استراتژى وحدت ملى و انسجام اسلامى با توجه به ديدگاه امام خمينی (ره)
مصيب ايرانى[1]
چکیده:
مقاله با نگاهی اجمالی به بحث وحدت و با روش تحلیل محتوا، به نظرات امام خمینی (ره) درباره وحدت و اهمیت آن برای جامعه اسلامی و مضرات تفرقه میپردازد..
امام وحدت و انسجام اسلامی را یک استراتژی میداند نه یک تاکتیک و مبانی وحدت را به دو بخش بروندینی و دروندینی تقسیم مینماید. وی با استنباط از قرآن و سنت، مراحل اتحاد را، بیداری خویش و مبارزه با نفس و سپس آگاه کردن جامعه و صاحبان فکر و اندیشه میداند. همچنین، امام عامل تفرقه را پیروی از هوای نفس و تلاش برای برتر نشان دادن خود میخواند.
کلیدواژهها: وحدت، وحدت ملی، انسجام اسلامی، استراتژی، بیداری.
هدف تحقيق
نوشته پيشرو در صدد بيان نكات و مطالبى است كه خواننده را در حد توان با مبانى و ساختارهاى يك وحدت تمام عيار آشنا نمايد.
راهكارى كه بتوان به وسیله آن ضمن فراخواندن جوامع اسلامى و جامعه ايران اسلامى به وحدت، انديشههاى امام خمينی(ه) را نيز به صورت مختصر بيان نمود كه براى رسيدن به اتحاد و انسجام دولتهای اسلامى تنها استناد به روايات و آيات كافى نيست بلكه بايد ديد عمل به آنها چگونه خواهد بود.
اهميت تحقيق
در این زمانه كه دولتهای غربى با تشکیل اتحاديهها و كنفرانسهاى منطقهاى و جهانى برای يكپارچگى خويش تلاش كرده و هر روز در صدد منزوى كردن كشورهاى اسلامى و توهين به مقدسات مسلمانان هستند، بحث از زبان و قوم و مذهب در ميان كشورهاى اسلامى توهين به شعور مسلمين است. استكبار با برنامهريزى حساب شده خويش سعى در نابودى مسلمانان دارد و آنچه كه به آنها كمك مىكند زور و تسليحات آنان نیست بلکه افراد داخلى هستند كه به بهانههاى واهى قوم و مذهبگرايى دستهاى خويش را تا مرفق به خون مسلمين آغشته نمودهاند؛ از این رو لازم است تمام افراد جامعه اسلامى از سران، نخبگان و افراد عادى براى دستيابى به وحدت و همدلی گام بردارند.
مقدمه
وحدت و انسجام ملى و اسلامى از مقولههايى است كه از ديرباز مورد توجه عالمان و خادمان به مكتب اهل بیت(علیهم السلام) بوده و تا گسترش واقعى اسلام بر تمام عالم ادامه پيدا خواهد كرد.
بزرگانى چون سيد جمالالدين اسدآبادى، آيتالله بروجردى، امام خمينى(ه) و مقام معظم رهبرى توجه زیادی به این مقوله داشته و دارند.
شهيد مطهرى مىگويد: «يكى از علایم حيات يك جامعه اين است كه همبستگی ميان افرادش بيشتر است. خاصيت مردگى، متلاشى شدن و متفرق شدن و جدا شدن اعضا از يكديگر است. خاصيت زندگى يك اجتماع همبستگی و پيوستگى بيشتر اعضا و جوارح آن اجتماع است. (دوماهنامه ذكر، ش20، آذر86، ص10 به نقل از شهید مطهری، ص1).
مصلحان، دانشمندان و روشنفكران اسلامى عصر ما اتحاد و همبستگی ملتها و فرقههای اسلامى را به خصوص در اوضاع و احوال كنونى كه دشمن از همه طرف به آنها هجوم آورده و پيوسته با وسايل مختلف در پى توسعه اختلافات كهن و تولید اختلافات نوين است از ضرورىترين نيازهاى اسلامى مىدانند.
شهيد صدر مىگويد: «امروز وضع مسلمانان تقريباً نقطه مقابل اين تعاليم مقدس است. مسلمانان اغلب به مسائل اجتماعى توجه ندارند، كمتر كسى است كه اصولاً منافع و مصالح اجتماعى را بشناساند. بيشتر مسلمانهاى عصر ما جز مصالح شخصى اصولاً مصلحتى نمىشناسند. هر وقت نام مصلحت و منفعت برده مىشود جز مصلحت خودشان و مصلحت زن و فرزندشان به فكر آنها خطور نمىكند. چه بسيارند كسانى كه اگر از آنها بپرسند آقا! آدميزاد خوب وقتش را صرف چه بكند، در جواب تو، همه چيز را مىشمارند جز مصالح اجتماعى را، تازه آن عده معدود كه مصالح اجتماعى را بشناسند اغلب آنقدر همتشان كوتاه است كه كمترين منفعت شخصى خود را به مصالح و منافع عالى امت مقدم دارند.» (پیشین، ص12 به نقل از شهید صدر).
سيد جمال الدين اسدآبادى نيز در توصيه خود به وحدت، چنين میگوید:
«من نمىگويم كه بر همه كشورهاى اسلامى يك نفر حكومت كند، زيرا اين كار بسيار مشكلى است، ولى اميدوارم كه حاكم و سلطان همه ملتهاى مسلمان تنها قرآن باشد، و عامل وحدت و يگانگى آنها دين آنها. با اين وحدت، هر پادشاهى مىتواند در كشورش براى حفظ حقوق ديگر كشورهاى اسلامى كوشش كند، زيرا حيات او به حيات آن ديگرى و بقايش به بقاى ملت ديگر مسلمانان بسته است.» (پیشین، به نقل از سید جمال الدین اسدآبادی).
در اين مقاله سعى شده است با روش تحليل محتوا و بيان ديدگاههاى امام خمينی (ره) در مورد وحدت، به چگونگى نگاه ایشان براى رسيدن به آن، كه از خودسازى در مرحله ابتدایى و وحدت ملى و... شروع و به وحدت جهانى ختم مىشود، اشاره گردد.
مفاهيم
وحدت، در لغت عبارت است از: يكى شدن، يكدست شدن، حول محورى چرخيدن، برادرى، اتحاد، مركب شدن و اتفاق (دهخدا، ج14، ص 20452).
انسجام نیز به معنای روان شدن اشك و جز آن، روانى در كلام... هماهنگى و هموارى آمده است. (پیشین).
اتحاد و وحدت ملى مقولهاى است كه بيشتر جبنه داخلى دارد و در چارچوب مرزهاى كشور معنا مىيابد و اصطلاحات ديگرى همچون، وفاق ملى، همبستگی ملى و وحدت، تا حدودى به اين مفهوم شبيه مىباشد.
و در اصطلاح، يعنى برنامهاى براى رسيدن به اهداف عالى و بلندمدت كه از انديشه طرف نشأت گرفته باشد؛ در مقابل تاكتيك كه براى گذر از مرحلهاى مطرح مىشود.
نگاه امام به مسئله وحدت و انسجام
تلاش در جهت بيدارى فردى و گروهى مسلمانان و ايجاد وحدت براى پياده كردن اسلام واقعى در جهان و بازگشت عزت و كرامت مسلمانان، از خصوصیات بارز امام خمینی(ه) بود. وی میگوید: «هان اى مسلمانان قدرتمند! به خود آييد و خود را بشناسيد و به عالم بشناسانيد و اختلافات فرقهاى و منطقهاى را كه به دست قدرتهاى جهانخوار و عمال فاسد آنها براى غارت شما و پايمال كردن شرف انسانى و اسلامى شما (به وجود) آمده به حكم خداى تعالى و قرآن مجيد به دور افكنيد و تفرقهافكنان از قبيل آخوندهاى جيرهخوار و ملى گرايان بى خبر از اسلام و مصالح مسلمين را از خود برانيد كه ضرر اينان از ضرر جهانخواران كمتر نيست اينان اسلام را وارونه نشان مىدهند و راه را براى غارتگران باز مىكنند» (تبيان، شماره 15، ص 205).
«بر خلاف تصور دوستان جاهل يا دشمنان مكار، در مكتب نظرى و عملى امام، وحدت يك تاكتيك يا ابزار مصلحتى براى پيشبرد اهداف و مقاصد سياسى انقلاب اسلامى نبود، بلكه جوهره درك وى از «عزت و اقتدار مسلمين» و ماهيت «اجتماعى و سياسى مكتب اسلام» و تعبد معرفت شناسانه ايشان از اصول و تعاليم قرآنى و دستورالعملهايى چون «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» به مسئله وحدت آنچنان جايگاهى بخشيده بود كه با همه اعتقاد و ايمان وصفناپذيرش به حقانيت اهل بيت، هرگز حاضر نشد در محافل و مجامعى كه به اسم حمايت از ولايت تشكيل شده و باعث تفرقه ميان مسلمين مىشود شركت كرده يا ديگران را تشويق به شركت در آنها كند.» (پیشین).
امام وحدت را به عنوان يك استراتژي قبول داشت؛ وحدت ملى براى حفظ كشور، به غارت نرفتن منافع ملى؛ انسجام و اتحاد اسلامى، براى حفظ عزت مسلمين و ضربه نخوردن اسلام و قرآن، و اتحاد جهانى بين مستضعفين براى مبارزه با استكبار، زیرا او بارها و بارها بر اتحاد براى پيروزى مسلمين تأكيد نموده و ميوههاى وحدت را از جمله پيروزى، نابودى دشمنان، شكوفايى، پيشرفت كشور و مسلمين و... بر مىشمرد.
امام خمينى(ه) همانند اسلاف خويش، همچون ملامهدى نراقى كه قائل بودند ابتدا بايد فرد با خودسازى، عدالت را ملکه خويش قرار داده و مبارزه با نفس داشته باشد تا بتواند در اجتماع نيز با اجراى عدالت و حفظ ارزشهاى اسلامى حاكم مورد تأييد شرع باشد (عارفی، 1386، ص63)، معتقد بود شخص باید براى هر حركت اجتماعى زمينههاى آن را در خويش به وجود آورده و با مبارزه با نفس و سعه صدر وارد اجتماع شده تا بتواند جامعه را بعد از بيدارى هدايت نمايد.
وحدت مورد نظر امام از مرحله بيدارى شروع و با مرحله اتحاد جهانى مستضعفين خاتمه مىيابد كه نتيجه آن اجراى عدالت در سطح گيتى خواهد بود.
وی معتقد است علما و دانشجويان حوزه و دانشگاه باید بيدار باشند و ديگران را نیز هدايت نمايند؛ «چرا اين قدر خوابيد؟ اى سران! چرا اين قدر خوابيد؟ چرا چشمهايتان را باز نمىكنيد؟ هر كه، هر جا صحبت مىكند به ضد هم صحبت مىكند. هر جا مىنويسد به ضد هم مىنويسد، بايد بيدار شويم، اگر خداى نخواسته جدا كردند روحانى را از ملت و جدا كردند ارتش را از ملت و هر كدام على حد كردند... ديگر نه بازارى از او كارى مىآيد كه انجام بدهد و نه دانشگاهى. تا شما با هم مجتمع هستيد، تا با هم هستيد مىتوانيد كار بكنید.» (تبيان، ش15، خرداد 1376، ص241).
از عوامل ايجاد وحدت، مىتوان به تحمل حرفهاى مخالف و اعتقاد به حل مشكل از طريق گفتوگو اشاره کرد كه اين امر ميسر نمىشود مگر با خودسازى و مبارزه با نفس؛ از این رو، در اندیشة امام، مسئله مبارزه با نفس، براى رسيدن به وحدت بسيار مهم و ضرورى است تا جايى كه وی قائل است كسانى كه مسائل تفرقهانگيز را مطرح مىكنند درد دين و اسلام ندارند بلكه در بند خودخواهى هستند؛
«اختلاف نداشته باشيد در امور، اختلاف هميشه ناشى از جهات نفسانى است. اگر همه انبيا الآن در اينجا جمع شوند اختلاف ندارند، براى اينكه جهات نفسانى را ندارند. آن وقت كه يك طرف جهت نفسانى دارد و يا هر دو طرف جهت نفسانى دارند آن وقت اختلافات پيدا مىشود، كوشش كنيد كه آن جهات نفسانى، بازيتان ندهد كه منشأ مناقشه و اختلاف شود...» (پیشین، ص367).
مبانى وحدت از نگاه امام خمينى(ه)
- برون دينى (عقل و عرف)؛
- درون دينى (قرآن و سنت).
آنچه كه در عقل و عرف در گستره اتحاد مطرح است آن است كه هر عاقلى مىداند باران آنگاه كه قطره قطره از آسمان مىبارد مخرب نیست؛ اما آنگاه كه با هم جمع مىشود، سيل به راه انداخته و سدها را از بین میبرد. امام پس از توصيه به وحدت به این مثال معروف اشاره میکند که: «پيرمردى چند فرزند داشت و دستور داد چوبهايى را آوردند و به يكى از آنها چوبى داد و گفت بشكن و او شكست... اما وقتى چوبها زياد شد ديگر توان شكستن آن را نداشت. سپس پیرمرد گفت: شما مثل همين چوبها هستيد، اگر با هم باشيد كسى شما را شكست نخواهد داد ولى اگر از هم جدا بوديد شكست خواهيد خورد».
علاوه بر مبانى قرآنى و حديثى در انديشه امام، مسائل عقلى و عرفى نيز براى آن بزرگوار بسيار مهم و قابل توجه بوده است به نحوى كه مىفرمايد: «عقل سياسى اقتضا مىكند كه امروز با آن اشخاصى كه حتى در رويه هم با ما مخالفت دارند لكن در اصل مقصد با ما موافقاند با ملت ما موافقاند، مسيرشان مسير ملت است دست از تمام اين اختلافات برداريم تا اين مملكت را آرام كنيم» (پیشین، ص33).
امام اقتضاى عقلى را زمينه تحمل مشكلات، و جلوگيرى از نابود شدن مىداند؛ «شما بدانيد كه اگر ما دست به دست هم ندهيم، همهمان با هم نباشيم، زمينمان خواهند زد، مجلس را زمين مىزنند، دولت را زمين مىزنند، روحانيت را زمين مىزنند، همه زمين مىخورند، پس عقل اقتضا مىكند كه ما الآن مشكلات را تحمل كنيم، مردم مشكلات را تحمل كنند.» (صحيفه نور، ج 18، ص 185).
امام ضمين توصيه به همه افراد جامعه اسلامى به مروّت با دوستان و سرسختى با دشمنان، مقصد نهايى همه را سربلندى اسلام و ايران و اقتضاى عقلى را وحدت كلمه مىداند؛
«بايد توجه داشت كه بايد با هم باشيم و در مقابل آنها محكم بايستيم و با خودمان رئوف باشيم و در مقابل دشمنان سرسخت، اين را عقل اقتضا مىكند كه وقتى عدهاى مخالف داريم، خودمان مخالفتمان را كنار بگذاريم تا با وحدت كلمه، اين مملكت برسد به آنجا كه همه دلمان مىخواهد.» (پیشین، ص 154).
قرآن و سنت
امام به عنوان يك انديشمند و آشنا به مسائل اجتماعى و سياسى اسلام مبانى انديشه خويش را برگرفته از قرآن و سنت مىداند و اميدوار است با تمسك به آن دو و توحيد كلمه اسلام حفظ گردد.
مسئله تكليفگرايى امام در باورهاى عميق ايشان نسبت به آرمانهاى اسلامى ریشه دارد؛ از این رو وی مىفرمود: «الآن تكليف است بر همه ما مسلمين، وحدت كلمه، در رأس همه كلمات كه همه متفقالكلمه بايد باشند و اگر كسى تخلف كند، به اسلام خيانت كرده است»(تبيان، پیشین).
همانطور كه گفته شد، انديشه امام و اعتقاد او به وحدت يك تاكتيك نبود بلكه آرمانى بزرگ براى سربلندى اسلام بود، زیرا مخالفت با آن را جرمى بزرگ مىدانست؛
«امروز اين مسئله تضعيف وحدت جرم بسيار بزرگى است».
امام سران ممالك اسلامى را نيز به وحدت توصیه مینماید:
«الآن بر رؤساى اسلام، بر سلاطين اسلام، بر رؤساى جمهورى اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئى موسمى را كه گاهى دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند، عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام، پيغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) همانطورى كه خودشان طريقه مبارزهشان بوده است بايد اينها هم تبع باشند. تبع اسلام باشند، اگر وحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئى موسمى را كنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند، هفتصد ميليون مىگويند، هفتصد ميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند، هفتصد ميليون متفرق به درد نمىخورند، هزارها ميليون هم به درد نمىخورد...».
امام با توجه به برداشت خود از آيات و روايات، وحدت را يك تكليف مىداند و معتقد است كه اگر مىخواهيم ثابت كنيم پيرو ائمه هستيم بايد به آن عمل نماييم؛ عمل به «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ...» و «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» و «يدالله مع الجماعه». وی میفرماید: «حضرت امير (علیه السلام) در بسيارى از امورى كه برايش خيلى سخت بود، دندان روى جگر مىگذاشت و موافقت مىكرد براى مصالح كلى، براى مصالح اسلام، ما اگر تبعيت از او داريم بايد اينطور باشيم، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم يك مقدارى همينطور باشيم...» (صحيفه نور، ج 1، ص 120-121).
وحدت ملی
اتحاد ملى مقولهاى است كه همه بايد در ايجاد و استمرار آن نقش واقعى داشته باشند و مشاركت عمومى و حضور فعال گروههاى مختلف را در عرصه تعيين سياستها و برنامهريزىها طلب میکند. «واكر كانور» در تئورى خود براى تحقق اتحاد ملى، بر مؤلفههاى همكارى، مشاركت و همگامى گروههاى قومى، مذهبى و زبان اقليتها تأكيد مىكند. وى در اين باره مىگويد:
«تحليلگران جهان سومى، ناهمگونى قومى را كم و بيش ناديده گرفته، يا صرفاً پديدهاى زودگذر تلقى كردهاند. در گذشته تئورى توسعه سياسى، ملتسازى به شمار مىرفت اما حاميان اين تئورى به ندرت بيان داشتند كه چگونه يك آگاهى ملى واحد در بين عناصر متفرق قومى به وجود خواهد آمد، در واقع همبستگی درونساختارى مىتواند زمينههاى لازم براى حداكثرسازى پويايى سياست خارجى كشورها را به وجود آورد. اين امر به مفهوم آن است كه انسجام ايدئولوژيك بدون همبستگی درونساختارى امكانپذير نخواهد بود» (ماهنامه همشهرى ديپلماتيك، ش 13، ص 16).
قانون اساسى جمهورى اسلامى برترين سندى است كه عمل به آن باعث ايجاد زمينههاى مناسب براى وحدت و انسجام اسلامى خواهد بود.
این قانون، ضمن برشمردن آزادىهاى سياسى و عقيدتى كه باعث رشد جامعه خواهد شد، به حقوق اقليتهاى دينى و حقوق مذاهب پرداخته است. طبق اصل 14، به حكم آيه شريفه «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ ... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» دولت و مسلمانان موظفاند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و عدل اسلامى عمل نمايند و حقوق انسانى آنان را رعايت كنند.
امام خمينى(ه) كه خود از بانيان قانون اساسى بود در نطقى راجع به اقليتها مىفرمايد:
«همه اقليتها مطمئن باشند كه اسلام با اقليتها هميشه بهطور انسانى بهطور عدالت رفتار كرده است و همه در رفاه هستند و اينها هم مثل ساير اقليتها جزئى از ملت ما هستند و ما و آنها با هم در اين مملكت زندگى مىكنيم، ان شاء الله رفاه همه حاصل خواهد شد و رمز اين پيروزى كه وحدت كلمه است بايد حفظ شود...» (صحيفه نور، ج 5، ص 97).
همانطور كه گفته شد، خاستگاه انديشه امام قرآن و سنت بوده و با تمسك به آيات و عمل به سيره پيامبر حقوق اقليتهاى مذهبى را مورد توجه قرار مىداد. در يكى از مهمترين پيمانهاى عمومى پيامبر «صلّی اللّه علیه و آله» براى اتحاد ملى چنين آمده است: «صلح مؤمنان يكى بيش نيست و هيچ مؤمنى بدون توافق ساير مؤمنان در جهاد فى سبيل الله آشتى نمىكند و صلحى كه بر اساس عدالت و برابرى استقرار يافت براى همگان الزامآور است و همه بايد آن را رعايت كنند، مسلمانان و يهوديان يك امت واحدهاند و مانند يك ملت در مدينه زندگى مىكنند و هر يك دين خود را هم خواهند داشت و همپيمانان يهود نيز در حكم آنها هستند مگر كسانى كه ستم كنند و مرتكب گناه شوند كه چنين افرادى موجب زحمت براى خود و اهل خانه خود مىشوند.» (تاریخ، ابراهیم حسن و پاینده، 1362، ص 100-101).
اين تدبير بهترين مقوله براى به وجود آوردن وحدت و همبستگی دينى بود، زیرا از یک سو، وحدت ميان قبايل ديگر، حقوق اجتماعى يهوديان و نيز انصار و مهاجران مسلمان را تضمين مىكرد و از سوى ديگر، اين پيمانها مقدمات تشكيل يك حكومت واحد سياسى، ملى و دينى را فراهم مىآورد.
پيامبر در پيمان خويش علاوه بر اينكه از تعرض مسلمين به اقليتها جلوگيرى كرده، حتى يارى رساندن به مخالفانشان را نيز منع مىكند «... و موارد ديگر، چون با يهوديان همپيمان، معاونت و به كمك آنها مىشود و تحميلى بر آنها روا نيست و مخالفانشان نيز يارى نخواهند شد.» (پیشین).
مستشرقان مىنويسند اين سند اساسنامه جماعت مسلمانان مدينه است كه بر پايه ايمان و نیز پيمان منعقد شده با قبيلههاى اوس و خزرج مدون شده بود، و پيداست كه پیامبر«صلّی اللّه علیه و آله» هنگامى كه رئيس جماعت مسلمانان بوده در عين حال رهبرى سياسى شهر مدينه را به عهده داشته و مقنن و داور آن شهر بوده است. (پیشین).
امام در عين دفاع جانانه از مرزهاى جمهورى اسلامى، ملىگرايی صرف را قبول نداشته و معتقد بود ملىگرايى كشور را در مقابل ساير كشورهاى اسلامى قرار میدهد. وی اتحاد ملى را زمينه اتحاد اسلامى مىدانست و معتقد بود ايران به عنوان يك بال پرواز به سوى قدرت مسلمين بايد عمل نمايد، از این رو هر گونه شائبه تفرقه و ايجاد آن را به شدت مزمت مىكرد؛
«از ملىگرايى خطرناكتر و غمانگيزتر ايجاد اختلاف بين اهل سنت و جماعت با شيعيان است و القاى تبليغات فتنهانگيز و دشمنىساز بين برادران اسلامى است.» (صحيفه نور، ج 13، ص 259).
گاهی اوقات، امام براى جلوگيرى از تفرقه از طرف مسئولين، آنها را به پيروى از مردم سفارش مىفرمود، زیرا در بين مردم اختلافات يا كمتر بود و يا ريشهاى نبود. البته چه بسا به اين معنا باشد كه پستها و مقامات، شما را گمراه نكند و علم حجاب اكبر براى نخبگان نشود، و يا ممكن است به خاطر احترامى باشد كه امام براى مردم و انتخاب درست آنان قائل بود؛
«من از همه ارگانهاى دولتى و ملى و همه گروهها مىخواهم كه از گروهگرايى و دستهبندى و فرصتطلبى و هواى نفسانى احتراز كنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار دهند و از راهى كه ملت مىرود منحرف نشوند و خداوند عالم را حاضر و ناظر ببينند و از اختلاف و نفاق دست بردارند و مصالح كشور را بر مصلحت خويش مقدم دارند و در صدد تضعيف يك ديگر برنيايند و با ملت رزمنده پيش روند كه خدا با آنان است و پيروزى نهايى نصيب آنان است.» (پیشین، ج 12، ص 182).
امام خمينی(ره) در اتحاد ملى، اتحاد همه قشرها را خواستار بود و نسبت به اتحاد مراكز و جمعيتهايى كه نقش محورى داشتند حساسيت بيشترى به خرج مىداد؛
«ما اميدواريم كه همه طبقات، چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چه بازاريها، بازرگانها و چه لشكرىها و كشورىها كه همه خون دل مىخوردند از دست اين خبيث، (شاه و اسرائيل) ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند، احزاب سياسى ما مستقلاً كار نكنند، همه با هم روابط داشته باشند...» (تبيان، ش 15، ص 221).
شناخت دشمن و آشنايى با برنامهها و توطئههاى آنها و آمادگى لازم و هماهنگى، از مشخصههاى وحدت از ديدگاه امام است؛
«من از همه ملت مىخواهم، از همه قشرهاى ملت كه ما امروز مواجه با يك اجنبى هستيم (آمريكا) يك اجنبى كه مىخواهد اين مملكت را به غارت هر چه هست ببرد... آقا! نگهش داريد اين مملكت را، مملكت مال شماست...» (پیشین، ص231).
«بايد همه با هم همراه باشيم، يعنى نه همين شما، نه همين سپاه و عرض كنم... ارتش، نه همين قواى مسلح، ما همه ايران همه افراد ايران از روحانيون گرفته تا بازارىها، تا مجلس تا همهجا، وقتى همه اينها هم شدند يك قدرت، يك قوه هستند و اين قوه مىتواند در مقابل همه چيز ايستادگى كند...» (پیشین، ص 247).
امام نسبت به وحدت میان روحانيت نیز تأكيد زیادی داشت، زیرا معتقد بود اختلاف بين علما باعث ايجاد اختلاف بين مردم كوچه و بازار گردیده و اين خطری بزرگ براى اسلام و ايران میباشد؛
«اگر در قشر روحانى خداى نخواسته مردم احساس كنند كه اين اختلافات براى دنيا است، براى دين كه اختلافى در كار نيست، همه ما، همه ما يك دين داريم، يك قرآن داريم، اگر اختلاف پيدا بشود اختلاف روى اساس دين نيست، شيطان است كه اختلاف مىاندازد...»(صحيفه نور، ج 5، ص 166).
«مطلب ديگرى كه باز انسان را مىترساند كه خداى نخواسته مبادا اين انقلاب به واسطه اين مطلب صدمه ببيند و بدانيد اگر خداى نخواسته بشود و او اين است كه بين آقايان در بلاد اختلاف باشد... اين اختلاف به بازار هم كشيده مىشود... به خيابان هم كشيده مىشود براى اينكه شما هادى مردم هستيد، مردم توجه دارند، قهراً يك دسته دنبال آن كسى كه با شما مخالف است...» (پیشین، ج 18، ص46).
گاهى امام براى انقلاب تنها يك نتيجه را كافى مىدانست و آن اتحاد بين حوزه و دانشگاه بود؛
«اگر اين نهضت غير از اين يك خاصيت نداشت كه بين طلاب علوم دينيه و قشر دانشگاهى يك رابطه پيدا شد، اگر... غير از اين ما هيچى نداشتيم اين بالاترين چيزى بود كه نتيجهاى بود كه حاصل شد از اين نهضت، اگر بگذاريد بماند، اگر بگذارند كه باز اين نتيجه باقى بماند. جديت كنيد. آقا! رمز تقدم شما، امروز، رمز پيروزى شما وحدت كلمه است. اگر وحدت كلمه را از دست شما گرفتند باز همان اسارت است و باز همان غارتگريها اعاده مىشود، مثل سابق نيست، سابق عذر داشتند، نمىتوانستند. فهميديد كه مىتوانيد، شما نيرو داريد، ملت با شماست، شما در هر شهر و در هر دهى نيرو داريد، هر روزى كه مىخواهيد يك كارى بكنيد نيروهاى شما مردم را راه مىاندازند. با هم باشيد، مجتمع باشيد، مهذب باشيد، وحدت كلمهتان را حفظ كنيد. الآن در صددند كه شماها همه را به جان هم بياندازند و استفاده بكنند» (تبيان، ش 15، ص 27).
همانطور كه بيان شد، امام مراحل وحدت را مانند وحدت احزاب، سازمانها، گروهها و... مورد توجه قرار مىدهد تا بتواند اين گفتمان را به صورت گفتمان غالب در جامعه ملى اسلامى و در نهايت جامعه مستضعفين جهان مطرح نمايد؛ «من توصيه مىكنم به همه ملتها كه اين رمزى كه در ايران به آن رمز غلبه پيدا شد برابر قدرتها آن رمز را آنها به كار ببرند (يعنى ايران الگوى مناسبى براى وحدت جوامع با هم سپس با كشورهاى اسلامى و مستضعف مىباشد) وحدت، اتكاى به خدا، تقويت ايمان، اتكال به قرآن كريم، اتكال به اسلام، وحدت كلمه رمز پيروزى ما، وحدت كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى، همه با هم مىگفتيم استقلال آزادى، جمهورى اسلامى، خداوند اين وحدت كلمه را بين ملتهاى اسلام و در بين ايران حفظ كند...» (پیشین، ص 167).
انسجام اسلامى از ديدگاه امام خمينی(ره)
انسجام اسلامى به معناى همگرايى پيروان مذاهب مختلف در عين وجود اختلافات مذهبى است، زیرا حذف اختلاف و تنوع فكرى و مذهبى نه ممكن است و نه مطلوب. آنچه مطلوب و شدنى است يافتن راهبردهاى نظرى و عملى براى مديريت صحيح پديده تعدد باورهاى مذهبى و جلوگيرى از آسيبها و پيامدهاى زيانبار واگرايى اسلامى است. پس انسجام اسلامى عبارت است از: همكارى و تعاون پيروان مذاهب اسلامى بر اساس اصول مسلم و مشترك اسلامى و در پیش گرفتن موضع واحد براى تحقق اهداف عاليه امت اسلامى و موضعگيرى واحد در برابر دشمنان اسلام و احترام به التزام قلبى و عملى هر يك از مسلمانان به مذهب خود.
امام با توجه به اوضاع اجتماعى حاكم و نقش بيگانگان در استعمار و استثمار كشورهاى اسلامى مىفرمايد: «رمز تمام گرفتارىهاى كشورهاى اسلامى، اختلاف و عدم هماهنگى است و رمز پيروزى، وحدت كلمه و ايجاد هماهنگى...» (صحيفه امام، ج 10، ص 160).
ايشان اختلافات مذهبى را مانع همبستگی در برابر دشمن خارجى نمىداند؛ «البته سنى و شيعه در عقايد، در بسيارى از عقايد مختلفاند... آزادند... عقايد مختلف اسباب اختلافات خارجى چرا بشود» (پیشین، ج 20، ص 33).
«آنهايى كه مىخواهند بين اهل سنت و اهل تشيع فاصله ايجاد كنند نه سنى هستند و نه شيعه... اينها نيست جز اينكه قدرتهاى بزرگى فهميدهاند آن چيزى كه آنان را عقب زده است اسلام و وحدت مسلمين و برادرى بين همه امت اسلامى است...« (تبيان، ش 15، ص 217).
امام براى رسيدن به اتحاد فراگير اسلامى، مبارزه با نفس و قرار گرفتن در تحت لواى كلمه «لا اله الا الله» را در اولویت قرار میدهد؛ «اگر همه ملتها و دولتهاى اسلامى اغراض شخصيه را كنار بگذارند همه با هم به اسلام رو بياورند و تحت لواى كلمه لا اله الا الله باشند قدرت اول را در دنيا احراز مىكنند، براى اينكه معنويت اسلام كمك آنهاست و خداى تبارك و تعالى پشتيبان...» (پیشین، ص 169).
اتحاد مستضعفان
از آنجا كه مسلمانان و مستضعفان از استعمار و استكبار و قدرتنمايى قدرتهاى غربى ضربه مىخورند، امام چاره را در اتحاد مستضعفان مىداند؛
«يك گرفتارى هم گرفتارى همه جهان است، همه مستضعفان جهان، اين گرفتارى به اضافه همه گرفتارىها زير سر آمريكا و شوروى است. اگر آمريكا پشتيبانى از اسرائيل نمىكرد، اسرائيل مىتوانست فلسطين را غصب كند؟
... اين همه خونريزىهايى كه در بلاد مسلمين مىشود با تحركات آمريكاست... دنيا اگر بخواهد از شر فساد آسوده باشد بايد همه مستضعفين دست به هم بزنند و قدرتهاى اينها را محدود كنند... بالاخره اگر بخواهد بشر، مستضعفين عالم اگر بخواهند يك زندگى شرافتمندانه انسانى داشته باشند، بايد همه مستضعفين جهان به هم دست بدهند و قدرت اين قدرتمندانى كه حق وتو دارند، اينها را بايد محدود كنند...» (صحيفه امام، ج 16، ص 12).
امام راه جلوگيرى از آسيب رسيدن به اسلام و مسلمين را نیز اخوت و برادرى ميان مسلمانان میداند؛ «اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مىكنيم. همه مؤمنين را همه مؤمنين را قرآن مىخواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشد در بين، اگر همه مؤمنين در قطرههاى اسلامى، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدا را كه خدا عقد اخوت بينشان انداخته است همين يك دستور را عمل بكنند قابل آسيب ديگر نيست...» (پیشین، ج 11، ص 148).
اهميت دغدغههاى امام، زمانى براى جهان اسلام بيشتر قابل فهم است كه از نوع نگاه غربيان به كشورهاى اسلامى و كشورهاى مستضعف فكرى و علمى آگاهی یابیم.
«لوئى پيزو» مسئول تحقيقات هستهاى فرانسه میگوید: «غربيها همواره متقاعد شده بودند كه كشورهاى توليد كننده به اندازه كافى اختلاف سياسى، مذهبى و نژادى دارند كه بتوان تا ابد از آنها عليه همديگر استفاده كرد...» (مجله خواندنيها، ش 49، 1352).
از این رو امام از روز اتحاد و همدلى مسلمين براى جلوگيرى از چپاول منابع مالى كشورهاى اسلامى به عنوان «روز مبارك» ياد مىكند؛
«آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و ساير ملتهاى مستضعف شكسته شود و تمام ملتها، سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگيرند و دولتها بيدار بشوند و ببينند كه با داشتن آن همه ابزار و آن همه انسان و قواى انسانى و آن همه اراضى وسيع و ذخاير زيرزمينى براى اينكه ما توجه نكرديم به دستورات اسلام كه بين همه مسلمانها عقد اخوت بسته است و همه را دعوت به اعتصام و حبلالله و پيروى از خط اسلام مىفرمايد نكرديم...» (صحيفه امام، ج 14، ص 142).
در پايان اين قسمت، به صورت فهرستوار به وظايف مهم امت اسلامى در راستاى تحقق اتحاد اسلامى، که در اندیشه و کلام امام وجود دارد، اشاره مىشود:
- توسعه دينمدارى به عنوان پيش شرط تحقق اتحاد اسلامى؛
- گشودن باب گفتوگوهاى سازنده بين خواص فرقههای اسلامى؛
- نهراسيدن رهبران سياسى كشورهاى اسلامى از تحقق وحدت اسلامى؛
- انعقاد پيمانهاى دفاعى مشترك بين كشورهاى اسلامى؛
- انعقاد پيمانهاى اقتصادى و بازارهاى مشترك بين کشورهای اسلامی؛
- ترويج فرهنگ حرمتدارى در نوشتارها؛
- برقرارى ارتباط ميان مراكز علمى كشورهاى اسلامى.
زمينه اتحاد و همبستگی
در گفتهها و نوشتههاى امام به اين مطلب رسيديم كه براى رسيدن به اتحاد بايد از بيدارى خويش و سپس آگاه کردن جامعه و صاحبان فكر و انديشه شروع كرد، و مبارزه با نفس را بعد از رسيدن به حد مطلوب، از گوشه حجرات و اتاقها به جامعه کشاند. آيات 10 تا سیزده سوره حجرات، هفت حكم اخلاقی (برادرى و اخوت، خوددارى از ريشخند كردن ديگران، خوددارى از عيبيابى و عيبجويى نسبت به هم، اجتناب از نسبت دادن لقبهاى زشت، پرهيز جدى از ترتيب اثر دادن به گمانهاى بد در حق يكديگر، جستوجو نكردن در زندگى خصوصى افراد و خوددارى از غيبت كردن) را مطرح نموده و اعلام مىكند كه شرط استقرار ايمان در دلهاى مسلمانان تعهد آنان به اين مشخصهها مىباشد و اگر چنين نبود بايد در ايمان مردم آن جامعه ترديد نمود و در واقع چنين جوامع و افرادى نه تنها تحمل شنيدن حرف ديگران را ندارند بلكه به راحتى به مخالفين خود تهمت میزنند.
وقتى در امتى اين اوصاف رذيله رسوخ كرد، بناى آن امت از هم میپاشد، اعضايش از هم جدا مىشود و نفاق و فساد در ميان آنان پديد مىآيد. پس از اين تزلزل و سستى، طبيعت آن جامعه اقتضا مىكند كه نيروى بيگانه بر آن تسلط يابد. در جامعهاى كه فساد و انحطاط اخلاقى وجود دارد، افراد آن جامعه گرچه در ظاهر جمع به نظر مىآيند ولى در واقع دشمن يكديگرند، چون دلهاى آنها از هم جداست.
آيت الله سيد محمدباقر صدر در اين مورد میگوید:
«امروز وضع مسلمانان تقريباً نقطه مقابل اين تعاليم مقدس است. مسلمانان اغلب به مسائل اجتماعى توجه ندارند. كمتر كسى است كه اصولاً منافع و مصالح اجتماعى را بشناسد. بيشتر مسلمانهاى عصر ما جز مصالح شخصى اصولاً مصلحتى نمىشناسند...» (دوماهنامة ذكر، ش20، آذر86، ص12).
از مبانى مورد توجه امام براى رسيدن به اتحاد مىتوان به اخلاق و عدالت اشاره كرد:
الف ـ اخلاق
«شما اگر خودتان را حفظ كنيد و اگر اخلاق اسلامى در خودتان نفوذ بكند و همه توجه به اين مسائل داشته باشيد كه از اخلاق اسلامى يكى از امور مهمش قضيه تفرقه نداشتن و مجتمع بودن است همه با هم بودن است و تا حالا هم ما هر چه پيشرفت كردهايم از اين معنا بوده...»(صحيفه امام، ج 16، ص 111).
عوامل اختلافى از ناحيه اخلاق عبارت است از:
1- هواى نفس
«اختلاف نداشته باشيد، در امور اختلاف هميشه ناشى از جهات نفسانى است، اگر همه انبيا در اينجا جمع شوند اختلاف ندارند براى آنكه جهات نفسانى را ندارند، آن وقت كه يك طرف جهت نفسانى دارد يا هر دو طرف جهت نفسانى دارند آن وقت اختلافات پيدا مىشود...» (پیشین، ج 12، ص27).
2- جهالت
«بىخود در صدد تفرقهاندازى هستند. مسلمانها برادرند و تفرقه پيدا نمىكنند. با تبليغات سوء بعضى عناصر فاسد، اصل اين مسئله كه شيعه و سنى، شيعه يك طرف و سنى يك طرف، اين از روى جهالت و از روى تبليغاتى است كه اجانب كردهاند پيش آمده است چنان كه بين خود شيعه هم اشخاص مختلفى را با هم به مبارزه وا مىدارند و بين خود برادرهاى سنى هم يك طايفهاى را به طايفه ديگر، در مقابل هم قرار مىدهند.» (پیشین، ج 13، ص 45).
3- حب نفس
«اختلاف ريشهاش حب نفس است. هر كس خيال مىكند كه من براى خدا اين آقا را باهاش اختلاف مىكنم يك وقت درست بنشيند در نفس خودش فكر كند ببيند ريشه كجاست، حسنظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشته باشد، ريشه همان ريشه شيطانى است كه آن حب نفس انسان است...» (پیشین، ج 18، ص 46).
ب ـ عدالت
به فرمودة قرآن، ارسال رسولان براى اقامه قسط و عدل بوده است و در روايات آمده است كه حكومت با كفر باقى است ولى با ظلم پا بر جا نخواهد بود. عدالت در قانون اساسى جمهورى اسلامى هم مورد توجه بوده و طبق اصل 14، به حكم آيه «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ ... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» دولت و مسلمانان موظفاند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نموده و حقوق انسانى آنان را رعايت كنند.
از طرفى عدالت پيوندى انكارناپذير با مقوله اخلاق دارد و بهتر است آن را پايه اخلاق بدانيم يا رابطهاى دو طرفه بين آن دو قائل شويم، و از طرف ديگر مىتوان گفت مبناى عدالت و جامعه عادل، اخلاقيات است، زیرا يك فرد متخلق به اخلاق حسنه اسلامى نمىتواند به ديگران ظلم كند و يا خود مظلوم واقع شود. همچنین، كرامت انسانها براى او همانند خانه خدا مهم خواهد بود و از این رو غيبت، تهمت و استهزای دیگران از خطوط قرمز اخلاق فردى و اجتماعى اوست.
با اين تحليل كه آمادگى عناصر انسانى يك جامعه براى اجراى عدالت و پذيرش آن در تمام سطوح، در پرتو سلامت اخلاقى معنا دارد، افراد در چرخه خودسازى اخلاقى به اين باور میرسند كه به حقوق ديگران احترام بگذارند، حرمت قانون را پاس دارند، ظرفيت خود را برای تحمل طرف مقابل افزایش دهند و از همه مهمتر، به مرحله گذشت و ايثار برسند.
«... انبيا از آدم تا خاتم تشريف آوردند براى اينكه پرچم توحيد و عدالت را در بين ملتها بر پا كنند...»(پیشین، ج 17، ص 77).
«اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها كه در خدمت اسلام هستند دراز مىكنم و از همه استمداد مىكنم كه با هم پيوستگى همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامى كه يگانه راه سعادت ملت است، كوشا باشند و از ساير جناحها كه در تحت تأثير تبليغات سوء اجانب واقع شدهاند و مطالعات صحيحى در قوانين اسلام به همه ابعادش ندارند، تقاضا مىكنم كه در كار خود تجديد نظر كنند...» (پیشین، ج 2، ص 21).
«اميدواريم كه با اين تشكلى كه داريد، اين وحدت كلمهاى كه داريد كه همه را با هم در يك محل جمع كرده است ما را با شما در يك محل جمع كرده است، اميدواريم كه وحدت روحى و وحدت عقيدتى داشته باشيم و همه در صف واحد به جلو برويم به سوى حكومت عدل الهى» (تبيان، پیشین، ص 69).
فوايد وحدت
در اینجا به چند مورد از فواید وحدت که در كلام امام مطرح است اشاره میشود: «اين معنا بايد سرمشق باشد در تمام زندگى، كه اگر يك ملتى همه قشرهايش با هم بودند و يكپارچه بودند هيچ قدرتى نمىتواند در مقابل آنها ايستادگى كند و آسيبى به آنها برساند.» (پیشین، ص 151).
عامل اصلى نابودى يك كشور و حكومت، تفرقه است كه بايد از آن پرهيز كرد؛ «ملتى كه تمام قشرهايش، خانمهاى محترمش و مردان معصومش با هم هستند و يك راه مىروند اين راه آسيب نخواهد ديد، شما نگران آسيبهاى خارجى نباشيد، از خارج نمىتوانند شما را آسيب برسانند، مادامى كه خودتان منسجم هستيد. نه دخالت نظامى از آن كارى ساخته است و نه حصر اقتصادى و اين مسائل كه آنها پيش مىآورند آنها ازشان كارى ساخته نيست» (صحيفه امام، ج 11، ص160).
امام وحدت را عامل پيروزى، پيشرفت، افزايش مقاومت، قدرت و دفع توطئهها مىداند؛
«شما اگر خودتان را حفظ كنيد و اگر اخلاق اسلامى در خودتان نفوذ كند... مجتمع بودن است... تا حالا هم هر چه پيشرفت كردهايم از اين معنا بوده است... تاكنون هم بحمدالله هر چه توطئه بوده است در اثر همين بيدارى كه ملت دارند كه دولت ما دارد و سايرين دارند همه خنثى شده است...» (پیشین، ج 16، ص 111).
«درود بر ملت مجاهد ايران، درود بر ملتى كه با دست خالى، با اتكال به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه و مقصد، ريشه ظلم، ريشه استبداد، ريشه ناسازگاريها را از بيخ و بن كند...» (پیشین، ج5، ص 170).
مضرات تفرقه
امام جهالت خودىها، هواى نفسانى و نقشه دشمنان را از عوامل تفرقه برشمرده و مطرح كردن مسائل تفرقهافكن را خيانت مىداند؛
«يكى جزوه مىدهد لعن مىكند يك كسى را، يكى جزوه مىدهد تعريف مىكند... دست برداريد از نادانى، شما را تحريك نكنند... خيانت به اسلام نكنيد، اين تفرقه امروز خيانت به اسلام است با هر اسمى كه باشد. امروز سر ولايت اميرالمؤمنین (علیه السلام) اختلاف كردن خيانت به اسلام است...» (پیشین، ج8، ص43).
«امروز روز اين بحثها نيست... خلاف مصالح اسلامى... اين جزء نقشهاى از خارج است كه نگذارند اين مملكت آرام گيرد... اين نقشهاى است كه از خارج اشخاص شيطان الهام مىكنند به اشخاص متدين و آنها هم بىتوجه دنبال مىكنند...» (پیشین، ج 7، ص 257).
«امروز روزى است كه همه به دستور اسلام به دستور قرآن كريم با هم متحد باشند، تنازع نكنند، اگر تنازع با هم بكنند به هر شيوهاى باشد، به حسب قرآن كريم ممنوع است اين تنازع و اگر تنازع بكنند فشل مىآورد رنگ و بوى انسان را و علت را از بين مىبرد، اين دستور خداى كريم است. اينهايى كه دارند كوشش مىكنند تفرقه بيندازند و تنازع ايجاد بكنند و مع ذلك ادعاى اسلام مىكنند، اينها آن اسلام را كه قرآن كريم كتاب اوست، آن اسلامى را كه كعبه قبله اوست، آن اسلام را نيافتهاند و ايمان به آن اسلام نياوردهاند، آنهايى ايمان به اسلام آوردهاند كه قرآن را و محتواى قرآن را قبول دارند، محتواى قرآنى كه مىفرمايد مؤمنون اخوه هستند...» (پیشین، ج 13، ص 45).
نتيجه گيرى
امام خمينی(ره) به عنوان يك رهبر فقيه و اسلامشناس ماهر و وقتشناس با توجه به منابعى چون قرآن و روايات و به حكم عقل تنها راه نجات اسلام و ملتهاى مسلمان و نجات مستضعفين را در اتحاد و همدلى مىداند و آن را به عنوان يك استراتژى سياسى مذهبى مطرح مىنمايد و تمام آگاهان به مسائل مهم سياسى و اعتقادى را براى حل بحران تفرقه فرا مىخواند. وی همه سران مذاهب و گروههاى سياسى را فرا مىخواند تا پس از بيدارى خود و بيدار كردن ديگران، خودسازىهاى لازم را براى پيشرفت در سايه اتحاد ملى و انسجام اسلامى انجام دهند.
منابع و مآخذ:
- اتحاد ملی، راهبردها و سیاستها، پژوهشگاه استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت.
- آوای تقریب، مجموعه مقالات هشتمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، انتشاراتی فقه، 1374.
- بیداری اسلامی چشمانداز آینده و هدایت آن، مجموعه مقالات هفدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب بین مذاهب، 1384.
- جمشیدی، محمدحسین، اندیشههای سیاسی شهید صدر، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، چاپ اول، 1377.
- حسن ابراهیم حسن و پاینده، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی اسلام، انتشارات جاویدان، چاپ پنجم، 1362.
- دوماهنامه ذكر، شماره 20، آذر 86.
- صائبی، محمد، فرهنگ مديريت.
- صحيفه امام، ج1و2و5و7و8و10و11و12و13و14و16و17و18و20.
- عارفی، محمداکرم، انديشه سياسى ملا مهدى نراقى، بوستان كتاب، قم، چاپ اول، ج1.
- لغتنامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، دانشگاه تهران، چاپ اول، ج14، 1373.
- لکزایی، نجف، اندیشههای سیاسی شهید مطهری، بوستان کتاب، قم.
- مجله تبيان، ش15، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، خرداد 1376.
- مجله تخصصى فقه و اصول، ش3، زمستان 86.
- مجله خواندنيها، ش 49، س 1352.
- موثقی، احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، بوستان کتاب، قم، 1365.
[1]ـ محقق و نویسنده.
ارسال نظر