امام خامنه ای (دام ظله)
![امام خامنه ای (دام ظله)](https://taqrib.ir/upload_list/source/Pioneer/khamenei_1.jpg)
خامنهای، سیدعلی (۲۹ فروردین ۱۳۱۸/ ۲۸صفر ۱۳۵۸/ ۱۹ آوریل ۱۹۳۹)، فرزند سیدجواد، دومین رهبر انقلاب اسلامی ایران
سید علی حسینی خامنهای فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنهای، در فروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگی مرحوم سید جواد خامنهای هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینی، بسیار ساده: «پدرم روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشهگیر [...] زندگی ما بهسختی میگذشت. من یادم هست شبهایی اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد. [...] آن شام هم نان و کشمش بود.»
خانهای که خانوادهی سید جواد در آن زندگی میکردند در یکی از محلههای فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدری من که در آن متولد شدهام، تا چهار پنج سالگی من، یک خانهی ۶۰ ـ ۷۰ متری در محلهی فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفهای! هنگامی که برای پدرم میهمان میآمد -و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت- همهی ما باید به زیرزمین میرفتیم تا مهمان برود. بعد عدهای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم.»
خاندان : پدر
پدرش سیدجواد خامنهای (۲۰جمادیالثانی ۱۳۱۳نجف، ۱۶ آذر۱۲۷۴/۱۴ تیر ۱۳۶۵) از علما و مجتهدان عصر خود بود که در نجف متولد شد و در کودکی همراه خانوادهاش به تبریز آمد. پس از اتمام دورهی سطح، در حدود ۱۳۳۶ق به مشهد مهاجرت کرد[۸] و در فقه و اصول از محضر بزرگانی چون حاجآقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی (کفائی)، میرزا مهدی اصفهانی و حاج فاضل خراسانی و در فلسفه از محضر آقابزرگ حکیم شهیدی و شیخ اسدالله یزدی بهرهمند گردید[۹] . سپس در ۱۳۴۵ق به نجف رفت و از حوزهی درس میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقاضیاءالدین عراقی کسب فیض کرد و از سه نفر مذکور اجازهی اجتهاد گرفت[۱۰] . او در پی تصمیم بازگشت به ایران راهی مشهد شد و برای همیشه در آن شهر اقامت گزید و ضمن تدریس، امامت مسجد صدیقیهای بازار مشهد (مسجد آذربایجانیها) را عهدهدار گردید[۱۱] . او همچنین از امامان جماعت مسجد جامع گوهرشاد نیز بود[۱۲] وی علاقهی زیادی به مطالعه داشت. مباحثات علمی روزانه وی با همردیفان از جمله حاج میرزا حسین عبائی، حاج سید علیاکبر خوئی، حاج میرزا حبیب ملکی و ... تا دهها سال ادامه داشت. همچنین فردی پرهیزگار و بیتوجه به امور دنیوی بود و زندگی زاهدانهای داشت[۱۳] .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آنکه فرزندانش به مقامات عالی سیاسی و اجرایی رسیدند، همچنان به زندگی زاهدانهی خود ادامه داد. به دلیل بهرهمندی از کمالات انسانی همواره مورد وثوق مردم بود. در رواق پشت ضریح مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد[۱۴] . امام خمینی در پیام تسلیتی به آیتالله خامنهای به مناسبت فوت پدرش، آیتالله سیدجواد خامنهای را عالمی با تقوا و متعهد برشمرد[۱۵] .
جد اعلای ایشان سیدمحمد حسینی تفرشی نسب به سادات افطسی میرساند. شجره وی به سلطانالعلماء احمد، معروف به سلطان سیداحمد میرسد که با پنج واسطه از اخلاف امام سجاد (ع)، است. جدش سیدحسین خامنهای (تولد حدود ۱۲۵۹ق/ درگذشت ۲۰ ربیعالثانی ۱۳۲۵ق) در خامنه به دنیا آمد و در نجف نزد اساتید بزرگی چون سیدحسین کوهکمری، فاضل ایروانی، فاضل شربیانی، میرزا باقر شکی و میرزا محمدحسن شیرازی تلمذ کرد و پس از طی مدارج علوم دینی در حوزهی علمیهی نجف اشرف، در زمرهی فقها و مدرسان آن حوزه قرار گرفت. او در سال ۱۳۱۶ق به تبریز آمد[۱] و مدرس مدرسهی طالبیه و امام جماعت مسجد جامع آن شهر شد[۲] . دارای افکار بلند سیاسی و اجتماعی و از علمای طرفدار مشروطه بود و همواره مردم را به حمایت و پاسداری از نهضت مشروطه تشویق میکرد[۳] . برخی از آثار علمی ایشان از جمله حاشیه بر کتابهای ریاضالمسائل، قوانینالاصول، مکاسب شیخ انصاری، فوائدالاصول و شرح لمعه وقف کتابخانهی حسینیهی شوشتری نجف شد[۴] . شیخ محمد خیابانی، روحانی مبارز و مجاهد عصر مشروطه، شاگرد و داماد وی بود[۵] . سیدمحمد خامنهای (۱۲۹۳ نجف/شعبان ۱۳۵۳ق نجف) مشهور به پیغمبر[۶] ، عموی آیتالله خامنهای از شاگردان آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی و دیگر بزرگان نجف بود، و فردی آگاه به مسائل زمان و از رجال طرفدار مشروطه بهشمار میرفت[۷] .
وحدت از منظر مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري به موضوع وحدت چنان اهميتي ميدهند که آن را به عنوان مسألهاي استراتژيک و نه تاکتيکي معرفي نموده و همواره علما، روشنفکران، برجستگان سياسي و آحاد امت اسلامي را به وحدت ذيل دستورات و آموزههاي قرآن کريم و ارادت و محبت به پيامبر اسلام دعوت کردهاند. وحدت در نگاه مقام معظم رهبري به معناي نبودن تفرقه، درگيري و کشمکش است اتحاد و انسجام اسلامي در ديدگاه مقام معظم رهبري بسيار اهميت دارد. ايشان از نخستين روزهاي مسووليت مهم رهبري، اين مسأله را در مناسبت هاي متعدد گوشزد فرموده و همواره از خطرها و آسيب هاي احتمالي موجود در اين مسأله ياد کردهاند. ايشان مسأله وحدت را داراي پيچيدگي خاص خود ميدانند و آن را در صورتي حائز اهميت ميدانند که اولاً به از بين رفتن اختلافات منجر شود و ثانياً حاکميت اسلامي را به همراه داشته باشد. در مسأله وحدت، دو نقطه يا دو جهتگيري اساسي وجود دارد که هر کدام به تنهايي، حائز اهميت هستند. وقتي ما شعار وحدت ميدهيم، اين دو نکته اساسي بايد مورد توجه ما باشد و همينها است که براي زندگي عملي مسلمانان، کارساز است: يکي از اين دو نکته، عبارت است از رفع اختلافات و تناقض ها، درگيري ها، تضادها و کارشکني ها که از قرنها پيش تا امروز، ميان طوايف و فرق مسلمانان وجود داشته است و هميشه هم اين تناقضها به ضرر مسلمانان تمام شده است. اگر به تاريخ اسلام برگرديم، خواهيم ديد که زمان و مبدأ همه و يا قسمت اعظم اين تعارض ها و تناقض ها، به دستگاه هاي قدرت مادي بر ميگردد. تاريخ اسلام را ملاحظه کنيد، خواهيم ديد که از اختلافات اوليه ـ يعني مسأله خلق قرآن و امثال آن ـ تا بقيه اختلاف هايي که در طول زمان، بين فرق اسلامي ـ مخصوصاً در زمان هاي بيشتري بين شيعه و سني ـ اتفاق افتاده است، تقريباً، سر نخ اين اختلافات در تمام بلاد اسلامي، دست قدرتها است. وحدتي که ما اعلام ميداريم و شعار ميدهيم و به آن دل بسته هستيم و دنبال آن، حرکت و کار ميکنيم، نخستين نقطهاش بايد ناظر به رفع اين تعارضها، تناقضها، اختلافها و درگيريها باشد، که خداي متعال به اين راضي است و مؤمنان و مخلصان، اولياء و عقلا، از آن خشنودند (موحدي، 1387ش، ص142).
قام معظم رهبري با حساسيت و دقت انسجام و اتحاد اسلامي را مورد بررسي قرار داده و نه تنها با گفتار و بيانات خود در اين زمينه گام برداشتهاند بلکه در حيطه عمل با تأسيس مجمع تقريب مذاهب اسلامي، حمايت بيدريغ از کنفرانس وحدت اسلامي و نامگذاري سال 1386ش به نام سال « اتحاد ملي و انسجام اسلامي»، اين ضرورت و اهميت را اثبات نمودند.
از ديدگاه مقام معظم رهبري ترقي و تعالي دنياي اسلام جز با انسجام اسلامي امکانپذير نميباشد: «در دايرهاي وسيع، رمز پيروزي امت اسلامي وحدت کلمه است. اگر امت اسلامي ميخواهد در ميدانهاي علم، ترقي، پيشرفت مادي، تسلط بر سرنوشت خويش، رهايي از سلطه بيگانگان و سعادت دروني و بيروني پيشرفت کند، راهش با کلمه توحيد و توحيد کلمه است. مراکز قدرت استکباري که از هر عاملي براي تحکيم قدرت خود بر دنيا، استفاده ميکنند، تلاش کردهاند در دنياي اسلام از هر وسيلهاي براي تجزيه، تفرقه و اختلاف استفاده کنند، که متأسفانه تا حدود زيادي هم موفق شدهاند. اگر امروز ملت فلسطين دچار چنين سرنوشت تلخي شده است؛ اگر امروز پيکر ملت فلسطين خونآلود است و مصيبت و غم آن ملت تا اعماق جان انسانهاي دردمند نفوذ کرده است، به خاطر اختلاف کلمه مسلمانان است. اگر وحدت کلمه بود، اين وضعيت به وجود نميآمد. اگر عراق اسلامي زير چکمه اشغال گران درآمده است، به خاطر اختلاف کلمه مسلمانان است؛ اگر امروز کشورهاي خاورميانه با فريادهاي مستانه و مغرورانه آمريکا مستقيماً تهديد ميشوند، به خاطر اختلاف کلمه مسلمانان است و اگر مسلمانان ميخواهند از اين خفت نجات پيدا کنند و اگر ميخواهند فلسطين را نجات دهند و اگر ميخواهند در افغانستان، عراق و ساير بلاد اسلامي، دشمن نتواند جسم و جان مسلمانان را زير فشار قرار دهد، راهش در وحدت کلمه و وحدت ملتها، دولتها و وحدت شعارهاست» (بيانات رهبري در ديدار کارگزاران نظام به مناسبت عيد سعيد فطر، 21/11/1375).
وحدت به قول رهبر معظم انقلاب يعني: نبودن تفرقه، نفاق، درگيري و کشمکش. حتي دو جماعتي که از لحاظ اعتقاد ديني مثل هم نباشند ميتوانند در کنار هم باشند و ميتوانند دعوا نکنند. مقام معظم رهبري، مباني فلسفي وحدت را اينگونه بيان فرموده است: «بناي توحيد که مبناي فکري و اعتقادي و اجتماعي و عملي ماست در وحدت است.در جامعهاي که بر مبناي شرک بنا شده باشد، طبقات انسان هم جدا و بيگانه از يکديگر است. در جامعه توحيدي، که وقتي مبدأ و صاحب هستي و سلطان عالم وجود و حي و قيوم و قاهري که همه حرکات و پديدههاي عالم، مرهون اراده و قدرت او ميباشد، يکي است، انسان ها با يکديگر خويشاوندند؛ چون به آن خدا وصلاند، به يک جا متصلاند و از يک جا مدد و کمک ميگيرند. ولايت هم معنايش همين است. ولايت، يعني پيوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غيرقابل انفصال و انفکاک. جامعه اسلامي که داراي ولايت است؛ يعني همه اجزاي آن به يکديگر و به آن محور و مرکز اين جامعه، يعني ولي متصل است. لازمه همين ارتباط و اتصال است که جامعه اسلامي در درون خود يکي است و متحد و متصل به هم است و در بيرون نيز اجزاي مساعد با خود را جذب ميکند» (طيبيخواه، 1386ش، ص49). ايشان همچنين وحدت اسلامي را «گرد آمدن صاحبان سليقهها و روشهاي گوناگون بر گرد محور اسلام» (بيانات رهبري در چهلمين روز ارتحال امام خميني، 23/4/1368)، معرفي ميکنند که همان اعتصام به حبلالله است که عموم مسلمانان بدان مکلف گشتهاند.
از نظر مقام معظم رهبري يکي از آسيب هاي جدي جوامع اسلامي در شرايط فعلي، اختلافهاي مذهبي است. ايشان در اين باره ميفرمايد: «حقا وضع مسلمانان از لحاظ تضادها و اختلافات مذهبي، تأسفانگيز است. بسياري از توانايي هاي علمي و فکري مسلمانان در طول تاريخ، صرف تعارض با يکديگر شده است ... تا آن جايي که من يادم ميآيد، درگيريها و تعارضات و جنگهاي مذهبي بين مسلمانان، به وسيله قدرتمندان هدايت شده است. از زمان بني عباس تا زمانهاي بعد، همواره دست هايي، طرفداران عقايد مختلف اسلامي را به جان هم انداختند. اگر اين دست ها نبود، آنها با هم سالها در صلح و آرامش زندگي ميکردند و هيچ مشکلي نداشتند. در زمان حاضر، براي اين که مسلمانان با هم متحد و متفق نباشند و عليه هم کار کنند، تلاش هاي مضاعفي انجام ميگيرد. اين تلاش ها به خصوص در وقتي تشديد پيدا کرده که نياز مسلمانان به وحدت، بيش از هميشه است.» (نجفي، 1390ش، ص14).
مؤلفههاي وحدت و انسجام امت اسلامي در حاکميت اسلامي از ديدگاه رهبري
برخي از مؤلفههاي اتحاد و انسجام امت اسلامي در حاکميت اسلامي از ديدگاه مقام معظم رهبري عبارتند از: 1. مبارزه با خوي خودخواهي و دنياطلبي مسلمانان؛ 2. تسليم نشدن در برابر نظم باطل جهاني؛ 3. استفاده از موقعيت جغرافيايي جهان اسلام؛ 4. مواظبت در برابر خطر قوميت، مذهب و طايفهگري؛ 5. درک اهداف دشمن از جنگ شيعه و سني؛ 6. مبارزه با توطئه عمال تفرقهانگيز دشمنان در دنياي اسلام؛ 7. تصحيح استدلال غلط کشورهاي مسلمان درباره منافع ملي خود؛ 8. عبرت ملتهاي مسلمان از ايران؛ 9. تضعيف و مبارزه با ناسيوناليسم افراطي در کشورهاي مسلمان؛ 10. ايجاد اتحاد در مقابله با صهيونيسم؛ 11. رفع سوء ظن بين دولتها و ملتهاي اسلامي؛ 12. شناخت شخصيت پيامبر اعظم(ص) به عنوان محور انسجام اسلامي؛ 13. اتحاد رؤساي کشورهاي اسلامي؛ 14. رفع دعواهاي رسانهاي و مطبوعاتي عليه مذاهب اسلامي. در اين نوشتار تنها به شرح يکي از موارد فوق اکتفا مينماييم.
وحدت کلمه بين مسلمين
منظور از وحدت کلمه از منظر مقام معضم رهبري آن است که همگان تحت يک کلمة توحيد جمع شوند، زيرا مي فرمايند: «پيغمبر اسلام مي خواست در تمام دنيا وحدت کلمه ايجاد کند. مي خواست تمام ممالک دنيا را تحت يک کلمة توحيد. قرار بدهد.»(خميني،1367: 120). بنابراين مي توان وحدت کلمة بين مسلمين را اين گونه تعريف نمود: ايجاد نوعي يگانگي و همگوني بين منافع و اهداف کساني که داراي خدايي واحد، پيامبري به نام محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و کتابي بنام قرآن کريم هستند و هدف آنها سعادت بشري و رسيدن به قرب الهي است.
بنا به عقيده رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران از مهمترين عوامل اختلاف و تفرقه کشورهايي اسلامي مي توان به اين امر اشاره نمود:
1- دوري از اسلام اصيل و قرآن کريم: يکي از علل از بين رفتن مجد و عظمت مسلمين و به وجود آمدن تفرقه و مشکلات گوناگون ميان آنها، دوري از اسلام و فرامين قرآن است .
2-ملي گرايي: يکي ديگر از عوامل عدم توجه به کشورهاي اسلامي، بحث ملي گرايي است که اين بحث سرانجام به تفرقه و تشتّت مي انجامد. پيامبر بزرگوار اسلام مردم عرب، فارس، روم و... را از ملي گرايي به اسلام گرايي، و از اسلام به ايمان و از ايمان به تقوي و مهاجر في سبيل الله ارتقاء دادند و در نتيجه همة مسلمانان ملل مختلف را متحد ساختند. در حاليکه امروزه استعمار غرب مي کوشد تا مسلمانان را به ملي گرايي سوق دهد و البته در اين راه موفقيت هايي را نيز بدست آورده است به همين علت است که ما شاهد وحدت کلمة قوي بين کشورهاي اسلامي نيستيم.
3- فرقه گرايي: فرقه گرايي نيز نقش مؤثري در ايجاد اختلاف بين مسلمين دارد. اينکه در اسلام فرقه هاي متعددي وجود دارند يک امر طبيعي است. اين امر در طول تايخ اسلام باعث شده تا راه هر نوع مفاهمه و گفتگو بين گروههاي مختلف بسته شود. فِرَق متعدّد اسلامي در حال حاضر هيچ اطلاعات درست و دقيقي از وضعيت و اعتقادات هم ندارند و حتي براي محکوم کردن همديگر، برخي از نکات را گرفته و جداگانه مورد بحث قرار داده و بر عليه هم بکار مي برند و از اين طريق سعي در اثبات حقانيت خود دارند.
4. تفرقه انگيزي قدرتهاي سلطه گر: يکي ديگر از عوامل اختلاف و همين طور جدايي بين کشورهاي اسلامي، ايجاد و القاي تفرقه از سوي قدرتهاي سلطهگر است اين توطئه بارها از سوي آنان عملي شده است .
5- فراموشي ارزشهاي اصيل اسلامي: بسياري از مسلمانان با ارزشهاي اصيل اسلامي فاصله بسيار گرفته اند و حاکمان آنها نيز از آنها در اين زمينه پيشي گرفته اند که اين خود عامل بسياري از تفرقه ها و جدايي ها است. وحدت اگر بخواهد براساس ارزشهاي اسلامي تحقق يابد رکن مؤثر آن ايمان راسخ به اين ارزشها است که متأسفانه امروزه در ميان مسلمانان کمرنگ شده است.
6-دنياگرايي: بسياري از حاکمان کشورهاي اسلامي به شدت اسير تمتعات و تمنيات دنيوي شده اند و آنقدر درگير دنياي خود شده اند که فرصت انديشيدن به آرمان هاي ديني از آنها سلب شده است. همينکه دنياي خود را تأمين کنند براي آنها کمال موفقيت است و توان پرداختن به مقولات ارزشي و آرماني ندارند . 7- وابستگي به دولت ها و قدرتهاي استکباري: يکي ديگر از موانع وحدت دنياي اسلام را بايد در وابستگي حاکمان آن به ابرقدرتها دانست. هنگامي که دولتها از خود اراده اي نداشته باشند و ريز و کلان تصميمات حکومتي را از خارج به آنها ديکته کنند، انتظار تصميمات عاقلانه و حکيمانه از آنان انتظاري بيهوده است.
وحدت شيعه و سني
معناي صحيح وحدت شيعه و اهل سنت اين است که با توجه به اين که بين دو مذهب مشترکات بسياري است، دو گروه بايد بر محور اين مشترکات به هم نزديک شوند؛ براي حفظ و تعالي اسلام با همديگر همکاري و همياري داشته باشند؛ چرا که هر دو دشمن واحدي دارند. دشمنان اسلام، دشمنان هر دو مذهب هستند. در برابر اين دشمنان و براي جلوگيري از سوء استفاده آنان از اختلافات بايد در مقابل آنها بر وجوه اشتراک خود تکيه کنند، تا بتوانند بر دشمنان اسلام که دشمن مشترک شيعه و سني هستند، از خود دفاع کنند. شيعه و سني، قرنهاي طولاني است که در مسائل گوناگون اختلاف نظر دارند و اين امر، گاه از سوي فتنه انگيزان مايۀ گسستها، بلکه نزاعهاي فراوان در تاريخ شده است، و بيگمان، يکي از عللِ ضعف مسلمانان در حال حاضر در برابر هجمۀ استعمار غرب، همين امر بوده است. شيعه و سني هر دو مسلمان و در اعتقادات، احکام، اخلاق و … داراي مشترکات زيادي هستند، البته اختلاف هايي هم دارند که انکارشدني نيست، اما اين اختلاف ها نبايد منجر به خصومت و دشمني شود و به اساس اتحاد و برادري اسلامي ضربه وارد سازد. علامه شرف الدين مي گويد: “سياست سبب جدايي شيعه و سني شد، همو نيز بايد سبب اتحاد شيعه و سني شود(شرف الدين، بي تا: 8). منظور اين است که سياست استعماري و دسيسه هاي بي گانگان فرق اسلامي و از جمله شيعه و سني را از هم جدا کرده است، بايد سياست اسلامي به منظور مقابله با دشمن مشترک نيز آنها را به هم پيوند دهد.
شايد قديميترين و مهمترين حربه تفرقه افکنان در طول تاريخ اسلام، ايجاد جنگ بين مذاهب اسلامي و نفرت آنها از يکديگر باشد. اين کار تا آنجا اهميت يافته است که بودجههاي کلان براي انتشار مطالب تفرقهانگيز بر عليه هر دو دسته اختصاص ميدهند و از هيچ کوششي در اين راه فروگذار نميکنند. مقام معظم رهبري نسبت به اين مانع نيز هشدارهاي جدي و محکمي بيان فرمودهاند و درک اهداف دشمن از وقوع اين جنگ و تفرقهها را مؤلفهاي مهم براي اتحاد و انسجام امت اسلامي در حاکميت اسلامي ميدانند: «اميرالمؤمنين را مايه اختلاف بين شيعه و سني و فرقههاي اسلامي قرار ندهيد. اميرالمؤمنين نقطه وحدت است، نه نقطه افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر کشور به اين حرف اطمينان کنند. اطلاعات ماها از حوادث خيلي زياد است. من به عيان ميبينم دستهاي بسيار فعالي درکارند براي ايجاد اختلافات مذهبي؛ جنگ شيعه و سني؛ نفرت مذاهب اسلام از يکديگر. کتاب نوشته ميشود عليه شيعه، کتاب نوشته ميشود عليه سني؛ وقتي دنبال ميکنيم، ميبينيم پول هردوي اين کتابها از آن طرفِ مرزها و از يکجا آمده است. هر مذهبي عقايد و استدلال خود را دارد. در پشت ميز استدلال و مباحثه، هرکس توانست غالب بشود، غالب بشود؛ اما فضاي جامعه را نبايد فضاي جنگ، دعوا و منافرت قرار داد. اميرالمؤمنين محور وحدت است. همه دنياي اسلام در مقابل اميرالمؤمنين خاضعاند؛ شيعه و سني ندارد. در طول تاريخ اسلام، هم در دوران اموي و هم دوران عباسي گروههايي دشمن اميرالمؤمنين بودند؛ اما عامه دنياي اسلام ـ چه سني مذهب، چه شيعه مذهب ـ اميرالمؤمنين را تجليل ميکنند. شما ببينيد ائمه فقهي اهل¬سنت درباره اميرالمؤمنين شعر مدح دارند. اشعار معروفي که گفته ميشود، مال شافعي است. امام شافعي درباره اميرالمؤمنين اشعار مدحآميز دارد. نه فقط درباره اميرالمؤمنين، بلکه درباره همه يا اغلب ائمه اينها خاضعاند. براي ما شيعيان، مقام و موقعيت اين بزرگوارها شفاف، روشن و واضح است؛ اما نتوانستند براي خودشان اين مسائل را روشن کنند. در مقام بحث و مجادله علمي و بحث علمي اين چيزها قابل روشن شدن است. منطق ما خيلي قوي است؛ اما عدهاي امروز در عراق، در نقاط مختلف دنياي اسلام و به خصوص در ايران سعيشان اين است که دعوا بيندازند. ما ميبينيم که قضيه از کجاها دارد آب ميخورد» (بيانات رهبري در خطبههاي نماز جمعه تهران، 15/8/1383).
مقام معظم رهبري اين ترفند دشمنان را به خوبي توصيف ميفرمايند: «امروز يکي از اهداف اساسي استکبار و آمريکا در دنياي اسلام عبارت است از ايجاد اختلاف؛ بهترين وسيله هم ايجاد اختلاف بين شيعه و سني است. ميبينيد دست پروردگان استعمار در دنيا به مناسبت مسائل عراق چه حرف هايي ميزنند، چه سمپاشي هايي ميکنند و به خيال خودشان چه بذر نفاقي ميپراکنند. سال هاي متمادي است که دست استعمار و دست قدرتطلبِ قدرت هاي فزونخواه غربي دارند اين کار را ميکنند. در حج فرصت خوبي براي آنها است تا شيعه را از سني، و سني را از شيعه عصباني کنند؛ آن را وادار کنند به مقدساتِ اين اهانت کند، اين را وادار کنند به مقدسات و محبوباتِ او اهانت کنند. بايد هوشيار بود؛ مخصوص حج هم نيست؛ در همه دوران سال و در همه ميداها بايد هوشيار بود. جنگ شيعه و سني، محبوب واقعي آمريکا است. بعد از گذشت قرنها رو به روي هم بنشينيد ـ مثل کساني که در جنگ با همديگر رو به رو ميشوند ـ با دل هاي پُر کينه نسبت به يکديگر حرف بزنند؛ آنها براي اينکه اين اختلاف را ايجاد کنند، در مراسم حج کساني را اجير ميکنند؛ شما بايد هوشيار باشيد؛ مردم هوشيار باشند؛ روحانيون محترم کاروان ها بايد با احساس مسووليتِ تمام نسبت به اين قضيه، متوجه باشند؛ بدانند دشمن چه ميخواهد. غفلت بزرگي است که انسان به خيال اين که از حقيقت دفاع ميکند، از نقشه دشمن دفاع کند و براي دشمن کار کند. ديگران پول ميگيرند، مزدور ميشوند و اين کار را ميکنند؛ عدهاي عوام سطحي متعصب را هم ممکن است عليه شما، عليه عقايدتان و عليه مقدساتتان تحريک کنند. اگر با عملي متقابل مواجه شوند، بلاشک به هدف خودشان رسيدهاند، آنها همين را ميخواهند؛ ميخواهند ما را با هم گلاويز کنند تا خيال خودشان را راحت کنند» (بيانات رهبري در ديدار دستاندرکاران مراسم حج، 30/9/1383 ).
مقام معظم رهبري اين ترفند را چنين بيان ميکنند: «گاهي دشمن براي ايجاد اختلاف ـ هم در بين شيعه، هم در بين سني ـ از آدمهايي که غرض و مرضي ندارند، استفاده ميکنند. در جامعه شيعه حرکتي انجام ميگيرد که براي برادر مسلمان غير شيعه تحريک کننده و حساسيت برانگيز است. عين همين عمل، در بين جامعه سني انجام ميگيرد، نسبت به کاري که براي شيعه حساسيت برانگيز و نفرت برانگيز است. چه کسي اين کارها را ميکند؟ امروز دشمن واحدي در مقابل ما است؛ علاوه بر اينکه کتاب واحد، سنت واحد، پيغمبر واحد، قبله واحد، کعبه واحد، حج واحد، عبادات واحد، اصول اعتقادي واحد در جامعه اسلامي است. البته اختلافاتي هم وجود دارد. اختلافات علمي ممکن است بين هردو نفر عالِم باشد. علاوه بر اين ها، دشمن واحد در مقابل دنياي اسلام است. مسأله اتحاد بين مسلمانان يک امر جدي است. با اين مسأله، بايد اين طور برخورد شود. هر روزي که اين قضيه دير شود، دنياي اسلام يک روز خسارت کرده و اين روزها، روزهايي است که بعضي آن چنان حساس است که در يک عمر اثر ميگذارد. نبايد بگذاريد دير شود» (بيانات رهبري در ديدار با کارگزاران نظام و ميهمانان خارجي شرکت کننده در کنفرانس بينالمللي وحدت اسلامي، 24/5/1374).
راهکارهاي ايجاد وحدت:
الف. عملي
تمسک به اسلام؛ کفر به طاغوت؛
پافشاري در وحدت و مقاومت در برابر اشکال تراشي ها؛
حفظ روابط بين رهبري و مردم؛
ترويج روحيه اخوت؛
تحمل يکديگر و احترام به عقايد ديگران؛
صميميت و محبت؛
طرح جدي موضع در فضاي غيردوستانه و پذيرش اختلافات در غير اصول و امور حاشيه اي.
ب-راهکارهاي علمي
آگاهي مردم و روشن فکري؛
تلاش براي تقريب مذاهب و گفت و گوي بين فرق اسلامي و
هم انديشي علماي فرق مختلف؛
منابع
[۱] آقابزرگ طهرانی، ۲/۶۴۰
[۲] گلشن ابرار، ۲/۹۷۱
[۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، مصاحبه با آیتالله خامنهای، شب ۱۲۲۵
[۴] آقابزرگ طهرانی، ۲/۶۴۰
[۵] کسروی، ۹۲
[۶] بهبودی، ۱۲
[۷] آقابزرگ طهرانی، ۶/۱۳ مقدمه