وب سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى

اهم اخبار تقریب مذاهب اسلامی

مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
سایت رسمی مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى
انحطاط فرهنگی از منظر قرآن
۱۴۰۰/۰۷/۱۷ ۱۳:۴۰ 607

انحطاط فرهنگی از منظر قرآن

انحطاط فرهنگی از منظر قرآن

 

محمد علی قاسمی[1]

 

چكیده

فرهنگ به معنای رسوم و معتقدات، علوم، هنرها و آنچه كه گروهی از مردمان به آن عمل می كنند، می باشد، و انحطاط یعنی فرومایه شدن ارزش ها، و پشت شدن آن آداب و رسوم.

قرآن كریم یگانه منبعی است كه به نظر جمیع مذاهب اسلامی از تحریف مصون و قابل اطمینان است، بلكه تنها برنامه راستین سعادت بشری است كه دستوراتش می تواند مسلمانان و پیروان خود را از گرداب تهاجم فرهنگی نجات بخشد.

پژوهش حاضر به بررسی و كاوش در زمینه «انحطاط فرهنگی از منظر قرآن» می پردازد، تا با تصویری كامل از جوامعی كه در زشتی ها فرورفته و غوطه ور شده اند و با بیان سرانجام چنین مردمانی، آیندگان را از دست یازی به چنین رفتارها و گفتارها باز دارد.

در بخش های بعدی این پژوهش به بررسی در ریشه های انحطاط فرهنگی و عوامل آن، مظاهر و نمودها و راه كارهایی برای جلوگیری از چنین وضعیتی پرداخته ایم و به این فرجام رسیده ایم كه یكی از مهم ترین راه های جلوگیری از انحطاط فرهنگی در عصر حاضر، وحدت مذاهب مختلف برای مقابله با تهاجم فرهنگی است. پیروان قرآن از هر مذهب و آیینی، با توجه به نقطه اشتراك خویش (قرآن) و عمل به دستورات آن می توانند از فرهنگ غربی عصرِ حاضر در امان باشند و با پیاده كردن دستورات الهی به ساحل سعادت برسند.

کلیدواژه: فرهنگ، انحطاط، انحاط فرهنگی، نمودهای فرهنگی، تهاجم فرهنگی.

 

مقدمه

اكنون كه در دهه پنجم انقلاب اسلامی قرار گرفته ایم، بحث تهاجم فرهنگی و انحطاط فرهنگی، اهمیت بیشتری یافته است. بنابراین شناخت زمینه های انحطاط، راه كارهای آن، علل و عوامل و ... می تواند رهنمونی برای سامان بخشیدن به فرهنگ جامعه و تزكیه آن از فرهنگ غیر الهی باشد.

خداوند متعال، رسولان خویش را در راستای ایجاد مكارم اخلاقی برای مردمان فرستاد كه خاتم آنان(صلی الله علیه وآله) می فرماید: 

 

«انما بعثت لأتمم مكارم الاخلاق»

همانا من برای تكمیل مكارم اخلاق مبعوث شدم». (محمدی ری شهری، 1362ش، ج3ص149، حدیث شماره 5058).

از سوی دیگر بستر و یگانه سند دستورات مهم و اصیل الهی قرآن كریم می باشد. اگر چه به اجمال و اشاره تبیین شده است; از این رو بررسی و تحقیق در زمینه «انحطاط فرهنگی از منظر قرآن» می تواند بشر را به هدف خلقت و اهداف نزول قرآن و بعثت نزدیك تر نماید.

اگر با اندیشه «تقریب مذاهب» به مسائل فرهنگی بنگریم و راهی همه پسند برای ایجاد فرهنگ سالم بجوئیم باز هم باید به تعمق در آیات الهی بپردازیم زیرا همه مذاهب اسلامی با همه گوناگونی اعتقادی، قرآن را به عنوان نقطه اشتراك همگانی پذیرفته اند. بنابراین، با تحقیق و پژوهش در فرهنگ قرآنی می توان به تبیین قابل اطمینانی برای همه مذاهب و اندیشه دینی دست یافت. این پژوهش بر آن است با بررسی و تحقیق در جایگاه قرآن، ماهیت انحطاط فرهنگی از دیدگاه قرآن، و زمینه های آن به این دستاورد نایل شود كه خواننده آن دریابد چگونه سنن الهی در رابطه با انحراف فرهنگی جامعه های پیشین، تحقق یافته است و از چه رو جامعه ای مورد لطف و تأیید آفریدگار مهربان قرار گرفته و سعادتمند می شود و با چه ضوابط و قوانینی امواج انحطاط فرهنگی یك جامعه را در گرداب قهر خویش فرو می برد; چه می شود كه مسلمانان پس از یك دوره عزت و رشد فرهنگی، به سیر قهقرایی گرفتار می آیند و جامعه خویش را به انحطاط فرهنگی و از بین رفتن ایده های اولیه خویش می كشاند.

اگر نگاهی كوتاه به انحطاط فرهنگی و اخلاقی در جهان معاصر داشته باشیم ضرورت چنین پژوهشی در سایه وحی الهی ضرورتی غیر قابل انكار خواهد بود; مرگ ارزش های اخلاقی سبب بحران های بزرگ معنوی شده و پشت انسان و انسانیت را خم كرده است. امروز انسان متمدن در دهشتناك ترین بن بست خود به سر می برد، زیرا روگردانی از ارزش های اصیل انسانی و حاكمیت فرهنگ بی بند و باری و افسارگسیختگی در كشورهای پیشرفته، روز به روز بر تیرگی دل ها می افزاید و نور معنویت را كه سبب آرامش است به كلی از بین می برد و اصول و موازین حقیقی را تبدیل قوانین ظاهری مجازی می نماید. در چنین گستره ای تنها راه باقی مانده برای نجات فرهنگی انسان معاصر، پناه بردن به دستورات الهی و یگانه نسخه زندگی انسان یعنی قرآن است.

 

تعریف واژه فرهنگ و انحطاط

لغت «فرهنگ»[2] مركب از «فر» كه پیشاوند است و «هنگ» از ریشه «ثنگ» اوستائی به معنای كشیدن می باشد و فرهیختن و فرهنگ هر دو مطابق است با ریشه ادوكا و ادور در لاتین كه به معنای كشیدن و نیز به معنای تعلیم و تربیت است و تعریف لغوی آن در فارسی عبارت است از: آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت و امور مربوط به مدارس و آموزشگاه ها. (دهخدا، 1377ش، ج39ص277)

در اصطلاح جامعه شناسان معاصر، فرهنگ بر رسوم و معتقدات، علوم، هنرها و سازمان های اجتماعی، دلالت می كند. (آریان پور، 1353ش، 120)

واژه «انحطاط» به معنای فرو افتادن، پست شدن، به پستی گراییدن  به زیر آمدن است كه در زمینه های متفاوتی مورد استفاده قرار می گیرد. (دهخدا، 1377ش، ج3ص3484)

 

جایگاه قرآن و فرهنگ در اسلام

قرآن بزرگ ترین هدیه الهی است كه خداوند با فرستادن آن توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر بشریت منت نهاد، چه اینكه «راهنمائی است كه به بهترین راه سعادت رهنمودش می سازد».( طباطبائی بروجردی، 1409ق، ج 15، ص 8) هر آنچه بشر نیازمند است بیان كرده(نحل(): آیه 89) و نوری است كه هیچ گاه خاموش نمی شود، چراغی است كه شعله آن نمی میرد، دریائی است كه به اعماق آن نتوان رسید.(نهج البلاغه، خطبه 193) چشمه جوشان علم و معرفت است برای كسی كه آن را بفهمد و درك كند،(همان) دقایق و عجائبش پایان ندارد،(كلینی، 1365ش، ج 2، ص 559) و اندیشمندان از آن سیر نمی شوند.( نهج البلاغه، خطبه 198)

در بیان های دیگری قرآن مایه بی نیازی است،(محمدی ری شهری، همان، حدیث 1644) و هر كس دانش اولین و آخرین را می جوید باید به قرآن مراجعه كند،(همان، حدیث 1648) و امام علی(علیه السلام) امیر و مولای سخن درباره قرآن چنین می فرماید:

«جعله ریاً لعطش العلماء، ربیعاً لقلوب الفقهاء و محاجاً لطریق الصلحاء و دواء لیس بعده دواءٌ و نوراً لیس معه ظلمة».

خداوند قرآن را مایه سیرابی عالمان، بهار قلب های فقیهان، راهی روشن برای سلوك صالحان، دارویی كه پس از آن دوایی نیست و نوری كه با ظلمت همراه نیست، قرار داده است». (نهج البلاغه، خطبه 198)

و رسول گرامی اسلام فرمودند:

«علیكم بالقرآن، فاتخذوه اماماً و قائداً».

بر شما باد توجه به قرآن، آن را امام و پیشوای خویش قرار دهید. (محمدی ری شهری، همان، حدیث 16425)

و بسیار سخنان دیگر از پیشوایان معصوم در زمینه های متفاوت قرآن، كه بیان آن در این مختصر نمی گنجد.

از سوی دیگر فرهنگ اسلامی بر اصولی جاوید و منابعی غنی و محكم، بنیان نهاده شده است، به گونه ای كه فرسوده نمی شود و اسباب رشد انسان را فراهم می آورد، اسلام برای نوسازی جامعه انسانی، دور نگهداشتن انسان از انحراف ها و خرافه ها و هرگونه پلیدی آمده است; و بشر را به سوی آداب و رسوم در سایه اعتقادات و اخلاق ارزشی فرامی خواند. 

به طور كلی، فرهنگ اسلامی گویای این است كه برای خود بودن و برای خود زیستن، و در خدمت موجودی ناقص قرار گرفتن; پوچ و بیهوده است. اما برای خدا زیستن و به دیگران اندیشیدن، انسان را به ارزش حقیقی خود می رساند، در نظر اسلام، تقوا و پرهیزكاری در همه زمینه های فردی و اجتماعی، میزان فضیلت و برتری است: «ان اكرمكم عندالله اتقیكم».(حجرات() آیه13)

با توجه به آنچه گذشت و تلفیق جایگاه قرآن و اهمیت بسزای فرهنگ، چنانچه دستورات قرآن در جامعه اسلامی، در جایگاه خویش قرار گیرد و مبنای تفكر، اندیشه سیاسی، اخلاق، روابط اجتماعی و فرهنگ سازی قرار گیرد، مسلمانان را به اوج عزت و سربلندی و غنای فرهنگی می رساند و سدّی محكم در مقابل انحطاط و تهاجم فرهنگی بیگانگان خواهد بود، و همه كمبودهای فرهنگی را برطرف و عمیق ترین اصلاحات فرهنگی را تحقق می بخشد.

بنابراین، اگر چه قرآن كامل ترین مجموعه معارف بشری و علوم اسلامی است و در همه زمینه های تاریخ، حقوق، سیاست، اخلاق، تربیت، اعتقادات، جامعه شناسی و ... بهترین دستورات را ارائه می كند ولی هدف اصلی آن گسترش فرهنگ انسانیت و انسان زیستن در دو جهان است.

 

قرآن و تصویری از انحطاط فرهنگی

با بررسی آیات، روایات و تاریخ به این نتیجه می رسیم كه عصر جاهلی عرب، بارزترین جامعه ای است كه انحطاط فرهنگی آن را فرا گرفته بود، كه عمیق ترین و گویاترین بیان از این دوران در كلام خداوند متعال آمده است، حضرت حق (جلّ و علی) مردمان عصر جاهلیت را بر لبه پرتگاه حفره ای از آتش می داند، كه اسلام، آنان را از آن پرتگاه نجات بخشید:

«و كنتم على شفا حفرة من النار فأنقذكم منها...».

و شما (اعراب جاهلی) بر لبه پرتگاهی از آتش بودید پس، ما شما را از آن برگرفتیم... (آل عمران()، آیه103)

كلام وحی با چنین جمله ای، یك تصویر كلی از همه زشتی ها و پلیدی های آن دوران تاریك ارائه می دهد كه شرح و تفصیل آن در سخن پیشوایان و مفسّران حقیقی قرآن آمده است: 

«ان الله بعث محمداً(صلی الله علیه وآله) نذیراً للعالمین و أمینا علی التنزیل، انتم معشر العرب علی شرّ دین و فی شرّ دار منیخون بین حجارة خشن و حیات صمّ، تشربون الكدر و تأكلون الجشب و تسفكون دماءكم و تقطعون ارحامكم، الأصنام فیكم منصوبه و الآثام بكم معصوبه».

خداوند متعال محمد(صلی الله علیه وآله) را تبلیغ كننده بر عالمیان و امین برای فرستادن قرآن و رسالت مبعوث نمود، در آن حال، شما ای گروه عرب دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگی می كردید، در میان سنگ های سخت و مارهای ناشنوا سكونت داشتید، آبهای تیره می آشامیدید، غذای خشن می خوردید خون یكدیگر را می ریختید، با خویشاوندان خود قطع رابطه می كردید، بت ها در میان شما نصب شده و گناهان انحراف های شدیدی را بر شما بسته بود. (نهج البلاغه، خطبه 26)

همانگونه كه مشاهده می شود، امام(علیه السلام) برای به تصویر كشیدن انحطاط فرهنگی جامعه جاهلیت به مهم ترین زمینه های فرهنگی آنان اشاره می فرماید، محورهای اصلی فرهنگ و رسوم انحرافی آنان را در بستر زندگی در میان سنگ های سخت و خوردن غذاهای خشن، با خون ریزی و فساد و كج روی های فراوان، متذكر می شود، برای روشن شدن انحطاط فرهنگی یك جامعه و عادات زشت مردمان آن به برخی از ویژگی های مردم عصر جاهلی و فرهنگ آنان بر اساس آیات الهی اشاره می كنیم.

 

افتخار به حسب و نسب و امور بیهوده

در جامعه جاهلی، بر اساس اندیشه های خرافی، ارزش ها تبدیل و دگرگون شده بود; آنان به چیزهایی افتخار می كردند كه ارزش و قیمت حقیقی نداشت، زیرا هر گروهی بر آن بود تا حسب و نسب قبیله خود را به رخ دیگر قبایل بكشد و بدین وسیله بر آنان فخر بفروشد. آنان تا آنجا پیش رفتند كه دو قبیله بر سر شمارش افراد قبایل خود چنان به رقابت برخاستند و آن چنان در انحطاط فرهنگی در زمینه فخرفروشی بر سر مسائل بیهوده پیش رفتند تا بر شمارش افراد خود كه در جنگ كشته شده اند به تنازع پرداختند و تصمیم گرفتند برای شمارش مرده های خود به شمارش قبور آنان بپردازند.(. صادق آینه وند، تاریخ سیاسی اسلام، تهران: مركز نشر رجاء، 1371ش، ص 42.) این فرهنگ زشت را در این دو آیه قرآن چنین می بینم: 

«الهیكم التكاثر، حتی زرتم المقابر».

خوی فزون طلبی شما به آن جا كشید كه به شمارش مردگان با شمردن قبور آنان پرداختید. (تكاثر()، آیه 1 و 2)

وقتی مردمان یك جامعه به رشد فكری و فرهنگی دست می یابد افتخارات آنان جلوه های الهی و انسانی پیدا می كند و آن گاه كه در زمینه فكر و اندیشه و ایمان به پستی گرایش می یابد، به چیزهای افتخار و تفاخر می كنند كه هیچ ارزش حقیقی و عقلانی ندارد و همانند مردم جاهلیت به اموری بر دیگران فخر می فروشند كه نشانه پشتوانه فكری بسیار پست و زشت است.

 

فرهنگ زنده به گور كردن دختران

یكی از نشانه های انحطاط فرهنگ در جامعه، تفوق طلبی و برتری جویی پاره ای از افراد آن بر گروه و یا جنس دیگری است، در جامعه جاهلی مردان به گونه ای خویش را از زنان برتر می شمردند كه جنس زن را نشانه سرافكندگی و شرمساری به حساب می آوردند، خداوند درباره دیدگاه آنان چنین می فرماید:

«اذا بشّر احدهم بالانثی ظلّ وجهه مسوداً و هو كظیم».

زمانی كه به یكی از آنان خبر تولد دختری داده می شد از فرط خشم، چهره اش سیاه و تیره می گشت. (نحل()، آیه57)

و درباره زنده به گور كردن دختران می فرماید:

«بِأیّ ذَنبٍ قُتِلَت».

به كدامین گناه كشته شد. (تكویر()، آیه 9)

و در آیه ای دیگر این عمل زشت ایشان را سفیهانه و برگرفته از جهل معرفی می كند و می فرماید:

«قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفهاً بغیر علم».

به حقیقت آنان كه فرزندانشان را سفیهانه بدون علم كشتند زیان كردند. (انعام()، آیه 40)

 

ریشه های انحطاط فرهنگی در آیینه قرآن

جامعه به گروهی از انسان ها كه در سرزمینی زندگی می كنند و به طور نسبی از مشتركات فرهنگی، تشكل مدنی، سیاسی و اقتصادی برخوردارند، گفته می شود،( انوری، 1381ش، ج3، ص2072) كه بی تردید به وجود آمدن یك فرهنگ در میان جامعه نیازمند زمان و علت های فراوانی است; بنابراین در مبحث انحطاط فرهنگی یك جامعه به منبع قرآن مراجعه می كنیم تا ریشه های فراهم آور چنین انحطاطی را تبیین نمائیم.

 

علم و جهل

پاره ای از امور فرهنگی، دارای نیكویی و زیبایی ذاتی هستند كه توسط فطرت انسانی و تعالیم الهی مورد تأیید و تشویق واقع می شوند كه آنها را ارزش های فرهنگی می نامیم در مقابل پاره ای از ضد ارزش ها، دارای زشتی و پلیدی درونی می باشند و مورد تقبیح فطرت سالم انسانی و تعالیم وحی واقع می شوند كه گسترش چنین صفاتی در افراد اجتماع، سبب انحطاط فرهنگ جامعه می شود.

در مرحله اول، علم و جهل به ارزش های حقیقی و ضد ارزش های فرهنگی است كه سبب تحقق یا عدم تحقق آنها در افراد جامعه می گردد; كه در آیات بسیاری به آن اشاره شده است.( آل عمران()، آیه 66؛ نساء()، آیه 157 و 162؛ انعام()، آیه 100، 108، 119، 140، 144، 143، 148؛ نحل()، آیه 25؛ اسراء()، آیه 36، 85، 107؛ كهف()، آیه 5؛ حج()، آیه 3، 5، 8، 54 و...) ولی این مرحله به تنهایی كافی و كامل نیست، زیرا چه بسا با وجود علم به ارزش ها، برخی آنها را به كار می گیرند و گروهی دیگر به خاطر، استكبار، ضعف نفس، شهوت و هواپرستی، و دیگر امراض درونی آنهارا انجام و یا از توجه به آنها سرباز می زنند، و جهل به ارزش ها نیز، دارای شاخه های بسیاری از جمله جهل كامل، جهل ناقص، كج فهمی و ... می باشد، در قرآن كریم بسیاری از اسباب گمراهی و انجام كارهای پلید فردی و جمعی، را جهل معرفی می كند.(هود، آیه 29؛ نحل()، 55؛ احقاف()، 23؛ انعام()، آیه 111؛ بقره()، 273؛ یوسف()، آیه89؛ و اعراف()، آیه 138 و ...)

بنابراین، همانگونه كه پس از این نمایان خواهد شد جهل و علم نقش مهمی در انحطاط یا پیشرفت فرهنگی جامعه ها ایفا می كنند. كه بررسی متمركز بر این موضوع مستلزم نگارش مقاله ای مستقل و جامع است.

 

ظلم 

در قرآن كریم، واژه ظلم با مفهوم گسترده ای كه دارد، به گونه ای شامل همه عوامل و ریشه های انحطاط تمدن و فرهنگ در جوامع بشری می گردد و پیامد آن خذلان و پستی روح و فطرت انسانی خواهد بود. «ظلم به تجاوز را حق (چه كم چه زیاد) گویند، لذا در گناه بزرگ و كوچك هر دو به كار می رود و به همین دلیل درباره حضرت آدم كه ترك اولویتی انجام داد و به شیطان كه بزرگ ترین گناه را مرتكب شد، به كار رفته، اگر چه میان این دو ظلم فاصله ای وسیع است».(راغب اصفهانی، 1392ق، ماده ظلم)

بر این اساس در فرهنگ قرآنی، ظلم شامل هر گونه انحراف از موازین حق و تجاوز از قوانین حاكم بر فرآیند تكامل موجودات و یا انجام هر كاری كه با وضعیت صحیح و تغییر تكاملی پدیده ها، متغایر باشد، اطلاق می شود.( پایدار، 1357ش، ص 28)

با توجه به آنچه گذشت، انحطاط فرهنگی به معنای كاهش ارزش ها و تغییر مدل صحیح افكار و رفتار، از بارزترین نمونه های ظلم و ستم بر خویش و جامعه خواهد بود.

 

موارد و مصادیق ظلم در آیات الهی

در قرآن كریم، دروغ و افتراء بستن به خداوند سبب می شود، فرد در زمره ستمكارترین افراد جای گیرد، (صف()، آیه 7) زیرا افترا ظلمی است كه عقل در ستم و ظلم بودن آن هیچ تردیدی ندارد و شریعت نیز آن را مورد نهی اكید خود قرار داده است ولی چنین عملی نسبت به افراد مختلف، متفاوت است، بنابراین ظالم تر از كسی كه به خدا افترا ببندد وجود ندارد.( طباطبائی، بی تا، ج 19، ص 254)

تكذیب آیات الهی و روی گردانی از آنها،(انعام()، آیه157؛ اعراف()، آیه103) كتمان شهادت (بقره()، آیه 140)، شرك و بت پرستی،(بقره()، آیه 54 و 254؛ لقمان()، آیه13) حكم بر خلاف دستورها و احكام الهی،(مائده()، آیه45) تجاوز از حدود معین شده در شریعت(بقره()، آیه 229) و ... همه و همه از مصادیق بارز ظلم به شمار رفته اند، ولی توجه به برخی از آیات و ژرف نگری در آنها، ما را در مسیر پژوهش در زمینه انحطاط فرهنگی از دیدگاه وحی، یاری می دهد:

«فأذّن مؤذن ان لعنة الله علی الظالمین، الذین یصدّون عن سبیل الله و یبغونها عوجاً».

آنگاه منادی در میان آنان، فریاد برآورد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد، آنان كه بندگان خدا را از راه خدا باز می دارند و راه كج را می طلبند. (اعراف()، آیه 44 ـ 45)

در این آیه، ظالمان چنین معرفی می شوند كه سبب گمراهی مردم می شوند و راه های كج و منحرف را به آنها ارائه می كنند. چنین عملی از سوی ظالمان برای به انحراف كشیدن انسان ها از راه درست و فرهنگ صحیح كه همان فرهنگ قرآن است، به گونه های مختلفی قابل تصور است; مشركین توحید را مشوب می سازند، بدعت گذاران با ایجاد بدعت و تازه های باطل در دین، راه الهی را بر بشر می بندند. و منافقان با تشكیك در دین اطمینان مردم را خدشه دار می سازند. در مجموع همه این گروه ها، ظالمانی هستند كه احكام الهی را ترك و میزان عدل را برقرار نمی سازند. و با غلو و بزرگ نمایی در دین، آسانی های دین را مشكل و گشایش های آن را سخت و دشوار نشان می دهند.(رشید رضا، بی‌تا، ج 8، ص427)

 

اقسام ظلم در قرآن

«ظلم» در آیات الهی در سه محور اصلی تصویر شده است: 

1. ظلم میان انسان و خداوند متعال كه همان شرك و كفر به شمار می رود. و بالاترین ظلم ها است.(لقمان()، آیه 13)

2. ظلم میان انسان و مردم، شرارت انگیزی در میان جامعه، ظلم به حساب آمده است.(هود()، آیه 18، 19؛ شوری()، آیه 40)

3. ظلم انسان به خویشتن،(فاطر()، آیه 32؛ نمل()، آیه 44) كه به گونه ای برگشت دو مورد قبلی نیز در پایان به سوی نفس انسان است از این رو خداوند می فرماید:

«و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم یظلمون».

آنها نه بر ما، بلكه بر خویشتن ستم می كردند.( بقره()، آیه57؛ اعراف()، آیه160)

بی شك این همه تأكید وحی به این دلیل است كه ظلم و ستم، ریشه سقوط انسان فردی و اجتماعی از منزلت و جایگاه خویش است و آن گاه كه فرومایگی و ذلت انسانی را فرا گرفت، تولید فساد و مظاهر انحطاط در اندیشه او كاری سهل می نماید و اقدام به آنها در راستای اهداف نفسانیش لازم و ضروری
به نظر می رسد.

 

ظلم و انحطاط فرهنگی جوامع

ظلم و ستم به همه گونه های یاد شده، تجاوز به حق حاكمیت الهی است كه انسان را از معنویت و بكارگیری مسائل الهی ـ انسانی دور می گرداند. و او را در فرومایگی اندیشه و رفتار شخصی و اجتماع پیش می برد، و به انجام انواع گوناگون فسق و فجور كه نمایه های اصلی انحطاط فرهنگی به حساب می آیند، وا می دارد.

افزون بر این، تجاوز به حقوق دیگران كه با انواع حیله ها و زور و قدرت توسط ستمگران انجام می پذیرد تا ثروت های زمین را به ملكیت انحصاری خود درآورند، به سوی این هدف می شتابند كه مردم را در چهارچوب شرایطی كه خود می خواند به استثمار فرهنگی و مالی بكشند.[3]

اسارت طبقه محروم در چنگال قدرتمندان ستمگر، آنان را از تكامل فكری و معنوی و تعالی فرهنگی جامعه شان باز می دارد، اندیشه حفظ حیات و دور راندن خطر مرگ از گرسنگی، بیكاری و بیماری، یا مدام در پی تأمین روزی خویش دویدن، نه اینكه تنها فرصتی برای تفكر درباره مسائل دیگر زندگی و جست و جوی حقایق باقی نمی گذارد بلكه عمده مسائل فرهنگی را تحت الشعاع قرار می دهد و مردمان اجتماع را نسبت به ارزش های فرهنگی اجتماع اسلامی و انسانی خویش بی تفاوت می نماید.

اگر گونه هایی از ظلم و ستم یاد شده به صورت غیر مستقیم سبب انحطاط فرهنگی جامعه می شود، بی شك رواج فسق و فساد و شكستن موازین شرعی و اخلاقی، به اختلال در روابط اجتماعی و پدیده های حیاتی جامعه و طبیعت می انجامد و به صورت مستقیم فرهنگ جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. (پایدار، 1357ش، صص 41 ـ 70)

بنابراین باید توجه داشت كه زنجیره یاد شده در تجاوز از حدود سه گانه (ظلم میان انسان و خدا، انسان و مردم، انسان و خویشتن) یكی از ریشه های ایجاد انحطاط فرهنگی در جوامع به شمار می آید، از این رو به همان میزان كه یك جامعه با حق و عدالت تدبیر شود و به سوی آن حركت نماید، به ترقی و سعادت و تداوم ارزش ها می رسد و بدان اندازه كه در مسیر باطل و ستم قدم بردارد، به ذلت و پستی فرهنگی نزدیك می شود.

 

حاكمان ظالم و فاسد زمینه ای برای انحطاط فرهنگی

یكی از مهم ترین عوامل گسترش منكرات و فساد و اضمحلال هویت فرهنگی در جامعه، حاكم فاسق و ظالم است كه به گونه ای سرمنشأ همه زشتی ها و در رأس هرم انحطاط فرهنگی به حساب می آید.

«و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و أضلوا كثیراً و ضلوا عن سواء السبیل».

از پی خواهش‌های آن قومی كه خود گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه كردند و از راه راست دور افتادند، نروید. (مائده()، آیه 77)

در هر جامعه ای كه مشكل حكومت و سلطنت كافر و ظالم وجود دارد منكر اساسی، خود آن حاكم است كه سرچشمه همه زشتی ها است و قبل از هر منكر جزئی باید چنین منكری را زمینه و ریشه انحطاط فرهنگی جامعه دانست، در غیر این صورت تلاش صالحان در مواجهه با زشتی ها به هدر خواهد رفت، و با ابزارهای تبلیغاتی، خوبی ها زشت تلقی می شوند و زشتی ها به عنوان ارزش و حق نمایان می گردند.

قرآن چنین كسانی را ظالم معرفی می كند كه در صدد گمراهی و جلوه دادن ضد ارزش ها در نظر مردمان برمی آیند و ایشان را مورد لعنت و نفرین خداوند در قیامت قرار می دهد.(اعراف()، آیه 44 و 45) بنابراین، حاكمان ظلم پیشه، خویش را معیار و ملاك تعیین ارزش و ضدارزش می دانند و در عمل با دگرگونی ارزش ها، در پی اهداف خود می روند.

 

خدا فراموشی

«ولا تكونوا كالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئك هم الفاسقون».

و شما مؤمنان مانند آنان نباشید كه به كلی خدا را فراموش كردند و خدا نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدكاران عالم اند. (حشر()، آیه 19)

بر اساس این آیه قرآن، پیامد فراموشی خود رحمانی و ملكوتی، فراموشی خداوند است، علامه طباطبائی در این رابطه می فرمایند:

این آیه عكس نقیض حدیث معروف نبوی است كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«من عرف نفسه عرف ربه».

یعنی اگر انسان خود را شناخت، مطمئناً خالق خود را هم نمی شناسد. (غزالی، بی تا، ج12، ص125)

پس اگر انسان در اثر نادانی، غفلت از حقیقت خویش و فراموشی خداوند سبحان، به خود فراموشی برسد، در واقع از هسته مركزی خویش كه همان فطرت الهی، توحیدی و كمال طلب است فاصله می گیرد، كه نتیجه آن مرگ ارزش های فطری و گرایش های عالی انسانی است.

این حقیقت در سخن نورانی امیر بیان، حضرت علی(علیه السلام) نیز به روشنی و وضوح دیده می شود:

«مَن لم یَعرِف نفسَه بَعُدَ عن سَبیلِ النّجاةِ وخَبِطَ فی الضّلالِ»

كسی كه خودش را نشناسد از راه نجات دور می شود و در گمراهی غوطه ور می گردد. (محمدی ریشهری، بی تا، ص288)

بنابراین یكی از دلایل و ریشه های ایجاد همه بلایای فرهنگی و اجتماعی در نظام جامعه، مسأله خدا فراموشی است. اگر آمار طلاق، دزدی و انحرافات اخلاقی و جنسی و ... كه نمونه های بارز انحطاط و ناهنجاری های فرهنگی هستند، در جامعه ای مشاهده می شود به این جهت است كه در پی تهاجمات دشمن یكی از مسائل مهمی كه نشانه گرفته شده، ایجاد خدا فراموشی در بین افراد جامعه بوده است. بی توجهی به آخرت و یاد خداوند، مهم ترین عامل ایجاد شرایط تاخت وتاز شیطان و شیطان نماهاست.

همان طور كه خداوند در قرآن می فرماید:

«وَمَن یَعشُ عن ذكر الرّحمن نقیض له شیطاناً فهو له قرین و انهم لیصدّونهم عن السبیل».

و هر كس از یاد خدا رخ بتابد شیطان را برانگیزیم تا یار و هم نشین دائم وی باشد و آن شیاطین همواره آن مردم را از یاد خدا غافل و از راه خدا باز دارند و به گمراهی افكنند. (زخرف()، آیه 36 ـ 37)

اگر یك نگاه جامعه شناسانه و دقیق به معضلات اجتماعی و انحرافات اخلاقی داشته باشیم بسیاری از آنها ریشه در همین مسأله دارد چرا كه یكی از عوامل عمده و مهم بازدارنده انسان از گناه و فساد و فرومایگی اخلاقی، ذكر و یاد خداست، اگر یاد خدا نباشد شیطان هم نشین انسان می شود و بر اساس آیات دیگر قرآن، كار شیطان ایجاد گمراهی،(نساء()، آیه 60) غرور،(آل عمران()، آیه 120) عداوت و دشمنی،(مائده()، آیه 91) نزاع و درگیری،(اسراء، آیه 53) امر به فحشاء و زشتی،(نور()، آیه 21)زیبا جلوه دادن اعمال و رفتارهای زشت،(عنكبوت()، آیه 38) جدال و درگیری،(انعام()، آیه 121) تبذیر و اسراف،(اسراء()، آیه 27) و ... می باشد.

اگر عداوت و نزاع، درگیری و جدال در میان زن و شوهر وجود دارد، یا فحشاء و منكر در جامعه ای رواج می یابد، و اعمال زشت و ناپسند به عنوان هنجار و ارزش در جامعه نمود پیدا می كند، تبذیر و اسراف جایگزین صفت ارزشمند قناعت می شود، آیا چیزی جز فراموشی یاد خدا و نزدیكی به شیطان است؟

دشمن فرهنگ بشریت، با ایجاد اشتغالات فكری و ذهنی كاذب و غیر واقعی سعی در فراموشی و كم رنگ شدن یاد خدا در جامعه می نماید. چرا كه در این صورت، می تواند نقشه های شیطانی خود را به اجرا گذارد، زیرا آنان به خوبی دریافته اند در صورت فراموشی ذكر و یاد خدا، می توانند هرگونه مقابله با تهاجمات فرهنگی را به صفر برسانند.

 

تقلید كوركورانه

در اندیشه قرآن یكی از بسترها و ریشه های انحطاط فرهنگی، و نپذیرفتن راه درست، پایبندی متعصبانه به رسوم نادرست آباء و اجدادی و قبیله ای است، یكی از بزرگ ترین مشكلاتی كه پیامبران الهی با آن مواجه بودند تعصبی بود كه امت های آنان نسبت به پدران و نیاكان خویش داشتند; قوم موسی،(یونس()، آیه 78؛ اعراف()، آیه 70) و محمد خاتم الانبیاء(ص)(مائده()، آیه 104) در مقابل رسولان خویش ایستادند و تأكید ورزیدند كه از راه و رسم و فرهنگ پدرانشان عدول نخواهند كرد، آنان با تقلید چشم بسته و بدون تفكر، حاضر به جایگزینی فرهنگ اسلامی ـ قرآنی به جای فرهنگ باطل و زشت گذشتگان خود نشدند.

افزون بر این، عدم رشد فكری و فرهنگی توده مردم آنان را به تقلیدهای كوركورانه و پیروی از حاكمان ستم پیشه، می كشاند، قرآن كریم، سرگذشت گروهی را چنین تبیین می كند كه ایشان در روز قیامت، علت گمراهی خویش را چنین بیان می كنند:

«وقالوا ربّنا إنا أطعنا سادتنا وكبراءنا فأضلّونا السبیلا».

ایشان می گویند خدایا ما از بزرگان و پیشوایان خود پیروی كردیم و آنان ما را به راه ضلالت و گمراهی كشیدند. (احزاب()، آیه 67)

بنابراین، روشن است یكی از ریشه های عمل به رفتار و رسوم زشت، پیروی بی چون و چرا از اعتقادات غلط بزرگان و نیاكان است.

 

تقلید از بیگانگان

مهم تر از آنچه كه گذشت، زمینه و بستر دیگر انحطاط فرهنگی تقلید بدون استدلال و مایه مردمان یك جامعه نسبت به بیگانگان است:

«تری كثیراً منهم یتولون الذین كفروا لبئس ما قدّمت لهم انفسهم ان السخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون».

بسیاری از آنها را می بینی كه كافران را دوست می دارند، چه بد اعمالی از پیش برای خود فرستادند كه نتیجه آن خشم خداوند بود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند. (مائده()، آیه 8)

بدیهی است كه دوستی اهل كتاب را با كافران، یك دوستی ساده نمی داند بلكه دوستی آمیخته با انواع گناه و تشویق آنان به اعمال و افكار غلط است، قرآن با بیان سرانجام چنین دوستی اهل كتاب، همه توحیدگرایان را از تقلید كوركورانه از بیگانگان باز می دارد حدیثی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است كه چنین معنایی را تأیید می كند:

«یتولون الملوك الجبارین و یزینون أهوائهم لیصیبوا من دنیاهم».

این دسته كسانی بودند كه جباران را دوست می داشتند و اعمال هوس آلود آنان را در نظرشان خوب جلوه می دادند تا به آنها نزدیك شوند و از دنیاشان بهره گیرند. (طبرسی، 1414ق، ج3، ص381)

به فرموده حضرت امام خمینی(ره) تقلید در پوشاك، خوراك، وسائل تجملی، آداب و رسوم شهوانی و ... سبب می شود كه آنان را (مسلمانان را) در انحطاط فرهنگی و فساد پیش برد و آنان را به ذلت و وابستگی در همه زمینه ها بكشاند،(ر.ك: وصیت نامه سیاسی الهی حضرت امام خمینی(ره)) از این رو قرآن اینگونه شباهت ها و تقلیدها را ممنوع می داند.

 

عیاشی و خوش گذرانی

یكی از مظاهر و نمودهای انحطاط فرهنگی در جامعه بشری، پرداختن به عیاشی و خوش گذرانی است، در حقیقت خواسته نفسانی مبتنی بر لذت های شهوانی سبب شكستن حریم های الهی و گاه انكار رسولان می شود:

«وما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون وقالوا نحن اكثر اموالاً واولاداً وما نحن بمعذبین».

هیچ رسولی را در سرزمینی نفرستادیم جز آنكه ثروتمندان عیاش آن دیار به رسولان ما گفتند: ما به رسالت شما كافریم و هیچ ایمان و عقیده ای به شما نداریم و باز گفتند كه ما بیش از شما مال و فرزند داریم و در آخرت هرگز رنج و عذابی نخواهیم داشت. (سبأ()، آیه 34 و 35)

«مترف» كسی است كه در نرمی زندگی غوطه ور است، او به خود وا نهاده شده و هر چه می خواهد می كند و در استفاده از لذت های دنیا و شهوات خود را آزاد می بیند.(قصص()، آیه 58) به دیگر عبارت، مترفین به طبقه ای از بزرگان مرفه گویند كه مال و خدمتكار بسیار داشته و از نعمت راحتی و آقائی بهره مندند تا آن كه نفس هاشان سست شده و در فسق و فجور، غوطه ور می شوند و به مقدسات و ارزش ها توهین نموده به آبرو و زشتی ها تعرض می نمایند. اگر كسی جلوی این گونه افراد را نگیرد در زمین فساد به راه می اندازند و زشتی را گسترش می دهند و ... بالاخره جامعه را به نابودی فرهنگی می كشانند.

فرو رفتن در راحتی های نفسانی و غوطه ور شدن در فساد ناشی از ثروت و قدرت باعث طغیان و سوء استفاده از نعمت های خداوند می شود و انسان های ضعیف را به سركشی در مقابل قیود فطرت های پاك و قوانین الهی وا می دارد. آن گاه كه چنین مردمانی در انحطاط غیر قابل بازگشت فرو روند سنت الهی جریان می یابد و عذاب بر آنان فرود می آید:

«كم اهلكنا من قریة بطرت معیشتها».

چه بسیار شده كه ما اهل دیاری را كه به هوسرانی و خوش گذرانی پرداختند هلاك كردیم. (قصص()، آیه 58)

ابن خلدون در مقدمه خود به زمینه سازی خوش گذرانی، برای تباهی فرهنگ اصیل، توجه كرده و آن را سبب نابودی ارزش ها می داند:

«تجمل خواهی و نازپروردگی برای مردم تباهی آور است، چه در نهاد آدمی انواع بدی ها و فرومایگی ها و عادات زشت را پدید می آورد و صفات نیكی را كه نشانه راهنمای كشورداری است از میان می برد و انسان را به خصال متناقض نیكی متصف می كند بنابراین تجمل پرستی (و پیامدهای آن) نشانه بدبختی و انقراض است كه خداوند آن را در آفریدگان خویش مایه نابودی ساخته است». (ابن خلدون، 1408ق، ص322)

 

انحطاط فرهنگی پیامد صفات مترفین

تجمل گرایان و خوش گذرانان دارای صفات و ویژگی هایی هستند كه زمینه انحطاط فرهنگی جامعه و خود را فراهم می آورد، چه اینكه آنان ارزش های الهی و انسانی و فرهنگ اصیل را در تضاد و تقابل با اهداف و لذت های خویش می یابند. تبلور چنین صفاتی در اجتماع و فراگیری آنها در عموم مردمان یك جامعه، سبب مهمی در انحطاط فرهنگی و اخلاقی به حساب می آید، بلكه فراتر از این سخن، در اندیشه قرآنی انحطاط فرهنگی چیزی جز تحقق این ویژگی ها نیست.

اگر مظاهر و نمودهای انحطاط فرهنگی یك جامعه را، نمایان شدن فسق، ظلم، بی اعتنایی به ارزش ها، برتری طلبی، افتخار به صفات پوچ و ... بدانیم، قرآن كریم همه این نمودها را در «مترفین» جاری می داند و به همین دلیل سرانجام كارشان را هلاكت و گرفتاری در عذاب الهی بیان می كند.

 

الف) فسق

«وانا اردنا ان نهلك قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً».

هنگامی كه ما بخواهیم اهل سرزمینی را هلاك سازیم متنعمان آنان را به اطاعت امر می كنیم ولی آنها راه فسق و تباهی در آن دیار را پیش گیرند بنابراین عقاب لزوم خواهد یافت پس همه آنان را هلاك سازیم. (اسراء()، آیه 16)

مطابق این آیه، از ویژگی های بارز مترفین (خوش گذرانان) فسق یعنی گذر از حد و حقوق صحیح و درست می باشد. آنان با به وجود آوردن نابرابریهای اجتماعی، روابط عاطفی و انسانی، فرهنگ و ... را خدشه دار می سازند و به صورت مستقیم و غیرمستقیم اسباب انحطاط فرهنگی جامعه را فراهم می آورند و مردم را به همه امراض اخلاقی دعوت می كنند تا به این وسیله به اهداف خود برسند.

 

ب) ظلم

از ویژگی های دیگر خوش گذاران، ستمگری آنان است چه اینكه با ایجاد مراكز فساد و فحشاء، ارزش های انسانی را دچار چالش می سازنند و با چنین اعمالی به خویشتن و دیگر انسان ها، بلكه به خالق خود، ظلم روا می دارند:

«... لا تركضوا و ارجعوا الی ما اترفتم فیه و مساكنكم لعلكم تسئلون قالوا یا ویلنا انا كنا ظالمین».

مگریزید و به خانه های خود درآیید و به اصلاح فسادكاری های كه ممكن است روزی از آنها بازخواست شوید; بپردازید. در آن هنگام با حسرت و ندامت گفتند وای بر ما كه سخت ستمكار بودیم. (انبیاء()، آیه 12 و 13)

 

ج) جرم و عیاشی

قرآن كریم، خوش گذرانان مترف را مجرم می داند و می فرماید:

«واتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و كانوا مجرمین».

و ستمكاران از پی عیش به دنبال نعمت های دنیوی رفتند و آنان مردمی بدكار و مجرم بودند.

(هود()، آیه 116)

آنان در پی لذت های زودگذر و راحتی جسمی به ترتیب شب نشینی ها كه كنایه از اتلاف وقت در راستای عیاشی و توطئه و برنامه ریزی بر ضد انبیاء و صالحان است، پرداختند و بدین وسیله افراد بسیاری را به تباهی اخلاقی كشیدند.

«حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجئرون لا تجئروا الیوم انكم منا لا تنصرون، قد كانت آیاتی تتلی علیكم فكنتم علی اعقابكم تنكصون مستكبرین به سامرا تهجرون».

آن گاه كه متنعمان رابه عذاب اعمالشان بگیریم، در آن حال فریاد خدای آنها بلند می شود كه امروز فریاد مكشید كه از سوی ما هیچ مدد و یاری نخواهید دید، همانا آیات ما بر شما تلاوت می شد و شما واپس می رفتید و با حالت استكبار به هذیان و افسانه های شبانه خود پرداخته، از شنیدن آیات الهی دوری می كردید. (مؤمنون()، آیات 64 ـ 67)

آنان كه در پی هوای نفس و شهوات جنسی و غیر جنسی می روند، نمی توانند آرام بنشینند و راهیان طریق رستگاری را نظاره كنند از این رو در صدد گمراهی آنان برمی آیند و با روش های گوناگونی چون تشكیل شب نشینی‌های همراه با عیش و نوش، جامعه را به سوی تباهی اخلاقی فرا می خوانند. شهوت پرستان راحت طلب خویش را از عذاب الهی در امان می بینند و به فرموده قرآن در مقابل صالحان می گویند:

«نحن اكثر اموالاً و اولاداً و ما نحن بمعذبین».

می‌گفتند: ما كه بیش از شما مال و فرزند داریم در آخرت هم هرگز رنج و عذابی نخواهیم داشت.(سبأ()، آیه 35)

یعنی فرهنگ قرآنی كه همه تحولات جامعه انسانی را آزمایش الهی می داند در میان چنین انسان هایی تبدیل به فخرفروشی و افتخار به جلوه های مادی گشته است، و آنان هدفی جز عیش و نوش و ارضاء شهوات در گونه های مختلف آن، ندارند.

با ژرف‌نگری در آنچه گذشت، نازپروری جسم و غوطه ور شدن در شهوات نفسانی توجه انسان را از مسائل اصلی و با ارزش باز می دارد و اگر چنین وصفی در میان افراد جامعه رواج یافت، باید گفت انحطاط فرهنگیِ شدیدی بر آن اجتماع غالب گشته است، زیرا چنین افرادی نه اینكه خود را گرفتار پلیدها می نمایند بلكه با تهمت،(اعراف()، آیه 109، 60، 66؛ مؤمنون()، آیه 27، 34) تهدید،(شعراء()، آیه 116؛ اعراف()، آیه 88؛ هود()، آیه 91؛ یس()، آیه 18؛ اعراف()، آیه 124؛ طه()، آیه 171؛ شعراء()، آیه 49) تبلیغ،(مؤمنون()، آیه 33، 34) تمسخر(هود()، آیه 38؛ حجر()، آیه 11؛ یس()، آیه 30؛ زخرف()، آیه 7؛ انعام()، آیه 10) و ... جامعه را نیز به سوی زشتی ها سوق می دهند و از هویت فرهنگی خویش دور می سازند، تا آنجا كه یكی از مورّخان فرانسوی شكست مسلمانان از اقوام ترك و مغول را نتیجه خوشگذرانی ها و رفاه طلبی های آنان می داند.(گوستاولوبون، 1364ش، ج 2، ص763)

 

مظاهر انحطاط فرهنگی

بی شك هر عمل خلافی در وضع «جامعه» و از طریق آن در وضع افراد اثر می گذارد و سبب نوعی انحطاط فرهنگی می شود و فساد و تباهی در سازمان اجتماع ایجاد می كند; كار خلاف و گناه و قانون شكنی همانند غذای مسمومی است كه چه بخواهیم و چه نخواهیم در سازمان بدن تأثیر نامطلوبی می گذارد و انسان ها را گرفتار واكنش طبیعی آن می سازد.

دروغ سلب اعتماد می كند، خیانت در امانت، روابط اجتماعی را بر هم می زند، ظلم منشأ ظلم دیگری می شود، سوء استفاده از آزادی به دیكتاتوری می انجامد و دیكتاتوری به انفجار. ترك حقوق محرومان كینه و عداوت می آفریند و تراكم كینه ها و دشمنی ها اساس جامعه را متزلزل می نماید، ظهور شهوات جنسی، جامعه را به سوی بی بند و باری سوق می دهد. خلاصه هر كار نادرست و ضد اخلاق در هر مقیاس و اندازه ای در گستره خودش از مظاهر انحطاط فرهنگی به حساب می آید، و همه این موارد در قرآن كریم، تبیین معجزه گونه ای شده است كه ما به برخی از مظاهر روشن تر آن اشاره می كنیم.

 

گسترش فساد

رواج فساد و فحشا در جامعه، یكی از مظاهر بارز انحطاط فرهنگی به شمار می آید; از این رو قرآن كریم توجه ویژه ای به آن نموده و در آیات فراوانی بشریت را از آن باز می دارد.

«فساد» خارج شدن چیزی از اعتدال چه كم و چه زیاد، است و ضد آن صلاح است.(. الراغب الاصفهانی، همان، ص 379 ماده فساد.) در قرآن نیز فساد و صلاح در برابر یكدیگر قرار گرفته اند: 

(الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون)(. سوره شعراء، آیه 152.); (و الله یعلم المفسد من المصلح).(. سوره بقره، آیه 220 و....)

و در آیات بسیاری واژه «فساد» را با كلمه «فی الارض» همراه آورده تا نشان دهد كه نظر به جنبه های اجتماعی مسأله دارد كه در بیش از بیست مورد آمده است.(. سوره بقره، آیه 220.)

قرآن به دلیل جنبه های اجتماعی و نقش مخرّبی كه فساد در جامعه اسلامی دارد، به بیان پیامدهای آن پرداخته است، و آن را هم ردیف گناهان بزرگی چون جنگ با خدا و رسول،(. سوره مائده، آیه 33.) هلاك كردن انسان ها و زراعت ها،(. سوره بقره، آیه 205.) قطع پیوندهایی كه خدا به آنها فرمان داده است،(. سوره بقره، آیه 27.) برتری جویی و سركشی،(. سوره قصص، آیه 83.) قرار می دهد، تا آنجا كه به هنگام غرق فرعون در دریا، وقتی كه او می گوید من توبه خواهم كرده می فرماید:

(الان و قد عصیت قبل و كنت من المفسدین); هم اكنون ایمان می آوری در حالی كه قبل از این گناه كردی و از فسادگران بودی.(یونس()، آیه 91)

با نگاهی به مجموع آیات در این زمینه، می یابیم كه فساد دارای معنای وسیعی است كه از بزرگترین جنایات فرعون و جباران تا گناهان به ظاهر كوچك مانند كم فروشی و تقلب در معامله را شامل می شود،(. سوره هود، آیه 88.)مشاهده می كنید قرآن كریم، نمونه های فراوانی را از مصادیق فساد بیان می فرماید و با معرفی آنها به انسان راه های مقابله با گسترش آن ها برای جلوگیری از فراگیری انحطاط فرهنگی و اخلاقی، ارائه می كند چه اینكه تعبیر به فساد در زمین ما را به یك واقعیت در زندگی اجتماعی انسان ها رهنمون می شود، كه مفاسد اجتماعی موضعی نخواهند بود و نمی توان آن را در یك منطقه محصور كرد، بلكه در سطح اجتماع و در روی زمین گسترش پیدا می كنند، و از یك گروه و فرد به دیگران نیز سرایت می كند و جامعه را به سوی انحطاط پیش می برد.

نكته ای دیگر كه در این آیات به خوبی نمایان است این است كه یكی از اهداف بزرگ بعثت پیامبران، پایان دادن به هر گونه فساد در زمین بوده است; حضرت شعیب به قوم می گوید:

(ان ارید الا الاصلاح ما استطعت); در برابر فساد قوم خود می گوید: تنها هدف من این است كه تا آنجا كه قدرت دارم با فساد مبارزه كنم و اصلاح نمایم.(. سوره هود، آیه 88.)

 

هم جنس گرایی

از انحرافات اخلاقی كه نمودی آشكار انحطاط فرهنگی شمرده می شود، انحراف جنسی در همه ابعاد آن است. بارزترین نمونه چنین گمراهی، هم جنس گرایی است كه در میان مردان (لواط) و در میان زنان (مساحقه) می باشد.

قرآن كریم، چنین انحطاطی را با عواقب و سرانجام آن بیان می كند، قوم لوط نمونه بارز این انحراف زشت است كه آیات الهی گناه اصلی آنان را انحراف جنسی و هم جنس گرایی می داند، این قوم از جهت فرهنگی بسیار پست بودند و زشتی ها را بی پروا و آشكار انجام می دادند:

(انكم لتأتون الرجال وتقطعون السبیل وتأتون فی نادیكم المنكر); شما با مردان خلوت كرده و راه (فطرت زناشوئی) را قطع می كنید و بی هیچ شرم و حیایی، به كارهای قبیح در جامعه خود می پردازید.(. سوره عنكبوت، آیه 29.)

آنان چنان آشكارا دست به انجام رفتار و گفتار زشت می زدند كه قرآن از آن اعمال گناه ایشان چنین یاد می كند:

(اتأتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمین); آیا كار زشت و پلیدی كه پیش از شما كسی بدان مبادرت نكرده به جای می آورید.(. سوره اعراف، آیه 80.)

در روایات و اسناد تاریخ، اعمال زشت و ننگین دیگری به موازات انحراف جنسی از قوم لوط مطرح است، گفته می شود مجالس و محافل آنان مشتمل بر انواع زشتی ها و اعمال پست بوده است فحش های ركیك و كلمات زننده كاری آسان و همیشگی آنان بود، با كف دست به پشت یكدیگر می كوبیدند، قمار می كردند، و بازی های بچه گانه داشتند، بر عابران سنگ پرتاب می كردند و انواع وسایل موسیقی را به كار می بردند و در حضور جمع بدن و عورت خود را عریان می نمودند.(قمی، شیخ عباس، بی تا، ص 517)

روشن است در این چنین محیط آلوده ای، انحراف و زشتی ابعاد تازه ای به خود می گیرد، قبح اعمال ننگین برچیده می شود، افراد آن محافل در مسیر و راهی پیش روی می كنند كه هیچ كاری در نظر آنان زشت و منكر نیست.

 

برخی از آثار هم جنس گرایی 

طبیعت زن و مرد آن چنان آفریده شده است كه آرامش و اشباع سالم غرایز خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق ازدواج سالم) می بیند، و هر گونه تمایل جنسی در خارج از این چهارچوب انحراف از طبیعت سالم و یك نوع بیماری روانی به حساب می آید كه اگر ادامه یابد، روز به روز تشدید می شود و نتیجه اش بی میلی به جنس مخالف و اشباع ناسالم از طریق جنس موافق است. بر اساس سنت الهی زن و مرد با ویژگی های جنسی، روحی و بدنی، سبب تكامل یكدیگر را فراهم می آورند. و عمل بر خلاف این سنت و فطرت چیزی جز سرپیچی از عبودیت الهی نیست، نه تنها این بلكه همه حیات بر اساس قاعده زوجیت یعنی همراهی مذكر و مؤنث استوار است و جمع شدن دو مذكر یا دو مؤنث خلاف قاعده خلقت می باشد:

(سبحان الذی خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون; پاك و منزه است خدایی كه همه ممكنات عالم را جفت آفریده، چه از نباتات و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات كه آنان از آن آگاه نیستند).(. سوره یس، آیه 36.)

این گونه روابط نامشروع در ارگانیسم بدن انسان و حتی در سلسله اعصاب و روح اثرات ویرانگری دارد، مرد را از یك مرد كامل بودن و زن را از یك زن كامل بودن ساقط می كند، به گونه ای كه چنین و زنان و مردان هم جنس باز، گرفتار ضعف جنسی و تشویق خاطر گردند و دیگر قادر نخواهند بود پدر و مادر خوبی برای فرزندان آینده خود باشند، آنان از جهت روانی گرفتار تضاد پیچیده روانی می شوند، حال آنكه قرآن همراهی دو همسر را سبب آرامش آنان می داند و می فرماید:

(و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة...); و یكی از آیات (لطف) الهی آن است كه برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید كه در كنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود.(. سوره روم، آیه 21.)

مطابق این آیه زن و مرد در كنار هم آرامش و سكون می یابند و با محبت و دوستی و مهربانی از زندگی خویش لذت می برند، افزون بر این بر اساس احادیث بسیاری، علت های فراوانی را چون فراگیری فساد و از بین رفتن نسل انسانی و از هم پاشیدن روابط خانوادگی و ... سبب حرمت شدید هم جنس گرایی شمرده اند.(. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 14، ص 252.)و شریعت مقدس برای جلوگیری از این عمل زشت مجازات های سختی را برای آنان كه در این مسیر قدم برمی دارند، در نظر گرفته است.

 

زنــا

از دیگر مظاهر انحطاط فرهنگی، كه سبب انحطاط و فرومایگی كانون خانواده و در نهایت به انحطاط فرهنگی جامعه می انجامد مسأله زنا و عمل نامشروع است كه قرآن به شدت از آن نهی می كند و برای تأكید و مبالغه در نهی، مخاطبین خود را از نزدیك شدن به آن برحذر می دارد:

(و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشةً و ساء سبیلاً); و هرگز به عمل زنا نزدیك نشوید كه كاری بسیار زشت و راهی بسیار ناپسند است.(. سوره اسراء، آیه 32.)

تاریخ نشان می دهد كه هیچ امتی به این عمل زشت آلوده نشد مگر آنكه به سوی انحطاط و سقوط فرهنگی دچار گشت، زنا همانند لواط دارای مفاسدی است كه هویت فرهنگی جامعه را سست می كند، زیرا در این صورت انسان فرزند خویش را نمی شناسد و به تربیت او اقدام نمی كند، هرج و مرجی كه در هجوم شهوانی هر مردی به سوی زنی پدید می آید، جامعه را در هاله ای از تنازع های بی پایان فرو می برد; زن زناكار، مورد پذیرش فطرت سالم مردان نیست، بنابراین الفت و مهربانی و آرامشی كه از آثار ازدواج است برای زن و مرد حاصل نمی شود.

افزون بر این در چنین جامعه ای شخصیت زن تنزلی چشم گیر می یابد تا آنجا كه تنها وسیله ای برای دفع شهوت مردان هوس ران، به حساب می آید و به فرموده رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) خداوند یكی از عوامل خراب شدن خانه انسان را كه قابل تعمیر و جبران نیست زنا و عمل نامشروع معرفی می كند.(. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، چاپ سوم، تهران: المكتب الاسلامیه، 1374ش، ج 79، ص19.)

بی شك، با تعمق در آیات الهی، مظاهر و مصادیق فراوانی چون بی اعتنایی به ارزش ها، كم رنگ شدن نقش دین، تبدیل منكرات به معاریف و برعكس و ... را می تواند مورد بررسی و تعمق قرار داد، و زمینه های فراوان آن را كه بسیار مفید است به كاوش نشست، تا راه گشای زندگی بشر امروزی باشد، تا شاید از سرعت فرو رفتن بشریت در انحطاط فرهنگی كاسته شود.

 

عوامل بازدارنده انحطاط فرهنگی

قرآن كریم، افزون بر تبیین جلوه های فرومایگی و پستی فرهنگ اصیل و اسلامی، به راه كارهایی برای جلوگیری از انحطاط فرهنگی جوامع می پردازد و در مقابل فرهنگی كه بر اساس بینش امانیستی و لیبرالیستی، انسان را به آزادی بدون قید و بند دعوت می نماید، انسان را به سوی بهترین زندگی دنیوی و آخرتی فرا می خواند و عوامل مهمی را در این زمینه یادآور می شود.

 

كنترل و نظارت اجتماعی

در آموزه های درس آموز دین، نظارت و كنترل اجتماعی به صورت جدی و اساسی مطرح شده است، آیات فراوانی در زمینه «امر به معروف و نهی از منكر» از سوی خداوند برای بشریت نازل شده است.(. سوره آل عمران، آیه 104 و 110 و 114، سوره اعراف، آیه 157، سوره توبه، آیه 67 و 71 و 112 و سوره حج، آیه 41، سوره لقمان، آیه 17.)و چنین قانون كلی توسط مفسّران حقیقی شریعت (معصومین) شرح و تبیین یافته است، امام صادق از رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)نقل نمودند كه ایشان فرمودند:

هر گاه هنجارشكنی، حریم شكنی و معصیت خدا به صورت علنی و آشكار صورت پذیرد، هر چند هنجارشكنان اندك و اكثریت مردم، افرادی قانونمند و هنجارمند باشند، ولی این اكثریت نظارت و كنترل را رها كنند، عذاب خواهند شد.

بنابراین، یكی از عوامل بازدارنده و تأثیرگذار در رفتار و فرهنگ جامعه، مسأله كنترل و نظارت اجتماعی است، و امروز كنترل اجتماعی مفهومی مهم در جامعه شناسی یافته است، چنانكه دوركهیم می گوید:

هرگاه نفوذ نظارت كننده جامعه به گرایش های فردی، كارآیی خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه به بی هنجاری دچار خواهد شد.(. كوزر لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ ششم، 1376ش، ص 192.)

در كوتاه سخن، پیاده شدن صحیح امر به معروف و نهی از منكر، سبب بازداشتن انسان از فحشاء و فساد و مسائل ضد اخلاقی می شود و اگر افراد كجرو و منحرف، بر فرهنگ جامعه تسلط پیدا می كنند نتیجه سستی و بی توجهی صالحان نسبت به وظیفه اجتماعی خود، یعنی نظارت و كنترل اجتماعی است.(. به این مضمون سخن امام علی(علیه السلام) در میزان الحكمه، ج 6، ص 262، ر.ك: حسن غفاری فر، نظارت و كنترل اجتماعی، كتاب زنان، شماره 17، ص 81.)

 

جلوگیری از مقدمات انحطاط

همانطور كه تاكنون گذشت، یكی از مظاهر فساد، انحراف در زمینه مسائل جنسی و شهوانی است. قرآن كریم برای جلوگیری از آن، از حركت زنان و دختران در جامعه اسلامی به گونه ای كه جلب توجه كند و فسادانگیز باشد، نهی كرده است، و با هر كاری كه جو جامعه را مسموم یا آلوده كند به شدت مبارزه می كند.

اگر قرآن با غیبت به شدت مبارزه می كند(. سوره حجرات، آیه 12.) برای جلوگیری از آشكار شدن عیوب پنهانی است، زیرا نمایان شدن چنین زشتیهایی، حرمت جامعه را جریحه دار می كند و اگر دستور به عیب پوشی می دهد، دلیلش همین است كه گناه جنبه عمومی و همگانی پیدا نكند و برای كسانی كه دوست دارند زشتیها و گناهان قبیح در میان افراد با ایمان شیوع پیدا كند، عذاب دردناكی در دنیا و آخرت تعیین می كند:

(إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ); همانا كسانی كه دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناكی برای آنها در دنیا و آخرت است.(. سوره نور، آیه 19.)

اسلام با توجه به این نكته كه غریزه جنسی نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمی است و آن گاه كه شعله ور شود حوادث هولناك بوجود می آورد، از آنچه كه زمینه ساز و بستر طغیان شهوات است نهی می كند از این رو در آیه حجاب می فرماید:

(وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ... وَ لا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ ما یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ)(. سوره نور، آیه 31.);

و زینت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمایند و روسری های خود را بر سینه خود افكنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشكار نسازند مگر برای شوهرانشان یا... آنها هنگام راه رفتن پاهای خود را بر زمین نزنند تا زینت پنهانشان دانسته شود (و صدای خلخالی كه بر پا دارند به گوش رسد.)

در این آیه آشكار نمودن زینت ها، سه بار مورد نهی قرار می گیرد چرا كه این عمل سبب كشیده شدن افراد جامعه به فساد و فحشا و در نتیجه غفلت از یاد خداست، از این رو چندین بار آراستگی زنان را در منظر مردان نامحرم و نشان دادن زیور آلات را به آنان، سرزنش می كند و باز فراتر از این، از سخن گفتن زنان به گونه ای كه نامحرمان طمع در ایشان نمایند نهی می كند:

(فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ)(. سوره احزاب، آیه 32.);

درگفتار نرمی نكنید، تا آنكه مرضی به دل دارد طمع ننماید.

آری قرآن انسان را از همه مقدمات و زمینه های گسترش فساد و از بین رفتن هویت فرهنگی، باز می دارد و او را به یاد خدا و رعایت دستورات تكاملی الهی فرا می خواند.

 

بیان عاقبت انحطاط فرهنگی

تاریخ امروز و گذشته، به صورت زنده و روشن صحنه های مجازات الهی را نشان می دهد، قرآن برای جلوگیری از انحراف انسانها، چنین كسانی را به عنوان عبرت آموزی مثال می زند و می فرماید كه خداوند شالوده زندگی آنان را از اساس ویران كرد و سقف بر سرشان فرو ریخت و عذاب الهی از آن جایی كه نمی دانستند به سراغشان آمد.(. سوره نحل، آیه 26.)

تبیین چگونگی سرنوشت قوم نوح(. ناصر مكارم شیرازی با همكاری جمعی از دانشمندان، تفسیر نمونه، چاپ بیستم، تهران: دارالكتب الاسلامیه، 1380ش، ج 9، ص 68، ج 25، ص 87.)، عاد(. همان، ج 9، ص 142، ج 20، ص 239.)، ثمود(. همان، ج 14، ص 235، ج 9، ص 162.)، شعیب(. همان، ج 15، ص 332.)، لوط(. همان، ج 11، ص 109، ج 22، ص 356.) و طغیانگران(. همان، ج 13، ص 415، ج 16، ص 177 و ص 453.) در آیات بسیاری، برای بازداشتن جامعه از چنین سرنوشتی است، در آیات الهی چنین سرانجامی برای عموم كسانی كه در انحطاط فرهنگی و دینی فرو می روند، تصویر شده است و این نتیجه گیری نهایی از كل آیات است كه آنچه در این ماجراها بیان می شود از انكار و تكذیب آیات الهی و انكار معاد و رستاخیز و فساد و نتیجه دردناك آنها، مخصوص جمعیت و گروه خاصی نیست، بلكه همه كسانی كه در چنین راهی قدم بردارند به چنین سرنوشت و پایانی دچار می شوند و در آخرت نیز به طور دائم در عذاب الهی خواهند ماند.

 

دعوت به تدبر و تفكر

قرآن برای هدایت مردمان و توجه دادن آنان به راه درست، در زمینه های مختلف از همگان می خواهد كه تفكر و تدبر نمایند(. محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكریم، تهران: چاپ دوم، انتشارات اسلامی، 1374ش، ص 594، 595.) و می گوید: چرا در زنده نمودن خداوند مردگان را، تدبر نمی كنید(. سوره بقره، آیه 73.)، آیا اندیشه نمی كنید كه راه درست انسان را به سرانجامی آرامش بخش می رساند، چرا تفكر نمی كنید كه بتهایی كه می پرستید نمی توانند هیچ عملی انجام دهند.(. سوره انبیاء، آیه 67.) و تنها كسانی در آیات و امثال قرآن كریم می اندیشند كه دارای علمی كاربردی هستند.(. مضمون آیه 43 سوره عنكبوت.) قرآن مردمان را توبیخ می كند كه چرا در آنچه انجام می دهید فكری نمی كنید، اگر ظلمی به كسی می كنید به فطرت خویش می یابید كه این عمل زشت و غیر انسانی است، اگر در جهل به سر می برید با كمی تفكر می یابید كه میان علم و جهل تساوی نیست و عالمان و جاهلان برابر نخواهند بود.(. سوره زمر، آیه 9، رعد، آیه 16 و ...) و تقلید چشم بسته از پدران كاری برخاسته از بی فكری و عدم اندیشه شما انسانهاست.(. سوره بقره، آیه 170.)

بنابراین، گوناگونی دعوت به اندیشه و ژرف نگری، برای یافتن طریق و راه درست است، قرآن می خواهد انسان را به كمال بلند انسانیت رهنمون شود و جامعه اسلامی را از انهدام فرهنگی مصون نماید، از این رو در همه زمینه های انحطاط فرهنگی به تصریح و كنایه سخن می گوید و متفكران و اندیشه گران را به یافتن و ارائه دادن «صراط مستقیم» یعنی; راهی به دور از زشتیها برای شخص و جامعه، فرا می خواند.

 

نتیجه گیری و ارائه پیشنهاد

با سیر نزولی هویت فرهنگی در جوامع بشری، ضرورت پژوهش در این زمینه از منظر وحی الهی، ضرورتی غیر قابل انكار است زیرا بررسی این موضوع مهم از دیدگاه قرآن می تواند برای همه مذاهب اسلامی، قابل توجه و كارساز باشد. هدف از فرستادن رسولان الهی، ارائه فرهنگ صحیح و نمایاندن راه رستگاری به بشریت است، در پی این نكته قرآن نیز به عنوان یگانه برنامه سعادت توجه ویژه ای به این مقوله نموده است.

آیات الهی، با ارائه تصویری كامل از جوامع جاهلیت، نمونه ای گویا و رسا از انحطاط فرهنگی را ترسیم می كند و با بیان ویژگیهای چنین اجتماعی، عبرت آموزی آن را برای آیندگان یادآور می شود.

كلام وحی، جهل، ظلم به گونه های مختلف آن، رابطه حاكمان ظالم و فاسد با مردمان، خدافراموشی، تقلید كوركورانه از پدران و بیگانگان، رفاه طلبی و ثروت اندوزی، را از ریشه های مهم انحطاط فرهنگی به حساب می آورد و به وفور به بحث از این چنین عواملی برای انحراف شخص و جامعه می پردازد.

تأثیرگذاری گناهان در گستره ای وسیع بر كشاندن جامعه به سوی فرومایگی و از بین رفتن ارزشها، غیر قابل انكار است، اما خداوند متعال در قرآن بر توجه به پاره ای از مظاهر و نمودهای انحطاط فرهنگی تأكید می ورزد و گسترش فساد را به صورت عموم و رواج هم جنس گرایی، زنا و اعمال نامشروع، بی اعتنایی به ارزشها و تبدیل زیباییها به زشتیها و ... را به طور خصوص از نشانه های بارز انحطاط فرهنگی جامعه می داند. آموزه های قرآن راههایی را برای بازدارندگی جامعه از فرومایگی فرهنگی ارائه می كند و از خوانندگان و پیروان خود می خواهد با اجرای نظارت و كنترل اجتماعی (امر به معروف و نهی از منكر) و جلوگیری از مقدمات انحراف و با تفكر وتدبر در سرنوشت جامعه های پیشین، جامعه خود را از انحرافات فرهنگی مصون دارند تا مورد لطف و مشمول رحمت خداوند مهربان قرارگیرند و از گرداب عذاب دنیوی و آخرتی در امان باشند.

پیشنهاد می شود بر اساس آیه:

(قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَة سَواء بَینَنا وَ بَینَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ...)(. سوره آل عمران، آیه 64.); بگو: ای اهل كتاب بیایید به سوی سخنی كه میان ما و شما یكسان و مشترك است كه جز خداوند یگانه نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم وبرخی از ما بعضی دیگر را به خدایی نپذیریم.

كه دعوت به نقطه های مشترك میان اسلام و آیین های دیگر می كند، به ما می آموزد، اگر كسانی حاضر نبودند در همه اهداف با شما همكاری كنند یا همه اعتقادات شما را بپذیرند بكوشید در اهداف مهم و مشترك همكاری نمایید.(. تفسیر نمونه، همان، ج 2، ص 594.)

بنابراین پیشنهاد می شود به رغم تفاوت اعتقادی مذاهب، با توجه به تهاجم فرهنگی بر علیه همه مذاهب و ادیان الهی، همه آنان با تعمق و تحقیق در این نقطه مشترك (قرآن) زمینه را برای پیاده كردن آن فراهم سازند، تحقق چنین مهمی مستلزم این است كه ابتدا از جهت ارائه تئوری كامل قرآنی در زمینه انحطاط فرهنگی به سرانجام قابل اطمینانی دست یابیم.

 

منابع

قرآن

نهج البلاغه

  1. ابن خلدون، عبدالرحمن محمد، مقدمه ابن خلدون، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
  2. آریان پور، امیرحسین، زمینه روانشناسی، چاپ هفتم، تهران: شركت سهامی كتاب های جیبی و كتابفروشی دهخدا، 1353ش.
  3. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: انتشارات سخن، 1381ش.
  4. آینه وند، صادق، تاریخ سیاسی اسلام، تهران: مركز نشر رجاء، 1371ش.
  5. پایدار، حبیب الله، حیات و مرگ تمدن ها، انتشارات قلم دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1357ش.
  6. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
  7. دهخدا، علی اكبر، لغت نامه دهخدا، چاپ سوم، تهران: مؤسسه انتشارات دهخدا و دانشگاه تهران،1377ش.
  8. راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، تهران: المكتبة المرتضویة لاحیاء الآثار الجعفریة، 1392ق.
  9. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت: دار المعرفة، بی تا.
  10. طباطبائی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، قم: انتشارات مهر، 1409ق.
  11. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.
  12. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار الفكر، 1414هـ .ق.
  13. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكریم، تهران: چاپ دوم، انتشارات اسلامی، 1374ش.
  14. غزالی، ابوحامد، إحياء علوم الدين، بیروت: دار الكتاب العربي، بی تا.
  15. غفاری فر، حسن، نظارت و كنترل اجتماعی، كتاب زنان، شماره 17.
  16. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، تهران: انتشارات سنائی، بی تا.
  17. كوزر لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ ششم، 1376ش.
  18. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول كافی، تهران: دار الكتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش.
  19. گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: كتابفروشی اسلامیه، 1364ش.
  20. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، چاپ سوم، تهران: المكتب الاسلامیه، 1374ش.
  21. محمدی ری شهری، محمد، العلم والحكمة في الكتاب والسنة، قم: مؤسسة دار الحديث الثقافية، بی تا.
  22. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحكمة، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1362ش.
  23. مكارم شیرازی، ناصر، با همكاری جمعی از دانشمندان، تفسیر نمونه، چاپ بیستم، تهران: دارالكتب الاسلامیه، 1380ش.
  24. گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: كتابفروشی اسلامیه، 1364ش.

[1]. كارشناسی ارشد از دانشگاه قم و طلبه حوزه علمیه. آدرس ایمیل:

[2]. معادل عربی آن «الثقافه» و معادل انگلیسی آن «Culture».

[3]. البته اندیشه ناب قرآنی هم نظام كاپیتالیسم و سرمایه داری را مردود می داند و هم نظام سوسیالیسم را طرد می نماید و راه میانه ای را پیشنهاد می نماید.

ارسال نظر