[ 28 ] از برخى از روايات استفاده مى شود كه در لحظات احتضار امير المؤمنين (عليه السلام) در خانه حضور نداشت، وفقط اسماء در خانه بود، وپس از آنكه از دنيا رفتند، امام حسن وحسين (عليهما السلام) وارد خانه شدند وگفتند: اسماء مادر ما هيچ وقت در اين ساعت نمى خوابيد، اوگفت: أي فرزندان رسول خدا مادر شما نخوابيده بلكه ازدنيا رفته است. با شنيدن اين سخن فرياد كودكان برخاست وبروى مادر افتادند، وبا أو به سخن گفتن پرداختند، اسماء از آنان خواست كه پدرشان را كه در مسجد حضور داشت آگاه سازند، حضرت على (عليه السلام) در كنار همسر وفادارش قرار گرفت وگفت: بعد از اين به چه كسى خود را تسلى دهم. فرياد گريه وشيون تمام مرد وزن مدينه را فرا گرفت، همانند روزى كه پيامبر اسلام از دنيا رفت، مردم در انتظار بودند كه جنازه را تشييع وبرآن نماز گذارند، امام تشييع را به تأخير انداخت تا به وصيت همسر عمل نمايد. هنگامى كه ديدگان در خواب رفت وصداها به خاموش گرائيد امام آن بدن نحيف را كه مصيبتهاى فراوان آنرا چون هلال ماه خميده ساخته بود را غسل داد، ودرون كفن جاى داد، واو را با حنوط بهشتى كه پيامبر داده بود حنوط كرد. پس از مراسم به فرزندانش فرمود: أي حسن أي حسين أي زينب واى ام كلثوم بيائيد وبا مادرتان خداحافظى كنيد كه وقت جدائى رسيده، تا بار ديگر در بهشت با وى ملاقات وديدار نمائيد. كودكان كه منتظر چنين فرصتي بودند بسرعت آمده وخودرا روى آن بدن پاك افكندند، آنگونه كه پروانه روى شمع مى افتد، با صدائى آهسته ________________________________________