بررسي موانع دروني و بيروني وحدت امت اسلامي
بررسي موانع دروني و بيروني وحدت امت اسلامي
احد داوري[1]، حميده شفيعي[2] و حکيمه ياري[3]
چکيده
در برههي کنوني، نظام سرمايهداري غرب با هدف قرار دادن پايههاي اسلام بيشازپيش در تلاش است تا سيادت خود را در جامعهي جهاني تثبيت نمايد يکي از راههاي رسيدن به چنين طرح و نقشهاي ايجاد تفرقه، اختلاف و دشمني ميان مسلمانان است بدينجهت وحدت امت اسلامي که مايه قدرت و شوکت آنان و همچون خاري در چشم مستکبران جهان است بدون مانع نخواهد بود و واکنش سختِ بدخواهان اسلام و را با برنامهريزي دقيق و طولاني به همراه خواهد داشت، هرچند که نميتوان در تحقق اين انديشهي شوم نقش برخي عوامل موجود در درون جامعهي اسلامي را ناديده گرفت که دانسته يا نادانسته با آنان همنوا شدهاند. شناخت اين موانع و تلاش در جهت رفع آنها از سوي عالمان و انديشمندان مسلمان، امري بايسته و قطعي است که بيتوجهي به آن، خسارت عظيمي بر پيکره امت اسلامي وارد خواهد ساخت. در اين پژوهش جهت تحقق اين امر بنيادين، با تحليل آيات و روايات، مهمترين موانع دروني وحدت از قبيل فقدان رهبري صالح، مليگرايي، تعصبهاي مذهبي قومي نژادي، جهل و ناآگاهي تودههاي مردم، تکفير يکديگر و موانع بيروني آن مانند نامشخص گذاشتن مرزهاي سياسي، جنگ نرم، فرقه سازي و حمايت از فرقههاي انحرافي و نفوذ منافقان در ميان صفوف مسلمانان موردبررسي قرارگرفته است.
واژگان کليدي: وحدت، موانع دروني وحدت، موانع بيروني وحدت، امت اسلامي، قرآن کريم.
مقدمه
اختلاف و تفرقه در ميان هر قوم، ملت يا جامعهاي موجب استيلا و حاکميت بيگانگان و تسلط و تفوق غيرخوديها بر آن جامعه و ملت ميشود. در طول تاريخ حيات بشريت، انسانها با هر ايده و آييني، در صورت اتحاد و هماهنگي توانستهاند اهداف و آمال خود را محقق سازند چنانچه علي بن ابيطالب عليهالسلام در خطاب به ياران خود زماني که خبر تسلط بسر بن ارطاة را بر يمن شنيدند، فرمودند: وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُم (نهجالبلاغه، خ 25)؛ آنها در ياريکردن باطل خود، وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرّقيد!
تاريخ و تمدن مسلمانان حاکي و حامل دوراني طلايي است آن هنگام که در سايهي عمل به فهم صحيح از قرآن در تمام ابعاد زندگي انساني، مسلمانان سرآمد جهانيان شدند آنان توانستند ابرقدرتهايي چون ايران و روم را در مقابل نداي حقطلبي اسلام به زانو درآورده و تسليم خود کنند و گسترهي نفوذ علمي، معنوي و جغرافياييشان را تا اندلس (اسپانياي کنوني) بهپيش برند. در چنين شرايطي بود که عالمان برجستهاي نظير ابن مالک در نحو، قرطبي در تفسير، ابن رشد در فلسفه و... پرورش يافتند. چنانکه انديشمندان غربي چون گوستاولوبون، با اعتراف به برتري علمي جوامع مسلمان بر جوامع غربي طي چند قرن، ميگويد: تقريباً حدود 5 الي 6 قرن، تنها کتابهاي علمي که در دانشگاههاي اروپا تدريس ميشد؛ همان کتابهايي بود که از زبانهاي عربي به لاتين ترجمهشده بود. (لوبون، بيتا،77)
حال سؤال اين است که چرا مسلمانان با آن پيشينهي درخشان و سيادت بر جهانيان اکنون بااينهمه مشکلات و معضلات در سطوح مختلف علمي، اقتصادي، اجتماعي و... دستبهگريباناند. علت نفوذ و سيطره مستقيم و غيرمستقيم استکبار بر امت اسلامي چيست؟ بيشک يکي از عوامل اصلي اين مشکلات و معضلات تفرقهافکنيهاي بيگانگان و تشتت در ميان مسلمين است. رفع و دفع اين تنازعات خانمانسوز در عصر حاضر از اهميت بيشتري برخوردار است. چراکه امروزه انواع تفرقهافکنيها و عوامل بيروني و دروني آن در جهان اسلام، ما را بهسوي درک اين مصلحت سوق ميدهد که حتي اگر انديشههاي ضد تقريبي داشته يا به مباني مذهبي ساير مسلمانان اعتقادي نداشته باشيم، از طرح مسائل تفرقهبرانگيز منصرف شده و با تأکيد بر وحدت به پايداري اسلام و جامعه اسلامي بينديشيم. با اهتمام به اين وظيفهي ديني و اجتماعي است که ميتوانيم امت اسلامي را از جايگاه مناسبتري برخوردار سازيم و پشتوانهاي قوي براي عزت آن فراهمسازيم. (ر.ک: آقا نوري، 1387، 18)
مفهوم شناسي
«وحدت» در لغت از ريشه «وَحَدَ» يگانه شدن و انفراد (ابن فارس، 1387، 1014؛ فيروزآبادي، 1430 ق،1644) است و وقتي در باب افتعال به کار ميرود به معناي «اتحاد» يکي شدن دو چيز موجود است. (طريحي، 1415 ق،4/476) در ادبيات فارسي نيز، به معناي همبستگي، همگرايي، يکدلي، يگانگي، يکجهتي، موافقت، اجتماع و باهم بودن در يک امراست (معين، 1375، 4989) لذا ميتوان در اتحاد دو يا چند چيز، دو عنصر مهم را مطرح کرد: عنصر اول، حفظ خاصيت شخصي و عنصر دوم يکي شدن؛ بنابراين هرگاه چند چيز، با حفظ خاصيت شخصي خود، با هم يکي شوند، اتحاد حاصل خواهد شد. (جوادي آملي، 1386، 15) با اين توصيف ميتوان وحدت اسلامي را در رسيدن بهنوعي يگانگي در منافع و اهداف و تقريب در باورهاي ديني، از سوي کساني که بهرغم اجتهادات مختلف، مشترکات بسياري دارند دانست. (آقا نوري، 1387. 18-19) وحدت و اتحاد بر دو گونه است، مطلوب و نامطلوب، اگر اتحاد و وحدت بر مدار اجراي حقّ نباشد، بر ضلالت و گمراهي خواهد بود و چنين اتحادي نميتواند مقدس و مطلوب باشد. چراکه امري زيانبخش بوده و تقبيح شده است. (جوادي آملي، 1386، 21) علي بن ابيطالب (ع) دراينباره ميفرمايد: مردم در آن روز (آينده) بر تفرقه و پراکندگي اتحاد ميکنند و در وحدت و يگانگي، پراکندگي دارند؛ گويا اين مردم، پيشوايان قرآناند و قرآن پيشواي آنان نيست. در اين هنگام جز نامي از قرآن نزدشان باقي نماند و جز خطوط آن چيزي نشناسند... (نهجالبلاغه، خطبه 147)
مفهوم امت در اصل عبارت از گروهى است كه وحدت نسبى داشته باشند و از باب توسعه بر اهل يك ملت اطلاق ميگردد. (طيب، 1378، 2/229) اما بااينوجود اين دو مفاهيم «ملت» و «امت» با يکديگر تفاوتهاي ظريفي دارند بدين گونه که مفهوم ملت نوظهور بوده و بهعنوان عامل انساني جامعه سياسي و يکي از عناصر سهگانه تشکيلدهنده دولت- کشور در ارتباط با سرزمين معين معنا پيدا ميکند؛ بنابراين وجه افتراق اين مفهوم با ملت از دو نظر است: نخست آنکه ملت، وابسته به سرزميني مشخص است يعني مفهومي درونمرزي دارد حالآنکه امت مفهومي است فرامرزي. امت پديدهاي است ناشي از يک عامل فرهنگي (دين) و مفهوم ملت حاصل چند عامل فرهنگي و محيطي است. (آشوري، 1389، 221) بنابراين وحدت امت اسلامي منحصر و محدود به يک جغرافياي خاص نيست اين وحدت حاصل تعامل و تفاهم بين مذاهب در کشورهاي مختلف اسلامي است بدين معنا که مذاهب اسلامي در عين وجود اختلافات عقيدتي و مباحثهي علمي نيکو در اختلافات در کنار يکديگر زندگي برادرانه و مسالمتآميز داشته باشند و هميشه در مقابل جبههي ضد اسلام متحد بوده و در اين امر شرکت فعال داشته باشند و به اين معنا نيست که شريعت و قوانين مذاهب هم يکي شود.
بررسي موانع دروني و بيروني وحدت امت اسلامي
وحدت مطلوب امت اسلامي به طرق مختلف دچار خدشه و آسيب گشته است که در يک بررسي کلي و اجمالي ميتوان آنها را در دو گروه جاي داد، دروني و بيروني. اکنون بهقدر وسع اين نوشتار به برخي از موانع دروني و بيروني وحدت اسلامي، اشاره ميکنيم:
موانع دروني وحدت امت اسلامي
موانع دروني، آن دسته از گفتارها، كردارها و اقدامات و مواضعي است كه كلي يا جزئي با اصول ثابت ايمان و شالودهها و كليات شرعي و اهداف و مقاصد اسلامي، در تضاد قرار دارند. ميتوان موانع دروني را كه بهمراتب تأثير بيشتري نسبت به ساير موانع در وحدت اسلامي دارند را به شرح زير برشمرد.
الف: جهل و ناآگاهي توده مردم
جهل همانگونه که علماي فقه اللغة گفتهاند به معناي «ندانستن» است. (فراهيدي، 1410 ق، 3/390؛ ابن منظور، 1414 ق، 11/ 129) امّا در معناي اصيلش متضاد و در مقابل علم نيست، بلکه مقابل حِلم که بر معقوليت اخلاقي يک انسان بافرهنگ دلالت ميکند قرار دارد (ايزوتسو، 1360، 34)
قرآن کريم برخي را که با آگاهي، اعمال شنيع و زشت مرتکب ميشوند را جاهل قلمداد ميکند: قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (اعراف/138) گفتند: «اى موسى، همانگونه كه براى آنان خدايانى است، براى ما [نيز] خدايى قرار ده گفت: راستى شما گروهى هستيد كه نادانى مىكنيد.» پس جهل معنايي وسيعتر از ندانستن دارد؛ معنايي عام و حقيقي که منشأ سقوط و عامل انحطاط و عقبماندگي امتها و جوامع ميگردد و اين معضلي است که امت اسلام در راه وحدت اسلامي با آن روبروست. (جوادي آملي، 1388، 389) درواقع جهل يک وضعيت پويا، يک حالت روحي و رواني خاص هست که در پي فرصتي است تا در هر زمان به صحنهي ذهن آمده و فعاليت خود را شروع کند ازاينرو پيامبر (صلوات الله و سلامه عليه) آن را تهديد و خطري پايدار براي دين اسلام قلمداد کردهاند. (ايزوتسو، 1360، 34) زيرا «جهالت و ناداني برخي جاهلان زمينهساز رسوخ منافقان و فرصتطلبان گشته است. با دقت در آيات قرآن کريم (طه/89، 90 و 96؛ اعراف/148)؛ بهروشني درمييابيم که در برخي از مواقع، جهالت و ناداني برخي از افراد باعث شده تا آزادي و بيداري ملتها دستخوش توطئه و افکار مخرب و طغيان گر دشمن قرار گيرد» (حيدري و يدالله پور 1390، 132-133)
امام صادق (ع) در اين زمينه فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ خَصَّ عِبَادَهُ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ: أَنْ لَايَقُولُوا حَتّى يَعْلَمُوا، وَ لَا يَرُدُّوا مَا لَمْ يَعْلَمُوا»، (کليني، 1429 ق، 1/ 105) خداوند با دو آيه از قرآن، دو درس مهم به اين امت داده است، نخست اينكه جز آنچه مىدانند نگويند و ديگر اينكه آنچه را نمىدانند انكار نكنند، سپس دو آيه زير را تلاوت فرمود: أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ (اعراف/169) «آيا خداوند پيمان كتاب آسمانى را از آنها نگرفته است كه جز حق در مورد خداوند نگويند» بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ (يونس/39) « مشركان چيزهايى را انكار كردند كه از آن آگاهى نداشتند،».
ب: مليگرايي، تعصبهاي مذهبي، قومي، نژادي و قبيلهاي
تعلق و تعهد انسان به محيط و نزديکان و وابستگان سببي و نسبي و در مقياسي گستردهتر جغرافياي سرزميني خويش امري پسنديده و قابلتحسين است چنانکه حديث «حب الوطن من الايمان» (هاشمي خوئي،1400 ق، 21/394) اشاره به اين مطلب دارد اما اگر اين حب و علاقه به افراطوتفريط کشيده و افراد به خاطر تعلق و وابستگي به ملت و سرزمين خاصي، همهي اصول انساني را زير پا نهند و همواره قوم خود را بر حق بدانند، هرچند در بسياري امور حق با ديگران باشد، درنتيجه چنين تفکري تفرقه و تيرگي بر دلها حاکم ميگردد. متأسفانه اين امر در بين مسلمين در مقاطع مختلف تاريخ و در نقاط گوناگون از جهان اسلام، باعث نزاعها و جنگهاي خانمانسوزي شده است. از سوي ديگر سلطه گران استعمار و استبداد با دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي و انديشههاي ناسيوناليستي (مليگرايي) و... به تقويت حاکميت خود در کشورهاي تحت سيطرهي خويش از طريق سياسي و فرهنگي و... ميپردازند. فرقهگرايي و نژادپرستي حربهاي است که از سوي دشمنان اسلام مورد سوءاستفاده قرار ميگيرد تا از آن بهعنوان عاملي براي تفرقه و پراکندگي مسلمانان بهره گيرند و به فتنهانگيزي و دسيسهچيني بپردازند.
قرآن کريم دراينارتباط ميفرمايد: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (حجرات/13) «اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است». از جابر بن عبدالله انصاري نقلشده که: نوجواني از مهاجران و نوجواني از انصار به جان يکديگر افتادند، مهاجر يا مهاجران فرياد زدند: اي مهاجران! کمک و نوجوان انصاري هم فرياد زد: اي انصار! کمک. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بيرون آمد و فرمود: اين چهکاري است؟ ستيزهجويي مردمان جاهليت؟ گفتند: نه، اي رسول خدا! اين دو نوجوان به جان هم افتاده و يکي از آنها ديگري را زده است.
پيامبر (ص) فرمودند: بسيار خوب، هرکس برادر ظالم يا مظلوم خويش را ياري رساند. اگر برادرش ظالم بود، او را آگاه سازد، اين براي او ياري به شمار ميآيد و اگر برادرش مظلوم بود او را ياري رساند. (قشيري نيشابوري، بيتا، 8/19) اين تعصبات کور که آشکارترين جلوههاي تفرقه و جدايي ميباشند در دوران معاصر در قالب «پانعربيسم» و «پانترکيسم» در جامعه اسلامي ظاهرشدهاند، اين ايدئولوژيهاي مليگرايانه و سياسي- فرهنگي خواهان وحدت فرهنگي، زباني و سياسي تمامي همنژادان خويشاند. (رجاء، 1390، 177) اصل و مبدأ و ريشه اين نگرش (ناسيوناليستي) برگرفته از تفکرات غرب و استعمار است «استعمار براي اينکه اصل «تفرقه بينداز و حکومت کن» را اجرا کند، راهي از اين بهتر نديد که اقوام و ملل اسلامي را متوجه قوميت و مليت و نژادشان بکند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم نمايد». (مطهري، 1366، 35) و اينچنين است که آثار و تبعات سوء اين حرکت متعصبانه جاهلي و نابخردانه وحدت امت اسلامي را نشانه گرفته و ابزاري براي توجيه عملکرد استعمار گشته است.
ج: فقدان رهبرى صالح
پيامبران رهبران جامعه هستند و فقدان اين مسئله موجب تضعيف هر امت و ملتي است، نقشآفرينان آنان در مقياس پايينتر رهبران صالحاند. وجود رهبر صالح زمينهساز اتحاد نيروها و انسجام و وحدت ملت و دولت است، بسياري از کشورهاي اسلامي اعم از آنان که زير سلطه استعمار يا گرفتار استبداد داخلي بودهاند، از فقدان رهبري دلسوز و با درايت رنجبردهاند و همين معضل، زمينهساز حضور استعمارگران در اين کشورها شده است. درواقع، نبود چنين رهبري و يا ناتوانياش در ايفاي نقش خود، موجب از هم گسستگي زمام جامعه ميشود و نهضتهاي آزاديخواهي، در اندک زماني، به شکست منتهي ميگردد. (صالحي، 1390،155)
اين حاکمان طاغوتي و ناصالح همانگونه که خود از معارف الهي بيبهرهاند، امّا خويشتن را مدبّر و برنامهريز و رهبر و راهبر مردم بهسوي ترقي و رشد ميپندارند، ميکوشند تا ديگران را نيز در اين غفلت نگهدارند تا بدينوسيله به هدف خويش که فرمانبري و اطاعت است دست يابند. (جوادي آملي، 1368، 65) خداوند دراينباره ميفرمايد: وَ نادى فِرْعَوْنُ في قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي أَ فَلا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذي هُوَ مَهينٌ وَ لا يَكادُ يُبينُ فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنينَ فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ (زخرف/51-54)
و فرعون در ميان قوم خود ندا درداد و گفت: «اى مردم كشور من، آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير کاخهاي من روان است از آنِ من نيست؟ پس مگر نمىبينيد؟ آيا [نه] من از اين كس كه خود بىمقدار است و نمىتواند درست بيان كند بهترم؟ پس چرا بر او دستبندهايى زرّين آويخته نشده؟ يا با او فرشتگانى همراه نيامدهاند؟ پس قوم خود را سبکمغز يافت و آنان را فريفت و اطاعتش كردند، چراکه آنها مردمى منحرف بودند» «اصولاً راه و رسم همه حکومتهاي جبار و فاسد اين است كه براى ادامه خودكامگى بايد مردم را در سطح پائينى از فكر و انديشه نگهدارند و با انواع وسايل آنها را تحميق كنند، آنها را در يك حال بيخبري از واقعيتها فروبرند و ارزشهاي دروغين را جانشين ارزشهاي راستين كنند و دائماً آنها را نسبتاً به واقعيتها شستشوى مغزى دهند. چراکه بيدار شدن ملتها و آگاهى و رشد فكرى ملتها بزرگترين دشمن حکومتهاي خودكامه و شيطانى است كه با تمام قوا با آن مبارزه مىكنند! اين شيوه فرعونى يعنى استخفاف عقول با شدت هر چه تمامتر در عصر و زمان ما بر همه جوامع فاسد حاكم است، اگر فرعون براى نيل به اين هدف وسايل محدودى در اختيار داشت طاغوتيان امروز با استفاده از وسايل ارتباطجمعي، مطبوعات، فرستندههاى راديوتلويزيوني و انواع فيلمها و حتى ورزش در شكل انحرافى و ابداع انواع مدهاى مسخره، به استخفاف عقول ملتها مىپردازند تا در بيخبري كامل فروروند و از آنها اطاعت كنند» (مکارم شيرازي و همکاران، 1374، 21/88) و در موضعي ديگر از قرآن کريم آمده، بنياسرائيل براثر فقدان رهبري کارساز، از سوي دشمنان تار و مار شدند در اينجا بود كه بزرگان قوم از پيامبرشان درخواست کردند تا حاکمي برايشان انتخاب کند تا بهوسيله او اختلافات داخلى خود را برطرف نموده و قوايشان را تمركز دهند و در تحت فرمان آن حاکم، درراه خدا كارزار كنند (طباطبايي، 1374، 2/433) أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ (بقره/246) «آيا از [حال] سران بنياسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاهکه به پيامبرى از خود گفتند: پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم» درواقع وجود رهبري صالح با تأکيد بر مباني، اصول و آرمانهاي مشترک در جوامع اسلامي از يکسو و اجتناب از طرح مباحث تفرقهبرانگيز از طرف ديگر به انسجام وحدت و همدلي در جامعه اسلامي کمک مينمايد.
د: حکومتها و کارگزاران فاسد در ميان امت اسلامي
طاغوتها و زمامداران فاسد در هر جامعهاي همچون غدههاي چرکيني هستند که سم زهرآگينشان تمامي اعضاي و پيکرهي يک جامعه را مسموم ميکند و مانع پويايي استعدادها و توانمنديهاي اعضاي آن جامعه ميشود. (محمد قاسمي، 1389، 20) اين حاکمان براي تحقق اهداف و آرزوهاي نفسانيشان بدون در نظر گرفتن منافع عمومي در جهت ارضاي نيات پليد شيطاني خويش با فدا کردن ديگران دست به هر حربهي غيرانساني ميزنند. تاريخ گوياي اين مسئله است که اين سياستمداران به نام اسلام و در جهت کاميابي خود دست به هر جنايتي ميزنند. قرآن کريم از زبان ملکهي سبأ، ويژگيهاي اين پادشاهان و زمامداران جبّار را چنين معرفي ميکند:
قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (نمل/34)
پادشاهان هنگاميکه وارد منطقهي آبادي ميشوند آن را به فساد و تباهي ميکشند و عزيزان آنجا را ذليل ميکنند (آري) کار آنها همينگونه است. «در حقيقت ملکهي سبأ که خود پادشاه بود، اين طيف را بهخوبي شناخته بود، بنابراين ميتوان برنامه آنها را در دو چيز خلاصه کرد: «فساد و ويرانگري» و «ذليل ساختن عزيزان» چراکه آنها به منافع خود ميانديشند نه به منافع ملتها و آبادي و سربلندي آنها و هميشه اين دو بر ضد يکديگرند.» اين سيره دائمي طاغوتيان است و خداوند با عبارت «كَذلِكَ يَفْعَلُونَ» از آن ياد ميکند. (مکارم شيرازي و همکاران، 1374، 15/ 455)
امام خميني (قدس سره) نيز با تصريح بر اين مطلب بيان فرمودهاند: مشکل مسلمين، حکومتهاي آنان هست. اين حکومتها هستند که بهواسطهي روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگيشان به ابرقدرتهاي چپ و راست، مشکلات را براي ما و همهي مسلمين ايجاد کردند. اگر اين مشکل از پيش پاي مسلمين برداشته شود آنان به آمالشان خواهند رسيد و راهحل آن به دست خود ملتهاست. (مصطفوي خميني،1379، 12/278)
هـ: تکفير يکديگر
تکفير و تفسيقهاي نابجا و نارواي مسلمانان، پديده است که از تنگنظري، بدبيني، مطلق انديشي و جهل به معتقدات و مباني انديشهي ديگران نشئت ميگيرد و بيشترين زيان را متوجه جامعه و فرهنگ اسلامي کرده است. بسياري از کشمکشهاي خونين فرقهاي، قتل و حبس انديشمندان و نيز نابودي آثار ارزشمند فکري، ناشي از چنين روش و منشي بوده (آقا نوري، 1387، 286) و اکنون نيز دوباره نضج يافته و موجب عقيم شدن تلاشها براي وحدت امت اسلامي گرديده است.
نخستين کسي که در اسلام، اين ضربه بر او وارد شد، علي بن ابيطالب (ع) بود که پس از واقعهي حکميت در صفين از سوي خوارج تکفير گرديد که چرا به رأي حَکَمها گردن نهاده و بدين سبب اسلام براي قرنهاي متمادي دچار آسيبپذيري شديدي شد که عوارض ناميمون آن جبرانناپذير بود و هنوز هم در شکل و صورتهاي ديگري، گه گاه، در امت اسلامي ظاهر ميشود. (پژوهنده، 1386،124) بهگونهاي که بنا بر فرموده امام باقر (ع): علي بن ابيطالب (ع) هيچگاه خوارج را به کفر و شرک و نفاق متهم نکرد و سبب قتل آنها نيز، خروجشان بر حاکميت اسلامي بود و نه کفرشان؛ چراکه فرمود: «هم اخواننا بغوا علينا؛ آنان برادران ما هستند که بر ما شوريدهاند». (حر عاملي، وسائل الشيعه،1409 ق، 11/62) همچنين از حضرت صادق (ع) نقلشده است که فرمود: «اذا قال المؤمن لاخيه: اف انقطع ما بينهما فاذا قال له انت کافر کفر احدهما و اذا اتهمه انماث... هنگاميکه مؤمن به برادرش بگويد: اف، از هم بريده ميگردند و اگر بگويد که تو کافري، يکي از آنان کافر ميگردد و چنانچه به او تهمتزده باشد، اسلام در قلبش آب ميشود، همانند نمک در آب». (کليني،1429 ق، 3/440) درهرحال تکفير بندگان به صلاحيت خداوند مربوط است و جزء وظيفهي افراد بشر نيست چنانکه در آيات (حج/69)، (بقره/272)، (غاشيه/22)، (ق/45)، (يونس/99) به آن اشارهشده است.
و: دنياپرستي و پيروي از هوا و هوس
غرايز و احساسات، مايهي بقاي زندگي انسان است و اگر از زندگي انسان حذف گردند، انسان نابود ميشود، ولي درعينحال اگر تعديل نشوند و حدود و مرز آنها مشخص نگردد و انسان بازيچه غرايز مرز نشناس خود شود. در آن صورت تمام سرمايههاي وجودي خود را براي نيل به آن بسيج کرده، چيزي جز آن را نميتواند مشاهده کند و اين عشق هوس آلود پرده ضخيمي بر عقل و فکر او ميافکند. دنياطلبان و هواپرستاني که هيچ عملي را جز در راستاي رسيدن به مال و مقام انجام نميدهند و در لحظات بحراني و مشکلات اجتماعي به جاي ميدان دادن به افراد لايق، بر حفظ قدرت و موقعيت حزب و جناح خويش تأکيد ميکنند، بزرگترين سنگاندازي را بر سر راه اتحاد مسلمانان انجام ميدهند آنان به جاي چنگ زدن به حبلالله بهعنوان محور وحدت، به ريسمان شيطان که همان دنياپرستي است متوسل شده و ايجاد تفرقه ميکنند. (صالحي 1390، 159) دنياطلبان و پيروان هوا و هوس مصداق اين آيه مبارکه از قرآن کريماند که ميفرمايد: وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها «و چون دادوستد- يعنى كاروان بازرگانى- يا سرگرمي را ببينند بهسوي آن پراكنده مىشوند».
علي بن ابيطالب (ع) نيز با اشاره به اين خصيصه نکوهيده فرمودهاند: منشأ اصلي تنازع و تفرق اجتماعي هواهاي نفساني است «إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِينِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ» (نهجالبلاغه خطبه 113) شما در دين خداوند با هم برادريد. چيزي جز ناپاکي درون و زشتي باطن، ميان شما جدايي نيفکنده و ازاينروست که يکديگر را در کارها ياري نميکنيد و خير يکديگر را نميخواهيد و به يکديگر چيزي نميبخشيد و با هم دوستي نميورزيد. ابوالدرداء تابعي هم با تأکيد بر پليدي درون ناشي از جهل هوي و هوس ميگويد: اي بندگان خدا! شما را چه شده است که يکديگر را دوست نميداريد، درحاليکه شما برادر ديني يکديگر هستيد و جز پليدي درون، ميان خواستههاي شما جدايي نيفکنده است و اگر بر يکچيز گرد آييد، يکديگر را دوست خواهيد داشت و اين (جدايي) جز از ايمان اندکي نيست که در دل داريد. (مناوي، بيتا، 2/31)
ز: بياعتنايي به منابع ديني
از ديگر موانع دروني وحدت امت اسلامي، بياعتنايي به منابع ديني است. هرگاه مسلمانان از يکديگر دور شده و در مجالس و محافل خويش بهجاي اينکه با همکيشان خويش مراوده داشته باشند، به غير خود تکيه نموده و آنها را جايگزين دوستان نمايند، وقتي معارف اصيل ديني در رسانهها و دانشگاهها و ساير مراکز علمي – فرهنگي جايي نداشته باشد و در معرفي شخصيتهاي ديني کوتاهي شود در آن صورت حق و باطل با هم مشتبه شده و مردم افراد ناپاک و بيلياقت را الگو قرار ميدهند. (خسرو پناه، 1386، 33) خداوند حکيم در قرآن کريم ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً (بقره/208) خطاب «الذين آمنوا» نشان مىدهد كه منظور از «دخول در سلم» اتحاد و اتفاق و پياده كردن توحيد در جامعه است لفظ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» مسلمانان را به وحدت اسلامى، دعوت و از تفرقه و اختلاف و تشتت آراء بر حذر ميدارد چراکه اختلاف همچون موريانه جامعه را از درون مىخورد و ناتوان مىسازد. (قرشي، 1377، 1/383) به گواهي تاريخ در فتح قلعه خيبر مسلمانان متحد به فرماندهى رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به خيبر حمله برده و تعداد بيشماري از يهودى را مغلوب كردند (نصيري رضي،1381، 123) ولى در عصر ما يك ميليارد مسلمان در اثر اختلاف گروهها و بىاعتنايى زمامداران بهظاهر مسلمان در دست يکمشت يهودى، مورد تمسخر واقعشدهاند.
ح: محافظهکاري و سستي برخي عالمان ديني
علماء و دانشمندان جامعه درصحنههاي مختلف آن داراي جايگاه خاصي هستند. اين جايگاه باعث ميگردد تا آنان نفوذ دوچندان پيدا کنند و بهعبارتديگر بستري براي آنان فراهم ميگردد تا از امکانات و شرايط ويژهاي برخوردار شوند. اين بزرگان با توجه به اين شرايط به دو شيوه عمل ميکنند، گروهي از آنان تا آنجا پيش رفته که در اين راه جان خويش را تقديم نمودهاند، اما برخي ديگر راه محافظهکاري را در پيش ميگيرند بدين شکل که برخي رهبران و صاحبان انديشه و نفوذ راه انزوا و گوشهنشيني را انتخاب نموده و عملاً خود را از صحنه اجتماع و سياست دور مينمايند و يا گاهي بااينکه در مجامع همبستگي اسلامي شرکت مينمايند اما راه محافظهکاري را در پيش ميگيرند.
مجمع جهاني تقريب مذاهب با هدف نزديک کردن و همدلي مذاهب اسلامي همواره در تلاش است تا وحدت امت اسلامي در عمل به بار نشيند و از سايهسار برکات اين وفاق و همدلي مسلمين بهرهمند گردند. علت اصلي اين امر برخي از اصحاب تقريباند که باوجود شرکت در اين مجمع جهاني به صحبت کردن و شنيدن سخنرانيها اکتفا ميکنند و در کشورهاي خود هيچ فعاليت فکري و عملياي در اين راستا نداشته و محافظهکاري ميکنند. اگر اعتقاد محکمي بهتقريب، بهمنظور تقويت وحدت اسلامي در جهان وجود داشته باشد (ر.ک: محسني، 1387، 111) بيشک خداوند متعال نيز توفيق بيشتري در اين مسير به مسلمانان مرحمت ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم (رعد/11) «در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند». درواقع ميان تمامى حالات انسان و اوضاع خارجى، يك نوع تلازم است، پس اگر مردمى داراى ايمان و اطاعت و شكر باشند خداوند هم نعمتهاى ظاهرى و باطنياش را به ايشان عطا ميکند و اگر آنها وضع خود را تغيير داده و به كفر و فسق بپردازند خداوند هم نعمت خود را به نقمت مبدل كند و... (طباطبايي، 1374، 11/420) بنابراين هرقدر بزرگان و برجستگان مکتب اسلام داراي انديشهاي پويا و روحي پاک و بيآلايش و علمي سازنده باشند مطمئناً در دين رکود و نخوت رسوخ نمينمايد و راه براي نفوذ وحدتشکنان ملل مسلمان بازنميگردد.
موانع بيروني وحدت امت اسلامي
موانع بيروني در اين زمينه که از جانب جبههي استکبار و استعمار بر پيکرهي جامعه اسلامي وارد ميشود اقتدار جامعه بزرگ مسلمانان را در سطح جامعه جهاني کمرنگ کرده است. هرچند که وقوع انقلاب اسلامي در ايران و خيزشهاي بيداري در برخي کشورهاي اسلامي به تبعيت از نظام اسلامي ايران دراينبين نويدبخش آيندهاي درخشان است، اما تا رسيدن به نقطه آرماني اين امت راهي طولاني در پيش رو دارند.
الف: نامشخص گذاشتن مرزهاي جغرافيايي
اختلافات سياسي و سرزميني اغلب به منش اقتدارگرايي حاکمان کشورهاي اسلامي بستگي داشته و دارد؛ کشمکشهاي حاکمان سرزمينهاي اسلامي با يکديگر که به جهت توسعهي دامنه قدرت، اما در ظاهر، شايد، به بهانهي ديني و مذهبي رخ ميدهد کمترين اثر سوئي که در داخل امت اسلامي دارد، تضعيف و مستهلک شدن قدرت دو طرف و از ميان رفتن شوکت و اقتدار کل امت اسلامي خواهد بود. (پژوهنده، 1386، 127) در طول حيات استعمار پير (انگليس) و بهويژه در طي دوران معاصر اين کشور در پي تسلط و تفوق بر سرزمينهاي ديگر و تأمين منافع استعماري خويش با نامشخص گذاشتن مرز ميان کشورهاي مختلف ازجمله کشورهاي اسلامي آتش دشمني بين اين ملتها را روشن نمود. مناقشات امارات متحده عربي با ايران بر سر جزاير سهگانه ايراني (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسي) که امارات هر از چند گاهي ادعاي مالکيت آن را ميکند و وقوع جنگ تحميلي (هشتساله) عراق عليه ايران نمونههايي از اين ترفندهاست. طبق نقشه اخير صدام حسين رئيسجمهور وقت عراق که پس از سقوط حکومت پهلوي در ايران علاقه وافري به ژاندارمي آمريکا در منطقه از خود نشان ميداد، براي تحقق اين رؤياي شيرين در پي تحريکات و تحرکات سياسي آمريکاييها با طراحي سه هدف عمده: حاکميت بر اروندرود و حلوفصل دعاوي مرزي، جداسازي استان خوزستان از ايران و تضعيف منجر به سقوط نظام اسلامي که از تبعات اهداف اول و دوم شمرده ميشد و هدف اصلي غرب از درگير کردن دو کشور را تشکيل ميداد وارد تهاجمي هشتساله با ايران شد. (کرامتي، 1383، 53؛ مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1372، 20) در پي اين تهاجم بسياري از زيرساختهاي ايران تخريب و درنتيجه حکومت اسلامي ايران بهجاي اينکه آثار عقبماندگيهاي گذشته را ترميم و بازسازي نمايد بهناچار در عرصه مقاومت و پايداري در برابر اين حملات گام نهاد و توانست درنهايت اين تجاوز را به سود خويش به پايان رساند.
ب: جنگ نرم
جهان اسلام به دليل ويژگيهاي ايدئولوژيکي (صبغه سياسي مذهبي) و ژئوپليتيکي (شرايط خاص جغرافيايي) و برخي منابع حياتي و دارا بودن برخي مناطق استراتژيک (خاورميانه) در صورت همبستگي و تفاهم ميتواند به قدرتي بزرگ و تأثيرگذار در معادلات بينالمللي تبديل شود. به همين دليل مخالفان اسلام بهخصوص جهان غرب يکي از راههاي کليدي جهت تأمين منافع خود را تضعيف جهان اسلام از طريق ايجاد اختلاف ميان کشورها و مذاهب اسلامي ميدانند. (ر.ک: پاک آيين، 1389، 265) در تاريخ غارتگري و استثمار ملتهاي مسلمان استعمارگران با ترفندهاي مختلف در مقاطع گوناگون به ستيز با اسلام پرداختهاند. اين چپاولگران ابتدا با راهاندازي جنگ نظامي (سخت) بهطور مستقيم وارد پيکار با مسلمانان شدند اما با شکست اين حربه آنان با هدف قرار دادن ارزشها و مباني اسلامي به شبيخون فرهنگي روي آوردند. چنانکه غرب در جنگ نرم نيز با بکار گيري فنون عمليات رواني سياستهاي تفرقهافکنانه خود را همچنان پيش ميبرد بدين منظور در سالهاي اخير دو تن از محافظهکاران آمريکا «توماس فريدمن» ((Tomas Freidman و «چايکن» (Chaiken) پس از انجام پروژهاي تحقيقاتي به دولتمردان آمريکايي، بهويژه اوباما پيشنهاد کردند در سخنرانيها از مفهوم «جهان اسلام» اجتناب کرده و بهجاي آن از مفهوم «مسلمانان» استفاده کند. درواقع هدف اصلي جنگ نرم تأثيرگذاري بر افکار عمومي و بهخصوص نخبگان هست. امروزه جنگ اينترنتي، ايجاد شبکههاي راديوتلويزيوني و پخش شايعات اشکال مهم جنگ نرم هستند. در عرصه مقابله با وحدت اسلامي نيز، جنگ نرم درصدد تضعيف انديشه و تفکر تقريبي در بين علما و شخصيتهاي تأثيرگذار جهان اسلام است و در اين زمينه بودجههاي هنگفتي را سرمايهگذاري ميکند. (ر.ک: پاک آيين، 1389، 266)
ج: نفوذ منافقان در صفوف مسلمين
نفاق و دورويي پديده شوم و خطرناکي است که در هر عصر و زماني و جود داشته است و ميتواند وحدت و همبستگي هر جامعهاي را از درون مورد تهديد قرار دهد. خداوند در جايجاي سورههاي مدني، مؤمنان را از نقش خطرآفرين منافقان و فتنهگري آنان در اجتماع مسلمانان بر حذر مي دارد؛ چنانکه در سورهي مبارکه منافقون، منافق را کسي ميداند که با تظاهر به ايمان و پناه گرفتن در پوششي فريبنده و مقدس سعي ميکند بهصورت آرام و نامحسوس، توطئه مخربي را ضد مذهب و صفوف يکپارچه اهل ايمان به وجود آورد. (يدالله پور و حيدري، 1390، 134) همچنين خداوند در اين سورهي مبارکه با افشاي نقش منافق در جامعه، مسلمانان را نسبت به آراستگي ظاهر، چربزباني و زيبا سخن گفتن اهل نفاق در جذب عامه مردم هشدار ميدهد: وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (منافقون/4) «و چون آنان را ببينى، هيکلهايشان تو را به تعجّب وامىدارد و چون سخنگويند به گفتارشان گوش فرا مىدهى گويى آنان شمعكهايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند]: هر فريادى را به زيان خويش مىپندارند. خودشان دشمناند از آنان بپرهيز خدا بكشدشان تا كجا [از حقيقت] انحراف يافتهاند».
در تاريخ صدر اسلام جبهه نفاق در غزوهي احد با رسوخ در دلهاي افراد دهانبين که پيوسته گوش به سخنان منافقان و کافران ميدهند، باعث شکست مسلمين و زخمي شدن وجود مبارک حضرت محمد (ص) شدند. درحاليکه پيامبر (ص) طبق طراحي جنگي خويش با توجه به موقعيت جغرافيايي کوه احد به دستهي تيراندازان به رهبري عبدالله بن جبير فرمود: روي تپه مستقر شويد و نگذاريد دشمن با دور زدن اين کوه از پشت سر وارد ميدان شود و ما را غافلگير سازد شما هرگز اينجا را ترک نکنيد خواه ما در نبرد پيروز شويم يا مغلوب گرديم؛ اما با نفوذ و اغواي منافقان در ميان نگهبانان تپه، سربازان اسلام آن محل را تخليه کرده و راه را براي افراد دشمن باز گذاردند. (رک: ابن اثير،1371، 3/ 988)
اين گروه بهظاهر صلحطلب و آزاديخواه از هر فرصتي در جهت خدشهدار شدن وحدت و انسجام اسلامي استفاده ميکنند. در ايران اسلامي اين گروهکهاي تروريستي تحت عنوان «مجاهدين خلق»، فرقان و... فجايع عظيمي را به بار آورده و لطمات جبرانناپذيري بر پيکر انقلاب نو پاي اسلامي زدند اما آوارگي و دريوزگي آنان در اروپا و آمريکا حاکي از نقشه بر آب شدن اهداف پليدشان است.
د: فرقه سازي و حمايت از فرقههاي انحرافي
از ديگر شيوههاي تفرقهافکني استکبار در ميان امت اسلامي، ايجاد فرقهها و مذاهب و نيز حمايت از فرق انحرافي و تندرو بوده است. در عصر معاصر استعمار گران شرق و غرب در پي نفوذ معارف و رسوخ فرهنگ غني اسلام در بين تودههاي مسلمين و تأثيرپذيري ساير ملتها از آنان در طراحي نقشهي شيطاني به شکار طعمههاي خويش در مراکز ديني و حوزههاي مطرح در اين بلاد پرداختند. شکلگيري فرق ضاله ازجمله مولود اين انديشهي ناپاک و خبيث است. (ر.ک: حسيني، 1388، 168) بهعنوان نمونه فرقه نوپاي وهابيت که به دستور مستقيم وزارت انگلستان ايجادشده است در مدت کوتاهي بهواسطه حمايتهاي بيدريغ اين دولت توانست انديشههاي خود را در راستاي سياستهاي استعماري بريتانيا و ايالاتمتحدهي آمريکا در ايجاد تشتت و تفرقه در دنياي اسلام و بهرهبرداري از ذخاير مادي و معنوي آنان محقق سازند. وضعيت کنوني عراق، افغانستان، پاکستان و... بهترين گواه اين سخن است. (ر.ک: کرماني، 1389، 430-434)
تقويت و ايجاد گروهکهاي تروريستي از ديگر اقدامات دشمن در اين عرصه است که نمونه آنها گروهک تروريستي داعش هست که با ادعاي تشکيل دولت اسلامي عراق و شام مدتي است با حمايت مادي و معنوي غرب در مناطق اسلامي سوريه، عراق و... طبق سناريوي از پيش تعيينشده با هدف ضربه زدن به وحدت و انسجام اسلامي دست به جنايات هولناکي در اين مناطق زده است که در جاي خود قابلبحث و بررسي و ريشهيابي است.
نتيجهگيري
موانعي از درون و بيرون وحدت امت را تهديد ميکند شناخت اين موانع راهي در جهت بازيابي وحدت امت اسلامي و تحکيم مباني آن است. با نگاهي به تاريخ اسلام و حيات جمعي مسلمانان، ميتوان گفت که از گذشتههاي دور تا عصر حاضر همواره کساني بودهاند که با انگيزههاي نکوهيده و نامقدس و يا بهظاهر ستوده و مقدس، در مسير وحدت اسلامي سنگاندازي کرده و مانع به ثمر رسيدن آن شدهاند. عواملي چون فقدان رهبري صالح، دنياپرستي و پيروي از هوا و هوس، مليگرايي تعصبهاي مذهبي- قومي- نژادي و قبيلهاي، تکفير يکديگر، افراطوتفريط مسلمين، محافظهکاري عالمان ديني، جهل و ناآگاهي توده مردم، حکومتها و کارگزاران فاسد، بياعتنايي به منابع ديني جزء مهمترين عوامل دروني هستند که اتحاد امت اسلامي را تهديد ميکنند و مواردي نظير نامشخص گذاشتن مرزهاي جغرافيايي، فرقه سازي و حمايت از فرقههاي انحرافي، جنگ نرم، نفوذ منافقان در صفوف مسلمين از بيرون مانع وحدت امت اسلامي ميشوند.
فهرست منابع
1. قرآن کريم (ترجمهي محمدمهدي فولادوند)
2. نهجالبلاغه (ترجمه محمد دشتي)
3. آشوري، داريوش (1389) دانشنامه سياسي «فرهنگ اصطلاحات و مکتبهاي سياسي» (نوزدهم)، تهران: مرواريد.
4. آقا نوري، علي (1387) امامان شيعه و وحدت اسلامي (اول)؛ قم، انتشارات اديان و مذاهب.
5. آمدي، عبدالوحد، (1366) غررالحکم و دررالکلم، قم: مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزهي علميه قم.
6. ابن اثير، عزالدين (1371) تاريخ کامل، ترجمهي محمدحسين روحاني (اول)، تهران: انتشارات اساطير.
7. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414 ق) لسان العرب (سوم)، بيروت: دار صادر.
8. ابن فارس، احمد بن زکريا (1387) ترتيب معجم مقاييس اللغة (اول) قم: مرکز دراسات الحوزه و الجامعة.
9. ايزوتسو، توشيهيکو (1360) ساختمان معنايي مفاهيم اخلاقي- ديني در قرآن (اول)، بيجا: انتشارات قلم.
10. پاک آيين، محسن، جنگ نرم، امت اسلامي از تنوع مذهبي تا فرقهگرايي مجموعه مقالات «فن مقابله با تقريب مذاهب اسلامي»، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، اول: 1389، 265
11. پژوهنده، محمدحسين (1386)، «آسيبشناسي وحدت اسلامي»، نشريه علوم اجتماعي (مجله پژوهشهاي اجتماعي اسلامي)،
12. جوادي آملي، عبدالله (1368) ولايتفقيه رهبري در اسلام (دوم)، قم: مرکز نشر فرهنگي رجاء.
13. ___________ (1388) جامعه در قرآن (دوم)، قم؛ مرکز نشر اسراء.
14. ___________ (1386) وحدت جوامع در نهجالبلاغه (دوم)، قم؛ مرکز نشر إسراء.
15. حر عاملي، محمد بن حسن (1409 ق) تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة (اول)، قم؛ موسسه آل البيت عليهمالسلام لاحياء التراث.
16. حسيني، محمد رسول (1388) وحدت اسلامي «مباني، عرصهها، موانع و راهکارها» (اول)، قم؛ جامعة المصطفي (ع) العالميه.
17. خسرو پناه، عبدالحسين (1386) آسيبشناسي جامعه ديني (سوم)؛ تهران؛ دفتر نشر معارف.
18. رجاء، علياصغر (1390) تجزيه جهان اسلام؛ چرايي و پيامدها (اول) قم؛ مرکز بينالمللي ترجمه و نشر المصطفي (ع).
19. صالحي، پيمان، (1390) راهکارهاي مقابله با نفوذ بيگانگان در نهضتهاي بيداري اسلامي از منظر قرآن؛ پژوهشنامه معارف قرآن کريم؛ چهارم، ش 13، 1390،155.
20. طباطبايي، محمدحسين (1374) تفسير الميزان (ترجمهي محمدباقر موسوي همداني)، (اول)؛ قم، جامعه مدرسين حوزه علميه.
21. طريحي، فخرالدين (1375) مجمع البحرين (سوم) تهران؛ کتابفروشي مرتضوي.
22. طيب، عبدالحسين (1378) اطيب البيان في تفسير القرآن (دوم) تهران؛ انتشارات اسلام.
23. فيروزآبادي، محمد بن يعقوب (1430 ق) قاموس المحيط (اول) بيروت: المکتبة العصرية.
24. قشيري نيشابوري؛ مسلم بن حجاج (بيتا) صحيح مسلم، بيروت: دارالفکر.
25. قرشي، علياکبر (1377) تفسير أحسن الحديث (سوم) تهران؛ بنياد بعثت.
26. کرامتي، محمدتقي (1383) وسوسه شيطان بزرگ: جريان شناسي فعالان رابطه با آمريکا از دولت موقت تا دولت اصلاحات (اول)، قم: هماي غدير.
27. (1372) روزشمار جنگ ايران و عراق (کتاب چهارم: هجوم سراسري)، تهران: مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ.
28. کرماني، طوبي، مجموعه مقالات امت اسلامي از تنوع مذهبي تا فرقهگرايي: «عوامل گرايش به فرقهگرايي»، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي- معاونت فرهنگي، اول: 1389، 430-434
29. کليني، محمد بن يعقوب (1429 ق) الکافي (اول)، قم؛ دار الحديث.
30. لوبون، گوستاو (1378) تاريخ تمدن اسلام و غرب، ترجمه محمدتقي فخر داعي گيلاني (اول)، تهران: دنياي کتاب.
31. محسني، محمد آصف (1387) تقريب مذاهب از نظر تا عمل (دوم)، قم؛ نشر اديان.
32. محمدقاسمي، حميد (1389)، اصلاح و افساد در داستانهاي قرآن (اول) تهران؛ سازمان تبليغات اسلامي، شرکت چاپ و نشر بينالملل.
33. مطهري، مرتضي (1366) خدمات متقابل اسلام و ايران (چهاردهم) تهران؛ انتشارات صدرا.
34. معز الدين، محمد سعيد، آواي وحدت: «ناسيوناليسم و همبستگي اسلامي»، بيجا: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، اول: 1374، 294-295
35. معين، محمد (1375) فرهنگ فارسي (نهم) تهران؛ انتشارات اميرکبير.
36. مکارم شيرازي و همکاران، ناصر (1374)، تفسير نمونه (اول) تهران؛ دارالکتب اسلاميه.
37. موسوي خميني، روحالله (1379)، صحيفه نور (سوم) تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (قدس سره)
38. مناوي، محمد عبدالرؤوف (بيتا)، فيض القدير، بيروت: دارالکتب العلمية.
39. نصيري رضي، محمد (1381) تاريخ تحليلي اسلام (هفتم)، قم؛ انتشارات معارف.
40. هاشمي خوئي، حبيبالله (1400 ق) ترجمهي منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة (حسن حسنزاده آملي و محمدباقر کمرهاي) تهران؛ مکتبة الاسلامية.
41. يدالله پور، بهروز و صادق حيدري (1390)، راههاي نفوذ بيگانگان در نهضتهاي بيداري اسلامي از ديدگاه قرآن کريم؛ پژوهشنامه معارف قرآن کريم؛ سال چهارم، ش 13، 1390، 134.
[1]. دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم قم،vari@gmail.com ahadda؛
[2]. دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده علوم قرآنی مراغه، shafiei88shiraz@gmail.com،
[3]. دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده علوم قرآنی مراغه، hakimeyari93@yahoo.com،