پديده تکفير و خطرات آن براي جامعه اسلامي
پديده تکفير و خطرات آن براي جامعه اسلامي
علامه مرجع سيد محمد حسين فضل الله
پديده تکفير به يک خطر براي همه جامعه اسلامي تبديل شده است؛ چرا که تکفيريها، عليه مردان، زنان و کودکان بيگناه جنايتهاي وحشيانهاي را مرتکب ميشوند. اين مسأله سبب شده است که سيماي اسلام نزد ديگران خدشه دار شود و به خاطر شرايط ناگواري که اين پديده در چند کشور اسلامي رقم زده است، اسلام دين خشونت و تروريسم معرفي شود.
اين جريان نامبارک، به صورت تکفير کساني که کافر نيستند و گمراه انگاري کساني که گمراه نميباشند، شايد به برخي از مراکز حوزوي شيعي دوازده امامي نيز راه يافته باشد. اينها برخي از جزئيات اعتقادي و تاريخي را از ضروريات دين و مذهب قلمداد کردهاند، در حالي که قدما نيز در اين باره اختلاف نظر داشتهاند. همچنين ممکن است روي برخي موارد نظري تأکيد کنند، در حالي که ضروري يا بديهي نبوده يا خاستگاهشان برخي قضاياي تاريخي باشد که ممکن است قداست احساسيشان را از عواطف مرتبط با اشخاص گرفته باشد.
آنچه جاي تأسف دارد اين است که حکم به کفر و گمراهي از برخي مراکز مربوط به مراجع ديني صورت ميگيرد. اينها بدون دليل، به احکام خود قداست دادهاند و هيچ جدل و مناقشهاي را در اين باره نميپذيرند.
مشکل جريانهاي تکفيري اين است که بسياري از هواداران آن، چنان گرفتار جهل مرکّب هستند که با علم و دانايي با ديگران برخورد نميکنند. در حالي که خداوند متعال از مسلمانان ميخواهد حتي با غير مسلمانان نيز جدال احسن داشته باشند. خداوند از ما ميخواهد که با مراجعه به قواعد علمي، منطقي و حقيقت محور در پذيرش حقايق کتاب و سنت و نيز بهره گيري از خرد و قلب باز، اختلافات و نزاعهاي فکري و فقهي خود را به خدا و پيامبر، رجوع دهيم.
ممکن است پيروان يک مذهب، به خاطر ايمان به برخي مسائل که عقيده دارند به عقائد اسلامي مرتبط هستند، پيروان مذهب ديگر را تکفير کنند و مانند کساني که توحيد، نبوت و روز قيامت را منکر هستند، منکران اين مسائل را نيز کافر بدانند. شايد حکم تکفير، به خاطر اختلاف در التزام به محتواي حديثي باشد که براي برخي موثق و براي برخي ديگر غير موثق است. شايد هم علت تکفير، اختلاف در تفسير آيهاي باشد که پيروان مذهب ديگر به گونهاي ديگر آن را تفسير کنند. به همين دليل معتقد باشند که انکار اين محتوا، تکذيب پيامبر و نفي رسالت ايشان است و موجب کفر فرد ميشود. همين طور ممکن است معتقد باشند که نفي تفسير آنان از يک آيه که براي خودشان به مثابه حق است، نشانه تکذيب برخي از آيات قرآن ميباشد.
ممکن است عين اين مسأله در مورد ديدگاه برخيها نسبت به صحابه نيز پيش آيد. شايد برخي به يکي از صحابه نگاه منفي داشته باشند يا به او اهانت کنند و اين با آنچه در کتاب و سنت در باره قدسي بودن صحابه آمده است، منافات پيدا کند. از اين رو اين طور به نظر برسد که هر کس نگاه منفي به صحابه داشته باشد، در قبال کتاب خدا و سنت پيامبر او، موضع منفي اتخاذ کرده، ميتواند به يکي از خطوط کفر منتهي شود.
مسأله تکفير حتي ممکن است به سخن گفتن در باره بهشت و دوزخ نيز کشيده شود. يعني اينکه به طور قطعي، فلان گروه سزاوار دوزخ است و فلان گروه شايسته بهشت ميباشد. حتي برخي کساني را که با آنان هم عقيده نيستند، از رحمت و غفران الهي به دور ميدانند. کار به جاهاي خطرناکتر نيز ممکن است بينجامد و به خاطر حلال شمردن آنچه به کافر و مرتد مربوط ميشود، تعرض به خون، مال و ناموس پيروان مذهب ديگر را حلال بشمارند.
پديده تکفير، ممکن است يکي از بزرگترين علل تاريخي ويران کننده جامعه اسلامي به شمار ميآيد؛ چرا که در فضاي فتنه و فرقه گرايي، به جهت فتاوايي که از سوي برخي علماي مذهبي صادر ميشود، مسلمانان يکديگر را ميکشند، اموال يکديگر را مصادره مينمايند و ناموس يکديگر را هتک حرمت ميکنند. پيروان اين مذاهب گمان ميکنند، همان طور که با کشتن کفار، غارت اموال و هتک نواميس آنها به خداوند تقرب ميجويند، با اين کار نيز به خداوند نزديک ميشوند.
اين جريان منفي خطرناک، ممکن است روي امت اسلامي تأثير بگذارد و جلوي گفتگوي منطقي ميان آنها را بگيرد، در حالي که خداوند متعال، امت اسلامي را به آن فراخوانده و فرموده است: «فَإنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إلي اللهِ والرَّسُولِ» (النّساء/۵۹) و افراد در جوامع اسلامي از ارتباط و همبستگي ميان يکديگر دور شوند و فتاوا به راه افتند که خوردن ذبيحه اين مسلمان بر مسلمان ديگر، ازدواج اين زن مسلمان با مرد مسلمان ديگر حرام است و نبايد مسلمان شيعه پشت سر مسلمان سني و مسلمان سني پشت سر مسلمان شيعه نماز بخواند.
به اين ترتيب، حوادث تفرقه افکن و شرايط تکفيري به گونهاي پيش رفت که وارد بافت فرهنگي، کلامي و اعتقادي شد و فتنههاي فرقهاي به راه افتادند و حالتي از تفرقه و چند دستگي ميان جامعه اسلامي به وجود آمد، که به دشمنان اسلام در شرق و غرب و دستگاههاي جاسوسي بين المللي اجازه داد که در امور آنها دخالت کنند و با پرداختن به مشکلات فرقهاي، به مشکلات سياسي و اجتماعي دامن بزنند. اين وضعيت تا جايي ادامه پيدا کرد که در برخي مراحل و مکانها، به جنگ داخلي منتهي شد. جنگي که از فتنههاي فرقهاي و اختلافات فکري و فرهنگي نشأت ميگيرد. اين وضعيت به تضعيف امت اسلامي در جهان و سقوط در برابر دولتهاي استکباري و جوامع کافر انجاميد و به رغم وجود سازمانهاي تقريب مذاهب اسلامي و کنفرانسهاي دعوت به وحدت اسلامي، به خاطر عملکرد متعصباني که منفي بافي کرده و وفاق اسلامي را دچار مشکل کردند، از دعوت به وحدت اسلامي فاصله گرفت.
هنوز هم مشکلاتي در امت اسلامي وجود دارند و ما امت اسلامي متحد در آرمان و هدف، نداريم. بلکه دنياي اسلام متفرق و پراکنده شده است که ديگران براي تأمين منافع اقتصادي، سياسي، امنيتي و راهبردي خود، آن را با دندانهايشان پاره پاره کردهاند؛ چرا که اسلام براي آنها دشمني است که بايد با آن جنگيد و براي ويران کردن آن، برنامه ريزي کرد.