نقش عالمان ديني و حوزه هاي علميه در امر وحدت جهان اسلام

نقش عالمان ديني و حوزه هاي علميه در امر وحدت جهان اسلام

 

 

نقش عالمان ديني و حوزه هاي علميه در امر وحدت جهان اسلام

  

بهرام دردي گري

 

چکيده:

مقدمه و بيان مساله: با مروري اجمالي بر آيه ها و روايات مشخص ميگردد، فعاليت و مأموريت حوزه هاي علميه بنا بر رسالتشان، براي هدايت انسانها در کل گيتي هستند و هيچگونه، مرز جغرافيايي و سياسي آن را محدود نميسازد. همچنان که امام خميني(ره)، بنيانگذار انقلاب اسلامي و رهبر فرزانه انقلاب، بر رسالت جهاني حوزه هاي علميه تأکيد دارند. حضور حوزه هاي علميه در محيط هاي تقريبي و وحدت جهان اسلام، ورود به محيطهاي متلاطم و پيچيده است، محيطي که در آن تهديدهاي وفرصتهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي آنها را از يک سو با چالشها و مشکلات سهمگين و از سويي ديگر باظرفيتهاي گسترده و نامتعارف مواجه ميسازد.حوزه هاي علميه جهت تحقق آرمان خود برقراري نظام جهان شمول اسلام، تشکيل امت واحده ي جهاني در سراسر گيتي باپيشوايي صالحان و مستضعفان، با تبلور ارزشهاي اسلامي در زندگي بشر، آزادي کامل انسان از انواع قيدها، اسارتها فکري، زائد، مخرب، پايان مناقشه ها و رفع مخاصمات، تأمين ثبات، آرامش، امنيت در جوامع نيازمند حضوري توانمند در سطح ملي و فراملي است.

روش پژوهش: تحقيق حاضر براساس هدف ،از نوع تحقيقات کاربردي وبنيادي است وبه لحاظ ماهيت و روش ،از نوع تحقيقات توصيفي-تحليلي با تاکيد بر توصيفي/تاريخي است.داده ها واطلاعات مورد نياز از منابع اصيل تاريخي وپژوهش هاي انجام شده در اين زمينه استخراج شده وبه منظر دست يابي به نتايج علمي مورد تجزيه تحليل تاريخي قرار گرفته اند. اين تحقيق با مطالعه نظري ، ادبيات موضوعي تحقيق بررسي، تجزيه و تحليل و تشريح شده است. نخست طرح موضوع شده و حوزه هاي علميه و رسالت جهاني آن بررسي و در ادامه مطالعه محيطي صورت گرفته است.

نتايج: از جمله نتايج و دستاوردهاي پژوهش حاضر مي‏توان به ارائه الگوي متقابل وحدت- گفتگوبا تاکيد بر نقش حوزه هاي علميه  اشاره کرد. در اين مدل، چنان که بدان اشاره شد، پرداختن به ضرورت وحدت و موانعي که مانع وحدت ميان مذاهب اسلامي مي‏شود، مي‏تواند به عنوان پايه و اساس گفتگوي بين مذاهب مورد توجه قرار گيرد. اگر با احصاي مشکلات و موانع موجود در ميان راه وحدت ميان امت اسلامي، به حل آن‏ها انجاميده شود، مي‏توان به راهبرد گفتگو به مثابه يکي از محورهاي اساسي براي وحدت ميان شيعه و سني نظر کرد؛ چنان که در دوره اخير و از سوي بزرگان شيعه و سني، محافل و مجالس اين چنيني تشکيل شده و بر گفتگوي بين يکديگر تأکيد ورزيده و اين را به عرصه عمل کشانده‏اند.اين عرصه چشم انتظار مطالعات و تحقيقات نظري بسياري است که هر يک مي‏تواند بخشي از آن را حل و فصل کند و به وحدت حقيقي و نه صوري ميان مذاهب اسلامي منجر شود و از اختلافاتي که باعث چشمداشت دشمنان اسلام شود، جلوگيري گردد.

کاربرد و آثار: اگر حوزه هاي علميه با نگرش تمدني امام راحل همراه نشوند، مساله تقريب و وحدت جلو نخواهد رفت. مساله اي که خاستگاه مذهبي دارد را بايد مبلغان دين تبليغ کنند. از همين رو ترويج گفتمان وحدت وتقريب  در بدنه حوزوي از مهمترين و با اولويت ترين اقدامات مربوطه است. بهره گيري متناسب حوزه هاي علميه از طرق مختلف براي تحقق هدفهاي تقريبي هموار خواهد ساخت.

کلمات کليدي: "حوزه هاي علميه "،"وحدت"،"آثار"،"جهان اسلام".

بهرام دردي گري، دکتري تاريخ علم دوره اسلامي،email:bahramgray@gmail.com

 

مقدمه

بر کسي پوشيده نيست که جهان اسلام، امروزه با چالشهاي مختلفي همچون تبليغات منفي بر ضد اسلام و تلاشهاي تفرقه‌انگيز دشمنانش روبه‌رو است، بنابراين ضروري است که براي غلبه بر اين چالشها و بهره‌مندي مناسب از فرصتها و ظرفيتهاي گسترده امت اسلامي، با تکيه بر اصول ثابت و مشترک اسلام مانند: توحيد، نبوت، معاد و غيره، زمينه‌هاي تقريب مذاهب اسلامي را براي مقابله با دشمن مشترک و به منظور قطع ايادي بيگانگان طمّاع و تحکيم عدالت اجتماعي و اخوت اسلامي بين مذاهب مختلف اسلامي اعم از شيعه و سني هموار سازيم.بي‌شک عزّت و اقتدار اسلام از محورهاي عمده و بلکه اصلي‌ترين بنيان انديشه‌ها و آمال مسلمانان دلسوز و مصلحان حقيقي است و هيچ مسلمان فهميده‌اي نيست که نداند يکي از عوامل عزّت و اقتدار اسلام، تقريب مذاهب مختلف اسلامي با وجود تمايزات و اختلافات است. به هر ميزان اين تقريب و هم‌گرايي در ميان فرقه‌هاي اسلامي اعم از شيعه و سني پررنگ‌تر شود، به همان اندازه نيز فرصتهاي بي‌شماري براي اظهار وجود و قدرت نمايي امت اسلامي در برابر زياده‌خواهي‌ دنياي زر و زور مهيا خواهد شد.البته اگر در عرصه بيداري اسلامي عصر حاضر، دشمناني در کمين نشسته باشند و در رويارويي با آن، نيرنگها به کار گيرند، امري عجيب و دور از ذهن و حتي واقعيت نيست؛ زيرا خصومت با اسلام و مسلمانان از راهبردهاي دشمنان است. از سويي ديگر طبيعي است که در جريان بيداري اسلامي، گرايشها و شيوه‌ها و گروههاي متعددي وجود داشته باشند و هريک طبق برنامه و روش خود در خدمت به اسلام گام بردارند، به شرط اينکه اين تعددها و اختلافها به دور از تعصب و جمود فکري باشد. اما آنچه که مايه نگراني است، شعله‌ور شدن دشمني و کينه‌توزي در ميان مذاهب و فرق مختلف اسلامي است، به گونه‌اي که مسلمانان بر ضد همديگر به توطئه چيني و جنگ و دعوا برخيزند. در حقيقت اختلاف در مسائل فقهي و بعضي مسائل غيراساسي که نتيجه طبيعي اجتهاد و تفکر آزاد است، در ذات خود خطرناک نيست و مقصود از تقريب مذاهب هم از بين بردن اصل اختلاف نيست، بلکه مهم‌ترين هدف اين است که اين اختلاف موجب عداوت و دشمني نگردد و براساس مشترکات بين فرقه‌هاي اسلامي، دوري و مشاجره جاي خود را به برادري و نزديکي دهد. مسئله تقريب مذاهب يکي از مهم‌ترين ايده‌هايي است که انديشمندان و دلسوزان مسلمان از روزگار آغازين اسلام تا به حال، بر مبناي تعاليم اسلامي و ديانت حقّه توحيدي پيگير آن بوده و در مقابله با دشمنان اسلام و مسلمانان آراء و نظرياتي را در ابعاد مختلف، متناسب با مقتضيات زمان، ارائه نموده‌اند. در دهه‌هاي اخير امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري(مدظله العالي) منادي ايده تقريب مذاهب بوده‌اند و بر همين اساس، انقلاب اسلامي شکوهمند ايران براي اين تقريب گامهاي ارزشمندي را برداشته است. هم‌اکنون نيز فضاي هم‌آوايي، هم‌گرايي و تقريب در بين مسلمانان با انديشه‌هاي انقلاب اسلامي سير تکاملي دارد و ادامه اين روند مستلزم اين است که عموم مسلمانان اتفاق خود را در اصول آيين مقدس اسلام در نظر گرفته و تفرقه عملي را کنار گذاشته و در يک صف قرار گيرند و با ارائه طرحهاي فکري و عملي مناسب تلاش نمايند علاوه بر جلوگيري از اختلافات داخلي فرقه‌هاي مختلف اسلامي، از نفوذ و توطئه دشمنان سوگند خورده در بين مسلمانان که بيش از هر چيز از وحدت امت اسلامي مي‌ترسند، پيشگيري نمايند. مخصوصاً در سالهاي اخير که با ترفند جديد خود در صدد هستند براي اهل‌تسنن دشمن وهمي از شيعيان و همچنين براي اهل تشيع دشمن وهمي از اهل‌سنت و براي جهان عرب نيز يک دشمن وهمي از ايران ايجاد کنند (تسخيري، ص72). امروزه وحدت اسلامي و اتحاد بين مسلمانان ؛ به خصوص شيعه و سني، همان طور که ذکر شد از جمله اصلي‌ترين و بنيادي‌ترين موضوعات در ميان انديشوران جهان اسلام به شمار مي‏رود. اين مسئله از چنان اهميتي برخوردار است که رهبران جهان اسلام، آن را به مثابه يک مسئله استراتژيک معرفي نموده و همواره علما، روشنفکران، و آحاد امت اسلامي را به وحدت ذيل دستورات و آموزه‌هاي قرآن کريم و ارادت و محبت به پيامبر (ص) دعوت نموده‏اند. لذا، وحدت و اتحاد بين مسلمانان و پرهيز آنان از اختلاف و تفرقه، زمينه‌اي مساعد براي ايستادگي جمعي در برابر زورگويي‌هاي نظام سلطه و دفاع از منافع و حقوق جهان اسلام به شمار مي‏رود. نوشتار حاضر بر آن است که بحث وحدت و تقريب مذاهب اسلامي ونقش علماي فعال در حوز ه هاي علميه ، ارتباط محکم و وثيقي که با انقلاب اسلامي ايران و نظام اسلامي دارد؛ و آن‌ را موضوعي قلمداد مي‏کند که مي‌تواند براي نظام اسلامي يک فرصت باشد. از اين‌روست که مشاهده مي‏شود کشورهاي غربي که گسترش تفکر سياسي اسلام در بين مسلمانان را به منزله طلوع دوباره تمدن اسلامي و افول سلطه استعماري غرب بر جهان اسلام مي‌دانند، به شدت احساس خطر کرده و به دنبال تفرقه‌افکني بين مسلمانان؛ از جمله شيعه و سني هستند. بنابراين، راهبرد اتخاذي از سوي بزرگان  وفعالان عرصه حوزه هاي علميه شيعه و سني مي‌بايست بر مبناي تقريب مذاهب اسلامي باشد تا تمام مسلمانان، اعم از شيعه و سني، امت واحده در برابر دشمنان اسلام شوند.

 

مفهوم‏شناسي وحدت

وحدت در لغت عبارت‌ است‌ از يگانه‌ شدن‌، يگانه‌ بودن‌ و اشتراک‌ گروهي‌ از افراد و اشخاص در يک‌ مرام‌ و مقصد (دهخدا، 9/1160). به عبارت ديگر، اشتراک‌ همه افراد ملت‌ در آمال‌ و مقاصد که‌ مجموعه‌اي‌ واحد به‌ شمار مي‏روند، را مي‏توان وحدت نام‏گذاري کرد. همچنين در کتاب لسان العرب الوحده في المعني التوحّد؛ وحدت در معنا، يعني يکي شدن. به عبارتي، اتحاد عبارت‌ است‌ از يکي‌ شدن‌، ‌يگانگي‌ کردن‌، يکرنگي‌، يکدلي‌، يک‌ جهتي‌ و هماهنگي. همچنين آمده است: صيروره الشيئين‌ الموجودين‌ شيئاً واحدا؛ دو چيز موجود به يک چيز تبديل گردد (لسان العرب، 3/446).

وحدت در اصطلاح به معني انفراد است. توضيح، آنکه واحد در اصل چيزي است که مطلقاً جزئي ندارد. بنابراين، آن در هر موجود به کار مي‌رود. چون واحد وصف خدا آيد، معنايش اين مي‏شود که: او کسي است که تجزي و تکثر در آن راه ندارد (قاموس قرآن، 7/187). نيز گفته‏اند منظور از «وحدت انسان‌ها»، توحيد اعتقادي و ديني و کنار گذاشتن اختلافات فکري و اعتقادي و سليقه‌ ميان آن‏ها نيست، بلکه مراد از وحدت، اين است که با حفظ اين اختلافات، نسبت به هم همدلي پيدا کنند و به حقوق يکديگر احترام بگذارند و مصالح متقابل را رعايت کنند. به سبب اختلافي است که در اين معناي مصطلح به وجود آمده و برخي وحدت را به معناي کنار گذاشتن اصول و حتي اختلاف فکري و اعتقادي بنيادين همديگر دانسته‏اند(کتاب العين، 3/280).

 

وحدت اسلامي

از مفاهيمي که اشاره بدان در بحث از ضرورت و موانع وحدت، لازم به نظر مي‏رسد، مفهوم وحدت اسلامي است. وحدت اسلامي، يعني اينکه مذاهب و گروه‏هاي مسلمان، يکديگر را به طور صحيح شناخته و از مواضع فکري و اعتقادي متقابل به صورت آگاهانه مطلع شوند و در راستاي حفظ و گسترش کيان و آموزه‏هاي اسلامي از نزاعي که قرآن کريم از آن نهي نموده است، دوري کنند. همچنين براي دفاع از ساحت مقدس قرآن کريم و اصول ثابت و مشترک اسلامي در برابر دشمنان مسلمانان، امتي متحد، تشکيل دهند. مقصود از وحدت اسلامي چيست؟ آيا مقصود اين است که از ميان مذاهب‏ اسلامي، يکي انتخاب، و ساير مذاهب کنار گذاشته شود. يا مقصود اين‏ است که مشترکات همه مذاهب گرفته، و مفترقات همه آن‏ها کنار گذاشته شود، و مذهب جديدي بدين نحو اختراع شود، که عين هيچ يک از مذاهب موجود نباشد؟ يا اينکه وحدت اسلامي، به هيچ وجه ربطي به وحدت‏ مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمين، اتحاد پيروان مذاهب مختلف، در عين اختلافات مذهبي، در برابر بيگانگان است؟(مطهري، 2). بديهي است که منظور علماي روشنفکر اسلامي از وحدت اسلامي، حصر مذاهب به يک مذهب، و يا اخذ مشترکات مذاهب و طرف مفترقات آن‏ها که نه معقول و منطقي است و نه مطلوب و عملي، نيست. منظور اين دانشمندان، متشکّل شدن مسلمين است در يک صف در برابر دشمنان مشترکشان (همان، 3). از نظر اين گروه از علماي اسلامي، هيچ ضرورتي ايجاب نمي‏کند که مسلمين‏ به خاطر اتحاد اسلامي، صلح و مصالحه و گذشتي در مورد اصول يا فروع مذهبي‏ خود بنمايند. هم چنان که ايجاب نمي‏کند که مسلمين درباره اصول و فروع‏ اختلافي فيمابين، بحث و استدلال نکنند. تنها چيزي که‏ وحدت اسلامي، از اين نظرايجاب مي‏کند، اين است که مسلمين براي‏ اينکه احساسات کينه‏توزي در ميان شان پيدا نشود، يا شعله‏ور نگردد، متانت را حفظ کنند، يکديگر را سبّ و شتم ننمايند، به يکديگر تهمت‏ نزنند و دروغ نبندند، منطق يکديگر را مسخره نکنند، و بالاخره، عواطف‏ يکديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند. و در حقيقت، لااقل حدودي را که اسلام در دعوت غير مسلمان به اسلام، لازم دانسته‏ است، درباره خودشان رعايت کنند(همان، 6-7).در حقيقت، التزام قلبي و عملي به مشترکات اسلام است و در عصر پيامبر (ص) مورد قبول همه بوده است. اين آيه شريفه اشاره به اين مهم دارد که همان اندازه که براي ايجاد صلح در ميان دو برادر نسبي، تلاش و کوشش مي‏کنيد، بايد در ميان مؤمنان متخاصم نيز براي برقراري صلح و اتحاد، به طور جدي و قاطع وارد عمل شويد. همه مؤمنان، برادر يکديگرند، و نزاع ودرگيري ميان آن‏ها را درگيري ميان برادران ناميده، که بايد به زودي جاي خود را به صلح و صفا بدهد(مکارم شيرازي، 22/177). بر اين اساس مي‏توان ادعا کرد که همين مشترکات است که معيار اخوت اسلامي به شمار مي‏رود. در واقع، هدف آن است که مسلمانان بر اساس اصول مشترک اسلامي در ابعاد مختلف عقيدتي، فقهي و اخلاقي خود را امت واحد بدانند و در سرنوشت يکديگر سهيم باشند. مقصود از انديشة تقريب بين مذاهب اسلامي، يکي کردن همة مذاهب نيست. تقريب بايد بر پاية بحث و پذيرش علمي باشد تا بتوان با اين اسلحة علمي به نبرد با خرافات رفت و بايد دانشمندان هر مذهبي در گفت‌وگوي علمي خود، دانش خود را مبادله کنند، تا در يک محيط آرام بدانند، بشناسند، بگويند و نتيجه بگيرند.

 

وحدت شيعه و سني

بعد از اشاره و پرداختن به مفاهيم مرتبط با بحث، اينک مي‏بايست مراد از وحدت شيعه و سني را تبيين کرد که در مفهوم قبلي نيز اندک اشارتي بدان شد. منظور از وحدت شيعه و سني، کنار گذاشتن مسائل اختلافي و تکيه بر مشترکات و مبنا قرار دادن آن‏ها در تعامل با يکديگر و در مسائل مربوط به جهان اسلام و صحنه بين المللي است. به گونه‏اي که مسلمانان فارغ از اختلافات و با پرهيز از تفرقه در مسائل جهان اسلام، به صورت هم‏سو و هم‏جهت حرکت کنند. به عبارت ديگر، اختلافات نبايد مانع از اخوت اسلامي و وحدت صفوف مسلمين شود(جعفريان، 124). بنابراين، مي‏توان اين گونه بيان کرد که معناي اتحاد شيعه و سني، دست برداشتن و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات مذهب خويش نيست، بلکه در عين وجود اختلافات، زمينه تعامل و جهت‏گيري يکسان در مسائل کلي و بين المللي در ميان آن‏ها وجود دارد. دولت جمهوري اسلامي ايران نيز موظف است سياست کلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و کوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد. منظور از وحدت، يکپارچگي و همزيستي مسالمت‏آميز است. به تعبير ديگر، اختلاف در بعضي از اعتقادها و احکام و اختلاف منابع، که نتيجه طبيعي اجتهاد و تفکر آزاد است، نبايد موجب جدايي و دوري قلب‏هاي مسلمانان از يکديگر شود، بلکه بايد همه فرقه‏هاي اسلامي با کمال شرح صدر و وسعت نظر، عقايد و افکار يکديگر را درک و تحمل نمايند و در عين حال که در صحنه کاوش و تحقيق و بحث و استدلال در فضاي علمي تلاش مي‏کنند، در عرصه زندگي اجتماعي و تعامل با توجه به مصالح مسلمين، با سماحت، يکديگر را درک و به عناصر مهم تشکيل‏دهنده وحدت توجه و در راه تحقق آن بکوشند(سبزيان، 39). بنابراين، مراد از وحدت، برداشتن موانع و پيشگيري از اموري است که باعث جدايي، کينه و دشمني ميان مسلمانان مي‏گردد. از طرفي، دست دشمنان اسلام بر آنان دراز مي‏شود و از طرف ديگر در درون خود گرفتار مي‏شوند و از حرکت و پيشرفت و رفع فقر و جهل و حل مشکلات جامعه باز مي‏مانند و به خود مشغول مي‏شوند، عقل ديني و خرد جمعي حکم مي‏کند که، حفظ آرمان‏هاي اصلي، مهم‏تر از منازعات و دعواهاي بخشي‏نگر است(شهيدي، 63).

 

اهميت موضوع

حضور حوزه هاي علميه در محيطهاي فراملي، ورود به محيطهاي متلاطم و پيچيده است، محيطي که در آن تهديدهاي و فرصتهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي آنها را از يک سو با چالشها و مشکلات سهمگين و از سويي ديگر با ظرفيتهاي گسترده و نامتعارف مواجه ميسازد.از جمله مفاهيمي است که در سه دهه ي اخير تمامي عرصه هاي فعاليت بشري را از جمله (Globalization) جهاني شدن عرصه ي فعاليتهاي علمي- فرهنگي به خود مشغول داشته است. سير تحول تکنولوژي در عرصهي ارتباطات و پيدايش انقلاب اطلاعات در نيمه ي دوم قرن بيستم زمينه ي گذر از محدوديتهاي جغرافيايي- ملي را فراهم ساخته و اين امر موجب کوچکتر شدن جهان و تبديل عرصه جهاني به يک دهکده گرديد که ساکنان آن را در ارتباط مستقيم با يک ديگر قرار داده است. غفلت مديران در اداره ي مراکز ديني در اين عرصه ي فراملي نسبت به موارد ذکر شده پيامدهاي غيرقابل جبراني را به دنبال خواهد داشت. بنابراين مديريت در پهنه ي جهاني الزام هاي کاملاً نويني را در مديريت حوز ههاي علميه  طلب مي کند تا اداره ي اين نهادها و سازمانها به گونهاي معقول و هماهنگ با تحولهاي دروني و بيروني تنظيم گردد.با توجه به سرعت بالاي تغييرهاي، حضور رقيبان قدرتمند؛ نيازهاي روزافزون مخاطبان؛ حوزههاي علميه جهت ارتقاء سطح اثربخشي؛ و کارآمدي خود نيازمند شناخت فضاي رسانهاي با توجه به تغييرهاي پيرامون خود جهت مقابله با تهديدها و بهره گيري از فرصتها جهت نفوذ در مخاطبان است. به عبارت ديگر، تثبيت، رشد و افزايش کارامدي حوزههاي علميه در محيط فراملي در امر تقريب ووحدت اسلامي  است. با توجه به نکته هاي بيان شده اين تحقيق در پي آن (Continous improvement) نيازمند اصل بهبود پياپي است تا با شناخت دقيق فرصتها و تهديدهاي فراروي حوزههاي علميه در بعد تقريب ووحدت اسلامي  ، مبنايي را براي طرح ريزي راهبردهاي اثر- بخش جهت حضور تأثيرگذار حوزههاي علميه در سطح جهاني و تقريب ووحدت اسلامي  ارائه نمايد.

 

حوزه هاي علميه

هدايت انسانها به تماس، ارتباط با آنها، برخوردهاي مناسب و گفتوگو و استدلال نياز دارد؛ از اين رو است که خداوند در ميان خلقش فرستادگاني دارد که از جانب او با بندگان او سخن ميگويند و آنها را راهنمايي ميکند؛ به سوي مصلحت هايشان و منفعت هايشان و آنچه با آن مي مانند و در ترك آن نابود مي شوند. انبياء همراه با بيناّت- روشن و روشنگر- به سوي مردم فرستاده شده اند؛ روشن چون در سطح فهم هر کس با او سخن ميگويند و روشنگر چون انسان را از تاريکي جهل و ابهام بيرون مي آوردند. کار و حرکت انبياء به دست جانشينان ايشان انجام و ادامه يافته است. همان سنت و روش زنده نگاه داشته شده و همان سخنها از اين زبانها گفته ميشود.

دين با بعثت رسول و هدايتهاي او آغاز ميشود. او در اين سير امناء، جانشينان و وارثاني دارد که در حضور و در غيبت او هم راه اويند و سخن او را بر مردمان ميخوانند. اينگونه است که حوزه در کنار رسول(ص) و در کنار خلفاي او متولد ميشود. دين در عصر حضور حجتهاي خدا، نيازمند حوزه هاي علمي است تا پيام دين مفهوم شود و به دست همه ي اقوام برسند  چه رسد به عصر غيبت که چه در عرصه ي تبيين دين و چه در تطبيق آن بر شرايط . حوزه فضايي است که در آن خلفاي رسول پرورش مي يابند؛ کساني که شأن و شغل خويش را همان تلاوت و تزکيه و تعليم ميدانند و سنت رسول را زنده ميکنند.

(وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لينفروا كَافَّة فلولا نفر من كل فرقة مِنْهُم طَائِفَة ليتفقهوا فِي الدّين ولينذروا قَومهمْ إِذا رجعُوا إِلَيْهِم لَعَلَّهُم يحذرون)سوره توبه ايه 122: تشکيل حوزه ها در حقيقت پاسخي است که به پيام نهفته در اين آيه داده شده مؤمن کسي است که نه تنها دين را پذيرفته و به آن  تسليم شده، بلکه دين و اعتقادهاي ديني در احساسها و دغدغههاي او داخل و جزو دغدغه هاي ثابت او شده است. جماعتي اين چنين همگي کوچ نميکنند و به دنبال جهاد و يا هر امر مهم ديگر حوزه ي هدايت را خالي نميگذارند که مؤمن دغدغه ي هدايت بندگان خدا را دارد و ارشاد جاهل، تنبيه غافل و پرورش نسل تازه را مهمترين وظيفه ي خود ميداند. شرط اول بهره گيري از تعليم هاي دين و رسيدن به کمال، تفقه در دين است و اين نياز اولين علت تشکيل حوزه هاي علمي ميباشد که نياز به هدايت؛ نياز به وحي؛ بعثت انبياء را؛ نياز به توسعه و تداوم هدايت؛ نياز به حوزه و عالمان دين را گوشزد ميکند. تبيين وحي و پيام خدا در برابر سئوالها و شبهه ها، تطبيق آن بر شرايط متنوع و متفاوت جز با حوزه و عالماني حاصل نميشود که به توليد علم مي پردازند و طراوت وحي را براي هر زمان و مکاني حفظ ميکنند. همچنين، ادامه ي حرکت انبياء در تلاوت مستمر آيات حق، تزکيه و تعليم بندگان خدا جز با پرورش رجالي توانمند ممکن نخواهد بود؛ رجالي که آيه هاي حق را بشناسند و با آگاهي ازحالات مخاطبان آيه هاي مناسب را پي درپي بر ايشان تلاوت کنند، رجالي که آلودگي ها و وابستگي را بشناسند و شيوه هاي تزکيه، را بدانند و در به کارگيري مداوم و تدريجي آنها توانا باشند؛ رجالي که نه تنها بر کتاب و حکمت مسلط، بر آموزش پي درپي و گام به گام آن نيز قادر باشند. فلسفه ي وجودي روحانيت و حوزه هاي علميه در دوره ي غيبت، تداوم راه انبياست. شناخت، تبيين و تبليغ دين، پاسخگويي به پرسشها، مشکلات فکري و در نهايت پياده کردن تعاليم حيات بخش اسلام برعهده ي حوزه هاي علميه و روحانيت است. انجام اين وظيفه ها، در همه ي زمانها به طور يکسان نيست. در گذشته، حوزه ها با شمار اندکي از انسانها و با نيازهايي محدود روبه رو بودند؛ امروزه با تحقق انقلاب اسلامي، گسترش جهاني اسلام، اقبال و گرايش روز به روز مردم تمامي نقاط گيتي به دين مقدس اسلام مسئوليت سنگين و بزرگ پاسخگويي به نيازهاي جهاني را متوجه ي حوزه هاي علميه نموده است. به نظر ميرسد.

اين رويکرد نيازمند تحولهاي گسترده و مطلوب در تمامي ابعاد به خصوص مديريت ارتباطات است.

دين مقدس اسلام، داراي ويژگي جهان شمولي و پاسخگويي به نيازهاي همه ي زمانها است از اينرو حوزه هاي علميه که در عصر غيبت مفسر و مروج احکام شريعت اند بايد به افقها و چشم اندازهاي آينده نگريسته و خود را آماده ي اين تحولهاي بنمايند. نيازهاي عميق و گستردهي حوزه در سطح جهاني نيازمند شرايط مطلوب و برازنده بر نظام حوزه اي است.

 

حوزه هاي علميه و رسالت جهاني تقريب

با مروري اجمالي بر آيه ها و روايات مشخص ميگردد، فعاليت و مأموريت حوزه هاي علميه بنا بر رسالتشان، انسانها در کل گيتي هستند و هيچگونه، مرز جغرافيايي و سياسي آن را محدود نميسازد.

همچنان که امام خميني(ره)، بنيانگذار انقلاب اسلامي و رهبر فرزانه انقلاب، بر رسالت جهاني حوزه هاي علميه تأکيد دارند.حوزه هاي علميه جهت تحقق آرمان خود برقراري نظام جهان شمول اسلام، تشکيل امت واحده ي جهاني در سراسر گيتي باپيشوايي صالحان و مستضعفان، با تبلور ارزشهاي اسلامي در زندگي بشر، آزادي کامل انسان از انواع قيدها، اسارتها فکري، زائد، مخرب، پايان مناقشه ها و رفع مخاصمات، تأمين ثبات، آرامش، امنيت در جوامع نيازمند حضوري توانمند در سطح ملي و فراملي است.

 

رسانه

هر ابزاري که موجب تأثير در حواس گردد (Media) رسانه ابزارهاي رسانه  شناخته ميشود  ميتوان به عکس، منبر، تلويزيون، اينترنت، راديو، کتاب، روزنامه، مجلات، سينما و ماهواره اشاره کرد که مي تواند نقش بسزايي در امر کسترش تعليمات اصيل اسلامي باتاکيد بر حوزه ي دين و حوزه هاي علميه داشته باشد.

کارکرد رسانه در حوزه ي دين و حوزه هاي علميه

بهره گيري متناسب حوزه هاي علميه از رسانه راه را براي تحقق هدفهاي زير هموار خواهد ساخت:

افزايش بينش و بصيرت الهي مردم

امر به معروف و نهي از منکر

ايجاد وحدت  و کاهش اختلافات

ايجاد وحدت و همبستگي در اديان توحيدي

ترويج حق و مقابله با باطل

آزادي انسان از هرنوع اسارت

رهايي انسان از ظلمت و هدايت به روشنايي

ايجاد جامعۀ متقين

اقامۀ سنتها و حدود الهي و منکوب شدن بدعتها و انحرافات

مقابله با تبليغات مسموم عليه معارف الهي

حمايت از مظلومان ،مخالفت با ستمگران ،زياده خواهان و مستکبران

 ايجاد حکومت جهاني اسلام

 حضور در سراسر گيتي

معرفي اسلام و حکومت اسلامي در سراسر گيتي

مقابله با تهاجم فرهنگ مبتذل مادي و غيرالهي

ضرورت وحدت و گفتگو در حوز ه هاي علميه

با توجه به آنچا در ايضاح مفهومي و پرداختن به مفاهيم عمده در اين بحث بدان اشاره شد، وحدت ميان مسلمانان که زمينه‏ساز متقابل گفتگو مي‏باشد، ضروري به نظر مي‏رسد. جوامع امروزي چند مذهبي، چند مليتي و چند فرهنگي، بدون گفتگو و همکاري مشترک قادر نيستند تا مايه خير و برکت براي انسان‏ها و اجتماعات باشد. ضروري است گفتگو به عنوان برکتي از جانب خداوند، محور زندگي و فعاليت همه اديان و مذاهب مختلف قرار گيرد. آنچه به زندگي روزمره انسان‏ها و در فعاليت و روابط آن‏ها قوت‏بخش و باعث استحکام و ماندگاري و تعامل دوجانبه و چندجانبه آن‏هاست، گفتگوست.(حسين خاني و رجايي نژاد،1394،ص18)

 

گفتگو، محور شناخت

در ضرورت و اهميت گفتگو بين مذاهب مي‏توان گفت با گفتگوست که شيعه و سني  در حوز ه هاي علميه  به اين درک مشترک مي‏رسند که آن‏ها نه تنها خداي واحد و يگانه را مي‌پرستند، قرآن و پيامبر مشترک دارند، بلکه داراي نقاط مشترکي هستند که به جاي دور کردن و تفرقه بين آن‏ها موجب نزديکي بين آن‏ها مي‏شود. در حقيقت، پيروان مذاهب مختلف به طور عام، و شيعه و سني به طور خاص، به تبعيت از اصل مهم و ضروري گفتگو، اقدام به برگزاري گردهمايي‏ها، ديدارها و کلاس‏هاي درس و مطالعات مي‏کنند تا به شناخت بهتر از يکديگر نائل شوند و بر اساس اين شناخت بر ارزش‏هاي معنوي مشترک تأکيد کنند.

"علاج اصلي، براي امروزِ دنياي اسلام، «اتحاد» است؛ علما و روشنفکران اسلام مي‌بايست منشور وحدت اسلامي را تنظيم کنند؛ منشوري تهيه کنند تا آدم کج‏فهمِ متعصبِ به فرقه‏‌هاي اسلامي، نتواند آزادانه، جماعت کثيري از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام کند؛ تکفير کند ."(بيانات رهبري، 17/1/86).

 

موانع وحدت و گفتگو

بحث از موانع وحدت و گفتگوي مذهبي، همواره از مهم‏ترين محورهاي بحث ميان شيعه و سني بوده است؛ به گونه‏اي که بزرگان هر دو مذهب، شناسايي اين موانع را پايه‏گذار مراحل بعدي و در نهايت، ايجاد گفتگو بين دو مذهب قلمداد مي‏کردند.

گفتمان علمي و تبادل آراء با تاکيد نقش علماء در حوزه هاي علميه

اولين و مهم‌ترين راهکار جهت هم‌گرايي مسلمانان در عرصه بين‌المللي، گفتمان علمي علماء در حوزه هاي علميه  است، بدين معنا که نظريه پردازان و عالمان ديني، فرقه‌هاي اسلامي در کنار هم قرار گرفته، گفتگوهاي علمي انجام دهند. در اين گفتگوها بر مسائل مشترک تأکيد نمايند و با اصول و مباني يکديگر آشنا شوند؛ زيرا عدم آشنايي کامل، ريشه بسياري از بدبينيها است. وقتي که قرآن کريم در آيه «فَبَشِّرْ عِبَادِ. الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر، 17و18) مسلمانان را به گفتگوي مسالمت‌آميز با کفار و اهل کتاب براي رسيدن به حقيقت دعوت مي‌نمايد، بر مسلمانان به طريق اولي لازم است که اختلافات خود را از طريق گفتگوي سالم و رعايت آداب آن حل و فصل کنند؛ زيرا در سايه جهاد علمي مسلمانان خواهند فهميد که اختلاف‌نظر در برخي از مسائل فرعي و فقهي، ضرري به وحدت ديني آنها وارد نخواهد ساخت (گروهي از نويسندگان، ص143).اين معرفت را علاوه بر گفتمان علمي، مي‌توان با تبادل محصولات مذهبي که به نوعي با هنر نيز ممزوج باشد، شبيه فيلمهاي تلويزيوني و سينمايي و يا پديده‌هاي هنري ديگر توسعه داد.

 

اختلاف و تفرقه ميان مسلمين

بحث اختلاف و تفرقه بين مذاهب اسلامي، نه براي امروز، بلکه از دوران‏هاي پيشين نيز در ميان امت اسلامي و در ميان مذاهب اسلامي وجود داشته و مانع از گفتگوي مذهبي بين آن‏ها بوده است؛ برخي بر آن بودند که اين مشکل را به گونه‏اي حل کنند. چنان که براي نمونه علامه محمد حسين کاشف‌الغطاء، که به حق يکي از مناديان اصلي وحدت و گفتگوي بين مذاهب بود، با نگارش کتاب‏هايي چون الدين و الاسلام، المراجعات و مقالاتي چون جمعيت تقريب بين مذاهب اسلامي و مقاله الاجتهاد في الشريعه در مجله رساله الاسلام، نقش بسيار مهمي در ايجاد وحدت ميان مسلمين؛ اعم از شيعه و سني ايفا کرد.

کاشف الغطاء در مقدمه‏اي که براي کتاب اصل الشيعه و اصولها نوشته، به ضرورت وحدت اشاره کرده است. وي در اين مقدمه، ضمن تبيين اهميت وحدت و ضرورت آن در نگاه عقلاي جهان، به تلاش مصلحاني که پيش از وي منادي وحدت بودند، نيز اشاره و از تلاش‏هاي آن‏ها تجليل کرده است. به باور کاشف‌الغطاء «امروز، بيماري خطرناک مسلمانان، پراکندگي و عدم انسجام آن‏هاست و تنها داروي حيات‏بخش براي آن‏ها و همين طور براي گذشتگان، اتحاد و اتفاق و همکاري با يکديگر و به دور افکندن تمام عوامل عداوت و کينه و دشمني بوده و خواهد بود»(کاشف الغطاء، آيين ما، 42-41).

وي همواره خواهان کنار گذاشتن اختلافات و تفرقه از سوي مسلمانان و متحد شدن آن‏ها در برابر دشمنان بود تا بدين وسيله دشمنان نتوانند از اختلاف ميان مسلمين سوء استفاده کرده و به دين اسلام ضربه بزنند. وي که همواره تأکيد مي‏کرد که اسلام بر دو پايه استوار است: کلمه توحيد و توحيد کلمه، به طرق مختلف، پيام‏هاي دعوت کننده به وحدت خويش را به مسلمانان يادآور مي‏شد. در يکي از پيام‏هاي اين مرجع شيعي وي هدف خود را از وحدت و تقريب ميان مسلمانان، نزديک کردن مسلمانان به يکديگر و کنار گذاشتن اختلافات فقهي بيان مي‌کند (بي آزار شيرازي، 88). کاشف‌الغطاء با تبيين اتحاد و وحدت ميان فرقه‏هاي اسلامي و ميان مسلمانان، بر جدي گرفتن اين مسئله از سوي مسلمين تأکيد شديد داشت. تا آنجا که جنگ‏هاي صليبي، حمله مغول‏ها به امپراطوري اسلامي و نفوذ استعمار نوين غربي در جهان اسلام را معلول فقدان اتحاد ميان مسلمانان مي‌دانست. در نتيجه، تلاش وي در دفاع از تشيع و شناساندن آن نيز به انگيزه از بين بردن و زدودن غبارهاي سوء تفاهم ميان دو مذهب بزرگ اسلامي و نزديک‏تر ساختن آن‏ها بود(رجبي، 386). وي که دلسوزانه، قضيه وحدت و اتحاد اسلامي را ميان مذاهب اسلامي و کشورهاي اسلامي دنبال مي‏نمود، با بيان اين مطلب که اگر مسلمانان، همدست بودند، اين همه ممالک بزرگ را از دست نمي‏دادند و هفت دولت بزرگ اسلامي در برابر ملتي کوچک شکست نمي‏خورد. اختلاف و جدال ميان مسلمين را در شرايطي که دشمنان از هر سو مسلمانان را احاطه کرده‏اند، حرام مي‏دانست و معتقد بود: بر تمام فرق اسلامي لازم است که جدال‏ها و اختلافات را کنار گذارند؛ چه اگر اين عمل ذاتاً حرام نباشد، مسلّماً در اين زمان که دشمن از هر طرف، ما را احاطه کرده، حرام است(بي آزار شيرازي، 90-89).نکته مهمي که در بحث از ديدگاه اين منادي بزرگ گفتگوي مذهبي پرهيز ايشان و توجه وي به وحدت‏هاي صوري و تشريفاتي بود که مورد نکوهش و مذمت بود. چنان که ايشان به يکي از تجمعات براي ايجاد وحدت در شهر قدس با عنوان مؤتمر بزرگ اسلامي اشاره کرده و مي‏نويسد: در آن روز، جمعي از بزرگان جوامع اسلامي براي بررسي مسائل مهم و حياتي مسلمين و مبادله مراتب دوستي و محبت، بدون توجه به اختلاف مناطق جغرافيايي و نژاد و مليت و مذهب، در آنجا گرد آمده بودند. اجتماعي که در نوع خود، بي‏نظير و چشم تمام مسلمانان به آن دوخته شده بود، ولي علي‏رغم اين مجاهدت‏ها و فداکاري‏ها که اين بزرگان براي نيل به هدف مذکور و پاشيدن بذر اتحاد در افکار عمومي مسلمانان به اميد اين‌که روزي نهال برومندي گردد و همه از ثمرات لذت‏بخش آن، بهره‏مند شوند، هيچ ثمره‏اي عايد نشد (کاشف الغطاء، 43-42). علي‏رغم اين همه رؤياهاي شيرين، تنها به سخن بسنده شد و هيچ قدم مثبت عملي و مفيدي برداشته نشد. تنها به ظواهر پرداختيم و از حقايق دور مانديم. از هر چيز به پوست آن راضي شديم و به مغز اهميت نداديم. به عکس نياکان ما، همان مسلمانان فعال و پرجنبشي که قبل از آنکه بگويند، عمل نشان مي‏دادند و پيش از آنکه حرف بزنند، تصميم مي‏گرفتند (همان، 44).

همان طور که از سخنان کاشف‌الغطاء بر مي‏آيد، ايشان نسبت به وحدت‏هاي صوري و شکلي واکنش نشان مي‏دهد و از همه مسلمانان مي‏خواهد تا به وحدت عملي دست يابند و از تفرقه و جدايي بپرهيزند. قرآن کريم هشدار شديدي درباره اختلاف ميان مسلمين داده و مي‌فرمايد: إِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ کانُوا شِيعاً لَسْتَ مِنْهُمْ في‏ شَي‏ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ (انعام، 159) «اي پيامبر! کساني که در دين خدا جدايي افکندند و به گروه‏هاي مختلف و متخاصم تبديل شدند، هيچ رابطه‌اي با تو ندارند». يعني راه و رسم آن‏ها به کلي از راه و رسم تو جداست، آيين تو آيين وحدت و برادري و اخوت و محبت است؛ نه آيين خشونت و اختلاف. و وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِينَ* مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ کانُوا شِيعاً (روم، 31 و 33) «از مشرکان نباشيد همان‏ها که در دين خود جدايي افکندند و به گروه‏هاي مختلف و متخاصم مبدل شده‌اند»؛ يعني اختلاف در ميان مسلمين، همانند شرک به خداست.

راهبردهاي وحدت و گفتگوي بين مذاهب باتاکيد بر حوز ه هاي علميه:

در بحث از راهبردها پرسش اساسي و مهم اين است که: اتخاذ چگونه موضعي از سوي ما، به عنوان افرادي که پيرو دين و يا مذهبي هستيم، نسبت به آنان که بر راه و روش دين و مذهب ديگري هستند، شايسته است؟ بديهي است که هر پاسخي به اين پرسش در مقام نظري، سرنوشت موضع پيروان يک دين و مذهب را در نوع رفتار، اقدام و عمل تعيين خواهد نمود. با يک دسته‏بندي کلي از مباحث مختلف مطروحه در اين باره و با استخراج نظرات بزرگان و متفکران اديان و مذاهب مختلف، سه نوع پاسخ به پرسش فوق، قابل تصور است:

الف) تقابل؛ به مفهوم ردّ مطلق انديشه ديگر و سپس ردّ قائلين به آن انديشه، از رايج‏ترين پاسخ‏ها به اين پرسش است. در اين شکل از تفکر، پيروان يک دين و مذهب (يا اصولاً يک انديشه)، قوام و تثبيت انديشه خود را منوط به حذف انديشه‏هاي (نادرست) ديگر يا انديشه‏هاي مزاحم يا رقيب مي‏دانند، يا حداقل اين حذف را در راستاي تحکيم موضع خود، عملي مفيد قلمداد کرده، آن را نشاني از وفاداري کامل به انديشه خود قلمداد مي‏کنند. در اين موضع؛ يعني موضع تقابل، آنچه مطرح است، کاستن از حجم گستره نظام فکري ديگر و افزودن به گستره خودي از هر طريق و شيوه ممکن است. در اينجا گفتگو با ديگري مطرح نيست، يا تنها در حدي موضوعيت مي‏يابد که بتوان از آن به عنوان روشي در راستاي کاستن و افزودن فوق سود برد. در نتيجه چنين تفکري، به پيروان ديگر اديان به چشم دشمنان بالقوه‏اي خواهد نگريست که در صورت فعليت، حذف فيزيکي خود وي را در پي خواهند داشت. اين شيوه فکري، در آنجا به عملي خواهد انجاميد که قائلين به آن، از دو دين يا فرقه گوناگون در کنار يکديگر قرار گيرند.

ب) تحمل؛ نيز پاسخي ديگر به جهان کثرت زده فکري بوده است. در اين نگرش، نبايد با متفکران مذهب رقيب، مقابله حذفي داشت؛ چرا که شرايط و يا قوانين حاکم اجتماعي چنين اقتضا مي‏کند. براي ايجاد جامعه‏اي آرام و جهاني مورد پسندتر، براي ايجاد زمينه زندگي آرام و بي‏نزاع خودمان و به منظور عدم تحريک افکار عمومي، از حق مسلّم خود مبني بر حذف ايشان گذشت کرده، به تحمل ايشان تن در مي‏دهيم و با اکراه براي ايشان، حق حيات و برخي حقوق شهروندي قائل مي‏شويم. بديهي است که اين شيوه فکري، تقابل را نه تنها نفي نمي‏کند، بلکه خود نيز اگر موانعي اجتماعي و سياسي وجود نداشته باشد، به سطح آن فرو مي‏غلتد.

 ج) همزيستي ميان پيروان انديشه‏هاي گوناگون، سومين نوع پاسخ و واکنشي ديگر به پرسش مورد نظر است. در اين ديدگاه، قائلين به انديشه‏هاي گوناگون، اولاً نه تنها همجواري و همراهي و يگانگي را بر تقابل و رويارويي ترجيح مي‏دهند، که آن را از نعمات و آيات الهي مي‏بينند. ثانياً اين همراهي و همزيستي، نه از سر اجبار و اکراه يا تجمل اجتماعي، که از اعتقادي ژرف و اعتمادي قلبي بر مي‏خيزد. به راهبردهاي مهمي اشاره کرد که در بحث گفتگوي مذهبي مي‏توان از آن‏ها استفاده ‏کرد؛ 1) حضور در عبادات و شعائر مذهبي اجتماعي که در ذيل نماز جماعت، نماز جمعه و عيدين، تأکيد بر فريضه حج، تأکيد بر امر به معروف و نهي از منکر، تحقق مي‌پذيرفت؛ 2) تأکيد بر روابط اجتماعي و عاطفي و اخوت ديني در ميان مسلمانان؛ 3) مدارا و اخلاق‌مداري در برخورد با مخالفان که در اين موارد صورت مي‌گرفت: 4) خوش‏خلقي و ملايمت؛ 5) پرهيز از پرخاشگري و ناسزاگويي؛ 6) رعايت ملاحظات عاطفي و مذهبي مخالفان؛ 7) تأکيد بر رعايت حقوق اجتماعي و مدني(آقانوري، 35).

نقش علما و انديشمندان در حوزه هاي علميه باتاکيد بر خطابها و توصيه­هاي مقام معظم رهبري

از بزرگ­ترين ظرفيتهاي معنوي جهان اسلام وجود هزاران انديشمند و عالم فرهيخته­اي است که در اقصي نقاط کشورهاي اسلامي به تلاشهاي علمي و مجاهدت و هدايت امت اسلامي مشغولند، عمده خطابها و توصيه­هاي مقام معظم رهبري متوجه اين طيف از پيکره امت اسلامي است. ايشان درباره نقش عالمان در هدايت و همدردي با مردم مي­فرمايد: «روحانيان و رجال دين‌‌شناس کمابيش در همه جا مرجع فکرى و سنگ صبور روحى مردم بوده‌‌اند و هرجا که در هنگامه‌ تحولات بزرگ، در نقش هدايتگر و پيشرو ظاهر شده و در پيشاپيش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حرکت کرده‌‌اند، پيوند فکرى ميان آنان و مردم افزايش يافته و انگشت اشاره‌ آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. اين به همان اندازه که براى نهضت بيدارى اسلامى داراى سود و برکت است، براى دشمنان امت و کينه‌‌ورزان با اسلام و مخالفان حاکميت ارزشهاى‌‌اسلامى، دغدغه‌‌آفرين و نامطلوب است و سعى مي‌کنند اين مرجعيت فکرى را از پايگاههاى دينى سلب کرده و قطبهاى جديدى براى آن بتراشند» (9/2/1392).

در اين قسمت به رسالت و کارکرد علما و نخبگان جهان اسلام از ديدگاه معظم له مي­پردازيم:

الف) اهتمام علماي شيعه و سني به حفظ وحدت: «من عرض مى‌کنم علماى شيعه و سنى، در هر جاى دنيا که هستند، و از جمله در کشور عزيز ما، بايد مواظب باشند. اين وحدت در ايران، گران به دست آمده است. اين نداى وحدت در دنيا، گران جا افتاده است. اين را آسان نشکنيد! هر که بشکند خيانت کرده است؛ هر که مى‌خواهد باشد. فرقى نمى‌کند سنى باشد يا شيعه» (14/06/1372).

ب) زمان­شناسي علما براي تحقق تقريب: « امروز تقريب يک هدف فورى، يک غرض الهى و يک فکر حياتى است و بايد دنبال بشود. اين خلأ زمان است ـ بيش از همه زمانهاى ديگر ـ ما بايد آن را پر کنيم. خوشا به حال انسانهايى که بتوانند خلأ زمان خودشان را پر کنند؛ خواستِ لحظه را بفهمند و آن را برآورده نمايند. بعضى کارها اگر در لحظه خاصى انجام بگيرد، مفيد است؛ اگر در آن لحظه انجام نگيرد، اى بسا آن فايده را نخواهد داشت» (1/7/1370).

ج) انطباق ديدگاههاي مذاهب و نزديک کردن فتاوي به يکديگر: «علماى اسلامى بايد کوشش کنند. فقها و متکلمان و فلاسفه اسلامى بنشينند آراء را با يکديگر تطبيق کنند و آنها را در مجموعه‌هايى جمع نمايند تا نظرات فِرَق مختلف اسلامى در مجموعه واحد و با نگاه مساعد به يکديگر، در اختيار همه مسلمانان قرار بگيرد. اين، از جمله کارهاى بسيار لازم و ضرورى است ... فِرَق گوناگون مسلمانان سعى کنند خودشان را به يکديگر نزديک کنند و تفاهم ايجاد نمايند و مذاهب فقهى را با هم مقايسه و منطبق کنند. بسيارى از فتاواى فقها و علما هست که اگر مورد بحث فقهى عالمانه قرار بگيرد، ممکن است با مختصر تغييرى، فتاواى دو مذهب به هم نزديک شود» (24/7/1368 و 24/7/1368).

د) گفتگو و مباحثه علماي فرقه­هاي اسلامي براي رفع سوء تفاهمات و تعديل و تقريب فکري: «امروز دنياى اسلام نيازمند اين تقريب است. در اين تقريب غرض اين است که فرقه‌هاى اسلامى، در مقام فکر و اعتقاد به يکديگر نزديک بشوند. اى بسا برخى از تصورات فِرق نسبت به يکديگر، با مباحثه و مذاکره، به استنتاج خوبى منتهى بشود. شايد بعضى از سوء تفاهمها برطرف و بعضى از عقايد تعديل، و بعضى از افکار به طور واقعى به هم نزديک بشود. البته اگر اين بشود، بسيار بهتر از هر شکل ديگر است؛ حداقل اين است که بر روى مشترکات تأکيد بشود. اين گفتگوها و مذاکرات، کمترين فايده‌اش اين خواهد بود» (1/7/1370).

هـ) بهره­گيري از تحقيق و پژوهشهاي يکديگر: «در مرحله فقهى نيز تبادل­نظر بين مذاهب مختلف، در بسيارى از ابواب فقهى، به فتاوى نزديک، بلکه واحدى منتهى خواهد شد. بعضى از فِرق اسلامى، در برخى از ابواب فقهى، تحقيقات و پيشرفتهاى قابل ملاحظه‌اى دارند؛ ديگران مى‌توانند از آنها استفاده کنند. گاهى ممکن است در برخى از احکام و استنباطات اسلامى از کتاب و سنت، نوآوريهايى در اختيار بعضى از فِرق اسلامى باشد؛ ديگران از آن استفاده خواهند کرد و به فتاوى نزديک به هم يا مشترکى خواهند رسيد» (1/7/1370).

و) برگزاري جلسات و انجام کارهاى مشترک: «علماى شيعه و سنى با هم جلسه بگذارند، تفاهم کنند، با هم حرف بزنند. ما کارهاى مشترکى داريم. خيلى خوب؛ شما فقه خودت را تبيين کن، تدريس کن، شما هم فقه خودت را تبيين کن، تدريس کن. شما فقه جعفرى بگو، شما فقه شافعى بگو. عقايدتان را داشته باشيد، اما کارهاى مشترک هم مي­توانيد بکنيد. بنشينند اين کار را بکنند؛ منتها نه در منظر و مرئاى مردم، بلکه در جلسات علمى بنشينند با هم بحث کنند؛ او استدلاش را بگويد، آن استدلالش را بگويد؛ يا يکى قانع مي­شود، يا قانع نمي­شود؛ اينها اشکال ندارد؛ ليکن على‌رغم همه اينها، يک امور مشترکى وجود دارد؛ يک دردهاى مشترکى هست که درمانهاى مشترکى دارد. عالم شيعه در بين مردمِ خود، عالم سنى در بين مردمِ خود نفوذ دارند؛ از اين نفوذ استفاده کنند، اين مشکلات مشترک را برطرف کنند» (20/07/1390).

ز) ارائه و تبيين نمونه­هاي عملي تقريب: «شما مى‌بينيد برجستگان مبارزه با استعمار و استکبار، روى مسئله «وحدت امت اسلامى» تکيه مضاعف کرده‌اند. شما ببينيد سيد جمال‌الدين اسدآبادى معروف به افغانى و شاگرد او شيخ محمد عبده و ديگران و ديگران، و از علماى شيعه مرحوم شرف‌الدين عاملى و بزرگان ديگرى، چه تلاشى کردند براى اينکه در مقابله با استعمار نگذارند اين وسيله راحتِ در دست استعمار، به يک حربه عليه دنياى اسلام تبديل شود. امام بزرگوار ما از اول بر قضيه وحدت اسلامى اصرار مى‌کرد» (25/10/1385).

«نام رهبران و شخصيتهاى برجسته چون سيد جمال‌‌الدين و محمد عبده و ميرزاى شيرازى و آخوند خراسانى و محمود الحسن و محمدعلى و شيخ فضل‌‌الله و حاج آقا نورالله و ابوالاعلى مودودى و دهها روحانى معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از کشورهاى ايران و مصر و هند و عراق در صفحات تاريخ براى هميشه ثبت و ضبط است.
در دوران معاصر هم نام درخشان امام خمينى عظيم چون ستاره‌ پرفروغى بر تارک انقلاب اسلامى ايران مي­درخشد. در اين ميان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غيرمعروف نيز، امروز و ديروز، نقش‌‌آفرين حوادث اصلاحى بزرگ و کوچک در کشورهاى گوناگون بوده‌‌اند. فهرست مصلحان دينى از قشرهاى غيرروحانى همچون حسن‌‌البنا و اقبال لاهورى نيز بلند و اعجاب‌‌انگيز است» (9/2/1392).

«ما در ميان خودمان و در جوامع ديگر، به خصوص بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، مکرر اين را ديده‌ايم که برادران شيعه و سنى کنار هم مى‌نشينند و در مسائل عملى و سياسى و مسائل مربوط به سرنوشت اسلام، طورى با هم تبادل نظر مى‌کنند که اصلاً به يادشان نيست که اين مذهبش چيست و آن مذهبش چيست. ما همواره اين احساس را در خودمان مشاهده کرده‌ايم و در بسيارى از معاشرانمان از اصحاب مذاهب مختلف، اين را ديده‌ايم» (1/7/1370).

ح) تدوين آثار مفيد و جلوگيري از نشر کتب و آثار تفرقه‌انگيز: «يکى از موارد توجه اين مجمع (مجمع تقريب مذاهب) بايد همين مورد باشد. بحث مذهبى بکنند، کتابهاى متعدد بنويسند، استدلالات کلامى بکنند و فضايل مورد نظر خودشان را در کتابها بياورند ـ اين مقوله ديگرى است ـ اما آثارى را که موجب تفرقه، کينه و تعميق بغض است، منتشر نکنند؛ روى اين نکته بايد فکر بشود. ببينيم اين مجمع واقعاً چگونه مى‌تواند به شکل مناسبى بر اين معنا اشراف و نظارتى پيدا کند» (1/7/1370).

«البته يکى از کارهايى که بايد انجام بگيرد، تلاش براى جلوگيرى از نشر آثار تفرقه‌انگيز است؛ چه در محيط شيعى، چه در محيط سنى. الان براى ايجاد بغض و کينه، آثارى نوشته مى‌شود و پولهايى خرج مى‌شود. اگر بتوانيم، بايد جلوى اينها را بگيريم. اين‌گونه آثار، همه‌جا هم منتشر مى‌شود. ما نمى‌گوييم که در ايران مطلقاً منتشر نمى‌شود؛ نه خير، در ايران هم متأسفانه مواردى مشاهده مى‌شود. آثار کينه‌برانگيز و تفرقه‌انگيزى از طرفين منتشر مى‌شود» (1/7/1370).

ط) عدم طرح مسائل تفرقه­انگيز: «بزرگان علما، چه شيعه، چه سنى، چه در ايران، چه در مناطق ديگر، توجه بکنند که اختلافات بين فرقه‌هاى اسلامى نبايد موجب بشود که ما يک جبهه جديدى در مقابل خودمان باز کنيم و از دشمن اصلى که دشمن اصل اسلام و دشمن استقلال و دشمن بهروزى مردم منطقه است، غافل بمانيم» (14/6/1392).

«مبادا دستهاي‌ تفرقه‌افکن‌ و مغرض‌ و يا نادان‌ ـ که‌ گاهي‌ ضرر آدمهاي‌ نادان‌ از آدمهاي‌ مغرض‌ کمتر نيست‌ ـ با حرف‌ و شعار و نطقي‌، ايجاد اختلاف‌ کنند. مغرض‌ و جاهل‌، در نتيجه‌ عمل‌ يکسانند. همه‌ ـ مخصوصاً کساني‌ که‌ زبان‌ و حنجره‌شان‌ براي‌ گفتن‌ و حرف‌ زدن‌ باز است‌ ـ مراقب‌ باشند با هيچ‌ حرکت‌ و اشاره‌اي‌، موجب‌ اختلاف‌ بين‌ مردم‌ نشوند. ... اين‌، اساس‌ قضيه‌ است‌. اگر وحدت‌ با انسجام‌ و استحکامي‌ که‌ تاکنون‌ بوده‌ است‌، محفوظ بماند، مطمئناً اين‌ ملت‌ و کشور به‌ هدفهاي‌ انقلاب‌ خواهد رسيد (19/7/1368).

«همه بايد هشيار باشند؛ ملت ما، زبدگان ما، مبلغان ما، روحانيون پرتلاش و خدوم ما، همه و همه توجه بکنند که حرکتى و اظهارى که به اين نقشه دشمن کمک بکند، از آنها نبايد سر بزند. ... بدانيد آن کسانى که شيعه را عليه سنى و سنى را عليه شيعه تحريک مى‌کنند، نه شيعه را دوست دارند و نه سنى را؛ با اصل اسلام دشمنند. ... دشمن از هر دو طرف تلاش مى‌کند. از يک طرف غالى‌گرى و ناصبى‌گرى را ترويج مى‌کند و شيعه را در چشم سنى، دشمن حقيقى معرفى مى‌کند ـ بعضى از متحجرين دينى هم متأسفانه باور مى‌کنند ـ از سوى ديگر شيعه را به اهانت به مقدسات و ارزشهاى سنى وادار مى‌کند. توطئه دشمن آن است که اين دو مکتب را در مقابل هم قرار دهد. اين اختلاف در جهت از بين بردن هويت يک ملت و در موضوعاتى ايجاد مى‌شود که نبايد بين آنها باشد» (6/12/1381 و 18/10/1385).

ي) تبليغ و ترويج وحدت: «اتحاد را تبليغ کنيد. البته نمى‌گوييم الان اتحاد تحقق پيدا کند. طبيعى است که از حرف و عقيده و اعتقاد تا عمل فاصله ژرفى است؛ ليکن امروز اعتقاداً ترويج تفرق و تشتت مى‌شود که نمونه‌هايش را مى‌بينيد. بايستى با اين مبارزه و مقابله کرد» (13/12/1376).

«امروز بيش از همه چيز، در امت اسلامى اتحاد لازم است. وحدت پيدا کنيم، حرفمان را يکى کنيم، دلمان را يکى کنيم؛ اين وظيفه يکايک کسانى است که در اين امت بزرگ مسلمان قدرت تأثيرگذارى دارند. چه دولتها، چه روشنفکران، چه علما، چه فعالان گوناگون سياسى و اجتماعى، هر کدامى در هر کشورى از کشورهاى اسلامى هستند، وظيفه دارند امت اسلامى را بيدار کنند و اين حقايق را به آنها بگويند» (13/12/1388).

ک) روشنگري و افشاي حقايق: «نخبگان سياسي و فرهنگي و ديني در همه جاي جهان اسلام بايد خود را به افشاي اين حقايق، متعهد بدانند. اين وظيفه اخلاقي و ديني همه ما است. کشورهاي شمال آفريقا که متأسفانه امروز در معرض اختلافات عميق داخلي قرار گرفته‌اند، بيش از همه بايد به اين مسئوليت عظيم؛ يعني شناخت دشمن و شيوه‌ها و ترفندهايش، توجه کنند. ادامه اختلافات ميان جريانهاي ملي و غفلت از خطر جنگ خانگي در اين کشورها، خطر بزرگي است که خسارت آن براي امت اسلامي به اين زوديها جبران نخواهد شد» (2/8/1392).

ل) ايجاد اميد به پيروزي دلهاي مسلمانان: «دنياى استکبار ۶۵ سال است که با همه وجود و توان سعى در اين دارد که واقعيت وجود رژيم صهيونيستى را بر ملتهاى مسلمان تحميل کند و آنها را وادار به پذيرش اين واقعيت کند، و نتوانسته است ... ۶۵ سال است که تلاش مي­کنند نام فلسطين را از يادها ببرند، [اما] نتوانستند. در همين چند سال اخير در جنگ سى و سه روزه در لبنان، در جنگ بيست و دو روزه در غزه، و بار دوم در جنگ هشت روزه در غزه، ملت مسلمان و امت اسلامى نشان داد که زنده است و على‌رغم سرمايه‌گذارى آمريکا و ديگر قدرتهاى غربى، توانسته است موجوديت خود را، هويت خود را حفظ کند و به نظام تحميلى جعلى صهيونيستى سيلى بزند» (29/10/1392).

«غرب و آمريکا و صهيونيسم، امروز از هميشه ضعيف‌ترند. گرفتاريهاى اقتصادى، ناکاميهاى‌ پى‌درپى‌ در افغانستان و عراق، اعتراضهاى عميق مردمى در آمريکا و ديگر کشورهاى غربى ـ که دامنه آن روزبه‌روز گسترده‌تر شده است ـ مبارزات و جانفشانيهاى مردم فلسطين و لبنان، قيامهاى دليرانه مردم در يمن و بحرين و برخى ديگر از کشورهاى زير نفوذ آمريکا، همه و همه حامل بشارتهاى بزرگى براى امت اسلامى و به ويژه کشورهاى انقلابى جديد است» (5/8/1390).

«من عرض بکنم بيدارى اسلامى تمام شده نيست؛ اين‌جور نيست که ما خيال کنيم که حالا با حوادثى که در بعضى از کشورها اتفاق افتاد، بيدارى اسلامى از بين رفت. بيدارى اسلامى يک حادثه سياسى محض نبود که مثل يک کودتايى، مثل يک جابه‌جايى‌اى يکى بيايد و يکى برود، بعد ديگرى بيايد او را از بين ببرد. بيدارى اسلامى به معناى اين بود که يک حالت تنبه و آگاهى و خودباورى با تکيه به اسلام در جوامع اسلامى پديد آمد؛ در شمال آفريقا بر طبق يک اقتضائاتى، در مصر مثلاً يا در تونس يا قبل از اينها در سودان، حوادثى را به وجود آورد؛ در جاهاى ديگر هم اين زمينه بالقوه به طور کامل وجود دارد. اين جور نيست که ما فکر کنيم که بيدارى اسلامى از بين رفته است؛ نه، اين يک واقعيتى در زير پوست ظاهرى جوامع است» (14/06/1392).

 

نتيجه‏گيري

با عنايت به آموزه­هاي ديني و آثار عملي وحدت و انسجام اسلامي، ضرورت اين امر روشن و بديهي است و به نظر مي‌رسد لزوم تلاش براي تحقق عملي وحدت و دوري از تفرقه، جاي هيچ­گونه شک و ترديدي ندارد و محل هيچ نوع تأمل و بحثي نيست. همان‌گونه که وحدت و تمرکز قدرت، ما را در نيل به آرمانها و اهداف مقدس، نيرومند و موفق مي‌کند، پراکندگي و اختلاف هم قواي ما را تحليل مي‌برد و دچار ضعف و زبوني مي‌سازد. چه زيبا گفت آن شاعر که:

صد هزاران خيط يکتا را نباشد قوتي/ چون بهم برتافتي اسفنديارش نگسلد

از آنجا که نقش اتحاد امت اسلامي در زندگي اجتماعي سياسي آنان بسيار کارساز و مؤثر است، مسلمانان مي‌توانند در پرتو آن به هر هدف و کار بزرگي که بخواهند با پيروزي و سرفرازي برسند، بدين جهت وحدت و انسجام ملي و اسلامي از مقوله‌هايي است که از ديرباز مورد توجه عالمان و خادمان به مکتب اهل­بيت(ع) بوده است و تا گسترش واقعي اسلام بر تمام عالم ادامه پيدا خواهد کرد. مصلحان و عالمان زيادي اعم از شيعه و سني به مقوله وحدت اسلامي توجه داشته‌اند که از جمله اين بزرگان مي‌توان به افرادي چون آيت‌الله تسخيري، شيخ‌ محمد عبده، سيد ‌جمال‌الدين اسدآبادي، آيت‌الله بروجردي، شيخ شلتوت، سيد قطب، امام خميني(ره)، مقام معظم رهبري و ... اشاره نمود.

1. بدون ترديد امروز مسئله وحدت امت اسلامي و تلاش براي تقريب مذاهب از مهم­ترين دغدغه­هاي رهبري به منظور جلوگيري از افزايش شکاف بين کشورها و ملتهاي مسلمان  است. در مجموعه سخنان ايشان به ويژه در چند سال اخير موضوع وحدت و بيداري و توطئه و شرارت دشمنان بيشترين کليدواژه را به خود اختصاص داده است.

2. انتظارات و رهنمودهاي ايشان در رابطه با ارائه مفهومي جامع و کاربردي از وحدت و تقريب، اهميت و ضرورت آن، چگونگي تعامل علماي شيعه و سني با يکديگر در سطح ملي و جهان اسلام، نحوه مقابله با نقشه­ها و توطئه­هاي دشمنان و شناساندن ظرفيتهاي امت اسلامي، طرد نفي افراط­گرايي از سوي علماي مذاهب و امت اسلامي و ... مي‌تواند اساس تدوين سياستهاي کلان و راهکارهاي اصولي و مهم براي مسئولان و مديران در اين عرصه باشند.

3. اصلي­ترين عامل به وجود آمدن شرايط فعلي جهان اسلام، دشمنان قسم خورده­اي هستند که به کمتر از نابودي اسلام راضي نمي­شوند. حقيقت غير قابل انکار اين است که امروز دشمنى با اسلام از سوى جبهه استکبار جهانى، دشمنى سازمان يافته و جدى و همه­جانبه است. آنچه که براى استکبار مهم است، اسلام است. مى­خواهند اسلام را بزنند؛ مسئله شيعه و سنى يکى از ابزارهاى مهم دشمنان براى زمين­گير کردن امت اسلامى است. براى آنها شيعه و سنى فرق نمى­کند. هر ملتى، هر جمعيتى، هر شخصيتى که تمسکش به اسلام بيشتر باشد، آنها از او احساس خطر مى­کنند؛ همه کشورهاى اسلامى، از همه دولتهاى اسلامى بايد بصيرت را به کار بگيرند و در شناخت نقشه‌هاى دشمن اشتباه نکنند؛ نخبگان و علماء و روشنفکران وظيفه سنگيني در اين مقطع بر دوش دارند و بايد مردم را از تشديد اختلافات فرقه‌اى و مذهبى برحذر بدارند.

از جمله نتايج و دستاوردهاي پژوهش حاضر مي‏توان به ارائه الگوي متقابل وحدت- گفتگو اشاره کرد. در اين مدل، چنان که بدان اشاره شد، پرداختن به ضرورت وحدت و موانعي که مانع وحدت ميان مذاهب اسلامي مي‏شود، مي‏تواند به عنوان پايه و اساس گفتگوي بين مذاهب مورد توجه قرار گيرد. اگر با احصاي مشکلات و موانع موجود در ميان راه وحدت ميان امت اسلامي، به حل آن‏ها انجاميده شود، مي‏توان به راهبرد گفتگو به مثابه يکي از محورهاي اساسي براي وحدت ميان شيعه و سني نظر کرد؛ چنان که در دوره اخير و از سوي بزرگان شيعه و سني، محافل و مجالس اين چنيني تشکيل شده و بر گفتگوي بين يکديگر تأکيد ورزيده و اين را به عرصه عمل کشانده‏اند.اين عرصه چشم انتظار مطالعات و تحقيقات نظري بسياري است که هر يک مي‏تواند بخشي از آن را حل و فصل کند و به وحدت حقيقي و نه صوري ميان مذاهب اسلامي منجر شود و از اختلافاتي که باعث چشمداشت دشمنان اسلام شود، جلوگيري گردد.

با جمع بندي تمامي عناصر واگرا مانند تفاوت در مذهب و حتي تضاد در منافع و ديدگاه‌هاي سياسي و اقتصادي مي‌توان همواره اميدوار بود که با توسل به اشتراکات ديني بتوان ابتدا در سطح انديشمندان و متفکران جهان اسلام جرياني از گفتگو و هم انديشي را آغاز نمود تا اين راهبرد، زمينه را براي گفتگو‌هاي ميان سران سياسي کشورهاي اسلامي بر اساس اشتراکات ديني و منطقه‌اي فراهم گرداند. يکي از نقاط ضعف پيرامون گفتگوي دنياي اسلام همواره عدم درک مناسب دغدغه‌هاي فکري و امنيتي و... مذاهب اسلامي از يکديگر است، که اين خود بازگو کننده عدم وجود سازوکاري مشخص و سازمان يافته در راستاي نزديکي و گفتگوي ميان تمامي مذاهب اسلامي است که اين نوشتار سعي کرد با برشمردن اشتراکات نيرومند و بنياني ميان تمامي مسلمانان نشان دهد که مي‌توان با تکيه بر اين اشتراکات راه گفتگو و تعامل و در پايان آرمان وحدت ميان مسلمانان را هموار کرد.

 

پيشنهاد ها:

اگر حوزه هاي علميه با نگرش تمدني امام راحل همراه نشوند، مساله تقريب و وحدت جلو نخواهد رفت. مساله اي که خاستگاه مذهبي دارد را بايد مبلغان دين تبليغ کنند. از همين رو ترويج گفتمان وحدت وتقريب  در بدنه حوزوي از مهمترين و با اولويت ترين اقدامات مربوطه است.

1. توليد بروشورها و نشرياتي که تبيين سيره تقريبي اهل بيت عليهم السلام را داشته باشند

2. تبيين نگرش تمدني حضرت امام ومقام معظم رهبري مبتني بر منشور روحانيت و ساير سخنان ايشان با علما و روحانيون با توليد بروشور حاشيه اي بر منشور روحانيت

3. تهيه استفتا از مراجع عظام و نشر استفتاهاي صورت گرفته مرتبط درباره مساله تقريب و وحدت اسلامي و مسائل مبتلا به و همچنين تندروي هاي برخي شيعيان افراطي

4. تهيه نمايشگاه تبيين اثرات سوء افراطي گرايي برخي شيعيان در کشورهاي ديگر و در «تبديل اعتدال اهل سنت به افراطي گري»

5. تشکيل چند درس تخصصي درباره «فقه الوحده» و «نظريه التعايش» و «سيره اهل بيت در مواجهه با مخالفان»

6. توليد کتابچه يا جزوات منبرهاي تقريبي جهت ارائه در مخاطبان شيعه و همچنين مخاطبان سني مذهب

7. تشکيل گروه «مبلغان وحدت» جهت اعزام در ايام هفته وحدت و حضور در مساجد و مدارس و منازل اهل سنت با پيام نفي افراط توسط علما و قاطبه شيعيان و جهت ايجاد صميميت و همدلي اسلامي

8. استفاده از روحانيون معتدل اهل سنت بعنوان سخنران در مدارس علميه جهت طرح مساله حب اهل بيت و دشمني با دشمنان ايشان جهت تغيير تصوير ذهني ساخته شده توسط افراطيون

9. برگزاري دوره هاي فشرده «جريان شناسي فرق تسنن وتشيع» جهت بازشناسي جريانات اعتدالي و افراطي و تغيير تصوير ذهني

10. برگزاري همايش تقدير از چهره هاي علمي و تبليغي حوزه در زمينه تقريب مذاهب و ايجاد همدلي اسلامي و نفي افراط گرايي که در سطح داخلي و خارجي فعاليت هاي موثري داشته اند

11. برگزاري برنامه نمايش فيلم و مستندهاي تقريبي در مدارس علوم ديني.

12. تقويت جريان علمي «فقه مقارن» با رويکرد تقويت ارتباطات علمي و عملي حوزه هاي علميه جهان اسلام

13. دعوت از چهره هاي علمي براي ارائه نظريات جديد خود در جلسات کرسي هاي نظريه پردازي در مدارس علوم ديني.

14. برگزاري اردوهاي بازديد از حوزه ها و مراکز علمي اهل سنت وتشيع ايران و آشناسازي طلاب و اساتيد حوزه هاي علميه شيعه و سني با يکديگر .

15. توليد فلش کارت ها و پوسترهاي حاوي خاطرات و سيره تقريبي علماي بزرگ شيعه وسني جهت نصب در حجره طلاب

16. جهت دهي به مراکز اطلاع رساني حوزوي جهت توجه بيشتر به مساله وحدت اسلامي و تبيين نقش قدرت زاي آن براي امت اسلامي مبتني بر آيه «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم»

17. برگزاري جلسات آموزشي فرق و مذاهب بصورت کاربردي و ميداني براي طلابي که در مناطق مشترک به تبليغ مي پردازند .

18. گنجاندن برخي جزوات و کتب در عناوين درسي دوره سطح .

20. تبيين صحيح حدود و ثغور مقوله وحدت اسلامي و طرد نگاههاي افراطي و تفريطي مبتني بر مباني تشيع وتسنن.

21. تقدير از پايان نامه هاي مقارن و تقريبي حوزه علميه.

 

 

 

 

 

فهرست منابع و مآخذ:

قرآن کريم.

ابن‌منظور، جمال‌الدين محمد بن مکرم، بي‌تا، لسان العرب، بيروت، دارصادر، چاپ اول.

آقانوري، علي، (1387)، امامان شيعه و وحدت اسلامي، قم: دانشگاه اديان و مذاهب.

اميد حسين‌خاني؛ محمد رجايي‌نژاد ،(1394)،حبل المتين،دوره چهارم، شماره دهم (ويژه گفتگوي مذهبي)، ،صفحه 6-21.

آنسف، ايگور( 1381 )، "استقرار مديريت استراتژيک"، عبدالله زنديه، انتشارات سمت.

بي‌آزار شيرازي، عبدالکريم،(1413ق )،«همراه با بنيان‌گذاران تقريب»، تهران، مجله رسالة التقريب، سال اول، شماره اول.

تسخيري، محمدعلي، «کنفرانس مطبوعاتي»،( بهار 1386ش.)،در: «گزارشي از برگزاري بيستمين کنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي»، مجله فروغ وحدت، شماره 7.

جعفريان، رسول، (بي تا)، سيره رسول خدا (ص)، بي جا. موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل بيت.

دهخدا، علي اکبر،دهخدا،(1370)،تهران،انتشارات دانشگاه تهران.

رجبي، محمدحسن، (1379)، علماي مجاهد، قم، مکتب اسلام.

سايت مقام معظم رهبري، www.khamenei.ir.

سبزيان، علي اکبر، (1386)، منشور اتحاد ملي و انسجام اسلامي، قم، انتشارات خادم الرضا.

شهيدي، سيدجعفر، (1378)، تاريخ تحليلي اسلام، تهران، نشر دانشگاهي.

قاموس قرآن، (1421ق )، دمشق، دارالصادر.

کاشف الغطاء، منادي وحدت،  (1384)، گفتگو با عبدالکريم بي آزار شيرازي، قم، آواي بيداري.

کتاب العين، (1388ق )، بيروت، التراث.

گروهي از نويسندگان، (1350ش.)،همبستگي مذاهب اسلامي، تهران، امير کبير.

لسان العرب، (1409ق )، مصر، دار الالحياه.

مطهري، مرتضي، (1389)، شش مقاله، تهران: صدرا.

مکارم شيرازي، ناصر، (1382)، نمونه، قم، اميرالمومنين.

نرم­افزار مجموعه آثار امام خميني(ره) (از سري نرم­افزارهاي مجموعه نور)، بي­تا،تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي.