[ 21 ] هنگامى كه امام خواست از خانه بيرون رود مرغابى هايى كه در خانه بودند بفرياد آمدند، امام حسن عليه السلام پيش آمد وگفت: چرا اين وقت از خانه بيرون ميرويد، امام فرمود: خوابى كه ديشب ديدم مرا بر اين كار وا داشت، آنگاه امام خواب را نقل كرد وسپس فرمود: اگر تعبيرش ظاهر شود پدرت كشته شده وماتم تمامى مردم مكه ومدينه را فرا مى گيرد، سراپاى امام حسن عليه السلام را وحشتي بزرگ فرا گرفت واندامش بلرزيد وپرسيد: اين فاجعه كى اتفاق مى افتد ؟ امام فرمود: خداوند در قرآن مى فرمايد: هيچكس نمى داند فردا چه بدست مى آورد ودر كدام سرزمين ميميرد، ولى حبيبم پيامبر خدا فرمود: اين حادثه در دههء آخر ماه رمضان رخ داده وقاتلم پسر ملجم است، امام فرزندش را سوگند داد كه بخانه باز كشته وبخوابد وامام حسن عليه السلام چاره أي جز اي اعت نيافت وامام در تاريكى سحرگاه از خانه به مسجد رفت (1). حضرت على عليه السلام آن شايسته ترين موجودي كه بعد از پيامبر از آغاز تا پايان آن بروزگار چهره نموده وعنصر يگانه أي كه همهء فضائل را حائز گرديده وسيرت پاكش از همهء نقائص وآلودگى ها مبراست بدست شقى ترين افراد، در محراب عبادت خون آلود بر زمين، مردم از هر سوى به مسجد شتافتند وبا صداى بلند مى گريستند، پيشاپيش همه فرزندنش بسوى پيكر خونين پدر روى آوردند، امام در محراب افتاده بود وگروهى مى خواستند امام را براى نماز آماده كنند ولى امام توان حركت نداشت، آن حضرت نگاهش به امام حسن عليه السلام افتاد وفرمود كه ________________________________________ 1 -: در استيعاب آمده كه امام حسن عليه السلام با پدرش از خانه بيرون رفت واز أو جدا شد. (*) ________________________________________