اصول و مبانى نظرى برپايى حكومت اسلامى
اصول و مبانى نظرى برپايى حكومت اسلامى
حجت الاسلام سيد جلال مير آقايى
بسم الله الرحمن الرحيم
تبيين فلسفه سياسى اسلام و پايه هاى تئوريک حكومت اسلامى، از موضوعات مهمى است كه تا پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران كمتر بدان پرداخته شده است.
پيروزى انقلاب مقدس اسلامى به رهبرى حضرت امام حضرت امام خمينى «قدس سره»، اسلام را به عنوان يک ايدئولوژى رهائيبخش و نظام جامع حكومتى در صحنه سياسى دنيا مطرح و توجه انديشمندان مسلمان و غير مسلمان را به ابعاد فراموش شده آن جلب كرد. تحقيقات بسيار و كتب بى شمارى امروزه در سراسر دنيا در شناخت انديشه هاى سياسى اسلام چاپ ومنتشر شده است، با اينهمه هنوز زواياى تاريک بسيارى باقى مانده كه متفكران روشن بين و علماى آگاه بايد بدان توجه كرده و به تبيين ديدگاهها و برداشتهاى خود در اين مسائل بپردازند.
آنچه حائز اهميت است آنكه، در ارائه ديدگاههاى سياسى و فكرى اسلام همواره بايد زبان علمى روز مد نظر باشد تا نوعى گفتگو و تفاهم صميمانه وجدى بين دانش آموختگان مراكز علمى جديد و علما و انديشمندان حوزه هاى دينى بر قرار گردد.
ـ(322)ـ
نسل سرگردان بشر امروزى، خسته از مكتبها و ايدئولوژيهاى دست ساز بشر، خود را در مقابل بن بست مايوس كننده اى مى بيند كه نظامهاى بشرى برايش به وجود آورده است. انديشه سياسى اسلام كه ماديت زندگى و توسعه و سازندگى را با اخلاق، معنويت و دلداگى به كانون مطلق هستى همراه كرده روح تشنه انسانهاى عصر ما را سيراب از ايمان، اطمينان و آرامش مى سازد.
پيروزى انقلاب اسلامى و تاثيرى كه در دنياى معاصر گذاشت موجب روى آورى ميليونها انسان در شرق و غرب عالم به دين و معنويت شد. اين امر مسئوليت علما را در طرح دوباره انديشه هاى تابناک اسلام مضاعف مى سازد.
«حكومت اسلامى» و لزوم برپايى آن، بر پايه هاى علمى، فلسفى و حقوقى استوارى مبتنى است كه نيازمند توضيح و تبيين است. اين پايه ها از متن جهان بينى و ايدئولوژى اسلام بر آمده و با اندک تاملى بر مفاهيم ارزشى و اعتقادى اسلام قابل اثبات است. ويژگيهاى اين دين مقدّس و اهدافى كه خداوند از بعثت رسل و انزال كتب در قرآن بيان فرموده هر كدام اقتضا مى كند كه براى دست يابى به آن، نظام سياسى خاص اسلام برپاگردد. در غير اين صورت اين دين ناقص و در وصول به اهدافش ناتوان خواهد بود.
با اينهمه ممكن است كسانى از روى غفلت، ساده انگارى و عدم شناخت صحيح از اين شريعت آسمانى، بعد سياسى آن را انكار نمايند. يا تحت تاثير القاءات دشمنان دنيا طلب و قدرتهاى طاغوتى و به طمع رسيدن به نام و نان بر آن سرپوش گذارند.
مقاله زير بر آن است تا بابيانى ساده و به اختصار، با استدلال بر مفاهيم قرآنى و ويژگيهاى جهان بينى اسلام، وجود يک «نظام حكومتى عادلانه» ولزوم تلاش مسلمانان در برپايى آن را اثبات كرده ريشه هاى فكرى و مبانى اعتقادى آن را توضيح دهد.
ـ(323)ـ
لازم به توضيح است برخى از اين اصول را از اهداف حكومت اسلامى نيز مى توان بر شمرد ولى از آنجا كه در يک نگرش كلى، تحت عنوان فلسفه دين و اهداف بعثت انبياء در قرآن مجيد عنوان شده اند تنها راه وصول به آن برقرارى حكومت دينى است. لذا ما همه آنها را اصول و مبانى برپايى حكومت اسلامى دانسته به شرح و توضيح آن مى پردازيم. مبناى همه اين اصول به يک اصل كلى و زيربنايى بر مى گردد و آن جامعيت دين اسلام است.
اسلام در عقيده مسلمانان با كليه اديان الهى تفاوت دارد. البته اين صحيح است كه همه اديان آسمانى از يک سرچشمه و منبع نشات مى گيرند ولى به علل گوناگون خداوند متعال اديان گذشته را در برابر اسلام با جامعيت كمترى نازل كرده است.
خصوصيات جوامع قبلى - ويژگيهاى منطقه نزول دين و بعثت پيامبران، رشد نايافتگى انسانها و... موجب شده است تا هر يک از انبياء براى علاج برخى نابسامانيهاى فكرى - فرهنگى و اخلاقى موجود در جامعه خود آموزشهايى را مطرح سازند. ليكن پيامبر گرامى اسلام كه بر كافه انسانها تا پايان جهان مبعوث شده است، دينى را براى بشر به ارمغان آورد كه در تمام زمينه هاى فردى - اجتماعى، مادى، معنوى، فكرى - علمى، عبادى، اخلاقى، سياسى، اجتماعى و... پيام الهى را به بشر رسانده متكفل پاسخگويى به تمامى نيازهاى او در ابعاد گوناگون زندگى است.
نگاهى گذرا به آيات كلام الهى، و مرورى بر عناوين كتب فقهى و روايى نشان مى دهد كه در تمام زمينه هاى فوق اين مكتب حياتبخش داراى حرف و سخن بوده، مقررات گسترده اى را وضع كرده است.
اسلام يک نظام كامل عبادى است كه توحيد وپرستش رادر ناب ترين چهره و سيمايش ارائه كرده پيوند معنوى بين انسان و خدا را برقرار مى سازد.
تربيت انسانها و تكامل معنوى آنها در اسلام به گونه اى برنامه ريزى شده كه در
ـ(324)ـ
صورت عمل، و رعايت موازين و ارزشهاى آن كليه استعدادهاى بشرى شكوفا شده و به بار مى نشيند. حاصل نظام تربيتى اسلام، فلاح و رستگارى ورسيدن به سعادت دنيوى و اخروى پيروان اين دين مى باشد.
نظام اقتصادى اسلام در تمامى زمينه هاى مالكيت، كار، سرمايه، تجارت، صنعت، منابع ثروت، معادن زير زمينى و روى زمينى داراى برنامه و قوانين شفاف و روشن است مالياتهاى اسلامى از خمس، زكات، جزيه - خراج و... تامين كننده منابع مالى براى اداره جامعه اسلامى است.
نظام قضا و دادگرى جهت حل و فصل خصومات واحقاق حق مظلومان از گسترده ترين جوانب شريعت مقدس بوده، عهده دار ايجاد امنيت و ثبات در بين مسلمانان است. دستورات گسترده اخلاقى، آداب و رسوم اجتماعى، مستحبات و مكروهات در خوراك، پوشاک و ساير شئون زندگى، آئين بهزيستى كاملى است كه سلامت جسمى و روانى پيروان اسلامى را تامين مى كند.
وبه طور كلى مجموعه آداب، مناسك، قوانين و دستور العملها منظومه كاملى است از يک ايدئولوژى جامع الاطراف، هماهنگ و كامل كه عهده دار اداره كليه شئون زندگى بشرى است.
1 ـ عدم جدايى دين از سياست
نتيجه اى كه از مقدمه بحث گرفته مى شود، با توجه به مطالعه تاريخ اسلام و رفتار رهبران اين دين نشاندهنده آن است كه در اين آئين مقدس سياست و كشور دارى جزيى از دين بوده و از آن جدايى نا پذير است.
چنان دين و دولت به يكديگرندتوگويى كه از بن زيک مادرند
سياست از شؤون جامعه انسانى است. بدون وجود يک حكومت مقتدر، پياده
ـ(325)ـ
كردن همه ابعاد اسلام به گونه اى كه توضيح داده شد، امكان ناپذير است. هر انسان انديشمند و منصفى با اندک مطالعه در قوانين، مقررات و نظامات اسلامى تصديق خواهد كرد كه چنين مجموعه منسجمى نمى تواند در مورد رهبرى، حكومت و اداره سياسى جامعه بى نظر باشد.
تاريخ پر افتخار اسلام هم از همان آغاز نشان داده است كه تفكيک رهبرى سياسى و رهبرى دينى در اسلام امرى مردود و انحرافى تلقى مى شده است.
پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه وآله وسلم اولين بينانگزار دولت اسلام در مدينه منوره است و خود شخصا به رتق و فتق امور سياسى، اقتصادى و اجتماعى مسلمانان مى پرداخت. والى تعيين مى كرد، براى مبارزه بادشمنان اعلام بسيج عمومى كرد و سپاه اعزام مى داشت، حتى در بسيارى از جنگها شخصا شركت كرده و فرماندهى آن را بر عهده مى گرفتند. اعزام سفير، عقد قرارداد همكارى، صلح، آتش بس با همسايگان، دشمنان، اقوام و قبايل نيز امرى است كه توسط پيامبر اسلام انجام مى شده و صفحات تاريخ مشحون است از نقل اينگونه رويدادها.
خلفاى پس از پيامبر و نيز ائمه اهل بيت، حكومت را جزوى از ديانت دانسته و هر كدام كه به قدرت مى رسيده اند، رهبرى جامعه اسلامى و دخالت در سياست را به عنوان وظيفه اى دينى و اسلامى بر و عهده گرفته و در مقابل سختيها و زحمات آن اميد ثواب و پاداش از خداوند متعال داشته اند.
2 ـ قانونگذار خداست
از باورهاى خدشه ناپذير مسلمانان كه از منشا وحى الهى و آيات قرآن مجيد سرچشمه مى گيرد انحصار قانونگذارى در دست خداوند متعال است.
﴿... وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا انزَلَ اللّهُ فَاوْلَئِک هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ (سوره مائده: 44)
ـ(326)ـ
﴿... وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا انزَلَ اللّهُ فَاوْلَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (سوره مائده: 45)
﴿... وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا انزَلَ اللّهُ فَاوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (سوره مائده: 47)
هر كس به غير قانون نازل شده از سوى خدا حكم كند كافر، ظالم و فاسق است.
اين انديشه قاطع و خلل ناپذير هرگونه قانون وضعى بشرى را مردود دانسته، تنها قوانين نشات گرفته از وحى الهى را به رسميت مى شناسد.
و نيز مسلمانان در مقابل قوانين و دستورات خداوند متعال و پيامبر او حق سرپيچى نداشته، ملزم به فرمانبرى هستند.
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَه اذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ امْرًا ان يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَه مِنْ امْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا﴾ (سوره احزاب: 36).
هيچ مرد و زن مؤمن را در كارى كه خدا و رسول حكم كننداراده و اختيارى نيست و هركس نافرمانى خدا و رسول كند، به گمراهى آشكار دچار شده است.
باز در جاى ديگر مى فرمايد: ﴿يَا دَاوُودُ انَّا جَعَلْنَاک خَلِيفَه فِى الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّک عَن سَبِيلِ اللَّهِ انَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾ (سوره ص: 26).
ميان مردم به حق (قوانين و مقررات الهى) حكم كن و از هواى نفس پيروى نكن كه تو را از راه خدا گمراه كند. آنان كه از راه خدا گمراه شوند بر آنان عذابى شديد است چون روز حساب را فراموش كرده اند.
براساس اين باور دينى، تمامى حكومتهاى لائيک و غير دينى، غير شرعى بوده و طاغوت هستند. وبر كليه مسلمانان است كه از فرمان آنها سرپيچى كرده و به مبارزه با آنان بپردازند.
﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ امَّه رَّسُولاً انِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَه فَسِيرُواْ فِى الارْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَه الْمُكَذِّبِينَ﴾ (سوره نحل: 36).
در ميان همه امتها پيامبرانى فرستاديم تا شما خدا را پرستش كرده و از طاغوت
ـ(327)ـ
دورى گزينيد.
خداوند متعال لازمه پرستش خود را اجتناب از اطاعت طاغوتها دانسته، در حقيقت بدون در گيرى با حكام، پادشاهان و قدرتمندانى كه به قوانينى جز دين و شريعت الهى فرمان مى دهند و عمل مى كنند توحيد و پرستش خداوند نيز كامل نيست. سراسر تاريخ بشريت نشاندهنده مبارزه بى امان انبياء، اولياء و رهبران راستين دينى با انديشه هاى شرک آميز و حاكميتهاى غير دينى بر جوامع بشرى است.
حاكميت قوانين الهى و دستورات آسمانى بدون استقرار قوه اجرايى دينى و به دست گرفتن قدرت سياسى توسط رهبران دينى امكان پذير نيست.
3 ـ لزوم اقامه قسط و عدل
يكى از اهداف بزرگ و مهمى كه در قرآن مجيد براى ارسال رسل و انزال كتب بيان شده است، اقامه عدل و قسط در جامعه است.
﴿لَقَدْ ارْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَانزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَانزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَاسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ انَّ اللَّهَ قَوِى عَزِيزٌ﴾ (سوره حديد: 25).
هر آينه ما پيامبر انمان را با دلايل و براهين روشن و روشنگر فرستاده با آنان كتاب و ميزان را همراه كرديم تا مردم به عدالت و دادگرى بپاخيزند. و آهن رافرو فرستاديم كه در آن صلابت و سختى شديد و سودهايى براى انسانها است.
﴿... وَانْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ انَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ (سوره مائده: 42).
هر گاه بين مردم حكم راندى به عدالت رفتاركن.
﴿... وَاذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ ان تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ...﴾ (سوره نساء: 58).
هرگاه بين مردم حاكميت يافتيد عدالت پيشه كنيد. تحقق اين هدف عالى وغايى براى دين و انبياء فقط از راه برپايى حكومت دينى و عادلانه امكان پذير است.
ـ(328)ـ
اين غير ممكن و محال است كه قدرت اجرايى و دنيايى دردست ديگران باشد !
سياست، اقتصاد، تبليغات، فرهنگ و همه اهرمهاى حكومتى توسط طاغوتها اداره شودا! با اينهمه انبياء و رهبران الهى مامور اقامه قسط و عدل باشند.
هرگونه اقدامى از سوى رهبران دينى جهت تحقق اين اهداف والا مستلزم تلاش جهت حاكميت سياست الهى و برقرارى نظام دينى در بين پيروان است.
4 ـ برقرارى توازن و اعتدال در شئون مختلف زندگى بشر
از ويژگيهاى اسلام دعوت به ميانه روى و اعتدال است. اديان و مكتبهايى كه داراى جامعيت و شمول نيستند، عمدتاً عهده دار يک يا چند بعد از ابعاد زندگى انسان هستند واغلب سر از افراط و تفريط در مى آورند. يكى دنيا گرا مى شود و پيروانش راسراسر به تلاش و فعاليت اقتصادى، جنگ، مبارزه و كشورگشايى دعوت كرده، ساير جنبه هاى معنوى و مسائل اخروى را فراموش كرده يا كمرنگ جلوه مى دهند.
در مقابل برخى ديگر از مكاتب فقط به امور اخلاقى و معنوى تكيه كرده تنها در فكر آباد كردن آخرت انسانها هستند. اين مكتبها ساير شئونات انسانى را به كنار نهاده، ايجاد عدالت، آزادى، تامين رفاه و آسايش دنيايى و... را به طاق نسيان مى سپرند.
دعوت به ايجاد تعادل و توازن بين دنيا و آخرت، مادّيت و معنويت، مسائل فردى و اجتماعى، پيشرفت در امور زندگى وتوسعه اقتصادى باگسترش ارزشهاى اخلاقى، زهد، ايثار و كمک به همنوع، از جمله آموزشهايى است كه در قرآن مجيد مطرح شده است:
﴿وَكَذَلِک جَعَلْنَاكُمْ امَّه وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَه الَّتِى كُنتَ عَلَيْهَا الاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَان كَانَتْ لَكَبِيرَه الاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ ايمَانَكُمْ انَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ﴾ (سوره بقره: 1 43).
وما اينچنين شما مسلمانان را امت ميانه و معتدل قرارداديم تاگواه مردم باشيد همانگونه كه پيامبر گواه و الگو براى شما است.
﴿... رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ (سوره بقره : 201 ).
پروردگارا در دنيا و آخرت به ما نيكى عطاكن و ما را از عذاب آتش نگهدار.
﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاک اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَه وَلَا تَنسَ نَصِيبَک مِنَ الدُّنْيَا وَاحْسِن كَمَا احْسَنَ اللَّهُ الَيْک وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الْارْضِ انَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ (سوره قصص: 77).
در آنچه خداوند به تو داده آخرت را طلب كن و بهره خويش را از دنيا نيز فراموش مكن.
ودر حديث منقول از امام باقر عليه السلام آمده است:
ليس منا من ترک دنياه لاخرته ولا آخرته لدنياه (وسائل الشيعه: ج 4).
هر كس دنيايش را به خاطر آخرت يا آخرتش را به خاطر دنيا رها سازداز ما نيست.
روح توازن و تعادل كه نصوص فوق بر آن دلالت دارد همچون خونى در رگهاى اين دين شريف سارى و جارى است و قوانين آن عهده دار تنظيم زندگى انسانها است، به گونه اى كه هدف فوق را قابل دسترس قرار دهد.
اگر اين دعوت عام تنها شامل زندگى فردى انسانها و بعد اخلاقى آنها بود، شايد با نصيحت و پند و اندرز قابل تامين مى بود ولى چنانچه همه شئون زندگى را در بر گرفته و بخواهد چون روحى حاكم بر انديشه و عمل مسلمانان شده در كليه جوانب زندگى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى آنها توازن و تعادل ايجاد كند، مستلزم حكومتى است با همين مشخصه كه در برنامه ريزيهاى خرد و كلان خويش كليت جامع را بدان سمت و سو سوق دهد، تا «امت وسط» تحقق يافته، الگو و سرمشق ساير امم گردد.
ـ(330)ـ
5 ـ حاكميت الله
خلقت آسمان و زمين و آنچه در آن است به مشيّت و قدرت خداوند متعال است. انسان نيز يكى از آفريده هاى حق تعالى است. اصل اوّليه آن است كه همه موجودات حاكم بر سرنوشت خويش باشند و كسى را حق تصرف و اراده دخالت و تصميم گيرى در سرنوشت ديگرى نباشد.
اما خداوند متعال كه همه هستى حقيقتاً به او وابسته و مخلوق اوست مالكيت حقيقى بر همه اشياء و از جمله بر انسان دارد.
﴿وَللّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الارْضِ وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطًا﴾ (سوره نساء: 126).
آنچه در آسمان و زمين است از آن خداوند است و اوبر همه چيز احاطه دارد.
﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّه فِى السَّمَاوَاتِ وَلَا فِى الْارْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْک وَمَا له مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ﴾ (سوره سبا: 22).
بگو آنهايى را كه به جز خدا مؤثر در هستى مى دانيد بخوانيد، هيچيک به اندازه ذره نا چيزى در آسمانها و زمين مالک نيستند.
مالكيت حقيقى خداوند بر هستى، موجب حاكميت مطلق او بر كل جهان از جمله بر انسان خواهد بود:
﴿... انِ الْحُكْمُ الاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ (سوره انعام: 57).
حاكميت و فرماندهى فقط از آن خداست او به حق دستور مى دهد و بهترين حكم فرمايان است.
اين حق حاكميت اعم است از قانونگذارى و تشريع، حق حاكميت الهى كه شعبه اى از توحيد است، به معناى انحصار فرمانروايى، ولايت و تصرف در امر آفريدگان است. بنابراين هيچيک از بندگان خدا حق دخالت در قلمرو فرماندهى او را ندارند مگر با اجازه و اذن او، اين اذن و اجازه فقط در مورد پيامبران، امامان و عالمان
ـ(331 )ـ
راستين صادر شده است كه منصوب از جانب خدا و پيامبرند وبر طبق قانون و شريعت او حكم به عدالت مى رانند:
﴿يَا دَاوُودُ انَّا جَعَلْنَاك خَلِيفَه فِى الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّك عَن سَبِيلِ اللَّهِ انَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾ (سوره ص: 26).
اى داود ماتو را در زمين خليفه قرار داديم. پس بين مردم به حق حكومت كن.
﴿يَا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اطِيعُواْ اللّهَ وَاطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاوْلِى الامْرِ مِنكُمْ فَان تَنَازَعْتُمْ فِى شَيْءٍ فَرُدُّوهُ الَى اللّهِ وَالرَّسُولِ ان كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِك خَيْرٌ وَاحْسَنُ تَاوِيلاً﴾ (سوره نساء: 59).
اى اهل ايمان فرمان خدا و رسول و فرماندارانتان (از طرف خدا ورسول) را اطاعت كنيد و چون در چيزى كارتان به گفتگو و نزاع كشيد به حكم خدا ورسول بازگرديد.
﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا اوْ كَفُورًا﴾ (سوره انسان: 24).
بر اطاعت دستور و حكم پروردگار صبور و شكيبا باش و هيچ از مردم بدكار كفر كيش اطاعت مكن.
بنابر آنچه گفته شد، حاكميت مطلق و حقيقى از آن خداوند متعال است و در انديشه و تفكر اسلامى هيچ انسانى حق حكومت بر ديگران و ولايت و تصرف در امور آنان راندارد. تنها حكومت رسمى و مورد قبول در نظام اعتقادى و باورهاى اسلامى همان است كه از سوى پروردگار تعيين شده و به قانون او عمل نمايد. و فقط اين حكومت، اسلامى، قرآنى و مشروع است.
6 ـ تشريع جهاد
جهاد فى سبيل الله يكى از مهمترين احكامى است كه از طرف خداوند متعال تشريع شده و در قرآن مجيد بيش از سى آيه به آن اختصاص يافته است:
﴿يَا ايُّهَا النَّبِى جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَاوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ (سوره توبه: 73).
ـ(332)ـ
اى پيامبر باكفار و منافقان جهاد كن وبر آنان سخت بگير.
دوران پرشكوه ده ساله حكومت پيامبر اكرم در مدينه منوره نيز همراه با دهها مورد جنگ و در گيرى مسلحانه با دشمنان بوده است. پس از پيامبر هم در دوره خلفا، جنگهاى بسيارى بين مسلمانان و دشمنان اتفاق افتاده است.
در كتابهاى فقهى و روايى هم فقها و محدثان فصلى را به «كتاب الجهاد» اختصاص داده درباره احكام مختلف و موارد آن، رفتار با اسرا، غنايم جنگى، آتش بس و مهادنه و... بحث و بررسى كرده اند.
فقهاى اسلام در يک تقسيم بندى جهاد را به دو قسم تقسيم مى كنند.
1 ـ جهاد ابتدايى و تهاجمى.
2 ـ جهاد تدافعى.
فقهاى شيعه جهاد ابتدايى و تهاجمى در زمان غيبت حضرت وليعصر (عج) را جايز نمى دانند. وليكن همه آنان در وجوب جهاد تدافعى با وجود شرايطش اتفاق نظر دارند.
در گذشته روزگار هم كه ابزار و اسلحه جنگى به تير و كمان و شمشير و امثال آن منحصر بود، آموزش ويا دگيرى فنون جنگى يک كار تخصصى بود كه نياز به سازماندهى و تشكيلات داشت، اما امروزه كه در سازمانهاى نظامى همراه با پيشرفت علم و تكنولوژى، تحولات بسيار عظيم روى داده، حتى گاهى اين سازمانها در فن آورى پيشتاز ديگران هستند، عمل به تكليف احياء فريضه جهاد و دفاع از نواميس دينى، كشور، جان و مال مسلمانان بدون برپايى حكومتى مقتدر كه در سازماندهى، پشتيبانى، تامين مالى و آموزش مجاهدان سرمايه گذارى لازم را بنمايد، امكان پذير نيست.
ـ(333)ـ
7 ـ نظام گسترده قضا در اسلام
سيستم قضايى اسلام، يكى از گسترده ترين نظامهايى است كه در اين دين مطرح شده است.
وجود مجموعه قوانين حقوقى، جزايى، آئين دادرسى، حدود، ديّات و قصاص موجب تاليف دهها كتاب فقهى در اين زمينه شده است. فقهاى عاليقدر اسلام از شيعه و سنى از آغاز تدوين فقه بخشى از تاليفات خود را به آن اختصاص داده اند و در سراسر كشورهاى اسلامى كم و بيش به آن عمل مى كرده اند.
حتى در كشورهايى كه حكومت اسلامى بر قرار نبوده و دين را از سياست جدا مى دانسته اند، يكى از منابع مهم حقوقى براى تهيه مجموعه هاى قانون، كتب فقهى فقها و حقوق اسلام بوده است.
وجود اين ميراث غنى و گسترده در زمينه قضا در فقه اسلامى و لزوم پياده كردن آن در جامعه مسلمين، نياز به وجود يک حكومت مقتدر اسلامى دارد كه در اجراى عدالت و رسيدن به جامعه فاضله به اين احكام عمل نمايد.
8 ـ تكامل فردى و اجتماعى انسانها
يكى از اهداف بعثت پيامبران الهى، تربيت انسانها، تكامل روحى و معنوى آنان، گسترش علم و دانش و شكوفا شدن استعدادهاى خدادادى در وجود ابناء بشر است.
اين مهم در آيات بسيارى از قرآن مجيد و نيز سخنان پيامبر گرامى اسلام و ائمه معصومين عليهم صلوات الله اجمعين بيان شده است:
﴿هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الْامِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَه وَان كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ﴾ (سوره جمعه: 2).
ـ(334)ـ
او كسى است كه در بين مردم امّى پيامبرى از خودشان برانگيخت تا آيات خدا را بر آنان بخواند، آنان را تزكيه كند و كتاب و حكمت آموزد، هر چند پيش از آن در گمراهى آشكار بوده اند.
اميرمؤمنان على ابى طالب عليه السلام در اولين خطبه نهج البلاغه در بيان فلسفه بعثت انبياء مى فرمايد:
فبعث فيهم رسله، وواتر اليهم انبياءه، ليستادوهم ميثاق فطرته ويذكروهم منسى نعمته، ويحتجوا عليهم بالتبليغ، ويثيروا لهم دفائن العقول.
پس آنگاه خداى سبحان رسولان خود را در ميان آنان برانگيخت و پيمبران خود را با فاصله به سوى آنان فروفرستاد تا اداى پيمان فطرت حق را از آنان بخواهند و نعمتهاى فراموش شده او را به آنان ياد آور شوند و به برهان و حجت تبليغ شان كنند و گنجينه هاى پنهان عقول را برايشان برانگيزند.
بامراجعه به كتاب خدا و سنّت پيامبر و دقّت در ميراث روايى عظيمى كه از اولياء دين به ما رسيده، بدون اغراق مى توان ادعا كرد كه اسلام در وهله اول يک مكتب تربيتى انسان ساز است. وكليه برنامه هاى عبادى، اخلاقى، قضايى و نيز روشى كه پيامبر و اولياء دين، در برخورد بامردم داشته اند، همه در اين جهت بوده و هدف بيدار كردن فطرت انسانها و ارشاد آنان به كمال مطلوب علمى، اخلاقى و معنوى بوده است:
﴿... رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنک رَحْمَه وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ امْرِنَا رَشَدًا﴾ ( سوره كهف: 10).
پروردگارا از سوى خويش به ما رحمتى عطاكن و براى ما وسيله رشد كامل مهيا فرما. اين هدف مهم زمانى به طور كامل تحقق مى يابد كه ابزار و وسايل مهيا بوده و زمينه هاى كار در دست اولياء دين باشد.
سيستم آموزش هر كشور، دبستان، دبيرستان، دانشگاهها، دستگاههاى تبليغاتى،
ـ(335)ـ
راديو، تلويزيون و روزنامه ها، نهادهاى فرهنگى، هنرى مثل سينما، تاتر و امثال آن امروزه مهمترين ابزار و اهرمهايى هستند كه در شكل دهى اخلاقى، فرهنگى و اجتماعى جامعه اثر تعيين كننده دارند. ودر همه جاى دنيا در اختيار دولتها و حكومتها هستند. و اداره آنها نياز مند تشكيلات، سازماندهى و بودجه عظيمى است كه از عهده سازمانهاى غير دولتى بر نمى آيد.
بدون تشكيل حكومت اسلامى و در اختيار گرفتن همه اين امكانات، رسالت عظيمى كه اسلام در جهت ايجاد تحول فكرى و فرهنگى بر عهده دارد، و اهداف بلندش در بيدار كردن وجدان انسانها و شكوفا كردن استعدادها تامين نخواهد شد.
اداره دستگاههاى آموزشى، فرهنگى و تبليغى توسط دولتهاى غير اسلامى حاصلى جز آنچه در دنياى امروز مشاهده مى كنيم، در بر نخواهد داشت.
تعداد مسلمانان هر چند بيش از يک ميليارد بر آورد مى شود، اما چه تعداد از آنان عامل به دين و تكامل يافته هستند. چرا اينهمه عقب ماندگى و انحطاط بر دنياى اسلام حاكم است؟ چرا جوامع اسلامى تا اين حد تحت تاثير سياستهاى استعمارى بيگانگان هستند و تمامى منابع ثروت آنها به يغما مى رود؟ چرا و چرا؟
آيا علت اين نيست كه نسلهاى مسلمان تربيت اسلامى نمى شوند؟ همه ابزارهاى فرهنگى، تبليغى و آموزشى و نيز دستگاههاى مربوطه از دبستان و دبيرستان و دانشگاه، راديو و تلويزيون، كتب و مجلات و... همه در دست غربزدگان و دولتهاى و ابسته است؟ و فقدان برنامه ريزى و سياستگزارى اسلامى چنين بلايى به سر ما آورده است؟
واقعا جاى عبرت است در جمهورى اسلامى ايران، با آنهمه گرفتاريها، دشمنيها، جنگ و محاصره و... صرف اينكه فكر و برنامه اسلامى حاكم است و تحت پرچم پر افتخار لا اله الا الله مردم زندگى مى كنند و دولت تشكيل داده اند، در همين
ـ(336)ـ
دهه اخير چه گامهاى بلندى در راه استقلال وخود كفايى برداشته شده و استعدادهاى درخشان
جوانان در تربيت اسلامى شكوفا شده و به بار نشسته است. از افتخارات جهانى كه در رشته هاى مختلف علمى نصيب جوانان ما شده، تا رشد و پيشرفتى كه در علوم مختلف قرآنى و اسلامى بدان دست يافته ايم. آيا در هيچ جاى ديگر دنياى اسلام حافظ 5 ساله قرآن با اين مشخصات و ويژگيها مى توان يافت؟ و... به هر حال وجود هدف بلندى چون تعليم و تربيت و برنامه ريزى جهت شكوفايى استعدادها و رساندن مردم به تكامل فردى و اجتماعى نيازمند تشكيل حكومتى است مكتبى و قرآنى كه تسهيلات لازم را در اين راه به وجود آورد.
9 ـ تامين امنيّت و صلح
صلح و امنيت از اولين نيازهاى هر انسانى است، و هر كس در زندگى خويش خواهان آن است. بدون وجود آرامش و امنيت در جامعه كار، تحصيل، امرار معاش عبادت و خود سازى با مشكل جدى روبرو خواهد بود. در قرآن مجيد خداوند متعال آنرا يكى از نعمتهاى خويش دانسته و بر قبيله قريش منّت مى نهد:
﴿فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ * الَّذِى اطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ﴾ (سوره قريش: 3 ـ 4).
بايد خداوند اين خانه را عبادت كنند، همانكس كه آنان را از گرسنگى نجات داده و از ترس به امنيتشان رسانده است.
و نيز مى فرمايد: ﴿يَاايُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِى السِّلْمِ كَآفَّه وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ انَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾ (سوره بقره: 208).
اى كسانى كه ايمان آورديد همگى از در صلح و آرامش در آييد.
و در دعاى حضرت ابراهيم مى خوانيم:
﴿وَاذْ قَالَ ابْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ اهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَامَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ اضْطَرُّهُ الَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ (سوره بقره: 126).
خدايا اين شهر را امن قرارده و ساكنانش را از ميوه ها روزى گردان.
ـ(337)ـ
وبه مؤمنان وعده امنيت مى دهد:
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الْارْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِک فَاوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (سوره نور: 55).
خداوند به كسانى از شما بندگان كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و عده فرمود كه در زمين خلافت دهد چنانكه به امم صالح قبل از آنان خلافت بخشيد و دين پسنديده آنان را بر همه اديان غلبه داده و پس از خوف و ترس به آنان امنيت كامل عطا كند.
اين امنيت در سايه اسلام براى همه مسلمانان و نيز غير مسلمانانى كه در پناه اسلام زندگى مى كند، على السويه بايد تامين شود.
امير مؤمنان على عليه السلام در زمان حكومتش وقتى شنيد در سرحدات كشورش خلخال از پاى يک زن يهودى و اهل ذمه در آورده اند سيلى به صورتش نواخت و فرمود: اگر كسى از اين غصه دق كند جا دارد و نبايد او را سرزنش كرد.
كلمه اسلام و ايمان هم از سلم و امن مشتق است كه به معناى آرامش و امنيت است.
رسيدن به امنيت كامل در جامعه اسلامى و مبارزه با عوامل نا امنى، هرج و مرج دزدى، غارتگرى و دفع دشمنان داخلى و خارجى تنها در سايه حكومت مقتدر اسلامى امكان پذير است كه با اتخاذ سياستهاى مناسب و اجراى حدود، ديات، قصاص و ساير قوانين جزايى، با عوامل نا امنى داخلى، وبا اعلان جهاد عمومى، آمادگى دائمى و عمل به آيه شريفه ﴿وَاعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه﴾ با دشمنان خارجى مبارزه كند.
ـ(338)ـ
10 ـ همبستگى و اتحاد مسلمانان
سخن از وحدت و اتحاد مسلمانان بسيار گفته شده است. اسلام دين توحيد در عقيده و جهان بينى و وحدت در جامعه اسلامى است و به قول مرحوم علامه كاشف الغطاء: «بنى الاسلام على دعامتين كلمه التوحيد وتوحيد الكلمه»، اين وحدت داراى ابعاد بسيارى است كه همه عرصه هاى زندگى اجتماعى مسلمانان را شامل مى شود:
وحدت عاطفى - وحدت سياسى - وحدت اجتماعى - وحدت در هدف، وحدت در برابر دشمنان و... پيچيدگيهاى دنياى سياست و تاثير گذارى آن بر جهت گيرى فكرى، فرهنگى و عاطفى انسانها بيانگر آن است كه مردان علم و دين و مصلحان دلسوز و دردمند، تا زمانى كه براى رسيدن به اهداف و آرمانهاى بلند و وحدت گرايانه خويش شيوه اجرايى مناسبى را تدارک نبينند، راه به جايى نخواهند برد. ايجاد وحدت، همبستگى و همدلى بين ميليونها انسان و گرد آوردن آنها حول يک محور پر جاذبه همراه با مقابله با ترفندهاى تفرقه افكنانه دشمنان قسم خورده، نيازمند قدرت اجرايى مناسب است كه تنها مى تواند در چارچوب «حكومت اسلامى»، تحقق يابد.
مرورى بر تاريخ گذشته مسلمانان و مطالعه زندگى مصلحان يک قرن اخير از سيد جمال الدين اسد آبادى و شاگردش شيخ محمد عبده تا علامه اقبال لا هورى، سيّد شرف الدين و آيت الله بروجردى كه همه از پويندگان راه و حدت و اتحاد بودند، نشان مى دهد هيچيک به هدف و آرمان خويش، دست نيافتند و در هيچ گوشه اى از دنياى اسلام مسلمانان را باهم متحد نكردند. اما رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران با تاسيس «حكومت» در زير سايه اسلام و دست يابى به قدرت اجرايى، شعار و حدت و همبستگى را در سراسر دنياى اسلام سرداده مسلمانان را جذب آن كرد و در كشور «جمهورى اسلامى ايران» هم بين برادران شيعه و سنى وحدت و همدلى را حكم فرما
ـ(339)ـ
كرد.
تلک عشرة كامله، ده اصل از اصول نظرى و تئوريک جهت برپايى حكومت اسلامى در اين مقاله مختصر توضيح داده شد. البته نويسنده در پى تتبع همه مبانى و اصول نبوده، مسلما مى توان اصول ديگرى بر اين افزود. ولى به طور كلى بايد فرمايش رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى (قدس سره) را ياد آور شويم كه در كتاب شريف «حكومت اسلامى يا ولايت فقيه» مى فرمايند: ولايت فقيه از موضوعاتى است كه تصور آنها موجب تصديق مى شود و چندان به برهان احتياج ندارد». واگر امروزه ناچاريم براى اثبات لزوم تشكيل حكومت اسلامى و اجراى كليه قوانين و مقررات سياسى، اجتماعى، قضايى، اقتصادى و حقوق اسلام اقامه دليل كنيم به خاطر وجود دو دسته از مسلمانان در بين خودمان است:
1 ـ عده اى مقدس نماى متحجر و كوته فكر، كه شان اسلام و اولياى آن را بالاتر از اين مى دانند كه در امور سياسى و حكومتى دخالت كنند. اينان اسلام را همان نماز و روزه و دعا و توسل و مناجات مى دانند و مسلمانى را صالح، مؤمن و شايسته مى دانند كه صابون را از قالب پنير تشخيص ندهد.
بحمد الله ستاره اين دسته در جوامع اسلامى روبه افول است و به بركت انفاس قدسيه امام خمينى (ره) موج بيدارى اسلامى همه دنيا را فراگرفته و نسلهاى جوان انقلابى عرصه اى براى عرض اندام باقيمانده هاى متحجرين و واپس گرايان باقى نگذاشته اند.
2 ـ عده اى به ظاهر مسلمان روشنفكرنما كه دل در گرو ارزشهاى غربى نهاده اند و شعار آزادى و دموكراسى مى دهند. اينان ممكن است ادعاى عرفان، فلسفه و تدين هم بكنند ولى از نظر فكرى به نوعى سكولاريسم و جدايى دين از سياست معتقدند.
ـ(340)ـ
به نظر اينان اسلام نه براى اداره دنيا بلكه تنها براى آبادكردن آخرت مؤمنان آمده و تمشيت امور دنيوى را به دست عقل وخرد و علم و تكنولوژى سپرده است. اين گروه با چشم پوشى كردن از همه آيات، روايات، سنت و سيره اولياء دين بر عقيده غلط و فكر باطل خويش پاى مى فشارند و با خودباختگى در مقابل غرب و شعارهاى روشنفكرانه اش در كمين ايمان و عقيده نسل جوان، مخصوصاً تحصيلكردگان نشسته اند. البته خطر اين گروه بيش از گروه اول است. زبان اين گروه را بايد شناخت و نقاط منفى افكارشان را دريافت و با منطق واستدلال با آنان مقابله كرد.