وحدت و تفرقه در پرتو احکام فقهي قرآن

وحدت و تفرقه در پرتو احکام فقهي قرآن

 

 

وحدت و تفرقه در پرتو احکام فقهي قرآن

 

 

بهزاد مفاخري*

 دانشجوي دکتري تاريخ اسلام دانشگاه مذاهب اسلامي

 

قال رسول الله صلي الله عليه وآله :

اِذَا التَبَسَت عَلَيکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّيلِ المُظلِمِ فَعَلَيکُم بِالقُرآنِ .

 هنگامي که فتنه ها، هم چون پاره هاي شب تاريک، شما را در خود پيچيد، برشماست

 که به قرآن تمسک جوييد. اصول کافي ج2ص459

چکيده

 اوضاع آشفته مسلمانان و اختلاف ودشمني کشورهاي اسلامي با يکديگر، آتش جنگ را بدان حد شعله ور کرده که امت اسلامي را به ورطه نابودي کشانده است. اين شرايط تعبير حديث « اِذَا التَبَسَت عَلَيکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّيلِ المُظلِمِ فَعَلَيکُم بِالقُرآنِ. » را تداعي مي­کند. لذا زمان آن فرا رسيده که براي رهائي امت اسلام از تاريکي فتنه ها، دعوت واعتصموا بحبل الله را لبيک گفته؛ و درمان خويش را در آن جست. اتحاد که «انسجام و يگانگي امت مسلمانان در انتخاب راه و هدف مشترک، » را معنا مي دهد، از نظر قرآن امري واجب است واختلاف که جزسستي وازدست رفتن عظمت مسلمانان و نابودي امت اسلام چيزي به ارمغان نمي­آورد، امري حرام، لذا بر امت اسلامي واجب است که حدود واجبات و محرمات الهي را نگه­دارند.

واژه هاي کليدي: قرآن، وحدت، اختلاف، امت اسلامي

مقدمه

 امروزه دنياي اسلام را تاريکي فتنه­ها همچون شب تاريک چنان دربرگرفته که ادامه حيات مسلمانان را به مخاطره انداخته است.تهاجم دنياي غرب به مسلمانان از يک سو و عدم احساس مسئوليت مسلمانان نسبت به همديگر از ديگر سو، و نيز تفرقه افکني و قتل عامهاي کينه توزانه دسته جمعي و تهاجم مرگبار با سلاحهاي پيشرفته و مدرن و سکوت مجامع بين المللي نشان از اختلاف و تفرقه خانمانسوزي دارد که مي­رود امت اسلامي را به ورطه نابودي بکشاند و اين امر تمسک به قرآن را ضروري تر مي سازد و همواره اين پيام را مي دهد که هم اکنون حيات و عزت مسلمانان درگروبازگشت به قران و ارج نهادن توصيه­هاي دلسوزانه پيامبر(ص)است. در ميان آيات روشنگر قرآن توجه به دو مفهوم وحدت و اختلاف و ارتباط اين دو واژه با سعادت جمعي امت فارغ­ از عوامل بيروني اختلافات و تفرقه ميان اعضاي امت ( دخالت بيگانگان)، مي­تواند راهگشاي درک اهميت وحدت و پرهيز از تفرقه در جهت نيل به سعادت فردي و به تبع آن سعادت جمعي امت باشد.

 دين اسلام براي سعادت انسان ظهور کرد تا بشر را به سوي سعادت واقعي رهنمون باشدو در اين راه با ديد جهانشمول خود همه مرزهاي نژادي، سياسي، جغرافيايي، فرهنگي و... را درنورديد و همه انسانها را فارغ از همه اين مرزبندي­ها تحت لواي مفهومي جديد با نام« امت » با مرزهاي اعتقادي و چهارچوب تعريف شده فردي واجتماعي پديد آورد. و در اين ميان با دستورالعمل­هاي فردي، و اجتماعي خويش راه سعادت دنيا و آخرت را فراروي بشر نهاد.

 امت تازه تاسيس يافته اسلام با رهبري پيام آور اين امت ـ محمد (ص ) ـ به عنوان آخرين فرستاده خدا، راه خود را بازيافت و با پي­ريزي تمدني نوين، تاريخ بشر را ـ که به سوي انحطاط و سقوط پيش مي­رفت ـ وارد مرحله جديدي نمود. کتاب آسماني قرآن به عنوان سند معتبر وحياني از جانب خداوند راه و شيوه زندگي اين امت را در ابعاد فردي و اجتماعي در جهت نيل به سعادت اخروي در کنار سعادت و آباداني دنيا ترسيم نمود.

 ايمان، اسلام، مومن و مسلمان مفاهيم کليدي در ورود شخص به امت اسلامي هستند که قران چهارچوب آنها را تعريف کرده و ايمان سنگ بناي همه آنها به شمار مي­رود که عبارتست از« آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ [۲۸۵/ بقره] اين آيه به دو مورد از اصول سه گانه کلي ايمان ( مورد اتفاق همه مسلمانان) يعني توحيد، نبوت و معاد اشاره دارد که از آنها به اصول دين تعبير مي­شود. و هرکس به اين امور اعتقاد داشته باشد اصطلاحا ايمان آورده و چنين شخصي مومن ناميده مي­شود. شخص مومن براي ورود به امت اسلامي بايد فروع دين را که عبارتند از شهادتين، نماز، روزه رمضان، حج و جهاد و شامل يک سري اعمال واداب خاص مي­شود، به جاي اورد. که ترک آنها شخص را از دايره اسلام ودر مرتبه بالاتر از ايمان خارج مي­کند.

 بخش زيادي از آيات قران شامل يک سلسله احکام فردي و اجتماعي مرتبط با ايمان و اسلام است که در کنار يک سلسله مفاهيم اخلاقي، نظام ارزشي خاصي را شکل مي­دهند که فرد، فرد امت ملزم به اجراي اين فرامين هستند. وجود نظام تنبيه و تشويق در پرتو ايمان به روز قيامت و بهشت و جهنم ضمانت اجراي احکام فردي و وجود نظام حقوقي در چهارچوب حکومت اسلامي ضامن اجراي احکام اجتماعي است. که همه اين برنامه­ها در جهت نيل به سعادت فردي و به تبع آن سعادت جمعي در دنيا و آخرت است.نظام فقهي اسلام هم احکام فردي و اجتماعي مستخرج از قران و سنت را پوشش داده و وجوب و استحباب و يا حرمت مسائل را بر پايه اوامر و نواهي قران مشخص مي­سازد. در نگاه کلي هرآنچه در قران بدان امر شده حکم وجوب و هرآنچه از آن نهي شده حکم حرمت براي آن ثابت شده است. مانندوجوب نماز و حرمت غيبت و ربا. اين نکته را هم بايد اضافه نمود که وجوب و حرمت هرکدام از امور ياد شده، فلسفه خاص خود را دارد،وراي امور واجب خير و برکتي نهفته است که عايد انسان شده و مفسده حاصل از برخي امور مانند غيبت و زنا موجب حرمت آنها گرديده است.به همين دليل ترک امور واجب و ارتکاب عمل حرام هردو عقاب در پي داشته و مستوجب عذاب الهي خواهد بود. از آنجا که به نظر مي­رسد قرآن براي حفظ وحدت و يکپارچگي امت اسلام آنان را امر به حفظ وحدت کرده و از تفرقه و پراکندگي به شدت نهي کرده است، اين نوشتار بر ان است تا مفاهيم مرتبط با وحدت و همدلي و يا اختلاف و تفرقه را با توجه به خيرو برکت و يا مفسده حاصل از آنها در چهار چوب احکام فقهي بررسي نمايد، تا يکي از راههاي برون رفت امت از پراکندگي و دشمني در سايه احکام تعالي­بخش قرآن تبيين گردد.

01مفهوم واژه وحدت

 راغب اصفهاني مي­گويد: «وحدت» از «واحد» گرفته شده و واحد در حقيقت شيء است که به طور قطعي جزء ندارد، سپس بر هر چيزي اطلاق شده و توصيف به وحدت مي گردد،[راغب اصفهاني/ مفردات/ 757 ] و در کاربردهاي فارسي نيز يگانگي، يگانه شدن و تنهايي را معنا مي دهد.[دهخدا/ لغت­نامه؛ 48 /132]

 اتحاد، مفهوم يکي شدن دو چيز يا چند چيز را مي رساند.[الخوري/ اقرب الموارد؛ 2/1432] يگانگي داشتن، يگانگي کردن، يکرنگي، يکدلي و يک جهتي در مفهوم اتحاد نهفته است.[دهخدا/ همانجا] واژه متحد به معناي يکي شده، پيوسته و متفق است.[همان]

 اما واژه «اتحاد» و«وحدت» که روابط اجتماعي انسانها و امت مسلمان را گوشزد نمايد، در قرآن نيامده است، ولي همين معنا در قالب الفاظ ديگر به شکل واضحي بيان گرديده است. آنچه در قران در ارتباط با روابط جامعه مسلمانان آمده با عناوين کلي چون اسلام در برابر کفر، مسلمان و مسلمانان در برابر يهود و نصاري،[ال عمران/ 67] مسلمانان در مقابل فرقه هاي باطل ديگر،[بقره/ 132 و 133 ؛ آلعمران 84 ] مسلمانان در برابر شقاق ،[بقره / 136 -137 ] مسلمانان در مقابل اهل کتاب،[آل عمران / 64 ؛ عنکبوت/ 46 ] مسلمانان در برابر فرعونيان،[يونس/90 ]مسلمانان در مقابل کفار،[نحل/89] مسلمانان در برابر شرک به خدا،[انعام/163؛ يونس/72] ايمان و اسلام در برابر اعراب[حجرات/14] و مسلمانان در برابر مجرمان،[قلم/35] به کار رفته است.

 کاربرد واژه هاي «مؤمنين» و «مؤمنون» در مقابل «کافرون» و «کافرين»،[آل عمران/28؛ نساء 141؛ مائده /54] و همچنين کاربرد ايمان در برابر کفر،[بقره/ 108؛ مائده/5؛ توبه/23؛ نحل/106؛ سجده/29] نيز در قرآن فراوان به چشم مي خورد که به شکل تلويحي ناظر به واحد بودن و وحدت اسلامي است. و مسلمانان را مجموعه اي متحد و همسو و همرنگ در برابر مجموعه هاي پراکنده و متشتت ديگر قرار مي دهد.

 اما واژه ديگري که در قرآن هم بر جمعيت اسلامي و هم بر اديان ديگر، اطلاق شده است و به نظر مي رسد مفهوم و ملاک وحدت را بيش از هر عنوان ديگر در بردارد، واژه «امت» است که در چند جاي قرآن کريم آمده است.[بقره/ 143، يونس/ 47] براي کلمه امت چند معنا ارائه گرديده است، که برآيند همه آنها به معناي جماعتي است که داراي هدف و مقصد مشترک بوده و اين هدف و مقصد واحد رابطه واحدي ميان افراد ايجاد کند، اين جاعت داراي يک رهبربوده و از يک مرام و مکتب پيروي مي کنند. [طباطبايي/الميزان 2/185؛ مکارم/نمونه 1/47 ]

كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ [ ال عمران/ ۱۱۰ ] در اين آيه خداوند امت اسلامي را با ذکر يکي از ويژگي­هاي آن يعني امر به معروف ونهي از منکر، بهترين امت معرفي مي­کند.

 قرآن ضمن اينکه يکي از اهداف پيامبر را «امت سازي» مي نامد، امت اسلامي در عصر پيامبر را بهترين امت و جامعه اي دانسته است که تا آن زمان تشکيل شده بود. [بقره / 143]

 از ويژگي هايي که قرآن براي امت نمونه و شاهد بيان مي کند، اين است که بر کارهاي يکديگر نظارت دارند، امر به معروف و نهي از منکر مي کنند، [آل عمران/ 104] تعاون بر خير و تقوا در ميان ايشان اصالت دارد: (وَ تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التّقْوي)، برادري ايماني در ميانشان به اندازه اي است که از خود مي گذرند و ايثار مي کنند، در جستجوي وضعيت يکديگر به تجسس و جاسوسي اقدام نمي کنند، غيبت و تهمت و افترا در ميانشان نيست، اختلافات کلي و جزئي را با حکميت و يا رجوع به قانون حل و فصل مي کنند، در ميانشان شمشير قضاوت نمي کند، جان و مال و آبروي يکديگر را محترم مي شمارند، امنيت اقتصادي، سياسي، اجتماعي را براي يکديگر و جامعه فراهم مي آورند، عوامل پديد آورنده آرامش و آسايش در جامعه را تقويت مي کنند، در همه امور اصل بر تقوا و عدالت و قسط نهاده مي شود، عفو و گذشت را حتي در مورد قاتل در نظر مي گيرند و اصالت را به قصاص و قتل نمي دهند؛ هر چند قصاص و امور ديگري از اين دست حقشان است و به يک معنا از حق خويش براي تقويت همبستگي مي گذرند، اصول همدلي و همراهي را در خود تقويت مي کنند، از يکديگر انتقام نمي گيرند و ... .

 قرآن افزون بر اينکه به مسئله اتحاد از ديدگاه اجتماعي آن نگريسته و بر اهميت آن در ميان انسان ها و اديان توحيدي و مؤمنان واقعي تأکيد کرده است، پيوندها و همبستگي امت اسلام و مؤمنان را نوعي «تصرف الهي» برمي شمارد.

 امروز با توجه به اوضاع جهان اسلام، معروفي بالاتر از وحدت و يک­دلي و منکري بالاتر از تفرقه خانمانسوز نيست که هستي و کيان امت اسلامي را نشانه رفته است. منکر و مفسده­اي بالاتر از اين وجود ندارد که اعضاي امت واحده اسلامي با دشمنان عليه برادران ديني خود متحد شده و کشتن يکديگررا با سلاحهاي ساخت آنها راهي براي رسيدن به بهشت تصور مي­کنند، و اين خود به تعبير قرآن گمراهي آشکار است. قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا / الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا / أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا [کهف / 103 ـ 105] بگوآيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم/ آنانكسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند/آرىآنان كسانى‏اند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد. اين آيه مصداق بارز جريان­هاي تکفيري است، که کشتن ساير مسلمانان را واجب دانسته و آن را وسيله اي براي رسيدن به بهشت و جوار رحمت الهي مي­پندارند، با ين تفکر الحادي جنايات فجيعي مرتکب شده و زنان و کودکان بي­گناه را در بازارها و مساجد به خاک و خون مي­کشند، و آن را عمل صالح مي­پندارند، به راستي که گمراهي بالاتر از اين وجود ندارد.

 إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ [انبياء / 92]وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ[مومنون /۵۲] در اين آيات رابطه امت واحده با پروروگار تقوا و عبوديت است، يعني امت واحده در مسير کمال خويش بايد طريق عبوديت پيموده و تقواي الهي کسب کند. اما اگر اين امت، وحدت خويش را وانهد، از مسيرعبوديت و تقوا خارج گشته و ديگر امت واحده نخواهد بود، که بتواند مسر کمال را طي کند.

بنابراين، با توجه به اين عناوين کلي در قرآن کريم و همچنين با در نظر گرفتن مفهوم امت، وحدت و اتحاد مسلمانان عبارت خواهد بود از: ارتباط و انسجام و يگانگي امت اسلام به عنوان يک کل واحد، صرفنظر از برخي اختلافات مذهبي، رنگ و نژاد و زبان، درانتخاب شيوه و روش واحد براي نيل به اهداف اساسي ديني، اجتماعي و سياسي واحد در برابر دشمنان مشترک.

2ـ آياتي که امر به وحدت مي­کنند:

الف)وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [ال­عمران/103]  اي کساني که ايمان آورده­ايد، دسته جمعي به ريسمان خدا چنگ بزنيد و اختلاف و تفرقه را کنار بگذاريد، و نعمت خدايي را که ميان شما الفت برقرار کرد، در حالي که دشمن همديگر بوديد، به ياد بياوريد.

اين آيه به طور جدي ضرورت اتحاد و همبستگي، ميان مسلمانان را مطرح مي کند.

واژه «حبل»، در اصل به معناي وسيله اي است که انسان توسط آن به مقصد و حاجت خود برسد، مانند ريسماني که انسان با چنگ زدن به او خود را از تهِ چاهي و مانند آن نجات دهد.[رشيد رضا/ المنار،2/280]

در اين آيه شريفه چند نکته اساسي زير در جهت انسجام بخشي مسلمانان ذکر شده است:

يک: جمله «واعتصموا بحبل الله...» تمثيل،[طبرسي/ مجمع البيان،2/803] يا استعاره تمثيليه است؛ زيرا حالت و موقعيت مسلمانان در تمسک آنان به کتاب الله و يا در متحد بودنشان و هم پشت و يار بودنشان نسبت به يکديگر، تشبيه شده است به حالت چنگ زدن کسي از مکان بلند، به ريسمان محکمي که مايه امنيت است و از سقوط او جلوگيري مي کند.[رشيد رضا /همانجا]

فخر رازي اين رابطه شباهت را اين گونه به تصوير مي کشد:

 کسي که از مسير بسيار خطرناک و پرتگاه هولناکي عبور کند، همواره هراس دارد از آن پرتگاه که انتهاي آن ناپيداست سقوط کند، ولي با گرفتن طنابي که دو طرف آن در جايي محکم و استوار است، با اطمينان خاطر از آنجا عبور مي کند و خود را به مقصد مي رساند. مسير و طريق سعادتي که خداوند در اين آيه پيشنهاد مي کند شبيه همان مسير خطرناکي است که تمسک به کتاب خدا (و اسلام) باعث نجات مي شود.[فخر رازي/ تفسير الکبير، 4/151]

دو: خداوند نحوه تمسک و چنگ زدن به اين ريسمان محکم را با واژه «اعتصام» که از ريشه «عصمت»است بيان کرده است؛ با اينکه مي شد آن را با کلمه « تمسّکوا» و يا عبارتهاي ديگر اظهار نمايد. چنين تعبير لطيف و زيبايي اين نکته را به ما مي فهماند که اگر مسلمانان با وحدت و همدلي تمام و عاري از هرگونه اختلاف و غرضهاي سوء، به حبل الله چنگ بزنند، بايد بدانند که از آفتها و لغزشها در امان مانده و بيمه شده اند. به قول سيدقطب، اعتصام به اين نعمت است که خداوند بر مسلمانان صدر اول منت نهاده است. لذا صرف تجمع به هر شکلي مطلوب نيست، بلکه بايد بر اساس عصمت باشد.[سيد قطب/ في ضلال القران، 2/25]

سه: جمله «واعتصموا» (متمسک شويد)، از يک طرف در قالب «فرمان» و دستور بيان شده و از سوي ديگر به صورت «خطاب جمعي» به ملت مسلمان است. از طرف ديگر، همان فرمان عمومي را با کلمه «جميعاً» تأکيد کرده است تا بفهماند که اولاً اين تمسک بايد دسته جمعي و از سوي همه مسلمانان صورت گيرد؛ ثانياً چون در آيه شريفه هيچ قيد زمان و مکاني لحاظ نشده، اين تمسک وقتي در حالات اجتماعي و سياسي مسلمانان تأثير مثبت مي گذارد که در طول تاريخ و در همه شرايط انجام گيرد.[همانجا]

 نکته قابل تأمل اينکه شأن نزول آيه شريفه که دو قبيله «اوس» و «خزرج» اند، اين خصوصيت را داشته اند که به طور دسته جمعي به «حبل الله» متمسک شده اند و از اين قضيه زماني نگذشت که آثار سعادت و حلاوت نعمتهاي الهي در زندگي براي آنان پديدار گشت.[طباطبايي/ الميزان، 3/576]

شايد همين نکته در آيه باعث شده که عده اي از مفسران بر اساس رواياتي«حبل الله» را به «جماعت» تفسير کرده اند[سيوطي/ الدر المنثور، 2/107] و گويا خواسته اند بگويند: جماعت خود ريسمان محکم الهي است و کساني که همدست و همسو باشند، نجات يافته اند.

زمخشري، نيز آيه را اين گونه معنا مي کند: «دسته جمعي به خدا استعانت کنيد و خود را به او استوار نماييد و اختلاف و تفرقه نکنيد.»[زمخشري/ الکشاف، 1/450]

چهار: نکته جالب تر اينکه در آيه شريفه اتحاد و همبستگي يا رفع اختلافات و درگيري ميان پيروان اسلام يا تمسک به حبل الله تعبير به «نعمت» شده است.

پنج: هرچند شأن نزول آيه دو قبيله اوس و خزرج است،[همانجاها] ولي خطاب آيه شريفه به عموم مسلمانان است (واعتصموا.. جميعاً). طبيعي است که خوان اين نعمت الهي همچنان گسترده است و کافي است مسلمانان از خود اين شايستگي و کفايت را به نمايش بگذارند و از اين نعمت بزرگ بهره مند گردند. اين نکته که واژه «نعمت» دو بار در آيه ذکر شده، خود دليل اهميت فراوان آن است.

مفسر الميزان، جمله «واذکروا نعمت الله عليکم...» را بر اساس عادت و رسم قرآن کريم، علت و سبب دعوت به اعتصام به حبل الله مي داند. خداوند مي خواهد پيروان قرآن را به حقيقت دين و سعادتي که دين براي انسان در نظر دارد، آشنا کند و از تقليد و پيروي کورکورانه باز دارد،[طباطبايي/ همان، 2/572] مي خواهد بفرمايد: اگر شما را به اعتصام و عدم تفرقه مي خوانيم بي دليل نيست. دليل اينکه شما را بدان دعوت کرده ايم همين است که خود به چشم خويش ثمرات اتحاد و اجتماع و تلخي عداوت و حلاوت محبت و الفت و برادري را چشيديد (داستان اوس و خزرج) و در اثر تفرقه به لبه پرتگاه آتش رفتيد و در اثر اتحاد و الفت از آتش نجات يافتيد. بدانيد که اين تمسک به حبل الله و اتحاد شما نعمتي از ناحيه ماست و متوجه شويد که تمامي دستورهايي که به شما مي دهيم، به نفع شماست و سعادت و رستگاري شما را تأمين مي کند.[همان]

شش: در پايان آيه شريفه، خداوند پيامد دردناک عدم اتحاد و همدلي مسلمانان را عرضه مي دارد (بعد منفي) و خاطر نشان مي سازد که از آنچه برگذشتگانتان يعني اوس و خزرج، رفته است، عبرت بگيريد؛ آنان بر اثر اختلاف شديد مشرف به هلاکت بودند، ولي در سايه لطف خدا و ظهور اسلام نجات يافتند (...وکنتم علي شفا حفرة من النار فانقذکم منها )« شفا حفرة» به معناي لبه پرتگاه است که هر کسي قدم بر آن بگذارد، مشرف به سقوط در آن خواهد بود.[همان] جمله «من النار» را برخي به آتش آخرت تفسير کرده اند،[سيوطي/همان، 2/109] وبرخي هم آن را به پرهيز از جنگها و نزاعها تفسير کرده­اند.[طباطبايي/ همان، 3/575]

بنابراين اتحاد در کاربردهاي قرآني از چنان جايگاه خاص و ويژه اي برخوردار است که از آن به عنوان نعمت خاص ياد مي کند و خداوند را در ايجاد آن به طور مستقيم دخيل مي داند. همچنين از مؤمنان مي خواهد تا با يادآوري دوران تلخ تفرقه و آشوب، در حفظ اتحاد بکوشند؛ زيرا اتحاد ميان امت مؤمن به خواست خداوند شکل گرفته است: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَينَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها»).[ همان/ 103] از اينکه قرآن در آيه مذکور به مسئله دشمني ميان مردمان اشاره دارد، مي توان دريافت که دشمني و اختلاف موجود در ميان مردم موجب مي شد که آنان نتوانند حتي در اين جهان از آثار و برکات اتحاد بهره مند شوند. در نگرش قرآني «اتحاد» انسان ها از چنان جايگاه و ارزش خاصي برخوردار است که قرآن در پنج آيه به صراحت اين نکته را مورد توجه قرار مي دهد که اگر مصلحت ايجاب مي کرد، خداوند با اراده تکويني خود، همه مردم را امتي يک پارچه قرار مي داد.[مائده/ 48؛ انعام/35؛ هود/118؛نحل/16؛ شوري/8.]

ب) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [بقره/ ۲۰۸]

در اين آيه، قرآن همه را امر به صلح و آشتي مي­نمايد، بنابراين با توجه به برکاتي که بر اين امر مترتب است مي­توان استنباط نمود که حفظ صلح و برادري از امور واجب است که خداوند بدان امر نموده است و مومن حقيقي به عنوان عضوي از امت اسلامي مي­بايست امر پروردگار را مانند ساير احکام واجب( نماز، روزه) به جاي آورد. در ادامه پروردگار از پيروي از گامهاي شيطان برحذرمي­دارد چرا که شيطان دشمني آشکار براي بندگان خداست. كلمات سلم و اسلام و تسليم هر سه به يك معنا است : و كلمه (كافه - همگى ) مانند كلمه جميعا تاءكيد را افاده مى كند و مؤ منين ماءمور شده اند همگى داخل در سلم شوند پس در نتيجه امر در آيه مربوط به همگى و به يك يك افراد جامعه است ، هم بر يك يك افراد واجب است و هم بر جميع كه در دين خدا چون و چرا نكنند، و تسليم امر خدا و رسول او گردند.

از مفهوم اين آيه چنين استنباط مى شود که صلح و آرامش تنها در پرتو ايمان امکانپذير است ، و تنها به اتکاء قوانين مادى هرگز جنگ و ناامنى و اضطراب از دنيا بر چيده نخواهد شد، زيرا عالم ماده، و علاقه به آن، همواره محل کشمکشها و تصادمها است ، و اگر نيروى معنوى ايمان ، آدمى را کنترل نکند، صلح غير ممکن است .بلکه مى توان گفت از دعوت عمومى اين آيه ، که همه مومنان را بدون استثناء از هر زبان و نژاد و منطقه جغرافيائى و قشر اجتماعى ، به صلح و صفا دعوت مى کند، استفاده مى شود که در پرتو ايمان به خدا، تشکيل حکومت واحد جهانى که صلح در سايه آن همه جا آشکار گردد امکانپذير است.

سپس مى افزايد: از گامهاى شيطان پيروى نکنيد که او دشمن آشکار شما است (و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لکم عدو مبين) بسيارى از انحرافات و وسوسه هاى شيطانى به صورت تدريجى انجام مى گيرد، و هر مرحله در حقيقت گامى از گامهاى شيطان است. خطوات جمع خطوة به معنى گام و قدم است در اينجا نيز اين حقيقت بيان شده که انحراف از صلح و عدالت و تسليم شدن در برابر انگيزه هاى دشمنى و عداوت و جنگ و خونريزى از مراحل ساده و کوچک شروع مى شود، و به مراحل حاد و خطرناک ، منتهى مى گردد، و مطابق ضرب المثل معروف عرب « ان بدو القتال اللطام / آغاز جنگ يک سيلى است » گاهى يک حرکت کوچک از روى عداوت ، آتش جنگ ويرانگرى را بر مى انگيزد، لذا افراد با ايمان که مخاطب در اين آيه اند، بايد از همان آغاز بيدار باشند و جرقه هاى کوچک عداوت و دشمنى را خاموش سازند.[مکارم / تفسير نمونه/ ج 2/ 54]

پ) يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [ انفال/ 1] اى پيامبر از تو در باره غنايم جنگى مى‏پرسند بگو غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.

در شأن نزول اين آيه چنين آمده که در ميان بعضى از مسلمانان مشاجرهاى در مورد غنائم جنگى در روز بدر واقع شد و براى قطع اين مشاجره نخست ريشه آن كه مساءله غنيمت بود زده شد و به طور دربست در اختيار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار گرفت، سپس دستور اصلاح ميان مسلمانان و افرادى كه با هم مشاجره كردند، به ديگران داد. اصولا اصلاح ذات البين و ايجاد تفاهم و زدودن كدورت ها و دشمنى ها و تبديل آن به صميميت و دوستى ، يكى از مهمترين برنامه هاى اسلامى است

ذات به معنى خلقت و بنيه و اساس چيزى است ، و بين به معنى حالت ارتباطى و پيوند ميان دو شخص يا دو چيز است ، بنابراين اصلاح ذات البين به معنى اصلاح اساس ارتباطات و تقويت و تحكيم پيوندها و از ميان بردن عوامل و اسباب تفرقه و نفاق است .

در تعليمات اسلامى به اندازهاى به اين موضوع اهميت داده شده كه به عنوان يكى از برترين عبادات معرفى گرديده است ، به طوري­که پيامبر گرامي اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند: اصلاح ذات البين افضل من عامة الصلوة و الصيام [ترمذي/ سنن ترمذي، 4/320] : اصلاح رابطه ميان مردم از انواع نماز و روزه مستحب هم برتر است. علت اين­همه تأكيد در زمينه مسأله اجتماعى با كمى دقت روشن مى شود زيرا عظمت و توانائى و قدرت و سربلندى يك ملت ، جز در سايه تفاهم و تعاون ممكن نيست ، اگر مشاجره ها، اختلافات كوچك اصلاح نشود، ريشه عداوت و دشمنى تدريجا در دلها نفوذ مى كند، و يك ملت متحد را به جمعى پراكنده مبدل مى سازد، جمعى آسيب پذير، ضعيف و ناتوان و زبون در مقابل هر حادثه و هر دشمن ، و حتى ميان چنين جمعيتى بسيارى از مسائل اصولى اسلام همانند نماز و روزه و يا اصل موجوديت قرآن به خطر خواهد افتاد.
به همين دليل بعضى از مراحل اصلاح ذات البين شرعا واجب و حتى استفاده از امكانات بيت المال براى تحقق بخشيدن آن مجاز است و بعضى از مراحل آن كه با سرنوشت مسلمانان زياد تماس ندارد مستحب مؤ كد است .[مکارم / همانجا 84]

ت) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ [ حجرات /10 ] مؤمنان برادر يکديگرند; پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه کنيد، باشد که مشمول رحمت او شويد!

قـرآن در ايـنـجـا بـه عـنـوان يـك قـانـون كـلى و عـمـومى براى هميشه و همه جا مى گويد:هـرگـاه دو گـروه از مؤ منان با هم به نزاع و جنگ پردازند در ميان آنها صلح برقرار سازيد. (و ان طائفتان من المؤ منين اقتتلوا فاصلحوا بينهما) همان اندازه كه براى ايجاد صلح در ميان دو برادر نسبى تلاش و كوشش مى كنيد بايد در مـيـان مـؤ مـنـان مـتـخـاصـم نـيـز بـراى بـرقـرارى صـلح بـه طـور جـدى و قـاطـع وارد عمل شويد.آنچه از آيه فوق به ضـمـيمه قرائن ديگر مخصوصا اشاراتى كه در ابواب امر به معروف و نهى از منكر آمده است مى توان استفاده كرد اين است که اصلاح در ميان گروههاى متخاصم مسلمين يك امر واجب كفائى است .اين تـعـبـيـر زيبائي است كه همه مؤ منان برادر يكديگرند و نزاع و درگيرى ميان آنـهـا را درگـيـرى مـيـان بـرادران نـاميده كه بايد به زودى جاى خود را به صلح و صفا بدهد.

- اهميت اخوت اسلامى

جمله ( انما المؤ منون اخوة) كه در آيات فوق آمده است يكى از شعارهاى اساسى و ريشه دار اسلامى است ، شعارى بسيار گيرا، عميق ، مؤ ثر و پرمعنى .ديـگـران وقـتـى مـى خـواهـنـد زيـاد اظـهار علاقه به هم مسلكان خود كنند از آنان به عنوان رفـيـق يـاد مى كنند، ولى اسلام سطح پيوند علائق دوستى مسلمين را به قدرى بالا بـرده كـه بـه صـورت نزديكترين پيوند دو انسان با يكديگر آنهم پيوندى براساس مساوات و برابرى ، مطرح مى كند، و آن علاقه دو برادر نسبت به يكديگر است .

روى ايـن اصـل مـهـم اسـلامـى مـسـلمانان از هر نژاد و هر قبيله ، و داراى هر زبان و هر سن و سـال ، با يكديگر احساس عميق برادرى مى كنند، هر چند يكى در شرق جهان زندگى كند، و ديگرى در غرب .
در مـراسـم (حـج ) كـه مـسـلمـين از همه نقاط جهان در آن كانون توحيد جمع مى شوند اين عـلاقـه و پـيـونـد و همبستگى نزديك كاملا محسوس است و صحنه اى است از تحقق عينى اين قانون مهم اسلامى .
بـه تـعـبـيـر ديـگـر اسـلام تمام مسلمانها را به حكم يك خانواده مى داند، و همه را خواهر و بـرادر يـكـديـگـر خـطـاب كـرده ، نـه تـنـهـا در لفـظ و در شـعـار كـه در عمل و تعهدهاى متقابل نيز همه خواهر و برادرند.[مکارم / تفسير نمونه/ ج 22/ ]

2 ـ 1 رابطه‌ وحدت‌ و ايمان‌

 با توجه به مطالب بيان شده و آيات صريح قرآن مي­توان نتيجه گرفت که رابطه مستقيمي ميان وحدت و ايمان وجود دارد و بلکه وحدت لازمه ايمان است. وحدت‌ مقوله‌اي‌ است‌ كه‌ از اعتقاد راسخ‌ و ايمان‌ راستين‌ سرچشمه‌ مي‌گيرد. هرجا كه‌ نسبت‌ به‌ حقيقتي‌، براي‌ جمعي‌ از انسان‌ها يقين‌ حاصل‌ شود، در آن‌ امر اختلاف‌ و تشتت‌ آرا ديده‌ نخواهد شد. به‌ طور مثال‌، در امر بديهي‌ مثل‌ « خورشيد در خشان‌ است‌»هيچ‌ انسان‌ عالم‌ و عاقلي‌ شك‌ نمي‌كند. در مسايل‌ اعتقادي‌ نيز چنين‌ است‌؛ افرادي‌ كه‌ از راه‌ تعقل‌ و برهان‌ و يا از راه‌ كشف‌ و ايمان‌، به‌ يقيني‌ بودن‌ و قطعيت‌ دين‌ خود اعتقاد دارند، در چنين‌ مرحله‌اي‌ ديگر دچار شك‌ و ترديد و اختلاف‌ نخواهند شد.

وحدت‌ امري‌ است‌ كه‌ تنها به‌ وسيله‌ ايمان‌ مبتني‌ بر آگاهي‌ عميق‌، و تزكيه‌ نفس‌ و رها شدن‌ از تعلقات‌ هواهاي‌ نفساني‌ ممكن‌ مي‌گردد. كساني‌ كه‌ هنوز گرفتار جهل‌ و عصبيت‌ و دلبستگي‌ به‌ حسب‌ و نسب‌ و امتيازهاي‌ دنيوي‌ و مرز بندي‌هاي‌ شيطاني‌ و تحت‌ تأثير منافقان‌ و دشمنان‌ دين‌ هستند، نمي‌توانند در خط‌ توحيد و اعتقادات‌ مشترك‌ با مؤمنان‌ قرار گيرند و به‌ صلح‌ و مودّت‌ و اخوتي‌ كه‌ لازمه ايمان‌ است‌ و حق‌ تعالي‌ به‌ آن‌ مي‌خواند، دست‌ يابند. و همچنيني نمي‌توانند جامعه‌اي‌ مبتني‌ بر ايثار و الفت‌ و وحدت‌ و جامعه‌اي‌ كه‌ در پي‌ اجراي‌ تعاليم‌ شريعت‌ و ارزش‌هاي‌ متعالي‌ اسلام‌ است‌ به‌ وجود آورند. تنها در پرتو ايمان‌ و اعتقاد راستين‌ به‌ خدا و تعاليم‌ وحي‌ است‌ كه‌ وحدت‌ و هم‌دلي‌ به‌ وجود مي‌آيد. وحدت‌ هديه‌اي‌ الهي‌ است‌ كه‌ خداوند تنها به‌ مؤمنان‌ راستين‌ كه‌ از تعلقات‌ مادي‌ رها شده‌ و رسته‌اند عطا مي‌كند. به‌ تعبير قرآن‌: « لَوْ أَنْفَقْت‌َ مَا في‌ لْاَرْض‌ جَميعاً مَاأَلِّفْت‌َ بَيْن‌َ قُلُوبهم». اختلاف‌ در امور دين‌، كه‌ موجب‌ انشعابات‌ فكري‌ و گرايش‌هاي‌ فرقه‌اي‌ مي‌شود از نظر اسلام‌ مردود و منهي‌ است‌. قرآن‌ كريم‌ علت‌ اصلي‌ اختلاف‌ در دين‌ را بغي‌ شمرده‌ است‌.

قرآن‌ كريم‌ به‌ صراحت‌ مي‌فرمايد: «وَمَا تَفَرِّقُوا الاِّ من‌ْ بَعْد مَا جَاءَهُم‌ُ الْعلْم‌ُ بَغْيَاً بَيْنَهُم‌ْ» [شورى/‌14]

يعني‌: آنان‌ دچار تفرقه‌ و اختلاف‌ و تشتت‌ نشدند، مگر بعد از اين‌ كه‌ علم‌ به‌ حقيقت‌ و تعاليم‌ وحي‌ پيدا كردند، و اين‌ تفرقه‌ جز از روي‌ بغي‌ و تجاوز از حق‌ نبود.

اين‌ تفرقه،‌ تفرقه بعد از علم‌ و اعراض‌ از حق‌ آشكار، و گمراهي‌ بعد از بيان‌ است‌، كه‌ از نظر قرآن‌ «بغي‌» ناميده‌ مي‌شود؛ زيرا وقتي‌ حق‌ آشكار باشد مجادله‌ و احتجاج‌ و خصومتي‌ به‌ معناي‌ نديدن‌ حق‌ روشن‌ و آشكار، و عناد ورزي‌ و تعدي‌ از حكم‌ روشن‌ قرآن‌ است‌.

قرآن‌ كريم‌ در اين‌ مورد مي‌فرمايد: «وَالِّذين‌َ يُحَاجُّون‌َ في‌ للِّه‌ من‌ بَعْد مَا سْتُجيب‌َ لَه‌ُ حُجِّتُهُم‌ْ دَاحضَةٌ عندَ رَبَّهم‌ْ وَعَلَيْهم‌ْ غَضَب‌ٌ وَلَهُم‌ْ عَذَاب‌ٌ شَديدٌ»[شوري/‌16]

شكي‌ نيست‌ كه‌ نفاق‌ و تفرقه‌ نشانه ضعف‌ ايمان‌ و حضور شيطان‌ در معركه‌ است‌؛ زيرا جامعه‌ مؤمنان‌ كه‌ بر پايه‌ ايمان‌ و مودت‌ و اخوت‌، وپيروي‌ از آيات‌ الهي‌ و پيام‌هاي‌ رسول‌ رحمت‌ و هدايت‌، شكل‌ گرفته‌ است‌ همواره‌ بايد حول‌ محور وحدت‌ و اخوت‌ و رحمت‌ بچرخد و حكم‌ خداوند سبحان‌ را با جان‌ و دل‌ بپذيرد كه‌ فرمود: «مُحَمِّدٌ رِّسُول‌ُ للِّه‌ وَ الِّذين‌َ مَعَه‌ُ أَشدِّاءُ عَلَي‌ لْكُفِّار رُحَمَاءُ بَيْنَهُم‌ْ» [فتح / ‌29]

3ـ آياتي که از اختلاف و تفرقه نهي مي­کند:

 از آنجا که اتحاد، اتفاق و وحدت در مقابل مخالفت، اختلاف و تفرقه به کار رفته است، لازم است نخست به مفهوم اختلاف و سپس به تاريخچه آن اشاره گردد:

 اختلاف، مخالف اتفاق،[طبرسي/ همان، 2/447] به اين معناست که يکي برخلاف جهت ديگري برود. اصل اختلاف، از اختلاف مسير اخذ شده، همانند اينکه مي گوييم: مسير و راه ما متفاوت است؛ او به راهي مي رود و من به راهي ديگر. سپس همين معنا از باب مشابهت، در اختلاف مذاهب به کار رفته است، يعني هر مذهب خلاف جهت ديگري را بر مي گزيند.[همانجا] به عبارت ديگر، اختلاف و مخالفت به اين مفهوم است که هر کسي راهي و شيوه اي را برخلاف رفتار و شيوه ديگري، در حالات و گفتارش برگزيند.[راغب اصفهاني/ مفردات، 249]

همچنين با مراجعه به قرآن کريم، آياتي به چشم مي خورد که همين مفهوم را يادآور مي شود. از جمله آيه 65 سوره زخرف اختلافات امت حضرت عيسي(ع) را درباره او اين گونه تصوير مي کند: «"فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ"

 « گروهها و حزبهاي مختلف از بين امت عيسي(ع) در مورد وي اختلاف کردند، ( بعضي به وي کفر ورزيدند و عيبش گفتند، و جمعي ديگر به وي ايمان آوردند و درباره اش غلو کرد ند و جمعي راه ميانه واعتدال را رفتند.»[طباطبايي/ الميزان، 18/178]

3ـ 1: پيشينه اختلاف در ميان انسان­ها

 با نگاهي به آيات قرآن درباره اينکه امتهاي گذشته چه طرز تفکري داشته اند و چگونه مي انديشيده اند و آيا با همديگر همسويي و انسجام داشته اند و يا اختلاف، نکاتي به دست مي آيد. به نظر مي رسد آيه213 از سوره بقره به طور واضح اعلام مي کند که انسانهاي ابتدايي، با قطع نظر از اختلاف سليقه، به لحاظ سادگي در چگونگي زندگي و عدم پيچيدگي در انديشه و آرمانها، نوعي اتحاد و اتفاق داشته اند، گرچه اين همبستگي به تبع فکر و انديشه آنان، بسيار پيش پا افتاده و ساده بوده است. ولي به همان مقياس که سطح فکري آنان رشد مي کند و رو به جلو مي رود، به همان اندازه اين همسويي رو به افول مي گذارد، چنان که آيه شريفه مي فرمايد:

« كانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيما اخْتَلَفُوا فِيهِ.» [بقره/213]

 اين آيه شريفه بيانگر آن است كه مردم به صورت امتي يك پارچه زندگي ميكردند و در ميان آنان اختلافات پيچيدهاي كه نياز به شرايع آسماني باشد، وجود نداشت، سپس اختلاف و نزاع در ميان آنان پديد آمد، لذا خداوند براي حل اختلافات آنان پيامبران را كه بشارت و بيمدهنده بودند، مبعوث كرد، و با آنان كتاب و شريعت آسماني را به حق فرو فرستاد تا مبناي داوري در اختلافات آنان باشد.

 صاحب تفسير المنارمعتقد است، متفاوت بودن طبيعت انسانها از نظر شکل ظاهري، رنگ، سليقه، استعداد و... که نشانه هاي تجلي قدرت خداوند است،[رشيدرضا/ المنار، 2/282] خود زمينه اختلافات و تضادهاي وسيع تري را فراهم مي کرد. برخورد و تلاقي منافع مادي بر اثر توسعه بهره وري از طبيعت، مقام، غريزه شهرت يابي در سايه گسترش دانش، روابط گروهي و فردي به خاطر توسعه جمعيت و نفوس آدمي، آداب و محيط و...، هر کدام در ايجاد اختلافات نقش اساسي داشت. اين امر زندگي بشر را تهديد مي کرد و نظام اجتماعي و گروهي را مختل مي ساخت. به گفته برخي از مفسران، اين اختلافات امري ضروري و وقوعش در ميان جامعه بشري امري حتمي بوده است.[همانجا]

3ـ2 بعثت انبياء راهي براي پايان دادن به اختلافات بشر

اينجا بود که خداوند از درِ لطف بي پايان و حکمت حکيمانه اش، بعثت انبيا و ارسال کتابهاي آسماني را راه درمان مرض اختلافات اين موجود، قرار داد و نسخه بلند و جاودانه اي، بر اساس علم نامحدودش به ابعاد مختلف بشر، پيچيد که انسان همواره داروي درمانش را از آن بخواهد. بنابراين، نخستين اختلافات که درحوزه باورها و رفتار و منافع انسان در تاريخ بشر رخ داد، به مساعدت تفاوتهاي ذاتي و طبيعي آشکار و يا نهفته در انسان، شکل گرفت که خود، باعث تشريع دين و ارسال قوانين الهي گرديد و نخستين رفع اختلاف هم به وسيله دين و آموزه هاي ديني صورت گرفته است.[طباطبايي/ الميزان،2/18]

 اما داستان به همين جا ختم نشد بلکه بعد از بعثت انبياء و نزول شرايع آسماني براي رفع اختلاف ميان مردم دومين اختلافي که در عرصه زندگي انسانها به وقوع پيوست، اختلاف در خود «دين» و ميان پيروان اديان بود. ديني که مايه رفع اختلافات بود و مي بايست همچنان نقش خود را بالنده تر ايفا کند، به تدريج در خود آن اختلاف ايجاد شد. اين نوع اختلافات که در مقياس وسيع ابراز وجود مي کرد، چيزي نبود که طبيعت کلي بشر آن را بر روابط انسانها تحميل کرده باشد، بلکه ناشي از انحراف، لجاجت، طغيانگري و حسادتهاي خود پيروان اديان بوده است.[همانجا] قرآن کريم در چندين آيه به اين معنا تصريح مي کند: «...تنها گروهي از کساني که کتاب را دريافت داشته بودند و نشانه هاي روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگري در آن (دين) اختلاف کردند.»[بقره/213]

قرآن در آيه 14سوره شوري به صراحت اين معنا را خاطر نشان مي سازد:

ديني که براي نوح و ابراهيم و موسي و عيسي، تشريع کرديم، براي تو تشريع کرديم و دستور داديم که آن را به پا داريد و در آن اختلاف نکيد، ولي گروهي که عالم بدان بودند، از در حسادت و طغيان آتش اختلافات را شعله ورکردند.

3ـ3 اختلاف در ميان امت اسلام

 با ظهور مکتب نجاتبخش اسلام و آخرين دين خدا، در سرزمين آشفته و بحران زده اي که سالهاي طولاني در آتش اختلافات ناشي از پيش پا افتاده ترين مسائل مي سوخت، يکباره آلام و دردهاي بي درمان مردمان آن سرزمين تسکين يافت و شعله هاي جنگ و نسل کشي فروکش کرد. جزيرة العرب که مهد خشونت و بي رحمي بود و بلند آوازه ترين بتهاي جهالت و خدايان خرافات را در خود داشت، مبدل به کانون الفت و مهرباني و پايگاه خدا باوري گرديد. انسانهايي که روزگاري تشنه خون همديگر بودند و سايه برادرشان را با تيرهاي کينه و حسادت نشانه مي گرفتند، به جايي رسيدند که الگوي ايثار و از خود گذشتگي در راه دين خدا و نماد همبستگي پيروان آن قرارگرفتند.

 بنابراين، در سايه تعاليم دين اسلام و با رهنمودهاي دلسوزانه پيامبر گرانقدر اسلام، ميان طوايف و قبايلي که رو به دين مي آوردند و خود را مطيع فرمان خدا و رسولش قرار مي دادند، اتحاد و همبستگي عميق ايجاد شد. تا زماني که رسول الله(ص) در قيد حيات بود و مسلمانان از وجود با برکت او نفع مي بردند، اختلافاتي که باعث نگراني و هراس گردد، در ميان مسلمانان وجود نداشت؛ زيرا آنان در هر موردي که دچار اختلاف مي گشتند، به رسول خدا(ص) مراجعه مي کردند و حضرت اختلافات را طبيبانه برطرف مي کردند.[طه جابر/ ادب الاختلاف في الايلام، 33]

اما متاسفانه، همزمان با غروب غم انگيز آن حضرت، بار ديگر اختلافاتي که به سان آتش زير خاکستر، سر در نقاب برده بود و هنوز ريشه هاي آن از عمق جاهليت آب مي خورد، شعله کشيد و فضاي صميميت مسلمانان واقعي را آلوده کرد. از جمله اختلافاتي که در واپسين روزهاي عمر شريف حضرت ( ص ) رخ داد، مي توان به اختلاف در مورد حرکت سپاه اسامه، اختلاف دراصل وفات پيامبر و اختلاف بر سر محل دفن رسول خدا ( ص ) اشاره کرد. [ همانجا ]

 اما ماندگارترين اختلاف ميان مسلمانان، اختلاف در مورد جانشيني پيامبر اکرم(ص) بود. ودرمورد اينکه جانشين حضرت چه کسي باشد، از مهاجرين باشد يا از انصار، يک نفر آن را به عهده بگيرد يا گروهي، اختلاف شد. البته اوصاف و ويژگيهاي خليفه پيامبر نيز مورد اختلاف بود که آيا بايد عين صفات و خصوصيات رسول الله(ص) را داشته باشد يا کمتر از آن هم کفايت مي کند.[ترمذي/ سنن ترمذي، 3/338] اين اختلافات سبب شد که ميان شيعه و سني در مسائل فقهي و کلامي هم اختلاف ايجاد گردد![60]

به عقيده شهرستاني، صاحب کتاب الملل و النحل، اين بزرگ ترين اختلاف و شکاف ميان مسلمانان بود که سرچشمه اختلافات ديگر در طول زمانهاي پس از آن گرديد.[شهرستاني/ الملل و النحل، 1/ 22 - 29]

اين نزاع و شکاف، گرچه پس از وفات رسول خدا(ص) صورت گرفت و همه مسلمانان همچنان به عقايد مشترک ميان آنان در عهد رسول الله(ص) پايبند ماندند، اما از آنجا که منشأ اختلافات بعدي در تاريخ اسلام و متفرق شدن امت واحده زمان رسول خدا ( ص ) به فرق گوناگون گرديد، ضربه بسيار بزرگي به امت اسلامي زد و بعدها با ورود امتهاي ديگر به حوزه اسلامي به اختلافات ريشه دارتري دامن زد و در مقاطع گوناگون تاريخ اسلام حوادث ناگواري رقم خورد.

صاحب المنار، با چشم پوشي از آنچه پس از وفات رسول خدا(ص) رخ داده است، نخستين اختلافات ميان مسلمانان را، اختلاف ميان علي(ع) و معاوية بن ابي سفيان مي داند و گروه دوم يعني معاويه را « فرقه باغيه» مي خواند و پس از آن، جنگ خوارج و شيعه را اختلاف بعدي و جنگ ميان مصريون و وهابيون را آخرين اختلافات، بر مي شمارد.[رشيدرضا/ المنار، 3/10]

به هر حال، آنچه در تاريخ اسلام به وضوح قابل تأييد است و هيچ ترديدي در آن نيست، اين است که در آغاز، در سايه تعليمات قرآن و تدبيرهاي معمار اين دين، اتحاد و همبستگي بي مانندي ميان مسلمانان ايجاد شد و صميميت و اخوتي مثال زدني نه تنها ميان مسلمانان که ميان غير مسلمانان تحت سيطره اسلام نيز شکل گرفت، ولي ديري نپاييد که با غروب دردناک آخرين فرستاده خدا، در همان لحظات نخست، نطفه اختلافات به شکل و قيافه جديد، منعقد گرديد و همچنان در عرصه هاي گوناگون افزايش يافت! اما درباره اينکه حق با کدام طرف بود و کدام طرف بر دين نوپاي اسلام جفا روا داشت، بايد گفت: اولاً بررسي و بحث آن، در شرايط کنوني هيچ دردي ازمسلمانان را دوا نمي کند؛ هرچند طرفداران هرگروه در جاي خود اعتقادات خويش را به اثبات رسانده اند.ثانياً از آنجا که اين سطور همبستگي و وحدت مسلمانان را هدف همت خود قرار داده است، لازم است به اين مهم بپردازيم که اکنون که اختلاف و تفرقه در امت اسلامي کيان آن را نشانه رفته و مسلمانان کار اختلاف را به جنگ­هاي خانمانسوز و ويرانگر کشانده­اند، چه بايد کرد و چاره کار چيست؟

 در مطالبي که پيشتر بيان شد به اوامر خداوند در قران اشاره کرديم که امت اسلامي را با عناوين مختلف به وحدت و يکپارچگي امر مي­کند، و مي­توان بر اساس اصول مدون فقه اسلامي اين اوامر را جزء واجبات ديني قلمداد نمود که عمل به انها الزامي است و سرپيچي از اوامر خداوند معصيت بوده و کيفر اخروي درپي دارد. و برعکس در صورت عمل به اين اوامر، علاوه بر منافعي که براي حيات امت اسلامي در پي­دارد، مستوجب اجر و پاداش اخروي هم خواهد بود. اما در قرآن علاوه بر امر به وحدت، با عناوين مختلف از تفرقه و اختلاف هم به فراواني نهي شده است، که مي­توان اين نواهي را مانند اوامر واجب بر اساس اصول فقهي قلمداد نموده و آنها را جزء محرمات دانست که بايد مانند ساير محرمات از اين امور پرهيز کرد.

3ـ 4 تهديد به عواقب اختلاف

از جمله روشهاي هدايت قرآن کريم اين است که پيروانش را به عواقب و پيامدهاي معصيت، تهديد نموده تا از اين طريق انگيزه ايجاد کند. قرآن در مورد اهميت اتحاد مسلمانان نيز در آيه 105 از سوره آل عمران، خطاب به مسلمانان هشدار مي دهد که بر اثر اختلاف و تفرقه ميان خود، به سرنوشت امتهاي قبلي همچون يهود و نصاري مبتلا نشويد که عذاب عظيم در انتظارتان خواهد بود: « وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوامِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ/ مانند کساني نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند (آن هم) پس از آنکه نشانه هاي روشن (پروردگار) به آنان رسيد، و آنها عذاب عظيمي دارند.» مقصود از «الذين» يهود و نصاري هستند و آيه بر حرمت اختلاف دلالت مي کند.[طبرسي/ مجمع البيان، 2/808]

آيه شريفه هشدار مي دهد که اولاً شما بايد وحدت و همسويي داشته باشيد و آن را در هر شرايطي حفظ کنيد؛ ثانياً مانند قوم يهود و نصاري دچار تشتت و پراکندگي نشويد و ثالثاً در صورتي که به اينهشدار توجه نکنيد، بدانيد که سرنوشت بد و دردناکي در انتظار شماست!

اصرار قرآن در اين آيات در باره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به اين است كه اين حادثه در آينده در اجتماع آنها وقوع خواهد يافت زيرا هر كجا قرآن در ترساندن از چيزى زياد اصرار نموده اشاره به وقوع و پيدايش آن مى‏باشد.لذا در پايان آيه مى‏فرمايد: «كسانى كه با بودن ادله روشن در دين چنان اختلاف كنند به عذاب عظيم و دردناكى گرفتار مى‏گردند.

برخي از مفسران مي گويد: بعيد نيست جمله «من بعد ما جاء هم البينات» متعلق به جمله « واختلفوا» باشد که در اين صورت منظور از «اختلاف» تفرقه از حيث اعتقاد و مراد از « تفرقه» اختلاف و تشتت از حيث بدنهاست. اگر تفرقه را جلوتر از اختلاف ذکر فرمود، براي اين است که تفرقه و جدايي بدنها ازيکديگر، مقدمه جدايي عقايد است؛ چون اگر يک قوم به هم نزديک و مجتمع و مربوط باشند، عقايدشان به يکديگر متصل مي گردد و در آخر از راه تماس و تأثير ، متحد مي شوند و اختلاف عقيدتي در ميانشان رخنه نمي کند. برعکس، وقتي افراد از يکديگر پراکنده و بريده شدند، همين اختلاف و جدايي بدنها باعث اختلاف مشربها و مسلکها مي شود و به تدريج هرچند نفري داراي افکار و آرايي مستقل و جدا از افکار و آراي ديگران مي شوند و تفرقه و جدايي باطني هم پيدا مي کنند و شق عصاي وحدتشان مي گردد.[طباطبايي/ الميزان، 3/579]

3ـ 5 نکوهش اختلاف:

يکي ديگر از روشهاي هدايت مردم در قرآن اين است که خداوند متعال افرادي را که به اختلاف و تفرقه دامن مي­زنند، نکوهش مي­کند، مانند آنچه در مورد منافقين مدينه اتفاق افتاد که با ساختن مسجد ضرار در مدينه قصد ايجاد تفرقه داشتند، قران به پيامبر دستور مي دهد هرگز در مسجد آنها نماز نخواند. «وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِيقاً بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَي وَاللّهُ يشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ *لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدا» [توبه /107و 108]؛ گروهي ديگر از آنها کساني هستند که مسجدي ساختند براي زيان رساندن به مسلمانان، و تقويت (کفر) و تفرقه افکني ميان مؤمنان و کمينگاه براي کساني که از پيش، با خدا و پيامبرش مبارزه کرده بودند؛ آنها سوگند ياد مي کنند که جز نيکي (و خدمت)، نظري نداشته ايم. اما خداوند گواهي مي دهد که آنها دروغگو هستند، هرگز در آن مسجد به عبادت نايست!

 در نکوهش اهل اختلاف در دين همين بس که خداوند به پيامبر اکرم صل الله عليه و آله وسلم مي فرمايد: تو هيچ رابطه اي با اينها نداري. إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَکَانُواْ شِيعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيءٍ [انعام /159] «کساني که آيين خود را پراکنده ساختند، و به دسته ها (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطه اي با آنها نداري».

 خداوند همچنين موضوع تفرقه انگيزي را شيوه و راه و رسم طاغوتيان معرفي مي کند. إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيع [قصص/4]؛ «همانا فرعون ( پادشاه مصر ) در آن سرزمين برتري و تسلّط يافت و مردم آن را گروه هايي مختلف و پراکنده قرار داد ( هر گروهي را در بخشي از کارهاي دولت خود، و هر گروهي را دشمن ديگري مي نمود)».

قرآن کريم موضوع اختلاف ميان مسلمانان را يکي از انواع عذابهاي خداوند مي شمارد. « قل‌ْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَي‌ََّ أَن يَبْعَث‌َ عَلَيْكُم‌ْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُم‌ْ أَوْمِن تَحْت‌ِ أَرْجُلِكُم‌ْ أَوْ يَلْبِسَكُم‌ْ شِيَعًا وَيُذِيق‌َ بَعْضَكُم بَأْس‌َ بَعْض‌ٍ انظُرْ كَيْف‌َ نُصَرِّف‌ُ الاْ َيَـَت‌ِ لَعَلَّهُم‌ْ يَفْقَهُون‌َ »;[ انعام‌،65] بگو او قادر است كه عذابي از طرف فوق يا از زير پاي شما بر شما بفرستد يا به صورت دسته‌هاي پراكنده‌، شما را با هم بياميزد، و طعم جنگ و ناراحتيرا به هر يك از شما، به وسيله ديگري بچشاند، ببين چگونه آيات گوناگون را براي آن‌ها بازگو مي‌كنيم‌، شايد بفهمند و بازگردند.»

تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّي ذلِكَ بَأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ يَعْقِلُونَ» [حشر/۱۴]

عصاره‌ي‌ اين آيه‌ي‌ كريمه اين است كه افرادي كه داراي مبدأ مشترك و هدف مشترك و دين مشتركند، اگر دل‌هاي اينان در اثر اغراض و غرايز، پراكنده باشد، خردمند نيستند.براسـتـى كـه قـرآن در تـحـليـل مـسـائل بـسـيـار دقيق و الهام بخش است، مى فرمايد: تفرقه و نفاق درونى ) ناشى از (جـهـل و بـيـخـبـرى و نـادانـىاسـت ، چـرا كـه جهل، عامل شرك است، و شرك عامل پراكندگى، و پراكندگى سبب شكست ، و به عكس عـلم، عـامـل تـ وحـيـد در عـقيده و عمل و اتفاق و هماهنگى است كه آنهم به نوبه خود سرچشمه پيروزيها است .بنابراين، ايه شريفه کساني را که به تفرقه دچار شده ­اند نکوهش کرده و آنها را بي­خرد و نادان خطاب مي­کند.

3ـ6 پيامد اختلاف

يادآوري پيامد­هاي اختلاف و تفرقه از روشهاي موثري است که قرآن کريم با آوردن مثال و نمونه­هاي تاريخي دورونزديک براي نهي کردن امت اسلام از تفرقه و اختلاف بهره برده است.

« أَطيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ» [ انفال /46 ]

و از خدا و رسولش اطاعت کنيد و با هم نزاع نکنيد که سست شويد و هيبت شما از بين برود و صبر پيشه کنيد که خدا با صابران است.

 در اين آيه، قرآن يکي از پيامدهاي منفي تنازع و اختلاف مسلمانان را اينگونه تبيين مي کند:و تذهب ريحکم «در اينجا کلمه «ريح» که به معني «باد» است کنايه از همان شوکت و قدرت مي­باشد يعني اگر با يکديگر اختلاف و نزاع کنيد، شوکت و قدرت شما از ميان مي رود و ممکن است از رايحه باشد: يعني بوي شما از ميان مي رود. نتيجه هر دو يکي است.زيرا كشمكش و نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن نخستين اثرش سستى و ناتوانى و ضعف و نتيجه اين سستى و فتور از ميان رفتن قدرت و قوّت و هيبت و عظمت شماست.[ مکارم/ تفسير نمونه /7/ 197 ]

 يکي ديگر از آيات قرآن که از طريق بيان پيامد اختلاف، بر انسجام و همسويي مسلمانان تأکيد مي ورزد، آيات 152سوره آل عمران است؛ آيه اي که داستان دردناک شکست مسلمانان را در نبرد «احد» که بر اثر اختلاف ميان جمعي از جهادگران ايجاد شد، به عنوان درس عبرت آميز يادآوري مي کند. اين اختلاف به شکست مسلمانان و کشته شدن تعدادي از ياران پيامبر منتهي شد. اين اختلاف به ظاهر جزئي، آن چنان تأثير منفي بر سپاه اسلام گذاشت که حتي خبر به شهادت رسيدن پيامبر خدا(ص)، سراسر ميدان جنگ را پُر کرد و بسياري از رزمندگان، مأيوسانه رزمگاه را ترک گفتند و رسول خدا را تنها گذاشتند، و اگر آن عده ايثارگر و جان برکف، محافظت جان او را بر جان خويش ترجيح نمي دادند، معلوم نبود بر سر پيامبر خدا و مسلمانان چه مي آمد!

« ولقد صدقکم اللّه وعده إذ تحسّونهم بإذنه حتّي إذا فشلتم وتنازعتم في الأمر وعصيتم مّن بعد ما أراکم مّا تحبّون منکم مّن يريد الدّنيا ومنکم مّن يريد الآخرة... .»

 آيه شريفه مي فرمايد: «خداوند وعده خود را به شما درباره پيروزي بر دشمن در احد تحقق بخشيد؛ و در هنگامي که در آغاز جنگ دشمنان را به فرمان او به قتل رسانديد و اين پيروزي ادامه داشت تا اينکه سست شديد (و بر سر رهاکردن سنگرها) در کار خود به نزاع پرداختيد، و بعد از آنکه آنچه را دوست مي داشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرماني کرديد؛ بعضي از شما خواهان دنيا بودند، و برخي خواهان آخرت».

 در نبرد احد، پيامبر اسلام(ص) بر اساس موقعيت منطقه جنگي، تدابير بسيار اساسي سنجيده بود، از جمله پنجاه نفر تيرانداز به فرماندهي عبدالله بن جبير مأموريت داد که در تنگه پشت جبهه نگهباني دهند و تأکيد کرد که: «بر سنگرهايتان ثابت قدم بمانيد و آن را به هيچ وجه ترک نکنيد و حتي اگر ديديد ما در ميدان نبرد دشمن را شکست مي دهيم و بر آنها غالب آمديم، باز هم شما تنگه را محافظت کنيد.»[طبري/ الجامع البيان، 4/151] اما تک تيراندازان بعد از مشاهده پيرزوي همرزمان خود،دچار نزاع و اختلاف گشتند. عده اي با فرمانده خود درباره ماندن در سنگر مخالفت کردند و خود را براي جمع آوري غنائم به ميدان جنگ رساندند.

 خالدبن وليد که در کمين بود و انتظار چنين لحظه اي را مي کشيد، به سرعت افراد تحت فرماندهي خود را وارد تنگه کرد. آنان ده نفر باقي مانده نگهبانان دره را به شهادت رساندند و از پشت بر سپاه اسلام حمله کردند. [ طبري/ همانجا] مشرکان که در حال پراکنده شدن بودند، با اين حادثه جديد، بار ديگر به خود سر و سامان دادند و دردآورترين زخم را بر سپاه اسلام وارد آوردند؛ هفتاد مرد جنگي شهيد و بقيه جز اندکي که جان رسول الله(ص) را محافظت مي کردند، متواري شدند.[همانجا]

اما آنچه از اين آيه شريفه استفاده مي شود، دو نکته اساسي است:

اول: اختلاف و نزاع ميان تيراندازان، که قرآن از آن به «تنازع» ياد مي کند، به طور جدي صورت گرفت. تنازع به معناي اختلاف از مادّه «نزاع» و به معناي نوعي کندن است. اختلاف را از اين جهت تنازع گويند که در حقيقت طرفين نزاع، هرکدام مي خواهد ديگري را از آنچه دارد برکند،[طباطبايي/ همان، 9/122] يا اينکه هر يک از دو طرف نزاع، ميل پيدا مي کند به غير چيزي که ديگري به آن متمايل است.[رشيدرضا/ همان، 10/25] اين اختلاف هم به خاطر يک امر کلي و نامفهوم نيست که طرفين در تفسير و تبيين آن دچار آراي متفاوت شده باشند، بلکه آنان براي به چنگ آوردن مال بي ارزش دنيا (منکم من يريد الدّنيا) فرمان رسول خدا و فرمانده خود را ناديده گرفتند.

دوم: آيه شريفه پيامد اين اختلاف را «سستي و ضعف» مي داند و مي فرمايد: در اثر اختلاف «فشل» شديد. فشل به معناي ضعف توأم با اضطراب است،[همانجا] گرچه برخي آن را به معناي ترس و جبن گرفته اند[طبرسي/ همان، 2/585] که اين معنا با وضعيت تيراندازان سازگاري ندارد.[ طباطبايي/ همانجا،] بعضي ديگر گفته اند: «يعني در تصميم و عمل دچار ضعف شديد و نتوانستيد نفستان را از به دست آوردن غنيمت بازداريد.»[رشيدرضا/ همانجا،]

خداوند در بيان پيامد اختلاف نمي گويد: سرانجام اين شکاف، کشته شدن عده زيادي و شکست شما بود، بلکه مي فرمايد: پيامد آن ضعف و سستي شما بود که به مراتب دردناک تر از شکست و از دست دادن دلاورانتان است.

سيدقطب، بعد از توضيح اختلاف ميان تيراندازان دره احد، مي گويد:

قلبها متشتت و پراکنده شدند، ديگر صف واحد نداشتند، هدف واحد از بين رفت، طمع دنيا خواهي نور اخلاص را ربود، معرکه عقيده از اخلاص خالي شد... .[سيدقطب/ همان، 2/107]

در نتيجه آنچه در اين حادثه بر مسلمانان رفته است، براي همه مسلمانان سرمشق و درس عبرت است و هشداري است که اگر با وحدت و همدلي و آشتي زندگي نکنند، ترديدي نداشته باشند که دشمن همواره در کمين است و براي هر جمعي و هر تفکري، دامهاي رنگارنگ بر اساس سليقه ها و گرايشها و طيفها و... گسترانيده است.


نتيجه گيري

از ديدگاه قرآن، ضرورت و اهميت اتحاد، از اساسي ترين مسائل اجتماعي و ديني مسلمانان به شمار مي­رود،که حيات امت اسلامي را در گرو خود دارد. هدف واحد در سايه پرستش خدايي واحد، امر به تمسک به وحدت حول محور قرآن، هشدار قرآن به پيامد اختلاف، چنگ زدن به ريسمان الهي و...، از بارزترين موارد تأکيد قرآن بر وحدت است. اختلاف، ضعف و ناتواني در برابر دشمنان و از دست دادن ابهت و عظمت و... را در پي دارد و سرانجامي دردناک و در نتيجه تسلط دشمنان را به ارمغان مي آورد!بنابراين با توجه به منافع وحدت و يکپارچگي وعواقب ناگوار تفرقه و مفسده حاصل از آن براي امت اسلامي، عمل به اوامرو نواهي قران در اين زمينه امري واجب است. منظور از وحدت مسلمانان اين است که همه مسلمانان با وجود ديدگاهها وسليقه هاي متفاوت، در برابر دشمنان مشترک يکدست و هماهنگ و منسجم عمل کنند.

منابع و ماخذ:

ـ قرآن کريم

ـ الشرتوني، سعيد الخوري، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، تهران: دارالاسوة للطباعة و النشر، الطبعة الاولي؛ 1374 هـ . ش.

ـ ترمذي،محمد بن عيسي،۲۷۹-۲۱۰ق ، الجامع الصحيح (سنن ترمذي) بيروت دار الکتب العلميه۱۴۲۱ق

ـ راغب اصفهاني، حسين بن محمد، - 502ق.، ،مفردات الفاظ القرآن، نشر مرتضوي، تهران 1383مترجم: غلامرضا خسروي‌حسيني

ـ زمخشري، محمود بن عمر؛ الکشّاف، عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التاويل، بيروت: ناشر دار الکتاب العربي، الطبعه الثالثه، 1407 هـ . ق

ـ سيد بن قطب بن ابراهيم شاذلي، في ضلال القرآن، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع قم

ـ سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى تفسير المأثور، کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق.

ـ شهرستاني، أبي الفتح محمد بن عبد الکريم بن أبي بکر أحمد (م 479 - 548 )، الملل والنحل، تحقيق: محمد سيد گيلاني، بيروت، دار المعرفة، بي تا.

ـ طه جابر فياض العلواني، ادب الاختلاف في الاسلام، دارالمعرفه، بيروت، لبنان، 1430

ـ طبرسي ابي علي الفضل بن الحسن ، تفسير مجمع البيان، کتابفروشي اسلاميه، تهران، ۱۳۷۹ق.

ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، ترجمه تفسير الميزان سيد محمد باقر موسوي همداني مکان ناشر فارسي: قم اشر فارسي: دفتر انتشارات اسلامي

ـ طبري، محمدبن جرير ، جامع البيان، دارالمعرفه، بيروت، لبنان 1421 ق

ـ علي اکبر دهخدا، لغت نامه، موسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، 1377.

ـ شيرازي مکارم و همکاران، تفسير نمونه، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع قم

ـ محمدرشيد رضا، تفسير القرآن الحکيم (معروف به المنار) دارالمعرفه، بيروت، لبنان 1405

ـ کتاب وحدت (مجموعه مقالات) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، محمد واعظ زاده خراساني