گفتگوي بين مسلمانان با معيارهاي قرآني

گفتگوي بين مسلمانان با معيارهاي قرآني

گفتگوي بين مسلمانان با معيارهاي قرآني


آخوند خیراله یعقوبی
مدرس حوزه علميه اهل سنت

 

گفتگوي بين مسلمانان با معيارهاي قرآني
«وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَ کُنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.»(آل‏عمران: 103).

مقدمه:
از جمله مهم ترین موضوعاتى که امروزه جهان اسلام با آن دست به گریبان است وحدت اسلامى است. اگر ادعا کنیم حساس ترین مسئله اى که اهل بیت در طول زندگانى، براى تحقق آن در عالم خارج براساس قرآن کریم و سنت نبوى اهتمام داشته اند، وحدت و یکپارچگى امت اسلامى در چارچوب کلى جهان اسلام است سخنى به گزاف نگفته ایم. هدف آن بزرگواران محافظت از عظمت و شکوه این موجودیت در برابر دشمنان و در کمین نشستگان اسلام بود. نیز در اندیشه تحقق بخشیدن به مصلحت برتر اسلام در ساختن امت و شکوفایى مثال زدنى آن در حرکتى شتابنده و روشن به سوى خداوند متعال بودند. شکى نیست که این شکوفایى جز در فضایى آکنده از دوستى و گفتار نیک و برخوردهاى سازنده قابلیت ظهور نمى یابد، جوى که در آن از کینه توزى و تعصبات کور و جدایى میان فرق و مذاهب و سازمان هاى خبرى نباشد و پدیده هاى جاهلیت زدهاى که برون دادِ طبیعى اعمال هواپرستانه پارهاى از حکام گمراه و سلاطین ستمگر است که زمام امور مردم را غاصبانه در دست گرفته و در زمین خدا به مصداق قرآن دامنه ستم و تباهى را گسترش مى دهند به چشم نخورد.
قرآن کريم بر وحدت ميان مسلمانان تاکيد فراواني دارد و آن را مايه استواري و نيرومندي آنان مي داند و در آيات مختلفي تفرقه و جدايي را موجب شکست، سستي و از کف دادن قوت و قدرت معرفي مي کند. آن هنگام که بعثت رسول اکرم (ص) همچون آذرخشي کوير ظلماني جامعه بشري را پرتوافشاني کرد و سرزمين حجاز را مرکز تابش انوار تابناک وحي قرار داد، زنجيرهاي اسارت که افکار مردم را در انجماد و تحجر قرار داده بود يکي پس از ديگري از هم گسست و به برکت نور حق و چشمه هميشه جوشان توحيد عداوت و دشمني رنگ باخت، دل ها به هم نزديک شد، رحمت و برکت بر انسان ها باريد و بالاخره اين انقلاب معنوي و تحول ملکوتي با خود آرامش، امنيت، الفت و حسن تفاهم را به ارمغان آورد. اساسا تعاليم اسلام به گونه اي است که اتحاد و همبستگي مسلمانان را صرف  نظر از تنوع قومي، نژادي، زباني و فرقه اي ترويج مي کند، خدايي که مومنان مي پرستند يکي است، شعارشان لا اله الا الله است و همه به رسالت محمدي ايمان دارند.
تمام مسلمانان قرآن را کتاب مقدس آسماني خويش مي دانند و آن را براي تقرب به حق و بهره مند شدن از معنويت آياتش تلاوت مي کنند، قانون اساسي همه مسلمانان در اين کتاب مندرج است، همه به سوي قبله اي واحد نماز مي خوانند، بانگ اذان همه يکي است زمان معين آنان براي روزه داري ماه رمضان است، آنان روز اول شوال و نيز روز اضحي را عيد خويش مي شمارند و در ماه ذي الحجه با هم در حرم امن الهي اجتماع مي کنند تا مراسم حج ابراهيمي را انجام دهند، به ساحت مقدس خاندان نبوي ابراز ارادت مي  کنند و احترام ويژه اي براي اهل بيت پيامبر قائل اند. اين موارد به خوبي مي تواند دل ها را به يکديگر پيوند دهد و روح همبستگي برادري اسلامي را که عظمت مسلمانان را به نمايش مي گذارد، احيا کند.
وحدت و همبستگي يکي از مواردي است که تداوم و پايداري نظام  و ملت ها به آن بستگي دارد و به همين دليل تمام ملت ها براي وحدت و همبستگي اهميت خاصي قائل شده اند و براي حفظ اين امر خطير برخي امور را در فرهنگ خود مقدس و مهم شمرده و آنها را محور همبستگي خود قرار داده اند. به عنوان نمونه وقتي در تاريخ جنگ هاي صليبي که بر ضد مسلمانان برپا شد، دقت کنيم مي بينيم که مسيحي ها بهترين حربه اي که براي اتحاد خود به کار بستند دين بوده است و يا در جنگ جهاني دوم آلماني  ها براي همبستگي خود از عنوان نژاد برتر استفاده کردند. در اين باره دين مبين اسلام نيز از ساير اديان مستثني نبوده و اهميت خاصي براي اين موضوع قائل شده است و قرآن کريم بر اين نکته تاکيد دارد که وحدت مايه استواري و نيرومندي و اختلاف موجب شکست و سستي و از کف دادن قوت و قدرت است. در سوره مبارکه "انفال"در مقام بحث از جنگ "بدر"- که در جريان آن شمار مسلمانان کمتر از يک سوم مشرکان بود و توشه، سلاح و آمادگي کمتري داشتند، اما سرانجام پيروزي از آن آنان شد - آمده است "و (فرمان) خدا و پيامبرش را اطاعت کنيد و نزاع (و کشمکش) نکنيد که سست شويد و قدرت (و شوکت) شما از بين برود و صبر و استقامت کنيد که خداوند با استقامت کنندگان است."
قرآن كتاب خداوندي است كه از هيچ سو باطل در آن راه ندارد، آن كلام قاطعي است، شامل همة خواستهها و ناخواستههاي خداوند و حقيقت قطعي و يقينآوري كه هرگز شك و ترديد در آن نيست.
قرآن نقش دانشگاه را در حيات اسلام و مسلمين ايفا ميكند، دانشگاهي كه به پيامبر و يارانش روشهاي گوناگون گفتگو در خط كلي اسلام را ميآموزد و نيز آن درسهاي عملي كه گفتگو را در مسير حيات و ايمان به هدف خود نزديكميسازد.
ما انسانها ذاتاً اجتماعي آفريده شدهايم و لازمهي اجتماعي بودن روبرو شدن با يكديگر است و اين رويارويي اكثراً به وسيلة گفتگو شكل ميگيرد گفتماني كه بر خاسته از عقايد و تفكرات و تمدنهاي مختلف است. پس به عبارت ديگر اجتماعي بودن انسان به معناي برخورد او با عقايد و تفكرات و تمدنها در باب گفتگو است.
ارتباط بين گروهها و ملتها به روش ناصحيح ميباشد روشي كه در آن منافع دو طرف و حقوق متقابل و احترام به عقايد همديگر رعايت نميشود و روشي همراه با زور و جبري ميباشد، حال اين سئوال مطرح ميشود در يك چنين فضايي كه تاريك و نامطمئن ميباشد آيا ميشود براي بشر آيندهاي توام با صلح و آرامش همراه با سعادت و خوشبختي متصور بود؟

مضامین و ارزشهای اجتماعی در قرآن
در قرآن، به ارزشها و اصول اجتماعی فراوانی اشاره شده است که بسیاری از آنها، امروزه، به نحوی مورد توجّه پژوهشگران اجتماعی (بویژه در جهان توسعهیافته) قرار گرفتهاند. بعضی از این اصول و ارزشها ـکه به متن زندگی اجتماعی مربوط میشوند و نقش مهمّی در شکلگیری و هویتیابی و دوام جامعه دارندـ عبارتاند از:
1- کسب علم و دانش: نخستین شرط حیات یک ملّت، علم و آگاهی است. به همین جهت، نویسندگان امروز، ممالک پیشرفته از لحاظ علم و فرهنگ را با تعبیر «زنده» نام میبرند و گاهی در نقطه مقابل آن، درباره بعضی جوامع، تعبیر «ملّت مرده» و «جامعه بیروح» را استفاده میکنند. ریشه این تعبییر در ضمن گفتار پیشوایان دین اسلام دیده میشود:
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «گفتگوهای علمی، دلهای مرده را زنده میکند در صورتی که سر انجام آن، خدا و اوامر او باشد».
از این رو اسلام، مردم را به فرا گرفتن علم و دانش تشویق بسیار نموده و بلکه آن را واجب دانسته است. درقرآن میفرماید: «مؤمنان راستین و پویندگان علم، پیوسته نزد پروردگار، بر درجات آنها افزوده میشود».[1]
ترویج و گسترش آگاهی و دانش و روحیه علماندوزی تا حدّی از نظر اسلام اهمیت دارد که آن را از امور لازم و ضروری میداند و میفرماید: «... پس چرا از هر جمعیتی از آنان گروهی کوچ نمیکنند تا دانش عمیقْ به دست آورند و قوم خود را ـآن گاه که به سوی آنان بازگشتندـ هشدار دهند، باشد که آنان از زشتکاری بر حذر باشند».[2]
در اسلام، آموختن، یک ارزش است و هیچ محدودیتی ندارد. هر کس نمیداند، باید از آگاهان بپرسد و هر کس میداند، موظّف است که به دیگران بیاموزد.[3]
2- نظارت عمومی: ارزش تازهای که اسلام برای جلوگیری از انحرافات و پس از تربیت صحیح خانواده و معلّم مطرح نموده است، نظارت عمومی مسلمانان بر اعمال یکدیگر است. طبق این حکم صریح قرآنی، هر مسلمانی حق دارد و بلکه موظّف است بر اعمالی که آشکارا از دیگری سر میزند، نظارت کرده، او را به خوبیها دعوت کند و از بدیها باز دارد . موضوع امر به معروف و نهی از منکر، در بسیاری از ایات قران ذکر شده است . خداوند در قرآن، گاهی مسلمانان را میستاید، از این جهت که دارای چنین رفتار و روابطی هستند و گاهی آن را جزء اعمال صالح معرفی میکند.[4] هنگامی نیز در ضمن نصیحتهای لقمان به فرزندش، به این عمل صحیح، تشویق میکند.[5] و در موردی دیگر نیز به کسانی که این وظیفه بزرگ را انجام دهند، وعده رحمت داده شده است.[6]
اسلام میگوید اگر میخواهید در اجتماع شما ظلم و ستم شیوع نیابد و جامعه رو به هلاکت نرود، نظارت عمومی و انتقاد منصفانه و پیشنهاد خیرخواهانه را فراموش نکنید. امام رضا(ع) میفرماید: «به نیکیها دعوت کنید و از بدیها جلوگیری نمایید وگرنه مردمان شرور و ستمگر، بر شما مسلّط میشوند و در آن موقع، خوبان شما دعا میکنند و به اجابت نخواهد رسید.
3. تعلیم و تربیت صحیح فرزند: بدون شک، بسیاری از ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی فرد، ریشه در خانواده و کودکی و نوجوانی او دارند و در واقع، زیربنای اخلاق و اعتقاد انسان و جامعه، در خانواده شکل میگیرد. حال اگر در جامعهای، خانوادهها ارزشهای اخلاقی را تقویت کنند و آنها را به نسلهای بعد منتقل کنند، آن جامعه، جامعهای ارزشمدار خواهد بود. از این رو، اسلام، اهمّیت زیادی به تربیت فرزند میدهد و در این باره برای پدران و مادران، رسماً مسئولیت قائل شده است: «و خانواده خود را به نماز امر کن و خود [نیز] با همه نیرو بر [مراعات] آن، شکیبایی کن. ما از تو هیچ روزی نمیطلبیم. این ماییم که تو را روزی میدهیم و عاقبت [نیک] از آنِ [اهل] تقواست».[7]
4. رسیدگی به وضع نیازمندان: در دنیای کنونی، فقر و تنگدستی بسیاری از مردم و اختلافات فاحش طبقاتی، فکر دانشمندان را به خود مشغول ساخته و برای علاج این درد و کم کردن این فاصله خطرناک طبقاتی تلاش میکنند . اسلام، برای پیشگیری از تراکم ثروت و ریشهکن ساختن بلای خانمانسوز فقر، قانون صدقات (واجب و مستحب) را گزارده است، به این معنی که ثروتمندان را موظّف کرده تا مقدار معینی از اموال خود را هر ساله به فقرا بپردازند. قرآن میگوید: «در اموال هر مسلمانی، سهمی مشخّص، برای نیازمند و محروم است».[8]
قرآن مجید، در موارد بسیاری از «زکات» نام برده[9] و به قدری به پرداختن آن اهمّیت داده که غالباً آن را در کنار بزرگترین فرضیه دینی (یعنی نماز) یاد کرده است: «نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید؛ زیرا آنچه کار نیک انجام دهید، جزای آن را خواهید یافت».[10]
از نظر قرآن، زکات، آثار اخلاقی و معنوی فراوانی برای جامعه دارد: انسان را از دنیاپرستی و بُخل و حرص پاک میکند و نوعدوستی و سخاوت و ایثار و گذشت و توجّه به حقوق دیگران را در او تقویت میکند و نیز فقر و محرومیت ـ که ریشه بسیاری از مفاسد و انحرافات در جامعه است ـ را از بین میبرد و بدین ترتیب، هم جامعه پاک میشود و هم زکات دهنده: «[ای پیامبر!] از امول آنان زکات بگیر که با این کار، [جان و مال] آنها را پاکیزه میکنی».[11]
5. ترویج صلح و دوستی و مُدارا و گفتگو در جامعه: «... پس، از خدا پروا کنید و روابط مابین خودتان را اصلاح کنید و اگر مؤمنید، از خدا و فرستادهاش اطاعت کنید».[12]
زندگی اجتماعی، طبیعتاً آمیخته با مشاجره و اختلاف و درگیری است. قرآن، مؤمنان را برادر یکدیگر معرّفی کرده و وظیفه آنان را اصلاح روابط بین یکدیگر و رفع سوء تفاهمها دانسته و شرط تقوا را تلاش برای ایجاد خوشبینی و آشتی و دوستی در بین اهل ایمان بیان کرده است .[13] ایات دیگری از قرآن نیز وجود دارند که در آنها به صلح و آشتی دعوت شده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی در صلح و آشتی درایید و از گامهای (راه) شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست».[14]
اهمیت صلح در قرآن تا اندازهای است که آن را نه تنها در بین مؤمنان، بلکه در مورد دشمنان و کافران نیز توصیه کرده و فرموده است: «اگر دشمنان، خواهان صلح بودند، شما بپذیرید»[15] امّا در عین حال، قرآن صلحِ از روی ترس و سستی و سازش به منظور فرار از جهاد و مشکلات میدان جنگ را نکوهش میکند و آن را باعث عقبنشینی از ارزشهای اسلامی میداند.[16]
قرآن، همچنین به گفتگو با همگان[17] و انتخاب بهترین سخن از میان گفتهها و مذاکره کردن و نرمْ سخن گفتن حتّی با فرعون[18] و متّهم نکردن هیچ سلامکنندهای به بیایمانی، دعوت میکند و عدم خشنونت پیامبر را میستاید و باعث ترویج اسلام میشمارد.[19]
6. لزوم برقراری عدالت: اوج کمال انسان از دیدگاه قرآن، در تقواست و راه رسیدن به تقوا، عدالت است و عدالت یعنی رسیدن به جامعهای بدون فقر و تبعیض و ستم؛ عدالت یعنی اصلاح روابط انسان با انسان و رعایت اخلاق و انصاف در قوانین جامعه و اجرای آنها و بلکه در کلیه فردی و اجتماعی. امام علی (ع) در این باره میفرماید: «خداوند سبحان، سامان گرفتن و اصلاح جامعه انسانی را، منوط به اجرای عدالت قرار داده است. مردم جز با اجرای عدالت، سعادتمند نمیشوند». از این رو، قرآن به اجرای عدالت در جامعه اسلامی بسیار تأکید دارد و آن را مایه رستگاری انسان میداند: «عدالت ورزید که به تقوا نزدیکتر است...»[20] و یا «ای اهل ایمان! عدالت را برقرار کنید و برای خدا گواهی دهید، اگر چه به زیان خود شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان شما باشد...».[21]
7 . ضرورت مشورت: اهمیت مشورت در اسلام به اندازهای است که خداوند حتّی به پیامبرش نیز امر میکند که مشورت کند،با آن که پیامبر اکرم (ص) نیازی به مشورت نداشتند، امّا برای این که اوّلاً این اصل را پایهگذاری کنند و مسلمانان را به اهمیت مشورت (به عنوان یک ارزش اجتماعی) متوجّه سازند تا بلکه گفتگو و مشاوره را جزو برنامههای زندگی خود قرار دهند و ثانیاً به همراهان و پیروان خود، شخصیت بدهند و نیروی فکر و اندیشه آنان را پرورش دهند، مأمور شدند که مشورت کنند و این در رهبری و مدیریت هر مجموعه انسانی، یک اصل است؛ چه آن مجموعه، کوچک باشد و چه بزرگ: «و [مؤمنان، کسانی هستند که] کارشان، در میان خودشان، به مشاوره برگزار میگردد».[22]
گفتنی است بسیاری فقیهان بزرگ مسلمان، بویژه امام خمینی (ره) از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی 1357، در نفی استبداد و سلطنت و لزوم برقراری آزادی و دموکراسی و حکومت مردمسالار در جوامع اسلامی، به این اصل قرآنی (ضرورت مشورت) استناد جستهاند و حاکمیت مسلمانان بر سرنوشت خویش را خواستار شدهاند.
8 . سفارش به اتّحاد و جمعگرایی در بین مسلمانان: بخشی از عباداتی که در اسلام واجب شدهاند، جنبه گروهی دارند (همچون: نماز جماعت و جمعه و عید، حج و...) و اهمیت اصل دعوت به جمعگرایی و شرکت در جماعت، تا حدّی است که خداوند برای چنین عباداتی، پاداشی چند برابر در نظر گرفته است و آنها را بهترین و زیباترین شکل عبادات و عامل ایجاد وحدت و همبستگی بین مسلمانان میداند. نمونه بارز این گونه سفارشها، سفارش قرآن کریم به برگزاری و شرکت در نماز جماعت است: «و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و همراه با رکوعکنندگان، رکوع کنید».[23]حتّی قبل از اسلام و در ادیان گذشته نیز، نماز جماعت، مورد تأکید خداوند بوده است.[24] در قرآن، همچنین در دو سوره «جمعه» و «حج»، بر این دو عبادت گروهی تأکید و به منافعی که برای مسلمانان دارند، اشاره شده است.
9 . تأکید بر انجام اعمال شایسته و تحریم اعمال ناشایست در سطح اجتماع: ایمان به خدا و عمل به ایین او، جاذبه و کشش ایجاد میکند، به طوری که حتّی افراد ناپاک هم انسان مؤمن و نیکوکار را دوست دارند. پس انجام اعمال نیکو، نه تنها باعث سلامت جامعه و تضمین روابط سالم بین افراد جامعه میشود، که عاملی برای ایجاد الفت و دوستی و همبستگی بیشتر بین آنها نیز خواهد بود: «خدای رحمان، به زودی کسانی را که ایمان آوردهاند و عملهای شایسته انجام دادهاند، محبوب همه میگرداند».[25]

فراخوانی قرآن به تعقّل
خداوند در قرآن کریم، تقریباً در شصت ایه، به موضوعی خاص اشاره میکند و بعد، بیان میدارد که این موضوع را طرح کردیم تا درباره آن، تعقّل کنید و یا در ایاتی از دیگران استدلال میطلبد یا خودش استدلال عقلی ترتیب میدهد.
از ایاتی که صراحتاً انسانها را به تفکّر و تأمّل فراخوانده است، میتوان به این ایات اشاره کرد: «بشارت ده به بندگان من؛ آنها که سخنها را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند. آنان، کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و خردمنداناند»[26]، «و گفتند اگر ما گوشی شنوا داشتیم و یا تعقّل مینمودیم، از دوزخیان نبودیم
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «ما هيچ راهي براي تسلط كافران و مشركان بر مسلمانان قرار ندادهايم» همچنين ميفرمايد «به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد» مگر نه اينكه تمامي مسلمانان بر قرآن كريم و آورنده آن از سوي خدا يعني همان پيامبر گرامي اسلامي(ص) ايمان و اعتقاد دارند. پس همين دو كلام الهي براي اتحاد و همبستگي مسلمانان كافي خواهد بود. اگر به آن ايمان داشته باشند.
وحدت گاهی بر اساس معیارهای مادی است؛ از قبیل آب، خاک، زبان و ... و گاهی بر اساس معیارهای معنوی است؛ از قبیل دین و مذهب و ... روشن است که نوع دوم وحدت مهم تر از نوع اول آن می باشد؛ زیرا اهمیت ارزش های معنوی بیشتر از ارزش های مادی است. وحدت اسلامی از نوع دوم است که بر پایۀ دین اسلام تشکیل می شود.

وحدت بر مبنای دین و مذهب می تواند در سه قلمرو شکل بگیرد:
1. در قلمرو تمام ادیان آسمانی. این وحدت، وحدت دینی است
2. در قلمرو دین خاص همانند اسلام. این وحدت، وحدت اسلامی است
3. در قلمرو مذهب خاص همانند یکی از مذاهب اسلامی. این وحدت، وحدت مذهبی است.

ضرورت و اهمیت وحدت در قرآن
قرآن کریم به مساله وحدت اسلامی اهتمام خاصی می ورزد از یک سو پیامد های مثبت اتحاد را باز گو می کند و از سوی دیگر نسبت به پیامدهای شوم اختلاف هشدار می دهد.
آیه معروف « واعتصمو ابحبل الله... » همه مسلمانان را دعوت به اتحاد و دوری از اختلاف می کند. این آیه در سیاق آیاتی قرار دارد که در صدر آن ها، مؤمنان را به رعایت تقوای الهی فرا می خواند.
از این جا می توان این نکته را برداشت نمود که ایجاد و حفظ وحدت در جامعه اسلامی از مظاهر تقوای اجتماعی ـ سیاسی است؛ چنان که ایجاد تنش و درگیری بر خلاف تقوای الهی می باشد.
طبیعی است که در مقابل اختلاف و درگیری نقمت و عذاب الهی می باشد. اختلاف از بدترین انواع عذاب برای جامعه انسانی است که پیامدهای شوم درونی و بیرونی را در پی دارد.

 محورهای وحدت اسلامی
وحدت هر جامعه و گروهی نیاز به یک یا چند محور اساسی دارد تا در مدار آن، نیروهای مختلف گردهم آیند، قرآن کریم چند محور مهم را برای وحدت اسلامی تعیین نموده است:

خدا و پیامبر
اولین نقطه مشترک بین مسلمانان، ایمان به خدا و دومین نقطه، ایمان به پیامبر اسلام (ص) است. این دو نقطه مشترک می توانند آن ها را از گرداب اختلاف نجات داده، به ساحل وحدت و هماهنگی برسانند. قرآن کریم فرموده است: «فاِن تنازعتم فی شی فردوه الی الله والی الرسول » پس اگر در چیزی منازعه کردید به خدا و پیامبر رجوع کنید.
مراجعه به خدا یعنی به قرآن کتاب خدا و مراجعه به پیامبر در این زمان یعنی مراجعه به سنّت آن حضرت. امام صادق (ع) فرموده اند: کل شی مردود الی الکتاب و السنّه » هر چیزی، برگردانده شده به سوی کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) است.
مسلمانان می توانند با مراجعه به قرآن و سنت، راه روشنی را برای حل اختلاف در مسائل اساسی پیدا کنند و به وحدت واقعی دست یابند.
البته معلوم است که این راه، دشوار و پر پیچ و خم است و روندۀ آن بسیار اندک. بالاتر این که با توجه به شرایط موجود پیمودن این راه برای رسیدن به وحدت اسلامی دشوار است، در عین حال نباید مأیوس شد. چنان که خواهد آمد قرآن راه دیگری هم برای اجرای این طرح ارائه می کند که با حفظ موارد اختلاف هم می توانیم متحد شویم.
قرآن و اهل بیت (ع)
همه مسلمانان از هر مذهب و ملتی هم قرآن را قبول دارند و هم اهل بیت (ع) را. قرآن کریم نیز به آن ها دستور می دهد که به این دو منبع مهم تمسک جویند: «واعتصوا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا » همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید.

معيار رده بندى پيروان اديان مختلف
توجه اوليه قرآن به بخش حق و درست اديان است و ثانياً قرآن پيروان اديان را به توجه به مشتركات و همگرايى فرامى خواند. سخن ديگر اين است كه قرآن مجيد براى رده بندى اديان مختلف و پيروان آنها چه معيارى دارد؟ آيا معيار قرآن مجيد در رده بندى اديان و پيروان آنها اصول عقيدتى و دستورات عملى ظاهرى اديان است؟ اگر چنين باشد به نظر مى رسد كه قرآن مجيد بايد يهوديت و يهوديان را به عنوان برترين برگزيند; زيرا با يك نگاه ظاهرى نيز مى توان اين نكته را دريافت كه به لحاظ اصول ظاهرى يهوديت شبيه ترين دين به اسلام است. قرآن مجيد دو دين يهوديت و مسيحيت را به تفصيل مورد بحث قرار داده است. هرچند قرآن مجيد نقدهايى بر عقايد و اصول يهوديان دارد، اما اين نقدها جزئى و موردى بوده و چندان ريشه اى و زيربنايى نيستند. اين در حالى است كه قرآن اصول اساسى و زيربنايى مسيحيت، مانند تثليث و الوهيت مسيح، را با شدت هر چه تمام تر مورد نقد قرار مى دهد.
تعاليم قرآن مجيد در بعد خداشناسى به تعاليم يهوديت بسيار نزديك تر از مسيحيت است; چراكه هرچند هم يهوديت و هم مسيحيت بر توحيد تأكيد مى كنند، اما مسيحيان معتقد به تثليث هستند و قرآن آن را با توحيد قابل جمع نمى داند.[27] در بعد نبوت ديدگاه قرآن با ديدگاه مسيحيان اختلاف زيادى دارد; چراكه اولا مسيحيت نبوت را امرى موقتى و مربوط به دوره قبل از صليب مى داند و ثانياً به گفته مسيحيان انبيا براى تعليم شريعت و حفظ و رعايت آن آمده اند و شريعت هيچ گاه نجات و رستگارى نهايى انسان را به ارمغان نمى آورده است، بلكه نجات تنها با ايمان به مسيح حاصل مى شود
آنچه  در قرآن درباره معيار رده بندى پيروان اديان برداشت مى شود نه اصول ظاهرى، بلكه ميزان تسليم بودن در مقابل حقيقت، گردن كشى نكردن در مقابل آن و نيز رعايت اصول اخلاقى نسبت به همه انسان هاست. برتر دانستن خود يا قوم خود موجب استكبار و گردن كشى انسان در مقابل حق و حقيقت مى شود. فخرفروشى و خود را برتر و بالاتر دانستن ضد ارزش است و تنها تسليم شدن در مقابل حق و خداست كه همه ارزش ها را در پى دارد[28]
 قرآن مجيد اهل كتاب را يكسان و مساوى به حساب نمى آورد و مى فرمايد:
همه آنان يكسان نيستند. از ميان اهل كتاب، گروهى درست كردارند كه آيات الاهى را در دل شب مى خوانند و سر به سجده مى نهند. به خدا و روز قيامت ايمان دارند; و به كار پسنديده فرمان مى دهند و از كار ناپسند باز مى دارند; و در كارهاى نيك شتاب مى كنند، و آنان از شايستگانند. و هر كار نيكى انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به حال تقواپيشگان داناست. [29]

پافشارى بر حق و حفظ مرزهاى بين حق و باطل
اين نوشتار را با نكته اى ديگر از منطق قرآن پايان مى دهيم و آن اينكه هرچند قرآن به اديان ديگر نگاهى مثبت دارد و به همگرايى توصيه مى كند، اما هرگز اجازه نمى دهد كه پيامبر و مؤمنان در برابر بخش باطل ديگر اديان و خواسته هاى باطل آنان تسليم شوند. در واقع قرآن حريم محكمى بين حق و باطل قرار داده است و مماشات با باطل را اجازه نمى دهد:
و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصارى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذى جائك من العلم ما لك من الله من ولى و لانصير; و هرگز يهوديان و مسيحيان از تو راضى نمى شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: «در حقيقت، تنها هدايتِ خداست كه هدايت است.» و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوس هاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت. [30]
معروف ترين آيه اى كه در آن قرآن اهل كتاب را به همگرايى دعوت مى كند آيه «بگو: اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و...» است; اما در آخر همين آيه آمده است كه «پس اگر از اين پيشنهاد روى گرداندند»، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم و تسليم حقيقت هستيم»[31]اگر آنان به هيچ روى حاضر نشدند كه در مقابل حق تسليم شوند، مؤمنان به هيچ وجه نبايد در مقابل باطل تسليم شوند. وقتى همه تلاش ها براى دعوت انسان ها به سوى حق صورت گرفت اما باز هم عده اى كه با حق عناد دارند تسليم نشدند يك راه بيشتر براى مؤمنان باقى نمى ماند و آن اينكه راه خود را جدا كنند; همان كارى كه خدا به پيامبرش توصيه كرده است:
بگو: «اى كافران،
آنچه مى پرستيد، نمى پرستم.
و آنچه مى پرستم، شما نمى پرستيد.
و نه آنچه پرستيديد من مى پرستم.
و نه آنچه مى پرستم شما مى پرستيد.
دين شما براى خودتان، و دين من براى خودم.» [32]
 بيگمان نخستين منادي وحدت و امت واحده شدن قرآن کريم است که مي فرمايد:
إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ [33]اين دين شما و اين امت شماست، دين يگانه و من پروردگار شمايم، پس مرا بپرستيد.
چنانکه در جايي ديگر: وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ [34]با همين تعبير آغاز ميکند و مي خواهد که با رعايت يکپارچگي فراگير اسلامي پروا داشته باشندو کاري نکنند که اين يگانگي دچار خلل شود و از آنجا که همه مومنان را يک امت و در يک جهت و با يک هدف خواسته که در آن پرستش خدايي يگانه است، بايد مسلمانان آگاه، به اهميت اين شعار قرآني (امت واحد)پي ببرند و عظمت آن را درک کنند و تفرقه ها را از ميان بردارند و نابود سازند و هرگونه حرکتي که به دوگانگي و تفرقه مسلمانان بينجامد حرکتي خواسته دشمنان و برخلاف دعوت قرآن است.
در اين دعوت، وحدت به مذهب خاصي محدود نشده و معيار امت واحد، اعتقاد به وحدانيت الهي دانسته شده است. از سوي ديگر وحدت امت در رديف توحيد قرار گرفته و پرستش خدا متوقف بر اين يگانگي شده است. وحدت، موعظه و يک پيشنهاد نيست، وظيفه است، يعني همانگونه که موظفند براساس توحيد، خدا را عبادت کنند، وظيفه دارند در تحصيل وحدت بکوشند. وحدت بر اساس اين آيه حقيقت واحدي است که به همه مسلمانان خطاب شده و خواسته شده و آنان به هر نسبت که توان بيشتري از نظر علم، سياست و اقتصاد دارند، در جهت انجام آن، وظيفه بيشتري دارند.
در قرآن کريم آمده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [35]در حقيقت مومنان با هم برادرند، پس ميان برادرنتان سازش دهيد و از خدا پروا بداريد. قرآن در اين حصر با" انما" تاکيد مي کندکه مومنان برادر يکديگر هستند و هيچ حيثيتي جز برادري با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند [36]ممکن است مومنان گاه در اثر سوء تفاهمات و يا منافع مادي و برخي اغراض سياسي دچار بي تفاوتي و احيانا دشمني شوند، اما قرآن با جمله خبري يادآور مي شود که آنان برادر هستند و روشن است منظور از اين برادري، که برادري نژادي نيست، بلکه برادري ديني و ايماني است که تکليف مي آورد. بنابراين آيه مزبور امر مي کند که مومنان با هم برادري و محبت کنند و اگر از هم دورشده خودرا بهم نزديک سازند و اختلاف و نزاع پيشه نکنند واگر چنين اتفاقي افتاد، کساني راه صلح و سازش پيشه کنند و از خدا پروا دارند.
در بيشتر مواردي که در قرآن مجيد از برادري ووحدت سخن گفته و به مذمت اختلاف پرداخته و افزون بر دستور بر اخوت و برادري و دعوت به تعاون بر نيکي و تقوي، اتحاد و همدلي را از نعمت هايي مي داند که به واسطه پذيرش اسلام در رسالت به جامعه اسلامي در عصر پيامبر هديه شده و گويي مي خواهد که اين نعمت پاسداري شود و با تاکيد و سفارش بر وحدت ايماني و اجتماعي، مسلمانان به اختلاف هاي گوناگون توجه نکنند.عبارت هايي همچون و اعتصموا، اصلحوا، رابطوا، تعاونوا، در جهت تشويق به وحدت آمده است، يا حتي دستورهاي اخلاقي اجتماعي مانندحرمت غيبت، سوء ظن وافشاگري در جهت پيشگيري از اختلاف آمده است.به عنوان نمونه در جايي که مي گويد:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ [37]دشنام دادن و ريشخند گرفتن و سرزنش کردن از عوامل جدايي ميان مسلمانان مي گردد و يا ديگران را با نامه هاي زشت و القاب ناپسند يادکردن : وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمان راممنوع ساخته است.[38]
به همين دليل رفع اختلاف و حفظ وحدت در جامعه اسلامي اهميت بسيار پيدا مي کند و هر حرکت اختلاف بر انگيز، کينه آور و تحريک کننده احساسات ممنوع مي گردد: وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ [39]و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوييد که قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد.و نيز مي فرمايد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً [40]و همگي به رشته دين خدا چنگ زده و به راههاي متفرق نرويد و بياد آوريد اين نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بوديد و خدا در دلهاي شما الفت و مهرباني انداخت و به لطف خداوند همه برادر ديني يکديگر شويد.
در مجموع قرآن در پيش از پنجاه آيه به موضوع اختلاف، وحدت و روش هاي پيشگيري و راههاي به دست آوردن اتحاد اشاره مي کند که همگي نشان مي دهد، اين موضوع از نظر قرآن داراي چه اهميتي است.
در قرآن کريم، آيات بسياري مسلمانان را به اختلاف افکار دسته ها، گروه ها، ملت هاو طبايع بشري توجه مي دهد و اين گونه از چندگانگي را به عنوان يک سنت الهي مي شناسد. يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا.[41]اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يکديگر شناسايي متقابل حاصل کنيد.
و يا در جايي ديگر مي فرمايد: وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً (نوح/۱۴) شما را به گونه هاي مختلف آفريد.اين تنوع گونه ها، هم به لحاظ ذهني و فکري و استعداد و فهم، وهم به لحاظ شرايط اجتماعي و فرهنگي و موقعيت زندگي و گرايش هاي عقيدتي مي تواند باشد، و نيز اين از مشيت الهي است که انسان ها از جهت هوش، ذکاوت، شجاعت، آرمان خواهي و روحيات علمي و اقتصادي متفاوت باشند: وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ [42]برخي را بر برخي ديگر بالاتر ازديگري گردانيديم تا شما را در اين تفاوت مراتب و درجات بيازماييم و درجايي ديگر مي فرمايد: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً (مائده/۴۸)اگر خداوند مي خواست همه شما را يک امت قرار مي داد.
از سوي ديگر، اين اختلاف، گاه در طبقه پيامبران شکل گرفته و قرآن به تفاوت درجات آنان اذعان کرده است: تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ [43]برخي از اين پيامبران را بر بعضي ديگر فضيلت و برتري داديم، و اين برتري با انتخاب خداوند و بر اساس حکمتي بوده است. وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‏ بَعْضٍ [44]بي گمان برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم.و اين برتري در مقام رسالت، شريعت و بيان معارف تاثير گذار در جامعه و عقايد و بينش آنان مي گردد و همين زمينه چند فکري را فراهم مي سازد، چنانکه در برابر، جامعه هر چه بخواهد يکدست شود، باز به طور کلي ممکن نيست و اقوامي خواه ناخواه جنگ و اختلاف را دارند. تاييد اين
بنابراين، نفس چندگانگي و چند مذهبي گريز ناپذير است. در مقام قضاوت نيستيم که بگوييم اين مذهب خوب است يا آن مذهب و اين هم ممکن نيست که گفته شود همه مذاهب يکي شوند، چون اين هم عملي نيست و از قرآن استفاده مي شود که همواره اختلاف مذهبي وجود دارد: وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ [45]اگر پروردگار تو خواسته بود همه مردم را يک امت قرار مي داد، ولي همواره در اختلاف خواهند بود.پس بايد کاري کرد که اين اختلاف به تشتت، نزاع، درگيري، کينه وکشتار نيجامد و اختلاف سليقه ها، برداشت ها، موجب آثار عملي تنش زا نشود و مهم تر خود را از امت واحد جدا ندانند، چون خداوند با همه اين احوال فرموده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً [46]اين دين شما و اين امت شما يگانه است.
با اين مقدمه آشکار مي شود که چگونه بايد به سراغ وحدت بخشي رفت و عوامل توجه به وحدت را شناخت. زيرا شناخت عوامل، به شناخت راه کارها مي انجامد و هر مذهب و گروهي مي داند که با واقعيتي به نام اختلاف مذاهب رو برو است و اگر بخواهد به تعاليم قرآن عمل کند، به دنبال يکي کردن نمي رودو به ريسمان الهي چنگ مي زند، چون چاره اي ندارد که اين اختلا ف را از راه ديگري چاره کند، چاره اي که عملي و مثمر ثمر باشد و با تحفظ مذهب خود، زمينه تشتت و نزاع را بر طرف کند.

رفتار مسالمت آميز با پيروان مذاهب مخالف
يکي از راههاي وحدت بخش، احترام متقابل پيروان مذاهب مختلف با يکديگر است. زيراهر چند اختلافات مذهبي عميق باشد، امااين اختلافات نبايد آثار عملي خشونت باري بين مسلمانان در پي داشته باشد و حساب اختلاف عقيدتي با حساب رفتار و حقوق اجتماعي مخالفان کاملاً جدا است و اختلاف در مذهب به تنهايي تاثيري در حقوق اجتماعي مسلمانان ندارد. سوکمندانه عمده ترين مشکل در رفتار مسالمت آميز، نگاه فقيهانه به مسئله است، بسياري از مخالفان رفتار مسالمت آميز، با حکم فقهي به سراغ مسئله مي روند، در حالي که نخست موضوع کلامي است تا فقهي و در مرحله بعد موضوع اخلاقي است و سپس حقوقي و در نهايت موضوع فقهي است، به همين دليل بسياري از آراي کلامي متاثر از اجتهادات فقهي ونگاه فقيهانه هستند و هر گونه اشتباه در انديشه، تاثير بسياري در خطاهاي فقهي مي گذارد.

پرهيز از طرح مسائل اختلاف برانگيز و بي ثمر مذهبي
يکي از عوامل وحدت بخش در جامعه اسلامي، پرهيز ازطرح مسائل بي ثمر مذهبي و درگيرکردن جامعه به موضوعاتي است که نه تنها هويت ديني جامعه را تقويت نمي کند و به معنويت و اخلاق اسلامي مدد نمي رساند، بلکه موجب ايجاد افزايش تنش، اختلاف در ميان فرقه هاي مذهبي مي گردد.معمولاً بسياري از مسائل سطحي ديني که گاه شکل شعار به خود مي گيرد و در تقويت معنويت و تعمق دين تاثير ندارد، از سوي کساني طرح مي شودو فضاي آرام جامعه به موضوعاتي درگير مي شود که نه در جهت تقويت فرهنگ اهل بيت است ونه در جهت رونق سنت نبوي.
 روح کلي و جانمايه دعوت قرآن، نهي از جنگ و دشمني و شقاق و قطعه قطعه کردن اجتماع مسلمانان است.بنابراين هر حرکتي که در جهت ضديت همدلي وهمکاري باشد، برخلاف دستورقرآن است: وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ [47]
ازنظر قرآن، چون تدبر در آيات و معارفش موجب بروز ديدگاههاي مختلف مي گردد، لذا قرآن دستور مي دهدبا شيوه نيکو بحث انجام گيرد وتنهاراه دعوت به خداوند يک راه رسميت دارد و آن برخورد با انديشه از طريق جدال با احسن است:
ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ [48]

جلوگيري از تحريک احساسات و توهين به مقدسات
بي گمان يکي از عوامل وحدت بخش، بلکه از مهمترين آن احترام به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعايت ادب در گفتار در ذکر نام آنها ست.اين اصل عقلايي است که آنچه را بر خود نمي پسندي بر ديگران مپسند.اگر ما نمي خواهيم به بزرگان، علما و دانشمندان ما بي ادبي شود، ديگران نيز چنين خواسته اي دارند.قرآن کريم اين اصل را حتي درباره بت پرستان و کساني که به جز خدا را مي پرستند مطرح مي کند:
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ [49]
و آنهايي راکه جز خدا را مي خوانند، دشنام مدهيد که آنان از روي دشمني و به ناداني خدا را دشنام خواهند داد.
اين اصل است که خداوند در قرآن مطرح مي کند: لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ.[50]اينگونه براي هر امتي کردارشان آراسته مي گردد و اعتقاد پيدا مي کند. وقتي خداوند درباره غير مسلمانان چنين مي گويد، اين اصل درباره شخصيت هاي مورداحترام درميان مسلمانان بيشتر صادق است که نبايد زمينه اختلاف و کينه و تحريک احساسات را فراهم کرد.
رعايت ارزش هاى انسانى، از مهمترين اصل در برقراري اتحاد و همدلي است . آنچه كه مي تواند بطور عملي وحدت بين مؤمنان ، مسلمانان ، مذاهب و حتى اجتماعات انسانى در سطح بين الملل را مى تواند محقق کند ، عمل به ارزش ها و فضائل انسانى است . اگر در همه جا عدالت ، تقوا ، محبت ، تعاون ، ايثار ، حرمت ، همدلى و . . . حکم فرما باشد ، اختلاف ، نزاع ودرگيرى يا به کلى نيست و يا بسيار اندک است . و اگر ظلم ، تجاوز به حريم و حرمت ديگران ، بى عدالتى ، بى تقوايى ، غارت يک ديگر ، و . . . حاکم باشد ، يقيناً درگيرى، اختلاف و . . . نيز به مراتب هست . لذا ، خداوند متعال مى فرمايد: «يَسْـَلُونَکَ عَنِ الأَْنفَالِ قُلِ الأَْنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَات َ بَيْنِکُم» [51]از تو درباره انفال مى پرسند ، بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است ، پس از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد و ميان برادرانى را که با هم ستيزه دارند آشتى دهيد و خدا و پيامبرش را اطاعت کنيد اگر ايمان داريد .
در اين آيه شريفه بعد از امر به تقوا ، ]که يکى از صفات انسانى است[ امر به اصلاح و حل اختلاف شده است ; معلوم مى شود تا فضائل انسانى نباشد امر به صلاح و يکانگى و وحدت معنا ندارد .
دعاى اهل ايمان اين است که : «وَ لاَ تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ» [52]و در دل هايمان حسد و کينه اى نسبت به مؤمنان قرار مده ، پروردگارا ! تو مهربان و رحيمى » . «نحل » به صفات مخفى و زشت اخلاقى گفته مى شود . مؤمن از خداوند مى خواهد هر گونه زشتى را از او دور کند . اين جمله با توجه به تعبير «اخوان » (برادران ) حاکى از اين است که بر کل جامعه اسلامى روح محبت ، صفا و برادرى بايد حاکم باشد تا اتحاد و يگانگى ايجاد شود .
امير مؤمنان (ع) در نامه‏اي به مالك اشتر, او را به رفتار رحيمانه با زير دستان سفارش كرده و برادري ديني و ايماني و ي را با مسلمانان مطرح ساخته است «... فَإِنّهم صِنفان إِما أَخ لَك فيِ الدِّين...» [53]؛مردم و رعيّت دو صنفند يا برادر ديني تو هستند... .
مسئله دیگرى که بناى وحدت شیعه و سنى بر آن استوار است، نبوت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى باشد که خداوند ایشان را «رحمة للعالمین» نامیده، پرچمدار صلح و دوستى براى مسلمانان و مردمان جهان معرفى کرده است; چنان که حضرتش 23 سال براى برادرى و برابرى و مبارزه با تبعیض نژادى و استعمار تلاش نمود و به حق، مصداق بارز آیه «آیا آن که خلق را به راه حق رهبرى مى کند، سزاوارتر به پیروى است یا آن که نمى کند» مى باشد. پیامبر در اوایل بعثت خود، نامه هاى متعددى براى زمامداران بزرگ آن عصر فرستاد و در آن نامه ها به بیان وجه مشترک مسلمانان با مردم آن کشورها پرداخت و بعد از دوستى و وحدت، به مسئله حقانیت اسلام اشاره کرد. و همچنین در میان مسلمانان نیز عقد اخوت و الفت بست و رنگ اختلاف و نزاع را از چهره جامعه پاک نمود.

 تکیه بر نقاط مشترک
ایمان به وحدت ادیان آسمانی موجبات گرد آمدن پیروان آنها زیر یک سقف، عملی شدن گفتگویی مفید و هدفمند و تحقق شرایط حرکت دسته جمعی را فراهم میسازد، از این رو قرآن کریم پیروان خویش را چنین آموزش میدهد که گفتگو با غیر مسلمانان به ویژه اهل کتاب را از نقاط مشترک آغاز نمایند:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ  [54]بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است].
بی تردید تعیین نقاط مشترک از وهله اول، زمینه تشخیص موارد اختلافی و تحریر محل نزاع و چاره جویی برایشان را فراهم میسازد، چنانچه اهتمام جدی بدانها در کاهش شکاف میان گفتگو کنندگان، فراهم نمودن زمینه تعاون و همبستگی، ایجاد فضای آرام روحی و فکری و ریشه کن کردن سوء تفاهم میان ایشان بر سر برخی نقاط ابهام زا که شفافیت دیدگاهها را تحت الشعاع خود قرار داده است، تاثیر بسزائی خواهد داشت.
مفسرین، تعبیر «کلمة سواء» را به امور و مفاهیم مورد اتفاق قرآن، تورات و انجیل تفسیر کرده اند، و خود قرآن نیز آن را به عبادت نکردن غیر خدا، انباز قائل نشدن برای وی و پیروی نکردن از تراوش فکر بشری در زمینه قانون گذاری و تحلیل و تحریم امور، تفسیر کرده است. یعنی باید همه افراد بشر هم سطح یک بوده و هیچ کس بر دیگری برتری نجوید و یا در برابر هم نوعان خویش سر تعظیم فرود نیاورد.
آیه فوق یکی از اصول ثابت گفتگو میان مسلمانان و اهل کتاب به شمار میرود که باید همه پایبند تعالیم انبیا بوده و هیچ کدام از طرفین گفتگو از این اصل اساسی که در اوج عدالت و انصاف قرار دارد، تخطی ننمایند.

برتری و نظارت قرآن بر سایر کتب
اعتقاد به برتری و نظارت قرآن کریم بر سایر کتب آسمانی جزو اصول ثابت در منظومه عقاید اسلامی به شمار میرود، زیرا قرآن آخرین پیام خداوند برای هدایت انسان و پایان دهنده قافله عظیم و مبارک پیامبران است. شناخت این اصل مهم تاثیر شگرف و روشنی در زمینه تعامل و گفتگو با دیگران بر جای خواهد گذاشت، و لذا باید مسلمانان همواره آن را مد نظر قرار داشته و به بوته فراموشی نسپارند. خداوند حکیم در این باره میفرماید:
وَأَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحْکُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً و بر تو (ای پیغمبر) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که (در همه احکام و اخبار خود) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین (آسمانی) ، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است. پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان ، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. (ای مردم !) برای هر ملّتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامهای (جهت بیان احکام) قرار دادهایم. اگر خدا میخواست همه شما (مردمان) را ملّت واحدی میکرد].
بنا بر این قرآن کریم از سوی خداوند متعال فرود آمده و مصدق، شاهد، امین، ناظر و نگهدارنده کتابهای پیشن محسوب میگردد، و چون قرآن هیچ گاه نسخ نگشته و در معرض تند باد تغییر و تحریف مخالفان قرار نخواهد گرفت پس نظارت و کنترل وی بر سایر پیامهای آسمانی حق و بجا بوده و این کالای ارزشمند و زیبنده همچنان بر تن وی خواهد ماند و حقیقت آنها نیز – پیش از تحریف گشتن – تنها از راه قرآن کریم محرز میگردد.
از این رو باید انسان مسلمان در حین حضور پای میز مذاکره و گفتگو با دیگران این اصل اساسی را نصبالعین خویش قرار داده و معیار رد و تاییدهایش تنها قرآن کریم باشد، چون قرآن بر اساس آیه مزبور مؤید پارهای از احکام و قوانین است که دارای مصلحتی ذاتی و همیشگی بوده و تحت تاثیر شرایط زمانی و مکانی مختلف قرار نمیگیرند، و در مقابل نیز بسیاری از قوانین متغیر گذشته را که از مصالحی جزئی برخوردار بوده و در راستای تامین منافع ملی معدود در یک مقطع زمانی فرود آمده، نسخ و از میان برداشته است.
بدون شک درک و شناخت این رکن رکین، مسلمانان را در حین گفتگو با دیگران از انحطاط و فرورفتن در ورطه سازش و مجامله نامعقول و دست کشیدن از اصول و ثوابت در امان نگه میدارد، چون قرآن کریم آخرین چارچوب دین و پیام خدا برای انسانها بوده و باید در ریز و درشت زندگی بدان مراجعه کرده و حل و فصل اختلافات گوناگون در زمینه عقاید و احکام بر اساس آن صورت پذیرد، و لذا دیدگاه هیچ کس بدون مراجعه بدان پذیرفتنی نبوده و فاقد ارزش واقعی است.
گفتگو با فرهنگها،تمدنها و مذاهب دیگر از جمله‏ راهکارهایی است که اسلام و قرآن کریم به عنوان ابزاری‏ برای توسعهء آموزه‏های دین و از آنجا تسخیر علائق فطری و گرایشهای خداپرستی توصیه کرده است،از طرف دیگر پیامر اسلام(ص) در زندگی خویش‏ هماره ضمن رفتار و کردار الگوساز خود-که خود نوعی از گفتگو به معنای عام کلمه است-با نشستها،مناظرات و گفتگوهای متعدّد خویش با ملاحده،اهل کتاب‏ و معاندین سعی در تبلیغ،ترویج و تحکیم مبانی دینی‏ و حقایق شریعت اسلام از راه طبیعی و فطری آن‏ داشتند.س

گفتگوهای قرآنی
شاید بتوان آیاتی از قرآن کریم را که در مورد مبحث‏ گفتگوی تمدنها و فرهنگها قابل تأمل و بررسی است،در سه دستهء زیر موردنظر قرار داد؛بدیهی است که در بین آنها آیاتی وجود دارند که حکم پیش‏فرض این گفتگو را دارند و آیات دیگری که نقش اصول و مبانی آن را و نیز آیاتی که‏ شیوهء گفتگو را مطرح می‏سازندو...2

بهترین امّتها
1-در قرآن آیاتی وجود دارند که با صراحت امت‏ *گفتگو با فرهنگها،تمدنها و مذاهب دیگر از جمله راهکارهایی است که اسلام و قرآن کریم به‏ عنوان ابزاری برای توسعهء آموزه‏های دین و از آنجا تسخیر علائق فطری و گرایشهای خداپرستی‏ توصیه کرده است.
*اگر قبول کنیم که ابعاد مختلف سیاسی،فرهنگی و دینی یک جامعه همچون حلقه‏های به‏هم‏ پیوسته یک سلسله‏اند پس نمی‏توانیم در یک بعد قانونی داشته باشیم که در بعد دیگر وجود نداشته و یا با آن تنافر داشته باشد.
*گفتگوی اسلام با فرهنگها و ملل مختلف در درجه اول برای اعلام حقانیت اسلام بدانهاست و ظاهر برخی از آیات می‏رساند که اگر مسلمین احتمال عدم توفیق از این راه را بدهند از این‏گونه‏ گفتگوها که طبعا رنگ مجادله بخود می‏گیرد،پرهیز کنند.
لازمه امت واحد، عدم تفرق و تنازع و نیز داشتن دین یگانه «اسلام» و خدای «یکتا» است.

امام منادی وحدت
امام راحل قدس‏سره منظور خویش از وحدت اسلامی و امکان تحقق آن را این‏گونه بیان می‏کنند:
درصورتی که پیروان مکتب سرمایه‏داری و کمونیسم با آن تباینی که دارند، با هم متحد شده‏اند و یهود و نصاری اختلافات جزئی خود را نادیده بگیرید، و شما برای دفاع از اسلامتان در یک صف قرار گیرید [55]
حضرت امام قدس‏سره وحدت را «عامل قدرت» و تفرقه را موجب «سستی پایه دیانت»، تلقّی‏کرده‏وهشدارمی‏دهد که:
تفرقه موجود در بین کشورهای مسلمان یا از خیانت سران ممالک اسلامی و یا از جهل و بی‏اطلاعی آنان است... سنی و شیعه مطرح نیست، در اسلام کرد و فارس مطرح نیست، در اسلام همه برادر و با هم هستیم.
یک دسته از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و دسته‏ای حنبلی و دسته‏ای اخباری هستند... در یک جامعه‏ای که همه می‏خواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید مطرح شود. ما همه برادر و با هم هستیم.... اینها دلیل اختلاف نیست، ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها می‏خواهند نه این باشد و نه آن، راه را این‏طور می‏دانند که بین این دو اختلاف بیندازند. ما باید توجه به این معنی بکنیم که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن‏وتوحیدزحمت‏بکشیم‏وخدمت‏کنیم.
وحدت جهان اسلام برای حضرت امام قدس‏سره آرمانی بزرگ تلقّی می‏شد به گونه‏ای که با نگاهی به آراء و افکار امام قدس‏سره، از پیش از آغاز نهضت بزرگ اسلامی تا در اوج قدرت و اقتدار نظام اسلامی، همواره بر وحدت تأکید داشتند:
ان‏شاءاللّه روزی همه مسلمین با همه برادر و همه ریشه‏های فاسد از همه بلاد مسلمین کنده بشود و این ریشه فاسد اسرائیل از مسجدالاقصی و از کشور اسلامی ما کنده شود. ان‏شاءاللّه تعالی با هم برویم و در قدس نماز وحدت بخوانیم .[56]
مسلمانان به دستورات اسلامی رفتار کنند و وحدت کلمه خود را حفظ نمایند و از اختلاف و تنازع، که مایه شکست آنهاست، دست بکشد. [57]
آن روزی که این وحدت از بین برود، مرگ همه ما و به باد رفتن همه نوامیس و به باد رفتن زحمت‏های انبیا: نسبت به کشور خودمان و نسبت به کشورهای دیگر به باد فنا خواهد رفت.
اگر ان‏شاءاللّه آن وحدت بین مسلمین و دولت‏های کشورهای اسلامی، که خداوند تعالی و رسول عظیم‏الشأنش خواسته‏اند و امر به آن و اهتمام در آن فرموده‏اند حاصل شود، دولت‏های کشورهای اسلامی با پشتیبانی ملت‏ها می‏توانند یک ارتش مشترک دفاعی بیش از صدمیلیونی تعلیم دیده ذخیره و یک ارتش ده‏ها ملیون زیر پرچم داشته باشند که بزرگ‏ترین قدرت را در جهان به دست آورند [58]
ما محتاج به وحدت هستیم در سالیان دراز. همیشه قرآن کریم به ما دستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده برای سراسر عالم و در سراسر تاریخ. ما محتاج به این هستیم که عملاً وحدت را محقق کنیم.[59]
وحدت مذهبی است که این اجتماع عظیم و فشرده را ایجاد می‏کند. اگر علاقه به استقلال دارید، وحدت مذهبی داشته باشید.[60].
ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است. برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم. هم‏پیمانی با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان سلاطین اسلام[61]، اینها مسئولیتشان خیلی زیاد است. شاید بیشتر از همه طبقات باشد. اسلام الآن به دست این طبقه است. آنها مسئولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت کلمه اسلام و حفظ احکام اسلام و معرفی کردن اسلام.
تنها راه بازیابی عظمت و عزت و شکوه بینش اسلام و مسلمین، مسئولیت پاسداری وحدت و برادری دینی، تنها ضامن استقلال سرزمین‏های اسلامی است. [62]
رمز پیروزی مسلمین در صدر اسلام، وحدت کلمه و وحدت ایمان بود[63]
همان گونه که مشاهده می‏شود، امام قدس‏سره رمز پیروزی، بقا، تدوام انقلاب اسلامی را وحدت می‏دانند.

نتیجه گیری
منظور از وحدت این نیست که دست از همه عقائد خود بکشیم، بلکه وحدت به این معناست که روابط فرهنگی شیعه و اهل سنت، در دست علمای جهان اسلام باشد و اختلافات را در طی مباحث علمی و با صبر و شکیبایی مطرح کنند
در جمع بندى اين بحث بايد بگوييم قرآن اديان مختلف را بر اين اساس دسته بندى مى كند كه چه ميزان مردم را به حق پرستى و تسليم در مقابل حق و حقيقت دعوت مى كند. پيروان اديان مختلف را نيز بر همين اساس، يعنى تسليم بودن در مقابل حق، دسته بندى مى كند ، كه البته اين تسليم بودن گاهى در اعتقادات است و گاهى در اعمال.
قرآن مجيد در سنجش عقايد و اعمال پيروان ديگر اديان منطق و معيارى مخصوص به خود دارد، منطق و معيارى كه با منطق و معيار متعارف ـ كه عقايد و اعمال ديگران را يكسره باطل مى داند و تنها در پى يافتن نقاط ضعف است ـ بسيار متفاوت است. نگاه قرآن يك نگاه مثبت است; قرآن تلاش مى كند تا سخن حقى كه بين همه اديان مشترك است روشن شود و اين حق مبنا و اساس گفتوگو قرار گيرد. قرآن مجيد نه تنها عقايد و اعمال پيروان ديگر اديان را يكسره باطل نمى داند، بلكه آنها را بر اساس ميزان حق پرستى عملى و اعتقادى شان، و نه اصول ظاهرى، دسته بندى مى كند. معيار قرآن بر اساس براى دسته بندى پيروانِ يك دين نيز همين حق پرستى است. منطق و معيار قرآن مجيد مى تواند در عصر حاضر به نزديكى و گفتوگوى بين اديان مختلف كمك كند و در واقع اين بهترين منطقى است كه مى تواند خصومت و ستيزه جويى را به همگرايى و گفتوگو تبديل كند.

منابع :
1- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، ط۲، ۱۳۸۵ق.
2- ابن اثير جزري، الکامل في التاريخ، بيروت، دارالکتاب العربي، ط۲، ۱۳۸۷ق.
3- ابن کثير دمشقي، البدايه و النهايه، بيروت، دارالاحياء التراث العربي،
4- بي، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، ط۱، ۱۴۱۶ق.
5- سلم نيشابوري، الصحيح، بيروت، دارالاحياء التراث العربي،
6- ان اسلام، مشکلات و راهکارها، مجموعه مقالات دوازدهمین کنفراس وحدت اسلامى، 1379.
7 –صحیفه نور امام خمینى، ج 12


[1] سوره مجادله، ایه11
[2] سوره توبه، ایه122
[3] سوره نحل، ایه 43؛ سوره توبه، ایه122
[4] سوره آل عمران، ایه109ـ113
[5] سوره لقمان، ایه16
[6] سوره توبه، ایه70
[7] سوره طه، ایه133
[8] سوره معارج، ایه25؛ سوره ذاریات، ایه19
[9] سوره بقره، ایه‌های40و204و173
[10] سوره بقره، ایه110
[11] سوره توبه، ایه103
[12] سوره انفال، ایه1
[13] سوره حجرات، ایه10
[14] سوره بقره، ایه208
[15] سوره انفال، ایه61
[16] سوره محمّد، ایه35
[17] سوره نحل، ایه125
[18] سوره طه، ایه42ـ44
[19] سوره آل عمران، ایه159
[20] سوره مائده، ایه8
[21] سوره نساء، ایه135
[22] سوره شوری، ایه38
[23] سوره بقره، ایه43
[24] سوره آل عمران، ایه43
[25] سوره مریم، ایه96
[26] سوره زُمر، ایه 18.
[27] قس: فخر رازى، التفسير الكبير، ج12، ص71
[28] بقره: 111ـ113
[29] (آل عمران: 113ـ115)
[30] (بقره: 120)
[31] آل عمران: 64
[32] كافرون: 1ـ6
[33] انبياء/۹۱
[34] مومنون/۵۲).
[35] حجرات /۱۰)
[36] تفسير امام خميني، ج۵، ص ۱۹۹.
[37] حجرات /۱۱)،
[38] حجرات /۱۰)
[39] انفال/۴۶)
[40] ال عمران/۱۰۳).
[41] حجرات/۱۳)
[42] انعام/۱۶۵)
[43] بقره/۲۵۳)
[44] اسراء/۵۵).
[45] هود/۱۱۳)
[46] انبياء/۹۲)
[47] انفال/۴۶).
[48] نحل/۱۲۵)
[49] انعام /۱۰۸)
[50] انعام /۱۰۸)
[51] انفال ،1)
[52] حشر ،10)
[53] نهج البلاغه, نامه
[54] آل عمران / 64.
[55] امام خمینی، صحیفه نور، ج 12، ص 259.
[56] امام خمینی، صحیفه نور، ج 12، ص283، سخنرانی در تاریخ 18 مرداد 1359.
[57] امام خمینی، صحیفه نور، ج 12،.، ص 203، سخنرانی 22 بهمن 1361.
[58] امام خمینی ؛ سحیفه نور ج 12ص 92، سخنرانی 12 شهریور 1362.
[59] امام خمینی، صحیفه نور، ج 12،.، ج 19، ص 15، سخنرانی 9 آذر 1364.
[60] امام خمینی، صحیفه نور، ج 12ص 64، سخنرانی 21 فروردین 1343
[61] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 12ص ، ص 83، سخنرانی خرداد 1343
[62] امام خمینی ؛ صحیفه نور ج 12 ص 192، سخنرانی 19 آبان 1351.
[63] . امام خمینی (ره)سخنرانی 1 اردیبهشت 1358.