بيدارى مسلمانان و اثر تقريب در اين بيدارى

بيدارى مسلمانان و اثر تقريب در اين بيدارى

 

 

بيدارى مسلمانان و اثر تقريب در اين بيدارى

 

دكتر سيد جعفر شهيدى

 

بسم الله الرحمن الرحيم

سده سيزدهم و چهاردهم هجرى يا سده نوزدهم و بيستم ميلادى را دوران بيدارى مسلمانان گفته اند.

سالها پيش وزارت شئون دينى الجزاير همه ساله مجمعى را بنام «ملتقى الفكر الاسلامى» تشكيل ميداد.

يكى از سالها عنوان «يقظة العالم الاسلامى» را به بحث نهادند ومن هم در آن باره گفتارى داشتم، از آن سال، بيش از بيست سال مى گذرد و امروز هم مى بينيم همان بحث مطرح است و جا دارد.

مسلمانان بايد بينديشند چگونه بيدار بودند و چرا به خواب رفتند؟ و اكنون كه دوباره بيدار شده اند چه بايد بكنند؟

مى پرسيم مقصود از تمدن چيست؟ اينجاست كه پاسخ ها يكى نيست و گونه گون است و بيشتر صنعت و آنچه بر صنعت وابسته است عنوان مى شود. اگر معنى بيدارى اينست بايد گفت سخنى است درست.

ملت هاى مسلمان در هر سرزمينى كه هستند وزير نظر هر حاكمى كه اداره

ـ(72)ـ

مى شوند و هر نوع حكومتى كه دارند، در زمينه صنعت با غرب فاصله بسيار دارند. اينكه چرا ما پس مانديم و چرا غربيان پيش افتادند، بازهم بحث تازه اى نيست، امّا تكرار آن هم بى فايده نيست بخصوص كه به اصطلاح از خواب بيدار شده ايم و مى خواهيم دوباره دست به كار شويم.

در دوران بيدارى ما به جائى رسيديم كه مغرب زمينيان پس از قرن ها بدان رسيدند، كوشش دسته جمعى براى كشف علمى و گسترش آن. مسلم است كه پيشرفت دانش و گسترش آن، نياز به برخورد افكار دارد و برخورد افكار در همكارى دسته جمعى پديد ميآيد. عالمى هرچند مغزى بزرگ و ذهنى روشن داشته باشد، اگر در گوشه دهكده اى زندگى كند يا در شهرى كوچک به سر برد، خود بخواند و خود بينديشد حوزه انديشه او محدود خواهد بود. آنچه علم را بارور مى سازد برخورد افكار و آراء است.

در دورانى كه از آن سخن مى گوئيم ميدان عمل دانشمندان اسلام از كرانه اقيانوس اطلس بود تا كوههاى قفقاز، و از افريقا تا شبه قاره هند. مردمى با رنگ ها و نژادهاى گوناگون اما با انديشه مشترک - انديشه كشف علمى - و گسترش آن در جهان.

همه مى دانيم كه در آن دوره رفت و آمد با وسيله هاى ابتدائى صورت مى گرفت و دانشمندان حوزه اسلامى با همان وسيله ها پى در پى در رفت و آمد بودند، گويى سرزمين هاى اسلامى صفحه شطرنج بود و آنان مهره هاى آن. كتابى در شرق اسلامى نوشته مى شد در كمتر از هشت ماه به غرب اسلامى مى رسيد وبدان خرده مى گرفتند ويا مى پذيرفتند. اگر آن عالمان چنان محيط گسترده اى نداشتند و از حال وانديشه هم بى خبر مى ماندند ممكن نبود علم چنان سير صعودى را داشته باشد.

در كنار اين عامل، عامل ديگرى هم بود و آن اينكه در چنان دورانى، حاكمان در كار دانشمندان دخالت نمى كردند. بغداد با مصر و يا افريقا در زد و خورد بود اما عالمان مسلمان سرگرم كار خود بودند و از اين سو به آن سو سفر مى كردند وهرجا پا مى نهادند

ـ(73)ـ

كشورشان به حساب مى آمد.

سير نزولى در علوم اسلامى از روزى پديد آمد كه خليفه و حاكمان دست نشانده اش در كار علم و تعليم آن دخالت كردند. خواندن علوم عقلى، حتى هندسه و رياضيات ممنوع شد و پس از آن حادثه هاى بزرگ ديگرى كه به جدائى كشورهاى اسلامى از يكديگر منتهى گرديد و همه تان از آن آگاهيد و از اين تاريخ بود كه خواب غفلت بر حوزه اسلامى چيره گرديد.

اما در حوزه دين و اعتقادات دينى متاسفانه مسلمانان چنان دورانى را نيز ديدند و آن دو عامل به صورتى ديگر در اين حوزه دخالت كرد و اثر نامطلوب آن كمتر از ركود علمى مسلمانان نبود. برادرى اسلامى و تسامح دينى به فراموشى سپرده شد. دخالت سياست ها در هرچه بيشتر قوى ساختن اين دو عامل تفرقه انگيز قرن ها آنانرا به جان هم افكند. مى دانيم مسلمانان دراجراى احكام فرعى درعصر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلم و پس از او در عصر خلفا از كتاب و سنّت استفاده مى كردند، و اگر حكمى نمى يافتند راى و اجتهاد خود را به كار ميبردند و گاه اين اجتهادها مخالف يكديگر بود. اما در سده هاى چهارم و پنجم كمتر حوزه اى ديده مى شود كه مسلمانان بر سر مساله اى فقهى به جان هم نيفتند.

ما تاريخ اجتماعى مسلمانان را در آن دوره مى خوانيم و از درگيرى هائى كه در شهرهاى اسلامى از جمله بغداد ميان شيعه و اهل سنت و سنى حنفى و شافعى و مالكى رخ داده است آگاه و متاسف مى شويم و مى بينيم در آن روزگار «اصبحتم بنعمته اخواناً» جاى خود را به «اصبحتم بكفر الله اعداءً» داده است.

خوشبختانه امروز به موازات بيدارى سياسى، بيدارى دينى هم پديد آمده است. در سده اخير و بخصوص پس از دو جنگ جهانى كه در سده چهاردهم هجرى و بيستم ميلادى رخ داد، مسلمانان نه تنها از پيشرفت غرب و عقب ماندن خود در زمينه هاى مختلف صنعت آگاه شدند بلكه بسيارى از روشن بينانِ آنان دريافتند درگيرى هاى مذهبى

ـ(74)ـ

در اين عقب ماندگى بى تاثير نبوده است. آن خلاف ها مسلمانان را از هم جدا كرد و جدا شدن، همكارى را متوقف ساخت، سپاس خدا را كه از نو همكاريهاى مشترک آغاز شده و هر چند مراحل نخستين را مى پيمايد، اميد مى رود گسترده گردد.

آشنائى دانشمندان مذهب هاى مختلف باهم و رفت و آمد آنان به كشورهاى يكديگر و بحث و تبادل نظر و در نظر گرفتن اين نكته كه وجوه اشتراك، بسيار بيشتر از موارد افتراق است، همه اين عامل ها زمينه نزديكى را پديد آورده است. اين نزديكى به تاسيس دار التقريب در مصر و مجمع التقريب در ايران منتهى گرديد و چنانكه ديده مى شود نتيجه هاى سودمندى بدست آمده است.

آنچه در پايان بايد بگويم اين است كه ما اگر در زمينه صنعت از مغرب زمين عقب مانده ايم از جهت رسالت انسانى و هدايت افكار عمومى پيوسته در خط مقدم بوديم.

بشريت از آغاز تاكنون انواع مكتب هاى سياسى و اقتصادى را پديد آورده و به تجربه گذاشته، اما سودى را كه خواهان آنست - سعادت جامعه - بدست نياورده، مسلمانان اين افتخار را دارند كه مى توانند بگويند قرآن و سنّت پيامبر گمشده آنان را در كف ايشان خواهد نهاد و عدالت را كه خواهان آنند برايشان تامين خواهد كرد بشرط آنكه بخواهند و پى بدست آوردن آن بروند.