شخصيت رسول خاتم ( ص) نماد هويت امت اسلامي
شخصيت رسول خاتم ( ص) نماد هويت امت اسلامي
صباح زنگنه
انديشمند اسلامي - ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
پيامبر عظيم الشان اسلام، با تعريفي که از ايشان در مباحث اعتقادي وتاريخي داريم، عامل شکل گيري امت اسلامي، ومفسر ومترجم ابعاد وشاکله اين امت است.
بنا بر اين، دريافت کننده وحي الهي، ورسانند پيام به بشريت ، ونجات دهنده آن از جهل وانحراف وسقوط، وترسيم کننده مسير تحول انسان مسلمان، همان يغمبر خاتم (ص) است.
در اين مقاله، به موضوعاتي که در ارتباط با اين شخصيت عظيم، وتاثيرات آن بر جامعه، ونحوه تبعيت جامعه از تعليمات ايشان، وعلل مخالفت ديگران با رسالت وتعليمات رسول الله (ص) وچگونگي تمرکز اعتراضها وانتقادها بر نفس اين شخصيت را بررسي کرده وبرداشت خود را تقديم خواهم نمود.
ويژگيهاي شخصيت
در تعريف شخصيت پيامبر گرامي اسلام (ص)، از چند راه وروش ميتوان اقدام کرد :
نخستين روش، استناد به تعريفي که قرآن کريم، از ايشان دارند، ودر جابه جاي آيات وسوره هاي آن آمده است.
ما به دليلوجود صفات وويژگيهاي متعدد وخارج از احصاء، تنها به تعدادي از آن صفات ميپردازيم:
يک: " وما ارسلناک الارحمة للعالمبن " که بيانگر روشن بعثت پيامبر براي تمامي انسانها، واز بابت لطف وعنايت ورحمت الهي به عالميان است. اين صفت شاخص ؛ در مقابل برخي توصيفهاي کتب ادعايي از ساير پيامبران است که از خشونت وتعدي وانحرافهايي والعياذ بالله از ديگر پيامبران،حکايت ميکند
دو : " انک لعلي خلق عظيم " علاوه بر اراده رحمت الهي براي عالميان، از سوي خداوند منان، بر صفت اخلاق والاي پيامبر هم تاکيد ميشود. در سلوک وسنت رسول الله، کاربرد اين اخلاق را در ميان جامعه، در خانواده، در مورد همسر، در مورد فرزندان، در مقابل همسايگان، نسبت به فقرا ونيازمندان، در برابر مخالفان، ودر تربيت پيروان، در تحمل دشمنيها ومقابله با روشهاي انساني تحسين بر انگيز وصدها عنوان ديگر قابل لمس وياد آوري است
سه: " قل انما انا بشر مثلکم " در اينگونه آيات، منظور خلع صفت دريافت وحي نيست ؛ بلکه تاکيد بر اينکه اين صفت، موجب امتاز گيري وفضل فروشي نمي شود، وارتباط با همه انسانها را راحت تر مينمايد. در واقع، با اين آيه کريمه، نفي صفت " فرشته بودن " را مينمايد. وبر ضرورت جريان امور زندگي بر اساس روابط عادي انساني وسادگي گفتگو با آن " خير البشر " است. نه از تجملات وحصارهاي پادشاهان خبري هست، ونه از ادعاي چيزي بيشتر از آنچه قرآن کريم آورده است.
چهار:" ولو کنت فضاغليظ القلب لانفضوا من حولک " در ميان رهبران، آنهم در جوامعي که حاکميت را با زور وغلظت در رفتار تعريف ميشود، ودر آن دوران سران قبايل وحتي حاکمان کشورها، ايجاد رعب ووحشت ميان جامعه را مناسبترين روش تسلط بر انسانها تلقي ميشد، ودر جوامع بعدي هم، از نظريه وتوصيه پردازان مانند " ماکياويلي " ميخوانيم که به " امير " ان به حفظ تصوير " خشن " از امير در جامعه توصيه ميکنند، ودر جوامع کنوني نيز، استفاده از " قدرت فائقه " در سرکوب مخالفان وايجاد ترس ووحشت، يکي از روشهاي موثر در حفظ "قدرت " تلقي ميشود، ودر حد اقل، ايجاد " ابهام وايهام " در ذهن مردم، لازمه ادامه قدرت وسلطه دانسته ميشود ؛ در چنين فضاهايي، خداوند حنان، از پيامبر خود، صفت " خشونت وتندي " را نفي ميکند.گويي آنرا براي هدايت انسانها، خطرناک ميداند.
پنج :"فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم في الامر ،فاذا عزمت فتوکل علي الله" در اين آيه شريفه، چندين رويه ورفتار را به پيامبر گرامي دستور وتعليم ميدهد، که در ساختن يک جامعه انساني با هويت وشخصيت عزتمند به کار آيد. به کار بردن عفو وگذشت، تا مرحله تازه اي آغاز گردد، وبا طلب مغفرت براي آن جامعه، تهيه فضاي معنوي لازم حاصل آيد، وبا مشورت کردن، روحيه همفکري وتفاهم واجماع سازي در جامعه شکل ميگيرد، واز بروز استبداد در آينده اجتماع جلوگيري ميشود.
شش: " يتلوا عليکم آياتنا ويزکيکم ويعلمکم الکتاب والحکمة" اين ويژه گي وصفات عاليه، ضرورت اهتمام وبلکه اساس قراردادن تعليم وتزکيه، به عنوان نقش ووظيفه بزرگ رسول الله (ص) را ميرساند. به عبارتي ديگر، پايه مورد نظر وحي الهي، همان تعليم وتزکيه است، يعني انسان سازي در عاليترين شکل خود، و نه ساختن افراد جنگجو يا سلطه گر، آنگونه که در ساير جوامع ديده ميشود.
هفت: " ادع الي سبيل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة " راه وروش گفتگو با ديگران، اجبار وزور گويي، يا جادو کردن وايجاد توهم وتخيل، نيست. بلکه، حکمت وانتخاب بهترين رويه ها است. هرگز مذاکره وگفتگو با ديگران، از روش مغالطه يا تحقير ويا دروغگويي نيست . همه اين روشها، با روش " موعظه حسنه " ناسازگار است.
هشت: " آمن الرسول بما انزل اليه من ربه والمومنون کل آمن بالله وملائکته .کتبه ورسله ؛لا نفرق بين احد من رسله" اين صفت وتعليم الهي در خصوص پذيرش انبياء وکتب الهي پيشين است، وعلامت روشني از عدم خود محوري، و " مبدأ تاريخ دانستن خود " است.
ماهيت رسالتهاي الهي، يکي است، مبدأ آنها هم يکي است . تعليم دادن جامعه به اين مفهوم، مايه تفاهم جهاني را باعث ميشود، واحترام گذاشتن به زحمات ونقش انبياء بزرگ الهي است.
هشت: " ولله العزة ولرسوله وللمومنين "
عزت وکرامت ،صفتي است که خداوند متعال آنرا براي ذات اقدس خود وبراي پيامبر گرامي وبراي مومنين قايل شده است.يعني اينگونه نيست که عزت، براي مردم مومن منظور نشده باشد اين رسول الله است که حلقه واسط عزت وافراد نبايد عزت خود را دست کم بگيرند اين يک شان الهي است
در آيه ديگري، آمده است " عزيز عليه ما عنتم " اي مومنان، سختيهايي که ميکشيد، بر پيغمبر نيز سخت است واز ناراحتي شما، رسول الله نيز ناراحت ميشود
نه:" ويضع عنهم اصرهم والاغلال التي کانت عليهم " پيامبر خاتم، غل وزنجيرهايي که بر مردم تحميل شده بود، از پاي وروح وجان آنها، بر ميدارد، وآزادشان ميکند . اين خصوصيتي است که انسانها مصلح بزرگ، براي رهايي انسانها، بر عهده ميگيرند . پيامبر، هم خرافات وعقايد فاسد را ميزدايد، وهم مقررات وقواعد خلاف انسانيت انسان را برطرف ميسازد
ده : " وان حکمت فاحکم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين "حکميت ميان مردم، توسط پيامبران، سابقه دارد، ورسول خاتم نيز اين وظيفه را بر عهده داشتند حکومت به قسط، مختص حکومت ميان مومنين ومسلمين، نيست. وحتي نسبت به دشمناني که خرده حسابي هم با آنها داشته باشيم، بايد ملاک عدل وقسط اجرا شود . در آيه کريمه آمده است " ولا يجرمنکم شنآن قوم علي الاتعدلوا، اعدلوا هم اقرب للتقوي "
آيه هاي ذکر شده، و ده ها آيه وروايت، ابعادي از شخصيت خاتم الانبياء ترسيم ميکند، که هيچ انسان سليم النفسي، نمي تواند احساسي غير از تعظيم وتکريم نسبت به ايشان داشته باشد .
نحوه تعامل جامعه انساني با اين شخصيت:
در دوران پيامبر (ص)، مشرکان وکفار، نسبت به شخصيت پيامبر گرامي، تعرض زيادي داشته اند. عده اي آنرا خلاف سنن موروثي دانستند، واز اينکه آنهارا نسبت به بتها ورسوم جاهلي باز ميداشت، معترض بودند.
برخي ديگر، نگران جايگاه وموقعيت حاکميتي خود بودند .
گروهي، تهمت جادوگري ميدادند،
جماعتي صفت جنون ميدادند،
اغلب کفار، مانع از شنيدن سخنانش ميشدند ،
اراذل واوباش را به جانش ميانداختند، وحتي از آزار واديت وتوهين، رويگردان نبودند
آيه مبارکه قرآن، چنين توصيف ميکند : " کلما جائهم رسول بما لا تهوي انفسهم فريقا کذبوا وفريقا تقتلون " واين همان حالت تکراري بني اسرائيل نسبت به پيامبرانشان بوده است.
" واذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل الله والي الرسول، قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آبائنا "
" وشاقوا الرسول من بعد ماتبين لهم الهدي "
" قل ابالله وآياته ورسوله کنتم تستهزئون"
" ان الذين يحادون الله ورسوله اولئک في الاذلين "
" قال يا قوم ليس بي ضلالة ولکني رسول من رب العالمين "
" قال يا قوم ليس بي سفاهة ولکني رسول من رب العالمين "
" حتي يقول الرسول والذين آمنوا معه متي نصر الله "
سپس، خداوند لطيف ميفرمايد " يا ايها الرسول لايحزنک الذين يسارعون في الکفر "
از اين مجموعه، اين نتيجه را ميگيريم که موضوع تکديب واهانت وحتي آزار پيامبر (ص) مسبوق به سابقه است . وحتي پيامبران گذشته نيز گرفتار افراد وگروههاي مخالف بوده اند. علل اصلي مخالفتها، به چند مطلب بر ميگردد:
نگراني از ترک آداب ورسوم گذشتگان
ترس از بروز قدرت جديد وفقدان مکانت وجايگاه موجود،
از دست دادن امتيازهاي اقتصادي ومالي حاصل از وضع موجود است ،
علماء ومحققان غير مسلمان
در ميان دانشمندان غير مسلمان، آثار زيادي پيرامون شخصيت پيامبر عظيم الشان، منتشر کرده اند، که عده اي از آنها، به تکريم وتعريف پرداخته اند، وگروهي ديگر از ايشان، نفي رابطه وحي الهي نموده اند ؛ جمعي هم سعي کرده اند تا به زعم خود، تناقضاتي وشبهاتي را سرهم بندي نمايند.
مستشرقان غربي، که عده اي از آنها را يهوديان متعصب تشکيل ميداده اند، کتابهاي متعددي در اين خصوص نوشته اند، ومي توان گفت که در فرهنگ غربي، حالتي از حساسيت منفي بوجود آورده اند.
همين حالت، در کتابهاي درسي مدارس غربي در مورد اسلام، وپيغمبر (ص ) نيز وجود دارد.
شبهات وانتقادها، به دو صورت بوده است : تعدادي نسبت به آيات قرآن وروايات انتقاد ميکردند ؛
گروه ديگري، بيشتر به شخصيت پيغمبر واهل بيت وپيروان ايشان تعرض مينمودند.
جمع اول، ميان دانشجويان ودانش پزوهان تاثير گذاري داشته اند ؛
اما جمع دوم، گستره بيشتري از قشرهاي جوامع غربي را تحت تاثير قرار ميداده اند و به يک " فرهنگ عمومي " تبديل ميساختند.
البته، انسانها ي بزرگي از مورخان غربي، اعجاب وتعظيم خود را نسبت به شخصيت محمد ابن عبد الله، صلي الله عليه وآله وسلم، پنهان نکرده اند، مانند " توينبي "، وخانم " شميل "، اما اين افراد نتوانستند به جريان اصلي تبديل شوند.
جريانهاي اخيري هم که به راه افتاده است، چه رمان "آيات شيطاني " وچه کاريکاتورهاي منتشره در نروژ، وچه فيلم اخيري که از سوي يک تهيه کننده مسيحي – يهودي تهيه وبر روي شبکه هاي اجتماعي نهاده شده است ؛ از فاز جديد تعرضها در بعد عمومي و براي تحريک احساسات عمومي ( هم مسلمانان وهم پيروان ساير اديان ) حکايت ميکند.
اگر دو دهه به عقب برگرديم، وبه کتاب مشهور " درگيري يا جنگ تمدنها " نگاهي بياندازيم، از يک " نظريه پردازي " براي اين درگيريها، توسط نظريه پردازان غربي، مطلع ميشويم .
در اين کتاب، از انواع چالشها ودرگيريها، سخن به ميان ميآيد، اما بر " درگيري ميان فرهنگها وتمدنها " تاکيد شده ؛ وآنرا آخرين وبالاترين نوع درگيري تلقي ميکند.
نقش تک قطبي شدن در افزايش درگيريها
در جريان فروپاشي شوروي، غرب، وبويژه امريکا، فرصت را مغتنم شمرده تا ساير رقبا را از صحنه جهاني، خارج نمايد. چنيم تصوراتي، در اعلام اينکه پايان جهان، يا " پايان تاريخ " از آن غرب ودموکراسي ليبرال آن است، آنگونه که " فوکوياما " در کتاب خود، ترسيم ميکرد.
براي از صحنه خارج شدن رقبا، همانهايي که، هانتگنتون تعريف کرده است، يعني اسلام وکونفوشيوس، به انواع ترفندها بايد متوسل شد. يکي از اين ترفندها، افزايش حساسيت مردم مغرب زمين نسبت به اسلام ومسلمانان است، چيزي که به نام " اسلام هراسي " شناخته ميشود.
وبراي تضعيف روحيه مسلمانان، ميبايستي به " قله " نمادهاي اسلام به انحاء مختلف حمله کرد. ودر بالاترين قله ها، شخصيت پيغمبر ( ص) قرار دارد.
البته، از انصاف نبايد گذشت، که همه سياستمداران جهان، با اين طرز فکر، موافق نبوده اند.
آقاي رومان هرزوگ، رئيس جمهور اسبق جمهوري فدرال آلمان، نه تنها مخالف اين جريان بوده است، بلکه در مناطق وکشورهاي مختلف به ايراد سخنراني ميپرداخته ومباني آن تفکرات را نقض ميکرده است . ايشان در کتابي تحت عنوان " آشتي تمدنها " به خوبي از عهده اينگونه مطالب بر آمده است.در اين کتاب، به مشترکات فرهنگ اسلامي وغربي اشاره ها دارد، وبه مسئوليتهاي کشورها در رسيدن به تمدني مشترک تحليلها ارائه کرده است.
نقش مسلمانان در فضاي کنوني
ترديد نبايد کرد، که مسلمانان، اعم از سران کشورها، علماء وتشکلها وجريانهاي گوناگون، در دامن زدن به فضاي ابهام آلود شکل گيري هويت جديد جوامع اسلامي، نقش بزرگي داشته اند.
تضارب اراده ها، در خصوص رسيدن به يک " هويت مشترک" اسلامي، از سوي حاکمان، نقش اساسي داشته است. هر حاکمي، براي خود، وجامعه تحت حاکميت خود، يک تعريفي از هويت دارد، وهرگونه " تکامل " و" غناي " فرهنگي با ساير جوامع مسلمان، را مردود ميداند ؛ اما در همين حال، دروازه هاي تعاطي فرهنگي با " سايرين " با حد اعلاي تسامح .گذشت، باز نگه داشته است، در حدي که اغلب جوامع اسلامي، از حد اقل توان در بيان ونوشتار به زبان محلي خود، عاجز مانده است !!
علماء اغلب به درگيريهاي به اصطلاح " مذهبي " وطايف اي سرگرم شده، واز خلاقيت وابتکار، عقب مانده اند، بلکه وحتي از درک صحيح جريانهاي القائي، ناتوان شده اند.
جريانها واحزاب اسلامي ومذهبي، در تلاش براي " کسب قدرت " يا ثروت، مسابقه گذاشته، واز هيچ " مدارايي " با حاکمان کشوري ؛ منطقه اي يا جهاني، ابا نداراند، گويي تسامح با جريانهاي سلطه جهاني، از سوي پيامبر (ص) توصيه شده است!!
تصويري که از اسلام ورسول گرامي، توسط جريانهاي تند وافراطي تکفيري، ارائه شده است، خود عامل بزرگي در ديگرگونه نشان دادن اسلام وپيامبر نقش داشته اند.
فقدان مراکز مطالعاتي وتحقيقاتي، با درک صحيح ازتحولات جهاني، عامل ديگري است از انعدام تاثير گذاري مثبت بر معرفي صحيح چهره اسلام وپيامبر در سطح جهان.
القاي مفاهيم خشن، وعدم توجه به زندگي پر از لطف ورحمت ومهرباني رسول الله (ص)، به تراکم فهم اشتباه، کمک کرده است.
چه بايد کرد؟
با يک مروري بر آنچه گذشت، ميتوان به سرنخهايي از راه کارهاي ضروري " بازشناسي هويت اسلامي " با محور قراردادن شخصيت پيامبر اکرم (ص)، دست يازيد.
نخست : راه اندازي مطالعات تاريخي، اجتماعي وروانشناسي تناسب با اهداف مورد نظر، براي دستيابي به نتايج علمي، گرچه مغاير با چارچوبهاي ذهني قبلي ،
دوم: اهتمام به عناصر هنري وفرهنگي موثر در معرفي صحيح تاريخ اسلام وپيامبر (ص)
سوم : گريز از ارائه تصوير خشن و مخدوش از چهرهيامبر واتباع ايشان ،
چهارم : مراوده علمي با مراکز اکادميک ونظريه پردازان وتدوين کنندگان کتب درسي کشورهاي غربي پنجم : پرهيز از ادامه ويا توسعه اختلافهاي فرقه اي ومذهبي در محافل غير علمي ومتعصبانه
ششم : متوقف کردن حمايتهاي افراد جاهل وساده از جريانهاي افراطي وتفرقه افکن
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته