تقريب مذاهب، تربيت مسلمين، هدايت انسان
تقريب مذاهب، تربيت مسلمين، هدايت انسان
محمد رحيم افضلي
عضو مجمع تقريب جهاني اسلام
ان الله لا يظلم الناس شيئا ولکن الناس انفسهم يظلمون يونس آيه 44
با ايمان به وعده الهي مبتني بر آيهي و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في ا لارض ونجعلهم اٌئمة ونجعلهم الوارثين(1)، هدايت انسان معتقد به خدا و رسول، مبني بر نزول آيهي الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهداي والفرقان (2) و باور به انيکه مقام انسان احسن تقويم (3) است و احسن الخالقين(4) و به مرتبهاي از مراتب بالاي خليفه في الارض(5) عزت وکرامت بخشيده شده است، تا با تکيه بر آن جايگاه ويژه و منحصر به انسان که مستقل از قيد و اسارت قدرتهاي غير خدايي و هکذا تفکر، نسبت به آيات و نشانههاي الهي منجمله نفس خود انسان مبتني بر حديث نبوي من عرفه نفسه فقد عرف ربه(6) و با تکيه بر دستورات و آموزههاي اديان الهي به خصوص دين مبين اسلام و فرمايشات برحق حضرات انبياء و اولياء و اوصياي الهي و نگاهي به عملکرد سران قدرتهاي بزرگ بين المللي و استکبار جهاني نسبت به همه ملل دنيا بويژه امت اسلامي و هکذا بيداري ملتها منجمله مسلمانان جهان و تحول ناشي از پيروزي پديده انقلاب اسلامي به رهبري خردمندانه امام راحل و جهاد بر حق ملت مسلمان افغانستان دربراندازي نظام دو قطبي جهان و فروپاشي متجاوزين شوروي سابق و رسالت انسان دين مدار و متعهد به اداي رسالت اسلامي، مطالب ذيل را با تامل بيشتر از هر زمان و هر اولويت ديگر مورد توجه قرار داده و ميتوان گفت:
وحشت سران استکبار بين المللي از علاقمندي روز افزون متفکرين جهان غرب و اروپا و آمار گرايش به اسلام و درک جايگاه متعالي اسلام به عنوان دين پويا و نجات بخش انسان متفکر و انديشمند، نشان ميدهد که دشمنان انسان و اسلام، تصميم دارند تا متفکرين و انديشمندان جامعه بشري را که سرمايههاي اصلي انسان در زميناند، نسبت به اسلام و مسلمانان متنفر ساخته و بدبين نمايند.
در حاليکه اسلام جايگاه انسان دين مدار متفکر را به گونهاي معرفي و بيان ميکند که در هيچ يک از قوانين و يا مکتبي از مکاتب جهان حتي اديان ديگر اين گونه بيان نشده است که در اسلام نسبت به آن تکيه و تاکيد ميشود هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون(7) که فشرده آن را در سه محور جداگانه و در عين حال مرتبط باهم به صورت مختصر و مفيد اشاره مينمايم.
محور اول: در قلمرو متفکرين اديان الهي:
با توجه به شرايط فوق الذکر، شمارش معکوس دنياي تهي شده از ارزشهاي انساني و اخلاقي که ريشه در فطرت انسان خردمند و با هدف دارد، مشاهده ميشود که انسان نه تنها از ادامه زندگي يک بعدي و مصرفي حاکم بر جامعه انساني خسته شده است که نسبت به ادامه و گسترش آن احساس نگراني ميکند.
نگراني انسان هدفمند و هوشمند از وضعيت موجود نه به خاطر امکانات و يا مشکلات زندگي، آن هم زندگي در دنياي دني، بلکه بخاطر هدف و چگونگي زندگي براي رسيدن به حيات جاويدانه و ابدي است که در نتيجه افراط و تفريط انسان در دنياي پر از اضطراب و دغدغه، از مسير طبيعي خويش به انحراف رفته و انسان را بيهوده ساخته و ميسازد.
عُقلا و متفکرين جامعه بشري به صورت عموم دورنماي تاريک و خطر آفرين افراط و تفريط زندگي را که با ظواهري بنام تمدن، تکنولوژي، آزادي و دهها عنوان ديگر آرايش گرديده است، درک ميکنند.
درک تداوم حاکميت زندگي يک بعدي و مصرفي براي انسان متفکر و آزاد به خصوص معتقدين به ادياني که مدعي نجات انسان از اسارت انسان است، اين حق را ميدهد که دست به يک انتخاب آگاهانه بزنند و اين تنها چيز و شايد بهترين چيزي باشد که ميتوانند اختيار کنند.
انتخاب اسلام به عنوان دين منتخب خدا، در روزگار و عصري که همه چيز در خدمت قدرتهاي بزرگ اقتصادي، سياسي، نظامي و شبکههاي حاکم بر دولتهاي مرتبط با مافياي بين المللي است، طبيعيترين و عالي ترين راه نجات و بهترين گزينه ايست که نه تنها پريشاني دشمنان اسلام را رقم ميزند و طلسم شان را باطل، که حق را بر ملاء ميسازد. جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا(8)
بدون شک که اسلام به عنوان دين منتخب خدا طبيعيترين دين مبتني بر فطرت انسان است، و وحدت زيباترين ممثل اسلام، و تقريب مذاهب، عمليترين راه عملياتي کردن رفع نيازمنديهاي انسان است که در اصطلاح کلاسيک و علمي امروز به آن دنياي ارتباطات ميگويند. چيزي که بدون آن زندگي محال است و ناممکن.
طرح و برنامه توهين به مقدسات اسلامي و هکذا تضعيف و تخريب شخصيتهاي اسلامي با استفاده از رسانههاي جمعي اعم از سمعي و بصري به صورت ارگانيک، و همچنان شنود استخباراتي از تمامي شخصيتهاي سياسي، علمي ملتها و دولتها توسط دولتي که مدعي حفظ حقوق انساني و حريم مصئونيت سياسي انسانهاست، بخشي از سناريوي طراحي شدهي دست دشمنان اسلام و مسلمين و عصبانيت آنها نسبت به هجمه ي ورود متفکرين آنها، به اسلام است.
دشمنان کارکشته و مکار اسلام به اندازهي که بيم از برخورد عقلاني و انساني مسلمين در رابطه با عکس العمل مسلمانان نسبت به توهين مقدسات، به خصوص بهترين بنده و حبيب خدا پيامبراسلام که رحمت العالمين است دارند، از درگير شدن فيزيکي و افراطي و يا بکارگيري خشونت آنها ندارند.
چيزي که عصبانيت آنها را تشديد ميکند اقتدار مجدد مسلمين و ارتباط آنها با خردمندان و متفکرين جوامع غربي و اروپايي است.
اينجانب ضمن اينکه حضور گسترده مسلمانان را در دفاع از پيامبر اسلام، وظيفه هر مسلمان ميدانم، تاکيد بر راه کارهاي عقلاني توام با استدلال و منطق را از طريق اراده جمعي سران کشورهاي اسلامي کاربردي تر از خشونتهاي فيزيکي مسلمانان دانسته و اعلام مينمايم که دفاع و عکس العمل خردمندانه مسلمانان و به نمايش گذاشتن باورهاي شان در رابطه با پيامبر نازنين اسلام از طريق سران کشورهاي اسلامي نه تنها بر عصبانيت دشمنان اسلام ميافزايد که بستر ساز ورود متفکرين غير اسلامي نسبت به اسلام ميگردد. چيزي که توطئه دشمنان اسلام براي جلوگيري از ورود غير مسلمانان تدارک ديده شده است.
اينجانب با جرئت اعلام مينمايم که ماحصل رستاخيز بزرگ عقلانيت انسان دين مدار همراه با متفکرين ساير اديان و آزاد انديشان، در نهايت امر، به آغوش پر مهر و محبت فطرت انساني قرار گرفتن است، تا مفهوم زيباي وحي را در بستر توحيد کاربردي نموده و به نمايش بگذارند.
و چه ظريف و زيباست که نخستين مرحله تقريب به معني حقيقي آن همانا رفتن بطرف وحدت است که خود ممثل توحيد است.
حرکت توام با ايمان انسان متفکر و مسلمان معتقد در راه تقريب مذاهب نماد تربيت و هدايت انسان مسلمان است. بودن در اين وادي مستلزم رفتن است و رفتن مرتبه ايست از مراتب رسيدن. به عبارت زيباتر رسيدن در اين وادي آغازيست براي رفتن. که در هر حال ميسر و در همه جا ممکن و در همه چيز قابل انعکاس است. به عبارت ديگر آغازيست هميشه، براي همه کس، در همه جا و همه حال، لايتناهي و بي پايان. ممکني است که همواره ميسر است، آغازيست بي پايان، که اگر چنين شد آتشِ بر افروخته شدهاي نمروديان زمان، برايش گلستان ميشود و هم چون ابراهيم خليل، خليل الله ميشوند.
دوم: در قلمرو اسلام نبوي و يا صدر اسلام:
واقعيت تاريخي و حقيقت حاکم بر نظام اجتماعي زمان رسول خدا پيامبر خاتم حضرت محمد(ص) نشان داده است که عدالت در بستر توحيد با مديريت اگاه ايشان در کمترين زمان ممکن آن هم در جامعه فرورفته در شرک و کفر و نفاق چگونه به بار نشسته است.
باري که اساساً با تفکر توام با ايمان و عمل آغاز گريده و همه مسلمانان در قدم اول و همه متفکرين و انديشمندان و جامعه شناسان درقدم بعدي نسبت به آن باور پيدا کردهاند.
باوري که بعضي انديشمندان و متفکرين و جامعه شناسان غير اسلامي امروزي را در قلمرو تفکر و انديشه، مقدم بر اکثر مسلمانان ساخته است.
باوري که پس از اندک زمان توانست بزرگترين پايگاههاي اجتماعي، ديني، علمي، تربيتي، اخلاقي، سياسي و اقتصادي عصر خويش را در سه بخش ايران، مصر و روم تحت الشعاع قرار داده و مديريت کند. مديريتي که ميکانيزم عملي آن هنوز هم مستلزم مطالعه و کشف است که چگونه کاربردي و عملي گرديده است که صهيب از روم، بلال از حبش، سلمان از ايران، اويسي از قرن و مالک از نخعه و ابوذر و سميه و ياسر و عمار همه باهم همچون پنج انگشت در يک دست، با مولايشان علي(ع) از حجاز و رسول برحق پيامبر خدا در يک صف قرارگرفته و با بزرگاني هم چون ا بوبکر وعمر... و ديگران به اصطلاح امروز همه يک راي بيش نداشته باشند.
مديريتي که توانست شرق و غرب عالم را در اندکترين زمان ممکن آن هم متناسب به موقعيتهاي زماني و مکاني شان به ترتيب در دوستي و ارتباطات، در اخلاق و خويشتن داري، در توجه به خردورزي، در تعليم و تربيت، در صلح و صداقت، در ايثار و خود گذشتگي در دفاع و جنگ در نورديده است. به اندازهاي که تا هنوز هيچ انساني در هيچ يک از زمينههاي فوق الذکر منجمله مديريت و رهبري به پاي آن به بزرگوار و به زيبايي اصحاب آن نرسيدهاند و نخواهند رسيد.
اسلام نه تنها در بيان و عمل رسول خدا و اصحاب زمانش نسبت به ساير اديان علميتر و عملي تر از اديان گذشته جواب داده است که جايگاه انسان را به معني و مفهوم واقعي انسان به تصوير کشيده است و به حق که زيبايي مخلوق احسن را در راستاي اجرايي کردن احکام الهي در زمين به نمايش گذاشته و به جايي ميرود که انتهايش خود آغاز ديگر است.
پيامبر بزرگوار حضرت محمد (ص)، اسلام را با قرائتي مبتني بر فطرت و عقلانيت توام با وحي که چيزي جز کتاب خدا (قرآن کريم) نبوده و نيست معرفي نمود و مضافاً اسلام را متناسب به ميکانيزم وجودي انسان آن چنان کاربردي و مديريت نموده است تا انسان خويش را دريافته و باور کند که مخلوقي ايست عالي و توانمند که اگر چنانچه اراده کند بتواند.
واقعيت اين است که انسان هر گاه، خود را در تعريف و قرائتي که اسلام نسبت به آن نموده و قرآن برايش تبين نموده است و ارزشي که پيامر اسلام نسبت به آن عنايت داشته است، مشاهده کند. مطمئناً بغير از اسلام چيزي ديگري نميبيند و به غير از قرآن به چيزي نميانديشد و غير از توحيد و يگانگي هم چيزي سيرابش نميکند.
ورود انسان در قلمرو اسلام به عنوان دين برگزيده خدا که برايش عزت و کرامت بخشيده و مضافاً مورد تائيدش قرار ميدهد تا خود را بيآزمايد يک تجربه و امتحان است، تجربهاي که ما حصل آن جايگاه او را به تصوير کشيده و جاويدانه ميسازد.
وبالاتر اينکه چيزي جز او و ماحصل تلاش و پشت کار او، او را نميسازد. کل نفس به ما کسبت رهينه است(9) در يک کلمه ميتوان گفت که با تکيه بر اسلام و قرائت اسلامي است که انسان خويش را در هر دو وادي، هم وادي مذاهب و هم وادي اديان الهي در ميبايد و با تکيه بر آن ميتواند مصداق عملي اسلام واقع گردد وبس.
سوم: درقلمرو مسلمين و متفکرين:
علما و نخبگان جهان اسلام پيمان بستگان خدا در زميناند، تا در روشنايي اصول به دستورات شفاف و روشن کتاب الله و محوريت اسلام به عنوان دين کامل و قابل هدايت انسان، انسانها را در اندرون آتش نمروديان زمان، ابراهيمي ساخته و خليلي عمل نمايند تا بستر ساز روندگان طريقت خليل الله باشند.
عقل و خرد که بهترين و اولترين هديه الهي براي انسان است، بستر ساز درک مقام و قدرت الهي و رسيدن به جايگاهي است که انسان مامور رفتن به همان شده است در غير آن او (انسان) به خود هم ذاکر نبوده است. هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يکن شيئاً مذکورا(10)
براستي اگر (انسانها) بويژه علماي اسلام در پي اجراي ماموريت الهي و اجرايي کردن دستورات اسلام و رفتن به طرفي که رضاي خدا را مينماياند باشند، و مضافاً اصول را براي اجراي اصلي که انسان مامور به اجرايي نمودن آن شده است در نظر بگيرد!؟ آيا به چيزي جز از عقل و وحي که تکيه گاه و پشتوانه اصلي همه انبياي الهي و دستورات دين مبين اسلام است ميتوان تکيه کرد. و اگر چنانچه توفيق و دسترسي به اين امر مهم، ممکن گرديد، آيا غير از توحيد و ورود در قلمرو توحيد و يگانگي او چيزي ديگري خواهد بود؟
باور به توحيد و رفتن بطرف جامعه توحيدي همراه با اجراي عدالت و قسط مستلزم مديريت شفاف و سالم متناسب به زمان است تا عقل را در روشنايي وحي به تجربه گرفته و کاربردي نمايد.
چيزي که همه رهبران اجتماعي، سياسي، ديني، و روساي جمهور جهان، امراء،، پادشاهان همه و همه با وجود اين همه امکانات و پيشرفتهاي علمي و تکنولوژي و هکذا قدرتهاي بزگي جهاني از اجرايي کردن آن عاجز ماندهاند.
و چه زيباست که اسلام مديريت عملي و اجرايي آنرا با وجود مبارک ثلاله رسول الله حضرت بقيه اللله الاعظم ارواحنا له الفدا که از جنس رسول الله و عيسي روح الله است گره زده و نويد ميدهد.
مجمع تقريب مذاهب اسلامي با در نظر گرفتن سابقه تاريخي الازهر مصر و تجربهاي که طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران دارد، ميتواند راهگشاي تجربهاي باشد که يک بار عملي شده است.
تجربهاي که بعضي بزرگان و پيشکسوتان انقلاب اسلامي در آغاز انقلاب اسلامي باور داشته ميگفتند: ما ميخواهيم يک مطلب را ثابت کنيم و آن اينکه اسلام در قرن بيست هم توان حکومت کردن بر مردم را دارد؛ و يا امام راحل فرمودهاند: اسلام برنامه حکومتي دارد و در حکومت اسلامي حاجب و در به ان نيست و باز فرمودهاند ما بطرف اسلام ميرويم. و سر انجام نگزاريد اين انقلاب بدست نا محرمان و نا اهلان بيافتد.
تجربهاي که اجراي آن را نه تنها متفکرين معتقد به اديان الهي که ساير ملل دنيا به عنوان ضرورت انسان معاصر راهگشاي خويش ميدانند.
اين جانب به عنوان عضو کوچک مجمع تقريب مذاهب اسلامي، باور دارم که با عمل و تاکيد بر اصول بنيادين اسلام که دين منتخب خدا براي هدايت انسان درزمين است دسترسي به اتحاد عملي که از اولويتهاي عملي مجمع تقريب مذاهب اسلامي است ممکن ميگردد انشا الله.
توجه و دقت به اصولي که فلاح و رستگاري انسان را در زمين تضمين نموده است ريشه در وحي و خرد انساني دارد و مهم تر اينکه علت وجودي تشکيل مجمع بنام تقريب مذاهب اسلامي براي عمل به اصولي است که قبل از هر چيز منعکس کننده اسلام مبتني بر کتاب الله و سنت رسول الله باشد.
ورود در قلمرو غير از اصول بنيادين نه تنها مجمع تقريب را بي اعتبار و فشل ميسازد که بهره برداري از شرايط زماني و مکاني را در رابطه با نياز انسان متفکر و انديشمند به چالش ميکشاند.
بر عکس جابجايي اصول به فروع و فرع، فروع باعث افراط و تفريط في مابين مسلمانان ميگردد، چيزي که باعث تضعيف اسلام در جوامع اسلامي و تخريب آن در جوامع غير اسلامي گرديده است.
با توجه به مرکزيت مجمع تقريب مذاهب اسلامي و حضور علماي جيد جهان اسلام در مجمع تقريب و هکذا جايگاه مقام ولايي و مديريتي ولي امر مسلمين در رابطه با اجرايي کردن مصوبههاي بنيادين و اصولي مجمع تقريب، جهت نجات بلاد اسلامي از سيطره غير مسلمانان و هکذا استقبال از متفکرين و دانشمنداني که اسلام را فراتر از فرع فروع دانسته و گامهاي موثر و مفيد، بر ميدارند تا شاهد نبهاي به موازات ظهور مجدد اسلام و تحقق اهداف والاي آن در سر تاسر جهان باشيم.
برادران و خواهران، جناب رئيس:
مجمع تقريب مذاهب اسلامي اگر چنانچه خود به اين باور نرسيده باشند که هدايت انسان در قلمرو بي منتهاي رحمت الهي در هر مقطع و در هر شرايط و براي هر کس هم ممکن و هم و ميسر است مشروط به اينکه با ايمان به خدا و انبياي الهي بوده باشد، وفقط از خدا بخواهد و او را عبادت کند و از شرک دوري کند آنگونه که همه انبياي الهي با تکيه بر خرد و فطرت خويش باور داشته و عمل نمودهاند. مطمئن باشند که نه تنها وحدت امت اسلامي به معني که لازم است ممکن ميگردد که زمينه همسويي متفکرين و انديشمندان ساير اديان الهي نسبت به اسلام نيز ممکن ميگردد.
بناً دقت در برنامههاي عملي تقريب مستلزم توجه به عمل رسول الله(ص) و اصحاب است که با پشت کار علما و صاحب نظران اسلامي و نگاه واحد امکان عملياتي پيدا ميکند. بدون شک که ايمان توام با عمل علما و خواص به آنچه که ميگويند تقريب را تمثيل نموده و عمق ميبخشد.
بي ترديد که عمل در اين گونه موارد بستر ساز وحدت در ساير موارد و برنامههاي عملي و نظري في مابين مسلمانان ميگردد. که اگر چنانچه به صورت مشترک به نمايش گذاشته و عملي گردد. عزت و شکوه ديرينهي مسلمانان احياء و وحدت مدينه الرسول بار ديگر به تصوير کشيده ميشود. و آنگاه خواهد بود که اسلام وارد برنامه زندگي انسانها ميگردد انشا الله.
به طور مثال:
اقتدا به پيش نماز و يا امام جماعتي که پيروان يک مذهب به او اقتدا مينمايد. براي ساير پيروان مذاهب ديگر نه تنها شدني است که لازم است، کما اينکه در اين زمينه فر مايشي از امام جعفر صادق عليه اسلام مبني بر اينکه اگر چنانچه طرفدارانش اقتدا به يک عالم مسلمان پيرو ابوحنيفه رحمت الله عليه نمايند نمازش صحيح است. قال جعفر الصادق(ع): من صلي معهم في الصف الاول کان کمن صلي خلف رسول الله(ص) في الصف الاول(11)
کسي که در صف اول نماز جماعت اهل سنت شرکت نمايد، مانند آن است که در صف اول پشت سر پيامبر(ص) نماز خوانده باشد.
و يا اينکه امام راحل در زمان حيات ايشان فرمودند: حجاج ميتوانند اقتدا به امام جماعت مدينه منوره و مکه مکرمه نموده و نمازهاي پنجگانه ايشان را در پنج نوبت در صف واحد برگزار کنند.
مجمع تقريب مذاهب اسلامي با توجه به موقعيت و پشتوانهاي که در رابطه با جهان اسلام و مسلمين دارد ميتواند در اين امر بنا را بر صواب بگذارد و با احتياط در امور مربوط به احکام مثتحدثه و ثانويه، حفظ و باور به اسلام را اصل و اصول را بستري براي استنباط ضرورتهاي زماني و مکاني قرار داده وارد آن شوند. و اگر نسبت به آن توجه شده و از مواردي که پافشاري روي آن نه تنها سودي نميرساند که باعث شقاق و نفاق و يا حداقل دو دستگي مسلمانان ميگردد جلوگيري شود و به نظر واحد برسند ميتوان گفت: مجمع تقريب مذاهب اسلامي در راستاي اداي وظيفه و رسالت عملي و اجرايي خود در رابطه با وحدت امت اسلامي به تلاشهاي خستگي ناپذير خويش دست يافته و کاري بزرگي را در عصر بيداري و انقلاب اسلامي انجام دادهاند. در غير آن نقش مفيد و سازنده اسلام توسط کوتاه نظران و دشمنان اسلام از موقعيت رهبري و هدايتي که دارد کم رنگ شده و به چالش کشيده خواهد شد.
يکي از مواردي که جايگاه مجمع تقريب را در اين برهه زماني و مکاني اهميت ميبخشد و چه بسا که باعث علت وجودي آن گرديده است نقش آفريني صاحب نظران و کارشناسان آنها در رابطه با استنباطات مربوط به قضاياي مسلمين جهت حل مشکلات ناشي از تفاوتهاي ايست که بدون دخالت مجمع تقريب امکان عبور از فراز و نشيبهايي که به واسطه دشمنان آگاه و جاهلان نا آگاه به صورت افراط و تفريط عنوان شده و ميشود ممکن نميباشد.
به طور مثال موضع گيري ولي امر مسلمين رهبر عاليقدر جهان اسلام درعصر و زمان ما، پيرامون شخصيت و جايگاه زنان پيامبر اسلام به خصوص حضرت عايشه رضي الله تعالي چگونه پي آمدهاي مثبت را بدنبال داشت.
اينجانب با درک از اسلام و ايمان به قوانين نجات بخش قرآن و جايگاه علمي و عملي علماي ديني و هکذا صاحب نظران و کارشناسان دلسوز به اسلام و سرنوشت انسان، يقين کامل دارم که آنها در روشنايي اديان الهي به خصوص اسلام رسول الله و عملکرد عالمانه آن مبارک ميتوانند تبين مباني نموده و استراتژي اصولي ايشان را در جغرافياي عملي آن حضرت دستور العمل کاري خويش قرار داده و عمل کنند.
بدون شک کاربردي کردن روش حضرت در جغرافياي عملي که ماها قرار داريم مسلمين را در قدم اول و غير مسلمين را در قدم بعدي راهگشا و سرمشق خواهد بود. و اگر چنانچه اسلام را با بيان و عمل رسول خدا در روشنايي کتاب الله براي انسان عرضه و مديريت نماييم، نه تنها مشکلي نخواهيم داشت که با سرعت شاهد فراگيري آن خواهيم بود.
و اگر چنانچه با قرائت فقط مذهب و مذهبيها آنرا عرضه نموده و يا مديريت نمائيم نه تنها زمينه فراگيري آن در بين مسلمانان ضعيف به نظر ميرسد که در بين غير مسلمانان هم شکننده و آسيب پذير شده و نهايتاً منتفي ميگردد.
زندگاني اولياء الهي، عرفا، به خصوص معصومين از اول تا به آخر نشان ميدهد که قرائت آنها از اسلام و رسول اسلام همواره ديني بوده و بدون استثنا از حوزه دين به شاگردان و طرفدارانش صحبت نموده است.
با تکيه بر مباني فرق و مذاهب اسلامي است که سيد جليل القدر، بنيان گزار مبارزه عليه استعمار، استبداد و استکبار جهاني جمال الدين الحسيني الافغاني که مربوط به جهان اسلام است ميگويد: در غرب و اروپا اسلام را يافتم در حاليکه مسلمان نبودند و بر عکس درکشورهاي اسلامي اسلام را نيافتم درحاليکه همگي مسلمان بودند.
به اميد روزي که مجمع تقريب مذاهب اسلامي با تکيه بر قرائت پيامبر خدا حضرت محمد(ص) اسلام را براي انسان سر خورده از ظلم و ستم و نفاق و من در آورديهاي شخصي شان بنام اديان، مذاهب، مکاتب و ساير مسلکهاي ديگر عنوان نموده تا شاهد دست آوردهايي باشيم که رابطه انسان، اسلام و قرآن را با استفاده از عقل و فطرت درب ستر توحيد کاربردي نموده و به نمايش بگذارند، آنسان که اسلام، انسان را ماموريت نسبت به اجراي آن داده است. انشا الله
والسلام علي عبادالله الصالحين
محمد رحيم افضلي عضو مجمع تقريب جهاني اسلام
فهرست آيات و احاديث
سوره قصص آيه 5 .
سوره بقره آيه 185 .
سوره تين آيه 4 .
سوره مومنون آيه 14 .
سوره ص آيه 26 .
حديث پيامبر اسلام.
سوره زمر آيه 9 .
سوره اسراء آيه 81.
سوره قيامت آيه 38 .
10- سوره الدهر آيه1 .
11- وسائل الشيعه، ج 3 صفحه 38 .