دين و جهاني شدن: چالشها و فرصتها

دين و جهاني شدن: چالشها و فرصتها

 

 

دين و جهاني شدن: چالشها و فرصتها

 

دكتر محسن الويرى([1])

 

بسم الله الرحمن الرحيم

چكيده

اكنون همه پذيرفته‎اند كه پديده‎ي جهاني شدن يا جهاني‎سازي ديگر محدود به حيطه‎اي خاص نيست و همه‎ي ابعاد زندگي بشر را در برمي‎گيرد. مواجهه‎ي اين پديده با دين چگونه است؟ چه پرسشهايي را در برابر دين قرار مي‎دهد؟ چه چالشهايي را براي دين‎داران پديد مي‎آورد؟ كدام گره‎‎ها و يا گشايشها را ايجاد مي‎كند؟ پاسخ به اين پرسش‎ها كه يكي از مهمترين‎ دل‎مشغوليهاي انديشه‎وران ديني و آناني است كه مي‎خواهند ديندارانه زندگي كنند، موضوع اين مقاله است.

 

با توجه به تعاريف دين و گونه‎شناسي مسائل و حوزه‎هاي مختلف آن، دين را مي‎توان در دو ساحت متفاوت در نظر گرفت:ساحت قدسي كه شامل آموزه‎هاي وحياني در حوزه‎ي انديشه و رفتار است و ساحت عرفي كه شامل باورها، ارزشها، هنجارها، نهادها و شيوه‎هاي زندگي دين دران است. دين در ساحت نخست در حوزه‎ي مطالعات دين‎‎پژوهي (وحي‎پژوهي) قرار مي‎گيرد و در ساحت دوم در زمره‎ي مطالعات جامعه‎شناختي. جهاني شدن هر دو ساحت دين و دينداري را به صورت مستقيم و غيرمستقيم به چالش مي‎كشاند. مي‎توان چالشهاي ناظر به جنبه‎هاي وحياني را چالشهاي نظري ناميد و چالشهاي ناظر به تحقق بيروني دين را چالشهاي عيني و بيروني. در مواجهه‎ي مستقيم جهاني شدن با دين، پاره‎اي از پرسشها و چالشهاي نظري كه در برابر دين (حيطه‎ي نخست) قرار مي‎گيرد چنين است: ضرورت و امكان حركت جهان بشريت به سمت يكپارچگي؛ امكان و چگونگي سخن گفتن از يك نظريه‎ي ديني در باره‎ي جهاني شدن؛ جايگاه خدا در جهانِ جهاني شده؛ چگونگي تطبيق دين با شرايط جديد؛ ويژگي ها و بايستگي هاي رفتار ديني در جامعه‎ي جهاني؛ ضرورت و امكان همسان سازي شعائر و رفتارهاي ديني نزد پيروان اديان مختلف و مانند آن. برخي از چالشها و پرسشهاي مربوط به جنبه‎ي عيني و تحقق اجتماعي دين (حيطه‎ي دوم) نيز چنين است: شكسته شدن اقتدار دين تحت تأثير اقتدارشكني به عنوان يكي از اصلي‎ترين پيامدهاي جهاني شدن؛ سست شدن هويت ديني و مذهبي تحت تأثير هويت‎زدائي ناشي از جهاني شدن؛ سيطره‎ي عرف‎گرايي (سكولاريسم) و با خطر مواجه شدن حركت فزاينده و دين‎مدارانه‎ي سكولاريسم‎زدائي در دهه‎هاي اخير؛ كاهش نقش رسانه‎هاي سنتي ديني؛ مسائل مربوط به تطبيق‎پذيري نهادهاي ديني با شرايط جديد؛ امكان غرق شدن دين داران در دنيايي مبهم و پرهياهو به گونه‎اي كه تا مدتها بعد تصوري درست از شرايط جديد وجود نداشته باشد به ويژه با توجه به تجربه‎ي چند قرن اخير كشورهاي اسلامي و شرقي كه هر چه از جانب غرب به آنها رسيده بيش از آنكه گرهي از آنها بگشايد بر مشكلاتشان افزوده است.

 

جهاني شدن به صورت غيرمستقيم نيز دين را به چالش مي‎خواند. دين ـ به ويژه بر پايه‎ي اعتقاد به جامعيت آن ـ داراي كاركردهايي متنوع است و با اقتصاد، سياست، مسائل اجتماعي و به ويژه فرهنگ مرتبط است و با توجه به تأثيرپذيري همه‎ي اين حوزه‎ها از جهاني شدن، دين نيز به صورت غيرمستقيم و از طريق اين حوزه‎ها رويارويي با جهاني شدن را تجربه مي‎كند. افزون بر اين انديشمندان و رهبران و متوليان امور ديني نيز به عنوان هويت فردي خود تأثيرپذيري هايي از جهاني‎شدن دارند كه به نوبه‎ي خود بر مسائل مربوط به دين اثرگذار است.

 

در كنار اين چالشها، جهاني شدن فرصت هايي را نيز در برابر دين و دين‎داران قرار مي‎دهد كه اهم آنها عبارتند از: ايجاد تحرك در انديشه‎ي ديني وجنبشهاي ديني؛  ضعف تئوريك پشتوانه‎هاي نظري جهاني شدن به صورت كنوني و فراهم آمدن فرصت و فضا براي ايجاد يك نظريه‎ي جديد دين‎محور در اين باره؛ ابهام در قالب، محتوا و گفتمانهاي جهاني شدن و امكان طرح گفتماني ديني در اين باره در كنارگفتمانهاي تمدني و ايدئولوژيك و منطقه‎اي و مانند آن؛ فراهم آمدن ظرفيتي نوين و فراخ براي دين براي جهاني ساختن گستره‎ي مخاطبان خود با توجه به امكان بهره‎گيري از وسائل جديد ارتباطي و نيز تشنگي جهاني براي معنويت و توانمنديهاي دين براي هويت‎بخشي نوين فراتر از منطقه و ملت و زبان و قوم خاص و گسترش دلسردي از ناكارآمديهاي ايدئولوژي ليبرال دمكراسي؛ فراهم آمدن زمينه‎ي تجلي توانائي بديل‎ناپذير همه‎ي اديان براي بسيج‎ حق‎طلبانه‎ي توده‎هاي مردم.

 

شناخت ژرف اين چالشها و فرصتها، گام نخست مواجهه‎ي بايسته‎ي انديشه‎وران ديني با پديده‎ي جهاني‎ شدن است.

 

*     *     *

 

وقتي از مواجهه‎ي دين با پديده‎ي جهاني شدن سخن مي‎گوييم، بلافاصله اين پرسش مطرح مي‎شود كه مراد از اين دو اصصلاح چيست؟ و كدام تلقي از اين دو را مد نظر قرار داده‎ايم؟ تا آن زمان كه تحقيق و بررسي در باره‎ي دين از قلمرو فعاليتهاي‎ عالمان ديني بيرون نرفته بود، اختلاف چشمگيري در باره‎ي تعريف دين وجود نداشت و در صورت تعدد ديدگاهها نيز، همگرايي بين آنها كار بررسي را بسيار آسان مي‎كرد. اما از وقتي نگاه بيروني به دين رواج يافت و از منظر علوم جديد مانند جامعه‎شناسي و روان‎شناسي نيز به مقوله‎ي دين نگريسته شد، تعاريف و ديدگاه هايي بسيار متعدد و گاه ناهمگرا در باره‎ي دين پديد آمد، به گونه‎اي كه حتي دسته‎بندي و گونه‎شناسي اين تعاريف نيز دشوار شده است و نمي‎توان به وفاق انديشمندان در باره‎ي تعريف دين اميد بست. به همين دليل برخي نظريه‎پردازان به جاي تعريف دين به توضيح در باره‎ي خصوصيات دين و تعيين ويژگي هاي متمايز كننده‎ي دين با ديگر پديده‎هاي پرداخته‎اند.([2]) اين ويژگي ها كه از مقايسه اديان با يكديگر و مشتركات اغلب آنها ـ و نه همه‎ي آنها ـ به دست آمده است شامل مواردي از اين دست است: اعتقاد به موجودات فوق طبيعي، تفكيك ميان اشياي مقدس و غير مقدس، اعمال و مناسك، قانون اخلاقي خدايي، احساسات ديني مانند خشيت و گناه و پرستش و...، دعا و يك گروه اجتماعي مبتني بر موارد فوق.([3])

 

نگاه هاي جديد در باره‎ي دين همان نگاه علوم مختلف مانند روانشناسي، مردم‎شناسي، جامعه‎شناسي، فلسفه و تاريخ است كه البته با رهيافت هاي مختلفي صورت پذيرفته كه در زمره‎ي مهمترين آنها بايد از رهيافت پديدارشناسانه نام برد. در اين ميان مطالعات و بررسي هاي جامعه‎شناسان از اهميت بيشتري برخوردار است، زيرا معمولا پايه و اساس ديگر بررسي هاست و يا لااقل تأثيري بسيار جدي بر آن دارد. عالمان هر يك از علوم با علاقه، كشش و نياز و منظري  خاص به دين نگريسته‎اند و تعلق خاطر يك جامعه‎شناس به مطالعه‎ي دين نيز به جنبه‎هاي مربوط به نقش و كاركرد دين در شؤون مختلف جامعه و رفتارهاي دين داران به عنوان بخش و وجهي از رفتار گروهي است.([4]) نخستين دين‎پژوهي ها در قلمرو جامعه‎شناسي، اغلب به خاستگاه هاي تاريخي و رواني دين و باورهاي ديني معطوف بود و بالمآل دين را به صورت تابعي از واقعيت هاي ملموس بيروني نظير آب و هوا، ترس، جهل يا ترفندهاي كليسا معرفي مي‎كرد.([5]) چنين نگاه هايي به دين گاه به اعلام مرگ خدا و دين او مي‎انجاميد ولي امروزه ديگر تقريباُ همه‎ي جامعه‎شناسان پذيرفته‎اند كه دين به عنوان يك واقعيت نيرومند اجتماعي نمرده است و حداقلِ نقش دين يعني پاسخ دادن به يك سلسله نيازهاي رواني در انسان ها مورد پذيرش همه است و چون اين نيازها، نيازهايي پايدار و زائل نشدني است، دين نيز به صورت واقعيت پايداري از فرهنگ انسان باقي خواهد ماند.

 

 البته دشواري رسيدن به تعريفي از دين كه سازگار با مباني و نيازهاي جامعه‎شناسي و كارآمد براي تبيين كاركردهاي اجتماعي دين و در عين حال قابل تطبيق با رفتارهاي گوناگون پيروان اديان مختلف، همچنان به قوت خود باقي است.([6]) و به همين دليل در آراي جامعه‎شناسان نيز تشتت آراء در باره‎ي ابعاد جامعه‎شناختي دين به چشم مي‎خورد. اين اختلاف ديدگاه ها به موضوع كلي‎تر امكان يا عدم امكان بررسي جامعه‎شناختي دين كشيده شده است. برخي جامعه‎شناسان، اصولاً دين را  پذيراي هيچ تحليل جامعه‎شناختي نمي‎دانند، زيرا به اعتقاد آنها دين يك نهاد اجتماعي يا فرآورده‎ي انساني مانند نهادها و فرآورده‎هاي ديگر نيست و نمي‎توان آن را مورد تبيين عقلي قرار داد،([7]) اما حتي از نظر اين گروه از انديشمندان، تحقق اجتماعي دين مي‎تواند متعلق مطالعات جامعه‎شناختي قرار گيرد. برخي ديگر از جامعه‎شناسان با تكيه بر رهيافت پديدارشناختي، از تعميم هاي علّي و معلولي چشم‎پوشيده و قلمرو بررسي دين را محدود به توصيف و تفسير همدلانه‎ي نظامهاي اعتقادي مي‎دانند. و برخي ديگر با تكيه بر رهيافت هاي تقليل‎گرايانه دين را در حد ديگر واقعيت هاي اجتماعي يا روانشناختي كاهش داده‎اند تا بتوانند آن را بررسي كنند. اين روش كه رايج‎ترين موضع‎جامعه‎شناسان معاصر در برابر دين به حساب مي‎آيد با كنار نهادن مسأله‎ي حقانيت باورهاي ديني همراه است و بر اين فرض استوار است كه دين نيز مانند صورت هاي ديگر رفتار اجتماعي و فردي بشر يك پديده‎ي انساني است و مي‎توان آن را مانند آنها با روش هاي خاص علوم اجتماعي مورد بررسي قرار داد.([8]) گروهي ديگر بر اين باورند كه تقليل پديده‎هاي مذهبي به واقعيت هاي اجتماعي يا روانشناختي مشكلي را حل نمي‎كند و با اين روش نمي‎توان دين را فهميد.([9]) از سوي ديگر، ما با اين واقعيت نيز مواجهيم كه تلاش بسياري از جامعه‎شناسان بر اين است كه  تا دين را آنگونه بفهمند و بررسي كنند كه يك ديندار آن را مي‎فهمد.([10])

 

به هر حال، امروزه كمتر مسأله‎اي مربوط به دين است كه در بوته‎ي مطالعات و بررسي هاي جامعه‎شناسان قرار نگرفته باشد.([11]) مجموع اين مطالعات را به سه دسته‎ي كلي تقسيم كرده‎اند: نخست،

بررسي دين از آن لحاظ كه در فهم كنش اجتماعي مؤثر است، دوم،

رابطه‎ي دين و حوزه‎هاي ديگر حيات اجتماعي همچون اقتصاد، سياست و طبقات اجتماعي و سوم بررسي نقشها، سازمانها و جنبشهاي ديني.([12]) متأسفانه دين‎پژوهي جامعه‎شناسان در برخي حيطه‎ها به مسيحيت‎پژوهي محدود شده است و تعميم‎هاي آن عموماً برخاسته از بررسي جوامع مسيحي‎نشين و نقش و كاركردهاي اجتماعي دين مسيحيت است.([13])

 

طبيعي است بايد بين نگاه جامعه‎شناختي به دين و مباحث و انديشه‎هاي اجتماعي يك دين تفاوت گذاشت. در آموزه‎هاي هر ديني حجمي قابل توجه از مباحث مرتبط با مسائل اجتماعي وجود دارد. مثلا در انديشه‎ي اسلامي كليه‎ي مطالب مرتبط با امت، ناس، سياست، اقتصاد، دعوت، آداب معاشرت، ظلم‎ستيزي، احكام معاملات و مانند آن داراي دلالت هاي اجتماعي است. انديشمندان مسلمان به ويژه در دوران معاصر آثاري ارزشمند در تبيين مباني و ابعاد انديشه‎هاي اجتماعي در اسلام پديد آورده‎اند.([14]) متفكران برجسته‎ي مسيحي هم به نقش شكل‎دهنده‎ي دين بر جامعه و هم واكنش دين در برابر نيرو و نفوذ فزاينده‎ي دنيوي، توجه شايان كرده‎اند.([15]) مطالعه اين امور گرچه مي‎تواند از سوي جامعه‎شناسان بررسي شود ولي پيش از آن كه يك موضوع جامعه‎شناختي باشد، يك موضوع ديني و مرتبط با حوزه‎ي دين‎پژوهي است. گرچه تعامل و تأثيرگذاري متقابل اين دو گونه‎ي مطالعه بر يكديگر قابل انكار نيست.

 

دين يك امر بسيط و نيز يك پديده‎ي تك‎بعدي نيست. در دين‎پژوهي‎هاي معاصر وجوه و ابعاد مختلفي براي دين برشمرده‎اند. يكي از دين‎پژوهان معاصـر به نام نينيـان اسمارت بـراي هـر ديـن هفـت بعـد برشمرده است: بعد شعايري، بعد عقيدتي، بعد نقلي و اسطوره‎اي، بعد اخلاقي و حقوقي، بعد تجربي و عاطفي، بعد اجتماعي و نهادي و بعد مادي([16]) كه البته مي‎توان و بلكه بايد دو بعد تاريخي و وحياني (متون مقدس) را نيز به آن افزود. در مطالعات اجتماعي مربوط به دين نيز از يكپارچه‎نگري به همه‎ي ابعاد دين پرهيز شده است و مثلاً دو برداشت متمايز از دين به صورت زير عرضه شده است: نخست، دين در قالب ارائه‎ي يك برداشت معنوي از آن و دربردارنده‎ي مجموعه الگوهاي رفتار اجتماعي و فردي كه به پيروان خود در شكل‎دهي به زندگي روزانه بر اساس اين الگوها ياري مي‎رساند؛ در چهارچوب اين معنا، دين نيازمند انديشه‎اي متعالي و نيز قداست و نقطه‎ي اوجي است كه مردم را با وضعيت نهايي هستي پيوند دهد. در برابر اين برداشت، برداشت ديگر از دين توجه به قالب و ابعاد مادي آن همچون تشكيلات مذهبي، گروه ها و جنبش‎هاي ديني است. روشن است كه بنا بر اين تعريف، همه‎ي گروه هاي مذهبي به شكلي با موضوعات اجتماعي در ارتباطند و هيچ تشكل يا گروه مذهبي را نمي‎توان يافت كه كاملاً با امور اجتماعي قطع رابطه كرده باشد.([17])

 

ما نيز وقتي از فرصتها و تهديدهاي جهاني شدن براي دين سخن مي‎گوييم، بايد روشن سازيم كه به كدام وجه از دين نظر داريم. با توجه به آنچه گذشت، به نظر مي‎رسد چارچوب سازگار با مفاد اين مقاله تفكيك بين دو تلقي متفاوت از دين به شرح زير است:

 

ساحت قدسي دين: دين به مفهومي كه مورد علاقه و بررسي دين‎پژوهان و عالمان ديني است.

 

ساحت عرفي دين: دين به مفهومي كه مورد بررسي جامعه‎شناسان است.

 

ساحت نخست كه مي‎توان آن را اصطلاحاً ساحت قدسي دين ناميد، ساحت آموزه‎هاي وحياني و مهمتر از آن ساحت باورداشت آسماني بودن دين است. مطالعه در اين ساحت از سوي دين‎باوران صورت‎ مي‎پذيرد و تابع ساز و كار مشخص و تعريف شده‎اي براي درك و تبيين دين است كه دين‎پژوهان معتقد به حقانيت دين آنها را بكار مي‎بندند. آموزه‎هاي ديني در اين ساحت شامل انديشه و رفتار و در هر دو حوزه‎ي فردي و اجتماعي است.

 

ساحت ديگر دين كه مي‎توان آن را ساحت عرفي ناميد ساحت تحقق بيروني دين در قالب نمادها و نهادها و آيين‎ها و رفتارهاي اجتماعي و كليه‎ي نقش‎آفريني‎ها دين در جامعه است. مطالعه در اين ساحت كه ساحت زندگي عرفي دينداران است در زمره‎ي مطالعات جامعه‎شناختي قرار دارد ولي طبعاً اين نوع مطالعه مي‎تواند ناظر به رفتارهاي فرد در اجتماع هم باشد و مفهوم بررسي جامعه‎شناسانه اين نيست كه تنها جنبه‎هاي اجتماعي دين مورد توجه قرار گيرد. دين‎پژوهي در اين ساحت حتي مي‎تواند از خاستگاهي عرفي (سكولار) و غيردين‎باورانه صورت گيرد، آنچنان كه عملاً چنين است.

 

دين در ساحت عرفي، منزلتي برابر با يك نهاد اجتماعي دارد و گاه حتي زيرمجموعه‎ي فرهنگ قرار مي‎گيرد. ولي در ساحت نخست دين يك فرانهاد است  و برتر از همه‎ي نهادها مي‎ايستد و به اعتبار آسماني خود مي‎تواند و بلكه بايد بر همه‎ي شؤون و امور اجتماعي اثرگذار باشد و آنها را آنگونه كه خود مي‎پسندد سامان دهد. بررسي هاي ديني در ساحت نخست نگاه دين‎باوران دين‎شناس به امور  مختلف از جمله امور اجتماعي را نشان مي‎دهد و در ساحت دوم نگاه جامعه‎شناسان به دين را گزارش مي‎كند.

 

دين در هر دو ساحت خود در مواجهه با جهاني شدن از يك سو با چالش هايي روبروست و از سوي ديگر ظرفيت هايي را در مقابل خود مي‎يابد.

 

در اين نوشتار وقتي از جهاني‎ شدن سخن مي‎گوييم بدون ورود به مباحث تخصصي و باريك‎بيني‎هايي ـ كه در جاي خود ضروري و مفيد است ـ ، آن را به مفهوم مصطلح ـ كه البته بايد اعتراف كرد مفهومي سهل و ممتنع است ـ به كار برده‎ايم. البته هنوز هيچ وفاق‎ انديشه‎اي در باره‎ي چيستي و ماهيت جهاني شدن پديد نيامدن است.([18]) تا آنجا كه حتي برخي نظريه‎پردازان اصل امكان تحقق آن را نفي كرده‎اند.

 

حتي در باره‎ي زمان شروع جهاني‎ شدن نيز وحدت نظر وجود ندارد. برخي نويسندگان آغاز آن را به ابتكار خبرنگاران در دهه‎هاي اخير منتسب ساخته‎اند و برخي ديگر شروع آن را به ضيافتي كه دكتر كلاوس شواب Klaus Schwab در سال 1970 در دهكده‎اي در سويس با حضور مديران اجرايي رده‎ي بالاي اروپايي تشكيل داد و از افق‎هاي جديد بازرگاني سخن گفت منسوب كرده‎اند و برخي ديگر دهه‎ي 60 قرن بيستم را به عنوان نقطه‎ي آغاز تعيين كرده‎اند و برخي آن را به مارشال مك‎لوهان منتسب كرده‎اند و برخي ديگر از هيتلر و سياست هاي او به عنوان نقطه‎ي آغاز ياد كرده‎اند و گروهي ويكلي كانديداي رياست جمهوري 1930م. امريكا را شروع‎كننده‎ي اين بحث معرفي كرده‎اند و گروهي ديگر ـ كه فراوان‎ترند ـ آغاز جهاني شدن را به اواخر قرن 16 و اوايل قرن 17 برمي‎گردانند. همچنين از پير دوبوآ متوفاي 1323م. و يا از  فلاسفه‎ي يونان و يا از  اسكندر مقدوني و حتي از فراعنه‎ي مصر به عنوان شروع كنندگان اين بحث نام برده شده است ولي جالب‎ترين ديدگاه، ديدگاهي است كه آغاز جهاني شدن را با قاطعيت به عصر آدم عليه السلام برمي‎گرداند.([19])

 

به هرحال با مروري بر مجموعه تعاريف جهاني شدن مفاهيم بنيادي زير را مي‎توان درآنها يافت: فشردگي زمان و مكان (كاستلز، هاروي و ويليامز) ; يكپارچگي سيستم (تافلر، قزلسفلي و الجابري) ; شبكه‏اي بودن (كاستلز) ; تفوق نظام سرمايه‏داري (ايران‏زاده و الجابري) ; وابستگي عمومي (فرانك و والرشتاين) .([20]) اغلب اين تعاريف تنها به وجهي از جهان شدن توجه داشته‎اند و فاقد نگاهي جامع هستند و به همين دليل هنوز تعريفي جامع و مورد وفاق ارايه نشده است. اصولاً نگاه تئوريك و معرفتي به مسأله جهاني شدن، نگاهي جديد و در نتيجه حجم مطالعات تقريباً اندك و بررسي‎ها هنوز نوپا و خام است. اين سخن گزاف نيست كه بگوييم جهاني شدن از جمله مقولاتي است كه ابتدا واقع شده است سپس احساس نياز به تبيين تئوريك آن شده است. قدر مسلم اين است كه جهاني شدن پديده‎اي چند بعدي است كه بايد از نگاه تك‎بعدي به آن اجتناب كرد.([21])

 

ما در اينجا با مد نظر قرار دادن مباحثي كه در باره‎ي تعريف جهاني شدن ارائه شده است، جهاني شدن را به ويژه در رويكردي فرهنگي،([22]) به مفهوم بزرگ شدن انسان و كوچك شدن جهان در نظر گرفته‎ايم. بزرگ شدن انسان به اين معنا كه انسان مي‎تواند بر همه‎ي جهان و وقايع آن آگاهي و دست يابد و حسب توانمندي خود بر آنها اثر بگذارد و كوچك شدن جهان به اين معنا كه مي‎توان مجموعه‎ي جهان را ـ گرچه وجود مجازي آن را ـ در كنج اتاقي حاضر كرد. اين سخن به مفهوم غفلت از تلاش سازمان يافته كشورهاي ثروتمند با محوريت امريكا براي حاكم ساختن نظمي واحد بر جهان و يكپارچه ساختن آن در محورهاي اقتصادي و فرهنگي و سياسي و نظامي در مسير تأمين منافع خود نيست.([23])

 

جهاني شدن به اين معنا، هر دو ساحت دين و دينداري را به صورت مستقيم و غيرمستقيم به چالش مي‎كشاند. مراد ما از چالش نيز فراتر از تهديدهاست و شامل ابهام‎آفريني‎ها و طرح پرسش ها نيز هست. چالش هايي كه به حيطه و ساحت نخست دين ارتباط مي‎يابد، به طور عمده چالش هايي معرفتي است كه دين‎شناسان دين‎باور در مواجهه با جهاني شدن در برابر خود مي‎يابند. در لابلاي مباحث روزافزوني كه پيرامون فرهنگ و جهاني شدن نوشته و گفته شده است، مطالبي قابل توجه در باره‎ي تأثير جهاني شدن بر فرهنگ ديني به دست مي‎آيد ولي اهميت موضوع تا بدان حد هست كه اين تأثيرات مستقلاً مورد بررسي قرار گيرد.

 

مهمترين اين چالش ها را كه به صورت مستقيم متوجه دين است، به تفكيك در دو ساحت قدسي و عرفي دين به صورت زير مي‎توان برشمرد:

 

چالشهاي ساحت قدسي دين در مواجهه با جهاني شدن

 

الف. ضرورت و امكان حركت جهان بشريت به سمت يكپارچگي

 

پيش‎فرض جهاني شدن امكان يكپارچگي و تحت نظم واحد درآمدن كليه كشورهاي جهان است. نگاه دين به اين موضوع چگونه است؟ از منظر دين، آيا براستي امكان دارد جهاني كه مك لوهان با عنايت به پيشرفت ابزار و روشهاي  ارتباطي آن را ” دهكده‎اي جهاني ” خواند در جنبه‎هاي اقتصادي و فرهنگي و سياسي و مانند آن نيز به يك دهكده و يا به قول ويلانيام به يك ”مركز خريد جهان” .([24]) واحد تبديل شود. با تكيه بر آموزه‎هاي ديني آيا بايد به مبارزه با روند جهاني شدن برخاست يا بايد آن را تسريع و تشديد كرد و يا با همنوائي با آن، آن را به سمت و سوي مطلوب سوق داد. يكپارچگي جهان حتي اگر ممكن باشد آيا ضروري هم هست؟ در اين صورت آيا بايد به مقابله با جنبش هاي ضدجهاني شدن برخاست يا نه؟ طبيعي است تا دينداران به دقت به اين پرسش ها پاسخ ندهند، نمي‎توانند موضعي سنجيده و مناسب در مقابل جهاني شدن اتخاذ كنند.

 

ب . امكان و چگونگي سخن گفتن از يك نظريه‎ي ديني در باره‎ي جهاني شدن

 

اگر از امكان جهاني شدن از منظر دين سخن گفتيم، حال نوبت طرح اين پرسش است  كه آيا جهاني شدن مورد نظر دين همان جهاني شدن مصطلح است؟ گفتمان هاي جهاني شدن را به پنج دسته‎ي تمدني، منطقه‎اي ، ايدئولوژيك، تعليمي و جنسيت تقسيم‎ كرده‎اند. گفتمان تمدني و منطقه‎اي در شرق و جنوب شرقي آسيا و اروپاي شرقي و اروپاي غربي و امريكاي لاتين رواج دارد و گفتمان تعليمي در مطالعات اقتصادي و فرهنگي و تجاري و رسانه‎اي و ارتباطاتي و انسان شناسي و جامعه‎شناسي و ...رواج دارد و گفتمان ايدئولوژيك شامل مباحث چپ و راست و مانند آن است و گفتمان جنسيت نيز بر تفاوت موقعيت زنان و مردان تكيه دارد.

 

آيا مي‎توان از گفتماني جديد و جايگزين به نام گفتمان ديني جهاني شدن سخن گفت؟ مباني و ابعاد و ويژگي هاي چنين گفتماني چيست؟ قابليت اين گفتمان براي رقابت با ديگر گفتمان ها در صحنه‎ي معرفت و انديشه چيست؟ خاستگاه چنين گفتماني كدام است؟ آيا متون ديني به روشني و صراحت از آن سخن گفته‎اند يا بايد آن را با استفاده از ساز و كارهاي تحقيق در متون ديني از طريق استنباط و اجتهاد به دست آورد؟

 

ج . جايگاه خدا در جهانِ جهاني شده

 

اگر جهاني شدن آن گونه كه طراحان و حاميان آن مي‎خواهند با كاميابي تحقق يابد، چه جايگاهي براي خدا در نظر خواهد گرفت؟ آيا بايد نگران تنگ‎تر شدن جاي خدا بود يا در بستر وحدت و يكپارچگي ملت ها و كشورها، خواسته يا ناخواسته، خداوند جايي فراخ‎تر به خود اختصاص خواهد داد؟ اگر كشورها به هم پيوسته شوند، آيا هويت و جوهره‎ي غيرديني تمدن غربي كه خاستگاه جهاني شدن به مفهوم مصطلح هم هست بر همه‎ي جهان سيطره خواهد يافت و لذا خدا در كنج دل مؤمنان محبوس خواهد شد و يا در اين جهان خدا مجال خواهد يافت در فضاي فراخي كه از به هم‎پيوستگي كشورها پديد مي‎آيد خود را بيشتر بنماياند. اصولا خدا كدام فضا را بيشتر مي‎پسندد و در كدام محيط امكان تجلي بيشتر دارد؛ در محيطهاي  كوچك يا هر چه محيط بزرگتر و گسترده‎تر باشد تجلي او نيز بيشتر خواهد بود. پيتر پاريس و ماكس ل. استاكهوس در كتابي به نام ”خدا و جهاني شدن: دين و توانمندي هاي زندگي عمومي” كه در سال 2000 به چاپ رسيده، حق سبق در تحقيق پيرامون اين موضوع را دارند ولي انديشه‎وران دين‎مدار نيز بايد به اين موضوع بيانديشند و پاسخ مناسب خود را به آن بدهند.

 

د . چگونگي تطبيق دين با شرايط جديد

 

آيا اصول و احكام و آموزه‎هاي ديني با تنوع و تغيير محيط بايد تغيير يابد يا آموزه‎هاي ديني مجموعه‎اي ثابت و تغييرناپذير است كه تغييرات محيط پيراموني تأثيري در آن ندارد؟ اگر قرار باشد دين خود را با اين تغييرات تطبيق دهد كدام اجزاي آن بايد به اين تغيير تن دهد؟ اگر پيشينه‎ي تفكر ديني ـ با تأكيد بر دين اسلام ـ نشان‎دهنده‎ي تحول لااقل پاره‎اي از انديشه‎ي ديني متناسب با تغييرات محيط است، آيا اكنون با توجه به هويت كاملاً متفاوت تغييراتي كه در جهان در حال وقوع است، تحول در انديشه‎ي ديني چگونه بايد باشد؟ يكپارچه شدن مخاطبان پيام ديني چه تغييراتي را در پيام دين بايد ايجاد كند يا ايجاد خواهد كرد؟

 

هـ . ويژگي ها و بايستگي هاي رفتار ديني در جامعه‎ي جهاني

 

رفتار دينداران در يك جامعه‎ي جهاني چه تفاوتي با رفتار آنها در محيط هاي كوچك و  محلي خود بايد داشته باشد؟ آيا بايد رفتارهايي تازه را تعريف كرد؟ آيا مي‎توان به همان سان كه از دانشگاه مجازي و جامعه مجازي سخن گفته مي‎شود از دينداري  مجازي نيز دم زد؟ در صورت امكان، تعريف و بايد و نبايدهاي آن كدام است؟ آيا مي‎توان تصور كرد پاره‎اي رفتارها كه تاكنون به ديني بودن متصف و شهره بودند، تحت تأثير جهاني شدن از اين صفت عاري شوند؟ اگر اعمال عبادي همچنان ثابت بمانند آيا مي‎توان از اخلاق جهاني نوين سخن گفت؟

 

و. ضرورت و امكان همسان سازي شعائر و رفتارهاي ديني نزد پيروان اديان مختلف

 

آيا مي‎توان در جهانِ جهاني شده از يكپارچگي آيين و شعائر ديني سخن گفت؟ اگر لازمه‎ي جهاني شدن تحقق نظمي واحد بر جهان و يكپارچگي اقتصادي و سياسي و فرهنگي و حتي نظامي در عين حفظ اقتصاد و سياست و فرهنگ بومي است، آيا يكپارچگي ديني مي‎تواند با حفظ تعدد اديان تحقق يابد؟ و يا اگر بر اساس اعتقاد برخي صاحب‎نظران جهاني شدن به مثابه‎ي يكسان‎سازي باشد، آيا جهاني شدن دين به مفهوم وحدت همه‎ي دينداران گرد يك دين واحد خواهد بود؟ آيا مي‎توان مشتركات عبادي و آييني اديان را به عنوان جنبه‎ي جهاني شده دين برجسته كرد و مفترقات آن را به چشم جنبه‎هاي بومي و محلي يك  دين نگريست؟

 

اين چالش ها و پرسش ها را كه ناظر به خود دين و آموزه‎هاي ديني است و پاسخ دين‎مدارانه مي‎طلبد مي‎توان چالش هاي نظري و معرفتي جهاني شدن براي دين ناميد. دسته‎ي ديگر از چالش ها ناظر به تحقق بيروني دين و ساحت عرفي آن است كه مي‎توان آن را چالش هاي عيني و بيروني جهاني شدن براي دين نيز نام نهاد. مهمترين اين چالش ها را نيز به اين شرح مي‎توان برشمرد:

چالش هاي ساحت عرفي دين در مواجهه با جهاني شدن

الف. شكسته شدن اقتدار دين

اقتدارشكني يكي از اصلي‎ترين پيامدها و شاخصه‎هاي جهاني شدن است. گرچه جهاني شدن در جوهر خويش نوعي اقتدارگرايي را به همراه دارد، اما اين اقتدار نوين اقتدارهاي پيشين را كه معمولاً محدودتر و محلي‎تر است از بين مي‎برد. اقتدار دين در كشورهاي مختلف و دامنه‎ي تأثيرگذار آن بر ديگر شؤون اجتماعي مانند اقتصاد و فرهنگ و مانند آن انكارپذير نيست، آيا اين اقتدار در صورت تحقق جهاني شدن حفظ خواهد شد؟ جهاني شدن با ابزارهايي كه در اختيار دارد، مخاطبان پيام هاي ديني را از فضاي محدود معبد و كليسا و مسجد بيرون مي‎برد و امكان دسترسي به انواع پيام هاي ديني را در همه جا براي او فراهم مي‎آورد. مبلغ ديني در فضاهاي سنتي هر آنچه صلاح مي‎دانست در اختيار مخاطب قرار مي‎داد و نسبت به او از اقتدار كافي برخوردار بود، اما جهاني شدن اين مخاطبان را از حيطه‎ي اقتدار مبلغان و پيشوايان ديني دور مي‎سازد  و اقتدار سنتي نهادي مذهبي را فرو مي‎ريزد و به مخاطبان  قدرت انتخاب پيام هاي ديني و مذهبي مي‎بخشد و مرز تعريف شده و به رسميت شناخته ‎شده‎ي بين ارسال كننده و دريافت كننده‎ي پيام مذهبي را بر هم مي‎ريزد([25]) در بخش پاياني مقاله اشاره خواهيم كرد كه همه‎ي اديان نسبت به اين چالش وضعيتي برابر ندارند.

ب . سست شدن هويت ديني

جهاني شدن هويت‎زداست. هويت ديني يكي از هويت هاي ماندگار بشري است. اغلب انسانها به همان اندازه كه به هويت ملي و تاريخي خود دل‎ بسته‎اند هويت ديني خود را نيز ارج مي‎نهند و بدان غيرت مي‎ورزند. دين‎داران بايد نگران تهديدهاي جهاني شدن براي اين هويت باشند. اگر مبلغان ديني با تكيه بر اين هويت محملي براي انتقال پيام خود به مخاطبان مي‎يابند با سست و بي‎رنگ شدن اين هويت، مسير تبليغ ديني با موانعي جدي روبرو خواهد شد. باز هم در ادامه‎ي مقاله نگاهي از زاويه‎ي ديگر به اين موضوع خواهيم داشت.

 

ج. محدود شدن حركت فزاينده و دين‎مدارانه‎ي سكولاريسم‎زدايي در دهه‎هاي اخير

 

جهاني شدن به مفهوم مصطلح عرف‎گرايي (سكولاريسم) را در جهان گسترش خواهد داد. در چند دهه‎ي اخير تأملاتي جدي نسبت به اعتبار و كارآئي سكولاريسم پديد آمده است و حركت هاي فراگير احياگرانه‎ي ديني در تلاش براي سكولاريسم‎زدايي از جهان چه در جنبه‎ي معرفتي و كلان و چه در حيطه‎ي خرد رخ نموده است.([26])

 

” بازگشت جهاني انديشه‎ي ديني و جنبش‎هاي اجتماعي يكي از غيرمنتظره‎ترين رويدادهايي است كه در پايان قرن بيستم به وقوع پيوسته است. آن چه باعث مي‎شود تا اين خيزش مذهبي بعدي جهاني يابد، آن  است كه اين پديده، در برهه‎ي خاصي از زمان (تقريباً از اواخر دهه‎ي 70) در ميان فرهنگ هاي گوناگون و در درون نظام هايي با سطوح متفاوتي از توسعه‎ي اقتصادي شكل گرفته است. غير منتظره بودن چنين تحولي از آن روست كه اين پديده آراء و انديشه‎هاي پذيرفته شده در مورد توسعه‎ي سياسي، نوسازي و سكولاريسم را باچالش جدي مواجه كرده است.” ([27])

 

جهاني شدن، چون خاستگاهي عرفي (سكولار) دارد، اين حركت هاي سكولارزدا را با خطر روبرو خواهد ساخت.

د. كاهش نقش رسانه‎هاي سنتي ديني

رسانه‎هاي ارتباطي اصلي‎ترين ابزار تحقق جهاني‎شدن در حيطه‎ي فرهنگي هستند. اين ابزارها اكنون جاي خود را در همه‎ي جوامع به ويژه در ميان تحصيل‎كرده‎ها و ساكنان شهرهاي بزرگ باز كرده‎اند و با توجه به نقش الگويي اين اقشار براي ديگر اقشار اجتماعي عملاً فرهنگ مورد علاقه‎ي طرفداران و طراحان جهاني‎شدن از طريق همين ابزارها در حال رخنه به رگهاي پيكره‎ي فرهنگي جهان است. البته اين رسانه‎ها به دليل قابليت هايي كه دارند از بين‎رونده نيستند ولي اگر تدبيري مناسب براي صيانت از آنها انديشيده نشود كاركرد و نقش‎آفريني‎هاي آنها محدودتر خواهد شد. رسانه‎هاي سنتي ديني در جوامع اسلامي مانند منبر و مسجد و مجالس وعظ و عزاداري اصلي‎ترين ابزار دينداران و علاقمندان گسترش فرهنگ ديني براي انتقال پيام هاي ديني بوده است و اگر اين رسانه‎ها تحت تأثير جهاني‎شدن و در ميدان رقابت با رسانه‎هاي جديد نتوانند ادامه‎ي حيات دهند و يا تحت تأثير فرهنگ جديد مورد بي‎مهري قرار گيرند، انتقال پيام دين و فرهنگ‎سازي ديني با مشكلاتي جدي روبرو خواهد شد و اين چالش نيز بايد مورد توجه قرار گيرد، البته اين چالش نيز به شرط مواجهه‎اي سنجيده و با درايت مي‎تواند به يك فرصت تبديل شود.

 

هـ . تطبيق‎پذيري نهادهاي ديني با شرايط جديد

 

دين گرچه خود يك نهاد اجتماعي و به تعبيري دقيق‎تر يك فرانهاد است ولي داراي زيرنهادهايي است كه جريان امور ديني از طريق آنها صورت مي‎گيرد. اين نهادها به صورت نهادهاي خيريه، نهادهاي مالي و اقتصادي، نهادهاي آموزشي، نهادهاي فرهنگي، نهادهاي تبليغي، نهادهاي عبادي و مانند آن تاكنون وجود داشته‎اند. چگونگي تداوم فعاليت اين نهادها در عصر جهاني شدن، هم از نظر تأمين پشتوانه‎ها و چگونگي هزينه‎ها و هم از نظر فرصتها و نيازهاي  نوپديد و ضرورت تأسيس نهادهاي جديد مسأله‎ي جدي است كه دينداران بايد نسبت به آن هوشياري و تدبير لازم را داشته باشند.

 

و. تداوم ويرانگري انديشه‎ و ارزش هاي غربي

 

تجربه‎ي چند قرن اخير نشان مي‎دهد كه هر چه از جانب غرب به كشورهاي اسلامي و شرقي رسيده است، بيش از آنكه گرهي از آنها بگشايد بر مشكلاتشان افزوده است. گرچه معدودي از انديشه‎وران بصير ديني همواره متوجه پيامدهاي سلطه‎ي انديشه و ارزش و رفتار غربي بر شرق بوده‎اند و آن را پيش‎بيني كرده و نسبت به آن هشدار داده‎اند، اما تاريخ گواه اين است كه معمولاً پس از رخنه و استقرار اين انديشه‎ها و ارزشها پيامدهاي ويرانگر آن بر همه آشكار شده است. اكنون نيز تحفه‎اي نو از غرب در حال رخنه و استقرار تدريجي در جهان است، آينده‎نگري مبتني بر تحليل روند گذشته اين احتمال را قوت مي‎بخشد كه دين داران به ويژه در مشرق‎زمين، در عالم بي‎خبري و در گرد وغبار و هياهويي ساختگي به دنيايي مبهم پا نهند و بي‏اينكه تصوري از دنياي جديد داشته باشند، ناگاه خود را اسير دامي([28])بيابند كه بر سر راه آنها گسترانده‎اند. در تجربه‎ي تاريخي سيطره‎ي تمدن غرب بر شرق بيش از هر چيز ديگر دينداري لطمه ديد و اكنون نيز با سيطره‎ي محصولي ديگر از اين تمدن ـ كه شايد بتوان آن را آخرين و مهمترين دستاورد تمدن غرب ناميد ـ دينداران بايد بيش از هر زمان ديگر نگران صدمه ديدن دينداري باشند. دغدغه جهان اسلام و متفكران اسلامي در شرايط كنوني و در روند كنوني جهاني شدن نسبت به هويت و فرهنگ اسلامي، امري بديهي و طبيعي است. تن دادن به جهاني شدن به صورت كنوني يعني پذيرش الگوهاي غرب در زمينه اقتصاد، سياست و فرهنگ و ديگر شؤون زندگي فردي و اجتماعي. اين نوع جهاني شدن به طور قطع براي جهان اسلام، هزينه‎هاي و خطرات و تبعات سنگيني در پي خواهد داشت. ([29]) خطر غربي‎سازي و امريكايي‎سازي جهان اغلب متفكران متعهد را به موضع‎گيري واداشته است و در كمتر جنبه‎اي از جنبه‎هاي جهاني شدن است كه سخن از خطرات و آفات آن براي بشريت سخن به ميان نيامده باشد. ([30])

جهاني شدن به دو صورت غيرمستقيم نيز دين را به چالش مي‎خواند:

الف. حوزه‎هاي مرتبط با دين ـ دين، به ويژه بر پايه‎ي اعتقاد به جامعيت آن، داراي كاركردهايي متنوع است و با اقتصاد، سياست، مسائل اجتماعي و به ويژه فرهنگ([31]) مرتبط است و بر آنها اثرگذار است. اين اثرگذاري گاه جنبه‎ي نظري دارد و تلاش هايي كه براي طراحي و سامان دادن اقتصاد و فرهنگ مبتني بر آموزه‎هاي ديني صورت مي‎بندد در اين چارچوب قابل بررسي است ولي علاوه بر اين جنبه‎ي معرفتي در واقعيت اجتماعي نيز شاهد اثرگذاري باورها و آيين هاي ديني در شؤون مختلف جامعه  هستيم كه نمونه‎هايي از آن را در رونق و ركود پاره‎اي فعاليت هاي اقتصادي و جايگاه دين و دينداران در تصميم‎گيريها و فعاليت هاي سياسي و تأثير دين در فرهنگ جوامع بشري و مانند آن مي‎يابيم. با توجه به تأثيرپذيري همه‎ي اين حوزه‎ها از جهاني شدن، دين نيز به صورت غيرمستقيم و از طريق اين حوزه‎ها رويارويي با جهاني شدن را تجربه مي‎كند. يعني دين ـ صرف‎نظر از تعامل مستقيم خود با جهاني شدن ـ در يك اقتصاد و فرهنگ و سياست جهاني‎شده و يا متأثر از جهاني شدن نيز با مسايلي نوپديد مانند مسأله‎ي زنان و يا مسايل حقوقي جديد روبروست كه بايد نسبت به آنها دركي درست و موضعي سنجيده و بايسته داشته باشد.

 

ب . هويت فردي دينداران ـ شكل ديگر تأثيرگذاري غيرمستقيم جهاني شدن بر انديشه و رفتار ديني تأثيرپذيري فردي و شخصي انديشمندان و رهبران و متوليان امور ديني است كه هر نوع تغيير فكر و گرايش در آنها به طور طبيعي و قهري بر مسايل مربوط به دين نيز اثرگذار است.

 

ظرفيت ها و فرصت ها

 

جهاني شدن مانند اغلب پديده‎هاي بشري يكسره چالش‎آفرين و تهديد كننده نيست، بلكه ظرفيت ها و فرصت هايي جديد نيز براي دين([32]) پديد مي‎آورد، گرچه وجه غالب آن به ويژه به شكل كنوني سلبي است. با  شناخت اين فرصتها و بهره‎گيري مناسب از آنها مي‎توان از تأثيرات منفي جهاني شدن كاست. تبديل تهديدها به فرصت ها به صورتي چشمگير در سيره‎ي حضرت ختمي مرتبت، آخرين فرستاده‎ي خدا محمد مصطفي صلي الله عليه و آله الطاهرين و صحبه المنتجبين به چشم مي‎خورد و بر پيروان آن حضرت است كه آنان نيز تهديدها را نيك بشناسند ولي از آن نهراسند و بكوشند آن را به مزيت و ظرفيت مبدل سازند.  اهم فرصت هاي ناشي از جهاني شدن براي دينداران و انديشمندان دين‎مدار چنين است:

 

الف . ايجاد تحرك در انديشه‎ي ديني وجنبش هاي ديني ـ موج جهاني شدن، امكانات آن و نگراني ها و دغدغه‎هاي ناشي از آن گروه ها و متفكران ديني را به تكاپو واداشته است و آنها با به كار گيري توانمندي هاي ناشي از عصر جديد به ويژه رسانه‎ها توانسته‎اند خود را بازيابند و به فكر تقويت نقش و جايگاه خود در جهان بيافتند. مسائل مربوط به جهاني شدن سبب انگيزه يافتن گروههاي ديني براي تعامل و يا درگير شدن با امور اجتماعي شده است و حساسيت آنها را نسبت به مسائل جامعه به طرز چشمگيري افزوده است.

 

”انقلاب ارتباطات عصر حاضر به عنوان يكي از جنبه‎هاي مهم فرآيند جهاني شدن، با اهميت دادن به اين تشكل‎هاي مذهبي، اجتماعي و بعضاً سياسي نقش عمده‎اي در توسعه و پيشبرد آنان ايفاء نموده است”. ([33])

 

ب . فراهم آمدن فرصتي براي ارايه‎ي نظريه‎اي دين‎محور در باره‎ي جهاني شدن با توجه به بحران معرفتي غرب ـ جهاني شدن به صورت كنوني با بسياري از جريان هاي فكري پديد آمده در غرب تفاوت دارد. همانطور كه پيش از اين به روشن نبودن تعريف جهاني شدن اشاره كرديم، جهاني شدن نه يك نظريه‎ي مدون است و نه مباني معرفتي آن به روشني به گونه‎اي كه مورد وفاق انديشمندان باشد تبيين شده است و نه نظريه‎پرداز مشخصي دارد. در باره‎ي چيستي آن كه آيا ادامه‎ي مدرنيسم است و يا از تجليات پست‎مدرنيسم يا مولود و نتيجه‎ي طبيعي سرمايه‎داري اختلاف نظر وجود دارد. جهاني شدن يك قالب است، اين لفظ بر خلاف دمكراسي و ليبراليسم  و مانند آن يك انديشه و فكر مشخص را القا نمي‎كند. در پس اين قالب و ظرف،  اين سؤال مطرح است كه چيز بايد جهاني شود، مثلاً در حيطه‎ي فرهنگ آيا بايد يك فرهنگ از ميان همه‎ي فرهنگ ها بر ديگر فرهنگ ها سايه افكند و آنها را در خود تحليل برد و يا بايد فرهنگي نو از درهمكرد فرهنگ هاي ديگر پديد آيد؟ در اين صورت با كدام ساز و كار اين موضوع مي‎تواند تحقق يابد؟ كدام عنصر از عناصر تشكيل دهنده‎ي فرهنگ ها قابليت ادغام در يكديگر و خلق عنصري جديد را دارد؟ كدام گفتمان قابليت پذيرش عمومي را دارد و به عنوان گفتمان توانمند براي توجيه همه‎ي جوانب جهاني شدن به كار مي‎آيد؟ حتي مراد از اين قالب ـ يعني جهاني شدن ـ نيز به درستي معلوم نيست. آيا جهاني شدن ـ مثلاً در حيطه‎ي فرهنگ ـ تنها به معني سهولت دسترسي هر كس در هر نقطه‎ي جهان به هر نوع داده و اطلاعات است؟ يا به معناي سيطره‎ي رسانه‎اي؟ يا به معناي تعامل انديشه‎ها در مسير رسيدن به وفاق انديشه‎اي؟ اينها و دهها پرسش از اين دست در برابر جهاني شدن وجود دارد كه هنوز بدانها پاسخ داده نشده است.

 

اين ضعف معرفتي مي‎تواند تحقق و تداوم جهاني شدن مصطلح را با چالشي جدي روبرو سازد. توجيه معرفتي جهاني شدن دغدغه‎ي بسياري از انديشمندان است. ([34]) با توجه به قابليت انديشه‎ي ديني براي نظريه‎پردازي در اين زمينه و توليد گفتمان ديني جهاني شدن در كنار ديگر گفتمانها و اثبات برتري آن بر ديگر گفتمان ها مجمعي از صاحبان انديشه‎ي ديني كه شناخت كافي از دنياي جديد داشته باشند مي‎توانند با ارائه‎ي يك تئوري دين‎محور در باره‎ي جهاني شدن، گفتماني ديني را به جاي ديگر گفتمان ها حاكم سازند. چنين تلاشي اگر بر مطالعات عميق علمي استوار باشد و به زبان علمي ارائه شود بدون ترديد با اقبال صاحبان انديشه در دنيا روبرو خواهد شد. اين يك فرصت استثنائي است كه به دنبال طرح انديشه‎ي جهاني شدن در برابر انديشمندان ديني فراهم آمده است.

 

ج . فراهم آمدن ظرفيتي جهاني براي مخاطبان پيام ديني ـ پيش از اين نيز اشاره شد كه رسانه‎هاي اصلي‎ترين ابزار جهاني شدن در حيطه‎ي فرهنگ هستند. تحول در رسانه‎ها و جهاني شدن حيطه‎ي مخاطبان آنها ابزاري دو سويه است كه دين داران نيز مي‎توانند از آن بهره گيرند. رسانه‎هاي صوتي و تصويري و چندرسانه‎اي و الكترونيكي به همان صورت كه ابزار سيطره  بخشيدن به افكار و ارزش هاي امريكايي و صهيونيستي است مي‎تواند در خدمت افكار و ارزش هاي ديني نيز قرار گيرد. امروزه شرايطي بالنسبه مطلوب براي استفاده همگان از اين امكانات پديد آمده است. اين نكته حايز اهميت بسيار است كه نخستين واكنش گروه هاي ديني به عصر اطلاعات به كارگيري رسانه‎هاي نوين در فعاليت هاي تبليغي بوده است. ([35])

 

” اكنون براي هر دين و مذهبي اين امكان وجود دارد كه فراسوي مرزهاي ملي اشاعه يابد؛ حتي به جنبش هاي ديني كوچك نو پيدا اجازه مي دهد در فعاليت هاي تبليغي خارج از كشور شركت كند و به پيشرفت هاي ديني نويني كه تاكنون ديده نشده است، تبديل شود. اين شتاب سريع «عصر ارتباطات» هم اكنون پديده اي را به وجود آورده است كه مي توان آن را «جهاني شدن دين» ناميد… اگرچه غير ممكن است كه برآورد كنيم اين روند در آينده چطور گسترش پيدا خواهد كرد، احتمالاً اطلاعات ديني به طور فزاينده به روش هايي متفاوت با روش هاي شناخته شده قبلي جريان خواهد يافت؛ اشكال نوين نهاد ديني شكل خواهد گرفت و محتوا و مضمون فعاليت ها و آموزه هاي آنها تغييرات پر آشوب و متلاطم تري را نسبت به گذشته تجربه خواهد كرد. به اين ترتيب دين در مجموع با نقطه عطف بزرگي مواجه مي شود. ” ([36])

 

اين موضوع با توجه به دين‎گرايي نوين جهاني اهميتي مضاعف مي‎يابد. جهان هم از روحي و عاطفي براي پر كردن خلأ معنوي و اخلاقي خود به دين روي آورده است و هم از جنبه‎ي فكري و معرفتي با اذعان به ناكارآمدي هاي ايدئولوژي ليبرال دمكراسي، سامان زندگي خود را در نظريه‎هايي با رويكرد فرهنگي و اخلاقي و معنوي جستجو مي‎كند و ظرفيتي نوين براي حاملان پيام دين پديد آورده است كه در سايه‎ي آن مي‎توانند هم توده‎هاي مردم و هم نخبگان جامعه را با آموزه‎هاي ديني آشنا سازند. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، رشد سريع فرق پروتستانيزم مسيحي به ويژه در افريقا و امريكاي لاتين، اوج‎گيري قدرت سياسي احزاب ملي‎گراي هندو در هند و افزايش اهميت جنبش‎هاي جديد بودايي در آسياي جنوب شرقي همگي در اين راستا قابل درك هستند. بررسي انواع ناآرامي‎هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي در جهان نشان مي‎دهد كه بسياري از مردم تحقق نيازهاي خود را قاطعانه در پيوستن به گروه ها و جنبش هاي مذهبي مي‎بينند. ([37])

 

” امروزه يافتن كشوري كه در آن مذهب در رأس موضوعات اصلي سياسي ـ اجتماعي جامعه قرار نگرفته باشد، دشوار است.” ([38])

 

” بسياري از مردم براي رويارويي با ابهامات بي‎شمار عصر خود به دنبال راه‎حل هاي ديني هستند.” ([39])

 

” بيتر به طور مشخص به توصيف روشي مي‎پردازد كه دين از طريق آن مي‎تواند شناخت بهتري از مشكلات اصلي زندگي بشري نظير شكست، ناامني، رنج، ضرر و زيان ارايه دهد.” ([40])

 

هويت بشرِ امروز در معرض تهديد جدي است، جهاني شدن با هويت هاي محدود منطقه‎اي و ملي و قومي در تعارض است اما با توجه به توانمندي هاي دين براي خلق هويتي نوين كه فراتر از منطقه و ملت و زبان و قوم خاص است، انديشه‎وران ديني مي‎توانند با استفاده از فرصت موجود و نگراني عمومي از تهديدهايي كه متوجه هويت هاست قابليت هويت‎بخشي ديني را هويدا كنند و آن را به نمايش بگذارند. پيش از اين اشاره شد كه جهاني شدن هويت ديني را نيز در معرض تهديدات خود قرار مي‎دهد ولي دينداران با درك اين نكته كه هويت ديني امري فطري و جزء لاينفك هويت انساني انسانهاست، نبايد نگران تداوم اين هويت باشند ولي بايد نسبت به ميزان پايبندي به اين هويت، حساسيت خود را از دست ندهند. دين بدون مرزترين پديده‎اي است كه در بين بشر رواج داشته است و اصولاً فراتر از قيد و بند جغرافياست پس به هم ريختن مرزها و قيد و بندهاي جغرافيايي ناشي از جهاني شدن جاي نگراني ندارد. اينها همه در كنار قابليت هاي و توانمندي هاي رسانه‎هاي نوين، فضايي را به فراخي همه‎ي جهان براي مخاطبان پيام هاي ديني فراهم مي‎سازد. ([41])  

 

د . فراهم آمدن زمينه‎ي تجلي توانائي بديل‎ناپذير دين براي بسيج‎ حق‎طلبانه‎ي توده‎هاي مردم ـ وقتي نظمهاي موجود تحت تأثير جهاني شدن بر هم بريزد كدام قدرت مي‎تواند در سطح جهان افراد و گروهها را به پذيرش نظمي جديد فراخواند. دين ضمن برخورداري از توان ارائه‎ي نظر در باره‎ي ماهيت و محتواي نظم جديد اجتماعي جهاني و خلق ارزشهاي اجتماعي جديد توانائي لازم را براي واداشتن مردم به رعايت اين نظم جديد دارد. دين هم در خلق ارزشهايي كه رفتار اجتماعي مردم را در سرزميني مشخص رقم مي‎زند نقش دارد و هم در سلسله مراتب ارزشهاي اجتماعي. اين دين است كه ارزشهاي غائي را تعيين مي‎كند. ([42]) اين توانائي دين در صحنه‎ي بين‎الملل نيز باقي است و مي‎توان ادعا كرد كه تنها دين است كه مي‎تواند چنين سيستم ارزشي و نظامي نو را در سطح جهان پديد آورد و انگيزه‎ي كافي در همه‎ي مردم جهان براي پذيرش و رعايت آن پديد آورد. اين نكته با نگاهي به ديدگاههاي دين‎پژوهان در باره‎ي نقش اجتماع دين روشن‎تر مي‎شود، هم‎خانواده بودن واژه‎ي لاتين دين يعني Religion  با واژه‎هاي مرتبط به وحدت بخشي (relate  و مشتقات آن) براي برخي نظريه‎پردازان ملهم انسجام‎بخشي دين بوده است. ([43]) ارزشها زيرساخت سيستمهاي اجتماعي است و دين مي‎تواند در خلق اين ارزشها يكه‎تازي بي‎رقيب باشد و توافقي گسترده را در سطح جامعه تضمين نمايد([44]) و اعتقاد به تقدس آموزه‎هاي ديني نيز پايبندي مردم به آنها را فزون‎تر ‎كند. به عنوان مثال اكنون كه واضح است دولتهايي مانند امريكا هيچ قرائتي جز قرائت زر و زور از جهاني شدن ندارند، كدام اهرم استوارتر از دين مي‎تواند در مقابل آنها بايستد و مردم را به مقاومت فرا خواند؟ اگر در شرايط كنوني جهان اسلام كه كافران بر خلاف نص صريح قرآن،([45]) سوداي سلطه بر مسلمانان را به عمل مبدل كرده‎اند مجامعي همچون مجمع الفقه الاسلامي، جامع الازهر و مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي در حركتي هماهنگ و متحد فتواي حرمت خريد و فروش با امريكائيان و حرمت معامله با دلار امريكايي را صادر كنند هيچ چيز مي‎تواند مانع فرار و بلكه فروپاشي ذليلانه چكمه‎پوشان خونخوار شود؟

جمع‎بندي و نتيجه‎گيري

شناخت ژرف چالشها و فرصتهاي جهاني شدن گام نخست مواجهه‎ي بايسته‎ي انديشه‎وران ديني با آن است. خوشبختانه تلاشهايي در اين زمينه شكل گرفته است ولي بايد اين تلاشهاي  پراكنده را در تعامل با يكديگر به يك وفاق انديشه‎اي و رفتار مبدل ساخت. از جمله در ماه مارس سال 2002م. همايشي با عنوان ” فرهنگ عربي در عصر جهاني شدن ” با حضور انديشمندان كشورهاي اسلامي عربي در مركز فرهنگ جمعه ماجد برگزار شد. همچنين همايشي با عنوان ” تاثيرات جهاني شدن بر دنياي اسلام در سده بيست و يكم” در مالزي با حضور شخصيتهايي مانند ماهاتير محمد برگزار شد. وي در اين همايش توصيه‎هاي كاربردي قابل توجهي براي كاستن آثار منفي جهاني شدن بر جهان اسلام ارائه كرده است.([46]) و اكنون اين همايش نيز نقطه‎ي اميد ديگري است.

 

بر اساس آنچه گذشت، جهاني شدن با همه چالشهايي كه فرا روي انديشه‎ي ديني و حيات دين‎داران مي‎نهد ظرفيتي را نيز پديد مي‎آورد كه مي‎توان آن را جهاني شدن ديني ناميد. جهاني شدن ديني يعني جهاني‎ شدن بر مدار دين و مبتني بر گفتمان ديني و به حكم شواهد و قرائن بسيار با قاطعيت مي‎توان حكم كرد كه هم از جنبه‎ي نظري و هم از جنبه‎ي عيني و عملي تنها اين تلقي و درك از جهاني شدن امكان توفيق دارد. حتي اگر نظريه‎ي جرج نحاس را بپذيريم كه جهاني شدن براي بشر خطر ندارد و با تربيت مي‎توان از آن استفاده‎ي مثبت و مطلوب كرد، كدام سرچشمه‎ي زلالي جز دين پاك تحريف نشده مي‎تواند اين تربيت را در اختيار بشر قرار دهد؟

 

” پديده جهاني شدن ابعاد و ظواهر مثبتي دارد كه به فرد امكان مي‎دهد تا با شايستگي و تهذيب، مرز جغرافيايي خود را پشت سر نهاده، پيوسته افكار خويش را به صورتي زيبا و نو عرضه نمايد، از جريانات جاري اطلاع پيدا كند و در زمان مناسب، موضع مناسبي در برابر آن اتخاذ كند.” ([47])

 

به راستي اين شايستگي و تهذيب از كجا به دست مي‎آيد؟

 

” جهاني شدن ديني،تنها جهاني شدن محتمل و واقعي و حقيقي است. صحبت از جهاني شدن بدين معنا است كه اصولي جهان شمول بايد وجود داشته باشد تا در سراسر عالم حاكم شود و همه انسانها آن را بپذيرند. پس جهاني شدن با نوعي جهان شمولي همراه است و چه كسي مي تواند مدعي جهان مشموليت شود.” ([48])

 

” فقط اديان مي‎توانند مدعي جهاني شدن باشند، حتي اومانيسمي كه در واقع عليه خدا نوعي اعلام جنگ كرده نمي‎تواند ادعاي جهاني شدن بكند، بايد به يك حقيقه‎الحقايق و يك ارزش نهايي و وجود ضروري باور داشت ... و دم از جهاني شدن زد. كما اين كه هم‎اكنون واقعيت جهان، حكايت از اين مي‎كند كه فقط اديان در ادعاي جهاني شدن موفق بوده‎اند.” ([49])

 

 اگر به تفاوت ” جهاني شدن ديني “ و ” جهاني شدن دين ” توجه كنيم، بايد اين نكته را نيز در نظر داشته باشيم كه جهاني شدن دين بر خلاف جهاني شدن اقتصاد و جهاني شدن فرهنگ كه به معناي سيطره‎ي اقتصاد و فرهنگ غرب بر سراسر جهان است به معناي سيطره‎ي دين  قاطبه‎ي غربيها يعني مسيحيت بر جهان نيست. جهاني شدن دين از آنِ ديني است كه قابليت پاسخگويي به نيازهاي همه‎ي انسانها براي هميشه و مهمتر از آن توان مبنا و معيار و مدار قرار گرفتن براي سامان جديد زندگي بشر را داشته باشد.

 

برهم خوردن مرز ميان ارسال كننده‎ي پيام و دريافت كننده‎ي پيام نمي‎تواند براي همه‎ي اديان نگران كننده باشد. ديني كه قابليت تعميم‎ مسؤوليت انتقال آموزه‎هاي ديني و فراگير كردن وظيفه‎ي تبليغي و ارتباطي مهم امر به معروف و نهي از منكر را دارد به آساني از شرايط آسان انتقال داده‎ها در مسير اهداف خود بهره مي‎جويد و نه تنها نگران از دست رفتن اقتدار خود نيست،بلكه از اين شرايط براي افزايش اقتدار خود مدد مي‎گيرد. اينچنين ديني نگران از بين رفتن مرز ميان متخصص و غيرمتخصص نيست زيرا به استناد حكم عام ” كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته ” و فريضهي ديني امر به معروف و نهي از منكر پيش از اين رسماً اعلام كرده است كه هر كس به اندازه‎اي كه مي‎داند متخصص است.

 

در چنين حالتي است كه نه فقط معنويت ديني قابليت جهاني شدن دارد([50]) بلكه انديشه‎ي ديني نيز مي‎تواند جهاني باشد و بلكه بايد گفت محدود كردن قابليت جهاني شدن دين به وجه معنوي آن جفا در حق دين و خداست.

 

دكتر اكبر ص. احمد استاد پاكستاني الاصل دانشكده‎ي سيلوين كمبريج را به دليل محتواي كتاب ” پست مدرنيسم و اسلام ” كه بخشهاي قابل توجهي از آن قابل دفاع نيست، نمي‎توان يك متفكر اسلامي و يا مسلمان معتقد ناميد و استناد به سخن او مي‎تواند اظهار نظر يك انديشمند غربي آشنا با اسلام به حساب آيد:

 

” تمدن اسلامي براي جهان و جهانيان چه ارمغاني دارد؟ در پاسخ بايد گفت: ارمغانهاي بسيار. نظريه‎ي اسلام در باب برقراري تعادل ميان دين ودنيا تحفه‎يي بس ارزنده است و مي‎توان آن را آموزه‎يي اصلاحي و عامل بازدارنده‎اي دانست بر روند اشاعه‎ي تفكر ماترياليسم كه وجه بارز تمدن عصر ماست. توازن بين دين و دنيا، احساس همدردي، ورع و خاكساري را در ضمير انسان‎ها بيدار مي‎كند.” ([51])

 

دينِ توانمند دكه يي محقر در روستايي دورافتاده نيست كه اگر ساكنان روستا به فروشگاههاي بزرگ راه يافتند، محكوم به فنا و نابودي باشد، متاعي كه در بازار دين و دينداري عرضه مي‎شود در هيچ جاي ديگر عرضه نمي‎شود و لذا بشريت همواره بدان نيازمند است. براستي اگر ادياني كه داعيه‎ي جهاني بودن دارند در شرايطي برابر بتوانند فعاليت كنند آنگاه شاهد خواهيم بود ديني كه از همان آغاز براي همه‎ي بشر در همه‎ي دورانها عرضه شد([52]):

 

(تبارك الذي نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً) ([53])

 

اكنون وعده‎ي الهي در باره‎ي فراگير شدن آن عينيت مي‎يابد:

 

(هو الذي أرسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله) ([54])

فهرست منابع

قرآن كريم

آلستون، پيير و ديگران، دين و چشم‎اندازهاي نو، ترجمه: غلامحسين توكلي (و احد كلام و فلسفه مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي) ، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه‎ي علميه‎ي قم، 1376ش.

 

ابورابي، ابراهيم،م. ، جهاني شدن، حساسيت متقابل اسلامي معاصر ، گزيده‎ي مقالات و متون در باره‎ي اسلام و دنياي معاصر، مديريت مطالعات اسلامي مركز مطالعات فرهنگي ـ بين‎المللي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، صص 71 ـ 102

 

 احمد، اكبر ص.، پست‎مدرنيسم و اسلام، ترجمه: فرهاد فرهمندفر، تهران: نشر ثالث با همكاري مركز بين‎المللي گفتگوي تمدنها، 1380ش.

 

افروغ، عماد، ما وجهاني شدن ، ماهنامه‎ي داخلي گزارش گفتمان، كانون انديشه‎ي جوان، پيش‎شماره‎ي سوم، 1381ش.

 

افروغ، عماد، رنسانسي ديگر، تهران: كتاب آشنا، چ1، 1381ش.

 

الويري، محسن، آسيب‎شناسي جهاني شدن دين ، انديشه‎ي صادق ، شماره‎ي 5 ، زمستان 1380 ، صص 2 ـ 5.

 

ايران و پديده‎ي جهاني شدن ،  گفتگو با آقايان دكتر مرتضي قره‎باغيان، حجت ‎الاسلام و المسلمين محمدرضا مالك و دكتر فرشاد مؤمني)، مجله‎ي اقتصاد اسلامي، شماره‎ي 4 ، زمستان 1380، صص 7 ـ 23.

 

بيتر مارتين، هانس ؛ شومان، هارالد، فخ العولمة: الاعتداء علي الديمقراطية والرفاهية، الكويت: عالم المعرفه، 1419ق./ 1998م.

 

پژوهنده, محمدحسين، استحاله فرهنگ ديني در پروژه‎ي جهاني‎سازي ، ماهنامه‎ي نگاه حوزه ، شماره‎ي 88 ـ 89 ، بهمن 1381.

 

توسلي، مجيد، جهاني شدن، نظريه‎ها و ديدگاهها ، ماهنامه‎ي داخلي گزارش گفتمان، كانون انديشه‎ي جوان، پيش‎شماره‎ي سوم، 1381ش.

 

جعفرپور كلوري، رشيد، ” جهاني شدن و الگوي كيت‎نش” ، انديشه‎ي صادق، شماره‎ي 5، زمستان 1380، صص 46 ـ 49

 

جعفرپور كلوري، رشيد، فرهنگ اسلامي در عصر جهاني شدن ، استاد راهنما: پورمحمدي، پايان‎نامه‎ي كارشناسي ارشد معارف اسلامي و علوم سياسي دانشكده‎ي معارف اسلامي و علوم سياسي دانشگاه امام صادق عليه السلام،1381

 

جلالي مقدم، مسعود ، درآمدي به جامعه‎شناسي دين و آراء جامعه‎شناسان بزرگ در باره‎ي دين ، تهران: نشر مركز ، چ1، 1379ش.

 

جهاني شدن يا جهاني سازي (سرمقاله) ،  مجله‎ي اقتصاد اسلامي، شماره‎ي 4، زمستان 1380، صص 3 ـ 6.

 

دين‎پژوهي ، دفتر اول و دوم ، ترجمه: بهاءالدين خرمشاهي ، تهران: موسسه‎ي مطالعات و تحقيقات فرهنگي (پژوهشگاه) ، چ 1 ، 1372ش. ـ 1373ش.

 

رهدار، احمد، جهاني شدن و خروج از تاريخ (بخش اول)، پگاه حوزه، شماره‎ي 88، شماره‎ي 88، بهمن 1381، صص 9 ـ 11.

 

شبستري، معصومه، جهاني‎سازي فرهنگ‎ها ، ماهنامه‎ي نگاه حوزه ، شماره‎ي 88 ـ 89 ، بهمن 1381.

 

شعبانلو، حسن، جهاني شدن؛ تهديد يا فرصت ، انديشه‎ي صادق، شماره‎ي 5، زمستان 1380، صص 56 ـ 63.

 

قراگوزلو، محمد، جهاني شدن و تنوع فرهنگ‎ها ، باشگاه انديشه ، 26 / 1 / 82 .

 

http://www.canoon.org/articles/DisplayAP.asp?id=440

 

كياني، (داود) (مصاحبه)، مصاحبه با كياني مترجم كتاب دين، جهاني شدن و جهان سوم نوشته جف هينس ،همشهري، 9 /12 / 1381 ـ سال يازدهم ـ شماره 2992.

 

كياني، داود، مقدمه‎اي بر جهاني شدن ، انديشه‎ي صادق، شماره‎ي 5، زمستان 1380، صص 28 ـ 35.

 

گودرزي، غلامرضا، جهاني شدن؛ خطر يا رؤيا، الزام يا انتخاب ، انديشه‎ي صادق، شماره‎ي5، زمستان 1380، صص 6 ـ 13.

 

مجرد، محسن ، ديدگاه‎هاي مختلف در باره‎ي جهاني شدن ، انديشه‎ي صادق، شماره‎ي 5، زمستان 1380، صص 46 ـ 49.

 

مددپور، محمد ، سيرتفكر معاصر (كتاب اول: زمينه‎هاي تجدد و دين‎زدائي در ايران؛ كتاب دوم: تجدد و اصلاح دين در انديشه‎هاي سيدجمال‎الدين اسدآبادي)، تهران , تربيت ، چ 1 ، 1372ش.

 

مك‎گرو، آنتوني، فرآيند چند بعدي، نگرش يك بعدي ، ترجمه: عليرضا حيدري ، جام جم، سه شنبه ، 2 اردي‎بهشت 1382 .

 

 http://www.jamejamdaily.net/shownews2.asp?n=32342&t=con

 

ملكيان، مصطفي، معنويت در عصر جهاني شدن، همشهري ، سه شنبه 5 شهريور 1381 ، شماره 2822

 

مولانا، حميد، جهاني شدن؛ چالشها و پاسخها  ، كيهان، 24 / 5 / 81  

 

http://www.bionvan.com/papers.php?cat=mowlana&show=810524-18

 

مهاتير محمد، روند جهاني شدن به اصلاح نياز دارد

 

http://www.eresaneh.com/Persian/farhangi/Archive/ravand%20jahani%20shodan.htm

 

ميرسپاسي ، علي ، جهاني شدن، تكنولوژي اطلاعاتي و توسعه‎ي فرهنگي ، نشريه‎ي الكترونيكي فرهنگ و اطلاع‎رساني ، 20 دي 1379ش.

 

نحاس، جرج، جهاني شدن، انسان شناسي و آزادي در تربيت ، ترجمه: طاهره اختري، روزنامه‎ي انتخاب، شماره‎ي 304، 11/ 2 / 1379، ص 6؛ شماره‎ي 305، 12 / 2 / 1379، ص 6 و شماره‎ي 306، 13 / 2 / 1379 ، ص 7.

 

نخبگان ديني وعصر اطلاعات ، 16 / 1 / 82 ،

http://www.eresaneh.com/Persian/farhangi/Archive/nokhbegan%20dini.htm

نوباتاكا، اينو، جهاني شدن دين در عصر اطلاعات ، ترجمه: فيروزه درشتي،

http://www.eresaneh.com/Persian/farhangi/Archive/jahani%20shodan%20din.htm

واعظ، حسام‎الدين، جهاني شدن جهان اسلام و سياستهاي جهاني، مشكوه، شماره‎ي 62 ـ 65، 1378ش. صص 82 ـ 102.

 

هلد، ديويد، جهاني‎سازي و نابرابريهاي فزاينده ، ترجمه: زرين‎تاج سعدآبادي، جام جم ، سه‎شنبه، 2 ارديبهشت 1382.

 

هينس، جف، دين، جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهان سوم؛ ترجمه :داود كياني، تهران: پژوهشكده‎ي مطالعات راهبردي، 1381ش.

 

 

 

Ahmad Khan, Javed, Social Sciences in Islamic Perspective:

A Bibliography Literature 1975 – 2000, New Delhi, Institute of Objective Studies, 2001,xiv,286p,ISBN: 81-85220-58-1.

 

Dawson, Christopher, Religion and Culture, New York; Cleveland: World Publishing Company, 1962

 

Haynes, Jeff, (Editor), Religion, Globalization and Political Culture in the Third World, G.B.:Macmilan Press LTD; USA; ST.Martin’s press,INC,, 1999.

 

http://globalization.about.com/cs/antiglobalization/index.htm

 

http://www.globalpolicy.org/globaliz/bibliog.htm

 

http://www.globalpolicy.org/globaliz/cultural/index.htm

 

http://www.globalpolicy.org/globaliz/define/hermantk.htm

 

http://www.globalpolicy.org/globaliz/intropg.htm

 

http://www.globalpolicy.org/globaliz/websites.htm

([1]). عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق (ع).

([2]). دين‎پژوهي ،دفتر اول ، ص 93 ـ 95 ؛ جلالي‎مقدم ، ص 19؛ آلستون ، ص 19 ـ 24

([3]). ‎آلستون ،صص 24 ـ 25؛ براي تعريف دين و "مفهوم و منطوق دين در فرهنگها" همچنين ر.ك. مددپور ، دفتر اول ، صص 21 ـ 54 و دفتر دوم، صص 37 ـ 47

([4]). جلالي مقدم ، صص 18 ـ 19

([5]). دين‎پژوهي ، دفتر دوم ،ص 355

([6]). جلالي‎مقدم ، ص 19

([7]). هميلتون، ص5

([8]). هميلتون ، ص9

([9]). همو، ص 7

([10]). جلالي‎مقدم ، ص 22

([11]). دين‎پژوهي ، دفتر دوم ، صص 396 ـ 397

([12]). جلالي‎مقدم، ص 48؛ به نقل از: Bellah, Robert N.,” Religion, The Sociology of Religion”, International Encyclopedia of the Social Science, Vol, 13, p. 406

([13]).  دين‎پژوهي ، دفتر دوم ، ص 371

([14]). جاويد احمد خان در مأخذشناسي خود كه محدوده‎ي زماني 1975 تا 2000 ميلادي را شامل مي‎شود، 3000 اثر را برگزيده و معرفي كرده است.ر.ك.Ahmad Khan

([15]). دين‎پژوهي ، دفتر اول ، ص173

([16]). ملكيان، مصطفي ، “ دين و جهاني شدن “، و نقد آن در بازتاب انديشه ، شماره‎ي 10

([17]). هينس، صص 30 ـ 31، متن انگليسي اين كتاب نيز در دسترس و در فهرست منابع معرفي شده است ولي با توجه به ترجمه‎ي آن به زبان فارسي، ارجاعات به متن فارسي است.

([18]). براي نمونه‎اي از عدم وحدت نظر در باره‎ي چيست جهاني شدن مقاله‎ي “ ايران و پديده‎ي جهاني شدن “ ،صص 7 ـ 23 و نيز “ جهاني شدن يا جهاني سازي “ ، صص 3 ـ 6 ؛ نيز رهدار ، صص 7 ـ 8 ؛ كياني ،صص 29 ـ 30 ؛جعفرپور، صص 46 ـ48 و مجرد، صص 50 ـ 52

([19]). شبستري؛ براي گزارش و تحليلي ديگر در باره‎ي شروع جهاني شدن ، ر.ك.توسلي، جهاني شدن، نظريه‎ها و ديدگاه ها “

([20]). رهدار، ص 8.

([21]). مك‎ گرو، آنتوني،” فرآيند چند بعدي، نگرش يك بعدي “

([22]). جهاني شدن با سرمايه و ثروت و در پهنه‎ي بازرگاني و اقتصاد آ‎غاز شد ولي امروزه به سوي همه‎ي شؤون زندگي بشر دامن گسترده است.

([23]). براي نگاهي به اين وجه از جهاني شدن، به عنوان نمونه ر.ك. هلد، ديويد، “ جهاني‎سازي و نابرابريهاي فزاينده.”

([24]). هينس، ص 122

([25]). نخبگان ديني وعصر اطلاعات

([26]). هينس، ص 19

([27]). هينس، ص 63 و براي بررسي جنبه‎هاي مختلف اين موضوع همو، فصل دوم ، صص 63 ـ 92 با عنوان “ دين و جامعه‎ي بين‎الملل “

([28]). نام كتابي نوشته‎ي هانس بيتر مارتين و هارالد شومان كه تحت عنوان “ فخ العولمه “ (دام جهاني شدن) به زبان  عربي ترجمه شده است.

([29]). واعظ، ص 99

([30])http://www.globalpolicy.org/globaliz/intropg.htm

ونيز پايگاههاي اطلاع‎رساني شناسانده شده در

http://www.globalpolicy.org/globaliz/websites.htm

همچنين كتابهايي كه در اين زمينه در اين پايگاه معرفي شده‎اند، سودمندند:

http://www.globalpolicy.org/globaliz/bibliog.htm

براي آگاهي از پاره‎اي ديدگاههاي انتقادي در باره‎ي جهاني شدن مي‎توان از اين پايگاه سود جست:

http://globalization.about.com/cs/antiglobalization/index.htm

در پايگاه زير نيز مي‎توان به مقالاتي پيرامون تهديدات فرهنگي جهاني شدن براي فرهنگها و زبانهاي بومي دست يافت:

http://www.globalpolicy.org/globaliz/cultural/index.htm

مقاله‎ي “ تهديد جهاني شدن “ نوشته‎ي ادوارد اس. هرمن نيز به آدرس زير در دسترس است:

http://www.globalpolicy.org/globaliz/define/hermantk.htm

چند مقاله‎ي زير نيز در اين زمينه كمابيش به كار مي‎آيند: شبستري، “ جهاني‎سازي فرهنگ‎ها “ (براي اطلاع از نگاه انتقادي نويسندگان معاصر مسلمان مفيد است) ؛ قراگوزلو، “ جهاني شدن و تنوع فرهنگ‎ها “ ؛ پژوهنده, “ استحاله فرهنگ ديني در پروژه‎ي جهاني‎سازي “ ؛ گودرزي، “ جهاني شدن؛ خطر يا رؤيا، الزام يا انتخاب “ ؛ شعبانلو، “  جهاني شدن؛ تهديد يا فرصت “

([31]). در زمينه‎ي رابطه‎ي دين و فرهنگ هنوز فصل سوم كتاب آقاي Christopher Dawson به رغم گذشت چند دهه از نگاشتن آن مفيد است.

([32]). در اين بخش از مقاله، با وجود اطلاق كلمه‎ي دين، تكيه‎ي خاصي بر دين اسلام مد نظر بوده است.

([33]). هينس، ص 21 و براي بحثي پيرامون شيوه‎هاي مستقيم و غيرمستقيم تأثير جهاني شدن بر فرهنگ سياسي دينداران در كشورهاي جهان سوم، همو ، صص 40 ـ 41

([34]). به عنوان نمونه، ر.ك. افروغ، رنسانسي ديگر ، “ فصل يازدهم: جهاني شدن و حقيقت غائي“، صص 181ـ 198 و “ فصل دوازدهم: جهاني شدن، چالشها و تعارضها “ ، صص 199 ـ 215

([35]). نخبگان ديني و عصر اطلاعات

([36]). نوباتاكا، “ جهاني شدن دين در عصر اطلاعات”

([37]). هينس، صص 25 ـ 26

([38]). همو، ص 20

([39]). همو، ص 46

([40]). همو، ص 97

([41]). براي بحثهايي در باره‎ي تحول رسانه‎ها و كاربرد دوگانه‎ي آن و تأثير آن در نقش‎آفريني دين در تعامل با جهان و جهاني شدن، به عنوان نمونه ر.ك. كياني(مصاحبه)؛ ميرسپاسي ، علي ، “ جهاني شدن، تكنولوژي اطلاعاتي و توسعه‎ي فرهنگي “  ؛ مولانا، “ جهاني شدن؛ چالشها و پاسخها “ ؛ هينس، فصل سوم: جايگاه رسانه‎ها و اديان در قلمرو سياست جهان سوم، صص 93 ـ 133

([42]). جلالي مقدم ، صص 38 ـ 40

([43]). دين در زبان فارسي از ريشه‎ي دا به معناي انديشيدن و شناختن و دانستنن است و يا از  مصدر دي كه در اوستا به معني ديدن و نگريستن آمده است (مددپور ، ج 2 ، ص 44)

([44]). آلستون ، ص 26؛ جلالي مقدم، صص 42 ـ 43

([45]). ..و لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً ، (نساء / 141)

([46]). ماهاتير محمد، “ روند جهاني شدن نياز به اصلاح دارد” ؛ براي تحليل كلي موضع ضعيف مسلمانان و متفكران مسلمان در مواجهه با جهاني شدن و راه حلهاي آن ر.ك. ابورابي ، “ جهاني شدن، حساسيت متقابل اسلامي معاصر “؛ همچنين براي يك بررسي اجمالي ديگر در اين زمينه مي‎توان به رساله‎ي فوق ليسانس آقاي جعفرپور با عنوان “ فرهنگ اسلامي در عصر جهاني شدن “ مراجعه كرد.

([47]). نحاس، شماره‎ي 306 ،ص 6

([48]). افروغ ، “ ما و جهاني شدن “

([49]). همو ، رنسانسي ديگر ،ص 211

([50]). ملكيان، “ معنويت در عصر جهاني شدن “

([51]). احمد ، ص 247

([52]). براي بحثي فشرده در باره‎ي استدلالهاي جهاني بودن دين اسلام ر.ك. الويري، صص 2ـ4.

([53]). فرقان / 1

([54]). توبه / 9 ؛ فتح / 48 ؛ صف / 9 .