نقش صهيونيسم جهاني در تفرقه افکني بين مسلمانان و بحران افکني و راهکارهاي مقابله با آن

نقش صهيونيسم جهاني در تفرقه افکني بين مسلمانان  و بحران افکني و راهکارهاي مقابله با آن

 

 

نقش صهيونيسم جهاني در تفرقه افکني بين مسلمانان
و بحران افکني و راهکارهاي مقابله با آن

  

                                                                                 سيد جمال موسوي

    

چكيده

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي تلاشي دوباره براي جهاني شدن اسلام و اغازي مجدد بر تمدن پرشكوه اسلامي است . اين مقوله ميمون و مبارک با ادبيات ويژه خود حامل اين پيام است كه دين اسلام در عرصه بين‏المللي نه تنها بر نظام تصميم‏گيري جهاني تاثيري شگرف گذارد، بلکه در قواعد رفتاري که در ساختارهاي تعاملي نيز وجود دراد موثر خواهد بود. صهيونيسم جهاني هراسان از اين رهيافت طرح به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني را به مورد اجرا قرار داد . غافل از اينکه موجي که براي مقابله با ان در جهان اسلام ايجاد مي گردد ،مي تواند موثر تر از گذشته در گسترش و توسعه اسلام عمل کند . اين مقاله در صدد است ، تا به بررسي بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي بپردازد و از اين منظر دلايل به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني را مورد واکاوي قرار داده و به بررسي نقش حکومتها و انديشمندان جهان اسلام در استفاده از موج ايجاد شده در اين زمينه در راستاي تبيين و ترويج هرچه بيشتر اسلام ناب بپردازد

واژگان كليدي:اسلام خواهي ، بيداري اسلامي، سلفيه تکفيري ، جهان اسلام ، حکومتها، صهيونيسم جهاني

 

مقدمه

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي از جمله مباحثي است که از گذشته‏هاي نسبتا دور يعني حدود دو قرن پيش تا کنون مورد توجه انديشمندان واقع شده است، اگرچه در طول قرون گذشته نسبت به وضعيت امروزي با وجود تلاشهاي بسيار،موفقيت‏هاي‏ ناچيزي به همراه داشته است. در واقع مي توان مي توان حرکت بيداري اسلامي را خيزش اسلامي ناميد، پديده‏اي عظيم و فراگير است که حدود به صورت مستمر و پيوسته دو قرن از پيدايش ان مي‏گذرد.در اين دو قرن فراز و نشيب‏هاي فراوان فراروي اين حرکت‏ بوده و با ضعف و قوتهايي همراه شده است. ولي چون منطقه بيداري اسلامي در جغرافياي جهان اسلام است و جهاني اسلام خواهي جغرافياي به وسعت مساحت زمين دارد، براي جلوگيري از خلط مبحث اين دو در کنار هم مورد بحث و بررسي قرار مي گيرند

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي در واقع جنبشي است اصلاحي که با شناخت واقعيت‏هاي موجود در راستاي رسيدن به اهداف ناب‏ اسلامي است كه در صحنه‏هاي علمي و عملي روز به روز تکامل‏ يافته و تا به امروز ادامه يافته و در حال حاضر به عنوان يک واقعيت در صحنه سياسي‏ و اجتماعي جهان اسلام و دنياي بشريت نقش افريني مي‏کند.

اگرچه بيداري اسلامي در ابتدا در مناطق جغرافيايي خاص و محدودي ظهور يافت ، ولي در طول دهه‏هاي گذشته دامنه ان گسترده شده و به تدريج سراسر جهان گسترش‏ يافته است. استارت اوليه ان بر اين مبنا زده شد كه تمدني را که امروز ما از صهيونيسم جهاني مي‏بينيم،چيزي نيست جز همان تمدن‏ اسلامي که با سعي و تلاش اروپاييان،روز به روز جنبه‏هاي مختلف ان کشف و بر غناي ان نيز افزوده شده و به شکل امروزي و پيشرفته بدل گرديده است. و اين همه در حالي بود که مسلمانان روز به روز بواسطه حکومت حاکمان جاهل و جبار در خواب‏ غفلت فرو مي‏رفتند.نقطه تمايز با صهيونيسم جهاني نيز دقيقا در همين نکته نهفته است يعني صهيونيسم جهانييان‏ از جهالت و استبداد حاکمان مشرق زمين و مسلمانان استفاده کرده و هر چه بيشتر خود را به سلاح علم مجهز مي‏کردند . با اين اصل ساده اوليه بود كه بيداري اسلامي حيات و توسعه يافت و در طول تاريخ اهسته و پيوسته حركت كرد اگرچه در برخي از مقاطع زماني پيروزي‏هاي‏ عظيم نصيب ان گشته و گاهي نيز در برخي مناطق ناکام گشته يا با شکست روبرو شده‏ است. اگرچه در ظهور ان تقريبا جريان شاخصي نقش نداشتند اما در ادامه جريان‏هاي فکري فقهي،کلامي و سياسي متعدد در حواشي ان شکل گرفته که از تنوع‏ و تکثر فراوان برخوردارند. نكته جالي اينجاست كه اين جريانها گاهي به هم نزديک و در برخي مواقع در تضاد شديد قرار گرفته به افراط و تفريط گرائيده‏اند. يكي از اصول اوليه بيداري اسلامي رسيدن به جنبه هاي علوم و ترقي بود كه اروپاييانان را از مسلمانان گرفته بودند و بسط و گسترش داده بودن همين نكته به ظاهر ساده سبب بروز كشمش هاي عجيب و غريب و افراط و تفريط هاي زيادي در مقوله بيداري اسلامي شد تا جاييكه افراد روشنفكري تا انجا به پيش رفتند كه يكسره علم گرا شدند و تعدادي از علماي دين اسلام‏ هر گونه کسب علم جديد-يعني علوم غير ديني-را مجاز ندانسته و به شدت با ان‏ مخالفت مي‏کردند. البته باي دانست قريب به اتفاق اين علما مخالفت شان نه به واسطه مخالفت با علم،بلکه بيشتر به واسطه ترس انان از کشورهاي صهيونيسم جهانيي بود زيرا علما درک کرده‏ بودند،با ورود اين علوم به تدريج فرهنگ صهيونيسم جهانيي نيز وارد جامعه اسلامي شده و از انجا که اين فرهنگ به واسطه جنگهاي صليبي با فرهنگ اسلامي در تضاد و رويارويي است، ممکن است جامعه اسلامي را تحت الشعاع قرار داده و ان را مستحيل نمايد. لذا همين اصل به ظاهر ساده مي بينيم كه در مقوله بيداري اسلامي سببب به وجود امدن چه مسائل عجيب و غريب مي شود . بدون ترديد سلسله جنبان مقوله بيداري اسلامي مرحوم سيد جمال الدين اسد ابادي است او بيشتر از همه در پي تحقق اين امر بود. بطوريکه شهيد مطهري در مورد سيد جمال الدين اسد ابادي بيان مي دارد ((سيد جمال دردهاي جامعه را در محورهاي زير تشخيص داد و به درمان ان‏ پرداخت:

 -استبداد حکام

 -جهالت و بي‏خبري توده مسلمان و عقب ماندن ان از کاروان علم و تمدن

 -نفوذ عقايد خرافي در انديشه مسلمانان و دور افتادن انها از اسلام نخستين

-جدايي و تفرقه ميان مسلمانان،به عناوين مذهبي و غير مذهبي‏( مطهري، 1357 ،ص 21)

از اين رو برسي ارا و نظرات سيد جمال الدين اسدابادي،بعنوان بنيانگذار تئوريک،مي تواند در شناخت اين مقوله بسيار مفيد و موثر باشد امروز پس از گذشت بيش از يکصد سال که از درگذشت او ، جهان اسلام ،به مرحله‏اي پيشرفته از تکامل دست يافته است كه نتيجه ان تاسيس حکومتي مقتدر درقالب جمهوري اسلامي‏ است، كه ساير نظام‏هاي سياسي جهان اسلام را نيز تحت تاثير قرار داده است در ساير کشورها هم اثار خود را در زندگي مسلمان‏ها و نوع رابطه انها با حکومت‏هاي موجود بر جاي گذاشته است.

حضور قدرتمند اين حرکت در معادلات‏ سياسي جهان به گونه‏اي شکل گرفته است که به وضوح قدرتهاي بزرگ را به وحشت‏ انداخته واسلام سياسي به عنوان بزرگ‏ترين چالش پس از جنگ سرد در مقابل انان قد برافراشته است. شناخت اين حرکت ميمون و مبارک،مسير پيموده شده چشم‏انداز اينده،رهبران و فعالان گذشته و حال،جريان‏هاي فکري،ضعف‏ها و قوت‏ها،افراطها،تفريطها و احيانا انحرافات فکري،فرهنگي و سياسي ان ضرورت مبرمي در راه تکامل،انسجام و موفقيت‏هاي اينده اين حرکت است. حوادث مهمي هم که در اين يکي دو قرن اتفاق افتاده مثل اشغال فلسطين به دست‏ صهيونيست‏هاي جنايت کار و مبارزه قهرمانانه فلسطينيان و نيز اشغال افغانستان به‏ دست نيروهاي متجاوز صهيونيسم جهانيي و اوضاع عراق و همچنين تحولات اخير خاورميانه و فرار يكي يكي ديكتاتورها در اوج‏گيري اين بيداري نقش موثر و تعيين کننده داشته است.

اين پديده عظيم اجتماعي بر پايه شناخت عوامل زير شکل گرفته و در راه پر پيچ و خم‏ خويش را به سمت اينده‏اي روشن طي کرده است:

 1-شناخت عقب افتادگي‏هاي علمي،اقتصادي،اجتماعي جوامع اسلامي.

 2-توجه به فقر،جهل،عدم بهداشت و وضعيت فلاکت‏بار حاکم بر جهان اسلام.

 3-شناخت پيشرفت‏هاي مادي جهان صهيونيسم جهاني و مقايسه وضعيت جوامع صهيونيسم جهانيي با جوامع‏ اسلامي.

 4-توجه به گذشته پر افتخار و سراسر شکوه و عظمت دنياي اسلام و تمدن‏ درخشاني که مسلمانان در گذشته تاريخي خود خلق کرده‏اند.

5-توجه به ميراث علمي و غني اسلام در عرصه‏هاي مختلف علوم و معارف بشري‏ و نقشي که دانشمندان اسلامي در هدايت قافله فکري بشري به عهده داشته‏اند.

 6-توجه به بدعتها،خرافات و نارسايي‏هايي که در عرصه انديشه ديني گريبان‏گير دنياي اسلام شده است.

 7-توجه به تشتت،تفرقه و درگيري‏هاي فرقه‏اي در سراسر جامعه اسلامي.

 8-توجه به فشار خرد کننده‏اي که حاکمان مستبد بر مردم اعمال کرده و با ظلم و بي‏ عدالتي به چپاول انان مي‏پرداخته‏اند.

 9-درک حضور استعمارگران غارتگر و اشغال کشورهاي اسلامي توسط انها و خطراتي که از اين راه گريبان‏گير مسلمانان شده بود.

 10-اشنايي با مفاهيم جديد فکري رهاورد تمدن صهيونيسم جهاني از قبيل ازادي،برابري، استقلال و...

خيزش جهاني اسلام خواهي نيز عمدتا در جهان صهيونيسم جهاني و بر اثر به بن رسيدن صهيونيسم جهانييان در امور معنوي و پاسخگو نبودن اديان رايج در انها ظهور و بروز يافته است

الف-ادبيات تحقيق

1-بيان و طرح مسئله تحقيق

اصل بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي در جهان در بر گيرنده دركى عميق و جامع الاطراف مردم از اسلام است. انان اسلام را در ابعاد فردى و جمعى، عبادى و اعتقادى، سياسى و اجتماعى و به عنوان يك مكتب جامع مى‏شناسند لذا از ديدگاه انان فرايند توسعه در تمامى شئون جامعه مورد تاييد اسلام بايد قرارگيرد . بر مبناي ان بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي در اين مناطق در پي متوازن و متناسب در همه ابعاد جامعه است . در فرايند بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي اهداف مردم حاضر ، چه توسعه سياسى و اقتصادى و چه توسعه علمى و فرهنگى و غيره ،علاوه بر انكه اصول مبانى و ملزومات خاص خود را دارد؛ مى‏بايست‏براورنده اهدافى بلند و متعالى باشد كه از بطن انديشه دينى ناشى مى‏شوند و در راس همه، خداباورى و حاكميت توحيد در جامعه مى‏باشد . بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي در جهان، شامل احساس نارضايتي از وضع موجود ، درک تغيير محيط اجتماعي، پيدايش نيازهاي جديد، تعيين وضعيت مطلوب ، برنامه ريزي توسعه اي ، فراهم نمودن بستر هاي تغيير و... مي باشد بر همين مبناست که مي توان از وجود رهيافت هاي مختلف دراين باره سخن گفت و درست به همين علت است که با مرور درادبيات مطالعات بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام استفاده کرد . وليکن، رهيافت اسلامي نه تنها ديدگاهي ممکن براي مطالعات بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي است ، بلکه نسبت به ساير موارد اولويت نيز دارد. اين اولويت با توجه به مباني شناخت شناسي مطالعات توسعه سياسي قابل تبيين است ؛ چرا که مباني نظريه پردازي در مطالعات سياسي در نهايت به نيازها و شرايط محيطي جامعه اي باز مي گردد که مورد نظريه پردازي قرار مي گيرد، و پر واضح است که الگوهاي صهيونيسم جهانيي ، به منظور نيازهاي جوامع صهيونيسم جهانيي و متناسب با شرايط محيطي - و در سطح تحليلي کلان درشرايط تمدني - ان ها طراحي شده اند و براي تطبيق درمورد كشورهاي منطقه كه مقوله بيداري اسلامي در انها در جريان است ،از ضريب خطاي بالايي دارند.با نگاهي به تحولات اين كشورها مي توان علت ايحاد بيداري اسلامي كه در راستاي توسعه سياسي اسلامي است را در موارد ذيل بيان و خلاصه كرد .

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي ، عظيم ترين و گستردهترين پديده ي سياسي – اجتماعي عصر حاضر بوده که با فروپاشي اردوگاه سوسياليستي و کمونيستي شرق، اهميت اين پديده فزوني يافته و ان را رقيب صهيونيسم جهاني در منطقه بلکه در جهان، تبديل کرده است.

حرکت بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي که امروزه بسيار از دولت‌ها و جريان‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و حتي اقتصادي سطح جهان را متاثر ساخته، ريشه در دو قرن گذشته و طي اين مدت، فراز و نشيب‌هاي بسيار را پشت سر گذاشته است. اين خيزش اسلامي را مي‌توان حاصل نگرش متفکران مختلف اسلامي قلمداد کرد که به رغم اهداف مشترک و روش‌هاي متفاوت و حتي متبايني را در پيش گرفته اند. شکل گيري انقلاب اسلامي تحت تاثير انديشه سياسي شيعي را مي‌توان نقطه ي اوج اين فرايند دانست

حال با توجه به نيازهاي حياتي جهان اسلام به اين جريان براي بازيابي مجد و عظمت اسلامي و سرمايه گذاري صهيونيسم جهاني براي شکست و انحراف ان، شناخت مباني اصيل بيداري اسلامي و پيدا کردن يک خط سير دقيق و چشم انداز مناسب ضروري مي‌باشد. اين پژوهش بر ان است که بيان دارد بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي عمده دلايل اهانت به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني مقابله با اسلام ناب است و نقش حکومتها و انديشمندان جهان اسلام در استفاده از موج ايجاد شده در راستاي تحقق اهداف اسلامي است

2-پرسش‌هاي تحقيق

1-2-سوال اصلي

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام چگونه است؟

2-2-سوالات فرعي

1-بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي چگونه است؟

2-علل به وجود اورنده بيداري اسلامي در منطقه کدام است؟

3- اسيب هاي فرار وي بيداري اسلامي در منطقه کدام است؟

4-دلايل دشمنان به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري چيست؟

5-زمينه هاي حمايت از سلفيه تکفيري در صهيونيسم جهاني کدام است؟

6- تاريخچه خيزش هاي جهان اسلام به چه نحو است؟

7-بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي و مراحل ان چگونه است؟

8-دستاوردهاي موج جهاني دفاع ازمقابله با سلفيه تکفيري کدام است؟

9-اسيب شناسي موج ايجاد شده درمقابله با سلفيه تکفيري چگونه است؟

راهبرد حفظ موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري کدام است؟

3-فرضيه هاي تحقيق

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي عمده دلايل به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني در راستاي مقابله با اسلام ناب

 

 

4-پيشينه پژوهش

در قرن معاصر با اهميت يافتن بيداري اسلامي تحقيق و پژوهش هايي در اين خصوص انجام گرفته است ،امام مشکل اصلي اينجاست که خلا تحقيقي سبب شده است که کل جريان و خطوط اصلي ان انحرافي داشته و از زواياي مختلف با لحاظ تفاوت‌هاي اصولي متفکران ان بررسي گردد ؛ لذا مسير طي شده در اين پژوهش متفاوت مي‌باشد.با توجه به تحولات جديدي که در جهان اسلامي رخ داده و به تبع ان بيداري اسلامي ضرورت‌ها و موفقيت جديدي پيدا کرده، لذا به نظر مي‌رسد در اين راستا بررسي دقيق تر و علمي تر حائز اهميت است.

ب-بيداري و مفاهيم ان

1- مفهوم بيداري

 اين کلمه در مقابل خواب به کار ميرود و به حالتي که انسان هوشيار و اگاه است و مي تواند مهياي کار و تلاش باشد، ميگويند. در قران کريم اين واژه با کلمه «نشور» در مقابل «نوم» امده است که نشور به معناي پخش شدن مردم در روز براي کار و تلاش است. «هو الذي جعل لکم الليل لباسا و النوم سباتا و جعل النهار نشورا» او کسي است که شب را براي شما لباس وخواب را مايه ارامش و روز را مايه حرکت و نشور قرار داد.

2-بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي

در کل به مفهوم «احياگري» است كه با ان، استقلال، عدالت وهمه اموزه ها وارزش هاي متعالي الهي زنده ميشود.

در کليت امر مي توان از ان به عنوان يک حرکت اگاهي جمعي با تکيه بر اراده عمومي و متاثر از اسلام اصيل در شرايط کنوني با اعتماد به نفس تام در حال ويران سازي بنيادهاي سياسي و حقوقي دست ساز صهيونيسم جهاني و ويران کننده ي کاخهاي ظلم استعمار در جهان ياد کرد .

در انديشه اسلامي هدف اساسي بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي ، بازيابي هويت ديني و تجديد تمدن اسلامي است که امواج بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي از دو قرن گذشته تا کنون فزاينده تر و بالنده تر شده است. اين حرکت در ابتدا به صورت خفي و نامحسوس در جريان بود که به تدريج توانست موجبات احياي تمدن و هويت سازي مسلمانان و حضور انان را در صحنههاي مبارزاتي و جهادي فراهم کند.

تمام انقلابهاي اجتماعي از جمله انقلاب بزرگ به طور معمول از اعتراضات کوچک و اتفاقي عليه مشکلات اجتماعي و اقتصادي اغاز ميشود؛ و بدوا درخواستهاي محدود و غير سياسي محرک اوليه انها ميباشد. تنها در صورت تداوم نهضت ها و تعميق انهاست که به واسطه پوياييهاي اجتماعي، انقلابات به هويت خاص خود دست يافته اند و به لحاظ عقيدتي ماهيت ويژهاي داشتند. با توجه به رخدادهاي اخير در صحنه تحولات نهضت ها در جهان مي توان به خوبي دريافت که پويايي هاي انقلابي در اين نهضت ها در جهت مشابه ي عمل کرده و هر روز بيشتر از گدشته هويت و ماهيت اسلامي انها مشخص ميگردد.

درمنظر انديشمندان اصيل اسلامي بيداري اسلامي در ابتدا محدود به حيطه ي داخلي کشورهاي مسلمان و در ارتباط با مسائل اجتماعي انان بود اما پس از تحرکات ضد استبدادي در رابطه باحکام کشورها خود توانستند روح عظيمي به جريان خود ببخشند.

در اخرين سا عتهاي قرن چهاردهم هجري با وجود دو قرن مبارزه حکومتهاي شرق و صهيونيسم جهاني با دين و عدم حضور انان در اجتماع انقلابي، انقلاب اسلامي ايران پديدار شد که خواستار حضور دين در تمامي عرصه هاي اجتماعي، سياسي و بين المللي و برقرار حکومت ديني در اجتماعي خود شده اند.

در منظر انديشمندان اصيل اسلامي با شکل گيري انقلاب اسلامي ايران صاحب الگو و اسوه شد و موجبات بالندگي دوباره هويت تمدني مسلمانان را به وجود اورد. مهمترين عنصر اين حرکت و جنبش خودباوري و هويت شناسي بود. انقلاب اسلامي ايران در باز شناسي هويت اصلي مسلمانان نقش به سزايي داشتند.

د- اسيب هاي فرار وي بيداري اسلامي در منطقه

1-بحران هويت

بحران هويت در ابعاد مختلف، ملت، حاکميت نو صنف روحاني و ... در جهان اسلام، عواقب ناگواري دارد. در مواجهه با بحران هويت، دو رويکرد عمده در جهان اسلام شکل گرفته است:

رويکرد اول: الگو گيري از تجربه صهيونيسم جهاني از حيث تغيير هويت ها، در ابعاد مختلف در جهت ارائه هويت جديد به جاي هويت سابقه مانند هويت ملي به جاي هويت اعتقادي، روشنفکري به جاي روحانيت، مشروعيت مبتني بر قراردادها: حذف اصناف ديني در جهت جايگزيني بورژوازي در جهان اسلام.

رويکرد دوم: تاکيد و توجه بر هويت ديني و سعي در بازسازي ان از طريق مرجع قرار دادن بن مايههاي ديني و بازگشت بر بنيادهاي اصيل مذهبي است.

1-1-بحران مشروعيت

بحران هويت به نوبه خود، سبب ساز بحران مشروعيت بود. ترديد در هويت ديني، هم موجب احساس از دست رفتن مشروعيت اجتماعي براي حاکم نسبت به امت اسلامي و هم زمينه ساز بياعتمادي مردم به حاکميت و نا مشروع جلوه پيدا کردن ان شد. (فولادي، ص 53)

2-1-بحران هاي فرهنگي ناشي از مواجهه با فرهنگ مهاجم صهيونيسم جهاني

در بين عوامل بحران زا در عرصه فرهنگ، جريان روشنفکري سهم بيشتري را به خود اختصاص مي داد. ترديدي نيست تحصيل علوم جديد با بهرهگيري از تجارب صهيونيسم جهانيي ها براي پايه ريزي تمدني مشابه تمدن انها در جهان صهيونيسم جهاني بوده است.

3-1-شکست سوسياليسم، به عنوان مهمترين ائدئولوژي رقيب ليبراليسم

از ديگر عوامل بسط و گسترش بنيادگرايي مخصوصا بعد از عصر بسط استعمار، شکست سوسياليسم به عنوان مهمترين ايدئولوژي رقيب ليبراليسم و تکيه گاه قشر جامعه جهت مبارزه با زياد خواهي استعمار مي باشد.

4-1-جهاني شدن و روند هويت زدايي

جهاني شدن و روند هويت زدايي ان مخصوصا در بعد هويت ملي، سست بنياد بودن هويت ملي در مواجهه با چالش هاي جهاني شدن و نبود هيچ الگو مشابه جهت مقابله با سيل بنياد افکن جهاني سازي، موجب تشديد بنياد گرايي و تاکيد بر هويت ديني به مثابه بهترين و عميق ترين عامل هويت بخش و مهم تر از ان خصلت وحدت افرين و انسجام بخش ان، که از مهمترين دغدغه هاي دينداران ان محسوب مي شود.

2-عدم توجه مسلمين به حيات بخش و تمدن افريني اسلام

اين خود يکي مشکلات دروني تحقق بيداري اسلامي است شهيد مطهري مشکلات و موانع راه تحقق بيداري اسلامي را در امور ذيل مي داند.ايشان در کتاب ارزشمند احياي تفکر مي نويسد((تعليم اسلام در هر شاني از شئون فردي و اجتماعي، تعليماتي حيات بخش و زنده کننده است. تعلمياتي است که به انسان روح، حيات، بينش و جنبش مي دهد. اين نکته اشکار در ايه 24 سوره مبارکه انفال امده است و علاوه بر ان، تاريخ اسلام نيز همين حقيقت را گواهي مي دهد، اگر مي بينيد که مسلمانان در دوره اول ان قدر جوشش و جنبش داشتند به سبب اعتقاد واقعي به تعاليم دين، طرز تفکر درست و عمل به ان بود. تاريخ اسلام تا چند قرن نشان داد که اين تعليمات ان چنان که در قران مي گويد حيات بخش است))( مطهري، صص 68- 67)

3-عدم توجه به اراده انسان ها

شهيد مرتضي مطهري در کتاب ارزشمند عدل الهي با استناد به قران کريم مهمترين عامل نيک بختي و بد بختي جوامع انساني در اراده انسانها مي داند((قران از سنت الهي با عنوان سنت تغيير ناپذير ياد مي کند، يکي از سنت هاي الهي اين است که نيک بختي و بدبختي حيات و جوامع به اراده خود انسان باز مي گردد. خداوند در ايه 11 سوره رعد مي فرمايد: خداوند وضع هيچ ملتي را تغيير نمي دهد، مگر َان که خودشان تغيري در خود ايجاد کنند. اين ايه کريمه، رمز پيشرفت و جلو افتادن و عقب افتادن جوامع و ملت ها را بيان مي کنند ... ما ناله داريم که چرا خداوند يک مشت صهيونيسم بر ميليون ها مسلمان مسلط کرده است از اين مسئله رنج مي بريم و ناله مي کنيم اما خداوند در قران پاسخ مي دهد تا اراده شما بر کسب عزت و اقتدار شکل نگيرد نمي توانيد پيروز شويد، قران يک قاعده بدست مي دهد که هر سستي مقدمه شکست و بدبختي است و هر اصلاح و اراده مبتني بر ايمان، رحمت خدا و پيروزي را به ارمغان اورد))(مطهري ،1372، صص 113 -110)

4-فساد و تباهي از درون:

شهيد مرتضي مطهري مهمترين علت شکست و عدم بيداري انحطاط يک ملت و تسلط دشمنان بر جامعه از منظر ديني از فساد و تباهي دروني انسان ها مي داندايشان در عدل الهي مي نويسد((قران فساد و کبر ورزي را مقدمه انحطاط و تباهي معرفي کرده و تصريح مي کند هر ملت و جامعه اي اگر در درون زمين فساد بپا کند و به حقوق ديگران تجاوز نمايد؛ و علو و برتر جويي داشته باشند از درون دچار زوال و انحطاط خواهد شد. در ايات قران، مهمترين عامل فروپاشي جامعه، فساد و تباهي از درون معرفي شده که سبب تسلط دشمنان بر ان جامعه خواهد شد از سوي ديگر خداوند اصلاح ورزي را عامل سعادت و نيک بخشي ملت و جوامع بر مي شمارد که به دنبال ان رحمت خدا نيز به همراه خواهد داشت(همان صص 114 -112)

5-نفوذ انديشه هاي بيگانه و رخنه فرصت طلبان

شهيد مرتضي مطهري در کتاب نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير مهمترين افاتي که مي تواند نهضت هاي اسلامي را تهديد کند، نفوذ انديشه هاي بيگانه و رخنه فرصت طلبان مي داند. نهضتها مانند همه پديده هاي ديگر ممکن است دچار افت زدگي شوند، وظيفه رهبر نهضت است که پيشگيري و يا افت زدايي کند. اولين تهديد نفوذ انديشه بيگانه است که ممکن است از طريق دشمنان يا دوستان صورت گيرد(مطهري ،1368، ص 88 - 87)

6-جدايي و تفرقه ميان مسلمانان

شهيد مرتضي مطهري مهمترين علت مشکلات و رنج ملت فلسطين را عدم بيداري و جدايي و تفرقه ميان مسلمانان مي داند، ايشان در کتاب نهضت هاي اسلامي در اين زمينه مي نويسد((اتحاد و اعتقاد ديني بيش از هر عامل ديگري مسلمانان را به تحرک حيات وا خواهد داشت. رنج و دردهاي مسلمانان و جوامع اسلامي خصوصا فلسطين علاوه بر ان ريشه در بي توجهي حاکمان کشورهاي اسلامي، نفوذ عقايد خرافي و انديشه ضد ديني و نفوذ استعمار صهيونيسم جهانيي دارد. مهمترين علت ان جدايي و تفرقه ميان مسلمانان است. اعلام همبستگي دين و سياست، اگاهي سياسي هر مسلمان و دخالت مسلمانان سرنوشت سياسي و جامعه اسلامي، مهمترين شروط و زمينه براي چاره جويي دردهاي موجود است(همان ص 1410)امام خميني (ره) نيز نگاهي اسيب شناسانه به مشکلات دروني در تحقق بيداري اسلامي دارند، در انديشه امام خميني و مقام معظم رهبري تحريف اسلام و الفاي تضاد مفاهيم ديني با دستاوردهاي بشري است. با الهام گيري اين انديشه هاي تابناک به دليل دور شدن جوامع و حکومت هاي اسلامي از تعاليم و اصول اصيل ديني در حوزه هاي فردي و اجتماعي فراموش شدن مفاهيمي از قبيل عدالت، قسط، عدالت اجتماعي، حج ابراهيمي، شهادت، ايثار، امر به معروف و نهي از منکر، رفته رفته سالهاي مهمترين موضوع تفکر ديني و اسلامي در حوزه نخبگان و حاکمان و مردم و مباحث روبنايي و عموما برون ديني مي گردد.

امام خميني (ره) در ديداري که با مسئولان دارد با اشاره به اين مطلب خاطر نشان مي کند که دشمنان براي اينکه ملت هاي اسلام به اين حقيقت مسلم دست پيدا نکنند، راه نجات خود را در اين ديده اند که با اسلام در ميان کشورهاي راه پيدا نکنند و يا اينکه مفاهيم اسلام از محتواي اسلامي تهي و تحريف کرده و ان را تحريف کند(ام‍ام‌ خميني ، ج 17 ص 18)

از اين رو بسياري از افرادي که به دنبال احياي تفکر ديني در جامعه بوده اند، از بازنگري در برخي از مفاهيم کليدي انديشه اسلامي که پيش از ان به دليل تعبيرهاي غلط موجب ابهام و رکود شده بود شروع کردند افرادي از قبيل سيد جمال، محمد عبده، محمد اقبال و ... به همين دليل دريافت، چنان روشي را به عنوان سر لوحه خويش بر گزيدند(شيباني فر،ص21)لذا امام خميني در اين زمينه مي فرمايند((اسلام دين افراد مجاهدي است که به دنبال حق و عدالتند، دين کساني که ازادي و استقلال را مي خواهند، مکتب مبارزان ضد استعمار است(امام خميني ،۱۳۷4، صص 3- 5)امام خميني از جمله موانع تحقق بيداري اسلامي را حاکمان عافيت طلب مي داند، از انجا که در اموزه هاي ديني، در چگونگي نقش اساسي را ايفا کرده و همواره حاکم اسلامي ناگزير از توجه و اطاعت در مقام طاعت در مقام عمل در اين اموزه ها مي باشدف يکي از موانع جدي در فراروي مبارزان و ازادي خواهان در نهضت بيداري ملت هاي مسلمان، وجود حاکمان و سران عافيت خود پنداشتند از اين رو به مخالفت هايي سرکوب گرايانه روي مي اوردند، امام خميني در اين زمينه مي نويسد:

مشکل مسلمين، حکومت هاي مسلمين است، اين حکومت هستند که مسلمين به اين روز رسانده اند(ام‍ام‌ خميني ‌۱۳۷۲،ج 12 ص 287)يا جايي ديگر مي فرمايند ((کارنامه سياه و ننگين حاکمان بي درد کشورهاي اسلامي حکايت از افزون درد و مصيبت بر پيکره نيمه جان اسلام و مسلمين دارد(همان ج 11 ص 12)

نگاه کلان و استراتژيک امام خميني به مقوله وحدت در ميان مسلمانان، خط سير مبارزه با دشمن اصلي استکبار جهاني در دنياي اسلام را مشخص کرده است.در انديشه امام خميني (ره) مسئله وحدت يک اصل اصيل اسلامي است که کشورهاي اصلامي با توسل به ان مي توانند در مبارزه با استکبار جهاني از وضعيت اسف بار کنوني رهايي يابند.حضرت امام خميني در اين زمينه بيان مي دارند ((طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است که به دست قدرتمندان که از اختلاف بين مسلمانان سود مي‌برند و عمال از خدا بيخبر انان از ان جمله وعاظ السلاطين که از سلاطين جور، سياهروي ترند، ريخته شده و هر روز بر ان دامن مي‌زنند و گريبان چاک مي‌کنند و در هر مقطع به اميد انکه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند، طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه مي‌دارند(همان، ج 15، 15)

امام خميني در اين مقام پا را از اين فراتر نهاده و در پي انحطاط ايجاد جبهه متحد اسلامي معتقد است((من به صراحت اعلام مي کنم که جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذاري مي کند و دليلي هم ندارد که مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوي جاه طلبي به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوي جاه طلبي و فزون طلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد ... ما بايد خود را اماده کنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و صهيونيسم جهاني، جبهه قدرتمند اسلامي انساني با همان و نشان اسلام و انقلاب ما تشکيل شود و اقايي و سروري محرومين و پابرهنگان جهان چشن گرفته شود(همان، ج 21 ص 91)

بر اين اساس هميشه افرادي در داخل و خارج از کشور، بر ان بوده اند که دامن اختلافات مذهبي را پررنگ نموده و دستيابي به وحدت ميان مذاهب، امت هاي اسلامي باز دارند. از اين رو حضرت امام خميني (ره) با بهره جستن از ظرفيت هاي حرکت افرين در ميان ملت هاي اسلامي، نهادهاي مشترکاتي را به عنوان محورهاي بيداري اسلامي به صورت کاربردي، مطرح نمودند که مسئله فلسطين، روز قدس، حج ابراهيمي، حکم حکومتي در خصوص نويسنده ايات شيطاني و ... از ان موارد به شمار مي رود.

امام خميني (ره) از ديگر موانع و مشکلات در راه تحقق بيداري اسلامي متحجرين و مقدس هاي ساختگي است.

امام خميني (ره) از مقدس نماها به عنوان يکي از موانع شناخت و بيداري اسلامي نام مي برد که براي گسترش ناب محمدي (ص) شناخت اين مشعل داران تحجر و حماقت با انان ضروري مي دانند.

امريکا و استکبار جهاني در تمامي زمينه ها افرادي را در استين دارند، در حوزهها و دانشگاه ها، مقدس نماهايي که خطر انان را بارها گوشزد کرده ام، اينان با تزويرشان، از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود مي کنند. اين ها با قيافه حق به جانب و طرفداري دين و ولايت همه را بي دين معرفي مي کنند. بايد از شر اين ها به خدا پناه ببريم، ... امروزه جهان تشنه اسلام ناب محمدي است(همان، ج 21 ص 78)

از جمله موانع و مشکلات در راه تحقق بيداري اسلامي خود باختگي فرهنگي است، همان گونه که تحجر و جمود از ديدگاه امام مانع بيداري است، دلبستگي به شرق و صهيونيسم جهاني و خودباختگي در برابر انان ملت ها را از نزديک شدن به اسلام باز مي دارد.لذا ايشان مي فرمايند((امروز زماني است که ملت ها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و انان را از خود باختگي و زبوني در مقابل شرق و صهيونيسم جهاني نجات دهند که امروز روز حرکت ملت هاست(همان، ج 13ص 17)

حرکت عظيم امام خميني (ره) در قرن حاضر موضع گيري هاي مختلفي را به همراه داست. علل دشمني با ادبيات پايداري، امام و يا به دليل گسترش اسلام ناب محمدي (ص) در دنيا و به خطر انداختن منافع استعمارگران بوده، و يا به دليل نفي سلطه سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي و نفي طاغوت بوده است. فلذا اهدافي را که دشمنان ادبيات پايداري امام در سر دارند که عبارتند از:

-تضعيف و تخريب باورهاي ديني و يا هويت ديني نظام اسلامي.

-تضعيف ارکان نظام اسلامي

-القاي ناکارامدي ديني

-تفکيک دين از سياست

-شکست و نابودي اسلامي و نظام اسلامي

-براي دستيابي به اين اهداف، شيوه هايي را طراحي کرده اند که عبارتند از:

-تحقير فرهنگ اسلامي از راه القاي خود باختگي، ترويج اسلام امريکايي و محو اثار ديانت و ضربه زدن به اسلام به نام اسلام؛

-استفاده از روشهاي گوناگون تبليغي، جنگ رواني، شايعه سازي فريب و تحقير، بهانه جوئي، اشكال تراشي و -ايرادگيري، شخصيّت سازي، القاي راحت طلبي، جريان سازي و نشراكاذيب

- ترويج ازادي وارداتي مانند تبليغ و ترويج فساد و فحشا

-نفوذ در ارگانها و مراكز علمي و سياسي

-تفرقه افكني

-ايجاد ناامني و هرج و مرج

-سو استفاده از ابزارهاي فرهنگي(عيسي نيا، ص 141)

7-غفلت مسلمين و حاکميت جهان سکولار در جهان اسلام:

غفلت به معني بيداري اسلامي توجهي و بي خبر شدن از چيزي است و لازمه ان سرگرم شدن به چيز ديگر، انچه در قران کريم و روايات اهل بيت علهيم السلام مورد نکوهش واقع شده عبارت است از غفلت از ياد خدا، ايات خدا، اخرت و حساب و عقاب اخروي، نتايج اعمال، اسلحه و متاع در جنگ و سرانجام حقايقي که از وراي ديدني ها و شنيدني ها مي توان دريافت همچنين قران کريم سرگرم شدن هايي که ان را قران نمي پسندد و موجب غفلت از ياد خدا مي شودن عبارتند از تکاثر اموال و الاولاد، تجارت و فروشندگي، ارزوها و سخنان سرگرم کننده و لهو الحديث. سوغات جهان سکولار براي جهان اسلام نوعي غفلت رمانتيک با توجه به هستي شناسي، معرفت شناسي و عقل گرايي ازاد جديد که در صهيونيسم جهاني پيدا و فراگير شد. بسياري از هوشمندترين و روشنفکران سکولار صهيونيسم جهانيي و مردم دنباله رو ايشان به ماهيت فاني و شر الود انسان توجه داشتند(تيلسش، ،1375 ، ص 204) انان دچار ترس، پوچي، و اضطراب شدند خاستگاه اگزيستانسياليسم بود (پلامناتر، 1376 ، ص 242)

پيامد و سوغات صهيونيسم جهاني براي جهان اسلام، ناتواني از احساس خوشبختي و سعادت و حتي تعريف دقيق در اثارشان کاملا بارز و مشهود است نه هلکي ها، نه اگزيستانسياليست ها، نه سوسياليست ها و حتي مارکسيست مناديان فناي فرد در جامعه، و نه ساير نحله هاي فکري صهيونيسم جهاني نتوانستند انسان صهيونيسم جهانيي را از فضاي عصر تيره خارج کنند. اين تمدن پيامدهايي و داراي مولفه هايي چون انواع بازي ها، قمارها، شهوتراني ها، و امثال ان است. ره اورد ان براي جهان اسلام جاه طلبي، انقلابي گري حرفه اي بي غايت، باستان گرايي، تاريخ گرايي، ملي گرايي ،حزب گرايي و رقابت سياسي و حزبي خشونت طلبي فردي يا گروهي يا فرقه اي يا ناسيوناليستي و نژادي و ... همگي از پيامدهاي صهيونيسم جهاني براي جهان اسلام بوده است(بستمن، 1373، ص13)

پيامد و سوغات ديگر تمدن صهيونيسم جهاني براي جهان اسلام تکاپوي سکولاريستي روشنفکران و گروه هاي متجد صهيونيسم جهانيي در چند دهه اخير است امروزه جوامع صهيونيسم جهانيي را به مرحله تزوير نظري، و مقلوب نمودن مفاهيم معنوي و الهي 214 از قبيل مفهوم خدا دين يک امر ورحاني در مقابل جسماني، سنت ها راز و رمزها الوده، و تعريفي ساده و منحط و بي خاصيت از دين نموده است(همان ص 173)

انحطاط جوامع صهيونيسم جهاني تا ان جاست که متفکران قرون جديد و معاصر مانند هگل، کانت و نيجه ادعا کرده اند که مسيح (ع) و انجيل پديده و تاريخي هستند. دستاورد چنين تصويري در صهيونيسم جهاني انکار خدا، اخرت تعاليم وحياني است از رو درصد ازاد سازي انسان ها به نفع بخش هاي لذت و عواطف بر امدند که شالوده ان بسياري از نظريات روان شناسي جامعه شناسي را تشکيل مي دهد و البته با ديدگاه ايشان پيشرفت هاي فرهنگي و تمدني بشر مبتني بر تجربه، خلاقيت و اجتماعي شدن است و هيچ مبنايي غير انساني وحاني ندارد.( هگل، 1356 ، ص 135)

يکي از محققان پيامد رهاورد صهيونيسم جهاني براي جهان اسلام نوعي غفلت صهيونيسم جهانيي بيان نموده است که عبارتند از:

-ارزيابي مغرورانه و عظيم انساني از خود و رسالت خويش و تحقير جوامع و نژادهاي ديگر به انضمام شناختي ابژکتيو متصرفانه در طبيعت.

-توليد و ابداع الگوهاي رفتاري مبتني بر توانايي هاي خود و قابليت هاي تصرفي محيط انساني و طبيعي

توليد ابزارهاي لازم براي کاربرد توانايي ها و تصرف در محيط انساني و طبيعي و بهره وري از ان، جهت اقتصادي هاي التذادي.

-اشتغال از انواع سرگرمي هاي و بازيها

-لذت و لذت و باز هم لذت به قول پستمر امريکايي، زندگي در عيش، مردم در خوش(بستمن ص 17) نکته جالب اينجاست که

 بسياري از اين لذت هاي غير طبيعي و نامشروع و غير انساني است(رفيع، 1373 ، ص 250)

-غفلت مستمر چون ظلمتي به خبري و جهل مرکب و به قول مولوي

تو بي خبري بي خبري کار تو نيست   هر که بي خبري را نرسد بي خبري

با هر دفعه ايجاد غفلت و استمرار ان، لذت هاي نويني حاصل سرگرمي هايي جديد پديد مي ايند که معمولا بزرگ سالان تعلق مي گيرد.

- زينت و تجمل

- فخر فروشي به يکديگر و به جوامع ديگر درباره دارايي هاي نرم افزار و سخت افزاري سرگرم کننده و لذت بخش

- تکاثر و انباشت مال منقول و غير منقول که اجازه تصرف بيشتر در ميحط انساني و طبيعي و بهره وري فراوان تري از ان مي دهد.

ارزيابي متکبرانه جديدي ازخود و محيط که اين سراغاز چرخه هاي جديد خواهد بود(فرامرز، 1391 ، ص22)

رهاورد ديگر تمدن صهيونيسم جهاني براي جهان اسلام چرخه زندگي انسان هبوط يافته صهيونيسم جهانيي با رويکرد سرگرمي ها، غفلت ها در مدرنيته و پست مدرنيته براي جوامع است که ثمره ان در جوامع اسلامي توليد ثروت هر چه بيشتر و مصرف هرچه افزون تر است و در جوامع پيرامون فاقد علم و تکنولوژي به پذيرش روز افزون استعمار و پيدايش طبقه صهيونيسم جهاني گرا ثروتمند و مصرفي و عامه منفعل و فقير ارزومند مصرف انجاميده است(هابزيان، 1361، ص 21)

يکي از صاحبنظران معتقدند پيدايش سوسياليسم موجب نهادينه شدن رفاه عمومي و اموزش فراگير و بهداشت همگاني شد. بايد به همه اينها فرهنگ ازادي خواهي و برابري طلبي فراگير را اضافه نمود(لاسکي، 1353 ، ص 17)

اين نکته در صهيونيسم جهاني پديده اي است که در اروپاي جديد مفهوم دين به حالت نازلي تغيير کرد و در واقع تفاوت موثري بين دينداري و بيداري ديني نماند. دين واقعي بايد اولا داراي اصول لايتغير و ثابت باشد، ثانيا بايد داراي سرشت جمعي و جنبه اجتماعي و در نتيجه داراي مناسك باشد، سوم اينکه شامل نظامواره اخلاقي و مطلق و متعالي و معطوف به ارماني واضح و مشخص باشد(کرنستون، 1359، ص 25)يکي از متفکران صهيونيسم جهانيي در اين زمينه مي نويسد((گاهي نيروهاي فكري و اقتصادي و سياسي جامعه، ان را به سوي قرباني كردن ازادي خويش براي قدرتي متمركز كه مظهر خشونت و تكبر خواهد بود، پيش مي‌راند و در چنين جامعه‌اي لذت‌بخش‌ترين و غافل‌كننده‌ترين چيز، خودپرستي و خشونت عليه ديگران است(فروم، 1363، ص127)

 در واقع مانع معرفتي بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي؛ حاکميت سکولاريسم است و صدور اين سکولاريسم يعني دنيوي گري و سکولاريسم يعني دنيوي شدن و مراد از ان حذف جنبه غير دنيوي و غير مادي پديده است. در تعريف سکولاريسم با رويکرد صهيونيسم جهاني يعني انکار جنبه مقدس اشيا، مکان ها، زمان ها، اشخاص و متون هم عرض و هم وزن کردن انها با همنوعان خودشان و انکار هر نوع تجلي قدس به اشيا و طبيعت است.

ارمغان سکولاريسم صهيونيسم جهانيي، باطل و همسان انگاري و تقدس زدايي حق است و به همين دليل انسان سکولار انسان لامذهب است.

انسان صهيونيسم جهانيي غالبا سکولار است و فرد سکولار به هيچ امر مقدس اعتقادي ندارد.

مي توان گفت موانع معرفتي فرا روي تحقق انديشه بيداري اسلامي هم داراي جنبه ذهني و هم داراي جنبه هاي عيني است. در جنبه هاي ذهني عدم درک جامع و حقيقي از توانايي هاي قابليت هاي اسلام در مواجهه با دنياي مدرن و همجمه اي که اروپاي نيرومند شده به واسطه مدرنيته به جهان اسلام کرده است. در انديشه پويايي اسلامي فائق امدن بر اين موانع فرا روي انديشه بيداري اسلامي از سه طريق اجتهاد پويا، ايجاد تحول و روز امدي در انديشه اسلامي و فضاي حوزه هاي علميه و سر انجام تبليغ و بسيج توده ها و توده اي مردم مسلمان در جهت يک بيداري و رستاخيزي است.

در منظر انديشمندان اصيل اسلامي موانع غير فرا روي انديشه بيداري اسلامي نيز به دو دسته تقسيم مي شود اول نقش نظام هاي استبدادي و سنتي يا مدرن غير اسلام گرا و يا حتي اسلام گري يا حاکم ساختن فرايندهايي مخالف مغاير با بيداري اسلامي تنها فرايند ستمديدگي و تحقير مسلمين را طولاني تر مي کند.

ه- دلايل به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني در راستاي مقابله با اسلام ناب

1-گسترش همگاني اسلام

از جمله دستاوردهاي بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي كه در مقوله رشد و توسعه بيداري اسلامي در جوامع اسلامي موثر بودند دعوت همگان به اسلام اصيل و رهايي بخش بود . بدون ترديد استعمار در طول تاريخ ، تجربه کرده بود که تا ملتي براي خود شخصيت قائل است،نفوذ در او ساده نيست،فرهنگ و تاريخ در يک ملت شخصيت و تعصب ايجاد مي‏کند . از اين رو انان براي نفوذ در كشورهاي اسلامي سعي كرده بودند كه تاريخ و گذشته درخشان انها را از بين برده و انان را با فرهنگشان بيگانه كنند . تا انسانها را به پوچي و بي هويتي بكشانند انگاه که انان خود را پوچ،فاقد اصالت،بي‏ريشه و بي‏شخصيت احساس كنند ،به ناچار خود را-اگاهانه يا نااگاهانه-به اروپايي که در چشمان او نماد يک اصالت‏ انساني ناب است،متمايل گردند . اين انسانها چنان مسخ مي شوند كه بيزار از خويش مي‏گردد و با تظاهر به خصوصيات‏ اروپايي و تشبه به شخصيت او،فقدان خصوصيات اصيل و فقر و خلا شخصيت‏ خويش را جبران مي‏کند كه از ان به عنوان اليناسيون فرهنگي ياد نمود،که مي‏تواند جنبه‏هاي مختلف زندگي انسان را در بر گيرد. در اينجاست که خطرناک‏ترين و در ضمن ناشناخته‏ترين و پنهاني‏ترين چهره‏ استعمار صهيونيسم جهانيي،يعني، امپرياليسم فکري و فرهنگي ظهور و نمود پيدا مي‏کند. ابتدا فکر و تعصب و انديشه‏ را از بين مي‏برد،طرز برداشت و تحليل ما را از دين تغيير ميدهد و جاده نفوذ و زمينه‏ استقرار خودش را در اذهان و در متن جامعه غير اروپايي مي‏کوبد و صاف مي‏کند و هجوم اقتصادي و نظامي را به دنبال مي‏اورد، اين امر تا انجا به پيش مي رود که مي توان گفت اگر امپرياليسم فرهنگي وجود نداشت، راه باز نبود.( مجمع تقريب‏ مذاهب اسلامي،1383 ،ج 5،ص 80)

2-بازيابي هويت مسلمانان در جوامع اسلامي و غير اسلامي

هويت يعني خميرمايه ذات انساني.اگر گم شده باشد و شخص بدون ان بخواهد زندگي کند،تقريبا امري غير ممکن است و اين،موضوعي است که دانشمندان بر ان‏ اتفاق نظر دارند و از اين رو،استعمار هميشه سعي مي‏کند براي ملتهاي مورد نظر هويت‏ بدلي بسازد و ان را در جاي شخصيت حقيقي انان جا بزند.يک هويت بدلي که بتواند براي استعمار خوب کار کند،مسلما با داشتن چنين شخصيت عاريه ان انسان همچون‏ رباتي خواهد بود که تنها با گرفتن پيام دستور از بيرون خود به کار مي‏افتد.او هرگز سعادت خود و جامعه خود را نمي‏فهمد.لذا مصلحين بشريت همواره نسبت به رسوخ‏ چنين شخصيتهايي در کالبد افراد جامعه خود هشدار و اندرز مي‏دهند. شهيد مطهري در اين زمينه معتقد است ((قويترين حربه دفاعي اين انقلاب و موثرترين اسلحه پيشرفت ان،ايمان ملت به‏ نيروي خويش و بازگشت به ارزشهاي اصيل اسلام است.))( مطهري، 1389،ص 122) از منظر نظريه پردازان صهيونيسم جهانيي نيرومندترين عامل دفاع در برابر نفوذ بيگانه،عامل هويت انساني است،و موثرترين عنصر نيز در شکل گيري هويت انسان‏ دين يا ايدئولوژي مکتبي اوست. انقلاب نبوي با تاکيد بر قدرت نرم‏افزاري هويت ديني و نيز تفوق انديشه‏ورزي بر ابزار انگاري، نوعي فعاليت گري فکري و فرهنگي را رقم زد که بر استقلال فکري و فرهنگي ملتهاي مسلمان استوار بود. بر اين اساس بود كه انقلاب نبوي به عنوان انقلابي براساس ارزشهاي معنوي و اخلاقي ، مظهر پيروزي اسلام بر نمادهاي غير اخلاقي موجب تجلي اخلاقيات و هنجارهاي ديني در رفتار اجتماعي گرديد و شکل‏گيري روح جمعي با حضور گسترده و مشارکت فعال مردم در صحنه‏هاي سياسي و اجتماعي را موجب گرديد. اين مهم سبب گرديد مراکز و پايگاههاي سنتي اسلامي مانند مساجد به عنوان مراکز قدرت در جوامع اسلامي در سرعت بخشيدن به روند تغييرات اجتماعي و سياسي نقش موثري ايفا نمايند؛ چرا که فراگيرسازي ايدئولوژي اسلامي همزمان وظيفه‏اي ديني و سياسي قلمداد مي‏گرديد. اين موضوع موجب مردمي شدن جنبش‏ها با محوريت اسلام شد. در اين رهگذر، مساجد، منابر و نمازهاي جمعه و جماعت به عنوان پايگاه‏هاي ارتباطي يا ابزارهاي سنتي براي انتقال پيام‏ها و تبادل ديدگاههاي مدرن براساس باورهاي ديني و سنتهاي اجتماعي قلمداد مي‏شدند. از اين رو مسجد به عنوان مظهر انسجام اجتماعي و افزايش حرکتهاي جمعي موجب احياي قدرت رهبران مذهبي و بويژه ارتقاي نقش روحانيت شيعه گرديد. از اين منظر بود كه که خودکفايي و خوداتکايي علمي بدون وابستگي به قدرتهاي خارجي را ترويج مي‏کرد موجد نوعي جنبش نرم‏افزاري و توليد علم در جهان اسلام شد که بر حفظ فرهنگ بومي در عين بهره‏گيري از دستاوردهاي تکنولوژي بويژه فناوريهاي ارتباطي روز تاکيد مي‏ورزيد. در اين رهيافت دانشگاهها ميدان مهمي براي فعاليت‏هاي علمي و حرکت‏هاي سياسي گروههاي اسلامي گرديدند که برضرورت بهره‏گيري از عنصر زمان و سرعت عمل و ارتقاي قدرت پويايي و انطباق با تحولات جهان تاکيد مي‏ورزيدند. اين امر انچنان به سرعت پيش رفت كه به منظور استقلال فکري و انديشه‏اي ملتهاي مسلمان و تقويت هويت اسلامي و احساس ديني در ميان نخبگان علمي و فرهنگي و مقابله با تهاجم فرهنگي صهيونيسم جهاني، اهتمام به اسلامي شدن مدارس و دانشگاه‏ها افزايش يافت به گونه‏اي که دانشگاه‏ها و مراکز علمي و ديني ضمن تاکيد بر اگاهي فکري و سياسي براهميت حق تحصيل و فراگيري علمي حتي براي زنان مسلمان اهتمام مي‏نمودند. بر اين اساس بود كه مراکز علمي و فرهنگي کشورهاي مسلمان علاوه بر توجه به مباني متافيزيکي دانش و هنجارسازي در مورد نوع نگرش به انسان و زندگي، درصدد تقويت ديدگاههاي علمي ومنطقي براي تبديل جهان اسلام به قطب فکري و تمدني برامدند. در اين رهگذر، استفاده از فناوريهاي صهيونيسم جهاني در عين اهتمام به ارزشهاي ديني و يافته‏هاي بومي موجب گرديد، ارتباط وثيق علم و دين بر مبناي رويکرد صهيونيسم جهاني پژوهي به جاي رهيافت صهيونيسم جهاني ستيزي يا صهيونيسم جهاني پذيري بر دانشگاهها و حوزه‏هاي علميه کشورهاي اسلامي حاکم شود و بدين ترتيب بازسازي فکري reconcepthalization براساس تلفيق سنت و مدرنيته با تاکيد بر بومي گرايي و تقويت هويت فرهنگي تمدني و اقتباس اگاهانه از فناوريهاي نوين در جوامع مسلمان و مراکز علمي انان رقم خورد.

بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي در عرصه هاي گوناگون سبب شد تا تبديل شدن اسلام‏گرايي به نيرويي پرجنب و جوش و منتقد عليه استبداد و استعمار موجب رستاخيز جديد جهاني و ارتقاي خودباوري مسلمانان تحقير شده و تحت ستم براساس تجلي دين در کليه شئون اجتماعي گردد. لذا شاهديم كه با يك حركت وسيع و مهار نشدني در زمينه رشد معنويت‏گرايي، افزايش گرايش و دلبستگي مردم به معنويات و توسعه فرهنگ ديني در کشورهاي اسلامي مواجه هستيم كه همزمان با گسترش موج اسلامخواهي و اسلام‏گرايي و احيا و نهادينه سازي ارزشهاي معنوي و اسلامي موجب اعطاي هويت اخلاقي، معنوي و معرفتي به جوامع مسلمان گرديد، از اين رو بود كه که روشنفکران ديني با تکيه بر جنبش بازگشت به خويشتن درصدد انسان سازي ديني برامدند و با انتشار نشريات و ايجاد شبکه‏هاي راديو ـ تلويزيوني به گسترش بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي مبادرت نمودند. بدين ترتيب، حرکت‏هاي اسلامي در عرصه‏هاي اجتماعي براساس تلفيق يکتاپرستي، اخلاق گرايي، معنويت باوري، انسان‏شناسي، عدالت گرايي و حق‏طلبي به بازخيزي و نقش افريني مجدد پرداختند.

دركل اين حركتها سبب شکل دهي به رفتارهاي اجتماعي، نوعي تعامل ميان دو حوزه خصوصي و عمومي در جوامع اسلامي تحقق يافت که موجب بازگشت به اموزه‏هاي اسلامي و تقويت فرهنگ بازگشت به خويشتن براساس حاکميت اسلام در کليه سطوح و اجتماعي و سياسي در کل جهان اسلام از مصهيونيسم جهاني تا اندونزي در قالب بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي منجرگرديد

3-دعوت به تحقق حكومت اسلامي در سطح جهان اسلام

از جمله دستاوردهاي بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي كه در مقوله رشد و توسعه فرهنگي ملل موثر بودند دعوت به تحقق حكومت اسلامي بود . اين عامل استبداد و استعمار را از کشورها بيرون راند و اثر قاطع و فراگير بر همه نهضت‏هاي بيداري در جهان اسلام‏ گذارد و اسلام را به عنوان يک قدرت تعيين کننده وارد معادلات سياسي جهان کرد.امروزه هم مي بينيم كه اوج تکامل نهضت بيداري اسلامي در بينش رهبران و توده‏هاي مسلمان در بر پايي حکومت اسلامي و تلاش پيگير و مجدانه در راه ان متجلي شده است. با عنايت به اينكه اين عقيده در سر تا سر دنياي اسلام طرفداراني داشته است. لذا مناديان ان گاهي راه‏هاي مسالمت جويانه را براي رسيدن به ارمان مقدس خود پيموده‏اند و گاهي با تکيه بر اصل جهاد و مبارزه‏ مسلحانه گام در اين راه نهاده‏اند.

4-دعوت به بازيابي مجد و شكوه تمدن اسلامي در اقصي نقاط عالم

از جمله دستاوردهاي بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي كه در اين مقوله موثر بودند،دعوت به بازيابي مجد و شكوه تمدن اسلامي بود. با نگاهي در تاريخ مي توان دريافت كه ان زماني که شمار زيادي از مردم مصهيونيسم جهاني زمين در تاريکي جهل و گمراهي غوطه‏ور شده‏ بودند و دوران قرون وسطي را تجربه مي‏کردند،اسلام مشعل‏دار تمدن بزرگ و پيشرفته‏اي در عرصه‏هاي فرهنگي،سياسي و اقتصادي بود و اين ميراث انچنان عظيم و گسترده بود كه تمدن اسلامي در حوزه‏هاي گوناگون‏ ادبيات،هنر،علوم طبيعي،فلسفه،نجوم،رياضيات،طب،فيزيک و شيمي حرف اوّل را مي‏زد و محققان و دانشمندان بزرگ اسلامي،سهم ارزنده‏اي در توسعه علوم و فنون‏ داشته‏اند. اين تاثير نه تنها مورد تاييد مسلمانان است بلكه خود اروپايان نيز به ان اذعان دارند . به عنوان مثال در اين زمينه در کتاب تاريخ اروپا امده است((در کل تاريخ جهان،هيچ چيزي در دنيا قابل قياس با گسترش اسلام و تاثيرات‏ بلافصل ان در قرن هفتم ميلادي نبوده است.))( وزارت امور خارجه (1379) ،ص 34) اين امر تا انجا به پيش رفته است كه بسياري از انديشمندان و متفکران صهيونيسم جهانيي درباره تاثير پذيري اروپا از تمدن اسلامي‏ سخن گفته‏اند و ان را مورد تاييد قرار داده‏اند. از ان جمله مردم‏ شناس و تاريخ‏دان بنام انگليسي،قرن هشتم رابرت بريفالت(Rohert Briffault(1876-1948) است كه به صراحت بيان مي دارد تا اواخر قرن دوازدهم ميلادي اسلام به‏ عنوان دوران تمدن درخشان،فعال و پر از انرژي و سازندگي بوده است و ان را مقابله با دنياي صهيونيسم جهاني كه در ان زمان غرق در بربريت و در درجه نازلي از هويت‏ انساني بوده است،قرار مي‏دهد.وي به صراحت بيان مي دارد كه غير متعارف و اشتباه خواهد بود،اگر فرض شود که دنياي اسلامبه عنوان يک تمدن‏ پيشرفته داراي تاثير محسوسي بر شکل و ساختار تمدن صهيونيسم جهانيي نبوده است(همان صفحه 27-26) هنري پيرن ( Henri Pirenne ) در دوران حاضر نيز شاهد چنين سخناني از سوي اروپاييان هستيم . به عنوان مثال رابين کوک وزير امور خارجه اسبق انگليس در مرکز انجمن مزبور درباره روابط اسلام و صهيونيسم جهاني و ضرورت گفتگو ميان اين دو فرهنگ،مطالب‏ مبسوطي اظهار مي كند .وي در بخشي از بيانات خويش چنين گفت(( ريشه‏هاي فرهنگي ما نه تنها اصيل که از اسلام نيز بهره دارد.هنر،علوم و فلسفه اسلام به شکل گيري انديشه و شخصيت ما کمک کرد.اعداد اسلامي(رياضيات)نحوه شمارش(محاسبه)را به ما اموخت.ما در جريان توسعه روابط خود با جهان اسلام، ديني را که فرهنگ صهيونيسم جهاني به اسلام دارد بايد به خوبي مد نظر داشته باشيم...صهيونيسم جهاني به‏ اسلام بسيار مديون است.اسلام بنيادهاي فکري بخش عظيمي از تمدن صهيونيسم جهاني را پايه ريزي کرد.از شناخت اعداد تا درک ما از ستارگان و بسياري از مباني تمدن ما ريشه در تعاليم اسلام دارد.يکي از بزرگترين اشتباهاتي که ممکن است صهيونيسم جهاني مرتکب‏ شود اين است که فرهنگ اسلامي را بيگانه تصور کند.در حاليکه چنين نيست؛فرهنگ‏هاي ما در طول تاريخ در هم عجين شده‏اند.انها امروزه در هم اميخته‏اند....( اراسته‏خو، 1379 ،ص 506-505) در كل مي توان گفت كه دوران با شکوه تمدن اسلامي اگرچه قريب پنج قرن به طول انجاميد و طي پانصد سال‏ متمادي و درست در عصر قرون وسطايي که اروپا در عقب ماندگي و انحطاط به سر مي‏برد و با خرافات و بربريت و ناداني دست و پنجه نرم مي‏کرد،فرهنگ و تمدن‏ اسلامي،روح تازه‏اي بر کالبد بي‏جان صهيونيسم جهاني دميد و چشم اندازهاي جديدي در زمينه‏هاي‏ فرهنگي،علمي و انساني به روي جهان صهيونيسم جهاني گشود. اختراعات،ابتکارات و نواوري‏هاي علمي مسلمانان باعث شد تا مسير رنسانس در اروپا هموار شود و افق‏هاي روشني از ترقي و پيشرفت در زمينه‏هاي‏ مختلف فرا راه بشر قرار گيرد.اروپاي ان روز تحت تاثير تفکر اسلامي قرار گرفت و مشتاقانه و با اغوش باز ان را پذيرفت. اين در حالي است که علي رغم تاثير مثبت تمدن اسلامي بر فرهنگ قرون‏ وسطايي اروپا،اين حقيقت را دنياي صهيونيسم جهاني ناديده انگاشته و يا به صورت محدود و به‏ ندرت به ان اشاره کرده است. دوران افول تمدن اسلامي از حدود قرن شانزدهم که استعمار اروپا اغاز گرديد، شروع مي شود اگرچه در اوايل اسلام همچنان در حال توسعه و پيشرفت بود و بخش‏هاي وسيعي از قاره اسيا تا شمال‏ افريقا را تحت نفوذ سياسي و فرهنگي خويش قرار داد.موفقيت‏هاي چشمگير مسلمانان‏ در ايجاد يک امپراتوري وسيع از اسپانيا تا هند تنها در خلال يک قرن يکي از شگفت‏انگيزترين رويدادهاي تاريخ محسوب مي‏شود. ولي در ادمه استعمار صهيونيسم جهاني که تحمل و طاقت‏ ديدن عظمت و اقتدار جهاني اسلام را نداشت با تمام توان براي جلوگيري از گسترش‏ اسلام تلاش کرد.

براي تحقق اين منظور شرکت‏هاي استعماري فرانسه،پرتغال،انگليس‏ و روسيه،زمينه را براي نفوذ سياسي،اقتصادي و نظامي در سرزمين‏هاي اسلامي‏ فراهم نمود.بسياري از حکومت‏هاي مستقل اسلامي در حوزه جنوب و شرق اسيا، خاورميانه و منطقه افريقا به مستعمرات اروپايي درامد به گونه‏اي که در اواخر قرن‏ نوزدهم و اوايل قرن بيستم،قوانين اروپايي جايگزين بسياري از قوانين عرفي عملي و اسلامي شد و ارزش‏هاي اسلامي ارام ارام کم‏رنگ و فرهنگ منحط صهيونيسم جهانيي جاي ان را گرفت. در اين دوران،جهان صهيونيسم جهاني،نفوذ سياسي و اقتصادي خويش را در جوامع اسلامي‏ گسترش و از نظر اجتماعي و فرهنگي نيز جهان اسلام را مورد تهديد قرار داد. اين روند با ورود امريكا به عرصه استعمار گري روند رو به رشدي به خود گرفت . امريكا با داعيه هژموني وارد عرصه استعماري گرديد . هژموني ‏( Hegemony )يا برتري طلبي،توصيف سلطه دولتي بر دولتهاي ديگر،و به معناي‏ گسترده‏تر؛هژمونيسم براي توصيف سياستهاي قدرتهاي بزرگ با هدف استواري‏ چنين سلطه‏اي به کار برده مي‏شود.و به نظر مي‏رسد چنين معنايي به يکي از معاني‏ امپرياليسم نزديک است.دوره 1909-1901 در تاريخ امريکا به دوره ديپلماسي چماغ‏( Big Stick Diplomacy )معروف است.در اين دوره‏ها اگر چه امريکا سرگرم مناقشات داخلي خود بود و سرکردگي امپرياليسم را در زمان استعمار انگليس بر عهده داشت،اما روحيه سلطه طلبي را نيز در متن ارمان خود داشت که از منشورفرمان سرنوشت (اعلاميه‏ جنگ‏هاي داخلي)ان برمي‏ايد. اين روند تا به انجا پيش مي رود كه در سال 1905 تئودور روزولت رئيس جمهور وقت امريکا در يک سخنراني گفت((من هرگز قدمي در سياست خارجي برنمي‏دارم،مگر اينکه با زور قادر به اجراي ان‏ باشم)).وي همچنين توجيه تجاوزات خارجي ايالات متحده رامداخله پيشگيرانه ( Preventive Intervention )مي‏نهد و مي‏گويد((اعمال خلاف مستمر ديگران،نهايتا نياز به دخالت ملتي متمدن دارد تا به عنوان يک‏ پليس بين المللي عمل کند)) بدون شك اين دقيقا چيزي شبيه به دکترين بازدارندگي جرج بوش‏ است که بر اساس تئوري عدالت بي‏پايان او پايه‏ريزي شده است.( Doctrine of pre-emption) اوج اين هژموني گرايي را مي توان در انديشه هاي فرانسيس فوكوياما ديد . فوكوياما متفکر و نظريه پرداز استراتژيک ژاپني تبار امريکايي،ابتدا مقاله‏اي در 1989-1988 بصورت کنفرانس در دانشگاه شيکاگو ارائه کرد و سپس در دو سال،نتيجه پاسخ‏ها و توضيحات پيرامون مقاله مزبور را به صورت کتابي به عنوان‏ پايان تاريخ و اخرين انسان گرد اورد که در سال 1991 انتشار يافت.

اساس تز فوکوياما را چهار مولفه تشکيل مي‏دهد:

-تمدن صنعتي پيشرفته،ميل به جهاني شدن دارد؛

 -مبارزه براي ارج شناسي،رمز پيشرفت و تکامل تاريخ است؛

 -توسعه بيشتر در سايه خصومت حاصل شده؛تا همکاري؛

 -سرمايه‏داري دموکرات ليبرال،تاکنون موفقترين نظام بوده است.

 فوکوياما در اين تز بر اساس فلسفه تاريخ قائل به اين است که اساسا لازمه دوره مدرنيته،گام نهادن به دوره بعدي است که در ان جهاني شدن تحقق يافته است. اصل‏ نظريه فوکوياما ايجاد ذهنيت تک قطبي،يا تک قطبي ذهني شدن در جهان است.او قصد دارد از لحاظ ايدئولوژيک و فلسفي،اساس نظام ليبرال دموکراسي امريکا را که بازيهاي‏ قدرت را تحت تاثير خود قرار داده است،به عنوان قطب برتر نشان دهد.و بدين طريق، امريکا را نسبت به هر اقدامي در اين راستا تشويق مي‏نمايد.

اما ممکن است فرجام‏ نگري،طيف محافظه کار حاکم را نسبت به عکس العمل ملتها هشدار دهد.بنا بر اين، فوکوياما به روان شناختي عامي تحت عنوان ارج شناسي روي مي‏اورد و مي‏گويد:انسان حيواني است اجتماعي؛اما اجتماعي بودن وي منجر به جامعه مدني‏ صلح اميز نمي‏شود؛بلکه منتهي به مبارزه تا حد مگر مي‏شود.مبارزه‏اي که هدف از ان‏ صرفا کسب پرستيژ،و شناخته شدن ارج شخص از سوي ديگري است.اين مبارزه‏ خونين مي‏تواند يکي از اين سه نتيجه را داشته باشد:

 -ممکن است هر دو مبارزه کشته شوند،که در اين صورت زندگي انسان به پايان‏ مي‏رسد؛

 -ممکن است يکي از دو طرف کشته شود،بنا بر اين خاطر ان که زنده مي‏ماند ارضا نمي‏شود،چرا که ديگر کسي نيست که ارج او را بشناسد؛

 -مبارزه ممکن است به رابطه خدايگان و بنده بينجامد؛يعني يکي از طرفين به جاي‏ انکه جان خود را به خطر اندازد تصميم مي‏گيرد به زندگي بنده‏وار گردن نهد.در اين‏ حال،خاطر خدايگان ارضا مي‏شود؛رابطه‏اي به اعلاي درجه نابرابر.راهبرد سوم‏ فوکوياما در راستاي تئوريک کردن جنگ و تهاجم انسانها به يکديگر به عنوان يک سنت‏ در تاريخ است.به عقيده او،موتور محرک تاريخ جنگ است،نه صلح و همکاري،وي‏ مي‏گويد:توسعه که مطلوب ليبراليسم اقتصادي است،اگر چه جهاني شدن را در پي‏ دارد،اما اين مقصود فقط در سايه رقابت‏هاي جنگي بين ملل مختلف به دست مي‏ايد. مضمون غزل فوکوياما اين است که اگر چه جنگ منجر به نابودي کشورها مي‏گردد، خود نيز مطلوب جهاني شدن مي‏باشد،اما در عين حال انها را وادار به پذيرفتن تمدن‏ فني مدرن و ساختارهاي اجتماعي-که لازمه ان است-مي‏کند.انچه انسان را ابتدا وادار به زندگي در جامعه کرده،و سپس توانايي‏هاي اين جوامع را توسعه داده بيشتر در سايه خصومت حاصل شده است نه همکاري(غني نژاد، 1371، ص 25) اين مباحث سر و صداي زيادي در جهان به پا مي كند تا جاييكه يکي از منتقدين فوکوياما در مقاله‏اي مي‏نويسد((در دهه 1950 به هنگام خيزش براي جهاني شدن ايالات متحده،دموکراسي ليبرال‏ به عنوان چراغ راهنماي امريکا افروخته شد،به صورت بخشي از سياست خارجي‏ امريکا نهادي شد،و در قالب بخشي از نظريه مدرن سازي،نظريه پردازي شده و به‏ جاي قبلي بازگشته است.در اين زمينه،بحث فوکوياما تکراري،کاملا محافظه کارانه و ارتدوکسي از سياست خارجي امريکاست.))( پيترز ،1379،ص 44) در كل دورنماي کار فوکوياما هنر چشمگيري را نشان نمي‏دهد،جز اشتي دادن دو مقوله رايج بدون ارتباط با يکديگر؛يکي ليبراليسم انگليسي،و ديگري ديالکتيک هگلي،اما چرا چنين کار به ظاهر کوچکي،ان همه سر و صدا و واکنشهاي مجامع علمي و سياسي را در پي داشت؟کار عمده فوکوياما تنها اين موضوع نبود،بلکه او براي تبيين پيش فرض نظريه دموکراسي‏ ليبرال-که شکل نهايي حکومت در جوامع بشري است-انديشيد و به اصطلاح ان را علمي کرد.او از دو شيوه قديم و جديد براي برهاني کردن و سپس حجيت دار کردن‏ ادعاي خود بهره جست:يکي استقرا در اشکال حکومت و شواهد تاريخي به بن بست‏ رسيدن انها-به جز شکل دلخواه دموکراسي ليبرال-در جوامع بشري،و ديگر استفاده ابزاري از يک اصل شناخته شده نزد افلاطون و عمده فلاسفه متاخر بويژه نوع خاص‏ هگلي ان،که حاکميت حس ارج شناسي در انسان است.( غني نژاد ،ص 22) امريكا با هدف تسلط و سلطه بر منابع جهان اسلام به انحاي مختلف سعي در مداخله در امور كشورهاي اسلامي با ظاهر بشر دوستانه دارد ولي غايت كار همان تاراج منابع است . ريچارد نيکسون،سي و هفتمين رئيس جمهور امريکا،در کتابفراسوي صلح»و«برتر از صلحبه روشني پرده از اين امر بر مي دارد((جهان اسلام از هشتصد و پنجاه ميليون نفر در صد و نود گروه قومي مختلف‏ تشکيل شده است،اين متلها از منابع غني نفت و بعضا از قويترين ارتشها برخوردارند و در قرن اتي توان تجاري قابل ملاحظه‏اي در ميان انها نهفته است.در عصر برتر از صلح(سيادت امريکا)ميزان تعهد امريکا به پشتيباني از اسرائيل نبايد کاهش يابد، همچنين مخالفت با رژيمهاي افراطي نظير عراق و ايران،-هنگامي که منافع امريکا را تهديد مي‏کنند-نبايد تضعيف شود))( اميري، 1372ص48) ولي با تمام اين احوال امروز شاهديم كه به بركت اسلام ناب روز به روزز از نفوذ استعمار در كشورهاي اسلامي كاسته و بر تعداد مسلمانان در كشورهاي صهيونيسم جهانيي اضافه مي شود . تا جاييكه در اروپا پيش از سال 1979 ميلادي،تشکيلات بسيار وسيع اسلامي وجود نداشت، اما امروزه دين مبين اسلام به عنوان دومين دين ملل اروپايي محسوب مي‏شود و هيچ‏ کشوري در اروپا نيست که در يک شهر ان،چند تشکيلات اسلامي وجود نداشته باشد. فرانسه تا پانصد سال پيش مسجد نداشت. انجمن‏هاي اسلامي که قبلا در فرانسه،در قالب‏ جريانات اسلامي،تاسيس شده‏اند،عبارتند از:

-انجمن دانشجويان مسلمان فرانسه AEIF

 -گروه اسلامي فرانسه GIF

 -اتحاديه سازمان‏هاي اسلامي فرانسه UOIF

 -گروه‏هاي وابسته به النهضة تونس

-انجمن دوستي الجزايري‏هاي ساکن فرانسه LFAF

 -جنبش تبليغ

 -فدراسيون ملي مسلمانان فرانسه FNMF

-گروه‏هاي شيعي نزديک به ايران.»( ربيعي، ،ص 23) در اسپانيا شاهد هستيم ،دانش اموزان مسلمان مقيم اين کشور اجازه دارند تا از امکانات مدارس و مراکز تحصيلي در جهت فراگيري تعليمات ديني اسلامي استفاده نمايند.حتي اين امر تا انجا به پيش رفت كه چندي پيش‏ کميسيون اسلامي اسپانيا موظف گرديد تا کادر مورد نياز اموزش تعليمات ديني‏ اسلامي دانش اموزان مسلمان در مدارس و دبيرستان‏هاي اين کشور را تعيين و به‏ مسوولان ذيربط معرفي کند. و يا در چند سال گذشته،تنها در انگلستان بيش‏ از 500 جايگاه عبادت براي مسلمانان وجود دارد،از مرکز اسلاميريجنت پارک لندن‏ گرفته تا نمازخانه‏هاي کوچکي که در منازل براي انجام امور عبادي در نظر گرفته‏ شده‏اند.در شهر منچستر حدود 20 تشکيلات اسلامي فعاليت دارند و در کشور اتريش‏ حدود 90 مسجد و تنها در شهر وين 35 مسجد وجود دارد. هم اکنون در انگلستان شاهد پارلمان ويژه مسلمانان هستيم و در پارلمان هلند و المان و بسياري از کشورهاي‏ اروپا،نماينده مسلمان حضور دارند .امروز زنان و دختران بسياري در صهيونيسم جهاني به سوي حجاب،به‏ عنوان نمادي از ازادي اسلامي،روي اورده‏اند و هر روز پاي‏بندي به سنت‏هاي اسلامي‏ و حفظ ظواهر ديني گسترش مي‏يابد. در المان شاهد رشد روند اسلام گرايي در مساجد ترک‏ها مي‏باشيم .افزون بر اين،اين روند اسلام گرايي در بين جمعيت شمال افريقاي مقيم‏ فرانسه و در بين جمعيت اسيايي مقيم لندن و نيز مهاجران ساير کشورها که در فرانسه‏ و انگليس سکونت دارند،همه گوياي اين است که در ميان جمعيت مهاجر در انگليس و فرانسه و جمعيت مهاجر در المان و بلغارستان تحرکاتي وجود دارد،که نشان دهنده‏ نفوذ و حضور انقلاب اسلامي در اين جوامع است، سفير اسبق المان در الجزاير که بعدها به دين اسلام گرويد،در يکي از کتاب‏هاي‏ خود تصريح مي‏کند((من پيش بيني مي‏کنم که مشعل علمي پيشرفت‏هاي جهان اسلام را مسلمانان ساکن اروپا در دست خواهند داشت؛چون امکانات دارند.))( وزارت امور خارجه ،1378،ص 37) راجر هاردي که چندي پيش براي شبکه تلويزيوني BBC برنامه‏اي به نام فرزندان‏ امام خميني(ره)تهيه کرده بود با اشاره به نتايج تحقيقات خود پيرامون رشد جهاني و سريع اسلام اظهار مي‏دارد((اسلام امروز بزرگ‏ترين مساله صهيونيسم جهاني است و حتي يک مساله بين المللي است.اسلام‏ امروز نه فقط مساله مربوط به خاورميانه است،بلکه عالم‏گير شده و مبارزه با ان‏ مشکل))( امام خميني و خيزش جهاني اسلام،بر گرفته از کتاب عصر امام خميني،نوشته مير احمد رضا حاجتي.) اين امر تا انجا پيش رفته است كه گروهي از صهيونيسم جهانييان را وادار به موضع گيري سخت و گروهي ديگر را ملزم به نرمش و تسليم كرده است. به عنوان مثال کلاوس کينکل وزير امور خارجه سابق المان در کابينه هلموت کهل،در يک مقاله‏ مفصل تحت عنوان«همسايه‏اي به نام اسلام»که در روزنامه‏ فرانکفورتر الگمانيه انتشار يافته است ،از اروپاييان در خواست مي كند ،اين دين بزرگ را با دقت مورد مطالعه قرار داده و ديدگاه‏هاي خويش را درباره اسلام تغيير دهند.وي در انجا بيان مي دارد ((براي هگل فيلسوف الماني،اسلام از مدار تاريخ گم شده بود،اشتباهي با پيامدهاي سنگين،که در زمانه ما نيز بسياري دچار ان هستند.اسلام،پس از مسيحيت، دومين جامعه بزرگ مذهبي جهان است.حدود 4/1 ميليارد مسلمان،تقريبا يک چهارم‏ جمعيت جهان را تشکيل مي‏دهند؛در حالي که در سال 1970،تنها 18 درصد جمعيت‏ جهان بودند.در 45 کشور جهان،مسلمانان اکثريت جمعيت را تشکيل مي‏دهند؛نفوذ اسالم در سراسر جهان گسترش مي‏يابد؛نه تنها به مثابه يک مذهب،بلکه همچنين به‏ مثابه يک نيروي اجتماعي...براي روابط ما با جهان اسلام 14 ميليون مسلماني که در اروپا زندگي مي‏کنند،از اهميت مرکزي برخوردارند.بيش از 3/2 ميليارد مسلمان تنها در المان زندگي مي‏کنند. بيش از 75 درصد انها ترک هستند،حدود 100 هزار نفر از انان تابعيت الماني دارند.اين‏ همزيستي،شانسي است براي ديالوگ با اسلام؛براي بسياري از ما،هنوز هم،يک جهان‏ ناشناخته است.نبايد چنين باقي بماند.( هفته نامه ديدار،چاپ المان،سال دوم،شماره 24،اسفند ماه 1377،گزارش(ويژه انگلستان) بسياري از صاحب نظران و تحليل‏گران منصف صهيونيسم جهانيي با بررسي و تجزيه و تحليل‏ اوضاع فعلي جهان صهيونيسم جهاني،ضمن اشاره به رويکرد گسترده جوامع صهيونيسم جهانيي به تفکر اسلامي،ديدگاه‏هاي اقاي کينکل را مورد تاييد و تاکيد قرار داده‏اند و اظهار مشابهي در اين باره دارند تا انجا که برخي از انان دکتر روبرت کرين،مشاور وقت ريچارد نيکسون رياست جمهوري اسبق امريکا و رئيس بنياد تمدن نوين اين کشور،در مصاحبه با هفته نامه المسلمةچاپ لندن بيان مي دارد((قدرت اسلام برترين قدرت قرن بيست و يکم خواهد بود)) مي بينيم كه دوران طلوع خورشيد پر فروغ تمدن اسلامي اغاز گرديده است و اين بار نه تنها كشورهاي اسلامي بلكه اروپاييان نيز نظاره گر ان هستند . امروزه شاهد هستيم كه خيزش اسلامي طي سال‏هاي اخير در کشورهاي اروپايي و امريکايي به حرکت‏ عميق خويش ادامه مي‏دهد و مسلماناني که در اين کشورها زندگي مي‏کنند و در معرض افکار و فرهنگ صهيونيسم جهانيي هستند،روز به روز با الگو گرفتن از ايدئولوژي اسلامي، رفتارشان را در راستاي ارمانهاي اسلامي شکل مي‏دهند.از اين روست كه جذب صهيونيسم جهانييان به اسلام در ان ديارروند رو به رشدي به خود گرفته است

و-زمينه هاي به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني در راستاي مقابله با اسلام ناب

توطئه صهيونيسم جهاني به رهبري امريکا و صهيونيسم مي کوشد تا بتواند تحولات منطقه را به نفع انان تغيير دهد و اين امر با بي ثباتي در جهان اسلام ميسر مي سازد ،که پروژه به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني در اين مقوله قابل تبيين است . از سوي ديگر وجود تفکرات خشک و غير پويا در پاره اي از مذاهب اسلامي و برخي تندروان اسلامي مانند طالبان،القاعده و داعش ،بهترين ابزار را در اختيار صهيونيسم جهاني براي اهانت به اسلام و کوبيدن مسلمانان فراهم اورده است . بدون شک وجود افراد متعصب و خشونت طلبان جريانات سلفي و طالبانيسم و داعش به عنوان چهره جديد تروريسم و خشنوت دنياي اسلام که به دنبال دستيابي به حکومت اسلامي است، بهترين راهکار براي صهيونيسم جهانييان در راستاي مشوش جلوه دادن اسلام در راستاي مقابله با اسلام ناب است . اين جريان در حقيقت درصدد قوميت گرايي و فرقه گرايي در جهان اسلام است. از سوي ديگر صهيونيسم در جهان اسلام براي رسيدن به اهداف پليدش از دو زمينه استفاده مي کند

1-زمينه هاي سياسي- اجتماعي

در دوران معاصر، تهاجم صهيونيسم جهانييها عليه دنياي اسلام از مصر شروع شد که نخست از سوي فرانسه و سپس انگليس با حضور نظامي ممتد دراين کشور به وقوع پيوست. در کنار حضور نظامي امري که تسهيل کننده اين اشتغال نامشروع بود. ايدئولوژي استعمارگران براي حضور و توجيه خود به تغيير افکار عمومي به منظور پذيرش انها بود. مبلغان مسيحي در کنار مراکز علمي و فرهنگي جديد که از سوي صهيونيسم جهانييان تاسيس شده بود. حامل ايدئولوژي تغيير بود و متاسفانه تا حدودي زيادي به اهداف خود رسيده اند. ورود استعمار و استمرار حضور انان معلول استقبال مردم نبود. بلکه حاصل ضعف و شکست انان در مواجهه با قدرت اشغالگران به دليل فقدان سرمايه هاي فکري و تکنولوژيکي لازم بود. از اين مسلمانان نسبت به بيگانگان احساس نفرت و عداوت داشتند و درست به همين دليل بود که جريان روشن فکري صهيونيسم جهانيگرا از نظر اجتماعي نتوانست پروژه صهيونيسم جهانيگرايي را تکميل کند.

در منظر انديشمندان اصيل اسلامي جريان بيداري اسلامي در جهان اسلام بر خلاف برخي از نظريه پردازان، بيش از انکه متاثر از انديشه روشن فکرانه و ميهن پرستانه اي باشد که از سوي مرزها روسو، ولتر، ميل برخاسته باشد، احساس نفرتي بود که از شعور و وجدان ديني مردم نسبت به حضور استعماري قدرتهاي بزرگ به وجود امده بود. در اين شرايط، اسلام به مظهر يک اراده جمعي براي زيستن و نفرت از بيگانگان تبديل گشت. از اين رو بيگانگان براي مقابله با اين حرکت به سست کردن باورهاي مردم يا تغيير ان از طريق مبلغان مسيحي و صهيونيسم جهاني گرايان مسلمان روي اوردها ند در مقابل مسلمانان با بازگشت به اسلام و بازسازي هويت اسلامي خويش از يک سو به دفاع از سرزمينهاي اسلامي تحت اشغال اجانب برخاستند و از سوي ديگر تلاش نموده اند و تا ايمان و کيان اسلامي خويش در برابر تهاجم بيگانه حفظ نمودهاند(حلبي، ،1382 ، ص 31)

از سوي تهاجم نظامي و استعماري صهيونيسم جهاني عليه جهان اسلام، خود معلول فضاي استبدادي بر جوامع اسلامي بود که به نوبه خود انحطاط و عقب ماندگي را پديد اورد. جامعه اي که از ساختار سياسي و فرهنگي استبدادي برخوردار باشد، همواره در برابر تهاجم بيگانه شکننده است. به گونه اي که به بيماري از خود بيگانگي، بي تفاوتي و رخوت مبتلا گشته روح تعاون و ترقي در ان رخت بر مي بندد. چنين وضعيتي در امپراتوري عثماني به وجود امده بود. امري که پيشگامان بيداري اسلامي را واداشت تا حاکمان مستبد را به تنظيم مجدد حکومت و سياست براي دستيابي به عدالت و پيشرفت دعوت نمايند. بيداري اسلامي دارويي براي درمان اين درد بود(عقاد، ،1369 ، صص 8889) تمامي اين موارد بستر مناسبي را براي صهيونيسم جهاني براي اهانت به اسلام و به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني فراهم اورد

2-زمينه هاي فکري فرهنگي

بزرگ ترين چالش صهيونيسم جهاني در اين زمينه دکترين اسلام اسلام رهايي بخش پيشرو است . بدون ترديد اسلام به عنوان ديني که نيروي محرکه بسيار بالايي را در هويت بخشي و مقاومت ملي در برابر بيگانگان دارد. جزيي از کيان مردم مصر بوده است و مسلمانان نسبت به اسلام و اعتقادات ديني بي تفاوت يا بي مهر نبودند. اما اين دلبستگي نقش فعال و همه جانبه اي را در ساختار و سازمان اجتماعي انها ايفا نمي کرد. به علاوه فقر فرهنگي مانع بزرگي در بهره گيري از سرمايه عظيم اسلام بود. زماني که تلاش مصلحان مسلمان به ثمر نشست و خود اگاهي نسبي جامعه اسلامي به وجود امد در اين صورت بود که نقش مصلحان بزرگ نظير سيد جمال، محمد عبده، نقش تاسيس نبود. بلکه پژواکي بود که از متن دين برخاسته و جامعه اسلامي را به بازگشت به خويش دعوت ميکرد.

 از سوي ديگر در دنياي اهل تسنن غلبه اشعري گري و مخالفت با تلاشهاي فکري، فلسفي و اجتماعي، زمينه انحطاط خرد ورزي و رکود علم و معرفت را پديد اورد و اين به نوبه خود زمينه ساز شيوع انواع صوفي گري شد، به گونه اي که گفته اند((در دولت عثماني براي هر حرفه و جماعتي يک يا چند حلقه صوفيه وجود داشت که به طوايف بزرگتري از تصوف منتهي شد))(محافظه، 1987 ، ص 17) در بسياري از فرقه هاي مربوط به دراويش، روح بي مبالاتي و مسئوليت گريزي سبب ترويج فساد در دولت و اجتماع مي شد. در نتيجه جامعه را به انحطاط اقتصادي و فرهنگي سوق ميدهد(همان ص 26)

انحطاط فکري و معرفتي انديشه ديني را هم سست و منحط کرد. چه بسا خرافاتي که به نام فکر ديني عرضه شد و تعصب و خامي و جمود که جاي تعقل و بصيرت نشستند. تمامي اين موارد عرصه براي صهيونيسم جهانييان به منظور تهاجم به اسلام فراهم کرد . از اين رو يکي از مهمترين اهداف جريان بيداري اسلامي زدودن کدورت کج فکريها از ساحت انديشه ديني و تجديد حيات اسلام و پاسخگويي به مقتضيات زماني بوده است.

 از طرف ديگر فقدان انديشه هاي پويا و اصيل نبوي در جامعه اسلامي و تضعيف خردورزي و علم اموزي دو نوع انحطاط فکري و فرهنگي را به جامعه مصر و ديگر جوامع اسلامي تحميل کرد؛ نخست، جمود و تحجر در انديشه ديني و حايت اسلامي که بدان اشاره شد؛ دوم، انحطاط هويتي از طريق صهيونيسم جهانيزدگي و تقليد از انچه صهيونيسم جهانييان گفته اند و سروده اند.

انحطاط نخست همان بريدن از عقل و انديشه صحيح ديني بود ولي انحطاط دوم به معناي بريدن از هويت خويش و معلق شدن در فضاي صهيونيسم جهانييان بود هر دو انحطاط به ميزان همچون دردي بي درمان، مصلحان عصر بيداري اسلام را وا داشت تا جامعه را به حراست از هويت اسلامي خويش دعوت کنند. بر اين اساس بود که تهاجم فکري و فرهنگي دنياي صهيونيسم جهاني عليه انديشه و هويت ديني مسلمانان و تهمت هاي ناروا عليه اسلام و ، جريان بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي را تشديد کرد و توانست جبهه مقابله با مفاهيم رويکردهاي صهيونيسم جهاني گرايانه را به وجود اورد.

البته در ميان اهل سنت جرياني تاريخي به نام بازگشت به سلف صالح و مسلمانان نخستين قرون اسلامي وجود داشته است که با گذر از مراحل تاريخي توانست ضرورت وجود خود را به شکل جديدي در بين اصلاح طلبان انديشه ديني اهل سنت حفظ نمايد. رويکرد جديد ضمن تاکيد بر بازگشت به سلف صالح، به دليل اصراري که به عقل، علم، اجتهاد و نو اوري دارد از سلفيه متمايز ميباشد هرچند تاثيراتي از انها در بين برخي از افراد اين جريان قابل مشاهده است. اما تفاوت اساسي در اهداف و رويکردهاي ايشان با سلفيه به خوبي اشکار است. اين رويکرد تحت تاثير سيد جمال الدين، عبده و بعد از او رشيد رضا اغاز ميشود که توسط شخصيتهاي برجسته اخوان المسلمين از قبيل حسن البنا و سيد قطب به حيات خود ادامه ميدهد(کثيري، 1418 ، صص 42، 44) بنابراين ايده باگشت به سلف صالح و بازنگري بنيادين در وضعيت مسلمانان، توانست جريان ساز رويکرد اصلاحي در جنبش بيداري اسلامي باشد.

ز-تاريخچه خيزش هاي جهان اسلام

با نگاهي به تاريخ اسلام نشان ميدهد که تمدن اسلامي مسيري مشخص و دقيق دارد و بر پايه منطقي قابل درک و بياني شدني در ان بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي شکل گرفته است که ميتوان به اختصار بدين شکل بيان کرد:

-اغاز تمدن اسلامي، مدنيت اسلامي و شکوفايي ان از زمان پيامبر اکرم (ص)

-رکود جهان اسلام با حملات صلييبان و مغولان از صهيونيسم جهاني و شرق جهان اسلام

-خيزش مجدد جهان اسلام با تشکيل حکومتهاي صفويه، عثماني و کورکاني

-خيزش دوره رکود با هجوم صهيونيسم جهاني در قالب استعمار، استمعار نو و استعمار فرانو و استحاله ي فرهنگي و عقيدتي مسلمانان

ح- بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي و مراحل ان

- اغاز ان همچون اصل اسلام با دعوت مردم اغاز شده و با حضور بيدارگراني همچون امام خميني، شهيد مدرس و ...

- تشکيل حکومت اسلامي، تلاشهاي تئوريک و عملي براي تشکيل حکومت اسلامي که در اهل سنت منجر به بازيابي مقام خلافت و در تشيع تئوري ولايت فقيه شد.

- گسترش اسلام: رشد اسلام در پهناي جهان به ويژه جهان اسلام

- تجديد بناي هويت و تمدن اسلامي

در انديشه متفکران اسلامي، پويايي ماهيت اسلام، تجربه عصر نبوي، شکل گيري تمدن عظيم اسلامي در مدينه النبي (ص)، ارمان گرايي و قانون مندي تمدن اسلامي، احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و ارزشهاي ديني، پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني همه نويد بخش پيروزي اسلام و احياي تمدن اسلامي اند.

بر اين مبنا بازگشت حقيقي به قران، و اقتدا به سنت نبوي و اهل بيت عليهم السلام الهام بخش بيداري اسلامي و شرط بنيادين احياي تمدن اسلامي است. چرا که شرايط و مولفه هاي تمدن [نظام ارزش، رهبري، حاکميت مقتدر الهي، قانونمندي، شهرنشيني، نهادهاي سياسي و اجتماعي] ريشه در قران و سنت نبوي دارند. اهتمام به وحدت جهاني، نظام سازي، بازخواني اصول انقلابي، اسيب شناسي و مبارزه با افات بيداري اسلامي جز اولويتهاي کار بيدارگران در راستاي تامين و اهداف و مصالح امت است.

بدين ترتيب احياي تمدن اسلامي در دوران معاصر از مسائل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است اين مسئله را بايد در نظر داشت که روند پرشتاب بيداري اسلامي به مثابه مهمترين تحول اجتماعي سياسي معاصر از اهميت دو چندان ميباشد.

برايند تمدن اسلامي در انديشه متفکران اصيل اسلامي پيروزي اسلام و احياي تمدن و معنويست ارزش و معرفت و اخلاق و قدرت و تعالي و قداست است؛ لذا بر اين مبنا هدف نهايي را بايد امت واحده ي اسلامي و احياي تمدن اسلامي بر پايه دين و عقلانيت و علم و اخلاق قرار داد.

ط- دستاوردهاي موج جهاني مقابله با سلفيه تکفيري

منظومه بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي همان، بيداري مسلمين، احياي هويت مسلمين، عزت طلبيف وحدت و اتحاد مسلمين، روحيه اميد و ايثار، حيات طيبه اسلامي با رويکرد و پيشقراولي فريادگران اسلام ناب است. از اين رو بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي ماهيت عميق ديني دارد که برگرفته از متن اسلام و باورهاي ناب و خالص مسلمانان است و هدف اين بيداري اسلامي محافظت از هويت واقعي و اسيب ديده ي جوامع اسلامي در مقابل اهانتهاي صهيونيسم به ساحت اسلام و قران و ابعاد تمدني ان است. :

بدون ترديد انفعال مسلمانان در مقابله با سلفيه تکفيري از سوي مسلمان ،موجب گستاخي انان نسبت به ساحت اسلام شد .تلاش نظام سلطه با بهره گيري از رسانه در مشوش چلوه دادن اسلام بود. انها مي کوشند اين جريان هاي ر را تقويت کنند ،تا در نهايت به اهداف شوم خود برسند مصادره نمايند.

حرکت خزنده سناريويي امريکايي صهيونيستي اين نکته را ثابت کرد که انچه اتفاق مي افتد سناريويي از پيش تعيين شده است. سناريويي که با حمايت نيروهاي وابسته به صهيونيسم جهاني شکل گرفته است.

خيزش مردم مسلمان مقابله با سلفيه تکفيري تمامي نقشه انها را نقشه بر ايب کرد

رهاورده اين خيزش اسلام ناب عبارت است از :

-ابطال نظريه ي بي تفاوتي مسلمان در قبال سلفيه تکفيري

-اثبات قدرت انسجام و همبستگي مسلمانان

-ايجاد و تعميق اتحاد مسلمين

- احيا مجدد اسلام در سطح جهان

-تحقير استکار جهاني

-اعتلاي قدرت و عزت اسلام

-احياي ارمان هاي اسلامي

-افشاري رابطه بين جريان التقاط و نفاق در جهان اسلام

- احياي جرات اعتماد به نفس مسلمانان در برابر قدرت ها

- خنثي سازي توطئه حذف اسلام

- ايجاد روحيه خود باوري و استقلال در بين مسلمانان

- ارتقاي معنوي و گسترش فرهنگ ديني در سطح جهان اسلام

-تقويت فرهنگ شهادت و تحقق روحيه شهادت طلبي

-توسعه و تقويت انجام فرايض ديني و مناسک مذهبي

براي فهم اين موضوع که چرا موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري تا به اين حد از اهميت برخورار و مورد توجه واقع شده است،بايد به خاطر داشت که مسلمانان سالهاست به خاطر نفوذ قدرتهاي استعمارگر از زندگي و حيات طيبه همه جانبه خود محروم شده و در برهه اي از تاريخ، بخشي از شخصيت اسلامي و مسلماني خويش را گم کردهاند.

موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري که در زمان هاي فعلي به طور اشکارا سراسر بلاد اسلامي، را در سطوح مختلف تحت تاثير واقعيت انکارناپذير و مفتون جاذبه ي خود ساخته است، نشان گويايي است از زنده بودن، نشاط و حيات اسلام ناب است که تمدن صهيونيسم جهاني در قرن هاي گذشته ،مرگ ان را اعلام کرد ه بود وفقط اثرات ان را در حاشيه زندگي مسلمانان و در لابه لاي صفحات تاريخ مي ديد.

با توجه به مطالب گفته شده اهميت تحقق موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري و بازتاب ان ميتوان اين نتايج و موضوعات را شامل شود.

-موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري نشان از پويايي و حيات و نشاط اسلام نبوي دارد.

-موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري نشان از احساس هويت و شخصيت احيا شده سرنوشت مسلمانان و جوامع اسلامي بر اساس اسلام ناب پيوند خورده است.

-موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري سبب مقابله با سلطه استعماره استکباري شد که نوعي احساس تحقير شدگي را به جوامع اسلامي القا کرده بودند.

-موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري پرچمي است که مسلمانان ميتوانند زير لواي ان به وحدت و ايجاد واقعي برسند.

- موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري اميد رشد و رسيدن به تمدن اسلامي وحضور همه جانبه اسلام را در چشم انداز حيات طيبه اسلام نويد ميدهد.

ي-اسيب شناسي موج ايجاد شده مقابله با سلفيه تکفيري

1-جايگزين نشدن اهم و مهم به جاي هم

اهم و مهم در اينجا جاي خود را عوض کرده،مهم به حاي اهم نشسته و اهم حضورش کمرنگ شده باشد.

يعني اهم که تبيين چهره رحماني اسلام در راستاي تبيين اسلام ناب است جاي خود را به اعتراض و تظاهرات يعني مهم داده است ،اگرچه مهم در اينجا حائز اهميت است ولي اهم از مهم اهميت بيشتري دارد .

خيزش جهاني و موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري توانست با احيا فكر ديني در ميان مسلمانان انان را به شناخت هر چه بيشتر و بهتر اسلام ناب هدايت كند . ولي نتوانست در تبيين شخصيت بي نظير ان بزرگوار براي جهانيان در راستاي تبيين اسلام ناب قدمي بردارد

امروزه با نگاهي به روند بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي به خوبي روشن مي‏شود که اسلام ديگر منحصر به حجره‏هاي طلاب علوم‏ ديني و مومنان سنتي به اسلام نيست بلکه نسل تشنه معارف حقيقي و سرخورده از ايدئولوژي‏هاي وارداتي شرق و صهيونيسم جهاني،مخصوصا جوانان تحصيل کرده،راه حل همه‏ مشکلات بشر را در تعاليم اسماني و معنوي جستجو مي‏کنند و درصد بالايي از انان باورهاي ديني را پذيرفته و در زندگي خود را به ان پايبند نشان مي‏دهند. انان پاسخ همه پرسش‏هاي زندگي پيچيده امروز را در دين اسلام و جستجو کنند و براي‏ حل همه مشکلات زندگي در عرصه‏هاي سياسي،اجتماعي،فرهنگي و اقتصادي به‏ دنبال راهکارهاي برامده از کتاب و سنت باشند. از اين رو تبيين هر چه بهتر و دقيق تر اين شخصيت بزرگ براي جهانيان نقش مهمي در اين زمينه دارد

2-در موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري وضع موجود چيست؟

 بدون ترديد انسان در چهارچوب روابط اجتماعي و زندگي جمعي اهداف و نيازهاي خود را تعقيب و اشباع نمايد. جامعه واقعي و مفروضي داراي سه رکن و نهاد اصلي و اساسي است.

اقتصاد و معيشت

فرهنگ و معنويت

سياست و حکومت

3-در موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري وضع مطلوب جامعه چه بايد کرد؟

ادمي موجود است با دو بعد مادي و معنوي و داراي عقل و اراده و با توان انتخاب گري و هدف گذاري بنابراين او همواره در ا فق ديد و ذهن خود از يک وضع مطلوب و ارماني جامعه را داد. اين تصوير مي تواند خود ساخته و بعضا مبهم و تار باشد و همچنين مي تواند محصول تفکر و انديشه عقلا، انديشمندان، مبارزان و انبيا و اولياي الهي بوده و داراي خطوطي مشخص و شفاف باشد و با تبليغ و تعليم به ذهن و روح افراد جامعه منتقل شده و نقش بسته باشد. مدينه فاضله و جامعه مطلوب شامل شاخص ها و تجويزهايي درباره سياست، اقتصاد و فرهنگ خوب و مطلوب مي باشد.

4-در موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري چه بايد کرد؟

وجود تصويري از سيماي رحماني اسلام در ذهن افراد و ذهنيت اجتماع داراي اين کاربرد است که شهروندان صهيونيسم جهانيي دانسته يا ندانسته، کم و يا زياد وضع موجود جامعه به سوي ان متمايل مي گردند .

ک- راهبرد حفظ موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري

براي حفظ اين حرکت بزرگ اسلامي و ابعاد و پيامدهاي عميق ان بايستي تلاش، مجاهدت، تدبير و پايمردي بسياري کرد. اين همت و صيانت در خصوص براي خيزش جهاني و موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري واجب تر و وظيفه انان سنگين تر است.

اول: علماي اسلامي به عنوان حافظان دين مردم

دوم: نخبگان و فرهيختگان جوامع اسلامي

ملته اي مسلمان در هر مرحلهاي بايد از دستاوردهاي به دست امده ازخيزش جهاني و موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري صيانت و حراست نمايند. وگرنه خيلي زود به دست دشمنان انان، اين زحمات و پيروزيها به هدر مي رود. از اسيبهايي که اين روند را تهديد مي کند تحريف حقايق و واقعيات از طريق انحراف افکار عمومي است. در منظر انديشمندان اصيل اسلامي از شگردها ي رايج در اين زمينه ايجاد تفرقه در جهان اسلام و فرقه گرايي و جنگهاي مذهبي شيعه و سني است.

 بايد توجه داشت که خيزش جهاني و موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري همچون رودخانه اي خروشان با سرچشمه اي از دل تاريخ شده و در بستر پر پيچ و خم بعد از عبور از موانع بسيار با الحاق بستر انقلاب اسلامي به ان همچون دريايي بزرگ پديدار گشت. در اينجا در اين مرحله شناخت دستاوردها و به خصوص تعميق ان در بين جوانان کاري است که بايد انجام شود. جلوگيري از هدر رفتن دخاير معنوي و انساني در اين بستر جديد در حقيقت ممانعت نمودن از غارت قيام توسط دشمنان ان است و اين ممکن نيست مگر در اثر همراهي و مجاهدت خواهي جوامع اسلامي و به خصوص علماي دين که با زنده نگه داشتن فرهنگ اسلامي که همان هويت به غارت رفته جوامع مسلمانان است. از مقهور شدن اين ملت در مقابل فرهنگ صهيونيسم جهاني جلوگيري به عمل اوردند.

در اين جهاد مقدس پافشاري بر حفظ اصول و ارزشها و دردفاع ازساحت اسلام امري لازم و حتمي است . شکي نيست که مجاهدت مخلصانه و استقامت هرچه بيشتر مردم مسلمان در جوامع بيداري اسلامي بايد مطالبه کرد تا در نهايت موازنه ظالمانه تحميل يکصد ساله قدرتهاي بزرگ شکسته شده و فصل نويني از بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي اغاز گردد .

بايد توجه داشت با رويکرد جامعه شناختي وحدت مسلمين و همبستگي از يک گروه تا گروه و از هر چند زماني به زمان ديگر متغير است. انچه مشترکات اصلي جامعه ناميده مي شود در فرهنگ و قواعد رفتاري مردم در قالب باورها، ارزشها، نمادها معين مي گردد. با تحول تاريخي و تدريجي جامعه در حال تغييرند و يا حداقل تعابير و تفاسير نو به نويي از انها ارائه مي گردد. نوع همبستگي بر اساس پيوندها و شبکه هاي ارتباطي جامعه تعيين مي گردد و تجلي گاه عمده ان عرصه عمل متقابل گروههاست.

در انديشه ديني هنگامي که سخن از وحدت ديني و همبستگي مذهبي به ميان مي ايد سطح تحليل بسيار وسيع تر از يک گروه متعارف يا جامعه اي با فرهنگ خاص است. باورهاي ديني به عنوان يکي از اصلي ترين شالوده و منابع فرهنگي به حدود و ثغور ملت ها و فرهنگ ها محدود نمي شوند و مبتني بر عقايد، ارزشها و نمادهاي خاصي هستند که فراتر از پديده هاي اجتماعي قرار مي گيرند.

در اينجا مفهوم جامعه عام و فراگيرتر از اجتماع مسلمين است و شامل نوع بني ادم وکل جامعه انساني است. با وجود اين و از ديدگاه ايشان به عنوان يک متفکر و مصلح ديني و اجتماعي، الگوي مطلوب و مدينه فاضله، همانا جامعه اسلامي است. گستره جامعه اسلامي در بر گيرنده همه کساني است که معتقدند اسلام به عنوان کامل ترين دين الهي بر پيامبر اکرم (ص) نازل شده است و حاوي اصولي است که موجبات هدايت و سعادت دنيا و اخرت مومنان را فراهم مي کند در اين تعريف اساسي جامعه نوعي اعتقاد و ارمان مشترک است که مخاطبان اصلي در قالب هر گروه، قوم، نژاد و فرقه اي ان را در مي يابند و نسبت به ان احساس تعلق مي نمايند.

لذا وحدت اسلامي شامل نوعي وفاق شناختي و ارزشي است که منشا الهي و معنوي دارد و در کتاب و سنت نمونه هاي ارزشي است که هنجاري و رفتاري ان در بعد نظري و عملي تدوين گرديده است. چنين وحدتي ناشي از انرژي عاطفي، همت، اعتماد متقابل افراد و گروههاست که مقصد شريعت، موجب قدرت، عامل اصلاح و پيشرفت و مانع فساد جامعه است.( مطهري،1375،ص 20)

بايد توجه داشت وحدت در برگيرنده وجدان جمعي و انرژي عاطفي و معنوي در فرايند حيات تاريخي انهاست و به ويژه در شرايط کنوني جهان امروز ضروري، اخلاقي و نيازهاي اساسي به شمار مي ايند.

شهيد مرتضي مطهري به اقتضائات عقلي، شرعي و زماني بر ضرورت وحدت مسلمين در سطوح مختلف ملي و بين المللي تاکيد داشتهاند و تفرقه مسلمين و سلطه مستکبران را ناشي از عدم توجه به مباني ديني دانست.

از اين منظر استنباط مي شود که وحدت و همبستگي در انديشه ايشان مبتني بر نوع پذيرش ايماني و تعهد دروني تعميم يافته است که در همدلي ديني متجلي مي گردد. انسجام مطلوب در اين رويکرد ناشي از سازوکاري دروني است که گروهها و افراد، داوطلبانه بر مبناي اعتقاد ديني بر ان مکلف شدهاند و اين باورها کنشهاي متقابل سازمان يافتهاي را در بين مومنان ايجاد مي کند که معطوف به ارزش هاي الهي است. و از اين جهت که ارزيابي و پاداش کنش در غايت عمل با افراد نيست، حفظ طراوت فرهنگي به صور مختلف به ويژه از طريق قدسي شدن متناوب و تدبير جريان انرژي عاطفي جامعه به راحتي ميسر است.

اين نوع وحدت موجب حفظ هويت ديني و جمعي و ثبات پايداري ان مي گردد. و زمينه همکاري و تعاون را با رواج اعتماد متقابل در جريان مشارکت براي اصلاح و توسعه امور مسلمين از پويايي بيشتري برخوردار است. و ضمن مقابله با فرهنگ بيگانه و فرايند انتشار ان عناصر مساعد ديگر فرهنگها را در خود جذب مي کند.

 از اين رو در افرادي که وابستگي عاطفي و ديني را با تعهد دروني خود تعميم دادهاند نوعي جهت گيري عام گرايانه در محدوده ارزشهاي ايماني خود دارند و از نظر انها همه کساني که به امت متعلق اند داراي ريشه و مباني ارزشي مشترکي هستند ما محسوب مي شوند و در نهايت احساس تکليف و وظيفه اي مشترک براي خود قائلند. به ميزاني که تعلق به امت گسترده مي گردد شخصيت و سازمان تمايلات و اهداف وسيعتر مي شود و از وابستگي به قشري گري و تعلق به گروهها محدودتر کاسته مي گردد.

تجليگاه عاطفه جمعي عميق از ديدگاه جامعه شناختي، مناسک جمعي هستند که ارزشها و باورها و نمادهاي ان اصلي ترين نقش هاي خود را به وضوح و سادگي نشان مي دهند و موجبات انسجام و وحدت اجتماعي را فراهم مي سازد. که عالي ترين نوع ان را در خيزش جهاني و موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري ديديم

 

نتيجه گيري

با عنايت به انچه گذشت مشخص گرديد که بيداري اسلامي و خيزش جهاني اسلام خواهي عمده دلايل به وجود امدن و گسترش سلفيه تکفيري از سوي صهيونيسم جهاني است . بدون ترديد اين مقوله با تاثير بر ممالك اسلامي رشد و توسعه مقوله بيداري اسلامي را در انها توسعه و تقويت كرد . و از سوي ديگر در عرصه روابط بين‏الملل از رهگذر زير سوال بردن مشروعيت هنجارها و قواعد حاکم بر نظام بين الملل، رويکردي جديد را در ديپلماسي بين المللي بنيان نهاد . در استفاده از موج ايجاد شده در مقابله با سلفيه تکفيري در راستاي تبيين اسلام ناب

به عنوان طبقه ممتاز و نخبه جامعه شان توانستند نقشي اساسي در تبين اهداف و مباني انقلاب در كشورهاي خود داشته باشند كه نهايت كار علاوه بر تبيين اسلام ناب منجر به رشد و گسترش اسلام ناب در مناطق جديد مي گردد . بدون ترديد موج اسلام خواهي در کشورهاي صهيونيسم جهانيي سبب شد تا اين بار تئوري هاي انها در رابطه با بهره گيري از جريان سلفيه تکفيري در راستاي ضربه زدن به اسلام ناب بر عكس شود و به جاي نفرت مردم از اين شخصيت ارزنده و بزرگوار تاريخ شاهد گسترش اسلام به صورت وسيع و همه جانبه در صهيونيسم جهاني باشيم . به نظر مي رسد اين مقوله بيداري اسلامي و خيزش جهاني مقابله با سلفيه تکفيري،مي رود تا بشارت دهنده و مبين طلوع دوباره فرهنگ و تمدن پر شكوه اسلامي با محوريت اسلام ناب در تمام نقاط جهان گردد .


 

کتابنامه

1- مطهري، مرتضي(1357)نهضت‏هاي اسلامي در صد ساله اخير،قم:نشر عصر

2- ايوبى ،حجت ا (1377)مشارکت انتخاباتى، علل وانگيزه‌ها، مجموعه مقالات، تهران، سفير

3- ام‍ام‌ خ‍م‍ي‍ن‍ي،روح الله ‌(ره‌) (۱۳۷۲)ص‍ح‍ي‍ف‍ه‌ ن‍ور ت‍ه‍ران‌: م‍وس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظي‍م‌ و ن‍ش‍ر اث‍ار ام‍ام‌ خ‍م‍ي‍ن‍ي‌(ره‌)

3- عنايت، حميد(1352) شش گفتار درباره دين و جامعه ،تهران:نشر موج

4- دورکهايم، انتوني گيدنز(1363)ترجمه يوسف اباذري ، تهران: خوارزمي

5- عظيمي حسين) 1370)توسعه و فرهنگ، نشريه نامه فرهنگ، سال دوم، شماره يک و دو، پاييز و زمستان

6- نراقي، يوسف(1370) فرهنگ ملي و توسعه اجتماعي ، مجله فرجاد، سال دوم، شماره نهم مهر ص9

7- رهبر عباسعلى، شيعه وفرهنگ توسعه، فصلنامه حکومت اسلامى، شماره 5

8- مطهري، مرتضي احياي تفکر اسلامي ،قم:صدرا

9- مطهري مرتضي(1372) عدل الهي، قم: صدرا

10- مطهري مرتضي(1368) نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير ،قم: صدرا

11- شيباني فر، محمد حسن، بيداري اسلامي و موانع ان در انديشه امام خميني فصلنامه انديشه انقلاب اسلامي شماره 10

12- امام خميني روح الله ‌(ره‌)(۱۳۷4) ولايت فقيه ،تهران:موسسه تنظيم ونشر اثار امام خميني (ره)

13- عيسي نيا، رضا امام و ادبيات پايداري، فصلنامه متينشماره 30،تهران:موسسه تنظيم ونشر اثار امام خميني

14- تيلسش، پل(1375 ) شجاعت بودن، ترجمه سراد فرهادپور، تهران: علمي فرهنگي

15- پلامناتر، جان(1376 )شرح بر نقد فلسفه اجتماعي و سياسي هکل، ترجمه حسين بشريه، تهران: نشر ني

16- بستمن، نيل(1373) تکنوپولي [تسليم فرهنگ به تکنولوژي] ترجمه دکتر صادق طباطبائي تهران: سروش

17- هگل، گئورگ ويلهلم فريدريش (1356 ) عقل، تاريخ ترجمه حميد عنايت تهران : موسسه انتشارت علمي دانشگاه صنعتي شريف

18- رفيع، جلال(1373) در بهشت شداد، تهران، اطلاعات

19- فرامرز، مرتضي(1391)غفلت صهيونيسم جهانيي و بيداري اسلامي، تهران: انتشارات انقلاب اسلامي بهار

20- هابزيان، اريک(1361) صنعت و امپراطوري، ترجمه عبدالله کوثري، تهران: انتشارات ما

21- لاسکي، هار(1353) ولدجي، سير ازادي در اروپا، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه اي تهران، کتاب هاي جيبي

22- کرنستون، موريس(1359)تحليلي نوين ازازاد، ترجمه جلال الدين اعلم، تهران: امير کبير

23- فروم، اريک(1363) گريز از ازادي ترجمه داود حسيني، تهران:گلشائي و ارسطو

24- مجمع تقريب‏ مذاهب اسلامي(1383) مجموعه مقالات،سيد جمال الدين و نهضت بيداري اسلامي،تهران:نشر مجمع تقريب‏ مذاهب اسلامي

25- مطهري،مرتضي(1389) امدادهاي غيبي از زندگي بشر(به ضميمه چهار مقاله ديگر،تهران:‏ صدرا

26- وزارت امور خارجه (1379) ماهنامه اسلام و صهيونيسم جهاني، سال چهارم،شماره 34،خرداد 79

27- اراسته‏خو، محمد(1379) وامداري صهيونيسم جهاني نسبت به شرق،تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

28- غني نژاد، موسي(1371) پايان تاريخ و اخرين انسان»،اطلاعات سياسي اقتصادي ، شماره اذر و دي

29- پيترز جان ندروين (1379)فوکوياما و دموکراسي ليبرال:پايان تاريخ ،ترجمه پرويز صداقت، اطلاعات سياسي اقتصادي،شماره 79 و 80

30- اميري،مجتبي(1372) روياروئي تمدن ها، اطلاعات سياسي اقتصادي،شماره 69 و 70

31- ربيعي،جعفر؛ گزارش يک کتاب،پاريس پايتخت عربي، پاريس:سفارت جمهوري اسلامي ايران

32- وزارت امور خارجه (1378) ماهنامه اسلام و صهيونيسم جهاني ،شماره 28،اذر ماه 1378

33- حلبي، علي اصغر(1382) تاريخ نهضت ديني سياسي معاصر، تهران: زوارف

34- عقاد، محمود عباس(1369 ) اسلام در قرن بيستم، ترجمه حميدرضا اژير، مشهد، استان قدس رضوي

35- محافظه، علي(1987 ) الاتجاهات الفکر عند العرب في عصر النهضه، بيروت: الاهليه للنشر و التوزيع

36- کثيري، محمد(1418 ق) السفيله، بيروت: الغدير

37- فولاي، محمد(1381) بررسي پديده فرار مغزها اثار و پيامد ان، فصلنامه معرفت،قم:موسسه پزوهشي امام خميني(ره)،اردي بهشت