز نمی شمارند و مسئله تفاخر و تحقیر ملت های دیگر را رد می کنند:
« اينهايى كه مى‏بينيد در مراسم حج دنبال اختلاف‏افكنى، فتنه‏انگيزى و ترويج افكار موهوم و خرافى و متحجّر خود هستند، همان سرانگشت هاى دانسته يا نادانسته‏اى هستند كه اين ذخيره را نابود مى‏كنند و از بين مى‏برند. كسانى كه نمى‏گذارند شوكت و شكوه و عزّت و عظمت اين وحدت به چشم امّت بزرگ اسلامى منعكس شود ، جزو كسانى هستند كه اين ذخيره را نابود مى‏كنند. كسانى كه نمى‏گذارند وحدت و شكوه عظيم امّت اسلامى، آن هم در راه خدا نه عظمت به عنوان تفاخر، نه عظمت به عنوان استعمار و تحقير ديگر ملت ها، نه عظمت به عنوان جنگ‏افروزى عليه ضعفاى عالم؛ بلكه عظمت در جهت ارزش هاى الهى و در راه توحيد به دنياى اسلام منعكس شود، به بشريت ظلم مى‏كنند. امروز دنياى اسلام براثر ناديده گرفتن اين ذخيره عظيم الهى ضربه مى‏خورد.» (خامنه ای ، 1387، ج5، ص110).

14-  رفع حسادت و كينه ورزي:
در روابط ميان مسلمانان طبيعتاً اختلافات و كدورت هايي پيش مي آيد كه با بزرگ منشي، مسالمت جويي و عفو و گذشت قابل رفع است و برعكس كينه ورزي موجب افزايش شكاف و تعميق اختلافات و كدورت هاست. تاريخ جهان پر است از انتقام جويي هاي بي رحمانه سلاطين و امرا و قبايل و اقوام و ملت ها كه ريشه در حسادت ها، بدگماني و كينه توزي هاي فردي دارد و علاوه بر غارت ها، هتك ناموس ها و تجاوزها وحدت جامعه انساني را خدشه دار ساخته است؛ چه آن كه تاريخ اسلام نيز در خود چنين كينه توزي هايي را ميان فرق مختلف بسيار ثبت كرده است. اما تعاليم پيامبران و قرآن براساس ايجاد صلح و آشتي ميان برادران ديني و پاسخ دادن بدي ها با خوبي و پيشه ساختن عفو و گذشت و مدارا بنا شده است. در چنين فضايي الفت و برادري ميان مسلمانان ريشه دار مي شود و در هجمه ها، توطئه ها و مشكلات يار و ياور ديگر هستند.
مقام معظم رهبری با اشاره به صرف مبالغ هنگفت برای تبلیغ علیه شیعه که به دلیل کینه توزی و دشمنی با انقلاب اسلامی ایران صورت می گیرد، معتقدند نباید به این خیانت دشمنان کمک نمود و پیشنهاد مباحثات علمی بدور از کینه و عداوت بین مذاهب اسلامی را مطرح می فرمایند:
« هركس - چه در محيط سنّى و چه در محيط شيعه - به همدلى و ارتباطات حسنه و دوستانه بين شيعه و سنّى كمك كند، او به نفع اسلام و هدف هاى امت اسلامى كار كرده است. هر كس هم سعى در جدايى كند، درست نقطه مقابل آن حركت كرده است. بنده اطّلاعِ نزديك دارم كه امروز در بعضى از كشورهاى اسلامى كه نمى‏خواهم از آنها اسم بياورم از صندوق هايى كه مرتبط با اهداف و اميال بيگانگان است، پول هايى را صرف مى‏كنند؛ مخصوص اين كه عليه شيعه، عليه عقايد شيعه و عليه تاريخ شيعه كتاب بنويسند و در دنياى اسلام پخش كنند! آيا آنها به تسنّن علاقه‏مندند؟ نه؛ آنها مى‏خواهند نه شيعه باشد، نه سنّى. نه با شيعه دوستند، نه با سنى؛ منتها چون امروز در ايران حكومت اسلامى و پرچم اسلام را يك مجموعه شيعى در دست گرفته است و همه پايبندى ملت ايران را به تشيّع مى‏دانند، لذا اين ها هرچه دشمنى با انقلاب هم دارند، بر سر شيعه خالى مى‏كنند. با شيعه مبارزه مى‏كنند، براى اين كه نگذارند حاكميت سياسى اسلام و اين پرچم افتخار و عزّت به جاهاى ديگر سرايت كند و مورد جذب جوانانِ كشورهاى ديگر شود. هيچكس نبايد به اين خيانتِ دشمنان كمك كند .
البته ما با اين بيانمان، نه مى‏خواهيم بگوييم كه شيعه، سنّى شود؛ يا سنّى، شيعه شود و نه مى‏خواهيم بگوييم كه شيعه و سنّى به قدر توان و مقدورات خودشان، براى تحكيم عقايد خودشان كار علمى نكنند. اتّفاقاً كار علمى، بسيار خوب است و هيچ اشكالى ندارد. كتاب هاى علمى بنويسند؛ در محيط هاى علمى، نه در محيط هاى غيرعلمى، آن هم با لحن هاى بد و غلط. بنابراين، اگركسى مى‏تواند منطق خود را ثابت كند، ما جلوِ كار او را نبايد بگيريم. اما اگر كسى مى‏خواهد با حرف، با عمل و با شيوه‏هاى گوناگون، اختلاف ايجاد كند، اين را ما فكر مى‏كنيم كه در خدمت دشمن است. هم سنّي ها بايد مراقب باشند و هم شيعه‏ها.» (خامنه ای ، 1387، ج2، صص 180-175).

15- مقابله با دنياپرستي و جاه طلبي:
اتحاد در بسياري از موارد نيازمند روحيه ايثار و فداكاري، عفو و بخشش و تواضع و فروتني است. دنياطلبان و عاشقان شهرت و مقام كه هيچ عملي را جز در راستاي مال و مقام انجام نمي دهند و در لحظات بحراني و مشكلات اجتماعي به جاي ميدان دادن به افراد لايق و گذشتن از حقوق خويش بر حفظ قدرت و موقعيت حزب و جناح خويش تأكيد مي كنند، بزرگترين سنگ اندازي را در جهت اتحاد مسلمانان ايجاد مي كند. مقام معظم رهبری توصیف جالبی از چنین لفراد دارند:
« آنها به جاي اعتصام به حبل الله به عنوان محور وحدت به حبل شيطان كه همان دنياپرستي است، چنگ مي زنند و ايجاد تفرقه مي كنند. آنان به راحتي به خاطر متاعي اندك پست مي شوند و عزت و شوكت خود و ميهن خود را مي فروشند و استعمارگران نيز باتوجه به چنين روحياتي به تطميع مادي و معنوي آنان مي پردازند. » (خامنه ای ، 1387، ج1، ص19).

راهکارهای اشاعه منطق گفتگو بین مسلمانان با معیارهای قرآنی:
- پذیرش دو طرف یا چند طرف: یکى از پیش‏فرض هاى آغازین گفتگو، پذیرش دو طرف یا چند طرف است که با استفاده از علائم، از جمله کلام به شکل هاى مختلف با یکدیگر تبادل معنا مى‏نمایند. این امر مورد پذیرش قرآن کریم است. البته پذیرش طرف مقابل به معناى حقانیت او نیست، بلکه منظور این است که گفتگو وقتى تحقق پیدا مى‏کند که هر یک از طرفین، سخن طرف دیگر را بشنود و با یکدیگر به تبادل آرا و عقاید بپردازند.
- آگاهى و علم: طرفین گفتگو باید با آگاهى و علم به مذاکره بپردازند. کرامت و ارزش آدمى به علم و دانش است و به واسطه تعلیم اسماى الهى و دریافت تعالیم حق، مسجود ملائکه شد و فرشتگان را به کرنش و تعظیم واداشت. خداوند از انسان مى‏خواهد نسبت به آنچه علم ندارد، پیروى نکند.
- لزوم پذیرش اختلاف اقوام، ملل و زبان ها: اختلاف انسانها از نظر زبان، ملیت و غیره نباید مانع گفتگو شود. قرآن کریم به صراحت قبایل و گروه‏ ها را پذیرفته است و اختلاف بین رنگ ها و زبان ها را از آیات الهى مى‏شمارد. گوناگونى انسان ها از نظر رنگ، نژاد ، ملیت و زبان، تفاوتى در انسانیت انسان پدید نمى‏آورد. بسیارى از اختلاف ها و جنگ ها ناشى از این امر است که گروهى خود را از نظر نژاد و ملیت، برتر از دیگران مى‏دانند. همین امر باعث بروز جنگ جهانى دوم، از سوى نازی هاى آلمان شد. آنان خواهان برترى و تسلط بر سایر نژاد ها و ملل بودند. طبیعى است در چنین حالتى، جایى براى گفتگو و شناخت حقایق باقى نمى‏ماند؛ در حالى که قرآن کریم گوناگونى انسان ها از نظر نژاد، ملیت و... را وسیله‏اى براى شناخت یکدیگر مى‏داند.
- امکان حصول تفاهم و وحدت: هر چند انسان ها گوناگون آفریده شده‏اند، با این حال، زمینه ‏هاى فراوانى براى ایجاد تفاهم و همکارى بر اساس اصول مشترک وجود دارد. یکى از راهکار هاى گفتگو این است که بتوان به وسیله گفتگو به اصول مشترک دست یافت و بر اساس آن با یکدیگر تعاون و همکارى داشت. قرآن کریم به مسلمانان مى‏آموزد که اگر کسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکارى کنند، از پا ننشینید و بکوشید دست‏کم در قسمتى که با شما اشتراک هدف دارند، همکارى آنان را جلب‏کنید و آن را پایه ‏براى پیشبرد اهداف مقدستان ‏قرار دهید.
-  آزادى فکر و اندیشه و انتخاب راه: یکى از راهکارهای گفتگو، قبول آزادى فکر و اندیشه است. هیچ یک از طرفین گفتگو نمى‏تواند عقاید و افکار خویش را به دیگرى تحمیل کند. در قسمتى از آیات قرآن کریم، این اصل تعقیب شده است که اساسا طبیعت اعتقادات قلبى و مسائل وجدانى به گونه‏اى است که اکراه و اجبار بر نمى‏دارد. اگر فردى به حکم اجبار و فشار، معتقدات و دستورات یک مذهب را در ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست که او در قلب و وجدان خویش آن را پذیرا گشته است.
- خوش بینى نسبت به دیگران: یکى دیگر از راهکارهاى گفتگو، خوش ‏بین بودن و احترام به طرف گفت و گوست. همه انسان ها از فطرت الهى بهره‏ مندند. اگر فشارها و هوس ها برداشته شود، پاکى و اصالت آنان ظاهر مى‏گردد. از این رو، قرآن کریم، تمسخر دیگران را ممنوع ساخته و از مسلمانان مى‏خواهد که اقوام دیگر را مسخره نکنند.
- جدى گرفتن پیام گفتگو: قرآن کریم از رفتار و عملکرد عده‏اى از مخالفان و معاندان حکایت مى‏کند که هر گاه پیام جدى وحى را از زبان پیامبر خدا مى‏شنیدند، او را تکذیب کرده و به او نسبت سحر و جادو، شاعر و دیوانه مى‏دادند و در مواردى سخنان وحى را اسطوره پیشینیان معرفى مى‏کردند. این امر، نشان ‏دهنده رفتار ناپسند آنان در گفت و گو با پیامبر خداست و به دلیل ضعف و پیش ‏داورى خویش و بدون توجه به پیام گفتگو، از شنیدن پیام وحى خوددارى مى‏کردند.
- احترام به افکار، فرهنگ و مقدسات یکدیگر: قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانى سابق، آنها را تصدیق مى‏کند. قرآن کریم از مسلمانان مى‏خواهد که کافران را دشنام و ناسزا ندهند؛ چه این که آنان نیز در مقابل و از روى دشمنى به خدا ناسزا مى‏گویند و نیز از مؤمنین مى‏خواهد با کسانى که دین شما را به ریشخند و بازى گرفته‏اند، دوست نشوند.
در همین راستا برای اشاعه منطق گفتگوی بین مسلمانان ، پیشنهاد می گردد:
- فلسطين يك اصل مشترك بين تمامي كشورهاي اسلامي است و مي تواند يكي از محورهاي گفتگوی بین مسلمانان قرار گيرد.
- تلاش در جهت وحدت رسانه اي و تبليغاتي جهان اسلام
- بهره گيري شايسته از مراسم عبادي- سياسي حج
- بهره گيري شايسته از مجامع و سازمان هاي اسلامي در راستاي انسجام اسلامي همچون سازمان كنفرانس اسلامي و...
- توجه و تأكيد بر مشتركات مذهبي و احترام به انديشه هاي هر يك از مذاهب.
- ايجاد فضاي گفتگو ميان علماي فرق مختلف اسلامي با هدف تحقق انسجام اسلامي.
-  توجه به مضرات خودخواهی و دنیا طلبی فرقه ها و مذاهب اسلامی برای وحدت امت اسلامی.
-  رویکرد دقیق به نقش نظم باطل جهانی در ایجاد فرقه گرایی بین مسلمانان.
-  بررسی تاثیر موقعیت جغرافیائی جهان اسلام بر تشدید فرقه گرائی.
- مبارزه با خوی قومیت، مذهب و طایفه گری در بین مسلمانان و گرایش به نقاط مشترک.
- توجه به عواقب وخیم جنگ شیعه و سنی برای جهان اسلام.
- هوشیاری در برابر توطئه عمال تفرقه انگیز دشمنان دردنیای اسلام
- تصحیح استدلال غلط کشورهای مسلمان درباره منافع مذهبی و فرقه ای خود
- عبرت ملت های مسلمان از ایران در برقراری وحدت ملی بین اقوام ومذاهب مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی.
-  تاکید بر اسلام و منافع مسلمانان در مقابل ناسیونالیزم افراطی در کشورهای مسلمان
- هوشیاری در برابر ایجاد سوء ظن بین دولت ها و ملت های اسلامی
-  تکریم و الگوگیری از شخصیت پیامبر اعظم(ص) به عنوان محور انسجام اسلامی از سوی همه مذاهب اسلامی.
- عدم ضعف و سستی روسای کشورهای اسلامی در برابر توطئه های تفرقه برانگیز.
- تعامل رسانه ای و مطبوعاتی کشورهای مسلمان برای روشنگری و مقابله با فرقه گرائی بین پیروان مذاهب اسلامی.
منابع و ماخذ:
1- برومند, سیدمهدی، شیوه های تعلیم و تربیت در قرآن و سنت, رشت: کتاب مبین ، 1380
2- بولتون, رابرت، روان شناسی روابط انسانی, ترجمة حمیدرضا سهرابی, تهران: رشد،1381
3- خامنه ای ، سید علی(آیت الله) ، امريكا از ديدگاه رهبرى، مركز تحقيقات اسلامى سپاه پاسداران، قم: نشر ياقوت، 1378
4- خامنه ای ، سید علی(آیت الله) ، حديث ولايت (مجموعه رهنمود هاى مقام معظم رهبرى)، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، مجموعه شش جلدی ،  1387
5- خامنه ای ، سید علی(آیت الله) ، دشمن ‏شناسى از ديدگاه مقام معظم رهبرى ، سازمان عقيدتى سياسى ـ دفتر سياسى، تهران، دفاع، 1381
6- خامنه ای ، سید علی(آیت الله) ، ويژگى ‏هاى انقلاب اسلامى و راه ‏هاى تداوم آن در آيينه نگاه رهبر معظم انقلاب، تهران: قدر ولايت، 1380
7- فضلالله, محمدحسین، گفتگو و تفاهم در قرآن کریم, ترجمة سیدحسین میرداماد, تهران, مرکز بینالمللی گفتگوی تمدن ها, 1380
8- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران, تفسیر نمونه, تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه ،1363
9- وود, جولیانی، ارتباطات میانفردی روانشناسی تعامل اجتماعی, ترجمة مهرداد فیروزبخت, تهران: مهتاب, 1379
10- هارجی, اون و کریستین ساندرز و دیوید دیکسون, مهارت های اجتماعی در ارتباطات میانفردی, ترجمة خشاریار بیگی و مهرداد فیروزبخت, تهران :  رشد, 1377

ارسال نظر