«اشاعه منطق گفتگوی میان مسلمانان با معیارهاي قرآنی»

«اشاعه منطق گفتگوی میان مسلمانان با معیارهاي قرآنی»

«اشاعه منطق گفتگوی میان مسلمانان
با معیارهاي قرآنی»


محقق: راضیه علی اکبری
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه ادیان و مذاهب قم


چکيده[1]
امروزه مشکل حقيقي ما در مسئله گفتگو ميان مسلمانان، صرفا در محدوده فضاي گفتگو و عدم آن در محافل فرهنگي نيست، بلکه غالبا در عدم شناخت ارکان گفتگوست؛ از اینرو مقاله حاضر به بررسي «اشاعه منطق گفتگوی بین مسلمانان با معیار قرآنی» با هدف وصول به گستره هاي مشترک ميان مسلمانان پرداخته است.اشاعه منطق گفت وگوي بين مسلمانان، باعث غناي معرفت ديني و تقريب بين مذاهب مي‏شود و نوعي همدلي و شرح صدر براي مباحثه كنندگان و زوال تشنج اجتماعي را به ارمغان مي‏آورد؛ گرچه شاید هيچگاه اختلافات از صحنه معرفت ديني بر چيده نشود اما در نهايت به يک گفتگوي ميان فرهنگي منجر خواهد شد.گفتگو در استراتژي تقريب مذاهب اسلامي از جايگاهي قابل توجه و تأثير گذار برخوردار است. بهره گيري از ابزار گفتگو در این عصر، مي تواند فضاي مناسب را براي آگاهي بخشي و رساندن پيام ها به يكديگر فراهم سازد و مجالي براي شناسايي و فهم افكار و عقايد يكديگر و پيگيري راهكارهاي تعامل فكري وتبادل آراء و انديشه ها قلمداد گردد.از جمله معيارهاي قرآني گفتگو عبارتند از: رعايت ادب سخن گفتن، خوب گوش دادن،اخلاص و حسن نيت،پاي بندي به روش مندي علمي در برخورد با موضوع گفتگو، احتراز از تضاد و تناقض در سخن، مستقل بودن دليل از ادعا، حرکت از اصول مشترک براي رسيدن به مسائل اختلافي، دوري از تعصب ،اهليت داشتن طرفين، رعايت منطق گفتگو و... . گفتگو از جهات متعددی اهميت دارد: 1- فرصتي براي تقويت هويت اسلامي و دين؛ 2- كمك به انتشار پيام خود و مبادرت به هم انديشي با يكديگر براي انتقال انديشه وتبادل نظر در مسائل اجتماعي، فقهي، عقيدتي و سياسي؛ 3- تنظيم روند حركت انديشه انساني و اتصال حلقه هاي بهم پيوسته انسانيت  و مذهب به عنوان يك نظام گفتاري با بهره گيري از نمادهاي زباني؛ 4- فرصتی برای ورود نخبگان فكري جهان اسلام به يك متن جهاني؛ 5- باعث دستيابي به وجوه مشترك فكري و هماهنگي و همفكري در زمينه انديشه، ارزش و رفتار مثبت؛ 6- وسيله و ابزاري براي شناخت وجوه اشتراك و افتراق .با توجه به معیارهای قرآنی و اهمیت گفتگو، از مهمترین دستاوردهای گفتگو عبارتند از :1- تحقق نظام منسجم فكري و نظري و روشمند و قوت انديشه اسلامي ؛ 2- احياي روحية كاوش گري و نو انديشي و بهره گيري از عقل جمعي در جهت تعيين راهبرد و هدف گذاري و هدف گزيني ؛ 3- کمک به طرفين گفتگو در حل مسائل و معضلاتي كه موجب حيرت و سردرگمي آنان شده است؛ 4- کمک به نخبگان جهان اسلام در رفع منازعات محلي، منطقه اي و جهاني؛ 5- هم انديشي مسلمانان براي مقابله با تهديدات مشترك.

واژگان کليدي: گفتگو، گفتگو در قرآن، آداب قرآنی گفتگو ، هدف گفتگو ، آثار گفتگو .

مقدمه
الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علي سيدنا و حبيبنا و قدوتنا محمد المبعوث رحمة للعالمين و علي اخوانه من الانبياء و المرسلين و علي آله الطيبين و صحبه الکرام و من تبعهم باحسان الى يوم الدين؛
در عصري كه برخي به نام اسلام هراسي[2] و با متهم كردن اسلام به بنيادگرايي افراطي سعي دارند به بزرگنمايي تهديدات و خطرات اسلام عليه جهان غرب بپردازند و با تبليغات منفي و جنگ رواني جهان اسلام را دشمن مشترك تمدن غرب معرفي نمايند، بر طرفداران مذاهب اسلامي است که با دور نگه داشتن فضاي گفتگو از التهاب هاي سياسي و پرهيز از سياست زدگي، دولت گرايي و يا رسميت گرايي در فرآيند گفتگو و نيز اجتناب از نقش ها و بحران هاي فكري و فرهنگي و نيز غوغاسالاري و عوام زدگي در عرصه مباحث فكري و فرهنگي از رهگذر اهتمام به ديپلماسي عمومي[3] و اتخاذ سياست هاي غيررسمي و غير دولتي در عرصه تعاملات ميان مذاهب اسلامي را از طريق گفتگو و تبادل نظر به تحكيم پايه هاي اصيل و محكم تاريخي، فرهنگي و مذهبي تمدن اسلامي و هم انديشي براي خنثى سازي تبليغات و توطئه هاي رسانه اي امپراليسم خبري مبادرت نمايند. 
حقیقت های هستی پیرامون انسلن وجود دارد که قرآن کریم آن را طرح کرده است و چارچوب فطری و هستی را تشکیل می دهد که بر اساس آن مصداقیت امکان گفتگو و یا معقولیت آن برای انسان استوار خواهد بود.[4] همچنانکه قرآنكريم در این آیه شریفه « يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ »[5] مسلمانان را به اصل گفتوگوي منطقي با ديگران به دور از هياهو و ايجاد رعب و به هدف دستيابي به حقيقت دعوت كرده است، بنابراين بر مسلمانان به طريق اولي واجب است، اختلافات خود را از طريق گفتوگوي مسالمتآميز، با رعايت آداب منطقي و اخلاقي حل كرده و گامهاي عملي در اين راه بردارند. از این جهت ممکن ترين وسيله تعارف، گفتگو و تبادل رأي است تا حقيقت انديشه ها و اهداف و کيفيت اعمال براي همه اطراف گفتگو روشن گردد و کج انديشي ها و شبهات و سوءتفاهم ها از ميان مسلمانان بر طرف و عناصر معاند و نظريات فاسد نيز برملا گردد.
در گفت و گو هيچ کس به دنبال اين نيست که خودش برنده شود. هر کس برنده شود به معناي اين است که همه برنده شده‏اند. روحيه‏ي حاکم بر آن متفاوت است. مشارکت در گفت و گو بازي کردن با هم است، نه بازي در برابر هم. در جريان گفت وگو هر کس که مشارکت داشته باشد برنده محسوب مي‏شود.[6]
آنچه هم اکنون اهمیت دارد، اینست که تصوير « گفت وگو» بايد تغيير کند. گفت و گو بيش از آنکه يک ابزار انتقال مفهومي باشد، يک شيوة نوين زندگي است روشي که بر پايه هاي عدالت خواهي، واقع بيني، صلح دوستي، رواداري، حقيقت جويي و بردباري استوار است. وادي گفت و گو، وادي معناپردازي است و از همين رو جز اهل معاني، هنر تحقق آن را نخواهند داشت. گفت و گو در حوزة الفاظ، بردچنداني ندارد، و از آنجا که الفاظ خود بد و بعضاً وارونه فهميده مي‏شوند، آفت گفت و گو خواهند بود.[7] انسان بودن ما در ارتباطات مبتني بر گفت و گو نمايان مي‏شود.
 نکته اساسي در گفتگو آن است که «ديگر » را به جرم « ديگري » در پيش پاي «خود» به دليل «خودي» ذبح نکنيم و حتي در بسياري موارد درگير با آن هم تصور نکنيم. شنيدن حرف حساب ديگران را صرفاً به دليل «ديگري» مخل خود باوري و تصلب بر داشته‏هايمان نپنداريم. هنر شنيدن را نيز در کنار هنر گفتن بياموزيم و انديشة خود را پايان همه چيز ندانيم گفتگو، بي‏آنکه در صدد کم‏رنگ‏کردن "خود" باشد، به دنبال آن است که «خلأ» ميان «خود» و «ديگري» را به سود هر دو پر نمايد. [8]
در عرصه تعامل و تبادل نظر میان مذاهب و فرق اسلامي باید شرايط گفتگوي پايدار و سازنده نيز مورد اهتمام قرار گيرد كه برخي از اين موارد عبارتند از: مشخص شدن موضوع گفتگو، عين گرايی، تسلط طرفين نسبت به موضوع، اطلاع طرفين گفتگو از موضوع مورد بحث و فهم و درك متقابل براساس برخورداري از ظرفيت علمي، حركت از اصول مورد توافق، گرايش منطقي، گفتگو در فضايي مطلوب، سالم و منطقي، نتيجه مندي گفتگو، سمت گيري در گفتگو، احترام به ديگري و نظرات وي، پرهيز از خشونت و پرخاشگري.
به منظور شناخت راه های اشاعه منطق گفتگو در این مقاله، پس از تعریف گفتگو، به اهميت گفتگو، فوايد و مزاياي گفتگو، لوازم و آداب گفتگو، شرايط گفتگو، اهداف گفتگو و راهكارهاي تقويت گفتگوي ميان مذاهب اسلامي پرداخته شود:

1)تعريف "گفتگو"
گفت و گو به لحاظ لغوي در زبان فارسي به معناي " مباحثه، مجادله، مکالمه،...، گفتار و گفت و شنود" آمده است. [9]
گفت و گو را بيش از هر واژه اي معادل واژه " ديالوگ" در زبان انگليسي مي دانند که در لغت[10]  به معناي " مبادله و مباحثه در باب انديشه ها" است.
گفت و گو نشان دهنده نوعي سيلان و جريان معني ميان شماري از افراد است. از رهگذر اين جريان معني، نوعي فهم و درک نو که در آغاز گفت و گو وجود نداشته، پديدار مي شود[11].  مفهوم ظاهري «گفت و گو» آن است كه دو طرف مايلند براساس تفاهيم، همزيستي مسالمت آميزي داشته باشند. بايستي هر دو طرف تماس و گفت و گو را ضروري دانسته و از آن استقبال كنند. سقراط پدر گفت وگو، اين فرآيند را آن لحظه ممکن مي دانست که انسان به جهل خودش وقوف يابد. گفت وگو از نظر سقراط محصول توجه آدمي به اين نکته است که " نمي داند"[12].
گفتگو (الحوار) در عربي مصدر حاور از باب مفاعله است؛ حوار مشتق از واژه محاوره که مراجعه در سخن است. الزبیدی در تاج العروس می نویسد:«الحوار یعنی المحاوره و المحاوره المجاوبه و مراجعه النطق و الکلام فی المخاطبه». در تاج العروس بدین معنی می گوید:«حوار به معنی محاوره است و محاوره یعنی پاسخگویی و مراجعت در سخن و کلام در گفتگو است. با او گفتگو کرد و آن ها با هم گفتگو و محاوره می کنند».[13]
طبرسی نیز گفته است:«گفتگو یعنی بازگشت و همان محاورت، و گفته می شود حاور محاوره و به معنای سخن را با او بازگرداند و با هم گفتگو کردند.»[14]
وقتي بخواهند از مشاركت برابر سخن به ميان آورند آنرا در باب تفاعل بكار ميگيرند و مثلا گفته ميشود: تحاور زيد و عمرو يعني با هم به گفتگو نشستند، بيآنكه يك طرف بر ديگري چيره شده يا برتري داشته، ولي وقتي الزام يك طرف به دلايل و برهانهاي طرف ديگر مطرح باشد ميگويند: "حاور زيد عمرا". "الحوار" و "المحاورة" به معناي بازگشت در سخن است و اصل آن "حار" يعني رجع (بازگشت) است. خداوند متعال ميگويد: «إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ»[15] :«او ميپنداشت هرگز (به پيشگاه خداوند) بازنميگردد.» معناي ترديد و دودلي نيز دارد؛ ميگويند: "حار في امره" (در كار خود سرگردان بود) و حاور محاورة و حوارا يعني مجادله كرد و پاسخش گفت.[16]
در قرآن كريم نيز واژۀ "محاوره" دوبار در سورۀ كهف آمده است: «فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا»[17] ؛ پس يك روز به همراه خويش ـ كه با وي گفتگو ميكرد ـ گفت: من از تو در مال بيشتر و در نفر نيرومندترم  و «قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا»[18] ؛ همراه وي كه با او گفتگو ميكرد، گفت: آيا به كسي كه تو را از خاكي سپس از نطفهاي آفريد، آنگاه تو را مردي با اندام برآورد، كفر ميورزي؟ و با لفظ "تحاوركما" در سورۀ المجادله فرموده است«... وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا...»[19]؛ ... و خداوند گفت و گوي شما را ميشنید... .

گفتگو در اصطلاح
درباره ی گفتگو تعاریف گوناگونی گفته شده که برای نمونه به چند مورد آن اشاره می کنیم:
(1 گفتگو مستلزم انفتاح و آزاد اندیشی است زیرا گفتگو با دیگری به معنی هم اندیشی با او و بیرون آمدن از قلمرو تنها اندیشیدن است؛ قلمروی که تنها حاوی مایه های شخصیت فرد و فاقد مایه های شخصیتی کسان دیگری است که چه بسا از لحاظ سرشت و خصوصیات با او همسان نیستند؛ از این رو هم اندیشی انسانی با دیگری، با صدایی قابل شنیدن را گفتگو می نامیم. گفتگو یعنی فرایند اندیشیدن مشترک که گاه با تبین و گستراندن اندیشه و گاه به منظور تعمیق و ریشه دار کردن آن است[20].
 2)محمد لگن هاوسن در سیاحت اندیشه در سپهر دین[21] در تبیین گفتگو می نویسد: « در گفتگو، ما هم میزبانیم و هم میهمان، دیگری ما را به شرکت در ضیافت اندیشه ها، ارزشها و آرمان های خود دعوت می کند و ما نیز در مقابل، او را به چنین ضیافتی فرا می خوانیم. هنگام استماع باید آداب مهمانی، و هنگام سخن گفتن، باید آداب میزبانی را رعایت نمائیم؛ این امری است ظریف و حساس، چون اگر طرفین آداب درست آن را رعایت نکنند گفت گو از هم فرو می پاشد؛ پس گفتگو یعنی درک درست از همدیگر با نگاهی اجمالی به آنچه که گفته شد می توان فهمید که مهم ترین نکته در مساله گفتگو درک و احترام متقابل است؛ باید ابتدا شخصی که با او گفتگو می کنیم را بشناسیم و با احترام به باورهای او، با او گفتگو کنیم. پس می توان گفتگو را اینگونه تعریف نمود: «هر شکل از نشست یا ارتباط بین اشخاص، گروه ها یا جوامع برای رسیدن به فهم بیشتر حقیقت با جهت رفع سوء ظن یا روابط انسانی بیشتر که در آن احترام متقابل رعایت گردد گفتگو نامیده می شود».

2)منطق گفتگو
در فرآيند گفتگوي میان مذاهب، بحث بايد روال منطقي به خود گيرد و مقدمات بدون بحث هاي بيهوده و كش و قوس هاي بي ثمر، به نتايجي رهنمون شود. از اين روست كه در قرآن كريم ضمن نهي از جدال بيهوده، بر اهتمام طرفين گفتگو به استدلال منطقي تاكيد شده است، آنجا كه در سورة نحل[22] مي فرمايد: «قل هاتوا برهانكم»؛ بگو برهان و دليل خود را بياوريد. در اين رهگذر، شايسته است طرفين گفتگو نسبت به شفاف سازي مباحث و پرهيز از ابهام گويي و طفره روي اهتمام جدي مبذول دارند. 
همانطور که می دانیم برخیاز فلاسفهتمایز انسانبا سایر موجوداترا ناطقبودنو تواناییگفتگو معرفیمیکنند، و در تعریفانسانمیگویند: انسانحیوانیاست ناطق، در راستای «الرحمنعلم القرآن خلق الانسان علمه البیان»[23]  است. یعنیخلقتانسانو سپسعرضهتواناییبیان، برجستهترینویژگیانساناستکهخداوند پساز خلقتانسان، بهعنوانیکموهبتاز سویخود بهانسانارزانیداشت. تواناییانساندر گفتگو و بیانآنچهمیداند، «علمالانسانما لمیعلم»[24] است. مقامبیانو سخنورینزد اندیشهورزانبهاندازهایاستکه، تنها ویژگیممتاز انسانبعنوانموجودیکهمیاندیشد، از سایر موجوداتقلمداد میشود. چهآنکهاز نظر زبانشناسیو فرهنگشناسیاندیشهچیزینیستجز حاصلکنشهایزبانی. اما بهنظر میرسد آنچهکهاینتمایزرا بارزتر میسازد و شکافعظیمیدر بینانسانو سایر جاندارانایجاد میکند،پیامدهایناشیاز تواناییبیانو گفتگوستکهبهتعبیریمیتوانآنرابهدو بخشعملیو نظریتقسیمکرد.
پیامد عملیناطقبودن، شاملنوشتنآنچیزیاستکهبیانمیشود و خداوند بههمینویژگیقسممیخورد: «نوالقلمو مایسطرون».[25] ویژگیکهما هرگز در سایر موجوداتمشاهدهنکردهایم. سپسخواندنآنچهکهنگارش میکنند .خواندن، بعنوان مقدسترینواژه، اولینکلامیاستکهخداوند در پیامخود بهپیامبر خویش، حضرت محمد(ص)، ابلاغمیکند : «اقرا باسمربکالذیخلق»[26] . پیامدنظریآن،تبادلاندیشهو احساسبهصورتگفتگو، (تواناییانتقالاندیشهو عاطفهو احساس) بهدیگریاست. تواناییدر شنیدننظراتو عقاید دیگرانو تفکر و تاملدر آنچنانچهقرآنمیفرماید: «فبشر عباد الذینیستعمون القولفیتبعوناحسنهاولئکالذین هداهمالله و اولئکهماولوالباب.»[27]. اینآیهبندگانیرا کهظرفیتشنیدنهر سخنیرا داشتهو با تفکر و تاملبهترینآنها را گزینشمیکنند بشارتمیدهد، تحسینمیکند، و برایآنها دو ویژگیمتمایز قائلمیشود. اولاینکه، آنها کسانیهستند کهتحتهدایتخداوند متعالقرار خواهند گرفتو دوماینکه،اینها هستند کهصاحبانخرد میباشند. زمانیافقاندیشهو خرد در فرد رشد و تعالیبیکرانپیدا میکند کهدروازههایورود هر سخنو اندیشهرا بر رویخود باز گذارد، وارد گفتگو شود، گفتو شنود داشتهباشد و سپسبهگزینشبپردازد. بدینجهتاستکهانسانبا ابزارهاییکهخداوند در اختیارشقرار داده، قادر استافکار نوینو پیچیدهو همچنیناحساساتمخفیو پنهانخود را بهشکلکلماتو واژهها بهدیگرانابراز کند. آنجا کهحیواناتدر جدالو تقابلهمقرار میگیرند و هیچراهیجز حذفیکیاز آنهارا در خود نمیبینند، و یا آنجا کهدر انتقالخشمو نفرتخود راهیجز ریختنخوندیگریندارند، انسانها راهدیگریبعنوانمقدسترینراهبا عنوانگفتگو دارند. گفتگو، انتقالاندیشهو احساسبعنوانانسانیترینراهحل، مورد قبولبشریتبودهو هستو هرگاهاز اینراهدور گرددبهقلمرو سایر جانداراننزدیکشدهاست. اگر پیش از این گفته که خواندن مقدس ترین واژه است ، گفتگو نیز بهعنوانمقدسترینراهمحسوبمیشود چرا که، خداوند در انتقالحقایقو مصالحانسانهموارهاینراهرا برگزیدهاستو در ارتباطبا تمامیپیامبرانشاولینو بهترینراهبرایانتقالاندیشهو حلاختلافها و رسیدنبهیکنقطهمشترکرا گفتگو میداند.

3)زمینه ها و ضرورت های گفتگو
فراخواني قرآن به گفتگو درزمينه هاي مختلف است:
1.گفتگوميان مسلماناني که اختلاف درشؤون فردي دارند؛
2.گفتگو ميان کساني که اختلاف در مسائل اجتماعي دارند؛
3.گفتگو ميان فقها؛
4.گفتگوي اعتقادي؛
5.گفتگوي اديان؛
6.گفتگوي تمدن ها. [28]
باوجود همه اختلاف های فکری و عملی ، ارتباط انسان ها با همدیگر مساله ای است که نمی توان از آن دوری نمود چون جدایی انسانها رشد و اندیشه را متوقف نموده و مانع بزرگی در برابر آزاد اندیشی حقیقی نسبت به مسائل زندگی است و بی شک گفتگو سر آغاز ، هم اندیشی و همدلی است .
آغازگر گفتگو خداوند تبارک و تعالی است هنگامی که انسان را خلق نمود نخست با فرشتگان گفتگو کرد و آگاهشان کرد که جانشینی در زمین قرار خواهد داد و در پاسخ سوال آنان در مورد این جانشین و نتیجه و تاثیر آن فرمودند : «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِإِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاء وَ نحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»[29] خداوند مطابق آیات 11الی 18 سوره اعراف با ابلیس نیز به گفتگو پرداخته و درباره خلقت آدم و عدم سجده ابلیس بر  وی بحث می نماید  .بی شک موارد گفتگوی خداوند تبارک و تعالی با انبیاء، با بندگان و همچنین گفتگوی انبیاء با مردم که به وفور در قرآن کریم آمده است دلیل بسیار محکمی بر اهمیت گفتگو است. این گفتگوها در آغاز آفرینش انسان جهت زدودن ابهام بوده اما طبیعی است که پس از ورود انسان به هستی وظیفه دیگری نیز وجود دارد و آن حضور در درگیری های فکری است تا در نتیجه آن یک اندیشه که بر اساس برهان و استدلال ارائه شده بر اندیشه های دیگر چیره شود.[30]  
بنابراین، با استفاده از آیات مختلف قرآن کریم در می یابیم که اسلام طرفدار گفتگو است نه شمشیر و زور و چون آن چه بر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) وحی شده متناقض با عقل نیست لذا خود همه را به گفتگو دعوت نموده و بر ضرورت آن تاکید بسیار دارد.
البته مشخص است گفتگوی مورد قبول اسلام گفتگویی است که همراه با احترام و درک متقابل باشد و از گفتگویی که اهداف مغرضانه داشته باشد نهی می کند. در سوره عنکبوت، آیه46 می خوانیم: «با اهل کتاب جز به آن شیوه ای که بهتر است مجادله نکنید مگر با کسانی از ایشان که ستم نموده اند» .

4)اهداف  گفتگو
آیه 64 سوره آل عمران، خطاب به اهل کتاب هدف را رسیدن به گستره هاي مشترک ميان طرفين(مسلمانان)بیان می فرماید: « قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمة سواء بيننا و بينکم الانعبد الا الله و لانشرک به شيئا و لايتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »[31] ؛ بگو: اي اهل کتاب، بياييد از آن کلمهاي که پذيرفته ما و شماست پيروي کنيم؛ آنکه جز خداي را نپرستيم و هيچ چيز را شريک او نسازيم و بعضي از ما بعضي ديگر را سواي خدا به پرستش نگيرد... .[32]
در واقع می توان گفت غرض شركت كنندگان در گفتگو فقط بيان مواضع خود و رد موضع طرف مقابل نيست بلكه غرض حل مسأله يا همفكري وهمكاري طرفين در جهت حقيقت جويي است، لذا در گفتگو بايد كليه اصول منطقي واخلاقي رعايت گردد. اهل مباحثه و گفتگو بيش از آنكه شوق به اظهار نظرات خود داشته باشند، لازم است شوق شنيدن نظرات مقابل را داشته باشد. در گفتگو اميد مي رود ديدگاه هاي طرفين در پايان به يكديگر نزديك شود.
مي توان اهداف گفتگوي قرآني را چنين بيان نمود :
1)شناخت عميق دين، از باب تعرف الاشياء ياضدادها (او باغيارها )؛
2)تقويت جبهه معنويت از طريق شناخت زيبايي ها قرآن ؛
3)معرفي قرآن و پاسخگويي به سوالات ؛
4)شناخت درست افکار ديگران و رفع سوء تفاهمات ؛
5)گسترش فرهنگ پرسشگري و گفتگو همراه با سعه صدر و احترام متقابل ؛
بصورت کلي هدف از گفت و گو نبايد تحميل عقيده و نظر شخصي خویش به طرف مقابل باشد بلکه لازم است گفتگو بر اساس اصل پذيرش ديگري و احترام متقابل به عقايد و آراء همديگر با هدف کسب شناخت بيشتر و رفع سوء تفاهمات و ارائه راهکارهاي مناسب براي برون رفت ازبن بست، صورت گيرد.

5)اهمیت قرآن به گفت و گو:
   كاربرد فراوان واژهایی نظیر "قل:بگو" 315 بار و قال:گفتند،501 بار، بیانگر اهمیت فرهنگ گفت و شنود و تبادل نظر در قرآن كریم می باشد. قرآن همواره تاكید می كند كه اگر به مسئله ای اعتقاد دارید و آن را حق می دانید دلایل خود را بیاورید. این امر ناشی از اعتقاد عمیق قرآن به فرهنگ گفتگو است. آنجا كه خداوند پیامبری را می فرستد تا مردم را دعوت به آیین خود كند، در واقع راه گفتگو را برگزیده است. قرآن از همه فرق و گروه ها دعوت می كند كه برای اعتقادات و اندیشه های خود دلیل بیاورند و حقانیت آن را اثبات كنند.  علی رغم اینكه اعتقاد دارد كه حق در نزد خداست. به روشنی می توان این موضوع را در این آیه دید: «ونزعنا من كل امه شهیداً قلنا هاتو برهانكم فعلموا ان الحق لله وضل عنهم ما كانوا یفترون»[33] ؛ و از هر ملتی، فرقه ای و آیینی، گواهانی را گرفتیم و گفتیم بیاورید دلایل خود را پس دانستند كه حق از آن خداست و گمشد از ایشان آنچه دروغ می بستند.  در این آیه چند نكته اساسی را می توان مشاهده كرد:
1. از تمامی فرقه ها و اقوام با اعتقادات مختلف و اندیشه های گوناگون گواهانی را برای طرح اندیشه هایشان دعوت می كند و هیچ تبعیضی بین آنها قایل نمی شود و فرصت و مجال دفاع از اندیشه ها را به همه اقوام و فرقه ها می دهد چه آنها كه از راه حق و خدا فاصله اندكی دارند و چه آنها كه در اعتقادات خود در كفر و جهل مطلق هستند.
2. قرآن در این آیه مخاطبان خود را به مناظره و بحث و گفتگو دعوت می كند. میل و گرایش قرآن به تبادل نظر و آوردن دلایل، نشان دهنده این مسئله می باشد كه فرهنگ قرآن، فرهنگ گفتگو است. نكته بسیار جالب، برخورد روان و سیال قرآن كریم با مخالفان خود می باشد؛ برخوردی كه از تعصب و جانبداری بی حدو اندازه جامعه عرب آن زمان كه بر سر جابجایی یك سنگ خون ها می ریخت، بسیار دور بود.  برخوردی كه زمینه ساز فرهنگی بسیار نوین و پیشرفته در جامعه آن زمان بود و دعوت به صلح و آشتی و تأمل در افكار و اعتقادات دیگران با پشتوانه عقلی و منطق می كرد.
در این آیه، قرآن كریم با آن كه اشاره می كند، حق تنها در نزد خداست، اما برابر برای نقطه مقابل دیدگاهی قائل میشود و با آنكه میداند مخالفانش از حقیقت دور بوده و در جهل و تاریكی بسر می برند، اما فرصت و مجال ارائه اعتقاداتشان را به آنها میدهد. حتی در صورتی كه به فكر افترا و یانیرنگ باشند و بر باطل بودن عقاید خود نیز واقف باشند. چنانچه در انتهای آیه به این مسئله اشاره میكند كه آنها در حال دروغ گفتن می باشند. همواره دیده ایم افراد هر گاه در موضع پشتیبانی و دفاع از عقاید خود سخن می گویند، با آنكه به طور مطلق اعتقاد به حقانیت اندیشه های خود ندارند ،اما این مجال و فرصت را نیز اغلب به مخالف خود نمیدهند كه وارد گفتگو شده و دلایل خود را ارائه دهد. ولی خداوند بعنوان «مطلق حق» می داند كه حق تنها نزد اوست و علی رغم اینكه از میل باطنی كسانی كه در كفر و جهل می باشند، كاملاً آگاه است، مجال ارائه دلیل را برای آنان فراهم میكند. در آیه ای دیگر، قرآن كریم شیوه برخورد با جاهلان را نیز دقیقا آموزش میدهد و صفت بندگان مخلص و عابد خود را به این شكل ترسیم میكند: « و عبادلرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»[34] ؛ بندگان عابد من كسانی هستند كه در روی زمین با تواضع و فروتنی قدم برمیدارند و هر گاه با جاهلی روبرو شوند به آنها سلام می كنند.  سلام به معنای وسیع كلمه مفهومی مبنی بر سلامت درگفتگو و رفتار دارد. در واقع برخوردی مسالمت آمیز به دور از هر گونه خشونت و تندی با جاهلان را قائل می شود.
3. سومین مسئله قابل تأمل این است كه قرآن مخالفان خود را ملزم به آوردن دلیل و برهان می كند. صحبت از گفتگوهای بی اساس و موهوم نیست، صحبت از گفتگویی است كه پشتوانه آن عقل و منطق می باشد. آوردن برهان و دلیلی كه آن دیدگاه و تفكر بر آن تكیه می كند، نه گفتگوی صرفاً مبتنی بر جهل، تعصب و جانبداری و یا سخنان بی پایه و اساسی مانند اینكه "ما دنبال روی از آباء و اجدادمان می كنیم"، و یا سخنوری كه در جامعه عرب آن زمان بسیار رایج بود. البته بر خداوند پوشیده نیست كه آنها جز هجویات و دروغ چیز دیگری نمی توانند بگویند، و این برخورد محكم قرآن به التزام به گفتگوی مبتنی بر برهان و دلیل عقلی، هشداری است برای آنان كه در اندیشه های خود هیچ پایه منطقی را استوار نمی بینند تا به خود آمده و در پی تأمل و تفكر در آنچه كه به آن اعتقاد دارند باشند.
چنانچهدر قرآنکریمآیاتمتعددیوجود دارد کههموارهمردمرا دعوتبهتعقلو تفکر میکند و خود را نیز مستثنیاز اینقاعدهندانستهو مردمرا ملزمبهتفکر و تعقلدربارهآنچهکهحقمیداند، میکند. «افلا یتدبرونالقرآنامعلیقلوبهماقفالها» ؛ چرا در قرآنتفکر نمیکنید؟ آیا رویقلبهایشما مهر زدهشدهاست؟ و همچنینآیة:«و لاتقفما لیسلکبهعلم».
قرآن، پشتوانههر اعتقادیرا تفکر و تعقلو همچنیندارا بودندلیلو حجتروشن(سلطان) میداند. و هموارهپیامبرانرا نیز با اینویژگیفرستادهاست.  دقت در این آیات گویای این مطلب است:«الذینیجادلونفیآیاتاللهبغیر سلطانانهمکبر مقتا عندالله»[35]؛ آنها کهمجادلهو بحثمیکنند در آیاتما بدوندلیلو حجت. «انالذینیجادلونفیآیاتاللهبغیرسلطانانفیصدورهم.»[36] ؛ آنها کهدر آیاتما بحثو مجادلهمیکنند بدوندلیل. و یا در اینآیهمشاهدهمیکنیمکهخداوند از آنانکهبهپرستشغیر خدا مشغولهستند، دلیلو حجتروشنمیخواهد و در پسیکگفتگو و مباحثهاستکهدلیلو برهاناز بندگانمطالبهمیشود. «و یعبدونمندوناللهما لمینزلبهسلطانا و ما لیسلهمبهعلمو ما للظالمینمننصیر[37]؛ و کسانی کهغیر خدا را میپرستند و برایآنهیچدلیلیاقامهنکردهو علمو دانشیرا ندارند،برایاینستمکارانیاورینیست.
در اینآیهبه خوبیبیناعتقاداتبیاساسو پایهو بدونبرهانو عدمدانش، پیوندیبسیار نزدیکرامشاهدهمیکنیم.
اینکهقرآنبهفرهنگگفتگو اعتقاد دارد در دعوتیکههر یکاز پیامبرانبرایرساندنپیامخود بهمردمو قومخود داشتهاند، میتوانمشاهدهکرد.
در اینجا بهبررسیاجمالیبرخیاز آیههاییکهدر زمینهگفتگو و نوعبرخورد پیامبرانبا کسانیکهمخالفتو مبارزهو یا مجادلهبا آنها داشتهاند اشارهمیشود:
1. گفتگو با سردمدار ظلم، طغیانو سرکشی
یکیاز برجستهترینموارد کهبخوبیمیتوانفرهنگگفتگو را در اینزمینهبررسیکرد، داستانموسیو فرعونمیباشد. فرعونکسیاستکهتمامنیروها و تواناییهایموجود در جامعهرا در خود و اطرافیانشجمعکردهبود و ضعفو ناتوانیرا بهجامعهانتقالدادهبود، «انفرعونعلیفیالارضجعلاهلها شیعهایستضعفطائفهمنهم...» و همچنینکسیکهطغیانو سرکشیو برتریجوییدر وجود او موجمیزد «اذهبالیفرعونانهطغی». اینتصویریاستکهقرآناز فرعونبهعنوانسمبلطغیانگریمعرفیمیکند. و موسیمسئولیتابلاغپیامخدا را بهویبهعهدهمیگیرد. اینکهاو چگونهو با چهابزاریبهبرخورد و مبارزهبا فرعونمیرود، مبارزهبا کسیکهفرهنگاو فرهنگبرتریجویی(علّو طبعی) است، و نیز قدرتمندترینابزارها و نیروها را در اختیار داشتهاست، قابلتوجهمیباشد. مبارزهموسی، مبارزهایکلامیو فرهنگیکهاو پیشهمیکند، فرهنگگفتگو است. تقاضایآنحضرتاز برادرشهارون، بهعنوانکسیکهخوشسخنو دارایبیانقویبوده، برایهمراهیو جدالکلامیبا فرعون، بیانگر همینحقیقتاست. زمانیکهموسیمأموریتخود را شروعمیکند، تقاضاییرا از خدا مبنیبر همراهیبرادرشهارونرا طلبمیکند ، دلیلاینانتخاب، فصاحتو بلاغتدر گفتار هاروناست. بهاینآیهتوجهکنید: «واخیهرونهو افصحمنّیلسانا فارسلهمعیردءایصدقنیانیاخافانیکذبون»؛ و خدایا برادرمهارونرا کهاز مندر سخنگفتنفصیحتر استبهکمکمبفرستتا تصدیقکند مرا، چرا کهمیترسمآنها منرا تکذیبکنند. «ثمارسلنا موسیو اخاههارونبایاتنا و سلطانمبین[38]»:« همراهیهارونبا موسیبهدلیلویژگیها و توانائیهایخاصشمیباشد.
با توجهبهاینآیاتمعلوممیشود کهموسیدر ابتدا قصد داشتهبوسیلهگفتگو با فرعون، او را  بهراهراستدعوتو از اینهمهظلمو ستمدور کند. آیاتتا 13 سورهشعراء نیز تاییدیبر اینموضوعمیباشد: «و اذ نادیربکموسیانائتالقومالظالمین* قومفرعونالا یتقون* قالربانیاخافانیکذبون* ویضیقصدریو لا ینطلقلسانیفارسلالیهرون؛ و زمانیکهما بهموسیندا دادیمکهبهسمتقومظالمبرو...و موسیگفتمیترسمکهمرا تکذیبکنند»:« و تنگشود سینهامو رواننگردد زبانم، پسفرستادیمهارونرا،  و در دنبالهاینآیهخداوند بهموسیمیفرماید «فاتیا فرعونفقولا انا رسولربالعالمین»؛ پسدرآیید برفرعونو بگویید کهماییمفرستادهخدا. اینآیهنیز ما را بهاینموضوعرهنمونمیسازد کهفرمانخدا و ماموریتموسیو هارونابتدا گفتگو با فرعونو معرفیخداوند جهانیانبودهاست.
موضوعمهمو قابلتأملدیگریدر اینارتباط، دعایبسیار معروفیاستدر قرآنکریم، کهمضمونآنسراسر ملاطفتو ملایمتاست. ایندعا در ارتباطبا زمانیاستکهموسیقصد رفتنبهسمتفرعونرا داشته، با خدایخود آنرا نجوا میکند: «اذهبالیفرعونانهطغی* قالرباشرحلیصدری* ویسرلیامری * واحللعقدهمنلسانی* یفقهوا قولی[39]»  پسدر ابتدایآیه، فرعونبهعنوانکسیکهگردنکشیو طغیانکردهو فردیبسیار ظالمو ستمکار معرفیشده است، در برابر موسیچهچیزی از خداوند طلبمیکند؟ قشونو لشکریاز افراد بسیار مجرببا سلاحهایسبکو سنگیناست؟خیر بلکه از خداوند سینهایگشاده، زبانیملایمو خالیاز عقدهو گفتاریروانرا مطالبهمیکند. سینهایگشادهبرایپذیرشآنچهکهگفتهمیشود و خالیاز هر گونهکینهو عداوتباشد و زبانینرمو ملایموگفتاریروان، اینهمهلطافتو نرمیدربرابر کسیکهقرآنکریماو را طاغیو سرکشمعرفیمیکند. دلیلیاستبر اینحقیقتکهفرهنگگفتگو در قرآناز جایگاهیبسیار ارزشمند برخوردار استو تنها راهشناختهشدهبرایدعوتمخالفانبهحقیقتو اولیترینراهمبارزهبا معاندانو زورپرستان، است.
2.برخورد قرآنبا یهود و نصاریزمانیکهآنها بهطور مستمر با پیامبر(ص) وارد مجادلهمیشدند.
یهود ونصارا دائماً با پیامبر(ص) بحثو جدالمیکردند و هر کدامخود را برتر از دیگریمیدانستند و دیگریرا تکذیبمیکردند[40] . همچنینهر یکاز پیامبر(ص)تقاضاییعجیبو غریبمیکردند. مثلاً یکیازتقاضاهاییکهیهودیاناز رسولالله(ص) داشتند اینبود کهیکبارهکتابیاز آسمانبیاورد، همانطور کهموسیتوراترا بهیکبارهآورد. یا اینکهمیگفتند ما هرگز بهتو ایماننمیآوریممگر اینکهخدا و وفرشتگانرا جلویدیدگانما حاضر کنیتا ما آنانرا مشاهدهکنیم[41]. بهاینمطالباتنامعقولاز پیامبر(ص)، قرآندر آیاتمتعددی(در سورهبقره) اشارهکردهاست. خداوند در قرآنکریماعتقاداتو تمایلاتپنهانآنهارا افشا کردهو میفرماید: «دوستدارند کهشما را بهسویکفر برگردانند، بعد ازاینکهایمانآوردید، از رویحسادتیکهبهشما دارندبا آنکهحقبر آنها آشکار و ظاهر شد»[42]. و یا در جایدیگر میفرماید:«و لنترضیعنکالیهود و لاانصاریحتیتتبعملتهم...»[43] یهود و نصاریاز تو راضینمیشوند مگراینکهبهآیینآنها درآیی. در واقعقرآنکریمبهایننکتهاشارهدارد کهاینبحثو جدلها همهبهانهاستو آنها میخواهند کهپیامبر اسلاماز آیینخود دستکشیدهو بهآیینآنها ملحقشود. در برابر اینهمهبرخوردهایناصوابو ناپسند و اینهمهکارشکنیاز سویآنها و دروغیکهبهدینخدا میبندند، قرآنکریمبهاینشکلبا آنها مقابلهمیکند:«و قالوا لنتدخلالجنهالا منکان هودا او نصاریتلکامانیهمقلهاتوا برهانکمانکنتمصادقین»[44] : «میگویند کهوارد بهشتنمیشوند مگر کسانیکهیهود و نصارا هستند، اینها آروزهایآنهاست، بگو برایسخنخود دلیلو برهانیبیاوریداگر راستگو هستید».
در اینجا نیز قرآندر برابر آنهمهاذیتو آزار و بهتانها افتراهاییکهبهدیناسلاممیزدند، پیامبر را دعوتبهبحثو گفتگویبا آنها کردهو بهاو میگوید کهبهآنها بگو برایسخنانخود دلیلو برهانیرا اقامهکنند. در واقعقرآن، پیامبر(ص) را دعوتبهیکمبارزهکلامیبا اهلکتابمیکند و از آنها دلیلو برهانبرایآنچهکهادعا میکنند طلبمیکند.
3. برخورد قرآنبا مشرکانو کافران
یکیاز موضوعاتقابلتوجه، موضعقرآندر برابر افکار واندیشههایکافرانو مشرکیناست. در قرآنکریمبهآیاتمتعددیبرمیخوریمکهپیامبرانماموریتمییابند بهگفتگو با اقوامخود پرداختهو دلایلخود را، کهبر پایهآنایناعتقاداترا دارند، ابراز کنند. گفتگویابراهیمبا قومش، زمانیکهقوماو بهبتخانهمیروند و مشاهدهمیکنند کههمهبتها جز بتبزرگنابود شدهاند، گفتگوییهمراهبا واداشتنآنها بهتفکر و تاملاست[45] . آنها بخاطر تفکراتابراهیماو را در آتشمیاندازند.
در اینمورد بهذکر چند آیهپرداختهمیشود:«و اناحد منالمشرکیناستجارکفاجرهحتی یسمعکلاماللهثم ابلغمامنهذالکبانهمقوملا یعلمون»؛ و اگر یکیاز مشرکانبهتو پناهندهشد، پسپناهشدهتا بشنود گفتار خدا را سپسبرسانشبهمأمنخویش. اینبدانجهتاستکهآنانند گروهیکهنمیدانند. «اماتخذوا مندونهالهةقلهاتوا برهانکمهذاذکر منمعیو ذکر منقبلیبلاکثرهملا یعلمونالحقفهممعرضون[46] »؛ آنها کهبرگرفتند جز ویخدایانیبگو بیاورید برهانخود را. ایناستیادآوریآنانکهبامنند و یادآوریآنانکهپیشازمنند بلکهبیشترشاننمیدانند حقرا پسایشانهستند رویگردانان . «امنیبدوا الخلقثمیعیدهو منیزرقکممنالسماء و الارضءالهمعاللهقلهاتوا برهانکمانکنتمصادقون[47] »؛ آنکهآغاز کند آفرینشو سپسبرگرداندشو آنکهروزیتاندهد از آسمانو زمین، آیا خدایدیگریبا خدا وجود دارد؟ اگر هستدلیلو برهانیرا بیاورید، اگر راستمیگویید».«و منیدعمعاللهالها اخر لا برهانلهبهفانما حسابهعند ربهانهلایفلحالکافرون»[48]؛آنکهبخواند با خدا خداییدیگر کهنیستشحجتیبرآنجز ایننیستکهحسابشنزد پروردگار او ستو همانا رستگار نشوند کافران .و «کیفاخافما اشرکتمو لا تخافونانکماشرکتمباللهو ما لمینزلبهعلیکمسلطانا فایالفریقیناحقبالامنانکنتمتعلمون»؛[49] و چگونهترسماز آنچهشرکمیورزید و نترسید از آنکهشرکورزیدید بخدا کهبر آنچهنفرستادهشدهاستشما برایآنهیچدلیلو حجتیندارید.پسکدامیکاز دو گروهسزاوار ایمنیهستند.
در خاتمهبهاینحقیقتمهمو آشکار دستمییابیمکهمهمترینوجهرسالتپیامبران، فراخوانیمردمبهبحث، استدلال، اقامهبرهان، ارائهگفتمانیبیّنو برتر و بالاخرهدعوتبهگفتگو بجایشیوههایناشیاز زور کهرسمجاهلیتاست، میباشد. بدینسیاقاستکهپرستشخداییکتاو ابلاغپیامحقاز خلالروشاستدلالو گفتگو حاصلمیشود. بنا بهاظهار قرآنوظیفهپیامبر حتیدر برابر مردمیکهاطاعتاو را نمیپذیرند، جز تذکر دادنو ابلاغحقنبودهو نیست«انما انتالمذکر». بهعبارتیابلاغفرمانهایخدا و بیمدادنمردماناز عاقبتاعمالشان، روشاصلیپیامبر بودهاست. بیاناینحقیقتمهمجایتأملبسیار دارد کهوقتیگفتگو اساسیترینابزار برایدستیابیبهحقیقتاست، ابزارها و روشهایدیگر، نظیر توسلجستنبهمعجزاتو تواناییهاییفوقبشریکهاز جانبخدا نازلمیشده، بهمیزانیکهجوامعبهدرجهبالاتریاز بلوغفکریارتقاء مییافتند، کمرنگتر میشد. در زمانرسالتحضرتمحمد(ص)، قرآنبهصراحتبههیچمعجزهایمانند «کتاب»، کهبیانگر ورود انسانبهعصر کتابتو فرهنگگفتاریو نوشتاریاست، تأکید نمیکند.

چگونگی گفت و گو در دیدگاه قرآن کریم
در قرآن درباره چگونگی گفت و گو مواردی بیان شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم :
الف) گفت و گو با محوریت بصیرت و آگاهی:«قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ».[50]
ب) گفتگو با استفاده از بهترین شیوه برخورد: «ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[51]».
ج) گفت و گو با محوریت دین الهی که از نظر قرآن دین همان اسلام و تسلیم شدن است: «ان الدین عند الله الاسلام»[52] و «فَإِنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِىَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَبَ وَالْأُمِّيِّينَ ءَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْاْ وَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[53]».  

6) نگاهی به ادبیات گفتگو در قرآن
اگر در گفتگوی خدای تعالی با فرشتگان، که مخلوق او هستند، در اوایل سوره بقره درباره خلقت آدم دقّت کنیم[54]، در می یابیم که این آیه کریمه اهمّیت گفتگو با دیگری را بر ما روشن می سازد، هر چند که طرف مقابل مطیع و محبّ  تو باشد، مانند فرشتگان در مقابل  پروردگار عزّ و جلّ.
برای بیان اهمیت گفتگو لازم است به نمونه دیگری نیز توجه نماییم تا اهمیّت گفتگو را در ساخت و رشد سازندگی و رشد درک کنیم؛ آنجا که پروردگار عزوجل با ابلیس ملعون گفتگو می کند و می فرماید: « قَالَ يَا إِبْلِيسُ... یعنی خدا به ابلیس گفت ... مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ ... یعنی من از آدم برترم... قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ». چه عظمتی این آیه دارد که خدای تعالی به سخن دشمنش گوش فرا می دهد و مجال صحبت نیز را فراهم می کند تا او برای نافرمانی خود عذر و دلیلی قانع کننده بیاورد، بگوید:«خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» یعنی مرا از آتش و او را از گل آفریدی. این آیه در حقیقت به ما می گوید نباید از گفتگو با کسی که طرف مقابل گفتگوی ماست- بخصوص اگر نفعی برای ما یا دین و دنیایمان داشته باشد- خودداری کنیم.
به همین جهت است که قرآن نظریه تربیتی بزرگی در زمینه ادبیات گفتگو با کسی که نظر مخالف ما دارد، به ما می آموزد، مثلا می فرماید «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[55]» و نیز فرموده است «لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ »[56]... و نیز فرموده: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ …»[57] همینطور فرموده است «وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ»[58] یا «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ»[59] این آیات در بردارنده اصول و قواعد ایمانی و تربیتی است. به کار گیری آن تضمین می کند که بتوانیم صدا و سخن خود را به دیگری برسانیم و نیز همزمان فضای گفتگویی هدفمند را برای ما فراهم می آورد.
امروزه مشکل حقیقی که ما در مسأله گفتگو بخصوص در جامعه اسلامی خودمان با آن مواجه هستیم، صرفا در محدوده ی فضای گفتگو و عدم وجود آن در محافل فرهنگی نیست، بلکه غالباً در سوء مدیریت گفتگوست، اینکه نمی دانیم چطور این گفتگوها را مدیریت کنیم تا مشکل دیگری بر مشکلات افزوده نشود و به ایجاد اختلافات بیشتر منجر نشود تا در نهایت به سطح تنفّر و تفرقه و خصومت و فاصله گرفتن از هم کشیده نشود.
قرآن کریم تصاویر با عظمتی از گفتگوی هدفمند را که در درون خود عظمت اسلام و تعالیم و اخلاق اسلامی و اخلاق انبیاء رانمایان می سازد، بخصوص در شرایط پر فتنه و دشوار امروز که ما نیاز شدیدی به عملیاتی کردن روش آن در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود داریم.
در اینجا اگر در خطاب پیامبر بزرگ الهی به امام الموحّدین درنگ کنیم، آنگاه که پدر مشرک خود را مخاطب قرار داد، اسلوبی که در آن با پدرش سخن می گوید و روش سؤال کردن از او در این صحنه از گفتگو نمایان است: « إذ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنکَ شَيْئاً [60]» ما باید در این کلمات و معانی که از ادبیات گفتگو در بطن خود دارد، تأمل کنیم، آنجا که ابراهیم از کلمه ای استفاده کرده که به عاطفه و مهر پدری مرتبط می شود، می گوید: "یا أبتِ"، کلمه ای از سر احترام و تجلیل و تقرّب به اوست که عواطف پدری را تحریک می کند. او نظریه تعلیل واقعیت را به کار می گیرد و می گوید: پدرم، چرا چیزی را که صدایت نمی شنود و حالت را نمی بیند و چیزی از خرده ریز دنیای فانی به تو نمی دهد می پرستی؟  تو باید خدایی که صدایت را می شنود و می بیند و به تو عطا می کند، عبادت کنی.
ولی جواب آن پدر مشرک کلاّ از جواب پسر موحّدش متفاوت است. پدر در جواب پسر گفت: «قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِي مَلِيّاً »[61] و هیچ جا در جواب نگفت "پسرم" و صفت پدری خود را به او نسبت نداد که این خلاف اسلوب خطاب پسر می باشد!!! و با این وجود باز ابراهیم به او گفت: « قَالَ سَلَامٌ عَلَيْکَ...» سلام نزدیکی و ملاطفت است و لذا او را به استغفار وعده داد:« فقال سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّي إِنَّهُ کَانَ بِي حَفِيّاً» [62] ؛ پروردگار من رحيم و  کرِیم است.
ابراهیم (ع) باب گفتگو را با پدر و قومش نیز ادامه می دهد:« وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ[63]* إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ[64]* قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَاماً فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِينَ[65]» و این تصویری آشکار و واضح برای ساخت جوامع در همه جوانب است، چه قدر ما در این روزگار نیاز به خطاب هدفمند داریم که با آن جان خود را به آرامش رسانیم، بعد از آنکه شیطان در آن لانه کرده باشد. چقدر از فساد اداری و مالی در کشور خود می شنویم در زمانی که عدّه ای از فرزندان ملّت ما از فقر رنج می برند. این دعوتی همه جانبه برای گفتگوی همه طرفهاست که در کنار یکدیگر بنشینند و با هم گفتگو کنند زیرا با گفتگو می توانیم مشکلاتی که با آنها مواجه هستیم، را برطرف کنیم.
7)فوايد گفتگو  از زبان علما و بزرگان مذاهب
گفتگو از فواید بسزايي در خدمت به دين و حمايت از آن و در خدمت به گروه ها و مذاهب و نيز به امت اسلامي برخوردار است كه ما به مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
يكم: گفتگو به شيوۀ برتر و بهتر خود بهترين جهاد و بيان حق و حمايت از آن و در واقع در شمار جهاد اكبر و جهاد به قرآن كريم و بيان و استفاده از استدلال هاي آن است. خداوند  متعال ميگويد:«وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا»[66]  :«... و به حكم قرآن با آنان به جهادي بزرگ برخيز.»
گفتگوي به حق به بهترين شيوه از جمله برترين پندها در دين بشمار ميرود و از چنان اهميتي برخوردار است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آنرا "تمام دين" تلقي كرده و فرموده است: «الدين نصيحه»[67] (دين نصيحت است)
دليل اينكه پيامبر خدا دين را نصيحت دانسته، اين آيه قرآني در حكايتي از حضرت نوح (عليه السلام)است: «وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[68]؛ و چون خداوند برآن باشد كه شما را گمراه بگذارد اگر من هم بخواهد برايتان خيرخواهي كنم. خيرخواهي من به شما سودي نخواهد رساند او پروردگار شماست و شما به سوي او بازگردانده ميشويد.
كه در واقع در پاسخ گفتههاي قوم او بود:«قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ»[69] :« گفتند: اي نوح! با ما به چالش پرداختي و چالش با ما را به درازا كشاندي: اگر راست ميگويي عدهاي را كه ميدهي برسرما بياور!»
ابن القيم جوزيه در داستان فرستادگان مسيحيان نجران و فوايد  مرتبت برآن ميگويد:«از جمله [اعطاي] جواز گفتگو با اهل كتاب و مناظره با ايشان و حتي بيان استحباب اينكارو يا وجوب مصلحتي در اسلام آوردن كساني كه اميد به اسلامشان ميرود و يا براي اقامه حجت برايشان است؛ تنها كساني كه در آوردن دليل و حجت ناتوان هستند از "گفتگو" سربازميزنند بنابراين بايد اينكار به اهل آن سپرده شود.»[70]
شوكاني نيز در تفسير اين آيه قرآني: «مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا»[71] ؛ جز كافران كسي در آيات خداوند چالش نميورزد... . ميگويد: «يعني تنها كساني به روايات الهي و تكذيب آنها ميپردازند كه در شمار كافران هستند. مراد از آن هم جدال به باطل و هدف از آن تكذيب حق است در حاليكه جدال براي روشن شدن حق و برطرف گشتن شبههها و تميز خوب و بد و رّد مدعاي باطلان از جمله بزرگترين و بهترين كارها براي تقرّب الهي است. خداوند متعال نيز از اهل كتاب پيمان گرفت كه: «وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ»[72] ؛ و ياد كن آنگاه را كه خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت كه آن كتاب آسماني را براي مردم روشن بگوييد و پنهانش مداريد... ».[73]
دوم: از ميان برداشتن شبههها و موانع موجود برسر راه وحدت مردم، زيرا مردم از راه گفتگوي جدّي و سازنده با همديگر آشنايي پيدا ميكنند و بدين ترتيب ـ آنگونه كه بيان خواهيم كرد ـ از جنگها و فتنهها اجتناب ميشود.

8)آداب و ضوابط گفتگو:
گفتگو داراي آدابي است كه طرفين بايد آنها را رعايت كنند كه مهمترين شان از اين قرارند[74]:
يكم: ادب سخن؛
كه از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است زيرا آغاز راه بشمار ميرود و اگر سخنگو به درستي و نيكويي سخن را آغاز نمايد كمك بزرگي به جريان آن و مسير حركتش كرده است؛ در جهت عمل به خطاب قرآني " ادْعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ"[75] بايد با ابزار اخلاق و ادب و متانت و با کمال اخلاص و حسن نيّت به نشر عقايد راسخ و حقايق مذهب تشيع پرداخته و فحاشي و دروغ پردازي دشمنان تقريب و سلفي هاي افراطي در زمان حاضر نبايد به تندروي و مقابله به مثل بينجامد  .از سخنان حضرت امیر است چون شنيد كه گروهى از ياران او شاميان را در جنگ صفين دشنام مى‏گويند، فرمود: «من خوش ندارم شما دشنامگو باشيد. ليكن اگر كرده‏هاى آنان را بازگوييد، و حالشان را فرياد آريد، به صواب نزديكتر بود و در عذرخواهى رساتر. و به جاى دشنام بگوييد خدايا ما و آنان را از كشته شدن برهان! و ميان ما و ايشان سازش قرار گردان و از گمراهى‏شان به راه راست برسان! تا آن كه حق را نمى‏داند بشناسد و آن كه براى دشمنى مى‏رود و بدان آزمند است باز ايستد»[76]. در گفتگو بايد با نرمى سخن گفت تا اين كه مردم و طرف مقابل جذب شوند ، متذكّر شوند و راه را پيدا كنند .[77] 
اين امر مستلزم تحقق شرايط زير است:
1ـ طرح مناسب پيش درآمد. به همين دليل است كه شعرا با مقدمات زيبايي شعر خود را آغاز ميكنند تا جانها را آمادۀ پذيرش آن گردانند.
2ـ اينكه صورت خود را به زيبايي به سوي طرف مقابل خود گيرد و هيچگونه تكبّر و نخوت و برتري جويي يا بيتوجهي و نگاه عاقل اندر سفيهي از آن برداشت نشود.
3ـ انتخاب زيباترين واژهها و شيوۀ بيان و لحن جذاب و عدم تحريك طرف مقابل؛ خداوند متعال نيز به "موسي" و "هارون" فرمان داد كه با "فرعون" به نرمي سخن گويند: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»[78]  :«و با او به نرمي سخن گوييد، باشد كه او پند گيرد يا بهراسد.»
4ـ اظهار خويشتنداري و عدم انفعال و تكان ندادن دستها.
5 ـ شيوه شكّ در گفتههاي خود و عدم قطعيت، همانگونه كه خداوند متعال به پيامبرش حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمان داده كه بگويد: «... وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»[79] ؛ ... بيگمان ما يا شما بر رهنمود يا در گمراهي آشكاريم. [حال آنكه پيامبراكرم(ص) مطمئن بود كه او برحق است.]
6ـ فروتني و عدم سرزنش يا پيشداوري نسبت به ديگران و حتي دادن نسبتهاي نيكو به طرف مقابل همچون اين آيه كريمه: «قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ * قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ * قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ» [80] :«بگو چه كسي از آسمانها و زمين به شما روزي ميرساند؟ بگو: خداوند، و بيگمان ما يا شما، بر رهنمود يا در گمراهي آشكاريم * بگو: نه آنچه ما گناه كردهايم از شما ميپرسند و نه آنچه شما ميكنيد، از ما پرسيده ميشود * بگو: پروردگارمان ما و شما را گرد هم خواهد آورد سپس ميان ما به درستي داوري خواهد كرد و او داور داناست.»
7ـ آغاز گفتگو با انديشههاي مشترك؛ خداوند متعال ميفرمايد: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»[81] :« بگو اي اهل كتاب بياييد بر كلمهاي كه ميان ما و شما برابر است، هم داستان شويم كه: جز خداوند را نپرستيم و چيزي را شريك او ندانيم و برخي از ما برخي ديگر را به جاي خداوند، به خدايي نگيرد، پس اگر روي گرداندند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم.»
دوم: خوب گوش دادن و خوشرويي؛
این اصل همان توجه به خود سخن نه گوینده آن است و پیروی از معیارهای علمی و عملی برای جلوگیری ازاختلافات نادرست [82] و استفاده از توان معنوی ، مانند بهرمند شدن از کلمات قدسی و روایات منقول از انبیاء و اولیاء و... . چنانچه برخوردارى از هدايت را ، گوش دادن به گفتگوهاى مختلف و انتخاب نيكوترين آن ها دانسته اند [83].  خوب گوش دادن يك طرف گفتگو نسبت به ديگري احساس ارزش گذاري و ارجمندي و حرمت و احترام به شخصيت وي را بدنبال دارد و عين همين برخورد را دروي برميانگيزاند. علاوه بر اين،چنين برخورد خوبي، پيشدرآمد مثبتي براي گفتگوهاست و فضايي از امنيت خاطر و اعتماد و جستجوي آرام حقيقت را بدنبال دارد.
خوب گوش دادن به صورت های ذیل تحقق مييابد:
1ـ اينكه چهره خود را به سمت گوينده بگيريم و مراتب احترام و دوستي و توجه مثبت و علاقمندي خود را به وي نشان دهيم.
2ـ اينكه در چهرۀ خود چيزي حاكي از عدم رضايت و ناخرسندي و خشم نشان ندهيم و صحبت طرف مقابل را قطع نكنيم.
سوم: اخلاص و حسن نيت و داشتن اهداف مثبت
 مانند در پی رسيدن به حقيقت و بيان آن يا احقاق حق و ابطال باطل. دائره ي بحث و گفتگوي آزادانه ي علمي تمامي موضوعات اختلافي را بدون استثناء در برمي گيردو هر گونه توصيه ي خيرخواهانه و مصلحت انديشانه براي کنار گذاشتن برخي موضوعات از دائره ي بحث و تحقيق با گوهر تقريب آنگونه که تقرير شد ، مغاير بوده و با آن تلقي از تقريب سازگار مي افتد که آن را تمهيدي مصلحت انديشانه و ضرورت سياسي تعبير مي کرد[84]  .
چهارم: پاي بندي به روش مندي علمي در برخورد با موضوع گفتگو؛
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[85] ؛ ( ایانسان ) هرگز از آن چه علم و اطمینان نداری ، پیروی مکن ؛ یعنی گفتگو باید بر اساس علم باشد نه حدس ، تهمت و افترا.
اـ در صورت بهرهگيري از متون نقلي در مسايل ديني اعتقادي و شرعي و  اخلاق، وقتي مسلمانان با يكديگر به گفتگو ميپردازند بايد بر ارائه ادلۀ ثابتي از قرآن و سنّت نبوي استناد جويند و براي تأييد متون شرع و بيان حكم و هدف آنها از ادلۀ عقلي بهرهگيري نمايند.
2ـ در صورتي كه گفتگو ميان مسلمان و غير مسلمان است، اصل در بهرهگيري از دلايل عقلي است.
3ـ ولي اگر موضوع گفتگو در مسايل غير تكليفي باشد، اصل در بكارگيري عقل و تجربه و مشاهده و حسّ است؛ علماي بحث و مناظره نيز همين را ميگويند: "وقتي نقل قول ميكني صحت آن شرط است و هنگامي كه ادعايي داري بايد دليل آوري" زيرا قرآن كريم اين روشمندي را به ما آموخته و در گفتگوي با كافران نيز بر آن انگشت گذارده است؛ خداوند متعال مي فرماید: «وَقَالُواْ لَن يدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»[86]  :«... بگو اگر راست ميگوييد هر برهاني داريد بياوريد.» و در هر مورد ضرورت صحت نقل قول نيز در قرآن آمده است: «فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»[87]:«... اگر راست ميگوييد تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.» و خداوند متعال با درخواست از معاندان براي نقل چيزي يا طرح دانشي،ميگويد: «اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»[88]:«... اگر راست ميگوييد كتابي را كه پيش از اين بوده با نشاني را كه از دانشي بازمانده است، براي من بياوريد.»
پنجم: احتراز از تضاد و تناقض در سخن؛
 از جمله مثال هاي اين مورد، سخنان فرعون به موسي(عليه السلام) است: «و قال ساحر او مجنون»[89] :«... گفت او يا جادوگر يا ديوانه است.» كه جمع ايندو متناقض است زيرا جادوگر داراي عقل و هوش و ذكاوت است حال آنكه ديوانه، فاقد عقل است بنابراين نميتوان آنها را با هم يكجا در مورد كسي ذكر كرد.
ششم: اينكه دليل، مستقل و جداي از ادعا باشد؛
 در غير اينصورت گفتگو، ثمري  ندارد.[90] گفتگويي که سؤال و جواب غير واقعي و عملي را دنبال مي کند بي ثمر است.« وَيسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً »[91]،«  يسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُواْ مِمَّا ».
هفتم: حركت از اصول مشترك و مسلم براي رسيدن به مسايل اختلافي؛
در غير اينصورت، گفتگو راه بجايي نخواهد برد و ثمري نخواهد داشت؛ مسايل قطعي در شمار اصول مسلمي است كه نبايد در مورد آنها گفتگو شود مگر براي توضيح يا توضيح برخي جنبههايآنها يا به قصد رسيدن به فرعيات مورد اختلاف. باید واقع بين بوده و موقتاً دست از باورهای اختلافی برداشته تا به حقيقت برسيم،« قُلْ مَن يرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِياكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ »[92]
بنا به فرموده خداوند، اگر آغاز بحث براساس اصول مورد توافق نباشد، مصادره به مطلوب خواهد شد و به نتيجه نخواهند رسيد « وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَينَا عَلَيهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يعْقِلُونَ شَيئاً وَلاَ يهْتَدُونَ »[93] محورهاي مشترک بايد مشخص گردد.
تعيين اولويت در گفتگوهاي علمي ، اصل بسيار مهمي است . بايد با توجه به تجارب گذشته ي تاريخ و واقعيات جاري در عرصه هاي حيات مسلمين به موضوعاتي بيشتر اهتمام ورزيده و موضوعاتي را هم هرچند موقتاً صرفنظر کرده و يا کمتر مجال طرح بخشيد . تقديم مباحثي که از ارزش علمي و عملي بيشتر برخوردار بوده و تعويق بحث هاي حساسيت برانگيز و تحريک کننده ي احساسات و عواطف ، عين مقتضاي حکمت و مصلحت مي باشد .
هشتم: دوري از تعصّب؛
 به عبارت ديگر طرفين گفتگو بايد در جستجوي حقيقت باشند. "ابوحامد غزالي" ميگويد: «همكاري در جستجوي حق در شمار دين است ولي داراي شرايط و نشانههايي است، از جمله اينكه: طالب حق همچون كسي باشد كه گمشدهاي دارد و برايش تفاوتي نكند كه آنرا خود يا ديگري بيابد؛ بايد همكار و يار خود را كمك حال خويش بداند نه دشمن و اگر خطاي او را نشان داد و برملا ساخت، سپاسگزارش گردد.»[94]
و از سخنان ماندگار "امام شافعي" است كه گفته است: «هرگز با كسي هم سخن نشدم مگر آنكه دوست داشتم موفق گردد و مورد حمايت قرار گيرد و در كنف رعايت و حمايت الهي قرار داشته باشد. و در هر مناظره و مجادلهاي، برايم مهم نبود كه حجّت از زبان او يا زبان من جاري گردد.»
و در مذمت تعصّب ـ حتي اگر به حق باشد ـ "غزالي" ميگويد:
«تعصّب ازجمله آفتهاي علماست؛ آنها در تعصّب براي حق، زيادهروي ميكنند و مخالفان خود را به ديده تحقير و كم اهميّتي مينگرند و لذا گرايش بدان مييابند تا به مقابله و رويارويي بپردازند و انگيزه پيدا ميكنند كه از باطل طرفداري نمايند و در اين راه بيش از پيش نسبت به آنچه بدان منسوب شدهاند، گرايش مييابند ولي اگر با ديدۀ مهرباني و نرمي ـ و نه تعصّب و تحقير ـ وارد شوند، مطمئنا موفق خواهند بود و از آنجا كه مقام پرستي و جاه طلبي جز با پيگيري صورت نميگيرد و چيزي جز تعصّب و تهمت و نفرين خصومت را تشديد نمينمايد، آنها تعصّب داشتن را عادت و ابزار كار خود قرار دادهاند.»[95]
نهم: اهليت داشتن طرفين گفتگو؛
بدين معنا كه آنها از شايستگي علمي گفتگو و موضوع آن برخوردار باشند و  هماهنگي ميان موضوع و داشته هاي دو طرف گفتگو برقرار باشد.
 گفتگو در موضوعي که در صلاحيت علمي طرفهاي گفتگو نباشد بي معناست « هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ »[96]  لذا مطرح کردن مباحث علمي درمحافل عمومي ناصواب است .
علاوه بر این، در جهت عمل به پيام ديگر قرآن يعني " فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَأُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ[97] " بايد بي دريغ در راه شناخت دقيق و علمي ويژگي هاي مذاهب از راه مطالعه و پژوهش در منابع اصلي و تماس هاي مستقيم، جدي و صميمانه با علماي آنان و انجام گفتگوهاي انتقادي مبتني بر صدق و خيرخواهي کوشيد. از هر گونه اظهار نظر فاقد پشتوانه ي علمي و مبتني بر شذوذ و موهونات نسبت به مذاهب خودداري ورزيده آمادگي لازم را براي شنيدن اشکال ها و اعتراض هاي طرف مقابل کسب کرده و بدون برانگيخته شدن حساسيت هاي عاطفي و عصبيت ها به ارزيابي آنها پرداخت و سرانجام منفتحانه آماده ي پذيرش هر سخن حق و صواب گرديد.
شيخ صالح بن حميد در اين باره ميگويد:
«اين درست نيست كسي كه بر باطل است متصدي دفاع از حق شود.
درست نيست كسي كه حق را نميشناسد، به دفاع از آن بپردازد.
درست نيست كسي كه نميتواند واقعا از حق دفاع كند، متصدي اينكار گردد.
درست نيست كسي كه درك روشني از باطل ندارد، به دفاع از حق بپردازد، بنابراين هر كسي شايستگي و اهليّت ورود به يك گفتگوي سالم و "بهداشتي" و درست و با نتايج مثبت و پربار را ندارد؛ آنچه همۀ اين شايستگيها را يكجا گرد ميآورد، "دانش" است بنابراين حتما بايد آنها به دانش ـ كه مراد از آن هم تخصص در رشتۀ مربوطه است ـ مجهز باشد.
فرد جاهلِ به چيزي را نميتوان در كنار عالم به آن قرار داد و كسي كه نميداند نبايد با آنكس كه ميداند، به مجادله بپردازد، اين حقيقت را حضرت ابراهيم (عليهالسلام) در گفتگو و صحبتي كه با پدرش [در قرآن كريم] كرد، مقرر داشت: «يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا»[98] :« اي پدر! بيگمان به چيزي از دانش دست يافتهام كه تو بدان دست نيافتهاي، بنابراين از من پيروي كن تا تو را به راهي درست رهنمون گردم.» مسأله اينجاست كه غيرمتخصّص، به يك متخصّص اعتراض و او را تخطئه ميكند حال آنكه كسي كه نميداند [و تخصص ندارد] بايد بپرسد و جويا شود نه اينكه اعتراض كند و بدون داشتن آگاهي و دانش به مجادله بپردازد.[99] درست همانگونه كه حضرت موسي (عليهالسلام) با عبدصالح كرد: «قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»[100] :« موسي به او گفت: آيا از تو پيروي كنم به شرط آنكه از آن راهداني كه تو را آموختهاند به من بياموزي؟» و پاسخ آن عبد صالح به حضرت موسي (عليه السلام) چنين بود: «قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا»[101] :« گفت: اگر از من پيروي داري، چيزي از من مپرس تا خود از آن براي تو سخن سركنم.»
لذاست كه نبايد هركدام از طرفين گفتگو، تنها نظر خود را صواب بدانند زيرا از نظر ما كسي جز انبياء، معصوم نيستند؛ علما نيز در اين مورد گفتۀ مشهوري دارند: «نظر من درست است ولي احتمال خطا در آن ميرود و نظر ديگران برخطاست ولي احتمال صواب در آن هست.»
دهم: منطقی بودن؛
بحث بايد بطور منطقي از مقدمات به نتايج پيش رفته و بدور از حيله و جدل باشد « وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيرٌ أَمْ هُوَمَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ »([102])  قرآن بسوي برهان ودليل مي خواند« قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ »[103]. در گفتگو، نباید فضاي خلاف شرعي از جمله تحقير و تمسخر و... حاكم باشد و به درگيري و قطع رابطه و پشت به هم كردن و تخطئه همديگر نينجامد و تا وقتي دلايل ارايه شده معتبر باشند، نتايج آن مورد رضايت قرار گيرد.
يازدهم: عدم حذف يكديگر؛
اينكه يك طرف قصد كنار زدن يا به حاشيه راندن يا حذف انديشه يا مذهب طرف مقابل را نداشته باشد زيرا قصد اين كارها نيز فضا را آلوده ميكند و شيوۀ كنار زدن راه رسيدن به حقيقت را ناهموار ميسازد و هدف مورد نظر از گفتگو را تحقق نميبخشد. گفتگو نبايد به نزاع و كشمكش تبديل شود ; چرا كه سببِ از ميان رفتن قدرت و هيبت انسان مى شود .[104] 
دوازدهم: اصل پذیرش وجود اختلاف در بین اقوام و ملت ها ؛
« یا أَیهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثیَ‏ وَ جَعَلْنَاکمُ‏ْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکمُ‏ْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ[105]»؛  ای مردم ، ما همه شما را از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یک دیگر را بشناسید ( و بدانید مع اصل و نسب مایه افتخار نیست بلکه ) بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین شما است ، خداوند کاملا آگاه است " از این رو مباهات و برتر دانستن نژاد ، ملیت و ... در آغاز گفتگو ، آن را بی نتیجه خواهد گردانید
سیزدهم: اصل آزادی در فکر و اندیشه؛
«وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَآءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَآءَ فَلْيَكْفُرْ[106]»؛ و بگو حقّ از سوى پروردگار شما رسيده است، پس هر كه خواست ايمان آورد و هر كه خواست كافر شود.

9)دستاوردهاي گفتگو:
از آنجا كه مشخص بودن هدف گفتگو، جريان آن را منظم و آگاهانه مي كند و موجب ثمر بخشي بيشتر گفتگو مي گردد لذا شايسته است پيش از آغاز گفتگو نسبت به تعيين اهداف و دستاوردهاي آن اقدام لازم به عمل آيد. 
۱ – آگاهي ازمسأله: در فرآيند گفتگوي بين مذاهب بايد طرفين از اهميت و وسعت مسئله مطرح شده آگاهي داشته باشند. يعني موضوع مورد بحث و گفتگو به صورت مسئله اي زنده و واقعي در زندگي انسانها تلقي گردد. اين بحث و گفتگو موجب مي شود كه طرفين نسبت به ابعاد موضوع مورد بحث به تامل بپردازند. 
۲ – آموزش و روشنگري: در فرآيند گفتگوي مذاهب، آموزش و روشنگري نه تنها براي شركت كنندگان دربحث بلكه براي شنوندگان و يا خوانندگان آن در زمرة دستاوردهاي بحث بشمار مي آيد. يعني مذاكره كنندگان بايد قبل از گفتگو نسبت به شناخت مسايل اختلافي اقدام كنند تا طرفين بتوانند با عقايد و برداشت هاي متعدد درباره آن مسئله آشنا شوند. 
۳ – ارائه نقطه نظرهاي مختلف: هدف گفتگو، آشنايي افراد با نقطه نظرهاي متفاوت درباره موضوعات مورد بحث است. هر يك از افراد اين فرصت را پيدا مي كنند كه با شنيدن نظرات مخالف باواقع بيني بيشتري با نظرات خود و ديگران برخورد كنند. بدين ترتيب،
بروز اختلاف به دليل تنوع افكار و تفاوت درخواستها و منافع، امري طبيعي در زندگي اجتماعي بشر است. گفتگو راه مناسبي براي درك اختلافات و تفاوت ها و آگاهي از آراء و نظرات و دلايل مختلف محسوب مي شود. گفتگو موجب رفع سوء تفاهمات و بدبيني ها مي شود. گفتگو راهي است كه در آن طرفين مي توانند بدون درگيري به طرح و بررسي مسأله مورد اختلاف بپردازند عقايد مختلف مستقيماً و به طور مؤثر در كنش متقابل با يكديگر قرار مي گيرد. 
۴ – تصريح ايده ها: در زمره اهداف و آثار ونتايج گفتگو، تصريح عقايد است. چه بسا برخي ايده ها در بادي امر براي بيان كننده آن هم مبهم وغير قابل تعريف باشد. بدين معني كه وقتي او ايده اي را بيان مي كند و سايرين از آن مطلبي برداشت مي كنند، شروع به طرح پرسش مي كنند و همين پرسش ها صاحب ايده را به دادن پاسخ هايي مجبور مي كند كه موجب روشن شدن بحث مي گردد. گفتگو هم براي گوينده و هم براي شنونده مفيد است، زيرا بسياري از ابهامات وافكار مغشوش با پرسش ها و پاسخ ها و با اشاره به واقعيت ها و با استنتاجات مختلف برطرف مي شود. 
طرفين گفتگو با ارتباط رودررو خود را آئينة ديگران مي بينند بدون آنكه خود متوجه شوند. بدين ترتيب، در فرآيند گفتگوي بين مذاهب، گوينده سعي مي كند درباره عقايد واظهارت خود طوري داوري كند كه انتظار مي رود كه ديگران درباره آن داوري كنند. لذا گوينده سعي مي كند عكس العمل هاي سايرين را پيش بيني كنند. 
۵ – انتقال اطلاعات و بهره گيري از انديشه و تجربه ديگران: هدف گفتگو ارتقاي دانسته هاي خود در مورد پديده هاي جهان، وقايع و رخدادها، فرهنگ ها و رفتار انسان هاي مختلف است. گفتگو روشي براي جذب دانش و مناسب ترين راه براي دستيابي به اطلاعات متنوع و افكار وعقايد گوناگون است. گفتگو موجب رشد فكري در جريان مبادلة اطلاعات، ارائه دستاوردهاي علمي، بينش هاي فلسفي، نظريه هاي اجتماعي وسياسي و فراگيري علوم و فنون مي شود. تجربيات نسل گذشته را به نسل امروز منتقل مي كند و امكان بهره گيري از آگاهي هاي افراد متخصص و مشاوره با آنان را فراهم مي سازد. 
۶ – همدلي: انسان به دليل ويژگي هاي جمع گرايانه و نيازهاي طبيعي – رواني خود در پي زندگي اجتماعي و ايجاد روابط مسالمت آميز با همنوعان خويش است. نياز به همزيستي مسالمت آميز و ميل به به همدلي و هماهنگي و حفظ بنيان هاي روابط اجتماعي و نياز به ابراز احساسات وعواطف از طريق گفتگو برطرف مي شود زبان گفتگو اصلي ترين ممكن ترين وسيله است. پذيرش تفاوت ها و به رسميت شناختن تفاوت هاي فردي، قومي وملي و تغيير نگرش به تفاوت هاي انساني از اهداف گفتگوست. بشر از طريق گفتگو به اين واقعيت نايل مي آيد كه «تفاوت داشتن» جزء طبيعي آفرينش و هستي و جزئي از وجود آدمي و تفكر و فرهنگ اوست. وحتي با حضور تفاوت هاست كه زيبا و قابل پذيرش شد ه است. 
تفاوت بخشي از قانون هستي است. درك اين قضيه كه اين تفاوتها نيستند كه عامل اختلاف و تفرقه اند بلكه نحوة نگرش انسانها به تفاوت ها و رويكرد به آنهاست كه مي تواند اختلاف برانگيز باشد يا مايه شناخت متقابل و درك دقيق تر از هستي شود. دستيابي به همدلي واقعي بين مذاهب، بر اين اساس قابل پذيرش و رشد دهنده است. گفتگو وسيله همدلي است به شرط آنكه پذيرش تفاوتها و زيبا دانستن آن پايه و اساس همدلي را بنا نهد و همساني و هم شكلي شرط اساسي همدلي و يگانگي نباشد. لذا گفتگو مي تواند همدلي و محبت  را افزون كند و تلاشي براي زيباتر و مطبوع تر ساختن وجود خود و محملي براي درك و تجربه دقيق تر زيبايي ومهر قلمداد شود. 
۷ – هم انديشي و مشاركت در تصميم گيري جمعي: گفتگو راهي براي گردهم آمدن عقايد و افكار گوناگون و بررسي آنهاست. اين هم انديشي موجب آشنايي با روشها و نظريات جديد و نيز نقد و ارزشيابي آنها و در نتيجه مشخص شدن كارايي ها و كاستي هاي آنها مي گردد. در اين رهگذر، انديشه كارآمدتر و توانمندتر خود را نشان مي دهد. هم انديشي از طريق گفتگو راهي را براي ابراز تفكرات نو پديد مي آورد و امكان بهره گيري از خود و توانمندي ذهني افراد بيشتري و به ويژه خردمندان و فرهيختگان را ميسر مي سازد و زمينه استفاده از استعدادها و بينش هاي نخبگان را فراهم مي آورد. از ديگر سو، گفتگو راه را براي احقاق حق افراد و تصميم گيري هايي امكان پذير مي سازد كه مربوط به جمع مي شود. 
بديهي است كه مشاركت در سرنوشت جمع، حق تك تك افراد آن جمع مي باشد و گفتگو گشايشي براي شركت در تصميم گيري افراد محسوب مي شود كه مداخله رأي و نظر همگان را موجب مي گردد. گفتگو موجب مشاركت بينش هاي گوناگون و احترام به حقوق جمعي افراد از جمله سهيم بودن آنان در تعيين سرنوشت خود و تأثير گذاري آنها بر مراكز تصميم گيري مي شود و با تعيين جهت حركت يك جمع بر اساس خواست هاي عمومي، به محدود سازي خودرأيي و قدرت مداري مي انجامد. 
۸ – حل مسالت آميز اختلافات: بروز اختلاف به دليل تنوع افكار و تفاوت درخواستها و منافع، امري طبيعي در زندگي اجتماعي بشر است. گفتگو راه مناسبي براي درك اختلافات و تفاوت ها و آگاهي از آراء و نظرات و دلايل مختلف محسوب مي شود. گفتگو موجب رفع سوء تفاهمات و بدبيني ها مي شود. گفتگو راهي است كه در آن طرفين مي توانند بدون درگيري به طرح و بررسي مسأله مورد اختلاف بپردازند و از ديدگاه هاي يكديگر و نيازها و منافع متقابل آگاه شوند، راه حل هاي موجود براي خاتمه دادن به اختلافات را بررسي كنند و به راه حل مشتركي دست يابند، راه حلي كه براساس مفاهمه و حفظ همزيستي مسالت آميز صورت مي گيرد. گفتگو راه را براي درك انديشه طرف مقابل وتصورات وي و رفع ابهامات و پرهيز از قضاوت گري هاي عجولانه و تهمت ها و رفتارهاي تخريبي هموار مي سازد به گونه اي كه طرفين با در نظر گرفتن علايق واعتقادات يكديگر، نوعي رفتار ارتباطي متقابل جديد را بنيان مي نهند كه بر تحمل يكديگر و حفظ حقوق طرفين استمرار است. 
۹ – ابراز وجود: يكي از عوامل رشد انسان، ابراز توانمندي ها و خلاقيت هاي اوست. فرد از طريق گفتگو مي كوشد حاصل بودن خود و كارآمدي وجودي خويش را براي ديگران نمايان سازد.
او هويت خود را در شناخت و به كارگيري استعدادهاي دروني خود مي داند و توانايي خود را از ميزان بهره اي مي بيند كه مي تواند براي دنياي پيرامون خود داشته باشد. براي تحقق اين منظور، وي نياز به زندگي اجتماعي فعال با اعضاي جامعه از طريق گفتگو دارد. گفتگو راهي براي ابراز عقيده و اعلام آگاهي از هستي و حضور ديگران و ابراز پيامي است كه فرد براي همنوعان خود دارد. آدمي با گفتگو ذهنيات خود را در اختيار همنوعان خويش قرار مي دهد و از اين رهگذر حضور خود را در دنيايي انساني به تماشا مي گذارد و از بازتاب آن بهره مي برد و راهي به شكوفايي خود و ديگران مي گشايد. 
۱۰ – گسترش فضاي نقد و خرد ورزي: گفتكو روش سالمي براي بررسي و ارزشيابي ايده ها و نظرات گوناگون است. اين ارزشيابي موجب ارتقاي سطح فكري فرد وجامعه مي شود و برخورد خردورزانه را با مفاهيم وموضوعات و مسايل زندگي فردي وجمعي ترويج مي كند. نحوه بررسي افكار و نگاه دقيق و موشكافانه به نقاط قوت وضعف نظريه ها و روش ها و بررسي دلايل آنها موجب تلاش براي اراية انديشه هاي كارآمدتر و جديدتر و تفكر بيشتر پيرامون مسايل مختلف مي گردد و از سويي ويژگي پرسش گري كه در نهاد اين برخوردها نهفته است ذهن را به تحرك و حساسيت پيرامون باورهاو روشهاي رايج وا مي دارد و عنصر خرد آدمي را به وسط ميدان مي كشد و اين خود موجب حذف خودرأيي و نفي يكجانبه گري مي شود و خرد را به عنوان معيار مشتركي براي سنجش انديشه ها به جاي جهل وخودخواهي و قدرت طلبي حاكم مي سازد. 
علامه شرف الدين در کتاب المراجعات، آثار و ثمراتی برای گفت­وگو برشمرده، از جمله:
 1. روشن کردن عقايد شيعي براي اهل سنت؛
2. کاستن تعصب و کاهش ديوار بي اعتمادي؛
3. شکل گيري تقريب بين مذاهب.
علامه شرف الدين، این منادي اتحاد اسلامي ، معتقد بود راهحل اختلافات جهان اسلام در فراموش كردن گذشته و يا چشم پوشي از اعتقادات و نظريات علمي نيست؛ زيرا كه سكوت و پرده پوشي نسبت به اين مسائل، ريشه­هاي روحي آنها را از دل و جان مردم بر نمي­كند، بلكه بايد از راه گفت­وگو سوء تفاهمات را بر طرف كرد؛ چون منشأ بسياري از اختلافات شيعه و سني «دروغ­ها و اتهام­ها و تبليغاتي است كه در شرايط زماني خاص مطر ح شده است و قدرت­هاي سياسي گذشته، آن­ها را اشاعه داده­اند[107].»

10)راهكارهاي اشاعه گفتگوي میان مسلمانان
به منظور ارتقاي سطح و كيفيت گفتگوي بين مذاهب اسلامي شايسته است نكات ذيل مدنظر قرار گيرد:
۱ – ارتباط و تعامل علمي اساتيد، دانشجويان و طلاب كشورهاي اسلامي؛
۲ – ساماندهي پژوهشي با بهبود نظام اطلاع رساني به منظور انجام مطالعات جامع در زمينه تحرير محل نزاع فكري بين مذاهب و انديشيدن راههاي حل اختلافات نظري ميان آنها؛ 
۳ – تقويت پايگاه هاي اطلاع رساني با ايجاد امكانات و شبكه هاي ارتباطي و فن آوري اطلاعاتي به منظور گردش آزاد اطلاعات، دانش و ايده ها؛
4 – اصلاح و تغيير در روش هاي گفتگو و ارزيابي راهبردهاي تعامل بين مذاهب اسلامي به منظور رفع سوء تفاهمات و سوء برداشت ها و متمركز كردن منابع فكري در جهت ايجاد منظومة هماهنگ انديشه؛
۵ – ايجاد پژوهشگاه ها و انديشگاه ها به منظور بستر سازي و فضاسازي براي سياستگذاري و هدايت گفتگوها در مسير مطلوب؛
۶ – تعريف چارچوب ها، معيارها و ضوابط گفتگوي علمي – فرهنگي به منظور حاكم نشدن سليقه ها و ترجيحات و تفسيرهاي شخصي قومي؛ 
۷ – دور نگه داشتن فضاي گفتگو از التهاب هاي سياسي و پرهيز از سياست زدگي، دولت گرايي و يا رسميت گرايي در فرآيند گفتگو؛ 
۸ – مديريت سامان مند مراكز مطالعاتي و پژوهشي و فكري و انديشه اي جهان اسلام به منظور سامان بخشي به ارتباطات درون تمدني و تبادل نظر مراكز علمي و تحقيق جهان اسلام؛
۹ – رعايت آداب گفتگو در فضايي سالم به دور از جمود، تحجر، خودباختگي و تقليد ،تقويت روحيه انتقادپذيري وتحمل نظر مخالف، در جهت تكامل و ارتقاي كيفي گفتگو؛ 
۱۰ – تشكيل مناظره هاي قانونمند و توأم با امكان داوري و نقد و ارزيابي در محضر وجدان علمي با حضور اهل فن و نظر به منظور فراهم آوردن فضاي سالم و مشوق ابتكار و خلاقيت و همفكري، ايجاد زمينه تضارب آراء وعقول و گسترش فضاي انتقادي سالم و فرهنگ سازي براي گفتگوي آزاد؛ 
۱۱ – شناسايي، معرفي، انتشار و نقد آثار به جاي مانده عالمان و انديشمندان رشته هاي مختلف علوم اسلامي، نشر كتب و فعاليتهاي پژوهشي مرتبط با موضوع تقريب مذاهب اسلامي به منظورانتقال يافته اي پژوهشي و ارائه آنها به صورت نظام يافته و سامان مند؛
۱۲ – برقراري ارتباط ارگانيك و تنگاتنگ بين مراكز فكري جهان اسلام به منظور هماهنگي پژوهش ها و بستر سازي براي توليد انديشه و نظريه منسجم و هماهنگ، ارتقاي تعاملات پژوهشي به منظور استفاده از نتايج و دستاوردهاي تحقيقاتي يكديگر، ايجاد زمينه هاي تبادل علمي بين مراكز فكري وانديشه هاي جهان اسلام، برقراري ارتباط منطقي بين مراكز پژوهش بر اساس بهره گيري از فن آوري ارتباطات.

نتيجه گيري
با عنايت به آنچه گذشت مشخص گرديد كه گفتگو در استراتژي تقريب مذاهب اسلامي از جايگاهي قابل توجه و تأثير گذار برخوردار است به گونه اي كه اهتمام به ابعاد اين فرآيند شامل شناخت اهميت، لزوم، فوايد، لوازم، آداب، شرايط، اهداف، نتايج، دستاوردها و راهكارهاي اشاعه فرهنگ گفتگو مي تواند موجبات غناي بيشتر فكري و نظري مسلمانان را در عرصه  تقریب مذاهب فراهم سازد. 
در فرآيند گفتگوي بين مسلمانان شايسته است ضمن درك اهميت گفتگو و تعامل بر محور فطرت گرايي، يكتاپرستي، عاقبت جويي (فرجام خواهي و آخرت گرايي) پيشرفت و توسعه، معنويت رضايت، حق طلبي، هدايت عمومي، برادري و برابري، عدالت اجتماعي، صلح وامنيت، آزادي هاي معقول واحترام به مرزهاي فكري و فرهنگ قومي و اجتماعي يكديگر  مورد اهتمام قرار گيرد. 
در واقع امروزه باید از گفتگو به عنوان ابزاري نرم افزاري و مسالمت آميز براي انتقال انديشه ها، نظريه ها و نوشته هاي ديني و تقويت دين پژوهي استفاده شود و به منظور نهادينه سازي گفتگو به تقويت و تحكيم استقلال نهادهاي چند جانبه، تبادل نظر و گفتگو بين محققان حوزه دانشگاه در كشورهاي مختلف اسلامي، ارتباط علمي پژوهشگران و نخبگان فكري و علمي و فرهنگي مسلمان، ارتباطات پوياي علمي با ارتقاي همكاري هاي بين دانشگاهي از طريق تبادل استاد و دانشجو، تعامل و تبادل آراء بين محافل علمي جهان اسلام، تقويت روش هاي جديد تحقيق و پژوهش تطبيقي و بين رشته اي، توزيع سامان مند دانش از طريق اهتمام به فناوري شبكه اي، افزايش ارتباطات و مراودات علمي و توسعه همكاري هاي علمي كشورهاي اسلامي با يكديگر در راستاي زمينه سازي براي اطلاع رساني دستاوردهاي علمي و فرهنگي مسلمانان مبادرت گردد.

فهرست منابع
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه، ترجمه شهيدى .
3.ابن القيم جوزيه، شمسالدينابوعبدالله، زادالمعاد ، ج3
4.ابن منظور، محمدبن مکرم ،  لسان العرب ، مادۀ: "حار". دار صادر،  بيروت، 1968
5.الالباني،  محمد ناصر الدين، صحيح ابوداود ، شماره 4944
6.بوهم، ديويد ، درباره‏ي ديالوگ، گردآوري: لي نيکول، ترجمه‏ي حسيني نژاد، محمد علي، دفتر پژوهش‏هاي فرهنگي، 1381 .
7.پايا، علي ،گفت و گو در جهان واقعي، تهران، طرح نو ، 1381
8.تافلر و همکاران،بسوي تهران جديد،  ترجمه محمد رضا جعفري، نشر سيمرغ ، 1376 
9.تسخیری، محمد علی ، جهان اسلام و غرب، اصلا چهره ی یکدیگر، اطلاعات، 4آبان 1383، ص6 .
10.تسخيرِی، محمدعلی،  شروط الحوار  في قرآن الکريم، تهران: کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی ، مجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلاميه
11.حافظ نسايي ،سنن نسایی، ج7 ، ص 156
12.دهخدا، علي اکبر، ،گفت و گو، لغت نامه، ج11، ص 16931-16928
13.راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ص 89 ؛
14.رضوي راد، محمد ،پيدا و پنهان انديشه ميان فرهنگي، مجله اطلاع رساني و کتابداري پژوهش و حوزه شماره 26 ، 1385
15.الزبیدی، تاج العروس، ج3، ص162
16.الشوكاني، فتح القدير  ، ج 3 ، 1223هـ
17.الشيخ صالح بن حميد، پژوهشي دربارۀ گفتگو ، سايت صيد الفوائد
18.طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج13، ص309 .
19.طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج9، ص408؛
20.عباديان، محمود ، گفت و شنود (ديالوگ) مجلات : علوم انساني « نامه مفيد »، زمستان شماره 24،  1379
21.غزالي ، امام ابوحامد ، احياء العلوم ، جلد اول.
22.فضل الله، محمد حسین ، ضرورت گفتگوی ادیان و مذاهب ، هفت آسمان ، ش 7
23.فيروزآبادي، احمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم الشيرازي،  القاموس المحيط ، مادۀ "حار". ، 1424
24 .القشيري النيسابوري ،أبو الحسين مسلم بن الحجاج  ، صحيح مسلم ،شماره 55  ،
25.مبلغی، احمد، سخن قرآن پیرامون گفتگوی اندیشه و اندیشه ی گفتگو، مجموعه مقالات استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، 26.تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،(1384)،  ، ص 347 .
27.مصطفی ،ابراهیم، المعجم الوسيط، مادۀ: "حار". المعجم الوسيط ، دار احياء، مجمع اللغة العربية بالقاهرة، 1998،
28.موسوي، ،شرف الدين، نص واجتهاد، ترجمه علي دواني، قم، انتشارات اسلامي، هشتم،1375ش،(مقدمه)،ص 62.
29.واحدی نیشابوری ، علی ، اسباب النزول ، مترجم علیرضا ذکاوتی قزاگزلو، ناشر: نی، 1383
30.واعظ زاده خراساني ،محمد، چشم انداز تقريب ، (گفتگو با آقاي واعظ زاده خراساني) ، فصلنامه ي هفت آسمان ، شماره 9 .
31.Webster,s New World of the American Language,1989,p.9 .

 


-------------------------------------------------

[1]- پژوهشگر: راضیه علی اکبری، دانشجوي ترم آخر كارشناسي ارشد دانشکده مذاهب دانشگاه اديان و مذاهب قم. برخی از آثار منتشر شده توسط نگارنده عبارت است از: 1-كتاب «تنديس خدمت»، قم:انتشارات انصاريان(1386) ؛ 2-مقاله «نجوم امت»، مجموعه مقالات کنگره محدث قمی، دانشگاه علوم حدیث شهر ری(1386)، 3-مقاله«نقش علماي جبل عامل در گسترش تشيع»، مجموعه مقالات کنگره بین المللی شهيدين ، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(1388)؛ 4-مقاله«نقش عاشورا در تمدن ایرانی- اسلامی عصر صفوی»، مجموعه مقالات کنگره عاشوراپژوهی دانشگاه امام صادق(ع) تهران(1388)، 5-مقاله«ایثار و شهادت و جهانی شدن»، مجموعه مقالات شهادت دانشگاه قم(بهار 1389)؛ 6-مقاله «سفیران تقریب»، خبرنامه ادیان و مذاهب، (پاییز 1389)؛ 7-و مقالاتی در گاهنامه کوثر، کاشان،حوزه مکتب کوثر، شماره دوم(1388).پست الكترونيك: razieh_a_62@yahoo.com ، همراه09365439407

[2] .Islamo phabia

[3]. Public diplomacy

[4]- احمد مبلغی (1384)، سخن قرآن پیرامون گفتگوی اندیشه و اندیشه ی گفتگو، مجموعه مقالات استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ، ص 347 .

[5]. سوره حجرات، آیه 13.

[6]- بوهم، ديويد (1381)، درباره‏ي ديالوگ، گردآوري و تدوين: لي نيکول، ترجمه‏ي محمد علي حسيني نژاد،  دفتر پژوهش‏هاي فرهنگي، ص 57.

[7]- رضوي راد، محمد،( 1385) پيدا و پنهان انديشه ميان فرهنگي، مجله اطلاع رساني و کتابداري پژوهش و حوزه شماره 26 ، ص85.

.[8] عباديان، محمود  (1379) گفت و شنود (ديالوگ) مجلات : علوم انساني » نامه مفيد » زمستان شماره 24، ص53.

[9] .دهخدا، علي اکبر، گفت و گو، لغت نامه، ج11، ص 16931-16928.

[10].  Webster,s New World of the American Language,1989,p.9 .21.

[11]- پايا، علي (1381) گفت و گو در جهان واقعي، تهران، طرح نو، ، ص 66.

[12]- تافلر و همکاران(1376) بسوي تهران جديد ، ترجمه محمد رضا جعفري، نشر سيمرغ ، ص11.

[13]-الزبیدی، تاج العروس، ج3، ص162

[14]-طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج9، ص408؛ و نیز ر ک : علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج13، ص309 .

[15]-سوره انشقاق ، آيه 14.

[16]- لسان العرب و القاموس المحيط و المعجم الوسيط، مادۀ: "حار". برای تعریف جدال ر.ک :راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ص 89 ؛ المیزان، ج12، ص 371 . 

[17]- سوره كهف ، آيه 34.

[18]-  سوره كهف ، آيه 37.

[19]- سوره مجادله ، آيه 1.

[20]- محمد حسین فضل الله ، ضرورت گفتگوی ادیان و مذاهب ، هفت آسمان ، ش 7 ص 10 .

[21]- ص 33.

[22]- آيه ۶۴.

[23]- سوره‌الرحمن‌،آیات‌1-4.

[24]- سوره علق‌، آيه 5.

[25]- سوره قلم‌، آيه 1.

[26]- سوره علق‌، آيه 1.

[27]- سوره زمر ، آيه 18.

[28]- آيت الله تسخيرِی، مقاله شروط الحوار  في قرآن الکريم .

[29]- سوره بقره آیه 30.

[30]- با استفاده از کتاب ضرورت گفتگوی ادیان و مذاهب ، محمد حسین فضل الله ، ص 8 الی 10.

[31]- سوره آل عمران ،آیه 64  .

[32]- آیه الله محمد علي تسخيري، مقاله شروط الحوار  في قرآن الکريم   .

[33]- سوره قصص، آیه 75.

[34]- سوره نمل، آیه 119  .

[35]- سوره غافر، آیه 35.

[36]-سوره غافر، آیه 56.

[37]- سوره حج‌، آیه 71.

[38]- سوره مومنون‌، آیه 45 .

[39]- سوره‌طه‌، آیات‌23 – 28.

[40]- سوره‌بقره‌، آیه 113.

[41]- کتاب‌شأن‌ نزول‌آیات‌، واحدی‌نیشابوری‌.

[42]- سوره‌بقره‌،آیه 109.

[43]- سوره‌بقره‌، آیه 120.

[44]- سوره‌بقره‌،آیه 111.

[45]- سوره‌انبیاء آیات‌62-65.

[46]- سوره‌انبیا، آیه 24.

[47]- سوره‌نمل‌، آیه 64.

[48]- سوره‌مومنون‌، آیه 117.

[49]- سوره‌انعام‌، آیه 81.

[50]- سوره یوسف آیه 8.

[51]- سوره نحل آیه 125.

[52]-سوره آل عمران آیه 9  .

[53]- سوره آل عمران آیه 20.

[54]- آنگاه که خدای تعالی می فرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» سوره بقره30، آیه.

[55]- سوره نحل، آیه 125.

[56]- سوره بقره، آیه 256.

[57]- سوره عنکبوت، آیه 46.

[58]- سوره آل عمران، آیه159.

[59]- سوره شوری، آیه 38.

[60]- سوره مريم، آیه 42.

[61]- سوره مريم، آیه 46  .

[62]- سوره مريم، آیه 47.

[63]-آیه 69.

[64]- آیه 70.

[65]-آیه 71.

[66]- سوره فرقان ـ آيه 52.

[67]- اين حديث را مسلم  در صحيح خود  شماره 55  و صحيح ابوداود  شماره 4944 و النسايي در جلد 7 صفحه 156 روايت كرده‌اند.

[68]- سوره هود ، آيه 34.

[69]- سوره هود ، آيه 32.

[70]- ابن القيم جوزيه ، زادالمعاد ، ج3، ص42  و الموسوعه الفقهيه الكويتيه ، ج15، ص128 .

[71]- سوره غافر ،آيه 4  .

[72]- سوره آل عمران ـ آيه 187.

[73]- الشوكاني، فتح القدير  ، ج 3 ،ص43 و نگاه كنيد به:  الموسوعه الفقيهه الكويتيه ،  ج15، ص128 .

[74]- برای مطالعه بیشتر ر.ک: آیت الله محمد علی تسخیری، جهان اسلام و غرب، اصلا چهره ی یکدیگر، اطلاعات، 4آبان 1383، ص6 .

[75]- سوره نحل، آیه125. و نیز ر.ک: المیزان، ج12، ص374 .

[76]- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 206، ترجمه شهيدى ، ص207.

[77]- سوره طه ،آیه 44.

[78]- سوره طه ،  آيه 44  .

[79]- سوره سبأ ، آيه 24.  

[80]- سوره سبأ ، آيات 24 تا 26  .

[81]- سوره آل عمران ، آيه64   .

[82]- سوره حج آیه 8  .

[83]-  سوره زمر ، آیه 18.

[84]- رک: چشم انداز تقريب ، گفتگو با آقاي واعظ زاده خراساني ، فصلنامه ي هفت آسمان ، شماره 9 .

[85]- سوره اسراء، آیه 36  .

[86]-  سوره بقره ، آيه 111  .

[87]- سوره آل‌عمران ، آيه 93  .

[88]- سوره احقاف ، آيه 4.

[89]- سوره ذاريات ، آيه 39 . 

[90]. الشيخ صالح بن حميد، مقاله‌اي دربارۀ گفتگو، منتشره در سايت: صيد الفوائد.

[91].سوره اسراء ، آیه 85.

[92].  سوره سبأ، آیه24.

[93] . سوره بقره ، آیه170.

[94]. ر ک: امام ابوحامد غزالي، احياء العلوم ، جلد اول.

[95]. الشيخ صالح بن حميد، پژوهشي دربارۀ گفتگو ، سايت صيد الفوائد .

[96]. سوره آل عمران، آیه66.

[97]- سوره زمر ، آیه 17 و 18.

[98]- سوره مريم ـ آيه43   .

[99]. شيخ صالح بن حميد، مقالۀ دربارۀ گفتگو ، سايت صيد الفوائد .

[100]- سوره كهف ، آيه66   .

[101]- سوره كهف ، آيه70  .

[102] . سوره زخرف، آيه 58 .

[103]. سوره النمل، آيه 64. .

[104]- سوره انفال ، آيه 46 .

[105]- سوره حجرات آیه 13  .

[106]- سوره کهف آیه 29 .

[107]- موسوي، ،شرف الدين، نص واجتهاد، ترجمه علي دواني، قم، انتشارات اسلامي، هشتم،1375ش،(مقدمه)،ص 62.