تحريف مفاهيم قرآن كريم براي اشاعه افكار مخرب و افراط گرايي فكري
تحريف مفاهيم قرآن كريم براي اشاعه افكار مخرب و افراط گرايي فكري
سيد مصطفي خاتمي
بِسْمِ اللّه ِالْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پايه و اساس نظام ارزشي و رفتاري در سايه قرآن
«الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ وبفَضْلِهِ تتُنَزَّلَ الْخَيْرَاتُ و بتوفيقه تتحقق الغايات و ازكي صَلَواتُ اللهِ و تسليماته عَلَي الْبَشيرِالنَّذيرِالسِّراجِ الْمُنيرِ رَحْمَةً الله لِلْعَالَمِينَ و حُجَّةٍ عَلَيالنَّاسِ أَجْمَعِينَ سَيِّدِنَا و امامنا و اسوتنا و حبيبنا و شفيع ذنوبنا مُحَمَّدٍ وَعَلَي آلِهِ الطَّيبِينَ الطَّاهِرينَ و صحبه الذين آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُ وهُوَ نَصَرُ وهُوَ اتَّبَعُواْ النُّورَالَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
قرآن مجيد از روز نزول تا امروز كاملا روشن است پيوسته سوره و آياتش ورد زبان مسلمانان بوده و دست بدست ميگشته است و همه ميدانيم قرآني كه در دست ماست همان قرآن است كه چهارده قرن پيش به پيامبر اكرم (ص) تدريجي نازل شده است. با اين وصف نبايد قرآن مجيد در اعتبار و ثبوت واقعيت خود نيازمند تاريخ باشد اگر چه تاريخش روشن هم هست زيرا كتابي كه مدعي است كه كلام خدا و در اين دعوي به متن خودش استدلال ميكند و به مقام تحدي بر آمده انس و جن را از آوردن مثل خود عاجز ميداند ديگر نميشود در اثبات اينكه كلام خدا است نياز به دليلي و يا شاهدي غير از خودش پيدا كند و يا در ثبوت اعتبارش به تصديق و تاييد شخصي يا مقامي پناهنده شود. آري روشن ترين برهان بر اينكه قرآني كه امروزه در دست ما است همان قرآن است كه به پيامبر اكرم (ص ) نازل شده و هيچگونه تغيير و تحريفي بر نداشته : همين است كه اوصاف و امتيازاتي كه قرآن مجيد براي خود بيان نموده هنوز هم باقي است و چنانكه بوده هست .
قرآن مجيد ميفــرمايد : من كتاب نور و هدايتم و بشر را بسوي حق و حقيقت راهنمايي ميكنم. ميفرمايد : من كتابي هستم كه بيان كننده همه چيزم. و هر چه را بشر در زندگي خود نيازمند آن است و فطرت انسان با آن سازگار است روشن ميسازم. ميگويد : من سخن خدا هستم و اگر بگوييد كلام غير خدا است. انس و جن جمع شوند و چنين كلامي بياورند .قرآن با واقع بيني خود توحيد خداي جهان را اساس اصلي خود قرار داده. همه معارف اعتقادي را از آن نتيجه ميگيرد و در اين مرحله از كوچكترين نكتهاي غفلت نكرده است پس از آن اخلاق فاضله انساني را از اين جمله نتيجه گرفته به روشن ساختن آنها ميپردازد پس از آن به مرحله اعمال و افعال فردي و اجتماعي انسان پرداخته طبق آنچه فطرت و آفرينش انسان نشان ميدهد كليات وظائف انساني را بيان ميكند و جزئيات و خصوصيات آنها را به سنت پيامبر اكرم احاله ميدهد و از مجموع كتاب و سنت. دين وسيع اسلام با آن وسعت حيرت انگيز خودش بدست ميآيد .ديني كه به همه دقايق و جهات فردي و اجتماعي زندگي انسان براي همه و براي هميشه رسيدگي نموده حكم مثبت صادر ميكند بدون اينكه كمترين تضاد و تدافعي در ميان اجزاء و مواد آن پيش آيد. ديني كه تنها تصور فهرست مسائل آن از عهده نيرومند ترين حقوقدانان جهان در تمام مدت زندگانيش بيرون است يكي از اصول عقائد و انديشههاي بنيادي اسلام اعتقاد به توحيد و وحدانيت خداوند است كه پايه و اساس نظام ارزشي و رفتاري مسلمانان را شكل ميدهد از اين رو فهم و درك صحيح آن بر هر مسلماني لازم و ضروري است. به همين جهت دانشمندان اسلامي از نخستين قرن ظهور اسلام به شكلهاي گوناگون (عقلي و نقلي ) و در سطوح مختلف و متفاوت به تبيين و توضيح آن پرداخته و همت گماشتهاند در عصر حاضر هم با توجه به شبهات نو ظهور كتابهاي فراواني نوشته شده است متاسفانه گاهي در اثر ناداني و جهالت بعضي از مسلمانان از معارف الهي به بهانه دفاع از توحيد لطيف ترين و اساسي ترين معارف دين اسلام مورد انكار قرار گرفته و معتقدان به آن عقائد اصيل اسلامي به عنوان مشرك معرفي شده است .
تكفير مسلمانان خطرناك ترين چالشهاي پيچيده امروز
تكفير مسلمانان و مباح دانستن خون، مال و ناموس آنان خطرناك ترين چالشهاي پيچيده جهان اسلام است و منشاء آن فهم و قرائت نادرست از دو منبع گرانبهاي قرآن و سنت است. شخص كافر به محض گفتن شهادتين وارد دين اسلام ميشود. و جزو مسلمانان به شمار ميآيد و احکام مسلمانان بر او جاري ميگردد حتي اگر در باطن کفر نهان داشته باشد و در ظاهر به ايمان تظاهر نمايد زيرا پرو ردگار متعال دستور داده است که در دنيا به ظاهر احوال مردم نگريسته شود و باطن امور به حکم پروردگار در روز رستاخيز موکول گردد به گونهاي که خداوند ترک ظاهر و اهميت ندادن به آن را مورد انکار قرار داده و ميفرمايد «وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَي إِلَيْكُمْ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً» به کسي که به شما سلام کرد ميگوييد که تو مومن نيستي اما اگر از انسان مسلمان اقوال يا اعمال کفر آميز برحسب ضوابط اسلام در باره تعيين موارد کفر صادر شود در اين حالت لازم و واجب است که ديدگاه خود را نسبت به اين شخص مشخص سازيم که البته در اين باره مسئله حاکم با مردم متفاوت است
مسلم و بخاري از ابوسعيد روايت کردهاند که حضرت علي(ع) چيزي زرين از يمن براي پيامبر(ص) فرستاد پيامبر(ص) آن را ميان چهار نفر تقسيم کرد که در اين اثني مردي خطاب به پيامبر گفت از خدا بترس پيامبر فرمود بدا به حالت آيا من سزاوارترين و شايسته ترين مردمان روي زمين در رعايت تقواي الهي نيستم. آن مرد آنجا را ترک کرد و خالد ابن وليد که شاهد ماجرا بود گفت يا رسول الله اجازه نميدهي تا گردن آن مرد را بزنم پيامبر فرمود خير ممکن است اهل نماز باشد خالدبن وليد گفت چه بسيار نمازگزاراني هستند که برخلاف آنچه در دلهايشان است سخن بر زبان ميگويند پيامبر فرمود من مامور نشده ام که دلهاي مردم را بشکافم يا شکمهايشان را پاره کنم احتياطي که پيامبر در رابطه با حکم بر افراد مراعات کرده است فقط به دوران او اختصاص ندارد چراکه کشف حقيقت و حکم دادن براساس آن در دوران حيات مبارکشان به خاطر نزول وحي بسيار آسان بود اما پيامبر که از روي هوي و هوس سخن نميگويد فرموده است که خداوند متعال به او دستور داده که هيچ کس حق مشارکت با خداوند در ويژگيها و خصائص پروردگار ازجمله علم اسرار و بواطني امور را ندارد و واجب است که باطن و درون را به خدا واگذاريم و بر اساس ظاهر حکم کنيم طرفداران انديشيه تکفير با اينکه آنها از سن و سال اندکي برخوردارند و دانش فقهي شان و به ويژه دانش آنها در ارتباط با اسباب نزول آيات مورد استدلال آنها و همچنين پيرامون دلالتهاي الفاظ و احاديث نبوي در ارتباط با موضوع بحث و ديگر وسايل و ابزارهاي مورد نياز و ضروري براي کشف حکم شرعي يک مسئله بسيار اندک و ناچيز است اما با اين وجود معتقدند که بر هر مسلماني واجب است که خود به طور مستقيم و بدون نياز به فقه و فقها به قرآن مراجعه کند و مسايل را استنباط نمايد از نمونههاي تکفير غير کافر مبتني بر فهم و بر داشت غلط از برخي از آيات قرآن اين بود که تکفيريها اعتقاد داشتند که مسلمان اگر مرتکب گناه صغيرهاي شود و فورا توبه نکند کافر ميشود زيرا خداوند متعال ميفرمايد : (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً)
بي گمان خداوند تنها توبه کساني را ميپذيرد که از روي ناداني به کار زشت دست ميزنند سپس هرچه زودتر برميگردند و از کرده خويش پشيمان ميشوند خداوند توبه و برگشت آنان را ميپذيرد و خداوند آگاه و حکيم است
بايد گفت که نميتوان با اين فهم سطحي از نصوص ديني به حکم مسئله نزاع دست يافت بلکه در استنباط حکم شرعي يک مسئله بايد تمام آيات و احاديث نبوي و از جمله حديث شريف که ميگويد خداوند توبه بنده خود را ميپذيرد مادامي که جانش به لبش نرسيده باشد مورد ملاحظه و بررسي قرار داد، علاوه بر آن مراجعه به اقوال ياران پيامبر به منظور شناخت اسباب نزول و دسترسي به معناي درست آيات لازم و واجب است بر همين اساس ملاحظه ميشود که عبارتثُمَّيَتُوبُونَمِنْقَرِيبٍبه معناي توبه فوري نيست زيرا مقصود از کلمه قريب که توسط نصوص ديگر تفسير شده است يا توبه کردن پيش از جان به لب رسيدن است يا توبه کردن پيش از ظهور نشانههاي بزرگ قيامت و از جمله طلوع آفتاب از مغرب است همچنين مضمون آيه بعد از آيه مورد استدلال آنان بر همين معنا دلالت دارد آنجا که ميفرمايد : (وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ ) يعني توبه کساني پذيرفته نيست که مرتکب گناهان ميگردند و تا آنگاه که مرگ يکي از آنان فرا ميرسد و ميگويد هم اينک توبه ميکنم اين برداشت غلط از قرآن از اين آيه و چندها آيه ديگر و احاديث نبوي بيانگر فهم نادرست اين افراد لجوج و خودباخته از کلام الهي است قرآن هميشه و همه را دعوت به فکر و ترغيب به سوي خداوند ميکند ولي بعضيها از قرآن گمراه شده و بعضيها هدايت مييابند (يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً) عدهاي هستند که از بعضي آيات قرآن مدرک و استدلال براي فکر باطل خودشان ميسازند و آيات ديگر را ناديده گرفته و ترک ميکنند شيطان لعين اينگونه برنامههاي خود را براي گمراهي پياده ميکند ولي گمراهان اصلا احساس گمراهي نميکنند .
تاريخ تكرار ميشود
اين گروه کج انديش بعضي آيات را دستاويز قرار داده و آيات ديگر را انکار ميکنند برداشت غلط از کتاب و سنت توسط تعدادي منحرف از دين در عصر حاضر همان برداشت غلط است که خوارج از کتاب و سنت ميکردند مانند برداشت غلط از آيه إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه ِو دهها آيه ديگر .
متهم کردن مسلمانان و موحدان به کفر و شرک مسبوق به سابقه است اين شبهه و تاويلهاي غلط توسط کساني مطرح ميشود که به قواعد و روشهاي زبان ادبيات عرب آگاه نيستند و فقط کساني به اينگونه شبههها چنگ ميزنند که از سنت نبوي و اقوال و آراء انديشمندان و فقهاي صحابه و تابعين بي خبر و ناآگاه هستند طرفداران انديشه تکفير با ملاحظه قرار دادن ظواهر برخي آيات و احاديث در صادر کردن احکام مربوط به امور اعتقادي جسارت به خرج دادهاند و بدون اينکه ديگر نصوص ديني را مورد توجه قرار دهند يا اينکه از حکم صحابه و تابعين و پيشوايان مسلمانان مطلع باشند آنان نه تنها پا را فراتر از موارد مذکور گذاشتهاند و گمان کردهاند که کتابهاي فقهي با عصر کنوني ما متناسب و سازگار نيست بلکه اعلام کرد هاند حکم و مرجع قرار دادن کتابهاي فقهي با پرستش بتان يعني : پرستش ائمه فقه و شريعت برابر است آنها با طرح ادعاي خود مبني بر مرجع قرار دادن قرآن و سنت، جوانان را از مراجعه به کتابهاي فقهي باز ميدارند حال آنکه آنان در حقيقت به جاي مرجع و حکم قرار دادن قرآن و سنت فهم و استنباط اميرشان را مرجع خود قرار ميدهند امير که بخاطر سن اندکش بر بسياري از نصوص ديني مطلع نميباشد و در امر تکفير واجب و لازم است که به نصوص قرآني و سنت نبوي رجوع کنيم تا در پرتو آن قواعد و اصولي را که پذيرش حکميت آنها در مسئله بزرگي همچون تکفير که در دين خدا و زندگاني مردم جايگاه مهم دارد مقرر داريم و اعتماد اساسي ما در حقيقت بايستي بر نصوص ثابت ومعصوم از قرآن و سنت باشد که به تنهايي حجت و محل اتکا ميباشد بدون اينکه جايي براي گفتگو باقي بماند و اگر به قول بعضي از علما استشهاد کرديم اين بدان معنا نيست که اقوال آنان به تنهايي حجت است بلکه بدان منظور است که در فهم نصوص ما را ياري و راهنمايي کنند تا اينکه در متشابهات سرگردان نشويم آيات و احاديث را بهم نزنيم در اينجا بايد بر يک اصل مهم ديگر تاکيد کنيم و آن اينکه سلف اين امت از لحاظ راه و روش ديني ره يافته ترين و از لحاظ فهم و درک داراي صحيح ترين انديشه و از لحاظ مسير حرکت مستقيم ترين و از نظر روح اسلام فقيه ترين و از لحاظ پيروي رسول خدا حريص ترين افراد امت بودهاند هدايتهاي روشني را که در اين خصوص از آنان براي ما باقي مانده است چراغ راه خود قرار دهيم تا در دام بدعتها و تحريف مفاهيم قرآن و تکفير مسلمانان نيفتيم .
ملاك مسلمان بودن
انسان چگونه مسلمان ميشود هر انساني با اقرار به شهادتين يعني بر زبان آوردن کلمه لآ اِلَهَ اِلّا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسُوُل اللّهِ مسلمان ميگردد اگر کسي با زبان کلمات فوق را اقرار نمود مسلمان ميشود و احکام مسلماني در خصوص او جاري ميشود حتي اگر قلبآ کافر باشد دين ما به ما دستور داده است که به ظاهر حکم کنيم و اسرار نهاني را به خداوند واگذار نماييم به دلايل زير:
1: رسول گرامي اسلام کسي را که به شهادتين اقرار ميکرد قبول مينمود و منتظر فرا رسيدن وقت نماز يا پرداخت زکات يا روزه ماه رمضان نميشد تا اينکه معلوم شود اين فرائض را انجام ميدهد يا خير و آنگاه به اسلام او حکم کند اقرار به شهادتين براي حکم به مسلماني آنان کافي بود.
2:بخاري و ديگر محدثين روايت کردهاند که اسامه بن زيد مردي را هنگامي كه به لآ اِلَهَ اِلّا اللّهُ اقرار کرده بود کشت و رسول خدا او را به بد ترين وجهي مورد سرزنش قرار داد و فرمود ايا بعد از اين که گفت لآ اِلَهَ اِلّا اللّهُ او را کشتي اسامه گفت از ترس شمشير آن را گفت رسول خدا فرمود مگر تو قلبش را شکافتي ؟
3- بر اساس حديثي که از ابو هريره روايت شده رسول خدا ميفرمايد به من دستور داده شده است که با مردم به جنگ بپردازم تا اينکه بگويندلا اله الا الله و به محض گفتن آن خون و مال آنان از تعرض مصون خواهد ماند نكته مهم اين است که بدانيم برخي از احکام اسلامي اعم از واجبات و محرمات و عقوبات و تشريعات ديگر که به ثبوت قطعي رسيدهاند از احکام يقيني ميباشند و در اين احکام هيچگونه شک و شبههاي وجود ندارد که آن دين خدا و شرع مقدس اوست و اينها همان احکامي هستند که علماي اسلام آنها را جزء ضروريات دين ميدانند به دليل اينکه عوام و خواص آن را ميشناسند و براي اثبات آن احتياج به استدلال و دقت نظر نيست از جمله وجوب نماز و زکات و ساير احکام يقيني ديگر و حرمت قتل و زنا و شراب خواري و ربا و مانند آن ... و نيز همانند احکام قطعي از قبيل ازدواج و طلاق و ارث و حدود و قصاص و امثال آن. اگر کسي منکر يکي از اين ضروريات دين باشد و يا آن را سبک شمارد و تمسخر کند مرتکب کفر صريح شده است و محکوم به ارتداد خواهد شد به دليل اينکه بر چنان احکامي آيات صريح و احاديث صحيح و متواتر دلالت دارند. و هر کس چنين احکامي را تکذيب کند در حقيقت قرآن و سنت نبوي را تکذيب کرده است
(پيامدهاي تکفير )
از نظر کتاب و سنت نسبت دادن کفر به يک انسان حکم بسيار خطرناکي است چون آثار سوء اين نسبت و پيامدهاي آن بسيار خطرناک است از جمله :
1- براي همسرش ديگر جائز نيست که در قيد نکاح او باقي بماند. و واجب است که آن دو از هم جدا شوند چرا که براي زن مسلمان جائز نيست که در قيد نکاح مرد کافر قرار گيرد. و اين مطلب با اجماع فقهاي اسلام به اثبات رسيده است .
2: جائز نيست که ديگر فرزندان او تحت تکفل وي باقي بمانند
3: انسان پس از آنکه آشکارا کافر و مرتد گرديد و از دين اسلام خارج شد ديگر از حق ولايت و سرپرستي جامعه اسلامي خارج خواهد شد
4: چنين اشخاصي بايد به دادگاه اسلامي احضار گردند و از آنان خواسته شود که توبه کنند و شبهات آنان زائل گردد
5: وقتي مرتد بميرد احکام اسلام بر او جاري نميگردد يعني غسل و نماز بر او گذارده نميشود و در گورستان مسلمانان دفن نميگردد و کسي از او ارث نميبرد همچنان که او از کسي ارث نميبرد
6: اگر بر همان حالت کفر بميرد مستوجب دوري از رحمت خداوند و خلود ابدي در آتش جهنم ميگردد
احکام و موارد قاطع فوق الذکر ما را بر آن وامي دارد که در تکفير بايد جانب احتياط و دقت و رعايت تقوا را در نظر داشت گروههاي تکفيري و افراطي و تندرو براي تکفير مسلمانان بدون هيچ توجيهي به تاويل متوسل ميشوند و به مواردي استدلال ميکنند که در حقيقت دليل محسوب نميشود و تمامي علماي متقدم و متاخر را که با مواضعشان موافق نيستند تخطئه ميکنند و چنان ميپندارند که خود، امام و مجتهد مطلق هستند اين طرز تفکر پناه بر خدا از خود خواهي و غرور مهلک و افراط و زياده روي زيان بار آن نشات گرفته است و منشا چنين تفکر و انديشهاي جز جهل و ناداني نسبت به خدا و به مردم و به خود چيز ديگري نميباشد در حديث صحيح آمده است «إِيَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَان َقَبْلَكُمُ الْغُلُوُّ» از افراط و زياده روي که بسياري از مردم پيشين از بابت آن هلاک شدهاند بپرهيزيد و در حديث ديگري آمده است که آن حضرت سه بار فرمود هلك المتنطعون يعني هلاک شدند زخم زبان کنندگان اين قضيه ريشه در تاريخ اسلام از زمان پيدايش خوارج تا کنون دارد و شايد نخستين مسئلهاي باشد که افکار مسلمانان را به خود مشغول ساخته است و پيامدهاي آن بر مسائل نظري و عملي و حتي نظامي و سياسي در طول چندين نسل اثر گذاشت جامعه اسلامي در حال حاضر و در همه ادوار بايد دردو آلام امت را بوسيله اين نسخه شفا بخش يعني قرآن در همه زمينهها دوا کند خداوند متعال بندگان خود را اين چنين سفارش ميکند (وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ) يعني چيزي را که بدان علم نداري دنبال مکن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد و در حاي ديگري ميفرمايد : روي زمين به غرور گام بر مدار چرا که هرگز زمين را نميتوان شکافت و در بلندي به کوهها نميتواني رسيد. قرآن در جهت تربيت شخص مسلمان بر مبناي گرايش عقلاني و علمي تاکيد دارد اين گرايشها و طرز تفکرها بر دو نوع هستند :
اول تفکر خرافي که شخص متصف به چنين گرايشي هرگونه اوهام و خيالات را باور دارد و از اباطيل دنباله روي ميکند و به هر چه به او بگويند گوش ميدهد و به دنبال هر آوايي ميرود اسلام چنين گرايشي را مردود ميشمارد .
دوم تفکر ديگري که منظور قرآن نيز همين طرز تفکر است وآن عبارت است از اينکه شخص تابع دليل و منطق باشد و در امور مادي بر مبناي مشاهده و تجربه گام بر دارد و ابزاري را که خداوند متعال به او داده است از قبيل گوش و چشم و قلب که به آنها ابزار شناخت ميگويند بکار گيرد همانطوريکه خداوند متعال ميفرمايد: (اللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) و خدا شما را از شکم مادرانتان که در حاليکه چيزي نميدانستي بيرون آورد و براي شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد که سپاسگذاري کنيد
از اين رو انسان بايد از گوش خود استفاده کند زيرا بوسيله گوش اطلاعات مردم از طريق روايت شفاهي براي يکديگر انتقال مييابد بايد چشم را به کار بندد تا بوسيله آن مشاهده و تجربه که کاخ علوم طبيعي بر آن دو استوار است حاصل گردد همچنين از قلب يا عقل بهره گيرد تا بدان وسيله به منطق دست يابد و از مقدمات نتايج را استنتاج نمايد اين ابزار و ادوات دريچههايي هستند که انسان بوسيله آنها به امور زندگي و هستي و شريعت و آفرينش خداوند متعال و به اوامر و نواهي الهي آگاهي پيدا ميکند جائز نيست و نبايد آن ابزار را وانهاد و از ظن و گمان و اوهام و شايعات و مزخرفات دنباله روي کرد. در قرآن آيات زيادي در تاييد اين مطلب وارد شده است (أَفَلَاتَسْمَعُونَ )آيا نميشنويد (افلاتبصرون ) آيا نميبينيد .(أَفَلاَتَعْقِلُونَ )چرا عقل بکار نميگيريد .
هدايت و گمراهي
ميان مومنان هدايت يافته و افراطيون فتنه گر بسيار تفاوت است گمراهان از صراط مستقيم ابزار شناخت و هدايت را که خداوند به آنان عطا فرموده از کار انداخته و وانهادهاند و آن ابزارها به وظايف خود عمل نميکنند لَهُم: (لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ) آنان دلهايي دارند که با آن حقايق را دريافت نميکنند و چشماني دارند که با آنها نميبينند و گوشهايي دارند که با آنها نميشنوند آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند آري آنان همان غافل ماندگانند آري کساني که از چشم و گوش و عقل بهره نميگيرند فتنهها و آزمايشها بر روحيه آنان تاثير ميگذارد و آنان را متزلزل و عقيده شان تباه ميسازد. استفاده از اين ابزار شناخت ميتواند انسان را در مواجهه با چالشهاي پيچيده روز و فتنههاي موجود اعم از فتنه کمونيسم و سکولاريسم و فتنه مذهبي نيرومند کند و حق را از باطل و سره را از ناسره جدا کند .
به عقيده بنده فتنه مذهبي به مراتب خطرناک تر از فتنه کمونيسم و سکولاريسم است. زيرا فتنه گران کساني هستند که عقايد و انديشههاي وارداتي و غير ديني و برنامهها و قوانين ويرانگر اخلاقي و تقريبي را به سرزمينهاي اسلامي وارد مينمايند و فتنههاي تاريک و ستم ساز و آشوبهاي ويرانگر را براي ما پديد ميآورند. آن فتنهها که رسول گرامي، ما را از آن برحذر ميدارد آنجا که ميفرمايد: « بَادِرُوا بِالْأَعْمَال ِفِتَنًا كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِم ِيُصْبِحُ الرَّجُلُ مُؤْمِنًا وَيُمْسِي كَافِرًا أَوْ يُمْسِي مُؤْمِنًا وَيُصْبِحُ كَافِرًا يَبِيعُ احدهم دِينَهُ بِعَرَضٍ مِنْ الدُّنْيَا قليل». يعني فرصت را براي اعمال نيک پيش از آنکه فتنههايي مانند پارههاي شب تاريک پديد آيد غنيمت شماريد. در آن هنگام انسان صبح مسلمان است و شب کافر. شب مسلمان است و روز کافر. و دين خود را به بهاي ناچيز دنيا ميفروشد. پيامبر(ص) فرموده است : دعوتگر به فتنه بر لب جهنم ايستاده است و مردم را بسوي آن ميکشاند. در حديث حذيفه بن يمان اين موضوع به وضوح مشاهده ميشود حذيفه بن يمان (رض) در شناسايي منافقان و دنبال گرفتن اخبار فتنه گران عليه مسلمانان مهارت عظيمي داشت اين حديث مهم و عظيم را به وي نسبت دادهاند. حذيفه ميگويد : مردم اغلب از رسول خدا در مورد اعمال نيک پرس و جو ميکردند اما من از ايشان در مورد اعمال بد جويا ميشدم از ترس آنکه مبادا چنين عملي فرا گيرد. يکبار از رسول خدا پرسيدم :اي رسول خدا : پيش از اين ما در جاهليت و بدي بسر ميبرديم خداوند خير اسلام را به ما عطا فرمود آيا بعد از اين خير و نيکي، شر و بدي نيز ميتواند وجود داشته باشد فرمود آري گفتم آيا بعد از آن شر، خيري نيز هست. فرمود آري. اما در آن (دخن) است گفتم دخن چيست ؟ فرمود گروهي هستند که رفتارشان به غير سنت من است و راهنمايي و هدايتي غير از راهنمايي و هدايت من ميخواهند. آنان را ميشناسي ولي از اعمالشان بيزاري. گفتم آيا بعد از اين خير باز شر و بدي هست ؟ گفت آري دعوتگراني که بر درهاي دوزخ ايستادهاند هر کس به دعوت آنان پاسخ مثبت دهد وي را ميان آتش مياندازند. گفتماي رسول خدا : آنان را براي ما توصيف فرما : فرمود :هممنجلدتنا،ويتكلمونبألسنتناآنان کساني هستند که خود را با جامه و شعارما ميآرايند و با زبانهاي ما سخن ميگويند. در حديث ديگري روايت شده که حذيفه ميگويد : از پيامبر خدا پرسيدم آيا بعد از اين خير، شري هست ؟ پيامبر فرمود : «فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَ ادُعَاةٌ عَلَي أَبْوَاب ِالنَّارِ فَإِنْتَمُ تْيَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَعَاضٌّ عَلَي جِذْل ٍجزع الشجره خَيْرٌ لَكَ منْ أَنْتَتَّبِعَ أَحَدًا مِنْهُمْ» آري فتنه تاريک و کوري است که دعوت کنندگان آن بر درهاي دوزخ نشستهاند اي حذيفه اگر تو شاخه درختي (تنه درختي ) را به دندان گرفته باشي بهتر است تا اينکه پيرو يکي از آن دعوتگران شوي ممکن است چنين پرسشي به ذهن افراد مخلص و دلسوز متبادر شود که چگونه ميتوان فتنههاي ظاهر و باطن را درمان کرد. براي حل اين معظل و درمان آن به روايت ترمذي به جواب پيامبر در پاسخ حضرت علي بن ابيطالب پناه ببريم ترمذي روايت ميکند که پيامبر فرمود : سيكون بعدي فتن كقطع الليل المظلم بعد از من فتنههاي همچون قطعههاي شب تاريک روي خواهد داد حضرت علي پرسيداي رسول خدا راه رستگاري و خلاص در آن روز چيست ؟
پيامبر فرمود : درمان با مراجعه به کتاب خدا (قرآن ) امکان دارد که شما را از گذشته و آينده باخبر ميسازد داور ميان شما است جدا کننده حق و باطل است و هر جباري آن را رها نمايد خدا او را شکست ميدهد و هر کسي هدايت را در غير آن جويد خداوند گمراهش ميکند. آن ريسمان محکم الهي است و نوري ساطع و لمعان است. بيانات آن با حکمت و کارساز است .صراط مستقيم است تمسک به آن باعث ميشود که هواي نفساني ما را مغلوب نکندو انديشه و تفکرات ما را به گمان باطل نياندازد عالمان از آن سير نميگردند و پارسايان از آن خسته نميشوند هر که بدان تکلم کند صادق است و هر که بدان حکم و قضاوت کند عادل است و هر کس بدان عمل کند ماجور است و هر که بدان مردمان را دعوت بسوي خدا کند براه راست هدايت مييابد .
«اللَّهُمَّ رَبَّ جَبْرَائِيلَ وَمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ. فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ. عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ. أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ. اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فِيه ِمِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِكَ إِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»
خدايا پروردگار جبرائيل و مكائيل و اسرافيل، آفريننده آسمانها و زمين، آگاه به آشكار و نهان، تويي داور در آنچه بندگان اختلاف دارند هنگام اختلاف ديدگاهها با فرمان خود ما را بسوي حق راهنمايي فرما كه هر كس را بخواهي به راه راست هدايت ميكني .
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته