جايگاه زنان در "جهاني شدن" و "بيداري اسلامي"
جايگاه زنان در "جهاني شدن" و "بيداري اسلامي"
زينب محمد عيسي
بنام خداوند بخشنده مهربان
جايگاه زنان در : [پروژه] "جهاني شدن" و بيداري اسلامي
پيگيري مطالعات و مکانيسمها و برنامههايي که هدف از آنها ارتقاي شأن زنان در دو بعد بينالمللي و محلي است نشانگر ميزان ارتباط مسئله زن با تحولات بزرگ بينالمللي برگرفته از زيرساختهاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي با شکلگيري پديده "جهاني شدن" ـ که جهانيان پس از سقوط و فروپﺎشي اتحاد شوروي در سال 1990م. شاهد آن بودند ـ است. پديدهاي که توجه علما و پژوهشگران را بخود جلب کرد و در دوران کنوني به موضوع بحثهاي داغ در گفتمانهاي سياسي، اجتماعي و ديني تبديل شد زيرا در واقعيتهاي اجتماعي و فرهنگي جوامع استقبال کننده از آن، خللهايي ايجاد کرد.
بنابراين "جهاني شدن" که ميکوشد آينده را شکل دهد و فرهنگ ويژهاي را بسازد که در خدمت اهداف آن در شکلگيري منظومه رفتاري، ارزشي و گرايشي و روابطي باشد، توانست جوامع سنتي عربي و اسلامي را درنوردد و آنها را وارد کارزار فرهنگي و تمدني سازد. اين امر به وقوع برخوردها و درگيريهايي در بعد ارزشها و هويت و مرجعيت ديني آن جوامع، انجاميد.
جهاني شدني که فرصتهاي گشودگي در برابر جهان باز را فراهم ميکند، در عين حال امکان تباهي و عزلت و گسست از تاريخ و محدوده جغرافيايي را که چارچوب هويت را تشکيل ميدهند نيز فراهم ميآورد. بنابراين "جهاني شدن" نيروي سترگي در ساخت جهاني پيشرفته است که هدفش رفاه اقتصادي است.
از سوي ديگر جهاني شدن يکي از منابع و سرچشمههاي بيماري معاصر هم بشمار ميرود زيرا در زمينه خلاء اخلاقي و آنجا که موفقيت و ناکامي تنها معيار رفتار انسانها بشمار ميرود و خودخواهيها حرف آخر را ميزنند و يکهتازي افراد از هر چيزي مهمتر است، حضور دارد. اين بيماري، بافت جوامع انساني و در رأس آنها خانواده يعني مرد و زن و فرزندان را تضعيف ميکند.
در ابتداي دهه هشتاد قرن گذشته، توجه زيادي به مسئله زنان شد و اين موضوع در صحنه عمومي اجتماعي، فرهنگي و سياسي، جاي مهمي را به خود اختصاص داد و در دو بعد بينالمللي و محلي نيز توجه فوقالعادهاي را بخود جلب کرد. سازمان ملل متحد طي دو دهه آخر قرن گذشته چهار نشست جهاني براي زن برگزار کرد. مجمع عمومي سازمان ملل متحد نيز سال 1975م. را سال جهاني زن درنظر گرفت. در همان سال اولين کنفرانس جهاني مربوط به زن در مکزيک و با عنوان "برابري، توسعه و صلح" برگزار گرديد. اين کنفرانس اعلاميه دهه بعد يعني سالهاي 1976 تا 1985م. را (دهه سازمان ملل متحد براي زن) به تصويب رساند تا طي آن کوششهاي جهاني در جهت مطالعه موقعيت زن و حقوق آن و مشارکتش در روند تصميمگيري در همه سطوح، صورت پذيرد. در هيجدهم دسامبر 1979م. مجمع عمومي سازمان ملل متحد موافقتنامه رفع هرگونه تبعيض عليه زنان را از تصويب گذراند. اين توافقنامه در اول ﺴپتامبر 1981م. قابليت اجرايي پيدا کرد و معيارهاي بينالمللي براي برابري زن و مرد درنظر گرفته شد.
در سال 1980م. سازمان ملل متحد دومين کنفرانس مربوط به زنان را در کوپنهاک (دانمارک) در جهت ارزيابي دستاوردها و بحث و بررسي موانع و مشکلات و اتخاذ گامهاي ضروري براي برطرف ساختن آنها برگزار کرد. در سال 1985م. به عنوان پﺎيان نخستين دهه، در نايروبي کنفرانس جهاني طرح و ارزيابي دستاوردهاي يک دهه سازمان ملل متحد با عنوان: "برابري، توسعه و صلح" برگزار شد. در اين کنفرانس استراتژيهاي پيشبرد حقوق زنان مورد تصويب قرار گرفت و قرار شد تا پﺎيان سال 2000م.، همه آنها به مورد اجرا گذارده شوند و کشورها نيز تشويق و ترغيب شدند، تدابير اجرايي لازم در جهت تحقق برابري زنان و مردم به لحاظ فرصتها و امکانات مشارکت را اتخاذ کنند و قوانيني در جهت تحکيم برابري فرصتها و اجراي اين قوانين تدوين نمايند. در سال 1995م. سازمان ملل متحد در پکن چهارمين کنفرانس جهاني مربوط به زن را برگزار کرد؛ در اين کنفرانس، استراتژيهاي پيشين مورد ارزيابي قرار گرفتند. کنفرانس ياد شده اعلاميه و آيين عمل "پکن" را مورد تصويب قرار داد. در اين اعلاميه، چهار عرصه به عرصههاي مربوط به استراتژي نايروبي افزوده شد و مجموعاً شامل: تقسيم قدرت، مکانيسمهاي ملي پيشرفت زنان و پﺎيبندي به حقوق زنان، فقر و مشارکت اقتصادي و بهرهمندي از آموزش و خدمات بهداشتي، کار مزدوري، خشونت عليه زنان و پيامدهاي درگيريهاي مسلحانه بر زنان و زنان پناهنده و زنان بازگشته و زنان فراري، زنان و رسانههاي گروهي، زنان و محيط زيست، کودک و آموزش شدند.
اين کنفرانس با برانگيختن شماري از مسايل جنجالبرانگيز متمايز شد. برخي از اين مسايل مستلزم شهامت بودتا براي نخستين بار در يک محفل بينالمللي مطرح ميگرديد پيشاپيش اين مسايل که ديدگاههاي گوناگوني پيرامون آن مطرح شد مفهوم اعتبارهاي مترتب بر نوع جنس، انصاف و برابري، و بهداشت جنسي و سقوط جنين غيرقانوني، حقوق، تمايلات جنسي و چارچوب خانواده و شکل آن، برابري در حقوق و ارث در دختران، حقوق جنسي، حقوق والدين و راهنمايي و ارشاد و غيره. از جمله نمونههاي موضوعهاي ياد شده بود. کشورهاي عربي و اسلامي شرکتکننده در اين کنفرانس در مورد برخي از اين بندها، و بويژه بندهايي که قوانين يا حاکميت و سنتها و باورهاي فرهنگي ديني يا شريعت اسلامي را نقض ميکرد، تحفظهايي داشتند.
اين کنفرانسهاي بينالمللي در کنار کنفرانسهاي بينالمللي جمعيت و توسعه (قاهره 1994م.) تأثير بسزايي در شکلگيري و بروز و توسعه سازمانها و جنبشهاي زنان و در تبلور ديدگاهها و استراتژيهاي آن در راستاي اجراي اهداف موردنظر قطعنامههاي سازمان ملل و درخصوص مطالبه برابري کامل ميان دو جنس و پياده کردن توافقنامه پايان بخشيدن به تمامي انواع تبعيض عليه زنان (سيداو) بجاي گذاشت. در اين ميان در سال 2002م. سازمان زنان عرب زير چتر اتحاديه کشورهاي عربي تأسيس شد. کميته زنان به عنوان هيئتي فرعي وابسته به کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (اسکو) نيز تأسيس يافت. در بعد غير دولتي و در چارچوب شبکهها و اتحاديههاي عربي مرکز زنان عرب براي آموزش و پژوهش (کوتر) و "شبکه رسانهاي عايشه" نيز تأسيس گرديد. سپس اعلاميه بيروت براي زنان عرب ده سال پس از اعلاميه پکن صادر شد؛ در اين اعلاميه چارچوب کلي و خطوط اصلي حقوق مربوط به زنان و پيشبرد آنها در دهه آينده قرن بيست و يکم براي کشورهاي عربي و دولتها و سازمانهاي غيردولتي، صادر گرديد.
بدين ترتيب موضوع زن به حرکتي اجتماعي و بمثابه فعاليتي اجتماعي با توجه به چالشهايي که وجود دارد و کوششي براي تحقق خواستهاي استراتژيکي که ضامن از ميان بردن تبعيض و نابرابري ميان زنان و مردمان در عرصههاي گوناگون زندگي و فراهم آوردن محيط مناسبي براي زنان در بناي تواناييهاي توليدي و خلاقانه آنها، تبديل گرديد.
بدين ترتيب موضوع زن به حرکتي اجتماعي و بمثابه فعاليتي اجتماعي با توجه به چالشهايي که وجود دارد و کوششي براي تحقق خواستهاي استراتژيکي که ضامن از ميان بردن تبعيض و نابرابري ميان زنان و مردمان در عرصههاي گوناگون زندگي و فراهم آوردن محيط مناسبي براي زنان در بناي تواناييهاي توليدي و خلاقانه آنها، تبديل گرديد.
اين فعاليتها از ميزاني از نظم و تداوم و توانايي ايجاد تغييرات موردنظر برخوردار است و بدين ترتيب، نزديکيهايي با تعريفهاي مطرح ار جنبشهاي اجتماعي از جمله تعريف "Gold" و "Golbe" به عنوان کوششهاي مستمر مجموعهاي از افراد به منظور تحقق منافع مشترکي براي همه اعضاي آنها و تعريف "Hess" به عنوان (کوششهايي سازمان يافته براي ايجاد تغييرات اجتماعي يا ممانعت از ايجاد هرگونه تغيير) پيدا مي کند. همه آنها کوششها و تلاشهايي براي گردآوري افراد به گرد اين ديدگاهها يا تشکيل سازمانهاي رسمي براي تحقق آن اهداف يا عقد پيمانها و ائتلافهايي با سازمانهاي ديگر به همين منظور است.»[1]ولي تعريف "Alain touraine" از برجستهترين پژوهشگران جنبشهاي اجتماعي دانشجويي، کارگري و زنان، به همجوشي ميان سه اصل اساسي يعني : اصل هويت جنبش (يعني منافعي که حرکت اجتماعي ميکوشد از آنها دفاع کند از جمله جنبشهاي زنان که براي آزادي زنان فعاليت ميکنند.) و اصل نيروهاي دشمن ( يعني نيروهاي دشمني يا کساني که با اهداف حرکت اجتماعي موردنظر مخالفت ميکنند) و بالاخره اصل ديدگاهها يا اهداف جنبش (مجموعهاي از ارزشها و مرجعيتها و ايدئولوژيهاي موردنظر) ميپردازد.[2] و برآنست که جنبشهاي اجتماعي سه وظيفه و کارکرد اصلي دارند. وظيفه واسطهگري ميان افراد مجموعهها از يک سو با نهادها از سوي ديگر، وظيفه روشنگري، و وظيفه فشار بر نهادها و جامعه براي تحقق خواستها.
بنابراين جنبشهاي زنان که طي سه دهه مطرح شدند، جنبشهايي با سازمانها و روابط مرجعيتي و کارکردي متعددي بودند همچنانکه با جريانهاي فکري و سياسي مختلفي از محافظهکار و سنتي گرفته تا تجدّدگرا و مدرن تا جريانهاي اسلامي و طرفدار گفتمان اسلامي بودند. اين دسته آخر در پي تغيير در مرجعيت خود و مطالبه برابري جنسيتي، آنچنانکه در مفهوم جنبشهاي زنان در غرب مطرح است، نبودند. برخي از اين جنبشها پس از آن از جنبشهاي فکري نخبهاي به جنبشهاي مردمي زنان و با توان بسيج زنان و انجام مبارزات ملي اجتماعي، تبديل شدند.
وقايع سه دهه گذشته ثابت کرده که حمايتهاي بي حد و مرز از زنان با هدف پايان بخشيدن به تمامي انواع تبعيض عليه زنان، بخش پنهان برنامه جهاني شدن را تشکيل ميداد. همچنانکه همدلي خارجي با مسايل زنان وجه ديگر روياروييهاي سياسي با جوامع عربي و آن تصوير منفي و تاريک نهفته در بخشهاي گستردهاي از افکار عمومي جهان در ازاي جهان عرب و اسلام و فرهنگ و ارزشهاي آن بوده است. گرايشي هدفمند به بازسازي اندام جوامع عربي و اسلامي و آمادهسازي آن براي مشارکت فعّال در بناي جامعه جهاني است زيرا زن در جوهره خود بمثابه ذخيرهاي از ميراث فرهنگي ديني و تمدني و در عين حال روي ديگر بهداشت خانواده و جامعه در دو بعد توسعهاي و هويتي است.
پرسشي که اينک مطرح ميشود : آيا معيارهاي رهايي نامشروط آزادي زنان و بازگرداندن موجوديت انساني آن در پرتو جهاني شدن، توانسته آنچنان ارتقاي انساني براي وي فراهم آورد که راه را براي نوعي زندگي تجدّدگرا و پيشرفته و خلاقي براساس مکانيسم توسعه و پيشرفت فرد و جامعه، هموار سازد.
اين پرسش محور ورود به دنياي جهاني شدن و پيامدهاي آن بر واقعيت زنان است. به عبارت ديگر جايگاه زنان در جهاني شدن تا رسيدن به ديدگاههاي آيندهنگرانهاي که استراتژي هدفمندي براي صيانت و حمايت از زنان در برابر جنبشموهوم رهايي که زن را تنها به ابزاري مادّي در خدمت ديدگاهها و گرايشهاي جهاني شدن تصوير ميکنند، چيست؟ اينها همه براساس مطالعات و پژوهشها و نتيجهگيريهايي است که کنفرانسها و ميزگردها و نشستهاي بينالمللي و منطقهاي که پياپي پيرامون زنان تشکيل و برگزار شده است ارايه دادهاند. اين نکته مستلزم درنظر گرفتن چندين محور است :
1ـ تعريف "جهاني شدن".
2ـ پيامدهاي "جهاني شدن".
3ـ جايگاه زنان در روند "جهاني شدن".
4ـ ديدگاه اسلامي نسبت به زن.
5 ـ جايگاه زنان در بيداري اسلامي (ديدگاه آيندهنگرانه).
يکم : تعريف "جهاني شدن" :
سخن از جهاني شدن در پي فروپاشي اتحاد شوروي در سال 1990م. و همراه با بروز مجموعهاي از پديدههاي سياسي و حياتي و يک سري انديشههاي نوين و پيشرفتهاي فناوري که جهاني را به همبستگي و ارتباطات و نزديکي بيشتر ميکشاند و از فاصلهها ميکاست، گسترش بيشتري پيدا کرد. اصطلاح "جهاني شدن" از ترجمه واژه يا اصطلاح انگليسي"Globalination" به معناي قراردادن چيزي در سطح جهاني، گرفته شده و سپس به فرانسه به شکل Mondalisaition برگردانده شد و سپس با سه عنوان "جهانگرايي"، "زمينگرايي" و "جهاني شدن" وارد زبان عربي [و فارسي] شد. به لحاظ لغوي، به مفهوم تعميم چيزي و گسترش دايره آن تا شمول کل جهان است.
در اينجا ناگزير بايد اشاره کرد که تعريف واحد و جامعي از "جهاني شدن" وجود ندارد. اين اصطلاح، چندين شکل بخود ميگيرد و به چندين صورت و فرم درميآيد. به عبارت ديگر "جهاني شدن" واحدي وجود ندارد و ما با جهانيشدنهاي متفاوتي روبرو هستيم : «جهاني شدن اقتصادي، فرهنگي، سياسي و علمي و ...»؛ از جمله تعريفهايي که "جهاني شدن" بخود ديده، تعريف "رونالد روبينسون" است که معتقد است: «به معناي فشار جهاني و کوچکسازي آن از يک سو و انگشت گذاردن آگاهي به آن به عنوان يک کل از سوي ديگر است.»[3]
"عبدالاله بلقزيز" فرهنگ جهاني شدن را «عملي غصبي فرهنگي و تجاوزگرانه و سمبليکي نسبت به ديگر فرهنگها در ديگر جوامعي که روند جهاني شدن به آن ميرسد، ميشناسد[4] و "محمد شيا" آنرا «سيلان و هجوم آزاد کالاها و اموال و خدمات و انديشهها در بازار و مرزها بدون هيچ مانع و رادعي» ميداند.[5] و در ميان پژوهشگران، کساني آنرا به عنوان «تداخل امور سياسي، اقتصادي، علمي و فرهنگي و سبک زندگي ملي با امور جهاني يا بينالمللي بگونهاي ميدانند که هويت فرهنگي و ملي را متلاشي ميسازد.»[6] حال آنکه "ولفگانگ راينيکي" آنرا:«پديده تکامل ميان جنبههاي اندامي و استراتژي شرکتهايي که فعاليتهاي فني و اطلاعاتي و تبديلي آنها به قصد تحقق رقابت بينالمللي، از مرزهاي جهاني فراتر رفته است.»[7]
در بعد ايدئولوژيک، "جهاني شدن" مي کوشد تا فرهنگ خود را در خدمت به اهدافي که براي خود درنظر گرفته است در راستاي شکلدهي به منظومه رفتارها و ارزشها و گرايشها بسازد و ميکوشد فرهنگها و ارزشهاي تمدني و انواع رفتاري فرهنگهاي ديگر را به لحاظ سمعي، بصري و مصرفي و سياسي از طريق انگشت گذاردن بر فردگرايي بدون هويت اجتماعي و قومي و در جنگ با حافظه ملي و تاريخ، ارثيه فرهنگي و اجتماعي و ديني را درنوردد و پشتسر گذارد. "جهاني شدن" شبيخون فکري و فرهنگي و کوششي براي بخاک سپردن هويت فرهنگي با استفاده از نظامهاي دموکراتيک و تحميل آزادي جابجايي و گشايش بازارها و ظهور مجموعهها و کارتلهاي بسيار بزرگ اقتصادي با ظهور مفاهيم جديدي چون : دموکراسي، آزادي زنان، حمايت از محيط زيست، بهداشت باروري، رفاه اجتماعي، شناخت، خلاقيت، حقوق بشر و غيره است.
"جهاني شدن" امروزه با استراتژي احياي ليبراليسم اقتصادي کلاسيک برابري ميکند و شکل تطبيق دقيق و طابق النعل بالنعل برنامه جهاني شدن ليبرالي مبتني بر تأکيد بر حق تقدّم منطق اقتصادي در بازسازي روابط بينالملل و تحقق هماهنگي ميان منافع گروهها و خلقها بخود ميگيرد.
و بدين ترتيب و با شتابي که درک آنرا مشکل ميکند، "جهاني شدن" به مفهوم ذوب شمار بزرگي از اقتصادهاي روستايي، منطقهاي و ملي در اقتصاد جهاني فراگيري است که جايي براي کاهلان و کمتحرکان در آن وجود ندارد. اين جهاني شدن را کساني رهبري ميکنند که توان رويارويي با طوفانهاي سرکش رقابت را دارند [اقتصاددان معروف ادوارد لتوک (Edward Luttwak) عصر جديد را اينگونه توصيف ميکند.][8]
بدين ترتيب نداي عصر جديد چنين شد : "هرکس ميتواند، خود را نجات دهد" يا به گفته scott mc nenly : «يا ميخوري يا خورده ميشوي.»[9] و در توضيح ميگويد: «کره خاکي ما تابع فشاري است که دو نيروي متضاد و بزرگ يعني "جهاني شدن" و فرپاشي، ايجاد ميکنند.»[10]
دوم : پيامدهاي "جهاني شدن":
ـ ويژگيهاي اصلي "جهاني شدن" در رهاسازي تجارت بينالمللي و گسترش سرمايهگذاريهاي خارجي و ظهور حرکتهاي بزرگ مالي در گذر از مرزها و شکلگيري رقابت در بازارهاي جهاني برخاسته از تأثير مشترک دو عامل اصلي يعني : تصميمات مربوط به سياستهاي بينالمللي و اثر فناوريهاي جديد بويژه در عرصه اطلاعات و ارتباطاتي که انگشت شاخص خود را بر روند جهاني شدن کنون برجاي گذارده است.
در اين راستا، موانع طبيعي مربوط به زمان و مکان کاهش يافت و هزينههاي جابجايي اطلاعات، مردم، کالاها و سرمايهها بر روي کره زمين شديداً تقليل پيدا کرد. در همان حال ارتباطات جهاني بسيار ارزان و فوري و به سادگي قابل استفاده شد و اين امر منجر به گسترش سرسامآور امکان اجراي معاملات اقتصادي در جهان گرديد.
ـ فناوري جديد منجر به ايجاد تغيير در مزيت نسبي بينالمللي و دانش و شناخت را يکي از عوامل مهم توليد و از منابع بسيار پراهميت قدرت و ثروت ساخت بخشهاي مرتبط و متکي به شناختهاي فشرده و فناوريهاي بسيار دقيق، بيشترين نرخ رشد را در اقتصاد جهاني پيدا کردند و اين روند البته واکنشهاي خود را بر ديگر بخشهاي اقتصاد جهاني و ايجاد اختلالهاي شديد در توازن ميان شمال و جنوب ـ به لحاظ فرصتهاي دستيابي به دانش و فناوري ـ بجاي گذارد.
سرچشمه تمامي انواع فناوريهاي نوين به شمال [کشورهاي ثروتمند سرمايهداري] يعني جايي باز ميگردد که بخشهاي اعظم پژوهشها و پيشرفتها انجام ميشود. و اين يکي از منابع مهم سلطه کارتلهاي چندمليتي بر بازارهاي جهاني و نيروي چانهزني آنها در برابر دولتهاي کشورهاي روبه رشد را تشکيل ميدهد.[11]
ـ جهاني شدن کنوني محصولات نامتعادلي در کشورها به ارمغان ميآورد. در اين ميان ثروتهايي وجود دارد که ايجاد ميگردد ولي کشورها و خلقهاي زيادي هستند که مشارکتي در سود و منافع آنها ندارند. توزيع منافع ميان کشورها با ميزان بسيار زيادي از نابرابري همراه است. کشورهاي صنعتي با توجه به شالوده نيرومند اقتصادي که از آن برخوردارند و فراواني سرمايه و مهارتهايي که در آنها يافت ميشود و با توجه به عرصههاي پيشرفتهاي از فناوري که در آن قرار دارند، به گونه بهتر و برتري آماده دريافت مزاياي بزرگي از افزايش جهاني شدن اقتصاد جهاني هستند و در طرف مقابل، کشورهاي کمتر رشد يافته اسير دورباطلي هستند که عناصري چون : فقر و بيسوادي و محروميت از مزاياي جغرافيايي و سوءمديريت از عناصر شکلدهنده اصلي آنند؛ علاوه بر اين بار بدهيهاي فزاينده خارجي نيز مطرح است.[12] گزارش صادره از سوي سازمان ملل متحد (اسکوا) نشان ميدهد که کشورهاي (اسکوا) در سال 2011م. با خطر افزايش نرخ بيکاري و توقف ورود سرمايهگذاريهاي مستقيم خارجي و سرمايهگذاريهاي ناگهاني مالي يا خروج اين سرمايهگذاريها از اين کشورها، روبرو ميشوند. همه کشورهاي (اسکوا) در سال 2011م. در معرض تأثيرپذيري از کاهش رشد قرار خواهند گرفت بگونهاي که توان بازپرداخت بدهي آنها تضعيف ميشود و در معرض افزايش بدهيهاي دولتي قرار مي گيرند.[13]
ـ جهاني شدن به مسايل بسيار گستردهاي دامن زد. نرخ بيکاري و نرخ متوسط تفاوت درآمدها، بالا رفت. بخش اعظم جهان به جهان فقر و فاقه تبديل شد. جهاني با برخي شهرهاي بزرگ ثروتمند با محلههاي بزرگ ديگري سرشار از فقر و گرسنگي. گزارش سازمان ملل متحد نشان ميدهد که بخش بزرگي از جمعيت، زير خط فقر زندگي ميکنند و (مناطق اسکوا) همچنان از تحقق هدف مورد نظر خود در کاستن 50٪ از جمعيت گرسنه و نيز فراهم آوردن کار کامل و توليدي و شرافتمندانه، فاصله بسيار زيادي دارد. نمودارهاي مربوط به جوانان و انواع اجتماعي، مايه "نگرانيهاي جدي" است؛ اين منطقه در مسئله کاستن از فقر درآمدها هيچ پيشرفتي بدست نياورده است، بيکاري در بخش اعظم بازارهاي کشورهاي عربي رايج شده و مسئله در مورد دختران جوان بسيار بدتر از اين هم هست.[14]
سوم : جايگاه زنان در روند "جهاني شدن" :
حقيقت کارزاري که در زمان و مکان ادامه دارد و سطوح مختلفي را شامل ميشود و زنان در پرتو جهاني شدن و با هدف تحقق رهايي غيرمشروط دنبال ميکنند به نتيجهگيريهاي متنوعي به لحاظ ارزش و جايگاه زنان تا حدّ بيحرمتي به موجوديت و نيروها و تواناييها و پتانسيلهاي نهفته آنان منجر شده است؛ وقايع موجود در دو بُعد مادي و معنوي ثابت کرده که اين کارزار همچنان برقرار، هرگز کيفيت زندگي انساني مورد نظر را براي زنان به ارمغان نياورده است. همچنانکه نشانگر آنند که گرايشهاي جهاني، درجهت سرکوب شخصيت اصيل زنان بطورکلي و زنان مسلمان عرب بطورخاصّ با مشوّه ساختن و تحريف چهره حقيقي که اديان آسماني از زن ارايه دادهاند، حرکت کرده است. بدين ترتيب زن تبديل به عنصر دفاعگري شد که همواره بايد موجوديت خود را براي قدرت حاکمي که جهاني شدن نماينده آنست، و ارزش و انگيزهها و رفتارهاي او را رقم ميزند، ثابت کند. در اين ميان کوشش ميشود چهره حقيقي زن ازنظرها پنهان بماند و ويژگيهاي فردي شخصيت وي در آنسوي مفاهيمي چون : برابري دو جنس و پايان بخشيدن به تمامي انواع تبعيض عليه زنان و امکان دادن به زن، ذوب گردد؛ نگاهي به برخي پديدههاي اجتماعي نشانگر آنست که چگونه زنان بجاي دستيابي به حقوق خود و مشارکت در ارتقا و تکامل، تبديل به "چيز" يا "کالايي" در مفاهيم تجارت دنياي نوين شدهاند.
1ـ در روزنامه السفير شماره 12/5/2005 اطلاعات مهمي از آرشيو دفتر بينالمللي کار در گزارش صادره به تاريخ 11/5/2005م.(به نقل از اف ب) با عنوان: "ائتلاف بينالمللي عليه کارهاي اجباري" ميخوانيم :
دستکم 12 ميليون و سيصدهزار نفر قربانيان کارهاي اجباري در جهان هستند. آنها درآمد سالانهاي به ارزش 32 ميليارد دلار براي کساني که استخدامشان کردهاند، تأمين ميکنند. اين "بيماري اجتماعي" ـ آنچنانکه گزارش از آن ياد ميکند ـ بويژه شامل آسيا هم ميشود و در سرتاسر جهان گسترش يافته است؛ اين گزارش اشاره ميکند که 56٪ از کارکنان اجباري از ميان زنان و دختران هستند و 40٪ از کودکاني که سن آنها بيش از 18 سال نيست هم شامل آنها ميشود. بخش اعظم قربانيان (يعني 9ميليون و 800هزارنفر از آنها) به عنوان خدمتکار يا کشاورز براي يک نفر کار ميکنند و شمار قربانيان تجارت برده نيز به 2ميليون و 400هزارنفر رسيده است.
اين گزارش حاکي است که کار اجباري، مسئله اي جهاني است و جنبه پنهان دارد و با تعهد از درون، بخشي از اقتصاد را تشکيل ميدهد. کار اجباري در بخشهاي کشاورزي وساختمان هردو جنس زن ومرد را بطور مساوي دربرميگيرد ولي بهرهبرداري تجاري غالباً شامل زنان و دختران ميگردد.
2ـ در روزنامه لبناني النهار به تاريخ 2/4/2005م. (اين بار از قلب اروپاي متمدن و کهنسال) ميخوانيم: دفتر آمار سوئد ميگويد که سوئديها در سال 2004م. 9/2 ميليارد کرون (معادل 4 ميليون و 410هزار دلار) بابت تجارت مواد مخدر و روسپيگري هزينه کردهاند. لازم به يادآوري است که گرايشهايي براي خانگي کردن روسپيگري و فاحشگي صورت ميگيرد و تلاش ميشود به اينکارها با تصويب قوانين و مقرراتي در راستاي قانوني کردن اين حرفه، جنبه قانوني و مشروع داده شود.
ما در اينجا در برابر پديده بزرگي هستيم که فکر و ذکر مردم را بخود جلب کرده است. رشد و افزايش تجارت مواد مخدر به عنوان جرثومه فجور و فساد در اين زمانه، نشانگر وجود هرج و مرج فرامدني است که جوامع انساني (اعم از مرد و زن) را دستخوش خود ويرانگري و از آنجا ويراني جامعه ميسازد.
پرفسور "عباس مکي" ميگويد : «توجه به مشروبات الکلي و دخانيات و مخدرات، ابزارهاي دهاني و دارويي براي ورود به رفتارهاي مصرفي جنسي و روسپيگري و فاحشگي و دربردارنده نتايج ويرانگري براي عرضهکنندگان اين خدمت سياه و متقاضيان آنست و البته در کنار آن سود حاصله و درآمدهاي آن اساساً به سود مافياهاي اين کالاهاي خدماتي به اصطلاح "جنسي" يا "سکسي" در ادبيات توريستي و هتلداري معاصر است.»[15]
3ـ زمان در محدوده جامعه بحرانزدهاي زندگي ميکنند که "جهاني شدن" با سردادن شعار برابري زن و مرد رقم زده و به آنجا رسيده که زنان در پي ايفا نقشهاي سنتي مردان برآمده و مدعي توانايي ايجاد جايگزينهايي براي بنا و شکل دهي به خانواده خارج از روابط مشروع (ازدواج) يا نامشروع (معاشرت بدون ازدواج) است. محيط فناوري معاصر با پروژههاي بسيار بيباکانه خود در پي ايجاد انواع خانوادههاي جديدي است؛ اين امر عملاً در جهان پيشرفته يعني در ايالات متحده آمريکا و اروپا و در برخي مناطق آسيا و آمريکاي لاتين اتفاق افتاده است. چه بسا پروژه "تباهي زندگي بشري" اينک جوامع عربي و اسلامي ما را به اشکال گوناگون يا غيرقانوني درمينوردند، پروژههاي "تباهي زندگي بشري" در بعد رواني و ارتباطي در منظومه خانواده برخاسته از اين نوع خانواده، خطرات فوقالعادهاي در بر دارد و پيچيدگيهاي زيادي در رابطه ميان پدر و مادر و پدر و مادر و فرزنداني که در ژنهاي خود با آنها اشتراکي ندارند زيرا از "پشت" پدر ومادر خود زاده نشدهاند، مطرح ميسازد؛ مسئله مسؤوليت اخلاقي مربوط به درهمآميزي خويشان تحت تأثير اختلاط بيولوژيک افراد مختلفي که هيچ پيوندي با يکديگر ندارند نيز مطرح است.
اينها همه در کنار سردي عاطفي و احساسي ميان اعضاي خانواده جديد و ميان اين خانواده وفرزندان براين اساس که رابطه آنها اجتماعي ونه بيولوژيکي است، وجود دارد.
4ـ بهرهبرداري تبليغاتي از زن در موضوع "سکس" و تشويق به فحشا و جنايات اخلاقي در چارچوب دوستيهاي بينالمللي که بيعفتي و بيبندوباريهاي دو جانبه را فعّالتر ميسازد. اين بيعفتيها همزمان با شکلگيري کانالهاي تلويزيوني ماهوارهاي که فيلمها و صحنههايي که از نزديکي جنسي و فراخوان به تماس تلفني براي داشتن ساعاتي از لذت از طريق تلفن، گسترش بيشتري يافته است؛ اين پديده هم يک شکل اجتماعي و هم به صورت مشکلي مادي درآمده و علاوه براين فشارها و تنشهاي رواني تحريکآميز و خطرناکي را در بعد رفتارهاي بيمارگونه و جنايي، بدنبال داشته است.
5 ـ دفتر سازمان بينالمللي کار در نشريات سال 2005م. خود اشاره به اين دارد که خدمات خانگي، کار نخست دختران زير شانزده سال در جهان را تشکيل ميدهد که واقعاً مايه نگراني است يادآوري ميشود که چيزي حدود ده ميليون نفر از اين افراد، قربانيان چنين بهرهبرداري از جمله شکنجه و تجاوزهاي جنسي قرار ميگيرند.
6ـ خلاصه کردن زن به عنوان اندامي که يکي از عناصر اصلي بازار در دوران جهاني شدن را تشکيل ميدهد. اندام [زن] از گرمي و خصوصيتي که بدنبال لذت حلال است تبديل به جسم سرد و بيروحي شده که به عنوان انرژي مبادله اقتصادي در فضاي تشويق و تهديد، عمل ميکند. با اين تبديل و تحول، جسم از مهارت توليد قدم به مهارت اقتصاد سکس گذارده است. اين امر با رشد و توسعه مافياي "بردگان سفيد" [روسپيها] ـ که ساليانه حدود 7 ميليارد دلار عايد مافياي خود ميکند ـ همراه شده است. اين بازار دومين بازار سياه پس از تجارت مواد مخدّر را تشکيل ميدهد و خود نشانگر دردها و رنجهايي است که بشريت در تمدن جهاني شدني که زيربار هيچ نوع کنترل و مانعي نميرود؛ از آن رنج ميبرد. مجله Le nouvel Observateur خاطرنشان ميسازد که تجارت دختران اروپايي (سفيدپوست بلوند) در اختيار گروهها و مافياهاي آلبانيايي است و جنايتکاراني که از اين زنان و دختران سوءاستفاده ميکنند با آژانسهاي استخدام سازمان يافتهاي همکاري ميکنند که محرمانه به حساب مافياهاي پنهان عمل ميکنند که خود نرخ شغل روسپيگري را تعيين ميکنند. اين مافياها در نهايت خشونت و وحشيگري اقدام به ربودن و مصادره دختران داوطلب استخدام در اين آژانسهاي وهمي ميکنند و غالباً هم دختران را وادار به پذيرش حرفه روسپيگري مينمايند.
7ـ همزمان با پديده رشد و توسعه تمدني و به عنوان نتيجه حرکت تغييري که زنان بدان فراميخوانند، پديده همجنسگرايي(ازدواج دو همجنس با يکديگر) مطرح شده است؛ در سطح رسمي در ايالات متحده آمريکا کوششهاي گستردهاي براي حمايت از حقوق همجنسگرايان و حمايت از ايشان بعمل آمده است. در چندين کشور اروپايي و نيز برخي ايالات متحده آمريکا قانون ازدواج،ارث و فرزندخواندگي براي همجنسگرايان
و همجنسبازان تدوين شده است.
8 ـ ما با ظهور پديده فرزندخواندگي به حساب کنترل زاد و ولد و با شعارهايي از جمله بهداشت زاد و ولد، در برابر بمب بسيار پيچيدهاي که ميرود تا خصوصيت ذاتي بشريت (مردان ـ زنان / نر ـ ماده) را بکلي ويران و تباه سازد روبرو هستيم. نتايج و پيامدهاي اين پديده تنها محدود به بيهويتي و بيعاطفي فرزندان و به حاشيه راندن بزرگسالان نميشود و شامل ارزشها و ميراث فرهنگ ديني نيز ميگردد.
9ـ نمايشهاي جنسيتي که در پيوند با تبليغات و فرهنگ مصرفي است و عبارت از بهرهبرداري از اندام [زنان] در همه ابعاد خود براي فروش کالاي مصرفي در چارچوب روند بازتاب شرطي پيچيده است؛ کوشش ميشود تا رابطه زنان با جسم خود که در واقع مجموعهاي پيوسته با مجموعههاي ارزشها و نقشها و دادههاي فرهنگي است، حضور مادي و مصرفي هدفمندي بخود بگيرد و براي هرگونه سوءاستفاده و بهرهبرداري همچون هرکالاي ديگري در بازار و براساس عرضه و تقاضا مطرح ميشود. خانم دکتر "امينة خميس الظاهري" با استناد به پژوهشي که در مورد تصوير زن در ترانههاي جوانان عربي خليجفارس انجام داده ميگويد: «بيشتر ترانهها و آهنگها، زنان را در لباسهاي دوره ويکتوريا ـ که هيچ ربطي به جامعه عربي ندارند ـ نشان ميدهند همچنانکه زنان در بيشتر تصاوير آهنگهاي ارايه شده با لباسهاي عجيب و غريبي نشان داده ميشوند و زنان در يک آهنگ چندين بار لباس عوض ميکنند و گويي سالن عرضه مد لباس مطرح است. از اين سخن روشن ميشود که الگوي غربي چه در شکل زن يا در لباس او، الگوي مطلوب و تعميم يافته و گسترش يافتهاي از طريق رسانههاي گروهي مردمي و فراگير است و زنان عرب ميکوشند به عنوان الگوي امروزي، از آن تقليد کنند. به نظر ميرسد که رسانههاي گروهي ما را قانع کردهاند که اين زيباترين نمونهاي است که بايد از سوي ديگر زنان جهان نيز تقليد شود و اين چيزي است که معتقدات و هويت زنان عرب را در پرتو جريانهاي جهاني شدني که ميرود تا جوامع ما را درنوردد، تهديد ميکند.»[16]
چهارم : ديدگاههاي اسلامي نسبت به زن :
زن در اسلام بيانگر نمونه ايدهآلي براي وضعيت تعادل و شناسايي همه جانبه موجوديت انسان در همه صورتهاي آنست. در شخصيت زن مسلمان تمامي نمودهاي ترقي و موجوديت مستقل و اراده شخصي و آزادي انتخاب و آزادي تصميمگيري برخاسته از کنترل دروني متکي به قوانين الهي، نمود پيدا ميکند. قوانيني که بالاترين سطح تجليل و احترام به موقعيت و جايگاه زنان را تحقق ميبخشد. جايگاه شخصي، اجتماعي، خانوادگي، زناشويي و اقتصادي در چارچوب قانونمنديها و احکام شرعي الهي و تضمين حمايت و مراقبت از حقوق او.
ارزش زن در آنچيزهايي است که اسلام به صورت تواناييها، انگيزهها، تمايلات و احساسات اصيل در وي بوديعه نهاده و هرکدام موجوديت فردي و رشديابندهاي به وي ميبخشد که شباهتي به ديگران ندارد. شناسايي همه جانبه زن در اسلام در چارچوب حقوق و احکامي صورت ميگيرد که بطور خلاصه بازيابي کامل همه اعتبارات انساني است و به نوبه خود راه را بر شکلدهي به نوعي زندگي پويا و خلاق و پيشرفته هموار ميسازد و بدين ترتيب زن تبديل به عامل اصلي اعتلاي رواني و ساختاري و کارکردي و اجتماعي جامعه به عنوان نيمي از جامعه و حتي سازنده و شکلدهنده جامعه ميگردد.
حقوق زن در اسلام :
1ـ حق زن در حيات:
زن در جامعه جاهلي [پيش از اسلام در شبه جزيرةالعرب] روشنترين مثال اهانت و تحقير را بخود ديد. او در همه ابعاد جنس، جسد، انديشه، توليد و جايگاه تحقير ميشد و در شخصيت و صورت او تمامي تناقضهاي آن جامعه، تجلي پيدا ميکرد. او بهترين تعبير کوتاهي، عقده خودکمبيني و ننگ بود و در شخصيت وي بدترين حالتهاي بيارزشي گردآمده بود و کمارزشي او لزوم زندهبگور کردن آنها بنابه دلايلي که ريشههاي اقتصادي، اجتماعي و رواني داشت، توجيه ميکرد. ريشه اقتصادياش در هراس از فقر بود که دختر باري بر دوش خانواده بشمار ميرفت. ريشه اجتماعياش در ننگ و رسوايي بود که در صورت ناهنجاري رفتارياش ميتوانست نصيب خانواده و در تقابل با سنتهاي آن شود و به لحاظ رواني احتمال مورد حمله قرار گرفتن قبيله و قرارگرفتن زنان در معرض تجاوز و غارت و اسارت در جنگها و درگيريهاي قبايل وجود داشت.
اسلام اين آيين پاک با رسالت جاودانه و شريعت آسان و قوانين جاودان خود آمد تا همه اين افسانههاي جاهلي را نسبت به زن، نقش بر آب سازد و دلايل واهي آنرا محکوم کند. اين دين از طريق قرآن کريم، قانوني آسماني درنظر گرفت که به موجب آن جايگاه زنان و شالودههاي روابط و پيوندهاي دوجانبه، مشخص ميگردد. در اين قانون، زن داراي حق دوستي و مهرورزي است، داراي حق پذيرش يا عدم پذيرش است. اسلام در همه زمينههاي حياتي حقوق بسيار گستردهاي براي زن قايل شد که مهمترين آنها حق حيات زن است. اسلام تمامي نشانههاي خشم و ناخرسندي از استقبال دختران بهنگام تولد را لغو کرد و خداوند متعال با اين آيه کريمه، همه اين مواضع را چنين به تصوير کشاند: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ٭ يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ» (سوره النحل ـ آيات 58و59) (و هر گاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند چهرهاش سياه مىگردد در حالى كه خشم [و اندوه] خود را فرو مىخورد٭ از بدى آنچه بدو بشارت داده شده از قبيله [خود] روى مىپوشاند آيا او را با خوارى نگاه دارد يا در خاك پنهانش كند وه چه بد داورى مىكنند.) خداوند متعال کردار زشت جاهليت را در اين آيه محکوم کرد: «وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ ٭ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (سوره التکوير ـ آيات8 و9) (پرسند چو زان دخترك زنده بهگور ٭ به كدامين گناه كشته شده است.) و خداوند عزوجل خود اين نهي را اعلام کرده است: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا» (سوره الاسراء ـ31) (و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد ماييم كه به آنها و شما روزى مىبخشيم آرى كشتن آنان همواره خطايى بزرگ است.)
2ـ حق برابري با مرد :
اين برابري در ارزش انساني و حقوق اجتماعي و مسؤوليت و جزاست و مبتني بر وحدت اصل، وحدت اهداف و حساب روز جزاست. استثناهاي وارده بر اين قاعده در ارتباط با تفاوتهاي زن و مرد در برخي ويژگيهاي آندو و در خدمت تکامل آنها با يکديگر و تحقق جانشيني [خدا بر روي زمين] است. بشريت بطور کلي يک خانواده است و در اصل آفرينش و شکلگيري خود ـ آنچنانکه در اين آيه الهي نيز آمده است ـ به يک نفس بازميگردد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» (سوره النساء ـ1) (اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد پروا داريد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مىكنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است.)
اين اقرار الهي در آفرينش مرد و زن از يک نفس، زنان را در انسانيت خود برابر با مردان قرار داده با همان حقوق و همان تکاليف و وظايف. در راستاي تأکيد بر اصل برابري و عدم تبعيض دو جنس با يکديگر، خداوند عزوجل با هر بار که با امر و نهي يا وعده و وعيد ثواب و عقابي در چارچوب يک حکم الهي الزامآوري از مردان ياد کرده بلافاصله از زنان نيز ياد کرده است؛ آنچنانکه در اين آيه شريفه داريم: «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا» (سوره الاحزابـ 35) (مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عبادتپيشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقهدهنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.) و نيز آيه «أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» (سوره آلعمران ـ 195) (من عمل هيچ صاحب عملى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمىكنم.) و آيه :«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» (سوره التوبه ـ71) (ومردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى ناپسند باز مىدارند.) چه بسيار شده که خداوند سبحان، کل بشريت را مورد خطاب قرار داده و منظورش زنان و مردان بوده است مثلاً در اين آيه: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (سوره الزلزلة ـ آيات7و8) (پس هر كه هموزن ذرهاى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد٭ و هر كه هموزن ذرهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.) و همين آيه:« وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ٭ وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى» (سوره النجم ـ 39و40) (و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست٭ و [نتيجه] كوشش او به زودى ديده خواهد شد.)
اين آيات کريمه الهي سرشار از اين دلالت هستند که زن در اسلام همچون مرد، آفريدهاي انساني است که از همه مزايايي که به او نيل به کمال انساني را عطا ميکند و به برترين جايگاهها ميرساند، بهرهمند است ولي طبق ديدگاه اسلامي، نقش ميان زن و مرد براساس ديدگاهي تکاملي و همهجانبه چنان تقسيم شده که هرکدام ديگري را براساس نقش کارکردي خود در موازنه حيات، تکميل ميکند. اختلافهاي ميان زن و مرد، اختلافهايي حسابشدهو متعادلي است که در جهت تکامل هر دو جنس و ارتقاي آنهاست و درست نيست که ما جايگاههاي مختلف اجتماعي را بر اين اساس که اختلاف در جايگاه و ارزش است، تفسير و تعبير کنيم. اين اختلافها در ابعاد خود به تعادل و برابري آندو نزديکترند.
3ـ برابري در حقوق مدني :
شريعت اسلامي شمار زيادي از حقوق ويژه زنان را درنظر گرفته است از جمله احترام نظر وي در انتخاب همسري که ميخواهد برگزيند و در همين راستا، اجازه ابطال ازدواج در صورت اجبار به پذيرش آن را داده است. شريعت اسلامي به زن تضمينهايي براي حمايت از حقوق وي و تحکيم مواضع او داده است. اين حقوق بعنوان حقوق الزامآوري براي مسلمانان درنظر گرفته شده است به اين اعتبار که پيمان ازدواج، پيمان بسيار محکمي است که زن و مرد هر دو بايد آنرا مورد احترام قرار دهند و مقدّس بشمارند. خداوند متعال ميفرمايد: «وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا» (سوره النساء ـ21)( با آنكه از يكديگر كام گرفتهايد و آنان از شما پيمانى استوار گرفتهاند.) و نيز آيه :«هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» (سوره البقره ـ187) (آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد.) و بالاخره آيه :«وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (سوره البقره ـ 228) (مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته به نفع آنان [بر عهده مردان] است.)
اين آيات از جمله قواعد ثابت برابري ميان زن و مرد در تمامي حقوق و وظايف است. آنها بيانگر ترازويي هستند که هريک از طرفين بايد ميزان رابطه ميان خود را بدان بسنجند و همين است که در آخرين تحليل مقرر ميدارد حقوق ميان دوطرف متقابل است و آنها برابرند. زن و مرد همچنانکه در حقوق و اعمال مانند يکديگرند در ذات خويش، احساس و عقل نيز برابري دارند.
اسلام در حقوق اعطايي به زن، گشادهدستي زيادي بخرج داده است. به او حق تملک داده، حق انفاق و تصرّف در املاک خود را داده وآزادي توليد و بهرهبرداري از سرمايهها، آزادي کار و دستمزدي که درخواست ميکند، داده است؛ زن حق آموزش دارد و براي او فرصتهاي مشارکت و دستيابي به جايگاه و حضور اجتماعي داده است و به او آنچنانکه در آيه زير مطرح شده، حق مبايعت نيز داده است:« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (سوره الممتحنة ـ12) (اى پيامبر چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچههاى حرامزاده پيش دست و پاى خود را با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه زيرا خداوند آمرزنده مهربان است.) همچنانکه به زنان حق مشارکت سياسي عطا کرده است. به عنوان مثال بانو خديجه (عليهاالسلام) براي پيامبراکرم حضرت محمد(ص) وزير در اسلامش بود[17] و بدين ترتيب بانو خديجه، اولين زني است که در جهان اين لقب سياسي يعني "وزير" را بخود اختصاص داده است.
4ـ حق مادري :
که والاترين و برترين حقوق براي زن است؛ "مادري" يکي از نيرومندترين غرايز همه موجودات [ماده] بشمار ميرود. نيروي اين غريزه به وظيفه و کارکرد آن در حفظ نوع بازميگردد. مادري ارزشي کاملاً اجتماعي در فرهنگ عربي و اسلامي و ستون خيمه پروژه وجودي زن بشمار ميرود زيرا همواره او را به عنوان "مادر فلان" ميشناسند. قرآن کريم در آيات زيادي از مادري سخن بميان آورده و به نيکي کردن و احترام به مادر فراخوانده است:« وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ» (سوره لقمان ـ14) (و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شير باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است.) و نيز اين سخن الهي: «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا» (سوره الاحقاف ـ 15) (و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است.) و نيز آيه زير که خداوند متعال از زبان پيامبرش حضرت عيسي (عليهالسلام) ميفرمايد: «وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا» (سوره مريم ـ32) (و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است.) اين توصيهها در جوهر خود بيانگر ستايش از رسالت مادري و اشاره به خطراتي که مادر در راه تحقق هدف والايي که با نقش خود به عنوان مادر در حفظ نوع و تداوم آن ايفا ميکند، متحمل ميگردد.
پنجم : جايگاه زنان در بيداري اسلامي (ديدگاه آينده نگرانه):
وقايع نشان دادهاند که معيارهاي آزادي زنان و بازگشت به کيان انساني ايشان در آيين اسلامي نهفته است. آييني که توان تحقق اعتلاي انساني و زمينهسازي بناي نوعي والا، نوين و خلاق را که براساس آن مکانيسم رشد و توسعه شکلميگيرد، داراست. روند صيانت از حقوق زنان و حمايت از آنها در برابر حرکت بردهداري که شعار "جهاني شدن" طي سه دهه گذشته منادي آن بوده است چيزي جز سلب ارزش زن و تبديل شدن آن به يک کالا بجاي انسان و زندگي در جامعهبحران زده کنوني نيست. او در اين جوامع درگير زندگي پرتنش و هرج و مرجي است که سرانجام نيز به فروپاشي جامعه رفتارياش منجر شده است. زن در توهم سعادت و رفاه زندگي ميکنند و اين توهَم نيز به نوبه خود بيش از پيش او را اسير و برده خود ميسازد حال آنکه راه حل ديگري که گريزي از آن نيست. گزينش جريان "بيداري اسلامي" با تمامي چالشها، چشماندازها و ديدگاههاي آيندهنگرانه آنست. بيداري زن در پيوند با ميزان ارتباط واژه "زن مسلمان" به عنوان اسم و فعل است. پيامدهاي حاصل از "جهاني شدن" در همه ابعاد، مسئله آگاهي در جوامع انساني و ضرورت درک حقيقت اسلامي را که وقايع مختلف ثابت کرده از هر حقيقت ديگري براي مردم در بازيافت تعادل و توازن امت مفيد تر است، مطرح کرده است و اهداف اين حقيقت در بعد کاربردي آنها حمايت از ارزشهاي حق و عدالت و احترام به حقوق بشر است زيرا خداوند متعال ميفرمايد: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً» (سوره اسراء ـ 70)( و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم.)
امت مسلمان در برابر چالش بزرگي در بازگشت به اصول خويش و ارزيابي واقعيت خود در پرتو کتاب خدا و سنت نبوي و مکتب ائمه اهل بيت (عليهالسلام) و نقاط ضعف و علل آن قرار دارد؛ چالشي که امت اسلامي ما در آينده قابل پيشبيني با آن روبرو ميگردد ميزان توانايي تفکيک عناصر زندگي در پروژه جهاني شدن و باز ترکيب آن براساس رهنمودهاي اسلام و اصول آنست جهان اسلام در حال حاضر و بحمدالله سرشار از بيداري يکپارچه و سرتاسري است که در همه گرايشها و براي بخشهاي مختلف مردم در جهت درک اسلام و شناخت جنبههاي حياتي آن و به سمت اجراي اصول و شريعت اسلامي در تمامي امور زندگي فردي و اجتماعي قابل لمس است ـ به اين اعتبار که اسلام بنابه آيه شريفه ذيل، بيانگر هويت حقيقي کل بشريت است : «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ»(سوره آل عمران ـ 110)( شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شدهايد به كار پسنديده فرمان مىدهيد و از كار ناپسند بازمىداريد و به خدا ايمان داريد.) در اين ميان درک آگاهانهاي نيز از نقش انديشه ليبرال غرب ـ که جهاني شدن يکي از سايههاي تاريک آن بشمار ميرود که کوشيده به ميان منظومه فرهنگي ديني، اجتماعي و سياسي مسلمانان نفوذ کند و شمار نه چندان اندکي از جوامع عربي و اسلامي را هدف قرار دهد و به آنها آسيب رساند ـ وجو دارد.
آگاهي فردي و اجتماعي نسبت به اهميت اين شبيخون برنامه ريزي شده و روال سرکوب هويت اسلامي و تهي ساختن آن از محتواي مکتبي، نخبهاي از علماي ديني و روشنفکران و اصلاحگران را در جهت مخالفت با اين شبيخون و در نظر مکانيسم و راهکارهايي با هدف بازيافت انديشه و ديدگاههاي اسلامي و فراخوان امت اسلامي به همدلي و اتحاد و هم جوشي بيشتر و نزديکي مذاهب اسلامي به منظور آشنايي و شناخت يکديگر و براي رسيدن به برادري ديني مبتني بر اصول مسلم و موارد مشترک ثابت و ديني همه مسلمانان فراخواند. آنها از سازمانها و کنفرانسهاي اسلامي به عنوان خاستگاهي براي تحقق اين اهداف و ديدگاهها بهرهبرداري کردند، در اين ميان سايت جنبشهاي اسلامي و حوادث بزرگي که در جهان اسلام اتفاق افتاد و مهمتر از همه پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ـ که براي تمامي جهانيان از اين سو تا آنسو ثابت کرد که اسلام ميتواند اميدهاي ملت و خواستهاي او را به آزادي و استقلال تحقق بخشد و هرگونه پديده جديدي را در چارچوب سازماندهي سياسي و اجتماعي و اقتصادي جاي دهد. در اين راستا زن نيز نقش فشرده و متمدنانهاي در امور اجتماعي وسياسي اين حرکت داشت بگونهاي که امام خميني(قدس سره الشريف) ميفرمايد: «شما زنان، اين انقلاب اسلامي را به پيش برديد.»
بيداري اسلامي شماري از انديشمندان و پژوهشگران را به مطالعه خطرات نفوذ آن بر انديشه غربي و ليبرالي سوق داد. "جيف هينس" ميگويد : «اسلام بمثابه يک نظام ديني، اجتماعي و فرهنگي کوشيده تا جايگاه پيشگامي جهاني را داشته باشد و از طريق ايجاد يک جامعه ديني بينالمللي، تبديل به ديني جهاني گردد.»[18]
در پرتو اين بيداري اسلامي بود که يورشهاي رسانهاي سازمان يافتهاي از سوي صهيونيسم جهاني صورت گرفت که در آن اسلام و مسلمانان را به عنوان تروريست و افراط گرا و دشمنان تمدن تصوير ميکردند در پروتوکلهاي حکماي صهيون آمده است: «اگر طلا قدرت نخست ما براي سلطه بر جهان است، تبليغات و ابزارهاي رسانهاي بايد قدرت دوم ما باشد.»[19] صهيونيسم جهاني در بدست گرفتن رسانههاي گروهي در جهان و کنترل بخش برنامههاي آن در جهت خدمت به منافع خود موفق شد. همچنانکه توانست بر رسانههاي گروهي امريکايي و اروپايي نيز که جملگي در پي مشوه ساختن چهره اسلام و مسلمانان و اتهام آنان به تعصب و عدم تسامح هستند، تاثير گذار باشد.
از جمله نمودهاي اين بيداري اسلامي، آگاهي بسيار زياد در ميان زنان مسلمان نسبت به برنامهها و نقشههايي است که در مورد آنها براي سلب انديشه، عقيده و موجوديت ايشان صورت ميپذيرد. اين آگاهي در بروز جنبشها و فراخوانهاي زنان در سطح محل بينالمللي به منظور دفاع از حقوق زنان براساس رهنمودهاي اسلام و مرجعيت اسلامي، تبلور مييابد. تاکيد بر مرجعيت اسلام به معناي انزوا و عزلت گزيني نيست، گشودگي در برابر جهان و همراهي با آن در پرتو دادههاي فرهنگي عربي ـ اسلامي و مستند به اجتهادهاي روشنگرانه است. موقعيت زن در بيداري اسلامي با بهرهگيري از شبکههاي اجتماعي و گسترش آگاهي و شناخت و تبليغ مسايل زنان در دو سطح ديني و تشريعي و تاکيد بر ضرورت پاسداري از شالودههاي اسلامي در ساماندهي روابط زنان و مردان و ارايه قرائت روشنگرانهاي از متون اساسي اسلامي (قرآن و حديث نبوي)، تجلي پيدا کرده است؛ زن در حال حاضر تبديل به عامل مهمي در بيداري اسلامي شده است زيرا حرکت او بر بخشهاي گستردهاي از مردم و در اهميت مقّيد ماندن به اصول مسلم ديني و ارتباط با انديشه مکتبي محمدي، تاثير دائمي دارد. اين نقش جهادي زنان مستلزم تحکيم و تقويت موقعيت آنان در مراکز تصميمگيري و نمايندگي سياسي است. قرائتي در جايگاه زنان در بيداري اسلامي نشان ميدهد که زنان مسلمان گامهاي مهمي در تاسيس نهادها و سازمانهاي خود و نيز فعاليتها و دستاوردهايش و تبلور ديدگاهها و گفتمانش برداشتهاند. ولي هرازگاهي از آنها خواسته ميشود که در گامهاي برداشته شده بازخواني خود را داشته باشند و ديدگاههاي خود را در اهدافي که اينان دنبال ميکند، اصلاح کنند. روند بيداري بيش از آنکه روندي فني و تکنيکي باشد روندي عميق و تودرتوست که در محتواي انديشهاي و فرهنگي آن نهفته است. اين نيز نيازمند مبارزهاي همزمان براي ارتقاي سطح آموزش و مبارزه با بيسوادي و پذيرش تجربيات سازمانهاي بينالمللي و درافتادن به شبکههاي بينالمللي زنان و انتشار مطالعات و پژوهشهاي مربوطه و برگزاري ميزگردها و کنفرانسها و سازماندهي حملات تبليغاتي مربوط به قانون حمايت خانواده و ارايه مشاورههاي حقوقي و تشريعي و و مشارکت رسانهاي هدفمند در تکذيب مقولهها، تفسيرها و تاويلهاي نادرستي است که اسلام را دين خشونت و معارض با آزادي و حقوق انسان تلقي ميکنند. اسلام ديني است که به تعدد گرايي، اختلاف ، اديان مختلف احترام ميگذارد و تاريخ خود بهترين گواه بر اين ادعاست، فرهنگ عربي ـ اسلامي که توانست براي بيش از چهارده قرن با فرهنگهاي ديگري که با آن تماس داشتند همرنگ شود ميتواند با تحولات فرهنگي، علمي و سياسي معاصر نيز همگامي داشته باشد و ارزشهايي را در تحکيم برابري و عدالت و آزادي و ديگر شالودههايي که به انسان (اعم از مرد يا زن) اعتلا ميبخشد و او را به مراتب والاي کرامت و عزّت ميرسانند، تحقق بخشد.
منابع
1ـ قرآن کريم
2ـ توافقنامه پايان بخشيدن به تمامي انواع تبعيض عليه زن، گزارشهاي سايه در کشورهاي عربي، سازمان ملل متحد، کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا(اسکوا)، 2007م.
3ـ "محمدمهدي آصفي" : "التحديات المعاصرة و مشروع المواجهة الاسلاميه" (چالشهاي معاصر و پروژه رويارويي اسلامي)، مرکز الحضارة لتنمية الفکرالاسلامي، چاپ اول، بيروت، 2008م.
4ـ "الامةالاسلامية و التحديات" (امت اسلامي و چالشها)، معاونت فرهنگي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، چاپ اول. تهران، 2004 م.
5ـ "بر فتنت مسيکه" "حقوق المرأة و الشرعة العالمية لحقوق الانسان"(حقوق زنان در شريعت اسلامي و اعلاميه جهاني حقوق بشر) موسسة المعارف، چاپ اول بيروت 1992م.
6ـ "البشر، بدرية، "وقع العولمة في مجتمعات الخليج"(تاثير جهاني شدن در جوامع خليج فارس)، تز دکتراي علوم اجتماعي، زير نظر "محمد شيا"، دانشگاه لبنان بيروت 2005م.
7ـ "محمدعلي تسخيري" ، "حول الصحوة الاسلامية" (پيرامون بيداري اسلامي) مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، چاپ اول، تهران 2005م.
8ـ "التقريرالعربي الثالث حول الاهداف التنوية للألفبة 2010 و آثار الازمات الاقتصادية العالمية علي تحقيقها"، (سومين گزارش عربي پيرامون اهداف توسعه هزار و پيامدهاي بحرانهاي اقتصادي جهاني بر تحقق آنها)، سازمان ملل متحد، اتحاديه عرب.
9ـ "الجنحاني"، "العولة و الفکر العربي المعاصر"(جهاني شدن و انديشه معاصر عربي) دارالشروق، چاپ اول، قاهره، 2002م.
10ـ "عبدالله خلاق"، "الصحوة الاسلامية"(بيداري اسلامي)، دارسبيل الرشاد، چاپ اول، بيروت 1999 م.
11ـ "رسالة التقريب"(ماهنامه)، "مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي"، تهران شماره رجب و شعبان 2005م.
12ـ "محمد تقي سبحاني" ، "شخصية المراة" (شخصيت زن)، مرکز الحضارة لتنقية الفکر الاسلامي، چاپ اول، بيروت 2009م.
13ـ "عالمية الاسلام و العولمة"(جهانشمولي اسلام و جهاني شدن)، شانزدهمين کنفرانس بينالمللي وحدت اسلامي، تهيه و تنظيم : طه مرقاتي، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي چاپ اول، تهران 2003م.
14ـ "العلواني، طه جابر"، "الخصوصية و العالمية في الفکر الاسلامي"(جنبههاي خاص و جهاني انديشه اسلامي)، دارالهادي، چاپ اول، بيروت 2003م.
15ـ "عولمة عادلة : توفير الفرص للتجميع"(جهاني شدن عادلانه : فرصت سازي براي همگان)، سازمان بينالمللي کار ، چاپ دوم، سويس، 2004م.
16ـ "العولمة و انواع الاجتماعي" (جهاني شدن و انواع اجتماعي) گزارش توسعه زنان عرب ، 2001م، کوتر، مرکز المراة العربية للتدريب و البحوث.
17ـ"العولمة و تداعياتها علي الوطن العربي" (جهاني شدن و پيامدهاي آن بر جهان عرب)، مرکز دراسات الوحدة العربية، چاپ اول ، بيروت 2004م.
18ـ عيسي زينب محمد، "أني فاطمة" (فاطمه هستم)،جمعيت خيريه بانو زينب(س)، چاپ اول ، بيروت 2004م.
19ـ "يوسف القرضاوي" الصحوة الاسلامية و حصوم الوطن العربي و الاسلامي"(بيداري اسلامي و مسايل جهاني عرب و اسلام)، دارالشروق، چاپ دوم ، قاهره، 2006م.
20ـ "مبادي توجيهية من اجل تعميم قضايا النوع الاجتماعي و تغريز فعالية آليات النهوض بالمرأة (اصول توجيهي براي تعميم مسايل اجتماعي و تحکيم فعاليتهاي مکانيسم رشد زنان) سازمان ملل متحد، کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا، (اسکوا)، 2007م.
21ـ المرأة في منطقة العربية : "واقع و تحيات و آفاق مستقبلية"(زن در منطقه عربي: واقعيتها، چالشها و چشم اندازهاي آينده) کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (اسکوا)، فشرده کميته زن، نشست سوم، ابوظبي ، 15-14 مارس 2007م.
22ـ "المرأة و قضاياها"(زنان و مسايل آنها) مجموعه نوبسندگان، مرکز الحضارة لتنمية الفکر الاسلامي، چاپ اول ، بيروت ، 2008م.
23ـ " مسح للتطورات الاقتصادية و الاجتماعية في منظمة الاسکوا" (پيمايش تحولات اقتصادي و اجتماعي در سازمان (اسکوا))(2010-2009 م)، سازمان ملل متحد، کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (اسکوا)
24ـ "مکي، عباس محمود"، کارشناسان روانشناسي جنايي. رشد جنايات اخلاقي معاصر، الموسسة الجامعية للدراسات و النشر و التوزيع ، چاپ اول بيروت 2007م.
25ـ "مکي، عباس محمود"، "دينامية الاسرة في عصرالعولمة"(پويايي خانواده در دوره جهاني شدن)، الموسسة الجامعية للدراسات و النشر و التوزيع ، چاپ اول ، بيروت ، 2007م.
26ـ "منتدي المرأة و الاعلام" (کلوب زن و رسانهها)، چهارمين کلوب کنفرانس عربي، دوره امارت عربي متحدة، الوظبي، 3-2 فوريه 2002م.
27ـ "موقع المرأة العربية في عملية التنمية"(جايگاه زنان عرب در روند توسعه) کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (سازمان ملل متحد)(اسکوا)، 2008م.
28ـ "زکي الميلاد"، "المسألة الحضارية"(مسئله تمدني) : مرکز الحضارة لتنمية الفکر الاسلامي، چاپ دوم، بيروت، 2008م.
29ـ"الناصري، محمدباقر"،"محاضرات فيالصحوةالاسلاميةالمعاصرة" (سخنرانيهايي در بيداري اسلامي معاصر)، دارالزهرا، چاپ اول ، بيروت 1986م.
30ـ "وضع المرأة العربية"(2005)(اوضاع زنان عرب در سال 2005)، کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (اسکوا).
[1] ـ (وضع المرأة العربيه 2005) سازمان ملل متحد، کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (اسکو) صفحه 12.
[2] ـ "الان توران" نقد مدرنيسم، ترجمه (عربي) انور معيث ، شرايعالي فرهنگي جمهوري عربي مصر، 1998م. صفحه 305.
[3] ـ "رونالد روبينسون" : (جهاني شدن نظري و اجتماعي و فرهنگي و جهاني) ترجمه احمد حمود و نورامين، شرايعالي فرهنگ، قاهره، صفحه 27.
[4] ـ "جهاني شدن و پيامدهاي آن بر وطن" مقالهاي از عبدالجليل کاظم الوالي : "ديالکتيک جهاني شدن : از اختيار تا نفي" مرکز مطالعات وحدت عربي، چاپ اول، بيروت 2003م.، صفحه 18.
[5] ـ البشر بدرية، "آثار جهاني شدن بر جوامع خليج فارس"، تز دکتراي علوم اجتماعي، دانشگاه لبنان، زيرنظر محمد شيا، بيروت 2005م.، صفحه 4.
[6] ـ همان منبع، صفحه 25.
[7] ـ همان منبع، صفحه 25.
[8] ـ پيتر مارتين، هانس/شومان هارالد: دام جهاني شدن، ترجمه (عربي) عدنان عباس علي، عالم المعرفة، شوراي ملي فرهنگ، هنر و ادبيات، کويت شماره 238 چاپ اول 1998، صفحه 57.
[9] ـ همان منبع ، صفحه 26.
[10] ـ همان منبع ، صفحه 68.
[11] ـ کميته جهاني بُعد اجتماعي جهاني شدن : جهاني شدن عادلانه: ايجاد فرصت براي همگان. سازمان بينالمللي کار چاپ دوم سويس، 2004م.، صفحه 28.
[12] ـ همان منبع، صفحات : 36 و 37.
[13] ـ آمارگيري تحولات اقتصادي و اجتماعي در منطقه (اسکوا) (2010ـ2009م.) سازمان ملل متحد، کميته اقتصادي و اجتماعي غرب آسيا (اسکوا)، صفحه 111.
[14] ـ سومين گزارش عربي پيروان اهداف توسعه هزاره 2010 و پيامدهاي بحرانهاي اقتصادي جهاني بر تحقق آنها. سازمان ملل متحد، اتحاديه عرب (گزارش فشرده اجرايي).
[15] ـ مکي عباس محمود کارشناس روانشناسي ـ جنايي (رشد جنايات اخلاقي معاصر) مؤسسه دانشگاهي مطالعات و انتشارات. چاپ اول بيروت 2007م.، صفحه 10.
[16] ـ "الظاهري، امنية خميس" ، تصوير زن در آهنگهاي جوانان عرب خليج، (ويدئوکليپها)، چهارمين نشست زن عرب (زن و رسانهها)، ابوظبي، 3ـ2 فوريه 2002م.، صفحه 146.
[17] ـ "علامه محمدباقر مجلسي" : بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1983م. جلد16 ، صفحه 11.
[18] ـ امت اسلامي و چالشها، چهارمين نشست کارشناسان سازمان کنفرانس اسلامي، مقالهاي به قلم "عماد افروغ"؛ (اسلام و جهاني شدن) مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي 2004م.، صفحه 219.
[19] ـ همان منبع، مقالهاي به قلم : "صالح بن سليمان الوهبي"، (حملات تبليغاتي عليه اسلام و مسلمانان) صفحه 34.