نقش علما، دانشمندان و نخبگان جهان اسلام در وحدت و انسجام اسلامي
نقش علما، دانشمندان و نخبگان جهان اسلام در
وحدت و انسجام اسلامي
حجت الاسلام و المسلمين شيخ عبدالخالق حمادي
دکتر آرزو سلامت نيا
چکيده
امّت بزرگ اسلامى در طول قرنهاى متمادى بعد از قرون اوّليه اسلام، نتوانست خود را به هدف و غايتى كه اسلام براى او پيشبينى كرده و در نظر گرفته بود، برساند. اين چيزى بود كه دوري از اسلام، پراکندگي و غفلت مسلمانان براى آنها پيش آورده بود .و تفرقه و اختلاف شان باعث داوم سلطه دشمنان بر آنان شده است.اما امروز اوضاع در دنياى اسلام تفاوت كرده است؛ بيدارى اسلامى در سرتاسر دنياى اسلام محسوس است؛ حركت و نهضت عظيمى در مراحل مختلف در همه دنياى اسلام مشاهده مىشود؛ ميلِ برگشت به اصول و مبانى اسلامى، كه مايه عزّت و پيشرفت و ترقّى است. با اين حال، صحنه همچنان سيّال و نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.
تقويت و تأکيد بر انسجام حدود يک و نيم ميليارد مسلمان جهان، اساسيترين رسالت علما، دانشمندان و نخبگان جهان اسلام است و انديشمندان مسلمان بايد از خود سؤال کنند که چگونه ميتوان اتحاد و انسجام مسلمانان را اولويت اول جهان اسلام قرار داد؟ متأسفانه مسلمانان امروزه با بيتوجهي به توطئه اجانب در گرداب تفرقه قرار گرفته و جهان اسلام زيانهاي غير قابل جبراني از اين تفرقهها ديده است. در سالهاي اخير دشمن تلاش کرده است عامل مذهبي را به عامل اختلاف بدل کند و نگذارد کشورهاي اسلامي با تشريک مساعي و برادري به اوج شکوفايي برسند.
امّت بزرگ اسلامى در طول قرنهاى متمادى بعد از قرون اوّليه اسلام، نتوانست خود را به هدف و غايتى كه اسلام براى او پيشبينى كرده و در نظر گرفته بود، برساند. اين چيزى بود كه دوري از اسلام، پراکندگي و غفلت مسلمانان براى آنها پيش آورده بود .و تفرقه و اختلاف شان باعث داوم سلطه دشمنان بر آنان شده است.اما امروز اوضاع در دنياى اسلام تفاوت كرده است؛ بيدارى اسلامى در سرتاسر دنياى اسلام محسوس است؛ حركت و نهضت عظيمى در مراحل مختلف در همه دنياى اسلام مشاهده مىشود؛ ميلِ برگشت به اصول و مبانى اسلامى، كه مايه عزّت و پيشرفت و ترقّى است. با اين حال، صحنه همچنان سيّال و نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.
تقويت و تأکيد بر انسجام حدود يک و نيم ميليارد مسلمان جهان، اساسيترين رسالت علما، دانشمندان و نخبگان جهان اسلام است و انديشمندان مسلمان بايد از خود سؤال کنند که چگونه ميتوان اتحاد و انسجام مسلمانان را اولويت اول جهان اسلام قرار داد؟ متأسفانه مسلمانان امروزه با بيتوجهي به توطئه اجانب در گرداب تفرقه قرار گرفته و جهان اسلام زيانهاي غير قابل جبراني از اين تفرقهها ديده است. در سالهاي اخير دشمن تلاش کرده است عامل مذهبي را به عامل اختلاف بدل کند و نگذارد کشورهاي اسلامي با تشريک مساعي و برادري به اوج شکوفايي برسند.
در اين مقاله سياستها و راهکارهاي تحقق وحدت و انسجام اسلامي از نظر مسئولان و انديشمندان مسلمان در راستاي تحقق انسجام اسلامي و مناسبترين نگرش براي تحقق سياستها و راهکارهاي انسجام اسلامي ارائه ميگردد .افزون بر آن، سياستها و راهکارهاي اتخاذ شده از نظريههاي آکادميک، درباره تحقق انسجام اسلامي و آسيبها و آفتهاي سياستها و راهکارهاي ارائه شده و... طرح و تحليل گرديده است. در پايان با توجه به تجارب عملي، سياستها و راهکارهاي بديع و واقعگرايانه درباره انسجام اسلامي معرفي شده است. در اين نوشتار همچنين مهم ترين آسيب شناسي و راهکارهاي بيداري وحدت اسلامي را از گفتار، نوشتار و رفتارهاي دو انديشمند مصلح جهان اسلام، امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري حضرت آيهْ الله العظمي خامنهاي مورد بازخواني شده است. در پايان با توجه به تجارب عملي، سياستها و راهکارهاي بديع و واقعگرايانه درباره انسجام اسلامي معرفي شده است.
مقدمه:
موضوع وحدت امت اسلامي و تقريب مذاهب اسلامي، يكي از مسائل مهم جهان اسلام به شمار مي آيد. تاكيد قرآن كريم به ضرورت وحدت مسلمانان « واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا » ( سوره آل عمران، آيه 103 ) و تاكيد پيشوايان دين بر برادري مسلمانان بر كسي پوشيده نيست، از نظر تاريخي اين امر به خوبي روشن است كه پيشرفت مسلمانان در پرتو همدلي و وحدت آن ها و عقب ماندگي و شكست آنان در عرصه هاي گوناگوني سياسي، علمي، اجتماعي، اقتصادي و ... نتيجه اختلافات و پراكندگي ميان ايشان بوده است. اين ناسازگاري ميان فرقه ها و مذاهب اسلامي، خصوصا ميان دو مذهب بزرگ شيعه و اهل سنت در برهه هايي از تاريخ به حدي بوده است كه تلقي آن دو مبني بر اينكه دو فرع اگر يك اصل اند، ممكن نبوده است و نظر بر اين بوده است كه در طول تاريخ در شبه قاره هند و پاكستان، عراق و .... ميان اين دو فرقه ي بزرگ اسلامي رخ داده است. البته در اين ميان در طول تاريخ اسلام، دانشمندان و عالمان ديني بزرگي وجود داشته اند كه براي ايجاد صلح و مدارا ميان مسلمانان و سازگاري مذاهب اسلامي كوشيده اند. عالمان و دانشمندان مسلمان در يك قرن اخير نيز با در نظر داشتن ضرورت وحدت و همبستگي ميان امت اسلامي براي ايجاد سازگاري بين فرق و مذاهب اسلامي تلاش فراوان كرده و پديده نو ظهوري به نام « تقريب مذاهب اسلامي » پايه ريزي كرده اند . در اين ميان واكنش ها و رويكردهاي متفاوت هم در ميان دانشمندان اهل سنت و هم در ميان علماي شيعه نسبت به موضوع تقريب وجود داشته است . رويكرد اول رويكردي منفي بوده است چنانكه عده اي از علماي شيعه امر تقريب مذاهب اسلامي را در عمل و اينكه در جهان خارج به عينيت برسد، ناممكن و محال دانسته اند در مقابل، ممكن است عده اي ديگر براي عملي شدن ايده ي تقريب مذاهب اسلامي با در پيش گرفتن رويكردي تفريطي بعضي از اصول اعتقادي قطعي و مسلم مذهبي و حوادث مستند تاريخي را انكار يا در آن تشكيك كنند. در عين حال رويكرد سوم و معتدل نيز نسبت به موضوع تقريب مذاهب اسلامي در ميان انديشمندان شيعي وجود داشته است . در اين رويكرد با پذيرش اصل ضرورت وحدت امت اسلامي و تقريب و سازگاري ميان مذاهب اسلامي، سعي و تلاش بر پايه ريزي مبناي اصولي و روش هاي كارآمد براي تقريب مذاهب اسلامي بوده است. ترديدي نيست كه اختلاف هاي مذهبي و عقيدتي ميان مسلمانان از مهمترين عللي است كه به تفرقه و پراكندگي آنان انجاميده است.پرسش مهم اين است كه چگونه مي توان اين مشكل را حل كرد؟ آيا بايد با ايجاد يك مذهب و يا از ميان برداشتن اختلاف هاي مذهبي، سعي در حل آن كرد؟ پاسخ آن است كه كوشش هايي از اين دست تقريبا غير ممكن است و گمان نمي كنيم كسي در پي چنين كوشش نامعقولي برآيد، در اين جا بايد در جستجوي راه ديگري براي ايجاد راه حل عادلانه اي كه همگان بپذيرند برآييم كه مطمئنا راهي بهتر از تقريب به عنوان بهترين راه حل براي مشكلي كه همگان را به ستوه آورده است، نخواهيم يافت .
واژه تقريب از باب تفعيل و از ماده «قرب» به معناي نزديك و نزديكي اخذ شده است، چنانكه گفته اند : قرب اصل صحيح يدل علي خلاف البعد ؛ در جاي ديگر آمده است : القرب لفيض البعد بنابر اين قرب (نزديكي) عكس بعد (دوري) است و تقارب (نزديك شدن به يكديگر) ضد بتاعد (دوري جستن از يكديگر است) . تفاوت نزديك شده به همديگر ويژه ي مكان نيست، چه در حديث حضرت حجة (ع) آمده است : زمان چنان به هم نزديك مي شود كه يك سال همچون يك ماه مي گردد. و منظور زمان چنان خوش مي گردد كه گويا به درازا نمي كشد زيرا ايام شادي و خوشي كوتاه است. و در حديث قدسي آمده است : « هر كس به من به اندازه يك وجب تقرب جويد، به اندازه يك زرع به او نزديك مي شوم » كه مراد از نزديكي بنده به خداي متعال، قرب و نزديكي با ذكر و كار خير و نه قرب ذاتي و مكاني است زيرا قرب مكاني از صفات اجسام فاني است و خداوند متعال همچنان كه در جاي خود مسلم و ثابت گشته است، والاتر و مقدس تر از آن است.
تقريب مذاهب اسلامي در اصطلاح كوشش جدي براي تحكيم روابط ميان پيروان اين مذاهب از راه درك اختلاف هاي موجود ميان خود و زدودن پيامدهاي منفي اين اختلاف ها و نه اصل اختلاف هاست ؛ به عبارت ديگر تقريب نزديك كردن ديدگاه ها و هماهنگي مواضع مسلمانان است. در تفسير صحيح تقريب در اصطلاح مي توان گفت : تقريب مذاهب اسلامي عبارت است از اينكه تمام پيروان مذاهب اسلامي به خصوص عالمان ديني با حفظ مذاهب شان و بر اساس گفتگوهاي علمي به جهت تبيين مشتركات ديني و رفع سوء برداشت هاي مذهبي، هر چه بيشتر زمينه اتحاد و انسجام امت اسلامي را فراهم سازد. تفاوت تقريب و اتحاد اين دو واژه در اصطلاح مصلحان مسلمان معنايي نزديك به هم دارند و از هدف واحدي برخوردارند كه همان ايجاد همبستگي و سازگاري ميان مسلمانان است اما مي توان اين تفاوت را ميان آن ها قائل شد كه اصطلاح اتحاد امت اسلامي عام تر است و جنبه سياسي – اجتماعي و علمي دارد ولي اصطلاح «تقريب مذاهب اسلامي» بيشتر داراي جنبه علمي و نظري است و در ميان عالمان ديني مطرح است كه تلاش مي كنند بر اساس مناظرات و گفتگوهاي علمي و رعايت روشهاي علمي و اخلاقي، زمينه آشنايي بيشتر مذاهب اسلامي از اصول و فروع يكديگر را آماده سازند و در رفع سوء تفاهمات مذهبي بكوشند.
مسلمانان در صورتي كه به دنبال خيزش و نجات از اين حالت ضعف و عقب ماندگي هستند، راهي جز وحدت و كنار نهادن تفرقه و درگيري ندارند، ناگزير بايد گفت بدون شك هدف مترتب بر تقريب مذاهب اسلامي هدفي است كه به حكم عقل و شرع، مسلم تلقي مي شود. در نتيجه اهميت تقريب و ضرورت كاملا روشن مي شود و مسلمانان وظيفه دارند با جديت تمام و با احساس مسئوليت بزرگي هم چون با عظمت و شكوه اين هدف با آن برخورد داشته باشند. امروز نياز به تقريب بيش از هر زمان ديگري ديگري احساس مي شود زيرا اسلام درگير كارزار تمدني و سرنوشتي بسيار پراهميتي است كه فراهم آوردن همه گونه اسباب نيرومندي و پيروزي را ايجاب مي كند.
خاستگاه تاريخي تقابل بين شيعه و سني
در اين مورد دو بحث وجود دارد. يکي بحث واقعيت تاريخي و ديگري سوءاستفاده هايي است که از اين تاريخ صورت مي گيرد. در حالي که اساسا در خصوص مذاهب بايد تکثر را به رسميت شناخت. همه اديان بزرگ داراي شاخه هاي مختلف هستند و وقتي تبديل به قدرت مي شوند ديگر بايد آنها را پذيرفته شده قلمداد کرد.
اما اگر اين شاخه ها بخواهند درصدد حذف يکديگر برآيند، آنوقت است که فاجعه بوجود مي آيد. شاخه ها تنها مختص به مذاهب نيست و حتي در درون مذاهب، از جمله شيعه هم جريان هاي مختلفي وجود دارد، به هر حال يافتن حقايق در مسائل اجتماعي و سياسي هميشه بستگي به خاستگاه تاريخي ندارد، بلکه بايد مسائل ديگري را نيز مدنظر قرار داد. به عبارت ديگر در تحقيق تاريخي بايد تنوع را به رسميت بشناسيم و بحث بايد روي معيار ها متمرکز باشد نه روي مصداق ها.
تاريخ اسلام در همه مسائل نظرى، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و اين اختلاف، تا آنجا كه به اصول كلى مشترك اخلالى وارد نياورده، رايج و مورد استقبال بوده است و حتى به عنوان يك امر ضرورى تلقى شده است . حتى در اصول كلى مشترك، مثل توحيد، نبوت، رهبرى بعد از پيامبر، معاد، صفات خداوندى و قرآن نيز مباحث نظرى فراوان مطرح شده و اين نه تنها موجب آن نشده كه متفكران اسلامى يكديگر را تكفير كنند، بلكه عامل گسترش و تعمق معارف حكمى و كلامى نيز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق، مانند نماز، روزه، حج، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و كيفرها ( حدود و ديات ) و غير آن كه بسيار فراوان و رايج است، بديهىتر از آنست كه نيازى به بحث و تحقيق داشته باشد . اما در هر حال، مىتوان اختلاف را به دو نوع تقسيمكرد:
اختلاف معقول
اختلاف معقول عبارتست از اختلافى كه ناشى از چگونگى اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گيريهاى طبيعى و قانونى است كه اشخاص در ارتباط با حقائق دارند، مانند اختلاف نظر در دريافت واقعيات عالم هستى از ديدگاه علوم نظرى و فلسفهها . اين همان اختلاف معقول است كه نه تنها نبايد مورد ترديد و انكار قرار بگيرد، بلكه موجب گسترش و عمق بيشتر در معارف نيز مىگردد . روايت معروف اختلاف امتى رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) (سفينة البحار، محدث قمى ج 2 ص42)، اشاره به همين اختلاف معقول مىنمايد .
بر اساس همين نگرش بوده است كه اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اسلامى، چه در فقه و اصول و فهم احاديث، چه در فلسفه و كلام و ادبيات و غير ذلك با كمال رضايت به بحث و كاوش و اظهار نظرهاى مختلف مىپرداختند و هيچ يك ديگرى را خارج از اسلام تلقى نمىكرد . اگر به تاريخ اسلام بنگريم، خواهيم ديد كه علماى فراوانى در حضور علمائى كه در مسائل نظرى هم رأى آنان نبودهاند، شاگردى كردهاند و كتابهاى يكديگر را مورد شرح و تحقيق قرار مىدادند . مثلا كتاب تجريد الاعتقاد تأليف خواجه نصير الدين طوسى از بزرگترين علماى شيعه مورد شرح ملا على قوشجى از علماى اهل سنت قرار گرفته است، و كتاب المحجة البيضاء، ملا محسن فيض، از مشاهير علماى شيعه، در شرح و تحقيق احياء العلوم غزالى كه از معروفترين علماى اهل سنت است تأليف شده است .
اختلاف نامعقول
عبارتست از اختلافى كه ناشى از عوامل غير قانونى و انحرافى مىباشد، مانند پيروى از هوى و هوس كه از مهمترين نمودهاى آن، خودنمائى و شهرت پرستى است . در طول تاريخ، كسانى بودهاند كه خواستهاند خود را مطرح كنند و با تظاهراتى مثل آزاد فكرى، آزادى اراده و آزادى بيان، اما در حقيقت با عشق به قدرت، مشهور شوند . عشقى كه نهايت ناتوانى انسانى را اثبات مىكند . همانگونه كه در سازندگان و ترويج كنندگان مذاهب دروغين مىبينيم . يكى از اساسىترين عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاريخ، ايجاد اختلاف در عقيده يا عقائد مردم يك جامعه بودهاست . اين جريان، نه تنها موجب پراكندگى افكار و عقائد و ايدهآلهاى متحد كننده يك جامعه مىگردد، بلكه گاهى عامل شديدترين خصومتها و تضادها در ميان مردم يك يا چند جامعه مىشود كه در سطح عميق روحياتشان، افكار و عقائد مشترك بسيارى با يكديگر داشتهاند . و چون عقائد و آرمانها تفسير كننده هدف و فلسفه حيات انسانهاست، لذا بازى با آنها، يا به وجود آوردن اختلافهاى نامعقول ميان انسانها براى نيل به قدرت، يكى از ضد انسانىترين روشهاى قدرت طلبان محسوب مىشود .
از زمره ديگر انواع اختلاف نامعقول، آن است كه ناشى از شطرنج بازىهاى ذهنى در علوم نظرى است كه فقط براى ارضاى حس تخيل و اعتلاء طلبى در امور فكرى محض بر مىخيزد.
و بالعكس، با كمال صراحت مىتوان گفت كه اختلاف معقول، يعنى اختلافى كه در مسير رقابتهاى سازنده، بوجود مىآيد مطلوبترين عامل پيشرفت معرفت و عمل است و بدون آن، هيچ گونه حركت تكاملى در حوزه دو حقيقت مذكور ( معرفت و عمل ) امكان پذير نخواهد بود . در دين اسلام، هرگز چنين دستورى وجود ندارد كه همه مغزهاى مسلمين، فعاليت يكنواخت داشته باشد و همه به نتايج واحد برسند . از طرف ديگر، اصرار شديد اسلام بر اينست كه بحث و كاوش و اجتهاد بايد دائمى و مستمر باشد . بديهى است اين قضيه دوم، بدون بروز اختلاف امكان پذير نخواهد بود .
بنابراين، اختلاف نظرها به عنوان يك پديده طبيعى كه معلول پويايى معارف اسلامى است، پذيرفته شده، اما اين اختلاف بايد در مسير رقابتهاى سازنده قرار بگيرد، نه تضادهاى ويران كننده . البته، گاه اين تكاپوها و رقابتهاى مثبت، از طرف قدرت پرستان، مبدل به تضادهائى مىگردد كه عامل پيشرفت تكاملى را، به عامل ركود و سقوط نابود كننده، مبدل مىسازد . اما اختلافهاى نامعقول كه براى بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود مىآيند، سطحى و زودگذر و غالبا تكرارى است، مانند كتابهائى كه براى اختلاف افكندن بين شيعه و سنى در دوران ما نوشته مىشوند . معمولا اين گونه آثار، براى صاحب نظران و متفكران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود، و براى افكار ساده و بى اطلاع نيز اثرى زودگذر و فراموش شدنى بجا خواهند گذارد .
از طرف ديگر، هر جا كه آتشى از اختلاف بر افروخته شده، هر چند نهالهائى چند از باغ خداوندى را سوزانده است اما روشنايىهائى براى متفكران نيز بوجود آورده كه در نور آن، هم ابعاد مخفى و مزاياى مكتب را روشن ساخته، و هم نيات تفرقه افكن را واضحتر ساخته است، چه اگر يك قضيه از واقعيت صحيح برخوردار باشد، هر حملهاى كه از طرف غرض ورزان به آن قضيه صورت بگيرد، سطوح و ابعاد و توانائى مقابله آن واقعيت را بالاتر مىبرد و روشنتر مىسازد، و اين، عكس آن هدفى است كه غرض ورزان تصور كردهاند .
متن مشترك اديان توحيدى ابراهيمى، بر مبناى اعتقاد به وجود خداوند يگانه، مبداء و مقصد حركت انسان در وصول به كمال، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پيامبران الهى براى ارشاد مردم ايجاد شده است . عناصر شخصيت واحد جوامع اسلامى، يا اجزاى هويت واحد امت اسلامى در همين اعتقادات خلاصه مىشود، و با ورود اختلال در هر يك از اين عناصر يا اجزاء، شخصيت يا هويت واحد به همان نسبت مختل مىگردد . در طريق وصول به وحدت معقول، نخستين گام، همانا وسعت يافتن ديدگاه متفكران و شخصيتهاى بزرگ اسلامى است و عامل اساسى اين توسعه ديدگاهها، رهائى از چارچوب تنگ و تاريك تعصب غير منطقى مىباشد . اسلام، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود، توانسته است همانگونه كه محمد بن طرخان فارابى را در دامن خود بپروراند، ابن سينا و ابن رشد و ابن مسكويه و ابو ريحان بيرونى و حسن بن هيثم و محمد بن زكريا و جلال الدين محمد مولوى و مير داماد و صدر المتألهين و صدها امثال اينان را، با آراء و عقايد مختلف در جهان شناسى و الهيات و حقائق مذهبى پرورش بدهد . از طرف ديگر، صدها فقيه و اصولى در دو فرقه بزرگ اسلامى تشيع وتسنن در هزاران مسئله شرعى بحث و اجتهاد داشتهاند، گاه با يكديگر موافق و گاه مخالف يكديگر بودهاند، اما هيچگونه تزاحم و تضاد ويرانگر در ميان نبوده است . نكته مهمى كه در اين مسئله بايد در نظر گرفت، اينست كه قسمت شدن دو مذهب شيعه و سنى به دهها فرقه و گروه، معنايش اين نيست كه اسلام واقعا به دهها مذهب تقسيم شدهاست، زيرا اگر بنا شود كه عقيده هر صاحب نظرى را در تاريخ معارف اسلامى، به معناى يك مذهب مخصوص تعبير كنيم، بايد بپذيريم كه اسلام به هزاران مذهب تقسيم شده است از طرف ديگر، هيچ متفكر اسلامى تاكنون هيچيك از دانشمندان و صاحب نظران ديگر را تكفير نكرده است، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسى بين آنان رواج داشته است، و هم اكنون نيز تكاپوهاى علمى و فلسفى و فقهى و اصولى و ادبى و غيره در حوزههاى كشورهاى اسلامى با كمال جديت در جريان است و اگر قدم مثبتى در راه پيش رفت معرفت اسلامى در يكى از كشورهاى اسلامى برداشته شود، ديگران نيز از آن سود مىجويند .
وظيفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گيتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامي، ايجاد همبستگى ميان مسلمانان است. اينان بايد وحدت اسلامى را برقرار کنند، و اينکه چگونه وحدت اسلامى تحقق مىيابد، اين جانب انديشهاى در ذهن دارم که مطرح مى کنم؛ وحدت اسلامى به دو نوع تقسيم مىشود: 1 - وحدت علمى 2 - وحدت عملى . براى تحقق وحدت علمي، بايد به بحثوبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف ميان مکتب اهل بيتعليهمالسلام و روش خلفا بپردازيم. اما مهمترين موارد اتفاق، عبارتند از:
1-قرآن کريم
ما مسلمانان در تمام دنيا قرآنى اعم از چاپي، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ يا هر خط ديگرى جز همين قرآن نداريم و قرآن ديگرى جز آن، در هيچ شهر يا خانه اى و نزد هيچ مسلمان و غيرمسلمانى يافت نمىشود. پس اين بدگوييهاى ما از يکديگر براى چيست؟! ما بايد بر گرد قرآن جمع و با يکديگر متحد شويم.
2-سنت پيامبرصلى الله عليه وآله
همه مسلمانان دنيا اتفاق نظر دارند بر اينکه [بايد] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله عليه وآله آمده، عمل کنند، و هيچ مسلمانى يافت نمىشود که قائل به اين حرف نباشد.
اين دو از اهم موضوعات مورد اتفاق ميان دو مکتب است، و مهمترين موارد اختلاف نيز همين دو مورد است.
فهم قرآن
دو مکتب ياد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف نظر دارند مانند «کرسي» در عبارت «وسع کرسيه السموات والارض.» برخى از مسلمانان در معناى آيه مىگويند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسي» که خداوند [العياذ بالله] بر روى آن مىنشيند، ولى ائمه اهل بيتعليهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموختهاند که «کرسي» در اين جا به معناى علم است، بنابر اين معناى آيه شريفه يعلم ما بين ايديهم وما خلفهم ولايحيطون بشىء من علمه الا بماشاء وسع کرسيه السموات والارض»، اين است که خداوند آنچه را در پيش روى آنها (بندگان) و در پشتسر آنان است مىداند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمىگردد و علم او بر همه آسمانها و زمين احاطه دارد و چيزى از قلمرو نفوذ علم او بيرون نيست.
به هر حال اين يک مسئله علمى است و ما مىتوانيم در يک بحث علمى آن را بين خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهيم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذيرم، و در عين حال يکپارچه و متحد باقى بمانيم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند.
فراگيرى سنت
يکى از موارد اختلاف ميان مکتب اهل بيتعليهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ اين سوال است که ما سنت پيامبرصلى الله عليه وآله را از چه کسانى بايد فرا بگيريم؟ آيا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آيا همه صحابه عادل بودند؟ اينها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقيده مکتب اهل بيتعليهمالسلام بر اين است که سنت پيامبرصلى الله عليه وآله را ما بايد از عدول صحابه و از خود ائمه عليهمالسلام فرا بگيريم، و اين خود يکى از مسائل فقهى مورد اختلاف ميان ماست و هر يک از طرفين (شيعه و سني) دلايل خود را ارائه مىدهد.
علاوه بر اين براى دستيابى به اين وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقايد اسلامى نيازمنديم، زيرا ما در حوزههاى علميه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزيتونيه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموختهايم ولى اصطلاحات اسلامي، قرآني، عقيدتى را رها کردهايم، ما اولا به بررسى اين اصطلاحات و ثانيا به مطالعه و بررسى منابع سنت پيامبرصلى الله عليه وآله نياز داريم، تا براى ما روشن شود که آيا مى توانيم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نيز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگيريم؟ يا بايد به کتاب و سنت اکتفا کنيم؟ يکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان اين بوده که به عنوان مثال خليفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مىکنند و برخى نمىکنند، در اين موارد ما بايد به مطالعه بپردازيم که آيا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانيم يا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنيم؟ اين مسائل يعنى منابع سنت و استنباط احکام را بايد بررسى کنيم. امروز، ما بايد اختلافات و جدالهاى بىنتيجه را رها کنيم و تنها به مطالعه و بررسى اين موضوع بپردازيم که سنت پيامبرصلى الله عليه وآله و تفسير قرآن را از کجا بگيريم. هر يک از ما (شيعه و سني) دليل عقايدش را ارائه مىکند و دليل برادرش را مىشنود، چه آن را بپذيرد يا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دينى خود حمايت کنيم و به خاطر وى فدا شويم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطين داشته، که همه کشورهاى عربى مىخواهند دست دوستى به اسرائيل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطين پشتيبانى مىکند و حزبالله لبنان را از شيعيان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسيله آنان با اسرائيل بجنگند و آنان به خاطر فلسطينيان کشته شوند، و امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه) روز قدس را قرار داد. ما نيز بايد مسلمانان را به اين نوع وحدت (عملي) فرا خوانيم، و آخرين کلام من اين آيه شريفه است: «قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيره ( منبع:رسالت)
راهکارهاي وحدت از ديدگاه امام خميني(ره)
يکي از تأثيرگذارترين رهبران وحدت طلب و پيشوايان اصلاح گراي معاصر، امام خميني(ره) رهبر کبير انقلاب اسلامي است. او نيز همچون سيدجمال الدين بنيانگذار حرکت اصلاحي و وحدت طلبي، از برجسته ترين مناديان همبستگي و انسجام اسلامي به شمار مي رود. انديشه هاي اين مرد بزرگ الهي در مرحله نظر باقي نمانده، بلکه غالباً جامه عمل پوشيده است. در زمينه وحدت نيز راهکارهاي اساسي و کاربردي براي تحقق اين هدف بزرگ ارائه نموده است که در ذيل به مهم ترين آنها اشاره مي گردد
1ـ رهبري واحد
براي وحدت يک جامعه، رهبري واحد و اطاعت و پيروي از او، سخن نخست است. يعني قبل از هر راهکار ديگر و انجام فعاليت در مسير همبستگي، شناسايي يک رهبر واحد، گرد آمدن در کنار او و حرف شنوي از اوامر و دستورهاي وي، از اهم راهکارهاي وحدت به شمار مي رود. اين مسئله در دين امري پذيرفته شده و حتي مورد تأکيد است.[1]
2ـ شناسايي کانون فساد و منشأ اختلاف
يکي از دقتها و موشکافيهاي حضرت امام(ره) در باب راهکارهاي وحدت، شناسايي کانون فساد و منشأ اختلاف است. از ديدگاه ايشان مي توان استفاده کرد که ما نبايد خود را درگير مسائل ظاهري و سطحي اختلافها کنيم، بايد ريشه هاي اصلي را پيدا کنيم و بخشکانيم. ايشان با هرگونه حرکتي که باعث انحراف افکار ملت از مجرم اصلي شود به مقابله برمي خيزند و به روشنگري و ارائه مسير صحيح مبارزه مي پردازند.
مبارزات حضرت امام(ره) با شاه فاسد و نقشه هاي اختلاف بر انگيز او، نيز بر همين مبنا استوار بود. مبارزه با ابر قدرتهايي مثل آمريکا که همواره به اختلاف و تفرقه در جوامع اسلامي دامن مي زنند نيز از همين قبيل بود.
3ـ پرداختن نويسندگان به وحدت
از راهکارهاي اساسي ديگر، توجه و پرداختن نويسندگان و فرهنگيان و دانشمندان به وحدت و توليد کتابها و ديگر آثاري است که در زمينه وحدت و همبستگي باشند و جامعه اسلامي را به همدلي فرا بخوانند. حضرت امام(ره) در يکي از سخنان خود مي فرمايند:
«اي آقاي محترمي که اين صفحات را جمع آوري نموديد و به نظر علماي بلاد و گويندگان رسانديد خوب است يک کتابي فراهم آوريد که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامي همراه کرده از همه امضا مي گرفتيد که اگر در يک گوشه مملکت به دين جساراتي مي شد همه يک دل و يک جهت از تمام کشور قيام مي کردند».[2]
4 ـ برنامه ريزي و انجام کارهاي تشکيلات.
يکي از تأثير گذار ترين راهکارهاي وحدت، برنامه ريزي، ايجاد انجمنها و انجام کارهاي تشکيلاتي در مسير همبستگي است.
حضرت امام(ره) اين مهم را به خوبي دريافته بود و تمام فعاليتهاي ايشان در طول مبارزه ضد استعماري خارجي و ضد استثماري داخلي، نشان از برنامه ريزي، سياستگذاري و انجام فعاليتهاي تشکيلاتي است..
5 ـ جلوگيري از اهانت
يکي از عوامل خطرناک تفرقه و اختلاف، توهين و افترا به افراد، جامعه و يا مذهب و اعتقاد ديگران است. راهکار اصولي در اين زمينه نيز از بين بردن اين عامل است. امام(ره) پس از آزادي از زندان در سال 1343 وقتي متوجه مي شوند در بين طلاب جوان صحبتهايي در هجو و بدگويي از بعضي از مراجعي که با امام همراهي نکرده اند رايج شده است، به شدت بر آشفته مي شوند.
6 ـ احترام متقابل
يکي از مهم ترين راهکارهاي همبستگي و همدلي، احترام متقابل به همديگر است. دو فرد و يا دو جامعه و يا دو مذهب و اعتقاد ممکن است تفاوتها و تمايزاتي داشته باشند. راه مسالمت زيستي و همبستگي اين است که نسبت به هم روابط احترام آميز متقابل داشته باشند. اين مسئله در بين گروههاي مختلف يک جامعه و حتي افراد يک خانواده نيز صادق است. احترام متقابل موجب همدلي و وحدت مي گردد. حضرت امام(ره) در باره احترام متقابل گروههاي مختلف جامعه به خصوص روحانيان و روشنفکران و دانشگاهيان مي فرمايند::
«لازم است طبقات محترم روحاني و دانشگاهي، با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند خداوند تعالي آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحي سفارش آنها را به ملت فرموده است. روحانيت قدرت بزرگي است که با از دست دادن آن خداي نخواسته پايه هاي اسلام فرو مي ريزد و قدرت جبار دشمن بي معارض مي شود»[3]]
7 ـ تمسک به مشترکات
مسلمانها و مذاهب مختلف اسلامي و همين طور اسلام با ديگر اديان توحيدي مشترکات بسياري دارند که تمسک به اين مشترکات مي تواند يکي از راهکارهاي اساسي وحدت و همبستگي جوامع انساني يا اسلامي باشد. امام(ره) نيز بارها با تکيه و تمسک به وجوه مشترک در جهت ايجاد وحدت بين مسلمانان و حتي غيرمسلمانان همه را دعوت به وحدت مي کردند.
8 ـ پرهيز از مسائل تفرقه افکن
از راهکارهاي مهم همبستگي، پرداختن به مسائل و پرهيز از امور تفرقه افکن است. امام(ره) به مصالح امت اسلامي همواره توجه مي کرد و از حرکاتي که فايده اي جز ايجاد تفرقه در صفوف مسلمانان ندارد به شدت پرهيز مي نمود.
و همچنين در پيامهايي که براي حجاج ايراني مي فرستند، مي فرمايند:
«لازم است برادران ايراني و شيعيان ساير کشورها از اعمال جاهلانه که موجب تفرقه صفوف مسلمين است احتراز کنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد و تشکيل نماز جماعت در منازل و گذاشتن بلندگوهايي مخالف رويه اجتناب نمايند.»[4]]
در وقتي که در مسجدالحرام يا مسجدالنبي نماز جماعت منعقد شد مؤمنين نبايد از آنجا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نکنند و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند.]
9 ـ ايجاد حکومت اسلامي
از کاربردي ترين راهکارهاي وحدت، اقدام عملي در جهت ايجاد وحدت و همبستگي است. وحدت با آرزو و تخيل انجام نمي پذيرد. اگر واقعاً مي خواهيم به وحدت حقيقت دست يابيم، بايد بکوشيم در عمل وارد صحنه شويم و گامهاي عملي و کاربردي در اين زمينه برداريم. تشکيل حکومت اسلامي يکي از اين اقدامات عملي است.
10 ـ اهتمام به امور مسلمانان در جهان
مسلمانان بايد به سرنوشت همديگر حساس باشند و به مصائب و مشکلاتشان ابراز احساسات نمايند. مسلمانان خارج از حوزه جغرافياي خاص خودشان، به امور مشترک ديني و باورهاي ايماني خود اهتمام به خرج دهند. حضرت امام با تعيين آخرين جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز «جهاني قدس» و «روز اسلام»، اهتمام خاص خود به امور مسلمانان را نشان دادند و نقطه عطفي در اتحاد ميان مسلمانان جهان ايجاد کردند که هر روز و هر سال بر عظمت و ابهت اين روز افزوده مي شود. امام در اين باره مي فرمايند:
«روز قدس، روز اسلام است. روز قدس، روزي است که اسلام را بايد احيا کرد و احيا بکنيم و قوانين اسلام در ممالک اسلامي اجرا بشود. روز قدس، روزي است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار بدهيم که اسلام ديگر تحت سيطره به واسطه عمال خبيث شما واقع نخواهد شد.»[5]
11 ـ بيداري و قاطعيت در برابر دشمنان و تفرقه افکنان
از نظر حضرت امام(ره) بيداري در مقابل دشمن، آگاهي از توطئه ها و برنامه هاي تفرقه افکنانه آنان و برخورد قاطع و دندان شکن با آنها، موجب اتحاد و همبستگي مسلمانان مي گردد. موضع بسيار به حق امام با فتواي تاريخي و برخورد قاطع مبني بر حکم ارتداد و اعلام حکم قتل سلمان رشدي که مورد اتفاق همه فرق مسلمانان است، باعث احياي اسلام و اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان شد.
12ـ ايمان به هدف و بيداري امت اسلامي
يکي از راهکارهاي وحدت اين است که ما به هدف اميدوار باشيم، ايجاد وحدت امت اسلامي و بيداري جوامع مسلمان از خواب غفلتي که آنان را فرا گرفته است، براي ما خواب و خيال نباشد، بلکه آن را هدف تحقق يافتني و در دسترس بدانيم.
امام با تمام وجود و با الهام و اعتقاد به وعده اجتناب ناپذير الهي مبني بر پيروزي مستضعفان بر مستکبران و امامت و رهبري آنان بر روي زمين، اولاً خود ايمان راسخ به آينده و تحقق وعده الهي و پيروزي و بيداري ملل مستضعف دارند، ثانياً، با تکيه بر ايمان و اعتقاد محکم خويش، همواره ملل اسلامي و مستضعف جهان را اميد به پيروزي و آينده نگري مي دهد و هميشه از «آينده روشن» و «بيداري امت اسلامي» و همبستگي و اقتدار آنان به عنوان قاعده اي تخلف ناپذير و اميد بزرگ ياد مي نمايد و مکرر به اين حقيقت اشاره مي کند.
بنابراين، امت اسلامي در عقيده و شريعت، در امر قيادت و رهبري و در غرض و هدف، وحدت نظريه دارند و بايد در مجامع جهاني با هم همكاري كنند، نه اين كه به تكفير و تفسيق يكديگر بپردازند. ( آية الله جعفر سبحاني،سيماي فرزانگان ج 2 به نقل از سايت تبيان) در ادامه جهت بررسي دقيق تر موضوع، ديدگاه هاي انديشمندان مسلمان پيرامون وحدت اسلامي و عوامل تقويت آن، ارائه مي گردد : 1. اتحاد و انسجام از ديدگاه امام خميني (قدس سره ) يكي از محورهاي اساسي تشكيل دهنده استراتژي امام وحدت و انسجام است، که در ابعاد مختلف کاربرد دارد، در حوزه كانون هاي تبليغي و فرهنگي حضرت امام خميني(ره) با تأكيد بر استفاده از روش ها و نهادهاي فرامدرن براي بيان و تبليغ و باورهاي اسلامي در مقابل از ميان همه شيوه هاي سنتي در عرصه باورسازي و توليد انديشه تريبون هايي را برمي گزينند كه علاوه بر داشتن حوزه تأثير فراگير و عميق از سويي كم هزينه نيز مي باشند اما آنچه كه در اين انتخاب مهم بوده. اين نهادهاي ديني و مذهبي در ذات خود بيانگر و نماد انسجام اسلامي است يعني در عين كاركرد محتوايي در ظاهر نيز تبليغ كننده همبستگي و اتحاد مي باشد.
مانند آيين هاي نمازجمعه و جماعات و در سطح بين المللي مناسك حج، ايشان پيرامون برجستگي كانون هاي مذكور در زمينه ترسيم انسجام اسلامي و تبليغ باورهاي ديني مي فرمايد:«اسلام اين گونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آن استفاده ديني بشود، عواطف برادري و همكاري افراد تقويت شود، رشد فكري بيشتري پيدا كنند، براي مشكلات سياسي و اجتماعي خود راه حل هايي بيابند و به دنبال آن به جهاد و كوشش دسته جمعي بپردازند.»(1) حضرت امام(ره) در ادامه مي گويند: «اگر هر روز جمعه مجتمع مي شدند و مشكلات عمومي مسلمانان را به ياد مي آوردند و رفع مي كردند و يا تصميم به رفع آن مي گرفتند كار به اينجا نمي كشيد.
امروز بايد با جديت اين اجتماعات را ترتيب دهيم و از آن براي تبليغات و تعليمات استفاده كنيم به اين ترتيب نهضت اعتقادي و سياسي اسلام وسعت پيدا مي كند و اوج مي گيرد.»(2) حضرت امام(ره) با تاكيد بر بهره گيري از اجتماعات موصوف در واقع بر كاركرد دوگانه آنها اصرار دارد: 1) كاركرد آموزشي در زمينه باورسازي. تعميق و تعليم بينش فكري و فرهنگي 2) نقش اساسي در اجتماع سازي و تمركز اراده و نيروي انساني امت اسلامي براي رسيدن به انسجام و همبستگي ملي جنبش سياسي و عملي براي انسجام اسلامي استراتژي و طراحي حضرت امام خميني(ره) براي رسيدن به انسجام اسلامي متشكل از دو لايه است: لايه اول: همان كاركرد فرهنگي و فكري است و دومين عنصر، جنبش سياسي و عملي است. يقينا دست يابي به انسجام اسلامي بدون وجود يك قاعده سياسي و شكل گيري زيرساخت هاي نظام سياسي سرزميني يا فرااقليمي امكان پذير نيست
و امكان عينيت يافتن را ندارد. نقش دولت ها و حكومت ها در راهبرد انسجام و اتحاد حضرت امام(ره) اولين رسالت را در اين زمينه متوجه دولت ها مي سازد و بدون در نظر گرفتن مرزهاي جغرافيايي خواهان حركت دولت ها به سوي منافع و رويكرد واحد براي ارزيابي هويت ملي و ديني و قطع ريشه هاي وابستگي، واگرايي و استعمار مي شود.
ايشان مي گويند: «ما حرفمان اين است كه دولت ها بيايند قبل از اينكه خود ملت ها قيام بكنند، خود دولت ها بيايند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند، با هم يك جلسه اي درست كنند، همه رئيس جمهورها بنشينند، پيش هم و حل كنند مسائل شان را هر كس سر جاي خودش باشد، لكن در مصالح كلي اسلامي، در آن چيزي كه همه هجوم آورده اند به اسلام در او با هم اجتماع كنند، جلوشان را بگيرند و آسان هم هست.»(3) در اين راستا حضرت امام(ره) حتي از برخي رفتارهاي نابخردانه، غيراسلامي و نيز وابستگي بعضي حكومت هاي كشورهاي اسلامي چشم پوشي مي كند و خطاب به همه سران اسلامي ميفرمايد: «ما ميل داريم كه با همه كشورهاي اسلامي برادر باشيم، همه ي حكومتها در عين حال كه اعوجاج دارند برگردند، و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را مي خواهيم. نقش ملتها و اراده آنان در راهبرد انسجام اسلامي حضرت امام خميني(ره) وقتي سران دولت هاي اسلامي را در اتخاذ استراتژي وحدت طلبانه و ديپلماسي انسجام ناكارآمد و نااهل يافتند شيوه دعوت به انسجام را به روند «حركت از پايين به بالا» تغيير دادند و اين بار ملت ها را مورد خطاب خويش قرار مي دهند و ميفرمايند: «ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند، مايوسيم ما از سران اكثر قريب به اتفاق مسلمين، لكن ملت ها خودشان بايد به فكر باشند و ازآن ها مايوس نيستيم.» حضرت امام خميني(ره) از آغاز مبارزات همواره بر عنصر مردم به عنوان عامل اساسي پيشبرد جريان هاي سياسي جهان اسلام تاكيد داشته و عموما خطاب هاي ايشان متوجه ملت ها بود. فعال سازي ملت ها و مشاركت دادن آنها در فرايند سياسي براي وصول به انسجام اسلامي و اتحاد ملي در درون، بدون وجود نهادهاي مدني و كانون هاي تجمع امكان پذير نيست، لذا بايد كانون هاي مدني با كار ساخت ويژه سياسي جهت دست يابي به انسجام طراحي و تدوين گردد. حضرت امام به عنوان رهبري الهي، حكيم و متكي به پشتوانه ي غني علمي و آگاهي داشتن به رهآوردها و نوآوري هاي سياسي روز، براي سازماندهي توده ها در دو سطح جهاني و اسلامي دو نهاد اساسي را پيشنهاد مي كنند
مقولهبندي سياستها و راهکارهاي انسجامبخش از نظر امام(ره) ومقام معظم رهبري
1) سياستها و راهکارهاي سياسي
الف) در سطح فراملي
- اولويت تقويت انسجام مذهبي در بين شيعه و سني در درون هر يک از کشورهاي اسلامي در کنار سياستگذاريهاي کلان.
- برخورد با فرقههاي اختلافانگيز و تقويت جريانهاي متعادل و ميانهرو در جهان اسلام.
- تعامل سفارتخانههاي کشورهاي اسلامي با رويکرد تقويت انسجام.
- تصويب مجازاتهاي حقوقي براي اعمال خشونتآميز افراطي در کشورهاي اسلامي.
- سياستگذاري در جهت انسجام اسلامي در قالب و بستر مفاهيم جديد و جذابي چون جهاني شدن و...
- گسترش کمي و کيفي پژوهشهاي بنيادي و کاربردي پيرامون مسئله انسجام مذهبي در سطح جهان اسلام.
- بهرهگيري دولتهاي اسلامي از راهبردها و راهکارهاي پيشنهادي و پژوهشهاي علمي و سياستگذاري پژوهشمدار در مسير انسجام اسلامي.
- رويکرد اولويت بخشيدن در بهکارگيري کارشناسان و متخصصان اسلامي در موضوعات مختلف.
- طرح نظريه جهاني شدن در راستاي اسلام.
- قرار دادن سرزمين مقدس فلسطين به عنوان يک اصل مشترک بين تمامي کشورهاي اسلامي و يکي از محورهاي انسجام اسلامي.
- رصد مستمر اقدامات دشمن.
ب) در سطح ملي
- تدوين سند راهبردي و نظامنامه تقريب و انسجام مذهبي با نظر علماي سني و شيعه و مسئولان ذيربط در شوراي اسلامي سياستگذاري.
- معرفي جريانات تفرقهافکن و اعلان موضع نسبت به آنها.
- اتخاذ مواضع مشترک نسبت به موضوعات اصولي مختلف مانند ضرورت شرکت در مراسمهاي ملي (روز قدس،22 بهمن و...).
- مقابله جدى با توطئههاى اختلافبرانگيزانه دشمنان.
- پيشگيري از تضادها و منازعات سياسي و رقيبستيزي و نيز توافق در اصول کلي حاکم بر روابط جامعه.
2) سياستها و راهکارهاي فرهنگي علمي
الف) در سطح فراملي
- تدوين آثار مشترک و برگزاري همايشهاي علمي.
- ارائه پژوهشهاي علمي براي تبيين حقايق تاريخي از ديدگاه علمي بدون تعصبات مذهبي.
- برگزاري مسابقات فرهنگي، هنري و علمي در موضوعات مختلف در سطح جهان اسلام.
- توليد و تکثير نرمافزارهاي رايانهاي در جهت توليد فرهنگ همگرايي در سطح جهان اسلام.
- سياستگذاري آموزشي (دورههاي قبل از دانشگاه و دوره دانشگاه) و تدوين برنامه درسي کشورهاي اسلامي با رويکرد تقويت انسجام مذهبي.
- بسط و تقويت منشورات (کتاب، مجله، روزنامهها) و فعاليتهايي مثل نشستهاي علمي و کنفرانسها و... به منظور تقويت بنيادها و بنيانهاي انسجام مذهبي.
- فرهنگسازي با ابزارهاي مختلف آموزشي در رسانههاي تبليغي در جهت افزايش ميزان، تحمل، سعهصدر و مداراي مذهبي در جهان اسلام.
- گسترش تعامل دانشگاهي و جذب دانشجويان و اساتيد در بين کشورهاي اسلامي.
- تقويت برنامههاي تبادل فرهنگي از طريق نمايشگاهها و جشنوارههاي علمي، ادبي، هنري و نمايشي با رويکرد انسجام مذهبي.
- ارتباط نهادينه و مستمر نخبگان فکري مسلمان و سطح جهاني در قالب تشکلهاي فرهنگي.
- تأسيس دانشگاه جهاني اسلامي با شعبههايي در هر يک از کشورهاي اسلامي، همراه با تدوين متون اسلامي و تربيت اساتيد با رويکرد همگرايانه.
- تدوين تاريخ، پيشينه و حوادث مشترک اسلامي از صدر اسلام تا کنون به صورت منسجم و تبليغ و تدريس آن در کشورهاي اسلامي.
- سرمايهگذاري اساسي براي تلاشي فراگير جهت بالا بردن سريع نرخ سواد در سطح جهان اسلام.
- طراحي ساز و کار گفتمان و مشورت چندجانبه در منطقه پيراموني و جهان اسلام بهويژه در سطح نخبگان و متفکران برجسته اسلامي.
- تقويت هر چه بيششتر روند همگرائي و گفتگوي بينالمذاهب در سطح علماي اسلامي از طريق جريانات متعادل و روند همدلي در سطح عمومي با استفاده از ابزارهاي مورد نظر.
- راهاندازي اتاق فکر با حضور شخصيتهاي شيعه و سني و نظريهپردازي و پيشنهاد راهبردي به دستگاهها.
ب) در سطح ملي
- وحدت حوزه و دانشگاه از طريق روزآمد نمودن ساز و کارها، تدوين راهبردهاي موضوعي.
- پديد آوردن شعارها و نمادها براي وحدت.
- ايجاد روحيه نقدپذيري علمي در سايه برگزاري نشستهاي دوستانه افراد و گروهها.
- اسخراج متون مشترک روايي مورد قبول فريقين و بهرهگيري از آن به عنوان پايههاي تقريب.
- زمينهسازي علماي مذاهب براي وحدت.
- اجازه باروري انديشهها تا آنجا که اصول و منافع ملي خدشهدار نگردد.
- پايهريزي مهندسي اجتماعي و فرهنگي بر مبناي گفتمان وحدت و تقريب مذاهب اسلامي.
- پژوهشهاي عميق براي رسيدن به رهيافت علمي منشور وحدت اسلامي.
- ترسيم افقهاي وحدت بر محور توحيد و نبوت و ساير مشترکات.
- پيگيري روش ارزشمند انديشمنداني همچون: سيدجمالالدين اسدآبادي، سيد قطب، محمد عبده، شرفالدين، آيتالله بروجردي، شيخ شلتوت، امام خميني(ره)، مقام معظم رهبري(مدظله) و...
3) سياستها و راهکارهاي اجتماعي
الف) در سطح فراملي
- در نظر گرفتن امکانات جهانگردي آسان و ارزان براي مسلمانان جهت بازديد از کشورهاي اسلامي.
- آسيبشناسي مسايل اجتماعي جهان اسلام و پايهريزي مهندسي اجتماعي بر مبناي گفتمان تقريب مذاهب اسلامي.
- تأسيس نهادهاي اجتماعي براي حل منازعات بين مسلمانان و تقويت صلح و مصالحه.
- ايجاد و تقويت نهادهاي اجتماعي و تشکلهاي غير دولتي (جوانان، کارگران، زنان، دانشجويان، طلاب و... ) با رويکرد انسجام مذهبي.
- ارتباط و تعامل هر چه بيشتر رهبران انقلاب و علماى بلاد اسلامى به منظور انسجام و وحدت بيشتر جهان اسلام و کشورهاى اسلامى.
- ارائه نسخه شفابخش محبت و مدارا در ميان امت اسلامي براي پايان بخشيدن به ستيزههاي فرسايشي.
ب) در سطح ملي
- بيداري اسلامي مردم و مسئوليت نخبگان.
- پرهيز از مسائل تفرقهافکن.
- خودداري مديران ارشد نظام اسلامي، متوليان و صاحبمنصبان حکومتى از ورود به منازعات سياسى و باندى و حزبي و خدمت به مردم در کمال صداقت و صميميت.
- پايبندي همه گروههاي وفادار نظام به قانون اساسي جمهوري اسلامي به عنوان منشور اتحاد ملت مسلمان ايران.
- تقويت هوشيارانه پيوند ملت و دولت و افزايش قانونگرايي و مشارکت مردم در عرصههاي گوناگون
- پذيرش و رسميت بخشيدن به حقوق قانوني گروههاي مختلف به منظور بازيابي و تعريف هويت آنان در سايه وحدت ملي.
4) سياستها وراهکارهاي اقتصادي
الف) در سطح فراملي
- تقويت روابط اقتصادي و تجاري در بين کشورهاي اسلامي.
- تأسيس بانکهاي بدون ربا، مبتني بر آموزههاي اسلامي به صورت متمرکز و مرتبط با يکديگر در سطح جهان اسلام.
- تشکيل صندوقهاي قرضالحسنه براي حمايت از مسايل اساسي جهان اسلام (مسئله فلسطين و حوادث غيرمترقبه چون سيل پاکستان).
- تأسيس بلوکهاي اقتصادي منطقهاي جداگانه در سطح جهان اسلام (کشورهاي مسلمان جنوب شرق آسيا، کشورهاي مسلمان شمال خاورميانه و آسياي ميانه، کشورهاي حاشيه خليج فارس، کشورهاي مسلمان مغرب عربي و کشورهاي مسلمان آفريقاي مرکزي).
- تأسيس بازار مشترک و لغو يا به حداقل رساندن عوارض گمرگي و تعرفههاي وارداتي در کشورهاي اسلامي.
- بهرهگيري مشترک کشورهاي اسلامي از مواهب عظيم طبيعي و جغرافيايي خصوصاً ابزار نفت براي دفاع از منافع و مصالح جهان اسلام.
- ايجاد شرکتهاي فراملي در جهان اسلام با هدف جذب سرمايههاي (انساني و مادي) جهان اسلام و جلوگيري از فرار سرمايهها و رقابت با شرکتهاي غيراسلامي و غربي.
- تلاش در جهت تشکيل اتحاديه جهان اسلام با بهرهگيري از الگوهاي همگرايي در جهان بر پايه تدوين قانون اساسي واحد کشورهاي اسلامي، تدوين نظام واحد حقوقي و جزائي جهان اسلام يا داوري اسلامي، بازار مشترک اسلامي و وحدت پولي و مالي مسلمانان، انعقاد پيمان دفاعيامنيتي کشورهاي اسلامي و تشکيل مراکز فکري و توليد انديشه در جهان اسلام.
- شرکتهاي اسلامي بايد مستقل باشند و منابع تغذيه مالي آنها صرفاً از ثروت و منابع مالي مسلمانان تأمين شود.
- اختصاص اولويتهاي تجاري به تجارت با کشورهاي اسلامي، نسبت به بازرگاني با ديگر کشورها.
- همکاري گسترده در بهکارگيري نيروهاي متخصص و کارشناسان و اساتيد علوم و فنون جديد به جاي کارشناسان بيگانه به منظور همياري در توسعه و پيشرفت متقابل.
- ايجاد شرکتهاي فراملي با هدف جذب سرمايههاي معطل و سرمايهگذاري در کشورهاي اسلامي با رعايت مناسبات و شرايط مناطق و سد عملي فرار اين سرمايهها به بازارها، بانکها و مراکز صنعتي اروپايي.
ب) در سطح ملي
- توجه جدى به مقوله کار و تلاش و توليد علم.
- تلاش در جهت نهادينهسازي ارزشها و منافع مشترک در جامعه.
5) سياستها و راهکارهاي امنيتي و ارتباطاتي
الف) در سطح فراملي
- تأسيس سايتها و وبلاگهاي ويژه تقويت انسجام مذهبي و پاسخگويي به شبهات در اين زمينه.
- برنامههاي راديوتلويزيوني مشترک کشورهاي اسلامي خصوصاً در مناسبتهاي ويژه با بهرهگيري از مواريث و پيشينه مشترک فرهنگي و تاريخي.
- تأسيس رسانهاي فراگير و جامع در سطح جهان اسلام با هدف بسط و تقويت انسجام اسلامي و مقابله با ناتوي فرهنگي.
- تشکيل اتحاديه انسجام مذهبي در بين متوليان و نخبگان مطبوعات جهان اسلام.
- افشاگري رسانههاي اسلامي از توطئهها و ترفندهاي رسانههاي استکباري و استعماري در سطح جهان اسلام و جهان.
- پوشش دادن و تبليغ رسانهها بر روي اخبار، حوادث، پديدهها و مسايل با رويکرد بسط فرهنگ همگرايي در جهان اسلام.
- بهرهگيري از نمادهاي مطرح در سطح جهان اسلام (روز قدس، هفته وحدت، هفته حج) و توليد شعارها و نمادهاي جديد انسجاممحور.
- بهرهگيري و تبليغ بر روي مواريث ادبي، عرفاني و آثار و سيره شخصيتهاي برجسته جهان اسلام.
- تأسيس نهادهاي امنيتي مرتبط در سطح جهان اسلام براي مقابله با تهديدات امنيتي بيگانگان.
- انتقال تجارب و ايجاد آگاهي لازم نسبت به برنامههاي جاسوسي دشمنان و ايجاد حساسيت براي نخبگان سياسي و مذهبي کشورهاي اسلامي.
- تهيه فيلمها و مستنداتي درباره تلاشها و شيوههاي صهيونيستها و غرب در آسيب زدن به جهان اسلام.
- تقويت و گسترش حوزه فعاليت سازمان کنفرانس اسلامي و زمينهسازي جهت ايجاد ساختارهاي تکميلي با هدف نقشآفريني و کارا نمودن سازمان در حل و فصل مسائل جهان اسلام و دفاع از مواضع کشورهاي اسلامي در نظام بينالملل.
- تقويت نقش و جايگاه جهان اسلام و کشورهاي اسلامي در نظام نوين بينالملل بر پايه مصالح عاليه امت اسلام بهويژه در بهرهگيري بهينه از مواهب عظيم طبيعي و منابع انساني.
- تشکيل اتحاديههاي همکاري منطقهاي در جهان اسلام در ابعاد مختلف فرهنگي، سياسي اقتصادي و انرژي.
- تدوين نظام دفاعيامنيتي کشورهاي اسلامي با هدف تشکيل ارتش دهها ميليوني جهان اسلام.
- تقويت پارلمانهاي بينالمجالس اسلامي.
- تشکيل اتحاديه کشورهاي اسلامي با بهرهگيري از الگوهاي موجود.
- راهاندازي سامانه رسانهاي تحت کنترل و بر اساس چارچوب مشخص.
ب) در سطح ملي
- تحقيق و تأليف کتب در سطح ملي و تهيه گزارش به وسيله محققان و نويسندگان و رسانهها درباره بيان ضرر و زيان اختلافات مذهبي در گذشته.
- خوداري اصحاب جرايد، مطبوعات، رسانه ملي، گويندگان، نويسندگان و مسئولان از هرگونه اظهار نظرهاى تعصبي، غيرکارشناسانه و غيرمسئولانه.
- آگاهسازي مردم از ترفندهاي دشمنان در راستاي خاموش ساختن شعلههاي بيداري اسلامي و اتحاد شکني.
- هدايت افکار عمومي به سوي منافع ملي و فاصله گرفتن از منافع گروهي و جناحي.
6) سياستها و راهکارهاي مذهبي و ديني
الف) در سطح فراملي
- توجه به مؤلفههاي مهم وحدت (اسلام، توحيد، قرآن، نبوت و اهلبيت).
- زمينهسازي براي ارتباطات نهادينه و مستمر در ايام حج ميان مسلمانان.
- شناسايي تمام نهادهاي دينيمذهبي جهان اسلام و ايجاد ارتباط مستمر و نهادينه ميان آنها.
- اتخاذ تصميم براي موضعگيري مشترک علماي بزرگ اسلامي در مناسک و آيينهاي ويژه (استهلال، عيد قربان، ولادت و بعثت نبوي و...).
- حفاظت از اماکن متبرکه و مقدس اسلامي در سطح جهان اسلام.
- تدوين فقه مقارن و عقايد تطبيقي از سوي نخبگان ديني و تبليغ و تدريس اين منابع در حوزههاي ديني.
- تعريف، تدوين و تحديد حد و مرز موضوعاتي چون: کفر، شرک، فسق و... در نشستهاي مشترک اسلامي و جلوگيري از نشر آثار تفرقهانگيز و اظهار نظرها و اتهامات سليقهاي و متعصبانه و متعرضانه در جهان اسلام نسبت به مسلمانان.
- صدور فتاواي تعيين کننده و برجسته از سوي مراجع اقتدار مذهبي در جهت تقويت و تعميق انسجام اسلامي (صدور فتاواي همگرايانه).
ب) در سطح ملي
- عمل به دستورات و تعاليم الهي قرآن کريم و عترت مطهر.
- همگرايي با تأکيد روي عرفان و معنويت اسلامي.
- تعامل مستمر و نهادينه حوزههاي علميه اهلسنت و شيعه در سطح کشور.
- سياستگذاري آموزشي حوزههاي علميه مناطق قومي کشور با رويکرد تقويت انسجام اسلامي.
- تقويت و بسط آيينهاي مذهبي انسجاممحور و تضعيف و حذف آيينهاي اختلافبرانگيز در سطح کشور از سوي نخبگان مذهبي و سياسي.
- جلوگيري از کارهاي افراطي و محکوم کردن اعمال غير انساني افراد افراطي.
- خودداري عالمان و انديشمندان مذهبي از اظهارات تحريک کننده و حساسيت برانگيز
بحث و نتيجه گيري
ما امروز براى رويارويى با خطرهايى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه بايد بکنيم؟ اکنون بر يک و نيم ميليارد مسلمان واجب است با يکديگر متحد شوند و اگر چنين کنند، هيچ قدرتى در جهان توان رويارويى با آنها را ندارد. ما امروز نياز به وحدت در همه زمينهها داريم که مثلا در عرصه اقتصادى از طريق تشکيل بازارهاى مشترک اقتصادى نظير بازار مشترک اروپا دستيافتنى است. البته ايجاد چنين وحدتى وظيفه دولتهاى اسلامى است، نه وظيفه ما. وظيفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گيتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامي، ايجاد همبستگى ميان مسلمانان است. بايد وحدت اسلامى را برقرار کنند، و اينکه چگونه وحدت اسلامى تحقق مىيابد، انديشهاى در ذهن دارم که مطرح مى کنم؛ وحدت اسلامى به دو نوع تقسيم مىشود: 1 - وحدت علمى 2 - وحدت عملى . براى تحقق وحدت علمي، بايد به بحثوبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف ميان مکتب اهل بيتعليهمالسلام و روش خلفا بپردازيم. اما مهمترين موارد اتفاق، عبارتند از: 1 - قرآن کريم ما بايد بر گرد قرآن جمع و با يکديگر متحد شويم. 2 - سنت پيامبرصلى الله عليه وآله همه مسلمانان دنيا اتفاق نظر دارند بر اينکه [بايد] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله عليه وآله آمده، عمل کنند، و هيچ مسلمانى يافت نمىشود که قائل به اين حرف نباشد.اين دو از اهم موضوعات مورد اتفاق ميان دو مکتب است، و مهمترين موارد اختلاف نيز همين دو مورد است.. علاوه بر اين براى دستيابى به اين وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقايد اسلامى نيازمنديم، زيرا ما در حوزههاى علميه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزيتونيه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموختهايم ولى اصطلاحات اسلامي، قرآني، عقيدتى را رها کردهايم، به عنوان مثال، ما «الله» را اسم جنس و اصل آن را «الاله» مىدانيم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنين اصطلاح «خليفه الله» (جانشين خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مىکند ولى در حقيقت جانشينان خدا در زمين ائمه معصومينعليهمالسلام هستند که خداوند آنان را پيشوايان هدايت مردم قرار داده است. پس از درک امثال اين اصطلاحات است که فهم صحيح قرآن و عقايد اسلامى براى ما مشخص مىشود.. در اين جا مطلبى را که در آخر کتاب «معالم المدرستين» نوشته شده است، نقل مى کنم؛ «روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و انديشمندان جهان اسلام، علما، نويسندگان اسلامى و مبارزان راه اعاده حيات اسلامى ما و با مصلحان غيرتمند است. جهان اسلام نهضتى را براى تجديد حيات اسلام و نيل به هدفى نو آغاز کرده و شايسته است بى طرفانه به بررسى منابع سنت پيامبرصلى الله عليه وآله، سيره و حديثبپردازيم و بر تقليد از سلف صالح باقى نمانيم نه در استنباط احکام شرعي، و نه در فهم حديث. به «صحيح بخاري» مراجعه مىکنيم و حديث درستى را که در آن مىبينيم اخذ مىکنيم، همانطور که به اصول کافى نيز مراجعه مىکنيم و با اين روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستيابى به آن تحقق پيدا مىکند و وحدت کلمه مسلمانان را پيرامون کتاب و سنت به منظور اقدام کردن به تجديد حيات اسلامي، امکانپذير مىسازد.
با اين روش است که وحدت علمى تحقق پيدا مىکند وحدت عملى در اين باره از باب مثال عرض مىکنم: ما در مکتب اهلبيتعليهمالسلام حکمى داريم مبنى بر اينکه «هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحيم نگويد نمازش باطل است»، و نمىتوان به او اقتدا کرد ولى با توجه به اينکه برادران حنفى مذهب ما چنين عقيدهاى ندارند و حمد را بدون «بسمالله» قرائت مىکنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشيعه»، در سه حديث از امام صادقعليهالسلام آمده است که فرمود: «من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله»، (يعني؛ کسى که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلى الله عليه وآله نماز خوانده است)، با اينکه آن امام [جماعت] حنفى «بسمالله» نمىگويد. در حديث ديگرى آمده: «اذا صليت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فى قراءه البسمله - و حضر الصلاه فى المسجد»، (يعني؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاري، به تعداد کسانى که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ايستادهاند، از گناهانت آمرزيده مىشود.) امام صادقعليهالسلام به راوى ديگرى فرمود: «يا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سيفه فى سبيل الله»، اى اسحاق، آيا با آنان [مخالفان] نماز مىگزاري؟ گفتم: آري؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشير کشيده است.بدين سان وحدت عملى تحقق مىيابد.
هر يک از ما (شيعه و سني) دليل عقايدش را ارائه مىکند و دليل برادرش را مىشنود، چه آن را بپذيرد يا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دينى خود حمايت کنيم و به خاطر وى فدا شويم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطين داشته، که همه کشورهاى عربى مىخواهند دست دوستى به اسرائيل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطين پشتيبانى مىکند و حزبالله لبنان را از شيعيان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسيله آنان با اسرائيل بجنگند و آنان به خاطر فلسطينيان کشته شوند، و امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه) روز قدس را قرار داد. ما نيز بايد مسلمانان را به اين نوع وحدت (عملي) فرا خوانيم، و آخرين کلام من اين آيه شريفه است: «قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيره ( منبع:رسالت) مقام معظم رهبري: « علاج اصلي، داروي اصلي براي امروزِ دنياي اسلام، داروي «اتحاد» است؛ بايد با هم متحد بشوند.
علما و روشنفكران اسلام بنشينند و منشور وحدت اسلامي را تنظيم كنند؛ منشوري تهيه كنند تا فلان آدم كجفهمِ متعصبِ وابستهي به اين، يا فلان، يا آن فرقهي اسلامي، نتواند آزادانه جماعت كثيري از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام كند؛ تكفير كند. تهيهي منشور جزو كارهايي است كه تاريخ، امروز از روشنفكران اسلامي و علماي اسلامي مطالبه ميكند
اگر شما اين كار را نكنيد، نسلهاي بعد از شما مؤاخذه خواهند كرد. ميبينيد دشمني دشمنان را ! ميبينيد تلاش آنها را براي نابود كردن هويت اسلامي و ايجاد اختلاف بين امت اسلامي! بنشينيد علاج كنيد؛ اصول را بر فروع ترجيح بدهيد. در فروع ممكن است افراد يك مذهب هم با همديگر اتحاد نظر نداشته باشند؛ مانعي ندارد. مشتركات بزرگي وجود دارد؛ گرد اين محور - محور مشتركات - همه مجتمع شوند. مواظب توطئهي دشمن باشند؛ مواظب بازي دشمن باشند.
خواص، بين خودشان بحثهاي مذهبي را بكنند، اما به مردم نكشانند؛ دلها را نسبت به يكديگر چركين نكنند؛ دشمنيها را زياد نكنند؛ چه بين فرقههاي اسلامي، چه بين ملتهاي اسلامي، چه بين گروههاي اسلامي در يك ملت.» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري
منابع
الف) کتابها
- قرآن مجيد.
- ابنابيالحديد، عبدالحميدبنهبهالله، شرح ابنابيالحديد، بيروت، دارالحکمه، سال 1380.
- اباذري، عبدالرحيم، امام موسي صدر سروش وحدت، تهران، مجمع تقريب مذاهب اسلامي، سال 1383.
- احمدي، حميد (به کوشش)، ايران، هويت، مليت، قوميت، تهران، مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني، سال 1383.
- اسميت، آدام، ثروت ملل، ترجمه محمد علي کاتوزيان، تهران، اميرکبير، سال 1375.
- بشيريه، حسين، جامعهشناسي سياسي، تهران، نشر ني، سال 1374.
- ترنر، جاناتان اچ، ساخت نظريه جامعهشناختي، ترجمه عبدالعلي لهساييزاده، شيراز، انتشارات نوين شيراز، سال 1372.
- خليلي، رضا، همبستگي ملي در ايران، تهران، مؤسسه مطالعات ملي، سال 1384.
- دشتي، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، مؤسسه اميرالمؤمنين(ع)، سال 1385.
- شريعتي، علي، علي بنيانگذار وحدت، تهران، نشر نصر، سال 1350.
- صدر، محمدباقر، ترجمه مصطفي شفيعي، رهبري بر فراز قرون، تهران، موعود، سال 1359.
- صحيفه نور، امام خميني(ره) مجلدات مختلف.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، قم،انتشارات اسماعيليان، سال 1371.
- عباسحسن، عباس، ساختار منطقي انديشه سياسي اسلام، ترجمه مصطفي فضايلي، قم، نشر بوستان کتاب قم، سال 1383.
- لاريجاني، محمدجواد، نقد دينداري و مدرنيسم، تهران، اطلاعات، سال 1369.
- مطهري، مرتضي، سيري در نهجالبلاغه، تهران، صدرا، سال 1382.
- مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه علي (ع)، تهران، نشر آثار، 1379.
- منصورنژاد، محمد، رويکردي ديني به مسئله وحدت و همگرايي، تهران، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، سال 1387.
- ميرحيدر (مهاجراني)، دره، مباني جغرافياي سياسي، تهران، نشر سمت، چاپ دوم، سال 1372.
- واعظزاده، محمد، زندگي آيتاللهالعظمي بروجردي، قم، مجمع تقريب مذاهب اسلامي، سال 1374
ب) مقاله
- امام خمينى، صحيفه نور، ج18، ص91.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج1، صص 235-234.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج20، ص13.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج6، ص116.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج16، ص240.
- امام خمينى، صحيفه نور، جلد هفدهم، ص98.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج17، ص51.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج19، صص 74-73.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج16، ص47.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج16، ص47.
- امام خمينى، صحيفه نور، ج13، ص83.
- حديث ولايت، ج1 ص229.