تأملي بر نقش «گردشگري» در احياي تمدن نوين اسلامي

تأملي بر نقش «گردشگري» در احياي تمدن نوين اسلامي

 

تأملي بر نقش «گردشگري» در احياي تمدن نوين اسلامي

 

دکترمحمد خطيب و حسين ساعدي

عضو هيأت تدريس دانشکده باستان شناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز، ايران

استاد و مدرس گروه معارف دانشگاه علمي کاربردي لوله سازي اهواز، ايران

 

چکيده:

با ظهور اسلام و پيشرفت و گسترش آن، به تدريج تمدني پديد آمد، که امروزه بنام تمدن اسلامي يا تمدن مسلمانان مشهور است. ناگفته پيداست مدنيت و تمدن در روح اسلام جاري است و اين دين آن گاه که ظاهر شد مدنيت خويش را در مدينه و سپس در اطراف و اکناف جهان آشکار ساخت. در واقع، تمدن نوين اسلامي همان احياي تمدن اسلامي است که اوج شکوفايي آن در سده چهارم هجري بود و با عنوان «رنسانس اسلامي» شناخته ميشود. در اين راستا، بررسي ابعاد نظري گفتمان در حال شکل گيري تمدن نوين اسلامي و استخراج الگوهاي مبتني بر عقلانيت، علاوه بر تقويت پشتوانه ي نظري و کمک به گفتمان سازي، براي نمايش گذراندن آن در معرض انديشه ها، امري مهم و در خور توجه است، که «گردشگري اسلامي» به عنوان «ايده قوام بخش» و مورد اهتمام تحقيق حاضر، ميتواند راهبردي کاربردي براي تحقق اين امر باشد. نتيجه تحقيق، اذعان دارد  تمدن نوين اسلامي بر آن است تا با بهره گيري از آموزه هاي ديني و همچنين بهره مندي از دستاوردهاي تمدن بشري، به ايجاد تمدني نوين بپردازد که بتواند تمامي جنبه هاي تمدن مدني را برداشته باشد، لذا بديهي است راهبرد اوليه در اين راستا آشنايي با ذات تمدن اسلامي است و رهگذر «گردشگري اسلامي» عملياتي ترين ايده  واهرم نتيجه بخش و هدفمند آن به شمار ميآيد.

 

کليدواژه ها: تمدن اسلامي، احيا، گردشگري، ايده ها، راهبردها

 

A reflection on the »Tourism« Role in Rebirth of New Islamic Civilization

 

Dr. Mohammad Khatib*               Hussein Saedi**

 *Member of Archaeology Faculty in Shahid Chamran University of Ahvaz

** Lecturer of Islam Sciences in Ahvaz Pipe Industrial Company’s University of Applied Science & Technology

ABSTRACT

With rise and development of Islam, there gradually appeared a civilization which   is now known as Islamic civilization. Needless to say, the civilization was in Islam in spirit and it is affirmed when the Islam first confirmed its civilization in Medina and then it was revealed around the world. in fact,  the new Islamic civilization was a variant of rebirth of Islamic civilization where  it was flourished in the fourth century H.A known as» Islamic  Renaissance«. In this direction, a study of the forming theoretical discourses’ aspects of the new Islamic civilization and extracting the rational-based patterns, in addition to boost a supportive theory and discourse making to introduce it to the schools of thoughts, would be important. The purpose of the present study is to introduce the »Islamic Tourism« as a »Constitutive Idea« in order to make this strategy actual.  The results indicate that the new Islamic civilization is to use the Islamic teachings as well as the achievements of humans to create a new civilization that covers all the civilizing aspects. Therefore, it is clear that the primary strategy is to understand the Islamic civilization inherently and the Islamic Tourism would be the most practical and promising idea in this direction.

 

Keywords: Islamic civilization, rebirth, tourism, ideas, strategies

 

 

مقدمة

تمدن اسلامي با بعثت پيامبر شروع شد و با دستاوردهاي مختلفي که در زمينه هاي گوناگون به دست آورد، توانست جايگاه والايي به خود اختصاص دهد، اما به مرور زمان و با گذشت چندين قرن دچار رکود شد. ناگفته پيداست آنچه که تمدن اسلام را به پيشرفت رساند توجه به تمام جنبه هاي مادي و معنوي بشر بود که به مرور زمان کم رنگ شد.

همچنين چنانچه روشن است سخن از تمدن نوين اسلامي قطعاً نمي تواند به معناي ايجاد يک تمدن نوين باشد. اگر واضعان اين اصطلاح، پي ريزي تمدني جديد را پي ميجويند مسلماً خطا ميکنند زيرا مدنيت و تمدن در روح اسلام جاري است و اين دين آن گاه که ظاهر شد مدنيت خويش را در مدينه و سپس در اطراف و اکناف جهان آشکار ساخت. بنابراين آنچه ذاتي اسلام است و خود بيش از پيروانش، در پي تجلي ظهور و تحقق آن است نمي تواند به عنوان جعل و وضعي نوين مورد توجه قرار گيرد.

اما ميتوان از ويرايش، نوسازي، بازسازي يا احياء يک تمدن  سخن گفت. همچنان که بناي يک عمارت شکوهمند بر اثر مرور زمان سست ميشود، تمدن ها نيز بر اثر عوامل مختلف مستحدثه زمان رو به فرسودگي ميروند، اما در همه اعصار و ادوار يک فرهنگ و تمدن، هستند معماران و سازندگان و انديشمنداني که ساختارها را با «نو کردن ايده ها» قوام ميبخشند.

 در اين ميان نقش «گردشگري اسلامي» به عنوان ايده اي نو و کاربردي نقشي تعيين کننده و بسيار تأثيرگذار است. نه صرفاً بدليل جذابيت هاي ذاتي سفر، بلکه به دليل «اهميت شگرف و عظيمي» که امروزه در ظهور و قوام تمدن ها ايفا ميکند.

اگر تا ديروز، گردشگري به معناي عام، تجلي زيبايي شناختي در قالب و فرم صرفاً گذراني و ذوق پسند بود  اينک خود، جزء مهم و بنيادي يک فرهنگ و تمدن محسوب ميشود. بنابراين نقش و کارکرد گردشگري در جوامع امروزي چنانکه اشاره کرديم نقشي است سرنوشت ساز و تعيين کننده. نقشي که هم با تمدن هاي ديروز نسبت دارد و هم با تمدن هاي فردا.

تعمق در معنا و کارکرد آن نشان ميدهد، بدون ترديد سند ماندگاري و پايداري و توسعه تمدن هاي گذشته و برنامه اي براي تمدن هاي آينده است. در اين ميان نقش و کارکرد تمدني گردشگري در جهان اسلام يا همان «گردشگري اسلامي» ويژه و منحصر به فرد است.   

 

 

دوران تمدن اسلام

دوران شکوفايي تمدن اسلام از قرن دوم آغاز و تا قرن دوازدهم ادامه دارد و در اين مدت، فرازونشيب هاي بسياري داشته است. عظمت تمدن و فرهنگ يک ملتي با توجه به نکته هاي گوناگون و بررسي مسائل مختلف روشن ميشود: گسترش سرزمين، ثروت، فرهنگ، آثار معماري و هنري، پيشرفت در دانش هاي گوناگون، ادبيات، صنعت و ابزارها و مراکز علمي مانند: آموزشگاه ها، دانشگاه ها، کتابخانه ها، گروه ها، مقامات دولتي و علمي (دانشمندان)، وضعيت اداري، سياسي، قضائي، اقتصادي، وضعيت اجتماعي اقوام مختلف انديشه هاي گوناگون مذهبي و اقليتهاي ديني، آسايش عمومي، ضعيت حقوقي زنان، آداب و رسوم اجتماعي در سطوح مختلف و بررسي عوامل و علل رواج آن به گونه اي که به صورت فرهنگ درآمده است.

گردشگري نيز، از ويژگي هاي مهم تمدن است که هم با آموزش دانش ها و تبادل ديدگاهها و هم با رشد اقتصادي و امنيت اجتماعي در پيوند است.

با ويژگي هايي که ياد شد درخشان ترين دوران تمدن اسلام را قرن چهارم دانسته اند و به تحليل و بررسي گزاره هاي آن پرداخته اند. در اين زمان، سرزمين اسلام از نظر وسعت و گستره از هند تا اندلس و از دربند قفقاز تا زنگبار در آفريقا بوده (1) که در قرن هاي بعد گسترش يافته است. در قرن چهارم حکومت هاي محلي نيز سر بر آوردند و در کاروان تمدن اسلام شريک شدند؛ اما آنچه مهم مينمود و لازمه يک تمدن بزرگ به شمار ميرود، وحدت ايجاد شده (2) بر پايه اسلام بود که بر همه جا سايه گسترانده بود و دانشمندان، مورد احترام تمام حکومت هاي منطقه اي بودند و گردش در تمام شهرها و يا جامعه هاي اسلامي براي آنان ميسر بود و گونه اي رقابت در جذب دانشمندان بين حکمرانان مناطق کشور اسلامي احساس ميشد. البته در مواردي دانشمندان از آسيب در امان نبودند و براي حفظ جان خويش ناچار به سفر بودند. اين دوران طلائي (قرن چهارم) به مرور رو به رکود نهاد. عوامل خارجي و داخلي چندي در آن رکود نقش داشت. سخن ما از گردشگري در تمدن اسلامي در محدوده قرن دوم تا قرن دوازدهم است که شماري از مسلمانان و گروهي از غربيان به گردشگري در جهان اسلام و دنيا پرداخته اند، دوراني که با فراز و نشيب هايي که داشت، ميتوان، آن را دوره تمدن اسلام ناميد.

 

گردشگري در اسلام

قرآن کريم، در بيش از شش آيه فرمان به سير در زمين ميدهد (3) و در بيش ازهفت آيه به گونه استفهام، به سير در زمين فرا ميخواند (4) تا آثار گذشتگان ديده شود و افراد از آن عبرت گيرند. در سوره عنکبوت دستور به سير ميدهد براي آگاهي از چگونگي و آفرينش و در آيه ديگري سير را براي خردورزي در مسائل و آگاهي از وضعيت گذشتگان مطرح ميسازد (5) و در آيه اي ديگر براي آگاهي از سنت هاي گذشتگان، سير را واجب ميداند و آن را توضيح و بيانيه اي براي مردم و سبب هدايت پارسايان ميشمارد:

«قد خلت من قبلکم سنن فسيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبة المکذبين هذا بيان للناس و هدي و موعظة للمتقين.» (6)

پيش از شما سنت هايي وجود داشت [و هر قوم برابر رفتار و صفات خود سرنوشت هايي داشتند که همانند آن را شما نيز داريد] پس در روي زمين گردش کنيد و ببينيد سرانجام تکذيب کنندگان چگونه بود؟ اين بياني است براي عموم مردم و هدايت و اندرزي است براي پرهيزکاران.

و همين تشويق ها و آيات و رواياتي که در تشويق به علم آموزي وارد شده است، در ايجاد روحيه جست وجوگري در ميان مسلمانان نقش داشت و آنان، براي گسترش علم و دانش و آگاهي از اوضاع جهان در مناطق گوناگون به گردشگري ميپرداختند و يا خليفه گروه هايي را براي تحقيق درباره رخدادهاي تاريخي که در قرآن آمده، اعزام ميکرد. خليفه عباسي واثق بالله (حکومت 227 تا 232ه/842 تا 848م.) محمدبن موسي خوارزمي (م:205) ستاره شناس معروف و مسؤول کتابخانه دارالحکمه مامون (7) را براي تحقيق درباره اصحاب کهف به روم فرستاد. (8)

و همان خليفه، سلام ترجمان را که گفته اند: به سي زبان سخن ميگفته، همراه با کارواني مجهز به آذوقه يکسال، به منطقه ارمنستان و خزر فرستاد تا درباره سد ياجوج و ماجوج به تحقيق بپردازد. (9) و همين علاقه به تحقيق و جستجو، دانشمندان را به سفرها و رحله هاي علمي سوق ميداد و شماري نيز به گردشگري ميپرداختند. گردشگران مسلمان با دقت و تحقيقي که در مناطق گوناگون جهان داشتند، توانستند کتاب هايي در باب تاريخ و جغرافيا و شگفتي هاي جهان به جاي بگذارند و گزارش دقيق از فاصله شهرها، موقعيت آنها، مراکز مهم و ديدني به جاي مانده از گذشتگان و نکته هاي شگفت انگيز ارائه دهند و در مردم شناسي و گزارش آداب و رسوم نژادهاي گوناگون، موفق باشند. با وحدت نسبي که بر دنياي اسلام حکمفرما بود، به نظر ميرسد، محدوديتي براي گردش و سفر وجود نداشته و اگر پديده اي رخ ميداده، تنها بر اثر ناآرامي منطقه اي بوده است وگرنه سياحان و دانشمندان از منزلت بالايي نزد مردم و حاکمان برخوردار بودند و رمز تقديم کتاب ها به حکام و رهبران سياسي، از اين تشويق ها و ارزش گذاري ها نشأت ميگرفته است.

 

نقش گردشگري در تمدن اسلام

بي گمان، گردشگري در ايجاد تمدن ها و رشد آن نقش اساسي دارد. شماري از صاحب نظران بر اين باورند که هجرت لازمه يک تمدن است و نخستين تمدن هاي بزرگ که در بين النهرين به وجود آمده از مهاجرت آرامي ها به بين النهرين سرچشمه گرفته است. (10) هجرت وقتي تمدن ساز است که با هدف و انگيزه اي عالي همراه باشد. دريافت آثار پيشينيان و بهره وري از آنها با هجرت و گردشگري هدف مند، ممکن ميشود. سفر آنان که نقش آفريده اند به مراکز علمي براي دستيابي به کتاب هاي پيشينيان و نسخه هاي خطي و بهره مندي از علم دانشمندان انجام ميپذيرفته است. بسياري از دانشمندان کتاب هاي خود را در سفر نگاشته اند. ابن سينا بخش هاي منطق، مجسطي، اقليدس، رياضيات، موسيقي کتاب شفا را در اصفهان به پايان رساند کتاب الانصاف خود را نيز در اصفهان نوشت.(11)

شهر بصره و کوفه از سابقه علمي برخوردار بودند، ولي با رونق شهر بغداد که مرکز خلافت اسلامي بود، اين شهر مرکزيت علمي يافت و در آن جا تمام کتاب هاي پيشينيان مورد توجه قرار گرفت و به عربي ترجمه شد. از باب نمونه «اثولوجيا» افلوطين به دستور معتصم عباسي توسط عبدالمسيح بن عبدالله بن ناعمه حمصي و با نظارت ابويوسف يعقوب بن اسحاق کندي(م:258/871م.) به عربي ترجمه شد.

دانشمندان و طالبان علم از سرتاسر جهان اسلام به بغداد ميآمده اند. خطيب بغدادي درکتاب تاريخ خود که شرح حال دانشمندان و بزرگان وارد در بغداد را تا سال 463ه/1071م. نگاشته، زندگي نامه 7799تن دانشمند مرد و 32 تن دانشمند زن را ياد کرده است. (12)

دانشمندي مسلمان درباره نقش سفرهاي علمي در باروري علم و تمدن در اسپانيا مينويسد:

«سفر از اندلس به سوي شرق در ميان دانشمندان رواج بسيار داشت؛ زيرا که جريان تمدن ساز همواره از مرکز به سمت نقاط کم فرهنگ تر روان ميشود. اندلس در آغاز بر علوم شرقي بسيار تکيه ميکرد و آنها را همچون سرمنشا و اساس شناخت خود ميشمرد. به همين دليل مسافرت عامل تقويت و تاييد پيوند ميان دو طرف شد و به زندگي علمي و فرهنگي اندلس امکان رشد و توسعه داد. اين مسافرت ها به اندلس امکان دادند تا از صورت کشور به نسبه عقب مانده و وابسته به مشرق، به صورت رقيب و گاهي بالاتر از آن درآيد.» (13)

لازم به يادآوري است که ديدن و گزارش پيشرفت هاي ديگران، آن گاه در ترقي ملتي اثر دارد که خود را باور کرده باشند و به استعداد و توانايي خود اعتقاد داشته باشند. در غير آن، اين آگاهي ها زمينه جذب و وابستگي به بيگانگان را فراهم ميسازد و اصل خويش را از ياد خواهند برد که در ادامه به نمونه هايي از آن اشاره خواهد شد. اين گردش ها علاوه بر انتقال علوم، در ايجاد پيوند و دوستي بين ملت ها و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم پسنديده به ديگر منطقه ها، دادوستدهاي اقتصادي و تجاري و يادگيري مهارتها و معماريها نقش داشته است.

آقا بزرگ تهراني در «الذريعه» درباره سفرنامه ها و فايده و نتيجه هاي آنها در بالا بردن پايه هاي علمي جامعه، مينويسد:

«رحله يا سفرنامه، به کتابي گفته ميشود که نويسنده آنچه را در شهر يا شهرهايي که به آن جا سفر کرده از اخبار مردم ، عقائد، آداب و رسم هاي آنان، در زندگي و مرگ ديده و شنيده گردآورده است يا در آن کتاب، گزارش سفر ديگري را ارائه کرده است. در گذشته اين گونه کتاب ها اثر فراواني در بالا بردن انديشه هاي ملتها داشته است؛ زيرا آميختگي فرهنگ ها، راه را براي نرم کردن و مهرباني و مهرورزي هاي بشري فراهم ميسازد. کمي وسيله هاي نقليه و سختي سفر در گذشته، مهم ترين بازدارنده در اين راه بوده است. به گونه اي که اگر کسي اقدام به مسافرت طولاني ميکرد و به شهرهاي دور ميرفت، مردي شجاع و قهرمان و آگاه و با تجربه شناخته ميشد. ولي سختي ها مانع حرکت تاريخ به جلو نشد. در طول زمان مردان جهانگرد و گردشگري پيدا شدند که مشهور شدند و به مناطق دور دست، سفر کردند و اطلاعاتي را جمع و فراهم کرده و آنچه در سفرها ديدند نگاشتند.» (14)

به طور معمول گردشگران موفق کساني بودند که از سفرنامه هاي پيشينيان بهره ميبردند و با استفاده از مطالب آنها به کامل کردن اطلاعات خويش ميپرداختند و بيش تر آنان را افراد با انگيزه و دانشمند تشکيل ميداد.

 

اوج و فرود گردشگري در جهان اسلام

با دقت در سفرنامه هايي که به جاي مانده به اين نتيجه ميرسيم که آنچه از قرن سوم تا قرن هفتم وجود دارد، سياحت مسلمانان است به کشورهاي خاورميانه و خاور دور، مانند: ژاپن و آفريقا و اروپا. گردشگران مسلمان گزارش سفر خويش را در کتاب هاي جغرافيائي و يا در تحقيقات تاريخي و عقيدتي ارائه داده اند. و در اين دوران خبري از رفت و آمد سياحان اروپايي و مردمان غرب مسيحي نيست. و گويا آنان هيچ گونه اي علاقه اي به گردشگري نداشته اند. گاه گاهي به يک گردشگر و تاجر يهودي غربي در بلاد شرق بر ميخوريم. از قرن هشتم به بعد، بويژه در قرن دهم ميبينيم که جريان گردشگري به طور دقيق به عکس جريان يافته است. گردشگران مهم را غربيان تشکيل ميدهند که به سرزمينهاي شرق روي آورده و گزارش هاي گوناگوني از آداب، ميراث فرهنگي، شيوه هاي حکومتي، اجناس و محصولات شهرهاي اسلامي داده اند و خبري از گردشگران مسلمان نيست و يا اگر رحله هائي وجود دارد، در محدوده سفر حج و از منطقه اي اسلامي به منطقه اي ديگر است. در اين مقطع کم تر کسي با سياح مسلمان در مغرب زمين برخورد ميکند. در اين دوران سفرنامه نويسي و گردشگري در اختيار گردشگران غربي است و در دنياي اسلام علاقه اي به آن ديده نمي شود. رمز اين تغيير و دگرگوني چيست؟ چرا کساني که علاقه اي به گردشگري نداشتند، به حرکت و تکاپو ميافتند و مردماني که در دوران سخت دنيا را ميپيمودند بي تمايل به سفر ميشوند؟ به نظر ميرسد که علت عمده اين تغيير با رشد اقتصادي و فرهنگي جامعه ها بستگي دارد. زماني که دنياي اسلام و جهان شرق، پرچمدار تمدن و پيشرفت بودند و براي دستيابي به حقائق و علوم تلاش ميکردند. گردشگري در شرق از رونق بالايي برخوردار بود و سير و سياحت در اختيار مشرقيان مسلمان؛ زيرا هم از تواناييهاي مادي لازم برخوردار بودند و هم به کسب دانش و نشر آن اهميت ميدادند و هم دانشمندان جامعه از ارزش والايي برخوردار بودند. در آن زمان دنياي غرب مسيحي دوران تاريک قرون وسطي را ميپيمود و مردمان آن از آگاهي هاي علمي بي بهره بودند و از جهت فرهنگي و اقتصادي دوران نکبت و سياهي را ميگذراندند. از اين روي، جايي براي سير و سياحت در انديشه آنان نبود. آن زمان که دنياي غرب راه پيشرفت را در پيش گرفت، سير و سياحت فرنگيان به دنياي شرق آغاز شد.

آنچه مسلم است کسي ميتواند گردشگر شود که از تواناييهاي مادي کافي برخوردار باشد چه آن ابزار را دولت در اختيار او قرار دهد و يا خود از ثروت کافي بهره مند باشد و يا اين که با تجارت و کار، سفرهاي خويش را ادامه دهد و يا مانند عرفا و متصوفه کشکول به دست سرزمين ها را درنوردد. امروز نيز، جريان گردشگري از غرب به شرق، رونق بيش تري دارد و اين ناشي از توسعه و پيشرفت علمي و توان اقتصادي آنهاست؛ چرا که دنياي اسلام هنوز به مرحله رشد کافي نرسيده و خود باوري کامل را در نيافته است.

 

انگيزه هاي جهانگردان مسلمان

گردشگري در تمدن اسلامي، به انگيزه هاي گوناگوني انجام ميپذيرفت و افراد را از خانه و وطن، به سرتاسر جهان ميکشاند و به ترک اقوام و نزديکان تشويق ميکرد که به مهم ترين آنها اشاره ميشود:

1. کسب دانش: علاقه به دانش انسان را به حرکت و هجرت وا ميدارد. آوازه مراکز علمي بزرگ و شخصيتهاي ساکن در شهرهاي گوناگون، اشخاص را به تکاپو و حرکت فرا ميخواند. بسياري از شخصيتهاي فرهيخته علمي کساني هستند که در پي فراگيري دانش به سير و سفر پرداخته اند و اين مهم در تمام رشته هاي علوم اسلامي شواهد و مدارک دارد.

نهضتي که در قرن دوم و سوم هجري براي گردآوري حديث ايجاد شده بود، افراد علاقه مند را وادار ساخت که به گردشگري براي ثبت و اندوختن حديث بپردازند. شيخ صدوق (م:381ه/1002م.) سفر خود را براي گردآوري حديث از رجب سال 339ه/950م تا سال 347ه/985م. ادامه داد. او از قم و ري به مشهد رفت و در شهرهاي نيشابور، مرو، بغداد، کوفه، مکه، فيد، همدان، بلخ، سرخس، ايلاق، سمرقمند و فرغانه به گردآوري حديث پرداخته (15) و کتابهاي مفيدي مانند: من لايحضره الفقيه، عيون الاخبار، علل الشرايع، معاني الاخبار، توحيد، خصال و ثواب الاعمال، با باب بندي و موضوعات ابتکاري را نگاشته است.

ابن عساکر (م:571ه/1176م.) صاحب کتاب گرانسنگ تاريخ دمشق، اهتمام زيادي به کسب حديث داشت. وي، در اين کتاب، شرح حال تمام کساني را که از اول اسلام تا زمان وي به شهر دمشق آمده بودند نگاشته و دو سفر علمي به نقاط مختلف دنياي اسلام داشته است.

سفر اول: نخست به بغداد رفت و در مدرسه نظاميه و ديگر حوزه هاي علميه آن شهر حديث شنيد، فقه و خلاف و نحو آموخت. در سال 521ه/1117م. به مکه رفت و در مکه و مدينه از کسان بسياري حديث شنيد. در بازگشت از مکه 525ه/1131م. در بغداد ماند. در خلال 5 سالي که در بغداد بود از شهرهاي کوفه، موصل، رحبه، ديار بکر و جزيره ديدار کرد و با محدثان وحافظان حديث گفت وشنيد. سپس به دمشق بازگشت و ازدواج کرد.

سفر دوم: ابن عساکر در 529ه/1135م. به قصد خراسان و از راه آذربايجان حرکت کرد. در اين سفر با سمعاني صاحب انساب در مرو ديدار کرد و همراه او به نيشابور و هرات رفت. در اين سفر 4 ساله در نيشابور، مرو، مزار، سرخس، ابيورد، طوس، بسطام، بيهق، دامغان، زنجان، تبريز، ري، اصفهان، حلوان و همدان حديث گفت و شنيد. شمار اساتيد او را درحديث بالغ بر 1300 مرد و بيش از 80 زن نوشته اند. (16)

او کتاب «الاربعين البلدانيه» را در اين سفرنگاشت که چهل حديث در چهل مکان، در چهل موضوع از چهل محدث، شنيده بود.

اين دو نمونه اي از محدثان شيعه و اهل سنت بود که به آن اشارت شد.

براي فراگيري دانش فقه نيز بسياري از فرهيختگان به گردشگري پرداختند و سرزمين هاي گوناگون را در نور ديدند، تا از محضر بزرگان بهره برند. از جمله شافعي بود که هم در عراق و حجاز بوده و هم در مصر به سر برده است. علامه حلي، شهيد اول و ثاني، کراجکي و شيخ بهائي را ميتوان از دانشمندان شيعه به عنوان نمونه معرفي کرد. سفرهاي علماي شيعه سبب آگاهي آنان از آراي فقهاي اهل سنت و ارائه ديدگاههاي نو ميشد؛ از اين روست که ديدگاه هاي علامه حلي و دو شهيد از برجستگي خاصي برخوردار است و فروعهاي بيش تري را مطرح کرده اند.

در دانش عرفان بزرگان صوفيه براي کسب معنويت و بهره بردن از محضر بزرگان به گردشگري ميپرداختند و اين امر در ميان عرفا از ويژگي خاصي برخوردار است. حلاج (م:309ه/922م.) ابن عربي (م:638ه/1241م.) مولوي (م:670ه/1271م.) نسفي (م: 616ه/1219م.) مؤلف المصباح في التصوف و... بارها به سياحت پرداخته اند. آنان افزون بر فراگيري دانش به نشر انديشه خويش در اين سفرها دست ميزدند و مريدان دلباخته اي را با خود همراه ميساختند. (17) در علوم ديگر نيز، اين گردشگري معمول بود پختگي انديشه هاي افرادي مانند: بوعلي و سعدي از سفرهايي نشأت ميگيرد که در آن به تجربه اندوزي پرداخته اند.

2. تبليغ: تبليغ و نشر انديشه اسلامي يکي ديگر از انگيزه هاي گردشگران مسلمان بود. برخي از سفرنامه نويسان انگيزه سفر خويش را نشر احکام ديني دانسته اند.

احمدبن فضلان بن عباس بن راشد، از گردشگراني است که هدف اصلي خويش را تبليغ و آشنا ساختن مردم بلغار با اسلام معرفي کرده است. وي در صفر 309ه/921م. همراه گروهي به عنوان فرستاده خليفه عباسي المقتدر بالله، به جانب بلغارستان حرکت کرد. علت اين ماموريت اين بود که پادشاه بلغار و مردمش در ايام المقتدر، مسلمان شدند و او نماينده اي را نزد خليفه فرستاد و از او خواست کسي را بفرستد تا به آنان نماز و احکام ديني بياموزد. براي آنها مسجد بسازد و منبري نصب کند، تا در تمام شهرها و اقطار مملکت، اسلام را معرفي کنند و خود را از پادشاهان مخالف حفظ کند. (18)

ياقوت حموي مينويسد: از چگونگي اسلام آنها اطلاعي ندارد و فقط اطلاعات وي از رساله ابن فضلان است. (19) ياقوت از اين سفرنامه درمعرفي شهرهاي: خوارزم، باشغرد، بلغار، اتل، روس و خزر، استفاده کرده است. بارتولد: معتقد است ايتخت بلغارها که ابن فضلان به آن جا رفته، نزديک روستاي کنوني بلغاري، واقع در جمهوري خود مختار تاتارستان شوروي سابق است. (20)

از ديگر جهانگردان شيخ احمد قمي است. وي، در سال 922ه/543م. در قم متولد شد و در زمان حکومت صفويه که گروه هايي از طلاب و روحانيون ايراني همراه تجار و گردشگران علاقه مند براي تبليغ و تجارت به سوي ديگر کشورها ميرفتند، شيخ احمد قمي نيز به سيام (تايلند) رفت و ده سال به تبليغ پرداخت و در شهر آيوتايا شهرت زيادي پيدا کرد و شماري را مسلمان کرد و با خانمي از خانواده هاي بزرگ و سرشناس آن جا ازدواج کرد. تبار وي هم اکنون مسلمانان تايلند را تشکيل ميدهند و در سال 1385ه/1965م. سنگ قبر وي مشخص شد و يکي از نوادگان او به نام احمد، همراه با ديگر نوادگانش که شماري بودايي نيز هستند، مقبره اي براي وي ساختند. (21)

به نظر ميرسد که ارتباط دربار صفويه با سيام و منطقه تايلند، زياد بوده است. در سال 1096ه/1685م. محمد ربيع بن محمد ابراهيم به عنوان واقعه نويس همراه با هياتي به سرپرستي محمد حسين بيک به سوي سيام رفت. محمد ربيع سفرنامه خود را به نام «سفينه سليماني » نگاشت و گزارش نسبتاً خوبي ارائه داد. (22)

مسلمانان اندونزي اسلام خود را مرهون دو گردشگرتاجر عرب ايراني نژاد، به نامهاي: عبدالله عريف و برهان الدين شاگرد وي، بودند که از بارزگانان مقيم گجرات هند به شمار ميرفتند. (23)بنابراين، تبليغ اسلامي يکي از انگيزه هاي گردشگران مسلمان و تاجران مؤمن بوده است.

3. آشنايي با جهان: شماري از سياحان مسلمان درصدد بودند با سرزمينهاي مختلف آشنا شوند و از آغاز سفر خويش نيز در پي آگاهي و اطلاع از وضعيت شهرها، آداب و رسوم و شگفتي هاي تاريخي و منطقه اي بودند و در ضمن از فراگيري دانش و آشنايي با دانشمندان بزرگ غافل نبودند. اينان دست آوردهاي سفر خويش را در گزارش رخدادها خلاصه نمي کردند، بلکه با استفاده از آن به نگارش تاريخ و جغرافيا دست ميزدند و يا به روشنگري مسائل علمي ميپرداختند.

4. ماموريت رسمي: گروهي از جهانگردان، سفيران و نمايندگان دولت ها و حکومتهاي ديني بودند که به سرزمين هاي ديگر اعزام ميشدند. آنان در ضمن انجام اموريت خاطرات خود را مينگاشتند و به تشريح وضعيت اجتماعي مردم آن منطقه ها و سرزمين ها و آداب و رسوم آنان ميپرداختند. سفرنامه ابو دلف در يک ماموريت رسمي نگاشته شده است.

در اين راستا،آثار گردشگران مسلمان را ميتوان به 2 دسته کلي «سفرنامه ها» و  «ديگر آثار» تقسيم کرد. گونه دوم آثار را گردشگران مسلمان در هنگام سفر و يا پس از آن در زمينه هاي گوناگون نوشته اند که از جهاتي از سفرنامه ها مهم تر است؛ زيرا موضوع خاصي را تحقيق ميکردند و بر گزارش صرف برتري دارد و داراي نوآوري و نکته هاي شگفت فراواني است و نشان ميدهد که چگونه گردشگري در انتقال دانش ها و آداب و عقائد به مراکز علمي نقش داشته و زمينه و موضوع مباحث جديد را فراهم ميساخته است.

در اين مقاله پيش از «ديگر آثار»، پرداخت به «سفرنامه ها»، را در دستور واکاوي قرار خواهيم داد. به صورت اجمالي اشاره ميشود که اين دسته از آثار گردشگران مسلمان در سه عنوان قابل استخراج و ارائه ميباشد:

1. کتابهاي جغرافيا.

2. کتابهاي تاريخ.

3. کتابهاي آداب و عقائد.

ليکن چنانچه گفته شد به منظور خلاصه نگري و وفورمقاله هااي نگارش شده پيشين در اين حوزه، صرفاً به عنوان سوم (آداب و عقائد) از دسته دوم در کنار گفتار «سفرنامه ها» از دسته اول، خواهيم پرداخت.

 

آداب و عقائد

از ديگر زمينه هايي که گردشگران مسلمان به آن توجه داشته اند بررسي آراء و عقايد و آداب جامعه ها بوده است. بيش تر گردشگران در هنگام سياحت به اين نکته ها توجه داشته اند و عقائد و رسوم مردم جاهاي ديده شده را در کتاب هاي جغرافيا و تاريخ و يا سفرنامه هاي خويش نقل ميکرده اند و به جهت اهتمامي که به اين مهم داشته اند، گاهي گزارش هايي آورده اند که باور آن مشکل است. در مثل ابودلف در سفرنامه خود مطرح ميکند: «در کرمانشاه، بعد از طرح نقشه اي، ساختمان کامل آن ظاهر شد». (24) و ابن بطوطه از آداب و رسوم ويژه مريدان قطب الدين حيدر در تربت حيدريه سخن گفته است. (25) و ابن فضلان به بيان شيوه و آداب غذاخوري پادشاه بلغار پرداخته است. (26)

در جمع گردشگران مسلمان در بخش عقائد، ميتوان از دانشمند بزرگ اسلامي ابوريحان بيروني محمدبن احمد خوارزمي (362-440ه/973-1048م.)، نام برد که با سفر به هند پژوهش هاي گسترده اي درباره عقائد هنديان داشته است که آن را در کتاب «تحقيق ماللهند» آورده است. در اين کتاب پس از نگاه کوتاهي به زندگي هندويان ،عقائد آنان را در گزاره هاي ذيل ارائه داده است.

1. اعتقاد هنديان به خداوند

2. اعتقاد هنديان به موجودات عقلي و حسي

3. سبب فصل و تعلق نفس به ماده

4. احوال ارواح پس از مرگ و رفت و آمد آنها به طور تناسخ در دنيا

5. ذکر مجامع و جايگاههاي پاداش اعمال از جنت و دوزخ

6. چگونگي رهايي از دنيا و نشان دادن راهي که ما را به اين مقصود ميرساند. (27)

بيروني در آثار ديگر خود از جمله «آثار الباقيه » و... به عقائد و آداب ملتهاي گوناگون پرداخته است.

بيروني در منطقه خوارزم در شهر «کاث» به دنيا آمد و بعد از حوادثي که در منطقه وي رخداد، به خراسان روي آورد و از آن جا به طبرستان رفت و از آن جا به گرگان. آثارالباقيه را در سال 391ه/1001م. در گرگان نگاشت، سپس به ميهن خود بازگشت. آن گاه به دربار غزنويان به «غزنين » رفت و در 416ه/1025م. سال فتح سومنات به ديار هند رفت و زبان سانسکريت آموخت و سپس تحقيقات خود را درباره هند منتشر ساخت. (28)

شماري از دانشمندان نيز، در هنگام گردش به خاطر نيازي که در سرزمين ها و اماکن گوناگون احساس ميکردند، به نگارش کتاب هاي عقيدتي پرداخته و از عقائد خويش دفاع ميکردند.

تجريد الاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسي (م 672ه/1274م.) چنين است که دانشمندان شيعه و اهل سنت بر آن شرح و حاشيه نوشته اند.

علامه حلي (726ه/1326م.) از ديگر دانشمندان شيعه است که سفرهايي به جاي هاي گوناگون ايران داشته است. علامه کتاب «کشف اليقين في فضائل اميرالمؤمنين(ع)» را در شهر سلطانيه براي سلطان محمدخدابنده نگاشت (29) و رساله «سعديه » را، که خلاصه اي از اصول و فروع دين است، براي خواجه سعدالدين ساوجي وزير غازان وخدابنده. (30)

و شماري از رساله ها و کتابهاي خود را در پاسخ به شبهه هايي نگاشت که به گونه طبيعي در طول سفر با آن روبه رو شده بود.

 

سفرنامه ها

تمام سفرنامه ها گزارش هاي جغرافيايي دارند و نويسندگان آنها، زمان رسيدن به شهرها را ياد ميکنند و از آداب و رسوم مردم، بناهاي ديده شده و... گزارش ميدهند؛اما در کتابهاي جغرافيا که بر اساس گردشگري نگارش يافته، نويسنده پس از عنوان شهر، به شرح آن ميپردازند و فاصله آن را با شهرهاي ديگر گزارش ميدهد. از آن جا که گردشگران مسلمان بسيارند و سفرنامه هاي فراواني به جاي گذاشته اند ناگزير، به شماري از آنها اشاره ميکنيم و فقط در مواردي به شرح بيش تر ميپردازيم.

1. سفرنامه احمدابن فضلان: وي در زمان المقتدربالله به منطقه بلغار رفت. آغاز سفر او صفر سال 309ه/921م. بوده و در 12محرم 310ه/922. به نزد پادشاه بلغارمي رسد. اين سفرنامه درمجموعه اي از کتابهاي خطي آستان قدس رضوي شناخته شد و پس از انتشار سيد ابوالفضل طباطبايي آن را ترجمه کرده و اين ترجمه تاکنون دوبار انتشار يافته است.

2. سفرنامه ابودلف، مسعربن مهلهل خزرجي ينبوعي: وي در مدينه متولد شد و در سالهاي 331-301ه/942-913م. در دربار شاهزاده ساماني، ناصربن احمدبن اسماعيل به سر برد و در سال 331ه/942م. به هند سفر و از کشمير، کابل، سيستان و مالابار و در سال هاي 331 تا 343ه/942-964م. از شهرهاي مختلف ايران ديدن کرد. (31) سفرنامه وي وجود دارد. او آنچه نزد عوام شهرت داشته در سفرنامه خود آورده است.

3. سفرنامه ابوالقاسم محمدبن حوقل نويسنده کتاب صورة الارض: اين اثر به گونه کتاب هاي مسالک و ممالک است سفرهاي وي نزديک به سي سال طول کشيد. او سفر خود را از مدينه السلام بغداد در روز پنجشنبه هفتم رمضان 331ه/943م. آغاز کرد و در تمام دنياي اسلام به گردش پرداخت و به تعبير خودش براي هر منطقه اي تصوير و شکلي قرارداد که موضع و جايگاه آن مشخص باشد.(32) وي در سال 340ه/951م. اصطخري صاحب المسالک الممالک را ملاقات کرده است. زمان نگارش کتابش را سال 367ه/977م. دانسته اند. (33)

4. سفرنامه حکيم ناصرخسرو قبادياني مروزي (394-481ه/1004-1088م.):اين اثر از مشهورترين سفرنامه ها به زبان فارسي است. ناصرخسرو سفرخود را در 23 شعبان 437ه/1045م. از مرو به جانب سرخس آغاز کرد و در روز سه شنبه 26 جمادي الاخري سال 444ه/1052م. به مدت شش سال و هفت ماه و 22 روز به پايان برد. از شهرهاي ايران، مصر، سوريه، مکه و مدينه، بيت المقدس(34) و ديگر مناطق اسلامي ديدن کرد و گزارش هاي مفيدي از اين ديدارهاي خود به جاي گذاشت.

5. سفرنامه ابوالفتح کراجکي (م 4449ه/1057م.) صاحب کنزالفوائد: وي گزارشهاي متفرقي از آن در کتاب خويش: کنزالفوائد داده که در مقدمه آن اشارت رفته است. ابن ابي طي حلبي، در شرح حال حسن بن بشربن علي بن بشر طرابلسي به آن اشاره کرده است. (35)

5. سفرنامه ابراهيم بن يعقوب طرطوشي (م:478ه/1085م.): سفرنامه وي «الاخبار المستقاة » نام دارد و به فرانسه و آلمان سفر کرده و قزويني از کتاب وي گزارش داده است. (36)

6. سفرنامه ابوالقاسم، احمدبن سليمان بن خلف تحبيبي اندلسي(493ه/1100م.). (37)

7. سفرنامه محمدبن رشد مالکي (520 595ه/1200م.) (38)

8. سفرنامه ابن جبير ابوالحسن محمدبن جبيراندلسي (540-614ه/1145-1218م.) که در تاريخ 578ه/1183م. نگاشته شده و به تازگي ترجمه آن را آستان قدس رضوي منتشر کرده است.

9.سفرناممه محمدبن علي بن محمد انصاري به نام «عيون الاخبار» وي در اين اثر، سفر خود را به سراسر سوريه، فلسطين و مصر در سالهاي 585 ه/1142م. شرح کرده است. (39) وي در اسيوط مصر به مدت بيست سال قاضي بود و در سال 600ه/1204م. در همان جا درگذشت. (40)

10. سفرنامه شيخ ابوالحسن علي بن ابي بکر هروي به نام «الاشارات الي معرفة الزيارات». اين کتاب گزارش مختصري است از مکان هاي زيارتي که شيخ هروي بازديد کرده و اظهار ميدارد که بسياري از آنچه که گذشتگان گفته اند از بين رفته است. او به شهرهاي شام، عراق، خراسان، مغرب، يمن و شهرهاي فرنگ و مصر و روم سفر کرده است. پادشاه فرنگ از او خواسته که در ديار وي بماند، ولي شيخ هروي نپذيرفته است او از زاهداني است که بدون سرمايه و زاد و توشه به سياحت پرداخته است و در سال 611ه/1215م. چشم از جهان فرو بسته است. (41)

11. سفرنامه نباتي (42) (م:636ه/1239م.).

12. سفرنامه ابومحمد عبدري (م:688ه/1289م.) اهل والنسيا که از سفر خود به سراسر آفريقاي شمالي گزارشي نوشته است. او در سفر زيارتي خود به مکه و در بازگشت از اين مسير در گذشته است.(43)

13. سفرنامه هاي طيبي (44) (م:698ه/1299.).

14. سفرنامه تجاني (45) (م 708ه/1308م.).

15. سفرنامه محمدبن عمر بن محمدبن رشيد فهري سبتي ادريسي (657-721ه/1259 1321م.) وي در سبته چشم به جهان گشود. (46) وواعظ مسجد اعظم غرناطه بود. وي در سال 683ه/1283م.سفري به مصر و شام و حرمين شريفين داشت و سفرنامه خود را «مل ء العيبة فيما جمع بطول الغيبة في الرحلة الي مکة وطيبة» نام نهاد. (47) اين کتاب در شش جلد تنظيم شده بود که ابن حجر به آن دست يافته و از آن بهره برده است.

16. سفرنامه شرف الدين ابوعبدالله محمدبن عبدالله بن محمدبن ابراهيم لواتي طنجي، معروف به ابن بطوطه (703-777ه/1303-1376م.) با نام «تحفة النظار في غرائب الامصار و عجائب الاسفار» از سفرنامه هاي معروف و مفصلي است که گزارش هايي درباره جهان دارد. او، سفرخود را در روز پنجشنبه دوم رجب 725ه/چهارم ژوئن 1325م. در بيست و دوسالگي از طنجه در مراکش آغاز کرد (48)و اين سفرحدود سي سال طول کشيد و آن گاه به مراکش بازگشت. (49)

17. سفرنامه عبدالرحمن ابن خلدون (م:808ه/1405م) صاحب مقدمه والعبر، از اندلس تا سمرقند بوده است. (50)

18. سفرنامه تقي الدين ابوعمرو عثمان بن عبدالرحمن معروف به ابن الصلاح شهرزوري (م:843ه/1440م.) که به شرق سفرنموده و در آن نکته هاي مهم و سودمندي است. (51)

19. عبدالرزاق کمال الدين بن اسحاق سمرقند (816-887ه/1413-1482م.) در هرات به دنيا آمد و در همان جا درگذشت. وي به عنوان سفير به هندوستان رفت و پس از سه سال اقامت در شرق، کتاب «مطلع السعدين و مجمع البحرين » را نگاشت و در آن يافته هاي سفر خويش را گزارش داد. (52)

20. سفرنامه جلال الدين سيوطي (م:901ه/1496م.) به فيوم، مکه و دمياطه. (53)

21. سفرنامه بدرالدين محمدبن رضي الدين غزي (م:984ه/1576م.) به منطقه روم که تقي الدين سبکي در طبقاتش از آن بسيار نقل ميکند. (54)

سفرنامه هاي عصر صفوي

با تشکيل دولت صفويه (907-1148ه/1502-1736م.) ورود گردشگران فرنگي به حوزه جهان اسلام فراوان شد؛ چرا که غرب به پيشرفتهايي دست يافته بود و دنبال منابع درآمد ميگشت. در اين روزگار مسلمانان نيز سفرهاي گوناگوني را به ديگر مناطق اسلامي داشته اند. ويژگي سفرنامه ها اين دوران محدود بودن آنها به حج و يا برخي سرزمينهاي اسلامي است. با تشکيل حکومتي شيعي در ايران علماي جبل عامل به اين کشور هجرت کرده و گروهي از آنان سفرنامه هايي در اين باره نگاشته اند. ديگر سفرنامه مربوط به سفر به هند، مکه و مدينه است و از آن جا که از اين زمان به بعد، سفرنامه ها زياد شده فقط به برخي از آنها اشاره ميشود:

22. سفرنامه شيخ عزالدين حسين بن عبد الصمد الحارثي (م:984ه/ 1576) پدر شيخ بهائي که از جبل عامل به ايران آمده و مدتي قاضي شهر هرات بوده و در هجر بحرين از دنيا رفته است. (55)

23. سفرنامه شيخ محمدبن علي بن محمد حرعاملي عموي صاحب وسائل که در سال 1081ه/1670م. در گذشته است. (56)

24. سفرنامه سيد عليخان مدني شيرازي (م:1120ه/1707م) صاحب رياض السالکين شرح صحيفه سجاديه که در سال 1075ه/1761م. آن را نگاشته و گزارشهاي سفر خود را به هند همراه با نکته هاي ادبي ارائه کرده است، به نام: «سلوة الغريب و اسوة الاديب ». (57)

25. سفرنامه ميرعبدالطيف خان شوشتري از 1190 تا 1216ه/1776-1801م. به نام «تحفة العام » که گزارش هايي از نواحي جنوبي ايران، شوش، عراق و هند آورده است.

سفرنامه هاي شعري

از قرن دهم به بعد شيوه خاصي در نگارش سفرنامه ها رايج گرديد. شماري از کساني که به گردشگري پرداخته بودند، شرح سفر خويش را در شعر ارائه دادند که به نمونه هايي از آن اشاره ميکنيم.

1. شيخ نجيب الدين علي بن محمدبن مکي، شاگرد صاحب معالم (م:1011ه/1603م.) و شارح اثني عشريه. وي در هنگام سفر به شهرهاي يمن، حجاز، ايران، هندو عراق، خاطرات خويش را در قالب شعر ميسروده که اشعار سفرنامه او به حدود 2500 بيت ميرسد. (58)

2. رحلة الشتاء والصيف، عنوان سفرنامه سيد مهدي بن علي بحراني (م:1243ه/1827م.) به کاظمين است که آن را به نظم درآورده است. او سه سفرنامه ديگر نيز دارد:

الف. سفر به ناجيه

ب. سفر به حيره

ج. سفر به کوفه

3. سفرنامه حبيب بن طالب بغدادي، ساکن جبل عامل که طي اشعاري در سال 1263ه/1847م. نگاشته است. (59)

4. سفرنامه حج فقيه دانشمند حاج محمدبن حسن بن حاج محمد صالح (م:1336ه/1918م.) در هزار بيت. (60)

سفرنامه هاي زيادي از دوران قاجار به شهرهاي فرنگ به جاي مانده که ياد کرد آنها را لازم نمي دانيم.

غرب رفتگان عصر صفوي

بيش تر سفرنامه هايي که در عصر صفوي ياد کرده اند، از دانشمندان و علماء است که سفرهاي محدودي داشته اند. با توجه به اين که در آن زمان بسياري از گردشگران غربي به ايران ميآمدند که برابر گزارشي از 147 سفرنامه گردشگران فرانسوي در نيمه دوم سده هفده پنجاه ودو دوره آن درباره ايران بوده (61) . گزارش کم تري از سفر گردشگران ايراني به غرب ديده ميشود. آيا ارتباط بين ايران و اروپا در عصر صفوي يک سويه بوده است؟ آيا کساني که در سفرهاي رسمي شرکت ميکردند گزارشي از سفر خود ارائه نکرده اند؟ متاسفانه بايد پذيرفت از گزارش سفرهاي نمايندگان دولت ايران به غرب که شامل هلند، آلمان، انگليس، پرتغال و حتي روسيه ميشود، گزارش هاي پراکنده اي در دست است و برابر نظر شماري از صاحب نظران، سفرنامه اي وجود ندارد به دو علت:

1. شماري از کساني که به دنياي غرب و اروپا گام نهاده اند و ميتوانسته اند با گزارش پيشرفت هاي اروپا مردم ايران را از آن آگاه کنند، پس از بازگشت به ايران دچار مرگ ناگهاني شدند؛ زيرا از نظر دستگاه حکومتي مأموريت خويش را به درستي انجام نداده بودند. از جمله دنگيتربيک روملو بود که در سال 1021ه/1612م. به دربار فيليپ سوم پادشاه اسپانيا و پرتغال رفته بود. به محض ورود به ايران به فرمان شاه عباس مثله و به دار آويخته شد. و نقدعلي بيک که در سال 1036ه/1629م. به دربار انگلستان رفته بود، از ترس کيفر شاه در مسير ازگشت خودکشي کرد و شاه عباس از اين کار او خيلي خوشحال شد و گفت اگر چنين نمي کرد:

«بدن او را به شمار روزهاي سال تکه تکه ميکردم و آن را در بازار ميسوزاندم.» (62)

از اين روي، به نظر ميرسد در زمان ارتباط گسترده ايران با دنياي غرب، شاهان مستبد با سفيران خود به شايستگي رفتار نمي کردند، تا کسي جرات کند و يا فرصت داشته باشد سفرنامه بنويسد و اوضاع آن مناطق را گزارش دهد.

2. شماري از ماموران ايران، در روزگار صفوي پس از سفر به اروپا، دين خود را تغيير ميدادند و از بازگشت به ايران خودداري ميورزيدند، از جمله: امامقلي سلطان حق وردي و اوروج بيک بيات به سال 1011/1602م. در اسپانيا دست از عقائد تشيع خود برداشت و کيش کاتوليک را انتخاب کرد. از وي گزارشهايي درباره سفرش به اروپا به جاي مانده که به نام پادشاه اسپانيا نگاشته است. (63)

به نظر ميرسد اين دو عامل که دور نيست با توطئه پنهاني ماموران غربي بوده، در ناکامي اين سفرها مؤثر بوده است.

لازم به يادآوري است که شماري از مسيحيان نيز، در آن زمان درايران مسلمان شدند. (64)

گردشگران  غرب

در آن زمان که تمدن اسلام شکوفا و پررونق بود گزارشي از گردشگران غرب درمحدوده جهان اسلام ثبت نشده است؛ زيرا غربيان در دوران توحش قرون وسطايي به سر ميبردند و دانشمندان غيرمسلماني که در محدوده امپراتوري اسلامي بودند، جذب دستگاه خلافت و حکومت ميشدند. بسياري از شخصيتها و خاندان هاي مؤثر و داراي موقعيت در اسلام، سابقه علمي غير اسلامي دارند. گروهي از آنان پس از ورود به حوزه خلافت اسلامي مسلمان ميشدند و يا فرزندان آنان اسلام را انتخاب ميکردند. خاندان برامکه، پدر ابن خردادبه، خاندان نوبخت و خاندانهاي با نفوذ ديگر از جمله اينان بودند. حتي افرادي مانند ابن مقفع که به نظر ميرسد اسلام را نيز نپذيرفته بودند، در دارالترجمه خلافت به کار ميپرداختند و اشخاصي مانند ابن ميمون که يهودي بود، تمام کتابهاي خويش را به عربي نگاشت و جزو دانشمندان جهان اسلام به شمار ميآيد. (65)

و اين نشانه عظمت تمدن است که ميتواند نيروهاي گوناگون را با عقائد مختلف جذب کند. از اين روست که ما تا قرن ششم هجري گزارشي دقيق از گردشگران غربي در حوزه اسلام نمي يابيم، گرچه به نظرمي رسد افرادي از کشورهاي غيرمسلمان اروپا به اندلس سفرکرده و به سير و سياحت ميپرداخته اند. سفر گردشگران اروپايي غيرمسلمان به سرزمينهاي اسلامي در آغاز جنبه پژوهشي داشته است و افراد به خاطر آگاهي از وضعيت اقليتهاي مذهبي و مراکز مربوط به آنها به گردشگري در دنياي اسلام پرداخته اند؛ اما به مرور که دنياي غرب رو به رشد علمي و اقتصادي نهاد و جهان اسلام به رکود گراييد، با هجوم گردشگران غربي به جهان اسلام روبه رو ميشويم.

 

هدفهاي گردشگران غرب

گردشگران غرب، به ظاهر هدف خود را ديدار از کشورهايي معرفي ميکردند که داراي سابقه تمدن کهن هستند و اظهار ميکردند که ميخواهند با دانش، فرهنگ و آداب اين ملل متمدن آشنا شوند؛ اما در واقع هدف ها و انگيزه هاي ديگري را نيز دنبال ميکرده اند که مهم ترين آنها عبارتند از:

1. تبليغات مذهبي.

2. بهره وري سياسي.

3. کسب منافع تجاري و امتيازات اقتصادي.

4. فراهم آوردن زمينه لازم اجتماعي و سياسي براي صدور فرهنگ و کالاهاي خود. (66)

براي آگاهي از انگيزه هاي مذهبي آنان توجه به اين نکته کافي است که نخستين دستگاه چاپ که به سال 1048ه/1638م. به ايران آورده شد، از آن ارامنه بود و نخستين کتابي که چاپ کردند، کتاب مقدسي از آنان بود. (67) يعني دنياي مسيحيت براي پيشرفت کار خويش از ابزار پيشرفته سود ميبردند. در حالي که نخستين چاپخانه دولتي ايران پس از سال 1234ه/1819م. توسط ميرزا صالح در تبريز به کار گرفته شد. (68)

بايد توجه داشت که مأموريت گردشگران غربي ويژه موارد بالا نبود بلکه در موارد بسياري آنها به خاطر مأموريت هاي ويژه به کشورهاي اسلامي سفر ميکردند. ايجاد مذهب وهابيت در ميان اهل سنت و بهائيت در بين شيعيان از اين گونه است.

 

گروههاي گردشگر غربي

از هدفهاي آنان که بگذريم، سفر اروپاييان به جهان اسلام، به دليلها و علاقه هاي گوناگون و در شکل هيأت هاي جورواجور انجام ميپذيرفت.

1. تجار: شماري از گردشگران تجار بودند، از اين روي مخارج سفر، کارهاي دستي و کالا براي آنان اهميت بيش تر داشته و در گزارش هاي خويش توجه به مسائل اقتصادي داشته اند. گروهي از اين تاجران، توجه ويژه اي به اقليت هاي مذهبي در جاي جاي سرزمين هاي اسلامي داشته و آمار دقيقي از آنها ارائه دادهاند.

2. فرستادگان رسمي: توجه و دقت اين گروه بيش تر به تشريفات رسمي بوده است و درباره شهر سازي، شرايط سفر و آداب و رسوم کشور مطالبي نگاشته اند و گاهي، با آنچه در کشور خود ديده بودند، مقايسه ميکنند. گردشگران آلماني از اين دسته اند.

3. نجبا و دانشمندان: اينان به خاطر ماجراجويي، تفريح و يا تحقيق، به شرق مسافرت ميکردند. بيش تر گزارش ها و آگاهي هاي جغرافيايي، علوم تاريخي، هنر، تشريح رسوم و مذاهب و قبايل و زبان ايران در عصر صفوي و زمانهاي ديگر از تلاش اينان سرچشمه ميگيرد.

4. هيأتهاي مذهبي: شماري از گردشگران را هيأت هاي مذهبي تشکيل ميدادند که نوشته هاي آنها درباره تجارت، ساختار اقتصادي کشور و مذاهب سرزمين اسلام است و بررسي ابزاري که براي گسترش تلاشهاي آنها لازم است.

5. نيروهاي متخصص: شماري از گردشگران را نيروهاي متخصص و گاه آشنا به امور نظامي تشکيل ميدادند. همين تخصص ها آنها را به قلب دربارها ميبرد و دور نيست که اين دسته هدفهاي سياسي پنهاني نيز در سر داشتند.

اينک به گزارشي از سفر گردشگران غرب به جهان اسلام و بويژه ايران ميپردازيم، تا سير فراز و فرود گردشگري و رمز آن نيز که در پيوند با تمدن و پيشرفت است، روشن گردد و با توجه به اين که منابع ما بيش تر مربوط به ايران است، نام کساني آورده ميشود که به ايران آمده اند و ممکن است گردشگري در ديگر مناطق اسلامي نيز داشته باشند.

 

نخستين گردشگران غرب در دوره اسلامي

نخستين گردشگران غربي که در دوران تمدن اسلامي، به ايران و کشورهاي اسلامي سفر کرده، بنيامين بن جناح، از اهالي تودلاي اسپانياست. وي در بين سالهاي 560 تا 569ه/1165-1174م. در شرق به سير و سياحت پرداخته است. او، مردي تاجر پيشه از يهودان اندلس بوده است. او دوست داشته در شهرهاي عالم سير کند و در هر شهري با برادران يهودي خود و اوضاع آنان آشنا گردد. بنيامين سفر خود را از بارسلون آغاز کرده و عراق را در زمان خليفه عباسي المستنجد بالله (خلافت 555-566ه/1160-1170م. ) ديده بوده است جالب اين است درگزارشي که از قدس دارد، تنها يک يهودي در آن شهر سکونت داشته است. (69)

ديدار او از ايران به روزگار حکومت سلجوقيان بوده است او ضمن ديدار با جوامع کليمي به کار تجارت نيز، ميپرداخته است. بنيامين پس از ديدار از شوش و چند شهر ديگر در غرب ايران، به هندوستان ميرود. او نخستين گردشگر غربي است که بعد از دوران باستان درباره منطقه خليج فارس مطالبي از خود به جاي گذاشته است. بنيامين درباره شهر همدان ومعبدي که در آن استر و مردخاي مدفون است، توضيحاتي ارائه داده است. (70)

در رديف وي ميتوان از خاخام موسي پتاچياد، ياد کنيم که در فاصله سالهاي 576-582ه/ 1181-1187م. از زادگاه خود شهر پراگ چکسلواکي، سفر را آغاز کرده و از راه لهستان و روسيه به غرب ايران سفر آمده و درباره آرامگاه حضرت دانيال نبي و شوش گزارشي ارائه کرده است. (71)

 

گردشگران خارجي از قرن هفتم به بعد

حضور گردشگران غربي در منطقه اسلامي و ايران، گذشته از هدف هاي استعماري، به پيشينه تمدن کهن و اسلامي بستگي دارد. در اين جا مناسب است فهرست مختصري از گردشگراني که در قرن هفتم تا قرن دوازدهم به ايران آمده اند ارائه دهيم تا کساني که بخواهند در اين برهه تاريخي به تحقيق بيش تر بپردازند به آن مراجعه کند.

1. مارکوپولو، گردشگر و جهانگرد معروف ونيزي در سال 669ه/1271م. با پدر و عموي خود از شهرهاي ايران مانند تبريز، سلطانيه، ساوه و کاشان ديدن کرده است. (72)

2. حيواني دمونته کورنيو، در سالهاي 688-692ه/1289-1293م. مقارن با آخرين سالهاي سلطنت ارغون به ايران آمده است.

3. ايکولده دامونته کروچه، قبل از سال 690ه/1291م. به سفر پرداخته است.

4. او دوريکو داپور دنون، مابين سالهاي 716-718ه/1316-1318م. به روزگار فرمانروايي سلطان ابوسعيد خان بهادر، آخرين فرمانرواي سلسله ايلخانان بزرگ مغول به ايران سفر داشته است.

5. فريرجوردانوس، سياح ديگري است که مابين سالهاي 721-731ه/ 1321-1331م. به ايران سفر داشته است.

6. جيواني دامار يونولي، نيز در فاصله سالهاي 748-754ه/1347-1353م. در دوران حکومت ايلخانان کوچک از ايران ديدن کرده است. (73)

7. سفرنامه کلاويخو، سفير پادشاه اسپانيا در دربار تيمور نوشته سال 806-809ه/1403-1406م. وي از اسپانيا به ايران آمده و از شمال غربي تا اقصي ناحيه شمال شرقي ايران را پيموده و از اوضاع اجتماعي، اداري و سياسي ايران را در دوران تيمور گزارش داده است. (74) اين سفرنامه، توسط مسعود رجب نيا، ترجمه شده است.

8. سفرنامه آمبروسيوکنتاريني که از سوي دولت ايتاليا و در جهت خدمت به مسيحيت و پيشرفت آن به دربار اوزن حسن، از پادشاهان آق قويونلو ميآيد و او را تشويق ميکند با دولت عثماني بجنگد و پس از آن ايران را ترک ميکند و گزارش سفرخود را که از 1473 تا 1477م/877 تا 881ه. طول کشيده است در سفرنامه خود ميآورد. (75)

9. سفرنامه ونيزيان در ايران، نوشته پنج سوداگر ونيزي در زمان آق قويونلوها (اوزن حسن)، ترجمه منوچهر اميري.

 

گردشگران غربي عصر صفوي

عصر صفويه دوران درخشاني از تمدن اسلامي، پس از حمله مغول است. آثار به جاي مانده از آن زمان بسيار است، و با اين که برخي از آثار دوران صفويه را کارگزاران ناشايست قاجار از بين بردند. آوازه امپراتوري دولت ايران، و مقابله آن با دولت عثماني سبب شد که دولت هاي اروپايي به آن توجه خاص داشته باشند و بيش تر دولت هاي مطرح اروپا، سفير و يا نماينده به ايران اعزام کنند و گروهي نيز براي تجارت، که در آن زمان در ايران رونق داشت، به اين کشور سفر کرده اند. و بيش ترين سفرهاي اروپاييان مربوط به اين عصر است که از دوران طلايي تمدن اسلامي است. البته شماري از اينان که سفرنامه نگاشته اند سفير و يا مبلغ مذهبي بودهاند:

1. وينچنتود الساندري: از فرستادگان ونيزي بود که در سالهاي 982-977ه/ 1574-1571م. در ايران به سر ميبرده است گزارش او شرح کاملي از دربار شاه طهماسب اول است. اطلاعات جالبي درباره نواحي و ممالک ايران، محصولات، خلق و خوي مردم، شخص شاه، وضع حکومت و دربار، چگونگي آداب و عادات و رسوم حاکم بر ايران، شيوه اداره دستگاه دادگستري و حکومت ايران در اختيار ميگذارد.

2. ژرژتکناندرفن گابل: شاه عباس کبير در سال 1007ه/1599م. آنتوني شرلي را همراه با يکي از درباريان خود به نام حسينعلي بيک به سفارتي مامور کرد.

تکناندر در گزارش خود ضمن توصيف مراسم بارعام و تشريفات دربار، به ذکر انگيزه هاي دشمني ايران با ترکان ميپردازد.

3. سفرنامه پيترودلاواله: وي از 4 ژانويه 1617 تا ژانويه 1623م/1026 1032ه. در ايران بوده است و پس از آن به هند ميرود و در سال 1035ه/ 1626م. به ايتاليا باز ميگردد.

4. دن گارسيا دسيلوا فيگوئروا: به عنوان سفير فيليپ سوم پادشاه اسپانيا در سال 1598/ 1621م. به دربار شاه عباس اول آمده و اقامت او در دربار ايران دو سال به درازا کشيده است.

5. آدام اولئاريوس: در سال 1053ه/1643م. از هامبورگ حرکت ميکند و بعد از سفر به روسيه به ايران ميآيد دفتر چهارم سفرنامه وي مربوط به ايران است.

6. ژان شاردن: گردشگران فرانسوي است که در سال 1075ه/1664م. گذري به ايران داشته و در زمان شاه عباس دوم به ايران آمده و شش سال در اصفهان مانده و به سال 1670م/1081ه. به پاريس بازگشته است. سپس باجواهرات گرانبها به اصفهان آمده و سه سال اقامت گزيده و سال 1088ه/1677م. به اروپا بازگشته است. ترجمه جديدي از سفرنامه وي توسط اقبال يغمائي انجام گرفته است.

7. ژان باتيست تاورنيه: از بزرگترين سياحان قرن هفدهم ميلادي است. وي بين سالهاي 1041-1079ه/1634-1668م. شش سفر به مشرق داشته و در تمام آنها به ايران سفر نموده است.

8. انگلبرت کمپفر: پزشک و دانشمندي بوده که با فرستادگان سوتوي در سال 1683م. عازم دربار شاه سليمان شده است. هيات همراه او در 29 مارس 1984م/1085ه. به اصفهان رسيده اند. اين سفرنامه توسط کيکاووس جهانداري ترجمه شده است.

9. سفرنامه سانسون: وي مبلغي مسيحي بوده که در زمان شاه سليمان صفوي حکومت (1077-1105ه/1666-1694م.) براي ترويج دين مسيح به ايران آمده است. او، به اقتضاء شغلش گزارشهاي جالبي از موقعيت و مناصب روحانيون ايران ارائه داده است. گفتني است در اين مقطع زماني و پس از آن حضور سياحان اروپائي که برخي افسر نيز بوده اند، بيش تر ميشود که گزارش آن از محدوده اين مقال خارج است.

 

جمع بندي؛ بايد ها و نبايدها

از آنچه گذشت نتيجه ها و فايده هاي گوناگوني در قالب بايدها و نبايدها به دست ميآيد که قابل ارائه است:

1. پيوندي ژرف ميان تمدن و گردشگري است. گردشگري را ميتوان از شاخصه هاي توسعه و تمدن دانست. کشورهايي که از رشد بالايي برخوردارند، گردشگران بيش تري دارند و ملتي که در ضعف و فقر به سر ميبرد گردشگران کم تري دارد. لذا توجه به بايسته هاي گردشگري اسلامي ضمن احياي تمدن نوين اسلامي کارکرد اقتصادي خواهد داشت.

2. گردشگري نقش زيادي در انتقال دانش ها و فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي دارد. چنانچه ملتي خودباخته باشد، از فرهنگ بيگانگان متاثر ميشود؛ اما اگر خود از فرهنگ پرمايه و سرشاري برخوردار باشد و به خودباوري رسيده باشد، ميتواند ديگران را تحت تاثير قرار دهد. لذا فرهنگ غني و تمدن نوين ذاتي اسلام ناب محمدي(ص) ميتواند تأثيرگذار جهاني باشد.

3. لازمه رشد صنعت گردشگري در کشورهايي که جاذبه هاي سياحتي دارند، ثبات و امنيت است. براي جذب گردشگر، لازم است بستري آرام و مطمئن فراهم شود و بر آن تاکيد و تبليغ گردد. ديده شد که در دوران ناامني، گردشگران کم تري به مقاصد مربوطه سفر کرده اند. در اين راستا هم افزايي امنيتي بين کشورهاي اسلامي به منظور توسعه گردشگري اسلامي بيش از پيش ضرورت مييابد.

4. گردشگران مسلمان، به طور کلي در سفرهاي خود انگيزه هاي مثبت داشته اند و براي کسب دانش و تعالي آن تلاش ميورزيده اند. در برابر شماري از گردشگران غرب هدفهاي سياسي را دنبال ميکرده اند و در جهت ايجاد اختلاف و تفرقه ميان مسلمانان تلاش داشته اند؛ از اين روي، امروزه نبايد از هدفهاي سياسي آنان غافل بود. اين امر در سايه وحدت مسلمين در قالب نظام نامه ها و راهبرهاي مشترک ميتواند به عامل توسعه و احياي گردشگري اسلامي با حفظ هويت هاي سياسي بيانجامد.

5. فقيهان و دانشمنداني که به گردشگري پرداخته اند، ديدگاه ها ي آنان از ژرفا و پختگي بيش تري برخوردار است و با شبهه هاي مخالفان و پاسخ آنها آشنايي بيش تري دارند. ضرورت اين امر براي اهل دانش و معرفت در سطح هاي آکادميک و حوزوي روشن و پرواضح است؛ لذا نيازمند کاربردي سازي است.

 

بحث و نتيجه گيري

در اين مقاله تلاش شد روشن شود که تا چه اندازه گردشگري اسلامي و مؤلفه هاي آن در ايجاد تمدن نوين اسلامي اهميت دارد. بديهي است گردشگري صرف، هدف و مقصود نيست، بلکه وسيله و راهبرد است؛ از اين رو بايد فضاي گفتماني و ترويجي براي اشاعه ي آن در جامعه هدف مهيا شود و علاوه بر انديشمندان، دولتمردان اسلامي نيز براي تحقق آن در سطح جوامع بکوشند. بنابراين گردشگري در تمدن اسلامي تجلي آيات و در عرصه عملي جهت ساز زندگي انسان بود اما امروزه چنين ديدي از گردشگري بنا به تقليد از مباني نظري غرب و «فقدان اهتمام مسلمانان در تدوين مکتب نظري گردشگري اسلامي» دچار دگرگوني و تحول شده است. به عبارت گوياتر، فقدان نظام نامه نظري يا راهبرد آفريني گردشگري در تمدن اسلامي و غرب زدگي گردشگري ما ظرف يکصد سال گذشته، گردشگري را از هويت معنايي و معنوي خويش دور ساخته و گاه به ضد آن تبديل کرده است. بايد اقرار کنيم همچنان که در علوم، نظام آموزشي خويش را به تقليد از غربيان آراستيم در گردشگري نيز در چنبره همان نظام افتاديم و گردشگري اسلامي مغفول ماند.

حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران در نطق انديشمندانه خود در جمع حضار کنگره عظيم حج عنوان کردند: تمدن نوين اسلامي در راه است... به هر تقدير، ان شاءالله شاهد تحقق وعده الهي و تشکيل تمدن نوين اسلامي در سراسر دنيا خواهيم بود: «من با اطمينان کامل ميگويم:اين هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده الهي يعني پيروزي حق بر باطل و بازسازي امت قرآن و تمدن نوين اسلامي در راه است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيمَکِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يعْبُدُونَني‏ لا يشْرِکُونَ بي‏ شَيئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون». (76)

بديهي است براي انجام هر کار،  بايد اول باور پيدا کنيم که اين کار ميتواند انجام شود. لذا باورداشتن به امکان تحقق مسائل، در حقيقت جاده را براي راه حل هاي خلاق و کاربردي هموار ميسازد.

از اين روي باور اينکه ميتوان تمدن نويني در جهان اسلام بر پايه ي گردشگري اسلامي و مذهبي ايجاد نمود مسير حرکت را روشن و هموار خواهد ساخت. اهالي فن، کارشناسان، پژوهشگران و دست آخر مجريان و کارگزاران به ظرفيت عظيمي که در درون گردشگري اسلامي - اجتماعي امروز نهفته است، بپردازند. چرا که اين ظرفيت در صورت جاري شدن در مسير اصيل خود، فارغ از بسياري مسائل ريز و درشت و پيچيده پيراموني امروز، با يک روند شتابنده، شکوفايي تمدن نوين اسلامي را رقم خواهد زد؛ ان شاءالله.

 

 

پي نوشتها:

 

1. «تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري » آدم متز، ترجمه: عليرضا ذکاوتي قراگزلو، 160/9، اميرکبير، تهران.

2. «تاريخ تمدن»، ويل دورانت، ج 1/4، انتشارات علمي، فرهنگي، وي درباره وحدت مينويسد:

«شايد لازم باشد که درميان مردم در عقايد اساسي و ايمان به غيب و به چيزي که کمال مطلوب است وحدتي ايجاد شود، چه در اين صورت پيروي از اصول اخلاقي از مرحله سنجش ميان نفع و ضرر کار، تجاوز ميکند و به مرحله عبادت در ميآيد.»

3. سوره «عنکبوت»، آيه 20; «روم »، آيه 42؛ «نحل»، آيه 36؛ «نمل»، آيه 69؛ «انعام »، آيه 11؛ «آل عمران»، آيه 137.

4. سوره «يوسف»، آيه 109; »روم»، آيه 9; «فاطر»، آيه 44؛ «غافر»، آيه 21، 82؛ «محمد»، آيه 10.

5. سوره «حج»، آيه 46.

6. سوره «آل عمران»، آيه 137.

7. «کشف الظنون»، ج 46/.

8. «مسالک و ممالک»، ابن خردادبه، ترجمه دکتر حسين قره چانلو82/، نشر نو، تهران.

9. همان مدرک 139/.

10. «تاريخ تمدن» دکتر شريعتي، ج 1/56; مجموعه آثار11/.

11. «دائرة المعارف بزرگ اسلامي»ج 4/5.

12. «نهاد آموزش اسلامي»، دکتر منيرالدين احمد، ترجمه محمد حسين ساکت 19/، آستان قدس رضوي.

13. مجله «پيام يونسکو» شماره 259/37.

14. «الذريعه»، آقا بزرگ تهراني، ج 10/165، دار الاضواء.

15. «معاني الاخبار»، شيخ صدوق 9/، مقدمه رباني شيرازي 19/ 25.

16. «دائرة المعارف بزرگ اسلامي»، ج 4/294 292.

17. «تاريخ التراث العربي»، فواد سزگين، ج 4 في العقائدوالتصرف 137/، 138، کتابخانه آيت الله مرعشي، قم.

18. «سفرنامه ابن فضلان»، ترجمه سيد ابوالفضل طباطبائي، چاپ دوم انتشارات شرق، تهران.

19. «معجم البلدان»، ياقوت حموي، ج 160/486، دار احياء التراث العربي.

20. «دائرة المعارف بزرگ اسلامي»، ج 4/403.

21. مجله «نامه فرهنگ»، شماره 9/163، 166.

22. «نخستين روياروييهاي انديشه گران ايران با دو رويه تمدن بورژوازي غرب»، دکتر عبدالهادي حائري 164/، اميرکبير، تهران.

23. «جهان اسلام»، مرتضي اسعدي، ج 1/285.

24. «سيري در سفرنامه ها» فواد فاروقي 23/، مؤسسه مطبوعاتي عطائي.

25. «سفرنامه ابن بطوطه»، ترجمه علي موحد، ج 1/441، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي.

26. «سفرنامه ابن فضلان»82/.

27. «تحقيق ماللهند»، ابوريحان بيروني، ترجمه قسمت فلسفه، اکبر دانا سرشت 7/، انتشارات ابن سينا.

28. «دائرة المعارف تشيع»، ج 2/576 575؛«خدمات مسلمانان به جغرافيا»42/.

29. «ارشادالاذهان» ج 1/99، مؤسسه نشر اسلامي، قم.

30. همان مدرک 92/.

31. «خدمات مسلمانان به جغرافيا»36/.

32. «صورة الارض» ابوالقاسم بن حوقل نصيبي،3/، دار صادر، بيروت.

33. «خدمات مسلمانان به جغرافيا»38/.

34. «سفرنامه ناصر خسرو»، با تصحيح و تعليق دکترمحمد دبيرسياقي/پانزده، کتابفروشي زوار.

35. «الذريعه»، ج 10/165.

36. «دائرة المعارف الاسلاميه»، ج 7/22، 25.

37. «معجم المؤلفين»، عمررضا کحاله، ج 1/237; «کشف الظنون» ج 1/836.

38. «کشف الظنون»، ج 1/835.

39. «خدمات مسلمانان به جغرافيا»56/.

40. «معجم المؤلفين» ج 11/59.

41. «کشف الظنون» ج 1/96; «موسوعة العتبات» قسم المکه، ج 2/147، مؤسسه اعلمي بيروت؛ «دائرة المعارف الاسلاميه»، ج 7/30.

42. «دائرة المعارف الاسلاميه»، ج 7/30.

43.همان مدرک 30/.

44. همان مدرک 30/.

45. همان مدرک 30/.

46. «الاعلام » ، زرکلي، ج 6/314.

47. «کشف الظنون» ج 1/836.

48. «سفرنامه ابن بطوطه »، ترجمه، محمد علي موحد ج 1/6، سازمان انتشارات علمي و فرهنگي.

49. «خدمات مسلمانان به جغرافيا»50/.

50. «کشف الظنون»، ج 1/835; «الذريعه »، ج 10/165.

51. «کشف الظنون»،ج 1/835.

52. «خدمات مسلمانان به جغرافيا»61/.

53. «کشف الظنون»، ج 1/836; «الذريعه » ج 10/165.

54. همان مدرک.

55. «الذريعه» ج 10/167.

56. همان مدرک.

57. همان مدرک، ج 12/1224.

58. «الذريعه »، ج 10/167.

59. همان مدرک.

60. همان مدرک 170/.

61. «نخستين روياروييهاي انديشه گران ايران...»111/.

62. همان مدرک 159/.

63. «همان مدرک »160/.

64. «سفرنامه شاردن »، ترجمه اقبال يغمائي، ج 2/619، انتشارات توس، تهران.

65. دائرة المعارف بزرگ اسلامي »، ج 4/2.

66. «سيري در سفرنامه ها»12/.

67. «نخستين روياروييهاي انديشه گران ايران »، دکتر عبدالهادي حائري 150/، اميرکبير.

68. همان مدرک 312/.

69. «موسوعة العتبات المقدسه »، جعفر خليلي، ج 5/147، قسم القدس، ج 2.

70. «مسافران تاريخ »، مسعود نوربخش 59/; «فرهنگ معين »، ج 5/135، نشر جيران.

71. همان مدرک 59/.

72. «مسافران تاريخ »87/; «فرهنگ معين » ج 5/358.

73. «مسافران تاريخ »91/، 92، 93. چاپ دوم اين کتاب با عنوان «با کاروان تاريخ » منتشر شده است.

74. «فرهنگ معين »، ج 5/767; ج 6/1586.

75. «سيري در سفرنامه ها»36/.

76. «آيت الله» خامنه اي، سيد علي، پيام به مناسبت کنگره عظيم حج در آذر ماه 1387، دفتر حفظ و نشر آثار آيت الله سيد علي خامنه اي (www.khamenei.ir).

 

منابع

1. «قرآن کريم».

2. اباذري، يوسف و شريعتي، سارا و فرجي، مهدي(1390). فراروايت تمدن ها يا فرآيند تمدنها؟ خوتنشي از پروبماتيک فرهنگ تمدن، فصلنامه تحقيقات فرهنگي، دوره جهارم، شماره2.

3.  جان احمدي، فاطمه،(1386). تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي. قم: انتشارات معارف.

4. زماني، مصطفي،  (1348). اسلام و تمدن جديد، انتشارات علميه قم.

5. غفوري، علي، (1381). تعريف فرهنگ و تمدن و اجزاي متشکله آن، فصلنامه گفتمان، شماره 6.

6. پهلوان، چنگيز، (1388) فرهنگ و تمدن، نشر ني.

7. مددپور، محمد، (1377). زندگي در برزخ تمدن غربي و تمدن اسلامي، تهران، کتاب نقد.

8. جهان بين فرزاد، معيني پور مسعود، (1393)، فرآيند تحقق تمدن اسلامي از منظر حضرت آيت الله خامنه اي، فصلنامه علمي پژوهشي مطالعات انقلاب اسلامي.