شیخ عزالدین قسام
شیخ عزالدین قسام در سال ۱۸۸۱ میلادی مصادف با ۱۲۶۱ شمسی، در روستای (جبله) واقع در بخش لاذقیه سوریه در خانواده مذهبی متولد شد.
پدرش شیخ عبدالقادر مصطفی قسام، از کارمندان حوزۀ علوم شریعت اسلامی بود و مادرش حلیمه قصاب، در یک خانوادۀ تحصیلکرده و مذهبی پرورشیافته بود. پدر قسام در مکتبخانه روستا به اهالی، قرآن کریم، زبان عربی، خط و ریاضیات آموزش میداد و با یاددادن سرودهای دینی، روحیۀ جهاد و حماسه را در میان ساکنان روستا برمیانگیخت، وی همچنین برای مدتی بازپرس ویژۀ دادگاه بود.
عزالدین قسام در مکتبخانه روستا خواندن، نوشتن و تلاوت قرآن را آموخت و در این زمینه از تمامی هم سن و سالان خود برتر بود.
قسام در ۱۴ سالگی برای کسب علوم دینی به دانشگاه الازهر مصر رفت و مدت ۸ سال در آنجا اقامت نمود و از محضر اساتید آن دانشگاه و از جمله شیخ محمد عبده استفاده نمود.
در سال ۱۹۰۶ عزالدین قسام پس از ده سال علماندوزی و کسب معرفت در الازهر و اخذ دانشنامه از این دانشگاه به جبله بازگشت و سپس برای آشنا شدن با شیوۀ تدریس در دانشگاههای ترکیه، به این کشور سفر کرد.
پس از بازگشت از ترکیه مانند پدرش در مسجد سلطان بن ادهم قطبالدین به تدریس مشغول شد. وی به کودکان روستای جبله خواندن، نوشتن، حفظ قرآن کریم و علوم حدیث آموخت و در مسجد المنصوری واقع در مرکز این روستا، نمازجمعه به پا میداشت.
قسام و یارانش در زمان سکونتشان در حیفا که پناهگاه کشاورزان فقیری بود که در نتیجه حمله اشغالگران، خانههایشان در روستاها تخریب و موطن مهاجران یهودی شده بود برای بهبود اوضاع معیشتی کشاورزان، تلاش بسیاری میکردند.
وی با برپایی کلاسهای شبانه به مبارزه با بیسوادی برخاست. اندکی نگذشت که کشاورزان ساکن منطقه شمالی و کارگران به شیخ احترام ویژهای گذاردند و شیفته اخلاق و منش خداپسندانه وی شدند.
بعدها وی از سوی مجلس اعلای اسلامی بهعنوان امام جماعت مسجد «استقلال» حیفا که در آن روزها از مراکز مهم فعالیت صهیونیستها بود انتخاب شد وبا فن سخنوری بالایی که داشت مردم را بر جهاد علیه صهیونیستها دعوت میکرد و بهموازات آن علیه فرقههای ضاله چون قادیانیه و بهائیت که آن منطقه را با پشتیبانی انگلیسیها تبدیل به منطقه نفوذ خود نموده بودند مبارزه میکرد.
قسام علاوه بر مسئولیت امام جماعت مسجد استقلال بهعنوان «مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق»، منسوب گردید.
قسام بعدها به ریاست «جمعیت جوانان مسلمان» که در سال ۱۹۲۷ تأسیس شده بود رسید.
فعالیت سیاسی و اجتماعی
محل کار و تدریس وی همواره پناه و ملجأ جنبش ملی فلسطین بود. بعدها، وی از سوی مجلس اعلای اسلامی بهعنوان امام مسجد «استقلال» حیفا و «مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق»، منسوب گردید.
وظایف و اموری که در حیفا به عهده قسام گذارده شد این فرصت را به وی داد که هرچه بیشتر با توده مردم بهویژه گروههای متعهد و روشنفکر، تماس نزدیک برقرار کند. در آن زمان حیفا از مراکز مهم فعالیت صهیونیستها محسوب میشد. قسام بعدها به ریاست «جمعیت جوانان مسلمان» که به سال 1927 تشکیل گردیده بود، رسید.
وی از این طریق توانست با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند و آنچه را که انتظار داشت، به دست آورد و آن تشکیل گروهی بود که «هسته انقلاب» علیه استعمار و صهیونیسم شد. وی پس از چند سال سکونت در حیفا به آرزویش رسید و یک گروه زیرزمینی تشکیل داد. دو اصل این گروه آن بود که هر عضو باید خودش اسلحهاش را تأمین کند و دیگر اینکه در حد مقدور باید به گروه کمک مالی نماید.
بارقه های مبارزه با استعمار
عزالدین قسام در کنار فراگیری علم، به جنبشهای آزادی خواه نیز توجه خاصی داشت و به دلیل احاطه بر علوم اسلامی و دیدگاههای استقلالطلبانه و ضداستعماری خود وجهه و اعتبار والائی نزد مردم سوریه، مصر، لبنان و فلسطین یافت و از قدرت و نفوذ فوقالعادهای نزد مردم خاورمیانه برخوردار شد.
به همین دلیل فرانسه و انگلستان که قدرتهای استعماری آن روز بوده و کشورهای خاورمیانه را طی پیمانی میان خود تقسیم کرده بودند، به او به عنوان دشمن خود مینگریستند.
قسام در مصر با استعمار انگلیس و سلطه آن بر ملت و ذخایر ملی این کشور آشنا شد و در همان وقت در اندیشه ضرورت مبارزه با نیروهای استعمارگر بود.
سازماندهی تشکیلات قسامیون
وظایف و اموری که در حیفا به عهده قسام بود این فرصت را به وی داد که هر چه بیشتر با توده مردم به ویژه گروههای متعهد و روشنفکر، ارتباط برقرار کند و در سال 1925 میلادی، به هدفش که تشکیل یک گروه زیر زمینی یا همان گروه «هسته انقلاب» با انگیزه مبارزه علیه استعمار و صهیونیسم بود رسید.
او در حالیکه به شغل وکالت در حیفا مشغول بود، به روستاهای فلسطین سرمیزد و در تماسهای خود با کشاورزان در روستاها و نمازگزاران توانست شماری از نیروها و عناصر انقلابی را جذب کند و در هستههای مخفی سازمان دهد.
قسام تمام فعالیت خویش را که همان مبارزه علیه تشکیل دولت یهود بود، در پنهانی کامل انجام میداد و فقط اشخاصی که سالها مورد آزمایش وی قرار گرفته و سلامت و رازنگهداری خود را اثبات نموده بودند، از فعالیت و تشکیلات او آگاهی داشتند.
طرفداران قسام بیشتر از طبقه کارگران، کشاورزان و فروشندگانی بودند که در جلسات درس وی نیز حاضر میشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن برای نبرد مسلحانه به هنگام قیام مردمی، آشنا مینمود.
افراد نامزد عضویت برای مدتی تحت کنترل و آموزش قرار می گرفتند. هر شخصی که قصد ورود به تشکیلات قسامیون را داشت با ادای سوگند با خدا پیمان می بست تا ضمن تعهد به راستگویی و درستکاری، تمامی احکام اسلام را رعایت کرده و پاسدار ایدئولوژی اسلامی باشد.
پس از پذیرش عضویت افراد در تشکیلات، علاوه بر آموزشهای نظامی به آموزشهای مذهبی نیز اهمیت داده می شد. هر یک از اعضا مکلف بود در حد توان، تعدادی از آیات و احادیث جهاد در راه خدا را حفظ نماید. اعضا همچنین درسهایی در مورد جنگهای صدر اسلام میآموختند.
او از افراد خود گروههای کوچکی متشکل از یک مسئول و 5 نفر عضو، به وجود آورد. اعضای هر یک از این گروهها تنها همدیگر و قسام را میشناختند و هیچگونه آگاهی از اعضای گروههای دیگر نداشتند.در کنار این گروهها وی به تشکیل کادرهای رهبری، عمدتاً از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله کادر آموزش نظامی، کادر جمعآوری پول و امکانات، کادر روابط مردمی و سیاسی، کادر تهیه اسلحه و کادر کسب اطلاع از وضعیت انگلیس و صهیونیسم.
از مهمترین کادرهایی که قسام تشکیل داد، کادر تبلیغات انقلاب بود. وظیفه این گروه، توجیه مردم به عدم همکاری و اعتماد به انگلیس بود و توصیه به این که تنها راه رسیدن به اهداف، جهاد در راه خداست، و بیتوجهی به دسیسههای صهیونیسم و انگلیس که سعی در بر هم زدن یکپارچگی مردم داشتند.
تمام اعضای تشکیلات زیرزمینی قسام، نزد مردم ناشناخته بودند و فقط پس از شهادت قسام، نام بعضی از این اعضا دانسته شد.
قسام در سال 1928 میلادی، 12 گروه جهادی را مرکب از (العبد قاسم ، محمد زعروره، محومد صال محمد و خلیل محمد عیسی) مشهور به ابوابراهیم الکبیر را پایهریزی نمود.
عملیات مبارزان قسام
گردانهای شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی حماس که به یمن نام مبارک شیخ قسام و پایبندی به اصولی که تا رسیدن به لحظه پرافتخار شهادت بدان پایبند بود، این نام را برای خود برگزید و مقاومت را تنها راه آزادی سرزمین فلسطین اشغالی از یوغ دشمنان صهیونیست میداند.
عملیات مبارزان قسامی تنها به حمله به شهرکهای اشغالی صهیونیستها خلاصه نمیشد و شامل تعقیب و شکنجه کسانی میشد که با رژیم صهیونیستی همکاری کرده و برای سازمان اطلاعات انگلیس جاسوسی و یا به فروش اراضی به یهودیان و دلالی برای آنان میکردند.
مبارزه با گشتیهای ارتش و پلیس، بستن راهها و حمله به قرارگاه های ارتش و مراکز پلیس، حمله به نگهبانان شهرکهای یهودینشین و بمبگذاری، از دیگر اقدامات مبارزان قسامی شمار میآمد.
عملیات های قسام بسان روحی تازه در کالبد فلسطینیان دمیده شد و آنان را به تکاپو واداشت، دولت انگلیس اعلام کرد که هر کس درباره مجریان این عملیات اطلاعاتی ارائه دهد، پاداش خوبی دریافت خواهد کرد. این عملیات در واقع در دل و جان یهودیان رعب و وحشت افکنده بود. یهودیان نخستین باری بود که میدیدند علیه آنان عملیاتهای نظامی صورت میگیرد.
دولت انگلیسی و یهود از ترس این عملیاتها جاسوسهای خود را در مناطق مختلف مستقر کردند و با کمترین شک نسبت به کسی، او را بازداشت میکردند.
بدین ترتیب تحرکات و فعالیت های گروه قسام با مشکلات متعددی مواجه گردید. پلیس انگلیس توانست درباره نیرو و تجهیزات نظامی و مکان عملیات این گروه اطلاعاتی جمع آوری کند.
اولین عملیات، در سال 1931 میلادی، علیه آبادی صهیونیستنشین (الیاجور) در نزدیکی حیفا به وقوع پیوست که طی آن سه صهیونیست به هلاکت رسیدند. این عملیات علیه مستعمرههای صهیونیست نشین همواره استمرار داشت.
حوادث سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ که طی آن، روند مهاجرت صهیونیستها به اسرائیل، گرایش صهیونیستها به تشکیل گروههای تروریستی با کمک اسراییل و نیز توسعه زمینهای اسرائیلی شتابی فزاینده و قابل توجه یافت؛ قسام را وادار نمود که پیش از فراهم آمدن امکانات و نیرو، عملیات نظامی را آغاز کند.
مهاجرت سیلآسای یهودیان با انجام اعمال تروریستی گروههای یهودی علیه سکنه مسلمان و عرب فلسطین صورت میگرفت. هدف صهیونیستها فراری دادن اعراب فلسطینی و جایگزین ساختن یهودیان تازه وارد بوده است.
با صدور فرمان قسام، زنجیرهای از عملیات نظامی علیه مناطق صهیونیست نشین و گشتیهای ارتش بریتانیا و پلیس به وقوع پیوست. این عملیات به صورت تکهای چریکی و غافلگیرانه و به شکل جنگ و گریز، انجام میشد.
این اقدامات انقلابی منجر به وارد شدن خسارات زیادی به زمینهای کشاورزی و داراییهای صهیونیستها و کشته شدن چند تن از نیروهای انگلیسی و صهیونیست گردید.
عملیات مسلحانه و ترور دشمنان، روز به روز افزایش مییافت، اما طولی نکشید که قسام و همرزمان وی تصمیم گرفتند که حرکت خود را آشکار کنند که در ۱۹۳۵ به شکل مبارزه مسلحانه و خونین علیه استعمارگران انگلیس و تروریستهای یهودی درآمد.
قیام علیه استعمار فرانسه
عزالدین قسام همزمان با شکلگیری قیام اسلامی شیعیان عراق علیه قوای استعمارگر انگستان در ۱۹۱۹، نهضتی را در شمال سوریه همراه با شیخ صالحعلی از علمای مبارز سوریه، علیه قوای استعمارگر فرانسه بهراهانداخت.
در این قیام یک ساله که عزالدین و مرحوم عمر بیطار از طلایه داران جهاد مسلحانه رهبری میکردند، تلفات قابل ملاحظهای به نیروهای اشغالگر فرانسوی وارد آوردند.
فرانسوی ها تلاش کردند تا با دادن پیشنهادهایی فریبنده نظیر دادن پست و مقامهای عالی، شیخ را از ادامه مبارزه بازدارند، اما او به تمامی این پیشنهادها پاسخ رد داد.
اصرار قسام بر مقاومت دادگاه نظامی فرانسه در لاذقیه را بر آن داشت تا حکم اعدام وی و شماری از یارانش را صادر کند. سپس شیخ به منظور رها شدن از تعقیب فرانسوی ها به دمشق و از آنجا به فلسطین رفت.
ارتباط با مردم
شیخ عزالدین قسام فردی جذاب، خوش برخورد و سخنوری توانا بود. وی از ۱۹۲۹ که به عنوان مسئول قانونی امور ازدواج و طلاق تعیین گردید و به روستاها هم سر میکشید و در مجالس ازدواج شرکت میکرد. از این طریق بود که علاوه بر ارتباط با مردم، از اوضاع و اخبار جامعه نیز باخبر میشد.
از دوستان وی نقل شده است که او با روشنفکران و طرفداران روشهای مسالمتآمیز در مبارزه، به بحث میپرداخت. در مسجد سخنرانی میکرد و با دقت نمازگزاران را زیر نظر داشت و هر کس را برای مبارزه آماده و مهیا میدید، جذب میکرد و وی را به مبارزه برای رهایی فلسطین، دعوت مینمود.
قسام تمام فعالیت خویش را که همان مبارزه علیه تشکیل دولت ملی یهود بود، در پنهانی کامل انجام میداد و فقط اشخاصی که سالها مورد آزمایش وی قرار گرفته و سلامت و راز نگهداری خود را اثبات نموده بودند، از فعالیت و تشکیلات او آگاهی داشتند.
وی مردم را در دعوت به بیداری و آگاهی علیه نقشههای شوم استعمار و صهیونیسم، به اتحاد و یکپارچگی فرامیخواند و با دمیدن روح جهاد در آنان، همگی را به پیروزی از تجربیات گذشتگان ترغیب میکرد.
طرفداران قسام
طرفداران قسام بیشتر از طبقه کارگران، کشاورزان و فروشندگانی بودند که در جلسات درس وی نیز حاضر میشدند و قسام آنان را به ضرورت جهاد و آماده شدن برای نبرد مسلحانه به هنگام قیاس مردمی، آشنا مینمود.
با گذشت زمان، هسته انقلاب، با سرعت زیاد گرداگرد قسام شکل گرفت. وی نیز با توانایی شگفت انگیز، افراد جدید را در تشکیلات خویش رهبری میکرد. او از افراد خود گروههای کوچکی متشکل از یک مسئول و ۵ نفر عضو، به وجود آورد.
اعضای هر یک از این گروهها تنها همدیگر و رهبر (قسام) را میشناختند و هیچگونه آگاهی بر اعضای گروهها نداشتند. وی به تشکیل کادرهای رهبری، عمدتا از افراد سرشناس سازمان، اقدام نمود. از جمله، کادر آموزش نظامی، کادر جمع آوری پول و امکانات، کادر روابط مردمی و سیاسی، کادر تهیه اسلحه و کادر کسب اطلاع از وضعیت انگلیس و صهیونیسم.
تشکیلات مسلحانه
قسام در تعدادی از روستاهای استان شمالی، تشکیلات مسلحانه زیرزمینی، سازمان داده بود. وظیفه این گروه درگیری با نیروهای انگلیس و کمک به مجاهدین به هنگام درگیری ایشان با صهیونیستها و انگلیسیها بود. بعدها که فعالیت سازمان زیرزمینی قسام علنی شد، تعداد زیادی از همین جوانان وطن پرست، به آن ملحق شدند.
قسام مراحل انقلاب را به شرح زیر برنامه ریزی کرده بود:
- اعتماد به نفس و ترویج روحیه قیام مسلحانه؛
- تشکیل گروههای زیرزمینی
- تشکیل کمیتههای رهبری برای جمع آوری کمک جهت تهیه اسلحه
- انقلاب مسلحانه.
شروع عملیات نظامی
قسام در طول انجام این برنامه، همراه با دیگر همکارانش، تلاش میکردند تا نفرات بیشتری را جذب کنند و آموزش دهند تا پس از تکمیل نفرات لازم و فرا رسیدن وقت مناسب، انقلاب سراسری فلسطین آغاز شود.
ولی حوادث ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ وی را واداشت تا پیش از فراهم آوردن امکانات و نفرات، عملیات نظامی را آغاز کند. عوامل مهم این تغییر برنامه عبارت بود از:
- هجرت وحشت آور صهیونیستها به فلسطین؛
- گرایش صهیونیستها به تشکیل گروههای تروریست با کمک انگلیس؛
- توسعه زمینهای صهیونیستها و فعالیت شدید زمینداران، خائنان و جاسوسان به نفع دشمن؛
وقتی که قسام فرمان عملیات مسلحانه علیه دشمن را صادر کرد، هیچ یک از مردم و یا انگلیسیها و صهیونیستها چیزی از سازمان وی نمیدانستند. زیرا او در حیفا به انجام کارهای روزانه مشغول بود و همه وی را میدیدند. سازمان انقلابی قسام تنها ۲۰۰ رزمنده و ۸۰۰ نفر هوادار داشت.
با صدور فرمان قسام، زنجیرهای از عملیات نظامی علیه مناطق صهیونیستنشین و گشتیهای ارتش بریتانیا و پلیس به وقوع پیوست. این عملیات به صورت تکهای چریکی و غافلگیرانه و به شکل جنگ و گریز، انجام میشد. این اقدامات انقلابی منجر به وارد شدن خسارات زیادی به زمینهای کشاورزی و داراییهای صهیونیستها و کشته شدن چند تن از نیروهای انگلیسی و صهیونیست گردید.
عملیات مسلحانه و ترور دشمنان، روز به روز افزایش مییافت، اما طولی نکشید که قسام وهمرزمان وی تصمیم گرفتند که حرکت خود را آشکار کنند. هدف آنان از این تصمیم، بیان اهداف الهی خود، بالا بردن روحیه سلحشوری در مردم و خنثی کردن تبلیغات دشمن بود که سعی در مخدوش نمودن اهداف و ماهیت گروه قسام داشت و شایع کرده بود که هدف مهاجمان، غارت اموال و سلب آسایش مردم است.
آشکارشدن نهضت
بالاخره، افزایش تعداد مهاجران یهودی به فلسطین و مسلح شدن صهیونیستها در ۱۹۳۵ وضع را به حدی بحرانی کرده بود که دیگر مخفی نگه داشتن نهضت، جایز نبود. لذا قرار شد که عملیات از مناطق کوهستانی شمال فلسطین، آغاز گردد.
نیروهای انگلیسی در پی آگاهی از امکان آغاز عملیات از منطقه یعبد در حیفا به جستجوی وسیعی برای دستگیری قسام، که نمیدانستند آیا در حیفا به سر میبرد یا در یعبد، دست زدند.
آنها پس از ناکامی در قدم اول، در حالی که هواپیماهای شناسایی مشغول گشت بر فراز یورش بودند، به یعبد، محل استقرار نیروهای قسام یورش بردند. پس از ۵ رزو درگیری، هنگامی که نیروهی اشغالگر از حضور شخص قسام بین مجاهدان اطمینان یافتند، حمله سختی بر گروه قسام وارد کردند که با رشادت و پایمردی نیروهای انقلابی با شکست مواجه شد.
پس از این شکست، انگلیس با فرستادن تعدادی از افراد پلیس عرب و دوستان قسام، سعی در به تسلیم کشاندن وی را داشت ولی قسام و همرزمان او، با رد تسلیم و سازش، مبارزه تا نیل به شهادت را برگزیدند.
حمله دشمن و شهادت قسام
نیروهای دولتی در پی حملهای دیگر برآمدند و با انواع زرهپوش، تانک و هواپیما، هجوم گسترده و سنگینی را علیه نیروهای قسام صورت دادند. انقلابیون پس از اطلاع از این هجوم سنگین، به قسام پیشنهاد کردند با محافظان خود، از صحنه جنگ بیرون رود ولی او این پیشنهاد را نپذیرفت و آماده جنگ و شهادت شد.
در تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۳۵، درگیری سختی بین انقلابیون و نیروهای دولتی به وقوع پیوست و طی آن تعداد زیادی از افراد دشمن کشته و گروهی از انقلابیون به شهات رسیدند و جمع دیگری زخمی شدند.
در عصر همین روز درگیری دیگری شروع شد و طی آن شیخ عزالدین قسام شهید و عده دیگری از همرزمانش مجروح گردیدند. پس از شهادت قسام، دیگر همرزمان وی با شکستن حلقه محاصره، به شمال فلسطین گریختند و جنازه فرمانده شهید خود را به شهر حیفا بردند.
برای شرکت در مراسم تشییع جنازه قسام، تعداد زیادی از رهبران و بزرگان فلسطین راهی حیفا شدند و این شهر مملو از جمعیتی بود که از سراسر فلسطین آمده بودند.