جهاني شدن رسانه و تحقق امت واحده اسلامي

جهاني شدن رسانه و تحقق امت واحده اسلامي

 

جهاني شدن رسانه و تحقق امت واحده اسلامي

(نگاهي به فرصت ها و تهديدهاي پيش رو جهان اسلام در فرايند جهاني شدن رسانه ها)

 

جميل ميلاني[1]

علي اميني[2]

 

چکيده

جهاني شدن واقعيت دنياي امروز ماست. فرايندي که تغييرات مهمي به دنبال داشته است. توسعه روزافزون رسانه هاي مختلف اعم از ماهواره ها و شبکه هاي ديجيتال و دنياي مجازي در دنياي ارتباطات را دگرگون ساخته است. طبيعي است که اين فرايند فرصت ها و تهديدهايي را به دنبال دارد. از طرفي دين اسلام به عنوان ديني جهانشمول هموراه در پي گسترش خود و دعوت ديگران به حقانيت بوده است.

پژوهش پيش رو ضمن برشمردن وضعيت «جهاني شدن» و در راس آن گسترش عصر ارتباطات، تلاش دارد تا وضعيت جهان اسلام را در اين فرايند مورد مداقه و بررسي قرار دهد و راهکارهايي را براي استفاده هر چه بهتر از اين وضعيت در راستاي همگرايي جهان اسلام و تبيين مواضع اسلامي ارائه دهد.بالا بردن سواد رسانه اي، تلاش براي همگرايي رسانه اي در جهان اسلام و تبيين مواضع اسلام واقعي و پاسخ به شبهات از جمله اقداماتي است که مي تواند در جهاني شدن رسانه در دستور کار قرار گيرد. پژوهش حاضر به شيوه توصيفي- تحليلي و با استفاده از منابع کتابخانه اي و اينترنتي به انجام رسيده است.

کلمات کليدي: جهاني شدن، جهان اسلام، رسانه، امت واحده، رسانه هاي اسلامي

 

مقدمه

امروزه در عصري به سر مي بريم که با عناوين و اسم هاي مختلفي همچون عصر ارتباطات، عصر تکنولوژي، عصر پست مدرن و ... نامگذاري شده است. اين دنياي جديد متفاوت از قبل است و در اين عرصه متحول شده هر روز با امکانات جديدي روبه رو هستيم که بيش از پيش زندگي بشر را تحت تاثير قرار مي دهند. آن چيزي که ما به عنوان جهاني شدن «Globalization» مي ناميم، يکي از قدرتمندترين رخدادهايي است که در تاريخ بشريت رخ داده است. جهاني‌شدن در ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي،مبحثي است که در حال حاضر توجه بسياري از انديشمندان و علاقه­مندان در حوزه‌‌هاي مختلف معرفت بشري را به خود جلب کرده است. اين فرايندگريزناپذير موجب دگرگوني‌هاي بسياري در مرزهاي جغرافيايي و هويتي شده است. همچنين جهاني‌شدن موجب تغييرات بسيار گسترده‌اي در سطح جهاني شده و اين تغييرات وسيع در سطوح و ابعاد مختلف رخ داده است. جهاني‌شدن علاوه بر سه حوزه اقتصاد، سياست و فرهنگ، بر حوزه دين و باورهاي مذهبي نيز در جوامع گوناگون تأثيرگذار بوده است.جوامع مختلف هر يک از نظام ارزشي برآمده از سنت‌ها و اعتقادات ديني خاصي برخوردارند و در مواجهه با جهاني‌شدن، اين ارزش‌ها دچار چالش مي‌شوند، به عبارت ديگر جهاني‌شدن با ايجاد دگرگوني در جوامع نوعي بحران هويت را با خود به همراه مي‌آورد.بسياري از نظريه پردازان نوين بر اين باورند كه در فرآيند جهاني شدن يكي از مهم ترين جلوه ها نقش رسانه هاي جديد اعم از شبكه هاي ماهواره اي و رايانه اي اهتمام آنها به رشد تك فرهنگي جهاني است. تغييرات و تحولات بي‌سابقه‌اي كه همزمان با سپري شدن دهه آخر قرن بيستم به وقوع پيوسته، رسانه‌ها را از امكانات و فرصت‌هاي بزرگ و مسائل بزرگ‌تر برخوردار كرده است. اين فرصت‌ها از نياز جهاني به كسب اطلاعات ناشي شده است.

جهاني­شدن

پيرامون جهاني­شدن، از مناظر گوناگون اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و يا ترکيبي از اينها بحث شده است.برخي مفهوم جهاني­شدنرا به مجموعه فرايندهاي پيچيده­اي اطلاق کرده‌اند که به موجب آن، دولت‌هاي ملي به نحو فزاينده‌اي به يکديگر مرتبط و وابسته مي‌شوند و همين ارتباط و وابستگي است که براي مفهوم حاکميت ملي و دولت ملي مشکلاتي ايجاد مي‌کند(نش، 1380: 10).جان­دسکات، جهاني شدن را فرايندي مي­داند که در حال ساختن فضاي جديد اجتماعي است(, 4272000 :Chaucil).ديويدهلدجهاني­شدنراحرکتبهسمتنوعيدموکراسيجهان­شهري(cosmopolitionDemocrocy)تعريف مي­کند که درعين حال کثرت فرهنگي­واقتصادي را نيز درخود خواهد داشت(Held: 1999, 12).کاربرد اصطلاح جهاني شدن به دوکتاب بر مي گردد که در سال 1970 ميلادي منتشر شدند . کتاب اول ، «دهکده جهاني»Global village تاليف مارشال ماک لوهان است که بر نقش تحولات وسايل ارتباط و تبديل شدن جهان به دهکده واحد جهاني متمرکز است. کتاب دوم نوشته زبيگنو برژينسکي، رئيس شوراي امنيت ملي آمريکا در دوران رياست جمهوري کارتر است، مطالب آن درباره نقشي است که ايالات متحده براي رهبري جهان و ارائه نمونه جامع نوينيسم بايد به عهده بگيرد(عبدالحميد، 1379، 152).

مالکوم واترز،جهاني­شدن را فرايندي اجتماعي مي‌داند که در آن قيد و بندهاي جغرافيايي که بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افکنده است، از بين مي‌رود و مردم به طور فزاينده، از کاهش اين قيدها و بندها آگاه مي‌شوند.رابرتسون جهاني­شدنرا فشرده شدن جهان و تشديد آگاهي نسبت به جهان به عنوان يک کل مي‌داند. ديويد هلد نيز جهاني­شدن را حرکتي به سوي نوعي مردم سالاري جهان شمول مي‌داند که در عين حال، کثرت فرهنگي و اقتصادي نيز در بر خواهد داشت. افرادي چون فريدمن نيز آن را ادغام سرسختانه بازارها، دولت‌هاي ملي و فناوري‌ها به درجه‌اي که پيش از اين هرگز ديده نشده، مي‌دانند و بر اين باورند که جهاني­شدن يعني گسترش سرمايه‌داري بازار آزاد به بيشتر کشورها(نياکوئي، 1386: 3-2).

آنچه مشخص است، اين است که جهاني­شدنرا مي‌توان ناظر به تحولات جديدي دانست که در حوزه‏ هاي گوناگون زندگي بشر(اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، زيست محيطي و ساير موارد) روي داده است. اين اصطلاح به فرايندهايي اطلاق مي‏­شود که جهان را فشرده ساخته و به شکل گرفتن فضاي جهاني واحد کمک مي‏کند. بخشي از اين فرايندها اجتماعي است که در طي آن قيد و بندهاي جغرافيايي، که بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افکنده است، از بين مي‏رود و انسان­ها به‏ طور فزاينده از کاهش اين قيد و بندها آگاه مي­شوند. بخشي ديگر از اين فرايندها نيز به گسترش دامنه فعاليت و نفوذ سازمان‌هاي فراملي سياسي و اقتصادي مربوط مي‏شود که حوزه اقتدار دولت‌ها را تضعيف مي‏کند(درستي، 1380: 122).برخي جهاني­شدنرا يک پروژه(جهاني­سازي)، برخي ديگر آن را يک روند مي‌دانند. بنا به ديدگاه نخست، جهاني­شدن، امري ارادي و متأثر از سياست‌هاي اقتصادي کشورهاي غربي است، در حالي که در ديدگاه دوم، اين امر پديده‌اي غير طراحي شده و نتيجه انقلاب اطلاعاتي است(حقيقت، 1382: 452). بنابراين، درباره ماهيت جهاني­شدن، دو نگرش بدبينانه و خوش‏بينانه وجود دارد؛ در نگرش بدبينانه، جهاني­شدنمعادل با جهاني‏­سازي است که در صدد همگن‏سازي جهاني از رهگذر تسلط فرهنگ و اقتصاد غرب به ويژه آمريکا بر ساير ملل است و در نگرش خوش‏بينانه، جهاني­شدن، فراگردي غيرارادي و در حال وقوع است که ناظر بر گسترش مراودات اجتماعي، امپراتوري جامعه مدني، بالا بردن همکاري­هاي بين‏المللي و منطقه­‏اي و گفت­وگوي تمدن­هاست(دهشيري، 1380: 18-5).گروه اول بر تاثير و کنترل فرهنگ آمريکايي بر رسانه هاي عمومي، در فرايند جهاني شدن، اشاره دارند(Ardalan: 2009, 518). در حالي که گروه دوم آن را روندي طبيعي قلمداد مي کنند.

با توجه به تعاريف گفته شده اصول و ويژگيهاي جهاني­شدنعبارتند از:

1-   جهاني شدن فرآيندي تك بعدي نيست؛ بلكه اين پديده فرآيندي منسجم ويكپارچه است كه درتمامي عرصه‌ها وحوزه‌هاي اجتماعي رسوخ كرده است.

2-   ارتباطات متقابل؛ جهاني­شدن موجب وابستگي شديد در حوزه ارتباطات وافزايش پيوندها و تعاملات اجتماعي در دل شبكه‏هاي جهاني مي‏گردد كه حاصل اين فرايند كوچك شدن‏جهان وتحقق‏نظر «دهكده جهاني»است(عبدالحميد علي، 1379: 154).

3-   جهاني­شدن پديده‌اي چالش­گراست به گونه‌اي كه ابعاد آن قلمرو بسياري از مفاهيم كلاسيك همچون نظم، امنيت، دولت، حاكميت ملي، هويت، اقتدار ملي، فرهنگ و ساير ابعاد را در نورديده و زمينه را براي تفسير و باز تعريف آنها فراهم كرده است. گفته مي‌‌شود كه هسته اصلي مفهوم جهاني­شدندر اين معنا خلاصه مي‌‌شود كه ديگر، واحد دولت ملي چارچوب كارآمد و مناسبي براي تبيين بسياري از پديده‌ها و رويدادهاي فعلي نيست.

4-   جهاني­شدن يك فرآيند و پروسه است نه يك وضعيت غائي،‌ما در جهاني­شدن با فرآيند «شدن» سرو كار داريم، فرآيندي كه به كمك عواملي همچون نظام ارتباط جهاني، سازمانهاي بين‌المللي و ديگر موارد مرزهاي ملي را ناديده گرفته و بسياري از پديده‌ها را دستخوش تحول و تبديل و تأثيرپذيري كرده است، بطوري كه گفته مي‌‌شود جهاني­شدن روندي اجتناب‌ناپذير است(كاظمي، 1380: 14).

يكي از پيامدهاي جهاني­شدن، همگرايي در عرصه جهاني و مواجه شدن همه ملت‏ها با ريسك‏هاي مشترك و تقدير مشترك است. شتاب و تراكم ارتباطات و تسهيل انواع مبادلات اين امكان را به وجود آورده است كه پيامدهاي بسياري از اقدامات خود را به خارج از مرزها منتقل كنيم(هابرماس، 1380: 87).از نظر برگر، براي برخي جهاني­شدن، نويد جامعه مدني بين­المللي را مي­دهد که شامل دمکراتيزه شدن و صلح جهاني است. براي گروهي نيز جهاني­شدن، مفهومي به جز روبه رو شدن با تهديد برتري طلبي سياسي و اقتصادي آمريکايي همراه با پيامدهاي فرهنگي آن به همراه نمي­آورد. در واقع، تهديدات اين چناني و نويدهاي آن چناني، تهديدي بيش نيستند و اين ادعاها بازتابي از تصوير پيچيده جهاني­شدناست که از تصورات ما شکل گرفته است(برگر و هانتينگتون، 1384: 28-7).جهاني­شدن، پديده­اي چند بعدي است؛ از اين رو اقتصاد، سياست، فرهنگ و امور بسياري را در بر مي‌گيرد و با تحقق آن، مرزهاي ملي از بين رفته و يا کم رنگ مي‌شود؛ کشورها نقش گذشته خود را از دست مي­دهند، و به جاي قوانين داخلي، قوانين بين­المللي بر کشورها حاکم مي­گردد(رجايي، 1380: 40). به طور کلي، در فرآيند جهاني­شدن، ويژگيهاي اصلي دولت ملي همانند اهميت و نقش مرزها، رو به زوال است.در سطح فرهنگ بايد از ظهور جامعه مدني جهاني سخن گفت. جنبش­هاي فرهنگي و اجتماعي بين المللي جزئي از اين جامعه­اند و به مسائل و موضوعاتي چون رعايت حقوق بشر و آزادي­هاي مدني از جانب دولتهاي ملي نظر دارند که از حدود توانايي و ديد دولت­هاي ملي بسي فراتر مي­روند( نش، 1380: 13-10). جهاني­شدن فرايندي اجتماعي است که در آن، قيد و بندهاي جغرافيايي، فرهنگي، مذهبي که بر روابط انساني سايه افکنده، از بين مي­رود. البته هر چند جهاني­شدن يک روند سياسي، فرهنگي و اجتماعي است، اما بيش از همه، روندي اقتصادي است(تامليسون، 1381: 28). مانوئل کاستلز"با اشاره به عصر اطلاعات، جهاني شدن را ظهور نوعي جامعه شبکه اي مي داند که در ادامه حرکت سرمايه داري، پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را در بر مي گيرد(Kastelz: 1990, 490) و همانطور که مانوئل کاستلز اشاره دارد؛ آنچه محرز است جهاني شدن با توسعه جهاني بازارهاي اقتصادي همراه بوده است(Giddens: 1990)اما بيش از همه توسعه بازارهاي اقتصادي نتيجه فعاليت گسترده شرکتهاي چند مليتي بوده که نقش محوري را در فرآيند جهاني شدن ايفا نمود ه اند(1994 :sklair).اگر رسانه هاي بين المللي را كارگزاران اصلي جهاني شدن بدانيم، چندان اغراق نكرده ايم.

جهاني شدن رسانه

«رسانه، خود يك پيام است» جمله اي است كه سي و اندي سال پيش  مك لوهان  پيرامون نقش و اهميت بسيار بالاي رسانه ها در جامعه بين المللي بيان نمود. وي در مورد رسانه ها مي گويد: ما امروز موفق شديم تا دامنه سيستم اعصاب مركزي خود را ، به يك بستر جهاني نيز گسترش دهيم؛ سيستمي كه مفاهيم اصلي سياره ما را ـ يعني زمان و مكان ـ از پيش پاي خود برمي دارد . بر اين اساس امروز، ديگر كره زمين چيزي جز يك دهكده نيست.

امروزه نقش رسانه ها و ميزان نفوذ آنها در ساخت فرهنگي جوامع بر كسي پوشيده نيست. برخي از نظريه پردازان ارتباطات معتقدند امروز جهان در دست كسي است كه رسانه ها را در اختيار دارد. نقش عمده رسانه ها در شكل دهي به افكار عمومي باعث شده اهميت رسانه ها تا اين حد مورد توجه قرار گيرد. در نظر صاحب نظران غربي، در اختيار داشتن وسايل ارتباط جمعي و فناوري هاي جديد ارتباطي، مساوي با در اختيار داشتن استيلاي فرهنگي است. به باور برخي از جمله «ادگار موران» جامعه شناس فرانسوي استعمار در دو شكل مستقيم و غيرمستقيم يا استعمار نو، ظهور يافته و پس از تبديل استعمار مستقيم به استعمار غيرمستقيم، وادي فرهنگ به عنوان ابزار اين استعمار به خدمت گرفته شده و از اين پس هر فردي كه روي زمين متولد مي شود، فكر و انديشه او تخدير مي شود. از اين رو استعمار، دائمي و هميشگي شده و به محدوده هاي صرفاً جغرافيايي نيز ختم نمي شود. تا جايي كه ضرب و زور نظامي نيز در آن جايي ندارد. مهم ترين ابزار اين تخدير فرهنگي نيز رسانه است.اهميت رسانه هاى گروهى تا حدى است که دانـشـمـنـدان در تقسيم بندى مراحل تاريخى تمدن بشر، آن را لحاظ کرده اند. آلوين تافلر تـمـدن بـشـرى را بـه سـه مـرحـله تـقـسـيـم مـى کـنـد کـه شامل مرحله کشاورزى، مرحله صنعتى و مرحله فراصنعتى يا عصر ارتباطات و اطلاعات است. در عـصـر فراصنعتى، قدرت در دست کسانى است که شبکه هاى ارتباطى و اطلاعاتى را در اختيار خود دارند(تافلر، 1377: 57).

از طريق ماهواره، اينترنت و... جهان جديدي به موازات جهان واقعي به وجود مي آيد كه داراي دو ويژگي اصلي است: فرهنگ واقعيت مجازي: رسانه ها رسانه هاي الكترونيكي مخاطبان وسيع و متكثري دارند كه مجموعه هايي از حيث محتواي نمادين به اين افراد عرضه مي كنند. در چنين شرايطي فضاي مجازي شكل مي گيرد و فرهنگ ها همه از طريق واسطه هاي الكترونيكي منتقل مي شود و زمان بي زمان و فضاي جريان ها: مفاهيم زمان و مكان معاني تازه يي پيدا مي كند. فواصل زماني و مكاني عملاً از ميان برداشته مي شود و انتقال اين اطلاعات و داده ها و سرمايه ها و امكان ارتباط همزمان ميان افراد در نقاط مختلف به وجود مي آيد. رسانه هاي گروهي دو نقش اساسي در تغيير فرهنگي جامعه هاي امروزي بر عهده دارند،از يك سو فرهنگ توده را نشر مي دهند و از سوي ديگر منبع تغذيه نخبگان جامعه با هدف نوآوري و ابداع هستند، به عبارت ديگر رسانه هاي گروهي حلقه اتصال محيط بزرگ يا جامعه كل با محيط كوچك است. در باب اهميت و تاثير رسانه ها در فرهنگ «ژوديت لازار» معتقد است: رسانه ها در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازي مي كنند و اين بازي را نه فقط با بازتاب دادن فرهنگ بلكه با شركت در فرهنگسازي نيز به اجرا مي گذارند(پورناجي، 1387: 8).

بدون شك انواع رسانه هاي ارتباطاتي، همچون تلويزيون، كامپيوتر، ماهواره، اينترنت و نيز مطبوعات، در ايجاد يك فرهنگ جهاني مشتمل بر يك رشته هنجارها، آداب و عادات مشترك سهم بسزايي داشته اند. بدين ترتيب رسانه ها را بايد منادي فرهنگ جهاني بدانيم . آنان با اتخاذخط مشي "نسبيت گرايي فرهنگي" ارزشها، نهادهاي سنتي و مذهبي و نيز ثبات سياسي بسياري از جوامع من جمله كشورهاي جهان سوم را سخت تحت تأثير خود قرارداده اند.

رسانه هاي بين المللي به تنهايي در ترويج يك فرهنگ جهاني نقش ندارند. در حقيقت، اگر قدرتهاي ملي در مواجهه با اين پديده، سياستهاي منفعلانه باز در پيش گيرند، زمينه را براي نفوذ هر چه بيشتر رسانه ها و تضعيف مباني فرهنگي جامعه فراهم خواهند ساخت.

بعضي از انواع رسانه ها در جهت بيداري ملتها، در جهت مقابله با اين فرآيند و تأكيد بر فرهنگهاي متمايزگام برمي دارند. اين گونه رسانه ها با يكسويه دانستن نظم در حال شكل گيري، فرآيند جهاني شدن را حركتي براي اضمحلال فرهنگ هاي بومي و ايجاد يك رشته ارزشها هنجارهاي جهاني برخاسته از فرهنگ غربي مي دانند. اين مسئله را مي توان تا حدي در مورد كشورهاي جهان سوم صادق دانست؛ از آن جا كه اين كشورها از طريق ادغام با نظام اقتصاد جهاني در مسير توسعه يافتگي قرار گرفته اند، ممكن است تنشها و تعارضهايي در جامعه رخ دهد كه برخاسته از نيروهاي تحريك برانگيز رسانه اي باشد.

رسانه ها با عرضه مفاهيمي که همه رسانه اي شده است مي توانند نقش عمده اي را در مفهوم سازي، تصميم سازي و تاثيرگذاري بر حيات سياسي و اجتماعي کشورها ايفا کند و علاوه بر انتقال پيام، به الگوسازي و فرهنگ سازي نيز مبادرت ورزند در اين صورت رسانه ها مي توانند به صلح آميز شدن سياست خارجي کشور کمک کنند؛ بدين معنا که با تقويت ارزشهاي مردم سالار و ساز و کارهاي همکاري جويانه و تاکيد بر اصولي از قبيل احترام متقابل، برابري حاکميت ها، پرهيز از کاربرد زور، ترويج گفتگو و ارتباط بين ملتها، تبادل افکار، تحمل و مداراي ملتها با يکديگر، مخالفت با قدرت طلبي و اقتدارخواهي، ترويج چندصدايي و چند فرهنگي در عرصه بين المللي، توسعه سياسي، قانونگرايي، حکومت قانون، مسئوليت شهروندي و عقلانيت گرايي در جهت پديداري فرهنگ مشترک جهاني با ارزشهاي دمکراسي، آزادي و حقوق بشر عمل کنند و با آموزش صلح جهاني و ترويج ضرورت برقراري صلح بين المللي و ائتلاف براي صلح جهاني، به تقويت صلح دمکراتيک جهاني و گسترش تفاهم بين المللي ياري رسانند(جام جم آنلاين، 1381).

اسلام و جهاني شدن

رويکرد به مفهوم جهاني­شدن، چه در تئوري و چه در عمل، پيشينه­اي به قدمت بشر دارد؛ زيرا گرايش به جهاني­شدن، نخست در اديان الهي بروز کرد، به گونه­اي که اديان بزرگ الهي، چون يهوديت، مسيحيت و اسلام، سوداي جهاني­سازي داشته­اند، و هر يک از آنها، درصددند امت يگانه و حکومت واحد جهاني پديد آورند؛ البته در اين ميان، اسلام برترين و کامل­ترين شکل جهاني­سازي ديني را مطرح کرده است: «ان الارض يرثها عبادي الصالحون»( 105/ انبياء). مخاطبان در جهاني­سازي اسلامي، نه عرب، نه عجم، نه مکي، نه مدني و نه حتي مسلمانان، بلکه تمام مردم­اند، و معنويت (خدا) و عقلانيت (انسان) دو عنصر اساسي آن است. اسلام به عنوان نظامي ديني، فرهنگي، سياسي و اجتماعي از آغاز پيدايش خود و بنا به تعاليم وآموزههاي قرآن وپيامبر اسلام خود را آيين و ديني جهاني و براي همه اعصار و برخوردار از جهت­گيريهاي جهاني دانسته است. باکنکاشي در آيات قرآن کريم، مي­توان نمونه­هايي را مشاهده کرد که بر جهاني بودن تعاليم اسلام تاکيد داشته و بابهره­گيري از آنها خصيصه جهاني بودن اين آيين، در فلسفه سياسي آن نهادينه شده است.

جهاني بودن دين اسلام را مي‏توان هم از طريق مطالعه محتواي آموزه‏ها و متن پيام‏هاي آسماني اين دين و تصريحاتي كه در منابع اصيل اسلامي نسبت به جهاني بودن اين دين، و جهاني بودن نبوّت و خاتميت رسالت پيامبر شده است، مورد توجه قرار داد، و هم با توجه به مباني عقلاني و علمي و هماهنگي اين دين با فطرت نوع بشر اثبات كرد. در کنار اديان الهي، تمدن­ها، کشورها، و مکتب­هايي نيز بوده­اند که براساس انديشه­هاي جاه­طلبانه، سودجويانه و توسعه خواهانه، ميل به جهان­گرايي داشته، و حتي کوشيده­اند، در قالبِ جهان­گشايي به آن جامه عمل بپوشانند. بابليان و روميان از همين تمدن­ها و کشورها هستند که در پي نيل به حکومت بر جهان و واداشتن همگان به پيروي از ارزشهاي خود بوده اند(عبدالحميد،1380: 9). برخي از انديشمندان اسلامي، همچون محمّدقطب معتقدند: «جهاني شدن نه تنها موجب تضعيف و طرد دين نخواهد بود، بلكه موجب تقويت و انتشار دين و بيداري اسلامي در تمام نقاط زمين خواهد بود.»(سيد قطب، 1382: 12). جهاني­شدن و تشكيل حكومت جهاني از ديرباز به عنوان يكي از آرمانهاي بشريت مطرح بوده است. انسانها همواره خواهان آن بوده‌اند كه در پرتو اصول مشترك و متعالي به جنگها و درگيري­ها خاتمه داده و زندگي مسالمت‌آميزي را محقق سازند. پيامبران الهي نيز تحقق چنين آرزويي را در آينده تاريخ بشريت بشارت داده‌اند كه وجود تفكر ظهور يك منجي جهاني در ميان اديان و مذاهب مختلف خود دليلي بر اين ادعا مي‌‌باشد(خليليان، 1362: 112). در اين ميان فرهنگ اسلامي توجهي ويژه به بعد جهاني فرهنگ دارد، اسلام تنها فرهنگي است كه براي همه شئون حيات بشر، راهبردها و راه‏حل‏هاي اساسي براي حلّ معضلات جهاني دارد(خسروشاهي، 1351: 67). همانطور که بوازار اشاره دارد: «ايدئولوژي اسلام قادر است نظام تازه‏اي در روابط بين ملت‏ها بر اساس انسان‏گرايي و معنويت ايجاد كند»(بوازار، 1361: 125)

جهاني­شدن مشتمل بر امواجي است كه به نظر مي‌‌رسد نظم برآمده از عصر جديد را دستخوش تغيير و دگرگوني نموده است. انديشمندان و نظريه‌پردازان معاصر معتقدند كه تفكر جهاني­شدن از انديشه‌هاي كليدي ورود انسان معاصر به هزاره سوم ميلادي است(كيلي ومارفيت، 1380: 123). با توسعه و گسترش وسايل ارتباطي از قبيل اينترنت و ماهواره ما شاهد يك نوع تنيدگي جهاني و ارتباط تنگاتنگ جوامع بشري هستيم بويژه در عرضه فرهنگ سياست و اقتصاد. فرآيند جهاني­شدن از يكسو موجب افزايش معرفت بشري و تحكيم روابط بين‌المللي شده و يك رفاه و توسعه نسبي را براي جهانيان به ارمغان خواهد آورد ولي از ديگر سو سبب بروز چالش‌هايي در حوزه‌هاي مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي شده و مي‌‌شود، بطوري كه طرفداران ديدگاه رهيافت واگرايي معتقدند كه حركت اصلي فرآيند جهاني­شدن به سمت افزايش نابرابري و عدم تعادل بين ملتها شده است(كياني، 1380: 29). يكي از مهم‏ترين تأثيرات جهاني شدن، تأثير بر وضعيت فرهنگ‏ها و اديان است. از اين‏رو، جهاني شدن براي جوامع اسلامي در کنار فرصتهايي که ايجاد مي­کند، به عنوان يكي از دغدغه‏هاي مهم و چالش‏برانگيز به شمار مي‏رود.

اسلام و جهاني شدن؛ تهديدها و فرصت ها

ايدئولوژي اسلام اين شايستگي و توانايي را دارد كه بر روي ويرانه‏هاي جوامع از هم‏پاشيده، جامعه‏اي نو، بنياد نهد. اسلام قادر است در قلوب پيروان خود آنچنان هيجاني برپا كند كه قاطعانه با موانع و مشكلات، به نيروي ايمان و اتحاد، پيكار جويند. نقش ايمان تنها به خودسازي فرد مسلمان خاتمه نمي‏يابد و از نظرگاه اجتماعي، در جهان امروز، مي‏توان ديانت اسلام را در هيأت ايدئولوژي فراگير با دو ويژگي تساهل و بلندپروازي به جهانيان معرفي كرد. ايدئولوژي اسلام قادر است نظام تازه‏اي در روابط بين ملت‏ها بر اساس انسان‏گرايي و معنويت ايجاد كند(بوازار، 1361: 125). از لحاظ جهاني، مسلمانان نياز به پيگيري يک رويکرد ارتباطي متحد خارجي در قبال جهاني شدن به منظور تقويت موقعيت خارجيشان در ساختار جهاني دارند. روابط خارجي دولتها اين امکان را ميدهد که براي حضور در بازارهاي جهاني و تأثيرگذاري بر نهادهاي بين المللي تلاش کنند. هيچ کشور مسلماني به تنهايي دريک موقعيت قوي قرار ندارد که چنين قدرتي داشته باشد. پس بنابراين، مسلمانان بايد با تلاش دسته جمعي روابطشان را با کشورهاي ديگر گسترش داده و از منافعشان دفاع کنند. مسلمانان بايد تلاش کنند تا انتقال دانش جهاني را به جوامعشان با تعميم امکانات استاندارد براي برخورداري از دانش جوامع بين المللي، تسهيل کنند. تحت اين شرايط،تکنولوژي اطلاعاتي مسلمانان، نه تنها توسعه پايدار در جهان اسلام ايجاد ميکند بلکه همچنين ابزاري براي استفاده مشترك در تبادل دانش با بقيه جهان فراهم ميآورد(لطفي و محمدزاده، 1389).

افزايش تعداد کاربران اينترنتي در جهان اسلام، از يک جهت تهديد محسوب مي­شود چرا که در حال حاضر، هزاران سايت مغاير با ارزشها و تعاليم اسلامي در فضاي سايبر در حال فعاليت هستند و روزانه ميليونهاکاربر از سراسر جهان و همچنين در جوامع اسلامي به آنها مراجعه مي­کنند. اين جريان مي­تواند پديدآورنده چالشهايي براي جهان اسلام باشد. در برخورد با اين مسئله، کشورهاي اسلامي اغلب در پي ارائه و اعمال راهکارهايي براي مقابله با اين چالشها خواهند بود. اعمال سياست فيلترينگ و فعالسازي هکرها در فضاي سايبردر همين راستا مي باشد. از سوي ديگر بايد توجه داشت که فضاي سايبر براي جهان اسلام مي­تواند کارکردي دوگانه داشته باشد. يعني همچنان که تهديدي جدي در راستاي کمرنگ کردن ارزشهاي اسلامي به حساب مي­آيد؛ در عين حال مي­تواندفرصتي در اختيار اين جوامع قرار دهد تا از طريق آن بتواند مروج ارزشها، آموزه ها و تعاليم اين دين آسماني باشد ودر جهت تبليغ و گسترش آن در ساير جوامع جهان بکوشد.

به طور کلي چالش‌هايي که اسلام در فرايند جهاني شدن با آنها روبه روست عبارتند از:

1-چالش­هاي هويتي: چالش­هاي هويتي بدين شکل ايجاد مي­شوند که با نفوذ بيشتر ارزش­هاي ليبرال دموکراسي غرب در جوامع اسلامي و شکل­گيري تعارضات هويتي در نتيجه آن، از خود بيگانگي در ميان شهروندان تقويت شده و با کمرنگ کردن ارزشهاي اسلامي، ارزشهاي مورد تاکيد غرب به مرور جايگزين فرهنگ اسلامي مي­شود. در اين راستا شاخص حفظ و احياى هويت دينى و مبارزه با تهاجم فرهنگى بيگانه مورد تهديد واقع شده است.

2-رشد و تقويت قوم­گرايي و تاکيد بر هويت­هاي ملي به جاي هويت اسلامي و خلق و گسترش ستيز در درون جوامع اسلامي: با آغاز روند جهاني‌شدن، خاص گراييهاي فرهنگي تقويت شده و حرکت­هاي قومي و احساسات ملي و ناسيوناليستي افزايش يافت. اسلام محور اتحاد را پايبندي به ارزشهاي اسلامي و تأسي به آيه"و اعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا" مي­داند. اما تبليغات منفي عليه اسلام روند وحدت جهان اسلام درآينده را با مشکل مواجه خواهد کرد که در اين ميان شاخص وحدت کلمه امت اسلامي دچار چالش است.

3- ارائه تصوير نامطلوب از اسلام در ميان جوامع جهان: تبليغات ضد ديني با بهره‌گيري از ابزار تکنولوژي در قالب استفاده از ابزار رسانه‌هاي صوتي و تصويري و فضاي سايبر، تنها محدود به درون جوامع اسلامي نبوده بلکه اين حرکت، به ارائه تصويري نا مطلوب از اسلام و مسلمانان در ساير جوامع نيز انجاميده است. مسائلي از قبيل ترور، عدم رعايت حقوق بشر و حقوق زنان، تهديد، خشونت، عقب­ماندگي، بربريسم و ابتر بودن،نمونه هايي از تفسير وحشت آفرين و تخريبي عليه مسلمانان در رسانه­ها، فيلم­هاي غربي و فضاي سايبراست (افروغ و ديگران، 1388: 459). انديشه‌هاي ليبرال دموکراسي غرب شاخص­هايي از قبيل ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جهان اسلام را با تصويري نامطلوب و در راستاي اشاعه ترور و دامن زدن به اقدامات تروريستي و خشونت‌طلبانه براي شهروندان مختلف جهان ارائه مي­دهد. عدم رعايت حقوق زنان در جوامع اسلامي نيز موضوعي بوده که شاخص تأکيد بر جايگاه زنان در جامعه اسلامي را بارها زير سوال برده است.

4- ترويج مباحث و موضوعات غير اخلاقي در ميان جوانان در جهان اسلام و اجراي پروژه دين زدايي در اين چارچوب: امروزه هزاران سايت در سطح گسترده­اي ترويج دهنده انواع هرزه­نگاري ها، تصاوير و فيلم­هاي مستهجن هستند که دسترسي به آنها به راحتي امکانپذير است. نتايج يک کار پژوهشي نشان مي­دهد که براي نمونه کاربران ايراني در فضاي سايبر، عمدتاً جوان، کم تجربه، مذکر و مجرد هستند. بر اساس يافته‌هاي اين پژوهش، در چند سال اخير همواره "کلمات پورنو" در ليست مهمترين کلمات جستجو شده کاربران ايراني بوده ترويج اين موضوعات در فضاي سايبر در چارچوب اجراي پروژه دين ‌زدايي است(احمدي پور و ديگران: 1389، 13). که شاخص‌هايي از قبيل التزام علمى به دين اسلام، حفظ و احياى معنويات و اخلاق اسلامى و نفى ماديگرايى و تفکر اومانيستي، پاي‌بندى به شعائر فردى و اجتماعى دين اسلام و اعتقاد به خدا و روز جزا را مورد چالش قرار داده است.

5-ترويج الگوي زندگي غير اسلامي و در معرض تهديد قرار گرفتن بنيان خانواده در جهان اسلام: اسلام بر تشکيل خانواده و ارضاي غرايز در چارچوب آن تاکيد بسيار داشته و در اين راستا، توجه زيادي بر قانونمند شدن روابط زن و مرد در چارچوب ارزشهاي اسلامي دارد. اما تفکر ليبرال دموکراسي غرب، انديشه­­هاي غير از اين را مورد تاکيد قرار داده و در جهت مخالف آن عمل مي­کند. امروزه فضاي سايبر، فضايي را فراهم آورده که ارزشهاي مد نظر اسلام در مورد خانواده و روابط زن و مرد را زير سوال مي­برد. يکي از بارزترين اين موارد در کنار منابع مکتوبي که تبليغ مي­شود فعاليت در اتاقهاي گفتگو يا به عبارتي چت روم­ها است که امروزه موجبات آشنايي و برقراري روابط نامشروع دختران و پسران جوان و يا حتي مردان و زنان متاهل در جهان اسلام را فراهم آورده که در موارد متعددي وقوع جرم و جنايات و از هم پاشيدگي بنيان خانواده­ها را در پي داشته است. در اين چارچوب شاخص­هايي همچون حفظ کيان خانواده و پايبندى به روابط شرعى ميان زن و مرد در جهان اسلام مورد چالش واقع شده است.

راهکارهايي براي استفاده از فرصت­ها و جلوگيري از چالش­ها

با توجه به چالش‌هاي ذکر شده، خطيرترين وظيفه مسلمانان در قبال روند جهانى‏شدن، مقابله با مفروضات و مباني فرهنگ غرب است، نه نفي دستاوردهاي علمي غرب. به قول يکي از نويسندگان: «امروز مسلمانان بيش از هر زمان ديگري نياز دارند كه از پيشرفت‏هاي علمي دنيا و فرهنگ و تمدن جهاني آگاه باشند و نكته‏هاي مثبت آن را كسب كنند. ولي در اين زمينه، نبايد مرعوب غرب شوند و از توانايي‏ها و قابليت‏هاي دين اسلام غفلت ورزند»(نکوئي ساماني، 1376: 255).هر روز كه مي‏گذرد، مظاهر فرهنگ غرب در برابر فرهنگ اسلامي، كه مبتني بر تكامل معنوي و تعالي روحي است، نفوذ خود را از دست مي‏دهد. اگرچه غرب با پيشرفت‏هاي صنعتي و پژوهش‏هاي علمي خود، همچنان جاذبه خود را در بين همه ملت‏ها دارد، ولي با اين همه، اين جاذبه از دل‏بستگي مسلمانان به معنويت اسلام و ايمان به خدا، نكاسته و امّت اسلامي را به تقويت بنيان‏هاي تمدن اسلامي و الهام از تجربه‏هاي تاريخي صدر اسلام دل‏گرم ساخته است. مسلمانان اين واقعيت را پذيرفته‏اند كه در شرايط جهان امروز، اسلام در صورتي مي‏تواند نقش راستين خود را ايفا كند كه ملت‏هاي مسلمان به موازات ايمان مذهبي و ارزش‏هاي اخلاقي، به ابزارهاي صنعتي و علمي مجهّزباشند. چرا که همانطور که بوازار اشاره دارد:«اسلام قادر است در قلوب پيروان خود آنچنان هيجاني برپا كند كه قاطعانه با موانع و مشكلات، به نيروي ايمان و اتحاد، پيكار جويند. نقش ايمان تنها به خودسازي فرد مسلمان خاتمه نمي‏يابد و از نظرگاه اجتماعي، در جهان امروز، مي‏توان ديانت اسلام را در هيأت ايدئولوژي فراگير با دو ويژگي تساهل و بلندپروازي به جهانيان معرفي كرد»(بوازار، 1361: 125).

مسلمانان و انديشمندان و متفكران جهان اسلام بايد از جنبه نظري، به بازتعريف و تحليل خاستگاه و زمينه‏هاي تاريخي پيدايش تمدن غرب و جهاني شدن و عواقب و پيامدهاي آن بپردازند و از جنبه عملي و كاربردي نيز با استفاده از ابزارهاي فناورانه رسانه‏اي، مانند ماهواره و اينترنت و انواع وسايل جديد ارتباطي، اين امكانات را به عنوان يك فرصت و فضايي مناسب براي نشر عقايد و ارزش‏هاي اسلامي خود تلقّي كنند و در فرايند تحوّلات فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي در هر نقطه‏اي از جهان نقش خود را ايفا نمايند. به قول ماهاتير محمد نخست وزير سابق مالزي «مسلمانان بايد با كوششي هماهنگ، بر فرايند جهاني شدن تأثير بگذارند و آن را قانونمند سازند». رسالت ديگر انديشمندان مسلمان در شرايط كنوني، يافتن راه‏حلّي براي بحران‏هاي فكري و معنوي جهان حاضر و كوشش در جهت تسخير روح معنويت و فكر تمدن غرب است و از اين نظر، توجه به بنيادها و مباني فلسفي و سياسي و اقتصادي تمدن غرب و بحران‏هاي اجتماعي و فرهنگي و ديني عميق عصر حاضر، كه منجر به بروز و ظهور مكاتب الحادي و لااباليگري و صدها مكتب پوچ و سرگرم‏كننده و خلأهاي فكري و اعتقادي در غرب شده، حايز اهميت است. بدين‏روي، انديشمندان اسلامي بايدبكوشند براي نيازهاي عقلاني، فطري، معنوي بشر امروز پاسخ اقناع كننده­اي ارائه نمايند و اين خود، امتيازي بزرگ براي اسلام وانديشمندان اسلامي در جهان امروزاست. همچنين از راهکارهاي مهمي که مي توان با استفاده از رسانه ها به شناساندن ظرفيت هاي جهان اسلام و تلاش براي همگرايي در دنيا با استفاده از ارمان صلح خواهي اسلامي، را پيگيري نمود مي توان به موارد زير اشاره کرد:

بالا بردن سواد رسانه‌اي در جهان اسلام

سواد رسانه‌اي (Media Literacy) در يک تعريف بسيار کلي عبارت است از يک نوع درک متکي بر مهارت که براساس آن مي‌توان انواع رسانه‌ها و انواع توليدات آن‌ها را شناخت و از يکديگر تفکيک و شناسايي کرد(شکرخواه،1385: 27 ).سواد رسانه‌اي مهارت‌هاي لازم را براي برقراري ارتباطي متفکرانه و آگاهانه با رسانه‌ها مي‌آموزد و در عين‌حال ديدگاهي تحليلي و نقادانه نسبت به پيام‌هاي رسانه‌اي فراهم مي‌کند(قاسمي،۹۷:۱۳۸۵)‏.

 در واقع سواد رسانه‌اي مي‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها در جهان اسلام  بياموزد که از حالت انفعالي و مصرفي خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه‌اي وارد شوند که در نهايت به نفع خود آنان باشد. به ديگر سخن، سواد رسانه‌اي کمک مي‌کند تا از سفره رسانه‌ها به گونه‌اي هوشمندانه و مفيد بهره‌مند شد.امروز در دنيايي زندگي مي‌کنيم که خواه ناخواه در شرايط اشباع رسانه‌اي قرار دارد، فضاي پيرامون ما سرشار از اطلاعات است و وقتي به عنوان مثال تلفن همراه يک نفر به صدا درمي‌آيد اين اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گيرنده شده است، يا زماني که يک مودم مي‌تواند افراد را به جهان بي‌انتهاي اينترنت بکشاند، نشانه‌اي ديگر است ازهمين شرايط حاکميت اشباع رسانه‌اي بر جهان و يا حالا که ميليون‌ها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاري و شبکه‌تلويزيوني، شبکه هاي اجتماعي، بر زمين و زمان مي‌بارد همه نياز دارند به اينکه در برابر چنين فضايي، چتري برسر بگيرند و يک رژيم مصرف اتخاذ کنند، همه نياز دارند به اينکه در انتخاب‌هايشان بيشتر دقت کنند، درست مثل اينکه حالا مردم در مورد تغذيه خودشان عمل مي‌کنند. چون مردم اکنون باسوادتر شده‌اند؛ مراقب هستند که در غذايي که مصرف‌مي‌کنند چقدر کلسترول، ويتامين و يا مواد ديگر بايد باشد، در فضاي رسانه‌اي هم بايد دانست چه مقدار بايد در معرض رسانه‌هاي مختلف اعم از ديداري، شنيداري و نوشتاري بود و چه چيزهايي را از آن‌ها برداشت.

نگارندگان بر اين عقيده اند که  از آنجا که رسانه‌ها اعم از تلويزيون، ماهواره،  راديو، اينترنت، شبکه هاي اجتماعي، فيلم، ويدئو، روزنامه و مجله هر روز و بطور فزاينده اطلاعات، سرگرمي ها و آگهي‌هاي مختلفي را به ما عرضه مي کنند و همگي نقش مهمي در شکل‌دهي و نفوذ به فرهنگ، ارزش‌ها، ديدگاه‌ها و اعتقادات ما ايفا مي کنند. اگر مسلمانان سواد رسانه اي لازم را داشته باشند، توانايي تحليل و ارزيابي رسانه ها را دارند و پيام هاي رسانه ها را بدرستي دريافت مي کنند.

ايجاد اتحاديه هاي  بين المللي رسانه اي در جهت تحقق وحدت اسلامي

امروز يكي از مهم‏ترين ضعف‏هاي مسلمانان نداشتن وحدت در زمينه‏هاي فكري فرهنگي، سياسي و اقتصادي و نظامي است. وحدت اسلامي و خوداتّكايي مسلمانان و كاهش وابستگي به قدرت‏هاي بيگانه در ابعاد سياسي، فرهنگي و اقتصادي و حمايت از حقوق ملت‏هاي مسلمان در صحنه‏هاي بين‏المللي يكي از وظايف مهم ملت‏ها و دولت‏هاي اسلامي است. جهان اسلام ضمن مرزبندي هويّت خود با فرهنگ و تمدن بيگانه، بايد درصدد ساختن هويّتي يكدست و منسجم براي پيروان اين مكتب در قالب «امّت» واحد باشد؛ زيرا يكي از عوامل مهم عزّت و اقتدار مسلمانان توجه به همين اصل استراتژيك است. استعمارگران با تقسيم كشورهاي اسلامي به دولت‏هاي كوچك، پاره پاره كردن مرزهاي جغرافيايي جوامع اسلامي و ايجاد انواع مرزبندي‏هاي سياسي و فرهنگي، امّت اسلامي را دچار تشتّت و تفرقه‏هاي داخلي نموده‏اند.(نکويي ساماني، 1387 ).

از آنجا که در عصر حاضر جهاني شدن رسانه فرايندي است که هر روز بر قدرت آن افزوده مي شود و به قولي تقديري است که خواه ناخواه برسراسر جهان سايه افکنده است و خواسته يا ناخواسته، جهان اسلام و ساير جوامع در معرض پديده جهاني شدن قرار گرفته اند و نمي توانند فارغ از تاثيرات آن باشند. لذا در چنين شرايطي در برخورد  منطقي با اين واقعيت، مي توان از فرصتهايي که فضاي سايبر در اختيار قرار مي دهد  استفاده کرده و با راه اندازي اتحاديه هاي رسانه هاي مختلف مانند اتحاديه راديو تلويزيون هاي اسلامي ، اتحاديه مطبوعات جهان اسلام و ... با موضوعات و مباحث متنوع، به ترويج آيين هاي مناسب و مورد پذيرش جامعه اسلامي در مقابله با چالش ها جهان اسلامي و همچنين در رشد معنويت و ايجاد همبستگي و وحدت بين جوامع اسلامي ودفاع از مسلمانان درسراسرجهان کمک کرد.

 مسلمانان اين واقعيت را پذيرفته‏اند كه در شرايط جهان‏امروز، اسلام در صورتي مي‏تواند نقش راستين خود را ايفا كند كه ملت‏هاي مسلمان به موازات ايمان مذهبي و ارزش‏هاي اخلاقي، به‏ابزارهاي‏صنعتي‏وعلمي از جمله رسانه هاي قوي ‏مجهّزباشند.همچنين از آنجا که سازمان هاي بين المللي از جمله سازمان ملل متحد و ديگر بخشها و سازمان هاي وابسته به آن از قبيل: شوراي امنيت، شوراي اقتصادي- اجتماعي و آژنس هاي تخصصي وابسته به آن از همان آغاز شکل گيري، به دور از تاثير جهان اسلام بوده و از جانب غرب و صهيونيسم تسخير شده اند تا عليه مصالح دنياي اسلام و مسلمانان بکار گرفته شوند(فتحي يکن، رامز طنبور، 1387: 114 ). بدين ترتيب تاسيس اتحاديه هاي بين المللي رسانه اي جهان اسلام منجر خواهد شد که همکاري وهماهنگي ميان رسانه هاي جهان اسلام از جمله تلويزيون و مطبوعات و... درابعاد فرهنگي، ديني وسياسي براساس پايبندي کامل به منافع امت اسلامي افزايش يابد و جهان اسلام قادر است به مقابله با راهبرد اسلام هراسي رسانه هاي غرب و صهيونيسم برخيزد و به تقريب مذهبي و تحقق وحدت مسلمانان کمک کندو بابرقراري ارتباط ميان نخبگان و انديشمندان اسلامي، اسلام ناب محمدي را به جهانيان معرفي کند و تصوير زيبا اسلام را بجاي چهره خشن و ترسناکي که از طرف رسانه هاي دشمن اسلام معرفي مي شود، تبليغ کرد.

همگرايي رسانه اي بين کشورهاي اسلامي

در عصر امروز جهاني شدن رسانه  در حال گسترش در تمام کشورهاي جهان مي باشد و راه نجات از غرق شدن در امواج سهمگين آن شنا در جهت مخالف آن و يا واگذار کردن خود در دست تقدير نيست بلکه ساختن کشتي مستحکمي است تا توانست به راحتي از اين امواج بهره گرفته و به سمت پيشرفت و ساحل ارتقا حرکت کرد(ميلسون،1381 :14). امروزه جهان اسلام و به ويژه کشورهاي سوريه، عراق، عمان، لبنان، افغانستان و... با چالش هاي فراواني در زمينه بنيادگرايي، خشونت، تروريست، تجاوز نظامي، اشغالگري و کشتار بي‌رحمانه کودکان، زنان و مردان بي‌گناه روبرو است و اکثر اين جنايات به نام اسلام و مخدوش کردن چهره اسلام در رسانه هاي جهاني بازتاب داده مي شود. همچنين ارائه­ي تصويري موحش از مسلمانان،منتسب ساختن تمامي حوادث سوء،انفجارها،ترورها و بحران‌هاي اقتصاديبه مـسلمانان در‌دسـتور کار رسانه‌هاي غربي است. ساخت فيلم‌هايي شبيه فتنه، چاپ کاريکاتور و امثال‌اينها، تنها‌يکي از هزاران نمونه هـستند(شيرودي، کاظمي،1390: 155-154).

امر مبرهني است که رسانه‌هاي غربي با استفاده از منابع مالي قابل ملاحظه و شبكه‌هاي متنوع در تلاش‌اند كه تصويري نامناسب از اسلام به افكار عمومي ارائه دهند. در همين حال، هرچند  مسلمانان تلاش مي‌كنند كه اين تصوير نادرست را تصحيح كنند و به نوعي با اين تصوير مقابله كنند، با توجه به سلطة جهاني رسانه‌هاي غربي، عموماً تلاش‌هاي آن‌ها بي‌فايده (و يا كم‌فايده) بوده است. غرب براساس تجربه‌هاي جنگ‌هاي جهاني و دوران جنگ سرد، داراي توان بسيار حرفه‌اي در راه تبليغات و انتقال پيام‌هاي موردنظرش شده است و اين چيزي است كه مسلمانان از آن بي‌بهره‌اند(درخشه، 1389).در همين راستا ضرورت دارد کشورهاي اسلامي و سازمان ها و نهادهايي مانند سازمان کنفرانس اسلامي، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، اتحاديه راديو تلويزيون هاي اسلامي، اتحاديه مطبوعات جهان اسلام و ديگر نهادها و اتحاديه ها بصورت جدي، فعال و منسجم با ايده‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي در راستاي اصل انسجام اسلامي با توليد برنامه هاي قوي در مقابله با هجمه رسانه هاي غربي بپردازند و دين رحماني و صلح طلب اسلام را معرفي کنند. همچنين با همفکري انديشمندان، روشنفکران، علما و سياسيون جهان اسلام، شبکه هاي جهاني رسانه اي اسلام با ديدگاه تقريبي و وحدت جهان اسلام تاسيس شود و عرصه هاي مختلف رسانه اي (روزنامه، ماهواره، خبرگزاري، فيلم، شبکه هاي اجتماعي و .....)براي نخبگان جهان اسلام با ديدگاه تقريبي فراهم شود که بتوانند گفتمان مشترکي در راستاي تحقق وحدت اسلامي ايجاد کنند. با ايجاد شبکه ها  جهاني رسانه اي اسلام مي توان تمامي توليد محتوا تقريبي و وحدتي که در جهان اسلام توليد مي شود در جهت همگرايي مسلمان استفاده کرد و ارسال آن محتوا به دنياي شرق و غرب براي ارائه تصوير صحيح از چهره اسلام تاثير گذار خواهد بود. در واقع امروزه جهان اسلام  با تصويري که از آن درافکار عمومي  جهان  شکل گرفته است نيازمند و تشنه رسانه هاي با محتوا صلح و وهمگرايي اسلامي  مي باشد.

جمع بندي

با توجه به اين که امروزه فرايند جهاني شدن اجتناب ناپذير است لذا تلاش براي در امان ماندن از تهديدهاي آن و استفاده از فرصت هايي که در اين فرايند ايجاد مي شود مهم مي باشد. از طرفي ديگر با رشد رسانه ها و توسعه روزافزون شبکه هاي ارتباطي اين فرصت فراهم شده است که فرهنگ ها و هويت هاي مختلف بتوانند بيش از پيش به ارائه نظرات و قابليت هاي خود بپردازند و در دنيا ديده شوند هر چند به همان اندازه هم در معرض هجوم قرار دارند.

در اين ميان فرهنگ اسلامي نيز مي تواند با استفاده از اين فرصت ايجاد شده و با تدبيري مناسب ضمن تاکيد بر تقريب و همگرايي در داخل جهان اسلام و با رويکردي اتحادطلبانه و با استفاده از رسانه هايي اسلامي به احقاق حقانيت دين اسلام بپردازد و از ارائه چهره اي خشن و نامطلوب از دين اسلام جلوگيري نمايد. با ايجاد شبکه اي رسانه اي قدرتمند و با رويکردي تقريبي در دنياي اسلام مي توان از فرصت بي بديل جهاني شدن بهره گرفت و ضمن شناساندن آرمان ها و رساندن پيام هاي دين اسلام به ديگران از هجمه ها و تهديدهاي عليه اسلام جلوگيري کرد و نگاه رأفت آميز اسلامي را حاکم نموده و اجازه نداد مسائلي مثل تروريسم و تروريست ها خود را نماينده اسلام ناب جا زنند.

 

 

                                                                                                    

منابع فارسي

احمدي پور، زهرا و ابوالفضل کاوندي کاتب و ميثم ميرزايي تبار(1389)؛ چالشهاي جهان اسلام در عرصه جهاني شدن، در مجموعه مقالات چهارمين کنگره بين­المللي جغرافيدانان جهان اسلام، 25 تا 27 فروردين، زاهدان.

افروغ، عماد و ديگران، (1388)؛ «جهاني شدن و جهان اسلام»، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، تهران.

برگر، پيتر و ساموئل هانتينگتون(1384)؛ چند جهاني شدن: گوناگوني فرهنگي در جهان کنوني، ترجمه علي کمالي و لادن کيانمهر، تهران: انتشارات روزنه.

بوازار، مارسل(1361)؛ اسلام در جهان امروز، ترجمه مسعود محمدي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

پورناجي، بنفشه(1387)؛نگاهي به پديده جهاني شدن رسانه ها: مخاطبان ديگر يكسان نمي انديشند،  روزنامه اعتماد، شماره 1891.

تامليسون، جان(1381)؛ جهاني شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکيمي، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.

جام جم آنلاين(1381)؛ نگاهي به تاثيرپذيري سياست خارجي از رسانه هادر عصر جهاني شدن : رسانههاوسياست در عصر جهاني شدن قابل دسترس در آدرس:

http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100004213254

حقيقت، سيد صادق(1382)؛ «جهاني سازي و مسئوليت هاي فراملي» در جهانشمولي اسلام و جهاني سازي (مجموعه مقالات شانزدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي)، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي.

خليليان، سيد خليل(1362)؛ حقوق بين‌الملل اسلامي، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

درخشه، جلال(بي تا)؛ اسلام هراسي در رسانه هاي غربي، مجله رسانه، سال بيستم، شماره 3

درستي، احمد(1380)؛ «جهاني شدن و خاورميانه عربي»، مجله مصباح، شماره 37.

دهشيري، محمدرضا(1380)؛ «ايران و جهاني شدن: تهديدها و فرصت ها»، مجله مصباح، شماره 37.

رجايي، فرهنگ(1380)؛ پديده جهاني شدن: وضعيت بشري و تمدن اطلاعاتي، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، تهران، آگاه

شکرخواه، يونس(1385)، سواد رسانه اي؛ يک مقاله عقيده اي، فصلنامه رسانه،سال هفدهم، شماره ۴، شماره پياپي ۶۸٫ زمستان.

شيرودي، مرتضي و سيد آصف کاظمي(1390)؛ «نقش رسانه هاي غرب در برابر گسترش اسلام در غرب»، مجله سخن تاريخ، پاييز، شماره 14.

عبدالحميد، محسن(1380)؛ جهاني شدن از منظر اسلامي، ترجمه شاکر لوئي، پگاه حوزه، شماره 34.

عبدالحميد علي، عادل(1379)؛ «جهانى‏شدن و آثار آن بر كشورهاى جهان سوم»،مترجمقريشي، سيد اصغر، اطلاعات سياسى ـ اقتصادى، شماره 155 و 156.

فتحي يکن، رامز طنبور(1387)؛ جهاني شدن و آينده جهان اسلام، مترجم مولود مصطفايي، تهران، احسان

قاسمي، طهورث(۱۳۸۵)؛ سواد رسانه‌اي رويکرد جديد به نظارت،فصلنامه رسانه، سال هفدهم، شماره ۴، شماره پياپي ۶۸٫ زمستان.

قطب، محمّد(1382)؛مسلمانان و مسئله جهاني شدن، ترجمه زاهد ويسي، تهران، اميرکبير.

كاظمي، علي‌اصغر(1380)؛ جهاني شدن فرهنگ وسياست، تهران، قومس.

كياني، داود(1380)؛ «مقاله مقدمه‌اي بر جهاني شدن»، مجله انديشه صادق، شماره 5.

كيلي ري و فيل مارفيت(1380)؛ جهاني شدن و جهان سوم، ترجمه شيخ عليان و نورائي، تهران، وزارت امور خارجه.

لطفي، حيدر و آزاده محمدزاده(1389)؛ «فرآيند جهاني شدن و بررسي اين پديده در کشورهاي جهان اسلام»، مجموعه مقالات چهارمين کنگره بين­المللي جغرافيدانان جهان اسلام، زاهدان 25-27.

نش، کِيت(1380)؛ جامعه شناسي سياسي معاصر جهاني شدن، سياست و قدرت، ترجمه محمدتقي دل فروز، با مقدمه حسين بشيريه، تهران، انتشارات کوير، 1380.

نکويي ساماني، مهدي(1387اسلام وجهاني شدن، ، شماره133.

نياکوئي، امير(1386)؛جهاني شدن و توسعه با نگاهي به ايران (گذاري بر جهاني شدن و اقتصاد سياسي ايران)، تهران: کتاب دانشجو، چاپ اول.

تافلر،  الوين و ديگران(1377)؛به سوي تمدن جديد، ترجمه محمدرضا جعفري، تهران: نشر سيمرغ چاپ سوم.

هابرماس، يورگن(1380)؛ جهانى‏شدن و آينده دموكراسى، مترجم کمال پولادي، تهران، مرکز.

منابع لاتين

Ardalan, Kavous.(2009); Globalization and Culture:four paradigmatic views:International Journal of Emeralds :Vol.36.No.5

Chaucil  ,Nasli: (2000); Cathouction: CylenPolitica in international Relation. International Political deieneeReviluVol21 , No , 3.  

Giddens, Anthony (1990); the consequences of modernity, London, Polity Press.

Held ,Danicl. (1999); GlolalTnanakarmation.Ztamland: ZtandandUnivencityPnead.

Kastelz.MManael (1990); Information systems and development in the third world.Information processing and management.Vol.26, No. 4.



[1] .   دانش آموخته کارشناس ارشد علوم سياسي

[2] . دانش آموخته کارشناسي ارشد تاريخ ايران دوره اسلامي